
مذاکره و جان های به دار آونگ شده/ گفت و گوی مسعود نقره کار و علیرضا میبدی – رادیو همراه
بازدیدها: 8
بازدیدها: 8
بازدیدها: 135
بازدیدها: 9
مسعود نقره کار
ناباورانه و تکان دهنده است.
خودکشیِ هنرمندان رو به افزایش است، خودکشی کسانی که تصور شده است بیش از دیگران می باید ستایشگر زندگی و گریزان از مرگ، وآفرینشگرِ واقعیتی صیقل خورده و تلطیف شده و زدوده از رنج های انسان باشند. از هنگام انتشار پژوهش “خودکشی هنرمندان – تراژدی رنج های خلاق” که در سال2021 (بهار 1400) منتشر شد تاکنون سیاهۀ بلندی برنام های صدها تن از هنرمندانی که خودکشی کردند، و در این کتاب به آن ها اشاره شده، افزوده شده است.
از تازه ترین خبرها، خبرخودکشی حامد صفائی ست، از چهره های خلاق سینمای میهنمان، بازیگر، کارگردان،
نمایشنامه نویس و فیلمساز.
خودکشی هنرمندان، به دلایلِ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، و یا بیماریهای روانی وعصبی و پارهای بیماریها و ناتوانیهای جسمی اتفاق می افتد. در بررسی خودکشی هنرمندان عوامل فردی و اجتماعی مشخص را میباید در نظر داشت، نمیتوان برداشت و قضاوت و تحلیل یکسانی از خودکشی هنرمندان ارائه داد. اینکه چرا در میان هنرمندان، به ویژه شاعران و نویسندگان، نقاشان و اهل سینما و موسیقی میزان خودکشی بیشتر است نیز هنوز پاسخ روشنی داده نشده است، اما روشن است که چرائی و چگونگی خودکشی هنرمندان با خودکشی در دیگر گروههای اجتماعی تفاوت هائی دارد.
برخی تفاوتها که در چرائی و چگونگی خودکشی هنرمندان مطرح شدهاند، این ها هستند:
ویژگیهای ذهنی- روانی و شخصیتی هنرمندان، افزایش میزان و کیفیت حساسیتهای حسی وعاطفی، توانائی تخیل و تجسم، آستانهی تحمل پذیری دررابطه با نابسامانیهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و هنری و رخدادهای محیط زندگی و رنجها و آسیب های فردی و خانوادگی، میزان ناسازگاری با آنچه در زندگی روزمره با آنها مواجه میشوند، و ویژگی پرسشگری و مشاهده گری هنرمندان با افراد غیر هنرمند ودیگر گروه های اجتماعی متفاوت است. هنرمندان نسبت به کشمکشها، سازگاری و ناسازگاری های درونی خود نیز حساس تر برخورد میکنند، کشمکشها و درگیری هائی که در رابطه با زندگی، زن، عشق، مرگ، چگونه مُردن و پدیدههای دیگرانسانی و اجتماعی دارند.
در تداوم و گسترش فاجعه خودکشی هنرمندان در میهنمان نقش ستمگری های چندگانه، سرکوبگرانه و بحران آفرینی در
همه سطوح زندگی اجتماعی، به ویژه فرهنگ کُشی و هنرستیزی حکومت اسلامی را نمی باید دستِ کم گرفت.
…….
از فیس بوک مسعود نقره کار
بازدیدها: 52
گفت و گوی مسعود نقره کار و علیرضا میبدی- رادیو همراه
بازدیدها: 10
هویتهای قومی و ملی ما ایرانیان
سروش آزادی
سرآغاز
ناسیونالیسم در ایران، بهویژه پس از انقلاب ۱۳۵۷، شکلی منحصربه فرد به خود گرفته است که آن را میتوان «ناسیونالیسم اسلامی- شیعی» نامید. این نوع ناسیونالیسم، برخلاف ناسیونالیسمهای کلاسیک که عمدتاً بر مبنای زبان، فرهنگ یا سرزمین مشترک تعریف میشوند، ترکیبی از ایدئولوژی دینی (تشیع)، حاکمیت مذهبی و مفهوم هویت ملی ایرانی است. این ایدئولوژی، که ریشههای تاریخی آن به تأسیس سلسله صفویه در قرن شانزدهم میلادی بازمیگردد، بر تشیع بهعنوان مؤلفهای اصلی در تعریف هویت ملی ایرانی تأکید دارد. این مسئله، در تعامل حکومت مرکزی با اقوام مختلف ایران که بسیاری از آنها سنیمذهب هستند، نقش مهمی در ایجاد شکافهای قومی- مذهبی ایجاد کرده است.
در این راستا، اعتراضات و تقابلهای ترکها و کردها در ارومیه نمونهای که طی هفته اول فروردین ماه ۱۴۰۴ رخد داد، از چالشهای جدی است که ناسیونالیسم اسلامی- شیعی جمهوری اسلامی به این اختلافات دامن زده است. این اعتراضات نه تنها بازتابدهنده تنشهای قومی و مذهبی میان اقوام سنیمذهب (مانند کردها) و حکومت شیعهمحور است، بلکه نشاندهنده تلاشهای جمهوری اسلامی برای ایجاد یک جبهه یکپارچه از نیروهای خودی در برابر مخالفان و گروههای اپوزیسیون نیز میباشد. بهویژه در این مورد، حکومت با استفاده از سیاستهای تفرقهافکنانه، سعی در حفظ انسجام داخلی خود دارد و همزمان اختلافات قومی و مذهبی را در سطح منطقهای دامن میزند.
این تنشها همچنین گویای نقش کلیدی ناسیونالیسم اسلامی- شیعی در شکلدهی به سیاستهای حکومت در مناطق مختلف ایران است. در این راستا، اعتراضات در ارومیه میتواند بهعنوان نمونهای از واکنش اقوام و مذاهب مختلف ایران به ناسیونالیسم دولتمحور تعبیر شود، جایی که هویتهای قومی و مذهبی در تقابل با تلاشهای جمهوری اسلامی برای تحمیل یک هویت ملی شیعی قرار میگیرند.
اختلافات قومی- مذهبی در ایران، بهویژه در مناطق مرزی مانند آذربایجان شرقی، غربی و کردستان، از یک سو بهعنوان بازتابی از سیاستهای مذهبی حاکمیت و از سوی دیگر، دلیل و معلول نوعی ناسیونالیسم اسلامی- شیعی است که در تضاد با هویتهای قومی و مذهبی سایر اقوام ایران قرار دارد.
جمهوری اسلامی در شرایط تاریخی خاصی قرار دارد. در نقطهای که بقای آن میتواند به دلایل گوناگون، از جمله ناکارآمدی، تمامیتخواهی و نگاه ایدئولوژیک به حفظ و بقای اسلام سیاسی، سقوط کند. در این شرایط، همه انواع و ابزارهای پروپاگاندای حکومتی در دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی حول این محور تمرکز دارد که برای بقای خود بتواند اپوزیسیون ایران را از یکپارچگی و انسجام مبارزاتی جلوگیری کند. در نتیجه، با استفاده از حربههایی چون دامن زدن به اختلافات قومی، تلاش میکند تا تحولات پیشرو، خصوصاً در مذاکرات با دولتهای غربی، به نفع ماندگاری خود تمام شود.
ناسیونالیسم اسلامی جمهوری اسلامی: ابزار ایدئولوژیک حکومت
پس از انقلاب ۱۳۵۷، جمهوری اسلامی تلاش کرد هویت ملی ایرانی را با ایدئولوژی شیعهمحور خود بازتعریف کند. در این رویکرد، مفاهیمی مانند «امت اسلامی»، «ولایت فقیه»، و «اسلام سیاسی» جایگزین مدلهای کلاسیک ناسیونالیسم ایرانی شدند. هدف این ناسیونالیسم، ایجاد یک «ملت اسلامی» بود که هویت آن نهتنها بر اساس ملیت، بلکه بر اساس پیروی از ایدئولوژی شیعی جمهوری اسلامی تعریف شود.
این نگاه، بهطور مستقیم با هویتهای قومی و مذهبی متنوع ایران در تضاد قرار گرفت. اقوامی مانند کردها، بلوچها، ترکمنها و بخشی از عربهای خوزستان که عمدتاً سنیمذهب هستند، در این تعریف از «ملت- امت» جایگاه فرودستی پیدا کردند و با حذف از عرصه قدرت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مواجه شدند. در واقع، ناسیونالیسم اسلامی جمهوری اسلامی، بهجای ایجاد انسجام ملی، باعث تعمیق شکافهای قومی و مذهبی در ایران شد.
تفاوتهای ناسیونالیسم اسلامی و ناسیونالیسم غربی
همانطور که اشاره شد، جمهوری اسلامی با تکیه بر نوعی ناسیونالیسم اسلامی- شیعی به بقای سیاسی خود ادامه میدهد. نکتهای که ناسیونالیسم جمهوری اسلامی را از ناسیونالیسمهای کلاسیک غربی متمایز میکند، و پیوند عمیق آن با ایدئولوژی دینی و اهداف فراملی است.
بر خلاف ناسیونالیسمهای مدرن که به چارچوب سرزمینی و مشارکت شهروندان در ساختار دولت-ملت تأکید دارند، جمهوری اسلامی ناسیونالیسمی ایدئولوژیک و فراملی را دنبال میکند که در عین دفاع از شیعیان، جبههای گستردهتر از نیروهای اسلامگرا را نیز تحت حمایت خود قرار داده است. برای روشن شدن این استدلال به جدول زیر توجه فرمایید.
تفاوتهای بنیادین ناسیونالیسم جمهوری اسلامی و ناسیونالیسمهای مدرن غربی
ویژگی | ناسیونالیسم مدرن غربی | ناسیونالیسم جمهوری اسلامی |
مبنای هویت ملی | دولت-ملت، حاکمیت ملی، مشارکت عمومی | ایدئولوژی دینی (ولایت فقیه)، شیعهمحوری |
نقش قومیت و مذهب | کمتر نقش کلیدی دارد | تعیینکننده هویت «خودی» و «غیرخودی» |
قلمرو نفوذ | محدود به سرزمین ملی | فراملی (گسترش تشیع، حمایت از گروههای نیابتی) |
نگاه به نظم بینالمللی | مبتنی بر دولتهای مستقل و دیپلماسی | تلاش برای ایجاد جبهه ایدئولوژیک در برابر غرب و اسرائیل |
نقش شهروندان | مشارکت سیاسی، حقوق برابر | وابستگی به مشروعیت دینی، تبعیض علیه اقلیتها |
استراتژی جمهوری اسلامی: ترکیب ناسیونالیسم شیعی و پاناسلامیسم
در حالی که ناسیونالیسمهای کلاسیک بر دولت- ملت و انسجام سرزمینی تأکید دارند، جمهوری اسلامی دو مسیر هم زمان را پیش میبرد:
ناسیونالیسم شیعی در داخل ایران: تأکید بر تشیع بهعنوان رکن اصلی هویت ملی و محدودسازی حقوق گروههای مذهبی دیگر (اهل سنت، بهاییان، یهودیان، دراویش…).
پاناسلامیسم فراملی در خاورمیانه؛ حمایت از گروههای اسلامگرا مانند حزبالله لبنان، حشد شعبی عراق، انصارالله یمن، و حماس و جهاد اسلامی در فلسطین، با هدف ایجاد یک محور ضدغربی و ضداسرائیلی.
پیامدهای این ناسیونالیسم در سیاست داخلی و منطقهای
در داخل ایران، این ناسیونالیسم دینی، اقوام و مذاهب غیرشیعه را به حاشیه رانده و احساس بیگانگی را در میان آنها تقویت کرده است (بهویژه در میان کردها، بلوچها، و اهل سنت).
در منطقه، استراتژی حمایت از گروههای نیابتی باعث شده ایران با قدرتهای منطقهای (مانند عربستان و ترکیه) و جهانی (مانند آمریکا و اسرائیل) وارد رقابت یا درگیری شود، که خود بر وضعیت اقتصادی و امنیت داخلی ایران تأثیر گذاشته است.
چالش گذار: چگونه میتوان ناسیونالیسمی جدید را تعریف کرد؟
در دوران گذار از جمهوری اسلامی، یکی از مسائل کلیدی، بازتعریف ناسیونالیسم ایرانی بدون وابستگی به مذهب خاص و بدون تداوم سیاستهای فرقهای- ایدئولوژیک خواهد بود. آیا ایران پس از جمهوری اسلامی میتواند به ناسیونالیسمی مدرن و مدنی دست یابد که تنوع قومی و مذهبی را بپذیرد، یا خطر تجزیه و واگرایی قومی وجود خواهد داشت؟ این پرسش، آینده ناسیونالیسم در ایران را مشخص خواهد کرد.
رابطه ناسیونالیسم اسلامی و قومیت: تضاد یا همگرایی؟
یکی از مهمترین چالشهای ناسیونالیسم شیعی جمهوری اسلامی، برخورد آن با هویتهای قومی- مذهبی متنوع ایران است. از یکسو، حکومت تلاش میکند با تأکید بر «ملت ایران» بهعنوان یک هویت واحد، اقوام مختلف را تحت لوای هویت ملی یکپارچه قرار دهد. اما از سوی دیگر، ناسیونالیسم مذهبی حکومت، مانعی جدی برای پذیرش تنوع قومی و مذهبی در کشور ایجاد کرده است. این مسئله در موارد متعددی نمود یافته است:
کردها و بلوچها: که عمدتاً سنیمذهب هستند، همواره با سیاستهای تبعیضآمیز و امنیتی جمهوری اسلامی مواجه بودهاند. سرکوب نخبگان سیاسی و فرهنگی، فقر اقتصادی، و عدم توسعه متوازن از جمله مسائلی است که این اقوام با آن مواجهاند.
آذریها و ترکمنها: گرچه هویت فرهنگی و زبانی آنها کمتر با ایدئولوژی شیعی جمهوری اسلامی در تضاد است، اما در سیاستهای فرهنگی و زبانی با محدودیتهایی روبهرو هستند.
عربهای خوزستان: که بخشی از آنها سنیمذهب هستند، از تبعیض اقتصادی و عدم به رسمیتشناختن هویت فرهنگی خود رنج میبرند.
در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی بهجای تلاش برای همگرایی ملی از طریق پذیرش تنوع قومی و مذهبی، سیاستهایی اتخاذ کرده که به تشدید تضادها و اختلافات منجر شده است.
سیاستهای جمهوری اسلامی عامل تحریک تضادهای قومی در فرایند گذار است
در هفته اخیر (فروردین ۱۴۰۴)، نمونههایی از تحریک درگیریهای قومی در ارومیه دیده شده که بر اساس تضاد بین ناسیونالیسم شیعی و هویتهای قومی- مذهبی دیگر (بهویژه کردهای سنیمذهب) شکل گرفته است. حکومت از این شکافها برای تقویت پایگاه خود در میان نیروهای مرکزگرا و کاهش همگرایی در میان نیروهای مخالف استفاده میکند.
این استراتژی تفرقهاندازانه شباهت زیادی به سیاستهای حکومت عثمانی در قرن نوزدهم و شوروی در دوره استالین دارد، جایی که دولتهای مرکزی برای حفظ اقتدار خود، به تحریک اختلافات قومی و مذهبی دامن میزدند تا از اتحاد اقوام مختلف علیه حاکمیت جلوگیری کنند.
آینده ناسیونالیسم ایرانی در دوران گذار
در شرایط کنونی، بحث درباره «بازتعریف ناسیونالیسم ایرانی» به یکی از مسائل کلیدی نیروهای اپوزیسیون تبدیل شده است. این بازتعریف باید:
بر تنوع زبانی، فرهنگی و مذهبی ایران تأکید کند و از انحصارطلبی مذهبی- ایدئولوژیک فاصله بگیرد.
برابری شهروندان را صرفنظر از قومیت و مذهب تضمین کند تا دیگر هیچ گروهی احساس حاشیهنشینی نکند.
مقابله با سیاستهای تفرقهافکنانه جمهوری اسلامی را در دستور کار خود قرار دهد و به جای دامن زدن به گفتمانهای واگرایانه (مثل تجزیهطلبی یا مرکزگرایی مطلق)، به دنبال یک مدل همگرایانه و دموکراتیک باشد.
سخن آخر «آینده ناسیونالیسم جمهوری اسلامی و نقش آن در همبستگی ملی»
ناسیونالیسم اسلامی جمهوری اسلامی، نهتنها موفق به ایجاد یک هویت ملی فراگیر نشده، بلکه باعث عمیقتر شدن شکافهای قومی- مذهبی در ایران شده است. این نوع ناسیونالیسم، که بر پایه تشیع و ایدئولوژی مذهبی استوار است، بهجای پذیرش تعدد فرهنگی و زبانی در ایران، سیاستی یکدستسازی فرهنگی- مذهبی را دنبال کرده که موجب بیاعتمادی میان اقوام و حاکمیت مرکزی شده است.
با توجه به این شرایط، در آیندهی گذار از جمهوری اسلامی، یکی از چالشهای اساسی بازتعریف مفهوم ناسیونالیسم ایرانی خواهد بود؛ مفهومی که بتواند هویت ملی را بر اساس تنوع فرهنگی، زبانی و مذهبی ایران بازسازی کند، نه اینکه آن را در چارچوب یک ایدئولوژی مذهبی خاص محدود نماید.
از طرف دیگر جمهوری اسلامی، ناسیونالیسم شیعی را نه تنها بهعنوان یک ابزار ایدئولوژیک برای انسجام درونحکومتی، بلکه بهعنوان ابزاری برای ایجاد تفرقه در میان نیروهای اپوزیسیون به کار گرفته است. این رویکرد، بهویژه در مناطقی مانند آذربایجان غربی (ارومیه)، کردستان، خوزستان و سیستان و بلوچستان، به شکل برجستهای دیده میشود؛ جایی که حکومت با دامن زدن به تضادهای قومی- مذهبی، مانع از شکلگیری اتحاد میان گروههای مخالف خود میشود.
سؤال کلیدی بی پاسخ در این شرایط این است که:
آیا اپوزیسیون میتواند از دام تفرقههای قومی- مذهبی که جمهوری اسلامی ایجاد کرده، عبور کند و یک گفتمان ملی جدید را در گذار از حاکمیت اسلامی که در مرحله فروپاشی قرار دارد، پایهریزی نماید؟ پاسخ به این سوال می تواند تعیینکننده آینده ساختار ملی ایران پس از گذار از جمهوری اسلامی باشد.
۲۸ مارت ۲۰۲۵