بازدیدها: 14
مقدمه
لغو ناگهانی کنسرت رایگان همایون شجریان در میدان آزادی، نه تنها یک رخداد فرهنگی خنثی نبود، بلکه به مثابه آینهای تمامقد، ضعفها و هراسهای ساختاری حکومت ایران را برملا ساخت. ماجرا نشان داد که حتی یک گردهمایی هنری و موسیقایی، وقتی به میدان آزادی و جمعیت میلیونی پیوند میخورد، برای حکومت به یک بحران امنیتی تبدیل میشود. این رخداد، پرسشهای مهمی درباره رابطهی مردم و حاکمیت، ظرفیت مدیریت نهادی، و میزان تابآوری سیاسی جمهوری اسلامی برانگیخت.
۱. منشأ و روند ماجرا
ماجرا از آنجا آغاز شد که همایون شجریان رسماً اعلام کرد مجوز برگزاری کنسرت رایگان در میدان آزادی صادر شده است. رسانههای رسمی در ابتدا با شور و هیجان از آن استقبال کردند و آن را نشانهای از «نشاط اجتماعی» و «گشایش فرهنگی» خواندند. اما تنها دو روز پیش از اجرا، هنرمند خبر لغو را اعلام کرد و علت را «مشکلات لجستیکی و عدم امکان مدیریت جمعیت» دانست.
به فاصله کوتاهی، گزارشها از اختلاف میان وزارت ارشاد، شهرداری تهران و سایر نهادهای امنیتی حکایت کردند. در واقع، آنچه ابتدا چراغ سبز حاکمیت به نظر میرسید، ناگهان به دیواری بلند از ترس و تردید بدل شد.
۲. چرا لغو شد؟
لغو این کنسرت را میتوان محصول سه عامل در همتنیده دانست:
۱. ریسک امنیتی و سیاسی:
میدان آزادی، بهعنوان نمادی تاریخی از انقلاب ۵۷ و محل تجمعهای اعتراضی، همواره برای حکومت حساسیتبرانگیز بوده است. حضور صدها هزار نفر در چنین مکانی، حتی با نیت موسیقایی، میتوانست به بستری برای شعارهای سیاسی و براندازانه بدل شود. در چنین شرایطی، رژیم یا باید به سرکوب فوری دست میزد – که مشروعیتش را بیش از پیش فرسوده میکرد – یا با ناتوانی در کنترل شعارها، عملاً صحنهای از ضعف اقتدار خود را به نمایش میگذاشت.
۲. ناهماهنگی نهادی:
وزارت ارشاد مجوز داده بود، شهرداری مسئول فضا و تجهیزات بود، و نهادهای امنیتی سایهای سنگین بر ماجرا انداخته بودند. هیچ نهادی حاضر نشد مسئولیت ریسک را بپذیرد. این ناهماهنگی بازتابی است از بحران ساختاری در نظام حکمرانی ایران، جایی که مراکز متعدد قدرت، بهجای مدیریت مشترک، یکدیگر را خنثی میکنند.
۳. محاسبه رسانهای ناکام:
در ابتدا کنسرت میتوانست برای حکومت به نمایش «فضای باز فرهنگی» بدل شود. اما هزینههای احتمالی – از شعارهای ضدحکومتی تا خطر از دست رفتن کنترل جمعیت – به مراتب بیشتر از منافع تبلیغاتی ارزیابی شد. اینجا عقلانیت امنیتی بر عقلانیت تبلیغاتی غلبه کرد.
۳. منافع و خطرات برای حکومت
اگر کنسرت برگزار میشد، حکومت میتوانست از آن برای نشان دادن «عادیسازی» در داخل و خارج بهره ببرد، شکافهایی میان مخالفان ایجاد کند و تصویری از جامعهای آرام به جهان ارائه دهد.
اما خطرات، بسیار جدیتر بودند: احتمال سر دادن شعارهای سیاسی، امکان خروج کنترل از دست نیروهای امنیتی، و در نهایت پخش جهانی تصاویر ضعف اقتدار. همین موازنهی پرریسک، حکومت را واداشت عقبنشینی کند.
۴. پیامدها برای جامعه و اپوزیسیون
برای مردم، این لغو به معنای از دست رفتن فرصتی کمنظیر برای لذت بردن از موسیقی در فضای عمومی بود. اما مهمتر از آن، نشان داد که حاکمیت حتی از شادی جمعی نیز بیمناک است. این سرخوردگی میتواند به بیاعتمادی عمیقتر نسبت به وعدههای رسمی بیانجامد.
برای اپوزیسیون، این رخداد سندی زنده از ترس ساختاری حکومت از مردم است. لغو کنسرت را میتوان به عنوان مثالی روشن از این واقعیت دانست که حتی یک گردهمایی فرهنگی ساده میتواند برای حکومت تهدیدی سیاسی تلقی شود.
۵. بازتاب خارجی
لغو کنسرت، برخلاف نیت اولیه حکومت، پیامدهای منفی در عرصه بینالمللی داشت. رسانههای جهانی آن را بهعنوان نشانهای از هراس حکومت از مردم و ضعف در مدیریت اجتماعی تحلیل کردند. به جای تصویری از «ثبات» و «گشایش»، تصویری از ترس و بیاعتمادی حاکمیت مخابره شد.
۶. جمعبندی
لغو کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی، بیش از آنکه یک اتفاق فرهنگی باشد، یک رویداد سیاسی بود. این ماجرا سه حقیقت بنیادی را برملا کرد:
۱. ترس سیستماتیک حکومت از هر نوع تجمع مردمی، حتی اگر به نام هنر و موسیقی باشد.
۲. شکاف نهادی و ناتوانی ساختار قدرت در مدیریت رویدادهای بزرگ اجتماعی.
۳. فرصتسوزی در عرصه تبلیغات خارجی، که بار دیگر نشان داد حکومت حاضر است حتی منافع خود را قربانی هراس از مردم کند.
در نهایت، لغو این کنسرت یادآور این واقعیت است که در جامعهای که حکومت از گردهمایی مردمانش میهراسد، موسیقی نه تنها هنری بیخطر نیست، بلکه به سلاحی نمادین در برابر اقتدارگرایی بدل میشود.
افشین جم
0 Comments