شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

هزینه چشمگیر برای مراسم اربعین از جیب مردم زیر خط فقر

هزینه چشمگیر برای مراسم اربعین از جیب مردم زیر خط فقر

رئيس‌جمهوری جدید ایران دستور داد برای «فراهم کردن اسباب آسایش زائران» بودجه و امکانات حداکثری تدارک دیده شود

امیرحسین میراسماعیلی 

یک شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳ برابر با ۴ اوت ۲۰۲۴ ۱۲:۴۵

 مسعود پزشکیان در هیئت عزاداری متعلق به سعید حدادیان‌، خرداد ۱۴۰۳‌- رسانه‌های اجتماعی

محمدرضا عارف، معاون اول مسعود پزشکیان، با صدور ابلاغیه‌ای اعلام کرد دولت تصمیم دارد برای پیشگیری از حوادث غیرمترقبه، ارائه خدمات درمانی و مقابله با گرمازدگی ۴۰۰ میلیارد تومان از بودجه عمومی کشور را به شرکت‌کنندگان در مراسم «پیاده‌روی اربعین» اختصاص دهد.

این ابلاغیه‌ با اعتراض شمار زیادی از کاربران ایرانی در رسانه‌های اجتماعی روبرو شد و معترضان با اشاره بحران کمبود بودجه وزارتخانه‌ها و سازمان‌های حیاتی مانند آموزش‌ و پرورش، محیط‌ زیست و سازمان بهزیستی، ادامه سیاست صرف هزینه‌های چند هزار میلیارد تومانی برای شرکت‌کنندگان این مراسم در دولت مسعود پزشکیان را به معنای تغییر نکردن سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی در حمایت حداکثری از اقشار حداقلی و خاص تعبیر کردند.

مراسم چهلمین روز کشته شدن امام سوم شیعیان ابتدا تنها یک مناسبت مذهبی ساده به شمار می‌رفت اما جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر دیگر ابایی ندارد که اصل این مراسم را سیاسی بداند و جنبه‌های دینی و مذهبی اربعین را به حاشیه براند تا در شرایط تحریم حداکثری انتخابات حکومتی از سوی مردم ایران و بحران مشروعیت، مدعی شود که حضور چند میلیون ایرانی در مراسم پیاده‌روی اربعین نیز به معنای هواداری آنان از جمهوری اسلامی است.

منتقدان این سوال را مطرح می‌کنند که چرا علاقه‌مندان به زیارت مزار امام سوم شیعیان در روز اربعین با هزینه شخصی و خرید بلیت هواپیما، اتوبوس یا قطار به عراق سفر نمی‌کنند و چرا باید بابت حضور آن‌ها در مراسمی صرفا سیاسی و ایدئولوژیک به شکل پیاده‌روی از پایتخت و دیگر شهرهای ایران به سمت مرز عراق، از بودجه عمومی کشوری که بیش از ۷۰ درصد جمعیت آن زیر خطر فقر قرار دارند، هزینه شود؟

این در حالی است که علاوه بر هزینه‌کرد هنگفت نهادهای حکومتی و نظامی مانند سازمان تبلیغات اسلامی یا سپاه پاسداران برای مراسم پیاده‌روی اربعین، بر اساس سندی که به‌تازگی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده، وزارت کار دولت ابراهیم رئیسی در روزهای پایانی کارش هم مبلغ ۲۵۰ میلیارد تومان از صندوق بازنشستگی کشوری به مراسم اربعین امسال اختصاص داده است تا در اموری همچون «قرارگاه اربعین وزارت رفاه، حمایت از راهپیمایی ۱۰ کیلومتری غدیر، برگزاری کلاس‌های مبانی اندیشه اسلامی و ستاد جوانی جمعیت راهیان نور» هزینه شود.

صندوق‌ بازنشستگی‌ها در ایران طی سال‌های اخیر با کسری بودجه شدید مواجه بوده‌اند و بازنشستگان ایرانی سال‌ها است که به صورت ثابت و هفتگی، مقابل این صندوق‌ها تجمع‌ اعتراضی بر پا می‌کنند.

بیشتر بخوانید

با این حال اکنون مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران، هم از مدیران دولتی خواسته است «کسب رضایت زائران اربعین» را در اولویت‌هایشان قرار دهند. او روز شنبه ۱۳ مرداد در جمع اعضای ستاد اربعین تلاش برای «فراهم کردن اسباب آسایش زائران» و برگزاری بدون مشکل این مراسم را ضروری دانست و با تاکید بر اینکه در صورت نارضایتی مردم «هیچ توجیهی پذیرفته نیست»، اعلام کرد همه دستگاه‌ها و بخش‌ها موظف‌‌اند تعهداتشان را در مورد اربعین، «به بهترین وجه ممکن» اجرا کنند.

مریم شکرانی، خبرنگار روزنامه شرق، در واکنش به ابلاغیه جدید معاون اول مسعود پزشکیان، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «با این پول می‌شد حدود ۶۰ هزار تلفن هوشمند ارزان برای دانش‌آموزان مناطق محروم تهیه کرد. بر اساس اعلام آموزش‌ و پرورش سه میلیون دانش‌آموز به گوشی هوشمند دسترسی ندارند.»

مسئولان دولتی و حکومتی در نظام جمهوری اسلامی هرساله از انتشار رقم دقیق بودجه‌های چشمگیر صرف‌شده برای برپایی مراسم اربعین خودداری می‌کنند، اما بر اساس تحقیقاتی که پایگاه‌ داده‌های باز ایران در سال ۱۴۰۱ منتشر کرد، در این سال حداقل هزار و ۴۲۰ میلیارد تومان از بودجه عمومی دولت ایران صرف برگزاری مراسم راهپیمایی اربعین شد. این رقم دو برابر اعتبارات تامین زیرساخت مسکن، پنج برابر اعتبارات اجرای قانون هوای پاک و هفت برابر یارانه و کمک زیان حمل‌ونقل برون‌شهری در سال ۱۴۰۱ بوده است.

به علاوه، نهادهایی مانند شهرداری‌های مختلف در استان‌های ایران نیز هرساله بودجه‌هایی را برای پذیرایی از شرکت‌کنندگان در مراسم اربعین صرف می‌کنند. تنها در یک مورد در سال ۱۴۰۲، شهرداری تهران بیش از ۴۰ میلیارد تومان بودجه برای این امر اختصاص داد.

حکومت ایران نه‌تنها از مسافران ایرانی اربعین که از حضور مسلمانان دیگر کشورها نیز در این مراسم استفاده سیاسی می‌کند و به تلاش برای مصادره کردن این مناسبت و مراسم آن به نفع رویای حکمرانی در جهان اسلام ادامه می‌دهد.

سال گذشته بعد از پایان مراسم اربعین، علی خامنه‌ای از نهادهای زیرمجموعه‌اش در جمهوری اسلامی و شبه‌نظامیان حشدالشعبی در عراق به دلیل «پذیرایی از ۲۲ میلیون زائر اربعین حسینی» قدردانی کرد تا به این وسیله بر ادعای رهبری‌اش بر جهان شیعه پافشاری کند.

محرم و صفر همواره در ادبیات و نگاه حاکمان ایران کارکرد سیاسی داشته است و دارد. روح‌الله خمینی در سال‌های نخست استقرار جمهوری اسلامی گفت که «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است». علی خامنه‌ای نیز راهپیمایی اربعین را «بزرگ‌ترین گردهمایی عالم» و «نورافکن قوی» خوانده و ادعا کرده است که «در دنیا سعی می‌کنند نگذارند این نورافکن دیده شود».

او سال ۱۳۹۸ هم تاکید کرد که راهپیمایی اربعین «می‌تواند زمینه‌ساز تحقق هدف نهایی امت اسلامی» باشد.

خواب و خیال اصلاح طلبی و وزیر اهل سنت!

خواب و خیال اصلاح طلبی و وزیر اهل سنت!

دکتر عبدالرحمن دیه جی

شب قبل از آن روزی که پزشکیان وزرای پیشنهادی خود را اعلام کند در کانال یکی از نمایندگان سابق اهل سنت که از مدافعان سرسخت پزشکیان در روزهای انتخابات بود، خبری خواندم مبنی بر این که برای اولین بار وزیری از اهل سنت در لیست پیشنهادی پزشکیان جای گرفته است؛ تعجب انگیز و باورنکردنی بود.
در طول چهل و اندی سال گذشته نه تنها وزیر سنت نداشتیم بلکه استاندار اهل سنت هم جزو خیالات بود. در اصل 12 قانون اساسی هم به صراحت آمده است که رئیس جمهور باید شیعه اثنی عشری باشد. یعنی اهل سنت حتی حق خیال پردازی در مورد کاندیدای ریاست جمهوری شدن را هم ندارد. حالا شما خود قضاوت کنید که اسم این جمهوری، جمهوری اسلامی است یا جمهوری شیعی! جمهوری ای که حدود چهل درصد تابعین آن به خاطر مذهب متفاوت کنار گذاشته می شوند و برادری با آنها فقط به هفته شعاری و تبلیغاتی «وحدت» محدود می شود. کدام وحدت خدا داند. به هر حال آن شب با دیدن آن خبر واقعا دچار شگفت شدم. چون با اطمینان نوشته بودند که وزیر نفت از یک اهل سنت کرد خواهد بود. گفتم آیا واقعا در ایران خبرهایی هست و ما نمی دانیم. آیا واقعا حکومت با توجه به تحولات منطقه می خواهد تغییراتی در سیاست درونی خود بوجود بیاورد. آیا حکومت واقعیات کشور را دیده و برای همین پزشکیان را آورده که اصلاحاتی در آن انجام دهد؟ آیا ته مانده های اصلاح طلب که از ایشان حمایت می کردند راه درستی را رفته بودند و ما بیرون کشور از آن اطلاع نداشتیم؟! چه تفکرات خوش بینانه ای! روز بعد با لیستی که از پزشکیان دیدیم مجبور شدیم که یک بار دیگر خنده تلخی سر دهیم. واقعا گروه بزرگی از اهل سنت و اقوام چقدر ساده لوح و خوش باورند که با این که سالهاست در انتخاباتها فریب می خوردند باز هم درس نگرفته اند. از یک سوراخ نه یک بار نه دو بار که دهها بار گزیده شده اند و باز هم به گزیده شدن ادامه می دهند و آن بالاییها حتما به ریش ما می خندند که یک بار دیگر بدون هیچ هزینه ای از آنها سواری گرفته ایم. البته این ساده لوحان شامل تمام اهل سنت نمی شوند افرادی چون مولوی عبدالحمید این بار نشان دادند که از گذشته درس عبرت گرفته اند، اما متاسفانه چه ساده لوحانی هم هستند که هنوز در خواب و خیالند. به موقع انتخابات تحت تاثیر احساسات و هیجانهای تبلیغاتی قرار می گیرند، جوگیر می شوند، حرف برخی دوستان اصلاح طلب را باور می کنند، فریب فضای مصنوعی نسبتا باز قبل از انتخابات را می خورند به هر حال به طریقی باز هم خطای گذشته را تکرار می کنند. البته بگذریم از این که عده ای هم منافع شخصی و گذرا در انتخابات دارند و وظیفه شان داغ کردن تنور انتخابات است.
نمی دانم افراد فریب خورده چهل و اندی سال گذشته حداقل در آینده اینها را به توشه تجربیات خود خواهند اندوخت یا نه. اما از حالا برای این که باز هم فریب نخورند چند تا توصیه می کنم.

  • تا وقتی که اصل 12 قانون اساسی تغییر نیابد و شما به عنوان شهروند درجه یک پذیرفته نشدید و حق کاندید شدن در انتخابات را نداشته باشید نباید به کاندیدای آنها هم رای بدهید.
  • اگر کسی وعده تحقق آنها را بعد از انتخابات داد باور نکنید. چون این سیستم اولا به کسی که بخواهد چنان تحولی ایجاد کند حق کاندیدا شدن نمی دهد، دوما حالا به هر دلیلی کاندید شد و رای هم آورد و واقعا می خواهد به تمام شهروندان ایران نگاه برابر بکند و در همه امور اصلاحات واقعی در کشور ایجاد کند، باز هم سیستم نمی گذارد که به اهدافش برسد، چنان مشکلات و کشمکشهایی برایش ایجاد می کنند که چهار سالش فقط با حوادث غیر منتظره می گذرد. اگر رئیس جمور در ایران واقعا قدرتی داشت حتما خاتمی در دوره اصلاحات که با آرای بی شمار مردم ایران سر کار آمده بود کاری انجام می داد، حداقل یک وزیر اهل سنت هم باید در آن دوره می داشتیم که نگذاشتند.
  • در انتخابات همیشه امیدی کاذب بوجود می آورند که مثلا اگر فلانی بیاید حتما موقعیت بهتر می شود. در حالی که تحولات به شخص بستگی ندارد باید نظام و سیستم را ببینیم که قدرت دست کیست، در ایران قدرت اول شخص رهبری است در واقع بیت ایشان است که انتخابات را مهندسی می کند. اگر هسته مرکزی قدرت در طی سالهای گذشته روزنه ای برای اصلاحات و گشایش دموکراتیک در کشور بوجود نیاورده، مطمئن باشید که بعد از انتخابات نیز خبری نخواهد بود و فقط برای جذب آراء جو کاذب ایجاد می کنند.
    در انتخابات گذشته به احترام برخی دوستان اصلاح طلب بر علیه حرکت آنها در ترکمن صحرا چیزی ننوشتم، فقط به نظرات انتقادی کلی در سطح سیاست عمومی کشور جای دادم و امروز خوشحالم که حداقل جزو فریب خورگان نبودم. بعضی وقتها مسائل را از بیرون بهتر از درونیها می شود دید.
نویسندگان چگونه فاشیسم را از سر گذراندند

نویسندگان چگونه فاشیسم را از سر گذراندند

گوستاو جانسون

caesuramag

نقد و بررسی فوریه‌ی ۱۹۳۳: زمستان ادبیات، نوشته‌ی اووه ویتستوک (۲۰۲۳) و ادبیات و سیاست: آثار برگزیده‌ی روبرت موزیل (۲۰۲۳).

تصور رایج این است که سال‌های منتهی به قدرت گرفتن حزب نازی از منظر فرهنگی سال‌هایی پر از تناقض‌ است. جمهوری وایمار در حالی فرو پاشید که جمهوریِ ادبیات شکوفا بود. کتاب‌های توماس مان و روبرت موزیل زمانی به ناشران سپرده شد که فاشیست‌ها در خیابان با کمونیست‌ها سرگرم مبارزه بودند. اما این صرفاً تناقضی ظاهری بود.

سقوط جمهوری وایمار برای اکثر نویسندگان آلمانی از نظر ادبی الهام‌بخش نبود. سنگینیِ بار تبعید بعضی را از پای درآورد؛ بسیاری کشته شدند؛ اغلب ترجیح دادند که آن را یکسر فراموش کنند. اریش کستنر، کسی که در تمام دوران سلطه‌ی نازی‌ها در آلمان مانده بود تا روایتی داستانی از وقایع فراهم آورد، می‌گوید: «رایشِ هزار ساله مصالح لازم را برای رمانی عالی ندارد.»

اووه ویتستوک، منتقد ادبی و سردبیر ادبی سابق نشریه‌‌ی «فرانکفورتر آلگماینه زایتونگ»، در کتاب اخیر خود با عنوان فوریه‌ی سال ۱۹۳۳: زمستان ادبیات فضای فرهنگی آلمان را در خلال ماهی که هیتلر قدرت را به دست گرفت بررسی می‌کند. پژوهش او قضاوت کستنر را تأیید می‌کند. برآمدن فاشیسم با آگاهی سیاسیِ فزاینده‌ی نویسندگان همراه نبود بلکه آنچه مشهود بود ناتوانیِ آنها در مواجهه با چالش پیش رویشان بود. البته استثناء نیز وجود داشت. بعضی مانند یوزف روت، پیشتر به خطر فاشیسم پی برده بودند. دیگران این احساس خطر را به سمت شعر هدایت کرده بودند. برای مثال، برتولت برشت اثر خود با نام صعود مقاومت‌پذیر آرتورو اویی را با این بند فراموش‌نشدنی به پایان می‌برد:

چیزی نمانده بود که این شیاد بر جهان غلبه بیابد؛

از شکست او شاد نباشید!

هرچند که جهانیان برخاستند و او را متوقف ساختند،

اما لجنزاری که او را پدید آورد هنوز حاصل‌خیز است.

به گفته‌ی ویتستوک، پایان نظام پارلمانی «کمتر از یک تعطیلات سالیانه‌ی مفصل طول کشید.» سرعت وقوع آن چنان زیاد بود که مردم واقعاً نمی‌توانستند تمام ابعاد آن را دریابند. زمانی که در ۲۸ فوریه‌ی ۱۹۳۳، اگون کیش‌ِ روزنامه‌نگار را به دفتر مرکزی پلیس برلین بردند او در آنجا چشمش به آلفرد آپفِل خورد، وکیل مشهوری که در گذشته وکالت بسیاری از چپ‌گرایان را بر عهده گرفته بود. کیش با خودش فکر کرد که چقدر خوش‌شانس است که از قضا وکیلی مطمئن هم در آنجا حضور دارد. او فریاد زد: «دکتر آپفل! من را دستگیر کرده‌اند» اما در جواب شنید: «من را هم.» کیش به زودی دریافت که آنجا پر از نامداران برلین است.

ادوارد سعید می‌گوید: «درست است که ادبیات و تاریخ سرشار از سرگذشت‌هایی قهرمانانه، عاشقانه، شکوهمندانه و حتی پیروزمندانه از زندگیِ تبعیدیان است اما تمام این‌ها چیزی جز کوشش‌هایی برای غلبه بر اندوه ویرانگر غربت نیست.» سعید می‌نویسد که تبعید ممکن است «بینشی خلاقانه» را فراهم آورد اما در همان حال می‌تواند به از دست رفتن «دیدگاه انتقادی، اندوخته‌ی فکری و شجاعت اخلاقی» بینجامد. تبعید برای هنرمندان پیامدهای ناگواری داشته است. به گفته‌ی ویتستوک، کتاب‌های آلفرد دوبلین پس از جنگ جهانی دوم «شکست» محسوب می‌شوند. کلاوس مان، فرزند توماس مان، «نتوانست در عرصه‌ی ادبیات آلمان برای خود جایگاهی بیابد.» گئورگه گروس در ایالات متحده از طبیعت بی‌جان نقاشی‌های کسل‌کننده می‌کشید. ارنست تولر، نمایش‌نامه‌نویس چپ‌گرا، در نیویورک خودکشی کرد.

به گفته‌ی ویتستوک، فرهنگستان هنر پروس «تصویر نمونه‌واری از اندک بودن مقاومت نهادهای آلمانی در آن دوران» به دست می‌دهد. این سخن دقیقی است. در آن زمان ریاست فرهنگستان را به تازگی مکس فون شلینگز، آهنگساز و رهبر ارکستر، بر عهده گرفته بود. او یکی از آن نمونه‌های کلاسیکی بود که منتقدان یهودی را عامل شکست‌های حرفه‌ای خود می‌دانست ــ روت در اثر خود با عنوان «اظهار ندامت ذهن» آنها را به سخره گرفته است. حفظ استقلال فرهنگستان هنر پروس را بر عهده‌ی وی گذاشته بودند اما او در مقابل شروع به تصفیه‌ی آن کرد.

شیلینگز ابتدا هاینریش مان و کته کُلویتس را هدف گرفت، آنها اعلانی عمومی را امضا کرده بودند که از حزب سوسیال دموکرات و حزب کمونیست می‌خواست با همراهیِ یکدیگر در برابر نازی‌ها بایستند. او به هیئت مدیره‌ی فرهنگستان گفت که هرچند این دو نفر قواعد رسمی را زیر پا نگذاشته‌اند اما در آن اعلان نازی‌ها «وحشی» خوانده شده‌ بودند که بالتبع برنهارد روست، وزیر آموزش و پرورش و یکی از اعضای هیئت امنای فرهنگستان، را نیز شامل می‌شد. به گفته‌ی ویتستوک، از نظر شیلینگز این امر «تخطی از مفهوم ضروری نزاکت بود.» ادب و نزاکت به خدمت فاشیسم درآمده بود.

موزیل یک بار گفته بود که «جایگاه شجاعت قلب نیست بلکه در اصل کیف پول است.» کلویتس نمونه‌ی بارزی از این امر است. او از طریق آتلیه‌ی فرهنگستان امرار معاش می‌کرد، به او گفتند که تنها در صورتی می‌تواند آتلیه را حفظ کند که «داوطلبانه» استعفا دهد. در همان زمان، اوسکار لورکه‌ی شاعر همکاری با رژیم را به مضیقه‌ی مالی ترجیح داد. لورکه باور داشت که مان و کلویتس با تحریک مردم به مخالفت با هیتلر مرتکب «تروریسم» کلامی شده‌اند. او برای حفظ شغل و حقوق خود جانب شیلینگز را گرفت؛ حتی زمانی که اعضای فرهنگستان را مجبور کردند که به «همکاری صادقانه» با حکومتِ جدید قسم یاد کنند او در فرهنگستان ماند.

با مطالعه‌ی ادبیات و سیاست، که شامل برگزیده‌ای از مقالات، یادداشت‌ها و سخنرانی‌های موزیل است، می‌توان دریافت که چرا موزیل در مواجهه با فاشیسم تعلل می‌کرد. کلاوس اَمان در مقدمه‌ی نسبتاً طولانیِ خود بر این اثر می‌گوید که ارنست رُوُلت، ناشر آثار موزیل، با گفتن این حرف به او که اگر از نازی‌ها علنی انتقاد کند ممکن است انتشار کتابش را ممنوع کنند، «او را در منگنه گذاشته بود». مقایسه‌ی چنین توصیه‌ای با «در منگنه گذاشتن» اغراق‌‌آمیز است اما به هر حال موزیل باید زندگی همسرش، مارتا، را تأمین می‌کرد و نگران بود که اگر مخالفتِ خود را علنی کند به خاطر یهودی‌بودنش آزار و اذیت شود. علاوه بر این، همان‌طور که یکی از دوستان موزیل هم درباره‌اش گفته است، او «بزدل و نگران بود … همواره حس می‌کرد که دلیلی برای ترس وجود دارد.»

نمی‌توان موزیل را شجاع دانست، و در زمانه‌ی او بزدلی بی‌پاداش نمی‌‌ماند. کلاوس مان، که عامل اصلی در سازمان‌دهی مقاومت ادبیِ «دی زاملونگ» (Die Sammlung) بود، به همکاری موزیل با این مجموعه امیدوار بود. اما هنگامی که نخستین شماره‌ی آن در سپتامبر ۱۹۳۳ منتشر شد و آشکارا اعلام کرد که هدفش مخالفت با «آلمان جدید» است، موزیل تقاضا کرد که نام او را از فهرست نویسندگان آتی نشریه حذف کنند. در ماه اکتبر، حکومت نازی ضمن انتشار اعلامیه‌ای از ناشران خواست تا کتاب‌های تمام کسانی را که با «دی زاملونگ» همکاری دارند حذف کنند. این امر باعث شد تا توماس مان، تحت فشار ناشرش، اعلام کند که درباره‌ی سیاست‌های این نشریه او را فریب داده بودند. موزیل که همواره محتاط بود پیش از اعلامیه‌ی نازی‌ها اقدامات لازم را انجام داده بود ــ او علاج واقعه قبل از وقوع کرده بود.

موزیل می‌گوید که احساس تکلیف او را وادار به «نقد» می‌کرد اما احتیاط و دوراندیشی مانع می‌شد. او در دفتر یادداشت‌های خصوصی‌اش، ناپختگی دولت کورت شوشنیگ، صدراعظم اتریش، را ثبت کرده است:

سخنرانیِ اجباری درباره‌ی فلسفه‌ی کلیسایی و سرکوب هر آنچه به آزادی‌خواهی مربوط می‌شود. اخیراً کرسی آناتومی در دانشگاه وین به فرد بسیار جوانی واگذار شده که اثری درباره‌ی جمجمه‌شناسی در آلپ یا چیزی شبیه به آن نوشته است و هیچ اثر دیگری ندارد!

اما موزیل به طور کلی از بیان چنین مطالبی به طور علنی امتناع می‌کرد. در خلال جنگ جهانی اول، او با پیوستن به شور میهن‌دوستیِ آن دوران، بسیج همگانی را به عنوان «رازورزی نیاکانی» ستوده بود. درسی که او از این دوران گرفت این بود که باید شور و هیجانش را به انقیاد عقل درآورد. دیگر هیچ‌وقت، حتی برای مبارزه با فاشیسم، خود را درگیر جنبش‌های سیاسی نکرد. او به این باور رسیده بود که «نویسنده در عرصه‌ی عمومی» نمی‌تواند امید داشته باشد که چیزی بیش از «ناظری ناتوان» باشد. اگر این تأمل محصول مدت‌ها تلاش‌ و مبارزه‌ی بی‌ثمر بود، می‌شد با آن همدلی داشت.

موزیل گفته بود دفاع از فرهنگ به معنای مبارزه با جمع‌گرایی است ــ امری که در بی‌خطرترین شکل خود با ارزش‌های اومانیستی ناسازگار بود و در بدترین حالت منجر به بروز «پرستش بی‌پرده‌ی خشونت» می‌شد. در یکی از سخنرانی‌هایش گفت که «دولت تامه»‌ی بنیتو موسولینی تهدیدی برای «آزادی‌خواهی» است و آلمانی‌ها هم به جای اعتراض به تصرف قدرت توسط هیتلر نشان داده‌اند که از شجاعت مدنی هیچ بهره‌ای نبرده‌اند: «روح به همان نحو رفتار کرده است که بدن در برابر آتش توپخانه عمل می‌کند؛ سرش را دزدیده است.»

اما این مطلب درباره‌ی خود موزیل نیز می‌توانست صادق باشد. هرچند این سخنرانی بسیار ملایم بود اما او اجازه‌ی بازنشرش را نداد. بعدتر، او در سخنرانیِ خود در بازل در سال ۱۹۳۵، ادعا کرد که ترس‌هایش «واقعیت نیافته‌اند» ــ دولت فاشیستی اتریش نشان داده بود که «اهل مدارا» است و مویی از سر «آزادی‌خواهی» کم نشده بود. دست‌کم می‌توان گفت که پیشگویی او درست نبوده است.

موزیل از راه‌پیمایی، شعار و اعتراضات منزجر بود. در یادداشت‌هایش می‌نویسد:

نویسنده سخن می‌گوید: من هیچ‌گاه حزب نبودم. همیشه تنها بوده‌ام. وظایفم را انجام داده‌ام. اما حالا می‌خواهند نگذارند به کارم ادامه دهم. به همین دلیل است که اینجا هستم.

به باور امان، این عبارت‌ها «حال و هوای وصیت‌نامه» دارد زیرا نفرت موزیل از «اسارت سیاسی» و «اطاعت برده‌وار» را به شکلی موجز بیان می‌کند.

اما در همان سال‌ها می‌بینیم که موزیل احتمال پیوستن به «جبهه‌ی وطن‌پرستان»، سازمان سیاسی دولت فاشیستی اتریش، را بررسی می‌کند. این جبهه که با الهام از «حزب ملی فاشیست» موسولینی ایجاد شده بود سویه‌ی کاتولیک قدرتمندی داشت. موزیل به امید تضمین حقوق بازنشستگی ــ که هرگز دریافت نکرد ــ در نوامبر ۱۹۳۶ به عضویت جبهه‌ی وطن‌پرستان درآمد. این اقدام هیچ نسبتی با صداقت اخلاقی نداشت.

 گنیزه گریل، مترجم این کتاب، عضویت موزیل را در جبهه‌ی وطن‌پرستان اینگونه توضیح می‌دهد که این جبهه به «نیروهای ضد ناسیونال سوسیالیست وفادار بود.» اما در واقع این امر صرفاً به آن معنا بود که فاشیست‌ها بین خودشان درگیری داشتند: اقدام صدراعظم انگلبرت دُلفوس برای ممنوع کردن حزب نازی بی‌ثمر از کار درآمد، در حالی که سرکوب جنبش سوسیالیستی باعث شد تا نیروهای ضدنازی با از دست دادن قوی‌ترین جبهه‌ی متحد خود، شکست بخورند. بر خلاف تأکید امان، جبهه‌ی وطن‌پرستان «دیگ در هم جوشِ وفاداران به دولت» نبود و جهت‌گیریِ سیاسی‌اش نیز نامشخص نبود: ارتجاعی بود هرچند نسبت به همتایان ایتالیایی و آلمانی‌‌اش خشونت و ستیزه‌جوییِ کمتری داشت و خصومت با سوسیالیسم از مبانیِ بنیادینش بود.

امان می‌گوید که آسان است که از منظر کنونی و با نگاه به گذشته، پیوستن موزیل به جبهه‌ی وطن‌پرستان را «اقدامی از نظر سیاسی غیرمسئولانه» یا «خودکشی فکری» بدانیم. شاید آسان باشد اما اشتباه نیست.

با این حال، موزیل با سخنرانی در کنگره‌ی بین‌المللی نویسندگانِ مدافع فرهنگ، که در سال ۱۹۳۵ در پاریس برگزار شد، از خود شجاعت نشان داد. تقریباً همه‌ی سخنرانان با سخاوتمندانه‌ترین لحن، اتحاد جماهیر شوروی را ستودند. اما موزیل گفت که با خود جمع‌گرایی ــ خواه راست‌گرایانه باشد خواه چپ‌گرایانه ــ باید مقابله کرد؛ به باور او فرهنگ نباید به خدمت سیاست یا ایدئولوژی درآید. بودو اوزه، نویسنده‌ی آلمانی، با عصبانیت پاسخ داد که سخنرانی موزیل حاوی نشانه‌های مشمئزکننده‌ی «فساد بورژوازی» است، اظهارنظری که به خوبی ذهنیت مردی را نشان می‌داد که از نازیسم به استالینیسم تغییر کیش داده بود.

تمام این‌ها، امید بسیار به این که ادبیات «قانون‌گذار نادیده‌گرفته‌شده‌»ی جامعه باشد را تعدیل می‌کند. نویسنده ممکن است «ناظری ناتوان» نباشد اما این جنبش‌های مدنی هستند که تاریخ را می‌سازند و نه شاعران. قهرمانانی مانند تولر وجود داشتند که مقاومتی فکری را در برابر نازیسم سازمان‌دهی کردند. آنها اعلامیه نوشتند، دادخواست امضا کردند و کمیته‌هایی تشکیل دادند. هیچ‌یک از این اقدامات اهمیتی نداشت. ویتستوک می‌گوید که عموم آلمانی‌ها تصور می‌کردند که در فضای دانشگاهی، دپارتمان ادبیات تجلی‌گاه «صدای خردمندانه و روشنفکرانه‌ی ملت» بود اما در واقع جر و بحث‌های داخلی پیش‌پا‌افتاده آن را فلج کرده بود. در همان دوره، برشت به بعضی از همراهانش پیشنهاد کرده بود که باید «برای دفاع از نویسندگان در معرض خطر یک سازمان شوتزاِشتافِل (اس‌اس) درست کرد.» اما هاینریش مان بلافاصله این اعتماد به نفس برشت را از بین برد: یک مشت بزن‌بهادر عاشق شعر چگونه ممکن است به مصاف گارد حمله‌ی نازی (اس‌آ) برود؟

برگردان: هامون نیشابوری

یاد «آنامحمد بیات» خبرنگار پیشکسوت ترکمن گرامی باد!

یاد «آنامحمد بیات» خبرنگار پیشکسوت ترکمن گرامی باد!

در روزهای اخیر ( اول مرداد) ترکمن صحرا یکی از مردان تاثیرگذار خود در عرصه فرهنگ و سیاست «آنامحمد بیات» را از دست داد و جامعه فرهنگی و روشنفکری ترکمن در ماتم و عزای سنگینی نشست. آنامحمد بیات متولد 1341 از روستای دوزالوم از توابع گنبد کاووس بود که در عمر کوتاه خود خدمات بسیاری برای ترکمن‌های ایران داشت. او یکی از بانیان اولین نشریه رسمی ترکمن های ایران با اسم صحرا و مدیر مسئولی دکتر عبدالرحمن دیه جی از مشاوران اتنیکی شورای تصمیم بود که بیش از بیست سال هر هفته مهمان خانه های ترکمنها می شد و در دستان منتظر آنان قرار می گرفت. آنامحمد بیات در عرصه سیاست ترکمن صحرا نیز نامی شناخته شده و تاثیر گذار بود. وی یکی از اعضای برجسته جمع یاشولی‌های گنبدکاووس ( بزرگان و ریش سفیدان) بود که در انتخاباتها و مسائل اجتماعی و سیاسی بین ترکمن‌ها هماهنگی ایجاد می کردند.

آنامحمد بیات در عین حال به شکلی آزاد به کار خبرنگاری می پرداخت و به عنوان یکی از پیشکسوتان عرصه خبرنگاری ترکمن صحرا شناخته می شد. از خصوصیات متمایز و بارز وی صراحت بیان و جسارت و شهامت انتقاد و طرح مشکلات و کمبودهای ترکمن‌ها و مظلومیت‌های آن مردم بود. چنان که هراز گاه پایش به دادگاه و مجازات کشیده می شد و همواره از سوی نهادهای امنیتی تحت کنترل و تهدید قرار می گرفت. در کنار آنها  فرزند پرستارش «آتلان بیات» نیز به خاطر نوشته های اینتساگرامی اش از کار اخراج شد. فرزند دیگر وی با نام «دایان» در  پی حادثه ای ناروا چند سالی را در حبس گذراند و تمام اینها زندگی استرس‌آمیز و مشقت باری را برای آنامحمد بیات ببار آورد که نتیجه اش بیماری ناعلاج سرطان معده بود که در مدتی کوتاه به عمر پر فراز و نشیب وی پایان داد و نه تنها خانواده اش که کل مردم ترکمن صحرا را در داغ و ماتم نشاند. ماهنامه « ترکمن دیار» در ترکمن صحرا آخرین شماره خود به وی اختصاص داده است.

یکشنبه 7 مرداد 1403 روز هفتم این خبرنگار پیشکسوت و بزرگمرد عرصه سیاست و فرهنگ ترکمن  بود که یاد و خاطره اش هرگز از ذهن ترکمن‌ها زدوده نخواهد شد. یادش گرامی باد.

شورای ملی تصمیم، ضمن گرامیداشت خاطره‌ی زنده یاد «آنامحمد بیات» درگذشت او را به مردم ایران، ترکمن‌های ایران، دوستان و خانواده‌ی محترم او، صمیمانه تسلیت می‌گوید.

۷ مرداد ۱۴۰۳ – ۲۸ ژوئیه ۲۰۲۴

محمد حبیبی به دلیل اعتراض به مسمومیت‌های سریالی دانش‌آموزان به حبس محکوم شد

محمد حبیبی به دلیل اعتراض به مسمومیت‌های سریالی دانش‌آموزان به حبس محکوم شد


محمد حبیبی، معلم و سخنگوی کانون صنفی معلمان تهران، از محکومیت خود به زندان به دلیل اعتراض به مسمومیت‌های سریالی دانش‌آموزان دختر در ایران خبر داد.

حبیبی روز دوشنبه در حساب خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «در پرونده‌ای که در اعتراض به مسمومیت‌های سریالی دانش‌آموزان تشکیل شده بود، به شش ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم شدم.»

او تاکید کرد: «همانطور که در دادگاه گفتم، دفاع از حقوق دانش‌آموزان یکی از وظایف اصلی هر فعال صنفی معلم است.»

بر اساس تصویر حکمی که حبیبی منتشر کرده، شعبه دوم دادگاه انقلاب شهرستان شهریار او را از جمله به دلیل اظهارنظرهایش در فضای مجازی به «تبلیغ علیه نظام» متهم کرده است.

محمد حبیبی فعال صنفی چهل و پنج ساله، پیش از این نیز در اسفندماه ۹۶ ، اردیبهشت ۹۷ و فروردین ۱۴۰۱ به‌خاطر فعالیت‌های صنفی بازداشت شده و مدت‌ها زندانی شده بود.

او بر اساس احضاریه دادگاه انقلاب، روز ۲۰ دی ۱۴۰۲ در شعبه دوم دادگاه انقلاب شهریار به «اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» محاکمه شد.

به نوشته شورای تشکل‌های صنفی فرهنگیان، پرونده تشکیل شده برای محمد حبیبی مربوط به بازداشت این فعال صنفی در ۱۶ فروردین سال گذشته بود و اتهامات مطرح شده در این پرونده مربوط به «تجمع ۱۶ اسفند ماه ۱۴۰۱ معلمان در اعتراض به مسمومیت‌های سریالی دانش‌آموزان مدارس دخترانه» بوده است.

تشدید فشارها بر معلمان و فرهنگیان در حالی است که ده‌ها معلم طی یک سال گذشته بازداشت، احضار و شماری از معلمان نیز به خاطر فعالیت‌های صنفی زندانی شده‌اند.

مسمومیت‌های مشکوک و با منشأ نامعلوم در مدارس اغلب دخترانه در بسیاری از شهرهای ایران از ماه آذر ۱۴۰۱ در بحبوحه اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» در کشور آغاز شد و تا چندین ماه هم ادامه پیدا کرد.

بیشتر در این باره:

مسمومیت‌های مشکوک دختران دانش‌آموز در تهران و دیگر شهرها ادامه دارد

گستره این رخدادها و عدم واکنش سریع نیروهای امنیتی و ضد و نقیض بودن اظهارات برخی مقامات جمهوری اسلامی به گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال دست داشتن عواملی نزدیک به حکومت ایران در این رخدادها دامن زد.

مقامات جمهوری اسلامی ضمن انکار رابطه این مسمومیت‌ها با حمله‌های گازی اظهار نظرهای متفاوتی در این باره داشته‌اند.