جنگ قدرت در غیبت مردم !گفت و گ…
بازدیدها: 4
بازدیدها: 4
بازدیدها: 5
نمونۀ یک روشنفکر سیاسی/
مسعود نقره کار
خلیل ملکی انديشمند و نظريه پرداز سياسیِ سوسیال دموکرات در سال 1280 ه.ش در تبریز به دنیا آمد و۲۲ تیر ۱۳۴۸ در تهران در گذشت. وی از جوانان جمعی بود که به ۵۳ نفر شهرت يافتند، جمعی که به اتهام اقدام عليه امنيت کشور زندانی شدند.* برخی ازاين افراد پس از آزادی حزب توده ايران را برپا کردند و ازخليل ملکی نيزخواستند به حزب بپيوندد، در آغاز از پيوستن به حزب خودداری کرد اما سرانجام به حزب پيوست و از رهبران حزب توده ايران شد. ملکی پس از چندی در رابطه با مشی سياسی حزب و نقش اتحاد جماهير شوروی در اين سياست گذاری ها اعتراض ها و انتقاد هائی را متوجه رهبری اين حزب کرد، و از اين حزب جدا شد.
“…پس از ماجرای فرقه دموکرات آذربايجان و مساله امتياز نفت به شوروی، نطفهٔ شک و ترديد روشنفکران ايرانی به استالين و شوروی بسته شد. خليل ملکی يکی از رهبران حزب توده ايران بود که پرچم استقلال فکر و انديشه را در مقابل سياستهای شوروی علم کرد…”
جدائی خلیل ملکی از حزب توده سبب شد رهبری حزب توده ايران و حزب کمونيست اتحاد شوروی با روزنامه ها و نشريه های متعدد و راديوپيک ايران، راديو مسکو و… به تخریب و اتهام زنی به ملکی روی آورند و تا آن حد پيش بروند که – به روايت دکتر مهرداد بهار ” رفقای حزبی اش نقشـهء قتل ملکی را در زندان فلک الافلاک” بکشند.
“…از همان ساعات نخستين اين واقعه (انشعاب گروه ملکی از حزب توده) ، انشعابيون به خصوص شخص ملکی شديدا” و بطور بی رحمانه مورد حملات خردکننده حزب توده و راديو مسکو قرار گرفت. آنچه ناسزا و تهمت و افترا در زرادخانه ی برچسب زنی اين دو پيدا می شد نثار دو سه تن از اين گروه خصوصا” ملکی گرديد و او که تا پيش از اين جريان در تمام محافل حزبی و نشرياتش بزرگترين صاحب نظر مسايل سياسی حزب شمرده می شد و القابی نظير: فرزند دلير وطن، ياور خلق ، پرچمدار نهضت توده های وسيع را به يدک می کشيد به يک باره دشمن قسم خورده خلق های محروم، نوکر امپرياليسم، جاسوس انگليس، دستيار بيگانگان و مسافر لندن قلمداد شد… از آن پس حتی نزديک شدن به خليل ملکی ” جرم حزبی” تلقی می شد.”
“…حزب توده ادعا کرد ملکی از حزب اخراج شده است …استراتژی آنها اين بود که ملکی را اگر نه آلت دست شاه، دستکم هم پيمان حکومت او و بريتانيايیها نشان دهند. يکی از اولين اقدامات آنها چاپ تلگرافی بود که علی الظاهر امضای ملکی را در پای خود داشت و در روز سوء قصد به جان محمدرضا شاه پهلوی ارسال شده بود. اين تلگراف که در يکی از دو روزنامه پر تيراژ آن روزهای تهران چاپ شد، به “حمله ناجوانمردانه و خائنانه” به شاه اعتراض میکرد. اعضای بلند پايه حزب توده گمان میکردند با اين کار ملکی را در وضعيتی دو سر باخت قرار دادهاند. اگر او جرأت میکرد ارسال تلگراف را تکذيب کند، دچار خشم حکومت میشد. معنی چنين تکذيبی اين بود که او از سوء قصد به جان شاه متأسف نشدهاست. اما اگر همانطور که آنها اميدوار بودند، ارسال تلگراف را انکار نمیکرد، میتوانستند او را خائن جا بزنند. آنها همواره تکرار میکردند که دليل بريدن او از حزب اين بوده که با حکومت و بريتانيايیها زد و بند کند. ملکی آنان را با صدور بيانيهای در همان روزنامه غافلگير و ارسال تلگراف کذايی را تکذيب کرد.
خلیل ملکی پس از انشعاب از حزب توده ايران، در۱۶ آذر ۱۳۲۶ اعلاميه انشعاب حزب سوسياليست توده ايران که امضای ۱۲ نفر از همفکران اش را نيز پای خود داشت، منتشر کرد. ” از سال ۱۳۲۸ در روزنامه شاهد مظفر بقايی مطالبی در انتقاد از حزب توده و علت انشعاب خود از آن حزب نوشت. دو سال بعد با آغاز نهضت ملی به اتفاق بقايی حزب زحمتکشان ملت ايران را تاسيس کرد. ملکی که انتشارات حزب را به عهده داشت، نشريه ای به نام “نيروی سوم” به عنوان ارگان سازمان جوانان حزب منتشر کرد که اين نام، پس از جدايی از بقايی، به گروه سياسی ملکی اطلاق شد. در حاليکه دکتر بقايی به تدريج در مقابل مصدق قرار می گرفت، ملکی و هوادارانش با وجود انتقادهايی که از مصدق داشتند از مصدق حمايت کردند و به مخالفت با تغيير مشی بقايی وحزب زحمتکشان پرداختند.” اوّلين مقالات اصلی دربارهء ملّی شدن صنعت نفت ايران به قلم خليل ملکی در روزنامهء شاهد منتشر شد.
“… ملکی آدمی صديق، صميمی و اصولی بود و تسليم زور نمیشد. تا سال ۱۳۲۶ که ملکی در حزب توده بود ايراد اساسی او يکی رفتار خودسرانه و بوروکراتيک سران حزب بود، ديگری سرسپردگی آنان به سفارت شوروی، اگرچه همان سران پس از شکست فاحش سياستشان در قبال قيام آذربايجان (که ملکی با آن مخالفت کرده بود) برای مدت کوتاهی به ملکی روی آوردند اما پس از انشعاب ملکی و يارانش از حزب توده کار آنها به جايی رسيد که ملکی را جاسوس انگليس، نوکر دربار و مامور سازمان امنيت بنامند.” “محبوب ترین تز مخالفان حزب ، خلیل ملکی، انورخامه ای ، جلال آل احمد و دکتر اپریم ” مساله استقلال حزبی بود”.
” …دکتر اسحاق اپريم… پيش از سفر به انگلستان با گروه روشنفکران ارانی ارتباط داشت… در انگلستان با حزب کمونيست انگليس رابطه داشت و بعد به ايران آمد. از همان ابتدا که نزد ما آمد، درست مثل جاه طلب های معروف، شلوغ کردن را شروع کرد و يک چه بايد کرد نوشت و مدعی شد که بايد حزب را عوض کنيم و يک گروه آوانگارد تاسيس کنيم که يک توده وسيع دموکرات را رهبری کند… اپريم به گرو ه ملکی نزديک شد… البته او محاکمه و از حزب اخراج شد. وی کتابی با عنوان چه باید کرد؟ برای نوسازی حزب منتشر کرد.”
“…ملکی بهای سنگينی برای خرد، اعتدال، مدارا و اعتقاد به ديالوگ در جامعهای پرداخت که رژيم آن هر حرف انتقادی را بیرحمانه سرکوب میکرد و تنها هدف مخالفان آن نيز برانداختن رژيم بود. در نتيجه، رژيم در ادعانامه دادستان نظامیاش او را “يک ماجراجوی بالفطره و آنارشيست توصيف کرد که از احساسات رقيق جوانان برای رسيدن به هدفهای کثيفش سوءاستفاده میکند و در اين راه از هيچ وسيله زشتی فروگذار نخواهد کرد.” و درعين حال براندازان در بهترين حال او را انشعابچی ولی بيش از آن نوکر شاه، ساواک، انگليس و (پس از آن) امپرياليسم آمريکا خواندند.”
“ملکی مرد مبارزِ سياسی و اهلِ انديشهی سياسی بود و از جوانی به رسالتِ روشنفکری و مبارزهگری روشنفکرانه در راستای انديشهی چپ باور داشت. پس از جدايی از حزب توده و استالينيسم هم همچنان رسالتِ روشنفکرانهی خود را رها نکرد و به جبههی مصدقی پيوست. پس از ۲٨ مرداد به زندان و تبعيد افتاد، اما با آزاد شدن از زندان همچنان بر آن بود که نبايد ميدان را خالی کرد و بايد کوشيد تا شرايط فعاليتِ سياسی علنی فراهم شود. ملکی اهل کينهتوزی و نفرت نبود و پختگی فکری او در آن بود که خود را از ذهنيتِ دوقطبی و سياه و سفيد نگرِ کمونيستی رها کرده بود. اما خط سياسی و فکری ملکی در دوران بعد از کودتا تا انقلاب چندان خريدار نداشت، بلکه دشمنانِ فراوان هم داشت. بهويژه از جانب گروههای چپ تندرو، و از همه بدتر حزبِ توده، زيرِ ضربِ تهمت و افترای دائمی بود. رژيمِ شاه هم با اعتماد به نفسی که پيدا کرده بود و با پروژهی “انقلابِ شاه و ملت”اش نه تنها جريانهای انقلابی را با خشونتِ بسيار سرکوب میکرد، ميدانی به جريانهای مصدقی ميانهرو هم نمیداد، از جمله به ملکی و حزبِ او. چنان که جنبشی از ترکيبِ حزبهای ملی-مصدقی را که با رهنمودِ دکتر مصدق با نامِ جبههی ملی سوم در سال ١۳۴۳در حال شکلگيری بود، در نطفه خفه کرد. و به دنبالِ آن ملکی و چند تن از رهبرانِ جامعهی سوسياليستها و نيز نهضتِ آزادی که دست اندر کاری آن بودند، به زندان افتادند.”
“عبدالحسين نوشين نمايشنامهنويس و کارگردان تئاتر از دوستان نزديک خليل ملکی بود …نوشين از اعضای حزب بود. فشار رهبری حزب برای محکوم کردن انشعاب ملکی، نوشين را نيز ناگزير کرد تا علیرغم ميل خود، با آنان همساز شود و اعلامیۀ شديداللحن و افترا آميز حزب توده عليه ملکی را امضا کند.”
” خليل ملکی بعد از جدائی از حزب توده و اضطراب و نگرانی ناشی از آن، و از آن مهمتر شوک حملات بی رحمانه و ترور شخصيت راديو مسکو و ملازمان ايرانی آن، دچار یأس و سرخوردگی شديد شد. او تصميم گرفت کلاً از عالم سياست کنار بکشد و تا آستانه خودکشی پيش رفت…”
رهبران حزب توده ايران با زمينه سازی های گسترده و با تمامی امکانات سراغ اين يار قديمی شان رفتند، تا آن حد که با او با زبان ترور و ترور شخصيت سخن گفتند. با اين همه از ميان ترورهائی که حزب توده ايران مرتکب شده است ترور ملکی در زمره ی ترورهای نافرجام است.
” ملکی در کوتاه مدت به رغم زندان و محروميت و فحش و فضيحت، کار زيادی از پيش نبرد چون از زمان خود خيلی جلو بود. تاثير او دقيقا در درازمدت، در زندگینامه عبرتانگيز او مشاهده میشود.”
در بيان نافرجامی ترور شخصيت خليل ملکی و امثال او، پلخانف حرف آخر را زده است: ” بزرگی يک شخصيت تاريخی به اين مناسبت است که او دارای ويژگی های لازمی است که اورا يکی از مستعدترين افراد برای خدمت به احتياجات زمان و عصر خويش می نمايد.”
“…ملکی پس از کودتای ۲۸ مرداد تحت تعقيب قرار گرفت، بازداشت شد و مدتی در قلعه فلک الافلاک به زندان افتاد. در سال ۱۳۳۶ “جامعه سوسياليست های جبهه ملی” را تشکيل داد، و نشريه علم و زندگی را تا سال ۱۳۳۹ منتشر کرد.”
او در سال ۱۳۴۴ دوباره بازداشت و محاکمه شد. اتهام او همان اتهام ۲۷ سال پيش، قيام عليه امنيت کشوربود. جلال آل احمد محاکمه ملکی را ” به خاطر خفه کردن جبهه ملی سوم در نطفه اش، که ملکی و جامعه سوسياليست ها محرک اصلی انعقادش بودند و اعلاميه وجودی اش با شرکت تمام احزاب وابسته به نهضت ملی در تيرماه ۱۳۴۴ مخفيانه منتشر شد.”، می دانست.
ملکی و سه نفر از يارانش در دادگاه، دفاعی مفصل از خود کردند که به شکلی محدود در نشريات منتشر شد. دادگاه ملکی را مجرم شناخت و به سه سال زندان محکوم کرد. او پس از يک سال ونيم آزاد شد و اندکی بعد درگذشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و زيرنويس:
1- * ۵۳ نفر، گروهی از زندانیان سیاسی در ایران بودند که در دوران رضاشاه در سال ۱۳۱۶ (خورشیدی) بازداشت و در زندان قصر زندانی شدند. “بیشتر این زندانیان، گرایشهایی به مکتبها و ایدههای تازه ترجمه و مطرح شدهٔ سوسیال دموکراسی یا کمونیسم انترناسیونالیسم یا سوسیالیسم ملیگرایانه یا افکار بینابینیِ تثبیتنشده داشتند.” جرم آن ها عضویت و فعالیت در گروهی اشتراکی بود، آن ها محاکمه و به محکومیتهای متفاوت زندانی شدند. تقی ارانی چهرۀ برجستۀ این گروه بود. اعضای این گروه :
تقی ارانی، عبدالصمد کامبخش، احسان طبری، محمدرضا قدوه، علیاکبر شاندرمنی، رضا روستا، محمدِ پژوه، محمد بهرامی، محمد شورشیان، علی صادقپور، محمود بقراطی، ضیاء الموتی، رحیم الموتی، نورالدین الموتی، میرعماد الموتی، محمدباقر فرجامی، عباس آذری، نصرتالله اعزازی، اکبر افشان، مجتبی سجادی، حسن سجادی، مهدی رسایی، مرتضی رضوی، سیفالله سیاح، علینقی حکمی، ابوالقاسم اشتری، فضلالله گرگانی، ولی خواجوی، یوسف ثقفی، عزتالله عتیقهچی، شعبان زمانی، حسین تربیت، رجبعلی نسیمی، بهمن شمالی، مهدی لاله، تقی شاهین، عباس نراقی، مهدی دانشور، حسن حبیبی، آناقلیج خضربابا، رضا ابراهیمزاده، خلیل انقلاب آذر، فریدون منو، تقی مکینژاد، سیدجلال حسن نایبی، حکیم الهی، نصرتالله جهانشاهلو، خلیل ملکی، انور خامهای، ایرج اسکندری، رضا رادمنش (پسر عمه محمد علی مجتهدی)، مرتضی یزدی، بزرگ علوی.
سیّد احمد کسروی تبریزی (۸ مهر ۱۲۶۹ – ۲۰ اسفند ۱۳۲۴) تاریخنگار، زبانشناس، پژوهشگر، حقوقدان و اندیشمند ایرانی؛ وکیل مدافع آنان بود. هرچند خود تقی ارانی، شش ساعت و نیم از گروه ۵۳ نفر دفاع کرد.
2- گوشه هائی از ديدگاه ها ی نظری و سياسی خليل ملکی:
درباره خليل ملکی قضاوت ها ی متفاوت وجود داشتهاست. توده ای ها و جريان های مشابه به او تهمت جاسوسی برای آمريکا و انگليس و همکاری با سازمان امنيت و نوکری شاه زدند: “…ديدارهای ملکی با شاه که نشان از اعتدال سياسی اوداشت را نشانه ای دانستن مبنی بر اينکه او” جنايات پهلوی ها و عمق جنايات در اذربايجان و گوشه گوشه ايران همراه با جنايات امپرياليسم امريکا و انگلستان را به بوته فراموشی سپرده بود.” با واقعيت منطبق نيست. ملکی در ديدارهای اش ذره ای از مواضع خود عدول نکرد و به عنوان يک سوسيال دموکرات آزاد انديش و آزاديخواه با شاه ملاقات کرد…” و طرفداران رژيم شاه نيز او را به اتهام ” قيام عليه سلطنت مشروطه و اقدام به مسموم کردن ذهن جوانان ” محاکمه نظامی، زندان، و از همه حقوق اجتماعی محروم کردند.”. در دوران محمد رضا شاه پهلوی حتی ممنوع القلم اش کردند. ( کتاب ده شب انتشارات اميرکبير، ۱۳۵۶، سخنرانی شمس آل احمد)
” به اعتقاد ملکی مصلحت این بود که مصدق با شاه مدارا می کرد، ضمن اینکه وی مخالف رویارویی با مصدق بود و تضعیف مصدق را تضعیف نهضت ملی می دانست.”( صمد رحمان زاده خلیل ملکی و جبهه ملی- گیهان لندن شماره 756 اردیبهشت 1378)
……….
ديدگاه های سياسی و نظری ملکی در برنامه ” نيروی سوم” تجلی يافته بود ، در برنامه ای که بازتاب اين انديشگی است:
“…روشنفکرانی که خود را در خدمت طبقهٔ سوم قرار دادهاند و راه حل مشکلات خارجی و داخلی را مطابق فرضيههای سوسياليستی، تنها راه چاره میدانند و با نيروی ملت ايران، رشد و تکامل سوسياليسم را ضروری میدانند، نيروی سوماند.”
نيروئی با چنين برنامه ای:” واقع بينی در برخورد با مارکسيسم، ارائه کمونيسم مستقل و سوسياليسم ايرانی؛ تأکيد بر هويت ملی و منافع کشور در برابر کمونيسم بينالملل؛ بی طرفی مثبت در سياستهای جهانی و مواجهه با اردوگاههای قدرت؛ آينده نگری و تحليلهای نو، استقلال همه جانبه، واقع بينی در برخورد با مذهب؛ طرح و تحليل نقاط ضعف روشنفکران و پيوند دادن آنها با جامعه و مردم؛ تحليل صحيح، کار بردی و واقعگرا؛ تحليل تاريخی از مبارزه …”
ملکی نوشته است:”…اينکه امپرياليسم آمريکا، دشمن شمارهء يک ملّت هاست به نظر من شعار پوچ، تهی و خالی از معناست. همين دشمن شمارهء يک ملّت ها در ايران با زور و فشار سعی کرد که جبههء ملّی [دوّم] را جانشين رژيم شاه کند و آنچه در قدرت داشت به شاه فشار آوُرد. اگر جبههء ملّی دوّم موفّق نشد، تقصير آن دشمن شمارهء يک نبود، … آنها مدت ها از شاه مأيوس شدند، در به در می گشتند تا نيروی جانشينی پيدا کنند. تفرقه و تشتّت، مانع اين بود که آلترناتيو پيدا شود و جانشينن رژيم گردد. و”…. من به جلال آل احمد توضيح دادم که روشنفکران رويهمرفته حالت روان شناسی خاص و مشترک دارند امّا ايدئولوژی مشترک ندارند. او در توضيح روشنفکر دچار مشکلات عجيبی شده بود.”. “غرب زدگی آل احمد يک سوءتفاهم عجيبی راه انداخته که گويا غرب، يکپارچه است و جنبهء طبقاتی ندارد و هر چه در غرب می گذرد بيماری مربوط به سرمايه داری و امپرياليسم است و از هر آنچه غربی است بايد احتراز داشت”.(نامه های خليل ملکی).
……..
“….جريانی که به همّت خليل ملکی از حزب توده انشعاب کرد – اساساً – يک جريان فرهنگی بود که اعضاء شناخته شدهء آن عبارت بودند از: فريدون تولّلی، رسول پرويزی، جلال آل احمد، محمد علی خنجی، حسين ملک، ناصر وثوقی، هوشنگ ساعدلو، ابراهيم گلستان، نادر نادرپور، احمد آرام، که صادق هدايت نيز – گاه – در مباحثات آنان حضور داشت، اين جريان فرهنگی، ابتداء با انتشار هفته نامهء “نيروی سوم”و سپس با نشر ماهنامهء علم و زندگی و بعد انديشهء نو (به سردبيری ناصر وثوقی) به تبليغ و ترويج ديدگاه های خويش پرداخت، هر چند که در طول زمان، تنها خليل ملکی بود که در عرصهء فعاليت های سياسی- تئوريک باقی ماند. می توان گفت که نيروی سوم از نظر تئوريک، مهم ترين حزب و تنها مکتب فکری مستقل چپ در برابر حزب تودهء وابسته به شوروی بود.( منبع شماره ۱۲)
خليل ملکی اثار نوشتاری و ترجمه های ارزشمندی از خود برجای گذاشت . وی به سه زبان انگليسی، آلمانی و فرانسه آشنائی داشت. و بيش از ۱۵ ترجمه و تأليف از او منتشر شده است :نقش شخصیّت در تاريخ ( پلَخانُف)، قهرمان تاريخ (سيدنی هوک)، انقلاب ناتمام (ايزاک دويچر)، فرهنگ اصطلاحات اجتماعی (توماس سوره)، کتاب سياه گرسنگی (حوزه دو کاسترو).”
ملکی با نام مستعار نيز مقاله می نوشت : درمجلهٔ “نبرد زندگی” با امضای “دانشجوی علوم انسانی” قلم ميزد.”
3- آبراهامیان، یرواند (۱۳۷۸)، ایران بین دو انقلاب: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ترجمهٔ کاظم فیروزمند، حسن شمس آوری، محسن مدیر شانهچی، نشر مرکز
4- حمید شوکت، میعاد در دوزخ، زندگی سیاسی خلیل ملکی، انتشارات فروغ، پائیز 1399
5- خاطرات خليل ملکی در گفتگو با هما کاتوزيان، فرارو
6- محمد علی حقيقت سمنانی، يادی از زنده ياد خليل ملکی و قضيه انشعاب تاريخی، نگين، شماره ٨، دور جديد- تابستان۱٣۷٨
/ 7- خاطرات نورالدين کيانوری، موسسه تحقيقاتی و انتشاراتی ديدگاه، انتشارات اطلاعات و تهران ۱٣۷۲
و احسان طبری ، کژراهه، در بارۀ اتحادیه کارگران و حزب توده ایران.
/ خاطرات خليل ملکی 8- همایون کاتوزیان : سايت؛ خليل ملکی و مسأله مدرن شدن ايران؛ گفتگو با همايون کاتوزيان
9-داريوش آشوری – گفت و گو، از اميد خليل ملکی تا ياس احمد فرديد- مهرنامه
10- سايت تاريخ ايران، و فيس بوک ” خليل ملکی”
، سایت گویا، 2007 11- خليل ملکی: انديشمندی تنها، علی ميرفطروس
12- پلخانف، نقش شخصيت درتاريخ، ترجمه خليل ملکی
13- خاطرات سياسی خليل ملکی، به کوشش محمد علی همايون کاتوزيان – انتشارات رواق ۱۳۶۰
14- عباس ميلانی: صد چهره قرن بيستم – خليل ملکی / عباس ميلانی، نگاهی به شاه، نشرپرشين سيرکل، تورنتو- کانادا، سال ۱۳۹۲/۱۳
15- بزرگ علوی: پنجاه و سه نفر – انتشارات نگاه ۱۳۸1
16- نامه های خليل ملکی، به کوشش امير پيشداد و محمدعلی همايون کاتوزيان
بی بی سی، فارسی، 2012- 17- ملکی، از انشعاب تا همراهی مصدق، محمدعلی همايون کاتوزيان
بازدیدها: 2
بازدیدها: 7
«نگرانی عمیق» کمیته اعطای جایزه نوبل صلح از «تهدیدهای حکومتی» علیه جان نرگس محمدیکمیته اعطای جایزه نوبل صلح در نروژ در بیانیهای هشدار داد که از گزارشهای مربوط به وجود تهدید جدی علیه جان نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل سال ۲۰۲۳، «عمیقا نگران» شده است.
این بیانیه خبر داد که نرگس محمدی که «به دلیل مبارزه علیه سرکوب زنان در ایران، تلاش برای بهبود وضعیت حقوق بشر و آزادی برای همگان» برنده نوبل صلح شد، در تماس تلفنی فوری با یورگن واتنه فریدنس، رئیس کمیته نوبل نروژ، اطلاع داده که هشدارهایی در مورد جان خود دریافت کرده است.
به گفته خانم محمدی، این هشدارها از طریق وکلای او و همچنین «کانالهای غیرمستقیم» به آگاهیاش رسیده است.
به گفته نرگس محمدی، او از سوی مأموران حکومت ایران «مستقیم و غیرمستقیم» به «حذف فیزیکی» تهدید شده است.
کمیته نوبل نوشت این تهدیدها نشان میدهد که امنیت خانم محمدی در خطر است و «عوامل حکومت» جمهوری اسلامی از وی خواستهاند تعهد بدهد تا به تمامی فعالیتهای خود در ایران و همچنین هر گونه حمایت بینالمللی یا حضور در رسانهها در حمایت از دموکراسی، حقوق بشر و آزادی «پایان دهد».
رئیس کمیته نوبل با ابراز «نگرانی عمیق» از تهدیدها علیه نرگس محمدی و اصولا علیه همه شهروندان ایرانی منتقد، از مقامات جمهوری اسلامی خواست جان و آزادی بیان آنها را تضمین کند.
بازدیدها: 7
میرحسین موسوی خواستار برگزاری رفراندوم برای تأسیس مجلس مؤسسان قانون اساسی شدمیرحسین موسوی در بیانیهای به حاکمان ایران گفت “ساختار نظام نماینده همه ایرانیان نیست.” او خواهان برگزاری رفرندام برای تاسیس مجلس موسسان و آزادی همه زندانیان سیاسی شد.متن کامل بیانیه:
بسم الله الرحمن الرحیم
▫در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان یک بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد و امتیازی بر امتیازات کارنامه تاریخیشان افزوده شد؛ و این نه فقط به خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن، که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگیهای عمیق بود. در حالی که فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر شده بودند دوراندیشی ستودنی مردم نقشههای شوم متجاوزان را ناکام گذاشت. اینک پس از سپری شدن آن روزها، هولناک خواهد بود اگر کسانی با رویاپردازی واکنش جامعه را تاییدی بر شیوه حکمرانی ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند. چنین اشتباهی ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار خواهد کرد که شاید بار بعد بتواند خدایناکرده در سپری که او را ناکام گذاشت رخنهای بیابد.
▫مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند که بیپاسخ ماندنشان دشمن را شاد میکند. در کوتاهمدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانه ملی کمترین توقعات است. علاوه بر این، وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ بود. تجربه جنگ دوازده روزه نشان داد که ضامن نجات کشور احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان است و ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست. مردم میخواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند. برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرز و بوم را از دخالت در امور کشور مأیوس میکند.
«إنّ لربّکم فی ایام دَهرکُم نفَحات، ألا فتَعرّضوا لها و لا تعرضوا عنها». به راستی که در روزهای زمانه نسیمهایی از فرصت از سوی پروردگارتان هست، هان که آنها را دریابید و روی از آنها برنتابید.
اینجانب ضمن محکوم کردن تجاوزات اخیر علیه کشورمان به خانوادههای داغدار و آسیبدیده تسلیت میگویم و برای شهدای این ایام رحمت و مغفرت آرزو میکنم.
میرحسین موسوی
۲۰ تیرماه ۱۴۰۴
بازدیدها: 13

از راست: محمدجعفر پوینده، فریدون فرخزاد، علیاصغر امیرانی، رحمان هاتفی و سعیدی سیرجانی
یاد آوری به حسن روحانی: “اخلاق، مقدسات و ارزش ها، وامنیت ملی” سه اصلی هستند که حسن روحانی برای اهل قلم خط قرمز اعلام کرده است. لیست نویسندگان و شاعرانی که به اتهام رعایت نکردن خط قرمز امثال حسن روحانی توسط حکومت اسلامی اعدام شدند، جهت یاد آوری و اطلاع ایشان و مردم ایران منتشرمی شود.
آیت الله خمینی، بینانگذار حکومت اسلامی مواضعی سخیف وگستاخانه در برابراهل قلمی که درراه تحقق آزادی اندیشه و بیان و قلم در میهنمان تلاش می کردند، داشت. خمینی مواضعِ اش را بارها در سخنرانی ها ی اش بیان کرد و به آن ها عمل شد. خط قرمز خمینی برای شکستن قلم و سانسور، وتبعید، زندان، شکنجه و اعدام اهل قلم “اخلاق اسلامی ، مقدسات و ارزش ها ی اسلامی ” و”امنیت ملی” یعنی حفظ حکومت اسلامی بود. تعفن متصاعد ازدهانی که توبه کرد از اینکه چرا زودتر برای اعدام اهل قلم دارها بر پا نکرد، و” بشکنید این قلم ها ” را نعره زد، نه فقط فضای میهنمان که جهانی را آلوده و آزرده کرد.
راه و روش خمینی را رهبران حکومت اسلامی ادامه داده اند .درباره خباثت ها وجنایت هائی که آخوندیسم و خمینیسم در قبال اهل قلم آزاداندیش و آزادیخواه روا داشته اند به وفور و فراوان نوشته شده و اسناد و مدارک و شواهد برای اثبات جنایت علیه بشریت، حتی در همین محدوده کافی ست.
سالیانی ست باورمندان به بقای حکومت اسلامی، خوشباوران، سیاست بازان و مزدوران تبلیغ و تلاش می کنند میان خمینی و “دوران طلائی” اش با دوران خامنه ای تفاوتی بسازند و جا بیاندازند، و مهم تر اینکه ثابت کننداصلاح طلبان حکومتی مثل خاتمی و روحانی ازجنس و جنم خامنه ای نیستند. سخنرانی اخیر حسن روحانی در باره کتاب و ممیزی در مراسم ” جایزه کتاب سال” و “نمایشگاه کتاب” از مواردی هستند که نادرست بودن این نوع تبلیغ ها و تلاش ها را نشان می دهند. حسن روحانی لابلای مشتی کلی گوئی وشعارهای فریبنده همان حرف های خمینی و خامنه ای را تحویل ناشران واهل قلم و مردم داد. وی پوشیده در زرورق رنگین ” اصلاح طلبانه” گفت: ” من نمیگویم ممیزی باشد یا نباشد، میگویم نمیشود برای ممیزی صد اصل درست کنیم. اخلاق به عنوان یک اصل باشد و مقدسات و امنیت ملی هم به عنوان اصول دیگر”.
چه تفاوتی میان سه اصلی که از نظر حسن روحانی خط قرمز است با خط قرمزی که طی عمر حکومت اسلامی مرعی شده است، وجود دارد؟. این خط قرمز هم سانسور اندیشه، بیان و قلم را توجیه کرده و هم حذف فیزیکی اهل قلمی که تلاش شان برای تحقق آزادی اندیشه و بیان و قلم ” بی اخلاقی، توهین به مقدسات و ارزش ها و به خطر انداختن امنیت ملی “خوانده شده است. “جرم “های برشمرده برای اذن ممیزی اثر و صاحب اثر، اعدام کردن و به قتل رساندن اهل قلم از همین کشکول ” اخلاق، مقدسات و ارزش ها، وامنیت ملی” بیرون آورده شده اند. سعیدی سیرجانی به گناه نوشتن زندانی و شکنجه شد، و در زندان به قتل رسید. اتهام های دروغین به وی عبور از همین خط قرمز بود: “انجام عمل لواط،، اعتیاد به تریاک، تهیه و فروش مشروبات الکلی، ارتباط با ساواک در رژیم سابق، ارتباط با نظامیان ضد انقلاب، شرکت در کودتای نوژه، ارتباط با عوامل ضد انقلاب در خارج از ایران و دریافت مقادیر متنابهی پول از آنان …”. محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را هم ناصبی خواندند که به “مقدسات و ارزش ها” توهین کرده اند، و ستار بهشتی ، وبلاگ نویس را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور از طریق شبکه اجتماعی و فیس بوک، در زندان به قتل رساندند. و راستی،اتهام و جرم کودک ۱۰ ساله حمید حاجی زاده شاعر تخطی از کدام یک از این سه اصل بود که قلب اش را دریدند.؟
***
این لیست، نام تعدادی از نویسندگان، شاعران، مترجمان و روزنامه نگارانی ست که توسط حکومت اسلامی اعدام شدند و یا به روش های مختلف به قتل رسیدند. لیستی جهت یاد آوری به حسن روحانی و مردم. ( این لیست کامل نیست و می تواند اشتباه هائی داشته باشد. لیست را کامل کنید و اشتباه ها را تصحیح نمائید).
۱- سیمون فرزامی، روزنامه نگار، مفسر خبرگزاری پارس و سردبیر روزنامه فرانسوی زبان ” ژورنال دو تهران” ، در سن ۷۰ سالگی در آذرماه سال ۱۳۵۹ به اتهام رابطه با امریکا و جاسوسی برای اسرائیل تیرباران شد.
۲- حمید رضوان، نویسنده، سال ۱۳۵۹ ( قتل در بیمارستان)
۳- علی اصغر امیرانی، روزنامه نگار، سردبیر مجله خواندنی ها، در خرداد( اول تیرماه) سال ۶۰ در سن ۶۵ سالگی به اتهام همکاری با اسرائیل و ساواک تیرباران شد.
۴- سعید سلطانپور، شاعر، نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران و فعال سیاسی، در خرداد سال ۶۰ تیرباران شد.
۵- جلال هاشمی تنگستانی، نویسنده ، سال ۱۳۶۰- نحوه مرگ ناروشن.
۶- عطاءالله نوریان، مترجم و نویسنده، و فعال سیاسی سال ۱۳۶۰ تیرباران شد.
۷- رحمان هاتفی، روزنامه نگار و نویسنده، و فعال سیاسی تیرماه ۱۳۶۲، قتل زیرشکنجه – یا خودکشی در زندان.
۸- فریدون فرخزاد، شاعر و شومن در شهر بُن آلمان با ضربات متعدد کارد در ۱۶ مرداد ۱۳۷۱ به قتل رسید.
۹- حسین صدرائی( اقدامی) ، شاعر، نویسنده و پژوهشگر، و فعال سیاسی سال ۱۳۶۷ در زندان به قتل رسید. (زیر شکنجه یا اعدام)
۱۰- کورش آریامنش (رضا مظلومان) روزنامه نگار، نویسنده و فعال سیاسی به ضرب گلوله در ۷ خرداد ۱۳۷۵در پاریس کشته شد.
۱۱- علی اکبر سعیدی سیرجانی، نویسنده و پژوهشگر، قتل در زندان ۴ آذرماه ۱۳۷۳
۱۲- غفار حسینی، مترجم و نویسنده ، و عضو کانون نویسندگان ایران ۲۰ آبانماه ۱۳۷۵در تهران به قتل رسید.
۱۳- احمد تفضلی، مترجم و زبان شناس ، ۲۴ دیماه ۱۳۷۵ در تهران به قتل رسید.
۱۴- ابراهیم زال زاده، روزنامه نگارو ناشر، فروردین ۱۳۷۶ در تهران به قتل رسید.
۱۵- احمد میرعلائی، مترجم و نویسنده در سال ۱۳۷۷ در اصفهان به قتل رسید.
۱۶- حمید حاجی زاده ، شاعر و نویسنده همراه با کودک ۱۰ ساله اش با ضربات متعدد کارد در شهریور ۱۳۷۷ درکرمان به قتل رسیدند
۱۷- پیروز دوانی، نویسنده، مترجم و پژوهشگر در سال ۱۳۷۷ به قتل رسید.
۱۸- مجید شریف، مترجم و نویسنده ، آذرماه ۱۳۷۷ در تهران به قتل رسید.
۱۹- محمد مختاری، شاعر، نویسنده و پژوهشگر، و عضو کانون نویسندگان ایران در آذرماه ۱۳۷۷ تهران به قتل رسید
۲۰- محمد جعفر پوینده، مترجم و نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران در آذرماه ۱۳۷۷ در تهران به قتل رسید.
۲۱- عزت الله ابراهیم نژاد، شاعر، ۱۸ تیر ۱۳۷۸ به قتل رسید
۲۲- زهرا کاظمی، روزنامه نگار و عکاس، سال ۱۳۸۲ در زندان به قتل رسید.
۲۳- آیفرسرچه، خبرنگار کرد اهل ترکیه در سال ۱۳۸۴ در ایران به قتل رسید.
۲۴- امید رضا میر صبافی، وبلاگ نویس، ۲۸ ساله ، مرگ در زندان سال ۱۳۸۷
۲۵- یعقوب میرنهاد، روزنامه نگار و و بلاگ نویس- ۱۴ مرداد ۱۳۸۷ اعدام در زاهدان
۲۶- علیرضا افتخاری ، وبلاگ نویس، سال ۱۳۸۸
۲۷- ستار بهشتی ، وبلاگ نویس، به اتهام اقدام علیه امنیت کشور از طریق شبکه اجتماعی و فیس بوک، قتل در زیر شکنجه، آبانماه ۱۳۹۱
***
بسیاری از کوشندگان سیاسی در کنار فعالیت سیاسی-تشکیلاتی به عنوان حوزۀ اصلی کار و فعالیت شان، آثار قلمی نیز در عرصه ادبیات، رمان و داستان، نقد، ترجمه و پژوهش های فرهنگی و هنری خلق کردند، و یا به حرفه روزنامه نگاری پرداختند. حکومت اسلامی تعدادی از این فعالان سیاسی و اهل قلم را نیز اعدام کرد و یا به قتل رساند. تعداد این نوع اهل قلم بسیارانند، من از میان ده ها نام به نام سه مورد بسنده می کنم
۱- مهدی میراشرافی، روزنامه نگارو ناشر روزنامه آتش، آذرماه ۱۳۵۸ در اصفهان اعدام شد.
۲- ابوتراب باقرزاده، نویسنده و مترجم ، اعدام، به احتمال در سال ۱۳۶۷
۳- پروانه فروهر، شاعر و فعال سیاسی همراه با همسرش ( داریوش فروهر) در آذرماه سال ۱۳۷۷ در تهران با ضربات متعدد کارد به قتل رسیدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زیرنویس:
۱- مرتضی فیروزی، روزنامه نگار، دربهمن سال ۱۳۷۶ به اتهام جاسوسی به اعدام محکوم شد. وی سردبیر روزنامه ” ایران نیوز” بود. (از سرنوشت وی اطلاعی ندارم- م.ن)
۲- ناشرو اهل قلمی به نام ” محمدی” روزهای آغازین انقلاب اسلامی توسط گروه های فشار و کشتاراسلامی به قتل رسید.( نیازمند منبع)
۳- نصرالله آرمان، روزنامه نگار سال ۱۳۶۰( نیازمند منبع)
از: گویا
بازدیدها: 2
در کتاب “زنگی های گود قدرت”(۱) و مقاله های متعدد در بارۀ مداحان نوشته ام که این جماعت “از گونۀ جاهلها و لاتهای متدین و حکومتیاند که در کنار سامان دادن تشکل و سازمانهای تبلیغی و آموزشی، سیاسی، اقتصادی- مافیائی در راستای تحکیم حیات حکومت اسلامی نقش سیاسی – روانی مهمی ایفا کردهاند. این موجودات آسیبهای فراوان به جامعه زدهاند که تخدیر و تحمیق مخاطبان، به ویژه نوجوانان و جوانان یکی از این نقش آفرینی هاست. استفاده از موسیقی مدرن (پاپ و رپ وراک) و تغییر آواز و لحن و ترانه در مداحی نوعی تفریح و تفننِ درآمیخته با ثواب و اجر دنیوی و اخروی به نوجوانان و جوانان ارائه داده است و به این وسیله نوجوانان و جوانان محروم از تفریح و امکانات تفریحی را جذب و تخدیر کردهاند. دراین راه بسیاری از چهرههای سیاسی و فرهنگی، به ویژه دانشگاهی، ورزشی و هنری نیزیاری رسان مداحان بودهاند … در سالهای اخیر معروف هایی مثل محمدرضا گلزار، بهرام رادان، حبیب کاشانی، محسن کاوه، علیرضا واحدی نیکبخت و سید علی ضیاء شبهای محرم را پای روضه رضا هلالی و محمود کریمی و سعید حدادیان گذرانده اند.”
این روزها این گَله سراغ شعرهای سیمین بهبهانی هم رفتهاند تا کار تخدیر و تحریک و تحمیق مخاطبانشان را که بیشتر جوانان هستند به کمال اسلامی برسانند. ببینید این موجوداتِ دهان گشاد و ویرانگر ِ فرهنگ و روان جامعه در بارۀ سیمین بهبهانی، شاعر “دو باره می سازمت وطن” چه گفته اند، و شجاع بانوی شعر میهنمان چگونه چشم در چشم سکۀ یه پول شان کرده است:
” این گونه سپاسم می دارند”
سالیانی است که بسیاری.. .ستاره ام را نحس میپندارند و به گونهگون ملامت و تهمتم میآزارند و نمیدانند که:
گرچه حق با خطر جفت/ بی گمان بایدم گفت.
میگویند فرزند عامل انگلیسیانم! اگرچه فرزند کسی بودن جبر است و به اختیار نیست، باز میگویم: پدرم به استناد اوراق مسطور تاریخ، مرکز دایره شورشی بود که استقلال عراق را بنیاد نهاد، چگونه عامل انگلیسیان بود؟
میگویند: دست پرورده مبلغان مسیحی امریکائیم! طی سه سالی که به کودکستان آنها سپرده شده بودم – و باز به اختیار نبود- جز راستی و درستکاری و محبت چیزی نیاموختم. دوران دبستان را در مدرسه ناموس به پایان بردم. دوران تحصیلات متوسطه را در کلاسهای شبانه و متفرقه، و بر دامن بخت نامساعدم، تا مدرسه مامائی رساندم که ناتمام ماند و پس از وقفهای با گذراندن دورۀ حقوق دانشگاه تهران، سرانجامی برای در به دریهایم جستم. مبلغان کجا بودند؟
می گویند: زینت المجالس بودهام!
شکر که نفرت المناظر نبودهام.
می گویند: درباری بودهام!، نه رنگ در بار دیدهام ونه با هیچ درباری همنشین شدهام. کسی که سی سال از جوانترین و سرسبزترین سالیان عمر خود را در تعلیم دختران جوان میگذراند تا روزگار ابریشم سیاهش را نقرهباران کند، نیاز به هیچ دربار ندارد.
میگویند: ترانه سرودهام! اگر سرودهام، نه مبتذل سرودهام و نه مدیح، بل نمونه درست برای شکستهپردازان، ببینید و قیاس کنید.
میگویند: زنان و دختران مرا انگاره پنداشتهاند و گمراه شدهاند! هیهات که هرگز به دخترانم نگفتم که خطا کنند، چنان پروردمشان که خطا در در مغزشان خطور نکند. تنگ هم نشستند و درسم را نوشتند و سربر نکردند که بردست یکدیگر بنگرند. بوسههایم نثارشان باد که ساعات سعادتم همنشینی و تعلیم آنان بود.
میگویند بوسههای فضایی فرستادهام! نگران نباشید.بر بال کبوتران نشستند و تا آبیها و پاکیها سفر کردند. به خاکی ها باز نمیگردند.
و شگفتا هیزمی نفروختهام که تر باشد یا خشک. ساقههای سبز و جوان شعر هدیه کردهام.
این گونه سپاسم می دارید؟” (۲)
****
۱- نقره کار، مسعود، زنگی های گود قدرت- نقش سیاسی جاهل ها و لات ها در تاریخ معاصر ایران، انتشارات فروغ – آلمان ، ۲۰۱۵
۲- نقره کار، مسعود، جلد سوم ِ بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران، انتشارات باران – سوئد ، سال ۲۰۰۲ ،ص ۱۰۸ ( به نقل از روزنامه نشاط چاپ تهران)
۳- مداحی با شعرِ ” دوباره می سازمت وطن”
پای داریوش و سیمین بهبهانی هم به هیئت باز شد[ترانه دوباره میسازمت وطن]
بازدیدها: 3
خانواده «تورج نگهبان»، شاعر و ترانهسرای نامدار و خالق سرود ماندگار «ای ایران»، با انتشار بیانیهای، نسبت به اجرای این سرود بهصورت نوحه توسط «محمود کریمی»، مداح نزدیک به بیت رهبری اعتراض کردند و این اقدام را «نهایت ریاکاری» خواندند.
شامگاه شنبه ۱۴تیر۱۴۰۴، «علی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی، پس از غیبتی طولانی، در مراسم عزاداری شب عاشورا در حسینیه خود حاضر شد. در این مراسم، محمود کریمی با تغییراتی در سرود «ایران ایران»، آن را بهعنوان نوحه مقابل خامنهای اجرا کرد. کریمی پیش از اجرا گفت: «خود آقا جانمون گفته بودند اگر خسته نمیشوی، این را بخوان.»
در بیانیه خانواده نگهبان آمده است: «من تورج نگهبانام، شاعری که برای عشق، برای وطن و برای مردم سرودم، نه برای قدرت، نه برای ولیفقیه، نه برای میز و منبر. شعر من صدای زندگی بود، نه مرثیه مرگ. آواز من فریاد امید بود، نه نوحهای برای بقای یک حکومت پوسیده.»
آنها خطاب به مداحان حکومتی و مسوولان جمهوری اسلامی افزودند: «سالها صدای ما را خفه کردید، ناممان را از کتابها و رسانهها زدودید، ما را طاغوتی خواندید و حالا همان سرودهایی را که لعنت میکردید، با صدای ناله و نوحه جلوی رهبرتان میخوانید؟ چه وقاحتی! این “ای ایران”، ایرانِ ما نیست. این تحریف حقیقت است با لهجهی ریا و ترس.»
در این بیانیه خانواده نگهبان تاکید کردهاند که استفاده سیاسی از این سرود «سواستفادهای آشکار» است و خطاب به مقامهای جمهوری اسلامی نوشتهاند: «نه شما شایسته این شعر هستید، نه آن رهبرتان وارث این وطن.»
بازدیدها: 13
مقدمه: اعتماد کور، بهایی سنگین دارد
در روزهایی که تشدید سرکوب، شنود سایبری و ردیابی دیجیتال به ابزارهای روزمرهی جمهوری اسلامی تبدیل شده، هر حرکت در فضای مجازی میتواند به بهای دستگیری، زندان، یا حتی جان افراد تمام شود. در این بستر ناامن، انتشار شایعه یک QR کد توسط تلویزیون ایراناینترنشنال در شبکههای اجتماعی برای برقراری ارتباط با سامانهای منتسب به رضا پهلوی، موضوعی نیست که بتوان با سادگی از کنار آن گذشت. این مقاله با هدف هشدار و ارتقای آگاهی امنیتی فعالان داخل ایران نوشته شده، بدون جانبداری سیاسی و صرفاً بر اساس دانش فنی و تجربههای میدانی در حوزه امنیت اطلاعات.
1. اسکن یک QR کد، فقط یک کلیک نیست
بسیاری گمان میکنند QR کد تنها راهی برای تسریع دسترسی به لینک است؛ اما واقعیت این است که با اسکن هر کد، بستهای از اطلاعات به سرور مقصد منتقل میشود، از جمله:
در کشوری مانند ایران، که تمامی اپراتورهای تلفن همراه و اینترنت زیر سلطهی نهادهای امنیتیاند، این اطلاعات میتوانند بهراحتی برای شناسایی هویت کاربران مورد استفاده قرار گیرند.
2. ابزارهای ردیابی و شنود جمهوری اسلامی؛ تهدیدی واقعی
جمهوری اسلامی نهتنها به ابزارهای سنتی کنترل، بلکه به فناوریهای پیشرفته نظارتی مجهز است. از جمله:
3. احتمال ساخت نسخههای جعلی از سامانهها
جمهوری اسلامی سابقهای طولانی در طراحی سامانهها، صفحات و حتی کانالهای تقلبی دارد تا مخالفان را به دام بیندازد. هیچ بعید نیست که نسخهای جعلی از سامانه ارتباطی منتشر شده توسط ایراناینترنشنال نیز ساخته شود و بهجای ایمنسازی ارتباط، پلی شود برای دستگیری و سرکوب.
4. توصیههای امنیتی به کاربران داخل کشور
در شرایط فعلی، اگر در ایران زندگی میکنید، بهویژه اگر به نهادهایی چون سپاه یا بسیج دسترسی دارید اما تمایلات اعتراضی دارید، رعایت نکات زیر حیاتی است:
سخن پایانی: آگاهی، سپر امنیتی شماست
هیچ طرح سیاسی، حتی اگر از سوی چهرهای محبوب یا رسانهای معتبر معرفی شود، نباید شما را از تحلیل امنیتی و احتیاط شخصی غافل کند.
مبارزه با جمهوری اسلامی نیازمند شجاعت است، اما شجاعتی همراه با خرد.
اعتماد کور به هر سامانه، هر چهره، یا هر فراخوانی، بدون بررسی امنیتی دقیق، میتواند سرنوشت تلخی را برای فعالان رقم بزند.
تنها راه امن، راهی است که با آگاهی و شفافیت طی شود.
در برابر نظارت هوشمندانهی حکومت، فعالان باید دو برابر هوشمند، دقیق و محافظهکار باشند.
لطفاً این مقاله را بازنشر دهید؛ در تلگرام، توییتر، واتساپ، فیسبوک و میان دوستان داخل ایران. شاید با یک هشدار، جان انسانی نجات یابد.
بازدیدها: 7
تاریخ گواه آن است که حکومتهای استبدادی، در پی جنگها و بحرانهای خارجی، اغلب به سرکوب مردم خود روی میآورند. جنگها ویرانگری و نقض حقوق بشر را درپی دارند.حمله اسرائیل به زندان اوین که در روز روشن و در حضور خانوادهها و مراجعان انجام شد، بدون شک نمونهای بارز از جنایت جنگی است. همچنین در شرایطی که مردم ایران هنوز از فشارهای ناشی از جنگ اخیر رهایی نیافتهاند، موج تازه و گستردهای از بازداشت شهروندان آغاز شده است.
گزارشها نشان میدهد این بازداشتها اغلب بدون رعایت اصول و تشریفات قانونی و بدون ارائهی دلیل یا مدرک مشخص انجام میگیرند.ظاهراً اتهام رایج در بسیاری از این موارد «جاسوسی» است. اما تجربه، شواهد تاریخی و حتی اعترافات شماری از مقامهای پیشین و کنونی جمهوری اسلامی نشان میدهد بیش از مردم عادی، لایههای درون ساختار قدرت، سالهاست در معرض نفوذ اطلاعاتی بیگانگان قرار دارند.
در چنین فضایی، به روال گذشته، تداوم رویکردهای امنیتی در سطح جامعه، به جای شفافیت و پاسخگویی به ابزاری برای تشدید سرکوب در دوران پساجنگ بدل شده است.
بسیاری از خانوادههای بازداشتشدگان از وضعیت و محل نگهداری عزیزان خود بیاطلاعاند. زندانیان بندهای عمومی زندان اوین به زندانهایی در اطراف تهران منتقل شدهاند و در شرایطی دشوار، غیرانسانی و طاقتفرسا نگهداری میشوند. همچنین هیچ اطلاعرسانی رسمی دربارهی وضعیت زندانیانی که پیشتر در بندهای امنیتی یا سلولهای انفرادی نگهداری میشدند، منتشر نشده است.
ما، امضاکنندگان این بیانیه، با ابراز نگرانی عمیق نسبت به وضعیت مبهم، ناعادلانه و غیرانسانی زندانیان سیاسی و عقیدتی، خواهان توقف فوری اعدامها، پایان دادن به برخوردهای امنیتی، و آزادی بیقید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی در سراسر کشور هستیم.
ارس امیری
مهناز پراکند
جعفر پناهی
ناهید تقوی
محمد حبیبی
اتنا دائمی
ویدا ربانی
محمد رسولاف
امیر رئیسیان
نازنین زاغری
عبدالفتاح سلطانی
محمد سیفزاده
عطاالله شیرازی
ارش صادقی
شیرین عبادی
محمد کریمبیگی(پدر مصطفی کریمبیگی)
مریم کلارن
نرگس محمدی
فاطمه ملکی(همسر محمد نوریزاد)
اکرم نقابی(مادر سعید زینالی)
پوران ناظمی
فرزانه ناظرانپور