“Never think that war, no matter how necessary, nor how justified, is not a crime.”
«هرگز تصور نکن که جنگ، هرچقدر هم که ضروری یا موجه به نظر برسد، جرم نیست».
ارنست همینگوی
در جهان پرآشوبی که زندگی میکنیم، حکومت اسلامی بار دیگر جنگی خانمانسور بر مردم ما تحمیل کرده است. در یک سو، رژیمی در اسرائیل با قدرت نظامی گسترده و بیپروا بنام بقای خود به ایران حمله کرده است. در سوی دیگر، رژیم اسلامی ایران که خود در سرکوب مردم از خشونت پروا ندارد، شعار نابودی اسرائیل میدهد و همزمان میکوشد به سلاح هستهای دست یابد، شعار مقاومت میدهد، بر طبل جنگ میکوبد و با موشک و پهپاد، آتش را گسترش میدهد. هر دو، مدعی دفاعاند. اما واقعیت این است که مردم هر دو سوی این جنگ، هزینهاش را با جان و زندگی خود میپردازند.
در این میان، ما مردم ایران که سالهاست در سایهی سرکوب، تبعیض، فقر و جنگ روانی زندگی میکنیم، باید از خود بپرسیم: در این وضعیت چه باید کرد؟
رژیم اسلامی شعار «مقاومت» میدهد؛ مردم را به فداکاری برای آرمانهای ایدئولوژیک ضدمردمی و ضدایرانی خود فرا میخواند. اما هیچگاه از مردم پرسیده است: آیا مردم این حکومت و این ایدئولوژی جنگطلب و تبعیضآمیز را قبول دارند؟ آیا مردم حاضرند برای آرمانی که هرگز فرصت نقدش را نداشتهاند و قبولش ندارند برای صدورش، تاوان دهند؟ آیا مردم میخواهند با اسرائیلی که هیچ مرز مشترک و اختلاف ارضی ندارند، بجنگند؟
حقیقت این است که جنگطلبی، حتی با شعار عدالت و یا حفظ امنیت در نهایت زندگی مردم را نابود میکند. همان مردمی که نان شب ندارند، در صف دارو میمانند، و فرزندانشان آیندهای ندارند. بیکاری، گرانی و تبعیض آنها را از پای در آورده است.
در جهانی که رسانههای رسمی و شبهرسمی هر روز ما را با صدای طبل جنگ، «جهاد»، «انتقام» و «دشمن» احاطه کردهاند، اولین و شاید مهمترین وظیفهی ما، رد کردن روایت جنگطلبانه است. نه به این معنا که سادهلوح باشیم یا ظلمها را نبینیم. بلکه به این معنا که: خواهان زندگی برای همهی انسانها باشیم، نه فقط برای «مردم خود.» جنگ را نه افتخار، بلکه تراژدی انسانی بدانیم. اجازه ندهیم جنگ، صدای آزادی، عدالتخواهی و کرامت ما را خاموش کند.
در جامعهای که فضای اعتراض و انتخاب را بستهاند، مقاومت مدنی میتواند شکلهایی آرام، هوشمندانه و ماندگار داشته باشد: در جمعهای کوچک، خانوادهها، شبکههای مجازی آگاهیرسانی شود. از قربانیان هر دو سوی جنگ حمایت اخلاقی و رسانهای شود. تأکید بر اینکه نه نتایاهو، نه جمهوری اسلامی، نمایندهی ما نیستند. ما با مردم هستیم، نه با دولتهای جنگطلب. زنده نگهداشتن روایتهایی که جنگ را نقد میکنند، نه روایتهایی که آن را توجیه میکنند.
برای ما که سالهاست قربانی جنگهای نیابتی، تحریم، فساد و سرکوب هستیم، روشن است: ما صلح میخواهیم. ما کرامت انسانی میخواهیم. ما آیندهای میخواهیم که فرزندانمان مجبور نباشند، مثل ما، در ترس و سرکوب و بیسرانجامی بزرگ شوند. هیچ حکومتی، هیچ ارتشی، و هیچ عقیدهای حق ندارد به نام «امنیت» یا «مقاومت»، ما را از زندگی محروم کند. نه بمب اسرائیل، نه موشک و پهپاد ایران، نه فقر تحمیلی، نه تبلیغات جنگطلبانه، هیچکدام ما را نمایندگی نمیکنند. ما صدای دیگری هستیم: صدای زندگی، صدای صلح، صدای انسان و انسانیت.
در این شرایط، ما چه کار باید بکنیم؟
ما میتوانیم با مطالعه، آگاهیرسانی و گفتوگو در سطح خانواده و جامعه، جلوی «تبلیغات» و نفرتپراکنی را بگیریم. تأکید بر انسانگرایی، ضدیت با جنگ و حمایت از قربانیان هر دو سوی درگیری، راهی برای مقاومت در برابر سیاستهای جنگطلبانه است. حفظ امید، هویت انسانی و انساندوستی در شرایط سرکوب و فشار سیاسی، نوعی مقاومت اخلاقی است. اعتراضات مدنی، حتی اگر در قالبهای غیرمستقیم و نمادین (هنری، فرهنگی، رسانهای) باشد، میتواند صدای مخالف جنگ و خشونت را تقویت کند.
پیوند با حرکتهای صلحطلبانه و ضدجنگ در منطقه و جهان (مثلاً با روشنفکران یا فعالان ضد جنگ در سراسر جهان، اسرائیل، فلسطین، لبنان و…) اهمیت دارد. با هر امکانی که داریم هماهنگ و همصدا از نهادهای بینالمللی، دولتها، شخصیتها بخواهیم برای توقف جنگ اقدام کنند.
حتی در شرایط سرکوب، سکوت نکردن و سخن گفتن از صلح، نشانهی زندگی و مقاومت است. یکی از بزرگترین مسئولیتهای مردم، بهویژه روشنفکران و روزنامهنگاران، ایجاد روایتی مستقل از دولتهای جنگ طلب است: مخالفت همزمان با جنگطلبی اسرائیل و جمهوری اسلامی. این روایت باید صدای قربانیان را به گوش دنیا برساند، نه توجیهگر یک طرف و محکومکنندهی طرف دیگر باشد.
جنگ و خشونت، هرچند با شعار «دفاع»، «مقاومت» یا «امنیت» توجیه شوند، در نهایت ویرانگر زندگی انسانیاند. مردم باید مدافع صلح، عدالت، و کرامت انسانی برای همهی انسانها باشند؛ چه در تهران، چه در تلآویو، چه در غزه. فردا تاریخ و فرزندانمان، ما برای سکوتمان در مقابل جنگطلبان محکوم خواهد کرد.
در حالی که رژیمها در ایران و اسرائیل تقابل نظامی گسترش را میدهند؛ اهداف غیرنظامی و اماکن مسکونی را بمباران میکنند؛ زنان و کودکان را میکشند؛ ما باید هوشیار، اخلاقمدار، و پیگیر صلح و آگاهی باشیم. این کار آسان نیست و نیازمند شجاعت مدنی، همبستگی اجتماعی، و روایتی مستقل از قدرتهای حاکم جنگطلب است.
در شرایطی که احتمال حملات موشکی یا هشدارهای امنیتی وجود دارد، آگاهی و آمادگی میتواند جان شما و عزیزانتان را نجات دهد. حملهی موشکی ممکن است تنها چند ثانیه فرصت برای واکنش بگذارد، بنابراین دانستن اقدامات درست حیاتی است.
پیش از هر چیز: آمادگی قبل از بحران
آمادگی قبل از بحران شاید مهمترین نکتهای باشد که باید جدی گرفته شود.
داشتن یک “کیف اضطراری” میتواند در شرایط بحرانی بسیار مؤثر باشد. این کیف باید شامل موارد زیر باشد:
•آب و غذای خشک •چراغ قوه و باتری اضافه+موبایل و پاوربانک •داروهای ضروری که استفاده می کنید به همراه قرص سرما خوردگی و مسکن •جعبه کمکهای اولیه •مدارک شناسایی (از جمله شناسنامه، پاسپورت و گواهینامه) + کمی پول نقد •ماسک، دستکش و وسایل بهداشتی اولیه (مثل نوار بهداشتی)
کیف را حتما در دسترس ترجیحا جلوی تر بگذارید که در زمان اضطرار به راحتی قابل برداشتن باشد.
همچنین بهتر است در خانه یا محل کار، مکانی امن و بدون پنجره (مانند زیرزمین، راهرو یا سرویس بهداشتی) را بهعنوان محل پناهگیری از پیش تعیین کنید.
حتما شب را با فاصله از پنجره بخوابید و پرده ها را نیز بکشید.
زیر لوستر نخوابید و نیز چیزهایی که ممکن است از قفسه ها و دیوار و … سقوط کنند را مهار کنید یا پایین بیاورید.
هنگام حمله چه باید کرد؟
اگر در خانه هستید
فوراً به مکان امنی که از قبل مشخص کردهاید بروید.
از پنجرهها، آینهها و وسایل شیشهای فاصله بگیرید.
اگر امکان دارد، به زمین بخوابید، دستها را روی سر بگذارید یا سر را بین زانوها جمع کنید.
اگر در فضای باز هستید
•اگر به ساختمانی نزدیک هستید، به سرعت وارد آن شوید. •اگر هیچ پناهگاهی در نزدیکی نیست، روی زمین دراز بکشید، پشت به محل احتمالی انفجار و دستانتان را روی سر بگذارید. •از فضاهای باز، دکلهای برق، خودروهای پارکشده و پنجرهها فاصله بگیرید.
اگر در حال رانندگی هستید:
•در صورت امکان، خودرو را در جای امنی متوقف کرده و پیاده شوید. از خودرو فاصله بگیرید و به دنبال پناهگاه بگردید. •اگر داخل خودرو ماندید، سرتان را تا جای ممکن پایین بیاورید و با دستهایتان از آن مراقبت کنید.
بعد از حمله چه کنیم؟
• تا زمانی که از سوی منابع رسمی (رسانهها، نیروهای امدادی یا مقامات محلی) اعلام نشده، از محل امن خارج نشوید.
•به اشیای مشکوک یا موشکهای عملنکرده نزدیک نشوید و موضوع را به مراجع مربوطه گزارش دهید.
•اگر کسی مجروح شده، در صورت امکان کمک اولیه ارائه دهید، اما حتماً با نیروهای امدادی تماس بگیرید.
•از گوشی تلفن همراه فقط برای تماسهای ضروری استفاده کنید تا خطوط اضطراری شلوغ نشود
•عکس ها و ویدیوهای حمله را تا حد امکان منتشر نکنید.
✅جمعبندی
در لحظهی بحران، آرامش و آگاهی کلید نجات هستند. آمادگی قبلی، دانستن مکانهای امن و تمرین واکنش سریع میتواند جان شما و عزیزانتان را نجات دهد.
به یاد داشته باشیم که تهدیدات همیشه قابل پیشبینی نیستند، اما واکنش ما میتواند تفاوت میان خطر و نجات را رقم بزند.
لطفا تا جایی که برایتان ممکن است این پست را در همه گروه ها به اشتراک بگذارید./عصرایران
ما، امضاکنندگان این بیانیه، با تأکید قاطع بر حفظ تمامیت ارضی ایران و حق حاکمیت واقعی مردم، خواهان توقف غنی سازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی ، پایان فوری جنگ ویرانگر میان جمهوری اسلامی و رژیم حاکم بر اسرائیل هستیم؛ جنگی که نهتنها زیرساختها و جان غیرنظامیان را در هر دو سرزمین نابود میکند، بلکه تهدیدی آشکار علیه بنیانهای تمدن انسانی به شمار میآید.
غنیسازی اورانیوم، مسألهی مردم ایران نیست. نباید ایران و مردم این سرزمین را فدای غنیسازی اورانیوم و جاه طلبی جمهوری اسلامی کرد. به نظر ما، هیئت حاکمهی جمهوری اسلامی نه توانایی و نه ظرفیت حل مناقشات و منازعات داخلی و خارجی ایران را دارد و بهترین راه برای نجات مردم ایران و این سرزمین، کنارهگیری هیئت حاکمهی جمهوری اسلامی و فراهمآوردن گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی است.
ما از سازمان ملل و جامعهی بینالمللی میخواهیم که با برداشتن گامهای فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنیسازی، و هر دوطرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساختهای حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.
جعفر پناهی شهناز اکملی شیرین عبادی صدیقه وسمقی عبدالفتاح سلطانی محمد رسولاف نرگس محمدی
✳ سرسخن در سحرگاه ۱۳ ژوئن، عملیات نظامی گستردهای با نام «شیر بپاخاسته» از سوی اسرائیل علیه ایران آغاز شد. طبق گزارشها، بیش از صد هدف نظامی، امنیتی و هستهای در سراسر ایران هدف قرار گرفتند. ادعای اسرائیل مبنی بر وجود سایتهای اعلامنشده غنیسازی اورانیوم، بلافاصله پس از تصویب قطعنامه شورای حکام علیه ایران، بهانهای شد برای این حمله که میتواند ایران را به نقطه عطفی در تاریخ معاصر خود برساند.
اما همزمان، بحرانهای اجتماعی، فروپاشی اقتصادی، انسداد سیاسی و انزوای جهانی نظام حاکم، کشور را به پرتگاهی بینظیر نزدیک کرده است. در این میان، نهتنها حکومت جمهوری اسلامی توان یا مشروعیت عبور از بحران را ندارد، بلکه نیرویی جایگزین نیز هنوز نتوانسته با ساختاری منسجم و مشروع خود را به مثابه آلترناتیو معرفی کند.
🔍 سه ستون کنش و امید: نیروهای صنفی، مدنی، و سیاسی داخل کشور در متن جامعه، علیرغم سرکوب سنگین، سه جریان همچنان در صحنه حضور دارند: جنبشهای صنفی (کارگران، معلمان، بازنشستگان…)، فعالان مدنی و حقوق بشری، و بدنه سیاسی دموکراسیخواه، مستقل از قدرت و ایدئولوژی حکومتی
این نیروها: مشروعترین بازیگران در چشم مردماند؛ قربانیان اصلی سرکوباند؛ و بهدلیل ریشه داشتن در بدنه جامعه، تنها امید واقعی گذار مسالمتآمیز به دموکراسیاند.
🛑 خلأیی بهنام اپوزیسیون منسجم؛ در بیرون مرزها، دهها چهره و نهاد پراکنده اپوزیسیون وجود دارد، اما: همچنان گرفتار واگرایی، رقابت نمادین، یا تقابلهای ایدئولوژیک و تاریخی؛ فاقد انسجام و خطمشی مشترکاند در همگرایی میداین در سطوح ملی؛ از جامعه داخل ایران فاصلهی معنایی و سیاسی گرفتهاند. پیوندهای ضعیف و فاقد گفتمان سازی یا میدان داری. و این همان نقطهایست که در آیندهای بسیار نزدیک میتواند هزینهای ویرانگر بهدنبال داشته باشد: خلأ قدرت، سرکوب دوباره یا حتی تجزیهی کشور.
لحظه حقیقت: یا همگرایی یا حذف تاریخی تحولات اخیرـ از حمله نظامی اسرائیل گرفته تا اجماع اروپا و آمریکا علیه جمهوری اسلامیـ نشان میدهد که در حال ورود به فاز «تغییر شتابنده» هستیم.* در این لحظه، اگر بدیلی واقعی، مشروع و سازمانیافته وجود نداشته باشد: آینده سیاسی ایران ممکن است به نیروهای بیارتباط با خواست مردم واگذار شود؛ یا ساختار قدرت به شیوهای خشونتآمیز، آشوببار یا حتی تحت قیمومت خارجی بازسازی شود.
📣 دعوت به بازاندیشی و گفتمان عمومی نویسنده این یادداشت امید دارد که: افکار عمومی فعال، آگاه و حساس شود: کنشگران سه حوزه داخلی بدانند که نقش آنها بیبدیل است؛ و نیروهای سیاسی بیرون کشور، با درک لحظه تاریخی، خود را در موقعیت «همکار و همراه» تعریف کنند، نه «وارث قدرت». شاید امروز، نه بیانیهها، بلکه همین گفتوگوها، تحلیلها و فشار افکار عمومی بتواند بذرهای همگرایی را بپراکند.
توضیح معنایی: این گزاره بر یک مفهوم کلیدی تاکید دارد: «تغییر شتابنده» یا همان Accelerated Transformation. در ادامه، اجزای این جمله را بهتفکیک معنا و تحلیل میکنیم: ۱. تحولات اخیر اشاره به زنجیرهای از رویدادهای مهم دارد، از جمله: حمله نظامی مستقیم اسرائیل به مراکز نظامی و هستهای ایران؛ صدور قطعنامه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه ایران؛ اجماع آشکار میان بازیگران بینالمللی غربی (آمریکا، اتحادیه اروپا، متحدان منطقهای) علیه سیاستهای جمهوری اسلامی. و حتی سکوت کشورهای دوست جمهوری اسلامی از جمله چین و روسیه…
۲. ورود به فاز «تغییر شتابنده» عبارت «فاز تغییر شتابنده» به معنی مرحلهای است که تحولات سیاسی، امنیتی و اجتماعی با سرعتی بیشتر از معمول و خارج از روندهای تدریجی پیشین، در حال وقوع هستند. این «شتاب» در تغییر معمولاً به دلایل زیر اتفاق میافتد: تراکم بحرانها (داخلی و خارجی)؛ از دست رفتن مشروعیت حاکمیت در سطوح ملی و بینالمللی؛ تغییر توازن قوا به زیان حاکمیت؛ آمادگی یا ظهور بدیلهای جدید سیاسی یا اجتماعی؛ شتاب در مداخلات خارجی مستقیم یا غیرمستقیم.
۳. کارکرد تحلیلی این گزاره؛ این جمله میخواهد هشدار دهد که: ما دیگر در دوران گذار آهسته یا مبهم نیستیم؛ تصمیمگیری، بسیج نیروها و همگرایی نیروهای اپوزیسیون باید با درک فوریت زمانی صورت گیرد؛ تاخیر یا تردید، ممکن است فرصت تاریخی برای تاثیرگذاری نیروهای دموکراسی خواه را از بین ببرد و میدان را به بازیگران غیردموکراتیک، خارجی یا اقتدارطلب واگذار کند. سخن آخر: گزاره «در حال ورود به فاز تغییر شتابنده هستیم» یعنی: کشور (ایران) و فضای ژئوپلتیک اطراف آن، از یک وضعیت با ثبات یا کند به مرحلهای وارد شدهاند که رویدادها و پیامدها میتوانند سریع، غیرقابل پیشبینی و تعیینکننده باشند- و این شتاب، نیازمند واکنشهای سریع، هدفمند و مشترک از سوی نیروهای اجتماعی و سیاسی دموکراسی خواه است.
تحولات اخیر و حمله گسترده نظامی به مراکز حساس فرماندهی جمهوری اسلامی که به کشته شدن بخش مهمی از فرماندهان نظامی انجامیده، کشور را در برابر واقعیتی نو و تعیینکننده قرار داده است. رژیم حاکم، با از دست دادن ستونهای اصلی دستگاه سرکوب، بیش از هر زمان دیگر دچار ضعف ساختاری و بیثباتی شده و ممکن است، همچون گذشته، با امتیازدهی به قدرتهای خارجی برای حفظ موجودیت خود تلاش کند.
در چنین شرایطی، شکاف و تفرقه در میان نیروهای اپوزیسیون تنها به بقای رژیم کمک خواهد کرد. مسئولیت تاریخی ماست که با کنار نهادن اختلافات تاکتیکی و ایدئولوژیک، راهی مشترک برای نجات ایران بیابیم.
شورای ملی تصمیم که بر پایهی اصول ششگانه خود برای گذار کامل از جمهوری اسلامی، حفظ تمامیت ارضی، عدم تمرکز، جدایی دین از حکومت، شکلگیری مجلس مؤسسان، استقرار نظامی انتخابی و دموکراتیک، و تحقق حقوق بشر و برابری تلاش میکند، با درک حساسیت لحظه تاریخی کنونی، اعلام میدارد:
اکنون زمان ائتلاف فراگیر و فوری تمام نیروهای دموکراسیخواه، آزادیطلب و سکولار است؛
1. اختلاف نظرها باید به رسمیت شناخته شود، اما منافع ملی ایران و خواست ملت برای رهایی از دیکتاتوری بر همه آنها مقدم است؛
2. هر جریان سیاسی، تنها پس از پایان نظام استبدادی و در فرآیند آزاد انتخاباتی، خواهد توانست راهکار و برنامه خود را به رأی مردم بگذارد؛
3. ما به گفتوگو، هماهنگی و وحدت عمل با تمام نیروهایی که بر سر اصول بنیادین دموکراتیک تفاهم دارند، فراخوان میدهیم.
از همه فعالان، احزاب، شخصیتهای سیاسی و نهادهای مدنی دعوت میکنیم که در برابر این لحظه سرنوشتساز، برای تشکیل یک جبهه نجات ملی، اقدام عاجل و مشترک انجام دهند.
ملت ایران،
ایران فردا نیازمند مسئولیتپذیری امروز ما است.
بیایید ایران را از لبهی پرتگاه به سمت آزادی، عدالت، و دموکراسی سوق دهیم.
روز جهانی مبارزه با کار کودک، که هر سال در ۱۲ ژوئن گرامی داشته میشود، فرصتی است برای بازاندیشی درباره وضعیتی ناعادلانه که در آن میلیونها کودک بهجای تحصیل، بازی و رشد سالم، درگیر کارهای طاقتفرسا هستند. پدیده کار کودک، بیش از آنکه یک معضل فردی یا خانوادگی باشد، نشانهای از شکافهای عمیق اقتصادی، اجتماعی و حقوقی در جهان معاصر است.
براساس گزارش مشترک سازمان بینالمللی کار (ILO) و یونیسف در سال ۲۰۲۳، حدود ۱۶۰میلیون کودک در جهان بهعنوان نیروی کار به کار گرفته شدهاند. این بدان معناست که از هر ده کودک در جهان، یک نفر در حال کار است. نیمی از این کودکان – نزدیک به ۸۰ میلیون نفر – در مشاغلی فعالیت دارند که بهصورت مستقیم سلامت جسمی و روانی آنها را تهدید میکند؛ مشاغلی نظیر کشاورزی با مواد سمی، کار در معادن، کارگاههای غیرایمن، حمل بار سنگین، زبالهگردی یا بهرهکشی جنسی.
اگرچه در دهههای گذشته کاهش تدریجی در آمار جهانی کار کودک مشاهده شده بود، اما بحرانهایی نظیر فقر مزمن، جنگ، مهاجرتهای اجباری و شیوع بیماریهای فراگیر مانند کووید-۱۹، این روند را متوقف کرده و حتی در برخی مناطق معکوس کرده است.
آمار رسمی و جامع درباره تعداد کودکان کار در ایران در دسترس نیست، اما برآوردها از وجود ۳تا ۷ میلیون کودک کار حکایت دارد. بخش قابل توجهی از این کودکان در کلانشهرها، بهویژه در حاشیه شهرها، حضور دارند و به فعالیتهایی مانند دستفروشی، زبالهگردی، گلفروشی، نظافتکاری یا کار در کارگاههای غیررسمی مشغولاند.
بسیاری از کودکان کار در ایران مهاجرند یا از خانوادههایی با هویت حقوقی نامشخص میآیند. کودکانی که شناسنامه ندارند، از آموزش رسمی محروم میمانند و در نتیجه بیش از پیش در چرخه کار گرفتار میشوند. همچنین بخشی از کودکان کار در مشاغل خانگی یا کشاورزی خانوادگی فعالیت میکنند که غالباً از نظارت قانونی مصون مانده است.
کار کودک پدیدهای است ریشهدار که از ترکیب مجموعهای از عوامل اقتصادی، فرهنگی، قانونی و اجتماعی ناشی میشود: اصلیترین دلیل کار کودک، فقر خانواده و نیاز به درآمد مکمل است. وقتی تحصیل پرهزینه یا بیکیفیت است، کار کردن برای کودک یا خانوادهاش “منطقیتر” به نظر میرسد. کودکانی که فاقد شناسنامه یا مدارک هویتیاند، عملاً از خدمات عمومی محروم میمانند. اعتیاد، خشونت خانگی، مهاجرت، و از همپاشیدگی خانوادهها از دیگر عوامل مهماند. در برخی جوامع، کار کودک بهعنوان بخشی از تربیت یا کسب تجربه پذیرفته شده و عادی تلقی میشود. نبود قوانین شفاف، یا اجرای ناقص قوانین موجود، زمینه را برای گسترش این پدیده فراهم میکند.
مبارزه با کار کودک نیازمند راهحلهایی چندلایه و پایدار است که هم به ریشههای ساختاری بپردازد و هم پاسخگوی نیازهای فوری کودکان و خانوادههایشان باشد از آن میان:.
۱. کاهش فقر و حمایت از خانوادهها – فراهمکردن نظامهای حمایتی هدفمند برای خانوادههای آسیبپذیر، ایجاد مشاغل پایدار برای والدین، حمایتهای مالی و اجتماعی از زنان سرپرست خانوار.
۲. آموزش رایگان، فراگیر و با کیفیت – حذف کلیه هزینههای مستقیم و غیرمستقیم تحصیل، بازگرداندن کودکان بازمانده از تحصیل به سیستم آموزشی، تقویت آموزشهای غیررسمی برای گروههای خاص (مانند کودکان مهاجر).
۳. تضمین هویت حقوقی برای همه کودکان – صدور مدارک هویتی برای کودکان فاقد شناسنامه، اصلاح قوانین ثبت ازدواج و تولد برای گروههای حاشیهنشین و مهاجر.
۴. اصلاح نگرش فرهنگی و آگاهسازی جامعه – آموزش عمومی از طریق رسانه، نظام آموزشی و نهادهای مدنی، تغییر روایات فرهنگی درباره “مفید بودن” کار کودک، روایت داستانهای موفقیت از کودکانی که توانستهاند مسیر زندگیشان را تغییر دهند.
۵. تقویت قوانین و نظارت – بازنگری و اجرای کامل قوانین مرتبط با حقوق کودک، نظارت بر محیطهای کاری غیررسمی، برخورد قانونی با بهرهکشان از نیروی کار کودک.
۶. مشارکت نهادهای مدنی و مردمی – حمایت از سازمانهای مردمنهاد فعال در حوزه کودکان، توسعه الگوهای حمایت مردمی از کودکان در معرض آسیب، ایجاد شبکههای محلی برای شناسایی، حمایت و بازتوانی کودکان کار.
کودکانی که کار میکنند، کودکی نمیکنند. کار کودک نه تنها حال، بلکه آینده را نیز قربانی میکند. اگر امروز نتوانیم این روند را متوقف کنیم، فردا با نسلی مواجه خواهیم شد که از آموزش، اعتمادبهنفس، و سلامت روانی محروم شدهاند.
مبارزه با کار کودک تنها مسئولیت دولتها یا سازمانهای بینالمللی نیست. این پدیده نتیجه تصمیمها، بیتفاوتیها، و سکوتهای ماست. تنها با ایجاد ساختارهایی عادلانهتر، آموزشمحورتر، و انسانیتر میتوانیم آیندهای بدون کار کودک بسازیم.
۱۲ ژوئن را تنها به یادآوری اختصاص ندهیم؛ آن را به نقطه شروعی برای اقدام، تغییر و همبستگی بدل کنیم.
۲۱ خرداد، زادروز کیان پیرفلک، بهجای آنکه روزی برای گرامیداشت زندگی کوتاه اما پرمعنای این کودک معصوم باشد، بار دیگر با جنایتی دیگر از سوی رژیم ضدبشری جمهوری اسلامی همراه شد؛ رژیمی که نه تنها کیان را با گلوله سربازانش پرپر کرد، بلکه امروز مجاهد کورکور، جوان بیگناهی را که ابتدا متهم به قتل کیان شد و پس از اثبات بیگناهیاش با اتهامات ساختگی «محاربه و افساد فیالارض» مواجه گشت، در سالروز تولد کیان به طرز فجیعی اعدام کرد تا نماد تازهای از وحشتآفرینی بسازد.
مردم آزاده ایران، تا خامنهای، تجسم ضحاک زمانه، بر سر قدرت است ماشین اعدام متوقف نمی شود. با هر امکانی که دارید به اعدام ها در ایران اعتراض کنید.
شورای ملی تصمیم با تمام قوا این جنایت برنامهریزیشده و نمادین را که با هدف ایجاد رعب و وحشت و جلوگیری از خیزش مردم در آستانه توافقات پشتپرده با غرب انجام شده، محکوم میکند. هدف این توافقات نه تأمین منافع ملت ایران، بلکه حفظ ماشین سرکوب جمهوری اسلامی و بستن فضای اعتراضات مردمی است.
ما بارها هشدار دادهایم: رژیم تنها در سایه تفرقه در میان نیروهای اپوزیسیون و پراکندگی در صفوف مردم میتواند چنین جنایاتی را مرتکب شود. ادامه این وضعیت تنها به رژیم فرصت بقا میدهد.
فشار بر خانوادههای دادخواه همچون خانواده پیرفلک و کورکور، گواه آن است که جمهوری اسلامی از هیچ جنایتی برای خاموشکردن صدای حقیقت دریغ نمیکند. صدای مادر کیان و خواهر مجاهد کورکور، که با شجاعت دست در دست یکدیگر برای دادخواهی ایستادند، پژواکی است از آرمان آزادی و عدالت در دل مردم ایران.
ما به صراحت اعلام میداریم:
زمان محکومکردنهای پراکنده و بیاثر به سر آمده است.
راه گذار از این حکومت جنایتکار تنها با اتحاد، همکاری و مبارزهی همهجانبه تمامی نیروهای دموکراسیخواه میسر است.
تنها با سازماندهی، همبستگی و اقدام عملی است که میتوان به پیروزی رسید.
ما در کنار خانوادههای دادخواه، صدای عدالت، و در کنار مردم ایستادهایم.
امروز دوشنبە ١٤٠٤/٣/١٩ جلسە رسیدگی بە اتهام ١٥ نفر از فعالان صنفی و اعضای انجمن صنفی معلمان سنندج، در شعبە ١٠٩ کیفری دادگاە سنندج مطابق ابلاغ قبلی تشکیل گردید. البتە بنا بە نظر قاضی پروندە، دادگاهی امروز برای ١٠ نفر از ١٥ نفری کە احضار شدە بودند، بە قرار زیر برگزار شد:
این افراد پیشتر سابقە بازداشت داشتند و پیامک احضاریه از سوی قوە قضائیە برای آنان ارسال شدە بود. در این جلسه، ایشان با حضور و همکاری وکلای محترم پروندە، آقایان دکتر جوامیر عبدالهی و دکتر طاهر توحیدی، از خود دفاع کرده و خطرات ناشی از بیتوجهی به بزرگترین نهاد آموزشی کشور و گسترش نگاه امنیتی به این نهاد مهم را گوشزد نمودند؛ آنان از شأن و جایگاه آموزش، معلم و دانشآموز، و حقتحصیل باکیفیت و رایگان دفاع کردند.
بسیاری از فعالین احضارشدە، علاوه بر این پرونده، در دادگاە انقلاب و نیز هیئت رسیدگی بە تخلفات اداری آموزش و پرورش استان دارای پروندههای باز هستند و با احکامی چون اخراج، انفصال دائم از خدمات دولتی، تبعید، بازنشستگی پیش از موعد، محرومیت از پستهای اداری و… مواجهاند.
لازم بە ذکر است کە تعدادی از همکاران از شهرهای سقز، دیواندرە و مریوان خواهان حضور و همراهی با معلمان احضارشدە بە دادگاە بودند، اما با توجه به اصرار معلمین سنندج و هشدار نسبت به خطرات تردد در جادههای غیراستاندارد استان، از حضور آنان ممانعت به عمل آمد. با این حال، همچنان تعدادی از فعالین صنفی و مدنی شهر سنندج با حضور در دادگاه حمایت خود را از همکاران احضارشدە اعلام داشتند
📌 پن: شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، تمامقد از معلمان شریف سنندج که به دلیل ایستادگی در برابر ظلم، فقر آموزشی و سیاستهای ناعادلانه تحت تعقیب قرار گرفتهاند، حمایت میکند. این شورا، احضارها و محاکمات فعالیت صنفی معلمان را بخشی از پروژهی سرکوب جنبش معلمان میداند و اعلام میکند که جرم این همکاران، چیزی جز دفاع از حق آموزش رایگان، منزلت شغلی، و آیندهای انسانی برای دانشآموزان نیست.