نوشته شد درشنبه۶ آبان۱۳۹۶، بیست وهشتم، اکتبر2017: –
/- بازنگری درچهارشنبه۱۲تیر۱۳۹۸، سوم ژوئیۀ 2019:
– آخرین نگاه درجمعه پنجم آبان۱۴۰۱ //28 سپتامبر 2022
تاریخ ها رانسبت به سالِ (2022) سنجیده ام
بقلم: ضیاء صدرالاشرافی
—————————-
درتاریخ، به چند جهانگشا، لقبِ کبیرداده اند: کوروشِ کبیر، اسکندرِکبیر، پطرِکبیر وشاهِ فرهنگِ دوستی بنام فردریکِ کبیر. طبعاً سه کبیرِاول برایِ ملتهایِ مغلوب، کبیر نبودند.
***
هفت آبان، کدام روزکوروش کبیر؟
درعصرِعلم، جدالِ دودین، یا دوایدئولوژی، ویا یک دین (تشیعِ ولایتِ فقیهی) با یک ایدئولوژی (ناسیونالیسم نژادی: آریائی، که الهام گرفته ازنازیسمِ هیتلری است)، جدالِ دوتوحش میباشد.
میهن دوستی (پاتریوتیسم) طبیعیِ هرانسان است، وآنرا حقِ تمام انسانها میداند، درمیهن دوستی نیازی به دشمن نیست. اما وطن پرستی (ناسیونالیسم) همانندِ هر پرستشی، مؤمن را به بندۀ فرمانبرِخود مبدل می سازد، که برای پیشبردِ عقیده اش، حاضربه انجامِ هرجنایتی است.
ایدئولژیها، همانندِ ادیان، بشریت را به سفید(آهورائی) وسیاه (اهریمنی)، دوست (مؤمن) ودشمن(کافر)، خودی وغیرخودی تقسیم میکنند. بقولِ درستِ فرانسوا میتران که تجربۀ دوجنگ جهانی اول ودوم را داشت:
ناسیونالیسم یعنی جنگ.
ایدئولوژی: برای بدست گرفتن، حفظ ویا توسعۀ قدرتِ سیاسی، اغلب، تبدیلِ یک فلسفۀ سیاسی میشود، که شبیهِ به دین یا مذهب(با تمامِ خواصِ مذاهب) است: اهورائی واهریمنی، وخودی وغیرخودی کردنِ انسان ها وهموطنان، آرزویِ حذفِ مخالفان: با جذب وحَلّ: (مؤمن کردن)، یا حذفِ فیزیکی شان، با تصورِدردست داشتنِ حقیقتِ مطلق وابدی، ونبودِ مدارا وتسامح و….
ایدئولوژیِ(یا دینِ) نوینی، باتثلیثِ (سه گانه پرستیِ) جدید، درمیانِ بعضی ایرانیانِ (دین خو)، وعرب وعربی ستیز، درحالِ ظهوراست، که البته دوهزارسال، دیرآمده است.
این (ایدئولوژی)، درواقع، دینِ نژاد- پرستانه است که:
پندارِنیک اش، زردشت
کردارِنیک اش، کوروش کبیر و
گفتارِنیک اش هم، البته شاهنامۀ حکیم ابوالقاسمِ فردوسی است
ومیدانیم برخلاف نیک فلسفی(افلاتونی-ارسطوئی) که نیک وبد را از نتایجش می سنجد، معنایِ نیکِ دینی، ودرپیشاپیش ادیان، نیکِ زردشتی یعنی: مطابقِ دستور و شیوۀ دین؛ و بدِ دینی هم مخالف آن است: زامیاد یَشت، کردۀ(سورۀ) 12،بند(آیه) 79 و84،درآبان یَشت کردۀ(سورۀ) 24، بند(آیه) 104- 195// پس(پنداروگفتاروکردارِ) نیک، یعنی پنداروگفتاروکردارِمطابقِ دستورِدین است (به نوشتۀ من در روزگارِنوِ پاریس: اردیبهشتِ 1380، صفحۀ: (74 تا 78)، بخش پنجم: باعنوانِ: به شهادت تاریخ هیچ قوم وملتی تافتۀ جدا بافته نیست رجوع شود).
مثلِ قدیسانِ هردین، وکتاب هایِ مقدسِ همۀ ادیان، مقلدان، مؤمنان وسرسِپردِگان، حقِ چون وچرا، ونقدِ اَعمال وگفتارِوپندار آنها (زردشت، کوروش وفردوسی) را ندارند، وهمانندِ تمام مؤمنان، ازمحتوای آنها و نقدِعلمیِ شان، درانطباق یاعدم انطباق بانیازهایِ زمان هم، بی خبرهستند.
رژیمِ آخوندی هم هفتِ آبان را (روزِسلمانِ فارسی) اعلام کرده است تا مراسمِ روزِ کوروشِ دوم ودرواقع (ادعای نادرست روزِفتحِ بابل: درمعنایِ آزادیِ یهودیان) در (هفتم آبانِ۵۳۹ ق.م) را، خودی کرده باشد وازصورتِ یک تظاهراتِ ضدِ رژیم، و ضداسلامی خارج کند!
جشنِ هفتِ آبان:
– نه روزِفتحِ بابل بوسیلۀ قشونِ کوروشِ کبیراست: که (دوازدهم مهربود)،
– نه روزِ ورودِ کوروشِ کبیر، به شهرِبابل است: که (هیجدهم آبان بود)،
– نه روزِصدورِفرمانِ آزادیِ یهودیان است(که هیچ محققی، جزمؤمنان یهودی و مسیحیِ تورات، و پیروان ومقلدان شان ازآن خبرندارد).(* زیرنویس)
– نه جشنِ تولدِ کوروشِ کبیر(از۶۰۰ تا ۵۷۶ ق.م) با اختلاف بیست وچهارسال است،
– نه جشنِ تاجگزاریش یعنی (تأسیسِ سلطنتِ) هخامنشی در(۵۵۸ یا۵۵۹ ق.م) است،
– ونه روزِ فتحِ همدان وانقراضِ پادشاهیِ مادها در(۵۵۰ ق.م) می باشد.
مدعیان، بما ملتِ ایران بگوینداین جشنِ بیمعنی، شأن نزولش چیست:آیا تحمیقِ خود وتودۀ مُقلّد(کوروش پرستان متعصب!)است، که گله وار، دنبالِ شعارها راه میافتند!
واقعیت آنستکه پس ازسقوطِ دولتِ بابل، یهودیان، دیگر، گروگانِ دولت و مردمانِ بابلی نبودند، آنها هم درپهنۀ امپراتوری هخامنشی همچون یکی ازاتباع آن، میتوانستند(به اورشلیم) مهاجرت کنند، که درتورات ازآن، به ” فرمان آزادی یهود” تعبیر شده است. چنین فرمانی وجود ندارد.
***
مُدّعیان درمعنایِ حافظیِ کلمه:(غرقه درجهل وخودپرستی)، نه پنج کتابِ زردشت را(یسنا، ویسپَرد، یَشت ها، وندیداد، وخُرده اوستا)، نه استوانۀ چهل وپنج سطریِ ناقص وشکستۀ کوروشِ کبیر، ونه اساطیرِشاهنامۀ فردوسی راخوانده ونقد کرده اند.
استوانه کوروش کبیردرحملۀ خشایارشا، درسالِ(۴۸۴ ق.م) موقع تخریبِ بابل ومعبدِ اسگیلا، با بُت مردوک، همگی شکسته شد وسیزده سطرِازاول وآخراستوانۀ کوروش بزبانِ بابلی هم درآن حمله آسیب دید ویا خُرد شد و ازبین رفت.
مدّعیان میخواهند با این سه ابزارِکهن ( کتاب های منسوب به زردشت، استوانۀ کوروش کبیروشاهنامه فردوسی )، که ارتجاعی ترازاسلام هستند، جمهوری اسلامی را درایران، ساقط کنند!
درصورتِ موفقیتِ فرضیِ این تثلیثِ جدید، شاهدِ تصفیه هایِ راسیستی ومحرومیت -هایِ غیرانسانیِ دیگری، ازهموطنانِ بی گناهِ خود، خواهیم بود.
مبارزه با طاعونِ جمهوریِ اسلامی درایران، باید با روشنگریِ متکی به انسانیت و دموکراسی درمعنایِ آزادی های قانونی مبتنی به حقوق بشروبرابریِ انسانی در معنایِ رفعِ هرنوع تبعیض(جنسیتی- نژادی، دینی- عقیدتی، وفرهنگی- زبانی) و سکولاریسم:(جدائیِ نهادِدولت وحکومت، ازنهادِ دین)، باعلم وعقل،عدالتِ اجتماعی، همراه با ارائۀ برنامۀ براندازی باشد. برنامه ایکه: راهِ حلِ: بیکاری، فقر، بهداشت و تحصیلِ همگانی رادرایرانِ غیرمتمرکزِ بعد ازرژیمِ آخوندی، دربَر، داشته باشد.
با ارتجاع سه هزاروصد سالۀ زردشتی، با شاهنامه فردوسی: ( با،اسطوره های هم دوره با زردشت یاپیش ازاو) و، بامانیفستِ دینی- نظامیِ یک فاتح به زبان وخطِ بابلی (استوانۀ کوروشِ کبیر)، در(2561= 539+2022):دوهزاروپانصد وشصت ویکسال پیش، مسلماً نمیشود ارتجاع هزاروچهارصدسالۀ جمهوریِ اسلامی را در ایران ساقط کرد.
چنانکه اشاره شد: این جشنِ غیرِایرانیِ (هفتم آبان)، درروزِتولد، یا روزِتاجگزاریِ کوروشِ کبیرنیست(که یک جشن ایرانی محسوب شود)، بلکه روزِادعائی وخیالیِ جشنِ آزادیِ یهودیان، دربابل (درسال ۵۳۹ ق.م ) است.
یهودیانِ سراسرِجهان وازجمله، یهودیانِ ایرانی، حق دارند روزِ( خیالی هفتم آبان ) راهمچون روزآزادی خود، جشن بگیرند: درست ترومنطقی ترآن بودکه روزِهیجدهم آبان، یا چند روزبعد ازآنرا، روزِآزادیشان قرارمیدادند!
اما قالب کردنِ آن بما ایرانیان، همچون جشنِ ملی، مُبَدَّل به یکی ازمسائلِ قابلِ تأمل، درسنجش درجۀ خرد(یا بی خردیِ) ایرانیان می شود، که برایِ آزادیِ دیگران، ونه خودشان، جشن ملی میگیرند!(آنهم درروزِخیالی هفتم آبان که هیچ اتفاقی درآن رخ نداده است!).
* اکثریتِ ما ایرانیان: متأسفانه قران نخوانده، همچون ارثِ خانوادگی، مسلمانِ (شیعه یا سنی) بودیم وهستیم.
* گروهی، کاپیتال نخوانده، کمونیستِ دو آتشه شده بودند.
* جمعی، نبردِمنِ هیتلرنخوانده، طرفدارِآلمان، وناسیونالیست هایِ آریائی پرستِ دوآتشه گردیدند و می گردند
* همینطور: انجیل وتورات(بیبل) نخوانده، مسیحی می شوند.
مربوط به موضوعِ آن چنین است(ض.ص:بیست هفت سال پیش: مبدءِ سنجش، سالِ۲۰۲۲ است):
آقایِ شجاع الدینِ شفا(ض.ص: که یهودی تباربود) درسالِ قبل (۱۳۷۳)، درنشریۀ ایرانشهرِخود بررویِ این نکته تکیه کرده که فکرِبِکرِاین جشنها(ض.ص: جشن های دو هزار وپانصد سالۀ شاهنشاهی)، ازاندیشۀ شخصِ ایشان سرچشمه گرفته است… ولی وقتی میدانم که آقایِ شفا، این فکرِ بِکرِرا، ازچه ماجرائی الهام گرفته است، نمی توانم تویِ” دهنِ قلمم بزنم ” که خفقان بگیر!
درواقع، سی وهشت سال پیش(۱۳۳۶)، دریک عصربهاری…درخیابانِ شاه آباد، به آقایِ شجاع الدینِ شفا….برخوردم…ضمنِ حرفهائی که من برایِ اوداشتم یکی هم این بود که: چند روزقبل، نمایندۀ غیرِرسمیِ(ض.ص:دولتِ) اسرائیل درایران، به اتفاقِ مترجمِ خود، امیدوار، به دفترِمن آمده بود،
(ض.ص: که درآن زمان، آقایِ پوروالی معاونِ رادیو تلوزیونِ ایران بود)
ومی گفت که: قراراست ما چهارسالِ دیگردر(۱۹۶۱) = (۱۳۴۰ه.ش) مراسمی، برایِ بزرگداشتِ کوروشِ کبیر، دراسرائیل برپا کنیم، برای اینکه آن سال، درست، (۲۵۰۰) سال، ازتصرفِ بابل، ونجاتِ قومِ اسرائیل، بدستِ کوروشِ کبیرمی گذرد… (۱۹۶۱= ۵۳۹ -۲۵۰۰).(ض.ص: حساب سال آن درست است) ومن: (پوروالی)، از آن روزکه این خبررا شنیدم، همه اش به فکراین بودم که چرا خودِ ما، بنحوی درصددِ تجلیل ازکوروش، این پادشاهی که بیش ازهمه بما تعلق دارد برنمی آئیم؟ …(ض.ص: شجاع الدینِ) شفا، آن روزخیلی خونسرد، این حرفها را ازمن شنید… ولی وقتی یکی دوسال بعد ازاین دیدار، زمزمۀ برپائیِ جشنهایِ (۲۵۰۰) سالۀ شاهنشاهی بلند شد، برایِ من جایِ کوچکترین تردیدی نماند که این تحفه ایست که شجاع الدینِ شفا (ض.ص:یهودی تبار) دردامانِ شاهی که اطلاعِ زیادی ازتاریخِ کشورِخود نداشت، نهاده ودوهزارو پانصد سالگیِ تسخیرِبابل وآزادیِ یهودیان را بدستِ کوروش، بحسابِ عمرِشاهنشاهیِ ایران گذاشته است!
درحالیکه آغازفرمانروائی آریائی هابرایران زمین، ازسالِ(۷۰۱) قبل ازمیلادِمسیح، با سلطنتِ قومِ ماد، که پایتختش شهرِاکباتان(همدان) بود، ثبت وضبط شده است، وتاریخی که ما وفرزندانمان نیزدرمدارس با آن سروکارداشته ایم وداریم، چیزی جز این گواهی نمیدهد.
{ض.ص: امروز۷۰۵ وبیشتر-۷۱۳ یا ۷۱۵ ق.م.- را آغازِ پادشاهیِ (دی یوکسِ) مادی می گیرند ونه (۷۰۱ ق.م) را، زیرا(دی-یوکِس) معاصرِبا سورگونِ دوم پادشاهِ آسوربود.سارگونِ دوم، دیوکس رااسیروبه سوریۀ تبعیدکرد،مرگ سورگون دوم درسالِ۷۰۵بود!/ ایدئولژی ها ازجمله دردورۀ پهلوی، درالهام ازنازیسم هیتلری، که برملی گرائی تباری-“نژادی”آریائی با زبان انحصاری فارسی استواربود، برای داشتنِ تاریخ دلخواه شان:
یک- آن بخش ازتاریخ راکه مزاحم تئوری(آریائی محوری) است ومیتوانند نادیده بگیرند، حذف می کنند:آنها تمدن هایِ(ایلام،گوتی،کاسی،لولوبی، ماننا واورارتو)از تاریخ پنج هزارو دویست سالۀ ایران حذف کردند تا با 2500 سال تاریخ دستوری خودشان بجایِ کوروش کبیر، آسوده بخوابند!
وپهلوی) جمهوری اسلامی هم بنا به ایدئولژی دینی خود، همان رفتار سه گانه را با تاریخ ایران داشته ودارد.
سه- بخش مزاحم راکه قابل حذف نیست درسایه قرارمیدهند(اشکانیان،سلجوقیان،تا قاجاریه)}
بنابراین درآن زمان، ازشاهنشاهی ایران، حدودِ یک قرن ونیم سپری شده بود …..واین قبایِ بعد ازعیدی بود که، بدردِ گل منارمیخورد. (ض.ص: پیدایش سلطنت درایلام به سه هزارو دویست پیش ازمیلاد میرسدوازاولین شاهنشاهی یعنی بقول زنده یاددکترصادق ملک شهمیرزادی: ازاولین سیستم فدرالِ(سنتی) درجهان، بیش ازچهار هزاروصد سال(2100ق.م) گذشته است. سابق ظهور(پوزور-این شوشی ناک) رادر(2200 ق.م) میدانستند وامروز(2100ق.م) میدانند).
با اینحال اگرهم قراربود که فرض را براین مبنا بگذارند که سرآغازِشاهنشاهیِ ایران از(۵۵۰) سال قبل ازمیلادِ مسیح است که کوروش علیهِ پدربزرگِ خود(ض.ص: آژدهاک)(که) پادشاهِ مادبود قیام کردوسرزمین هایِ تحتِ سلطۀ ماد را هم برسرزمین هایِ فارس ومتصرفاتِ آن افزود، دراینصورت،(۲۵۰۰) سال شاهنشاهیِ ایران، باید درسالِ(۱۳۲۹)هجریِ شمسی:(۱۹۵۰ م) برپا میشد که سالِ ملی شدنِ صنعتِ نفت بود، ومتعاقب آن زِمامِ اموربدستِ دکترِمصدق افتاد.
چنانکه مبنا را نیزتوَلدِ کوروش میگرفتیم، باز(۲۵۰۰) سالِ شاهنشاهیِ ایران، مصادف با بسلطنت رضا شاه می شد{ض.ص: احمد شاه درست است: تولدِ کوروش را با اختلافِ قابلِتوجهِ (۲۴) سال،(از۵۷۶ تا۶۰۰) قبل ازمیلاد نوشته اند:
اگر(۶۰۰) قبل ازمیلاد راسالِ تولدکوروش کبیرفرض کنیم، دراینصورت،(۲۵۰۰) سال شاهنشاهی (البته آریائی؟) درسرزمینِ کنونیِ ایران به (۱۹۰۰) میلادی، برابربا (۱۲۷۸) هجریِ شمسی- یعنی با سلطنتِ مظفرالدینشاه برخورد میکند. چنانکه سال(۵۷۶) قبل ازمیلاد را سالِ تولدِ کوروشِ کبیر بحساب آوریم،در اینصورت (۲۵۰۰) سالِ شاهنشاهیِ ایران، به (۱۹۲۴ میلادی برابرِ۱۳۰۴هجریِ شمسی) یعنی با زمانِ احمد شاه قاجار، مُصادف میشود: اگر بجایِ روزِتولدِ فرضیِ کوروش کبیر(که ثبت نشده)،همان (هفتم آبانِ) مُدّعیان را بگیریم سلطنتِ رضا شاه، دو روزبعد، و ازنُهم آبان همان سال (۱۳۰۴) شروع میشود.
قابلِ ذکراست که تأسیسِ شاهنشاهی درایران، باحذفِ آگاهانۀ ایلام که ازدوهزار وصدِ پیش ازمیلاد، یعنی چهارهزاروصد وبیست ودوسال پیش، اولین شاهنشاهی جهان را، درکشورماتأسیس کردند، به پانصدوسی ونه پیش ازمیلاد تقلیل داده شد، تا تاریخ ناقص وایدئولژیک شان راجا بیاندازند!}.
و آنچه حیرت انگیزمی نماید این است که این مراسم سرانجام دردهۀ آخرِمهرماهِ سالِ که درست مصادف با (۲۵۰۰) سالگی هجری شمسی= (۱۹۷۱میلادی) (۱۳۵۰)
بود، “تُمیریس” به انتقامِ خودکُشیِ پسرِاسیرش دراسارتِ کوروشِ کبیر، بعداز کشتن کوروش درجنگ، دستوردارد، سَرازتنِ کشتۀ کوروشِ جدا کرده، وسرش رادرمَشکِ خون فروبُرد وگفت: آری این منم زنده وپیروز، واین توئی مرده وبازنده، زیرا با ترفندِ بُزدِلانه ات، پسرم را ازمن گرفتی، اما اکنون همانطورکه بتووعده داده بودم، ازخون سیرابت میکنم./ بروایتِ دیگر، تُمیریس خطاب به سرِغرقه درخونِ کوروش میگوید: خونخوار، در زندگی ات، ازخون خوردن سیرنشدی، بخوربلکه بعدازمرگت سیرشوی!
علاوه برتاریخِ هرودوت به زبانهایِ اروپائی، بکتاب ایرانِ باستان- کلمان هُوار، بفرانسه، صفحۀ۲۴۱/ رجوع شود. بعضی رفرانس ها(وسایت ها) درفضای مجازی برای دانلود ازبین میروند، باید سایت های جدید را ارائه کرد.
دردانلودِ ترجمۀ فارسیِ (تاریخِ هرودوت)، سه ترجمه وجود داردکه به توصیف کوتاه آنها میپردازم
یک-
از(غلامعلی. وحید مازندرانی)/ انتشاراتِ علمی وفرهنگی،چاپِ سوم: ۱۳۶۲/
با مقدمۀ پنج صفحه ای استادعباسِ اقبال.
بخشِ کشته شدنِ کوروشِ کبیررا(جهتِ ترویج و پاسداشتِ شرافتِ علمی!) بکلی حذف کرده اند، عباسِ اقبال هم هیچ اعتراضی نکرد!
بخشِ کشته شدنِ کوروشِ کبیررا میتوان درترجمۀ (دکترهادیِ هدایتی)، جلدِ اول، صفحاتِ (۱۲۹ تا ۱۳۵) ملاحظه کرد که متأسفانه، متن با حاشیه دردانلود درهم شده است.
ضمن گرامی داشت تحقیقِ دستِ اول یک دوستِ ازدست رفته، زنده یادآقایِ اسماعیلِ پوروالی، آوردنِ نکاتِ تاریخیِ نوشتۀ او، باتصحیحِ تسامحِ کوچک وتوضیح آنها، میتوان این نکتۀ تکمیلی را هم برنکاتِ مربوط به تقویم تاریخِ معاصرِایران افزود که: محمد رضا شاه پهلوی، همچون یک فردِ خرافی، جداً، باورداشت که تائید شدۀ خدا است و(مأموریتی برایِ وطنش ایران)، ازطرفِ خدا دارد! او روزششم مهرماه را درسال 2535(1355) روزسروش آریامهرنامید(سروش، ایزدِزردشتی است ودر ادبیاتِ فارسی به فرشتۀ وحی همانند جبرئیل دراسلام مبدل شده است). حافظ سروده:
تا نگردی آشنا زین پرده رَمزی (رازی) نشنوی
گوشِ نامحرم نباشد جایِ پیغامِ سروش
وپس ازآن، شاه اللهی ها، از رادیو وتلوزیون، از”سخنان پیامبرگونۀ” شاهنشاه آریامهرسخن میگفتند. مؤسسه ای هم بنام ” سروش آریامهر ” درشهرهای بزرگ تأسیس شد که به بادِ انقلاب اسلامی برخورد، اما مدعیان، آنرا فراموش نکرده اند.
لذا بنظرِمن، بی توجه بمراحلِ مهم زندگیِ کوروش، آن جشنها را بدستورشخض شاه طوری ترتیب دادند که آغازِسلطنتِ محمدرضاشاه در(۱۳۲۰هجری شمسی:۱۹۴۱ میلادی)، مُصادف با پایانِ (۲۵۰۰) سالِ سلطنت، ازکوروش (ولومرگش) درایران باشد! ( باحفظِ روزِهفتم آبان، که بخطا روزِ فرضیِ و نادرستِآزادیِ یهودیان، از اسارتِ بابل- در۵۳۹ ق.م، قلمداد شده ومی شود). بدینسان تقویم جعلی شاهنشاهی هم بوجودآمدکه شاه (درجواب به تاریخ) آنرا بدرستی ازاشتباهات خود قلمداد نمود.
سعی ناموفقی که دررسمیّتِ جنبی دادن به تقویم ناکارآمدِ هجریِ قمری، درکنارِتقویم رسمیِ کشور، یعنی تقویم جلالیِ(هجریِ شمسی) دربعد ازانقلابِ(۱۳۵۷) بعمل آمد، فراموش شد.
***
درموردِ فتحِ بابل بوسیلۀ کوروشِ کبیر، دکترعبدالمجیدِ ارفعی بنا به روزشمارِ بابلی، به درستی درسایتِ (ایران بوم: آریا بومِ سابق)، درآخرِتوضیحِ شمارۀ هفده ( ۱۷) می نویسد: این سایت دیگروجود ندارد
روزِ۱۶ تشریتو(=۱۲مهرماه) گبریاس، فرماندهِ سپاهانِ گوتی(قوتی) ازراهِ بسترِرودِ فرات، واردِ بابل می شود و شهررا بی خونریزی تصرف می کند.
ارخسمنو: (۱۸ هیجدهم آبان) کورش، به بابل می آید. Arahsamnu روزِسوم ماهِ
بنابراین، فتحِ بابل دردوازدهم مهر، بوسیلۀ ارتش گوتی کوروش کبیر وبفرماندهی گبریاس اتفاق افتاده، وروزِورودِ کوروشِ کبیربه بابل، هیجدهم آبانِ پانصدوسی ونُه پیش ازمیلاد بوده است،(چهل وشش روز بعداز فتح بابل) ونه درهفتم آبانِ آن سال
عقلاً ومنطقاً، آزادیِ یهودیان، چند وچندین روز بعد از(هیجدهمِ آبان۵۳۹ ق.م)، میتواند اتفاق بیافتد ونه قبل ازآن(هفتم آبان). یعنی یهودیان، هم درمحاسبه خود اشتباه کرده اند. بنا براین برای دوستدارانِ منطق،عقل وحقیقت، جشنِ هفتم آبان، مربوط به هیچ واقعۀ تاریخی نمی باشد!
بدستورِشخصِ شاه، که به تازگی ملقب به آریا مهر(خورشیدِ نژادِآریائی) هم شده بود، یک تقویم من درآوردی بنام تقویم شاهنشاهی هم جعل شد، وسال (۱۳۵۰) هجریِ شمسی را به (۲۵۳۰شاهنشاهی) تغییردادند که مطابق با سالِ (۱۹۷۱میلادی) بود. اززبان کوروش کبیرنیزمتنی را محمدرضا شاه دیکته کرد واشرف پهلوی با پول، آنرا به سازمان ملل متحد بُرد وآن رسوائی را، ببارآورد که بعضی بنام حقوق بشرقبول کرده درتبلیغ آن هنوز هم میکوشند!
آنچه باعثِ این سوءِ تعبیرشده است: وجودِ گروهِ بزرگِ زبان هایِ تحلیلی، به اصطلاح نادرستِ ژئوپلتیک:هندواروپائی میباشد:(درامریکاواسترالیاهم هستند!؟): که اززردپوستانِ فارسی زبانِ تاجیکستانِ چین، تاجیکستان وهزاره هایِ افغانستان، تا سیاه چهرگانِ موسیاهِ هند وسفید پوستان ایران تا موبورهایِ چشم آبی قارۀ اروپا وامریکا) را دربرمیگیرد. مدعیان، درعصرِعلم (ژنتیک)، ازرویِ جهالت، یاتجاهُل العارف، متکلمین باقیافه هایِ مختلف به آن زبانها را، بیک قوم وتباراسطوره ای و نژادِ موهوم وناموجودِ واحدی، بنام نژادِ آریائی نِسبَت داده ومیدهند، که مترادفِ آدم ، نوحِ وابراهیم ادیانِ سامی است. درگذشتگانِ عصرِباستان وعصرِسُنّت (فردوسی) رادرطرحِ اساطیرونژاد، حَرَجی نیست، سخن و بحث، درعصرعلم، با مدعیانِ جاهل یا تجاهل العارف کنندگان (خود را آگاهانه وعمداً به نادانی زنندگانِ) امروزی است که دکاندارانِ فروشِ این موهوماتِ ضدِ بشری وخطرناک هستند، عقیده ایکه یکبار درنازیسمِ هیتلری، امتحانِ خود را با پنجاه ودومیلیون کشته داده است.
بگذریم که قوم (ایر) یا (آریا)، عنوانِ اسطوره ای است یعنی تاریخ، ازوجودِ آن قوم، با مکان جغرافیائیِ معین وزمانِ تاریخیِ مشخص وآثاری ازآن، بیخبراست، چه رسد به نژادِ موهومِ منسوبِ به آن قومِ خیالی واسطوره ای، که متکی برتوّهُماتِ نژادیِ قرنِ هیجدهم وبخصوص نوزدهم، تا نیمۀ اول قرن بیستم(درعصرِاستعمارِمستقیم) پیش ازکشفِ علمِ ژنتیک بود.
ابتدا(در۱۹۵۳) آسیددِزاُکسی ریبونوکلئیک (آ.دِ.اِن) کشف شد ودرسالِ (۲۰۰۰م) کُدِ ژنتیکیِ انسان را(درآلمان،امریکا وفرانسه وانگلیس) بازکردند. معلوم شد همۀ انسانها نه یک نژاد (راس/ رِیس)، بلکه یک گونه (اِسپِس) هستند. سیاه، سفید، زرد وسرخ موضوعی فنوتیپ است نه ژنوتیپ. درمیان سفید پوستان هم (تحلیلی زبان: فارسی و آلمانی زبان) هم تصریفی یاسامی زبان(عرب ویهودی) وهم التصاقی یا پسوندی زبان( ترک زبان و فنلاندی زبان) وجود دارد.
زبان با مقولۀ نژاد و تبار بخصوص امروز قابل تبیین علمی نیست.
درپایان گفتنی است که فضیلت ورذیلت همواره فردی است: درمیان تمام رنگها، ملت ها، زبان ها، ادیان واعتقادهای سیاسی، اشخاصِ شریف ومدافعِ حقیقت وعدالت، وافرادِ پست وخود فروخته، وظالم، ومدافع موهومات ودروغ ها وجود داشته و خواهند داشت.
چاپِ اولِ این مقاله را میتوان ازجمله درسایتِ زیرخواند، که مورد بازبینی قرارگرفت.
جنبش انقلابی و برانداز با گامهای سنگین و امیدبخش به پیش میرود. هر چه جنبش انقلابی گستردهتر و ژرفتر میشود رژیم ددمنشتر، رذلتر و قانونشکنتر میشود.
جنبش انقلابی از خزر تا خلیج فارس، از کردستان تا بلوچستان همبستگی رزمجویانه را تجربه میکند. دانشگاهها، مدارس و بخش بزرگی از کارخانهها و مراکز صنعتی آوردگاه مبارزه با رژیم شده است. دانشجویان دلیر، دانشآموزان، بخش بزرگی از هنرمندان، ورزشکاران، پزشکان، دانپزشکان و پرستاران به جنبش انقلابی پیوستند.
برخورداری از آزادیهای اجتماعی و سیاسی حق عموم مردم است. اعتراض به استبداد، فقر، بیکاری، بیآیندگی، فساد، اعتراض به توسل به زور، صرف ثروت ملی در کشورهایی چون یمن، لبنان، عراق و سوریه، دشمنی با کشورهای منطقه و جهان و سرمایهگذاری در تولید سلاحهای کشتار جمعی هستهای، حق طبیعی تمامی ایرانیان است. مبارزه برای براندازی رژیمی که تبعیض جنسی، مذهبی، فرهنگی، اتنیکی، همچنین فقر، فساد، دروغ، سرکوب و جنگطلبی ویژگی سرشتی آن است، نه تنها جرم نیست بلکه حق طبیعی و قانونی همه مردم ایران است.
با اوجگیری جنبش انقلابی ما شاهد خشونت ورذالتهای باورنکردنی و سرشتی رژیم هستیم. علاوه بر شلیک مستقیم به سر و صورت معترضان مسالمتجو و غیرمسلح، خانواده کشتهشدگان را مجبور به عدم برگزاری مراسم عزاداری میکندو آنها را مجبور اعترافهای اجباری نادرست درباره مبارزان میکنند. به زندانها یورش میبرند و برخی از زندانها را به آتش کشیدند. به زندانیان و معترضان تعرض و تجاوز میکنند. به سوی مردمی که در محلات علیه رژیم شعار میدهند، گاز اشکآور پرتاب میکنند و اموال و خانههای آنها را تخریب میکنند.
فعالان تشکلهای مستقل کارگری، شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان، دانشجویی و زنان و صدها نفر از کارگران، معلمان، بازنشستگان که با شجاعت در اعتراضها به وضعیت اسفبار موجود شرکت میکنند با حملهی وحشیانه ماموران امنیتی و اطلاعاتی و ضرب و جرح و بازداشت میشوند.
زندانها پر از فعالان حقوق زنان، دانشآموزان، دانشجویان، اعضای ۱۴ کنشگر مدنی و سیاسی که ۲۱ خرداد ۱۳۹۸ با انتشار بیانیهای خواستار استعفای علی خامنهای از رهبری و تغییر بنیادین در قانون اساسی شدند، اعضای سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، اعضای اتحادیه آزاد کارگران، سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، کارگران اخراجی، اعضای کانون نویسندگان ایران، وکلای مدافع مستقل، کانون مدافعان حقوق بشر، روزنامهنگاران، پزشکان و دانپزشکان، مادران پارک لاله و حتی اعضای گروههای همیاری کمک به سیل زدگان و انجمنهای خیریه است.
مردم ایران در روزهای ۲۴ تا ۲۹ آبان ۱۳۹۸ اعتراضی وسیع و همهجانبه که به سرعت به شکل یک قیام شکوهمند و تحسینبرانگیز سراسر ایران را فرا گرفت، وحشتی فراگیر در دل هیئت حاکمه ایران انداختند. قیام آبان ماه، با کشتار بیرحمانه ۱۵۰۰ کودک و جوان و زن و مرد، همراه با زخمی شدن صدها تن و دستگیری بیش از ۷ هزار نفر از معترضان خیابانی به شدت سرکوب شد. هنوز هزاران نفر از مبارزان پرشور دستگیرشده در اعتراضات دیماه ۹۶ و آبان ۹۸، در زندانهای رژیم بسر میبرند، که هزاران نفر در مهر و آبان امسال در جنبش براندازانهی «زن، زندگی، آزادی» در زندانها، به این دلاوران پیوستند.
خواست آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی، از جمله مطالباتی است که باید همواره در تجمعات خانوادههای زندانیان، در مبارزات خیابانی، در تحصنها، اعتصابها با فریادی بلند اعلام کنیم. خواستار پایان دادن به بازداشت و پرونده سازی برای پویندگان راه آزادی و عدالت اجتماعی و برابری حقوقی شهروندان شویم. نام شجاعترین فرزندان مردم ایران، رهبران و کنشگرانی چون پوران ناظمی، رسول بداقی، رضا شهابی، زرتشت احمدی راغب، حشمتالله طبرزدی، فاطمه سپهری، مجید توکلی، نرگس محمدی …. را در خیابانها و میدانهای شهر فریاد کنیم و خواهان آزادی آنها و دیگر همبندان آنها شویم.
امسال «روز کوروش بزرگ» را در بستر جنبش انقلابی شگفتیآفرین و آزادیخواهانه «زن، زندگی، آزادی» گرامی میداریم. کوروش نخستین حکومت فراگیر و جهانی را بنیان نهاد. با الهام از کیشهای ایرانی، گیتی را عرصه نبرد نیکی و زشتی می دید، و کشتار، تفرقه، فساد و دروغ را نشانه زشتی می دانست. کوروش در قلمرو حکمرانی اش یک ساختار اداری نیرومند غیرمتمرکر پدید آورد، ساختاری که با نرمش، همکاری و رواداری همراه بود و در آن نخبگان و سیاستمداران محلی و بومی شرکت فعال داشتند و ملل غیر ایرانی در حفظِ زبان، دین، آداب و رسوم و نظام اجتماعی خود آزاد بودند. در ایران باستان، همانگونه که در داستانهای شاهنامه نیز میخوانیم، زنان مقامی شایسته داشتند. تاریخ نشان میدهد معاشرت دختران و پسران قبل از ازدواج معمول بود. زنان، مخصوصاً آنان كه وابسته به طبقات پایین بودند در فعالیتهای گوناگون اقتصادی و اجتماعی شركت فعال داشتند. میراث کوروش، فرهنگ ایرانی و همبستگی تاریخی اقوام ایرانی، پرهیز از دروغ، رواداری، آزادمنشی و رعایت حقوق بشر است. این میراث با حملات گوناگون در تاریخ به ویژه با حملهی مسلمانان به ایران آسیب جدی دیده است.
برای تحقق برابری زنان و مردان، حکومت سکولار، دموکراسی، آزادی و رفاه همگانی از سنندج تا زاهدان، تهران، تبریز، قشم، اصفهان، شیراز، آمل، بابل، تجریش، رشت، اهواز، مشهد و اردبیل با بهره مندی از تجربه ها و آموزه های تاریخی به مبارزه ادامه خواهیم داد. آزادمنشانه، بردبارانه، خشونتپرهیز با همبستگی ملی، برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد و مرفه دوش به دوش هم برای سرنگونی جمهوری اسلامی تا پیروزی نهایی مبارزه خواهیم کرد.
جنایت در شاهچراغ شیراز می تواند تلاشی برای سایه افکندن و یا محدود ساختن اعتراض ها و گردهمائی “روز کورش” باشد. همراه با افشای ترفندهای جنایتکارانه رژیم ۷ آبان را به روز اعتراض گسترده علیه حکومت اسلامی بَدَل کنیم.
چهارشنبه چهارم آبان ۱۴۰۱ “چهلم” مرگ مهسا امینی به دست پلیس ارشاد، همگان را به شرکت در تظاهرات و اجتماعات سراسری با شعار ” زن، زندگی، آزادی” و فتح خیابانها فرا میخوانیم.
جنبش گسترشی نویدبخش دارد. احزاب و شخصیتهای سیاسی، دانشجویان، دانشآموزان، معلمان، بخشی از هنرمندان، نویسندگان،
ورزشکاران، پزشکان و ” جوانان محلات” در چندین شهر به اعتراضات پیوسته اند.
در این برهه ار مبارزه اتحاد رزمجویانه، پشتیبانی از هم، خستگیناپذیری و ادامهکاری ضامن پیروزی است.
با گسترش و ژرفش جنبش براندازی رژیم وحشیانهتر و خشونتآمیزتر برخورد خواهد کرد. به یاد داشته باشم، این خشم و رذالت رژیم از قوت آن نیست، بلکه از زبونی وترس است.
دستگیرشدگان اعتراضات کنونی و زندانیان سیاسی رهبران میدانی ما هستند. با اوجگیری جنبش، رژیم رفتارهای خشومتآمیز و ضدانسانی اش را تشدید خواهد کرد و حقوق انسانی زندانیان را بیش از پیش پایمال خواهد کرد. در همه تظاهرات از زندانیان سیاسی یاد کنیم و خواهان آزادی بیقید و شرط آنها شویم.
زن، زندگی، آزادی
شورای ملی تصمیم
۲ آبان ۱۴۰۱ – ۲۴ اکتبر ۲۰۲۲