شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

بیانیه ناشران ایرانی خارج از ک…

بازدیدها: 24

نشر و آگاهی جرم نیست

جمهوری اسلامی را به ‌خاطر سرکوب نشر سمندر و بازداشت فعالان فرهنگی محکوم می‌کنیم

ما ناشران ایرانی در خارج از کشور، با خشم و اندوه عمیق، حمله‌ی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به نشر سمندر و بازداشت و شکنجه‌ی پنج فعال فرهنگی — حسن توزنده‌جانی (شاعر و فعال فرهنگی)، احسان رستمی (ناشر و مترجم)، مرجان اردشیرزاده (مترجم)، رامین رستمی و نیما مهدی‌زادگان (فعالان حوزه‌ی نشر و کتاب) — را به‌شدت محکوم می‌کنیم. این بازداشت‌ها که در تاریخ ۲۹ مردادماه ۱۴۰۴ به‌صورت هماهنگ انجام شد، نشانه‌ای دیگر از دشمنی جمهوری اسلامی با فرهنگ، کتاب و آگاهی است. گرچه در تاریخ ۵ آبان٬ مرجان اردشیر زاده و پرنیا رستمی موقتاً آزاد شدند٬ اما دیگر بازداشت شدگان همچنان دربند و تحت فشارند تا در مقابل دوربین، به «جرمِ نشر و اندیشه» اعتراف اجباری کنند

به‌گفته‌ی منابع موثق، مأموران وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه برای شکنجه‌ی روحی، جهانگیر رستمی، پدرِ احسان رستمی، را نیز در ۲۵ مهرماه از منزلش در شهر هرسین ربوده و به زندان اوین منتقل کرده‌اند. دو روز بعد، مأموران امنیتی، او را با چهره‌ای خون‌آلود و وضعیتی وخیم، در برابر دیدگان فرزندش قرار داده‌اند تا از طریق گروگان‌گیری خانوادگی، اعتراف‌گیری اجباری کنند. این رفتار، مصداق آشکار شکنجه، گروگان‌گیری و جنایت علیه بشریت است.

جمهوری اسلامی در چهار دههٔ گذشته، نشان داده است که با فرهنگ آزاد، نشر مستقل و آگاهی مردمی دشمنی بنیادین دارد. وزارت ارشاد، نهادهای امنیتی و دستگاه قضایی در عمل به ابزارهای سرکوب اندیشه بدل شده‌اند. هر ناشر، نویسنده یا مترجمی که اندکی از دایرهٔ تنگ سانسور و تبلیغات حکومتی بیرون رود، یا به زندان می‌افتد یا به سکوت واداشته می‌شود. نظامی که از آگاهی می‌ترسد، مشروعیت فرهنگی خود را از دست داده است.

ما ناشران ایرانی در تبعید و در خارج از کشور اعلام می‌کنیم که تا آزادی بی‌قید و شرط فعالان نشر سمندر و همهٔ زندانیان فرهنگی، از پای نخواهیم نشست.

ما از همهٔ نهادهای فرهنگی، دانشگاهی، اتحادیه‌های بین‌المللی ناشران و سازمان‌های حقوق بشری می‌خواهیم صدای خود را بلند کنند و از حق نشر بدون سانسور، آزادی بیان و آزادی اندیشه در ایران دفاع کنند.

در جهانی که کتاب، آگاهی و حقیقت هدف حکومت‌های استبدادی قرار گرفته‌اند، سکوت٬ همدستی با ستم است.

جمهوری اسلامی باید پاسخگوی این جنایت فرهنگی باشد.

۷ آبان ۱۴۰۴

ناشران برگزار کننده ی نمایشگاه های کتاب بدون سانسور در سراسر جهان

کافه شصت     خانم کتایون کشاورزی

نشر نوگام        خانم آزاده  پارسا پور

نشر استراتوس. آقای صمصام رجایی

نشر فروغ.      آقای حمید مهدی پور

شرکت کتاب.  آقای بیژن خلیلی

نشردنا.         آقای رضا چاووشی

نشر ساتراپ.  آقای احمد وحدت

نشر ارزان.    آقای نعمت علیمرادی

نشر آفتاب.   آقای عباس شکری

نشر زاگرس.  آقای عزت مصلی نژاد

نشر بامداد.   آقای سعید چوبک

نشر کافه.    آقای تینوش رزمجو

                   ‍‍           

در تعلیق ، محمد مالجو…

بازدیدها: 6

♦️ در تعلیق

✍️محمد مالجو

ایران امروز در وضع تعلیق به‌سر می‌برد: نه آرامشی هست نه چشم‌اندازی برای خروج از انبوه بحران‌های درهم‌تنیده و فزاینده. همه‌چیز به ظاهر در حرکت است، اما هیچ‌چیز پیش نمی‌رود. حکومت درگیرِ تصمیم‌های نیم‌بند و سیاست‌های واکنشی است، اصلاح‌طلبان در انفعالِ مطلق، و جامعه در خشمی قابل‌درک. اعتراض‌ها فرونشسته‌اند، اما انواع نارضایتی‌ها کماکان به‌قوت می‌جوشند. نیروها در جامعه مصرف می‌شوند بی‌آن‌که کنش جمعی سربرآورَد. بدنۀ بزرگی از جامعه بارها برآشفت، اما هر بار بی‌سازمان‌تر از پیش شد. شخصاً درک نمی‌کنم این تعلیق به معنای آرامش پیش از طوفان است یا حاصل نوعی فرسایش و خستگی جمعی که استمرار خواهد داشت.

مسئلۀ اصلی در چنین وضعی نه فقط فقر یا نابرابری یا تخریب محیط‌زیستی یا چه و چه بلکه فقدان عاملیت جمعی است. نیروهای اجتماعی و فکری زنده‌اند اما بدون سازمان‌یابی. خشم و رنج هست اما بیان سیاسیِ دسته‌جمعی ندارد. حاکمیت سیاست می‌ورزد، اما بدون مردم. مردم نارضایتی دارند، اما ‌قدرت ندارند. حاصل عبارت است از میدانی از نیروهای پراکنده که یکدیگر را خنثی می‌کنند. جامعه از درون تحلیل می‌رود زیرا فاقد ظرفی است که انرژی انباشته‌اش را به تغییر پایدار تبدیل کند. بحران اصلی‌مان در نوعی احساس بی‌قدرتیِ جمعی بازتاب یافته است که خود را در سکوت سیاسی یا کناره‌گیری مردم نشان می‌دهد.

ریشه‌های این بحران البته عمیق‌تر از رخدادهای سال‌های اخیر است. دهه‌ها سرکوب سیاسی عملاً امکان تولد و رشد سازمان‌های اغیار را از میان برده است. در نتیجه هر بار که جامعه کوشیده است خواست خود را به زبان جمعی بیان کند با فقدان سازمان و رهبری و اعتماد روبه‌رو شده است. اسلام سیاسی با گسترش سیطره‌اش بر سیاست و فرهنگ و اقتصاد عملاً عرصۀ استقلال اجتماعی را نیز بیش‌ازپیش محدود کرده است. تدریجاً هم در حکومت و هم در جامعه نوعی عادت به تصمیم‌گیری از بالا جا افتاده است، عادت به این ‌که نیروهای اجتماعی فقط واکنش نشان دهند بی‌آن‌که بتوانند ابتکار عمل داشته باشند.

از سوی دیگر، مجمع‌الجزایر اپوزیسیون‌های خارج از حاکمیت نیز نتوانسته‌اند جای خالی عاملیت اجتماعی را پر کنند. بخشی به رؤیای مداخلۀ خارجی و رژیم‌چنج دل بستند، بخشی دیگر نیز در سطح تحلیل‌های انتزاعی یا اتحادهای فرقه‌ای باقی ماندند. چیزی که هنوز غایب است پیوندی زنده میان اندیشه و جامعه است، میان نقد و سازمان‌یابی. به همین دلیل، هر جنبش اعتراضی تازه گرچه پرشورتر از پیش آغاز می‌شود اما به‌سرعت در خلأ سازمان‌یابی‌ها فرو‌می‌پاشد. جامعۀ ایران امروز نه از انرژی سیاسی  بلکه از «ظرف» سیاسی تهی است.

در این چشم‌انداز، سخن‌گفتن از اصلاح یا انقلاب، هر دو، نوعی ساده‌سازی‌اند. بدون بازسازی عاملیت جمعی نه اصلاحات پا می‌گیرد و دوام می‌آورد و نه شورش‌ها به ثمر می‌رسند. این بازسازی، پیش از آن که پروژه‌ای سیاسی باشد، ضرورتی اجتماعی است: بازگرداندن اعتماد به کنش جمعی، احیای نهادهای مستقل، و بازگشت به تجربه‌های همیاری در مقیاس‌های خُرد. شاید از دل همین تمرین‌های کوچک باشد که امکان سیاستی تازه زاده شود، سیاستی که نه از بالا تحمیل شود و نه از بیرون وارد، بلکه از درون جامعه برخیزد.