شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

یاد رفیق ما جابر فرجاد گرامی باد!

2023-06-12

نوشته ای دیگر از ... the writer

Comments

جابر فرجاد درگذشت و دو روز پیش در تبریز بخاک سپرده شد. من نام او را نخستین بار، پس از انقلاب ۵۷ شنیدم. گفتند که یک گروه کوهنوردی در «گجیل قاپیسی»(درب گجیل) پیدا شده که هوادار سازمان (چریکهای فدائی خلق) اند و سر دسته شان شخصی جابر نام است که در گجیل دکانی دارد. (به احتمال بسیار زیاد تعمیر موتور سیکلت). بسیار جالب بود. تبریزی ها و کسانی که تبریز را می شناسند، می دانند که «گجیل قاپیسی» چیست و گروهی هوادار چریکهای فدائی خلق، برخاسته از آنجا یعنی چه؟ توصیف کوتاه این بخش از تبریز در آن سالها- برای من سخت و شاید غیر ممکن است. باید از زبان براهنی در «تبریز بعد از دور دنیا» خواند! شاید کمکی شود. همو بود که می گفت:
«در نسل ما و نسل بعدی، تبریزی واقعی کسی است که از «دانشگاه گجیل» فارغ التحصیل شده باشد. پس از فارغ التحصیلی، دیگر از هیچ غول و هیولا نخواهد ترسید!»‌
و جابر و رفقایش از همچو جای عجیب و‌غریبی برخاستند. دکان او محل نشر افکار آزادیخواهی و عدالت طلبی در گجیل شد. زمانی هم یکی از مراکز پخش نشریات.،او و‌ رفقایش جوانمردانی بودند دل به انسانیت و عدالت و آزادی سپرده، با منطقی مفهوم، با کلامی بی پیرایه و بی لفاظی، در پی سعادت مردم تهیدست بینوا، در پی آزادی و خوشبختی نوع بشر. و آن را در اندیشه های چپ یافتند. جوانمردانی بیگانه با ترس، و سینه ستبر سپر کرده در برابر «فالانژ»هایی که با شعار «مرگ بر کومینیست»،«مرگ بر فدایی»، طلایه دار دوران سیاه پیش رو بودند. من او را آخرین بار در جریان «انقلاب فرهنگی»، در ماجرای یورش اوباشان رژیم به دانشگاه تبریز دیدم. یلی بود، با رفقایش ایستاده، درست آنجا که حمله اوباشان چوب و کابل و‌ تیغ بدست، باید از آنجا آغاز می شد….
****
چهل و چند سالی از آن دوران گذشت. و دو سه روز پیش بود که خبر آمد: جابر نیز درگذشت!
شنیدم که بعدتر راننده کامیون و تریلی شده بود. از «گچیل» به «دیزل آباد». و پس از سالیان دراز، بازنشسته و در دفاع از حقوق هم صنفانش از پیش کسوتان. چند سخنرانی از او در دفاع از حقوق بازنشستگان را شنیدم. با همان شخصیت و با همان روح مبارزه و عدالتخواهی در آن. با زبان مردمی که خود از میان آنان برخاسته بود. از «اعماق» و در دفاع از ستمدیدگان.
شنیدم که همچنان به عهد نخستین با عدالت و آزادی وفادار بود، تا مرگ او را دریافت. و انصاف نیست که یادی ازین بی نام و‌ نشان نشود. .
پس یاد رفیق ما جابر فرجاد گرامی باد.
شریک غم و اندوه خانواده، رفقا، دوستان و
همکاران او هستیم!
سیز ساغ اولون!!
جابر یوداشین گوزه ل خاطره سی ابدی یاشاسین!

برای انتشار در شبکه های اجتماعی

مقالات بیشتر از این نویسنده را می‌توانید با کلیک روی نام ایشان مشاهده کنید.

تازه ترین

چرا نباید کشتارسال ۶۷ را فراموش کرد؟

چرا نباید کشتارسال ۶۷ را فراموش کرد؟

مسعود نقره کار پیشگفتار این مقاله ۹ مرداد ۱۳۹۲– ۳ ژوييه ۲۰۱۳ منتشر شد. از آن سال تاکنون در پیوند با کشتار سال ۶۷ اتفاقاتی افتاده که تاثید کننده وقاحت و بی پروائی  حیرت انگیز حکومت اسلامی  در جنایت پیشگی است. دو تن از اعضای هیئت مرگ (اعدام) ابراهیم رئیسی (معاون وقت...

اشتغال زنان روستایی؛ کار یا بیگاری؟

اشتغال زنان روستایی؛ کار یا بیگاری؟

نمایش مشخصات تصویر تصویری از زنان و یک مرد کارگر در یک مزرعه پیاز - عکس از ابوذر احمدی‌زاده/خبرگزاری ایرنا ۲۴ تیر ۱۴۰۳ ۱۰ دقیقه آگهی این مطلب را به اشتراک بگذارید باز کنید به شکل پی‌دی‌اف به اشتراک بگذارید از شغل به معنی کاری درآمدزا انتظار می‌رود که در وهله‌ی اول...

مهاجرانِ مهاجرستیز، مسعود نقره کار

مهاجرانِ مهاجرستیز، مسعود نقره کار

تراژدی هایی که کارشان به طنز و کمدی کشیده شده کم نیستند. یکی از کُمیک ترین‌ها ضدیت و دشمنیِ پاره هایی از کنشگران سیاسیِ و فرهنگی ایرانی مهاجر و تبعیدی و رانده شده از وطن با مهاجران است. تبلیغ و فعالیت علیه مهاجران و به سودِ مهاجرستیزان لکه سیاهی در زندگی بسیاری از...

0 Comments

0 Comments