شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

یلدا، امید به بامداد و روشنایی در درازترین شب سال

یلدا، امید به بامداد و روشنایی در درازترین شب سال

هنوز با همه دردم، امید درمان است

که آخری  بود  آخر،  شبان  یلدا  را

سعدی

جستارگشائی

یلدا امید پیروزی روشنایی بر تاریکی است. مردم ما هرگز از امید پیروزی روشنایی بر تاریکی و پیروزی بر ضحاک دست نمی‌کشند. امسال شب یلدا را در شرایطی گرامی می‌داریم که کاوه‌ها و فریدون‌های دوران ما با دلاوری‌های که جهان را به تحسین واداشت در حال به زیر خاک کشیدن ضحاک زمانه هستند.

امسال شب یلدا این امید پیروزی روشنایی بر تاریکی و شب طولانی را با یاد کاوه‌ها و فریدون‌های دوران ما ندا، مهسا، نیکا، محسن، حمیدرضا و صدها کاوه‌ و فریدون‌ دیگر در نبرد با ضحاک زمانه، گرامی می‌داریم.

یلدا را امسال در شرایطی گرامی می‌داریم که جای عزیزان بسیاری از خانواده‌ها خالی است. رژیم صدها معترض از جمله ده‌ها کودک را کشته‌ و هزاران نفر را زندانی، صدها نفر را اعدام کرده است. بازداشت خودسرانه، ناپدیدکردن قهری و خشونت جنسیتی با قانون حجاب و عفاف، برای سرکوب اعتراضات مسالمت‌آمیز  زنان و مردان آزاده را گسترش داده است.

یلدا را امسال در شرایطی گرامی می‌داریم که گرانی و بیکاری کمر اکثریت مردم ما را شکسته و مردم ما قادر به گستردن سفره‌ای با خوراکی‌های مخصوص این شب، هفت نوع آجیل و میوه، «شب‌چره» نیستند.

ادامه مطلب

پشتیبانی برخی از تهیدستان از دیکتاتورهای غارتگر خود را چگونه می‌توان توجیه کرد؟

پشتیبانی برخی از تهیدستان از دیکتاتورهای غارتگر خود را چگونه می‌توان توجیه کرد؟

برخی تهیدستان و فقرا علیرغم اینکه منافع مادی ندارند و از غارت دیکتاتورها بهره‌ای نمی‌برند، از دیکتاتورها و حکومت دیکتاتوری پشتیبانی و دفاع می‌کنند. این پدیده را چگونه می‌توان توجیه و تبین کرد؟

دلایل حمایت

پدیده حمایت برخی از فقرا و تهیدستان از دیکتاتورها و حکومت‌های دیکتاتوری بسیار پیچیده است و شاید بتوان با دلایل زیر توجیه کرد:

گاه جنبش ضد دیکتاتوری پراکنده، ضعیف و فاقد جذبه است و مردم گزینه مطلوب خود را نمی‌بینند. بسیاری از افراد در شرایط اقتصادی و اجتماعی دشوار ممکن است دیکتاتوری را به عنوان تنها گزینه‌ی در دسترس برای حفظ ثبات و امنیت کشور ببینند. آنها ممکن است معتقد باشند که حتی یک دیکتاتوری ناکارآمد، سرکوبگر، فاسد و غارتگر بهتر از هرج و مرج و بی‌ثباتی است که ممکن است در صورت تغییر حکومت به وجود آید.

از سوی دیگر، دیکتاتورها از ترس و کنترل بیشترین بهره را برای بقای خود می‌برند. آنها معمولاً با ایجاد یک فرهنگ ترس و کنترل اجتماعی، مخالفان را سرکوب می‌کنند. تلاش نظام‌مند دارند تا حامیانی در بین گروه‌های ضعیف‌تر پیدا کنند. برخی از افراد ممکن است به دلیل ترس از پیامد مخالفت، از دیکتاتور حمایت کنند. اعدام‌ها حکومت اسلامی در ایران و زندان‌های مخوف سپاه و خامنه‌ای در این مقوله می‌گنجد.

دیکتاتورها مردم فریب و اغواگر هستند. آنها از شعارهای ملی‌گرایی، حفاظت ارزش‌های سنتی، حفاظت ارزش‌های مذهبی یا جنگ علیه دشمنان خارجی و دین برای جلب حمایت توده‌ها استفاده می‌کنند. این شعارها می‌توانند احساسات و عواطف افراد را تحریک کنند و آنها را به حمایت از رژیم و یا به بی‌تفاوتی سوق دهند. سوء استفاده رژیم از احساسات مذهبی مردم ایران، سرمایه‌گذاری بر مداح‌ها و گسترش خرافات و استفاده ابزاری از شعائر مذهبی در ایران این راستا قابل تبین است.

دیکتاتورها از توزیع منابع و امکانات برای بقای خود سود می‌جویند. آنها به طور هدفمند بخش کوچکی از غارت کلان را به صورت منابع و مزایا به گروه‌های خاصی از جمعیت، از جمله فقرا، اعطا می‌کنند تا وفاداری آنها را بخرند. این نوع حمایت می‌تواند با ایجاد وابستگی به رژیم نیز همراه باشد. حکومت اسلامی سهمیه دانشگاه و کاردولتی برای وابستگان خود و فرزندان آنها دارد. وابستگان و حامیان رژیم از رانت‌ها گوناگون بهره‌مند هستند.

باورهای دینی و ارزش‌های مذهبی  و فرهنگی برخی جوامع، به ویژه جوامع پدرسالار، دیکتاتوری را توجیه می‌کند. در این جوامع، ارزش‌ها و باورهای فرهنگی به حمایت از رهبران دیکتاتور کمک می‌کنند. افراد ممکن است به خاطر تعلقات قومی، مذهبی یا فرهنگی از یک رهبر حمایت کنند، حتی اگر این حمایت در درازمدت به نفع خودشان نباشد.

در جوامعی که نهادهای دموکراتیک سیاسی، صنفی و مدنی به شدت تضعیف و سرکوب شده‌اند، مخالفان به‌جای مبارزه با دیکتاتوری سرگرم مبارزه باهم هستند، شهروندان به دیکتاتورها به عنوان نمایندگان قدرتی که می‌توانند مشکلاتشان را حل کنند، ثبات ایجاد کنند، نگریسته و از آنها حمایت کنند. دشمنی در اپوزیسیون برای تهیدستان، نشانه‌ی شوم درگیری‌ها و مناقشات پس از دیکتاتوری است.

این عوامل می‌توانند در کنار هم باعث شوند که برخی از فقرا و تهیدستان به حمایت از دیکتاتوری بپردازند، حتی اگر در نهایت منافع مادی آنها تأمین نشود و در فقر، فلاکت و سرکوب زندگی کنند.

تبین پشتیبانی

پدیده حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها در سیاست و روانشناسی تحت عناوین مختلفی بررسی می‌شود. مفاهیم متعددی در علوم سیاسی و روانشناسی وجود دارد که پدیده فقرای حامی رژیم های دیکتاتوری را توصیف می‌کنند. هرچند هیچ اصطلاح واحدی وجود ندارد که به طور عام و فراگیر این رفتار را در بر گیرد، ولی چندین نظریه و مفاهیم چارچوب هایی برای درک آن ارائه می دهند:

یکی از این نظریه‌ها سندرم استکهلم[1] است. این نظریه به شرایطی اشاره دارد که در آن قربانیان یا افرادی که تحت کنترل یا فشار شدید هستند، با افرادی که بر آنها تسلط دارند، احساس وابستگی و حمایت می‌کنند. همدردی، وفاداری یا حتی عشق به سرکوبگران خود دارند. اگرچه این اصطلاح بیشتر در زمینه‌های خاصی مانند گروگانگیری یا سوءاستفاده به‌کار می‌رود، اما می‌تواند به پدیده‌های اجتماعی نیز تعمیم داده شود. هنگامی که در مورد رژیم های سیاسی اعمال می شود، مکانیسم مقابله روانی را منعکس می کند که در آن افراد به اقتداری که آنها را سرکوب و آزادی آنها را محدود می‌کند و آنها را از یک زندگی معمولی محروم می‌کند، وابسته می شوند و از آن حمایت می کنند.

عده‌ای در تلاش برای شناخت پشتیبانی قربانیان از سرکوبگران خود، از اصطلاح آگاهی کاذب[2] که ریشه در تئوری مارکسیستی دارد کمک می‌گیرند. این نظریه به شرایطی اشاره دارد که در آن گروه‌های محروم ایدئولوژی‌هایی را درونی می‌کنند که بر خلاف منافع مادی خودشان است. در مورد دیکتاتوری‌ها، به این معنا است که فقرا روایت‌هایی را که توسط رژیم‌های استبدادی ترویج می‌شود، می‌پذیرند و از آن دفاع می‌کنند، و معتقدند که دیکتاتورها منافع آنها را نمایندگی می‌کنند، حتی اگر این در زندگی واقعی آنها انعکاسی نداشته باشد. شرکت توده‌های وسیع در عزاداری‌های مذهبی دولتی در ایران را در این راستا می‌توان دید. عزاداری و مداحی حکومت اسلامی در ایران که رژیم می‌خواهد خود را مبارز با ناحق نشان دهد را عده‌ زیادی به عنوان بخشی ار اعتقادات دینی خود می‌پذیرند.

توجیه دیگر را در نظریه‌ی وفاداری اجتماعی و جمعی[3]  می‌بینیم. این نظریه به مفهوم حمایت افراد از یک رژیم سیاسی به دلیل تعلقات اجتماعی، قومی، فرهنگی، نژادی، مذهبی و حتی جنسیتی تاکید دارد. در اینجا، حمایت ناشی از هویت‌های گروهی و جمعی، نژادی، قومی یا مذهبی است. هم‌نژاد، هم‌کیش، قوم من، هم‌جنس و حتی همشهری من حق دارد. یک «ما» و «آنها»ی کور، وجدان انسانی، داوری بی‌طرفانه و تفکر مستقل را از کار می‌اندازد. سیاست به باور و اعتقاد تبدیل می‌شود و فعالیت سیاسی به پیروی و اقتدا کردن.

نظریه دیگر وابستگی بقاگرا[4] است که در جامعه‌شناسی سیاسی و اقتصادی، به این موضوع اشاره دارد که چگونه گروه‌های محروم به منافع یا امتیازات کوچک و کوتاه مدتی که توسط رهبران مستبد به عنوان بخشی از استراتژی بقا ارائه می‌شوند، تکیه کنند. وقتی دیکتاتورها یارانه‌های انتخابی یا کمک‌های جزئی ارائه می‌کنند، فقرا ممکن است به دلیل وابستگی وفاداری پیدا کنند، و آنها را به حمایت از رژیم سوق دهد. یا در شرایط بحرانی، برخی افراد برای بقا و حفظ خود به دیکتاتورها تکیه می‌کنند. این موضوع به نظریه‌های روانشناسی مرتبط با رفتار در شرایط فشار و ترس اشاره دارد. حمایت از حکومت ولایت مطلقه فقیه از ترس بدترشدن اوضاع با گذار از حکومت اسلامی را در پرتو این نظریه می‌توان درک کرد.

تئوری دیگر، نظریه توجیه سیستم[5] به طور روانشناختی توضیح می دهد که چرا افراد، از جمله افراد محروم، ممکن است از یک سیستم ناعادلانه یا ظالمانه دفاع کرده و آن را منطقی تلقی کنند. نظریه توجیه سیستم بر این باور است كه عده‌ای تمایل دارند كه نظم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی موجود را مشروع بدانند، حتی اگر برخلاف منافعشان باشد. در توجیه سیستم سیاه پوست به نژادپرست و زن به زن‌ستیز، مهاجر به ضدمهاجر رای می‌دهد و آن سیستم را به عنوان “بهترین چیزی که داریم” و دیکتاتور را به عنوان مشکل‌گشا، منبع ثبات و راه نجات می‌بیند.

در روانشناسی، نظریه شخصیت اقتدارگرا[6] که توسط تئودور آدورنو[7] و دیگران توسعه یافته است، می‌گوید که برخی از افراد، به ویژه آنهایی که از پیشینه‌های تهیدستی دارند، ممکن است به دلیل تمایلات روانی به تسلیم در برابر قدرت، از شخصیت‌های مستبد حمایت کنند. این ویژگی شخصیتی اغلب در فرهنگ‌هایی که بر اطاعت کورکورانه و وفاداری به اقتدار تأکید می‌شود، پرورش می‌یابد. در این رابطه، چهره دیکتاتور تا حدی تجلیل می شود که افراد بدون توجه به منافع مادی از آنها حمایت می کنند و آنها را به عنوان شخصیت‌های قهرمان و پدرانه می نگرند. شیفتگی برخی به رهبران ایران مثل محمد رضا شاه، خمینی و خامنه‌ای، بدون نقد عملکرد آنها را این نظریه روشن می‌کند.

این نظریه ها و اصطلاحات جنبه های مختلف یک پدیده را منعکس می کنند و به توضیح انگیزه های پیچیده پشت حمایت فقرا از دیکتاتورها می‌پردازند. این پدیده‌ها و مفاهیم می‌توانند در تحلیل‌های عمیق‌تر  برای شناخت دلایل حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها کمک‌کننده باشند.

پژوهش‌های نظری و میدانی

پژوهش‌های نظری و میدانی در زمینه حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها در رشته‌های مختلفی مانند علوم سیاسی، روانشناسی اجتماعی، جامعه‌شناسی و مطالعات توسعه انجام شده که بسیار آموزنده است.

تحقیقات جامعه‌شناسی گسترده در این زمینه شده است.  این تحقیقات به بررسی ساختارهای اجتماعی و اقتصادی در جوامع مختلف می‌پردازند و سعی می‌کنند بفهمند چرا برخی از اقشار تهیدست از دیکتاتورها حمایت می‌کنند. مثلاً، مطالعاتی در مورد تأثیر فقر و عدم دسترسی به منابع آموزشی بر رفتار سیاسی افراد وجود دارد.

تحقیقات روانشناختی زیادی در این زمینه وجود دارد. این پژوهش‌ها به تأثیر عوامل روانشناختی بر حمایت از دیکتاتوری پرداخته‌اند. این تحقیقات به بررسی احساسات، ترس‌ها و وابستگی‌های عاطفی افراد به دیکتاتورها می‌پردازند.

پشتیبانی قربانیان از سرکوبگران توجه بسیاری از نظریه‌پردازان سیاسی را نیز به خود جلب کرد. آنها به بررسی رابطه بین فقر، نابرابری و حمایت از رژیم‌های دیکتاتوری توجه کردند. این نظریه‌ها به تجزیه و تحلیل ساختارهای قدرت و توزیع منابع معنوی و مادی در جوامع مختلف می‌پردازند.

مطالعات موردی بی‌شماری در این زمینه وجود دارد. پژوهشگران به تحلیل موارد خاصی از کشورها یا مناطق خاص می‌پردازند که در آنها تهیدستان از دیکتاتورها حمایت کرده‌اند. این مطالعات  شامل مصاحبه‌ها، نظرخواهی‌ها و جمع‌آوری داده‌های میدانی است.

تحقیقات مقایسه‌ای قابل توجهی وجود دارد. پژوهشگران با مقایسه کشورهای مختلف و بررسی چگونگی حمایت اقشار فقیر از دیکتاتورها در این کشورها، به دنبال یافتن الگوها و روندهای عمومی این پدیده هستند.

این پژوهش‌ها می‌توانند به درک عمیق‌تری از دلایل حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها کمک کنند و به سیاست‌گذاران و پژوهشگران ابزارهایی برای تحلیل و مقابله با این پدیده ارائه دهند.

نمونه‌های پژوهش‌ها

در زمینه حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها، تعدادی پژوهش مهم انجام شده است که به تحلیل این پدیده از دیدگاه‌های مختلف پرداخته‌اند. در زیر به برخی از پژوهشگران و آثار مهم آنها اشاره می‌کنم:

جیمز اسکات در آثارش به بررسی چگونگی واکنش و مقاومت فقرا در برابر نخبگان و حکومت‌های دیکتاتوری می‌پردازد. او استدلال می‌کند که تهیدستان، به جای سرکشی مستقیم، از روش‌های غیرمستقیم برای مقاومت استفاده می‌کنند که گاه باعث تداوم سلطه دیکتاتور می‌شود.[i]

بارینگتون مور که آثارش یکی از منابع کلاسیک در تحلیل رابطه بین طبقات اجتماعی و حکومت‌های دیکتاتوری است، این پدیده را بررسی می‌کند که چگونه طبقات پایین و کشاورزان در جوامع مختلف در برقراری یا تداوم دیکتاتوری‌ها نقش داشته‌ و تحت چه شرایطی از دیکتاتورها حمایت می‌کنند.[ii]

تد رابرت گر در آثارش به تحلیل نقش محرومیت و احساس بی‌عدالتی در تمایل به حمایت از یا شورش علیه حکومت‌ها می‌پردازد. از سوی دیگر، گروه‌های محروم ممکن است به دلیل احساس ناتوانی و بی‌پناهی از دیکتاتورها حمایت کنند.[iii]

سیمور مارتین لیپست در آثارش به بررسی عوامل اجتماعی و اقتصادی مؤثر بر شکل‌گیری رفتارهای سیاسی پرداخته و نشان می‌دهد که چگونه طبقات پایین‌تر در برخی موارد به دلیل وابستگی اقتصادی و اجتماعی به رژیم، از حکومت‌های استبدادی حمایت می‌کنند.[iv]

پاول میلگروم، داگلاس نورت و بارری واین‌گست اگرچه در آثارشان مستقیماً به بحث دیکتاتوری نمی‌پردازند، اما آنها به نقش نهادها و چگونگی تأثیرگذاری آنها بر حفظ و تداوم حکومت‌های استبدادی و حمایت اقشار مختلف از دیکتاتورها پرداخته‌اند. این پژوهش‌ها بر این نکته تأکید می‌کند که حکومت‌های دیکتاتوری با ایجاد نهادهای زرد و تضعیف نهادهای راستین می‌توانند وفاداری طبقات پایین‌تر را جلب کنند.[v]

آلبرت او. هیرشمن در آثارش نظریه‌ای درباره چگونگی واکنش افراد به کاهش کارایی و مشروعیت سیستم‌های حکومتی ارائه می‌دهد. این نظریه به تحلیل وفاداری افراد تهیدست به حکومت‌های استبدادی کمک می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه تهیدستان ممکن است با احساس عدم وجود گزینه جایگزین، از دیکتاتورها حمایت کنند.[vi]

استیون لوییتسکی و لوسان وای به تحلیل سیستم‌های حکومتی پرداخته‌اند که در آنها رژیم‌های دیکتاتور به کمک حمایت مردمی به کنترل سیاسی خود ادامه می‌دهند. این کتاب نشان می‌دهد که چگونه دیکتاتورها با استفاده از ابزارهای اقتصادی و روانی تهیدستان را جذب و حمایت آنها را جلب می‌کنند.[vii]

مطالعات میدانی در مورد پوپولیسم استبدادی در سال‌های اخیر در کشورهایی مانند ونزوئلا، روسیه و مصر انجام شده است. در این مطالعات این موضوع بررسی شد که چگونه سیاست‌های اقتصادی کمک به فقرا – مانند یارانه‌ها یا پرداخت نقدی، رانت یا سهمیه تحصیلی – می‌تواند حمایت از رهبران اقتدارگرا را در میان جوامع محروم تقویت کند. این مطالعات نشان می‌دهد که چگونه حتی منابع و مبالغ ناچیز می‌توانند وابستگی ایجاد کنند و به وفاداری سیاسی منجر شوند.

این پژوهش‌ها به شکل‌گیری پایه‌های نظری و میدانی برای فهم بهتر رابطه بین تهیدستان و دیکتاتوری‌ها کمک کرده‌اند و به ما نشان می‌دهند که چگونه عوامل اقتصادی، روانی و اجتماعی در این حمایت نقش دارند.

شناخت ریشه‌های پشتیبانی تهیدستان از غارتگران خود و سازوکارهایی که دیکتاتورها برای جلب حمایت غارت‌شده‌ها و قربانیان خود به‌کار می‌گیرند، به نیروهای سیاسی، صنفی و مدنی این امکان را می‌دهد که با دیکتاتوری کاراتر مبارزه کنند.

چه باید کرد؟

چگونه می‌توان مردم را از ادامه حمایت از دیکتاتورها بازداشت؟

بازداشتن مردم و به‌ویژه تهیدستان از حمایت از دیکتاتورها به راهکارهای پیچیده فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و روان‌شناختی و توجه به همه‌ی عواملی که در بالا اشاره شد، نیازمند است. از آن میان می‌توان از رویکرد کلیدی زیرین یاد کرد.

لازم است که روی آگاهی‌بخشی و آموزش گسترده توده‌ها سرمایه‌گذاری جدی شود. برای بسیاری از مردم، خصوصاً تهیدستان، دیکتاتورها می‌توانند وعده‌دهنده ثبات، امنیت یا رفاه باشند. آموزش عمومی از طریق رسانه‌ها، سازمان‌های مردم‌نهاد و فعالان اجتماعی می‌تواند به افزایش آگاهی مردم از پیامدهای واقعی سیاست‌های دیکتاتوری روشن کند. با ارائه اطلاعات واقعی، مردم درک بهتری از فساد و پیامدهای منفی و مخرب، جبران‌ناپذیر و درازمدت حکومت‌های استبدادی پیدا می‌کنند.

به تقویت جامعه مدنی و حمایت از سازمان‌های مستقل باید توجه ویژه شود. جوامعی که در آن‌ها نهادهای مستقل و جامعه مدنی قوی وجود دارند، بیشتر در برابر تبلیغات و عوام‌فریبی دیکتاتورها مقاوم هستند. سازمان‌های مردم‌نهاد و رسانه‌های مستقل می‌توانند حقایق را به گوش مردم برسانند و در برابر استبداد مقاومت کنند. همچنین، این نهادها می‌توانند به تهیدستان کمک کنند که با همکاری، تعاون و فعالیت جمعی راهکارهای دیگری برای بهبود وضعیت خود بیابند.

برای بهبود وضعیت اقتصادی تهیدستان باید مبارزه همه‌جانبه کرد. بسیاری از دیکتاتورها از فقر و نابرابری اجتماعی برای کنترل مردم بهره می‌گیرند. از این رو، بهبود شرایط اقتصادی و کاهش وابستگی مردم به دولت مرکزی، آن‌ها را کمتر در معرض تأثیر دیکتاتورها قرار می‌دهد. توسعه برنامه‌های کارآفرینی، حمایت از مشاغل کوچک، و ارائه کمک‌های مالی مستقل می‌تواند به تهیدستان کمک کند تا وابستگی کمتری به حکومت داشته باشند. تهیدستانی که امکان و فرصت کمتری در کسب دانش دارند، بیشتر مستعد پذیرش خرافات و اندیشه‌های عوافریبانه‌ی دیکتاتورها هستند.

ترویج ارزش‌های دموکراتیک و حقوق بشری همچون آزادی، برابری، عدالت و کرامت همه‌شمول انسان در جامعه می‌تواند به مردم کمک کند که در برابر حکومت‌های دیکتاتوری آگاه‌تر شوند و اهمیت مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی را درک کنند.

افشاگری علیه دیکتاتورها و جلب حمایت بین‌المللی و نیروهای دموکراسی‌خواه، به تهیدستان کمک می‌کند که صدای خود را به گوش جهان برسانند و از حمایت‌های مادی و معنوی آنها بهره‌مند شوند. دیکتاتورها به این امر واقفند و تلاش کنشگران در این راستا را به شدت مجازات می‌کنند.

ایجاد امید به تغییر و شگل‌گیر جایگزین‌ مثبت در بریدن از دیکتاتورها نقش اساسی دارد. اگر مردم احساس کنند جایگزین‌های واقعی و بهتر برای حکومت استبدادی وجود دارد، به‌سوی آن‌ها جذب می‌شوند. ایجاد جنبش‌های مردمی، احزاب سیاسی و رهبران آلترناتیو که در عمل بتوانند نمونه‌های مثبتی از دموکراسی، رواداری، رعایت کرامت انسان به‌ویژه رقیب و مخالف، کثرت‌گرائی، عدالت و رفاه را ارائه کنند، می‌تواند مردم را از حمایت از دیکتاتورها باز دارند.

امید به تغییر مثبت مهمترین عامل جلب تهیدستان به مبارزه برای گذار و دست کشیدن از حمایت دیکتاتورها است. اپوزیسیون دموکرات، روادار، کثرتگرا که با رقیبان با احترام برخورد می‌کند و نشان می‌دهد درایت و توان مدیریت و رهبری جنبش، کاردانی ایجاد جبهه، مهارت سازمان دادن لجستیک، تبلیغات و لابیگری چه قبل و چه بعد از سرنگونی را دارد، امید ایجاد می‌کند. اپوزیسیون پراکنده، انحصارطلب، هتاک و توهین‌کننده که در گذشته یا آینده چنان مانده است که قادر به اتحاد در حال نیست، ناامید کننده‌ی ستمدیدگان و در خدمت دیکتاتور هستند.

ترکیب این راهکارها می‌تواند مردم را به‌تدریج از حمایت از دیکتاتورها بازدارد، این فرایند نیاز به صبر، پایداری و تلاش جمعی و کار خستگی‌ناپذیر و درازمدت دارد.

احد قربانی دهناری

۲۴ آبان ۱۴۰۳ – ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴


[1] Stockholm Syndrome

[2]  False Consciousness

[3] Social and Collective Loyalty

[4] Survivalist Dependence

[5] System Justification Theory

[6] Authoritarian Personality

[7] Theodor Adorno


[i]  James C. Scott – Weapons of the Weak: Everyday Forms of Peasant Resistance (1985)

[ii]  Barrington Moore Jr. – Social Origins of Dictatorship and Democracy (1966)

[iii] Ted Robert Gurr – Why Men Rebel (1970)

[iv] Seymour Martin Lipset – Political Man: The Social Bases of Politics (1960)

[v] Paul R. Milgrom, Douglass C. North, Barry R. Weingast – The Role of Institutions in The Revival of Trade: The Law Merchant, Private Judges, And the Champagne Fairs (1989)

[vi] Albert O. Hirschman – Exit, Voice, and Loyalty: Responses to Decline in Firms, Organizations, and States (1970)

[vii] Steven Levitsky and Lucan A. Way – Competitive Authoritarianism: Hybrid Regimes after the Cold War (2010)

مهم‌ترین مسائل در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ امریکا چیست؟

مهم‌ترین مسائل در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ امریکا چیست؟

مهم‌ترین مسائل مورد توجه مردم امریکا

پنج روز مانده است به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا. اهمیت این انتخابات در چیست؟ مهم‌ترین مسائل مورد توجه رأی‌دهندگان آمریکایی در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ شامل مشکلات اقتصادی، هزینه‌های بهداشت و درمان، مهاجرت، امنیت اجتماعی، سیاست‌های اقلیمی، امنیت ملی، و حقوق زنان برای سقط جنین است.

بسیاری از آمریکایی‌ها نگران تورم، قیمت مسکن، افزایش بدهی‌ها، و نوسانات اقتصادی هستند. با توجه به افزایش قیمت کالاهای اساسی و بحران مسکن، مسئله‌ی اقتصاد از مهم‌ترین دغدغه‌های رأی‌دهندگان به شمار می‌رود. هر دو حزب سعی دارند راه‌حل‌هایی برای کاهش هزینه‌های زندگی ارائه دهند و بر بهبود اشتغال و رشد اقتصادی تمرکز کنند.[i]

هزینه‌های بالای بهداشت و درمان و مسئله‌ی دسترسی به خدمات درمانی با کیفیت، به ویژه برای خانواده‌های کم‌درآمد، به یکی از مباحث کلیدی تبدیل شده است. دموکرات‌ها بیشتر به دنبال گسترش برنامه‌های بهداشتی و کاهش هزینه‌های درمان هستند، در حالی که جمهوری‌خواهان به کاهش مقررات و طرح‌های ارزان‌تر برای افراد کم‌درآمد تمایل دارند.[ii]

مسئله‌ی مهاجرت و کنترل مرزها همچنان به عنوان یکی از موضوعات داغ مطرح است، به ویژه با افزایش ورود مهاجران به آمریکا. بسیاری از رأی‌دهندگان خواستار سیاست‌های قاطعانه‌تر در کنترل مرزها و نظارت بیشتر بر ورود مهاجران هستند.[iii]

مسئله‌ی تغییرات اقلیمی به ویژه برای رأی‌دهندگان جوان و محیط‌زیست‌دوستان از اهمیت بالایی برخوردار است. دموکرات‌ها به دنبال سیاست‌های حمایتی برای انرژی‌های پاک و کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای هستند، در حالی که جمهوری‌خواهان عمدتاً تمرکز بر حفظ و افزایش تولید انرژی‌های سنتی دارند.[iv]

با افزایش تهدیدات جهانی، از جمله رقابت با چین و نگرانی از درگیری‌ها در مناطق دیگر مانند اوکراین و خاورمیانه، رأی‌دهندگان به سیاست‌های امنیتی نامزدها توجه زیادی دارند. جمهوری‌خواهان بیشتر بر تقویت نیروهای نظامی و امنیت داخلی تمرکز دارند، در حالی که دموکرات‌ها به دنبال ترکیبی از دیپلماسی و تقویت اتحادها هستند.

از زمان لغو رای «رو علیه وید»[1]، این موضوع به یکی از مسائل کلیدی انتخابات تبدیل شده است. رأی‌دهندگان دموکرات عمدتاً خواستار حقوق بیشتر در زمینه سقط جنین هستند، در حالی که جمهوری‌خواهان به محدودیت‌های بیشتر گرایش دارند.

این موضوعات در کنار مباحث اجتماعی و حقوق شهروندی، همچون آزادی بیان و کنترل بر رسانه‌های اجتماعی، عدالت اجتماعی و مسائل نژادی، روی تصمیمات رای‌دهندگان تاثیرات عمیقی دارند و به‌نوعی جهت‌گیری کلی سیاست امریکا در آینده را تعیین می‌کنند. این مسائل می‌تواند تعیین‌کننده حمایت از نامزدهای دموکرات یا جمهوری‌خواه باشد و سیاست‌های آن‌ها نقش مهمی در تصمیم‌گیری رأی‌دهندگان خواهد داشت.[v]

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر زندگی مردم امریکا

نتیجه‌ی انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ امریکا می‌تواند تأثیرات گسترده‌ای بر زندگی روزمره مردم این کشور داشته باشد، با تمرکز بر موضوعات اقتصادی، اجتماعی و دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی.

از منظر اقتصادی، سیاست‌های اقتصادی رئیس‌جمهور جدید به شدت بر اشتغال و نرخ تورم تاثیر خواهد داشت. تصمیمات در زمینه‌ی مالیات، نرخ بهره، و سرمایه‌گذاری‌های دولتی در زیرساخت‌ها یا طرح‌های اجتماعی می‌تواند به نفع یا زیان خانواده‌های امریکایی باشد. به عنوان مثال، اگر رئیس‌جمهور جدید از کاهش تورم و کنترل هزینه‌های زندگی حمایت کند، این موضوع ممکن است به کاهش هزینه‌های عمومی زندگی مانند غذا و مسکن کمک کند.[vi]

در زمینه‌ی اجتماعی، مسائلی مانند حقوق مدنی و سیاست‌های مهاجرتی می‌تواند بر زندگی آمریکایی‌ها تأثیر مستقیم داشته باشد. برخی از نامزدها برنامه‌های گسترده‌ای در حمایت از حقوق مدنی و اصلاحات مهاجرتی دارند که می‌تواند به ایجاد فضایی فراگیرتر منجر شود، در حالی که دیگران ممکن است سیاست‌های سختگیرانه‌تری را در پیش گیرند.[vii]

مراقبت‌های بهداشتی نیز یکی از دغدغه‌های اصلی رای‌دهندگان است. نتیجه‌ی انتخابات می‌تواند بر هزینه‌های بیمه، دسترسی به خدمات درمانی و قیمت داروها تأثیر مستقیم بگذارد. برخی نامزدها به دنبال تقویت نقش دولت در بخش بهداشت و درمان هستند، که می‌تواند به کاهش هزینه‌های بیمه برای افراد کم‌درآمد منجر شود، در حالی که دیگران از رویکردهای خصوصی‌سازی حمایت می‌کنند که ممکن است دسترسی به خدمات بهداشتی را تحت تاثیر قرار دهد[viii].

به طور کلی، نتیجه‌ی این انتخابات به نوعی تعیین‌کننده جهت‌گیری کشور در زمینه‌های اقتصاد، حقوق اجتماعی، و رفاه عمومی در سال‌های آتی خواهد بود و مردم امریکا در انتظار تغییراتی در این حوزه‌ها هستند.

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر سیاست جهانی

نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا تأثیرات گسترده‌ای بر سیاست جهانی خواهد داشت و در چندین حوزه کلیدی روابط بین‌المللی تغییرات مهمی ایجاد می‌کند. در وهله اول، رابطه با چین و وضعیت رقابت استراتژیک دو کشور بسیار اهمیت دارد. تحت ریاست جمهوری کامالا هریس، احتمالاً سیاست‌های بایدن در خصوص رقابت اقتصادی و نظامی با چین ادامه می‌یابد، و دولت جدید آمریکا تلاش می‌کند از تعامل و همکاری محدود با چین در مسائلی مانند امنیت منطقه‌ای و تجارت بهره ببرد. از سوی دیگر، بازگشت ترامپ می‌تواند به یک استراتژی تهاجمی‌تر علیه چین منجر شود که به سیاست‌های محدودیت تجاری، تحریم‌های اقتصادی، و کاهش تعهدات امنیتی در منطقه آسیا-پاسیفیک تأکید خواهد داشت، موضوعی که می‌تواند به افزایش تنش‌ها در این منطقه بینجامد.[ix]

همچنین، تأثیر این انتخابات بر امنیت اروپا و تعاملات آمریکا با متحدانش نیز قابل‌توجه است. هریس به تقویت ائتلافات سنتی و ادامه حمایت از اوکراین متعهد است و احتمالا بر امنیت اروپا و مقابله با نفوذ روسیه متمرکز خواهد بود، که این امر با استقبال کشورهای اروپایی مواجه می‌شود. اما پیروزی ترامپ، که گرایش‌های انزواطلبانه‌تری دارد، می‌تواند باعث کاهش حضور نظامی آمریکا در اروپا و تضعیف همبستگی ناتو شود، مسئله‌ای که اروپا را در برابر تهدیدات امنیتی آسیب‌پذیرتر خواهد کرد.[x]

در مجموع، نتایج این انتخابات برای سیاست خارجی آمریکا و چگونگی تعامل آن با کشورهای مختلف از جمله چین، روسیه و متحدان اروپایی سرنوشت‌ساز خواهد بود و پیامدهای مهمی برای نظم جهانی و سیاست‌های بین‌المللی در پی خواهد داشت.

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر روابط با چین

نتیجه‌ی انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا به احتمال زیاد تأثیرات گسترده‌ای بر سیاست چین خواهد داشت، زیرا رقابت ژئوپلیتیکی میان این دو کشور به یک موضوع محوری در سیاست خارجی ایالات متحده تبدیل شده است. هم جو بایدن و هم جمهوری‌خواهان مواضع تند خود نسبت به چین را حفظ کرده‌اند. در نتیجه، با هر نتیجه‌ای از انتخابات، بعید است که رویکرد سخت‌گیرانه ایالات متحده نسبت به چین تغییر کند.

اگر هریس  پیروز شود، احتمالاً سیاست فعلی را که شامل تقویت اتحادهای نظامی و اقتصادی در منطقه هند-پاسیفیک است، ادامه خواهد داد. این شامل تحکیم روابط با کشورهای کلیدی همچون ژاپن، کره جنوبی، هند و استرالیا می‌شود، که همگی از متحدان نزدیک ایالات متحده در مقابله با نفوذ چین هستند. بایدن در تلاش است تا با ایجاد اتحادهای چندجانبه و افزایش فشار اقتصادی بر چین، نفوذ این کشور را مهار کند. این رویکرد ممکن است رقابت‌های اقتصادی و تکنولوژیکی بین دو کشور را تشدید کند و منجر به اجرای محدودیت‌های تجاری و تکنولوژیکی جدید شود.

از طرف دیگر، در صورت پیروزی ترامپ، احتمالاً سیاست‌های مشابهی به ویژه در حوزه‌های تکنولوژی و نظامی دنبال خواهد شد، با تأکید بیشتر بر رویکرد تهاجمی و کم‌تر دیپلماتیک. کارشناسان بر این باورند که جمهوری‌خواهان حتی ممکن است سیاست‌های تجاری سخت‌گیرانه‌تری علیه چین اعمال کنند که می‌تواند منجر به تشدید بیشتر تنش‌های اقتصادی و امنیتی شود.

به طور کلی، به دلیل پایداری رقابت استراتژیک میان ایالات متحده و چین، تغییر عمده‌ای در روابط دو کشور در پی نتیجه‌ی انتخابات انتظار نمی‌رود. با این حال، اگر هر دو کشور موفق شوند مسیر دیپلماسی را تقویت کنند، ممکن است بتوانند از بروز تنش‌های شدیدتر جلوگیری کنند و به همکاری‌های محدود در حوزه‌هایی مانند تغییرات اقلیمی و امنیت جهانی دست یابند.[xi]

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر روابط با روسیه

نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری 2024 آمریکا ممکن است تاثیرات عمیقی بر سیاست‌های روسیه و روابط بین‌المللی آن داشته باشد. تغییرات سیاست‌های آمریکا در رابطه با حمایت از اوکراین و تحریم‌های روسیه از عوامل مهم هستند. در صورتی که رئیس‌جمهور آینده آمریکا سیاست‌های حمایتی کنونی را در قبال اوکراین و مقابله با روسیه ادامه دهد، ممکن است فشار اقتصادی و نظامی بر مسکو افزایش یابد. این می‌تواند روسیه را به گسترش روابط با کشورهای دیگر مانند چین و ایران وادار کند تا برای مقابله با فشارهای غربی تلاش کند.

علاوه بر این، با افزایش فعالیت‌های اطلاعاتی و سایبری روسیه برای تاثیرگذاری بر انتخابات آمریکا، پیش‌بینی می‌شود که تنش‌ها میان مسکو و واشنگتن در حوزه‌های سایبری و اطلاعاتی نیز افزایش یابد. روسیه همچنین به دقت وضعیت اقتصادی خود را در نظر می‌گیرد، زیرا سیاست‌های جدید آمریکا می‌تواند تاثیر مستقیمی بر صنایع و منابع درآمدی آن داشته باشد.

به طور کلی، نتیجه انتخابات آمریکا و سیاست‌های اتخاذی می‌تواند مسیر روابط روسیه و آمریکا را برای سال‌های آتی تعیین کند و همچنین به دیگر کشورها پیامی درباره آینده تعهدات آمریکا به هم‌پیمانانش ارسال کند.[xii]

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر خاور میانه

نتیجه‌ی انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا می‌تواند پیامدهای مهمی برای خاورمیانه داشته باشد و در سیاست‌های ایالات متحده در قبال این منطقه تغییراتی ایجاد کند. بسته به این که چه کسی پیروز انتخابات شود، شاهد تفاوت‌هایی در رویکردهای ایالات متحده نسبت به موضوعاتی مانند روابط با ایران، تعامل با کشورهای عربی، و صلح اسرائیل و فلسطین خواهیم بود.

در صورتی که دونالد ترامپ پیروز شود، احتمالاً رویکردی مشابه سیاست‌های او در دوران اول ریاست جمهوری‌اش دیده خواهد شد؛ از جمله تداوم فشار حداکثری بر ایران، حمایت قوی از اسرائیل، و توسعه روابط با کشورهای عربی از طریق پیمان‌های صلح مانند پیمان ابراهیم. ترامپ ممکن است فشار بیشتری بر تهران وارد کند و حتی نقش فعالتری در عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل ایفا کند. همچنین، او ممکن است از نقش نظامی آمریکا در خاورمیانه بکاهد، که می‌تواند تأثیرات گسترده‌ای بر نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه داشته باشد.

در مقابل، اگر کامالا هریس یا نامزد دموکرات پیروز شود، احتمالاً سیاست‌های خاورمیانه‌ای دولت بایدن تداوم خواهد یافت که به دنبال بازگشت به توافق هسته‌ای با ایران است. این رویکرد می‌تواند به کاهش تنش‌ها بین ایران و کشورهای خلیج فارس کمک کند و فضا را برای مذاکرات صلح‌آمیزتر باز کند. از سوی دیگر، دولت دموکرات می‌تواند به طور محتاطانه‌تری در رابطه با عادی‌سازی روابط اسرائیل و اعراب عمل کند و سیاست‌های حقوق بشری سخت‌گیرانه‌تری را در قبال کشورهای منطقه دنبال کند.

در مجموع، نتیجه انتخابات می‌تواند به طور مستقیم بر مسائل حساس خاورمیانه‌ای مانند تنش‌ها در خلیج فارس، وضعیت فلسطین و اسرائیل، و نقش نیروهای آمریکا در عراق و سوریه تأثیر بگذارد.

تاثیرنتیجه‌ی انتخابات ریاست بر ایران

نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ ایالات متحده تأثیرات قابل‌توجهی بر ایران و روابط بین‌المللی آن خواهد داشت، که بسته به برنده انتخابات می‌تواند مسیرهای مختلفی را به همراه داشته باشد. در صورت پیروزی جمهوری‌خواهان (دونالد ترامپ)، احتمالاً سیاست‌های سختگیرانه‌تری علیه ایران به خصوص در زمینه برنامه هسته‌ای و حمایت از تحریم‌ها ادامه خواهد داشت. دولت ترامپ در دوره قبلی از برجام خارج شد و تحریم‌های شدیدی را بر ایران اعمال کرد، و بازگشت احتمالی وی می‌تواند به افزایش تنش‌های بین دو کشور منجر شود. این نوع سیاست ممکن است ایران را به سمت همکاری نزدیک‌تر با کشورهای روسیه و چین سوق دهد تا از فشارهای اقتصادی و سیاسی آمریکا کاسته شود.

در صورت پیروزی دموکرات‌ها (کامالا هریس)، انتظار می‌رود که ایالات متحده به تلاش برای بازگرداندن ایران به مذاکرات هسته‌ای و احیای احتمالی برجام ادامه دهد. این موضوع به‌ویژه برای ایران اهمیت دارد، زیرا می‌تواند به کاهش تحریم‌ها و بهبود وضعیت اقتصادی منجر شود. دموکرات‌ها احتمالاً به جای تقابل مستقیم، به دنبال دیپلماسی و همکاری با شرکای منطقه‌ای برای کاهش تنش‌ها خواهند بود. با این حال، امکان تغییر سریع و بنیادی در روابط ایران و آمریکا حتی در این حالت نیز محدود است، زیرا نهادهای کلیدی در ایران، از جمله سپاه پاسداران و رهبری عالی، تمایلات ضدآمریکایی شدیدی دارند و ممکن است از نزدیکی بیش از حد به آمریکا جلوگیری کنند.

در مجموع، نتیجه انتخابات آمریکا می‌تواند آینده برنامه هسته‌ای ایران، روابطش با همسایگان منطقه‌ای و همکاری‌های استراتژیک با قدرت‌های شرقی مانند روسیه و چین را تحت‌تأثیر قرار دهد، که به نوبه خود بر توازن قدرت در خاورمیانه نیز تاثیرگذار خواهد بود.[xiii]

احد قربانی دهناری

۱۰ آبان ۱۴۰۳ – ۳۱ اکتبر ۲۰۲۴


[1]  رو علیه وید (Roe versus Wade) حکم تاریخی دیوان عالی ایالات متحدهٔ آمریکا در سال ۱۹۷۳ درخصوص قانونی‌شدن سقط جنین بود که در آن دیوان عالی حکم داد که قانون اساسی ایالات متحده آمریکا از آزادی زن برای انتخاب انجام سقط جنین بدون محدودیت‌های مفرط دولتی پشتیبانی می‌کند. این حکم باعث برچیده شدن بسیاری از قوانین فدرال و ایالتی در زمینه سقط جنین و برانگیختن بحث‌های ادامه‌داری در سطح ایالات متحده شد، از جمله در این خصوص که آیا سقط جنین باید قانونی باشد یا خیر، چه کسی باید در خصوص قانونی بودن سقط جنین تصمیم بگیرد، دیوان عالی در رسیدگی به پرونده‌های مربوط به قانون اساسی از چه شیوه‌هایی باید استفاده کند، و نقش دین و دیدگاه‌های اخلاقی در این تصمیم چه باید باشد. پرونده «رو در برابر وید» شکلی تازه به سیاست آمریکا داد و بخش زیادی از مردم این کشور را به دو دسته موافقان و حامیان سقط جنین و مخالفان سقط جنین (جنبش حامیان زندگی) تقسیم کرد و همزمان جنبش‌های مردمی از سوی هر دو گروه شکل گرفت.


[i]  https://www.brookings.edu/projects/election-24-issues-at-stake/

https://fletcher.tufts.edu/news-events/news/key-issues-2024-united-states-presidential-election

[ii] https://www.brookings.edu/projects/election-24-issues-at-stake/

https://fletcher.tufts.edu/news-events/news/key-issues-2024-united-states-presidential-election

[iii]  https://fletcher.tufts.edu/news-events/news/key-issues-2024-united-states-presidential-election

[iv]  https://www.brookings.edu/projects/election-24-issues-at-stake/

[v] https://civicscience.com/where-americans-stand-on-political-issues-in-the-2024-election-plus-more-election-tracker-insights/

https://www.pewresearch.org/politics/2024/09/09/issues-and-the-2024-election

[vi] https://morganfranklinfoundation.org/how-the-2024-presidential-election-could-affect-the-economy-and-your-financial-life/

[vii] https://www.commondreams.org/opinion/implications-2024-election-us

[viii]  https://www.commondreams.org/opinion/implications-2024-election-us

[ix] https://www.cfr.org/election2024

https://thediplomat.com/2024/09/the-us-presidential-election-and-the-future-of-china-us-relations

[x] https://www.cfr.org/councilofcouncils/global-memos/why-us-presidential-election-matters-europe

[xi]  برای اطلاعات بیشتر، می‌توانید به تحلیل‌های سایت “The Spectator” و مقاله‌ی تحلیل کارشناسان “Nanyang Technological University” مراجعه کنید.

[xii] https://blogs.microsoft.com/wp-content/uploads/prod/sites/5/2024/04/MTAC-Report-Elections-Report-Nation-states-engage-in-US-focused-influence-operations-ahead-of-US-presidential-election-04172024.pdf

https://www.csis.org/news/new-report-csis-analyzes-global-impact-2024-us-presidential-election

[xiii]  https://www.csis.org/events/global-impact-2024-us-presidential-election

https://www.csis.org/analysis/can-irans-new-president-change-regimes-confrontational-foreign-policy
https://www.theguardian.com/us-news/2024/jan/01/2024-presidential-election-key-issues
https://edition.cnn.com/2024/09/22/politics/young-voters-election-issues/index.html
عادی‌سازی و توجیه جنگ؛ فاجعه و جنایت

عادی‌سازی و توجیه جنگ؛ فاجعه و جنایت

تأثیر جنگ بر زندگی فرودستان جامعه

توجه: این مقاله در دو ویرایش نوشته شده است. ویرایش نخست چکیده مطالب است. در ویرایش دوم همان مقاله است با شرح و بسط و جزئیات. بسته به وقتی که دارید و میزان علاقه‌مندی به جزئیات، یکی را انتخاب کنید.

مقدمه

دنیای امروز درگیر بحران‌های پیچیده است؛ در بسیاری از کشورها، دیکتاتورها با فریب و خشونت حاکم هستند. متاسفانه، عده‌ای در ترویج و عادی‌سازی جنگ تلاش می‌کنند، اما پیامدهای فاجعه‌بار جنگ به ویژه بر اقشار آسیب‌پذیر از جمله فرودستان، کودکان، زنان و سالمندان نادیده گرفته می‌شود. رسانه‌ها نیز، به‌جای تمرکز بر خاتمه جنگ، بر شدت آن می‌افزایند و قربانیان به فراموشی سپرده می‌شوند.

تأثیرات بر فرودستان

جنگ زیرساخت‌های حیاتی را از بین می‌برد و فرودستان جامعه بیشتر از سایرین از کاهش فرصت‌های اقتصادی و بیکاری آسیب می‌بینند. خدمات عمومی مانند آموزش و بهداشت مختل شده و آن‌ها اغلب دسترسی کافی به امکانات لازم ندارند. در شرایط جنگی، فرودستان بیشتر در معرض خشونت، مهاجرت اجباری و اختلالات روانی قرار می‌گیرند. آن‌ها که معمولاً در مناطق کم‌برخوردار زندگی می‌کنند، بیش از سایرین از افزایش جرم و ناامنی آسیب می‌بینند.

تأثیرات بر زنان

جنگ فشارهای جنسیتی بر زنان را افزایش می‌دهد. آن‌ها اغلب در جنگ‌ها قربانی خشونت جنسی و تجاوز هستند و فشارهای اقتصادی، تأمین خانواده و جابجایی‌های اجباری به شدت زندگی آن‌ها را متأثر می‌کند. زنان در دوران جنگ نیز از فرصت‌های آموزشی و بهداشتی محروم می‌شوند و از نظر جسمی و روحی تحت تأثیر شدید قرار می‌گیرند. با کاهش حمایت‌های اجتماعی، حضور فعال زنان در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی نیز محدودتر می‌شود.

تأثیرات بر کودکان

کودکان به دلیل حساسیت جسمی و روحی خود بیشترین آسیب را در جنگ‌ها می‌بینند. آن‌ها در معرض خطرات جانی، آوارگی، محرومیت از آموزش و مشکلات شدید روانی قرار دارند. نابودی زیرساخت‌های بهداشتی و کمبود مواد غذایی، سلامت و رشد آن‌ها را به خطر می‌اندازد. برخی کودکان حتی مجبور به شرکت در جنگ می‌شوند و بی‌ثباتی خانواده‌ها موجب می‌شود که آن‌ها از حمایت‌های ضروری محروم گردند.

تأثیرات بر سالمندان و کم‌توانان

این افراد که به‌دلیل نیازهای ویژه‌شان بیش از دیگران به خدمات اجتماعی وابسته‌اند، در جنگ‌ها دسترسی به این خدمات را از دست می‌دهند. مشکلات جابجایی، فشارهای روانی و انزوای اجتماعی از دیگر پیامدهای جنگ برای این قشرها است.

راهکارهای مقابله با جنگ

برای مقابله با جنگ، ضروری است از هرگونه عادی‌سازی و توجیه آن جلوگیری شود. حمایت از نهادهای بین‌المللی، ترویج فرهنگ صلح و تلاش برای عدالت اجتماعی، همگی از مهم‌ترین ابزارهای مبارزه با جنگ هستند. باید جامعه را به حقوق بشر و استفاده از مذاکره و دیپلماسی به‌جای جنگ تشویق کرد.

تقویت سازمان‌های صلح‌طلب

جنبش‌های ضد جنگ و فعالان صلح نقش کلیدی در اطلاع‌رسانی و مقابله با تبلیغات جنگ‌طلبانه دارند. حمایت از این گروه‌ها به آگاهی‌بخشی و ترویج همدلی کمک می‌کند.

مبارزه با نابرابری اجتماعی

بسیاری از جنگ‌ها از نابرابری‌های اجتماعی نشأت می‌گیرند. کاهش فقر، بهبود وضعیت اقتصادی مردم و توزیع عادلانه منابع می‌تواند از زمینه‌های بروز جنگ بکاهد.

استفاده از رسانه‌ها

رسانه‌ها باید به‌جای انتشار محتوای جنگ‌طلبانه، واقعیت‌های تلخ جنگ و تأثیرات انسانی آن را نشان دهند. هنر و ادبیات نیز از ابزارهای مؤثر در ترویج همدلی و تشویق به صلح هستند.

نتیجه‌گیری

جنگ شر مطلق است. با  شروع، ادامه و گسترش جنگ باید با تمام قوا مقابله کرد. ضدیت با جنگ نیازمند یک رویکرد چندجانبه و فراگیر است. ایجاد صلح و عدالت اجتماعی، احترام به حقوق بشر و آموزش عمومی، بنیادهای اصلی برای جهانی بدون جنگ هستند.

بی‌شک، رژیم اسلامی در ایران باید سرنگون شود. ولی هرگونه توهم و تبلیغ سرنگونی به کمک جنگ یک توهم ویرانساز و خانمان برانداز است. حکومت اسلامی در ایران باید به‌دست مردم ایران در یک همبستگی ملی و با کمک همه‌ی نیروهای چپ، راست، میانه، مرکز و اقوام و اتنیک‌ها، مشروطه‌خواهان و جمهوری‌خواهان، همگامی همه تشکل‎های سیاسی، صنفی، مدنی و محیط زیست، با رهبری، تشکل، تدارکات (لجستیک)، تبلیغات و لابیگری لازم انجام شود. بدون فراهم کردن این الزمات از سوی ما اپوزیسیون، جنگ جز ویرانی زیرساخت‌های کشور، کشتار مردم و ادامه‌ی بقای حکومت اسلامی نتیجه‌ای ندارد.

احد قربانی دهناری

۵ آبان ۱۴۰۳ – ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴

عادی‌سازی و توجیه جنگ؛ فاجعه و جنایت

تأثیر جنگ بر زندگی فرودستان جامعه

جستارگشایی

در این نوشته به چند موضوع می‌پردازم:

  • نگاهی شتابزده به صورت وضعیت جهان
  • پدیده عادی‌سازی و توجیه جنگ
  • تاثیر جنگ بر آسیب‌پذیرین اقشار جامعه، فرودستان، کودکان، زنان، جوانان، سالمندان، توان‌خواهان، ناتوانان و کم‌توانان
  • برای توقف جنگ و ایجاد همدلی و هم‌احساسی چکار باید کرد؟

صورت وضعیت جهان

دو جنگ خانمانسوز در جریان است.

نهادهای بین‌المللی در توقف جنگ ناتوان هستند.

عده‌ای جنگ، بی‌قانونی و پایمال کردن حقوق بشر  را توجیه می‌کنند.

عده‌ای زشتی‌ها و جنایات جنگی را عادی‌سازی می‌کنند.

مردم نسبت به سرنوشت و منفع خود توجه کافی ندارند. حکومت‌های فاسد بر کارند.

همدلی و هم‌احساسی با آسیب‌دیگان جنگ خیلی خیلی کم است. جنبش ضدجنگ خیلی ضعیف است.

خشونت عادی‌سازی می‌شود.

از انسان‌ها انسانیت‌زدائی می‌شود.

گسترش سلاح‌های کشتار جمعی عادی شد و توجیه می‌شود.

دنیای جولانگاه دیکتاتورها است: خامنه‌ای در ایران، کیم جونگ-اون در کره شمالی، ولادیمیر پوتین در روسیه، الکساندر لوکاشنکو در بلاروس، بشار اسد در سوریه، نیکلاس مادورو در ونزوئلا، دانیل اورتگا در نیکاراگوئه، عبدالفتاح السیسی در مصر، رجب طیب اردوغان در ترکیه، امام علی رحمان در تاجیکستان، پل کاگامه در رواندا، حکومت خاندان آل سعود در عربستان سعودی، هون سن در کامبوج.

دلقک‌های مثل بوریس جانسون از انگلستان، دونالد ترامپ از امریکا و ویکتور اوربان در دنیای سیاست نقش جدی دارند.

نتیجه آن است که فعالیت سیاسی جدی برای توقف جنگ انجام نمی‌شود. فلاکت حکومت اسلامی به نیم قرن نزدیک می‌شود و عده‌ای جنگ را راه خلاصی از جانیان حکومت اسلامی می‌بیند و آنرا تبلیغ و توجیه می‌کنند.

جنگ شر مطلق است. جنگ در هیچ شرایط مشروعیت ندارد. جنگ پیامدهای ویرانساز گوناگون دارد. در این نوشته به تاثیر جنگ بر فردستان جامعه می‌پردازم.

فرودستان

جنگ تأثیرات عمیق و گسترده‌ای بر جنبه‌های مختلف زندگی اجتماعی، اقتصادی، و روانی فرودستان جامعه  دارد.

جنگ و خشونت به تخریب زیرساخت‌ها، کاهش فرصت‌های اقتصادی، و افزایش بیکاری منجر می‌شود. این وضعیت بیشتر به فرودستان جامعه آسیب می‌زند، زیرا آنها منابع مالی و امکانات لازم برای مقابله با مشکلات جنگ را ندارند.

مدارس، بیمارستان‌ها، مسکن‌ها، و دیگر خدمات عمومی که اغلب توسط فرودستان جامعه استفاده می‌شوند، در اثر جنگ تخریب می‌شوند. این امر باعث تشدید نابرابری و دشواری دسترسی به خدمات اولیه می‌گردد.

افراد فرودست در زمان جنگ بیشتر در معرض خشونت، مهاجرت اجباری، و آسیب‌های جسمی و روانی قرار می‌گیرند. این فشارها می‌تواند به اضطراب، افسردگی، و حتی رفتارهای خشونت‌آمیز منجر شود.

در شرایط جنگی، قوانین و نظم اجتماعی ضعیف‌تر می‌شوند و خشونت و جرم در میان افراد جامعه افزایش می‌یابد. فرودستان، که بیشتر در محیط‌های پرخطر و کمتر محافظت‌شده زندگی می‌کنند، بیش از سایر گروه‌ها تحت تأثیر این وضعیت قرار می‌گیرند.

برای فرودستان، جنگ می‌تواند امید به بهبود وضعیت زندگی و رسیدن به اهداف شخصی و اجتماعی را از بین ببرد. این فقدان امید منجر به بی‌تفاوتی اجتماعی و ناامیدی می‌شود.

در طول جنگ، بسیاری از نهادهای دولتی و اجتماعی کارایی خود را از دست می‌دهند یا تنها به نفع گروه‌های خاص عمل می‌کنند. فرودستان جامعه معمولاً از این تحولات به شدت متضرر می‌شوند، زیرا صدایشان در تصمیم‌گیری‌ها کمتر شنیده می‌شود.

بودجه‌ای که باید صرف رفاه همگانی و تامین اجتماعی شود، در جنگ صرف سلاح‌های تخریب و کشتار می‌شود.

این عوامل باعث می‌شوند که جنگ به شدت به قشر فرودست آسیب برساند و نابرابری‌های اجتماعی را تشدید کند.

زنان

جنگ تأثیرات مخرب و چندلایه‌ای بر زنان دارد که هم به دلیل شرایط عمومی جنگ و هم به دلیل تبعیض جنسیتی آن‌ها تشدید می‌شود.

زنان در جنگ‌ها به‌عنوان اهداف خشونت جنسی و تجاوز به‌کار گرفته می‌شوند. تجاوز به زنان به‌عنوان ابزار جنگی برای ایجاد ترس و بی‌ثباتی در جامعه و به‌خصوص در مناطق اشغالی استفاده می‌شود. این امر می‌تواند به تخریب روحی، روانی، و جسمی آن‌ها منجر شود.

در طول جنگ، بسیاری از مردان به جبهه‌ می‌روند یا کشته و مجروح می‌شوند، و مسئولیت‌های خانوادگی و اقتصادی بر دوش زنان می‌افتد. زنان به تأمین‌کننده اصلی خانواده تبدیل می‌شوند و باید همزمان با مشکلات روانی، اجتماعی و اقتصادی دست و پنجه نرم کنند.

زنان و کودکان بیشترین قربانیان آوارگی و مهاجرت اجباری هستند. آن‌ها مجبور می‌شوند از مناطق جنگ‌زده فرار کنند و در پناهگاه‌های موقت یا اردوگاه‌های آوارگان زندگی کنند که در آن‌ها دسترسی به خدمات بهداشتی، آموزش، و امنیت به شدت محدود است.

جنگ زیرساخت‌های بهداشتی و درمانی را تخریب می‌کند و زنان به‌ویژه در زمینه خدمات بهداشت باروری و مراقبت‌های پزشکی دچار کمبود می‌شوند. در مناطقی که جنگ رخ می‌دهد، زنان باردار، مادران و نوزادان در معرض کمبودهای جدی بهداشتی و درمانی قرار می‌گیرند.

جنگ مدارس را تعطیل می‌کند و مانع تحصیل به‌ویژه دختران می‌شود. علاوه بر این، زنان ممکن است به‌دلیل شرایط اقتصادی ناشی از جنگ مجبور به کارهایی شوند که آن‌ها را در معرض استثمار قرار می‌دهد. این کاهش دسترسی به فرصت‌های اقتصادی، موقعیت اجتماعی زنان را به‌شدت تضعیف می‌کند.

در شرایط جنگی، قوانین اجتماعی و حمایت‌های قانونی برای زنان ضعیف می‌شود. این وضعیت زمینه‌ساز افزایش تبعیض‌های جنسیتی و بی‌عدالتی علیه زنان می‌شود، زیرا نهادهای قانونی و اجتماعی نمی‌توانند از حقوق آن‌ها به‌درستی دفاع کنند.

زنانی که جنگ را تجربه می‌کنند، دچار اضطراب، افسردگی، و اختلالات فشار روانی پس از سانحه (PTSD) می‌شوند. این آسیب‌ها برای مدت طولانی پس از پایان جنگ نیز ادامه می‌یابد و بر زندگی فردی و اجتماعی آن‌ها تأثیر می‌گذارد.

جنگ مشارکت زنان در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی را محدودتر می‌کند. نهادهای مردسالار و قدرت‌های نظامی غالباً فضای کمتری برای مشارکت فعال زنان فراهم می‌آورند و صدای آن‌ها کمتر شنیده می‌شود.

جنگ نه تنها بر وضعیت اقتصادی و اجتماعی زنان تأثیر منفی می‌گذارد، بلکه به‌صورت سیستماتیک خشونت و بی‌عدالتی علیه آن‌ها را تشدید می‌کند.

کودکان

جنگ تأثیرات مخربی بر زندگی کودکان دارد که هم جسمی، هم روانی و هم اجتماعی است. کودکان به‌دلیل آسیب‌پذیری‌های طبیعی خود بیشتر از دیگر گروه‌ها در معرض آسیب‌های جنگ قرار می‌گیرند.

کودکان در جنگ‌ها به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم در معرض خطرات جدی جسمی هستند. آن‌ها ممکن است در بمباران‌ها، حملات زمینی، و حملات هوایی کشته یا مجروح شوند. همچنین مین‌های زمینی و مواد منفجره باقی‌مانده از جنگ تهدیدی جدی برای جان و سلامتی آن‌هاست.

بسیاری از کودکان به‌دلیل جنگ مجبور به ترک خانه‌های خود می‌شوند و به‌همراه خانواده‌هایشان آواره یا پناهنده می‌شوند. آوارگی اجباری به‌معنای از دست دادن خانه، مدرسه و امنیت روزمره است و کودکان به اردوگاه‌های پناهندگان یا مناطق دیگر مهاجرت می‌کنند که در آنجا اغلب شرایط نامناسبی برای زندگی دارند.

یکی از اولین تأثیرات جنگ بر کودکان، از دست دادن فرصت‌های آموزشی است. مدارس تخریب می‌شوند، یا به‌عنوان پناهگاه یا پایگاه نظامی استفاده می‌شوند. علاوه بر این، مهاجرت اجباری یا فقر ناشی از جنگ باعث می‌شود که بسیاری از کودکان نتوانند به مدرسه بروند، که این امر تأثیرات طولانی‌مدتی بر آینده آن‌ها خواهد داشت.

کودکان شاهد خشونت، مرگ عزیزان، و تخریب زندگی خود هستند، که این تجربیات باعث ایجاد ترس، اضطراب، افسردگی، و اختلالات فشار روانی پس از سانحه (PTSD) در آن‌ها می‌شود. این آسیب‌های روانی می‌تواند به رفتارهای پرخاشگرانه یا مشکلات روحی و اجتماعی در آینده منجر شود.

در زمان جنگ، کودکان معمولاً دسترسی مناسبی به غذا و آب سالم ندارند. زیرساخت‌های بهداشتی و تامین غذا تخریب می‌شود و کمبود مواد غذایی منجر به سوءتغذیه شدید در بین کودکان می‌شود. این وضعیت می‌تواند تأثیرات ماندگاری بر رشد جسمی و ذهنی آن‌ها داشته باشد.

در برخی از مناطق جنگ‌زده، کودکان به‌عنوان سرباز توسط گروه‌های نظامی یا شبه‌نظامی به کار گرفته می‌شوند. این کودکان مجبور به شرکت در نبردها، انجام کارهای خطرناک، یا خدمت در خطوط مقدم می‌شوند. استفاده از کودکان به‌عنوان سرباز نقض جدی حقوق کودکان است و زندگی آن‌ها را به‌شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد.

جنگ باعث از هم پاشیدن خانواده‌ها می‌شود. بسیاری از کودکان پدر و مادر خود را از دست می‌دهند یا از آن‌ها جدا می‌شوند و مجبورند به‌تنهایی یا در یتیم‌خانه‌ها زندگی کنند. این فقدان حمایت خانوادگی، کودکان را در برابر آسیب‌های اجتماعی و روانی آسیب‌پذیرتر می‌کند.

در شرایط جنگی، زیرساخت‌های بهداشتی به‌شدت آسیب می‌بیند و کودکان اغلب دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی ضروری را از دست می‌دهند. بیماری‌های واگیردار، نبود واکسن‌ها، و خدمات پزشکی ناکافی باعث افزایش نرخ مرگ و میر کودکان در زمان جنگ می‌شود.

تجربه جنگ در دوران کودکی، تأثیرات ماندگاری بر توسعه اجتماعی و فردی کودکان دارد. آن‌ها ممکن است به‌دلیل مشکلات روانی و عاطفی، مشکلاتی در برقراری ارتباطات اجتماعی و اعتماد به دیگران داشته باشند. همچنین از دست دادن تحصیلات و فرصت‌های توسعه فردی باعث می‌شود که آینده آن‌ها با چالش‌های زیادی روبه‌رو باشد.

بسیاری از کودکان در اثر جنگ بی‌خانمان می‌شوند و در محیط‌های ناامن زندگی می‌کنند. این بی‌ثباتی باعث می‌شود که آن‌ها در معرض خشونت‌های بیشتر، استثمار و سوءاستفاده قرار گیرند.

به‌طور کلی، جنگ نه‌تنها به شکل مستقیم زندگی کودکان را تهدید می‌کند، بلکه تأثیرات مخربی بر رشد و توسعه آن‌ها در آینده دارد.

کم‌توانان

جنگ بر ناتوانان، کم‌توانان، توان‌خواهان و سالمندان تأثیرات مخربی دارد که اغلب نادیده گرفته می‌شود. این گروه‌ها از آسیب‌پذیرترین افراد در جوامع هستند و جنگ می‌تواند برای آن‌ها تأثیرات جسمی، روانی و اجتماعی ویرانگری داشته باشد. برخی از این اثرات عبارتند از:

زیرساخت‌های بهداشتی در جنگ تخریب می‌شوند و دسترسی به خدمات درمانی برای افراد ناتوان و سالمندان دشوارتر می‌شود. این افراد که معمولاً به مراقبت‌های پزشکی مداوم نیاز دارند، با فقدان دارو، مراقبت و تجهیزات پزشکی حیاتی مواجه می‌شوند.

ناتوانان و سالمندان اغلب توانایی جابجایی سریع ندارند و در صورت تخلیه‌های اجباری، در معرض خطر بیشتری قرار می‌گیرند. این افراد ممکن است در جنگ‌ها خانه و پناهگاه خود را از دست بدهند و در شرایط سخت و غیرانسانی زندگی کنند.

افراد ناتوان و سالمندان معمولاً بیشتر به ثبات و پشتیبانی روانی نیاز دارند. جنگ می‌تواند باعث افزایش اضطراب، افسردگی و اختلالات روانی دیگر شود و آن‌ها را بیشتر در معرض آسیب‌های روحی قرار دهد.

جنگ باعث از بین رفتن شبکه‌های حمایتی و اجتماعی می‌شود. ناتوانان و سالمندان که به این شبکه‌ها وابسته‌اند، ممکن است دچار انزوا و تنهایی شوند و از حمایت خانوادگی و اجتماعی محروم شوند.

در برخی موارد، گروه‌های آسیب‌پذیر مانند ناتوانان و سالمندان ممکن است از سوی نیروهای متخاصم به‌عنوان سپر انسانی یا ابزار تبلیغاتی استفاده شوند که این موضوع وضعیت آن‌ها را پیچیده‌تر و خطرناک‌تر می‌کند.

این مسائل نشان می‌دهد که جنگ علاوه بر آسیب به نیروهای درگیر، بیشترین تأثیر منفی را بر افراد ضعیف و آسیب‌پذیر جامعه دارد و بر مسئولیت انسان‌دوستانه جامعه بین‌المللی در حمایت از این افراد تأکید می‌کند.

مقابله با جنگ

جنگ شر مطلق است. باید با توجیه جنگ و عادی سازی جنگ مقابله کنیم.

ما باید با تمام قوای خود در همه سطوح بین‌المللی، منطقه‌ای و ملی برای توقف جنگ باید تلاش کنیم.

برای پایان دادن به دور تسلسل پاسخ دادن‌ها و انتقام‌های ماراتونی باید مبارزه کنیم.

تقویت سازمان ملل متحد و سازوکارهای پیشگیری از جنگ و میانجگیری آن

باید برای تقویت و حرمت نهادهای بین‌المللی و حل مناقشات با روش‌های سیاسی مبارزه کنیم.

مقابله با جنگ نیازمند رویکردهای چندجانبه است که نه‌تنها به پیشگیری از جنگ و خشونت بلکه به کاهش عادی‌سازی و توجیه آن کمک می‌کند. جنگ به‌عنوان “شر مطلق” برای انسانیت، جامعه و آینده جهان ویرانگر است، و تنها از طریق تقویت صلح، عدالت اجتماعی و آموزش می‌توان به‌طور مؤثر با آن مقابله کرد.

ترویج فرهنگ صلح یکی از مهم‌ترین گام‌ها برای مقابله با جنگ است. این به معنای آموزش و ترویج احترام به حقوق بشر، تفاهم فرهنگی، و حل اختلافات از طریق گفت‌وگو و مذاکره است. رسانه‌ها، نظام‌های آموزشی و نهادهای اجتماعی باید به‌جای عادی‌سازی جنگ، صلح‌طلبی را تبلیغ و ترویج کنند. آموزش در زمینه‌های مهارت‌های زندگی، مدیریت تعارضات، و ارزش‌های صلح‌آمیز می‌تواند مانع از روی آوردن به خشونت شود.

یکی از دلایل اصلی جنگ‌ها، نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌های اجتماعی است. زمانی که گروه‌های اجتماعی احساس می‌کنند که به حقوق‌شان احترام گذاشته نمی‌شود یا از دسترسی به منابع محروم هستند، تمایل به خشونت و جنگ افزایش می‌یابد. مقابله با جنگ نیازمند ایجاد نظام‌های اجتماعی است که عدالت، برابری، و حقوق بشر را در اولویت قرار دهند. از بین بردن فقر، دسترسی عادلانه به منابع، و مبارزه با تبعیض از اقدامات مهم در پیشگیری از جنگ است.

مذاکره و دیپلماسی جایگزین‌های مهم جنگ هستند. باید به‌جای به کارگیری ابزارهای نظامی برای حل اختلافات بین کشورها یا گروه‌ها، از گفت‌وگو و تعامل استفاده شود. نهادهای بین‌المللی مانند سازمان ملل و اتحادیه‌های منطقه‌ای باید در این زمینه فعال‌تر عمل کنند و میانجی‌گری‌های مؤثرتری برای جلوگیری از درگیری‌ها انجام دهند.

سازمان‌های بین‌المللی باید با همکاری گسترده‌تر کشورها برای جلوگیری از جنگ و خشونت‌های سازمان‌یافته کار کنند. تقویت چارچوب‌های حقوق بین‌الملل، تعهد به معاهدات صلح، و جلوگیری از تجارت غیرقانونی سلاح‌ها می‌تواند نقش کلیدی در کاهش احتمال بروز جنگ ایفا کند. تحریم‌های مؤثر علیه کشورها یا گروه‌هایی که به جنگ دامن می‌زنند نیز می‌تواند به عنوان ابزاری مهم عمل کند.

تعصب‌های نژادی، قومی، مذهبی یا فرهنگی از جمله دلایل عمده جنگ‌ها و خشونت‌ها هستند. برای مقابله با جنگ باید به ترویج گفت‌وگوهای بین‌فرهنگی پرداخت و به مردم آموزش داد که تفاوت‌ها منبعی برای درگیری نیستند بلکه فرصتی برای یادگیری و غنی‌سازی اجتماعی هستند. ایجاد برنامه‌های بین‌المللی فرهنگی و تعاملات میان مردم و رهبران گروه‌های مختلف می‌تواند به از بین بردن سوءتفاهم‌ها و تعصبات کمک کند.

جنبش‌های ضد جنگ و فعالان صلح در سراسر جهان نقش بسیار مهمی در مخالفت با جنگ و مقابله با توجیه آن ایفا می‌کنند. حمایت از این جنبش‌ها، شنیدن صدای آن‌ها و تقویت سازمان‌های غیردولتی که برای صلح و عدالت تلاش می‌کنند، می‌تواند بخشی از راه‌حل باشد. این فعالان معمولاً آگاهی عمومی را افزایش می‌دهند و نقش مهمی در مقابله با تبلیغات جنگ‌طلبانه دارند.

مبارزه با تبلیغات جنگی یکی از چالش‌های مهم در دنیای مدرن است. رسانه‌ها نقشی اساسی در شکل‌دهی به افکار عمومی دارند و باید از انتشار محتوای جنگ‌طلبانه و عادی‌سازی خشونت جلوگیری شود. حمایت از رسانه‌هایی که صلح را ترویج می‌کنند و به افشای واقعیات جنگ و پیامدهای آن می‌پردازند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. مقابله با پروپاگاندای جنگی از طریق اطلاع‌رسانی شفاف و دقیق یکی از ابزارهای کلیدی است.

توسعه پایدار و بهبود وضعیت اقتصادی مردم در کشورها و جوامع محروم می‌تواند احتمال جنگ را به شدت کاهش دهد. بهبود شرایط زندگی مردم، ایجاد فرصت‌های شغلی، و دسترسی به خدمات عمومی می‌تواند از دلایل بروز درگیری‌ها و خشونت‌ها جلوگیری کند. کشورها باید به جای سرمایه‌گذاری در تسلیحات و تجهیزات نظامی، در زیرساخت‌های اجتماعی، آموزشی و اقتصادی سرمایه‌گذاری کنند.

سیاستمداران و رهبران باید به اصول انسانی و اخلاقی متعهد باشند و از تصمیماتی که به جنگ و خشونت منجر می‌شود، خودداری کنند. پایبندی به حقوق بشر و ارزش‌های انسانی باید در کانون تصمیم‌گیری‌های سیاسی قرار گیرد. جامعه جهانی باید از رهبرانی که به جنگ دامن می‌زنند، انتقاد کند و رهبران صلح‌طلب را حمایت کند.

یکی از راه‌های موثر برای مقابله با جنگ، افزایش آگاهی عمومی در مورد پیامدهای فاجعه‌بار آن است. این آگاهی می‌تواند شامل آموزش‌های رسمی، استفاده از هنر و رسانه‌های اجتماعی برای نشان دادن واقعیت‌های جنگ، و ایجاد همبستگی جهانی علیه خشونت و جنگ باشد. مردم باید درک کنند که جنگ تنها تخریب و ویرانی به همراه دارد و هزینه‌های انسانی، روانی، اقتصادی و اجتماعی عظیمی را به دنبال دارد.

به‌طور کلی، مقابله با جنگ نیازمند اقدامات فعالانه و چندوجهی است که هم از وقوع جنگ جلوگیری کند و هم با عادی‌سازی و توجیه آن مبارزه کند. صلح‌طلبی، عدالت اجتماعی، و احترام به حقوق بشر، پایه‌های اصلی برای ایجاد جهانی بدون جنگ هستند.

ایجاد همدلی و هم‌احساسی

کاهش همدلی و بی‌تفاوتی نسبت به جنگ می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها در ایجاد جنبش‌های ضد جنگ و مبارزه برای صلح باشد. با این حال، با اتخاذ راهبردهای مناسب می‌توان همدلی مردم را به دست آورد و جنبشی قوی و تأثیرگذار ضد جنگ سازماندهی کرد. در زیر راهکارهایی برای تقویت همدلی و ایجاد یک جنبش ضد جنگ ارائه شده است:

برای ایجاد همدلی، مردم باید واقعیت‌های جنگ و پیامدهای انسانی آن را درک کنند. نشان دادن تصاویر، داستان‌ها، و روایت‌های واقعی از افرادی که درگیر جنگ هستند، مانند زنان، کودکان، و مردمی که خانه‌های خود را از دست داده‌اند، می‌تواند تأثیر زیادی در ایجاد احساس همدردی داشته باشد. مستندها، فیلم‌ها، و گزارش‌های خبری که جنبه‌های انسانی جنگ را برجسته می‌کنند، می‌توانند مردم را به واقعیت‌های تلخ جنگ نزدیک‌تر کنند.

هنر و ادبیات از ابزارهای قدرتمند برای تحریک احساسات و ایجاد همدلی هستند. شعر، رمان، نقاشی، موسیقی، و تئاتر می‌توانند احساسات انسانی را برانگیزند و مردم را به تفکر درباره پیامدهای جنگ و بی‌عدالتی سوق دهند. برگزاری نمایشگاه‌های هنری، کنسرت‌ها و فعالیت‌های فرهنگی با محوریت صلح و ضدیت با جنگ می‌تواند مردم را به همدلی بیشتر وادارد.

رسانه‌های اجتماعی ابزاری مؤثر برای سازماندهی و انتشار پیام‌های ضد جنگ و ایجاد همبستگی عمومی هستند. این رسانه‌ها می‌توانند تصاویر، ویدئوها، و داستان‌های تأثیرگذار از مناطق جنگ‌زده را به سرعت منتشر کنند و واکنش‌های احساسی و همدلانه از مخاطبان خود بگیرند. هشتگ‌ها، کمپین‌های آنلاین، و دعوت به اقدام‌های جمعی می‌تواند راهی برای جلب توجه گسترده و ایجاد همدلی باشد.

برگزاری جلسات و کارگاه‌های آموزشی که به موضوعات جنگ و صلح می‌پردازند، می‌تواند فضایی برای گفت‌وگوهای عمیق و انسانی ایجاد کند. این گفت‌وگوها می‌توانند بر تجربه‌های شخصی افرادی که از جنگ آسیب دیده‌اند تمرکز کنند. شنیدن داستان‌های بازماندگان جنگ و دیدن پیامدهای واقعی آن از زبان خود افراد، به مردم کمک می‌کند تا با درد و رنج آن‌ها ارتباط برقرار کنند.

سازمان‌های غیردولتی، گروه‌های صلح‌طلب، و فعالان ضد جنگ نقش مهمی در هدایت افکار عمومی و ایجاد همدلی دارند. تقویت این گروه‌ها و حمایت از تلاش‌های آن‌ها، اعم از مالی، رسانه‌ای یا حقوقی، می‌تواند کمک کند که جنبش‌های ضد جنگ به‌طور مؤثری شکل بگیرند و حمایت عمومی را جلب کنند. همچنین این گروه‌ها می‌توانند فرصت‌های عملی برای مشارکت در فعالیت‌های صلح‌طلبانه ایجاد کنند.

یکی از دلایل کاهش همدلی، عادی‌سازی جنگ توسط برخی رسانه‌ها و نهادهای نظامی است. مقابله با این وضعیت نیازمند ارائه روایت‌های جایگزین است که جنگ را به‌عنوان یک فاجعه انسانی و اخلاقی نشان دهد. برنامه‌های آموزشی، کتاب‌ها، و فیلم‌هایی که جنگ را از منظر انسان‌های عادی و قربانیان به تصویر می‌کشند، می‌توانند از تأثیر عادی‌سازی جنگ در ذهن مردم جلوگیری کنند.

همبستگی جهانی در مبارزه با جنگ اهمیت زیادی دارد. سازمان‌دهی جنبش‌های بین‌المللی ضد جنگ، که افراد و گروه‌های مختلف را از سراسر جهان به هم وصل می‌کند، می‌تواند فشار اجتماعی و سیاسی زیادی ایجاد کند. این جنبش‌ها می‌توانند از طریق تجمعات، تظاهرات، و فعالیت‌های رسانه‌ای، خواسته‌های خود را به دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی منتقل کنند.

برقراری ارتباط نزدیک‌تر با قربانیان جنگ و نشان دادن آثار مخرب جنگ بر روی آن‌ها، می‌تواند همدلی بیشتری ایجاد کند. کمک به پناهندگان و بازماندگان جنگ در جوامع محلی، و به اشتراک گذاشتن داستان‌های آن‌ها، مردم را به واقعیت‌های تلخ جنگ نزدیک‌تر می‌کند. این تعاملات به مردم کمک می‌کند که جنگ را از نزدیک ببینند و درد و رنج آن‌ها را احساس کنند.

برای ایجاد جنبش‌های قوی ضد جنگ، باید از سنین پایین ارزش‌های صلح، عدالت، و همدلی را به کودکان و جوانان آموزش داد. مدارس و دانشگاه‌ها باید آموزش‌های مرتبط با جنگ، صلح و حقوق بشر را در برنامه‌های درسی خود بگنجانند و به دانش‌آموزان کمک کنند تا از طریق تحقیق و بحث درک عمیق‌تری از این مسائل پیدا کنند.

تجمعات و تظاهرات صلح‌آمیز می‌توانند ابزاری قوی برای جلب توجه عمومی و رسانه‌ها باشند. این تجمعات می‌توانند به نمادی از اتحاد مردمی علیه جنگ تبدیل شوند و پیام‌های ضد جنگ را به صورت گسترده‌ای در جامعه منتشر کنند. شرکت در این نوع تجمعات به مردم این احساس را می‌دهد که بخشی از یک جنبش بزرگ‌تر هستند و می‌توانند تأثیرگذار باشند.

بسیاری از رهبران مذهبی و اجتماعی پیام‌آوران صلح و عدالت هستند. همکاری با این رهبران برای ترویج پیام‌های ضد جنگ می‌تواند همدلی و حمایت عمومی را افزایش دهد. رهبران مذهبی می‌توانند در اجتماعات دینی به اهمیت صلح و محکومیت جنگ بپردازند و مردم را به همدلی و همکاری برای جلوگیری از جنگ ترغیب کنند.

بی‌تفاوتی اغلب از احساس ناتوانی ناشی می‌شود. باید به مردم نشان داد که حتی اقدام‌های کوچک، مانند امضای یک پتیشن، شرکت در یک کارگاه آموزشی، یا کمک به پناهندگان، می‌تواند تأثیری مثبت داشته باشد. این اقدام‌ها به مردم حس قدرت و تأثیرگذاری می‌دهد و آن‌ها را به مشارکت فعال در جنبش‌های ضد جنگ تشویق می‌کند.

نتیجه‌گیری

ایجاد جنبش ضد جنگ و تقویت همدلی مردمی نیازمند ترکیبی از آگاهی‌بخشی، آموزش، سازمان‌دهی اجتماعی، و استفاده هوشمندانه از رسانه‌های مختلف است. با تمرکز بر پیامدهای انسانی جنگ، ایجاد فضاهای گفتگو و تبادل تجربیات، و استفاده از قدرت هنر و رسانه، می‌توان مردم را به حرکت درآورد و جنبشی قدرتمند و تأثیرگذار برای مقابله با جنگ و ترویج صلح ایجاد کرد.

جنگ شر مطلق است. با  شروع، ادامه و گسترش جنگ باید با تمام قوا مقابله کرد. ضدیت با جنگ نیازمند یک رویکرد چندجانبه و فراگیر است. ایجاد صلح و عدالت اجتماعی، احترام به حقوق بشر و آموزش عمومی، بنیادهای اصلی برای جهانی بدون جنگ هستند.

بی‌شک، رژیم اسلامی در ایران باید سرنگون شود. ولی هرگونه توهم و تبلیغ سرنگونی به کمک جنگ یک توهم ویرانساز و خانمان برانداز است. حکومت اسلامی در ایران باید به‌دست مردم ایران در یک همبستگی ملی و با کمک همه‌ی نیروهای چپ، راست، میانه، شهروندان مرکز و اتنیک‌ها، مشروطه‌خواهان و جمهوری‌خواهان، همگامی همه تشکل‎های سیاسی، صنفی، مدنی و محیط زیست، با رهبری، تشکل، تدارکات (لجستیک)، تبلیغات و لابیگری لازم انجام شود. بدون فراهم کردن این الزمات از سوی ما اپوزیسیون، جنگ جز ویرانی زیرساخت‌های کشور، کشتار مردم و ادامه‌ی بقای حکومت اسلامی نتیجه‌ای ندارد.

احد قربانی دهناری

۵ آبان ۱۴۰۳ – ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴

هرچند خشم و نفرت به حکومت اسلامی را درک می‌کنم، اما فحش و توهین به رأی‌دهندگان را به‌شدت محکوم می‌نمایم

هرچند خشم و نفرت به حکومت اسلامی را درک می‌کنم، اما فحش و توهین به رأی‌دهندگان را به‌شدت محکوم می‌نمایم

تقدیم به شیرین ل. و حمید ص. که نگران آسیب‌زدن
فحاشان و هتاکان به جنبش مردم ما هستند.

مردم ما یک بار دیگر در ۸ تیر ۱۴۰۳ به نظام ولایت مطلقه فقیه یک «نه»ی بزرگ گفتند. رژیم با همه‌ی ترفندهایش توانست تنها بخشی از مردم نا آگاه و بخش‌هایی از اصلاح طلبان حکومتی و استمرارخواه را بفریبد. رژیم محافظه‌کارترین عنصر اصلاح‌طلبان را به میدان آورد تا با ایجاد امید به اصلاحات مردم را به پای صندوق‌ها بیاورد. افراطی‌ترین عناصر اصول‌گرایان را به میدان آورد تا مردم از ترس افعی اصول‌گرایان به مار اصلاح‌طلبی محافظه‌کار و استمرارخواه پناه ببرند. نتایج انتخابات نشان داد، مردم ما قاطعانه به نظام و انتخاباتش که آزاد نیست، با پیامی گویاتر از پیش نه گفتند.

«نه»ی مردم ما به حکومت اسلامی، نظام ولایت مطلقه فقیه و حکومت مبتنی بر شریعت اسلامی این بار از «نه»‌های دو انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و مجلس ۱۴۰۳ صریح‌تر و قاطع‌تر بوده است.

آسیب فحاشی و هتاکی به جنبش

شوربختانه در مخالفت به رأی دادن برخی ایرانیان خارج از کشور گیری عده‌ای به فحاشی و هتاکی به رأی دهندگان در حوزه‌های رای‌گیری پرداختند. هرچند من خشم و نفرت این افراد را به رژیم فاشیستی، زن‌ستیز، متجاوز، سرکوبگر و کودک‌کش، درک می‌کنم، اما، فحاشی، ناسزاگویی، توهین و هتاکی به انسان در شان، منزلت و منطق انسان دوستانه جنبش برادازی نبود. فحش‌های رکیک جنسیت‌زده‌ی این عده در شان، منزلت و منطق جنبش «زن، زندگی، آزادی» و کرامت بی‌کران این جنبش به زن، نبود. ما در مبارزه برای سرنگونی رژیم به سطح نازل حکومت اسلامی و طرفدارانش سقوط نمی‌کنیم.

مبارزه ما با حکومت اسلامی برای کرامت انسان، نگاه ضد زن و جنسیت‌زده و عدم آزادی است. توهین، هتاکی، تحقیر، ناسزاگویی و مرگ‌بر‌گویی حکومت اسلامی از ذات تمامیت‌خواه و ضدانسانی آن سرچشمه می‌گیرد، اما نیرویی که می‎خواهد با این پلیدی‌ها مبارزه کند، نیازی به دشنام‌گوئی ندارد، افشای رفتار و کردار حکومت اسلامی، زشت‌ترین ناسزا است.

توهین‌، تحقیر و ناسزاگوئی، تأثیرات روانی منفی بر مردم دارد، و باعث دلهره، اضطراب، ناشکیبائی، خشم و بی‌اعتمادی مردم می‌شود و به کاهش انگیزه و مشارکت مردم در فعالیت‌های سیاسی منجر می‌شود.

توهین‌ها و ناسزاها هیچ عنصر آگاهی‌بخش و افشاگرانه ندارند. روابط بین افراد و گروه‌های مختلف را تخریب می‌کنند، مرددها و قشر خاکستری را می‌ترسانند و مانع از تعامل و همکاری‌های سازنده برای دستیابی به اهداف مشترک می‌شوند.

زمانی که یک مبارزه سیاسی توهین‌ می‌کند، ناسزا می‌گوید، تهدید می‌کند و یا زشت‌تر از همه حمله فیزیکی می‌کند، پیام‌ها و ایده‌های اصلی جنبش ضد فاشیست مذهبی در میان هیاهوی کلمات ناپسند گم می‌شود، ما را در سطح حکومت اسلامی تنزل می‌دهد و پیام ما به درستی به مردم منتقل نمی‌شود.

‏فحش دادن، ناسزاگویی، توهین‌کردن و هتاکی در مبارزه سیاسی تأثیرات منفی جبران ناپذیری دارد. مبارزه ما برحق است. ما نیازی به توهین کردن نداریم. هتاکی، توهین‌ و تحقیر و کاربرد واژه‌های رکیک، از اعتبار و مشروعیت مبارزه سیاسی ما می‌کاهد. مردم کسانی را که این زبان را بکار می‌برند، جدی نمی گیرند و حتی از آنها وحشت دارند و نگران آینده  کشور می‌شوند.

فحش دادن و ناسزا گفتن تنش‌ها را افزایش می‌دهد و شکاف‌ها در جامعه را ژرفتر می‌کند. چنین زبانی به قطب‌بندی شدیدتر اجتماعی و سیاسی می انجامد و گفت‌وگوهای سازنده را در جامعه دشوارتر می‌کند.

مردم و رسانه‌ها و به توهین‌، هتاکی و اهانت حساس هستند، بیشتر توجه می‌کنند و به‌درستی با آن برخورد منفی دارند. این امر باعث می‌شود که پیام‌های اصلی مبارزه سیاسی با فرمایشی و مهندسی بودن و عدم آزادی انتخابات در سایه قرار گیرد، رژیم فاشیستی تبرئه و بر ناسزاها و توهین‌ها تمرکز شود.

ناسزا گفتن و توهین کردن نشان‌دهنده فقدان اخلاق سیاسی و عدم احترام به اصول و ارزش‌های دموکراتیک و احترام به کرامت بی‌کران انسان است. ما باید به اصولی که برای آن مبارزه می‌کنیم همواره پایبند باشیم. فقدان اخلاق سیاسی و عدم احترام به انسان مردم را می‌رماند، از سیاست و مبارزات سیاسی بیزار می‌کند و به نفع حکومت اسلامی است.

چه باید کرد؟

استفاده از زبان مودبانه و محترمانه، احترام به کرامت انسان و حفظ حریم خصوصی مردم در مبارزات سیاسی ما، نه تنها به حفظ اعتبار و مشروعیت مبارزه ما کمک می‌کند، بلکه به تقویت روابط  ما با مردم و افزایش تأثیرگذاری پیام‌ها ما منجر می‌شود.

جارو برقی جنبش باید همواره روشن باشد، افراطی‌های چپ و راست، هتاکان، توهین کنندگان، افترازنندگان، پایمال کنندگان کرامت و حقوق انسان، حتی عزت و حقوق دشمنان ما و حامیان دشمنان ما، را از صفوف خود پاک کند.

شیوه‌ی مبارزه ما و برخورد ما با انسان، حتی دشمنان ما و حامیان دشمنان ما، باید تبلیغی از نظام آینده که برای آن مبارزه می‌کنیم باشد.

احزاب، شخصیت‌ها و کنشگران باید این برخورهای ناشایسته را محکوم و با آن مرزبندی کنند. این افراد را از صفوف جنبش «زن، زندگی، آزادی» بیرون کنند.

من ضمن ابراز انزجار بی‌کران از حکومت فاشیستی اسلامی که مسبب این دوقطبی‌سازی ویرانگر در جامعه ماست، ضمن درک خشم و نفرت این افراد از رژیم فاشیستی، نسل‌کُش، متجاوز و سرکوبگر حکومت اسلامی، با تمام وجود فحاشی، ناسزاگویی، توهین و هتاکی را به‌شدت محکوم می‌کنم و از همه مبارزان و شخصیت‌های خواهان گذار از حکومت اسلامی می‌خواهم این‌گونه رفتار و کردار ضدانسانی را محکوم و با آن مرزبندی کنند و صفوف جنبش براندازی را پاکیزه و سالم نگهدارند.

احد قربانی دهناری

۱۱ تیر ۱۴۰۳ – ۱ ژوئیه ۲۰۲۴

برای مطالعه بیشتر

کتاب‌ها

Mower Deborah & Wade L Robison ed. (2017). Civility in Politics and Education. UK: Routledge

این کتاب مجموعه‌ای از مقالات است که به بررسی اهمیت تمدن، فرهیختگی و ادب در سیاست و آموزش می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه ناسزا و توهین می‌تواند به تخریب فضای سیاسی، اجتماعی و مدنی منجر شود.

Westen, Drew (2007). The Political Brain: The Role of Emotion in Deciding the Fate of the Nation. USA: PublicAffairs

این کتاب به بررسی تأثیرات روان‌شناختی و احساسی بر رفتارهای سیاسی می‌پردازد و نشان می‌دهد چگونه استفاده از زبان منفی و توهین‌آمیز می‌تواند در سیاست تأثیر منفی و برعکس داشته باشد.

مقالات

ناظمی، امیر (۱۴۰۳). جامعه فحش‌زده

https://t.me/zistboommedia/15300

در این مقاله آقای ناظمی اشاره‌ای دارد به تاریخچه ناسزاگویی در تاریخ سیاسی دوران معاصر ایران، سپس به چالش توسعه و ناسزاگویی می‌پردازد و نتیجه‌گیری راهبردی ارائه می‌کند.

Jonathan Van’t Riet, Aart Van Stekelenburg, The Effects of Political Incivility on Political Trust and Political Participation: A Meta-Analysis of Experimental Research, Human Communication Research, Volume 48, Issue 2, April 2022, Pages 203–229, https://doi.org/10.1093/hcr/hqab022

این مقاله به بررسی تأثیربرخوردهای غیرمتمدنانه، بی‌احترامی و ناسزا در سیاست بر اعتماد سیاسی و مشارکت مردم می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه زبان منفی می‌تواند به کاهش مشارکت سیاسی منجر شود.