شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

ما و جنگ؛ چه باید کرد وقتی جنگ…

ما و جنگ؛ چه باید کرد وقتی جنگ…

بازدیدها: 6

“Never think that war, no matter how necessary, nor how justified, is not a crime.”

«هرگز تصور نکن که جنگ، هرچقدر هم که ضروری یا موجه به نظر برسد، جرم نیست».

ارنست همینگوی

در جهان پرآشوبی که زندگی می‌کنیم، حکومت اسلامی بار دیگر جنگی خانمانسور بر مردم ما تحمیل کرده است. در یک سو، رژیمی در اسرائیل با قدرت نظامی گسترده و بی‌پروا بنام بقای خود به ایران حمله کرده است. در سوی دیگر، رژیم اسلامی ایران که خود در سرکوب مردم از خشونت پروا ندارد، شعار نابودی اسرائیل می‌دهد و همزمان می‌کوشد به سلاح هسته‌ای دست یابد، شعار مقاومت می‌دهد، بر طبل جنگ می‌کوبد و با موشک و پهپاد، آتش را گسترش می‌دهد. هر دو، مدعی دفاع‌اند. اما واقعیت این است که مردم هر دو سوی این جنگ، هزینه‌اش را با جان و زندگی خود می‌پردازند.

در این میان، ما مردم ایران که سال‌هاست در سایه‌ی سرکوب، تبعیض، فقر و جنگ روانی زندگی می‌کنیم، باید از خود بپرسیم: در این وضعیت چه باید کرد؟

رژیم اسلامی شعار «مقاومت» می‌دهد؛ مردم را به فداکاری برای آرمان‌های ایدئولوژیک ضدمردمی و ضدایرانی خود فرا می‌خواند. اما هیچ‌گاه از مردم پرسیده‌ است: آیا مردم این حکومت و این ایدئولوژی جنگ‌طلب و تبعیض‌آمیز را قبول دارند؟ آیا مردم حاضرند برای آرمانی که هرگز فرصت نقدش را نداشته‌اند و قبولش ندارند برای صدورش، تاوان دهند؟ آیا مردم می‌خواهند با اسرائیلی که هیچ مرز مشترک و اختلاف ارضی ندارند، بجنگند؟

حقیقت این است که جنگ‌طلبی، حتی با شعار عدالت و یا حفظ امنیت در نهایت زندگی مردم را نابود می‌کند. همان مردمی که نان شب ندارند، در صف دارو می‌مانند، و فرزندانشان آینده‌ای ندارند. بیکاری، گرانی و تبعیض آنها را از پای در آورده است.

در جهانی که رسانه‌های رسمی و شبه‌رسمی هر روز ما را با صدای طبل جنگ، «جهاد»، «انتقام» و «دشمن» احاطه کرده‌اند، اولین و شاید مهم‌ترین وظیفه‌ی ما، رد کردن روایت جنگ‌طلبانه است. نه به این معنا که ساده‌لوح باشیم یا ظلم‌ها را نبینیم. بلکه به این معنا که: خواهان زندگی برای همه‌ی انسان‌ها باشیم، نه فقط برای «مردم خود.» جنگ را نه افتخار، بلکه تراژدی انسانی بدانیم. اجازه ندهیم جنگ، صدای آزادی، عدالت‌خواهی و کرامت ما را خاموش کند.

در جامعه‌ای که فضای اعتراض و انتخاب را بسته‌اند، مقاومت مدنی می‌تواند شکل‌هایی آرام، هوشمندانه و ماندگار داشته باشد: در جمع‌های کوچک، خانواده‌ها، شبکه‌های مجازی آگاهی‌رسانی شود. از قربانیان هر دو سوی جنگ حمایت اخلاقی و رسانه‌ای شود. تأکید بر اینکه نه نتایاهو، نه جمهوری اسلامی، نماینده‌ی ما نیستند. ما با مردم هستیم، نه با دولت‌های جنگ‌طلب. زنده نگه‌داشتن روایت‌هایی که جنگ را نقد می‌کنند، نه روایت‌هایی که آن را توجیه می‌کنند.

برای ما که سال‌هاست قربانی جنگ‌های نیابتی، تحریم، فساد و سرکوب هستیم، روشن است: ما صلح می‌خواهیم. ما کرامت انسانی می‌خواهیم. ما آینده‌ای می‌خواهیم که فرزندان‌مان مجبور نباشند، مثل ما، در ترس و سرکوب و بی‌سرانجامی بزرگ شوند. هیچ حکومتی، هیچ ارتشی، و هیچ عقیده‌ای حق ندارد به نام «امنیت» یا «مقاومت»، ما را از زندگی محروم کند. نه بمب اسرائیل، نه موشک و پهپاد ایران، نه فقر تحمیلی، نه تبلیغات جنگ‌طلبانه، هیچ‌کدام ما را نمایندگی نمی‌کنند. ما صدای دیگری هستیم: صدای زندگی، صدای صلح، صدای انسان و انسانیت.

در این شرایط، ما چه کار باید بکنیم؟

ما می‌توانیم با مطالعه، آگاهی‌رسانی و گفت‌وگو در سطح خانواده و جامعه، جلوی «تبلیغات» و نفرت‌پراکنی را بگیریم. تأکید بر انسان‌گرایی، ضدیت با جنگ و حمایت از قربانیان هر دو سوی درگیری، راهی برای مقاومت در برابر سیاست‌های جنگ‌طلبانه است. حفظ امید، هویت انسانی و انساندوستی در شرایط سرکوب و فشار سیاسی، نوعی مقاومت اخلاقی است. اعتراضات مدنی، حتی اگر در قالب‌های غیرمستقیم و نمادین (هنری، فرهنگی، رسانه‌ای) باشد، می‌تواند صدای مخالف جنگ و خشونت را تقویت کند.

پیوند با حرکت‌های صلح‌طلبانه و ضدجنگ در منطقه و جهان (مثلاً با روشنفکران یا فعالان ضد جنگ در سراسر جهان، اسرائیل، فلسطین، لبنان و…) اهمیت دارد. با هر امکانی که داریم هماهنگ و همصدا از نهادهای بین‌المللی، دولت‌ها، شخصیت‌ها بخواهیم برای توقف جنگ اقدام کنند.

حتی در شرایط سرکوب، سکوت نکردن و سخن گفتن از صلح، نشانه‌ی زندگی و مقاومت است. یکی از بزرگ‌ترین مسئولیت‌های مردم، به‌ویژه روشنفکران و روزنامه‌نگاران، ایجاد روایتی مستقل از دولت‌های جنگ طلب است: مخالفت همزمان با جنگ‌طلبی اسرائیل و جمهوری اسلامی. این روایت باید صدای قربانیان را به گوش دنیا برساند، نه توجیه‌گر یک طرف و محکوم‌کننده‌ی طرف دیگر باشد.

جنگ و خشونت، هرچند با شعار «دفاع»، «مقاومت» یا «امنیت» توجیه شوند، در نهایت ویرانگر زندگی انسانی‌اند. مردم باید مدافع صلح، عدالت، و کرامت انسانی برای همه‌ی انسان‌ها باشند؛ چه در تهران، چه در تل‌آویو، چه در غزه. فردا تاریخ و فرزندانمان، ما برای سکوتمان در مقابل جنگ‌طلبان محکوم خواهد کرد.

در حالی که رژیم‌ها در ایران و اسرائیل تقابل نظامی گسترش را می‌دهند؛ اهداف غیرنظامی  و اماکن مسکونی را بمباران می‌کنند؛ زنان و کودکان را می‌کشند؛ ما باید هوشیار، اخلاق‌مدار، و پیگیر صلح و آگاهی باشیم. این کار آسان نیست و نیازمند شجاعت مدنی، همبستگی اجتماعی، و روایتی مستقل از قدرت‌های حاکم جنگ‌طلب است.

احد قربانی دهناری

۲۶ خرداد ۱۴۰۴ – ۱۶ ژوئن ۲۰۲۵

نهم ماه مه؛ روز پیروزی بر نازی…

نهم ماه مه؛ روز پیروزی بر نازی…

بازدیدها: 31

مقدمه

روز نهم ماه مه هر سال به‌عنوان «روز پیروزی بر نازیسم و فاشیسم» گرامی داشته می‌شود؛ روزی که در آن، متفقین – یعنی اتحاد شوروی، ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و دیگر کشورهای هم‌پیمان – پس از سال‌ها نبرد سخت و خونین، سرانجام در ۹ مه ۱۹۴۵ (۱۹ اردیبهشت ۱۳۲۴) آلمان نازی را به تسلیم واداشتند. این روز نمادی است از پایان بزرگ‌ترین جنگ جهانی در تاریخ بشر، و در عین حال فرصتی برای تأمل در درس‌های اتحاد نیروهای گوناگون با ایدئولوژی‌های متفاوت تا رسیدن به پیروزی مشترک.

تاریخچهٔ پیروزی

پس از نبرد سترگ استالینگراد (۱۹۴۲–۱۹۴۳) و سپس نبرد کورسک (۱۹۴۳)، تعادل قوا در جبههٔ شرقی به نفع شوروی برگشت. ارتش سرخ با پیشروی‌های پی‌درپی از عمق خاک شوروی تا برلین را در نوردید.

متحدان غربی (بریتانیا، آمریکا، کانادا و…) پس از فرود در نرماندی (ژوئن ۱۹۴۴) پیشروی کردند و از غرب به خاک آلمان یورش بردند. این هم‌زمانی پیشروی‌ها، فشار دوگانه‌ای را بر ارتش آلمان وارد ساخت.

سرانجام، در بامداد ۹ مه ۱۹۴۵، فرماندهان آلمان نازی در برلین و سپس در ریگا و کارلسروهه، فرمان تسلیم بی‌قیدوشرط را امضا کردند و جنگ در اروپا به پایان رسید.

اهمیت اتحاد جبهه‌های ایدئولوژیک مختلف

در طول جنگ جهانی دوم، متفقین شامل طیف گسترده‌ای از نظام‌های سیاسی و اقتصادی – از حکومت سوسیالیستی شوروی تا دموکراسی‌های لیبرال غربی – بودند. پشت سر گذاشتن اختلافات ایدئولوژیک و تمرکز بر دشمن مشترک، از مهم‌ترین عوامل پیروزی در جنگ جهانی دوم به شمار می‌آید.

هدف مشترک فراتر از ایدئولوژی

گرچه شوروی و کشورهای غربی در اهداف پساجنگ (موازنه قدرت، ساختار اقتصادی و…) اختلاف داشتند، اما در مقابله با تهدید نازیسم دیدگاه واحدی پیدا کردند: دفاع از حاکمیت ملی و مبارزه با ایدئولوژی نژادپرستانه و کشور گشایی، نژادپرستی و تجاوز هیتلر.

تأکید بر ضرورت نابودی ماشین جنگی و ایدئولوژی نژادپرستانه نازی‌ها باعث شد که حتی مخالفان سرسخت درونِ هر بلوک، مثل سوسیالیست‌های دموکرات یا محافظه‌کاران میانه‌رو، بر سر یک استراتژی نظامی مشترک توافق کنند.

شورای عالی نظامی متفقین (مشتمل بر بالدوین سوئین‌تون، جوزف استالین، فرانکلین روزولت و چارچوبی نظامی-اطلاعاتی مشترک) به برنامه‌ریزی عملیات بزرگ کمک کرد.

تبادل اطلاعات رمزگشایی‌شدهٔ دستگاه «انیگما» و بهره‌گیری از استعدادهای فنی و علمی کشورهای گوناگون (مثل مهندسان بریتانیایی و ریاضیدانان لهستانی) هماهنگی استراتژیک را تقویت نمود.

در کشورهای اشغال‌شدهٔ اروپا، جنبش‌های مقاومت چپ، راست و میانه، با وجود اختلافات ایدئولوژیک، علیه نیروهای اشغال‌گر همکاری کردند؛ از شبکه‌های اطلاعاتی و خرابکاری در پشت خطوط دشمن تا نجات یهودیان و پناه دادن به آوارگان. نمونهٔ برجسته آن، «جنبش مقاومت فرانسه» بود که گروه‌های سوسیالیست («فرانسه آزاد»)، محافظه‌کاران و حتی برخی ملی‌گرایان را گرد هم آورد.

در پشت جبهه — بسترسازی برای تولید تسلیحات، تدارکات و ارسال داوطلبان به جبهه‌ها — مردم عادی، کارگران، کشاورزان و زنان، فارغ از گرایش سیاسی و ایدئولوژیک در کنار هم کار کردند. این همکاری‌های مردمی نشان داد که در شرایط بحرانی، تعهد به آزادی و انسانیت چنان بر اختلافات حزبی و ایدئولوژیک اولویت پیدا می‌کند که نه تنها ماشین نظامی را تأمین می‌کند، بلکه روحیهٔ ملی و همبستگی گسترده را نیز تقویت می‌نماید.

دستاوردها و پیامدهای پساجنگ

برای جلوگیری از تکرار تراژدی دو جنگ جهانی، چارچوب جدیدی بر اساس همکاری بین‌المللی و حل اختلافات از طریق دیپلماسی بنا نهادند، هرچند در عمل گاهی تحت‌الشعاع جنگ سرد قرار گرفت.

برنامه مارشال (۱۹۴۸–۱۹۵۲) نشانگر آن بود که کشورهای غربی و حتی شوروی (طی برنامه‌های مشابه داخلی) به بازسازی زیرساخت‌ها و احیای اقتصادی نیاز داشتند. این برنامه‌ها تنها با سرمایه‌گذاری مشترک و انتقال تکنولوژی ممکن شد.

هرچند اختلافات ایدئولوژیک ادامه یافت و به جنگ سرد منجر شد، لیکن دوران کوتاه همکاری تنگاتنگ متفقین گواه آن است که وقتی منافع حیاتی یک ملت یا بشریت به خطر می‌افتد، جهان‌بینی‌های متفاوت می‌توانند در کنار هم قرار گیرند.

درس‌هایی برای اپوزیسیون پراکنده ایران

یکی از بزرگ‌ترین درس‌های پیروزی بر فاشیسم در ۹ مه ۱۹۴۵، ضرورت اتحاد نیروهای گوناگون، فراتر از اختلافات ایدئولوژیک است. وضعیت امروز ایران، با سیطره‌ی فاشیسم مذهبی، سانسور، سرکوب، تبعیض جنسیتی، فرقه‌گرایی، بی‌کفایتی، جنگ‌طلبی، و فساد سیستماتیک، شباهت‌های خطرناکی با تجربه‌ی اروپا در دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ دارد. در چنین شرایطی، پراکندگی اپوزیسیون ایران – چه در داخل و چه در تبعید – نه تنها باعث طولانی‌تر شدن رنج مردم می‌شود، بلکه عملاً بقای نظام را تضمین می‌کند. از دلِ تجربه‌ی تاریخی متفقین، می‌توان چند درس کلیدی برای اپوزیسیون ایران برشمرد:

اگر متفقین توانستند کمونیست‌ها و لیبرال‌ها، سلطنت‌طلبان و جمهوری‌خواهان را گرد یک میز بنشانند تا بر نازیسم پیروز شوند، چرا نیروهای سیاسی ایرانی نتوانند در برابر فاشیسم مذهبی جمهوری اسلامی همگامی داشته باشند؟ همگامی لزوماً به معنای هم‌فکری نیست، بلکه توافق بر سر حداقل اصول انسانی و ملی است: دموکراسی، سکولاریسم، حاکمیت قانون، رفع تبعیض،کرامت اسان و حقوق بشر، تمامیت ارضی و عدم تمرکز و عدالت اجتماعی.

تجربه‌ی موفق «جنبش مقاومت فرانسه» یا «ارتش‌های خلق در اروپای شرقی» نشان می‌دهد که حتی نیروهای با تضاد عمیق، می‌توانند با حفظ استقلال فکری، برای هدفی مشترک هم‌پیمان شوند. اپوزیسیون ایران نیز می‌تواند با حفظ هویت‌های گوناگون (قومیتی، جنسیتی، مذهبی یا سکولار) جبهه‌ای بر اساس اصول مشترک تشکیل دهد. در این مسیر، تمرکز بر «براندازی نظم استبدادی» باید مقدم بر «اختلافات بر سر نظم آینده» و «تحلیل تاریخ گذشته» باشد.

متفقین با حمایت از گروه‌های مقاومت در فرانسه، لهستان و یوگسلاوی، توانستند پایه‌ی مردمی پیروزی را تقویت کنند. اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور باید خود را در خدمت کنشگران و شبکه‌های داخل قرار دهند، نه برعکس. صدا، تصویر، امنیت و توان رزمی و لجستیک گروه‌های داخلی را تقویت کنند.

فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران از اختلافات میان مخالفان خود بیش‌ترین بهره را می‌برد. دامن زدن به «حذف دیگران»، «انحصارگرایی گفتمانی»، «توهین و تحقیر هم‌رزمان» و «دشمن‌تراشی درونی» تنها به تقویت سرکوبگران می‌انجامد. همان‌گونه که فرانکلین، چرچیل و استالین با وجود تضاد شدید، توانستند همکاری کنند، چپ و راست ایرانی نیز باید همکاری و بر دشمن اصلی تمرکز کنند.

متفقین پیروزی نظامی خود را با بازنمایی اخلاقی همراه کردند: دفاع از آزادی، عدالت، حقوق بشر. اپوزیسیون ایران نیز باید نشان دهد که جایگزینی انسانی، دمکراتیک و عادلانه برای رژیم موجود است؛ نه صرفاً نیرویی در تقابل. این، هم حمایت مردم و هم مشروعیت جهانی را به همراه خواهد داشت.

پیروزی متفقین در روز ۹ مه ۱۹۴۵ تنها نتیجهٔ برتری نظامی یا تعداد سربازان نبود؛ بلکه محصول هماهنگی بی‌سابقه میان دولت‌ها، ارتش‌ها و اقشار مختلف مردم با رویکردی فراتر از اختلافات ایدئولوژیک بود. این اتحاد تاریخی به ما یادآوری می‌کند که روزهای تاریک بشریت را می‌توان با همدلی و تلاش مشترک پشت سر گذاشت؛ درسی که امروز، در مواجهه با دیکتاتورهای گوناکون، تهدیدهای نوظهور، و جنگ های متعدد بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد.

احد قربانی دهناری

۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ – ۹ مه ۲۰۲۵

یلدا، امید به بامداد و روشنایی…

یلدا، امید به بامداد و روشنایی…

بازدیدها: 0

هنوز با همه دردم، امید درمان است

که آخری  بود  آخر،  شبان  یلدا  را

سعدی

جستارگشائی

یلدا امید پیروزی روشنایی بر تاریکی است. مردم ما هرگز از امید پیروزی روشنایی بر تاریکی و پیروزی بر ضحاک دست نمی‌کشند. امسال شب یلدا را در شرایطی گرامی می‌داریم که کاوه‌ها و فریدون‌های دوران ما با دلاوری‌های که جهان را به تحسین واداشت در حال به زیر خاک کشیدن ضحاک زمانه هستند.

امسال شب یلدا این امید پیروزی روشنایی بر تاریکی و شب طولانی را با یاد کاوه‌ها و فریدون‌های دوران ما ندا، مهسا، نیکا، محسن، حمیدرضا و صدها کاوه‌ و فریدون‌ دیگر در نبرد با ضحاک زمانه، گرامی می‌داریم.

یلدا را امسال در شرایطی گرامی می‌داریم که جای عزیزان بسیاری از خانواده‌ها خالی است. رژیم صدها معترض از جمله ده‌ها کودک را کشته‌ و هزاران نفر را زندانی، صدها نفر را اعدام کرده است. بازداشت خودسرانه، ناپدیدکردن قهری و خشونت جنسیتی با قانون حجاب و عفاف، برای سرکوب اعتراضات مسالمت‌آمیز  زنان و مردان آزاده را گسترش داده است.

یلدا را امسال در شرایطی گرامی می‌داریم که گرانی و بیکاری کمر اکثریت مردم ما را شکسته و مردم ما قادر به گستردن سفره‌ای با خوراکی‌های مخصوص این شب، هفت نوع آجیل و میوه، «شب‌چره» نیستند.

ادامه مطلب

پشتیبانی برخی از تهیدستان از د…

پشتیبانی برخی از تهیدستان از د…

بازدیدها: 0

برخی تهیدستان و فقرا علیرغم اینکه منافع مادی ندارند و از غارت دیکتاتورها بهره‌ای نمی‌برند، از دیکتاتورها و حکومت دیکتاتوری پشتیبانی و دفاع می‌کنند. این پدیده را چگونه می‌توان توجیه و تبین کرد؟

دلایل حمایت

پدیده حمایت برخی از فقرا و تهیدستان از دیکتاتورها و حکومت‌های دیکتاتوری بسیار پیچیده است و شاید بتوان با دلایل زیر توجیه کرد:

گاه جنبش ضد دیکتاتوری پراکنده، ضعیف و فاقد جذبه است و مردم گزینه مطلوب خود را نمی‌بینند. بسیاری از افراد در شرایط اقتصادی و اجتماعی دشوار ممکن است دیکتاتوری را به عنوان تنها گزینه‌ی در دسترس برای حفظ ثبات و امنیت کشور ببینند. آنها ممکن است معتقد باشند که حتی یک دیکتاتوری ناکارآمد، سرکوبگر، فاسد و غارتگر بهتر از هرج و مرج و بی‌ثباتی است که ممکن است در صورت تغییر حکومت به وجود آید.

از سوی دیگر، دیکتاتورها از ترس و کنترل بیشترین بهره را برای بقای خود می‌برند. آنها معمولاً با ایجاد یک فرهنگ ترس و کنترل اجتماعی، مخالفان را سرکوب می‌کنند. تلاش نظام‌مند دارند تا حامیانی در بین گروه‌های ضعیف‌تر پیدا کنند. برخی از افراد ممکن است به دلیل ترس از پیامد مخالفت، از دیکتاتور حمایت کنند. اعدام‌ها حکومت اسلامی در ایران و زندان‌های مخوف سپاه و خامنه‌ای در این مقوله می‌گنجد.

دیکتاتورها مردم فریب و اغواگر هستند. آنها از شعارهای ملی‌گرایی، حفاظت ارزش‌های سنتی، حفاظت ارزش‌های مذهبی یا جنگ علیه دشمنان خارجی و دین برای جلب حمایت توده‌ها استفاده می‌کنند. این شعارها می‌توانند احساسات و عواطف افراد را تحریک کنند و آنها را به حمایت از رژیم و یا به بی‌تفاوتی سوق دهند. سوء استفاده رژیم از احساسات مذهبی مردم ایران، سرمایه‌گذاری بر مداح‌ها و گسترش خرافات و استفاده ابزاری از شعائر مذهبی در ایران این راستا قابل تبین است.

دیکتاتورها از توزیع منابع و امکانات برای بقای خود سود می‌جویند. آنها به طور هدفمند بخش کوچکی از غارت کلان را به صورت منابع و مزایا به گروه‌های خاصی از جمعیت، از جمله فقرا، اعطا می‌کنند تا وفاداری آنها را بخرند. این نوع حمایت می‌تواند با ایجاد وابستگی به رژیم نیز همراه باشد. حکومت اسلامی سهمیه دانشگاه و کاردولتی برای وابستگان خود و فرزندان آنها دارد. وابستگان و حامیان رژیم از رانت‌ها گوناگون بهره‌مند هستند.

باورهای دینی و ارزش‌های مذهبی  و فرهنگی برخی جوامع، به ویژه جوامع پدرسالار، دیکتاتوری را توجیه می‌کند. در این جوامع، ارزش‌ها و باورهای فرهنگی به حمایت از رهبران دیکتاتور کمک می‌کنند. افراد ممکن است به خاطر تعلقات قومی، مذهبی یا فرهنگی از یک رهبر حمایت کنند، حتی اگر این حمایت در درازمدت به نفع خودشان نباشد.

در جوامعی که نهادهای دموکراتیک سیاسی، صنفی و مدنی به شدت تضعیف و سرکوب شده‌اند، مخالفان به‌جای مبارزه با دیکتاتوری سرگرم مبارزه باهم هستند، شهروندان به دیکتاتورها به عنوان نمایندگان قدرتی که می‌توانند مشکلاتشان را حل کنند، ثبات ایجاد کنند، نگریسته و از آنها حمایت کنند. دشمنی در اپوزیسیون برای تهیدستان، نشانه‌ی شوم درگیری‌ها و مناقشات پس از دیکتاتوری است.

این عوامل می‌توانند در کنار هم باعث شوند که برخی از فقرا و تهیدستان به حمایت از دیکتاتوری بپردازند، حتی اگر در نهایت منافع مادی آنها تأمین نشود و در فقر، فلاکت و سرکوب زندگی کنند.

تبین پشتیبانی

پدیده حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها در سیاست و روانشناسی تحت عناوین مختلفی بررسی می‌شود. مفاهیم متعددی در علوم سیاسی و روانشناسی وجود دارد که پدیده فقرای حامی رژیم های دیکتاتوری را توصیف می‌کنند. هرچند هیچ اصطلاح واحدی وجود ندارد که به طور عام و فراگیر این رفتار را در بر گیرد، ولی چندین نظریه و مفاهیم چارچوب هایی برای درک آن ارائه می دهند:

یکی از این نظریه‌ها سندرم استکهلم[1] است. این نظریه به شرایطی اشاره دارد که در آن قربانیان یا افرادی که تحت کنترل یا فشار شدید هستند، با افرادی که بر آنها تسلط دارند، احساس وابستگی و حمایت می‌کنند. همدردی، وفاداری یا حتی عشق به سرکوبگران خود دارند. اگرچه این اصطلاح بیشتر در زمینه‌های خاصی مانند گروگانگیری یا سوءاستفاده به‌کار می‌رود، اما می‌تواند به پدیده‌های اجتماعی نیز تعمیم داده شود. هنگامی که در مورد رژیم های سیاسی اعمال می شود، مکانیسم مقابله روانی را منعکس می کند که در آن افراد به اقتداری که آنها را سرکوب و آزادی آنها را محدود می‌کند و آنها را از یک زندگی معمولی محروم می‌کند، وابسته می شوند و از آن حمایت می کنند.

عده‌ای در تلاش برای شناخت پشتیبانی قربانیان از سرکوبگران خود، از اصطلاح آگاهی کاذب[2] که ریشه در تئوری مارکسیستی دارد کمک می‌گیرند. این نظریه به شرایطی اشاره دارد که در آن گروه‌های محروم ایدئولوژی‌هایی را درونی می‌کنند که بر خلاف منافع مادی خودشان است. در مورد دیکتاتوری‌ها، به این معنا است که فقرا روایت‌هایی را که توسط رژیم‌های استبدادی ترویج می‌شود، می‌پذیرند و از آن دفاع می‌کنند، و معتقدند که دیکتاتورها منافع آنها را نمایندگی می‌کنند، حتی اگر این در زندگی واقعی آنها انعکاسی نداشته باشد. شرکت توده‌های وسیع در عزاداری‌های مذهبی دولتی در ایران را در این راستا می‌توان دید. عزاداری و مداحی حکومت اسلامی در ایران که رژیم می‌خواهد خود را مبارز با ناحق نشان دهد را عده‌ زیادی به عنوان بخشی ار اعتقادات دینی خود می‌پذیرند.

توجیه دیگر را در نظریه‌ی وفاداری اجتماعی و جمعی[3]  می‌بینیم. این نظریه به مفهوم حمایت افراد از یک رژیم سیاسی به دلیل تعلقات اجتماعی، قومی، فرهنگی، نژادی، مذهبی و حتی جنسیتی تاکید دارد. در اینجا، حمایت ناشی از هویت‌های گروهی و جمعی، نژادی، قومی یا مذهبی است. هم‌نژاد، هم‌کیش، قوم من، هم‌جنس و حتی همشهری من حق دارد. یک «ما» و «آنها»ی کور، وجدان انسانی، داوری بی‌طرفانه و تفکر مستقل را از کار می‌اندازد. سیاست به باور و اعتقاد تبدیل می‌شود و فعالیت سیاسی به پیروی و اقتدا کردن.

نظریه دیگر وابستگی بقاگرا[4] است که در جامعه‌شناسی سیاسی و اقتصادی، به این موضوع اشاره دارد که چگونه گروه‌های محروم به منافع یا امتیازات کوچک و کوتاه مدتی که توسط رهبران مستبد به عنوان بخشی از استراتژی بقا ارائه می‌شوند، تکیه کنند. وقتی دیکتاتورها یارانه‌های انتخابی یا کمک‌های جزئی ارائه می‌کنند، فقرا ممکن است به دلیل وابستگی وفاداری پیدا کنند، و آنها را به حمایت از رژیم سوق دهد. یا در شرایط بحرانی، برخی افراد برای بقا و حفظ خود به دیکتاتورها تکیه می‌کنند. این موضوع به نظریه‌های روانشناسی مرتبط با رفتار در شرایط فشار و ترس اشاره دارد. حمایت از حکومت ولایت مطلقه فقیه از ترس بدترشدن اوضاع با گذار از حکومت اسلامی را در پرتو این نظریه می‌توان درک کرد.

تئوری دیگر، نظریه توجیه سیستم[5] به طور روانشناختی توضیح می دهد که چرا افراد، از جمله افراد محروم، ممکن است از یک سیستم ناعادلانه یا ظالمانه دفاع کرده و آن را منطقی تلقی کنند. نظریه توجیه سیستم بر این باور است كه عده‌ای تمایل دارند كه نظم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی موجود را مشروع بدانند، حتی اگر برخلاف منافعشان باشد. در توجیه سیستم سیاه پوست به نژادپرست و زن به زن‌ستیز، مهاجر به ضدمهاجر رای می‌دهد و آن سیستم را به عنوان “بهترین چیزی که داریم” و دیکتاتور را به عنوان مشکل‌گشا، منبع ثبات و راه نجات می‌بیند.

در روانشناسی، نظریه شخصیت اقتدارگرا[6] که توسط تئودور آدورنو[7] و دیگران توسعه یافته است، می‌گوید که برخی از افراد، به ویژه آنهایی که از پیشینه‌های تهیدستی دارند، ممکن است به دلیل تمایلات روانی به تسلیم در برابر قدرت، از شخصیت‌های مستبد حمایت کنند. این ویژگی شخصیتی اغلب در فرهنگ‌هایی که بر اطاعت کورکورانه و وفاداری به اقتدار تأکید می‌شود، پرورش می‌یابد. در این رابطه، چهره دیکتاتور تا حدی تجلیل می شود که افراد بدون توجه به منافع مادی از آنها حمایت می کنند و آنها را به عنوان شخصیت‌های قهرمان و پدرانه می نگرند. شیفتگی برخی به رهبران ایران مثل محمد رضا شاه، خمینی و خامنه‌ای، بدون نقد عملکرد آنها را این نظریه روشن می‌کند.

این نظریه ها و اصطلاحات جنبه های مختلف یک پدیده را منعکس می کنند و به توضیح انگیزه های پیچیده پشت حمایت فقرا از دیکتاتورها می‌پردازند. این پدیده‌ها و مفاهیم می‌توانند در تحلیل‌های عمیق‌تر  برای شناخت دلایل حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها کمک‌کننده باشند.

پژوهش‌های نظری و میدانی

پژوهش‌های نظری و میدانی در زمینه حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها در رشته‌های مختلفی مانند علوم سیاسی، روانشناسی اجتماعی، جامعه‌شناسی و مطالعات توسعه انجام شده که بسیار آموزنده است.

تحقیقات جامعه‌شناسی گسترده در این زمینه شده است.  این تحقیقات به بررسی ساختارهای اجتماعی و اقتصادی در جوامع مختلف می‌پردازند و سعی می‌کنند بفهمند چرا برخی از اقشار تهیدست از دیکتاتورها حمایت می‌کنند. مثلاً، مطالعاتی در مورد تأثیر فقر و عدم دسترسی به منابع آموزشی بر رفتار سیاسی افراد وجود دارد.

تحقیقات روانشناختی زیادی در این زمینه وجود دارد. این پژوهش‌ها به تأثیر عوامل روانشناختی بر حمایت از دیکتاتوری پرداخته‌اند. این تحقیقات به بررسی احساسات، ترس‌ها و وابستگی‌های عاطفی افراد به دیکتاتورها می‌پردازند.

پشتیبانی قربانیان از سرکوبگران توجه بسیاری از نظریه‌پردازان سیاسی را نیز به خود جلب کرد. آنها به بررسی رابطه بین فقر، نابرابری و حمایت از رژیم‌های دیکتاتوری توجه کردند. این نظریه‌ها به تجزیه و تحلیل ساختارهای قدرت و توزیع منابع معنوی و مادی در جوامع مختلف می‌پردازند.

مطالعات موردی بی‌شماری در این زمینه وجود دارد. پژوهشگران به تحلیل موارد خاصی از کشورها یا مناطق خاص می‌پردازند که در آنها تهیدستان از دیکتاتورها حمایت کرده‌اند. این مطالعات  شامل مصاحبه‌ها، نظرخواهی‌ها و جمع‌آوری داده‌های میدانی است.

تحقیقات مقایسه‌ای قابل توجهی وجود دارد. پژوهشگران با مقایسه کشورهای مختلف و بررسی چگونگی حمایت اقشار فقیر از دیکتاتورها در این کشورها، به دنبال یافتن الگوها و روندهای عمومی این پدیده هستند.

این پژوهش‌ها می‌توانند به درک عمیق‌تری از دلایل حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها کمک کنند و به سیاست‌گذاران و پژوهشگران ابزارهایی برای تحلیل و مقابله با این پدیده ارائه دهند.

نمونه‌های پژوهش‌ها

در زمینه حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها، تعدادی پژوهش مهم انجام شده است که به تحلیل این پدیده از دیدگاه‌های مختلف پرداخته‌اند. در زیر به برخی از پژوهشگران و آثار مهم آنها اشاره می‌کنم:

جیمز اسکات در آثارش به بررسی چگونگی واکنش و مقاومت فقرا در برابر نخبگان و حکومت‌های دیکتاتوری می‌پردازد. او استدلال می‌کند که تهیدستان، به جای سرکشی مستقیم، از روش‌های غیرمستقیم برای مقاومت استفاده می‌کنند که گاه باعث تداوم سلطه دیکتاتور می‌شود.[i]

بارینگتون مور که آثارش یکی از منابع کلاسیک در تحلیل رابطه بین طبقات اجتماعی و حکومت‌های دیکتاتوری است، این پدیده را بررسی می‌کند که چگونه طبقات پایین و کشاورزان در جوامع مختلف در برقراری یا تداوم دیکتاتوری‌ها نقش داشته‌ و تحت چه شرایطی از دیکتاتورها حمایت می‌کنند.[ii]

تد رابرت گر در آثارش به تحلیل نقش محرومیت و احساس بی‌عدالتی در تمایل به حمایت از یا شورش علیه حکومت‌ها می‌پردازد. از سوی دیگر، گروه‌های محروم ممکن است به دلیل احساس ناتوانی و بی‌پناهی از دیکتاتورها حمایت کنند.[iii]

سیمور مارتین لیپست در آثارش به بررسی عوامل اجتماعی و اقتصادی مؤثر بر شکل‌گیری رفتارهای سیاسی پرداخته و نشان می‌دهد که چگونه طبقات پایین‌تر در برخی موارد به دلیل وابستگی اقتصادی و اجتماعی به رژیم، از حکومت‌های استبدادی حمایت می‌کنند.[iv]

پاول میلگروم، داگلاس نورت و بارری واین‌گست اگرچه در آثارشان مستقیماً به بحث دیکتاتوری نمی‌پردازند، اما آنها به نقش نهادها و چگونگی تأثیرگذاری آنها بر حفظ و تداوم حکومت‌های استبدادی و حمایت اقشار مختلف از دیکتاتورها پرداخته‌اند. این پژوهش‌ها بر این نکته تأکید می‌کند که حکومت‌های دیکتاتوری با ایجاد نهادهای زرد و تضعیف نهادهای راستین می‌توانند وفاداری طبقات پایین‌تر را جلب کنند.[v]

آلبرت او. هیرشمن در آثارش نظریه‌ای درباره چگونگی واکنش افراد به کاهش کارایی و مشروعیت سیستم‌های حکومتی ارائه می‌دهد. این نظریه به تحلیل وفاداری افراد تهیدست به حکومت‌های استبدادی کمک می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه تهیدستان ممکن است با احساس عدم وجود گزینه جایگزین، از دیکتاتورها حمایت کنند.[vi]

استیون لوییتسکی و لوسان وای به تحلیل سیستم‌های حکومتی پرداخته‌اند که در آنها رژیم‌های دیکتاتور به کمک حمایت مردمی به کنترل سیاسی خود ادامه می‌دهند. این کتاب نشان می‌دهد که چگونه دیکتاتورها با استفاده از ابزارهای اقتصادی و روانی تهیدستان را جذب و حمایت آنها را جلب می‌کنند.[vii]

مطالعات میدانی در مورد پوپولیسم استبدادی در سال‌های اخیر در کشورهایی مانند ونزوئلا، روسیه و مصر انجام شده است. در این مطالعات این موضوع بررسی شد که چگونه سیاست‌های اقتصادی کمک به فقرا – مانند یارانه‌ها یا پرداخت نقدی، رانت یا سهمیه تحصیلی – می‌تواند حمایت از رهبران اقتدارگرا را در میان جوامع محروم تقویت کند. این مطالعات نشان می‌دهد که چگونه حتی منابع و مبالغ ناچیز می‌توانند وابستگی ایجاد کنند و به وفاداری سیاسی منجر شوند.

این پژوهش‌ها به شکل‌گیری پایه‌های نظری و میدانی برای فهم بهتر رابطه بین تهیدستان و دیکتاتوری‌ها کمک کرده‌اند و به ما نشان می‌دهند که چگونه عوامل اقتصادی، روانی و اجتماعی در این حمایت نقش دارند.

شناخت ریشه‌های پشتیبانی تهیدستان از غارتگران خود و سازوکارهایی که دیکتاتورها برای جلب حمایت غارت‌شده‌ها و قربانیان خود به‌کار می‌گیرند، به نیروهای سیاسی، صنفی و مدنی این امکان را می‌دهد که با دیکتاتوری کاراتر مبارزه کنند.

چه باید کرد؟

چگونه می‌توان مردم را از ادامه حمایت از دیکتاتورها بازداشت؟

بازداشتن مردم و به‌ویژه تهیدستان از حمایت از دیکتاتورها به راهکارهای پیچیده فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و روان‌شناختی و توجه به همه‌ی عواملی که در بالا اشاره شد، نیازمند است. از آن میان می‌توان از رویکرد کلیدی زیرین یاد کرد.

لازم است که روی آگاهی‌بخشی و آموزش گسترده توده‌ها سرمایه‌گذاری جدی شود. برای بسیاری از مردم، خصوصاً تهیدستان، دیکتاتورها می‌توانند وعده‌دهنده ثبات، امنیت یا رفاه باشند. آموزش عمومی از طریق رسانه‌ها، سازمان‌های مردم‌نهاد و فعالان اجتماعی می‌تواند به افزایش آگاهی مردم از پیامدهای واقعی سیاست‌های دیکتاتوری روشن کند. با ارائه اطلاعات واقعی، مردم درک بهتری از فساد و پیامدهای منفی و مخرب، جبران‌ناپذیر و درازمدت حکومت‌های استبدادی پیدا می‌کنند.

به تقویت جامعه مدنی و حمایت از سازمان‌های مستقل باید توجه ویژه شود. جوامعی که در آن‌ها نهادهای مستقل و جامعه مدنی قوی وجود دارند، بیشتر در برابر تبلیغات و عوام‌فریبی دیکتاتورها مقاوم هستند. سازمان‌های مردم‌نهاد و رسانه‌های مستقل می‌توانند حقایق را به گوش مردم برسانند و در برابر استبداد مقاومت کنند. همچنین، این نهادها می‌توانند به تهیدستان کمک کنند که با همکاری، تعاون و فعالیت جمعی راهکارهای دیگری برای بهبود وضعیت خود بیابند.

برای بهبود وضعیت اقتصادی تهیدستان باید مبارزه همه‌جانبه کرد. بسیاری از دیکتاتورها از فقر و نابرابری اجتماعی برای کنترل مردم بهره می‌گیرند. از این رو، بهبود شرایط اقتصادی و کاهش وابستگی مردم به دولت مرکزی، آن‌ها را کمتر در معرض تأثیر دیکتاتورها قرار می‌دهد. توسعه برنامه‌های کارآفرینی، حمایت از مشاغل کوچک، و ارائه کمک‌های مالی مستقل می‌تواند به تهیدستان کمک کند تا وابستگی کمتری به حکومت داشته باشند. تهیدستانی که امکان و فرصت کمتری در کسب دانش دارند، بیشتر مستعد پذیرش خرافات و اندیشه‌های عوافریبانه‌ی دیکتاتورها هستند.

ترویج ارزش‌های دموکراتیک و حقوق بشری همچون آزادی، برابری، عدالت و کرامت همه‌شمول انسان در جامعه می‌تواند به مردم کمک کند که در برابر حکومت‌های دیکتاتوری آگاه‌تر شوند و اهمیت مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی را درک کنند.

افشاگری علیه دیکتاتورها و جلب حمایت بین‌المللی و نیروهای دموکراسی‌خواه، به تهیدستان کمک می‌کند که صدای خود را به گوش جهان برسانند و از حمایت‌های مادی و معنوی آنها بهره‌مند شوند. دیکتاتورها به این امر واقفند و تلاش کنشگران در این راستا را به شدت مجازات می‌کنند.

ایجاد امید به تغییر و شگل‌گیر جایگزین‌ مثبت در بریدن از دیکتاتورها نقش اساسی دارد. اگر مردم احساس کنند جایگزین‌های واقعی و بهتر برای حکومت استبدادی وجود دارد، به‌سوی آن‌ها جذب می‌شوند. ایجاد جنبش‌های مردمی، احزاب سیاسی و رهبران آلترناتیو که در عمل بتوانند نمونه‌های مثبتی از دموکراسی، رواداری، رعایت کرامت انسان به‌ویژه رقیب و مخالف، کثرت‌گرائی، عدالت و رفاه را ارائه کنند، می‌تواند مردم را از حمایت از دیکتاتورها باز دارند.

امید به تغییر مثبت مهمترین عامل جلب تهیدستان به مبارزه برای گذار و دست کشیدن از حمایت دیکتاتورها است. اپوزیسیون دموکرات، روادار، کثرتگرا که با رقیبان با احترام برخورد می‌کند و نشان می‌دهد درایت و توان مدیریت و رهبری جنبش، کاردانی ایجاد جبهه، مهارت سازمان دادن لجستیک، تبلیغات و لابیگری چه قبل و چه بعد از سرنگونی را دارد، امید ایجاد می‌کند. اپوزیسیون پراکنده، انحصارطلب، هتاک و توهین‌کننده که در گذشته یا آینده چنان مانده است که قادر به اتحاد در حال نیست، ناامید کننده‌ی ستمدیدگان و در خدمت دیکتاتور هستند.

ترکیب این راهکارها می‌تواند مردم را به‌تدریج از حمایت از دیکتاتورها بازدارد، این فرایند نیاز به صبر، پایداری و تلاش جمعی و کار خستگی‌ناپذیر و درازمدت دارد.

احد قربانی دهناری

۲۴ آبان ۱۴۰۳ – ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴


[1] Stockholm Syndrome

[2]  False Consciousness

[3] Social and Collective Loyalty

[4] Survivalist Dependence

[5] System Justification Theory

[6] Authoritarian Personality

[7] Theodor Adorno


[i]  James C. Scott – Weapons of the Weak: Everyday Forms of Peasant Resistance (1985)

[ii]  Barrington Moore Jr. – Social Origins of Dictatorship and Democracy (1966)

[iii] Ted Robert Gurr – Why Men Rebel (1970)

[iv] Seymour Martin Lipset – Political Man: The Social Bases of Politics (1960)

[v] Paul R. Milgrom, Douglass C. North, Barry R. Weingast – The Role of Institutions in The Revival of Trade: The Law Merchant, Private Judges, And the Champagne Fairs (1989)

[vi] Albert O. Hirschman – Exit, Voice, and Loyalty: Responses to Decline in Firms, Organizations, and States (1970)

[vii] Steven Levitsky and Lucan A. Way – Competitive Authoritarianism: Hybrid Regimes after the Cold War (2010)

مهم‌ترین مسائل در انتخابات ریا…

مهم‌ترین مسائل در انتخابات ریا…

بازدیدها: 1

مهم‌ترین مسائل مورد توجه مردم امریکا

پنج روز مانده است به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا. اهمیت این انتخابات در چیست؟ مهم‌ترین مسائل مورد توجه رأی‌دهندگان آمریکایی در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ شامل مشکلات اقتصادی، هزینه‌های بهداشت و درمان، مهاجرت، امنیت اجتماعی، سیاست‌های اقلیمی، امنیت ملی، و حقوق زنان برای سقط جنین است.

بسیاری از آمریکایی‌ها نگران تورم، قیمت مسکن، افزایش بدهی‌ها، و نوسانات اقتصادی هستند. با توجه به افزایش قیمت کالاهای اساسی و بحران مسکن، مسئله‌ی اقتصاد از مهم‌ترین دغدغه‌های رأی‌دهندگان به شمار می‌رود. هر دو حزب سعی دارند راه‌حل‌هایی برای کاهش هزینه‌های زندگی ارائه دهند و بر بهبود اشتغال و رشد اقتصادی تمرکز کنند.[i]

هزینه‌های بالای بهداشت و درمان و مسئله‌ی دسترسی به خدمات درمانی با کیفیت، به ویژه برای خانواده‌های کم‌درآمد، به یکی از مباحث کلیدی تبدیل شده است. دموکرات‌ها بیشتر به دنبال گسترش برنامه‌های بهداشتی و کاهش هزینه‌های درمان هستند، در حالی که جمهوری‌خواهان به کاهش مقررات و طرح‌های ارزان‌تر برای افراد کم‌درآمد تمایل دارند.[ii]

مسئله‌ی مهاجرت و کنترل مرزها همچنان به عنوان یکی از موضوعات داغ مطرح است، به ویژه با افزایش ورود مهاجران به آمریکا. بسیاری از رأی‌دهندگان خواستار سیاست‌های قاطعانه‌تر در کنترل مرزها و نظارت بیشتر بر ورود مهاجران هستند.[iii]

مسئله‌ی تغییرات اقلیمی به ویژه برای رأی‌دهندگان جوان و محیط‌زیست‌دوستان از اهمیت بالایی برخوردار است. دموکرات‌ها به دنبال سیاست‌های حمایتی برای انرژی‌های پاک و کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای هستند، در حالی که جمهوری‌خواهان عمدتاً تمرکز بر حفظ و افزایش تولید انرژی‌های سنتی دارند.[iv]

با افزایش تهدیدات جهانی، از جمله رقابت با چین و نگرانی از درگیری‌ها در مناطق دیگر مانند اوکراین و خاورمیانه، رأی‌دهندگان به سیاست‌های امنیتی نامزدها توجه زیادی دارند. جمهوری‌خواهان بیشتر بر تقویت نیروهای نظامی و امنیت داخلی تمرکز دارند، در حالی که دموکرات‌ها به دنبال ترکیبی از دیپلماسی و تقویت اتحادها هستند.

از زمان لغو رای «رو علیه وید»[1]، این موضوع به یکی از مسائل کلیدی انتخابات تبدیل شده است. رأی‌دهندگان دموکرات عمدتاً خواستار حقوق بیشتر در زمینه سقط جنین هستند، در حالی که جمهوری‌خواهان به محدودیت‌های بیشتر گرایش دارند.

این موضوعات در کنار مباحث اجتماعی و حقوق شهروندی، همچون آزادی بیان و کنترل بر رسانه‌های اجتماعی، عدالت اجتماعی و مسائل نژادی، روی تصمیمات رای‌دهندگان تاثیرات عمیقی دارند و به‌نوعی جهت‌گیری کلی سیاست امریکا در آینده را تعیین می‌کنند. این مسائل می‌تواند تعیین‌کننده حمایت از نامزدهای دموکرات یا جمهوری‌خواه باشد و سیاست‌های آن‌ها نقش مهمی در تصمیم‌گیری رأی‌دهندگان خواهد داشت.[v]

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر زندگی مردم امریکا

نتیجه‌ی انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ امریکا می‌تواند تأثیرات گسترده‌ای بر زندگی روزمره مردم این کشور داشته باشد، با تمرکز بر موضوعات اقتصادی، اجتماعی و دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی.

از منظر اقتصادی، سیاست‌های اقتصادی رئیس‌جمهور جدید به شدت بر اشتغال و نرخ تورم تاثیر خواهد داشت. تصمیمات در زمینه‌ی مالیات، نرخ بهره، و سرمایه‌گذاری‌های دولتی در زیرساخت‌ها یا طرح‌های اجتماعی می‌تواند به نفع یا زیان خانواده‌های امریکایی باشد. به عنوان مثال، اگر رئیس‌جمهور جدید از کاهش تورم و کنترل هزینه‌های زندگی حمایت کند، این موضوع ممکن است به کاهش هزینه‌های عمومی زندگی مانند غذا و مسکن کمک کند.[vi]

در زمینه‌ی اجتماعی، مسائلی مانند حقوق مدنی و سیاست‌های مهاجرتی می‌تواند بر زندگی آمریکایی‌ها تأثیر مستقیم داشته باشد. برخی از نامزدها برنامه‌های گسترده‌ای در حمایت از حقوق مدنی و اصلاحات مهاجرتی دارند که می‌تواند به ایجاد فضایی فراگیرتر منجر شود، در حالی که دیگران ممکن است سیاست‌های سختگیرانه‌تری را در پیش گیرند.[vii]

مراقبت‌های بهداشتی نیز یکی از دغدغه‌های اصلی رای‌دهندگان است. نتیجه‌ی انتخابات می‌تواند بر هزینه‌های بیمه، دسترسی به خدمات درمانی و قیمت داروها تأثیر مستقیم بگذارد. برخی نامزدها به دنبال تقویت نقش دولت در بخش بهداشت و درمان هستند، که می‌تواند به کاهش هزینه‌های بیمه برای افراد کم‌درآمد منجر شود، در حالی که دیگران از رویکردهای خصوصی‌سازی حمایت می‌کنند که ممکن است دسترسی به خدمات بهداشتی را تحت تاثیر قرار دهد[viii].

به طور کلی، نتیجه‌ی این انتخابات به نوعی تعیین‌کننده جهت‌گیری کشور در زمینه‌های اقتصاد، حقوق اجتماعی، و رفاه عمومی در سال‌های آتی خواهد بود و مردم امریکا در انتظار تغییراتی در این حوزه‌ها هستند.

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر سیاست جهانی

نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا تأثیرات گسترده‌ای بر سیاست جهانی خواهد داشت و در چندین حوزه کلیدی روابط بین‌المللی تغییرات مهمی ایجاد می‌کند. در وهله اول، رابطه با چین و وضعیت رقابت استراتژیک دو کشور بسیار اهمیت دارد. تحت ریاست جمهوری کامالا هریس، احتمالاً سیاست‌های بایدن در خصوص رقابت اقتصادی و نظامی با چین ادامه می‌یابد، و دولت جدید آمریکا تلاش می‌کند از تعامل و همکاری محدود با چین در مسائلی مانند امنیت منطقه‌ای و تجارت بهره ببرد. از سوی دیگر، بازگشت ترامپ می‌تواند به یک استراتژی تهاجمی‌تر علیه چین منجر شود که به سیاست‌های محدودیت تجاری، تحریم‌های اقتصادی، و کاهش تعهدات امنیتی در منطقه آسیا-پاسیفیک تأکید خواهد داشت، موضوعی که می‌تواند به افزایش تنش‌ها در این منطقه بینجامد.[ix]

همچنین، تأثیر این انتخابات بر امنیت اروپا و تعاملات آمریکا با متحدانش نیز قابل‌توجه است. هریس به تقویت ائتلافات سنتی و ادامه حمایت از اوکراین متعهد است و احتمالا بر امنیت اروپا و مقابله با نفوذ روسیه متمرکز خواهد بود، که این امر با استقبال کشورهای اروپایی مواجه می‌شود. اما پیروزی ترامپ، که گرایش‌های انزواطلبانه‌تری دارد، می‌تواند باعث کاهش حضور نظامی آمریکا در اروپا و تضعیف همبستگی ناتو شود، مسئله‌ای که اروپا را در برابر تهدیدات امنیتی آسیب‌پذیرتر خواهد کرد.[x]

در مجموع، نتایج این انتخابات برای سیاست خارجی آمریکا و چگونگی تعامل آن با کشورهای مختلف از جمله چین، روسیه و متحدان اروپایی سرنوشت‌ساز خواهد بود و پیامدهای مهمی برای نظم جهانی و سیاست‌های بین‌المللی در پی خواهد داشت.

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر روابط با چین

نتیجه‌ی انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا به احتمال زیاد تأثیرات گسترده‌ای بر سیاست چین خواهد داشت، زیرا رقابت ژئوپلیتیکی میان این دو کشور به یک موضوع محوری در سیاست خارجی ایالات متحده تبدیل شده است. هم جو بایدن و هم جمهوری‌خواهان مواضع تند خود نسبت به چین را حفظ کرده‌اند. در نتیجه، با هر نتیجه‌ای از انتخابات، بعید است که رویکرد سخت‌گیرانه ایالات متحده نسبت به چین تغییر کند.

اگر هریس  پیروز شود، احتمالاً سیاست فعلی را که شامل تقویت اتحادهای نظامی و اقتصادی در منطقه هند-پاسیفیک است، ادامه خواهد داد. این شامل تحکیم روابط با کشورهای کلیدی همچون ژاپن، کره جنوبی، هند و استرالیا می‌شود، که همگی از متحدان نزدیک ایالات متحده در مقابله با نفوذ چین هستند. بایدن در تلاش است تا با ایجاد اتحادهای چندجانبه و افزایش فشار اقتصادی بر چین، نفوذ این کشور را مهار کند. این رویکرد ممکن است رقابت‌های اقتصادی و تکنولوژیکی بین دو کشور را تشدید کند و منجر به اجرای محدودیت‌های تجاری و تکنولوژیکی جدید شود.

از طرف دیگر، در صورت پیروزی ترامپ، احتمالاً سیاست‌های مشابهی به ویژه در حوزه‌های تکنولوژی و نظامی دنبال خواهد شد، با تأکید بیشتر بر رویکرد تهاجمی و کم‌تر دیپلماتیک. کارشناسان بر این باورند که جمهوری‌خواهان حتی ممکن است سیاست‌های تجاری سخت‌گیرانه‌تری علیه چین اعمال کنند که می‌تواند منجر به تشدید بیشتر تنش‌های اقتصادی و امنیتی شود.

به طور کلی، به دلیل پایداری رقابت استراتژیک میان ایالات متحده و چین، تغییر عمده‌ای در روابط دو کشور در پی نتیجه‌ی انتخابات انتظار نمی‌رود. با این حال، اگر هر دو کشور موفق شوند مسیر دیپلماسی را تقویت کنند، ممکن است بتوانند از بروز تنش‌های شدیدتر جلوگیری کنند و به همکاری‌های محدود در حوزه‌هایی مانند تغییرات اقلیمی و امنیت جهانی دست یابند.[xi]

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر روابط با روسیه

نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری 2024 آمریکا ممکن است تاثیرات عمیقی بر سیاست‌های روسیه و روابط بین‌المللی آن داشته باشد. تغییرات سیاست‌های آمریکا در رابطه با حمایت از اوکراین و تحریم‌های روسیه از عوامل مهم هستند. در صورتی که رئیس‌جمهور آینده آمریکا سیاست‌های حمایتی کنونی را در قبال اوکراین و مقابله با روسیه ادامه دهد، ممکن است فشار اقتصادی و نظامی بر مسکو افزایش یابد. این می‌تواند روسیه را به گسترش روابط با کشورهای دیگر مانند چین و ایران وادار کند تا برای مقابله با فشارهای غربی تلاش کند.

علاوه بر این، با افزایش فعالیت‌های اطلاعاتی و سایبری روسیه برای تاثیرگذاری بر انتخابات آمریکا، پیش‌بینی می‌شود که تنش‌ها میان مسکو و واشنگتن در حوزه‌های سایبری و اطلاعاتی نیز افزایش یابد. روسیه همچنین به دقت وضعیت اقتصادی خود را در نظر می‌گیرد، زیرا سیاست‌های جدید آمریکا می‌تواند تاثیر مستقیمی بر صنایع و منابع درآمدی آن داشته باشد.

به طور کلی، نتیجه انتخابات آمریکا و سیاست‌های اتخاذی می‌تواند مسیر روابط روسیه و آمریکا را برای سال‌های آتی تعیین کند و همچنین به دیگر کشورها پیامی درباره آینده تعهدات آمریکا به هم‌پیمانانش ارسال کند.[xii]

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر خاور میانه

نتیجه‌ی انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا می‌تواند پیامدهای مهمی برای خاورمیانه داشته باشد و در سیاست‌های ایالات متحده در قبال این منطقه تغییراتی ایجاد کند. بسته به این که چه کسی پیروز انتخابات شود، شاهد تفاوت‌هایی در رویکردهای ایالات متحده نسبت به موضوعاتی مانند روابط با ایران، تعامل با کشورهای عربی، و صلح اسرائیل و فلسطین خواهیم بود.

در صورتی که دونالد ترامپ پیروز شود، احتمالاً رویکردی مشابه سیاست‌های او در دوران اول ریاست جمهوری‌اش دیده خواهد شد؛ از جمله تداوم فشار حداکثری بر ایران، حمایت قوی از اسرائیل، و توسعه روابط با کشورهای عربی از طریق پیمان‌های صلح مانند پیمان ابراهیم. ترامپ ممکن است فشار بیشتری بر تهران وارد کند و حتی نقش فعالتری در عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل ایفا کند. همچنین، او ممکن است از نقش نظامی آمریکا در خاورمیانه بکاهد، که می‌تواند تأثیرات گسترده‌ای بر نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه داشته باشد.

در مقابل، اگر کامالا هریس یا نامزد دموکرات پیروز شود، احتمالاً سیاست‌های خاورمیانه‌ای دولت بایدن تداوم خواهد یافت که به دنبال بازگشت به توافق هسته‌ای با ایران است. این رویکرد می‌تواند به کاهش تنش‌ها بین ایران و کشورهای خلیج فارس کمک کند و فضا را برای مذاکرات صلح‌آمیزتر باز کند. از سوی دیگر، دولت دموکرات می‌تواند به طور محتاطانه‌تری در رابطه با عادی‌سازی روابط اسرائیل و اعراب عمل کند و سیاست‌های حقوق بشری سخت‌گیرانه‌تری را در قبال کشورهای منطقه دنبال کند.

در مجموع، نتیجه انتخابات می‌تواند به طور مستقیم بر مسائل حساس خاورمیانه‌ای مانند تنش‌ها در خلیج فارس، وضعیت فلسطین و اسرائیل، و نقش نیروهای آمریکا در عراق و سوریه تأثیر بگذارد.

تاثیرنتیجه‌ی انتخابات ریاست بر ایران

نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ ایالات متحده تأثیرات قابل‌توجهی بر ایران و روابط بین‌المللی آن خواهد داشت، که بسته به برنده انتخابات می‌تواند مسیرهای مختلفی را به همراه داشته باشد. در صورت پیروزی جمهوری‌خواهان (دونالد ترامپ)، احتمالاً سیاست‌های سختگیرانه‌تری علیه ایران به خصوص در زمینه برنامه هسته‌ای و حمایت از تحریم‌ها ادامه خواهد داشت. دولت ترامپ در دوره قبلی از برجام خارج شد و تحریم‌های شدیدی را بر ایران اعمال کرد، و بازگشت احتمالی وی می‌تواند به افزایش تنش‌های بین دو کشور منجر شود. این نوع سیاست ممکن است ایران را به سمت همکاری نزدیک‌تر با کشورهای روسیه و چین سوق دهد تا از فشارهای اقتصادی و سیاسی آمریکا کاسته شود.

در صورت پیروزی دموکرات‌ها (کامالا هریس)، انتظار می‌رود که ایالات متحده به تلاش برای بازگرداندن ایران به مذاکرات هسته‌ای و احیای احتمالی برجام ادامه دهد. این موضوع به‌ویژه برای ایران اهمیت دارد، زیرا می‌تواند به کاهش تحریم‌ها و بهبود وضعیت اقتصادی منجر شود. دموکرات‌ها احتمالاً به جای تقابل مستقیم، به دنبال دیپلماسی و همکاری با شرکای منطقه‌ای برای کاهش تنش‌ها خواهند بود. با این حال، امکان تغییر سریع و بنیادی در روابط ایران و آمریکا حتی در این حالت نیز محدود است، زیرا نهادهای کلیدی در ایران، از جمله سپاه پاسداران و رهبری عالی، تمایلات ضدآمریکایی شدیدی دارند و ممکن است از نزدیکی بیش از حد به آمریکا جلوگیری کنند.

در مجموع، نتیجه انتخابات آمریکا می‌تواند آینده برنامه هسته‌ای ایران، روابطش با همسایگان منطقه‌ای و همکاری‌های استراتژیک با قدرت‌های شرقی مانند روسیه و چین را تحت‌تأثیر قرار دهد، که به نوبه خود بر توازن قدرت در خاورمیانه نیز تاثیرگذار خواهد بود.[xiii]

احد قربانی دهناری

۱۰ آبان ۱۴۰۳ – ۳۱ اکتبر ۲۰۲۴


[1]  رو علیه وید (Roe versus Wade) حکم تاریخی دیوان عالی ایالات متحدهٔ آمریکا در سال ۱۹۷۳ درخصوص قانونی‌شدن سقط جنین بود که در آن دیوان عالی حکم داد که قانون اساسی ایالات متحده آمریکا از آزادی زن برای انتخاب انجام سقط جنین بدون محدودیت‌های مفرط دولتی پشتیبانی می‌کند. این حکم باعث برچیده شدن بسیاری از قوانین فدرال و ایالتی در زمینه سقط جنین و برانگیختن بحث‌های ادامه‌داری در سطح ایالات متحده شد، از جمله در این خصوص که آیا سقط جنین باید قانونی باشد یا خیر، چه کسی باید در خصوص قانونی بودن سقط جنین تصمیم بگیرد، دیوان عالی در رسیدگی به پرونده‌های مربوط به قانون اساسی از چه شیوه‌هایی باید استفاده کند، و نقش دین و دیدگاه‌های اخلاقی در این تصمیم چه باید باشد. پرونده «رو در برابر وید» شکلی تازه به سیاست آمریکا داد و بخش زیادی از مردم این کشور را به دو دسته موافقان و حامیان سقط جنین و مخالفان سقط جنین (جنبش حامیان زندگی) تقسیم کرد و همزمان جنبش‌های مردمی از سوی هر دو گروه شکل گرفت.


[i]  https://www.brookings.edu/projects/election-24-issues-at-stake/

https://fletcher.tufts.edu/news-events/news/key-issues-2024-united-states-presidential-election

[ii] https://www.brookings.edu/projects/election-24-issues-at-stake/

https://fletcher.tufts.edu/news-events/news/key-issues-2024-united-states-presidential-election

[iii]  https://fletcher.tufts.edu/news-events/news/key-issues-2024-united-states-presidential-election

[iv]  https://www.brookings.edu/projects/election-24-issues-at-stake/

[v] https://civicscience.com/where-americans-stand-on-political-issues-in-the-2024-election-plus-more-election-tracker-insights/

https://www.pewresearch.org/politics/2024/09/09/issues-and-the-2024-election

[vi] https://morganfranklinfoundation.org/how-the-2024-presidential-election-could-affect-the-economy-and-your-financial-life/

[vii] https://www.commondreams.org/opinion/implications-2024-election-us

[viii]  https://www.commondreams.org/opinion/implications-2024-election-us

[ix] https://www.cfr.org/election2024

https://thediplomat.com/2024/09/the-us-presidential-election-and-the-future-of-china-us-relations

[x] https://www.cfr.org/councilofcouncils/global-memos/why-us-presidential-election-matters-europe

[xi]  برای اطلاعات بیشتر، می‌توانید به تحلیل‌های سایت “The Spectator” و مقاله‌ی تحلیل کارشناسان “Nanyang Technological University” مراجعه کنید.

[xii] https://blogs.microsoft.com/wp-content/uploads/prod/sites/5/2024/04/MTAC-Report-Elections-Report-Nation-states-engage-in-US-focused-influence-operations-ahead-of-US-presidential-election-04172024.pdf

https://www.csis.org/news/new-report-csis-analyzes-global-impact-2024-us-presidential-election

[xiii]  https://www.csis.org/events/global-impact-2024-us-presidential-election

https://www.csis.org/analysis/can-irans-new-president-change-regimes-confrontational-foreign-policy
https://www.theguardian.com/us-news/2024/jan/01/2024-presidential-election-key-issues
https://edition.cnn.com/2024/09/22/politics/young-voters-election-issues/index.html