شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

گزارش خبری از تحولات سیاسی داخل کشور

گزارش خبری از تحولات سیاسی داخل کشور

چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲ – اتحاد بازنشستگان شوش و اهواز

بازنشستگان شوش و اهواز،  مقابل تامین اجتماعی اهواز تجمع اعتراضی خود را برگزار کردند. بازنشستگان در کنار  سایر خواسته ها و مطالبات خود، خواستار  لغو حکم ظالمانه علیه وکیل شجاع و آزاده خوزستان خانم « فرزانه زیلابی» شدند.

ادامه مطلب

عبدالرسول مرتضوی، زندان مرکزی اصفهان: «من زندانی بی‌عملی شما هستم»

عبدالرسول مرتضوی، زندان مرکزی اصفهان: «من زندانی بی‌عملی شما هستم»

چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲ – عبدالرسول مرتضوی، از اعضای بیانیه ۱۴ نفر، ‌جانباز و زندانی سیاسی محبوس در زندان مرکزی اصفهان، در این پیام اعضای خانواده، خویشان و دوستان و آشنایانش را مورد خطاب قرار داده است و از آن‌ها گله کرده و گفته که من نه زندانی حکومت که زندانی بی عملی شما بوده‌ام. او می‌گوید که این موضوع برای سایر زندانیان هم صادق است. کدام حکومت است که بتواند تمام اعضای خانواده و اقوام یک فرد را زندانی کند؟ او از همه می‌خواهد که دست‌کم هفته‌ای یک بار علنی جمهوری اسلامی را مورد لعن و نفرین قرار دهند. آقای مرتضوی که در جنگ و در راه دفاع از میهن یک پای خود را از دست داده است، همواره به صراحت انتقاد خود را از جمهوری اسلامی و رهبر آن بیان کرده است و بابت همین سخنان به ۱۳ سال زندان محکوم شده است. او چندی پیش هم در یکی از پیام‌هایش از همه خواسته بود که کمپینی راه بیندازند و انزجار خود از جمهوری اسلامی را علنی بیان کنند، چرا که این حکومت توانایی بازداشت میلیون‌ها ایرانی را ندارد. او این کار را باعث تکثیر شهامت می‌داند.

دیگر نمیگذاریم جوانانمان را بکشید!

دیگر نمیگذاریم جوانانمان را بکشید!

سه جوان ما #مجید_کاظمی، #صالح_میرهاشمی، #سعید_یعقوبی در زندان دستگرد اصفهان اعدام شدند. غم از دست دادن این عزیزان عزم ما را در راهی که به پیش گرفته ایم راسخ تر کرده است.

این عزیزان را کشتید به گمان اینکه فریاد

#زن_زندگی_آزادی

را که در اعماق جامعه نهادینه شده، خفه کنید

اما این اعدامها ذره ای در عزم

ما :

معلمان ؛ کارگران ؛ بازنشستگان ، زنان و دانشجویان ؛دانش آموزان وخانواده های دادخواه و همه مردم برای پایان دادن به اینهمه ظلم و ستم و نابرابری و آپارتاید جنسیتی علیه ماشین سرکوب و شکنجه و ارعاب و اعدام تاثیر نخواهد داشت

ما همانطور که اعلام کردیم نه تنها با ماشین اعدام حکومت خاموش نمی‌شویم ؛ بلکه خروش و طغیانی دیگر را رقم خواهیم زد.

ما را از مرگ و اعدام نترسانید

ما برای حمایت از جوانانمان هیچگاه چنین استوار و پابرجای نبوده‌ایم ❗️

ما پیام عزیزان مان از زندان را که طلب کمک می کردند و گفتند :

#نذارید_ما_را_بکشند

را آویزه گوشمان کرده ایم

هیچ گاه فراموش نمی کنیم

و به حاکمیت با صدای بلند اعلام میکنیم :

که دیگر نمیگذاریم جوانان ما را بکشید

از همین رو ما امضا کنندگان در گرامیداشت یاد سه عزیز جانباخته

 #مجید_کاظمی، #صالح_میرهاشمی، #سعید_یعقوبی و دیگر عزیزانی که از دست

داده ایم و برای نشان دادن عزم خود و برای پایان دادن به اعدام ها و تداوم مبارزات بر حق خود روزهای یکشنبه 31 اردیبهشت و دوشنبه و سه شنبه یکم و دوم خرداد ماه را روز های اعتراض سراسری اعلام می کنیم و از همه شما مردم و شما دادخواهان در هر کجا که هستید میخواهیم به هر شکلی که میتوانید در این روزها صدای اعتراض خود را بلند و همه با هم یک صدا شویم

در این روز میتوان با شعارنویسی ها، با نصب بنرهای اعتراضی در خیابانها، با شعاردهی های پشتبانانه در محلات مختلف تهران و شهرهای دیگر ، با پپوستن به خانواده هایی که عزیزانشان در خطر اعدام هستند از جمله در قرلحصار کرج و با تجمع و اعتصاب اعتراض کنیم

در تجمعات و در همه جا بنرهای نه به اعدام را برافراشته کنیم

دیگر نمیگذاریم جوانانمان را بکشید

یکشنبه ، دوشنبه ، سه شنبه سه روز اعتراض سراسری، متحد می شویم.

#ما_همه_با_هم_هستیم

#نذارید_ما_را_بکشند

#_نه_به_اعدام

امضا کنندگان :

اتحاد بازنشستگان

انجمن برق و فلز کرمانشاه

دانشجویان پیشرو

سندیکای نقاشان البرز

سندیکای کارگران فلز کار مکانیک

شورای بازنشستگان ایران

شورای سازماندهی کارگران پیمانی نفت

شورای سازماندهی کارکران غیر رسمی نفت (ارکان ثالث)

مدافعان لغو کار کودک

ندای زنان ایران

۱-سکینه احمدی( مادر جانباخته ابراهیم کتابدار)

۲-علی کتابدار (برادر جانباخته ابراهیم کتابدار)

۳_فایزه مجدم ( خواهر جانباخته فرهاد مجدم)

۴-فرشته مجدم ( خواهر جانباخته فرشته مجدم)

۵_مرتضی دامور(پدر جانباخته وحید دامور)

۶-مهناز کرمی(مادر جانباخته وحید دامور)

۷_حوریه فرج زاده طارانی( خواهر جانباخته شهرام فرج زاده)

۸-فرشته جهانگیری(مادر جانباخته مهرزاد رضایی)

۹-رضاسلمان زاده(پدر نوجوان جانباخته مهدی سلمان زاده)

۱۰-مسعود شکاری (پدر جانباخته محسن شکاری)

۱۱-بهزاد همراهی دادخواه چشم

۱۲_راحله راحمی پور دادخواه برادر جانباخته دهه شصت

۱۳_اکرم نوری از خانواده اعدام شدگان دهه شصت

۱۴_احترام شکوری مادر دادخواه دهه شصت از سنندج

نرگس ظریفیان

مژگان کشاورز

مریم بهاری

نادیا بهاری

مینو بهاری

پوران ناظمی

فیروزه شرف الدین

فرنگیس مظلوم

امیرعلی مرادی

حکیمه شکری

ژیلا مکوندی

نسیبه شمسایی

زرتشت احمدی راغب

پویا جگروند

بهفر لاله زاری

رضوانه خان بیگی زندانی سیاسی سابق و فعال مدنی

حجت اله رافعی

لیلا میرغفاری

محمدرضا خوانساری

کامبیز نوروززاده

عباس اکرمی

حمزه میرسالاری

محمدرضا خسروی

تیما طبر زدی

شکرالله مسیح پور

ملیحه کریم الدینی

آتنا دائمی

معصومه نعمتی

حسین دائمی

رضا شعبانی

مهناز سید مرتضایی

زهرا رفیعی

طاهره سید مرتضایی

شهریار شمس

رها احمدی

احمد شمس

میترا اعتضاد

علی رحیمی

رسول کاظمی

رضا مهرگان

صدیقه مالکی فرد

سیران محمدحسینی

رفعت شهابی

طیبه نظری

زهرا سیادت

محمدرفیع صادقی

سیامک منتظری

لیلا خزائی

آرش اسماعیلی

سمانه قاسمی زاهد

شبنم آشوری

مریم عینی

حسین موسوی

ارغوان موسوی

نینا موسوی‌

اکبر مرادیانی

مجید جهانبخش

زهره حري

فاطمه میراحمدی

احمد عالی نژاد

رضا آیلور

رضوان مقدم

ژیلا موحد شریعت پناهی

منصور فرجی

محمد دانیالی

رضا حضرتی

محمدعلی زحمتکش

مهدی جباری

نیکو نیکوکار

محسن رضوی

لادن کرمی

سیدجلال مدبر

خلیل خلیل پور

محبوبه هرباسیان

اکبر یزدی

امیر حسین بهاری

سیاوش ثابتی

ناهید بهاری

فرشاد فتحیان

فاطمه نعمتی

مونا بهاری

حسین آذر گشب

آمنه عسگری

مسعودزینال زاده

مهین نوری

خیرالله نوری

فاطمه میراحمدی

سارا ملک

زهرا زارع سراجی

بهار سلیمانی فعال مدنی

ناهید خداجو

فرهاد شیخی

فواد کیخسروی

اشکان حسینی

اسفندیار کوکبی

یاسین محمدیان

فاطمه خسروی

مصطفی یاری

نسترن یاری

منیره یاری

حسنا زندی

حمید صدافت

وحید صداقت

محسن کرامتی

برهان عرفانی

داود خجسته

توران بابایی

فرخنده رحمتی

صادق مرتضوی

هلیا وریانی

آراسته مولایی

شیرین قبادی

ثمین مرادیان

شاهپور آرامش

دنیا طباخیان

هوشیار تهرانی

نرگس تهرانی

کو غیرت ایرانی!     رسول بداقی  زندان اوین بهمن

کو غیرت ایرانی! رسول بداقی زندان اوین بهمن

هنگامه‌ی شور است، بشورید، بشورید
جانا مگر از عقل به‌دورید، به‌دورید؟

تا کی به خماری سرمان زیر لحاف است؟
تا کی دلمان، محفلمان خوش به گزاف است؟

کو غیرت ایرانی و آن شوکت اقوام؟
کو ترک و لر و کرد و عرب، گیلک ایام؟

تنها مگذارید بلوچ و دگران را
بیرون بکنید از وطن، این بی‌وطنان را

بیگانه بود آنکه فروشد وطنت را
خود را نسپاری، که بدوزد دهنت را

دزدی شده آئین سرافرازی و شوکت
هر مفتخوری صدر نشین شد به رذالت

تا دار و ندار همه زد زیر بغل، گفت:
بیچاره برو، من ندهم نان به کسی مفت

تا دار و ندار همه زد زیر بغل، رفت
بخشید به اوباشِ لجن، گنج مس و نفت

تا مفت خورد، دزد و دغل مهتر ما شد
خوش لانه‌ی هر کرکس و دد، کشور ما شد

مردم به گدایی ز سر سفره‌ی دزدان
تا لقمه‌ی نانی که بقاپند ز ایشان

ما ریزه‌خور سفره‌ی دزدان شده اکنون
خورشید ز خون دل مردم شده گلگون

تا مردم ایران سرشان در پر خویش است
همواره همین آش و همین کاسه به‌پیش است

زندان اوین
بهمن ۱۴۰۱

#معلمان_زندانی_تنها_نیستند
🔹🔹🔹

نگاهی به زندگی و اشعار مختومقلی فراغی شاعر ملی ترکمنها – دکتر عبدالرحمن دیه جی

نگاهی به زندگی و اشعار مختومقلی فراغی شاعر ملی ترکمنها – دکتر عبدالرحمن دیه جی

اشاره: مختومقلی فراغی شاعر کلاسیک بزرگ ترکمنهاست. او چه در فرهنگ و ادبیات جمهوری ترکمنستان و چه در ترکمن صحرای ایران از جایگاه ویژه ای برخوردار است. زادگاه وی روستای «حاجی قاوشان» از توابع شهرستان گنبد کاووس ترکمن صحرای ایران است و مقبره اش در روستای «آق توکای» در نواحی مرزی شمال این شهر قرار گرفته. آخرین هفته اردیبهشت هر سال در ترکمن صحرا به روزهای مختومقلی مشهور است و در شهرهای مختلف ترکمن نشین با حضور شعرا و محققان و بخشیها ( اوزانها) و گروههای فولکلوریک مراسمهای با شکوهی برگزار می شود. روز آخر مراسم به روستای آق توقای محلی که مختومقلی در آن آرمیده اختصاص دارد و در این روز دهها هزار تن از اهالی ترکمن صحرا و حتی علاقمندان به فرهنگ و ادب ترکمن از خارج ترکمن صحرا در روستای «آق توکای» حضور می یابند تا شاهد روزی با برنامه های متنوع فرهنگی در دل طبیعت بهاری باشند.

 هم اکنون نیز که روزهای آخر اردیبهشت 1402 را می گذرانیم، در ترکمن صحرا، مراسمهای بزرگداشت 290- مین سالگرد مختومقلی فراغی در جریان است . به این مناسبت مقاله ای کوتاه در معرفی این شاعر بزرگ آماده کرده ایم.

زندگینامه مختومقلی فراغی

مختومقلی فراغی (1807۔1724میلادئ) بزرگترین شاعر کلاسیک ترکمنهاست. به قولی پدر ادبیات ترکمن
بشمار می آید، اما این سخن بدان معنا نیست که قبل از وی شاعری ترکمن
نبوده است، بلکه آواز وی به خاطر تحولات عمیقی است که در قالب
و محتوای شعر ترکمن به وجود آورده است۔ تا آنجا که سروده هایش به
نحو خارق العاده ای در دل و ذهن و روح ترکمن ها نفوذ کرده است۔
او شاعری است که عمرش را با مطالعه و سفر و سیر و سلوک
گذرانده، درد اسارت را چشیده و همراه و همدل با مردم مظلوم صحرا بار
سنگین جنگها و غارتهای حکام را به دوش کشیده است۔ پدر مختومقلی
۔ دولت محمد آزادی ۔ نیز خود از شعرای بنام ترکمن است که آثاری چون
وعظ آزادی، حکایت جابر انصار و مناجات از او به یادگار مانده است، وی
تحصیلکردة مدارس خیوه بود و از علمای برجسته زمان خود بشمار
می آمد که پس از اتمام تحصیلات به میان ‎ایلش‏ برگشته به تدریس
و آموزش بچه های ترکمن پرداخته بود” و مختومقلی نیز اولین بار نزد او
به تحصیل پرداخت اما کسی که رسماً نخستین معلم اوست، شخصی به
نام «نیاز صالح» است۔
مختومقلی در عین حال که برای امرار معاش خانواده اش به کارهایی

‏مانند چوپانی، مسگری و زرگری مشغول بود، از تعلیم و تحصیل و مطالعه
دست برنمی داشت و به تحصیلات خود همچنان ادامه داد. ابتدا در
منطقة «قزل آیاق» در مدرسه ای به نام «ادریس بابا» و سپس در مدرسه
«کونگلده ش» بخارا تدریس می کرد و در آنجا با شخصی به نام «نوری
کاظم بن باهر»  که از ترکمنهای سوریه بود” و برای تدریس دعوت شده بود
آشنا شد و دوستیی عمیق میانشان شکل گرفت، اما اختلافات و
دودستگی در میان علمای بخارا سرانجام سنگینی اش را بر نوری کاظم و
مختومقلی فرود آورد، ابتدا نوری کاظم و سپس مختومقلی مجبور به ترک
مدرسه شدند و در کنار هم راهی تازه را در بیش گرفتند، و آن سیر و
سیاحت وکسب تجربه های جدید و دیدن سرزمینهایی تازه از نزدیک بود
که لازمه اندوختن دانستنیهایی نو و گستردن وسعت دید انسانی ست. به
اقتضای حال خود، و پیوندهای فرهنگی؛ راه کشورهای شرقی را در پیش
گرفتند. مقصد اول ایشان افغانستان و سپس هندوستان بود و مختومقلی
در شعری یادی از آن سرزمین زیبا می کند:
‏حق اوغروندا قربان دیر
‏جانیم دولتیم مالیم
‏کونگول یولا روان د یر
‏هندوستان ۔ دا خیالیم

(‏جان و بخت و داراییم
‏فدای را حق است
‏ودل ‏در خیال هندوستان
‏رهسپار راه)

پس از شش ماه سیر و سفر در هندوستان، از طریق کابل به ازبکستان و
از آنجا به به ترکمنستان پا گذاشتند و سپس در خیوه به مدرسه شیر غازی
نامدارترین مدرسه آن زمان که در سال ۱۷۱۳ میلادی تأسیس شده بود
رو آوردند؛ مکانی که شوریده ترین عاشقان گرد آمده بودنده با پیرانی
غرق در حقیقت که دل هر مشتاقی جذب معنویتشان می شد و مختومقلی
یکی از آنان بود و مریدی شد عاشق و دلباخته، و طلبه ای تشنة علم و
تعلیم فلسفه و تاریخ، و فقه و ادبیات فارسی و عرب که نمود آن در
اشعارش پیداست.

‏مختومقلی با کوله باری از دانش و تجربه و دیدی تازه و دلی صاف به
میان ایل خود بازگشت تا دگر بار با آنها زندگی کند و شادی خود را با آنان
قسمت کند و در غمشان اشک بریزد۔
مختومقلی زندگی مشقت باری را از سر گذراند؛ مرگ پدر شکست
در عشقی که از نوجوانی بدان دل سپرده بود۔ از دست رفتن، ‎محبوبه اش
‏منگلی، که او را به زور به همسری مرد ثروتمندی داده اند، مختومقلی
تنگدست را زار و ناتوان ساخته بود.
قولدان گیدندیر دستانیم
گویا تند ن چیقدی
جانیم‏
‏گؤزی یاشلی منگلی خانیم
یوره گیم‏ ایچره نارقیلدی

(سروده هایم از دست رفته است
توگویی جان از تنم پروا زکرده است
و «منگلی» من با چشمان ‎اشکبارش
‏آتشی در دلم به پا کرده است)
‏دوران پس از نادرشاه عصر هرج و مرج بود و هریک از بازماندگان و
حکام در پی حکمرانی بودند و از سویی موضوع جدا شدن «افغانستان از ایران»
توسط احمد درانی که در این گیر و دار و کشمکشها، برادران «مختومقلی»
عبدالله و محمد صفا نیز طعمه مرگ می شوند و مرثیه های مختومقلی
بیانگر تصاویری دردآلود از آن زمان است. مختومقلی فرزند مصیبت و
رنج بود و شاهد مرگی پس از مرگی دیگر، پس از عشقی ناکام که ازدواج
می کند دو، پسر نوزادش را از دست می دهد و دیگر از او پسری نمی ماند
اما در عوض فرزندی از عصر خود برجای می گذارد که چکیدۂ تاریخ و
آئینه شکست ها و پیروزی ها و اندیشه ها وباورهای اوست، فرزندی که از
خون دل و لحظه لحظه‏ زندگیش مایه گرفته است و آن دیوان مختومقلی
است که یادگار و میراثی بزرگ در تاریخ ادبیات ترکمن ‎است.

مضامین اشعار مختومقلی
دیوان مختومقلی دنیایی بزرگ رادر می گیرد» هم منعکس كننده آمال و
ایده های اوست و هم بیانگر وضعیت اجتماع و تاریخ قوم ترکمن. به
دیوانش تنها ازیک بعد: اجتماعی،عرفانی ، اخلاقی یا داستانی نمی توان
نگریست. دیوان مختومقلی سرشار از مضامین گوناگون است، از مسائل
اجتماعی گرفته تا اشعار آتشین سیاسی؛ او همراه با مردم در سوگها اشک
ریخته، درد اسارت را کشیده است.

عاشقلاردان اؤتدی عشقینگ هواسی
تارتیلدی یازیلدی دوزخ پرده سی
داغدان آشیپ قیزیل باشینگ اورداسی

گؤزل ایلیم ویران قیلدی نیلأیین
و

مختومقلی قولی باغلی پریشان
عجب دستانیمدان قویمادی نشان
زنداندا اوتوردی پیرلرمیز, ایشان
ایده گیم کروه ندن یولدی نیلایین؟

در این سرزمین که دوزخ درآن دام ن گسترده
هوای عشق از سر عاشقان پریده است
ناگهان قزلباشهای از پشت کوه به این سو تاختند
واز سرزمین
زیبایم ویرانه ای ساختند

و
(مختومقلی اسیری دست وپا بسته است”
و سروده هایش همه برباد رفته
‎پیران د رکنج زندانها نشسته اند
‏آه، اکنون چگونه ا زکاروان راه جویم؟)

‏اشعار مختومقلی ‎آیینه‏ تمام نمای زمانۀ اوست، به قول شرقشناس
مشهور روس پروفسور برتلس او جام جم زمانش است۔ مختومقلی
نمی تواند دردی را ببیند و سخن نگوید، مخصوصاً وضع قشرهای فرودست جامعه
اشعار او سهم مهمی دارد. شاعر با زبانی ساده و صحرایی
 درباره دارایان و نداران چنین می سراید:
کیم نان تاپماز ایمگ
کیم یرتاپماز قویماغا
کیم دون تاپمازگیماگه
کیم تیرمه شالی

‏(یکی نانی برای خوردن نمی یابد
‏یکی جا برای انباشتن
یکی جامه ای ساده نمی یابد
اما یکی دربی شال ترمه ایست)

و گاه با شهامتی صحرایی رو به امیران فریاد می کند:

دیی سلام مختومقلی دان باقی بولغان بگلره
آی دولار انجوم یاتار رسوایی خاص و عام اولار

(از قول مختومقلی به «بیگها» بگوبید
زمانی خواهد رسید که در روشنایی کامل ماه
که روی ستارگان را نیز می پوشاند
رسوای عالم خواهید شد.)
مختومقلی برای هر کسی پیامی دارد، که می تواند مطابق میل خود آن
را انتخاب می کند. او مضامین اشعارش را به مواردی خاص محدود
نمی کند و این، به خاطر دید باز و گستردة اوست نسبت به جهان، تو گویی
روی کوهی بلند نشسته، و به تمام مشغولیتهای انسانی از بلندی ‎
‏می کند.

او بزرگترین شاعر ملی ترکمنها شناخته می شود. در اشعارش هم شعرهای حماسی – اجتماعی و هم شعرهای عرفانی جایگاه ویژه ای دارند و از این نظر می توان او را هم فردوسی و هم حافظ ترکمنها دانست.

سخن را با جملاتی از بزرگان ادب و سیاست و شرقشناسان در مورد مختومقلی به اتمام می رسانیم.

صفرمراد نیازوف (رئیس جمهور سابق تركمنستان): مختومقلی فراغی تاج مرصع و پر تلاءلوی ستون روحی مردم تركمن است. طبع بلند و بزرگمنشی مردم تركمن ، شرم و حیای آنها و معیار عدل و انصاف آنها در اشعار این سخنور بزرگ نمایان است.

والری ولادیمیرویچ بارتلد: بین مردم ترك ، تنها تركمن ها هستند كه شاعری ملی همچون مختومقلی دارند.

یوگنی ادواردویچ برتلس: مختومقلی یكی از عقیق های گرانسنگ ادبیات شعری تركمن است و اوست كه در زمانه ی ما ، همچون نگینی بر انگشتری نو ، با نور خیره كننده ی خود می تابد.

چنگیز آیتماتف : قرن 18 در تركستان، قرن اشعار مختومقلی است. این شخصیت بزرگ سخنور كه بخشی از خزائن شعری جهان است ، توانسته با شعر سخن بگوید.

ای.س. براگینسكی : مختومقلی زبان تركمنی را كه زبان مادری اش بوده ، تا حد زبان ادبیات هنری ارتقاء داده است. او با این كار ، در ابتدای امر مردم خودش را به زبان ادبی رسانده است.

ناظم حكمت: مختومقلی شاعر من نیز هست. زبان او زبان من نیز هست. من چیزهای زیادی از مختومقلی می آموزم. او استاد من نیز هست. بین چیزهایی كه او آموخته ، می خواهم مخصوصاً بر روی یكی تأكید نمایم و آن مبارزه برای آزادی مردمش است.

سید محمد علی جمالزاده: در ترجمه كتاب جنگ تركمن مختومقلی را به لحاظ احیاء ادب و فرهنگ تركمن به عنوان فردوسی تركمنان معرفی كرده است.

  • به نقل از مقدمه کتاب: زندگینامه و برگزیده اشعار مختومقلی فراغی، به اهتمام: عبدالرحمن دیه جی، انتشارات بین المللی الهدی، تهران، 1373.