۱–رهبران و خائنین به ملت و کشور با هر منصب و جایگاهی پس از جمهوری اسلامی در دادگاه صالحه محاکمه می شوند. تبصره: شورای ملی تصمیم بر این امر تاکید میکند که مخالف هر گونه اعدام است۰
۲–سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج سپاه منحل خواهند شد۰ ۳–کسانی که مرتکب جنایت یا کشتار مردم نشده اند، می توانند برحسب قوانین جدید به ارتش ملی ملحق شوند و یا مشمول بازنشستگی گشته و یا شغل دیگری برای خود اختیار نمایند و از مناسبات نظامی جدا گردند. ۴–طبق مصوبات شورای ملی تصمیم و برمبنای تفکیک قوا و عدم وابستگی، نهادهای نظامی حق دخالت در امور سیاسی یا اقتصادی را ندارند. و بر حسب شرایط تازه پس از انقلاب فعالیت خواهند کرد۰ ۵–چنانچه در روند فروپاشی جمهوری اسلامی «نیروهای نظامی و دفاعی انقلابی» برای پیشبرد اهداف انقلاب تاسیس شود، این نیروها تحت نظر شواری انقلاب ( نهاد بوجود آمده از آلترناتیو مشروع مردم در دوران سرنگونی) فعالیت خواهند کرد. این نیروها پس از تشکیل مجلس موسسان و رای عمومی مردم (رفراندوم عمومی) منحل و در صورت ممکن به ارتش ملی ملحق خواهند شد، یا در مورد آنان طبق قوانین تازه تصمیم نهایی گرفته خواهد شد۰ ۶–پس از فروپاشی حکومت جمهوری اسلامی حفظ جان و مال خانواده های نیروهای نظامی رعایت می شود. و چنانچه اموال عمومی به ثروت خصوصی تبدیل شده، توسط دادگاه صالحه به وضعیت آن رسیدگی می شود۰
از دیدگاه شورای ملی تصمیم، نظام سیاسی- فرهنگی و اقتصادی فردای پس از جمهوری اسلامی، یک رژیم سکولار و کثرتگرا بوده که برمبنای اصول و مبانی پایه ای حقوق بشر بنا می شود. به این اعتبار موارد زیر مورد تاکید قرار می گیرد: ۱–کشور ایران در پس فرایند گذار از نظام دینی به ساختار سکولاریزم نیازمند نوعی از سکولارسازی یا سکولاریزاسیون فرایند تاریخیای است که در آن جامعه (سازمانها و نهادهای اجتماعی متاثر از دین سالاری) از یک هویت بسته دینی به هویت غیردینی دست پیدا میکند.
۲– مذهب موضوعی شخصی است، حوزه عمومی دین مشروط به ادای احکام دینی خواهد بود۰ ۳–سکولاریسم یا جداانگاری دین از سیاست، عقیدهای است که بر جدایی نهادهای دینی از دیگر ساختارهای اجتماعی (اقتصاد، فرهنگ و سیاست) تأکید دارد۰ ۴–قوانین اجتماعی (اقتصادی، فرهنگی- آموزشی و سیاسی و قضایی) بر پایهٔ دانش، منطق و ارزشهای انسانی استوار می شود۰ ۵– قوانین پایه در سیاست با پرهیز ازگرایشات مذهبی و متناسب با نیاز زمان و تجربه بشری تنظیم می گردد۰ ۶–همه مراسم و مناسک دینی محدود به حوزه خصوصی می شود. به این نهادها بودجه دولتی تعلق نخواهد گرفت، و به اعتبار کمک های مردمی و با شفافیت مالی و کنترل مالیاتی، هزینه های آن انجام می شود۰ ۷– نهادها و مراجع دین سالار اجازه دخالت در امور اقتصادی ندارند. بنگاههای مالی و اقتصادی نهادهای مذهبی کنونی در اختیار دولت تازه تاسیس قرار می گیرد. در ساختار سیاسی پس از جمهوری اسلامی به نهادهای مذهبی بودجه دولتی تعلق نمی گیرد۰ ۸–دین امر شخصی و نهادهای دینی کنونی از جمله نهاد روحانیت که از منابع دولتی کمک دریافت کرده و یا با کمک دولت تاسیس شده اند تعطیل شده و تمامی اموال و موسسات اقتصادی و مالی متعلق به آنها توسط دولت تازه تاسیس تبدیل به اموال عمومی می شود۰ تبصره: موقوفاتی که دارای مالکیت شخصی هستند از این امر مستثنی می باشند۰ ۹–آزادی مذهبی، جدایی دین از حکومت، مساوات مذهبی، آزادی نظر و بیان، اجرای عدالت، از جمله تجلیات جامعه سکولار و غیردینی پس ازجمهوری اسلامی است۰
نزدیک به سه هفته است که جنگی خانمان سوز با حمله نیروهای تروریستی حماس به خاک اسرائیل آغاز شده است. دولت اسرائیل اعلام کرده که قصد نابودی سازمان افراطی حماس در غزه را دارد. در پی آن حملات نظامی به آن منطقه آغاز شد.
طی زد و خوردهای نظامی که در دوطرف به وقوع پیوست، هزاران نفر کشته و ده ها هزارنفر زخمی شده اند. در کنار این فاجعه فراگیر، مناطق مختلف مسکونی، بیمارستانها، مدارس و جاده ها با خاک یکسان شدند. حتی امکاناتی چون آب، دارو، برق، غذا و شبکه های ارتباطی چون اینترنت در نوار غزه قطع شده و بسیاری از کودکان، زنان و غیرنظامیان دو طرف درگیری در این جنگ کشته و زخمی شدهاند.
سازمان تندرو و تروریستی حماس تونلی با بیش از ۵۰۰ کیلومتر در زیر منطقه ۳۶۵ هزار کیلومتر مربعی غزه ایجاد کرده است. این تونلها در زیر مناطق مسکونی، مساجد، بیمارستانها و مدارس ساخته شده است. با حمله نظامی سنگین اسرائیل به این مناطق کشتار غیرنظامیان به مراتب افزایش یافته است. حتی مراکز رسانه های بین المللی از این وضعیت خلاصی ندارند و تاکنونی بیش از ۲۰ خبرنگار و چندین مرکز رسانه های خارجی توسط دولت اسرائیل بمباران شده اند.
در این رابطه عدم همکاری دولتهای مصر، اردن و اسرائیل در ایجاد پناهگاههای امن و خروج غیرنظامیان از منطقه درگیری، باعث بالارفتن میزان شدت کشتار افراد بی پناه گشته است. از این گذشته عدم موفقیت راهکارهای نهادهای بین المللی و حقوق بشر برای یاری رسانی به مردم این منطقه، باعث کشتار بیش از پیش بی گناهان گشته است. حتی سازمان ملل، جامعه اروپا و دیگر نهادهای تاثیرگذار نتوانستند راهکارهای درخوری برای حمایت از مردم بی پناه فلسطین فراهم سازند.
مردم اسرائیل و فلسطین در میان جنایات جنگی دولت راستگرای اسرائیل و اقدامات تروریستی سازمان های افراطی جهان اسلام و حماس نابود می شوند
با توجه به حمایت مالی، سیاسی و لجستیک جمهوری اسلامی از نیروهای نیابتی در خاورمیانه و از جمله حمایت از جریان افراطی حماس، که گفته می شود حتی آموزش نظامی آنها در ایران صورت گرفته است، بیم تلافی طرفداران دو طرف رویاروی جنگ و گسترش درگیری و تبدیل آن در سطح خاورمیانه موجب می شود که نهادهای بین المللی (شورای امنیت و دیگر نهادهای حقوقی سازمان ملل)، نتوانند بر اساس رویههای حقوقی به حل مشکل مردم فلسطین با دولت اسرائیل بطور غیرجانبدارانه اقدام نمایند.
شورای ملی تصمیم ضمن محکوم نمودن هردو سوی جنگ خواهان کوتاه کردن دست دولتهای حامی جنگ بویژه جمهوری اسلامی در این درگیری است. از این جهت باور دارد تا براساس مصوبات حقوق بشری و گفتمان انسانگرا، جنگ در فلسطین هرچه سریعتر متوقف شود و از مجامع بین الملل و حقوق بشر سازمان ملل می خواهد که در سریعترین وقت ممکن به راهکار عملی برای محافظت از مردم بی پناه منطقه درگیری دست یابد. ما بر این باوریم که مناقشه بیش از ۷۰ سال بین مردم فلسطین و اسرائیل به هیچ وجه راه حل نظامی ندارد و تنها راهکار ممکن حل مسالمت آمیز مناقشه و شناسائی دوطرف یکدیگر را بر مبنای سیاست دو ملت و دو دولت مستقل است.
داریوش مهرجویی متولد هفدهم آذر ۱۳۱۸ یکی از کارگردانها و فیلمنامه نویسان و تهیه کنندگان مطرح ایرانی هم قبل و هم بعد از انقلاب ۵۷ که با سانسور بخشی از آثارش چون فیلمهای گاو ، دایره مینا ، الموت ، مدرسه ای که می رفتیم ، بانو، سنتوری و آخرین اثرش به نام لامینور در سال ۱۴۰۱ که با اعتراض جدی این کارگردان مواجه شد و همسرش وحیده محمدی فر متولد نوزدهم بهمن ماه ۱۳۴۷ فیلمنامه نویس طراح لباس و کارگردان بود که در شامگاه بیست و دوم مهرماه ۱۴۰۲ پس از ساعت ۱۰ شب به طرز فجیعی در ویلای شخصیشان آن هم در ساعتی که دخترشان در منزل نبود به قتل رسیدند. در این مورد نظرها و اما اگرهای بسیاری مطرح شده و نوشته شده اما در اینجا میخواهیم صرفاً نظر کلی و سوالات تعدادی از مردم ایران را که در داخل با آنها گفتگو شده است به اشتراک بگذاریم.
۱- تمام شرکت کنندگان در این گفتگو معتقد بودند قتل داریوش مهرجویی و همسرش یک قتل حکومتی برنامهریزی شده است.
۲- به نظر ما تهدید همسر مهرجویی توسط یک تبعه افغان آن هم قبل از وقوع قتل فقط یک رد گم کنی بوده که فرد با تهدید یا تطمیع دست به این عمل زده است و گرنه قاتل از پیش اطلاع نمیدهد و کار را یکسره میکند نه اینکه لهجه خود را به نمایش بگذارد تا در آینده شناسایی شود.
۳- مهرجویی قبلاً کاملاً تحت نظر بوده و فردی آشنا هم اطلاعات و آمار دقیق را داده است که دختر مهرجویی چه ساعاتی منزل نیست چرا که مد نظر حکومت مهرجویی و همسرش بوده نه دخترش و از دید ما دخترش هم تحت تعقیب بود تا دقیقاً قبل از ورودش کار را تمام کرده باشند ۴- اگر تبعه افغان قبلاً دست به تهدید زده است پس آمادگی قبلی داشته و اینکه طلاها را از منزل سرقت نکرده در حضور پلیس اعتراف میکند گیج شده بودیم که چیزی ندزدیدیم بسیار دور از ذهن است در حالی که در صحنه بازسازی قتل وقتی پلیس پرسید آیا در زمان هجوم به اتاق ، موبایل دست همسر مهرجویی بود؟ قاتل فرضی جواب داد گیج شده بودیم نمیدانم و اینگونه تصور میکنند میتوانند مردم را فریب دهند. ۵- با توجه به تهدید قبلی و توضیحات خانم محمدی فر امکان ندارد در ورودی انقدر راحت باز شود به نظر ،مهمان یا مهمانهایی ، آن شب در داخل بوده اند ، و با ورود قاتلین صحنه را ترک کردهاند ۶ – از نظر ما شریفی نیا به تنهایی یک شخصیت حکومتی و خودفروخته است اینکه احتمالاً قتل با او مرتبط باشد اصلاً بعید نیست .
۷- سرقت سنتورها و لوازم دیگر، مدتها قبل از وقوع جنایت ، تهدید و تذکر به مهرجویی بوده که ایشان جدی نگرفتهاند به نظر می آید کشمکش دیگری در پس پرده با حکومت و هنرمندنماهای حکومتی وجود داشته که حل نشده باقی مانده است و این حذف و جنایت را رقم زده است. که البته گفتگوهای کوتاه باقیمانده از مهرجویی گویای چنین مطلبی است
۸- اینکه پلیس در بازسازی صحنه جرم به تاکید از قاتل فرضی میپرسد آیا قبل از قتل به همسر مهرجویی فحش هم دادی یا نه چه معنا و اهمیتی داشت؟
۹- طبق فیلم بازسازی صحنه جرم کودکانه ی حکومتی آیا زنی که پشت در مقاومت میکرد و وحشت کرده بود و دو مرد در را هل میدادند فرصتی بود که سیگار دست خانم محمدی فر باشد که پلیس حکومت از قاتلین فرضی می پرسد آیا وقتی وارد اتاق شدید سیگار دستش بود؟
۱۰ – در بازسازی صحنه جرم بیشتر از اینکه قاتل توضیح دهد پلیس بازجو بود که مدام حرف میزد و این افراد را هدایت میکرد تا درسهایشان را درست تکرار کنند و مبادا خلاف جهت آموزشهای پس پرده شان توسط برنامه ریزان حرف بزنند.
۱۱ – انسانها در خطر به صورت غریزی فرار میکنند یا به عقب میروند مخصوصاً اگر مهاجمین چند نفر باشند چرا مهرجویی متوجه ورود قاتلین نشد و همچنان نشسته بود آیا با مهمانهای ناخوانده ای مشغول صحبت بود؟ چرا آثاری از کوچکترین دفاع از طرف مهرجویی دیده نمیشد؟ چرا اولین ضربه را از رگ گردن شروع کردند؟ قلب و شکم سریع تر بود یا رگ گردن؟
آیا ضربه به سر از آموزشهای بنیادی این حکومت نیست؟
۳- چه دلیلی داشت مهرجویی که مرد بود و قدرت دفاعی بالاتری داشت با دستان و دهان باز کشتند ولی همسرش را اول دستان و دهانش را بستند بعد گفتند طلاهایت را در بیاور و بعداً کشتند آیا نمیتوانستند بعد از قتل با صرف کمترین زمان طلاها را از دست جسد در بیاورند و اگر طلا برایشان مهم بود چرا وقتشان را برای پیدا کردن بقیه طلاها نگذاشتند و با بستن دست و دهان وقت را تلف کردند.
۱۲- آن سگی که در موردش صحبت میکردند، کجاست چه نژادی بود .چرا در هنگام ورود قاتلین پارس نکرد؟ آیا وسط معرکه ی قتل و جنایت از مهار قاتلین فرار کرده بود؟ و به نظر ما همان سگ احتمالاً برای شناسایی قاتلان میتواند بهتر از امنیت نماها عمل کند البته امیدواریم پس از این نوشتار سگ به دلایل مختلف نمیرد.
۱۳ – چرا هرجا جنایتی بدست جمهوری اسلامی رخ میدهد ،یا دوربین ندارد یا دوربینها خرابند مثل واگنی که آرمیتا گراوند در آن بود مثل ون که مهسا امینی را در آن ضربه زدند ، مثل دوربینهای شهرکی که مهرجویی در آن زندگی میکرد و البته هرجا هم دوربینی باشد که به دست مردم فیلمبرداری شده از دید حکومت ساختگیست.
۱۴ – پلیس در بازسازی صحنه قتل از قاتل پرسید وقتی چاقو را به خانم محمدی فر زدید آیا خون به صورتت پاشید یا به لباست؟ این موضوع چه اهمیتی دارد در حالی که در همان لحظه قاتل گفت یادم نبود گیج بودم که آیا دست خانم محمدی فر موبایل بود یا نه . آیا پلیس نما میخواهد مردم را فریب دهد که ما به تمام جزئیات میپردازیم؟ مردم با فریبهای شما آشنا هستند شما حکومتیان دروغگوهای نادانی هستید.
۱۵ – مهرجویی در یک مستند کلاهش را پرت کرد و گفت این کلاه را که ۴۰ سال بر سر ما گذاشته شده نمیخواهم و در سکانسی روسری را از سر همسرش برداشت و در واقع دست روی نقطه ضعف حکومت گذاشت و کارد به شاهرگ حکومت زد و با همان روش کارد بر جان و تن مهرجویی و همسرش زدند.
۱۴ – پلیس در بازسازی صحنه قتل حتی در مورد چگونگی پنهان شدن قاتلین و عبور از سیم خاردار را نیز مثلاً و ساده انگارانه بررسی کرد ولی هرگز گفته نشد که آن فرد که قبلاً با چاقو و با لهجه، همسر مهرجویی را تهدید کرده است کجاست چرا زودتر از موعد تهدید کرده است و چگونه وارد شده بود؟
۱۵- خانم محمدی فر در استوری خود معلوم بود که با تهدید آن شب بسیار ترسیده بود اما با وجود این تهدید چرا جوانب امنیتی را نسنجیدند و در آن ویلا ماندند به نظر میآید تهدیدات دیگر ی نیز به صورت زبانی و به روش حکومتی از قبل بوده ولی از آنجاییکه هرگز به آنها عمل نکردهاند ، آنها نیز به عنوان تهدیدی گذرا در نظر گرفتهاند و تصور نمیکردند این بار این تهدیدها عملی شود.
۱۶- اگر چه از دید بشر دوستانه ما ایرانیان مشکلی با افغانها و مهاجرین نداریم و سالهاست با هم زندگی می کنیم اما از دید ما افغانهای جدیدی که با این سیل آن هم اکثراً مردهای جوان وارد کشور شدهاند برای مقاصد مختلف بوده است . هم نیروی ارزان قیمت سرکوب که دیگر نیازی نیست به نیروهای دیگر این مبالغ را پرداخت بکنند ، چون حکومت هزینه هایش بالاست و هم فرافکنی قتلها و سرکوب مردم در مواقع لزوم بدست تبعه های افغان تا جمهوری اسلامی وجهه خود را در جامعه بین الملل خوب نگه دارد. ایجاد آتش خشم و جنگ بین دو مردم آنهم با دسته ای از افغانهای جدید که موجودیت افغانهای قدیمی مقیم ایران و بدون اوراق هویت را به خطر می اندازند. به راه انداختن سیرکهای مثلا حامی حکومت به دست این افغانها اما از طرفی دیگر احتمالاً برای جنگ در حمایت حماس هم از این نیروها استفاده کند از این حکومت هیچ چیزی بعید نیست.
این بخشی از نظرات و سوالات مردم داخل ایران است. مسلما صدها سوال و نظر وجود دارد .
مهمترین بنیان دموکراسی در آیندهی ایران، بر پایهی یک نظام آموزشی مدرن و دموکراتیک استوار خواهد بود. یک حکومت دموکراتیک و یک جامعه مشتاق توسعه، به شهروندانی نیاز دارد که مسئولانه و هشیارانه در اداره کشور نقش فعال داشته باشند.
متاسفانه نهاد آموزش و پرورش در انحصار دولت است و تبدیل به یکی از نهادهای تبلیغی برای آموزش دین سیاسی در ایران شده است.
بنظر میرسد هدف اصلی این نهاد دولتی نه آموزش نوین بر اساس معیارهای بین المللی، بلکه تبدیل کردن مدارس به مکتب خانهها، و آموزش دانش آموزان برای جهاد و شهادت باشد. به همین دلیل هدف سیستم، متحدالشکل کردن دانش آموزان با رعایت یک نوع انضباط خاص و برنامه ریزی شده است. هر روز صبح با به صف کردن دانش آموزان با خواندن قرآن و سرودهای دینی و اخیرا با اضافه کردن نیم ساعت خواندن نمازاجباری، لطمه جدی به آموزش واقعی دانش آموزان وارد آوردهاند. میتوان گفت وقت آموزش علمی و فرهنگی دانش آموزان در مدارس ایران بسیار تقلیل پیدا کرده است؛ بطور مثال دانش آموزان ابتدایی کمتر از چهار ساعت در مدرسه هستند، و بیش از یک سوم وقت آموزش آنها به مسایل دینی میگذرد، دانش آموزان در روز ممکن است فقط دو ساعت آموزش علمی ببینند که هرگز نمیتواند کافی باشد. در واقع تحصیل اجباری دولتی، استعداد و قابلیت دانش آموزان را نادیده میگیرد و سیستم یک بعدی خود را تحمیل میکند و دانش آموز مجال پرسش، بحث و آزادی یادگیری پیدا نمیکند؛ یعنی تسلط دولت بر فکر، اندیشه و تمام وجود دانش آموزان که نتیجه آن میتواند تحمیل یک فاجعه فرهنگی در کشورما باشد که کاملا از دنیای آزاد آموزش و پرورش نوین بدور باشد. البته باید گفت هرگز سیاستهای آموزشی با نگاه آمرانه و دستوری جمهوری اسلامی نتوانسته است بر خانواده و جامعه، تسلط پیدا کند، اما ما نگران تلف کردن وقت و زندگی دانش آموزان در مدارس هستیم که در سن معینی توانایی بیشتری برای یادگیری دارند.
از طرف دیگر در روزهای اخیر، تعدادی از آموزگاران را دستگیر کرده و یا با حکمهای سنگینٍ و اتهامات ناروا و غیر واقعی، مانع آنان از تدریس شده و یا آنها را بشدت تهدید کردهاند. ما ضمن محکوم کردن این تصمیمات نابخردانه در حق آموزگاران شریف و فداکار ایران، خواستار مختومه شدن پرونده فعالین صنفی و آزادی تمام آموزگاران در تمام نقاط ایران هستیم.