شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

اخلاق سیاسی در اپوزیسیون ایران – احد قربانی دهناری

اخلاق سیاسی در اپوزیسیون ایران – احد قربانی دهناری

 

فهرست مندرجات

۱ – جستارگشایی.. 1

۲ – اخلاق سیاسی در تاریخ.. 2

ارسطو. 2

نیکولو ماکیاولی.. 3

ایمانوئل کانت… 4

کارل پوپر. 4

سرشت انسان.. 4

بنیان اخلاق سیاسی.. 5

۳ – علت‌ها 7

کرامت انسان.. 7

انسانیت‌زدایی.. 7

نیت‌خوانی.. 7

کار جمعی.. 8

سازمان افقی.. 8

رسانه‌های اجتماعی.. 9

تفرقه افکنی.. 9

۴ – درمان.. 9

خط قرمز. 9

عضوگیری.. 9

آئین و مقررات… 10

تمرین.. 10

هدف اصلی.. 10

نتیجه. 11

برای مطالعه بیشتر. 11

فارسی.. 11

انگلیسی.. 12

 

۱ – جستارگشایی

اپوزیسیون حکومت اسلامی از فقر شدید اخلاقی، فرهنگی، رفتاری و روش نقد رنج می‌‌برد. نگاهی به انشعاب‌ها، قهرکردن‌ها از تشکل‌ها و نقدهای نیروهای اپوزیسیون از یک‌‌دیگر، درگیری‌ها در تظاهرات، نشان می‌‌دهد که تا چه حد تخریب، دشمنی وانتقادهای غیرسازنده و غیرمفید از یکدیگر، طعن، لعن، اتهام و برچسب زدن، نیت‌خوانی و انگیزه‌تراشی، زیر قول زدن، به امضای خود متعهد نبودن، مصادره به مطلوب کردن، به جای توجه به منافع مردم، جنبش و میهن؛ به جای تجزیه و تحلیل و بررسی و استنتاج منطقی و رفاقت رزمجویانه نشسته است.

یک کاسه کردن نیروهای سیاسی، دوگانه‌گرایی[i] در جامعه و سیاست؛ سیاه و سفید دیدن، یا با ما یا بر ما، خودی و ناخودی، دوست یا دشمن کردن‌ها، سابقه تراشی، خود منزه بینی، و … بسیار رایج است.

نقد چندپهلو از گذشته خود و موضع‌گیری نامشخص  و مبهم کردن در باره مسائل اساسی جنبش و رویداها و شخصیت‌های بزرگ تاریخی، دروغ گویی، مبهم‌گویی، اجتناب از پاسخ دادن به سؤالات مهم، عدم پذیرش مسئولیت خطاهای مرتکب شده، بسیار رایج است.

برخورد غیرمسئولانه با دارائی‌های مادی و معنوی تشکل‌هایی که در آن مبارزه می‌کنند، بدون احساس هیچ شرمی، هنگام ترک تشکل‌ها، همه جا دیده می‌شود.

دشمن شدن یک شبه با همرزم دیروز، کم ظرفیتی، نارواداری و عدم توانائی در تعامل و سازش؛ انشعاب در نخستین برخورد با اختلاف نظر، ضربات جدی به جنبش زده است.

چرا اینگونه است؟ اندیشمندان در باره این پدیده چه می‌گویند؟ علل این رویداد چیست؟ چگونه باید با آن برخورد کرد؟

۲ – اخلاق سیاسی در تاریخ

از جمله مباحثی که در علم سیاست مورد توجه قرار گرفته آن است که تا چه حد عمل حاکم، رهبران یا سیاستمداران باید تحت اصول اخلاق انسانی بگنجد و چه محدودیت‌های اخلاقی بر روش حکومتی زمامداری و رهبری رهبران چیرگی دارد؟

نسبت اخلاق با سیاست یکی از چالش برانگیزترین موضوعات در فلسفه سیاسی است. فیلسوفان، متکلمان و کنشگران سیاسی به بررسی رابطه بین قلمرو اخلاقی و قلمرو سیاسی پرداخته‌اند. پیچیدگی بحث بر سر تلاقی اخلاق و سیاست، مفاهیم اساسی چون حق و خیر، عدالت و برابری، آزادی شخصی و منافع عمومی است  .(Hall and Sabl, 2022)پرسش اساسی این است: آیا سیاست می تواند اخلاقی باشد یا اخلاق و سیاست به دو حوزه متمایز و ناسازگار تعلق دارند؟

ارسطو

اَرِسطو (۳۸۴ –۳۲۲ ق. م) با نظریه یگانگی اخلاق و سیاست، نظام اخلاقی را در دو عرصه زندگی فردی و اجتماعی معتبر می شمارد و معتقد است که هر آن چه در سطحِ فردی اخلاقی و غیراخلاقی می‌باشد، در سطح اجتماعی برای دولت مردان و رهبران نیز چنین است. اگر فریبکاری و نیرنگ برای افراد عمل پسندیده ای نیست، برای دولتمردان و رهبران سیاسی نیز چنین خواهد بود. بنابراین، دولتمردان و رهبران سیاسی نمی‌توانند در عرصه سیاست، کردارهای غیر اخلاقی را مجاز بدانند و مدعی شوند که این کار لازمه سیاست بوده است.

او در کتاب سیاست، هدف سیاست و اخلاق را تامین سعادت انسان دانسته و معتقد است سعادت تنها در زندگی مدنی تحقق یافته و زندگی جز با عمل به فضیلت، که موضوع بحث اخلاق است، قابل دستیابی نیست. وی پافشاری می‌کند که «جامعه سیاسی باید فضیلت را پاس بدارد».

یکی از مواردی که به همسویی اخلاق و سیاست در اندیشه‌ی ارسطو اشاره دارد، نظریه اعتدال است. در رساله اخلاق، فضیلت را حد وسط بین دو حد افراط و تفریط می‌داند که هر دو رذیلت هستند، یکی به سبب زیاده‌روی (افراط) و دیگری به سبب کوتاهی (تفریط).

ارسطو تعلیم و تربیت را، که به فضایل اخلاق می‌انجامد و لازمه کمال و رشد و بالندگی فردی به شمار می‌آید، از وظایف دولت شمرده و آن را در بهزیستی اجتماع، دارای اهمیت می‌داند. همچنین اجرای کامل قوانین سیاسی را در اجتماع، به نیروی اخلاقی مشروط می‌سازد و درصدد است نشان دهد که اطاعت کامل از قانون، صرف نظر از تفکر منطقی، از ایمان عمیق که حاصل تربیت درست است، سرچشمه می‌گیرد. بنابراین آنچه می‌تواند باعث اجرای قوانین سیاسی که هدفشان سعادت جامعه است، گردد، نهادینه شدن آموزه های اخلاقی در وجود شهروندان است و این به معنای تقدم اخلاق بر سیاست است.[ii]

نیکولو ماکیاولی

نیکولو ماکیاولی (۱۴۶۹ – ۱۵۲۷) به دوری جستن از اخلاقیات مذهبی، مسیحی و یونانی را حکم می‌کند. به نظر وی، این اخلاقیات و عادات نمی‌توانند برای دولت سعادت و ثبات به ارمغان بیاورند. از این رو دولت نباید خود را در بند ملاحظات اخلاقی قرار دهد.

در مقابل «نظریه یگانگی اخلاق و سیاست» یا سازگاری آنها با هم «نظریه جدایی اخلاق از سیاست» از سوی برخی از اندیشمندان مطرح گردیده است. طبق این نظریه باید میان قواعد اخلاق و الزاماتِ سیاست تفاوت قائل شد و براساس واقعیت و با در نظر گرفتن منافع و مصالح، اقدامات سیاسی را پی‌ریزی کرد. براساس این رویکرد توجه به اخلاق در سیاست، به شکست در عرصه سیاست می انجامد، زیرا هدف اخلاق حق و حقیقت است، حال آن که غرضِ سیاست، منفعت و مصلحت. اخلاق به حقیقت، عدالت، پرهیز از نیرنگ، فریب و دروغ حکم می‌کند حال آن که لازمه سیاست چشم پوشی بر پاره‌ای ازاصول اخلاقی است.

نیکولو ماکیاولی سرآمد کسانی است که به جدایی اخلاق از سیاست حکم کرده‌اند. او کوشید این اندیشه که هدف زندگی سیاسی تحقق ارزش‌های اخلاقی است را نقد کند. وی بر این باور است که اگر هدف مقدس و غیرقابل انتقاد باشد، می‌توان کاربرد ابزارهای شرور و غیراخلاقی را توجیه کند؛ هدف وسیله را توجیه می‌کند.

ماکیاولی ضمن برشماری فضایل و رذایلی که در وجود و سرشت انسان نهفته است، بدون آنکه بر اخلاق و صفات پسندیده خط بطلان بکشد، به شهریاران و حکمران زمان خود سفارش می‌کند که از هر وسیله و تمهیدی که بنیان قدرت آنها را مستحکم می کند، فروگذار ننماید.

 

ایمانوئل کانت

ایمانوئل کانت (۱۸۰۴-۱۷۲۴) می‌کوشد رابطه اخلاق با سیاست را بر اساس قاعده اخلاقی مطلق خود تبیین کند. از نظر او، تنها آن فعلی اخلاقی خواهد بود که عمومیت یافتن آن مشکلی ایجاد نکند. طبق این اصل، خشونت یا فریبکاری هنگامی اخلاقی است که اگر به صورت قاعده‌ای عام درآید مشکلی پیش نیاورد. وی با اعتقاد به «سازگاری سیاست با اخلاق» این اصل را چنین به کار می گیرد: «هر ادعایی در خصوص برخورداری از یک حق، می باید واجد صفت عمومیت باشد» لذا هنگامی می توان سیاست‌مداران را مجاز به عملی دانست که برای همگان انجام آن عمل پذیرفته شده باشد.[iii]

اگر من کسی را بدون آنکه در یک دادگاه معتبر محکوم به عملی شده باشد، محکوم می‌کنم، باید به دیگران همین حق را بدهم که مرا بدون محاکمه در یک دادگاه معتبر محکوم کنند.

کارل پوپر

کارل پوپر (۱۹۰۲ – ۱۹۹۴) «قانون» را ضامن اجرای اخلاق در سیاست می‌داند. او بر این باور است که در نظریه قدرت، طرح و بررسی اینکه «چه کسی باید بر کشور فرمان براند؟» و «خواست چه کسی باید برترین خواست باشد؟» موضوع بنیادین در فلسفه سیاست نیست بلکه برای بیان یک نظریه سیاسی واقع‌بین و کارآمد باید «برای بدترین رهبران آماده شویم و برای بهترینشان امیدوار باشیم». او سپس نتیجه می‌گیرد: ”ناگزیریم به جای پرسش «کی باید فرمان براند؟» پرسش تازه‌ای را بنشانیم: چگونه می‌توانیم نهادهای سیاسی را چنان سازمان دهیم که فرمانروایان بد یا ناکاردان را از رساندن گزندِ بسیار باز داریم؟”

در واقع اساس سخن کارل پوپر، آن است که ما نباید خود را درگیر این بحث نماییم که فرمانروا چه کسی باشد، بلکه باید بر این امر متمرکز شویم که فرمانروا، هر که باشد، چگونه فرمان براند و از چه اصولی تبعیت کند؟ و چگونه تحت کنترل قرار بگیرد که گزندی به مردم نرساند؟

حاکم یا سیاستمدار علاوه بر اینکه باید وظیفه‌گرا و نتیجه‌گرا باشد در عرصه سیاست باید قانون‌گرا هم باشد دراین صورت سیاست اخلاقی، سیاستی خواهد بود که بر اساس اخلاق سیاسی ناشی از قانون باشد .

سرشت انسان

انسان در سرشت خود افزون‌طلب است، به ویژه وقتی پای ثروت، قدرت، مقام و سکس در میان است. هر انسان، یک شخصیت خودکامه‌ درخود نهفته دارد. این افزون‌طالبی و خودکامگی، هر آن که امکان پیدا کند، به عمل در می‌آید. از اینرو اعتماد ساده‌لوحانه بر فرد و تدوین آئین و مقررات نادقیق و تفسیرپذیر راه را برای افزون‌طلبی و خودکامگی فردی و گروهی باز می‌کند.

 

 

بنیان اخلاق سیاسی

سه عامل در سیاست بنیادی است: محدودیت قدرت، کارایی و پاسخگویی سیاستمداران. این عوامل را می توان در همه جا، به درجات مختلف، در رژیم‌ها و تشکل‌ها یافت. جایی که آنها به سطح رضایت‌بخشی می‌رسند، کیفیت سیاست و یا مبارزه سیاسی بهبود می یابد. (Girardin, 2012)

رعایت عدالت، کرامت انسان و حقوق بشر بنیادی‎ترین ستاره‌های راهنمای فعالیت سیاسی، سیاست‌ها و خط مشی‌های اخلاقی است.

اخلاق سیاسی را به یک درخت تشبیه می‌کنند:

ریشه‌های این درخت سه شاخه دارد: کرانمندی، محدودیت و مشروطیت قدرت، کارایی و بازدهی، مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی.

درخت اخلاق سیاسی، بر گرفته از Girardin, 2012

عدالت و رواداری، تنه درخت اخلاقی است که به سازمان‌ها و رژیم‌های سیاسی اجازه می‌دهد بنیانی مطمئن بیابند و مردم بتوانند در یک جامعه کثرت‌گرا و یا سازمان دموکراتیک به طور مسالمت‌آمیز با هم زندگی، کار و مبارزه کنند. بی‌طرفی، انصاف، تناسب و اعتدال جزء لاینفک عمل متقابل و روادارانه است.

تنه به شش شاخه از ارزش‌ها، در رابطه با رواداری درونی و بیرونی و الزامات سیاسی بنیادی برای انسجام سازمانی، سیاسی، اجتماعی گسترش می یابد:

۱ هویّتِ فردی و گوناگونی جمعی (ویژگی های خویش‌فرمانی و کثرت‌گرایی مدرن)

۲ صلح و امنیت (همراه با آزادی)

۳ آزادی، مسئولیت و پاسخگویی

۴ برابری و حاکمیت قانون

۵ همبستگی بدون وابستگی

۶ پایایی زیست‌بومی در مقابل تولیدگری انبوه

۳ – علت‌ها

برخوردهای ضداخلاقی بین مبارزان که نتیجه آن تضعیف همبستگی و  مبارزه مردم ایران برای سرنگونی رژیم است، علل گوناگون دارد، از آن میان:

کرامت انسان

وانمود کردن در شناخت ارزش و کرامت بی‌کران انسان در حرف و پایبند نبودن به آن در عمل، ناپیگیری در شناخت کرامت انسان، به نقض حریم خصوصی، توهین و افترا و انحصارطلبی ختم می‌شود.

شبکه آزاد مجازی علیرغم جنبه‌های بسیار مثبت مشارکت عمومی و امکان همرسانی گسترده، جنبه منفی اظهارات و اتهامات بی‌بنیان را هم دارد. این جنبه منفی بیشتر از جنبه مثبت آن در اپوزیسیون به‌کار گرفته می‌شود.

انسانیت‌زدایی

بیشترین ما سابقه باور مذهبی داریم. ما ادیان و مذاهب را نقد نکردیم بلکه، نفی کردیم. وقتی از مذهب فاصله گرفتیم، اصول نهادینه شده آنرا ناخودآگاه به‌کار می‌گیریم. به عنوان نمونه، شیطان سازی یا انسانیت‌زدایی. در دورانی که مذهبی بودیم باور داشتیم: شیطان را، خدا وقتی آفرید، به نیکی آفرید. شیطان در کارنامه‌ی زندگی‌اش سی و شش‌ هزار سال عبادت دارد. شیطان در طرازِ ملائکه‌ی کرّوبیین بود. شیطان وقتی تمرّد کرد و سی و شش‌ هزار سال عبادت را استکبار ورزید. به خدا گفت: خدایا، آدم را سجده نمی‌کنم چون آدم از خاک است و من از آتش هستم و من از خاک، بهترم.

برای ما کسی که کنار ما مبارزه می‌کند اگر با او اختلاف نظر پیدا کردیم، یک شبه همه‌ی رفاقت، خدمات و ستایش‌ها فراموش می‌شود. نتیجه سیاست «یا با ما، یا برما» است. اگر کسی با بخشی از سیاست ما موافق نباشد، از او انسان‌زدایی می‌کنیم، اندیشه‌هایش، خدماتش، انسانیتش و … دیگر ارزشی ندارد.

در اپوریسیون حکومت اسلامی بسیار رایج است، ما انحصارطلبی و توهین در بلوک و یا سازمان سیاسی خودمان را نادیده می‌گیریم و حتی زشت‌تر از آن توجیه می‌کنیم، ولی کوچک‌ترین لغزش رقیب واکنش شدید نشان می‌دهیم.

نیت‌خوانی

بسیاری رقیب مبارزاتی خود را که در هدف اشتراکات فراوانی دارند، بخاطر حسادت و منافع شخصی و گروهی، با هدف حذف یا به حاشیه راندن، تخریب می‌کنند. با ساده‌لوحی سیاسی باورنکردنی از سیاست‌های زیرکانه اتاق‌های فکر و سایبری‌های رژیم پیروی می‌کنند.

یکی از رایج‌ترین ابزار تخریب «نیت‌‌خوانی» است. منتقد یا متهم‌کننده نیازی به مراجعه به اسناد سازمان‌ها و یا نوشته و مصاحبه‌ها و سابقه مبارزاتی اشخاص نمی‌بیند. ضمیر، نیت و هدف یک فرد یا سازمان را بهتر از خود آنان درک کرده، حکم صادر می‌کند. بر اساس «شناختی که از مواضع» رقیب دارد و با پافشاری مکرر بر «ارزیابی واقع‌‌بینانه» آنرا محکوم می‌کند. نیت‌‌خوانی و «دانستن ناگفته‌‌ها» و «خواندن بین سطور» و بر اساس آن قضاوت و عمل کردن، جایی است که برخی از اپوزیسیون و نظام قضایی حکومت اسلامی ایران همگام می‌شوند. قاضی‌های حکومتِ اسلامی، به خود اجازه می‌‌دهند بر اساس «علم» خود و بی توجه به اظهارات متهم، قرائن و شواهد، حکم صادر می‌کنند. این گونه افراد اپوزیسیون مانند بازجویان شکنجه‌‌گاه‌‌های جمهوری اسلامی مدعی هستند همه چیز را می‌‌دانند و متهم باید به آن‌‌ها «اقرار» کند. اتهاماتی که حتی روح متهم از آن خبری ندارد.

با آقای حسین باقرزاده هم‌نظر هستم که می‌نویسد: « انگیزه‌‌جویی و «کشف» نیات نویسنده از ابزار معمول نقد بشمار می‌‌رود، و استنباط ناقد از عوامل «پشت پرده» یک حرکت بیش از متن و اسناد آن مورد استناد قرار می‌‌گیرد. به روشنی، این گونه برخورد به رقیبان و «دیگری» بیش از هر چیز دیگر به اختلاف و تشتت و دشمنی دامن می‌‌زند و تخم بدبینی و یأس و سرخوردگی و تفرق را در بین اپوزیسیون می‌‌پراکند. و این یعنی کسانی که به این شیوه‌‌ها متوسل می‌‌شوند خدمت کمی به جمهوری اسلامی و ادامه حیات آن نمی‌‌کنند.» (باقرزاده، ۱۳۹۱)

کار جمعی

در بیشتر اعضا و رهبران جنبش برداشت نادرستی از کار جمعی، دموکراسی و توافق درون سازمانی، تقسیم وظیفه، مشارکت و نمایندگی دادن، نظارت و کنترل، تشکیلات افقی وجود دارد. نه برداشت درستی از دموکراسی نمایندگی[iv] وجود دارد و نه از دموکراسی مستقیم[v]. زیر پوشش دفاع از تشکل‌های افقی و مبارزه با تشکل‌های عمودی از زیر بار پذیرش هر مسئولیتی شانه خالی می‌کنند، علیه مبارزه سازمانی متشکل، همگام و همسو مبارزه می‌کنند.

سازمان افقی

در جنبش به درستی سازمان عمودی به نقد کشیده می‌شود. اما، برداشتی آرمانگرایانه و منفعل‌سازانه از سازمان افقی ارائه می‌شود.

رسیدن به یک ساختار صددرصد و کاملن افقی، یک اطلاع رسانی صددرصد شفاف، سازمانی بدون نهاد فرماندهی همسو و همگام کننده نیروی‌ها، نه عملی است و نه مطلوب، به ویژه در مبارزه سیاسی علیه نظامی تمامیت‌خواه و سرکوبگر. یک گرایش ساده‌لوحانه، نوستالوژیک و رومانتیک به دموکراسی قبیله‌ای و مستقیم وجود دارد که جوابگوی مبارزه پرشتاب با نظام تمامیت‌خواه با ابزار سرکوب مدرن نیست.

یک شفافیت آرمانی و کنجکاوانه طلب می‌شود که با مبارزه با نظام تمامیت‌خواهی که با امکانات مجهز به آخرین فناوری‌های مدرن در جهت دست‌یابی به اطلاعات سازمان‌های برانداز است و نابود کردن آنهاست، سازگار نیست.

رسانه‌های اجتماعی

رسانه‌های اجتماعی امکانات وسیعی در اختیار ما قرار می‌دهند. این امکانات وسیع مسئولیت و پاسخگویی ما را بسیار سنگین‌ می‌کند. تهمت‌زدن و یا همرسانی تهمت‌های دیگران بدون اطلاع دقیق از درستی و نادرستی خبر، ما را شریک جرم تخریبی ویرانگر در جنبش می‌کند.

تفرقه افکنی

ارتش سایبری جمهوری اسلامی زیرمجموعه تیم رصد سایبری سپاه است، با بودجه حداقل ۷۶ میلیون دلار و با نیرویی که حدوداً ۲۴۰۰ نفر برآورد می‌شود. آنها شبانه روز در تلاش برای شناسایی فعالان و تبلیغ اطلاعات دروغ و تفرقه‌افکنی هستند. به این ارتش سایبری باید لیست نفوذی‌ها، جاسوسان و لابی‌گران جمهوری اسلامی را نیز اضافه کرد.

نیروهای سایبری جمهوری اسلامی به خصوص در ایام اعتراضات حضور ویژه‌ای در شبکه‌های اجتماعی دارند. ایجاد اختلاف بین مبارزان، رسواسازی فعالان کارای ضدرژیم، جعل اخبار، ایجاد تزلزل در دل معترضان، فشار روانی بر روی قشر خاکستری جامعه و جلوگیری از گسترش دامنه مردمی اعتراضات، حاشیه سازی و روایت‌های منحرف‌کننده حواس معترضان را از اصل مبارزه، از جمله پروژه‌های آنهاست. آنها دیگر تهدید و توهین آشکارا کمتر می‌کنند، بیشتر خودشان را حامی اعتراضات معرفی می‌کنند.

 

۴ – درمان

برای مقابله با کنش‌های ضداخلاقی در جنبش و جامعه باید به گفتار و کردار ضداخلاقی، انحصارطلبی و تفرقه‌افکنی و تخریب شخصیت‌ها حساس بود و واکنش جدی نشان داد.

خط قرمز

جنبش انقلابی، سازمان‌ها و افراد باید به نقض کرامت انسان، توهین، تحقیر، اتهام‌زنی، انحصارطلبی، خودمحوری، فرقه‌گرایی، حذف و یا محدود کردن رقیبان، تشویق خشونت و … واکنش جدی نشان دهد.

عضوگیری

اصلی‌ترین ویژگی در مبارزه جمعی رواداری و  قابلیت کار گروهی است، توانایی فردی، تاثیرگذاری، کاردانی، کارایی و سابقه مبارزاتی اهمیت کمتری دارد. عدم رواداری و عدم توانایی کار گروهی سازمان را فلج می‌کند و به انفعال اکثریت منجر می‌شود و کارایی تشکیلات را از بین می‌برد.

داشتن اساسنامه‌ای دقیق که حدود اختیارات، حقوق و مسئولیت رهبری و اعضا را مشخص کند و پیروی رهبری و اعضا از آن لازم و ضروری است، اما کافی نیست. باید از پافشاری نادرست بر حقوق و اختیاراتی که فضای رزمجویانه را از میان می‌برد اجتناب کرد.

در فعالیت ائتلافی باید با تاکید بر حداقل اشتراک برای  رسیدن به حداکثر همگامی و مبارزه مشترک پافشاری کرد، نه در جهت تغییر مواضع سیاسی و نظری همرزم در ائتلاف. دموکراسی همزیستی‌مسالمت‌آمیز نظرات سیاسی گوناگون است.

آئین و مقررات

یک ضرب‌المثل مازندانی می‌گوید: «آدمی احمق است، اما به نفع خویش»[vi]. این حقیقت هم شناخته شده است که ما بسیار به‌سختی قادر به داوری بی‌طرفانه نسبت به خود هستیم و اکثریت قریب به اتفاق واکنش‌ها و داوری‌های ما از پیشداوری‌ها و ناخودآگاه ما سرچشمه می‌گیرد. از اینرو کار جمعی و اجتماعی احتیاج به قوانین، آئین‌نامه‌ها و پیمان‌های بسیار دقیق و تیزبینانه دارد که روابط بین انسان‌ها را تنظیم و افزون‌طلبی افراد را محدود کند.

بی‌شک باید سازمان‌ها در حد امکان افقی باشند اما، هماهنگی، همگامی، پیگیری تصمیمات و مصوبات، انضباط کاری و حرکت همسو به سمت هدف اصلی مشترک، به زبانی دیگر وحدت فرماندهی و هماهنگی نیروها لازم و ضروی است. به‌ویژه رهبری، وحدت فرماندهی و هماهنگی نیروها در سازمان‌هایی که با رژیم‌های تمامیت‌خواه و فاشیست مبارزه می‌کنند حیاتی است. سوء استفاده رهبران سازمان‌های عمودی نباید ما را به نفی رهبری برساند بلکه، باید سازوکاری پیدا کرد که رهبران نتوانند سوء استفاده کنند؛ از آن میان جمعی بودن رهبری، جوابگو بودن رهبری، محدود بودن دوران رهبری، مشروط به قانون بودن رهبری، انتخابی بودن و جایگزین شدن رهبری.

تمرین

ما در دوران کسب قدرت باید دموکراسی، رواداری، کثرت‌گرایی، عدم خشونت، عدم انحصارطلبی، همکاری بین بلوک‌های سیاسی رقیب را تمرین کنیم. در دوران مبارزه برای کسب قدرت، اگر نتوانیم برای انسان کرامت بیکران قائل شویم، رواداری، دموکراسی و همکاری را تمرین کنیم، بی‌شک پس از کسب قدرت قادر نیستیم و آینده ما سرکوب همدیگر و یا جنگ داخلی است.

هدف اصلی

دشمن و یا حتی رقیب و منتقد نباید میدان، جهت و سلاح‌ها مبارزه ما را تعیین کند. پرداختن و فقط پرداختن به هدف اصلی مبارزه در این دوران، یعنی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی هرگز نباید از دستور کار خارج شود. نباید به حاشیه‌ها و سناریوهای زیرکانه رژیم و جاسوسان و لابی‎های آن گرفتار شویم و انرژی خود را در عدم رعایت اخلاق سیاسی و دشمنی با رقیبان، تلف کنیم.

نتیجه

آنچه ما امروز در مبارزه و تشکل‌های ضد رژیم انجام می‌دهیم، در فردای پس از کسب قدرت و در نظام پس از جمهوری اسلامی ادامه خواهد یافت و آن نظام را فاسد خواهد کرد. مردم به این اصل آگاهند و و تا زمانی که اپوزیسیون به این لغزش‍ها آلوده است، به آنها اعتماد نمی‌کنند. رفتار ما در تشکل‌ها، ائتلاف‌ها و پیمان‌ها بر مبارزه علیه رژیم، بر جلب اعتماد مردم و امیدوار کردن آنها به آینده‌ی روشن‌تر، تاثیر بنیادین دارد.

 

احد قربانی دهناری

۳ خرداد ۱۴۰۲ – ۲۴ مه ۲۰۲۳

 

برای مطالعه بیشتر

فارسی

اسلامی، حسن (۱۳۸۷). دروغ مصلحت‌آمیز: بحثی در مفهوم و گستره آن. قم: موسسه بوستان کتاب.

باقرزاده، حسین (۱۳۹۱) فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون، http://iranglobal.info/node/12612

‌دوفوشه‌کور، شارل-هانری (۱۳۷۷). اخلاقیات: مفاهیم اخلاقی در ادبیات فارسی از سده سوم تا سده هفتم هجری. ترجمه محمد علی امیر معزی و عبدالمحمد روح‌بخشان. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، انجمن ایران‌شناسی فرانسه.

کانت، ایمانوئل (۱۳۸۰). صلح پایدار. ترجمه محمد صبوری. تهران: به باوران.

ماکیاولی، نیکولو (۱۳۷۴). شهریار، ترجمه داریوش آشوری. تهران: کتاب پرواز.

نادرزاده بزرگ (۱۳۸۱). در باب دموکراسی، تربیت، اخلاق و سیاست (مجموعه مقالات). ژولین فروند، فیلیپ اوژیه، رمون آرون، آلن دوبنوا. تهران: نشر چشمه.

واتسلاو هاول (۱۳۷۴). یادداشت هایی در باب اخلاق، سیاست، تمدن در دوران تحول. ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی. تهران: انتشارات علمی فرهنگی.

انگلیسی

de Wijze, Stephen (2019). Can Politicians Be Moral?

Hall, Edward and Andrew Sabl, Eds (2022). Political Ethics: A Handbook – A comprehensive introduction to contemporary political ethics. UK: Princeton University Press.

Girardin, Benoît (2012). Ethics in Politics. Geneva: Globethics.net

[i] dualism

[ii] Miller, Fred, “Aristotle’s Political Theory“, The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Fall 2022 Edition), Edward N. Zalta & Uri Nodelman (eds.), URL = <https://plato.stanford.edu/archives/fall2022/entries/aristotle-politics/>.

[iii] Formosa, Paul (2008). Kant on the Relation of Morals and Politics

[iv]  representative democracy, indirect democracy

[v] direct democracy, pure democracy

[vi]  اصل مازندانی ضرب‌المثل: «آدم شِ ورِ گجه.»

روز جهانی زنان در ریاضیات به مناسبت زادروز مریم میرزاخانی

روز جهانی زنان در ریاضیات به مناسبت زادروز مریم میرزاخانی

۱۲ ماه مه برابر با ۲۲ اردیبهشت، روز جهانی «زنان در ریاضیات» است. این نامگذاری به افتخار مریم میرزاخانی، ریاضی‌دان نابغه ایرانی و استاد دانشگاه استنفورد انجام شده است.

مریم میرزاخانی متولد ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۶ (۱۲ ماه مه سال ۱۹۷۷) است. وی پس از اتمام تحصیلات متوسطه در دبیرستان فرزانگان تهران، تحصیلات کارشناسی خود را در رشته ریاضی در دانشگاه صنعتی شریف به پایان برد. میرزاخانی پس از پایان دوره کارشناسی برای ادامه تحصیل به دانشگاه هاروارد آمریکا رفت. او دارای مدرک دکترا از دانشگاه هاروارد ایالات متحده، اولین و تنها زنی است که تا کنون مدال فیلدز را از آن خود کرده است؛ مدالی که هر چهار سال یکبار در جریان کنگره‌ی اتحادیه جهانی ریاضیات به ریاضی‌دانان جوانی اهدا می‌شود که کار ارزشمند و در خور توجهی در موضوع علم ریاضی انجام داده‌اند. مریم میرزاخانی در سال ۲۰۱۴ میلادی برنده جایزه فیلدز شد؛ کمتر از سه سال قبل از اینکه ابتلا به سرطان، به زندگی کوتاه و پرافتخار او پایان دهد.

میرزاخانی پیش از آن نیز دوبار مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی را از آن خود کرده بود و در سال ۲۰۰۵ میلادی نیز از سوی ماهنامه آمریکایی «علم برای عموم» به عنوان یکی از ده ذهنِ جوان برگزیده‌ی سال انتخاب شده بود.

او در دانشگاههای استنفورد و پرینستون به عنوان استاد دانشگاه و پژوهشگر رشته‌ی ریاضیات فعالیت کرد و در سال ۲۰۱۳ میلادی نیز از سوی انجمن ریاضی آمریکا برنده جایزه روث لیتل ساتر شد.

نهاد زنان سازمان ملل، در سال ۱۳۹۹ مریم میرزاخانی را در فهرست ۷ دانشمند تاثیرگذاری قرار داد که «در راه هموارکردن مسیر دانش‌اندوزی برای زنان» الهام بخش بودند. در سایت نهاد زنان سازمان ملل به نقل از زنده یاد میرزاخانی، دربارۀ علاقه او به علم ریاضی نوشته شده است: «هرچه وقتم را بیشتر صرف ریاضی می‌کنم، بیشتر هیجان زده می‌شوم. هیجان کشف و لذت بردن از چیزهای جدید، احساسی شبیه به بودن بر بالای قله و داشتن دیدی واضح از آنجا را به من می‌دهد.»

این نهاد اعلام می‌دارد که «گرچه مریم میرزاخانی در سال ۲۰۱۷ میلادی از میان ما رفت، اما سهم ارزشمند او در توسعه علم ریاضیات بر همگان روشن است و فعالیتهای او راهی را برای آینده بسیاری از زنان ریاضیدان هموار کرده است.»

امسال سالروز تولد یکی از زنان تاثیر گذار تاریخ علوم، زنده یاد مریم میرزاخانی، در حالی گرامی می‌داریم که دختران دانش‌آموزان دختر ما که هر یک از آنها می‌توانند مریم میرزاخانی دیگر شوند، در معرض حملات شیمیایی قرار دارند تا درس خواندن، مدارس و دانشگاه‌ها را ترک کنند. زهی خیال باطل. زنان و دختران ایرانی در همه‌ی عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، علمی، هنری و فرهنگی فعالانه حضور دارند و بی‌شک مریم میرزاخانی‌های فراوانی پرورش خواهند داد.

احد قربانی دهناری

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ – ۱۱ مه ۲۰۲۳

معرفی کتاب « وزن واژه» احد قربانی دهناری

معرفی کتاب « وزن واژه» احد قربانی دهناری

معرفی کتاب « وزن واژه»

نام کتاب: وزن واژه

نویسنده: پاسکال مرسیه

ترجمه از آلمانی: گلناز غبرایی

ناشر: نشر دانوب آبی

تاریخ انتشار: چاپ نخست، پاییز ۱۴۰۰

شمارش صفحه‌ها: ۵۶۰

نام کتاب در زبان مبداء: Das Gewicht Der Worte – Pascal Mercier

سایمون لیلاند از دوران کودکی شیفته‌ی زبان‌ها بود. برخلاف میل پدر و مادرش، مترجم می‌شود و هدف خود را برای یادگیری تمام زبان های رایج در اطراف دریای مدیترانه پی ‌می‌گیرد. سایمون از لندن همراه همسرش لیویا به شهر بندری تریسته در شمال شرقی ایتالیا می رود، جایی که لیویا در آنجا یک موسسه انتشاراتی را از پدرش به ارث برده است. در این شهری که زیستگاه شخصیت‌های برجسته ادبی است، سایمون فکر می‌کند که مکان دلخواه و آرمانی را برای کار خود پیدا کرده است – تا زمانی که یک اشتباه پزشکی زندگی او را از مسیر عادی آن خارج می‌کند. با این حال، این فاجعه تبدیل به یک نقطه عطف و فرصتی برای تولدی دیگر در زندگی او می شود.

رمان بر ماجراهای هیجان‌انگیز استوار نیست. بلکه بر حقایق فلسفی، اجتماعی و اخلاقی روزانه و کاربردی استوار است. خواندن آن به یافتن یک سکه طلا شبیه نیست، بیشتر به استخراج طلا از ماسه‌ها با شستن طولانی و پر حوصله‌ شباهت دارد.

نویسنده در این رمان فلسفی به طور خزنده با طرح مخمصه‌ها، معضل‌ها، دوراهی‌ها، تنگناها و دوگانگی‌های روزانه و قابل لمس، که ما هر روز شبیه آنرا تجربه می‌کنیم، دیدگاه پرسشگرانه و نقادانه را در ما تقویت می‌کند و ما را با جنبه‌های از خودمان و زندگی‌مان آشنا می‌کند که برایمان پیش از این ناآشنا بود.

سنت، مذهب، قوانین، افکار عمومی، جامعه، شهر، گروه، حلقه دوستان و سرانجام خانواده‌ای که به آن تعلق داریم، از ما انتظاراتی دارند، که در بیشتر موارد اجازه نمی‌دهند ما همانی باشیم که می‌خواهیم باشیم. رمان «وزنِ واژه» درباره آزادی است و این پرسش را بررسی می‌کند که ما چقدر در انتخاب‌هایی که در زندگی خود می‌کنیم، آزاد هستیم. ما را به فکر وا می‌دارد، که چقدر برده‌ی عادت‌ها، سنت‌ها، مذهب، ایدئولوژی، فشار گروه‌ها، دوستان و خانواده هستیم و چقدر تفکر و اراده مستقل داریم، و خود خودمان هستیم.

رمان همچنین داستان عشق رشک‌برانگیز مردی است به زنی فرهیخته، زیبا، مستقل و با توان اقدام فوق‌العاده که در اوج خلاقیت و شکفتگی از دست می‌رود. داستان عشق به این زن و غم جدایی از همسفری است که هیچکس جای او را نمی‌گیرد و نویسنده پس از مرگ معشوق، با نامه‌ها گفتگو با او را ادامه می‌دهد.  نویسنده روش ویژه‌ای برای روایت رمان دارد. راوی اول شخص، خطوط اصلی داستان را تعریف می‌کند و پس از آن مثل اینکه هیچ همدمی که او را درک کند در جهان وجود ندارد، به همسرش جزئیات رخدادها و پدیده‌ها را به طور گسترده و با جزئیات در نامه‌های برای او روشن می‌کند.

در «وزن واژه» ما با یک قهرمان اصلی روبرو نیستیم. چهره‌ها می‌آیند و می‌روند. پژواک این حقیقت که در زندگی ما قهرمانان بی‌‍شمار وجود دارند. انسان و دنیای آنها بسیار بزرگ است، اگر ما چشمی بینا و فکری پویا و بدون پیشداوری داشته باشیم. اما همه‌ی قهرمانان یک ویژگی دارند، برای آنها واژه سحر‌آمیز، چندلایه، وزین و مقدس است. از میان شخصیت‌ها با نویسنده، شاعر، مترجم، ناشر، طراح و خواننده آشنا می‌شویم که همه آنها عاشق واژه و زبان هستند. اهمیت زبان شفاف در رابطه‌ی بی سوء تفاهم را درک می‌کنند. اختلاف‌های ظریف میان مترادف‌ها را می‌شناسند. واژه‌ها را وزن می‌کنند و عیار آنها را می‌سنجند. از آنجای که واژه‌شناس هستند از سنجش واژه‌ها و صحبت درباره واژه‌ها لذت می‌برند. می‌خواهند «حتا اگر یک روز از زندگی» آنها «باقی بماند، آن را با واژه‌ها سپری» کنند. زیرا با واژگان «درِ دنیایی جدید به رویشان باز می‌شود».

در این رمان چندقهرمانی با انسان‎های بسیار جذابی آشنا می‌شویم: فرزندان سایمون – سوفیا و سیدنی – دانشجویان پزشکی و حقوق که از سفیدپوشان و سیاه‌پوشان دور می‌شوند تا به زندگی خود سمت و سوی جدیدی بخشند. سپس آندری کوزمین، زندانی سابق روسی و مترجم، با همسایه سایمون، کنت بورک، داروساز سابق که به طور غیرقانونی برای فقرا دارو تهیه می کرد، با پت کیلروی، گارسون ایرلندی که عاشق شعر است، با فرانچسکا مارکزه نویسنده‌ای بسیار ثروتمند که یک رمان پر زحمت نوشته و نمی‌خواهد منتشر کند، با پائولو میشلیس یک معلم و نویسنده فقیر و بسیاری دیگر.

اندیشیدن به زیبائی‌های شهر زادگاه، آکسفورد و لندن، و شهر محل زندگی، تریسته، جای ویژه‌ای در کتاب دارد. خاطرات شب‌های مه گرفته، دبیرستانی که در آن درس خواند، خیابان‌هایی که در آن قدم زد، ساختمان‌های قدیمی، کافه‌ی کنار دریا، خانه‌‌ی نزدیک کانال، مترو لندن و پیام‌هایش، شهر کودکی و نوجوانی؛ طوری که به نظر می‌رسد سایمون در تریسته دلتنگ لندن است و در لندن دلتنگ تریسته. (من خودم سخت با سایمون همزادپنداری می‌کنم خاطرات زندگی در دهنار، قائمشهر و تهران، با خاطرات زندگی در گوتنبرگ و استکهلم در همه لحظات زندگی با من است و در هم می‌آمیزد.)

سایمون سال‌های دراز ترجمه می‌کند. واژه‌های مترادف را وزن و با وسواس انتخاب می‌کند تا پیام، محتوا، لحن، سبک و فرهنگ نوشته در زبان مبداء در زبان مقصد حفظ شود.

کتاب به شرق و مبارزه زنان شرق بی‌توجه نیست:

فرانچسکا سه سال بعد کتابی در مورد زندگی زنان در شرق نوشت. …. کتابی در مورد فشار بر زنان به وسیله‌ی رنگ سیاه چادر و حجاب، اما در کنار آن کتابی که در مقابل کلیشه‌های زندگی زیر چادر می‌ایستاد و نکات حیرت‌انگیزی در رابطه با مبارزه‌ی خاموش زنان در نبرد بی‌امان با تمام این فشارها را به تصویر می‌کشید. (ضفحه ۲۹۶)

فرانچسکا خاطره‌ای از ایران هم دارد:

آن‌جا وحشتی قدیمی به سراغم آمد. خود را در فرودگاه اصفهان دیدم، می‌خواستم به تهران باز گردم و شماره پروازم روی نمایشگر دیده نمی‌شد. به جایش شماره‌ی پروازهای بعدی که مقصدشان شهرهای دیگری بود، پیدا می‌شدند. آن وقت‌ها فارسی را به خوبی حرف می‌زدم، اما جلوی گیشه‌ی اطلاعات حتی نتوانستم یک کلمه بگویم. آنها هم انگلیسی را بد حرف می‌زدند. به من گفتند پرواز دیگری هم هست که دیرتر حرکت می‌کند؛ یک پرواز شبانه. نتوانستم بفهمم که چه اتفاقی برای پرواز من افتاده بود. ساعت‌ها روی زمین سالن فرودگاه نشستم و پشتم را به دیوار تکیه دادم، بدون آنکه قدرت حرکت داشته باشم در انتظار پرواز شبانه ماندم. مردان به من خیره می‌شدند و من مرتب روسریم را محکم می‌کردم. بالاخره شماره‌ی پرواز را دیدم. هواپیما نیمه پر بود. روی یکی از صندلی‌های آخر نشستم و از ترس و آسودگی اشک ریختم. (ضفحه ۳۵۹)

در مغز سایمون تومور تشخیص داده می‌شود. پس از یازده هفته ترس از مرگ – سایمون متوجه می‌شود که عکس و بیماری شخص دیگری را به او نسبت داده‌اند. اکنون او در لندن به سر می برد و در خانه‌ای موروثی در حال تنظیم مجدد زندگی خود است. احساسات در هم می آمیزند: مرور دوره وحشتناکی که به نوبه خود به آغازی نو تبدیل می شود، از جمله سفر به تریست، میلان و پادوآ. پس از فروش انتشارات، سایموند با پول زیاد و پروژه های کمی روبرو است. پایان رمان به چگونگی جهت‌گیری مجدد سایمون در زندگی، از آن میان کشف علاقه به حرفه نویسندگی می‌پردازد. با این کشف رمان پایان می‌یابد.

من خواندن این رمان را که گلناز غبرائی نازنین به روانی و شیوایی بی‌نظیر ترجمه کرده است را به همه سفارش می‌کنم. بی‌شک زمانی که صرف خواندن این کتاب می‌کنید هم‌سنگ یک تجربه غنی و رضایت‌بخش در زندگی واقعی است.

درباره نویسنده

پاسکال مرسیه (متولد ۲۳ ژوئن، ۱۹۴۴)، در واقع نام مستعار پتر بی‌ری (Peter Bieri) است که در برن متولد شد و در برلین زندگی می کند و استاد فلسفه در دانشگاه‌های برن و برلین است. او خود بر زبان‌های زیادی تسلط دارد. آلمانی و فرانسوی را در خانه آموخت، عبری، سانسکریت و تبتی و به همراه آن‌ها یونانی و لاتین و انگلیسی را در دانشگاه آموخت. هندشناسی تحصیل کرد و به فلسفه روی آورد. نخستین رمان خویش را با عنوان «سکوت پرلمان» در ۱۹۹۵ منتشر کرد که موفقیتی بزرگ برایش به همراه داشت.

درباره مترجم

گلناز غبرائی، مترجم، فعال فرهنگى و اجتماعى، اهل لنگرود است. در تب و تاب انقلاب در سال ۱۳۵۷ بود که در همان شهر دیپلم گرفت و برای ادامه تحصیل به رشت رفت. مثل بیشتر دانشجویان آن دوره بیش از درس به فعالیت‌های سیاسی پرداخت و پس از بسته شدن دانشگاه‌ها به نام انقلاب فرهنگی

دوباره به لنگرود بازگشت و ازدواج کرد. در سال ۱۳۶۴ در حالی که ادامه‌ی زندگی در ایران دیگر برایش ممکن نبود، به همراه همسر و فرزندش ایران را ترک کرد و اکنون مقیم آلمان است.

گلناز نویسنده و مترجمی است پرکار و در انتخاب خود پر وسواس و همواره موفق که از آلمانی ترجمه می‌کند. نمونه‌ای از ترجمه‌های گلناز غبرائی:

آلتس لند، دورته هانسن، مترجم: گلناز غبرایی، نشر مهری، لندن، ۱۳۹۵

پرنده‌ی شب، اینگه بورگ بایر، مترجم: گلناز غبرایی، نشر مهری، لندن، ۱۳۹۸

حرامزاده‌ى استانبولى، الیف شافاک، مترجم: گلناز غبرایی، نشر مهری، لندن، ۱۳۹۷

زنی در ماه، میلنا آگوس، مترجم: گلناز غبرایی، نشر مهری، لندن، ۱۳۹۵

فرستنده جولیت، مری آن شفر، مترجم: گلناز جواهری، تهران، هم آواز، ۱۳۹۳

موزه بی گناهی، اورهان پاموک، ترجمه: گلناز غبرایی، انتشارات: فروغ، کلن، آلمان، ۱۳۹۳

کسوف، کستلر، آرتور. ترجمه‌ی گلناز غبرایی. کلن آلمان: انتشارات فروغ، ۱۳۹۸

 

احد قربانی دهناری

۶ فروردین ۱۴۰۲ – ۲۶ مارس ۲۰۲۳

 

برای مطالعه بیشتر

نقد استادانه‌ی آقای اسد سیف و خواندن کتاب را به گرمی سفارش می‌کنم:

اسد سیف. وزن واژه‌؛ داستان شورش انسان علیه عادت‌ها و موقعیت‌ها

https://www.dw.com/fa-ir/وزن-واژه-داستان-شورش-انسان-علیه-عادتها-و-موقعیتها/a-59610071

نویسنده و ناشر با سخاوت ادبی و فرهنگی احترام‌برانگیز این کتاب ارزشمند را در دسترس عموم قرار داده‌اند، با سپاس از آنها:

https://en.mehripublication.com/free-pdf

https://en.mehripublication.com/_files/ugd/7b65be_2febd5c2287c4887be7856817b48137f.pdf?index=true

در آداب و آئین مبارزه ائتلافی – احد قربانی دهناری

در آداب و آئین مبارزه ائتلافی – احد قربانی دهناری

ما با یک حکومت دینی و رژیم فاشیستی مذهبی در نبرد هستیم. تجربه مبارزه مردم در سراسر دنیا نشان می‌دهد که یک رژیم فاشیستی تنها و تنها با یک ائتلاف گسترده و یک همبستگی ملی ژرفش سرنگون می‌شود.

تنها یک همبستگی ملی وسیع و گسترده قادر است همبستگی بین‌المللی و حمایت مادی و معنوی مردم و حکومت‌های جهان را جلب ‌کند.

یک رژیم فاشیستی تنها با همگامی، همرزمی و ائتلاف تشکل‌های سیاسی، صنفی و مدنی از پای در می‌آید. یک رژیم فاشیستی تنها با نافرمانی مدنی گسترده مردم به زانو در می‌آید. تنها یک ائتلاف از همه‌ی نیروهای سیاسی راست، میانه و چپ قادر به جلب حمایت همه‌ی مردم در مبارزه برای سرنگونی است.

یک رژیم فاشیستی چون جمهوری اسلامی تنها با همگامی، همرزمی و ائتلاف تشکل‌های همه‌ی مردم ایران، همه اقوام و ملل ایرانی سرنگون می‌شود.

تعریف ائتلاف

ائتلاف همان اتحاد نیست. در گفت و شنود‌های روزمره، معمولاً ائتلاف و اتحاد را مترادف یکدیگر می‌دانیم. اما اگر در مدیریت، اقتصاد و سیاست، دقیق شویم، معنی این دو واژه یکسان نیست.

ائتلاف وام‌واژه‌ای عربی است. در زبان انگلیسی واژه‌های Coalition و Alliance به عنوان معادل ائتلاف است.

ائتلاف از ریشه‌ی «اِلف»، به معنای اُلفت گرفتن، نزدیک کردن، نزدیک شدن، کنار هم قرار گرفتن، اتفاق، موافقت، همبستگی، هم‌آوازی، هم‌دستی، همدلی، همزبانی، هم‌سخنی، یکدلی، پیوستگی، پیوند، توافق و همراهی است. زمانی که از «ائتلاف سیاسی چند کشور» یا «ائتلاف اقتصادی چند شرکت» و یا «ائتلاف مبارزاتی چند تشکل سیاسی» حرف می‌زنیم، منظورمان این است که کشورها، شرکت‌ها و تشکل‌های سیاسی با یکدیگر توافق کرده‌اند که به هم نزدیک‌تر شوند و سیاست‌های همسو اتخاذ کنند.

نکته‌ی بی‌نهایت مهم در ائتلاف این است که پس از پیمان ائتلاف، همه‌ی اعضای ائتلاف، شخصیت و هویت مستقل خود را حفظ می‌کنند. آن‌ها صرفاً‌ در پاره‌ای از موضوعات – که با هم بر سر آن‌ها توافق کرده‌اند – همسو و هماهنگ می‌شوند.

هر ائتلاف می‌تواند انگیزه‌های متفاوتی داشته باشد. اما معمولاً یک یا چند مورد از موارد زیر را می‌شود از انگیزه‌های تشکیل ائتلاف در نظر گرفت:

  • به زانو درآوردن دشمن مشترک که تک تک قادر به درهم شمستن آن نیستیم.

  • دستیابی به هدف‌های مشترکی که اهمیت‌شان از اختلاف‌های میان اعضا بیشتر است

  • به اشتراک گذاشتن منابع، برای کاهش هزینه‌های دستیابی به خواسته‌ها و اهداف مشترک

  • دسترسی به اهدافی که به تنهایی قادر نیستیم، ولی با هم می‌توانیم.

  • مقابله با تهدیدهای مشترک

اما اتحاد با واژه‌های واحد و وحدت هم‌ریشه است به معنی همبستگی و یگانگی است و در زبان انگلیسی Union و Unity و Unification معادل آن است. وقتی از اتحاد سخن می‌گوئیم، منظورمان یکی شدن است. یعنی همه‌اعضا، گذشته و هویت خود را فراموش می‌کنند و با یکدیگر یکی می‌شوند و در سازمانی جدید و با یک هویت واحد فعالیت می‌کنند.

فشرده می‌توان گفت ائتلاف یک تصمیم تاکتیکی است: ما با هم فرق داریم، هویت‌های متفاوتی داریم، رقیب هم هستیم، اما فعلاً در راستای هدفی بزرگ‌تر با یکدیگر هم‌سو و هماهنگ می‌شویم. در اتحاد ما هویت یکسان داریم و در یک سنگر می‌رزمم.

آئین و آداب

کار ائتلافی آئین و آداب و ملزوماتی دارد که در ائلاف‌های پیروزمند تجربه شده است، ولی شوربختانه ما ایرانیان تجربه کمی در مبارزه ائتلافی داریم.

منشور ائتلاف

هر ائتلاف باید منشوری فشرده و روشن داشته باشد که ماموریت و اهداف ائتلاف را به دقت مشخص کند. اهداف ائتلاف باید منافع اعضای ائتلاف را در عرصه‌های مختلف ائتلاف در بر گیرد.

ائتلاف اگر بتواند ماموریت و اهداف خود را بر اساس حقوق پذیرفته شده‌ی جهانی چون اسناد سازمان ملل و میثاق‌های پیوست آن تنظیم کند، می‌تواند مشروعیت ملی و بین‌المللی راحت‌تر و بیشتری کسب کند.

حداقل اشتراک، حداکثر همکاری

ائتلاف باید تا حد ممکن فراگیر باشد. در یک مبارزه ائتلافی هر تشکل عضو ائتلاف با همرزمان خود اختلافاتی دارند ولی در یک سری مسائل اتفاق نظر دارد. ائتلاف باید از حداقل اتفاق نظری و سیاسی، حداکثر همگامی و همکاری را برای درهم شکستن دشمن مشترک استفاده کند.

احترام متقابل

اگر می‌خواهیم در یک ائتلاف و یا جبهه موفق شویم نمی‌توانم به همرزم خودمان توهین کنیم و یا با ادبیاتی که بار سیاسی نظری ندارد بلکه بیشتر توهین، تحقیر، انگیزه‌تراشی، نیت‌خوانی، طعنه، کنایه، نیش‌زدن است، صحبت کنیم.

در یک کار ائتلافی تحکیم همبستگی وظیفه هر روزه‌ی همه‌ی اعضا است. زیرا ما اختلافات سیاسی نظری داریم، رقیب هم هستیم، دشمن هر روزه برای ایجاد اختلاف در بین ما و درهم شکستن همگامی ائتلاف ما برنامه‌ریزی، تبلیغ و عمل می‌کند.

ایجاد اختلاف و درگیر کردن جبهه بر روی اختلافات داخلی به بهانه‌های گوناگون فقط به نفع دشمن است.

در توهین مهم این نیست که من در باره یک گزاره‌ی خودم چه فکر می‌کنم، بلکه مهم آن است که گفتار یا نوشتار من بر مخاطب چه تاثیری دارد.

شایستگی سازمانی

برای انجام مؤثر ماموریتی که ائتلاف بر عهده می‌گیرد باید ساختار سازمانی مناسب و کارا داشته باشد؛ از آن میان:

الف. رهبری جمعی چالاک و تیز

ب. فرآیند تصمیم‌گیری دموکراتیک

پ. کادر مجرب و کاردان

ت. سیستم برنامه ریزی توسعه یافته

ث. ارتباطات قوی (اعم از درون و بیرون ائتلاف)

ج. تبلیغ و ترویج قوی و مدرن

چ. توانایی ارتباط دائمی و استفاده موثر از منابع و تخصص‌های همه‌ی افراد اعضا

همرزمی امروز، رقابت آینده

در یک مبارزه ائتلافی ما با همرزم خودمان که علیه دشمن مشترک مبارزه می‌کنیم، شاید آینده یکسانی برای ایران ترسیم نکنیم. همرزم امروز ما، رقیب فردای ما است. ما سعی نمی‌کنیم او را نفی کنیم، بلکه سعی می‌کنیم سازوکاری پیدا کنیم که در فردای ایران آزاد، رقابت‌ها و اختلاف نظرها خشونت‌پرهیز مدیریت ‌شود.

در یک ائتلاف سیاسی مشروعیت برنامه‌های اعضا در ایران آزاد فردا با رای مردم تعیین می‌شود. همچنین میزان سهم اعضا در تصمیم‌گیری  و مدیریت و سیاسی جامعه.

مبارزه حزبی، مبارزه ائتلافی

بنیان دموکراسی احزاب سیاسی هستند. در یک مبارزه ائتلافی باید تلاش کنیم احزاب، دموکراسی، آزادی، رواداری و تعامل را تمرین کنند و برنامه‌های خود را برای آینده ایران آزادانه تبلیغ و ترویج نمایند تا مردم بتوانند آگاهانه انتخاب ‌کنند. میزان مشروعیت برنامه سیاسی احزاب رای مردم است.

ما باید بین مبارزه حزبی خود و مبارزه ائتلافی تمایز قائل شویم. ما در حزب خودمان می‌توانیم با هر زبان و ادبیاتی با مردم صحبت کنیم و هر برنامه سیاسی، نظری، اقتصادی و فرهنگی را تبلیغ و ترویج کنیم. ولی در ائتلاف باید گفتار، رفتار و کردار ما بر اصول مورد توافق همه‌ی اعضای جبهه استوار باشد. این به معنای سانسور نیست. این به معنای تبلیغ و ترویج از تریبون مناسب است.

تبعیض

در ایران تبعیض‌های گوناگون تاریخی و فرهنگی ریشه‌دار که برهم هم‌افزایی دارند، وجود دارد. ما باید تبعیض‌ها را بشناسیم و تبعیض را زبان کسی که مورد تبعیض قرار گرفته است، بشنویم.

 ما با فقر و برای یک زندگی مرفه و با کرامت، شرایط و امکانات و فرصت یکسان همه شهروندان، رفع تبعیض قومی، ملی و دینی، رفع تبعیض جنسی و جنسیتی، بهبود محیط زیست مبارزه می‌کنیم.

ما باید بر شناسایی حقوق طبیعی و مدنی همه، برابری فرصت‌ها و امکانات همه‌ی شهروندان، عدم تمرکز و همه‌ی حقوقی که برای رفع تبعیض از سوی سازمان ملل تدوین شده پافشاری کنیم. تبعیض بین اعضای ائتلاف و به رسمیت نشناختن حقوق تبعیض شده و یا نادیده‌گرفتن یک عضو ائتلاف، برای ائتلاف ویرانگر است.

عملکرد دیروز، مواضع امروز

به علت‌های گوناگون احزاب و بسیاری از شخصیت‌های سیاسی ایران ارزیابی‌ها نادرست داشتند و اشتباهات مرگبار مرتکب شدند. امروز باید تمرکز ما بر روی منافع مشترک باشد. تاکید ما باید روی اشتراک خواست‌ها و دیدگاه‌های امروز باشد، نه اختلاف‌ها و عملکردهای گذشته.

ما انحصار تغییر، انتقاد از خود و درس‌آموزی از شکست‌های تاریخی را نداریم. رقیبان ما هم از شکست در مبارزه درس‌ می‌گیرند. روی مواضع و خواست‌های امروز آنها تمرکز کنیم. آنها هم به گذشته ما انتقاد دارند. در یک مبارزه ائتلافی تمرکز بیش از حد بر گذشته همرزم، عدم توجه به مواضع امروز آنها، درک نکردن اهمیت همگامی همه‌ی نیروها در سرنگونی دشمن مشترک است.

درک متقابل

ما باید تلاش جدی کنیم هم اهداف و برنامه‌های خودمان را به روشنی بیان و مدون کنیم، هم نظر رقیبان را از زبان خودشان بشنویم، از روی اسناد مدون آنها بخوانیم. در یک ائتلاف نیت‌خوانی و انگیره‌تراشی برای همگامی مرگبار است.

در یک ائتلاف گفت و شنود و دیدار رو در رو ضرورت بنیادی دارد و به نزدیکی کمک شایان می‌کند.

سازش

تا مشکلات اجتماعی وجود دارد، راه حل‌های راست، میانه و چپ برای حل آن وجود دارد. انسان‌ها با تفکر مستقل اندیشه‌های گوناگون دارند و به راه حل‌های مختلف می‌رسند. ما باید باهم سازش کنیم. اگر ما هر کدام سر جای خودمان بایستیم، هرگز بهم نمی‌رسیم. سازش‌ناپذیری برعکس آنچه در سپهر سیاسی ایران درک می‌شود یک صفت مثبت نیست، بلکه نشان از خامی و غیرسیاسی بودن سیاستمدار و رهبر است.

قهر، انشعاب و انفراد

قهر، انشعاب و انفراد سه پدیده‌ ویرانگری است که مدام ائتلاف‌ها را می‌فرساید. نبود فرهنگ دموکراسی، رواداری و سازش، مدام در دوران بروز اختلاف نظر به تضعیف ائتلاف می‌انجامد. درست زمانی که پیچ تند تاریخ، و نمود مسئله پیچیده به همفکری گسترده احتیاج دارد، سیاستمدار ایرانی با انشعاب پاسخ می‌دهد.

قهر پدیده گسترده دیگر است و پیامد سیاست همه یا هیچ است. بسیاری از اعضا در ائتلاف توانایی کار با منشور ائتلاف را ندارند. وقتی حرکتی و یا شخصی را در ائتلاف صد در صد نپسندند، کم‌کاری و یا قهر می‌کنند. قادر به گفت و شنود، سازش و توافق نیستند.

تاریخ سیاسی ایران انشعاب‌های گوناگونی را تجربه کرده است. در بسیاری موارد اختلافات چنان اصولی و آشتی‌ناپذیر نبوده است. زشتی و قباحت انشعاب و عدم سازش در سپهر سیاسی ایران برجسته نیست.

فرهنگ کار سازمانیِ دموکراتیک در ایران خیلی کم تمرین شده است. دموکراسی نمایندگی به درستی درک نمی‌شود و تمایل بیش از حد به دموکراسی مستقیم و قبیله‌ای وجود دارد. هرگونه سازماندهی و انجام کار با دموکراسی نمایندگی وقتی به مذاق کسی خوش نیاید، به راحتی فعالان را به دیکتاتوری متهم می‌کنند.

بر بستر شناخته نبودن نقش مبارزه سازمان‌یافته در مبارزه با فاشیسم، و اهمیت تشکل‌های سیاسی، صنفی، مدنی و حفظ محیط زیستی و زشتی نپیوستن به مبارزه متشکل و همگام با دیگران، بسیار می‌شنویم که عده‌ای با افتخار می‌گویند: «من به هیچ حزب و یا گروهی وابسته نیستم.» باید از این عزیزان پرسید: آیا شاهکار کردی که نمی‌توانی با دیگران همگامی، هم‌فکری و هم‌قدمی کنی؟ به‌جای شرمنده بودن، افتخار می‌کنی؟

استقلال

ائتلاف همرزمی و همگامی تشکل‌ها مستقل است. هرگونه تلاش برای نقض استقلال اعضای ائتلاف تفرقه‌اندازانه است.

هویت

در یک مبارزه ائتلافی، همبستگی و همگامی رزمجویانه، هر تشکل عضو ائتلاف باید به هویت اعضای همرزم خود احترام بگذارد. مبارزه ائتلافی تمرین دموکراسی و رواداری هر روزه است. رزمنده در یک ائتلاف سیاسی به چنان درجه‌ای از بلوغ انسانی و سعه‌صدر رسیده است که از همگامی و همرزمی با کسانی که با او اختلاف نظر دارد، افتخار می‌کند.

زیرائتلاف

یک ائتلاف بزرگ با یک برنامه حداقلی می‌تواند از زیر ائتلاف با برنامه‌های مفصل‌تر و هویت‌های روشن‌تر تشکیل شود. در سپهر سیاسی ایران سلطنت‌طلبان، جمهوری‌خواهان، فدرالیست‌ها؛ احزاب و نیروهای سیاسی راست، میانه و چپ؛ سکولارها، لائیک‎ها و …. می‌توانند ائتلاف‌های خود را داشته باشند، ولی در یک جبهه گسترده ضد فاشیسم مذهبی همگام و هم‌صدا شوند.

آغوش باز

شرایط اجتماعی و سیاسی، اوضاع ملی و بین‌المللی، درس‌گیری تجارب مبارزاتی گذشته خود و دیگران و تغییرات توازن قوا، بر سیاست، تاکتیک‌ها و استراتژی تشکل‌های سیاسی تاثیر می‌گذارد. جبهه ائتلافی باید آغوشش همواره برای همرزمان جدید باز باشد و همواره آمادگی ویرایش منشور خود برای سازش با نیروهای تازه نفس داشته باشد.

اقدامات

تنوع اندیشه‌های سیاسی و نظری و توقعات متنوع انتظار دستاورد عملی را در ائتلاف بسیار بالا می‌برد. از آن میان باید توجه کرد:

الف. از کوچک شروع کرد: ائتلاف باید به دنبال پروژه‌های کوچکی باشد که بیشترین تأثیر بالقوه را دارند و توانایی هم‌افزایی اقدام مشترک را ملموس می‌کنند.

ب. به دنبال پیروزی ملموس اولیه باشیم: روی پروژه‌هایی با حداکثر قابل لمس و رویت بودن و حداقل خطر تمرکز کنیم

ج. مراقب باشیم بیش از حد قول ندهیم: قدم های کوچک به سوی اهداف بزرگ برداریم. به اندازه توان خود امید ایجاد کنیم.

گفت و شنود

اعتماد متقابل یکی از عناصر بنیادین یک ائتلاف کارا و پیروزمند است. اعضای ائتلاف باید دید روشنی درباره روش مدیریت و حل اختلاف‌ها و رقابت‌های احزاب و گروه‌ها در ائتلاف داشته باشند. اعضای ائتلاف باید به یکدیگر قول دهند که در آینده پس از پیروزی، دموکراسی، رواداری و پرهیز از خشونت در حل مناقشات و رای مردم را در داوری بکار خواهند گرفت.

تنها یک جبهه گسترده با همبستگی عمیق و تمرین دموکراسی، رواداری، گفت و شنود و حل اختلافات و مناقشات از طریق گفت و شنود قادر است اعتماد مردم را به توانایی دوری از جنگ داخلی و تضمین امنیت آینده کشور جلب کند.

بدترین حالت ممکن

بدترین اتفاقی که در مبارزه ائتلافی می‌تواند رخ دهد این است که اعضایی که منافع مشترک دارند از هم جدا شوند و زیرائتلاف‌های گوناگون تشکیل دهند که باهم نتوانند همکاری کنند.

عده‌ای پیچیدگی و درهم تنیدگی مسئله ملی ایران را درک نکنند و بر راه حل‌های آرمانی خود تعصب نشان دهند.

بین مردم فارسی زبان و حکومت جمهوری اسلامی تفاوت قائل نشوند.

همه کسانی که نگرانی‌ها، مشکلات و پیچیدگی جنبش را مطرح می‌کنند را طرفدار حکومت اسلامی و یا مرکزگرا قلمداد کنند.

نیت‌خوانی و انگیزه‌تراشی بر داوری بی‌طرفانه مواضع و عملکرد رقیب غلبه کند.

بهترین حالت ممکن

ائتلاف رزمجویانه گسترده، همبستگی ژرف، ائتلاف تشکل‌های سیاسی، صنفی و مدنی و نافرمانی مدنی گسترده مردم و همه‌ی نیروهای سیاسی راست، میانه و چپ شکل بگیرد. همه‌ی مردم ایران، همه اقوام و ملل هم‌قدم شوند. ائتلاف قادر به جلب همکاری ملی و بین‌المللی شود.

تمرین دموکراسی

ما باید به همدیگر قول بدهیم به دموکراسی، به رای مردم و صندوق رای ایمان داریم و در فردای ایران به هیچ وجه دست به خشونت و جنگ نمی‌زنیم.

ما الان تمرین هم‌قدمی، همبستگی، دموکراسی، رواداری و احترام متقابل می‌کنیم تا تصویری از زندگی فردای ایران متکثر را ترسیم کنیم و به مردم نشان و اطمینان دهیم که پختگی لازم برای اداره فردا را داریم و آنها می‌توانند روی ما حساب کنند و آنها در حمایت از ما تردید نکنند.

در یک مبارزه ائتلافی ما تمرین دموکراسی و رواداری می‌کنیم. ما افتخار می‌کنم که به چنان سعه صدری رسیدیم که با کسانی اختلاف نظر داریم، در راه خواست‌ها و منافع مشترک‌مان برای سرنگونی دشمن مشترک مبارزه می‌کنیم.

احد قربانی دهناری

۲۴ اسفند ۱۴۰۱ – ۱۵ مارس ۲۰۲۳

برای مطالعه بیشتر

An introduction to the Politics of Party Alliances and Coalitions in Socially divided Africa
https://www.eisa.org/pdf/JAE13.1Kadima.pdf

Coalitions: A Guide for Political Parties by The National Democratic Institute & The Oslo Center for Peace and Human Rights
https://www.ndi.org/sites/default/files/Coalitions_A%20Guide%20for%20Political%20Parties%20%281%29.pdf

Gamson, W. 1961. ‘A Theory of Coalition Formation’. American Sociological Review 26(3), June.

Luebbert, G M. 1983. ‘Coalition Theory and Government Formation in Multiparty Democracies’. Comparative Politics 15(2), January.

Riker, W. 1962. The Theory of Political Coalitions. New Haven: Yale University Press.

فراتر از دروغ و وقاحت: گوبلز باید به شاگردی امیرعبداللهیان بیاید – احد قربانی دهناری

فراتر از دروغ و وقاحت: گوبلز باید به شاگردی امیرعبداللهیان بیاید – احد قربانی دهناری

در این مقاله می‌خوانید:

جستارگشایی.. 1

علی خامنه‌ای.. 2

ابراهیم رئیسی.. 3

امیرعبداللهیان.. 3

دیگر مقامات.. 4

کارکرد دروغ.. 4

ادامه و بازتولید دروغ.. 5

پیامد دروغگویی.. 5

برای مطالعه بیشتر. 6

جستارگشایی

آدولف هیتلر نخستین بار نظریه‌ی تبلیغاتی دروغ بزرگ[i] که به دروغ گوبلزی هم شناخته می‌شود، را فرمولبندی کرد و بعدها یوزف گوبلز[ii] وزیر تبلیغات هیتلر این تئوری را در تبلیغات نازی‌ها بکار گرفت.

آدولف هیتلر در کتاب «نبرد من» رهنمود می‌دهد که دروغ باید چنان بزرگ و عظیم باشد که هیچ‌کس باور نکند که «انسانی آنقدر گستاخ و وقیح وجود دارد که چنین بی‌شرمانه حقیقت را تحریف می‌کند». هیتلر در همین کتاب پافشاری می‌کند که «در دروغِ بزرگ، همواره نیروی قابل باور کردن موجود است». در باره سیاست تبلیغاتی که هیتلر توصیه می‌کرد، نوشته‌اند: «نخستین قانون او این بود که هیچ‌وقت نگذارید مردم دلسرد شوند، هیچ‌وقت خطا و تقصیری را نپذیرید، هیچ‌وقت تصدیق نکنید که دشمن ممکن است صفت خوبی داشته باشد، هیچ‌وقت جایی برای جایگزین باقی نگذارید، در آن واحد روی یک دشمن متمرکز شوید و تقصیر هر اتفاق بدی را بر گردن او بیندازید. مردم دروغ بزرگ را زودتر از دروغ کوچک باور می‌کنند و اگر دروغی را مکرراً تکرار کنید، دیر یا زود آن را باور خواهند کرد.»[iii]

چقدر این شیوه تبلیغاتی نازی‌ها به شیوه‌ی تبلیغاتی جمهوری اسلامی شبیه است! رهبران جمهوری اسلامی درس‌های نازی‌ها را خوب آموختند و خامنه‌ای، رئیسی، ظریف و امیرعبداللهیان از گوبلز هم پیشی گرفتند.

علی خامنه‌ای

علی خامنه‌ای در یک سخنرانی می‌گوید: «سال ۱۴۰۰ سال انتخابات است، یعنی حکمرانی متکی بر استقلال و آرای مردم». این دروغ آشکار زمانی گفته می‌شود که مردم می‌بینند که ‌نظارت استصوابی با لزوم وفاداری نامزدها به خامنه‌ای ناقض نقش آرای مردم در رای‌گیری‌های جمهوری اسلامی است.

او در همان سخنرانی می‌افزاید: «در بخش‌های مهمی از تولید پیشرفت‌هایی حاصل شد که در برخی موارد می‌توان به آن جهش نیز اطلاق کرد». انسان باید خیلی وقیح باشد وقتی اقتصاد کشوری رشد منهای پنج یا شش درصد دارد، تولید آن را جهش بنامد.

یکی از دروغ‌هایی که رهبر جمهوری اسلامی در سخنان خود بارها تکرار کرده، پیشتاز بودن ایران در حرکت علمی است. این ادعا زمانی مطرح می‌شود که بر اساس یک بررسی، در میان ۵۰۰ مرکز علمی معتبر دنیا، نامی از مراکز علمی ایران نیست. هم‌چنین جایگاه ایران در نوآوری علمی، در رتبه ۶۰ دنیا قرار دارد و در میان ۱۰۰ مرکز علمی معتبر پزشکی دنیا، هیچ مرکز ایرانی قرار ندارد. (هرچند متخصصان ایرانی پناهنده و مهاجر در اکثر مراکز تولیدی، پژوهشی، آموزشی و مدیریتی سراسر جهان نقشی افتخارآفرین دارند).

خامنه‌ای در این سخنرانی از «تحریم ملت‌ها و مانع‌تراشی در دستیابی آنها به دارو و مواد غذایی» یاد می‌کند. این در حالی است که هیچ رسانه و مرکز و موسسه مستقلی در دنیا ایران را تحریم دارو و مواد غذایی نکرده است و این خامنه‌ای بود که واردات واکسن را ممنوع کرد و جان هزاران نفر را گرفت.

خامنه‌ای می‌گوید: «دستگاه‌های جاسوسی برخی کشورها و از همه بدتر آمریکا و رژیم صهیونیستی تلاش دارند تا انتخابات را بی‌رونق کنند و به همین دلیل یا برگزارکنندگان را به مهندسی انتخابات، و یا شورای نگهبان را متهم می‌کنند». او در این سخن همه منتقدان انتخابات فرمایشی در ایران را جاسوس امریکا و اسرائیل می‌خواند و نقش مهندسی خودش و مسابقه اسب دوانی تک نفره رئیسی را دروغگویانه انکار می‌کند.

خامنه‌ای ادعا دارد که «با ابتکار جوانان و شرکت‌های دانش‌بنیان، تحریم‌ها را بی‌ا‌ثر کرده‌ایم». این سخنان زمانی گفته می‌شود که کمبود و گرانی و کوچک شدن سفره مردم نیازی به اثبات ندارد.

دروغ‌های خامنه‌ای بی‌کران است. اگر خامنه‌ای از موضوعات فوق بی اطلاع بود، می‌شد سخنان او را ناآگاهی نامید. اما او از آنچه در کشور و در منطقه می‌گذرد مطلع است و خلاف واقع‌گویی او در عین آگاهی از آن، برای انحراف افکار عمومی، بی‌شرمانه و وقیح است.

ابراهیم رئیسی

ابراهیم رئیسی، یکی از اعضای «هیئت مرگ» قتل عام زندانیان سیاسی و عقیدتی در تابستان ۱۳۶۷، دروغگویی قهار است. یکی از بزرگترین دروغ‌های او درباره قتل عام زندانیان در تابستان ۱۳۶۷ است. تمامی زندانیان بازداشتی در شرایط سخت دهه ۱۳۶۰، در دادگاه‌های غیرعلنی و بدون وکیل محاکمه و محکوم ‌شدند. حکم اعدام به سرعت اجرا ‌شد. هیچکدام از زندانیان در فعالیت مسلحانه شرکت نداشته و بی‌شک حتی با قوانین حکومت اسلامی، محارب نبودند.

آیت‌الله منتظری،  اعضای هیئت مرگ (نیری، اشراقی، ابراهیم رئیسی و مصطفی پورمحمدی) را احضار کرده و ضمن سخنان بسیار تندی، خواستار پایان بخشیدن به کشتار زندانیان شده بود و گفت من حتی با اعدام یک نفر از آنها هم مخالف هستم (خاطرات آیت‌الله منتظری، ص ۳۵۵). در بخشی از سخنانش به جلادان گفت: «شما با این کار خود دستگاه قضایی را زیر سؤال بردید. چندین سال شخص آقای نیری، و قضات یکی را محکوم کرده به پنج سال یکی را محکوم کرده به شش سال، یکی ده سال، یکی پانزده سال. اینکه ما بیاییم بدون اینکه فعالیت تازه‌ای باشد اینها را اعدام کنیم معنی‌اش این است که همه ما گه خوردیم، همه دستگاه قضایی ما غلط بود… من نمی‌خواهم ۵۰ سال دیگر برای آقای خمینی قضاوت کنند، بگویند آقای خمینی یک چهره خون‌ریز سفاک هتاکی بوده… مردم از ولایت فقیه داره چندش‌شان می‌شود». رئیسی این قتل عام را از افتخارات خود می‌داند.

ابراهیم رئیسی در یک سخنرانی در دانشگاه شهید بهشتی می‌گوید: «برغم همه تلاش‌ها و توطئه‌ها امروز صادرات نفت ما به میزان پیش از تحریم‌ها افزایش یافته، ارتباطات ما با زیرساخت‌های آسیا از طریق پیمان‌های شانگهای و اوراسیا برقرار شده، حجم تجارت خارجی کشور ۴۸ درصد افزایش یافته و صدها کارخانه نیمه تعطیل یا تعطیل به چرخه تولید بازگشته و یا در حال راه‌اندازی است.». این فقط یک نمونه از صدها دروغ شاخدار رئیسی است. آیا او از مشکلات تولید کنندگان کشاورزی، باغداری، دامداری، مرغداری، صنایع بزرگ و کوچک آگاه نیست که اینگونه سخن می‌گوید؟

امیرعبداللهیان

امیرعبداللهیان در مصاحبه‌ای با سی‌ان‌ان برخلاف شواهد موجود گفت پلیس ایران کسی از معترضان را با گلوله نکشته است و مدعی آزادی‌ زنان در ایران شد. او همچنین گزارش سی‌ان‌ان از تجاوز به یک زن بازداشتی را رد کرد و گفت که «زنان در ایران همه آزادی‌های لازم را دارند»، «در تظاهرات مسالمت‌آمیز کسی بازداشت نشد» و «پلیس کسی را با گلوله نکشت».

وزیر خارجه ایران در حالی از آزادی زنان ایران می‌گوید که اعتراضات ضدحکومتی با شعار «زن، زندگی، آزادی» در جریان است. در این روزها مدارس و دانشگاه‌های دخترانه نیز هدف حملاتی با گازهای مسموم‌کننده هستند که از نظر بسیاری تلاشی برای محدود کردن حق تحصیل و انتقام گرفتن از دختران است. با وجود گذشت سه ماه از آغاز حمله‌ها، مقام‌های امنیتی هنوز اقدام مشخصی در این باره نکرده‌اند. تظاهرات مردم بلوچ هر جمعه با شدت و خشونت سرکوب می‌شود.

تکذیب تجاوز به بازداشت‌شدگان در حالی از طرف آقای امیرعبداللهیان صورت گرفته که ویدئوهای منتشرشده از برخورد ماموران پلیس با معترضان در چند مورد نشان‌دهنده تعرض جنسی ماموران به زنان جوان در وسط خیابان و در روز روشن است. ویدئوهای متعددی وجود دارد که ماموران امنیتی را در حال تیراندازی به سوی معترضانی نشان می‌دهد که مسلح نیستند و با سنگ و چوب و سطل زباله خیابان را می‌بندند.

او همچنین مدعی شد که پلیس و ماموران امنیتی حق تیر نداشتند و هیچ کس را چه با گلوله و چه به طریق دیگر نکشته‌اند. تیراندازی ماموران انتظامی تنها در یک «جمعه خونین» زاهدان کشتار حدود ۱۰۰ معترض را رقم زده است، برخوردی که در مقیاس کوچکتر در شهرهای دیگر استان سیستان و بلوچستان و سراسر ایران هم تکرار شد. در مجموع نزدیک به پانصد معترض و رهگذر در موج اعتراضات شهریور به بعد کشته شدند و در موارد متعدد مامورانی با لباس رسمی در حال تیراندازی در ویدئوها دیده می‌شوند.

دیگر مقامات

محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین، گفته بود در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد. حسن روحانی، رئیس جمهور پیشین هم گفته بود که در ایران روزنامه‌نگار زندانی وجود ندارد. محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهور پیشین ایران نیز گفته بود در ایران همجنسگرا وجود ندارد.

احمد توکلی که خود یکی از مقامات دروغگو، فاسد و رانتخوار در جمهوری اسلامی ایران است به یک واقعیت آشکار در جمهوری اسلامی اشاره کرده است: «چنان شده که هرچه بگوییم، مردم می‌گویند که “دروغ است”! باید بپذیریم که ما به مردم دروغ گفتیم که حالا مردم به این نتیجه رسیده و به ما می‌گویند “دروغگو”. حالا عده‌ای بیایند و به درستی بگویند که همه به مردم دروغ نگفتند. ولی باید توجه داشته باشیم وقتی که جمع کثیری از مسئولان یک نظام سیاسی درباره مسائل و معضلات به مردم دروغ می‌گویند و حقیقت را پنهان می‌کنند، مردم این اقدام را به کل مسئولان آن نظام سیاسی تعمیم می‌دهند و نمی‌گویند که مثلا فقط فلان‌ فرد دروغ گفت و بقیه نگفتند. ما شده‌ایم چوپان دروغگو و باید بپذیریم که اعتماد مردم به ما مسئولان در قیاس با گذشته بسیار کمتر شده است.» (در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد ۲۶ مرداد ۱۳۹۹)

پس از شلیک دو موشک پدافند سپاه پاسداران به پرواز پی‌اس ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین و جان‌باختن تمامی ۱۷۶ سرنشین آن، ابعاد جدیدی از دروغ‌گویی مقام‌های جمهوری اسلامی درباره آن روشن شده است؛ دروغ‌هایی بسیار شگفت که همچنان گفته و منتشر می‌شوند. حسن رضایی‌فر، رئیس کمیسیون بررسی سانحه سازمان هواپیمایی کشوری در واکنش به انتشار تصاویری از قطعات موشک در محل سقوط هواپیما گفت: «ما در محل سایت سانحه، اصلاً هیچ قطعه‌ای از موشک پیدا نکردیم».

رهبران حکومت اسلامی بی‌شک مرزها را جابه‌جا کرده‌اند؛ مرز دروغ، شرم و وقاحت.

کارکرد دروغ

چرا مقامات جمهوری اسلامی دروغ می‌گویند و چنین آگاهانه و وقیحانه، اطلاعات نادرست در اختیار عموم می‌گذارند؟ دلایل گوناگونی برای دروغگویی رهبران جمهوری اسلامی وجود دارد، از آن میان:

در اسلام دروغگویی و خدعه کردن مباح است و توصیه می‌شود. اسلام دروغگویی و خُدعه کردن را با مقولات چون دروغ مصلحت‌آمیز، تقیه[iv]، توریه[v] و کلاه شرعی توجیه نظری می‌کند. (برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به مقاله‌ی « چرا روحانیت شیعه و پادوهای آنها قابل اعتماد نیستد؟» مراجعه کنید.

از آنجایی که رهبران و مقامات جمهوری اسلامی نمی‌توانند با عقل و منطق و اطلاع‌رسانی و ارائه دستاوردهایی که ندارند مردم را با خود همراه کنند، با دروغ احساسات آنها را تحریک می‌کنند. آنها مدام به دروغ سخن از اقدامات دشمن می‌گویند، در حالی که جمهوری اسلامی خود با اعمال و رفتارهایش برای ایران دشمن می‌سازد. یکی از رایج‌ترین دروغ‌های خامنه‌ای برای دشمن‌سازی این است که «غرب مانع پیشرفت ایران بوده است.»

رهبران و مقامات جمهوری اسلامی سعی می‌کنند با دروغ از روند تند مشروعیت‌زدایی سیاسی نظام خود جلوگیری کنند. با فریب و خدعه که دروغ‌گویی بخشی از آن است، اعتراضات و جنبش‌ها را به قول خود جمع کنند. رژیمی که پس از چهل و اندی سال، با این کارنامه سیاه، از هیچ مشروعیت و نفوذی برخوردار نیست و بدتر از آن اراده، توان و مهارت حل بحران‌ها و ابَربحران‌ها را هم ندارد، تنها با سرکوب و تبلیغات می‌تواند حکومت ‌کند. رژیم با دروغ دو دستگاه عظیم تبلیغ و سرکوب را که با بودجه کلان و از سفره مردم سازمان داده است توجیه می‌کند و بر اقدامات جنایتکارانه و سرکوبگرانه خود سرپوش می‌گذارد.

رهبران و مقامات جمهوری اسلامی نقش‌های بسیار متفاوت و متضادی را بازی می‌کنند. آنها شکنجه می‌کنند، دستور می‌دهند با تفنگ ساچمه‌ای چشم دختران ما را کور کنند، به آنها تعرض می‌کنند، اما همزمان وانمود می‌کنند که پدر دلسوز هم هستند و آنها را دختران خود خطاب می‌کنند. دستور قتل و ترور می‌دهند، اما همزمان امام جماعت هم هستند و در خطبه‌ها از رحم و شفقت سخن می‌گویند. اموال عمومی مردم را به تاراج می‌برند، اما در نقش معلم اخلاق در تلویزیون هم ظاهر می‌شوند و از عدالت علی و داغ کردن دست برادرش عقیل سخن می‌گویند. آنها تنها با دروغ می‌توانند این همه نقش‌های متفاوت و متضاد و این سالوس بی‌حساب را با هم در یک جا جمع کنند.

مقامات بالاتر مرتب دروغ می‌گویند. اگر مقامات پایین‌تر با دروغ‌ها همراهی کنند، جلب اعتماد می‌کنند و اگر نکنند، به تدریج حذف می‌شوند. مقامات پایین‌تر و پادوها دروغ می‌گویند و چاپلوسی می‌کنند تا از مقامات بالاتر پاداش بگیرند. در همه‌گیری کرونا، مقامات پایین‌تر در مورد آمار مرگ و میر، ساخت، تست، واردات و صادرات واکسن به مردم دروغ گفتند و دروغ رهبران بالا را توجیه کردند. مقامات پایین‌تر می‌دانند که سپاه و اطلاعات سپاه آنها را تحت نظر دارند و اگر حقیقت را بگویند، تنبیه می‌شوند. آنها روش و روال جاری جمهوری اسلامی، یعنی کتمان حقایق و یا اگر مجبور باشند بیان بخشی از حقایق و وارونه کردن حقایق را به دقت پیروی می‌کنند.

یکی از مهمترین کارکرد دروغ، فریب دادن دیگران است. دروغگویی در نظامی که اساسش بر فریب گذاشته شده است (آب و برق مجانی، مسکن برای همگان، دفاع از حرمین، فرستادن به بهشت جوانان جهادگر و …) به خودفریبی دیگران کمک می‌کند. مهندسی فرهنگ و جامعه بدون دروغگویی ممکن نمی‌شود. علی خامنه‌ای رسما مهندسی اجتماعی و فرهنگی را تبلیغ می‌کند و این بدون فریب جامعه با دروغ ممکن نمی‌شود.

ادامه و بازتولید دروغ

به دلایل گفته شده، تا از جمهوری اسلامی گذر نکنیم، دروغ و گسترش سالوس و ریا ادامه خواهد داشت. چون دروغ نقش کارکردی در بقای رژیم دارد. بدون چنین کارکردی، رژیم قادر نبود حقوق چهارگانه آزادی بیان، رسانه‌ها، تشکل‌ها و اجتماعات، مردم را هر روز در این مدت زمان طولانی نقض کند. حق مردم را برای داشتن یک زندگی در خور کرامت انسان پایمال کند.

دروغ به مشکلی عمومی در جامعه ایران است. همه دروغ می‌گویند. بدون دروغ چرخ زندگی نمی‌گردد. دروغ هم‌چنان تولید و بازتولید می‌شود. «رهبر» دروغ می‌گوید، رئیس‌جمهور دروغ می‌گوید، نمایندگان مجلس دروغ می‌گویند، مسئولین اداره‌ها و مؤسسات و نهاد‌ها دروغ می‌گویند. مردم هم مجبورند دروغ بگویند. دروغ به متون آموزشی از دبستان تا دانشگاه راه یافته است. استاد دانشگاه و معلم دروغ می‌گویند و آن را تدریس می‌کنند، دانشجو و دانش‌آموز دروغ می‌شنوند و آن را بازگو و منتشر می‌کنند.

پیامد دروغگویی

دروغ که خود پیامد ناگزیر نظام تمامیت‌خواه و دیکتاتوری است، پیامدهای گوناگون دارد. دروغ دشمن اعتماد است. در جامعه‌ای که بر دروغ بنا گردد، مردم نسبت به هم اعتماد ندارند و به حکومت هم بی‌اعتنا و بی‌اعتماد هستد. این بی‌اعتمادی مردم روند اتحاد، ائتلاف و همبستگی مردم را مشکل می‌کند و این پراکندگی به نفع رژیم است.

شخصیت انسان در دروغ امکان شکوفایی ندارد و مردم ترجیح می‌دهند دورو باشند و صادقانه سخن نگویند. صدقانه رفتار نکنند. در دروغ، چیزی جز ابتذال رشد نمی‌کند.

دروغ از ویژگی‌های فرهنگ‌های ضد فردیت و ضد هویت فردی است. جامعه تمامیت‌خواه بدون دروغ امکان ادامه حیات ندارد. دروغ با دموکراسی دشمن است، رواداری در آن رشد نمی‌کند. حکومت از واقعیتی دفاع می‌کند که وجود خارجی ندارد.

در جامعه‌ی تمامیت‌خواه همه می‌دانند که کدام سخن دروغ و کدام یک راست است. هیچکس به رسانه دولتی اعتماد ندارد و آن را نگاه و گوش نمی کند. کسی هم توان و جرئت نقد و اعتراض ندارد. مردم در خانه یک زندگی و در بیرون زندگی دیگر دارند. در خانه، مشروبی که از بازار سیاه خریده‌اند می‌خورند و در بیرون تسبیحی که از سفر اربعین به کربلا خریده‌اند را می‌زنند. بزرگ‌ترین قربانیان این ریاکاری کودکان هستند که از‌‌همان آغاز مجبورند که دورو باشند و مواظب زبان خودشان باشند، دقت کند که نگویند در خانه چه می‌بینند.

سیاست نیز در جامعه تمامیت‌خواه بر دروغ و دورویی استوار است و سیاستمداران نظام تمامیت‌خواه که از صافی نظارت‌های استصوابی می‌گذرند، دغلکاران و پادوهای گوش به فرمانی بیش نیستند. آزادی‌های سیاسی، اجتماعی و مدنی مستقل ممنوع است، سیاست به معنی توجیه دروغ‌ها و اشتباهات حاکمیت و رهبر است.

در جامعه تمامیت‌خواه مذهبی اخلاق و خصلت‌ها مردم به ویژه قشر بزرگ خاکستری با حاکمیت هم‌سو می‌شود. دروغگویی، رشوه‌گیری و رشوه‌دهی، عزاداری‌ها مذهبی پر ریخت و پاش و ریاکارانه، و چاپلوسی و عادی‌سازی رذالت‌ها، سکوت در برابر ظلم و تعدی و دیکتاتوری. سکوت، همدستی و همکاری و هم‌سویی با رژیم قبح خود را از دست می‌دهد. واکنش نشان ندادن مردم به ظلم و رذالت رژیم که در دل با آن مخالفند، تضعیف حق‌جویی است. گذاشتن پیشگامان و پیشقدمان مبارزه ضد تمامیت پشتیبانی نمی‌شوند و عمر رژیم تمامیت‌خواه درازتر می‌گردد.

احد قربانی دهناری

۱۶ اسفند ۱۴۰۱ – ۷ مارس ۲۰۲۳

برای مطالعه بیشتر

احد قربانی دهناری، چرا روحانیت شیعه و پادوهای آنها قابل اعتماد نیستد؟

اسد سیف، دروغ بگو تا رستگار شوی

مجید محمدی، ایرانیان سال را با هشت دروغ خامنه‌ای آغاز کردند

[i]  große Lüge

[ii]  Joseph Goebbels

[iii]  Langer, Walter (3 March 2023). A Psychological Analysis of Adolf Hitler: His Life and Legend. p. 57.

[iv] تَقیَه کَردَن: خودداری کردن از اظهار عقیده و مذهب خویش

[v] تَوریَة: حقیقت را پنهان و طور دیگر وانمود کردن.