شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

هرچند خشم و نفرت به حکومت اسلامی را درک می‌کنم، اما فحش و توهین به رأی‌دهندگان را به‌شدت محکوم می‌نمایم

هرچند خشم و نفرت به حکومت اسلامی را درک می‌کنم، اما فحش و توهین به رأی‌دهندگان را به‌شدت محکوم می‌نمایم

تقدیم به شیرین ل. و حمید ص. که نگران آسیب‌زدن
فحاشان و هتاکان به جنبش مردم ما هستند.

مردم ما یک بار دیگر در ۸ تیر ۱۴۰۳ به نظام ولایت مطلقه فقیه یک «نه»ی بزرگ گفتند. رژیم با همه‌ی ترفندهایش توانست تنها بخشی از مردم نا آگاه و بخش‌هایی از اصلاح طلبان حکومتی و استمرارخواه را بفریبد. رژیم محافظه‌کارترین عنصر اصلاح‌طلبان را به میدان آورد تا با ایجاد امید به اصلاحات مردم را به پای صندوق‌ها بیاورد. افراطی‌ترین عناصر اصول‌گرایان را به میدان آورد تا مردم از ترس افعی اصول‌گرایان به مار اصلاح‌طلبی محافظه‌کار و استمرارخواه پناه ببرند. نتایج انتخابات نشان داد، مردم ما قاطعانه به نظام و انتخاباتش که آزاد نیست، با پیامی گویاتر از پیش نه گفتند.

«نه»ی مردم ما به حکومت اسلامی، نظام ولایت مطلقه فقیه و حکومت مبتنی بر شریعت اسلامی این بار از «نه»‌های دو انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و مجلس ۱۴۰۳ صریح‌تر و قاطع‌تر بوده است.

آسیب فحاشی و هتاکی به جنبش

شوربختانه در مخالفت به رأی دادن برخی ایرانیان خارج از کشور گیری عده‌ای به فحاشی و هتاکی به رأی دهندگان در حوزه‌های رای‌گیری پرداختند. هرچند من خشم و نفرت این افراد را به رژیم فاشیستی، زن‌ستیز، متجاوز، سرکوبگر و کودک‌کش، درک می‌کنم، اما، فحاشی، ناسزاگویی، توهین و هتاکی به انسان در شان، منزلت و منطق انسان دوستانه جنبش برادازی نبود. فحش‌های رکیک جنسیت‌زده‌ی این عده در شان، منزلت و منطق جنبش «زن، زندگی، آزادی» و کرامت بی‌کران این جنبش به زن، نبود. ما در مبارزه برای سرنگونی رژیم به سطح نازل حکومت اسلامی و طرفدارانش سقوط نمی‌کنیم.

مبارزه ما با حکومت اسلامی برای کرامت انسان، نگاه ضد زن و جنسیت‌زده و عدم آزادی است. توهین، هتاکی، تحقیر، ناسزاگویی و مرگ‌بر‌گویی حکومت اسلامی از ذات تمامیت‌خواه و ضدانسانی آن سرچشمه می‌گیرد، اما نیرویی که می‎خواهد با این پلیدی‌ها مبارزه کند، نیازی به دشنام‌گوئی ندارد، افشای رفتار و کردار حکومت اسلامی، زشت‌ترین ناسزا است.

توهین‌، تحقیر و ناسزاگوئی، تأثیرات روانی منفی بر مردم دارد، و باعث دلهره، اضطراب، ناشکیبائی، خشم و بی‌اعتمادی مردم می‌شود و به کاهش انگیزه و مشارکت مردم در فعالیت‌های سیاسی منجر می‌شود.

توهین‌ها و ناسزاها هیچ عنصر آگاهی‌بخش و افشاگرانه ندارند. روابط بین افراد و گروه‌های مختلف را تخریب می‌کنند، مرددها و قشر خاکستری را می‌ترسانند و مانع از تعامل و همکاری‌های سازنده برای دستیابی به اهداف مشترک می‌شوند.

زمانی که یک مبارزه سیاسی توهین‌ می‌کند، ناسزا می‌گوید، تهدید می‌کند و یا زشت‌تر از همه حمله فیزیکی می‌کند، پیام‌ها و ایده‌های اصلی جنبش ضد فاشیست مذهبی در میان هیاهوی کلمات ناپسند گم می‌شود، ما را در سطح حکومت اسلامی تنزل می‌دهد و پیام ما به درستی به مردم منتقل نمی‌شود.

‏فحش دادن، ناسزاگویی، توهین‌کردن و هتاکی در مبارزه سیاسی تأثیرات منفی جبران ناپذیری دارد. مبارزه ما برحق است. ما نیازی به توهین کردن نداریم. هتاکی، توهین‌ و تحقیر و کاربرد واژه‌های رکیک، از اعتبار و مشروعیت مبارزه سیاسی ما می‌کاهد. مردم کسانی را که این زبان را بکار می‌برند، جدی نمی گیرند و حتی از آنها وحشت دارند و نگران آینده  کشور می‌شوند.

فحش دادن و ناسزا گفتن تنش‌ها را افزایش می‌دهد و شکاف‌ها در جامعه را ژرفتر می‌کند. چنین زبانی به قطب‌بندی شدیدتر اجتماعی و سیاسی می انجامد و گفت‌وگوهای سازنده را در جامعه دشوارتر می‌کند.

مردم و رسانه‌ها و به توهین‌، هتاکی و اهانت حساس هستند، بیشتر توجه می‌کنند و به‌درستی با آن برخورد منفی دارند. این امر باعث می‌شود که پیام‌های اصلی مبارزه سیاسی با فرمایشی و مهندسی بودن و عدم آزادی انتخابات در سایه قرار گیرد، رژیم فاشیستی تبرئه و بر ناسزاها و توهین‌ها تمرکز شود.

ناسزا گفتن و توهین کردن نشان‌دهنده فقدان اخلاق سیاسی و عدم احترام به اصول و ارزش‌های دموکراتیک و احترام به کرامت بی‌کران انسان است. ما باید به اصولی که برای آن مبارزه می‌کنیم همواره پایبند باشیم. فقدان اخلاق سیاسی و عدم احترام به انسان مردم را می‌رماند، از سیاست و مبارزات سیاسی بیزار می‌کند و به نفع حکومت اسلامی است.

چه باید کرد؟

استفاده از زبان مودبانه و محترمانه، احترام به کرامت انسان و حفظ حریم خصوصی مردم در مبارزات سیاسی ما، نه تنها به حفظ اعتبار و مشروعیت مبارزه ما کمک می‌کند، بلکه به تقویت روابط  ما با مردم و افزایش تأثیرگذاری پیام‌ها ما منجر می‌شود.

جارو برقی جنبش باید همواره روشن باشد، افراطی‌های چپ و راست، هتاکان، توهین کنندگان، افترازنندگان، پایمال کنندگان کرامت و حقوق انسان، حتی عزت و حقوق دشمنان ما و حامیان دشمنان ما، را از صفوف خود پاک کند.

شیوه‌ی مبارزه ما و برخورد ما با انسان، حتی دشمنان ما و حامیان دشمنان ما، باید تبلیغی از نظام آینده که برای آن مبارزه می‌کنیم باشد.

احزاب، شخصیت‌ها و کنشگران باید این برخورهای ناشایسته را محکوم و با آن مرزبندی کنند. این افراد را از صفوف جنبش «زن، زندگی، آزادی» بیرون کنند.

من ضمن ابراز انزجار بی‌کران از حکومت فاشیستی اسلامی که مسبب این دوقطبی‌سازی ویرانگر در جامعه ماست، ضمن درک خشم و نفرت این افراد از رژیم فاشیستی، نسل‌کُش، متجاوز و سرکوبگر حکومت اسلامی، با تمام وجود فحاشی، ناسزاگویی، توهین و هتاکی را به‌شدت محکوم می‌کنم و از همه مبارزان و شخصیت‌های خواهان گذار از حکومت اسلامی می‌خواهم این‌گونه رفتار و کردار ضدانسانی را محکوم و با آن مرزبندی کنند و صفوف جنبش براندازی را پاکیزه و سالم نگهدارند.

احد قربانی دهناری

۱۱ تیر ۱۴۰۳ – ۱ ژوئیه ۲۰۲۴

برای مطالعه بیشتر

کتاب‌ها

Mower Deborah & Wade L Robison ed. (2017). Civility in Politics and Education. UK: Routledge

این کتاب مجموعه‌ای از مقالات است که به بررسی اهمیت تمدن، فرهیختگی و ادب در سیاست و آموزش می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه ناسزا و توهین می‌تواند به تخریب فضای سیاسی، اجتماعی و مدنی منجر شود.

Westen, Drew (2007). The Political Brain: The Role of Emotion in Deciding the Fate of the Nation. USA: PublicAffairs

این کتاب به بررسی تأثیرات روان‌شناختی و احساسی بر رفتارهای سیاسی می‌پردازد و نشان می‌دهد چگونه استفاده از زبان منفی و توهین‌آمیز می‌تواند در سیاست تأثیر منفی و برعکس داشته باشد.

مقالات

ناظمی، امیر (۱۴۰۳). جامعه فحش‌زده

https://t.me/zistboommedia/15300

در این مقاله آقای ناظمی اشاره‌ای دارد به تاریخچه ناسزاگویی در تاریخ سیاسی دوران معاصر ایران، سپس به چالش توسعه و ناسزاگویی می‌پردازد و نتیجه‌گیری راهبردی ارائه می‌کند.

Jonathan Van’t Riet, Aart Van Stekelenburg, The Effects of Political Incivility on Political Trust and Political Participation: A Meta-Analysis of Experimental Research, Human Communication Research, Volume 48, Issue 2, April 2022, Pages 203–229, https://doi.org/10.1093/hcr/hqab022

این مقاله به بررسی تأثیربرخوردهای غیرمتمدنانه، بی‌احترامی و ناسزا در سیاست بر اعتماد سیاسی و مشارکت مردم می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه زبان منفی می‌تواند به کاهش مشارکت سیاسی منجر شود.

چرا در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمی‌کنم؟

چرا در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمی‌کنم؟

من در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمی‌کنم. دلایل زیادی دارم. برخی از این برهان‌ها را، اینجا با شما مردم آزاده‌ در میان می‌گذارم:

بی‌ارزشی رای مردم

🗳 رای مردم برای حکومت اسلامی هیچ ارزشی ندارد. آنها وانمود می‌کنند، مشروعیت خود را از خدا گرفته‌اند و مردم حقی برای مشروعیت بخشیدن به آنها ندارند. اینکه چرا و چگونه خدا خلافت خود بر روی زمین و امامت مردم را به یک عده قاتل، فاسد، جانی، جتگ‌افروز و بی‌کفایت داده است، بحث آن در اینجا نمی‌گنجد.

عدم آزادی

🗳 انتخابات ریاست جمهوری در حکومت اسلامی آزاد نیست. شورای نگهبان، که وجود خودِ این نهاد استصوابی غیرقانی است، سیاهه‌ای از وفاداران به خامنه‌ای و پادوهای بی‌ارده او و نه مردان و زنانی در خدمت مردم را ارائه کرده است.

عدم شفافیت

🗳 انتخابات ریاست جمهوری در حکومت اسلامی قابل اعتماد نیست. هیچ فرآیندی برای اطمینان از صحت، شفافیت و عدالت انتخابات وجود ندارد. هیچ نهاد مستقل داخلی و بین‌المللی بر انتخابات، نظارت ندارد. از اینرو، ولی مطلقه فقیه، هر کسی را که اراده کند، از صندوق بیرون می‌آورد

عدم استقلال قوه مجریه

🗳 قوه مجریه در حکومت اسلامی کارکرد، استقلال و اختیار ندارد. این رئیس جمهور نیست که به عنوان رئیس دولت، رهبری اجرایی کشور، نظارت و مدیریت بر فعالیت‌های اجرایی دولت را بر عهده دارد؛ وزرا و مقامات عالی‌رتبه را منصوب می‌کند؛ بر اجرای قوانین، حفظ حقوق شهروندان و عملکرد دستگاه‌های اجرایی نظارت دارد. بلکه یک دولت برتر، موازی و پشت پرده زیر نظر خامنه‌ای وجود دارد که سیاست‌های کلان کشور را مثل روابط خارجی، سیاست هسته‌ای، تخصیص بودجه کلان و مخفی کشور به اسلامگرایان افراطی لبنان، یمن و عراق را تعیین می‌کند. (قوه مقننه و قوه قضائیه نیز همین ویژگی را دارند.)

بی‌اختیاری رئیس جمهور

🗳 رئیس جمهور هیچ اختیاری در حل معضلات کلان کشور ندارد. تصمیم درباره مشکلات بزرگ داخلی و خارجی را ولی فقیه و بازوی سرکوب او، نهادهای امنیتی و سپاه می‌گیرند. رئیس جمهور اختیار اجرای قول‌هایی که  به مردم می‌دهد، درباره آن اگر صادق باشد، را ندارد. رئیس جمهور در اجرای اصلی‌ترین وظیفه خود که حفظ قانون و حقوق شهروندان است، اختیاری ندارد. (من تعجب می‌کنم کاندیدها چگونه به این خفت تن در می‌دهند و کاندید ریاست جمهوری می‌شوند. به‌ویژه که سرنوشت بنی‌صدر، بازرگان، رفسنجانی، خاتمی، موسوی، احمدی‌نژاد و روحانی جلوی چشم آنهاست.)

ابزار فرافکنی

🗳 رئیس دولت فرادست، موازی، نامرئی، واقعی و کانون‌ قدرت برتر خارج از دولت و مجلس که تصمیم گیر واقعی سیاست‌های کلان و مقصر اصلی وضعیت موجود و ویرانی کشور و جامعه است، به نهادی احتیاج دارند که خود را تبرئه کند. درباره سیاست‌های کلان تصمیم بگیرد، وقتی نتایج فاجعه‌بار آن آشکار شد، بیاید در تلویزیون و مثل یک اپوزیسیون بگوید: اگر حرف مرا گوش می‌کردید، این‌طور نمی‌شد.

قوانین و مقررات ضدانسانی

این فرض محال را بکنیم که رئیس جمهوری انتخاب شود که مدیران مکتبی، ایدئولوژی‌زده‌ی ناتوان، فساد و ناکارآمد را کنار بزند و با شایسته‌سالاری افرادی متخصص، کاردان و خدمتگزار را منصوب کند. آیا ساختار حقوقی و ساختار قدرت واقعی، اختیارات نهادهای قانونی و اختیارات و عملکرد فراقانونی نهادهای نامرئی، اجازه اجرای برنامه‌های رئیس جمهور را می‌دهد؟

پاداش فاجعه‌آفرینی

کارنامه‌ی حکومت اسلامی، سیاست خارجی جنگ‌افروز و حمایت از مرتجع‌ترین و خشن‌ترین نیروهای منطقه، ثروت و دسترنج مردم ایران را زیر پای آنها ریختن؛ سرکوب زنان، جوانان، دگراندیشان و پیروان ادیان و مذاهب دیگر، اقوام ایرانی؛ نابود کردن صنعت، کشاورزی و دامداری تا محیط زیست؛ از انقلاب فرهنگی، اخراج از کار و مصادره اموال، ناامید کردن از آینده جوانان و مهاجرت میلیونی متفکران و متخصصان؛ زندان، کشتار و اعدام مردم تحول خواه و هزاران جنایت دیگر است. شرکت در انتخابات فرمایشی-نمایشی خامنه‌ای  پاداش دادن به این جنایت‎هاست و این پیام زبونانه به دولت نامرئی است که هر جنایتی بکنید ما بره‌وار پای صندوق رای می‌آئیم و نعلین جلادان خود را بوسه می‌زنیم.

تقویت جنبش گذارمحور

تجربه بیش از چهار دهه دیکتاتوری حکومت اسلامی و نگاهی به قوانین حکومت اسلامی و اختیارات و کارنامه ولایت مطلقه فقیه، نشان می‌دهد که امید به اصلاح این رژیم، یک آرزوی بی‌اساس است. تحریم انتخابات ریاست جمهوری، تاکیدی بر عدم مشروعیت و فقدان پایگاه اجتماعی نظام خواهد بود و شرکت در این انتخابات ایجاد تفرقه در جبهه‌ی گسترده‌ی مقاومت سیاسی، مدنی و صنفی خواهان گذار از استبداد و فلاکت حکومت اسلامی است.

ارزش رای من

رای من ارزش سیاسی و اجتماعی دارد و بخشی از کنش اجتماعی-سیاسی من است. من  با رأی دادن و ندادن، به شکل‌گیری آینده کشورمان کمک می‌کنم و نشان می‌دهم که به مسائل و چالش‌های جامعه خود اهمیت می‌دهم و در قبال آن احساس مسئولیت می‌کنم. رأی من ابزار قدرتمندی برای ایجاد تغییرات مثبت در جامعه ما و جهان است و می‌تواند به بهبود شرایط زندگی ما و دیگران کمک کند. این «قیمتی دُر» را در پای خوکان نمی ریزم.

هر رای ما به حکومت اسلامی بی‌احترامی و خیانت به مبارزان کشته شده درجنبش‌های مطالباتی برحق، زنان، کارگران، کارمندان، فرهنگیان، کارکنان بهداشت و درمان، بازنشستگان، سی میلیون شهروند زیر خط فقر، اقوام فقیر نگهداشته و سرکوب شده است.

‌از ترس افعی‌هایی چون قالیباف و جلیلی با استيصال به مار پزشکیان پناه بردن، خیانت به خانواده‌های دادخواه، خیانت به خون نداها، ساریناها، کیان‌ها، خدانورها، ژیناها، نویدها، مجیدرضاها، خیانت به سوخت‌بران و کول‌بران، است.

حکومت اسلامی رفتنی است. شرکت ما در انتخابات فقط به این هیولای در بستر مرگ مشروعیت می‌بخشد و به  طول عمر او اضافه می‌کند تا به کشتارها و اعدام‌های مردم ما و ویرانی میهن ما ادامه دهد.

من برای رای خود ارزش قائلم و همراه و همگام با شهروندان آگاه، سازمان‌های سیاسی، صنفی و مدنی مبارز و شخصیت‌های میهن‌پرست بی‌شماری که انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری را تحریم کردند، در انتخابات شرکت نمی‌کنم. من به نابودی ایران، تایید سیاست‌های ضدمردمی و سرکوب مردم رنحدیده‌ی ما، رای نمی‌دهم.

احد قربانی دهناری

۶ تیر ۱۴۰۳ – ۲۶ ژوئن ۲۰۲۴

شریعت و حقوق کیفری

شریعت و حقوق کیفری

برای درکِ لزوم، اجتناب‌ناپذیری و سودمندی سکولاریسم، درک سرشت حقوق کیفری ضروری است. به‌ویژه چگونگی شکل‌گیری حقوق کیفری مبنی بر شریعت، منابع آن، تاریخ تدوین آن، انتقادات وارد به آن و مقایسه آن با قوانین کیفری وضعی، بسیار آموزنده است.

عدالت کیفری[1] اجرای عدالت در مورد کسانی است که مرتکب امری جنایی شده‌اند. نظام تحقق عدالت کیفری سازمان یا نهاد حکومتی است که در پی شناسایی و دستگیری افراد متخلّف از قانون در پی تربیت و مجازات آنان است. این اهداف شامل توانبخشی به مجرمان، جلوگیری از جنایات دیگر و حمایت اخلاقی از قربانیان است. سازمان‌های اصلی برای نیل به عدالت کیفری شامل پلیس، دادستان و وکیل مدافع، دادگاه و در نهایت زندان است.

اسلام از یک طرف از یک سرزمین فاقد فرهنگ و تمدن دادرسی برآمد و از سوی دیگر در مدتی کوتاه به زور شمشیر و خشونت غیرقابل تصور یک امپراطوری پهناور بوجود آورد و امت اسلامی تشکیل داد. از این‌رو همانطور بورکهارت معتقد است هم سریعترین گسترش دینی را داشته است و هم کم‌مایه‌ترین نهاد دولتی از نظر مبانی حقوقی[2].

مجازات کیفری در شریعت اسلام از یک سو خشونت تحمل‌ناپذیر علیه انسان را اعمال می‌کند و از سوی دیگر ناکارآمد است و به ریشه‌ی بروز جرم توجهی نمی‌کند و برای پیشگیری از آن راه حل اجتماعی ندارد. تنها به قهر این جهانی و ترساندن از عذاب آن جهانی اتکا دارد. (نگاهی به رشد آمار جنایت، فقر و فساد در کشورهائی چون ایران، سودان، افغانستان طالبان، پاکستان، شام داعش و …. این ناکارآمدی را روشن‌تر می‌کند.)

قوانین شرعی بسیار ابتدائی و سازمان نایافته و تفسیرپذیر است. فقیهان مسلمان سده دوم و سوم هجری که قوانین شرعی را نوشتند، بین جنبه‌های مذهبی، اخلاقی و حقوقی تفاوتی قائل نشدند. حدود اختیارات حاکم و قاضی روشن نیست. نظارتی بر قدرت آنها وجود ندارد. آنها جوابگو به مردم نیستند و ادعا می‌کنند که مشروعیت خود را از خدا و پیامبر خدا گرفته‌اند. نویسندگان و فقیهان دوران معاصر جرم‌ها در قوانین اسلامی را به طور کلی به سه دسته تقسیم کردند: حدود، جنایت و تعزیر

حدود

حد کیفر آن دسته از جرایم است که به نظر فقها تعریف و میزان مجازات آن از جانب خدا معین شده است و حاکم مسلمان آنرا اجرا می‌کند. جمع حد، حدود است. حد یعنی مرز تحمل خدا را شکستن و از خطوط قرمز خدا گذشتن و قیودی که از طرف خدا گذاشته شده را مراعات نکردن. این مفهوم از سوره ۲ (البقرة)، آیه‌ی ۲۲۹ گرفته شده است:

وَمَنْ یتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (اینها حدود الهى است، از آنها تجاوز نكنید و هركس از احكام الهى تجاوز كند، ستمكار است‏).

حدود قابل عفو نیست نه قربانی می‌تواند ببخشد، نه حاکم و نه قاضی. حدود را نمی‌توان با پرداخت دیه جایگزین کرد.

در منابع، در تعریف و تعیین مجازاتِ حدود بین مسلمانان هم‌رایی وجود ندارد. عده‌ای فقط آن حددوی که در قرآن نامبرده شده را جایز می‌دانند، عده‌ای فقط آن حدود که در سنت آمده است و عده‌ای هر دو را باهم.

عمده‌ترین جرم‌های با مجازات حدود عبارتند از: سرقت (آیه ۵:۳۸)، محاربه (۵:۳۳ راهزنی، قطع الطریق، سرقت مسلحانه، مبارزه مسلحانه)، زنا (۲۴:۲، تجاوز به برده در اسلام زنا به حساب نمی‌آید)، لواط، قذف (۲۴:۴، اتهام جنسی دروغ)، سُکر (نوشیدن مشروبات الکلی: قرآن نوشیدن شراب را منع کرد ولی نه در قرآن و نه در سنت مجازاتی مشخص برای آن تعیین نشده است.[3] برخی فقها در حد بودن سکر شک دارند و آنرا تعزیر می‌دانند.)، ارتداد (یعنی اگر مسلمان بودی و یا شدی دیگر نمی‌توانی از دین دست بکشی و یا دین خودت را عوض کنی، در قرآن ارتداد منع شد ولی هیچ حکمی برای ارتداد وجود ندارد.[4] مجازات حد برای ارتداد، ابداع فقها است. عده‌ای از اندیشمندان اسلامی مجازات ارتداد را حد نمی‌دانند.)، باغی (شورش علیه حکومت اسلامی، فقها وقتی قدرت را گرفتند، نمی خواهند به هیچ وجه آن را از دست بدهند. مهم نیست مردم چقدر از آنها بیزازند. آنها برای مخالفان حکومت خود، مجازات نابخشودنی -حد- از سوی خدا دارند)، سب النبی (توهین به پیغمبر اسلام که بسیار کشدار است فقها می توانند هر انتقاد و یا بیان واقعیت تاریخی را در این دسته جا دهند) و . . .

جرم‌ها با مجازات حد، دقیق تعریف شده نیست. متن قرآن گاه فقط اشاراتی دارد. هر فقیه بنا بر برداشت خود از این اشارات نتیجه می‌گیرد. از اینرو شاید اغراق نباشد که بگوئیم، به تعداد متکلمان و فقها، قانون شرعی و حدود وجود دارد. در تعریف حد نیز سردرگمی کم نیست. کسانی که قدرت حکومت اسلامی را در دست دارند، هر اقدامی را می توانند ارتداد، باغی، سب النبی و … قلمداد کنند و دشمنان و رقبای خود را از سر راه بردارند.

محاربه و مفهوم مرتبط با آن فساد، بسیار نادقیق و ناروشن و یکی از اصلی‌ترین ابزار سوء استفاده‌ی حاکمان اسلامی (هم در تاریخ و هم دوران معاصر) است.

حکم حد برای ارتداد در قوانین شرعی مغایرت آشکار با آیه لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ دارد. از سوی دیگر با آزادی مذهب تصریح شده در حقوق بشر در ستیز کامل است.

مجازات زنا در قرآن صد ضربه شلاق آمده است ولی در قوانین شرعی حد سنگسار.[5] سنگسار کردن زناکار اختراع اسلام نیست بلکه آنرا از یهودیت گرفتند.

توهین، تحقیر و بربریتی که با اجرای حدود مثل قطع دست، به صلیب کشیدن، اعدام، سنگسار، شلاق زدن و … به انسان و انسانیت می‌شود، نه توجیه کیفرشناحتی[6] دارد و نه رَوایش عقلی، اجتماعی، انسانی و اخلاقی. در هیچ جای دنیا مسلمانان به تنهائی زندگی نمی‌کنند. همه جا پیروان ادیان دیگر و خداناباوران با مسلمانان به سر می‌برند. باید از پیروان اجرای قوانین شرعی پرسید: شما به چه حقی، با اینکه قوانینی در بین مسلمانان بر روی آن توافق نیست و اینقدر نادقیق و ناروشن است را می‌خواهید به دیگران تحمیل کنید؟

جنایت

جنایت، جرم‌های خونی و آسیب رساندن جسمی است و مجازات آن قصاص یا پرداخت دیه می‌باشد. قوانین شرعی قصاص بر آیه‎های ۲:۱۷۸ و ۵:۴۵ قرآن استوار است.

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَیكُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِی لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ

اى مؤمنان بر شما در مورد كشتگان قصاص مقرر گردیده است، که آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده و زن در برابر زن [قصاص شود] و اگر كسى در حق برادر [دینى‏]اش بخشش كند، بر اوست كه خوشرفتارى كند و [قاتل باید دیه را] به نیكى به او بپردازد، این آسانگیرى و رحمتى از سوى پروردگارتان است، از آن پس هركس بى‏روشى كند، عذابى دردناك [در پیش‏] خواهد داشت‏ (سوره ۲: البقرة، آیه ۱۷۸)

وَكَتَبْنَا عَلَیهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَینَ بِالْعَینِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ یحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

و در آن بر آنان مقرر داشتیم که جان در برابر جان، و چشم در برابر چشم و بینى در برابر بینى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و نیز همه ضرب و جرحها قصاص دارد، و هركس كه [از قصاص‏] درگذرد، این [عفو] در حكم كفاره [گناهان‏] اوست، و كسانى كه بر وفق آنچه خداوند نازل كرده است، حكم نكنند، ستمگرند (سوره ۵: المائدة، آیه ۴۵)

بستگان مقتول حق قصاص، تضمین دیه و یا عفو را دارند، همان‌گونه که اعراب جاهلیت داشتند. آنچه در قوانین شرعی تدوین شده از سوی فقها از این آیه‌ها بیشتر به چشم می‌خورد و با حقوق و کیفرشناسی نوین مغایرت دارد، نابرابری در مقابل قانون است. اگر شخص مسلمان بنده‌ی خود (به زبان دیگر برده خود) و یا اهل ذمه را بکشد، قصاص نمی‌شود بلکه دیه می‌پردازد. دیه مرد اهل کتاب، کمتر از دیه مرد مسلمان است[7]. دیه کامل یک مرد مسلمان صد شتر است. دیه‌ی قتل زن نصف دیه مرد است. آسیب رساندن به اعضای بدن هم قصاص می‌شود و هم دیه دارد. برای نمونه، دیه شکستن یک دندان، یک بیستم دیه کامل، یعنی پنج شتر است. اگر باعث سقط جنین زن مسلمانِ آزاد شوی، باید یک بیستم دیه‌ی کامل را بپردازی، ولی دیه سقط جنین برده یا کنیز، یک دهم قیمتِ کنیز است.

در ماده‌ی ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی، بی‌پروا و بی‌اعتنا به دستاوردهای کرامت انسان در قرن بیست و یکم آمده‌است:

پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد، قصاص نمی‌شود و به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد.

بنابر نظر مشهور فقیهان‌ امامیّه،‌ یکی‌ از شرایط‌ قصاص‌ این‌ است‌ که‌ قاتل‌، پدر یا جد پدری‌ مقتول‌ نباشد. دلیل‌ آنان‌ روایات‌ و اجماع‌ است‌. محقق‌ حلّی (متولد ۶۰۲ هـ.ق)‌ در کتاب « شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام»‌ در مقام‌ بررسی‌ شرائط‌ قصاص‌ می‌نویسد: «أن‌ لایکون‌ القاتل‌ اباً، فلو قَتل‌ ولده‌ لم‌ یقتل‌ به‌». یعنی‌ شرط‌ است‌ در قصاص‌ که‌ قاتل‌ پدرِمقتول نباشد، بنابراین‌ چنانچه‌ پدری‌ فرزندش‌ را به‌ قتل‌ رساند، قصاص‌ نخواهد شد. (محقق حلّی، شرائع الاسلام، ج ۴، ص. ۱۱۹).

فقهای شیعه دوران معاصر نیز  پیرو همین نظریه هستند و قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ هم بر این مبنا تنظیم شده است. روح الله‌ خمینی‌ نیز همین‌ نظر را دارد. (خمینی، تحریر الوسیله،‌ ج‌ ۲، ص‌ ۴۶۹)

وقتی ‌‌«لایحه قصاص» مطرح شد، حتی دین‌داران ایرانی با مفاد آن همدمی نداشتند و پرسش‌های اساسی راجع به اجرای آن در جامعه مطرح شد:

در جرم حدود، دادخواه خداست. آیا آدم‌هائی مثل صادق خلخالی و محمد محمدی گیلانی، نماینده تام‌الاختیار خدا هستند که مردم را اعدام می‌کنند؟ جانی که خدا به مردم داده را از آنها بگیرند؟ اگر خدا بخواهد جان یک مرتد را بگیرد، خودش نمی‌تواند و احتیاج به کمک خلخالی، گیلانی، خمینی، خامنه‌ای و یا رئیسی دارد؟

آیا اجرای حدود در جامعه طبقاتی با فقر اقتصادی و فرهنگی فاحش، دادگرانه است؟

آیا در جوامعی و حکومتی که در آن حدود اجرا می شود، حاکمان خودشان به طور کامل اسلامی هستند؟ اگرنه، آیا اجرای حکم حدود از جانب آنها درست است؟

تعزیر

آنچه حدود و جنایت نباشد را فقها به اختیار حاکم و قاضی واگذار کردند. تعزیر به خطاهای غیر از حدود و جنایت اطلاق می‌شود که مجازات آن در قوانین شرع مشخص نشده است، حاکم و قاضی می‌توانند برای تنبیه و تربیت مردم مشخص کنند. در این دسته جرم‌هایی مثل غصب مال و یا مسکن دیگران، شهادت دروغ، برهم زدن نظم اجتماع و …. می گنجد. از آنجائی که در این گونه جرم‌ها، مجازات تعریف شده نیست، دست قاضی باز است که از نصحیت و توبیخ، جریمه تا تازیانه زدن و تا زندان و تبعید را انتخاب کند.

در واقع تعزیر، قانون نیست که فقها آنرا قانون شرعی نامیدند. یک نوع مجازات مردم است که حاکمان اسلامی برای ارعاب مردم می‌توانند اختیاری آنرا کم و زیاد کنند. همیشه بین حاکمان و مردم و به ویژه منتقدان حاکمان اسلامی یک اختلاف نظر و تنش وجود دارد. نامشخص بودن تعزیز دست حاکمان اسلامی را برای شدت عمل و سرکوب باز می‌کند. در کیفرشناسی مدرن بر از پیش تعیین بودن قانون تاکید بسیار وجود دارد. همه شهروندان باید بدانند که مجازات هر قانون‌شکنی که از پیش به روشنی تعریف شده، چیست.[8]

یکی دیگر از اصول بنیادی حقوق و کیفرشناسی مدرن، یکی نبودن قانونگذار و مجری قانون است. آزادی عمل قاضی شرع در مورد تعزیر در تعیین مجازات و میزان آن مغایر با این اصل اساسی است.

شریعت اسلامی و آزادی ادیان

یک مسلمان حق برگشتن از اسلام را ندارد. ترک اسلام و به دین دیگر گرویدن و یا خداناباور شدن در اسلام ارتداد نام دارد و مجازات آن مرگ است. جالب اینجاست که معیار مسلمان بودن یا نبودن، اظهار نظر عینی خود شخص نیست بلکه تشخیص ذهنی حاکمان اسلامی است. [9]

شگفت‌آور است، خدا اگر می‌خواست غیرمسلمانان را بکشد، خودش قادر نبود که برای عربها و فقیهان این کار را صادر کرد؟

فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِینَ حَیثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

پس چون ماه ‏هاى حرام سپرى شد، مشركان را هر كجا یافتید بكشید و آنان را دستگیر كنید و به محاصره درآورید و در هر كمینگاهى به كمین آنان بنشینید پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند، راه برایشان گشاده گردانید، زیرا خدا آمرزنده مهربان است. (سوره ۹(التوبة)، آیه ۵)

در حکومتی‌هایی که شریعت اسلامی را اعمال می‌کنند، غیرمسلمانان هیچ حق اجتماعی و سیاسی ندارند، حتی اگر با حق ذمه، دریافت جزیه و امان دادن، جانشان گرفته و مالشان غصب نشود.

در قوانین شرعی تاکید شده است که جزیه باید با توهین و تحقیر و اطاعتی که هر دو طرف به روشنی آن را به عنوان توهین، تحقیر و اطاعت درک می‌شود، گرفته شود.[10]

قوانین شرعی و حقوق مدنی

جنبش مشروطیت در ایران با شعار قانون و قانون‌گرایی شروع شد. از همان آغاز جنبش، برخی از روحانیون شیعه با مطرح کردن مشروعه در مقابل مشروطه وحشت و هراس در دل مومنان افکندند. آنها نادادگرانه و بدون هیچ پایه عینی، قوانین عرفی را برابر با الحاد معرفی کردند و قوانین شرعی را راه حل تمام معضلات اجتماعی، سیاسی و بین‌المللی. از اینرو، در ایران هرگز یک بحث گسترده و راهگشا درباره قوانین عرفی و قوانین شرعی، نه در سطح نظری-ترویجی بین روشنفکران و نه در سطح روشنگری-تبلیغی در میان مردم و توده‌ها صورت نگرفت.  به طور گسترده و در سطح کل جامعه هرگز بحث نشد که شرع چه می‌گوید و چه می خواهد و پیامد آن برای افراد و جامعه چیست؟ عرف چه می‌گوید و چه می‌خواهد و پیامد آن برای افراد و جامعه چیست؟ همواره روحانیون تنها به قاضی رفتند و در مضرات قوانین عرفی و سکولار و در مزایای قوانین شرعی داد سخن دادند. حال پس از چهل و اندی سال قوانین شرعی در ایران و نشان دادن عملکرد و کارایی آن، ما امکان بهتری داریم که به نقد و بررسی هم قوانین شرعی و هم قوانین عرفی بپردازیم.

روشن کردن گسترده قوانین شرعی و عرفی، پیامدهای آنها برای فرد و جامعه و روابط بین‌المللی موضوعی گسترده است و کار کلان می‌طلبد. من در حد توان خود سعی کردم و می‌کنم جنبه‌هایی از این مسئله مهم را مطرح کنم.

اعتراض به لایحه قصاص

فریاد اعتراض خودجوش زنان علیه «حجاب اجباری» یکی از درخشان ترین صفحات تاریخ مبارزه زنان قهرمان و گمنام ایران است. در عین حال سرکوب خشن آنها با شعار «یا روسری، یا توسری» و سکوت و انفعال مردم، روشنفکران و احزاب و سازمان‌ها یکی از غم‌انگیزترین صفحات تاریخ ماست.

مردم به ویژه زنان، حقوق‌دانان و برخی نیروهای سیاسی – مدنی عمدتاً سکولار به لایحه قصاص اعتراض کردند. آنها سعی کردند با تظاهرات و مبارزه سیاسی قهرپرهیز، انتقادات و اعتراض‌های خود را نشان دهند و کوشیدند جلوی تصویب لایحه قصاص را بگیرند. ولی رژیم مخالفت با برداشت خود از قصاص را مخالفت با اسلام و خدا قلمداد کرد و مخالفان را با شدت عمل سرکوب کرد. یک نمونه برخورد روح‌الله خمینی در یک سخنرانی در باره جبهه ملی است. جبهه ملی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ راهپیمایی در مخالفت با لایحه قصاص سازمان داد. این شیوه برخورد خمینی است. شیوه‌ای عام که برای هر مخالفتی اعمال شد:

من می‌خواهم ببینم که این راهپیمایی که امروز اعلام شده‌است، اساس این راهپیمایی چه هست. من دو تا اعلامیه از «جبهه ملی»، که دعوت به راهپیمایی کرده‌است، دیدم. در یکی از این دو اعلامیه، جز انگیزه‌ای که برای راهپیمایی قرار داده‌اند، «لایحه قصاص» است. یعنی مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحه قصاص بایستند. در اعلامیه دیگری که منتشر کرده بودند تعبیر این بود که «لایحه غیر انسانی» ملت مسلمان را دعوت می‌کنند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایی کنند، یعنی چه؟ یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند! شما را دعوت به قیام و استقامت و راهپیمایی می‌کنند در مقابل قرآن کریم. نص قرآن کریم آقایان تمام تکلیف‌ها را به جا آوردند و عمل کردند، فقط یک تکلیف مانده و آن جمهوری اسلامی را به هم زدن؟! تمام تکلیف‌هایی که بر ما و شما متوجه‌است، چه از قشر نویسندگان و روشنفکران و جبهه‌ها و نهضت‌ها و سایرین، تمام تکالیف فقط منحصر به این شده‌است که این جمهوری اسلامی را در خارج از کشور طور دیگری که هست نمایش بدهید و مردم را دعوت کنید که بر خلاف جمهوری اسلامی شورش کنند؟! دیگر همه چیز درست شده‌است، فقط این یکی مانده؟!… من باید متأسّف باشم، من باید بسیار متأسّف باشم، از اینکه غیب نمی‌دانم! نمی‌دانستم در چنته اینها چه هست. من بعضی از اینها را می‌پذیرفتم؛ به ایشان هم محبت می‌کردم؛ لیکن نمی‌دانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام می‌کنند.

خمینی در نهایت تصریح کرد:

اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را نداده‌ایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعد از ظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اعلامیه‌ای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را غیر انسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آن‌ها هم ما می‌پذیریم.

با این روش هر فریادی را در گلو خفه کردند و هر انتقادی به خود را انتقاد به خدا و اسلام قلمداد کردند و انتقادگران را مرتد نامیدند. مجازات مرتد در قوانین اسلامی مصوب در ۱۴۰۰ سال پیش در عربستان از سوی عرب‌هایی که آنها هم خودشان را نماینده خدا می دانستند، مرگ است.

با این روش، شمشیر را از رو بسته، راه هرگونه انتقاد و گفتگو در جامعه را بستند و نشان دادند که برای آنها انتقادات و افکار مردم هیچ ارزشی ندارد و مصمم هستند با قتل عام مخالفان، حکومت اسلامی را به هر بهائی حفظ کنند.

یک دید ساده‌لوحانه و خوشبینانه در توده‌ها و به ویژه در تود‌ه‌های مسلمان وجود داشت که حالا اسلام آمده و همه چیز حل می‌شود. جامعه‌ در کل به عواقب تغییرات انجام شده در قوانین کیفری و قوانین دیگر حساسیت لازم را نداشت. مردم ایران هیچ‌گاه به صورت گسترده، همگام و مسالمت‌آمیز به قبضه کردن قدرت و دادگستری از سوی روحانیون و تدوین قوانین خشن مجازات اسلامی و اعدام‌های جوانان و فعالان سیاسی اعتراض نکردند. این رفتار نشانگر سطح نازل آگاهی توده‌ها و فعالان سیاسی در ایران و سطح نازل شناخت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و منافع خود است.

رژیم از دو عملکرد اشتباه و ویرانساز خود، گروگان‌گیری کارمندان سفارت امریکا و ادامه جنگ ایران و عراق پس از فتح خرمشهر، در سرکوب مخالفان و جا انداختن سریع قوانین قرون وسطائی حداکثر سوء استفاده را کرده است. رژیم سرکوب خشن و کشتار وسیع علنی و مخفی را به بهانه جنگ با امپریالیسم آمریکا و با کفر صدام توجیه می‌کرد.

علاوه بر آن، احزاب، سازمان‎ها و شخصیت‎های سیاسی هم در تشخیص ماهیت رژیم و پیامد مرگبار عملکرد ملی و بین‌المللی آن و هم در اهمیت قوانینی که در حال تدوین بود، دچار چند دستگی و سردرگمی بودند و قادر به واکنشی متحد و تاثیرگذار نبودند.

رژیم دشمنی خود را با علم حقوق و حقوقدانان با حذف گام به گام حقوقدانان در تدوین قانون اساسی و قوانین مدنی و کیفری نشان داد و حقوق را تخصص روحانیون قلمداد کرد نه حقوقدانان.

رای امام یا حق انتخاب مردم

از اثبات وجود خدا بگذریم، از اثبات ادعای ارتباط پیامبران ابراهیمی با خدا و کلام خدا بودن کتاب آنها بگذریم، از اثبات اصیل و صحیح بودن نسخه‌ی عثمان قرآن بگذریم، در قرآن موجود هیچ آیه در مورد امامت و خلافت بعد از پیامبر، چگونگی و شرایط انتخاب یا انتصاب آن وجود ندارد. از اینرو طرفداران وجوب نصب امام یا خلیفه به اجماع صحابه و تابعین پیامبر بعد از مرگ حضرت محمد و بیعت کردن با ابوبکر را برای اثبات نظر خود ارائه می‌کنند و مردم هر عصری را ملزم به پیروی از آن می‌دانند.

از آنجایی که هیچ قانونی برای جانشینی خلیفه یا امام وجود ندارد. حتی جانشینی حضرت محمد در یک جنگ قدرت خشن و مزوّرانه صورت گرفت. هیچ خلیفه‌ای بر طبق یک قاعده یا قانون جانشین خلیفه دیگر نشد. همه جانشینی‌ها با قتل، مسموم کردن‌ها و جنگ قدرتی خونین صورت گرفت. اگر قرآن نظر بر خلافت و ولایت یک فرد بر مسلمانان دارد، قرآنی که ادعا دارد مَا فَرَّطْنَا فِی الْكِتَابِ مِنْ شَیءٍ (ما هیچ چیزى را در كتاب فروگذار نكرده‏ ایم. سوره ۶(الأنعام)، آیه ۳۸)، چرا یک جمله در آئین خلافت، رهبری و وظایف آن ننوشته است؟ آیا پیغمبر خود را یک پیامبر می‌دانست یا یک پادشاه؟

دقت و پرداخت بیش از حد قرآن به قوانین خانواده، ارث و تجارت و نپرداختن به نوع حکومت در عده‌ای، حتی میان مسلمانان این نظر را تقویت کرد که قوانین شرعی اسلام برای زندگی خصوصی و روابط بین انسان و خدایش است نه قوانینی برای اعمال بر کل جامعه.[11]

همواره بین پادشاهان و امرای ایران و فقها و مجتهدان شیعه یک درگیری پنهان و گاه آشکار و تنش وجود داشت. میزان قدرت و دخالت فقها و مجتهدان با اقتدار شاهان نسبت معکوس داشت. در دربار نادرشاه و رضا شاه روحانیت قدرت نداشتند ولی در دربار شاه تهماسب صفوی و فتحعلی شاه قاجار، روحانیون قدرت تصمیم‌گیری فوق‌العاده داشتند.

دادرسی کیفری در حکومت‌های دولت-ملت نوین

دادرسی کیفری در حکومت‌های دولت-ملت نوین می‌کوشد عدالت را در مورد کسانی که مرتکب امری جنایی شده‌اند، اجرا کند. نهادهای گوناگون حکومتی مرتبط به هم در اجرای عدالت کیفری تنها در پی شناسایی، دستگیری و مجازات بزهکاران نیستند. دادرسی کیفری نوین انسان‌گرایانه و پیشگیرانه است. اهداف دستگاه دادرسی شامل توانبخشی به مجرمان و کمک به آنان از خارج شدن از دور باطل جنایت و وارد اجتماع و بازار کار شدن، بازدارندگی و جلوگیری از جنایات دیگر، تربیت و آموزش مجرم و حمایت اخلاقی از قربانیان نیز می‌شود. عناصر اصلی برای نیل به عدالت کیفری شامل پلیس، دادستان، وکیل مدافع، دادگاه و در نهایت جریمه و زندان است، با تلاش به پایان دادن دور باطل قهر و پاسخ ندادن قهر با قهر و بازسازی مجرم.

دولت با اعمال مجازات‌های كیفری می کوشد قانون را اجرا و نظم و امنیت را برقرار کند. اجرای مجازات بر زندگی، آزادی، جان و مال فرد تأثیر می گذارد. گاه، فرد زندگی خود را از دست می‌دهد، آزادی او محدود می‌شود، دارایی خود را از دست می‌دهد، آبروی او می‌ریزد، انگشت‌نما می‌شود، آسیب اجتماعی و درد و رنج روانی متحمل می‌شود. این پیامد سنگین به عنوان ضرورت محافظت از امنیت عمومی و خصوصی توجیه می‌شود. نباید خطرات بسیار جدی سوء استفاده از این قدرت را فراموش کنیم. نباید نارسائی در جامعه چون فقر و فاقه و تبعیض که زمینه‌ساز جرم می‌شود را نادیده بگیریم.

در بیشتر حکومت‌های دولت-ملت نوین و دموکراتیک برای اعمال مجازات کیفری محدودیت‌های ویژه و نظارت‌های دقیق بر اساس قانون اساسی ملی، استانداردها و اسناد بین‌المللی و نهادهای بی‌طرف مشخص شده است. اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در اکثر قوانین کیفری رعایت شده است.

در قوانین، میثاق‌ها و استاندارهای بین‌المللی به حق عدم بازداشت خودسرانه و عدم تفتیش بی‌دلیل، اصل بی‌گناهی، رعایت قانون، عدم اعمال شکنجه، پرهیز از اجرای مجازات‌های غیرانسانی مثل قطع عضو تاکید شده است.

جمع‌بندی

قانون شرعی با اصول بنیادین حقوق و کیفرشناسی مدرن چون برابری در مقابل قانون ناسازگار و تبعیض جنسیتی، مذهبی و عقیدتی در آن آشکار است.

قانون شرعی با اصول بنیادین حقوق و کیفرشناسی مبنی دقیق و از پیش تعریف شده‌ی جرم و مجازات مغایرت دارد. دست قاضی و حاکم به ویژه در اجرای تعزیر در اعمال تبعیض و سوء استفاده سیاسی و اقتصادی باز است.

 قوانین شرعی خشونت عریان و مغایر با کرامت انسان است.

قوانین شرعی بر ارعاب استوار است. توان‌بخشی، تربیت و پیشگیری در آن جائی ندارد.

قوانین شرعی به علل اجتماعی و اقتصادی جرم بی‌توجه است.[12]

در هیچ جامعه‌ای مسلمانان به تنهائی زندگی نمی‌کنند که همه قطع دست و شلاق زدن و سنگسار و دیگر قوانین شرعی را مناسب دوران معاصر بدانند. حتی همه مسلمانان به اجرای قوانین شرعی اعتقادی ندارند.[13] از اینرو منطقی نیست عده‌ای از مسلمانان قوانین شرعی را به کل جامعه و از طریق اعتقاد به جهاد و دارالاسلام و دارالکفر به همه جهان تحمیل کنند.

قوانین شرعی برداشت فقها و تفسیر آنها از قرآن و برداشت آنها از نیاز زمان است و قرن‌ها پس از پیامبر اسلام تدوین شد. فقها انحصار تفسیر قرآن و درک نیاز زمان را ندارند. مردم حق دارند قانونی منطبق با نیاز زمان و دستاوردهای علوم سیاسی و انسانی تدوین کنند که هم آزادی کامل مذاهب و ادیان و هم کرامت و برابری انسان را تضمین نماید.

احد قربانی دهناری

۵ خرداد ۱۴۰۳ – ۲۵ مه ۲۰۲۴

پ.ن.

درک عمومی و روشن از قوانین شرعی برای ما که برای رسیدن به جامعه‌ای دموکرات، سکولار، روادار، صلح‌جو و مبتنی اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر با رفاه همگانی و آزادی همه‌ی ادیان و مذاهب مبارزه می‌کنیم بسیار مهم است. نظرات موافق، مخالف یا تکمیلی و یا پرسش‌های خود را درباره این نوشته از طریق ایمیل یا تلگرام با من در میان بگذارید:

ahad.ghorbani@gmail.com

@ahaddehnari


[1] Criminal justice

[2] Burckhardt, Jacob (1979). Reflections on History. London: Liberty Fund. p 114.

[3]  Safia M. Safwat (1982) ‘Offences and Penalties in Islamic Law’, Islamic Quarterly 26:169-71.

[4] A. S. Rahman (1972). Punishment of Apostasy in Islam. Lahore: Institute of Islamic Culture. pp 54-55

[5]  El-Awa, Mohamed S. (1982). Punishment in Islamic Law. USA: American Trust Publications. pp 15-17

[6] penology

[7]  عودة، عبدالقادر. (۱۹۶۰). التشريع الجنائي الإسلامي مقارناً بالقانون الوضعي. بيروت: دار الكتاب العربي. صص ۱۴۴ و ۲۱۵

[8]  برای آشنائی با اصول حاکم بر قوانین وضعی مدرن نگاه کنید به:

International Commission of Jurists (1966). The Rule of Law and Human Rights: Principles and Definitions. Geneva: International Commission of Jurists.

[9] The Islamic Law of Apostasy and Its Modern Applicability. A Case from Sudan. Abdullahi Ahmed An-Na’im. pp. 212-213

[10]  قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ.

با اهل كتابى كه به خداوند و روز بازپسين ايمان ندارند و آنچه را خدا و پیامبرش حرام کرده اند، حرام نمی شمارند، و دين حق نمى‏ورزند، كارزار كنيد تا به دست خويش با ذلت و تواضع جزيه بپردازند. (سوره ۹: التوبة، آیه ۲۹)

[11]  برای آشنایی بیشتر با این موضوع رجوع کنید به:

عبد الرازق، علي (۱۹۶۶). الإسلام وأصول الحكم: بحث في الخلافة والحكومة في الإسلام. بيروت: دار مكتبة الحياة

از این کتاب چندین ترجمه با نقدهای مفصل در ایران چاپ شده است. شوربختانه، همه‌ی آنها را باید با هوشیاری و تردید خواند. اگر عربی یا انگلیسی می‌دانید بهتر است، این کتاب را به عربی یا انگلیسی بخوانید.

[12]  برای مطالعه بیشتر، نگاه کنید:

Akhavi, Shahrough (1987). «Iran: Implementation of an Islamic State» in John L. Esposito, ed. Islam in Asia: Religion, Politics, and Society, pp. 27-52. New York: Oxford University Press.

Esposito, John L (1986). «Sudan’s Islamic Experiment» Muslim World 76: 181-202.

[13]  به عنوان نمونه نگاه کنید به:

Beshir, Mohamed Omer (1975). The Southern Sudan: From Conflict to Peace. New York: Barnes and Noble.

شریعت و حقوق مدنی

شریعت و حقوق مدنی

برای درکِ لزوم، اجتناب‌ناپذیری و سودمندی سکولاریسم، درک سرشت قانون، نظام‌های حقوقی، شریعت، حقوق مدنی و حقوق کیفری ضروری است. به‌ویژه چگونگی شکل‌گیری شریعت، منابع آن، تاریخ تدوین آن، افرادی که آنرا تدوین کردند و شناخت برداشت‌های گوناگون از شریعت، بسیار آموزنده است.

قانون چیست و چگونه به وجود می آید؟

قوانین مجموعه‌ای از مقررات و احکام است که مردم یا نمایندگان مردم و گاه حتی حکمرانان برای تنظیم رفتار، کردار، گفتار و روابط اجتماعی و سیاسی شهروندان تدوین می کنند و برای همه روشن می‌شود چه کارهائی مجاز هستند انجام دهند و چه کارهائی مجاز نیستند. هدف قوانین برقراری نظم، تنظیم روابط بین شهروندان، روابط میان دولت و شهروندان و اداره امور جامعه است. شهروندان و دولت موظف و ملزم به پیروی از قانون‌ها هستند و سرپیچی از احکام قانون‌ها تنبیه و کیفر در پی دارد.

ادامه مطلب

سکولاریسم – مزایا، چالش‌ها و انتقادات

سکولاریسم – مزایا، چالش‌ها و انتقادات

سکولاریسم چیست؟ چه سودی برای مردم و جامعه دارد؟ چالش‌های رسیدن به آن چیست؟ انتقادها و نگرانی‌ها در باره آن کدام است؟ این نوشته به طور فشرده به این مباحث می‌پردازد.

سکولاریسم یعنی جدایی نهاد دین از نهاد دولت. به زبان دیگر جدائی دین و مذهب از قوای سه‌گانه‌ی اجرایی، قانون‌گذاری و دادگستری و بی‌طرفی دولت در امور مذهبی شهروندان در ضمن تضمین آزادی باور و مذهب برای همه‌ی شهروندان.

En bild som visar text, skylt, utomhus, Vägmärken

Automatiskt genererad beskrivning

ترجمه‌های گوناگونی از سکولاریسم در فارسی وجود دارد:

  • اعتقاد به اصالت امور دنیوی
  • جدااِنگاری دین از سیاست
  • جدائی دین از دولت
  • جدائی دین و دولت
  • جدائی دین و مذهب از سیاست
  • دنیویت، دنیوی‌سازی
  • دین‌جُداخواهی، دین‌جُدایی
  • دین‌ناوابستگی
  • زمینی‌سازی
  • عَلمانیت یعنی عالَمی‌کردن یا عالَمی‌سازی
  • عِلمانیت یعنی عِلمی‌کردن یا عِلمی‌سازی
  • گیتی‌باوری، این‌جهان‌باوری
  • گیتی‌گرایی، دنیاگرایی
  • نظریه‌ی تفکیک دین از دولت

هیچکدام از ترجمه‌های بالا، معنی کامل و دقیق سکولاریسم را نمی‌رساند. اما، این ترجمه‌های گوناگون، ژرفا و گستره‌ی بیشتری به مفهوم سکولاریسم می‌دهند و جنبه‌های گوناگون آنرا روشن‌تر می‌کنند. من برگردان «جدائی دین و مذهب از سیاست» را نمی‌پسندم. این خطر وجود دارد که کاربرد «جدائی دین و مذهب از سیاست»، ممنوع بودن دخالت دینداران در سیاست را القا کند که به هیچ وجه با سکولاریسم هم‌خوانی ندارد.

سکولاریسم با روشنگری، انسانگرائی، دموکراسی، آزادی دین عقیده و بیان، رواداری، صلح‌جوئی، مبارزه با خشونت، مبارزه با تبعیض، رعایت حقوق شهروندی و اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر پیوند ناگسستنی دارد. بدون رعایت همزمان این مقولات، سکولاریسم به یک نوع دیکتاتوری و سرکوب آزادی عقیده، بیان و مذهب تبدیل می‌شود. از اینرو، من کاربرد واژه‌ی سکولاریسم را ترجیح می‎دهم و دیگر ترجمه‌ها را به‌عنوان مترادف و روشنگر این واژه بکار می‌برم.

در یک جامعه‌ی سکولار، دینداران و یا یک شریعت معین، حق ویژه‌ای ندارد که حکومت، دولت و قانونگذاری را در دست بگیرند و یا باورها و مناسک‌های مذهبی خود را بر جامعه، شهروندان دیگر و سپهر عمومی تحمیل کنند.

سکولاریسم با دین‌ستیزی مرز قاطع دارد. در یک جامعه سکولار، لیبرال و ‌دموکراتیک، دینداری آزاد است و آزادی و برابرحقوقی همه‌ی مذهب‌ها و دین‌ها یکی از اصول مهم و بنیادی نظام سکولار است. حکومت‌هایی که به‌نام سکولاریسم و یا لائیسیته، مذاهب را سرکوب و یا آثار تاریخی و مذهبی را نابود می‌کنند، سکولار نیستند، بلکه دیکتاتور و تمامیت‌خواه هستند. سکولاریسم برای عملی کردن همزمان و باهمِ دو پدیده‌ی بغرنج آزادی عقیده و مذهب از یک سوی و از سوی دیگر عدم دخالت مذهب در دولت، حکومت و سپهر عمومی آمده است.

به زبانی دیگر سکولاریسم فلسفه‌ای است که جداسازی دین از دولت را ترویج می‌کند. این مفهوم اهمیت زیادی در جوامع مدرن دارد. به‌عنوان یک سیاست عمومی مزایا و سودمندی زیادی در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارد. برخی از این مزایا و فواید را توضیح می‌دهم:

مزایا و فواید سکولاریسم

حفظ حقوق شهروندی همه‌ی مردم

سکولاریسم تضمین می‌کند که همه شهروندان، با هر مذهب یا باور دینی و یا بدون باور به هیچ دین و مذهبی، مورد تبعیض قرار نگیرند و از حقوق، فرصت‌ها و امکانات مساوی در جامعه برخوردار باشند. این برابری به ارتقاء عدالت اجتماعی و رعایت حقوق بشر کمک بنیادی می‌کند و موجب ایجاد جامعه‌ای روادار، صلح‌آمیز، منصفانه‌تر، عادلانه‌تر با همبستگی ملی، همگانی و سازنده می‌شود.

آزادی مذهبی همه‌ی مذاهب و ادیان

سکولاریسم آزادی افراد در انتخاب دین و مذهب و یا پیروی‌نکردن ازهیچ دین و مذهبی را، بدون اینکه تحت فشار دولت، نهادهای دولتی و اکثریت مردم، به ویژه عوام، قرار گیرند، تضمین می‌کند. این آزادی همگانی مذهبی، باعث تقویت احترام به تنوع مذهبی و جلوگیری از تبعیض بر اساس باورهای دینی می‌شود. در سکولاریسم همزیستی، همگامی و همکاری باورمندان به ادیان و مذاهب گوناگون به یک فضیلت تبدیل می‌شود و قشریگری و تنگ‌نظری به یک رذیلت.

تقویت دمکراسی

سکولاریسم اجازه می‌دهد که سیاستمداران و دولتمردان بر اساس توانایی‌های مدیریتی، برنامه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود انتخاب شوند، نه بر اساس وابستگی‌های و اعتقادات مذهبی و فرقه‌ای. این امر باعث تقویت دموکراسی، مشارکت مدنی، سازندگی و کارائی می‌شود.

شایسته‌سالاری

حکومت دینی بر باورهای مذهبی پافشاری می‌کند و متخصصانی که پیرو مذهب رسمی حکومت نیستند را غیرخودی می‌داند و از کار اخراج می‌کند. اکثر مسئولان حکومت دینی غیرمتخصصان با ظاهری مومن و خداترس و باطنی به‌غایت ریاکار، فرصت‌طلب و زرکیش هستند. از اینرو، حکومت‌های دینی اَبَربحران‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی در جامعه ایجاد می‌کنند.

احترام به حقوق بشر

با جدا کردن دین از حکومت، سکولاریسم به تضمین حقوق بشر کمک می‌کند، زیرا قوانین و مقررات بر اساس اصول جهانی حقوق بشر و نیاز مردم و جامعه و نه بر اساس آموزه‌های و یا شریعت مذهبی خاص، که به طور عموم تبعیض‌آمیز و خشن هستند، تدوین می‌شوند.

پیشرفت علمی، فناوری و فرهنگی

سکولاریسم فضا را برای علم، هنر و فرهنگ باز می‌کند تا بدون دخالت عقاید و دگم‌ها و محدویت‌های مذهبی رشد کنند. کوتاه کردن دست دین و ایدئولوژی از عرصه آموزشی، علمی، پژوهشی، فرهنگی و هنری می‌تواند به توسعه علم، فناوری، فرهنگ و هنر کمک جدی کند. آموزش‌ها و پژوهشها می‌توانند بدون محدودیت‌های ایدئولوژیک و سانسورهای دینی و بدور از دگم‌ها و خرافات مذهبی گسترش یابند.

جوامع سکولار جوامعی‌اند که به مدیریت علمی دنیا روی می‌آورند و برای ساماندهی امور دنیا، از علم کمک می‌گیرند نه از دین. حکمرانی در جوامع سکولار مبتنی بر تحلیل اطلاعات و امکانات کنونی و مدیریت علمی است نه مدیریت بر اساس احکام دینی که هزاران سال پیش و در زمان و مکان و شرایطی متفاوت تدوین شد. فشار برای گنجاندن واقعیات و امکانات امروز در قالب تنگ قوانین هزاران سال پیش، ناکارآمد است و ابربحران‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تنش‌های اجتماعی خونینی و سرکوب‌های ددمنشانه را موجب می‌شود.

پیشگیری از سوءاستفاده از دین در سیاست

در جوامع سکولار، امکان سوءاستفاده از دین برای مقاصد سیاسی کمتر می‌شود. با جدائی دین از دولت، سیاستمداران نمی‎توانند، یا بهتر بگوئیم کمتر می‌توانند، از احساسات مذهبی توده‌ها برای ایجاد تفرقه و نفاق، کسب قدرت یا جلب حمایت استفاده کنند.

با جدایی دین از سیاست، خطر درگیری‌های مذهبی، تنش‌ها و تعارضات میان مذهب‌ها و فرقه‌های مذهبی مختلف و حتی میان دین و علم کاهش می‌یابد.

بهبود اخلاق اجتماعی

نظام‌های دینی مستعد گسترش، فساد، ریا و تضعیف وجدان کاری و سقوط اخلاق اجتماعی هستند. حکومت شرعی کرامت انسان، حقوق فردی و بشری را نادیده می‌گیرد و با معیار قراردادن ایمان به یک مذهبِ ویژه، دروغ، سالوس و ریاکاری را گسترش می‌دهد.

پیش‌گیری از تبعیض دینی

سکولاریسم از اعمال سلطه یا تبعیض یک مذهب یا دین خاص بر دیگران جلوگیری می‌ کند. این می‌تواند به حفظ تعادل و صلح و در نتیجه سازندگی و نیل به رفاه عمومی در جامعه کمک کند.

روامندسازی آزادی مذهبی

در جوامع سکولار، افراد می‌توانند آزادانه دین خود را انتخاب کنند و به عبادت و انجام فرایض مذهبی خود بپردازند. از آزادی عقیده برخوردار شوند. انجام فرایض دینی در جوامع سکولار برای برخورداری از رانت‌های دولتی نیست، بلکه از ایمان راستین مومن سرچشمه می‌گیرد.

حفظ تنوع فرهنگی

سکولاریسم باعث می‌شود که جوامع بتوانند فرهنگ‌های مختلف را به رسمیت بشناسند و از آنها حمایت کنند، از دستاوردهای آنها بهره‌مند شوند، بدون اینکه به یک دین خاص اولویت داده شود. این امر به جلوگیری از یکسان‌سازی اجباری جامعه کمک می‌کند.

ترویج تنوع فرهنگی و مذهبی در جامعه به گسترش گفت و شنود میان فرهنگ‌ها و کنش ‌و واکنش میان پیروان ادیان و مذاهب گوناگون کمک شایان می‌کند.

تشویق گفت‌وگو و تبادل ایده‌ها

در یک جامعه سکولار، افراد می‌توانند آزادانه درباره ایده‌ها و باورهای مختلف گفت‌وگو کنند. این تبادل ایده‌ها می‌تواند به رشد فکری، خلاقیت و یافتن بهترین راه‌حل‌ها برای مشکلات اجتماعی کمک کنند.

سکولاریسم به ایجاد یک جامعه باز و فراگیر کمک می‌کند که در آن افراد می‌توانند باورها و ایده‌های خود را آزادانه بیان کنند و بر اساس شایستگی‌ها و توانایی‌های خود به موفقیت برسند.

استقلال دولت از دخالت قشریون مذهبی

در یک جامعه سکولار، دولت تصمیمات خود را بر اساس منافع عمومی، نیاز مردم، جامعه و اصول حقوقی می‌گیرد، نه تحت تأثیر یک دین یا مذهب خاص. هیچ دینی مبنای وضع قانون نیست و غیردینداران و پیروان سایر ادیان موظف نیستند تابع باید و نبایدهای یک مذهب ویژه باشند

ثبات سیاسی

سکولاریسم می‌تواند به ایجاد یک دولت پایدارتر کمک کند، زیرا سیاست‌مداران مجبور نیستند دین خاصی را برای جلب حمایت انتخاب کنند. عدم محوریت یک دین و یک ایدئولوژی باعث کاهش تنش‌ها و رقابت‌های مذهبی در سیاست می‌شود.

مدیریت منابع عمومی

در یک جامعه سکولار، منابع عمومی مانند بودجه دولت، امکانات عمومی و خدمات اجتماعی بدون در نظر گرفتن وابستگی مذهبی به افراد اختصاص می‌یابد. این عدم تبعیض باعث می‌شود که منابع به طور عادلانه‌تری توزیع شوند.

تحکیم نهادهای مستقل

سکولاریسم می‌تواند به ایجاد نهادهای مستقل مانند دادگاه‌ها، دانشگاه‌ها، و رسانه‌ها کمک کند که بدون دخالت یا تأثیرگذاری مذهب عمل کنند. این نهادها می‌توانند به صورت بی‌طرفانه به ارائه خدمات بپردازند و از حقوق افراد دفاع کنند.

حفظ محیط زیست

جنگ‌های دائمی بین دین‌ها و همین‌طور جنگ‌های بین مذهب‌ها و فرقه‌های یک دین پیامدهای سنگین انسانی، مادی و محیط‌زیستی داشته است و دارد. جنگ‌ها یکی از اصلی‌ترین عوامل تخریب محیط زیست هستند. سکولاریسم مناقشات و جنگ‎های مذهبی را کاهش می‌دهد به حفظ محیط زیست کمک می‌کند.

جایگاه راستین دین و روحانیون

در یک نظام سکولار دین و روحانیت جایگاه راستین خود را پیدا می‌کنند. جایگاه روحانیت جدا از دولت و امور دولتی قرار دارد. دولت و مؤسسات حکومتی مستقل از مداخله‌ی روحانیت عمل می‌کنند. امور مذهبی و دینی دور از اعمال نفوذ دولت به دستگاه‌ها و مؤسسات مذهبی واگذار می‌شود.

امور مذهبی شهروندان مومن، مانند سازمان دادن و اداره‌ی عبادات، نگهداری اماکن مذهبی، تدریس در مدارس دینی، تسلی دادن مردمی که با مذهب در شرایط سخت و بحران‌ها تسلی می‌یابند، تبلیغ و ترویج رواداری، سازمان دادن امور خیریه و تشویق مردم به کمک به همنوعان و نیازمندان و … به دستگاه‌ها و مؤسسات مذهبی واگذار می‌شود و دولت در این موارد مداخله‌ای ندارد. در نظام سکولار، حقوق مذهبی و دینی همچون دیگر حقوق مدنی برای همه شهروندان تضمین می‌شوند.

چالش‌ها

شکل گیری سکولاریسم در جوامع با موانع و چالش‌های مختلفی مواجه می‌شود. برخی از موانع شکل‌گیری سکولاریسم عبارتند از:

خشک‌اندیشی مذهبی

در جوامعی که تعصب و خشک‌اندیشی مذهبی قوی است، برخی افراد برای مذهب و باور خود جایگاه ویژه قائل هستند. آنها در پی تحمیل باورها و مناسک مذهب خود به دیگران به‌هر قیمتی هستند. آنها با تفکیک دین از دولت مخالفت می‌کنند و اعتقاد دارند دین یا مذهب آنها باید نقش تعیین‌کننده در امور سیاسی و سپهر عمومی و حتی زندگی خصوصی داشته باشد.

روحانیون در سوءاستفاده از احساسات عوام مهارت هزاران ساله دارند. این مهارت امروزه با کمک رسانه‌های همگانی مدرن به کاراترین شکل به‌کار گرفته می‌شود.

مخالفان سکولاریسم و مروجان حکومت دینی، از استدلال‌های روادارانه‌ی سکولاریسم مثل دموکراسی، آزادی عقیده و مذهب و حقوق بشر برای اهداف تنگ‌نظرانه خود سوءاستفاده می‌کنند.

گسترش رفاه عمومی

یک حکومت مذهبی به دلیل گوناگون مانع گسترش رفاه عمومی است. بودجه‌ها بر اساس نیاز مردم و جامعه تدوین نمی‌شود، بلکه براساس تبلیغات و حفظ حکومت مذهبی اختصاص می‌یابد.

حکومت دینی با کنارگذاشتن متخصصان، اندیشمندان و نخبگان دگراندیش و مجبورکردن آنها به مهاجرت، با نادیده‌گرفتن علوم اجتماعی مدرن ضربه جدی به شکل‌گیری و گسترش رفاه عمومی می‌زند.

تقلید و پیروی کورکورانه از رهبران مذهبی

حکومت دینی با تلقین، تبلیغ و ارعاب، استقلال فکری و وجدان انسانی و انساندوستی توده‌ها را از کار می‌اندازد و مومنان را مستعد خشونت و آسیب رساندن به انسان‌های دیگر و حتی کشتن آنها می‌کنند. در دین اسلام جنگ بنام جهاد حتی یکی از فروع دین و از واجبات اسلامی است. واژه‌ی جهاد ۱۰۸ بار در قرآن آمده‌است. در برخی جوامع، رهبران دینی تأثیر بسزایی بر پیروان خود دارند و آنها را با فتوا و تحریک بدون اندیشیدن مستقل توده‌ها را وادار به خشونت‌های سهمگین می‌کنند. سوءاستفاده از این نفوذ، یکی از موانعی جدی برای حرکت جامعه به‌سوی سکولاریسم است. تغییر در نگرش این مقامات و تعامل مثبت با آنها کار بسیار دشواری است.

منافع اقتصادی

روحانیون در حکومت دینی جایگاه برتر و منافع مالی و اقتصادی دارند که در تفکیک دین از دولت به خطر می‌افتد. در حکومت دینی موسسات مذهبی به دولت وابسته‌اند و درآمدهای زیادی برای روحانیون و حکومت دارند. علاوه بر این در حکومت‌های دینی روحانیون با تسلط بر وقف، خمس، زکات و نذر بر بخش عمده اقتصاد کشور تسلط دارند. هر نظامی که این تسلط را محدود کند، مورد خشم، نفرت، نفرین و تهمت روحانیون قرار می‌گیرند. در نتیجه، حرکت به سوی سکولاریسم با مقاومت شدید روحانیون مواجه می‌شود.

تقدس

روحانیون برخی امور اجتماعی یا حقوقی را مقدس‌ و بخشی از ارزش‌های فرهنگی جامعه معرفی می‌کنند. این پدیده‌های مقدس موانع جدی در راه تفکیک دین از دولت هستند. افرادی این افکار روحانیون را به عنوان جزء هویت فرهنگی و ملی خود تلقی می‌کنند و تغییرات در این زمینه را نادرست می‌بینند. به‌عنوان نمونه روحانیون و متکلمین شیعه بر این باورند که خدا با یک رسانه‌ی خطاناپذیر به آنها نظر خود را اعلام کرد که دیه زن نصف مرد است. حال اگر زنان و کنشگران مدنی به این حکم انتقاد کنند، با یک موضوع مقدس، یک هویت فرهنگی و ملی مخالفت کرده‌اند و مستحق سرکوب می‌شوند. تقدس‌زدائی از تبعیض‌ها و خرافات، کاری دشوار است و یک مبارزه و روشنگری، فرهنگی و هنری درازمدت و پیگیر طلب می‌کند. هر چند مردم بدون توقف، آرام و مطمئن به سوی سکولار کردن جامعه به پیش می‌روند.

مقاومت سیاسی

برخی از گروه‌ها و افراد در حکومت دینی منافع سیاسی دارند. آنها از دست دادن اجرای قوانین مذهبی و باورهای دینی، به‌ویژه باورهای خرافی دینی را تهدیدی برای قدرت و موقعیت خود می‌بینند. آنها با حرکت به سوی سکولاریسم به شدت مخالفت می‌کنند.

دروغ

یکی از چالش‌های گسترش سکولاریسم دروغ و نسبت دادن پدیده‌هایی به آن است که به‌هیچ وجه با آن همخوانی ندارد. ازآن میان از مخالفت سکولاریسم با مذهب می‌توان نام برد. شگرد دیگر، خواندن چیزی را سکولاریسم که سکولاریسم نیست و رد کردن آن. به‌عنوان نمونه، حکومت صدام حسین را سکولاریسم می‌خوانند و با برشمردن جنایات صدام، به خیال خود سکولاریسم را رد می‌کنند.

مطلوب جلوه‌دادن فاجعه‌های تاریخی

طرفداران حکومت دینی با رومانتیزه‌کردن، مطلوب و خوشایند جلوه‌دادن دیکتاتورها و نظام‌های سرکوبگر و غیرانسانی، سعی در عقب‌گرد به عصری را دارند که زندگی توده‌ها بغایت رنجبار بوده است. برای نمونه، برای اسلامگرایان حکومت محمد در مدینه که با جنگ‌ها و سرکوب‌ها، ترور و فقر همراه بود و اقلیت‌های مذهبی و قومی هیچ حقوقی نداشتند و زنان هیچ جایگاهی در جامعه نداشتند، برده‌داری آزاد بود، حکومتی مطلوب، دادگرانه و آرمانی جلوه داده می‌شود.

گزینش دستاوردهای مدرنیته

مدرنیته پیشرفت همزمان علوم انسانی ئ اجتماعی، دانش و فناوری است. طرفداران حکومت دینی از یک سوی دستاوردهای مدرنیته چون کرامت انسان، حقوق فردی، حقوق بشر، حقوق بین‌الملل، قوانین وضعی را رد می‌کنند و از سوی دیگر از دستاوردهای فناوری مدرن چون رادیو، تلویزیون، اینترنت، هواپیما و حتی بمب اتم برای گسترس و تحکیم مقاصد و افکار کهن و تبعیض‌آمیز خود حداکثر استفاده را می‌کنند.

فقه

فقه ادیان ابراهیمی، به‌ویژه اسلامی قوانینی دارد که بسیار تبعیض‌آمیز، خشن و ضدانسانی است. از آن میان از تبعیض و خشونت نسبت به زنان، دگراندیشان، همجنس‌گرایان، پیروان ادیان دیگر، مجازات اعدام، سنگسار و قطع دست و پا می‌توان نام برد. نشان دادن اینکه این تبعیض‌ها و مجازات‌ها ربطی به خدا و پیامبر ندارد و ساخت و پرداخت روحانیون و متکلمان ادیان ابراهیمی است و باید با برخوردها و قوانین انسانی جایگزین شود، چالشی کلان و وظیفه بزرگ روشنفکران دوران ماست.

سانسور و خودسانسوری

سانسور چه عمودی از سوی دولت، چه افقی از سوی عوام و اکثریت در ایران ریشه تاریخی و طولانی دارد. نتیجه این سانسور دوگانه، خودسانسوری، با ایما و اشاره و مبهم‌نویسی است. رسیدن به جامعه‌ای روادار که اندیشمندان مستقل آزادانه بتوانند نقد کنند و ایده‌ها نو مطرح نمایند، تابوشکن باشند کار بزرگ پیش ‌روی ماست.

نهی از منکر و آتش‌به‌اختیاری

در یک دموکراسی دادرسی‌ها در دادگاه‌های علنی انجام می‌شود. اعمال قدرت در انحصار دولت است و کسی حق ندارد سرخود دیگران را مجازات کنند. شوربختانه متکلمان اسلامی نهی از منکر را ابداع کردند و رهبران حکومت اسلامی آتش‌به‌اختیاری را تجویز می‌کنند. بسیج عمومی اندیشمندان و توده‌ها برای هر دو پدیده ضداجتماعی و ضدانسانی لازم است.

انتقادهای مخالفان سکولاریسم

مخالفان سکولاریسم انتقادات متعددی را مطرح می‌کنند. برخی از این انتقادات ریشه در برداشت نادرست از سکولاریسم دارد و برخی یگر نسبت دادن پدیده‌هایی به سکولاریسم است که با آن هیچ ارتباطی ندارند و برخی از بیماری‌های دوران کودکی سکولاریسم است. سکولاریسم به عنوان یک فلسفه سیاسی که برای پایان دادن به جنگ‎های مذهبی و گسترش رواداری از سوی عده‌ای از اندیشمندان که اکثریت آنها باورمندان به مذهب بودند پدید آمد، مانند هر اندیشه اجتماعی دیگر قابل توسعه است و اشتباهات خود را در مسیر حرکت تصحیح می‌کند.

انتقادات نسبت به سکولاریسم تنوع و گستردگی زیادی دارد. به برخی از انتقادات می‌پردازم:

تبعیض علیه مذهب

برخی از مخالفان سکولاریسم اعتقاد دارند که این مفهوم منجر به تبعیض علیه مذاهب می‌شود و آزادی باور و مذهب فرد را پایمال می‌کند. با نگاهی به تاریخ پیدایش سکولاریسم، و تجربه سکولاریسم در کشورهای دموکراتیک و روادار، در می یابیم، که سکولاریسم درست برای رفع تبعیض بین مذاهب و رسیدن به برابرحقوقی همه‌ مذاهب شکل گرفت و موفق شده است.

نابودی ارزش‌های معنوی

برخی افراد بر این باورند که سکولاریسم موجب از بین رفتن ارزش‌های معنوی و اخلاقی در جامعه می‌شود و به جای آن، ارزش‌های مادی و تجاری گسترش می‌یابد. از آنجائی در نظام سکولار و دموکرات که هیچ مبارزه‌ای علیه مذهب، اخلاق، فرهنگ و هنر نمی‌شود، این نگرانی موردی ندارد. برعکس از آنجائی که پیوستن به مذاهب آزاد است و فشار مادی و یا رانت حکومت مذهبی وجود ندارد، ریا و سالوس به حداقل می‌رسد و ارزش‌های معنوی در جامعه سکولار جایگاه ویژه پیدا می‌کند.

نقض حقوق مذهبی

برخی انتقاد کنندگان بر این باورند که سکولاریسم حقوق مذهبی افراد را نقض می‌کند و محدودیت‌هایی برای عقاید و انجام فرایض و عبادات مذهبی فراهم می‌کند. این نگرانی نابجاست. سکولاریسم همراه با رعایت حقوق بشر، رواداری و دموکراسی است و آزادی باور و دین را تضمین می‌کند. آنچه سکولاریسم محدود می‌کند، اعمال شریعت یک مذهب ویژه بر باورمندان به مذاهب دیگر و شهروندان یک جامعه است.

افزایش بی‌دینی

برخی افراد اعتقاد دارند که سکولاریسم منجر به افزایش بی‌دینی و کاهش ارتباط اجتماعی و فرهنگی با مذهب می‌شود و به فروپاشی ارزش‌ها و هویت جامعه منجر می‌شود. این نگرانی مورد ندارد. در کشورهای سکولار و دموکرات ادیان گوناگون بدون تحمیل خود بر جامعه و دیگر ادیان فعالیت دارند.

چکیده

به طور کلی، سکولاریسم به تضمین آزادی، عدالت، تعامل آرام و مسالمت‌آمیز در جوامع مدرن و به تعادل بین دین و دولت کمک می‌کند تا هر دو بتوانند در جامعه به نحوی موثر عمل کنند.

سکولاریسم به ایجاد یک جامعه مدرن، پویا، و بردبار کمک می‌کند که در آن همه افراد، فارغ از باورهای مذهبی، از حقوق و فرصت‌های برابر برخوردار باشند.

سکولاریسم فقط یکی از مولفه‌های فرمانروایی نوین و انسانگرا است. بدون آزادی، دموکراسی، رواداری، کثرت‌گرایی، رعایت کرامت و حقوق بشر، مبارزه با تبعیض و تلاش برای کاهش شکاف طبقاتی، هیچ تضمینی برای اجرای درست سکولاریسم در جامعه وجود ندارد.

سکولاریسم مبارزه با دین و مذهب نیست، بلکه تلاشی است برای آزادی همه دین‌ها و مذهب‌ها.

احد قربانی دهناری

۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ – ۱۵ مه ۲۰۲۴

پ.ن.

درک عمومی و روشن از سکولاریسم برای ما که برای رسیدن به جامعه‌ای دموکرات، سکولار، روادار، صلح‌جو و مبتنی اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر با رفاه همگانی مبارزه می‌کنیم بسیار مهم است. نظرات موافق، مخالف یا تکمیلی خود را با این نوشته از طریق ایمیل یا تلگرام با من در میان بگذارید:

Ahad.Ghorbani@gmail.com

@ahaddehnari