جشنواره سینمایی “کن” فرانسه در روزهای گذشته میزبان دو کارگردان ایرانی بهمراه تیم بازیکنان دو فیلم فارسی بود.جایزه “نخل طلایی” این جشنواره برای فیلم “یک تصادف ساده” به جعفر پناهی کارگردان نام آشنای ایرانی تعلق گرفت که بارها توسط حکومت اسلامی مورد اذیت و آزار، بازداشت وحبس های طولانی قرار گرفته بود. جعفر پناهی بعد از پانزده سال محرومیت سینمایی در این فستوال جهانی خوش درخشید و باعث غرور جامعه سینمایی کشور، فرهنگ دوستان و مردم ایران شد.
در حالیکه حکومت اسلامی در انظار و محافل جهانی بعنوان حکومت ترورو سرکوب شناخته شده و هر روز در انزوای بیشتری قرار می گیرد، صدای اعتراض و مقاومت مدنی مردم ایران در صحنه های مختلف بین المللی، همچون فستوال های سینمایی مدام رساتر میشود. آقای پناهی کارگردان شجاع و متعهد ایرانی، دریافت جایزه خود را به فرصتی برای اعتراض به جمهوری اسلامی و دفاع از آزادی و دموکراسی برای ایران تبدیل کرد و خواهان همبستگی همه ایرانیان با نظرات وعقاید گوناگون برای رسیدن به این هدف مهم شد.
کارگردان دیگر ایرانی ” سعید روستایی” نیز که برای اولین بار با فیلم فارسی “زن و بچه” در این جشنواره جهانی فیلم شرکت میکرد، زبان به نقد حکومت در تحمیل حجاب اجباری به زنان بازیگر و سانسورشدید در سینما گشود.
جعفر پناهی فیلمش را بدون مجوز وزارت ارشاد و بطور مخفیانه ساخته و بازیگران زن هم پوشش آزاد داشتند. چنین حضور قدرتمندی توسط این کارگردان ایرانی حاصل جنبش مقاومت مدنی زنان و مردان، ورزشکاران و هنرمندان، روزنامه نگارن و وکلا و دانشجویان و اساتید دانشگاه و دیگرگروه های اجتماعی جامعه ایران است، که حکومت اسلامی را در حوزه عمومی و زیست اجتماعی به عقب رانده و حساب مردم ایران را از حکومت اسلامی برای جهانیان جدا کرده است.
دریافت جایزه سینمایی جعفر پناهی با استقبال و تشویق جامعه سینما و شخصیت های مختلف سیاسی و اجتماعی در داخل و خارج ازایران مواجه شد. وزیر امورخارجه کشور فرانسه این جایزه را اقدامی نمادین در برابرسرکوب رژیم ایران نامید. جعفر پناهی امروز پنجشنبه پنجم خرداد سرافرازانه به ایران بازگشت و با شعار زن- زندگی- آزادی در فرودگاه مورد استقبال قرار گرفت.
سازمانهای عضو “پیمان همکاری”، ضمن تبریک به جعفر پناهی و قدردانی از حضور پر رنگ او برای انعکاس صدای مردم، بردرخواست او برای همبستگی ایرانیان در یک ائتلاف وسیع ملی برای گذار از جمهوری اسلامی تاکید می ورزند ونجات ایران از استبداد دینی را در گرو تحقق این همگرایی میدانند.
پیمان همکاری مبارزات بی وقفه و شجاعانه شهروندان ایران برای ساختن ایرانی آزاد و دموکراتیک و سکولارارج می نهد و تلاش می کند صدای مبارزه مشترک آنان و جنبش زن زندگی آزادی باشد.
پیروز باد مقاومت مدنی مردم ایران
زند باد زن زندگی آزادی
سازمانهای عضو پیمان همکاری پنجم خرداد 1404 شمسی – 26 ماه مه 2025 میلادی
فیلم «یک تصادف ساده»، ساختۀ جعفر پناهی، سوم خرداد برندۀ نخل طلای هفتادوهشتمین جشنواره فیلم کن شد؛ جایزهای معتبر برای نویسنده و فیلمساز معترض ایرانی که مدتی را در زندان رژیم گذراند و بیش از ۱۵ سال اجازۀ خروج از کشور را نداشت.
این جایزه دستاورد تاریخی و افتخاری بزرگ برای سینما ایران است که با وجود سانسورهای حکومت اسلامی به چنین کیفیت عالی رسیده است. همچنین سرفرازی برای جامعه مدنی ایران و همۀ هنرمندانی که کنار مردم ایران ایستادهاند و صدای مردم و پژاوک دهندهی احساسات و رنجهای مردم در نظام سرکوبگر ولایت فقیه هستند و همهی ایرانیانی است که در راه آزادی، عدالت و کرامت انسانی مبارزه میکنند. به پناهی عزیز از تصمیم قلب شادباش میگوئیم.
جعفر پناهی هنگام دریافت نخل طلا از ایرانیان خواست اختلافات را کنار بگذارند و برای آزادی ایران تلاش کنند. او تاکید کرد: «من از تمام گروهها با هر عقیده و مرام در کشورم و خارج از کشورم، تمام ایرانیان که برای آزادی و رسیدن به مقام انسانی و برای رسیدن به دموکراسی تلاش میکنند، یک خواهش دارم. تمام اختلافات را کنار بگذارید. الان مهم کشور ما است، یکپارچگی کشور ما است. به امید اینکه هر چه زودتر به آزادی برسیم. برسیم به جایی که دیگر کسی به ما نگوید چه بپوش و چه نپوش، چه بکن و چه نکن. و سینما که عشق ما است، کسی به ما نگوید چه بساز و چه نساز. به امید آن روز.»
این خواست پناهی خواست شورای ملی تصمیم هم است که خواهان گذار از حکومت اسلامی با همبستگی گسترده ملی و همگامی همهی تشکلهای سیاسی، صنفی، مدنی و محیط زیست برای گذار از حکومت اسلامی و رسیدن به نظامی دموکراتیک، سکولار و روادار است. ما از این پیام پناهی همهجانبه پشتیبانی میکنم و در کنشها و تبلیغ و ترویج خود بهکار میگیریم.
کمیته جایزه صلح آخن در آلمان، خبرنامه امیرکبیر را بهعنوان برنده سال ۲۰۲۵ معرفی کرد. برنده امسال، یک سازمان حقوق بشری دانشجویی در ایران است که بهطور مستمر به پوشش اعتراضات، بازداشتها، سرکوبها و نقض حقوق بشر در دانشگاههای ایران میپردازد و سرکوب دانشجویان و اساتید در دانشگاههای ایران را مستند می کند.
کمیته جایزه صلح آخن در کنفرانس مطبوعاتی اعلام برندگان سال ۲۰۲۵ که امروز (۱ خرداد ۱۴۰۴) برگزار شد؛ با ستایش از «شجاعت تحریریه»، خبرنامه امیرکبیر را یک ابزار ارتباطی ضروری برای #جنبشی_اعتراضی توصیف کرده است که ناچار به فعالیت و سازماندهی مخفیانه علیه رژیم جمهوری اسلامی است. این پلتفرم امروزه از طریق اینترنت و شبکههای اجتماعی به صدها هزار نفر دسترسی دارد و به صدای مؤثری برای جنبش دانشجویی در ایران تبدیل شده است.
جایزه صلح آخن (Aachen Peace Prize) که جز قدیمیترین جوایز حقوق بشری در آلمان است؛ از سال ۱۹۸۸ هرساله به افراد و گروههایی تعلق میگیرد که بهصورت مردمی، برای صلح، دموکراسی و تفاهم میان ملتها تلاش میکنند. در میان برگزیدگان پیشین این جایزه، چهرههای شناختهشدهای مانند کایلاش ساتیارتی، فعال مبارزه با بردهداری کودکان در هند و برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۱۴، دیده میشوند.
از اول خرداد ۱۴۰۴، رانندگان کامیون در بسیاری از شهرهای کشور به نشانهی اعتراض به شرایط سخت کاری، گرانی روزافزون، و بیتوجهی مسئولان به مطالبات صنفی خود، دست به اعتصاب زدهاند.
بر اساس گزارشهای رسیده، خواستههای اصلی رانندگان به شرح زیر است:
حق بیمهی رانندگان باید شفافسازی شود.
از اسفند سال گذشته، مبلغ بیمهی رانندگان بیش از ۲۲۰ درصد افزایش یافته، بیآنکه خدمات درمانی متناسب با این افزایش بهبود یافته باشد. چرا باید برای دفترچهای که بسیاری از مراکز درمانی آن را نمیپذیرند، ماهانه بیش از سه میلیون و سیصد هزار تومان پرداخت شود؟
طبق قانون، دولت موظف به پرداخت سهم بیمهی رانندگان خودمالک است. با این حال، از انجام این تعهد سر باز زده است. همزمان، سهم کمیسیون باربریها از ۱۳ درصد به ۴۵ درصد افزایش یافته، در حالی که کرایهی حمل بار برای رانندگان همچنان ثابت مانده است.
تبعیض و فساد در روند تخصیص بار، دریافت هزینههای غیرقانونی برای صدور و تمدید کارت هوشمند، کارت سلامت و دیگر مدارک، موجب نارضایتی گسترده شده است. رانندگان خواهان پایان دادن به این بیعدالتیها هستند.
کرایههای حمل بار گاه تا چند ماه پرداخت نمیشود و هیچ تضمین قانونی برای پرداخت بهموقع آن وجود ندارد. این مسأله باعث فشار شدید مالی بر رانندگان شده است.
بسیاری از شرکتهای باربری مبالغ مربوط به بیمه و بیمهی تکمیلی را از رانندگان کسر میکنند اما این مبالغ را به حساب بیمهها واریز نمینمایند. نتیجه آنکه دفترچههای بیمهی رانندگان فاقد اعتبار شدهاند.
جادههای ناایمن، نبود علائم هشداردهنده، روشنایی ناکافی و وضعیت نامناسب مسیرها، از دلایل اصلی تصادفات هستند؛ بهگونهای که رانندگان سهم این عوامل را در بیش از ۶۰ درصد تصادفات میدانند.
امکانات خدماتی بینراهی در جادهها بسیار ناکافی است: مراکز اورژانس، درمانی، بهداشتی و استراحتگاههایی که استانداردهای لازم را داشته باشند، به ندرت یافت میشود. همچنین در بسیاری از مسیرها تعمیرگاه سیار یا ثابت وجود ندارد.
فرسودگی ناوگان حملونقل، کیفیت پایین خودروها و بالا بودن سن کامیونها، موجب افزایش هزینههای سنگین برای نگهداری و تعمیرات شده است. بسیاری از رانندگان توان نوسازی وسیلهی نقلیهی خود را ندارند.
در بسیاری از بنادر و پایانههای بارگیری، مبالغی بهصورت غیرقانونی و بدون ارائهی خدمات رفاهی یا اداری از رانندگان اخذ میشود. این باجگیری باید متوقف شود.
سوخت بیکیفیت، نبود استاندارد در گازوئیل عرضهشده، کمبود سوخت در برخی مناطق، و افزایش قیمت بیضابطهی آن، از دیگر مشکلات جدی رانندگان است.
نبود امنیت در مرزها برای رانندگان بینالمللی، به تهدیدی جدی برای جان و اموال آنها تبدیل شده است.
لوازم یدکی و لاستیک با قیمتهایی سرسامآور و کیفیتی پایین عرضه میشوند، که هم موجب خطرات ایمنی و هم فشار اقتصادی مضاعف بر رانندگان شده است.
اعتصاب و اعتراض، حق قانونی رانندگان و کلیه کارگران است. سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، از اعتصاب و خواستههای عادلانهی شما حمایت میکند.
جمهوری اسلامی با سیاستهای مخرب و ضدملی، ناکارآمدی، تخصیص ناعادلانه منابع، ماجراجوییهای خارجی، حمایت از گروههای تروریستی نیابتی و تصمیمگیریهای متوهمانه و ضدایرانی ولیفقیه، زندگی را برای اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران سخت و جانفرسا کرده است. امروز، کامیونداران و نانوایان شریف کشور با اعتراض و اعتصاب، زبان گویای جامعهای هستند که دیگر تاب تحمل این ویرانگری نظاممند ولی فقیه و پاسداران را ندارد.
در پی فراخوان اتحادیههای کامیونداران و رانندگان خودروهای سنگین که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ منتشر شد، از روز اول خرداد، اعتصابی سراسری و یکهفتهای آغاز گردد. مطالبات آنان، شامل «پرداخت عادلانه کرایه، تأمین قطعات و خدمات، توزیع کافی سوخت، واقعیسازی هزینه بیمه و عادلانهسازی عوارض جادهها»، خواستههایی کاملاً منصفانه است. ولی در چهارچوب نظم فاسد جمهوری اسلامی امیدی به تحقق آنها نیست.
همزمان، نانوایان نیز از ۲۷ اردیبهشت اعتراضات خود را در واکنش به خلف وعدههای دولت، پرداختنشدن کمک معیشتی، ناکارآمدی سامانه نظارت و توزیع آرد و نان، و همچنین خسارات ناشی از قطعهای مکرر برق آغاز کردهاند. این اعتراضات بهحق، بازتاب نارضایتی عمیق در میان اقشار تولید کننده و زحمتکش کشور است.
شورای ملی تصمیم بیکفایتی و سیاستهای رژیم و تصمیمات خامنهای را عامل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم ایران میداند و از خواستهای بر حق کامیونداران و نانوایان پشتیبانی میکند. در ضمن از تمامی فعالان صنفی دعوت میکند که اعتصابات خود را با هوشمندی و برنامهریزیهای هدفمند دنبال کنند؛ بهگونهای که امکانات رژیم، از جمله نیروهای سرکوب و مراکز کلیدی اقتصادی وابسته به نهاد ولایت فقیه، هدف قرار گیرد، و در عین حال از آسیب به منافع صنفهای دیگر جلوگیری شود.
همچنین، شورای ملی تصمیم بر ضرورت تشکلیابی، انسجام و همبستگی میان تمامی اقشار و صنوف کشور تأکید میورزد. تنها یک نیروی متحد، متشکل و همراستا میتواند رژیم ولایت فقیه، و بازوی نظامی و اقتصادی آن، سپاه پاسداران را، که شریانهای حیاتی اقتصاد ایران را در اختیار دارد، وادار به عقبنشینی و تسلیم در برابر اراده ملت کند.
شایسته است که اپوزیسیون ایران، بهویژه، از اعتصابکنندگان و خانوادههای آنان حمایت نموده و برای مساله ایجاد صندوق حمایت از اعتصابکنندگان و خانوادههایشان اقدام نماید.
در این لحظه تاریخی، سرنوشت و نجات ایران در دستان مردمی است که با اتحاد، آگاهی و جسارت، راه رهایی را هموار خواهند کرد.
در واکنشی کمسابقه و تاریخی، بیش از ۵۰۰ چهرهی شناختهشده فرهنگی، هنری، اجتماعی و مدنی ایران با امضای بیانیهای از موضع فرزندان داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر در مخالفت با حکم اعدام قاتلان والدینشان حمایت کردند. این بیانیه، که در پی تأیید حکم اعدام متهم ردیف اول از سوی دیوان عالی کشور منتشر شد، بر مخالفت آشکار با مجازات مرگ و درخواست برای رسیدگی عادلانه اما بدون اعدام تأکید کرده است. امضاکنندگان این بیانیه ضمن ستایش از شجاعت مریم، صفا و مونا مهرجویی در «نه» گفتن به اعدام، تاکید کردهاند که خواهان رسیدگی دقیق، عادلانه و بازدارنده به این پروندهاند، اما بدون صدور حکم اعدام. شجاعت خانواده مهرجویی در عدم تمایل به انتقامجویی و تأکید بر جایگزینهای مجازات، بهویژه در فضایی که ساختار قضایی و مذهبی جمهوری اسلامی مجازات اعدام را ابزار بازدارندگی و قدرت تلقی میکند، موجی از واکنشهای مثبت و همراهی در میان اقشار مختلف جامعه را برانگیخته است. گسترهی متنوع امضاکنندگان- از هنرمندان و کنشگران مدنی گرفته تا استادان دانشگاه و خانوادههای داغدار- این بیانیه را به صدایی تازه برای تغییر بنیادین در ذهنیت عمومی دربارهی اعدام تبدیل کرده است. نکته قابل توجه، گستره متنوع و کمسابقه امضاکنندگان این بیانیه است؛ از طیفهایی بسیار متفاوتد، از آتش شاکرمی تا محمد قوچانی، از بهمن فرمانآرا تا عمادالدین باقی. نامهایی چون بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، نرگس محمدی، شهناز اکملی، رخشان بنیاعتماد، فرهاد میثمی، جعفر پناهی، نسرین ستوده، فاطمه معتمدآریا، هدیه تهرانی، لیلا حاتمی، پرستو فروهر، حسین سربندی، مانی حقیقی، گلشیفته فراهانی، عبدالله مومنی، سحر دولتشاهی، نوید محمدزاده، افسانه بایگان، محمد رسولاف، و بسیاری دیگر در میان امضاکنندگان دیده میشود؛ ترکیبی از هنرمندان، روزنامهنگاران، کنشگران مدنی، و استادان دانشگاه. (منبع: ایرانوایر. ۳ خرداد ۱۴۰۴)
نه به اعدام؛ صدای تازه در فرآیند گذار از جمهوری اسلامی اعدام در جمهوری اسلامی، نهتنها یک ابزار قضایی، بلکه سازوکاری ایدئولوژیک، مذهبی و سیاسی برای تثبیت ترس، کنترل اجتماعی و حذف مخالفان بوده است. بنا بر گزارشهای نهادهای بینالمللی حقوق بشر، ایران پس از چین دومین کشور جهان از نظر تعداد اجرای احکام اعدام است. بسیاری از این اعدامها فاقد شفافیت قضایی، فاقد وکالت مؤثر و در بسیاری موارد مرتبط با اتهامات سیاسی، اعتقادی یا اجتماعیاند.
در این چارچوب، مخالفت گسترده با اعدام- بهویژه از سوی خانوادههای قربانیان خشونت- نه صرفاً یک خواست حقوق بشری، بلکه نشانهای از شکلگیری یک گفتمان جدید در مسیر گذار از نظم سیاسی موجود است. نظم سیاسیای که مشروعیت خود را از احکام شریعت و مجازاتهای سنگین آن از جمله اعدام میگیرد، اکنون با چالشی از درون جامعهی نخبگانی روبهروست.
آنچه در این بیانیه رخ داده، بیسابقه است: نخست، به دلیل ترکیب متنوع و نمادین امضاکنندگان؛ از چهرههایی با پیشینههای فکری و سیاسی بسیار متفاوت؛ دوم، به سبب پرهیز از انتقامطلبی حتی در مواجهه با جنایتی آشکار و تکاندهنده؛ و سوم، به دلیل بیان صریح «نه به اعدام» در یکی از پرسروصداترین پروندههای جنایی سالهای اخیر.
این وزن اجتماعی تازهیافته، میتواند به یکی از محورهای وحدت ملی در دوران گذار بدل شود؛ گذار از نظمی که عدالت را با «قصاص و مرگ» تعریف کرده، به نظمی که عدالت را با «ترمیم، بازسازی و انسانگرایی در پروژه عدالت انتقالی» بازمیفهمد. مخالفت با اعدام، در این معنا، نه یک مطالبهی صرفاً اخلاقی، بلکه بخشی از پروژهی سیاسی و تمدنی آینده ایران است.
نه به اعدام؛ آغازی بر یک وفاق ملی نوین مخالفت عمومی و نخبگانی با اعدام، بهویژه در بستر پروندهی مهرجویی، فرصتی بینظیر برای شکلگیری گفتمان جایگزین عدالت خشونتمحور در ایران است. این رخداد باید نهتنها به عنوان یک موضع انسانی، بلکه به عنوان بخشی از استراتژی همبستگی ملی در گذار از جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گیرد. ۳ خرداد ۱۴۰۴ ۲۴ می ۲۰۲۵
کشف توانمندی ها: گام اول برای استقلال درونی و استقلال اجتماعی!
تا حالا شده از خودتون سوال کنید «من تو چه زمینه ای قوی هستم؟» یا اینکه « چه چیزی من رو منحصر به فرد میکنه؟» این ویدیو دربارهی اهمیت “کشف توانمندی ها” از نگاه کاردرمانیه: شناسایی توانایی های فرد برای رسیدن به استقلال و بهبود کیفیت زندگی
“تو” میتونی! فقط کافیه خودت رو در زندگیت ببینی و توانمندی هات رو جدی بگیری !
پیش از این طایفهای در جهان بودند به صورت پریشان و بهمعنی جمع،
اکنون جماعتی هستند بهصورت جمع و بهمعنی پریشان.
“سعدی”
چرا طیف های سیاسیِ اپوزیسیون گریزان از گفت و شنیدِ دموکراتیک، همکاری، همگرایی، ائتلاف، اتحاد و وحدت هستند؟ چرا نمرۀ همکاری، ائتلاف و اتحاد اپوزیسیون در حرف 20 و در عمل یک صفر کَله گنده است؟ تا کی قرار است هم گوشت یکدیگر بخوریم هم استخوان هایمان را ؟
در نظر و حرف پاسخ از نگاه من روشن است:
اختلال و بیماریِ فرقه گرایی و هژمونی طلبی ازبزرگترین عواملِ وجود پراکندگی و جدایی گفتار و کردار اپوزیسیون هستند. در بروز این اختلال و بیماری دین و مذهب، ایدئولوژی های دین گونه، آسیب ها و بحران های سیاسی، فرهنگی و روانی( فردی و اجتماعی) نقش دارند.
فرقه گرایی، سکتاریسم، گروه گرائی افراطی و” کالت”گرایی و تا حدودی ” هژمونی طلبی” پدیده هایی حدودا” مشابه با مرزهایی مشترک و سّیال هستند که با دین و مذهب، عقاید وایدیولوژی های دین گونه همخانه اند. درعرصه سیاست فرقه گرایی نوعی انحصارطلبی و گفتمان سلطه و قدرت است که احزاب و سازمانهای سیاسی درمبارزه و رقابتهای تشکیلاتی و سیاسی به آن روی میآورند و دخیل میبندند.
گرایش فکری، و منش و روشِ غالب بر فرقه ها گروه گرایی، خود محوری، خود حق پنداری، عدم مدارا و عدم تحمل وپذیرش غیرخودی ست، هم فکران و هم نظرانی که گروه خود را برترین و بهترین میپندارند و با دیگران به شرطی همکاری می کنند که نظر و خواستشان از سوی “دیگران” پذیرفته و به آن تمکین و اقتدا شود. تفکری بسته و محصور که فاصله گیری و جدائی ازگروههای اجتماعی و جامعه، هراس از غیر خودی، نفی و حذف دیگری از ویژگی های آن است.
فرقه و اهالیِ فرقه خود را صاحب حقیقت میپندارد و منافع مادی و معنوی خود را برمنافع مادی و معنوی ومصالح گروههای دیگردرجامعه ترجیح میدهند، دیگران یا می باید تابع و پذیرندۀ فرقه باشند یا درصورت عدم پذیرش نفی و حذف خواهند شد. فقدان تفکر آزاد و آزاد اندیشی، فقدان پرسشگری، تعبد وباوربه یقین بُنمایههای فرقه و الگوهای بنیادین شکل گیری فرقهاند.
ساختارتشکیلاتی و سلسله مراتب نیزدرفرقههای گوناگون تفاوتها دارد. دربرخی فرقهها رهبریا یک شخصیت کاریزماتیک و خودکامه سبب شکل گیری فرقه میشود، ساختاری که هرمی ست. دربعضی فرقهها یک باور یا ایده دینی- مذهبی، سیاسی یا فلسفی پایههای برپائی فرقهاند. حیات ِ فرقه قائم به مرید سازی، پذیرش قداست رهبرفرقه و ذوب شدن در رهبر و پیشوا است. مخالفت با رهبری و فرقه و یا خواست تغییرنظر و فکر و رفتار، و جدا شدن از فرقه با واکنشهای متفاوت فرقه نسبت به فرد و یا جمع همراه خواهد بود، که از حذف فیزیکی تا خشونت زبانی، ازتوهین و تحقیرتا اتهام زنی و ترور شخصیت را دربرمی گیرد. راه گسست و جدائی از فرقه بدون تاوان و مجازات متصورنیست.
دیدگاههای روانشناسانه درتبیین و ارزیابی ماهیت وعملکرد فرقه نقش شخصیت فرقه گرا، که شخصیتی ناپایدارو فاقد اتکا به نفس و نیازمند تکیه گاهی تا به او هویت واتکا به نفس بدهد را پراهمیت میدانند. فرقه گرا شخصیتی ست به دنبال جای و جایگاهی تا به حساب آید و امیال وخواستهای روانی و رفتاریاش تامین و ارضا شود. ناکامی، یأس و ناامیدی، فقدان احساس امنیت روانی زمینههای مناسبی برای پرخاشگری از سوئی و افسردگی و درخود فرورفتن از سوی دیگراست، این عوامل در کنار خود شیفتگی بدخیم، توهم خودبزرگ بینی و حس شایستگی و منزلتی فراترازدیگران، درگرایش به فرقه گرائی و فرقه زدن نقش دارند
شخصیت هائی که میپندارند به شناخت حقیقت دست یافتهاند وآن را ازآنِ خود کردهاند، همراه با حس برتری و اقتدار نسبت به دیگران، تمایل بیشتری به فرقه زدن دارند. روشهای تهییجی و تحریک احساسات، بویژه تحریک حس شیفتگی به خودیها و بیزاری ونفرت به غیر خودیها منش و روش فرقه سازان است.
تاکتیکهای روانی و به کارگیری روشهای کنترل فکرو ذهن، تلقین رابطه مراد و مریدی، تبدیل کردن فرد به گروگان فرقه و موجودی مطیع وفرمانبر، تضعیف توان دفاع روانی فرد تا حد نابودی سازوکارهای مقاومت دربرابرهرآنچه نادرست میپندارد، نمونه هائی ازاین نوع روشها هستند.
فرقه گرایی در بین احزاب وسازمانها و تشکل های سیاسی ایرانی، و دردرون این احزاب و سازمان ها وجود داشته و دارد. بسیاری از احزاب وسازمانهای سیاسی فرقههای ایدئولوژیک و جریان های آلوده به فرهنگ و نگاه مذهبی و ایدئولوژیهای مذهب گونه اند. این دست جمعهای با تفکر بسته، دگم و منجمد را انشعابهای مسالمت آمیزوغیرمسالمت آمیزِ فرقهای هم درمان نکرده و نمیکند. فرقه گرایی و دسته بندی دراحزاب و سازمانهای سیاسی همیشه از اختلاف نظر و سیاست، و تمکین نکردن به خطمشی و برنامه و اساسنامه رسمی حزب یا سازمان سیاسی سرچشمه نمیگیرد، رقابتهای ناسالم، حسادت، دشمنیهای شخصی، توهم و جاه طلبیهای سیاسی، خود خواهیها و خود محوریهای بیمارگونه، حفظ روابط و ضوابط سنتی وغیردموکراتیک عوامل بروز جدائی و فرقه زدن هستند. برای تفکر و اندیشگی بستهی فرقه گرا، کیش شخصیت و قربانی کردن همه آمالها و آرمانهای انسانی در راه حفظ جایگاه فرقهای خود و فرقه اصل است. فقر فرهنگ دموکراتیک درکنارسستیِ دانش سیاسی و سوء استفاده از موقعیت سازمانی و تقدیس مناسبات سانترالیستی وقبیلهای، فکر و اندیشه فرقه ساختن را تقویت میکند.
فرقه بستر رشد و جزیره ثبات سیاست بازان خودشیفته و متوهم است. الگوهای کهن و نادرفرقههای مذهبی و جنبشهای فرقهای که تاثیر اجتماعی داشتند و گاه به نهضتهای سیاسی و اجتماعی بدل شدند، ملکه فکراین دست سیاست بازان فرقه گرا ست.
قبول وپذیرش این واقعیت که فرقه گرائی و فرقه زدن ازمشکلات مهم جنبش سیاسی درمیهن مان است، راه را برای شناختِ بیشتر و دقیق تر چرائی و چکونگیِ پدیداریِ پدیده فرقه گرائی هموار میسازد. رهیافتهای روانشناسانه و جامعه شناسانه در رابطه با باور، نگرش و انگیزههای گرایش به فرقه گرائی را نشان خواهد داد و راه حل مساله و درمان اختلال را ممکن می سازد. آسیب شناسی فرقه گرائی و نقش آن برجنبش سیاسی درخارج ازکشور نیز نشان ازنقش مخرب فرقه گرائی به عنوان مانعی اساسی در راهیابی و برون رفت ازپراکندگی اپوزیسیون حکومت اسلامی درخارج از کشور و دستیابی به همگرائی و همبستگی دارد.
نقد، نفی وانحلال فرقههای سیاسی، فرقه هائی که منافع خود را برتراز منافع جامعه و مردم میدانند، میتواند راهگشا باشد، مشروط به اینکه همراه با ارائه و جایگزینیِ طرح هائی نو درعرصه فکر وعمل برای همگرائی و همبستگی سراسری وعمومی باشد. دراین میانه رهبران مادام العمر می باید دست از منابر فرقه ایِ خودساخته بردارند و راه را برای نسلی تازه نفس و جوان هموارسازند. همگرائی وهمبستگیِ فراگیر، جمع جبری حزب ها و سازمانهای سیاسی و یا ” همه با هم” خمینیستی، که منظور” همه با من” بود، نیست، “همه با همِ” خمینیستی، خدعۀ فرقه گرایانه است.
فرهنگ و اخلاقِ حزبی وسازمانی موجود، دراکثرحزبها وسازمانها ناکارآمد و نارسا ست، درنگاهی رفتارشناسانه، رفتارغیردموکراتیک وسانترالیستی وغلبه روابط و مناسبات مراد و مریدی دردرون جریانهای سیاسی فرقه گرا و در مناسبات با دیگرجریانهای سیاسی چشمگیراست.
موازی سازیهای فرقه گرایانه بیگانه با پلورالیسم سیاسیاند، تعادل سیاسی در میان احزاب و سازمان های سیاسی را بهم ریخته و بر روند همگرائی و همبستگی خدشه وارد می کنند.
نقش آموزش و آگاهی دادن در باره فرقه و فرقه گرائی، و روشنگری در باره فرقههای سیاسی موجود که با پویائی، تغییر و زایندگی بیگانهاند، در شناخت بیشتر این بلیه و حل و درمان آن مؤثر خواهد بود.