با استناد به مرکز آمار و اسناد سازمان حقوق بشری ههنگاو، از ابتدای سال جاری میلادی تا تاریخ ۹ اکتبر ۲۰۲۴ دستکم حکم اعدام ۵۲۵ زندانی در زندانهای مختلف جمهوری اسلامی ایران اجرا شده است که ۱۸ نفر از آنها زن و ۳ نفر نیز حین ارتکاب جرم کودک بودهاند. هویت کامل ۴۸۵ زندانی برای ههنگاو احراز شده و تنها ۸٪ از این اعدامها در رسانههای رسمی جمهوری اسلامی ایران اعلان شدهاند. ههنگاو؛ چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳
همینطور «هرانا، در گزارش ماهانه خود ۹۷ مورد تخلفات حقوق بشری جمهوری اسلامی را ثبت کرد. که شامل ۱۳۲ مورد اجرای حکم، ۹ مورد محکومیت و ۱ مورد تایید حکم اعدام است.در این ماه، ۸۹ مورد نقض آزادی بیان را ثبت کرد که شامل ۳۵ مورد بازداشت، صدور ۳۷۶۴۶ ماه حبس و ۲۵۰ میلیون تومان جزای نقدی برای ۳۷ شهروند، ۳ مورد اجرای حکم، ۳ مورد مجرم شناختن نشریه، ۱۵ مورد احضار به مراجع قضایی، ۵ مورد بازجویی، ۳ مورد ممنوع الخروجی و محاکمه ۳۲ نفر است.»گزارش ماهانه؛ نگاهی اجمالی به وضعیت حقوق بشر – مهر ماه ۱۴۰۳
از طرف دیگر رسانه های مستقل اعلام کردند که «در یک سال گذشته دستکم ۸۱۱ تن در ایران دار زده شدند» ایران اینترنشنال ۱۹ مهر ۱۴۰۳
پیکره استبداد دینی در ایران
در سالهای اخیر، جمهوری اسلامی ایران با چالشهای بیسابقهای در زمینههای داخلی و خارجی مواجه بوده است. از یک سو، فشارهای بینالمللی بهویژه در قالب تحریمهای اقتصادی، تنشهای دیپلماتیک با کشورهای غربی و تقابلهای نظامی با کشورهای منطقه خصوصا با اسرائیل، وضعیت را برای حاکمیت پیچیده کرده است.
از سوی دیگر، افزایش نارضایتیهای داخلی ناشی از مشکلات اقتصادی، بیکاری، تورم، محدودیتهای سیاسی و اجتماعی و سرکوبهای مداوم، موجب افزایش اعتراضات مردمی و شکلگیری جنبشهای اعتراضی در سه سطح صنفی، مدنی و سیاسی گردید.
تحولات اجتماعی از جمله تغییرات جمعیتی، گسترش دسترسی به اینترنت و فضای مجازی، و آگاهی بیشتر جوانان و اقشار تحصیلکرده نیز موجب آگاهی اجتماعی، کاهش مشروعیت اجتماعی حکومت و افزایش مطالبات سیاسی و اجتماعی شده است. در این شرایط، جمهوری اسلامی نه تنها با تهدیدات خارجی، بلکه با چالشهای گسترده داخلی نیز روبهروست که بقای او را به مخاطره انداخته است و همگی این فاکتورها زمینه را برای تشدید سرکوبهای اجتماعی و سیاسی مردم ایران تشدید میسازد.
فضای سرکوبها:
در این وضعیت بحرانی، حکومت به جای پاسخگویی به مطالبات اجتماعی و اصلاحات ساختاری، به تشدید سیاستهای سرکوبگرانه پرداخته است. هسته سخت قدرت در کاربرد این استراتژیها و استفاده از ابزارهای مختلف در چهارچوب امنیتی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به هدف کنترل و محدودسازی هر گونه فعالیت اعتراضی و جلوگیری از گسترش شکافهای اجتماعی، اقدامات خود را گسترش داده است.
«سیاستهای سرکوب نه تنها برای مقابله با اعتراضات خیابانی، بلکه بهصورت سیستماتیک برای کنترل رسانهها، محدودسازی آزادی بیان و تقویت تبلیغات ایدئولوژیک نیز به کار گرفته میشوند.»
بهطور کلی، جمهوری اسلامی در برابر بحرانهای کنونی از ترکیبی از سرکوبهای مستقیم و غیرمستقیم استفاده میکند که به دستههای زیر تقسیم می شود:
سرکوب امنیتی و نظامی: کنترل اعتراضات خیابانی و برخورد خشن با معترضان از طریق استفاده از نیروهای امنیتی و نظامی مانند سپاه پاسداران، بسیج، نیروی انتظامی و دستگاههای اطلاعاتی.
سرکوب سیاسی و قضایی: دستگیری فعالان سیاسی، مدنی، دانشجویی و روزنامهنگاران، صدور احکام سنگین زندان، استفاده از شکنجه و اعمال فشار بر خانوادهها.
سرکوب فرهنگی و ایدئولوژیک: اعمال محدودیتهای شدید بر فعالیتهای فرهنگی، رسانهها، کنترل فضای مجازی، تبلیغات گسترده حکومتی و استفاده از ابزارهای ایدئولوژیک برای توجیه سرکوبها.
دوگانهسازی اجتماعی و شکافسازی سیاسی: ایجاد دوگانههای «وفادار-خائن» و «خودی-غیرخودی»، برای مشروعیتبخشی به اقدامات سرکوبگرانه و افزایش اختلافات اجتماعی.
سرکوب اقتصادی: استفاده از فشارهای اقتصادی و محرومیتهای اجتماعی بهعنوان اهرمهایی برای کنترل مخالفان و منتقدان.
اینوع استراتژی با توجه به شرایط کنونی که جامعه ایران در یک جنگ فرسایشی خارجی بسر می برد، که با حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی در ۵ آبان ۱۴۰۳ تشدید شد، از اقداماتی است که می تواند کنش نیروهای میدانی در مرحله فروپاشی سیاسی حاکمیت را در جامعه جنبشی استحاله نماید، و همانطور که گفته شد محتمل سرکوبهای اجتماعی و دوگانه سازی سیاسی و شکاف در جامعه را تشدید می کند.
با توجه به شرایط کنونی و احتمال وقوع درگیری نظامی در میان مدت، به ویژه با تهدیدات مداوم حکومت اسلامی و اسرائیل، استراتژیهای سرکوب و دوگانهسازی اجتماعی در جمهوری اسلامی ایران میتواند با تغییراتی مواجه شود که به تشدید شکافهای اجتماعی و سیاسی در حوزه میدانی دامن زند:
۱– کنترل اجتماعی: در شرایط بحرانی و در آستانه وقوع جنگ، حکومتها معمولاً به تقویت کنترل و سرکوب داخلی میپردازند تا از شورشهای داخلی و ناآرامیهای اجتماعی جلوگیری کنند. برای جمهوری اسلامی، احتمالاً این سرکوبها با استناد به ضرورت «امنیت ملی» و «وحدت ملی» توجیه خواهد شد.
۲- افزایش فشارهای امنیتی و نظامی: نیروهای امنیتی و نظامی (سپاه، بسیج، و نهادهای اطلاعاتی) کنترل خود را افزایش خواهند داد و هرگونه اعتراض، انتقاد و مخالفتی را به عنوان تهدیدی علیه امنیت ملی تلقی کرده و با آن برخورد شدید خواهند کرد. کمتر از یک هفته به حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی در ۵ آبان ۱۴۰۳/ ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴، رسانه های مستقل در فضای مجازی گزارش دادند که نیروهای سرکوب در خیابانهای کلان شهرها مستقر شده اند.
۳- افزایش دستگیریها و بازداشتها: دستگیریهای پیشگیرانه، برخوردهای شدیدتر با منتقدان سیاسی و اجتماعی، و محدود کردن فعالیتهای رسانهای مستقل افزایش مییابد. و همانطور که در گزارش نهادهای حقوق بشری آمده تشدید دستگیریها و اعدام در حال افزایش است.
۴- ایجاد اجماع در نیروهای ایدئولوژیک و ریزشی: جمهوری اسلامی در مواقع بحرانهای خارجی معمولاً تلاش میکند از تهدیدات بیرونی به عنوان ابزار مشروعیتزایی و بسیج اجتماعی استفاده کند؛ «تشدید تبلیغات ضداسرائیلی و ملیگرایی مذهبی با تأکید بر «دفاع از کشور و اسلام» و «مبارزه با دشمنان خارجی» از آن جمله هستند. این رویکرد به طور ویژه برای بسیج و تحریک پایگاههای اجتماعی مذهبی حکومت کاربرد دارد.
۵- تقسیمبندی میان «وفاداران» و «خائنان»: حکومت از استراتژی دوقطبیسازی استفاده میکند تا منتقدان داخلی را به عنوان «همدستان دشمن» یا «عناصر وابسته» معرفی کند. این امر میتواند به سرکوبهای شدیدتر علیه هر گونه مخالفت تعبیر شود. گواه این ادعا آخرین سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی بود که برای خاموش کردن صدای منتقدان و بریدن زبان مخالفان منتقدانی را که به گفته او با انتشار اخبار و تحلیل و تفسیر، خلاف روایت حکومت عمل می کنند مرجفون نامید. و تنها ۲۴ ساعت پس از سخنرانی تهدیدآمیز خامنهای، غلامحسین محسنی اژهای، رییس قوه قضاییه، اعلام کرد که منتقدان بازداشت و محاکمه خواهند شد.» ایران اینترنشنال- ۷ آبان ۱۴۰۳
راهکار مقابله با افزایش سرکوب داخلی در شرایط جنگی با تاکید بر موازنه قدرت؟
بی تردید جمهوری اسلامی در پائین ترین ظرفیت کاهش اعتماد عمومی مردم ایران به نهادهای حاکم و هسته سخت قدرت به سر می برد و با توجه به گزارهای بالا، برای رژیم تمامیت خواه سرکوب مخالفان برای بقای حاکمیت اجتناب ناپذیر است.
با در نظر گرفتن شرایط کنونی و تهدیدهای داخلی و خارجی، جمهوری اسلامی به سمت تشدید سیاستهای سرکوبگرانه حرکت کرده است. در این شرایط، تشدید سرکوبها و دوگانهسازیهای اجتماعی نه تنها به کنترل موقت وضعیت کمک میکند، بلکه به افزایش شکافهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز منجر میشود. اگرچه در بلندمدت، این شکافها و سرکوبها میتواند به بحران مشروعیت و تضعیف بنیادهای اجتماعی حکومت بیانجامد. اما برای ایجاد موازنه قدرت بین جامعه جنشی با قدرت مستقر نیاز به تامل بیشتر بروی نیروهای اپوزیسیون در سه سطح صنفی، مدنی و سیاسی می باشد. آنچه که مهم می آید همگرایی این نیروها در راستای دستیابی به وفاق ملی با حفظ مطالبات حداقلی آنان نیاز به یک نقشه راه دارد که در کوتاه مدت امکان گفتگوی همه آنان را در راستای عبور کامل از نظام اسلامی فراهم کند و در میان مدت امکان تعامل با جامعه جنبشی در سطح تدوین یک استراتژی عقلانی و ساختار روشن مبارزاتی به نتیجه رسد.
همانطور که گفته شد برای مقابله با افزایش سرکوب داخلی در شرایط جنگی و بحرانی کنونی، نیاز به یک استراتژی همهجانبه و هدفمند است. در این راستا، تدوین نقشه راه برای اپوزیسیون و نیروهای جنبشی در اولویت قرار دارد: «همگرایی نیروهای مخالف در سطوح صنفی، مدنی و سیاسی، تدوین نقشه راه و راهبردهای مشترک، ایجاد شبکههای حمایتی و همبستگی بینالمللی، آموزش و آگاهیبخشی به مردم و نیروهای جامعه جنبشی، تمرکز بر ایجاد ائتلافها و جلب حمایت اجتماعی، رهبری فراگیر و اجتناب از تمرکزگرایی» از اولویتهای بستری سازی برای تغییر موازنه قدرت به نفع اپوزیسیون در راستای عبور کامل از نظام جمهوری اسلامی است.
” حق زندگی” از خدشه ناپذیرترین حقوق انسان است، این حق می باید نه فقط از سوی دولت ها، حتی از سوی شهروندان جامعه محترم شمرده و رعایت شود. خصلت جهانی “حق زندگی” و دیگر ارزش های “حقوق بشر”ی جایگاه انسانی، اخلاقی و حقوقی خاصی به این پدیدۀ جهانشمول داده است، حقی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق های آن، قوانین بین المللی و کنوانسیون ها مختلف به رسمیت شناخته شده و بر حفاظت از حرمت و کرامت انسانی و حفظ جان و سلامت کودکان و غیرنظامیان در زمانهای درگیری های مسلحانه و جنگ تاکید شده است.
بخش بزرگی از اپوزیسیون حکومت اسلامی خود را “حقوق بشر”ی و باورمند به “حق زندگی” به عنوان “آرمان مشترک جهانی” خوانده است و مدعی ست پایبند و وفادار به مفاد مندرج در اعلامیه جهانی “حقوق بشر” است. این مجموعه که به درستی حکومت اسلامی را بزرگترین ناقض “حقوق بشر” می داند خود اما “گزینشی” با حقوق بشر برخورد می کند و آنجا که قافیه تنگ می شود از “حقوق” و “بشر” تقسیم بندی و تعریف مطلوبِ نظری و “سیاسی – ایدئولوژیک”اش را ارائه می دهد. یک نمونه جنگ در خاورمیانه است، به ویژه جنگ اسرائیل و فلسطین، که میزان پایبندی این بخش از اپوزیسیون را به “حقوق بشر” برملا کرده است.
اپوزیسیون حکومت اسلامی به حق و به درستی حمله تروریستی و وحشیانۀ گروه حماس به شهروندان اسرائیلی را محکوم کرده است اما بخشی از همین اپوزیسیون خلاف ادعاهایش مبنی بر وفاداری به “حقوق بشر” در برابر جنایت های ارتش اسرائیل در غزه و مناطق دیگر سکوت اختیار کرده و آن را نادیده می گیرد، و حتی به مدافعان واقعی “حقوق بشر” که رفتار ارتش اسرائیل را در پیوند با کشتار کودکان، زنان و مردان غیرنظامی و تخریب مدارس و بیمارستان ها و خانه های مردم، محکوم می کند با روشی ناپسند برچسب های ناچسب و شایستۀ خویش می زند. این بخش از اپوزیسیونِ به اصطلاح دموکراسی خواه که مدعی ست می خواهد بعد از سرنگونی حکومت اسلامی قانون اساسی ای مدرن و مبتنی بر اصول مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های آن در میهنمان تدوین، جاری و مستقر کند بر کشتار ده ها هزار کودک و زن و مرد فلسطینی و ویرانگریِ وحشیانۀ ارتش اسرائیل در فلسطین چشم می بندد، و خونسردانه و گاه شادمانه بدون کم ترین حس همدردیِ انسانی برای جنایت ها توجیه ها در چنته دارد که نارواترین اش این گونه سخنان است که “کسی که باد می کارد توفان درو می کند” و یا اینکه “تقصیر خودشان است”، یعنی تقصیر کودکان فلسطینی و دیگر مناطق درگیرِ جنگ است که ددمنشانه دریده می شوند؟ تاسف بارتر اینکه این بخش از اپوزیسیون که برای آینده ایران نسخۀ تلفیق دموکراسی با حقوق بشر و نفی خشونت می پیچد در عمل در رابطه با کشتار کودکان و غیرنظامیان و ویرانسازی این مناطق و تروریسمی عریان، “جهانروایی”ِ حق زندگی و حقوق بشر را نادیده می گیرد و می گوید کشتار کودکان و ویرانگری در فلسطین فعلا مساله ما ایرانیان نیست!
این بخش از اپوزیسیون “دموکراسی خواه” نشان داده است خواهان استقرار و تحقق دموکراسی ای بدون ارزش های حقوق بشری ست، دموکراسی ای “من در آوردی” و غیرانسانی که پیوندی با “حق زندگی” و “حقوق بشر” ندارد، و در حقیقت صحه گذاری بر تجاوز به “حق زندگی” و حقوق انسان ها تحت لوای “دموکراسی” با بکارگیری قدرت “قانونی” و سازماندهی مذهبی، سیاسی و اقتصادی ست.
شورای ملی تصمیم، اعدام وحشیانه جمشید شارمهد، شهروند ایرانی- آلمانی را به شدت محکوم میکند. این اقدام فجیع که پس از چهار سال حبس، شکنجه و اعترافات اجباری صورت گرفت، بار دیگر چهره سرکوبگرانه و ضدانسانی رژیم اسلامی ایران را در برابر دیدگان جهان آشکار ساخت. جمشید شارمهد بدون دسترسی به وکیل و بدون برگزاری محاکمهای عادلانه، تنها به دلیل مخالفت با رژیم دیکتاتوری و در شرایطی که این رژیم برای کنترل بحرانهای داخلی و خارجی به ایجاد فضای ترس و وحشت نیاز دارد، جان خود را از دست داد.
شورای ملی تصمیم، این اقدام جنایتکارانه را به عنوان نقض آشکار حقوق بشر و اصول قضایی محکوم می کند و از دولتها و سازمانهای بینالمللی میخواهد تا به مسئولیتهای خود در قبال دفاع از حقوق بشر عمل کرده و اقدامات قاطعانهای را برای پاسخگو کردن رژیم ایران در قبال این جنایات انجام دهند. از جامعه جهانی درخواست میشود تا با تشدید فشارهای بینالمللی رژیم اسلامی ایران را وادار به توقف سرکوبگریها و اقدامات غیرقانونی خود نمایند.
تردیدی نیست که جنایات و سرکوبگریها نمیتوانند مانع از مبارزه مردم ایران برای دستیابی به آزادی، دموکراسی و عدالت شوند. آرمان آزادی و عدالت برای مردم ایران، هرگز از بین نخواهد رفت و رژیم سرکوبگر نخواهد توانست با استفاده از ترور، وحشت و کشتار، اراده ملت را در هم بشکند
ما به خانواده و نزدیکان آقای شارمهد تسلیت میگوییم و همبستگی خود را با تمامی کسانی که در راه مبارزه با ظلم و استبداد و لغو حکم اعدام در ایران فعالیت میکنند، اعلام میداریم.
توجه: این مقاله در دو ویرایش نوشته شده است. ویرایش نخست چکیده مطالب است. در ویرایش دوم همان مقاله است با شرح و بسط و جزئیات. بسته به وقتی که دارید و میزان علاقهمندی به جزئیات، یکی را انتخاب کنید.
مقدمه
دنیای امروز درگیر بحرانهای پیچیده است؛ در بسیاری از کشورها، دیکتاتورها با فریب و خشونت حاکم هستند. متاسفانه، عدهای در ترویج و عادیسازی جنگ تلاش میکنند، اما پیامدهای فاجعهبار جنگ به ویژه بر اقشار آسیبپذیر از جمله فرودستان، کودکان، زنان و سالمندان نادیده گرفته میشود. رسانهها نیز، بهجای تمرکز بر خاتمه جنگ، بر شدت آن میافزایند و قربانیان به فراموشی سپرده میشوند.
تأثیرات بر فرودستان
جنگ زیرساختهای حیاتی را از بین میبرد و فرودستان جامعه بیشتر از سایرین از کاهش فرصتهای اقتصادی و بیکاری آسیب میبینند. خدمات عمومی مانند آموزش و بهداشت مختل شده و آنها اغلب دسترسی کافی به امکانات لازم ندارند. در شرایط جنگی، فرودستان بیشتر در معرض خشونت، مهاجرت اجباری و اختلالات روانی قرار میگیرند. آنها که معمولاً در مناطق کمبرخوردار زندگی میکنند، بیش از سایرین از افزایش جرم و ناامنی آسیب میبینند.
تأثیرات بر زنان
جنگ فشارهای جنسیتی بر زنان را افزایش میدهد. آنها اغلب در جنگها قربانی خشونت جنسی و تجاوز هستند و فشارهای اقتصادی، تأمین خانواده و جابجاییهای اجباری به شدت زندگی آنها را متأثر میکند. زنان در دوران جنگ نیز از فرصتهای آموزشی و بهداشتی محروم میشوند و از نظر جسمی و روحی تحت تأثیر شدید قرار میگیرند. با کاهش حمایتهای اجتماعی، حضور فعال زنان در تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی نیز محدودتر میشود.
تأثیرات بر کودکان
کودکان به دلیل حساسیت جسمی و روحی خود بیشترین آسیب را در جنگها میبینند. آنها در معرض خطرات جانی، آوارگی، محرومیت از آموزش و مشکلات شدید روانی قرار دارند. نابودی زیرساختهای بهداشتی و کمبود مواد غذایی، سلامت و رشد آنها را به خطر میاندازد. برخی کودکان حتی مجبور به شرکت در جنگ میشوند و بیثباتی خانوادهها موجب میشود که آنها از حمایتهای ضروری محروم گردند.
تأثیرات بر سالمندان و کمتوانان
این افراد که بهدلیل نیازهای ویژهشان بیش از دیگران به خدمات اجتماعی وابستهاند، در جنگها دسترسی به این خدمات را از دست میدهند. مشکلات جابجایی، فشارهای روانی و انزوای اجتماعی از دیگر پیامدهای جنگ برای این قشرها است.
راهکارهای مقابله با جنگ
برای مقابله با جنگ، ضروری است از هرگونه عادیسازی و توجیه آن جلوگیری شود. حمایت از نهادهای بینالمللی، ترویج فرهنگ صلح و تلاش برای عدالت اجتماعی، همگی از مهمترین ابزارهای مبارزه با جنگ هستند. باید جامعه را به حقوق بشر و استفاده از مذاکره و دیپلماسی بهجای جنگ تشویق کرد.
تقویت سازمانهای صلحطلب
جنبشهای ضد جنگ و فعالان صلح نقش کلیدی در اطلاعرسانی و مقابله با تبلیغات جنگطلبانه دارند. حمایت از این گروهها به آگاهیبخشی و ترویج همدلی کمک میکند.
مبارزه با نابرابری اجتماعی
بسیاری از جنگها از نابرابریهای اجتماعی نشأت میگیرند. کاهش فقر، بهبود وضعیت اقتصادی مردم و توزیع عادلانه منابع میتواند از زمینههای بروز جنگ بکاهد.
استفاده از رسانهها
رسانهها باید بهجای انتشار محتوای جنگطلبانه، واقعیتهای تلخ جنگ و تأثیرات انسانی آن را نشان دهند. هنر و ادبیات نیز از ابزارهای مؤثر در ترویج همدلی و تشویق به صلح هستند.
نتیجهگیری
جنگ شر مطلق است. با شروع، ادامه و گسترش جنگ باید با تمام قوا مقابله کرد. ضدیت با جنگ نیازمند یک رویکرد چندجانبه و فراگیر است. ایجاد صلح و عدالت اجتماعی، احترام به حقوق بشر و آموزش عمومی، بنیادهای اصلی برای جهانی بدون جنگ هستند.
بیشک، رژیم اسلامی در ایران باید سرنگون شود. ولی هرگونه توهم و تبلیغ سرنگونی به کمک جنگ یک توهم ویرانساز و خانمان برانداز است. حکومت اسلامی در ایران باید بهدست مردم ایران در یک همبستگی ملی و با کمک همهی نیروهای چپ، راست، میانه، مرکز و اقوام و اتنیکها، مشروطهخواهان و جمهوریخواهان، همگامی همه تشکلهای سیاسی، صنفی، مدنی و محیط زیست، با رهبری، تشکل، تدارکات (لجستیک)، تبلیغات و لابیگری لازم انجام شود. بدون فراهم کردن این الزمات از سوی ما اپوزیسیون، جنگ جز ویرانی زیرساختهای کشور، کشتار مردم و ادامهی بقای حکومت اسلامی نتیجهای ندارد.
احد قربانی دهناری
۵ آبان ۱۴۰۳ – ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴
عادیسازی و توجیه جنگ؛ فاجعه و جنایت
تأثیر جنگ بر زندگی فرودستان جامعه
جستارگشایی
در این نوشته به چند موضوع میپردازم:
نگاهی شتابزده به صورت وضعیت جهان
پدیده عادیسازی و توجیه جنگ
تاثیر جنگ بر آسیبپذیرین اقشار جامعه، فرودستان، کودکان، زنان، جوانان، سالمندان، توانخواهان، ناتوانان و کمتوانان
برای توقف جنگ و ایجاد همدلی و هماحساسی چکار باید کرد؟
صورت وضعیت جهان
دو جنگ خانمانسوز در جریان است.
نهادهای بینالمللی در توقف جنگ ناتوان هستند.
عدهای جنگ، بیقانونی و پایمال کردن حقوق بشر را توجیه میکنند.
عدهای زشتیها و جنایات جنگی را عادیسازی میکنند.
مردم نسبت به سرنوشت و منفع خود توجه کافی ندارند. حکومتهای فاسد بر کارند.
همدلی و هماحساسی با آسیبدیگان جنگ خیلی خیلی کم است. جنبش ضدجنگ خیلی ضعیف است.
خشونت عادیسازی میشود.
از انسانها انسانیتزدائی میشود.
گسترش سلاحهای کشتار جمعی عادی شد و توجیه میشود.
دنیای جولانگاه دیکتاتورها است: خامنهای در ایران، کیم جونگ-اون در کره شمالی، ولادیمیر پوتین در روسیه، الکساندر لوکاشنکو در بلاروس، بشار اسد در سوریه، نیکلاس مادورو در ونزوئلا، دانیل اورتگا در نیکاراگوئه، عبدالفتاح السیسی در مصر، رجب طیب اردوغان در ترکیه، امام علی رحمان در تاجیکستان، پل کاگامه در رواندا، حکومت خاندان آل سعود در عربستان سعودی، هون سن در کامبوج.
دلقکهای مثل بوریس جانسون از انگلستان، دونالد ترامپ از امریکا و ویکتور اوربان در دنیای سیاست نقش جدی دارند.
نتیجه آن است که فعالیت سیاسی جدی برای توقف جنگ انجام نمیشود. فلاکت حکومت اسلامی به نیم قرن نزدیک میشود و عدهای جنگ را راه خلاصی از جانیان حکومت اسلامی میبیند و آنرا تبلیغ و توجیه میکنند.
جنگ شر مطلق است. جنگ در هیچ شرایط مشروعیت ندارد. جنگ پیامدهای ویرانساز گوناگون دارد. در این نوشته به تاثیر جنگ بر فردستان جامعه میپردازم.
فرودستان
جنگ تأثیرات عمیق و گستردهای بر جنبههای مختلف زندگی اجتماعی، اقتصادی، و روانی فرودستان جامعه دارد.
جنگ و خشونت به تخریب زیرساختها، کاهش فرصتهای اقتصادی، و افزایش بیکاری منجر میشود. این وضعیت بیشتر به فرودستان جامعه آسیب میزند، زیرا آنها منابع مالی و امکانات لازم برای مقابله با مشکلات جنگ را ندارند.
مدارس، بیمارستانها، مسکنها، و دیگر خدمات عمومی که اغلب توسط فرودستان جامعه استفاده میشوند، در اثر جنگ تخریب میشوند. این امر باعث تشدید نابرابری و دشواری دسترسی به خدمات اولیه میگردد.
افراد فرودست در زمان جنگ بیشتر در معرض خشونت، مهاجرت اجباری، و آسیبهای جسمی و روانی قرار میگیرند. این فشارها میتواند به اضطراب، افسردگی، و حتی رفتارهای خشونتآمیز منجر شود.
در شرایط جنگی، قوانین و نظم اجتماعی ضعیفتر میشوند و خشونت و جرم در میان افراد جامعه افزایش مییابد. فرودستان، که بیشتر در محیطهای پرخطر و کمتر محافظتشده زندگی میکنند، بیش از سایر گروهها تحت تأثیر این وضعیت قرار میگیرند.
برای فرودستان، جنگ میتواند امید به بهبود وضعیت زندگی و رسیدن به اهداف شخصی و اجتماعی را از بین ببرد. این فقدان امید منجر به بیتفاوتی اجتماعی و ناامیدی میشود.
در طول جنگ، بسیاری از نهادهای دولتی و اجتماعی کارایی خود را از دست میدهند یا تنها به نفع گروههای خاص عمل میکنند. فرودستان جامعه معمولاً از این تحولات به شدت متضرر میشوند، زیرا صدایشان در تصمیمگیریها کمتر شنیده میشود.
بودجهای که باید صرف رفاه همگانی و تامین اجتماعی شود، در جنگ صرف سلاحهای تخریب و کشتار میشود.
این عوامل باعث میشوند که جنگ به شدت به قشر فرودست آسیب برساند و نابرابریهای اجتماعی را تشدید کند.
زنان
جنگ تأثیرات مخرب و چندلایهای بر زنان دارد که هم به دلیل شرایط عمومی جنگ و هم به دلیل تبعیض جنسیتی آنها تشدید میشود.
زنان در جنگها بهعنوان اهداف خشونت جنسی و تجاوز بهکار گرفته میشوند. تجاوز به زنان بهعنوان ابزار جنگی برای ایجاد ترس و بیثباتی در جامعه و بهخصوص در مناطق اشغالی استفاده میشود. این امر میتواند به تخریب روحی، روانی، و جسمی آنها منجر شود.
در طول جنگ، بسیاری از مردان به جبهه میروند یا کشته و مجروح میشوند، و مسئولیتهای خانوادگی و اقتصادی بر دوش زنان میافتد. زنان به تأمینکننده اصلی خانواده تبدیل میشوند و باید همزمان با مشکلات روانی، اجتماعی و اقتصادی دست و پنجه نرم کنند.
زنان و کودکان بیشترین قربانیان آوارگی و مهاجرت اجباری هستند. آنها مجبور میشوند از مناطق جنگزده فرار کنند و در پناهگاههای موقت یا اردوگاههای آوارگان زندگی کنند که در آنها دسترسی به خدمات بهداشتی، آموزش، و امنیت به شدت محدود است.
جنگ زیرساختهای بهداشتی و درمانی را تخریب میکند و زنان بهویژه در زمینه خدمات بهداشت باروری و مراقبتهای پزشکی دچار کمبود میشوند. در مناطقی که جنگ رخ میدهد، زنان باردار، مادران و نوزادان در معرض کمبودهای جدی بهداشتی و درمانی قرار میگیرند.
جنگ مدارس را تعطیل میکند و مانع تحصیل بهویژه دختران میشود. علاوه بر این، زنان ممکن است بهدلیل شرایط اقتصادی ناشی از جنگ مجبور به کارهایی شوند که آنها را در معرض استثمار قرار میدهد. این کاهش دسترسی به فرصتهای اقتصادی، موقعیت اجتماعی زنان را بهشدت تضعیف میکند.
در شرایط جنگی، قوانین اجتماعی و حمایتهای قانونی برای زنان ضعیف میشود. این وضعیت زمینهساز افزایش تبعیضهای جنسیتی و بیعدالتی علیه زنان میشود، زیرا نهادهای قانونی و اجتماعی نمیتوانند از حقوق آنها بهدرستی دفاع کنند.
زنانی که جنگ را تجربه میکنند، دچار اضطراب، افسردگی، و اختلالات فشار روانی پس از سانحه (PTSD) میشوند. این آسیبها برای مدت طولانی پس از پایان جنگ نیز ادامه مییابد و بر زندگی فردی و اجتماعی آنها تأثیر میگذارد.
جنگ مشارکت زنان در تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی را محدودتر میکند. نهادهای مردسالار و قدرتهای نظامی غالباً فضای کمتری برای مشارکت فعال زنان فراهم میآورند و صدای آنها کمتر شنیده میشود.
جنگ نه تنها بر وضعیت اقتصادی و اجتماعی زنان تأثیر منفی میگذارد، بلکه بهصورت سیستماتیک خشونت و بیعدالتی علیه آنها را تشدید میکند.
کودکان
جنگ تأثیرات مخربی بر زندگی کودکان دارد که هم جسمی، هم روانی و هم اجتماعی است. کودکان بهدلیل آسیبپذیریهای طبیعی خود بیشتر از دیگر گروهها در معرض آسیبهای جنگ قرار میگیرند.
کودکان در جنگها بهصورت مستقیم و غیرمستقیم در معرض خطرات جدی جسمی هستند. آنها ممکن است در بمبارانها، حملات زمینی، و حملات هوایی کشته یا مجروح شوند. همچنین مینهای زمینی و مواد منفجره باقیمانده از جنگ تهدیدی جدی برای جان و سلامتی آنهاست.
بسیاری از کودکان بهدلیل جنگ مجبور به ترک خانههای خود میشوند و بههمراه خانوادههایشان آواره یا پناهنده میشوند. آوارگی اجباری بهمعنای از دست دادن خانه، مدرسه و امنیت روزمره است و کودکان به اردوگاههای پناهندگان یا مناطق دیگر مهاجرت میکنند که در آنجا اغلب شرایط نامناسبی برای زندگی دارند.
یکی از اولین تأثیرات جنگ بر کودکان، از دست دادن فرصتهای آموزشی است. مدارس تخریب میشوند، یا بهعنوان پناهگاه یا پایگاه نظامی استفاده میشوند. علاوه بر این، مهاجرت اجباری یا فقر ناشی از جنگ باعث میشود که بسیاری از کودکان نتوانند به مدرسه بروند، که این امر تأثیرات طولانیمدتی بر آینده آنها خواهد داشت.
کودکان شاهد خشونت، مرگ عزیزان، و تخریب زندگی خود هستند، که این تجربیات باعث ایجاد ترس، اضطراب، افسردگی، و اختلالات فشار روانی پس از سانحه (PTSD) در آنها میشود. این آسیبهای روانی میتواند به رفتارهای پرخاشگرانه یا مشکلات روحی و اجتماعی در آینده منجر شود.
در زمان جنگ، کودکان معمولاً دسترسی مناسبی به غذا و آب سالم ندارند. زیرساختهای بهداشتی و تامین غذا تخریب میشود و کمبود مواد غذایی منجر به سوءتغذیه شدید در بین کودکان میشود. این وضعیت میتواند تأثیرات ماندگاری بر رشد جسمی و ذهنی آنها داشته باشد.
در برخی از مناطق جنگزده، کودکان بهعنوان سرباز توسط گروههای نظامی یا شبهنظامی به کار گرفته میشوند. این کودکان مجبور به شرکت در نبردها، انجام کارهای خطرناک، یا خدمت در خطوط مقدم میشوند. استفاده از کودکان بهعنوان سرباز نقض جدی حقوق کودکان است و زندگی آنها را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد.
جنگ باعث از هم پاشیدن خانوادهها میشود. بسیاری از کودکان پدر و مادر خود را از دست میدهند یا از آنها جدا میشوند و مجبورند بهتنهایی یا در یتیمخانهها زندگی کنند. این فقدان حمایت خانوادگی، کودکان را در برابر آسیبهای اجتماعی و روانی آسیبپذیرتر میکند.
در شرایط جنگی، زیرساختهای بهداشتی بهشدت آسیب میبیند و کودکان اغلب دسترسی به مراقبتهای بهداشتی ضروری را از دست میدهند. بیماریهای واگیردار، نبود واکسنها، و خدمات پزشکی ناکافی باعث افزایش نرخ مرگ و میر کودکان در زمان جنگ میشود.
تجربه جنگ در دوران کودکی، تأثیرات ماندگاری بر توسعه اجتماعی و فردی کودکان دارد. آنها ممکن است بهدلیل مشکلات روانی و عاطفی، مشکلاتی در برقراری ارتباطات اجتماعی و اعتماد به دیگران داشته باشند. همچنین از دست دادن تحصیلات و فرصتهای توسعه فردی باعث میشود که آینده آنها با چالشهای زیادی روبهرو باشد.
بسیاری از کودکان در اثر جنگ بیخانمان میشوند و در محیطهای ناامن زندگی میکنند. این بیثباتی باعث میشود که آنها در معرض خشونتهای بیشتر، استثمار و سوءاستفاده قرار گیرند.
بهطور کلی، جنگ نهتنها به شکل مستقیم زندگی کودکان را تهدید میکند، بلکه تأثیرات مخربی بر رشد و توسعه آنها در آینده دارد.
کمتوانان
جنگ بر ناتوانان، کمتوانان، توانخواهان و سالمندان تأثیرات مخربی دارد که اغلب نادیده گرفته میشود. این گروهها از آسیبپذیرترین افراد در جوامع هستند و جنگ میتواند برای آنها تأثیرات جسمی، روانی و اجتماعی ویرانگری داشته باشد. برخی از این اثرات عبارتند از:
زیرساختهای بهداشتی در جنگ تخریب میشوند و دسترسی به خدمات درمانی برای افراد ناتوان و سالمندان دشوارتر میشود. این افراد که معمولاً به مراقبتهای پزشکی مداوم نیاز دارند، با فقدان دارو، مراقبت و تجهیزات پزشکی حیاتی مواجه میشوند.
ناتوانان و سالمندان اغلب توانایی جابجایی سریع ندارند و در صورت تخلیههای اجباری، در معرض خطر بیشتری قرار میگیرند. این افراد ممکن است در جنگها خانه و پناهگاه خود را از دست بدهند و در شرایط سخت و غیرانسانی زندگی کنند.
افراد ناتوان و سالمندان معمولاً بیشتر به ثبات و پشتیبانی روانی نیاز دارند. جنگ میتواند باعث افزایش اضطراب، افسردگی و اختلالات روانی دیگر شود و آنها را بیشتر در معرض آسیبهای روحی قرار دهد.
جنگ باعث از بین رفتن شبکههای حمایتی و اجتماعی میشود. ناتوانان و سالمندان که به این شبکهها وابستهاند، ممکن است دچار انزوا و تنهایی شوند و از حمایت خانوادگی و اجتماعی محروم شوند.
در برخی موارد، گروههای آسیبپذیر مانند ناتوانان و سالمندان ممکن است از سوی نیروهای متخاصم بهعنوان سپر انسانی یا ابزار تبلیغاتی استفاده شوند که این موضوع وضعیت آنها را پیچیدهتر و خطرناکتر میکند.
این مسائل نشان میدهد که جنگ علاوه بر آسیب به نیروهای درگیر، بیشترین تأثیر منفی را بر افراد ضعیف و آسیبپذیر جامعه دارد و بر مسئولیت انساندوستانه جامعه بینالمللی در حمایت از این افراد تأکید میکند.
مقابله با جنگ
جنگ شر مطلق است. باید با توجیه جنگ و عادی سازی جنگ مقابله کنیم.
ما باید با تمام قوای خود در همه سطوح بینالمللی، منطقهای و ملی برای توقف جنگ باید تلاش کنیم.
برای پایان دادن به دور تسلسل پاسخ دادنها و انتقامهای ماراتونی باید مبارزه کنیم.
تقویت سازمان ملل متحد و سازوکارهای پیشگیری از جنگ و میانجگیری آن
باید برای تقویت و حرمت نهادهای بینالمللی و حل مناقشات با روشهای سیاسی مبارزه کنیم.
مقابله با جنگ نیازمند رویکردهای چندجانبه است که نهتنها به پیشگیری از جنگ و خشونت بلکه به کاهش عادیسازی و توجیه آن کمک میکند. جنگ بهعنوان “شر مطلق” برای انسانیت، جامعه و آینده جهان ویرانگر است، و تنها از طریق تقویت صلح، عدالت اجتماعی و آموزش میتوان بهطور مؤثر با آن مقابله کرد.
ترویج فرهنگ صلح یکی از مهمترین گامها برای مقابله با جنگ است. این به معنای آموزش و ترویج احترام به حقوق بشر، تفاهم فرهنگی، و حل اختلافات از طریق گفتوگو و مذاکره است. رسانهها، نظامهای آموزشی و نهادهای اجتماعی باید بهجای عادیسازی جنگ، صلحطلبی را تبلیغ و ترویج کنند. آموزش در زمینههای مهارتهای زندگی، مدیریت تعارضات، و ارزشهای صلحآمیز میتواند مانع از روی آوردن به خشونت شود.
یکی از دلایل اصلی جنگها، نابرابریها و بیعدالتیهای اجتماعی است. زمانی که گروههای اجتماعی احساس میکنند که به حقوقشان احترام گذاشته نمیشود یا از دسترسی به منابع محروم هستند، تمایل به خشونت و جنگ افزایش مییابد. مقابله با جنگ نیازمند ایجاد نظامهای اجتماعی است که عدالت، برابری، و حقوق بشر را در اولویت قرار دهند. از بین بردن فقر، دسترسی عادلانه به منابع، و مبارزه با تبعیض از اقدامات مهم در پیشگیری از جنگ است.
مذاکره و دیپلماسی جایگزینهای مهم جنگ هستند. باید بهجای به کارگیری ابزارهای نظامی برای حل اختلافات بین کشورها یا گروهها، از گفتوگو و تعامل استفاده شود. نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل و اتحادیههای منطقهای باید در این زمینه فعالتر عمل کنند و میانجیگریهای مؤثرتری برای جلوگیری از درگیریها انجام دهند.
سازمانهای بینالمللی باید با همکاری گستردهتر کشورها برای جلوگیری از جنگ و خشونتهای سازمانیافته کار کنند. تقویت چارچوبهای حقوق بینالملل، تعهد به معاهدات صلح، و جلوگیری از تجارت غیرقانونی سلاحها میتواند نقش کلیدی در کاهش احتمال بروز جنگ ایفا کند. تحریمهای مؤثر علیه کشورها یا گروههایی که به جنگ دامن میزنند نیز میتواند به عنوان ابزاری مهم عمل کند.
تعصبهای نژادی، قومی، مذهبی یا فرهنگی از جمله دلایل عمده جنگها و خشونتها هستند. برای مقابله با جنگ باید به ترویج گفتوگوهای بینفرهنگی پرداخت و به مردم آموزش داد که تفاوتها منبعی برای درگیری نیستند بلکه فرصتی برای یادگیری و غنیسازی اجتماعی هستند. ایجاد برنامههای بینالمللی فرهنگی و تعاملات میان مردم و رهبران گروههای مختلف میتواند به از بین بردن سوءتفاهمها و تعصبات کمک کند.
جنبشهای ضد جنگ و فعالان صلح در سراسر جهان نقش بسیار مهمی در مخالفت با جنگ و مقابله با توجیه آن ایفا میکنند. حمایت از این جنبشها، شنیدن صدای آنها و تقویت سازمانهای غیردولتی که برای صلح و عدالت تلاش میکنند، میتواند بخشی از راهحل باشد. این فعالان معمولاً آگاهی عمومی را افزایش میدهند و نقش مهمی در مقابله با تبلیغات جنگطلبانه دارند.
مبارزه با تبلیغات جنگی یکی از چالشهای مهم در دنیای مدرن است. رسانهها نقشی اساسی در شکلدهی به افکار عمومی دارند و باید از انتشار محتوای جنگطلبانه و عادیسازی خشونت جلوگیری شود. حمایت از رسانههایی که صلح را ترویج میکنند و به افشای واقعیات جنگ و پیامدهای آن میپردازند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. مقابله با پروپاگاندای جنگی از طریق اطلاعرسانی شفاف و دقیق یکی از ابزارهای کلیدی است.
توسعه پایدار و بهبود وضعیت اقتصادی مردم در کشورها و جوامع محروم میتواند احتمال جنگ را به شدت کاهش دهد. بهبود شرایط زندگی مردم، ایجاد فرصتهای شغلی، و دسترسی به خدمات عمومی میتواند از دلایل بروز درگیریها و خشونتها جلوگیری کند. کشورها باید به جای سرمایهگذاری در تسلیحات و تجهیزات نظامی، در زیرساختهای اجتماعی، آموزشی و اقتصادی سرمایهگذاری کنند.
سیاستمداران و رهبران باید به اصول انسانی و اخلاقی متعهد باشند و از تصمیماتی که به جنگ و خشونت منجر میشود، خودداری کنند. پایبندی به حقوق بشر و ارزشهای انسانی باید در کانون تصمیمگیریهای سیاسی قرار گیرد. جامعه جهانی باید از رهبرانی که به جنگ دامن میزنند، انتقاد کند و رهبران صلحطلب را حمایت کند.
یکی از راههای موثر برای مقابله با جنگ، افزایش آگاهی عمومی در مورد پیامدهای فاجعهبار آن است. این آگاهی میتواند شامل آموزشهای رسمی، استفاده از هنر و رسانههای اجتماعی برای نشان دادن واقعیتهای جنگ، و ایجاد همبستگی جهانی علیه خشونت و جنگ باشد. مردم باید درک کنند که جنگ تنها تخریب و ویرانی به همراه دارد و هزینههای انسانی، روانی، اقتصادی و اجتماعی عظیمی را به دنبال دارد.
بهطور کلی، مقابله با جنگ نیازمند اقدامات فعالانه و چندوجهی است که هم از وقوع جنگ جلوگیری کند و هم با عادیسازی و توجیه آن مبارزه کند. صلحطلبی، عدالت اجتماعی، و احترام به حقوق بشر، پایههای اصلی برای ایجاد جهانی بدون جنگ هستند.
ایجاد همدلی و هماحساسی
کاهش همدلی و بیتفاوتی نسبت به جنگ میتواند یکی از بزرگترین چالشها در ایجاد جنبشهای ضد جنگ و مبارزه برای صلح باشد. با این حال، با اتخاذ راهبردهای مناسب میتوان همدلی مردم را به دست آورد و جنبشی قوی و تأثیرگذار ضد جنگ سازماندهی کرد. در زیر راهکارهایی برای تقویت همدلی و ایجاد یک جنبش ضد جنگ ارائه شده است:
برای ایجاد همدلی، مردم باید واقعیتهای جنگ و پیامدهای انسانی آن را درک کنند. نشان دادن تصاویر، داستانها، و روایتهای واقعی از افرادی که درگیر جنگ هستند، مانند زنان، کودکان، و مردمی که خانههای خود را از دست دادهاند، میتواند تأثیر زیادی در ایجاد احساس همدردی داشته باشد. مستندها، فیلمها، و گزارشهای خبری که جنبههای انسانی جنگ را برجسته میکنند، میتوانند مردم را به واقعیتهای تلخ جنگ نزدیکتر کنند.
هنر و ادبیات از ابزارهای قدرتمند برای تحریک احساسات و ایجاد همدلی هستند. شعر، رمان، نقاشی، موسیقی، و تئاتر میتوانند احساسات انسانی را برانگیزند و مردم را به تفکر درباره پیامدهای جنگ و بیعدالتی سوق دهند. برگزاری نمایشگاههای هنری، کنسرتها و فعالیتهای فرهنگی با محوریت صلح و ضدیت با جنگ میتواند مردم را به همدلی بیشتر وادارد.
رسانههای اجتماعی ابزاری مؤثر برای سازماندهی و انتشار پیامهای ضد جنگ و ایجاد همبستگی عمومی هستند. این رسانهها میتوانند تصاویر، ویدئوها، و داستانهای تأثیرگذار از مناطق جنگزده را به سرعت منتشر کنند و واکنشهای احساسی و همدلانه از مخاطبان خود بگیرند. هشتگها، کمپینهای آنلاین، و دعوت به اقدامهای جمعی میتواند راهی برای جلب توجه گسترده و ایجاد همدلی باشد.
برگزاری جلسات و کارگاههای آموزشی که به موضوعات جنگ و صلح میپردازند، میتواند فضایی برای گفتوگوهای عمیق و انسانی ایجاد کند. این گفتوگوها میتوانند بر تجربههای شخصی افرادی که از جنگ آسیب دیدهاند تمرکز کنند. شنیدن داستانهای بازماندگان جنگ و دیدن پیامدهای واقعی آن از زبان خود افراد، به مردم کمک میکند تا با درد و رنج آنها ارتباط برقرار کنند.
سازمانهای غیردولتی، گروههای صلحطلب، و فعالان ضد جنگ نقش مهمی در هدایت افکار عمومی و ایجاد همدلی دارند. تقویت این گروهها و حمایت از تلاشهای آنها، اعم از مالی، رسانهای یا حقوقی، میتواند کمک کند که جنبشهای ضد جنگ بهطور مؤثری شکل بگیرند و حمایت عمومی را جلب کنند. همچنین این گروهها میتوانند فرصتهای عملی برای مشارکت در فعالیتهای صلحطلبانه ایجاد کنند.
یکی از دلایل کاهش همدلی، عادیسازی جنگ توسط برخی رسانهها و نهادهای نظامی است. مقابله با این وضعیت نیازمند ارائه روایتهای جایگزین است که جنگ را بهعنوان یک فاجعه انسانی و اخلاقی نشان دهد. برنامههای آموزشی، کتابها، و فیلمهایی که جنگ را از منظر انسانهای عادی و قربانیان به تصویر میکشند، میتوانند از تأثیر عادیسازی جنگ در ذهن مردم جلوگیری کنند.
همبستگی جهانی در مبارزه با جنگ اهمیت زیادی دارد. سازماندهی جنبشهای بینالمللی ضد جنگ، که افراد و گروههای مختلف را از سراسر جهان به هم وصل میکند، میتواند فشار اجتماعی و سیاسی زیادی ایجاد کند. این جنبشها میتوانند از طریق تجمعات، تظاهرات، و فعالیتهای رسانهای، خواستههای خود را به دولتها و سازمانهای بینالمللی منتقل کنند.
برقراری ارتباط نزدیکتر با قربانیان جنگ و نشان دادن آثار مخرب جنگ بر روی آنها، میتواند همدلی بیشتری ایجاد کند. کمک به پناهندگان و بازماندگان جنگ در جوامع محلی، و به اشتراک گذاشتن داستانهای آنها، مردم را به واقعیتهای تلخ جنگ نزدیکتر میکند. این تعاملات به مردم کمک میکند که جنگ را از نزدیک ببینند و درد و رنج آنها را احساس کنند.
برای ایجاد جنبشهای قوی ضد جنگ، باید از سنین پایین ارزشهای صلح، عدالت، و همدلی را به کودکان و جوانان آموزش داد. مدارس و دانشگاهها باید آموزشهای مرتبط با جنگ، صلح و حقوق بشر را در برنامههای درسی خود بگنجانند و به دانشآموزان کمک کنند تا از طریق تحقیق و بحث درک عمیقتری از این مسائل پیدا کنند.
تجمعات و تظاهرات صلحآمیز میتوانند ابزاری قوی برای جلب توجه عمومی و رسانهها باشند. این تجمعات میتوانند به نمادی از اتحاد مردمی علیه جنگ تبدیل شوند و پیامهای ضد جنگ را به صورت گستردهای در جامعه منتشر کنند. شرکت در این نوع تجمعات به مردم این احساس را میدهد که بخشی از یک جنبش بزرگتر هستند و میتوانند تأثیرگذار باشند.
بسیاری از رهبران مذهبی و اجتماعی پیامآوران صلح و عدالت هستند. همکاری با این رهبران برای ترویج پیامهای ضد جنگ میتواند همدلی و حمایت عمومی را افزایش دهد. رهبران مذهبی میتوانند در اجتماعات دینی به اهمیت صلح و محکومیت جنگ بپردازند و مردم را به همدلی و همکاری برای جلوگیری از جنگ ترغیب کنند.
بیتفاوتی اغلب از احساس ناتوانی ناشی میشود. باید به مردم نشان داد که حتی اقدامهای کوچک، مانند امضای یک پتیشن، شرکت در یک کارگاه آموزشی، یا کمک به پناهندگان، میتواند تأثیری مثبت داشته باشد. این اقدامها به مردم حس قدرت و تأثیرگذاری میدهد و آنها را به مشارکت فعال در جنبشهای ضد جنگ تشویق میکند.
نتیجهگیری
ایجاد جنبش ضد جنگ و تقویت همدلی مردمی نیازمند ترکیبی از آگاهیبخشی، آموزش، سازماندهی اجتماعی، و استفاده هوشمندانه از رسانههای مختلف است. با تمرکز بر پیامدهای انسانی جنگ، ایجاد فضاهای گفتگو و تبادل تجربیات، و استفاده از قدرت هنر و رسانه، میتوان مردم را به حرکت درآورد و جنبشی قدرتمند و تأثیرگذار برای مقابله با جنگ و ترویج صلح ایجاد کرد.
جنگ شر مطلق است. با شروع، ادامه و گسترش جنگ باید با تمام قوا مقابله کرد. ضدیت با جنگ نیازمند یک رویکرد چندجانبه و فراگیر است. ایجاد صلح و عدالت اجتماعی، احترام به حقوق بشر و آموزش عمومی، بنیادهای اصلی برای جهانی بدون جنگ هستند.
بیشک، رژیم اسلامی در ایران باید سرنگون شود. ولی هرگونه توهم و تبلیغ سرنگونی به کمک جنگ یک توهم ویرانساز و خانمان برانداز است. حکومت اسلامی در ایران باید بهدست مردم ایران در یک همبستگی ملی و با کمک همهی نیروهای چپ، راست، میانه، شهروندان مرکز و اتنیکها، مشروطهخواهان و جمهوریخواهان، همگامی همه تشکلهای سیاسی، صنفی، مدنی و محیط زیست، با رهبری، تشکل، تدارکات (لجستیک)، تبلیغات و لابیگری لازم انجام شود. بدون فراهم کردن این الزمات از سوی ما اپوزیسیون، جنگ جز ویرانی زیرساختهای کشور، کشتار مردم و ادامهی بقای حکومت اسلامی نتیجهای ندارد.
با نهایت تأسف و تعجب، شورای ملی تصمیم بیانیه مشترک اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج فارس، که در تاریخ ۲۵ مهر ۱۴۰۳ (۱۶ اکتبر ۲۰۲۴) صادر شده و از ادعای مالکیت امارات متحده عربی بر جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک، و ابوموسی حمایت کرده است، بهشدت محکوم میکند. این موضعگیری نهتنها غیرقابلقبول، بلکه بهشدت تحریکآمیز ، برخلاف قواعد و عرف ديپلماتيك و تهدیدی مستقیم علیه تمامیت ارضی ایران محسوب میشود.
اتحادیه اروپا که میبایست بهعنوان یک نهاد بینالمللی در جهت تقویت صلح و ثبات جهانی عمل کند، با این اقدام نسنجیده در شرایط حساس خاورمیانه، بهجای ایجاد آرامش و تلاش برای حل مناقشات، به تشدید یک بحران بيهوده و جدید در منطقه دامن میزند. این حرکت غیرمسئولانه تنها به بیثباتی بیشتر منطقه کمک میکند و فرصت بهرهبرداری از تنشها را به دشمنان صلح و ثبات میدهد.
مردم ایران، که اکثریت مخالف حکومت استبدادی جمهوری اسلامی هستند، هرگز اجازه نخواهند داد که هیچ نیروی خارجی ، از جمله كشورهای همسايه كه تا شست سال پيش وجود و حضور نداشتند، به خاک و تمامیت ارضی کشورشان ادعای مالكيت و تجاوز کند. ایران با سابقهای هزاران ساله از تاریخ و فرهنگ غنی، همواره مدافع سرزمین خود بوده و در برابر هرگونه تهدید خارجی به شدت و قوت ایستادگی کرده است.
شورای ملی تصمیم، بهعنوان نماینده اراده مردم ایران، از اتحادیه اروپا میخواهد فوراً از این موضعگیری ضد ایرانی و غیرمسئولانه خود عذرخواهی کرده و آن را اصلاح نماید. احترام به تمامیت ارضی ایران و عدم دخالت در امور داخلی کشورها جزو اصول لاينفك و اساسی دیپلماسی بینالمللی است. هیچ کشوری حق ندارد با حمایت از ادعاهای بی أساس و تحریکآمیز برخی باعث تشدید تنشها در منطقه شود.
شورای ملی تصمیم با تمام توان از حقوق ملت ایران در دفاع از سرزمین و تمامیت ارضی خود حمایت خواهد کرد و اجازه نخواهد داد که هیچ قدرت خارجی به استقلال و حاکمیت تاريخی ایران ادعا داشته و تعدی کند.
هشدار به ادامه روند سرکوب فعالان صنفی با آغاز سال تحصیلی
با شروع سال تحصیلی جدید شاهد رشد روزافزون روند سرکوب معلمان و فعالان صنفی هستیم. در آستانه سال تحصیلی شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر محسن عمرانی، اصغر حاجب، محمود ملاکی، عبدالرضا امانیفر، اعضای هیات مدیره کانون صنفی معلمان استان بوشهر را به پرداخت ۹۶۰ میلیون ریال در ازای احکام حبسی که پیشتر از طرف دادگاه انقلاب استان بوشهر برای این فعالین صنفی صادر شده بود، محکوم کرد. چند روز بعد حکم یک سال حبس محسن عمرانی را به میزان شش ماه تایید کرد…
با شروع مهر هیأت رسیدگی به تخلفات اداری کارمندان اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران آقای احمد حیدرینصرت دبیر ناحیهی یک شهرستان بهارستان و فعال صنفی فرهنگی را به بازنشستگی بر اساس سنوات خدمت دولتی با تقلیل دو گروه محکوم کرد. در اقدامی سرکوبگرانه دیگر کوکب بداغی پگاه فعال صنفی فرهنگیان خوزستان، ایذه برای اخذ آخرین دفاع به شعبه ۱۳ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب اهواز احضار شد و دو هفته بعد آخرین جلسه دفاع کوکب بداغی در شعبه ۱۳ دادسرای دادگاه انقلاب خوزستان برگزار شد.
در مشهد شعبه ۲۵ تجدید نظر دیوان عدالت اداری با رد اعتراض محمدحسین سپهری حکم اخراج این معلم زندانی از آموزشوپرورش را پس از ۲۶ سال سابقه تدریس تأیید کرد و حسین واحدی فعال صنفی معلمان در خراسان شمالی به دادگاه انقلاب احضار شد. در کردستان هیأت تجدیدنظر وزارت آموزشوپرورش، سمیه اخترشمار فعال صنفی معلمان مریوان را از کار اخراج کرد. معلمان استان البرز هم از سرکوب دولت پزشکیان بینصیب نماندند و مهدی معرف مشاور مدارس ناحیه ۴ استان البرز بازخرید و از کار اخراج شد. در سنندج مأموران اداره اطلاعات سنندج به منزل شخصی رضا شریفه فعال صنفی معلمان یورش بردند و منزل وی را مورد تفتیش قرار دادند.
همزمان با روز جهانی معلم اسماعیل عبدی عضو هیأتمدیره کانون صنفی معلمان تهران با رأی هیأت تخلفات اداره آموزش و پرورش شهرستانهای تهران با ۲۴ سال سابقه بازخرید و از کار اخراج شد. اتهامات وی «شرکت در تحصن، اعتصاب و تظاهرات غیر قانونی، تحریک به برپایی تحصن، اعتصاب و تظاهرات غیرقانونی و اعمال اشارهای گروهی برای تحصیل به مقاصد غیرقانونی از طریق عضویت در کانون صنفی معلمان و سرپرستی اعتراضات کشوری معلمان و… منجر به بازداشت و محکومیت» عنوان شده است. هدف از صدور این احکام، ارسال یک پیام روشن به معلمان است که حاکمیت در کنار زندان و تبعید و اخراج معیشت خانوادهها را نیز هدف گرفته است و در این سرکوب بین دولتهای رئیسی و پزشکیان فرقی وجود ندارد.
در آخرین اقدام سرکوبگرانه، حکم محکومیت محمد حبیبی در شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر تأیید شد. این محکومیت مربوط به اعتراض محمد حبیبی به مسمومیتهای سریالی مدارس در اسفندماه ۱۴۰۱ است. در فروردین ماه ۱۴۰۲ این فعال صنفی در حالی که فقط دو ماه از زمان آزادیاش از زندان میگذشت، توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد و تا خرداد ماه همان سال در بند امنیتی ۲۰۹ بازداشت بود. نکته مهم در ارتباط با قطعی شدن حکم سخنگوی کانون صنفی معلمان تهران، اقدام به تخریب ایشان توسط اکانتهای مرتبط با جریانات فاشیستی و امنیتی قبل از ابلاغ حکم به وکیل وی است. این اقدام توسط اکانتهایی صورت گرفت که پیش از این در اسفند ۱۴۰۰ با برگزاری برنامههای مجازی اقدام به تخریب جنبش معلمان نمودند. آنها مدعی بودند که معلمان خیابان را مصرف میکنند و تشکلهای صنفی و شورای هماهنگی عامل حفظ وضع موجود هستند و همسو با رسانههای امنیتی به تخریب معلمان پرداختند و با ادبیاتی فاشیستی از پشت اکانتهای مجازی، خود را در موضع رهبری قیام مردم قرار دادند. رویکردی که بعد از قیام ژینا در راستای تخریب جنبش معلمان ادامه یافت؛ اما از اردیبهشت تا تیر ۱۴۰۱ وقتی فعالان صنفی در سراسر ایران آماج حمله قرار گرفتند و بازداشت، تبعید و اخراج شدند، متأسفانه کسی از این باندهای فاشیستی سؤال نکرد چرا ۳۰۰ نفر از کسانی که به قول آنها خیابان را به سود حاکمیت مصرف میکنند، بازداشت و با احکام سنگین روبرو شدهاند؟
بیشک آمار سرکوبها منحصر به این موارد نیست. متأسفانه هنوز برخی معلمان از رسانهای شدن اخبار خود هراس دارند. همچنین تعداد قابل توجهی از دانشجویان در دانشگاه فرهنگیان از تحصیل محروم شدهاند.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران کلیه احکام احضار، اخراج، بازداشت و زندان و هر نوع برخورد با معلمان شاغل و بازنشسته و دانشجویان را شدیداً محکوم میکند و به حاکمیت هشدار میدهد که در صورت تداوم این روند برای دفاع از همکارانمان دست به تجمعات گسترده و سراسری خواهیم زد.
از آنجا که بنده بعنوان یک فعال سیاسی با بینش سوسیال دموکرات اظهار نظر می کنم، طبیعتا تمامی گزاره های تحلیلی این جانب هم باید براین چارچوب گفتمانی مورد بررسی مخاطبین قرار بگیرد. به این اعتبار من معتقد به «نه جنگ و نه جمهوری اسلامی» هستم. پس گفتار زیر برای پاسخ مشخص و موجز به این سوال مبهم و چند لایه و پیچیده فراهم شده که؛
«در فرایند یک جنگ سرنوشت ساز احتمالی که قرار است جمهوری اسلامی با دولت اسرائیل انجام دهد، رویکرد ما در مرحله گذار از این حکومت چگونه می تواند همسازی گفتمانی و میدانی در میان نیروهای گذار محور حاصل سازد؟»
حال این سوال در شرایطی مطرح می شود که اپوزیسیون ایران در فقدان رهبری جمعی و ناتوانی در توازن قدرت برای عبور از نظام اسلامی قرار دارد و نیز هیچ آلترناتیو بدیع و روشنی در میان نیروهای مرجع دیده نمی شود. طرفه آنکه جمهوری اسلامی در مرحله فروپاشی سیاسی همچنان از قدرت اسلحه و سرکوب نیروهای میدانی برخوردار می باشد. اما با احتمال ایجاد یک نزاع نظامی وسیع مابین جمهوری اسلامی با دولت اسرائیل (و احتمالا دوستان آن کشور)، نیروهای اپوزیسیون در داخل و خارج در یک پاردوکس میدانی در تصمیم سازی نسبت به این جنگ قرار گرفتند. بخشی در حمایت از دولت اسرائیل و حمله احتمالی آن به خاک کشور ایران، و بخشی هم درمخالفت با حمله نظامی صف بندی تازه ای در اپوزیسیون شکل دادند.
در راستای آمایش این تغییر و تحولات سیاسی ما با چند رویکرد تحلیلی و وضعیت میدانی مواجه هستیم؛ «ماهیت نیروهای حامی و مخالف حمله نظامی به ایران، جایگاه آنان در ایجاد موازنه قدرت سیاسی و امکان چانه زنی در بزنگاههای سیاسی، نقش نیروهای داخل کشور خصوصا جنبش های صنفی و مدنی نسبت به رویکرد جنگی، پتانسیل نهادهای قدرت مستقر در تداوم وضعیت جنگی و پاسخ به چنین رویکردی، افکار عمومی منطقه چه واکنشی دارند و کشورهای غربی و جهان در وقوع یک جنگ وسیع چه تمایلی در حمایت یا عدم حمایت از جنگ نشان خواهند داد…»
همانطور که مشاهده می شود عوامل نزدیک و دوری به وقوع حادثه جنگی بر کشور ایران نقش آفرینی می کنند. در راستای پاسخ به گزاره های فوق است که ماهیت نیروها و نقش آنان در تحولات پیش روی مورد توجه قرار می گیرد!
همانطور که گفته شد سوسیال دموکراتها چند ویژگی و شاخصه کلان هویتی دارند که معمولا گذر زمان و تحولات روز سیاسی آنچنان تغییری در این مبانی ایجاد نکرده است. مواضع طیفهای گوناگون سوسیال دموکراتها (عمدتا) به چند اصل پایه و مشترک گره می خورد. از جمله:
تاکید بر حفط هویت و منافع ملی ایران که بر الگوی مواضع پدران تاریخی آن چون خلیل ملکی در زمان مرحوم دکتر مصدق بنا دارد و با نقد به مواضع حزب توده و وابستگی آن گروه به احزاب برادر و بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی برجسته می شود.
اعتقاد به دولت رفاه که در شرایط کنونی با پیروی از دولت کارآمد و کوچک، از سرمایه داری (خصوصا در وجه ملی آن) دفاع می کنند.
حمایت از آزادی های فردی و اجتماعی با تاکید بر جامعه مدنی و جنبش های صنفی و مدنی در ایجاد موازنه با قدرت مستقر.
تاکید بر انقلاب اجتماعی در سه وجه کلان «اقتصادی، فرهنگی و سیاسی» برای تحقق توسعه همه جنانبه با عبور از نظام استبداد دینی جمهوری اسلامی.
حمایت از استقلال کشور با پرهیز از جنگ و دخالت نظامی کشورها و امور داخلی یکدیگر با پیروی از مبانی حقوقی سازمان ملل متحد.
و…. دیگر مواردی که نیاز به بازخوانی آن دراین مطلب نیست.
تداوم جمهوری اسلامی و زیست نیروهای نیابتی در جنگ با اسرائیل تحقق می یابد
همه شرایط تاریخی برای ایجاد یک جنگ فرسایشی و درازمدت فراهم است. در حال حاضر بیش از ۵۰ نقطه خاکی دنیا در شرایط جنگی قرار دارد. که جنگ روسیه بر علیه اوکراین بزرگترین جنگ از شمارش فوق است. این تحولات همراستا با جنگ درمنطقه خاورمیانه که ریشه تاریخی آن در میان پدران قوم سامی و ابراهیمی صدها سال ادامه داشته، که هم اکنون می رود تا پسرعموهای سامی یکی بر دیگری را پیروز میدان نامد و برای همیشه سلطه تاریخی خود با تکیه بر ایدئولوژی مذهبی در منطقه پرتنش خاورمیانه تثبیت شود.
ژوشوآ زارکا، سفیر جدید اسرائیل در فرانسه، در گفتگویی با روزنامۀ فیگارو تغییرات بنیادین در ایران و نابودی نیروهای نیابتی تهران را شرط ضروری صلح در خاورمیانه دانسته و گفته است که راهبرد نخست وزیر اسرائیل برای رسیدن به این هدف عبور از یک دورۀ جنگ با نیروهای نیابتی رژیم تهران است.(رادیو فرانسه- اول اکتبر ۲۰۲۴)
ایزاک هرتسوگ، رئیس جمهوری اسرائیل در گفتگو با “العربیه” ملتهای ایران و لبنان را به قیام علیه رژیم اسلامی تهران فراخواند و از جنگ جاری به عنوان فرصت طلایی برای تغییر خاورمیانه یاد کرد. «رئیس جمهوری اسرائیل از لحظۀ کنونی به عنوان فرصتی طلایی برای آن دسته از کشورهایی یاد کرد که خواستار آیندهای بهتر برای خاورمیانه هستند و افکار و طرحهای تازهای برای حل منازعات جاری دارند.» (رادیو فرانسه- ۷ اکتبر ۲۰۲۴)
حمله ۷ آکتبر ۲۰۲۳ به خاک اسرائیل؛ آغاز رویارویی تازه نظامی نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی با دولت اسرائیل
جمهوری اسلامی برای توسعه ایدئولوژی شیعی در منطقه خاورمیانه و آفریقا و کشورهای اسلامی در جهان از نیروهای نیابتی استفاده می کند. این نیروها که در شکل نظامی آن از زمان جنگ داخلی سوریه رسمیت جهانی یافت شامل «مشارکت شبه نظامیان شیعه چون جهاد اسلامی و سازمان تروریستی حماس و حزبالله درمناطق اشغالی و لبنان، لشکر فاطمیون از نیروهای افغانستان، لشکر زینبیون از نیروهای پاکستانی، جنبش مقاومت اسلامی نجباء ، کتائب سید الشهداء، حشد شعبی و کتائب حزبالله، از نیروهای عراقی و سرایا المختار بحرین و نیز حوثی های یمن» حمایت و آنها را در اقدامات توسعه طلبانه تسهیل مالی و لجستیک و نظامی کرده است. در این میان جمهوری اسلامی حتی با گروههایی که در قاچاق مواد مخدر و قتل و غارت در کشورها حضور دارند در جهت منافع ایدئولوژیک خود بهره میگیرد.
روزنامه دیولت آلمان نیز در سال ۲۰۱۱ در گزارشی نوشت سپاه پاسداران از قاچاق مواد مخدر سالانه میلیاردها دلار درآمد کسب میکند. در نوامبر سال ۲۰۱۰، مقامهای دولتی نیجریه از کشف ۱۳۰ کیلوگرم هرویین با مبداء ایران خبر دادند. به گفته مقامهای امنیتی نیجریه، این محموله متعلق به عظیم آقاجانی و «سید احمد طهماسبی» از اعضای نیروی قدس سپاه بوده است.
به گفته مقامات ایتالیا، ۹ شهروند عراقی وابسته به حشدالشعبی، از گروههای وابسته به جمهوری اسلامی، تحت هدایت «غلامرضا باغبانی» محمولههای مواد مخدر را به عراق و ترکیه و از آنجا به ایتالیا و اروپا ارسال میکردند. همزمان با کشف فعالیتهای این باند، رویترز به نقل از یک مقام جمهوری اسلامی نوشت حکومت ایران از طریق قاچاق مواد مخدر به حوثیهای یمن کمک مالی میکند. با این حال، جمهوری اسلامی در سالهای اخیر از باندهای مواد مخدر برای حذف مخالفان خود نیز استفاده کرده است.
یکی از قاچاقچیان کلیدی جمهوری اسلامی برای ترانزیت مواد مخدر و انجام ترور، ناجی شریفی زیندشتی است که در یونان و ترکیه برای او دو حکم بازداشت صادر شده است. ناجی شریفی زیندشتی در حال حاضر در ارومیه زندگی میکند و در پوشش یک بنیاد خیریه در حال ترانزیت مواد مخدر برای سپاه پاسداران است. شبکه قاچاق تحت نظر او دستکم پنج ترور و یک آدمربایی برای سپاه پاسدران انجام داده است.(ایران اینترنشنال- باندهای قاچاق سپاه، اهرم بینالمللی جمهوری اسلامی برای ترانزیت مواد مخدر و ترور مخالفان ۲۸ اسفند ۱۴۰۱)
ترورهای سازمان یافته توسط نیروهای نیابتی
در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حماس و چند گروه شبه نظامی ملیگرای فلسطینی دیگر، حملات مسلحانه هماهنگشدهای را از نوار غزه به غلاف غزه در جنوب اسرائیل آغاز کردند. این حملات با شلیک حداقل ۳۰۰۰ راکت به سمت اسرائیل آغاز شد و سپس نیروهای اسلامگرا با استفاده از وسایل نقلیه و پاراگلایدر وارد خاک اسرائیل شدند.
مهاجمان در مجموع ۱۱۳۹ نفر را کشتند: ۶۹۵ غیرنظامی اسرائیلی (از جمله ۳۸ کودک)، ۷۱ شهروند خارجی، و ۳۷۳ عضو نیروهای امنیتی. و حدود ۲۵۰ غیرنظامی و سرباز اسرائیلی از جمله ۳۰ کودک به عنوان گروگان به نوار غزه برده شدند. هدف اعلام شده برای گروگانگیری، مجبور کردن اسرائیل به مبادله آنها با فلسطینیان زندانی بوده است.
منابع اطلاعاتی و خبری متفاوتی از نقش جمهوری اسلامی در این حمله پرده برداشتند. البته که نیروهای نیابتی تمامی امکانات مالی و لجستیک در حمله به اسرائیل را از جمهوری اسلامی دریافته کرده اند. حتی آموزش نیروهای حماس قبل از حمله ۷ اکتبر در خاک ایران گزارش شده است. (صدای آمریکا ۴ آبان ۱۴۰۲)
روزنامه والاستریت ژورنال گزارش داد سپاه پاسداران و اعضای حماس و حزبالله از ماه اوت جلسههای متعددی را برای برنامهریزی حمله به اسرائیل در بیروت ترتیب دادند که در برخی از آنها اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه و حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله نیز شرکت کردهاند. زیاد نخاله، دبیرکل جنبش جهاد اسلامی و صالح العاروری، معاون رئیس دفتر سیاسی حماس هم در برخی از این جلسات حضور داشتهاند. سپاه پاسداران از آن زمان به حماس برای طراحی حمله زمینی، هوایی و دریایی به اسرائیل کمک کرده و افزود چراغ سبز این حملهها طی جلسهای در دوشنبه ۱۰ مهر در بیروت داده شد.(ایران اینترنشنال- رد جمهوری اسلامی در حملات هفتم اکتبر ۱۷ مهرماه ۱۴۰۲)
روزنامه نیویورکتایمز نیز در گزارشی نوشته فرناز فصیحی از دستور علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، برای حمله مستقیم به اسرائیل خبر داده است. اسرائیل هم پس از حمله غافلگیرانه حماس در هفتم اکتبر، چندین فرمانده و مقام بلندپایه سپاه، حماس و حزبالله را در حملههای هدفمند در غزه، سوریه، لبنان و ایران ترور کرده است.(رادیو زمانه- اسرائیل کدام فرماندهان سپاه، حماس و حزبالله را پس از ۷ اکتبر هدف قرار داده است؟ ۱۲ مرداد ۱۴۰۳)
اسرائیل از آغاز جنگ غزه تاکنون ۱۰ حمله مستقیم به مواضع و پرسنل نیروی قدس سپاه پاسداران در سوریه انجام داده است. براساس این گزارش اسرائیل ۱۸ عضو ارشد سپاه پاسداران شامل فرماندهان برجسته نظامی را از دوم دسامبر ۲۰۲۳ تا ۲آوریل ۲۰۲۴ ترور کرده است. (العربیه- ترور ۱۸ فرمانده و عضو سپاه پاسداران ایران در سوریه طی چهار ماه گذشته ۳ آپریل ۲۰۲۴)
ابهام در قوانین بین الملل در مورد «عنصر جنگ یا صلح و تخاصمات نظامی فی مابین کشورها»
ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد مقرر می دارد: در صورت حمله ی مسلحانه علیه یک عضو سازمان ملل متحد ، تا زمانی که شورای امنیت اقدامات لازم را برای حفظ صلح و امنیت بین المللی به عمل آورد ، هیچ یک از مقررات این منشور به حق ذاتی دفاع مشروع انفرادی یا دسته جمعی اعضاء لطمه ای وارد نخواهد کرد . اعضاء باید اقداماتی را که در اعمال این حق دفاع از خود، به عمل می آورند فوری به شورای امنیت گزارش دهند. این اقدامات به هیچ وجه در اختیار و مسئولیتی که شورای امنیت طبق این منشور دارد و به موجب آن برای حفظ و اعاده صلح و امنیت بین المللی در هر موقع که ضروری تشخیص دهد اقدام لازم به عمل خواهد آورد، تأثیری نخواهد داشت. (فصل هفتم- ماده ۵۱/ اقدام در موارد تهدید علیه صلح، نقض صلح و اعمال تجاوز- منشور ملل متحد)
توسل به نیروی نظامی فقط در صورت وقوع حمله نظامی مجاز می باشد .
“عباس عراقچی” وزیر امور خارجه ایران در سایت ایکس گفت که تهران بر اساس ماده ۵۱ منشور سازمان ملل از حق دفاع از خود استفاده کرده است. همینطور «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرد که حمله موشکی به رژیم صهیونیستی در واکنش به ترور سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله در هفته گذشته و اسماعیل هنیه رهبر حماس در ماه ژوئیه انجام شده است.»
جمهوری اسلامی طی جنگ اسرائیل با حماس و حزب الله لبنان دو بار به خاک آن کشور حملات موشکی کرده است. ناتوانی جمهوری اسلامی از تاثیر قابل توجه بر موازنه جنگ اسرائیل با نیروهای نیابتی که ناشی از حملات موشکی با نام «وعده صادق ۱ و ۲» شناسانده می شود، بهانه ای شد تا بخش زیادی از نیروهای گذار محور در داخل یا خارج از کشور از تقابل نظامی اسرائیل با جمهوری اسلامی حمایت کرده و حملات آن کشور به خاک ایران را مشروع یا نامشروع جلوه دهند و این اقدامات دو طرف منازعه را در جهت تضعیف قوای سرکوب نهادهای قدرت و یا در حمایت از حکومت تحلیل کردند. این نیروها در له یا علیه حمله اسرائیل به خاک ایران صف بندی تازه ای در نیروهای مخالف و برانداز جمهوری اسلامی شکل دادند. و بیانیه ها و مواضع سیاسی زیادی در طیف بندیهای نیروهای اپوزیسیون منتشر شد.
اینکه چه دلایلی وجود دارد که بخش قابل توجه ای از رهبران و نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به این نتیجه می رسند که برای عبور از جمهوری اسلامی نیاز به حمایت نظامی یک دولت متخاصم دارند، گمانه زنی های زیادی صورت گرفته است. و از لابلای همه خبرها و گمانه زنی ها می شود به چند فاکتور قوی اشاره کرد که رابطه مستقیمی با ماهیت و کارکرد اپوزیسیون طی سه دهه اخیر دارد:
فقدان پشتیبانی مردمی (پایگاه اجتماعی): اپوزیسیون هنوز در جذب حمایت مردمی که خواهان تغییرات اساسی در نظام سیاسی کشور هستند ناتوان است. و به این اعتبار تلاش می کند تا حمایت نیروهای خارجی برای عبور از نظام جمهوری اسلامی را به دست آورد.
نبود هماهنگی تحلیلی در مورد منافع ملی کشور ایران: یکی از بزرگترین مشکلات اپوزیسیون، نبود اتحاد و هماهنگی میان گروههای مختلف در تعریف از منافع ملی است. هر گروه دارای دیدگاهها و اهداف متفاوتی است که باعث میشود نتوانند در شرایط مقتضی به یک استراتژی مشترک برای دفاع از منافع ملی در مرحله گذار دست یابند.
شبکههای بینالمللی: اپوزیسیون ایران از حمایت و ارتباطات بینالمللی برخوردار نیست که بتواند در جلب حمایتهای خارجی همراه بسیج نیروها در حوزه میدانی بر جمهوری اسلامی فشار موثر وارد کند. و هر گروهی تلاش می کند که به تنهایی بخشی از دولتهای مخالف اسلامی را به نفع منافع گروهی خودش جذب کارزار گذار از حکومت اسلامی کند.
نبود رهبری قوی: فقدان یک رهبری قوی و کارآمد که بتواند نیروهای مختلف اپوزیسیون را در مرحله فروپاشی سیاسی جمهوری اسلامی متحد کند، از دیگر مشکلات اساسی اپوزیسیون برانداز است. ناتوانی در گفتگو با نیروهای رقیب و هماورد و برتری طلبی در منافع گروهی و چشم داشت به کسب قدرت با هر ابزاری حتی حمایت از نیروهای خارجی برای به ضعف کشیدن جمهوری اسلامی، از جمله موارد در تایید «فقدان رهبری مدبر و ملی» در شرایط کنونی جنبش است.
آیا جمهوری اسلامی با جنگ خارجی ضعیف یا از بین می رود؟
قطعا جنگها میتوانند رژیم های استبدادی را ضعیف و ناکارآمد کنند. نمونه های تاریخی در رابطه با انقلاب روسیه در همراهی با جنگ اول جهانی یا انقلاب فرانسه در رابطه با جنگهای کشورهای اروپایی و… وجود دارد.
انقلاب روسیه ۱۹۱۷: این انقلاب در همراهی با جنگ جهانی اول (۱۹۱۴- ۱۹۱۸) رخ داد. جنگ جهانی اول باعث شد که نظام سلطنتی روسیه تحت فشار قرار گیرد و این فشارها به افزایش نارضایتیهای مردمی منجر شد. احزاب سیاسی قدرتمندی چون جریان های بلشویک و منشویکها توانستند از نارضایتیهای عمومی در همراهی با اعتراضات اجتماعی استفاده کنند و نهایتاً به انقلاب فوریه شکل دهند که سرنگونی سلطنت روسیه و تأسیس جمهوری روسیه را به دنبال داشت.
انقلاب فرانسه (۱۹۸۹- ۱۷۹۹): این انقلاب در همراهی با جنگهای کشورهای اروپایی (به نام جنگهای ناپلیونی) رخ داد. انقلاب فرانسه با سرنگونی سلطنت فرانسه و تأسیس جمهوری فرانسه همراه بود. این انقلاب نه تنها در فرانسه، بلکه در سراسر اروپا تأثیرات بزرگی داشت و باعث شد که مردم اروپا برای حقوق و آزادیهای خود مبارزه کنند.
این دو نمونه نشان میدهند که انقلابها و جنگها میتوانند به طور همزمان رخ داده و یکدیگر را تحت تأثیر قرار دهند.
چالش تاریخی انقلاب در ایران
حضور رهبران قوی و تأثیرگذار در فرانسه و روسیه به موفقیت انقلابها کمک بسیاری کرد. در ایران، یکی از چالشهای مهم اپوزیسیون، عدم وجود یا کمبود رهبران قوی و متحد است که بتوانند مردم را حول یک محور مشترک متحد کنند. عوامل متعددی وجود دارد، از جمله:
سرکوب شدید باعث می شود تا هر گونه ظهور رهبری در میان نیروهای مخالف در نطفه خفه شود.
تشتت و تفرقه و وجود اختلافات ایدئولوژیک و سیاسی میان گروههای مختلف اپوزیسیون مانع از شکلگیری یک رهبری واحد شده است.
کاستی در تجربه و ساختار فرماندهی در میان بسیاری از گروههای اپوزیسیون هنوز نتوانسته کمک به ایجاد یک رهبری موثر کند.
با این حال، وضعیت میتواند تغییر کند. تاریخ نشان داده که حتی در شرایط دشوار نیز امکان ظهور رهبران جدید و قوی وجود دارد. ایجاد اتحاد و همبستگی میان گروههای مختلف اپوزیسیون و استفاده از حمایتهای بینالمللی میتواند به ظهور رهبران جدید و بسیج اجتماعی نیروهای مخالف کمک کند.
نتیجه گیری از صف بندیهای سیاسی امروز در نیروهای کنشگر در داخل و خارج که نسبت به تحولات منطقه خاورمیانه و رویارویی نظامی جمهوری اسلامی با دولت اسرائیل فراهم شده، نشان می دهد که نیروهای گذار محور و تحول خواه امروز ایران که نیاز مبرم به توسعه فراگیر در جامعه ایران را با عبور کامل از نظام جمهوری اسلامی همراستا می بینند، باید تامل خود را بر راهیابی به راهبردهای تازه در مبارزه اجتماعی تمرکز دهند.
به عبارت دیگر تحولات جهانی و نقشی که قدرتها در فرایند تحولات کشورهایی چون ایران دارند، و نقش آنان را بر رفتن یا ماندگاری نظامهای استبدادی تعیین کننده شده است، باید در کلان استراتژی مورد توجه ویژه قرار بگیرد و بعنوان یک فاکتور تحلیلی در صف بندیهای سیاسی امروز نیروهای اجتماعی جایگاه پیدا کند. اینکه دولت آمریکا از اسرائیل می خواهد که در حمله به مراکزی در کشور ایران آزاد است اما این حملات نباید به سرنگونی جمهوری اسلامی بیانجامد، به چنین تحلیلی قوت نگاه و شناخت می دهد.
نیروهای سیاسی در شرایط کنونی باید بپذیرند که جمهوری اسلامی نه تنها کشور ایران را وابسته به قدرتهای پیرامونی کرده است، که حتی اپوزیسیون آن هم فاقد نگاه ملی و مستقل از این وابستگی در تغییر و تحولات پیش روی است.
گویی تاریخ انقلاب مشروطه و نقش قدرتهای آنزمان در شکل دیگری بازخوانی می شود و بر تحولات اجتماعی نقش آفرین است. جامعه ایران بعنوان یکی از کشورهای عقب مانده با حکومتهای وابسته به ناچار در این فرایندهای تاریخی تحت تاثیر قدرتهای بیرونی قرار دارد. اینکه بخشی از نیروهای اپوزیسیون در حمایت از قدرتهای خارجی حتی به جنگ با جمهوری اسلامی و حمله به خاک ایران راضی می شوند، از چنین دیالکتیکی پیروی می کند. بنابراین من به عنوان یک نیروی سیاسی نمی توانم در چنین روندی صرفا به ارزشهای ذاتی سوسیال دموکراسی توجه کنم و نقش عوامل خارجی و نیروهای مخالف را در روند تحولات اجتماعی عبور از جمهوری اسلامی مورد توجه قرار ندهم. به عبارت دیگر لازم می آید که در تحلیل از چنین شرایطی ما به صف بندیهای سیاسی تازه در تحولات پیش روی اپوزیسیون توجه ویژه کنیم.
قلیان و جوشش مبارزات اجتماعی در جامعه ایران پیوست ناگسستنی با تحولات منطقه ای و کشورهای غربی در جهان امروز دارد. اجتناب ناپذیر است که روند تحولات اجتماعی ایران هم با تاثر از چنین مناسبات جهانی مورد توجه نیروهای گذار محور قرار بگیرد. و طبعا در چنین خوانشی نگاه ویژه به استقلال ملی و چشم انداز توسعه فراگیری که از یک انقلاب اجتماعی و در سه حوزه «اقتصادی، فرهنگی و سیاسی» نتیجه می شود، باید مورد توجه تحلیل گران قرار بگیرد. ارزشهای انسانی و اجتماعی تابع شرایط تاریخی هستند و بنابراین تحولات اجتماعی ایران هم متناسب با چنین وضعیتی مورد بررسی قرار می گیرد. وظیفه همه نیروها نه ایجاد رویارویی و نزاع در میان مخالفین حکومت اسلامی، که پذیرفتن این اختلافات در راستای عبور کامل از استبداد دینی اسلامی است. فضا سازی درونی بالاترین رسالتی است که در چنین رخدادهایی باید مورد توجه عقلای قوم های سیاسی قرار گیرد. یادمان باشد که جمهوری اسلامی از همه اختلافات برای خود بازی تازه ای می سازد. عبور از جمهوری اسلامی رابطه پیوسته ای با عبور از منویات شخصی و گروهی دارد. بنابراین اختلافات فکری را به رسمیت بشناسیم اما جایگاه بررسی و هم آوزی در پذیرفتن نقدها را باز بگذاریم. تا به راههای مشترک دست یابیم.