یاد پروانه و داریوش فروهر و دیگر جانباختگانِ راه مبارزه و مقاوت برای آزادی، برابری، دموکراسی و عدالت اجتماعی گرامی باد.
«نامشان را بگو
کارون و حمید حاجیزاده، پیروز دوانی، پروانه و داریوش فروهر، مجید شریف، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده
بیستوشش سال پیش با اوجگیری قتلهای سیاسی در ایران به خشونتی لجامگسیخته کشته شدند. در اعتراض به جنایتی که بر آنان رفت، فریاد فروخورده از ستم سالیان، به صدایی رسا در جامعه برآمد. بر ما ست که همچنان دادخواهی ناتمام این جنایتها را یادآوری و پیگیری کنیم
امسال نیز به رسم هرساله قصد دارم برای برپایی بزرگداشت پدر و مادرم در سالگرد قتلشان در یکم آذرماه به تهران بروم. اگرچه این روزها هر قصد و تصمیمی از سوی هر شهروند سادهی ایرانی میتواند به آنی زیر موشک و بمب و کینه و فرمان اینطرف و آنطرف له شود. ننگ و نابودی بر همهشان که قدرتشان را بر ویرانی زندگی ما استوار میکنند. ما اما سالهاست که در دل فاجعه، سماجت و جسارت و صبوری میکنیم و از پایداری خود رشته رشته زندگی میبافیم
امسال نیز به همبستگی همراهان دادخواهی امید میبندم، که سالهاست از دور و نزدیک در حفظ این آیین پایداری در خانه و قتلگاه فروهرها میکوشند
هشدار به ادامه روند سرکوب فعالان صنفی با آغاز سال تحصیلی
با شروع سال تحصیلی جدید شاهد رشد روزافزون روند سرکوب معلمان و فعالان صنفی هستیم. در آستانه سال تحصیلی شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر محسن عمرانی، اصغر حاجب، محمود ملاکی، عبدالرضا امانیفر، اعضای هیات مدیره کانون صنفی معلمان استان بوشهر را به پرداخت ۹۶۰ میلیون ریال در ازای احکام حبسی که پیشتر از طرف دادگاه انقلاب استان بوشهر برای این فعالین صنفی صادر شده بود، محکوم کرد. چند روز بعد حکم یک سال حبس محسن عمرانی را به میزان شش ماه تایید کرد…
با شروع مهر هیأت رسیدگی به تخلفات اداری کارمندان اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران آقای احمد حیدرینصرت دبیر ناحیهی یک شهرستان بهارستان و فعال صنفی فرهنگی را به بازنشستگی بر اساس سنوات خدمت دولتی با تقلیل دو گروه محکوم کرد. در اقدامی سرکوبگرانه دیگر کوکب بداغی پگاه فعال صنفی فرهنگیان خوزستان، ایذه برای اخذ آخرین دفاع به شعبه ۱۳ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب اهواز احضار شد و دو هفته بعد آخرین جلسه دفاع کوکب بداغی در شعبه ۱۳ دادسرای دادگاه انقلاب خوزستان برگزار شد.
در مشهد شعبه ۲۵ تجدید نظر دیوان عدالت اداری با رد اعتراض محمدحسین سپهری حکم اخراج این معلم زندانی از آموزشوپرورش را پس از ۲۶ سال سابقه تدریس تأیید کرد و حسین واحدی فعال صنفی معلمان در خراسان شمالی به دادگاه انقلاب احضار شد. در کردستان هیأت تجدیدنظر وزارت آموزشوپرورش، سمیه اخترشمار فعال صنفی معلمان مریوان را از کار اخراج کرد. معلمان استان البرز هم از سرکوب دولت پزشکیان بینصیب نماندند و مهدی معرف مشاور مدارس ناحیه ۴ استان البرز بازخرید و از کار اخراج شد. در سنندج مأموران اداره اطلاعات سنندج به منزل شخصی رضا شریفه فعال صنفی معلمان یورش بردند و منزل وی را مورد تفتیش قرار دادند.
همزمان با روز جهانی معلم اسماعیل عبدی عضو هیأتمدیره کانون صنفی معلمان تهران با رأی هیأت تخلفات اداره آموزش و پرورش شهرستانهای تهران با ۲۴ سال سابقه بازخرید و از کار اخراج شد. اتهامات وی «شرکت در تحصن، اعتصاب و تظاهرات غیر قانونی، تحریک به برپایی تحصن، اعتصاب و تظاهرات غیرقانونی و اعمال اشارهای گروهی برای تحصیل به مقاصد غیرقانونی از طریق عضویت در کانون صنفی معلمان و سرپرستی اعتراضات کشوری معلمان و… منجر به بازداشت و محکومیت» عنوان شده است. هدف از صدور این احکام، ارسال یک پیام روشن به معلمان است که حاکمیت در کنار زندان و تبعید و اخراج معیشت خانوادهها را نیز هدف گرفته است و در این سرکوب بین دولتهای رئیسی و پزشکیان فرقی وجود ندارد.
در آخرین اقدام سرکوبگرانه، حکم محکومیت محمد حبیبی در شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر تأیید شد. این محکومیت مربوط به اعتراض محمد حبیبی به مسمومیتهای سریالی مدارس در اسفندماه ۱۴۰۱ است. در فروردین ماه ۱۴۰۲ این فعال صنفی در حالی که فقط دو ماه از زمان آزادیاش از زندان میگذشت، توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد و تا خرداد ماه همان سال در بند امنیتی ۲۰۹ بازداشت بود. نکته مهم در ارتباط با قطعی شدن حکم سخنگوی کانون صنفی معلمان تهران، اقدام به تخریب ایشان توسط اکانتهای مرتبط با جریانات فاشیستی و امنیتی قبل از ابلاغ حکم به وکیل وی است. این اقدام توسط اکانتهایی صورت گرفت که پیش از این در اسفند ۱۴۰۰ با برگزاری برنامههای مجازی اقدام به تخریب جنبش معلمان نمودند. آنها مدعی بودند که معلمان خیابان را مصرف میکنند و تشکلهای صنفی و شورای هماهنگی عامل حفظ وضع موجود هستند و همسو با رسانههای امنیتی به تخریب معلمان پرداختند و با ادبیاتی فاشیستی از پشت اکانتهای مجازی، خود را در موضع رهبری قیام مردم قرار دادند. رویکردی که بعد از قیام ژینا در راستای تخریب جنبش معلمان ادامه یافت؛ اما از اردیبهشت تا تیر ۱۴۰۱ وقتی فعالان صنفی در سراسر ایران آماج حمله قرار گرفتند و بازداشت، تبعید و اخراج شدند، متأسفانه کسی از این باندهای فاشیستی سؤال نکرد چرا ۳۰۰ نفر از کسانی که به قول آنها خیابان را به سود حاکمیت مصرف میکنند، بازداشت و با احکام سنگین روبرو شدهاند؟
بیشک آمار سرکوبها منحصر به این موارد نیست. متأسفانه هنوز برخی معلمان از رسانهای شدن اخبار خود هراس دارند. همچنین تعداد قابل توجهی از دانشجویان در دانشگاه فرهنگیان از تحصیل محروم شدهاند.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران کلیه احکام احضار، اخراج، بازداشت و زندان و هر نوع برخورد با معلمان شاغل و بازنشسته و دانشجویان را شدیداً محکوم میکند و به حاکمیت هشدار میدهد که در صورت تداوم این روند برای دفاع از همکارانمان دست به تجمعات گسترده و سراسری خواهیم زد.
در سایه مبارزات بسیار پر هزینه مردم ایران، جامعه ما به دستاوردهای درخشانی در رابطه با گفتمان سازی و ارائه راهکارها در قالب شعارهای معین دست پیدا کرده است. این شعار ها برخی سلبی و برخی ایجابی هستند. شعارهای سلبی مردم ایران که تبدیل به گفتمان شد عبارت است از : ” نه به حجاب اجباری “ ” نه به اعدام” “نه به جمهوری اسلامی”
شعار ایجابی مردم ایران هم که دارای اهمیت بسیار ویژه است و در ایجاد همبستگی اجتماعی جهت بر جسته کردن صدای مردم ( به عنوان صدای سوم) نقش بسیار مهمی داشته است، شعار پر افتخار” زن زندگی، آزادی است.
رژیم جمهوری اسلامی به طرق مختلف در پی کم رنگ کردن و بی رمق کردن این شعارهای سلبی و ایجابی است. یکی از این ابزار ها “جنگ” و نتیجه آن است که میتواند کارکردی دوگانه در رابطه با بقا و یا فنای رژیم جمهوری اسلامی داشته باشد. ما به عنوان نیروهای مخالف رژیم جمهوری اسلامی که به سرنگونی محتوم این رژیم باور داریم و تداوم و بقای رژیم را کاملا با منافع مردم ایران، منافع ملی کشور و در نهایت با موجودیت کشور در تعارض میدانیم، در مقابل جنگ خارجی نمیتوانیم شعار ” زنده باد جنگ” سر بدهیم، در واقع هیچ نیروی سیاسی ای حاضر نیست چنین ریسکی بکند و این شعار را سر بدهد، اما با شهامت کامل و شفافیت کامل، میتوانیم شعار ” نه به جنگ” و “نه به جمهوری اسلامی” را همراه با شعار پیروز باد انقلاب ” زن زندگی آزادی” سر بدهیم. سر دادن این سه شعار سلبی و ایجابی منجر به تقویت صدای سوم یعنی صدای مردم میشود. هیچ نیروی سیاسی ای حق ندارد از نقطه عزیمت، کسب قدرت سیاسی یا مشارکت خفت بار در قدرت، نقش عاملیت خود را در چالش و جنگی که مابین دو نظام کاملا متکی بر آپارتاید در حال بالفعل شدن است ، به اجراء در آورد. نیروی سیاسی مردمی باید به تقویت صدای سوم و قدرتمند کردن سپهر عمومی و توانمند کردن هر چه بیشتر جنبش های اجتماعی و سیاسی، به نقش حساس و تاریخی خود عاملیت فعال ببخشد، نه اینکه تبدیل به دنبالچه های دو نظام متکی بر آپارتاید شود. جبهه سوم یا صدای سوم باید در عمل و با شعارهای سلبی و ایجابی مشخص و در میدان مبارزه، یعنی شعار هایی همانند : “نه به اعدام” “نه به حجاب اجباری” “نه به انتخابات فرمایشی” و همچنین ” نه به جنگ” و “نه به جمهوری اسلامی” و نهایتا “پیروز باد انقلاب” به رسالت تاریخی خود عمل کند کدام انقلاب؟ انقلاب” زن، زندگی، آزادی” که همانند آتشی گداخته در زیر خاکستر هست. شاید رژیم اسلامی حاکم بر ایران بخواهد با توسل به جنگ خارجی و ساخت و پاخت های بین المللی، خاکستر بیشتری بر روی این آتش گداخته بپاشد، اما مخالفین واقعی نظام با تکیه بهینه بر قدرت لایزال مردم ایران نباید این اجازه را به رژیم جمهوری اسلامی بدهد. شاید رژیم جنایتکار اسلامی برای فرافکنی از اوضاع اسفناکی که برای اقشار مختلف مردم ایران ایجاد کرده است، بخواهد ایران را وارد یک جنگ با کشوری خارجی سازد ، اما جهانیان میدانند که دشمن واقعی مردم ایران همین حکومتی است که به انحا مختلف شهروندان خود را سرکوب و شکنجه و اعدام می کند و کمترین مطالبات مردم را پاسخگو نیست الا با گلوله و چوبه های دار و زندانهای بلند مدت و …..
مردم ایران با سرفرازی سالهاست شعار می دهند: ” دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست” مرز خود را با حکومت کاملاً مشخص کرده اند و او را به وضوح دشمن خود خوانده اند. مصداق بارز این مرزبندی حضور کشاورزان اصفهانی در نماز جمعه و ایستادن شان در صفوفی منظم ولی پشت به تریبون امام جمعه با سر دادن شعار ” رو به میهن، پشت به دشمن” بود! اوج این شکوهِ و درایت، در انقلاب با شکوه زن، زندگی، آزادی متجلی شد آنجا که منشور مترقی دوازده ماده ای مطالبات حداقلی جنبش ژینا منتشر شد، آنجا که ایرانیان دیاسپورا در همایش های بزرگ خواستار محکومیت جنایات رژیم جمهوری در عرصه بینالمللی شده و به حمایت از انقلاب زن زندگی آزادی پرداختند. این مبارزات با شکوه و دیگر مبارزات جاری بازنشستگان ، کارگران، زنان ، معلمان و پرستاران و …. نشان از سرزندگی انقلاب پویا و پر افتخار زن زندگی آزادی دارند.
بدا به حال افراد و جریاناتی که از اینهمه دستاورد ها و افتخارات که با قطره قطره خون شجاع دلان وطن به دست آمده است راحت می گذرند و امید دارند که آزادی ، عدالت، توسعه و برابری را با موشک و بمب و جنگ به ایران بیاورند. اینان آگاهانه یا نا آگاهانه خود را در زمره دشمنان ایران و مردم ستمدیده ایران قرار داده اند. به این امید که از این نمد برای خود کلاهی بسازند. دشمن ملت ایران، رژیم جمهوری اسلامی است. جنگ مردم ایران با رژیم جنایتکار اسلامی است و پیروزی انقلاب با شکوه زن، زندگی، آزادی نقطه ی پایانی بر تمام جنایات جمهوری اسلامی در ایران و سراسر دنیا خواهد بود. پیروز باد انقلاب زن زندگی آزادی
جنبش «زن، زندگی، آزادی» که به نام جنبش ژینا یا مهسا نیز شناخته میشود، در دوسالگی خود همچنان به عنوان یکی از مهمترین جنبشهای اجتماعی در ایران شناخته میشود. این جنبش که پس از کشته شدن مهسا امینی در سال ۱۴۰۱ آغاز شد، به سرعت به نمادی از مبارزه برای حقوق زنان و آزادیهای اجتماعی تبدیل شد. در دوسالگی این جنبش، همچنان شاهد فعالیتهای گستردهای از سوی فعالان حقوق بشر و زنان هستیم. این جنبش توانسته است توجه بینالمللی را به خود جلب کند و حمایتهای گستردهای از سوی سازمانهای حقوق بشری و جوامع بینالمللی دریافت کند.
با این حال، جنبش با چالشها و فشارهای زیادی نیز مواجه است. حکومت ایران همچنان به سرکوب معترضان و فعالان این جنبش ادامه میدهد و بسیاری از خانوادههای دادخواه تحت فشار قرار دارند. با این وجود، روحیه مقاومت و تلاش برای دستیابی به آزادی و حقوق برابر همچنان در میان اعضای این جنبش قوی است.
در ماههای اخیر، جنبش «زن، زندگی، آزادی» همچنان به فعالیتهای خود ادامه داده و توجه بینالمللی را به خود جلب کرده است. برخی از جدیدترین خبرها و تحولات عبارتند از:
سالگرد اعتراضات: در آستانه دومین سالگرد مرگ مهسا امینی، تجمعات و اعتراضات جدیدی در ایران و در میان جوامع ایرانیان خارج از کشور برگزار شده است. این تجمعات به منظور یادآوری و گرامیداشت یاد مهسا امینی و دیگر قربانیان سرکوبهای حکومتی برگزار میشوند.
حمایتهای بینالمللی: سازمانهای حقوق بشری و نهادهای بینالمللی همچنان به حمایت از این جنبش ادامه میدهند. اخیراً، چندین سازمان حقوق بشری گزارشهایی در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران منتشر کردهاند که به وضعیت زنان و معترضان پرداختهاند.
فعالیتهای فرهنگی و هنری: هنرمندان و فعالان فرهنگی نیز به حمایت از جنبش پرداختهاند. نمایشگاهها، کنسرتها و برنامههای فرهنگی مختلفی در حمایت از حقوق زنان و آزادیهای اجتماعی برگزار شده است.
چالشها و سرکوبها: حکومت ایران همچنان به سرکوب معترضان و فعالان این جنبش ادامه میدهد. بازداشتها و فشارهای حکومتی همچنان از چالشهای اصلی این جنبش هستند.
این جنبش همچنان به عنوان یکی از مهمترین جنبشهای اجتماعی در ایران شناخته میشود و تلاشهای فعالان آن برای دستیابی به حقوق و آزادیهای بیشتر ادامه دارد.
راستی آزمایی کیفیت جنبش زن زندگی آزادی
جنبش نوین اجتماعی «زن، زندگی، آزادی» که به نام جنبش ژینا یا مهسا هم شناخته میشود. از لحاظ ذهنی یا فلسفی و تئوریک، این جنبش تبلوری است از یک «لحظه هستی گرایانه» (اگزیستانسیالیستی)، به ویژه در میان نسل جوان زنان و مردان شهری طبقه متوسط و کارگری که زندگی شان تحت تاثیر فرایندهای دهههای اخیر جهانی- محلی شکل گرفته است. (نیره توحیدی استاد مطالعات جنسیت و زنان در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، نورتریج در آمریکا است/ ایران آکادمیا ژورنال آزادی اندیشه شماره ۱۳)
خامنهای جز فرمان بهکارگیری خشونت هرچه بیشتر، هیچ راهحلی برای نجات کشتی شکستهی رژیم سراغ ندارد. جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» تمام زیرساختهای عقیدتی و ارزشی رژیم را درهم کوبیده است. به همین دلیل سران حکومت از وضعیتی که با آن روبهرو شدهاند بهشکلی هیستریک عصبانی هستند. رژیم جمهوری اسلامی از ترور، کشتار و توحش بهکارگرفتهشده در دیگر رژیمهای پلیسی و فاشیستی به مراتب فراتر رفته است. سیاستی که رژیم در پی گرفته و آنچه در جای جای ایران انجام میدهد، مصداق بارز جنایت علیه انسانیت است.(تریبون رادیو زمانه- ریوار آبدانان عضو شورای ریاست کل کنفدرالیسم دموکراتیک جوامع کوردستان/ دفاع از خود، حق طبیعی و مشروع جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» است. پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲)
در جریان جنبش ژینا کە بە انقلاب ژن، ژیان، آزادی نیز میتوان آن را تعریف کرد، تغییر دیدگاەها، شکاف بین جامعە سیاسی و جامعە مدنی، گسستن از پیشداوریها و فهم و نگرش گذشتە در بطن جامعە ایران اتفاق افتادە است. این جنبش اگرچە تاکنون بنا بە عواملی اساسی بە نتیجە نهایی نرسیدە است و با مشکلات متعددی روبرو است؛ ولی در کردستان بە دلیل یک قرن مبارزە با وجود احزاب سیاسی ترقی خواه، ماهیت حقیقی خود را ابرزا نمود و بە لحاظ کارکرد، شکلگیری و خصوصیات یک انقلاب سیاسی، فکری و اجتماعی نتیجەبخش بودە است.( ژورنال ایران آکادمیا – شماره ۱۰– شاهرخ حسنزاده/ مدیر مرکز حقوقبشر کردستان ایران)
خیزش زن زندگی آزادی را می توان یکی از گسترده ترین «جنبش های نوین اجتماعی» پساساختارگرا در ایران خواند. این جنبش بیش از آن که ریشه اقتصادی یا طبقاتی داشته باشد یا از ایدئولوژی یا رهبری خاصی الهام گرفته باشد، جنبشی متکثر، افقی، سیال، غیر متمرکز و بدون برنامه اما هدفمند بود که در آن خواستههای ساختارشکنانه همچون آزادی حجاب، رفع تبعیض و نفی نظام مطرح شد. آنچه شکل گرفت، در واقع «ابرجنبشی» است که برای نخستین بار بدون تکیه بر نهادهای سنتی موروثی و دینی و پایگاههای آنها، همچون بازار و روحانیت و با طرح گفتمانهای مدرن، دموکراتیک، حامی حقوق زنان و ضد تبعیض، بر سر پای خود ایستاد.(بی بی سی فارسی- آسیب شناسی جنبش «زن، زندگی آزادی» و ظرفیتهای ناشناخته آن/ ۳۰ تیر ۱۴۰۲-۲۱ ژوئیه ۲۰۲۳)
جنبش «زن، زندگی، آزادی» با چالشهای متعددی مواجه است که از مهمترین آنها عبارتند از:
سرکوب حکومتی: حکومت ایران به شدت معترضان و فعالان این جنبش را سرکوب میکند. بازداشتها، شکنجهها و حتی اعدامها از جمله روشهایی هستند که برای خاموش کردن صدای معترضان به کار گرفته میشوند.
نبود رهبری متمرکز: این جنبش به صورت افقی و غیرمتمرکز سازماندهی شده است، که از یک سو به آن انعطافپذیری و پویایی میبخشد، اما از سوی دیگر، نبود رهبری متمرکز میتواند هماهنگی و برنامهریزی را دشوار کند.
فشارهای اقتصادی: بسیاری از معترضان با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند. این فشارها میتواند توانایی آنها برای شرکت در اعتراضات و فعالیتهای جنبش را محدود کند.
عدم حمایت گسترده از سوی همه اقشار جامعه: برخی از اقشار جامعه، به ویژه قشر خاکستری (افرادی که به طور فعال در اعتراضات شرکت نمیکنند)، به دلایل مختلفی مانند ترس از سرکوب یا نگرانی از آینده، به این جنبش نپیوستهاند.
چالشهای فرهنگی و اجتماعی: تغییرات فرهنگی و اجتماعی نیازمند زمان و تلاشهای مستمر هستند. مقاومت در برابر تغییرات از سوی بخشهای محافظهکار جامعه نیز یکی از چالشهای مهم این جنبش است.
با وجود این چالشها، جنبش «زن، زندگی، آزادی» همچنان به عنوان یکی از مهمترین جنبشهای اجتماعی در ایران شناخته میشود و تلاشهای فعالان آن برای دستیابی به حقوق و آزادیهای بیشتر ادامه دارد:
نماد مبارزه برای حقوق زنان: این جنبش با تمرکز بر حقوق زنان و مبارزه با حجاب اجباری، توانسته است توجه جهانی را به وضعیت حقوق زنان در ایران جلب کند. شعار «زن، زندگی، آزادی» به نمادی از مقاومت و تلاش برای دستیابی به حقوق برابر تبدیل شده است.
گستردگی و فراگیری: این جنبش به طور گسترده در سراسر ایران و حتی در میان جوامع ایرانیان خارج از کشور گسترش یافته است. از شهرهای بزرگ تا روستاهای کوچک، مردم از اقشار مختلف جامعه به این جنبش پیوستهاند.
حمایت بینالمللی: این جنبش توانسته است حمایتهای گستردهای از سوی سازمانهای حقوق بشری و جوامع بینالمللی دریافت کند. جوایز حقوق بشری مانند جایزه ساخاروف به مهسا امینی و این جنبش اهدا شده است.
تأثیرات فرهنگی و اجتماعی: این جنبش نه تنها به تغییرات سیاسی بلکه به تغییرات فرهنگی و اجتماعی نیز پرداخته است. زنان ایرانی به طور گستردهای حجاب اجباری را کنار گذاشتهاند و این تغییرات فرهنگی به نمادی از مقاومت در برابر قوانین سرکوبگر تبدیل شده است.
تداوم و پایداری: با وجود سرکوبهای شدید، این جنبش همچنان به فعالیتهای خود ادامه داده و توانسته است به یکی از پایدارترین جنبشهای اعتراضی در تاریخ معاصر ایران تبدیل شود.
این عوامل باعث شدهاند که جنبش «زن، زندگی، آزادی» به عنوان یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین جنبشهای اجتماعی در تاریخ معاصر ایران شناخته شود.
به باور بسیاری، بزرگترین تهدید علیه جمهوری اسلامی از زمان استقرارش تاکنون، جنبش زن، زندگی، آزادی بوده است. میان جنبش زن، زندگی، آزادی و موجهای اعتراضی پیشین در ایران تمایزهای بسیاری وجود دارد که از بیشتر آنها میتوان به عنوان نقاط قوت جنبش یاد کرد: روی آوردن به تاکتیکهای خشونتپرهیز برای در امان ماندن از سرکوب نیروهای حکومتی را میتوان برجستهترین نقطه قوت جنبش زن، زندگی، آزادی دانست که به وضوح مهمترین عامل در تداوم آن نیز بود. دیگر فاکتور حائز اهمیت در باره این جنبش اشکال رهبری و سازماندهی در آن بود که بر خلاف همیشه نه بدون رهبر بود و نه پیرو الگوی رهبری فردی.
تنوع و تکثر اقشار مشارکتکننده در جنبش را نیز میتوان بهعنوان یکی دیگر از نقاط قوت این جنبش نام برد که در نهایت به یک همبستگی فراگیر و سراسری شکل داد. بکارگیری تاکتیکهای مختلف و خلاقانه به جای حضور در خیابان و رویارویی مستقیم با نیروهای سرکوب، شوخطبعی، شکوفایی هنر اعتراضی، دادخواهی، جلب همبستگی جهانی و تمرکز جنبش بر رویکردها بهجای چهرهها همگی از نقاط قوت جنبش زن، زندگی، آزادی هستند.
در انقلاب زن زندگی آزادی، جنبشهای صنفی، مدنی و سیاسی هر یک نقش مهمی در مبارزات پیش روی داشتند، اما به تنهایی نمیتوانند رهبری کامل دوره گذار را به عهده بگیرند. هر یک از این جنبشها نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارند و برای موفقیت در دوره گذار نیاز به همکاری و همگرایی دارند.
در یک تعریف کلان جنبشهای صنفی معمولاً بر مسائل اقتصادی و حقوق کارگران تمرکز دارند، در حالی که جنبشهای مدنی به مسائل حقوق بشر و آزادیهای مدنی میپردازند. جنبشهای سیاسی نیز به تغییرات ساختاری و حکومتی توجه دارند. در یک گفتمان معنادار انقلابی معمولا برای رسیدن به یک تغییر پایدار و موفق، این جنبشها باید با یکدیگر همکاری کنند و از توانمندیهای یکدیگر بهره ببرند، و جایگاه مبارزات خود را در مرحله گذار تعریف کنند. به این معنا اتحاد و همبستگی میان این جنبشها میتواند به ایجاد یک نیروی قویتر و مؤثرتر در مقابل چالشهای موجود در مرحله گذار کمک کند.
همانطور که آمد در جامعه ایران، جنبشهای صنفی، مدنی و سیاسی هر کدام نقش مهمی در مبارزات اجتماعی دارند. با این حال جایگاه رهبری و شیوه مبارزه این جنبشها در مرحله گذار همچنان ناشناخته و یا دچار ابهام است. این مسئله میتواند به دلایل مختلفی باشد:
سرکوب سیستماتیک: حکومت جمهوری اسلامی همواره تلاش کرده است تا هر گونه فعالیت جمعی را به عنوان تهدیدی علیه امنیت ملی تلقی کند و با سرکوب فعالان مدنی و صنفی، آنها را وابسته به بیگانگان جلوه دهد.
عدم هماهنگی و اتحاد: یکی از مشکلات اصلی جنبشهای کارگری و مدنی در ایران، عدم اتحاد و تمرکز در مبارزه بوده است. با این حال، در شرایط فعلی، تمایل به اتحاد و تمرکز در مبارزه علیه سیستم فاسد و مافیایی حکومت افزایش یافته است.
نبود استراتژی روشن: داشتن یک سیاست و استراتژی روشن در قبال نقش تشکلهای جامعه مدنی و جنبشهای اجتماعی اعتراضی از اهمیت کلیدی برخوردار است. این استراتژی باید بتواند نقش هر یک از این جنبشها را در دوره گذار و پسا گذار مشخص کند.
تداخل نقشها: نهادهای مدنی و صنفی به دلیل تلاش برای تامین حقوق و آزادیهای شهروندی، به نوعی با سیاست تماس میگیرند، اما به خاطر این که برای کسب قدرت مبارزه نمیکنند، سازمان سیاسی به حساب نمیآیند.
به نظر می آید که برای بهبود هماهنگی و اتحاد میان جنبشهای صنفی، مدنی و سیاسی در میان مردم ایران، چند راهکار زیر میتواند موثر باشد:
ایجاد شبکههای ارتباطی قوی: برقراری ارتباطات منظم و موثر بین رهبران و اعضای این جنبشها میتواند به تبادل اطلاعات و هماهنگی بهتر کمک کند. استفاده از فناوریهای ارتباطی مدرن میتواند در این زمینه بسیار مفید باشد. تبیین پلتفرمهای جمعی در همگرایی نیروها و بسترهای اینچنینی می تواند بسیار در رفع این چالشها موثر باشد.
تدوین استراتژی مشترک: تدوین یک استراتژی مشترک که اهداف و روشهای مبارزه را مشخص کند، میتواند به همگرایی و هماهنگی بیشتر کمک کند. این استراتژی باید شامل برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت باشد.
آموزش و توانمندسازی اعضا: برگزاری کارگاهها و دورههای آموزشی برای اعضای جنبشها میتواند به افزایش دانش و مهارتهای آنها کمک کند و آنها را برای مواجهه با چالشهای مختلف آماده کند.
تشکیل ائتلافها و اتحادها: تشکیل ائتلافها و اتحادهای موقت یا دائمی بین جنبشهای مختلف میتواند به تقویت قدرت و تاثیرگذاری آنها کمک کند. این ائتلافها میتوانند بر اساس اهداف مشترک و نیازهای فوری تشکیل شوند.
افزایش آگاهی عمومی: اطلاعرسانی و افزایش آگاهی عمومی درباره اهداف و فعالیتهای جنبشها میتواند به جذب حمایتهای مردمی و افزایش فشار بر حکومت کمک کند.
استفاده از رسانهها: استفاده از رسانههای مستقل و شبکههای اجتماعی برای انتشار پیامها و فعالیتهای جنبشها میتواند به افزایش دیدهشدن و تاثیرگذاری آنها کمک کند.
آشنا کردن همگان با چالشهای جامعه نیازمند یک رویکرد جامع و چندجانبه است. چند راهکار موثر برای افزایش آگاهی در حوزه عمومی پشنهاد شده که اینجا بازنشر می دهم:
استفاده از رسانهها در تبلیغ فرایند همکاری و همیاری جنبش های چنده گانه صنفی، فرهنگی و سیاسی: رسانههای جمعی مانند تلویزیون، رادیو، روزنامهها و به ویژه شبکههای اجتماعی میتوانند نقش مهمی در اطلاعرسانی و افزایش آگاهی عمومی ایفا کنند. انتشار مقالات، گزارشها و برنامههای مستند میتواند به مردم کمک کند تا با چالشهای مختلف جامعه برای همیاری جنبش های اجتماعی آشنا شوند.
برگزاری کارگاهها و سمینارها: برگزاری کارگاهها، سمینارها و جلسات آموزشی میتواند به افراد کمک کند تا به صورت عمیقتر و تخصصیتر با مسائل و چالشهای جامعه نسبت به همگرایی جنبش های سه گانه آشنا شوند.
استفاده از امکانات آموزشی در مدارس و دانشگاهها معتبر برای دستیابی به حل چنین چالشهایی: آموزش مسائل اجتماعی و چالشهای جامعه در مدارس و دانشگاهها میتواند به نسل جوان کمک کند تا از سنین پایین با گزاره «تسامح و رواداری و بدیل های لازم در حوزه همکاری های میدانی سه جنبش صنفی، فرهنگی و سیاسی» می تواند در آینده نقش فعالی در حل آنها ایفا کنند.
تشکیل گروههای بحث و گفتگو: تشکیل گروههای بحث و گفتگو در محلهها، انجمنها و سازمانهای مختلف میتواند به تبادل نظر و افزایش آگاهی عمومی کمک کند.
استفاده از هنر و فرهنگ: همانطور که آمد استفاده از هنرهای مختلف مانند تئاتر، سینما، موسیقی و ادبیات میتواند به شیوهای جذاب و تاثیرگذار به افزایش آگاهی عمومی برای تبیین ضرورت همگرایی مابین نیروهای اجتماعی و جنبش های سه گانه کمک کند.
کمپینهای آگاهیبخشی: راهاندازی کمپینهای آگاهیبخشی در سطح محلی، ملی و حتی بینالمللی میتواند به جلب توجه عمومی و افزایش آگاهی درباره مسائل مختلف کمک کند. این کمپینها میتوانند از طریق رسانهها، شبکههای اجتماعی و فعالیتهای میدانی اجرا شوند.
دستاوردها و خودویژگی های جنبش زن زندگی آزادی:
رهبری غیرمتمرکز: جنبش زن، زندگی، آزادی که در ایران شکل گرفت، نمونهای بارز از رهبری غیرمتمرکز است. این جنبش به جای داشتن یک رهبر واحد، از شبکهای از فعالان، گروهها و سازمانهای مختلف تشکیل شده است که هر یک به نوبه خود نقش مهمی در پیشبرد اهداف جنبش ایفا میکنند.
رهبری غیرمتمرکز در ایران شامل ویژگیهای زیر است:
تنوع در رهبری: افراد و گروههای مختلف با پیشینهها و تخصصهای گوناگون در این جنبش نقش دارند، که این امر به تنوع و غنای بیشتر جنبش کمک میکند.
انعطافپذیری: با توجه به ساختار غیرمتمرکز، جنبش میتواند به سرعت به تغییرات و چالشهای جدید واکنش نشان دهد.
تقویت همبستگی: این نوع رهبری باعث میشود که افراد بیشتری احساس کنند که در جنبش نقش دارند و این امر به تقویت همبستگی و انگیزه در میان اعضا کمک میکند.
جنبش زن، زندگی، آزادی دارای دستاوردهای مهم دیگری هم بود که برخی از آنها عبارتند از:
نهادینه شدن آزادی پوشش در بخشی از ساختار فرهنگی جامعه شهری: و به این نسبت این جنبش توانسته است توجهات زیادی را به مسئله آزادی پوشش جلب کند و فشارهای اجتماعی و سیاسی برای تغییر قوانین مربوط به حجاب اجباری را افزایش دهد.
تقویت همبستگی اجتماعی: این جنبش توانسته است گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی را به هم نزدیکتر کند و موانع همکاری و اتحاد را که پیش از این غیرقابل عبور به نظر میرسیدند، هموارتر کند.
افزایش آگاهی عمومی: هر تحول پایداری از تاثیرات فرهنگی غنی برخورد است. به این اعتبار این جنبش باعث افزایش آگاهی عمومی نسبت به حقوق زنان و مسائل اجتماعی شده و توانسته است صدای زنان و گروههای حاشیهنشین را به گوش جهانیان برساند.
تسریع جهتگیریهای سیاسی: یکی از دستاوردهای مهم این جنبش، تسریع جهتگیریهای سیاسی در جامعه و گسست از جمهوری اسلامی بوده است، که نمود خود را در تحریم گسترده انتخابات نشان داده است.