by سروش آزادی | 3.فوریه 2023 | مقالات
بازدیدها: 0
معمولا عوامل متعدد چندگانه ای بر انقلابات تاثیرگذار می باشند. این مجموعه عوامل را می شود بنیادهای یک انقلاب اجتماعی نامید. مبانی پایه ای که چنانچه یکی از آن فاکتورها حضور پر رنگی در انقلاب نداشته باشد، امکان نقص و انحرافات در آن انقلاب اجتناب ناپذیر می نماید.
از طرف دیگر انقلابات بر مبنای تحقق زمانی آن به «انقلابات تدریجی یا سریع» تقسیم می شوند. که به گمان ما انقلاب اجتماعی «زن- زندگی- آزادی» در چارچوب انقلاب تدریجی دسته بندی می شود.
براساس تغییر و تحولاتی که انقلاب (زن- زندگی- آزادی) بر بنیادهای اجتماعی ایران تاثیرات پایه داشته است، انقلاب تازه مولود در دسته بندی «انقلاب اجتماعی» قرار دارد که حوزه های متعدد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، ارتباطی، نسلی، قومی، دینی، منطقه ای و جهانی را تحت تاثیر قرار داده و شامل می شود. که این ادعا براساس استدلال ما در آخر توسط خوانندگان متن حاضر مورد خوانش قرار می گیرد!
هم پوشانی مبانی ارزشی- انسانی انقلاب «زن- زندگی- آزادی» با دنیای مدرن که بر پایه های حقوق بشر قابل سنجش می باشد، از دیگر خودویژگی های و هم بسته با مطالبات بخش قابل توجه ای از انسانهای جهان خاکی شمرده می شوند. که ابعاد جهانی آنرا برجسته می سازد.
برتری وجه فرهنگی- انسانی- هنری- علمی… در دوره عمل انقلاب کنونی، به کارکرد افراد نسبت به نقش احزاب، سازمانها و نهادها برجستگی ممتازی داده است. که در فرایند دموکراتیک وزنه قابل سنجشی برای پایگاه اجتماعی به شمار می آید. این گزاره به این معنا است که در روند تحولات جامعه جنبشی بین نقش احزاب و افراد (شخصیتها) تعادل قابل توجه ای بوجود آمده است. که این موازنه بسته به شرایط انقلابی می تواند زوال پذیر یا رو به ائتلا داشته باشد.
برحسب تجربه ای که از انقلابات در قرن بیستم شاهد هستیم، معمولا احزاب نقش محوری در انقلابات را بازی می کردند، و افراد شاخص تابع آن عوامل حزبی بودند. حال آنکه در چشم مخاطبین انقلاب کنونی با افول نقش احزاب، تاثیر گفتمان سازی توسط افراد متحول و بیشتر گشته است.
از طرف دیگر در زمانی که استبداد تیغ سرکوب را بر کل جامعه برکشیده، احزاب تار و مار گشته و پایگاه و تکیه گاه اجتماعی آنان در پلشتی به سر می برند، امکان بسیج عمومی برای عبور در مرحله گذار از حاکمیت تمامیت خواه می تواند با پشتوانه نقش شخصیتها ثمربخش باشد! اما چنین نتایجی حتما در بافتار یک ساختار مشخص حاصل می گردد که امکان تجمیع نیروهای فرهیخته بعلاوه احزاب و نهادهای ضعیف در آن میسر باشد.
پس تاکید می کنیم که در مرحله دموکراتیک انقلاب «زن- زندگی- آزادی» مهمترین عامل اتحاد در میان نیروها با شکل گیری یک ساختار روشن دموکراتیک و تجمیع نیروها براساس خواستگاه دموکراتیک در آن مجموعه شانس همگرایی را بالا می برد و به گذار از حاکمیت معنا می بخشد!
بنابراین برای آنکه جنبش انقلابی ایران بتواند به اتحاد فراگیر ملی دست یابد، نیاز به همگرایی در چند حوزه اجتناب ناپذیر است:
-
همگرایی شخصیتها و افرادی که مورد اعتماد بخشی از مردم و طبقات یا اقشار اجتماعی باشند.
-
همگرایی بین احزاب با یکدیگر.
-
همگرایی نهادها، سندیکاها و نمایندگان طبقات اجتماعی با هم.
-
پذیرش چنین سازو کاری توسط نمایندگان ادیان، اقوام، جنسیتها…
-
پذیرش یک گفتمان ملی توسط گروهای بزرگ اجتماعی فوق (شخصیتها، احزاب، نمایندگان طبقات اجتماعی، نمایندگان ادیان، اقوام، جنسیتها…).
-
تعریف ساختار دموکراتیک و ملی برای تجمیع نیروها، تحت نام «کنگره، پارلمان در تبعید یا…».
تحقق چنین اهداف والایی (گفتمان ملی و ساختار دموکراتیک) در مرحله انقلاب دموکراتیک به خودی خود میسر نمی شود. به نظر در این مرحله توضیح چند عامل اساسی به تحقق این اهداف کمک می کنند:
رابطه فرهنگ دموکراتیک با گفتمان دموکراتیک:
شکل گیری گفتمان دموکراتیک و ملی و تاسیس ساختار دموکراتیک رابطه تنگاتنگی با فرهنگ دموکراتیک دارد! و فرهنگ دموکراتیک نمی تواند بدون انسانهای دموکرات و آزاده معنایی داشته باشد. گزاره فرهنگ پدیده ای تاریخی- چند وجهی و متکثر در فهم از وقایع و تحولات روز اجتماعی انسانهایی است که در یک جامعه زیست مشترک دارند. اشتراکات زبانی، قومی، دینی، هنری- ادبی و فلسفی… مجموعا به فرهنگ یک جامعه شکل می دهند. و آنچه که به گروه بندیهای اجتماعی ماهیت می دهد همین درک مشترک از فرهنگ جمعی است. پس برای دستیابی به فرهنگ دموکراتیک می بایست کنکاش وسیعی در ممکنات فرهنگ صورت بگیرد تا امکان کسب گزاره های مشترک از «فرهنگ دموکراتیک» استخراج گردد تا بر پایه های آن بتوان یک فرهنگ دموکراتیک را توضیح و توسعه داد و به همان نسبت یک گفتمان فراگیر ملی و دموکراتیک را سامان بخشید.
رابطه ساختار سیاسی دموکراتیک با نهادهای مستقل و دموکراتیک:
برحسب تجربه تاریخی معمولا شکل گیری ساختارهای سیاسی دموکراتیک رابطه مستقیمی با جامعه مدنی و نهادهای مستقل دموکراتیک دارد. چنانچه نخواهیم تقدم و تاخر زمانی در شکل گیری هر یک از گزاره های فوق را مورد سنجش قرار دهیم، اما دریافت ما چنین است که ارتباط معناداری ما بین سه اقنوم «انسان و جامعه مدنی و ساختار سیاسی دموکراتیک» وجود دارد. که این روابط در پوششی فرهنگی یکدیگر را معنا می سازند. به این اعتبار برای درک رابطه ساختار سیاسی با نهادهای مستقل و دموکراتیک ما با مجموعه گزارهای فرهنگی مواجه هستیم که با تاثیرات متقابلی که بروی یکدیگر می گذارند، به دموکراسی شکل می دهند و در مفهوم وسیع آنرا توضیح و می شناسانند.
رابطه کنگره ملی با مرحله انقلاب دموکراتیک زن- زندگی- آزادی:
همانطور که در فصول قبلی در مورد «کنگره» توضیح داده شد، مهمترین گزاره در سرتیتر برای ما بحث «کنگره ملی» است. اساسا مفهوم «ملیت» گرچه واژه ای مدرن و بسته به تحولات صده اخیر در کشورهای پیشرفته و در عبور از یوغ مذهب کلیسای کاتولیک به ظهور رسیده، اما در شرایط امروز ایران معنای خاص خود را می یابد! مهمترین وجه اشتراک شرایط کنونی جامعه انقلابی امروز مردم ایران با دوران رنسانس در غرب، نقش استبداد مذهبی و سلطه مذهب بر تمامی ارکان نظام اجتماعی (سیاسی- فرهنگی واقتصادی) است. و انگیزه اصلی مردم امروز ایران نیز استوار بر نفی سلطه مذهب از سیاست و حوزه عمومی می باشد. اگر بخواهیم نقش مذهب را بعنوان عمده ترین تضاد امروز مردم ایران روایت کنیم، شاید «ملیت» نزدیک ترین نیاز و ابزار مردم ایران بر عبور از حاکمیت جمهوری اسلامی محسوب گردد. زیرا فقدان جامعه مدنی پویا و سرکوب مداوم نهادها، احزاب و سازمانهای فرهنگی- اجتماعی و سیاسی مستقل توسط حاکمیت و میل فراگیر اکثریت اقشار اجتماعی به عبور از استبداد مذهبی حاکم می تواند یکی از بلندترین نیازهای امروز مردم ایران و هم یک ضرورت تاریخی به حساب آید.
به گمان ما هر کار جمعی و گروهی در بین اپوزیسیون و نیروهای مخالف جمهوری اسلامی نمی تواند بدون توجه به هویت ملی و فراجناجی و گروهی به سادگی تحقق میدانی یابد. به همین دلیل است که در شرایط کنونی چابک ترین راهکار زمانی در پیوست تمامی نیروها اجتماعی مخالف جمهوری اسلامی حول هویت سیاسی ملی و دموکراتیک می تواند قابل حصول باشد.
بنابراین در این مرحله مسئله «آزادی و دموکراسی» عمده ترین نیاز و ضرورت تاریخی به حساب می آید و دیگر گزاره های سلبی (از جمله عدالت اجتماعی) که در تقابل با جمهوری اسلامی قرار دارد در این کادر قابل توضیح و پیگیری خواهد بود. پس تاکید می کنیم که دموکراسی و آزادی خواهی اولین پایه اقدام عملی و جمعی نیروهای ایرانی برای پیوست در عبور از استبداد تاریخی و دینی جمهوری اسلامی می باشند و پس از آن پیش وند و پس وندهای «… دموکراسی…» در کنار آن جاسازی می شوند.
از این رو برای تحقق هدف غائی که گذار از تمامیت حاکمیت جمهوری اسلامی است، نیاز به ابزاری برای اتحاد فراگیر ملی داریم که به گمان ما مطالبه «آزادی ودموکراسی خواهی» می تواند در ایجاد وحدت ملی مورد توجه اپوزیسیون قرار بگیرد. و در شورای ملی تصمیم برای همگرایی نیروها و نمایندگان احزاب و سازمانهای سیاسی- اجتماعی رویکرد ملی می تواند حتی راست ترین جناحها و نیروهای اجتماعی را برای اتحاد فراگیر ملی در این شورا گرد آورد تا بسیج اکثریت نیروها فراهم و عبور از کلیت حاکمیت جمهوری اسلامی به ثمر رسد.
چنین باد
by سروش آزادی | 16.ژانویه 2023 | مقالات
بازدیدها: 0
اگر تحولات اجتماعی جامعه ایران را به مراحلی تقسیم کنیم، در طی دو دهه اخیر دگرگونی های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی متعددی رخ داده که به موجب آن جامعه ایرانی از تحولات بالایی برخوردار گشت.
پیدایش این مراحل همزاد رشد نسبی اقتصادی و فرهنگی دهه هشتاد بود که سبب شد تا نیاز به مطالبات اقشار و طبقات اجتماعی در میل به دموکراسی از طریق عناصر زیر فراهم شود:
جمهوری اسلامی پس از پایان جنگ هشت ساله نیاز به بازسازی قدرت مستقر داشت. از طرف دیگر رشد جمعیت و افزایش کمی نسل جوان میل به تغییر و تحول در جامعه را بالا برد. آزاد سازی اقتصادی، گسترش کمی مراکز آکادمیک (دانشگاهها)، دعوت از ایرانیان خارج از کشور برای ورود به اقتصاد و نیاز حاکمیت به تعامل با دولتها و بازار جهانی باعث شد تا تحولاتی که از نتایج بالا به دست آمد تبدیل به راه بی بازگشتی در آینده مردم جامعه ایران گردد!
در جمع بندی از نظرات صاحبنظران جامعه شناسی چون «گویل، هانتینگتون، رابرت دال و میل برات… اینطور استنباط می شود که عوامل تاثیر گذار بر روند تحولات دموکراتیک از پنج منبع تاثیر می پذیرند. «احساس کارایی سیاسی، اهمیت مشارکت اجتماعی، دستیابی به نتایج فعالیتهای اجتماعی، الزامات و تعهدات شهروندی و دانش سیاسی». که مجموعا مهمترین عوامل تاثیرگذار بر رفتار دموکراتیک در یک جامعه می باشند. به این اعتبار جامعه ایران از این نتایج مستثنی نبود. و بنابراین مجموعه عواملی بر تحولات پیش روی ایران ایفای نقش کردند. در فرایند دهه هشتاد می شود نتیجه گرفت که:
ایرانیان در پروسه چنین فرایندی آمادگی یافتند تا برای بار چندم به نو شدن و پذیرش تجدد اقدام نمایند. اقداماتی که به موجب آن روند نهادینه سازی دموکراسی در کشورهای خاورمیانه به یک الگو تبدیل گشت!
در این فرایند مهمترین بسترها عبارت بودند از «رشد اقتصادی (به میزان تقریبی 8 درصد)، گسترش کمی طبقه متوسط، رشد نسبی طبقات روشنفکری و نیروی کار ماهر، حضور اجتماعی گسترده زنان تا 17 درصد از جمعیت کشور در بازار کار- از هر چهار زن ایرانی یک نفر تحصیلات دانشگاهی دارد، گسترش شهرنشینی (هم اکنون سه تا هفت درصد از جامعه ایرانی در روستاها زندگی می کنند)، سوادآموزی و ارتقای سطح تحصیلات- تقریبا هفتاد درصد ایرانیان تا سنین 35 سال، دارای آموزش دانشگاهی هستند و حدود ۱۵ تا ۱۸ میلیون سطوح تحصیلات آکادمیک را گذرانده و یا در حال آموزش هستند، گسترش رسانه های گروهی و شبکه های اجتماعی در سطح کشور، میل به مشارکت اجتماعی از طریق نهادسازی مستقل از دولت در حوزه عمومی، ارتباط فرهنگی و اجتماعی ایرانیان با کشورهای پیشرفته…».
برساخت توضیحات فوق نشان می دهد که جامعه ایران توانسته تا در بستر عناصر تشکیل دهنده دموکراسی بهترین استفاده مطلوب از وضعیت در جامعه استبدادی را برای تحولات پیش روی فراهم سازد. همانطور که آمد این فرایند از طریق «رشد اقتصادی، گسترش کمی طبقه متوسط، سواد آموزی، گسترش رسانه های گروهی، نهادسازی و اینترنت و تعامل ایرانیان با کشورهای پیشرفته از طریق مهاجرتهای گسترده» تجلی یافت.
طی ده ۹۰ با وسعت گرفتن جنبش های موازی در سه حوزه صنفی، مدنی، سیاسی- سه منبع جدید به دیگر عناصر پایدار دموکراسی در ایران افزوده شد که نشان از توسعه فراگیر و فرهنگ دموکراتیک در میان مردم ایران دارد؛
«توسعه جنبش های اجتماعی به خلق قشری از کنشگران میدانی انجامید، که در مبارزات اجتماعی حضور ثابت یافتند- بین حرکت های اعتراضی با شبکه های اجتماعی از طریق شهروندخبرنگاران پیوند برقرار شد و منابع خبری رسمی و حکومتی تحت شعاع آن قرار گرفت. در کنار مرجعیت جریانات ساختاری و جنبش سیاسی، پدیده نوظهوری به نام مدیران شبکه های اجتماعی شکل گرفت که بخشی از مرجعیت تازه سیاسی را عهده دار شدند. پس سه عنصر تازه یعنی کنشگران میدانی، شهروندخبرنگاران و مدیران شبکه های اجتماعی به عناصر توسعه دموکراسی در ایران اضافه شدند. این نیروها و اقشار بین حرکتهای ساختاری عمودی با حرکتهای شبکه ای و اعتراضات اجتماعی افقی قرار گرفتند که به افزایش تعامل آنها با یکدیگر کشیده شد.
این فرایند از طریق شبکه های اجتماعی و اینترنت بین حرکتهای عمودی ساختاری با حرکت های افقی و اجتماعی در استمرار مبارزات اجتماعی همگرایی ایجاد کرد. که به نهادینه شدن نوعی از «دموکراسی» در ایران کشیده شد.
در طی دهه ۹۰ به بعد با فراز و فرود جنبش سبز، دی ماه ۹۶ و آبان خونین ۹۸، و اعتراضات مدنی- صنفی- سیاسی پس از آن، تحولات بالا در استمرار خود به تولید نوعی کنش ملی منجر شد که از درون آن «گفتمان اندیشه گذار خشونت پرهیز از نظام تمامیت خواه و استبداد دینی» سربرآورد. «باید توجه داشت که جامعه مدنی بدون سرشتن گفتمان دموکراتیک و خشونت پرهیز معنایی ندارد». از طرف دیگر مفهوم دموکراسی اجتماعی جدا از جدال ها و رویاروی آن با نهادهای حکومت تمامیت خواه (استبداد دینی و تاریخی) مصداق واقعی نخواهد داشت و مسئله ذهنی است. که این هردو یعنی رویارویی نیروهای اجتماعی در مقابل با نهادهای قدرت و نیز تبدیل خیزشهای اجتماعی به جنبش هایی فراگیر سه گانه صنفی- مدنی و سیاسی در دل تضاد و تقابل مستقیم با قدرت مستقر تجلی یافت که توانست بین عناصر دموکراتیک با نهادهای دموکراتیک یا بین گفتمانهای دموکراتیک با ابزار دموکراتیک رابطه علی و دیالکتیکی فراهم سازد تا اندیشه دموکراسی خواهی در میدان مبارزات اجتماعی امروز ایران بدل به یک ضرورت تاریخی برای مردم ایران گردد!
بنابراین جامعه ایران هم اکنون در «فرایند نهاد سازی قرار دارد و در تحقق نوعی از دموکراسی مدل ایرانی» کوشش میکند!
در این رابطه چنانکه به اهمیت و جایگاه جنبش شهروند خبرنگاران و پیوند آن با تشکل شبکه ای که ساختار و مکانیسم جدال و تشکل یابی جنبش های اجتماعی نوظهور بود، پی ببریم، و به کرانه های جنبش زنان نگاه کنیم، و به نهاد سازی در حوزه عمومی و شبکه های اجتماعی دقت کنیم، خواهیم گفت که جامعه ایران در حال استوار سازی دستاوردهای دموکراسی مدل ایرانی است. این مجموعه عناصر که به اختصارتوضیح داده شد بنیادهای جامعه مدنی فردا را تشکیل می دهند!
اگر تحولات اجتماعی را به درستی صورتبندی کنیم و تصویر واقعی آنرا از غبار اخبار کذب بالا بیاوریم، مشاهده می شود که در کشاکش دیالکتیک «کنش های خیابانی، سازماندهی آگاهانه اجتماعی و شبکه ای نیروها»، جامعه مدنی در حال نظم یافتگی است، اگرچه هم اکنون تاثیر معناداری بر ساخت قدرت ندارد. اما حکومت جمهوری اسلامی از درون تهی شده و پوسته آن با قوای نظامی محافظت می شود که به گمان من این جسد سلیمان به زودی فرو خواهد ریخت.
جمع بندی-
در مجموعه تحولات گفته شده ما شاهد «دموکراسی حداقل» یعنی درمرحله «گسترش مشارکت و رقابت ایدئولوژیک» ما بین نیروهای اجتماعی با یکدیگر و جنبشهای سه گانه صنفی- مدنی و سیاسی با استبداد دینی می باشیم که به فراهم آوردن صورتبندی مفاهیم بنیادین اندیشه دموکراسی در سپهر عمومی کمک کرده است. مطالباتی چون «آزادی بیان، آزادی اجتماعات، حقوق شهروندی، اصالت فرد، حاکمیت مردم» در کنش های جنبش های سه گانه صنفی، مدنی و سیاسی صورتبندی دموکراسی حداقل را توضیح می دهند.
چگونه چنین اسبابی را می شود در خدمت عبور از حاکمیت جمهوری اسلامی بکار بست؟
برای آنکه اعتماد عمومی به چنین رهیافتی جلب گردد، لازم است تا تبلیغ و ترویج در مورد عناصر گفته شده گسترش یابد و امکان درک ساختاری از نیروهای تازه اجتماعی بیشتر گردد، ارتباط مستقیم با لایه های ساختار جمعیتی و فهم از سیر تحول فکری نسلهای گرفتار آمده در نظام استبداد دینی روحانیت، بیشتر شود. تا تثبیت دموکراسی ایرانی و تحقق جامعه مدنی و افتادن حاکمیت پوسیده جمهوری اسلامی سرانجام یابد. در این روند تشخیص عمده ترین تضاد اجتماعی که «ایجاد همگرایی نیروها و جنبش های اجتماعی با یکدیگر است» بسیار قابل تامل خواهد بود.
هم اکنون عمده ترین تضاد در مقابل رژیم تمامیت خواه و استبداد دینی جنبش زنان هستند که می توانند به مقامی جهت «اقدام ملی و خشونت پرهیز» تبدیل گردند.
از ویژگی های گفتمان مبارزه خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع نیروهای اجتماعی، «رفع تبعیض جنسیتی» در «گذار از انسداد اجتماعی- سیاسی و با رویکرد ملی، که با کمترین هزینه جانی اما با چشم انداز دست یابی به یک دمکراسی پایدار ایرانی» تنها راه پیوند مبارزات موازی جنبش های اجتماعی در عبور از استبداد تاریخی و دینی است. که به گمان ما از فرایند این گذار «دموکراسی پایدار اجتماعی، جامعه مدنی و دولت دموکراتیک » نهادینه می شود.
رهبری جمعی و ملی راهکار نهایی در افتادن حاکمیت جمهوری اسلامی است!
بی تردید تمامی گفتار و مبانی فکری- عملی در تبیین و عبور از مرحله کنونی رابطه مستقیمی با رهبری در جنبش اجتماعی مردم ایران دارد. تاکید بر این گزاره به این معنی است که جامعه سیاسی بعد از تدوین و تبیین مبانی گذار در عبور از حکومت استبدادی نیاز به نهاد جمعی برای راهبری جنبش های سه گانه صنفی- مدنی و سیاسی دارد که از طیفهای گوناگون (نسلی، قومی- ملی، دینی، جنسیتی و…) تشکیل یافته است. مجموع طیف بندیهای مطرح در حوزه های متعدد صنفی- مدنی و سیاسی که از مطالبات متنوع و متکثر تجمیع گشته است، فهم نیروهای مرجع را می تواند از دموکراسی حداکثر نشان دهد و با همگرایی آن نیروها توضیحی جهت تحقق رهبری جمعی باشد.
برای آنکه جنبش های سه گانه بتوانند در سه حوزه صنفی- مدنی و سیاسی به تعامل و همگرایی دست یابند و رهبری ملی را در مرحله عبور از حاکمیت جمهوری اسلامی تحقق بخشند، نیاز به چند اصل مورد توافق دارند. از جمله اینکه:
– گفتگوی مداوم و پیگیر بین نیروهای متخاصم و موافق در سطوح جنبش های سه گانه و قشربندی اجتماعی در حوزه های صنفی- مدنی و سیاسی بتواند بطور پیگیر فراهم شود.
– فعالیت عملی و پراتیک مشترک در سطوح میدانی و اعتراضات خیابانی داخل و خارج از کشور که همگرایی را در سطوح استراتژیک تقویت می کند.
– تبلیغ و ترویج مبانی و مباحث همگرایی از طریق نیروهایی که در تعامل ملی با یکدیگر قرار دارند. این بخش از کنش جمعی میتواند به نهادینه شدن دموکراسی حداکثری کمک شایانی داشته باشد.
چنین باد
by سروش آزادی | 2.ژانویه 2023 | مقالات
بازدیدها: 0
خبر خجسته ای که چند ساعت پیش بروی آنتن خبرگزاریها و سایتها و رسانه های مجازی منتشر شد، توئیت مشترکی بود که بعضی از چهره های شناخته شده در یک تیتر مشترک مخابره نمودند: «سال ۲۰۲۲ سال شکوه همبستگی ایرانیان با هر باور و زبان و گرایش بود. با سازماندهی و همبستگی، سال ۲۰۲۳ سال پیروزی ملت ایران خواهد بود؛ سال تحقق آزادی و عدالت در ایران. بخشی از کسانی که توئیت مشترک را منتشر دادند عبارتند از «رضا پهلوی، نازنین برومند، مسیح علینژاد، حامد اسماعیلیون، علی کریمی، گلشیفته فراهانی و…»
در سپهر عمومی نیروهای مخالف یا موافق تلاش کردند تا با اعلام موضع دوری یا نزدیکی خود را نسبت به همگرایی فوق روشن سازند. از آنجا که جامعه جنبشی ایران در طی مراحل انقلاب وسیع اجتماعی «زن- زندگی- آزادی» است، سنجش تحولات جاری می بایست در همین راستا مورد خوانش و تحلیل قرار بگیرد: کنش های موازی که بر حسب جایگاه و پایگاه هر جنبش صنفی، مدنی وسیاسی در جامعه ایرانیان روند تحولات پیش روی را نقش می دهد، به مجموعه فعل و انفعالات انسانی- اجتماعی ودر اجزاء در هم تنیده ای بصورت دیالکتیکی بستگی می یابد! که بررسی آن اجزاء و تاثیرات متقابل آنان بر یکدیگر و بر روندکلی تحولات می تواند پیش نیاز تحلیل کلان از شرایط عینی باشد.
بخشی از تحولات بصورت ارادی و براساس برنامه های از پیش تعریف شده (استراتژی) به روند انقلاب شکل می دهند و بخش دیگر به عواملی تعریف می شوند که خارج از گفتمانهای اراده گرایانه می توانند نقش مستقیمی بر روند استراتژیک انقلاب داشته باشند. به این اعتبار نقش شخصیتها در تحولات بزرگ و انقلابی در این چارچوب قابل توضیح می باشد که توئیت مشترک شخصتهای فوق در همین کادر قابل بررسی است.
در روند تحولات کنونی جامعه ایران خصوصا پس از دی ماه ۱۳۹۶ که جنبش های اجتماعی نقش قویتر و مستقیمی در براندازی جمهوری اسلامی ایفا می نمایند، جامعه ایران از خلاء قدرت در رهبری و سازماندهی حوزه جنبش مدنی در رنج بود. سرکوب های متناوب و سیستمی که حاکمیت جور بر جامعه جنبشی تحمیل می کرد، امکان شکل گیری رهبری افقی در داخل کشور را غیر ممکن می نمود. حداقل آنکه اعلام رسمی اینوع رهبری که عمدتا با تکیه بر شخصیتها و سلبریتی ها معنا می یابد ممکن نبود، (celebrity یا چهره به شخصی اطلاق می شود که معمولا در زمینه های هنر، جنگ، علم، ورزش، رسانه، مدل، سیاست، ادبیات، مذهب و نظایر آن در یک جامعه یا فرهنگ عامه دارای نوعی سرشناسی و معروفیت خاص باشد).
معمولا در جوامعی چون ایران که از تاریخ کهن برخوردار هستند، نقش شخصیتها در فرهنگ عامه بسیار تاثیرگذار بوده است. خصوصا از آنجا که در کشور ایران جامعه مدنی ضعیفی دارد و نقش احزاب مستقل از قدرت بسیار ناچیز می باشد، نقش اشخاص از اعتبار و وزن بالاتری برخوردار هست. در این رابطه شخصیتهای هنری، ورزشی، سیاسی و فرهنگی چنین وزنی در تحولات جاری بازی می کنند.
در یک صورتبندی کلان و در قالب جنبش های سه گانه نقش شخصیتها به چند گزاره بستگی می یابد. به یک تعبیر رهبری مبارزاتی در سازماندهی افقی و در سازماندهی عمودی قابل تفکیک است:
در انقلاب اجتماعی زن- زندگی- آزادی دو نوع ساختار مدیریت موازی وجود دارد که به سازماندهی در جنبش های اجتماعی سه گانه صنفی- مدنی و سیاسی شکل می دهد. تشکیلات عمودی (یا هرمی) که بیشتر در احزاب و سازمان های سیاسی نقش سازماندهی جمعی را ایفا می کنند. تشکیلات افقی (یا میدانی) که متناسب با جایگاه مکانی به سازماندهی جمعی شکل می دهد.
در اولین دهه حیات ننگین حکومت جمهوری اسلامی رهبری عمودی و احزاب و سازمانهای سیاسی به شدت سرکوب شدند و آن بخش از نیروها و سازمانها که سالم ماندند به خارج از کشور مهاجرت نمودند تا فعالیتهای خود را در کشور ثالث ادامه دهند. از زمان سرکوبهای دهه اول انقلاب بهمن ۵۷ نقش احزاب سیاسی مستقل از قدرت به شدت ضعیف گشت.
طی فرایند تحولات کنونی خصوصا پس از جنبش دی ماه ۹۶ نقش سازماندهی افقی به شدت رشد کرد. زیرا از خودویژگی های سازماندهی افقی استفاده از فضای مجازی بود که می توانست ساختار مبارزاتی را در ادغام دو نوع مکانیزم یعنی «مدیریت شبکه با حرکتهای محله محور» تجمیع نموده و تحولات میدانی را سازماندهی نماید.
در برنامه های اجرایی بین سازماندهی عمودی از سازماندهی افقی تفاوت دیگری هم وجود داشت: تدوین برنامه در سازماندهی عمودی بر اولویت استراتژی استوار است (چینش تاکیتک در تحقق استراتژی). در صورتی که سازماندهی افقی «پروژه محور» است و مدیریت شبکه ها تعیین کننده این پروژه ها هستند که ازپایین به بالا استراتژی را معنی می دهند.
تفاوت سوم سازماندهی عمودی از افقی به نوع رهبری آن برمیگردد. رهبری در سازماندهی عمودی «نهاد محور» است (مثل هیئت اجرایی در احزاب). در صورتی که رهبری در سازماندهی افقی «فرد محور» است.
با توجه به توضیحات برشمرده سه فاکتور فوق به توئیت مشترک معنا می دهند (توئیتی که بعضی از چهره های شناخته شده در یک تیتر مشترک مخابره نمودند: «سال ۲۰۲۲ سال شکوه همبستگی ایرانیان با هر باور و زبان و گرایش بود. با سازماندهی و همبستگی، سال ۲۰۲۳ سال پیروزی ملت ایران خواهد بود؛ سال تحقق آزادی و عدالت در ایران. بخشی از کسانی که توئیت مشترک را منتشر دادند عبارتند از «رضا پهلوی، نازنین برومند، مسیح علینژاد، حامد اسماعیلیون، علی کریمی، گلشیفته فراهانی و…»
به گمان ما در توئیت مشترک نقش شخصیتهای مطرح جهت تقویت رهبری در سازماندهی افقی و پروژه محور افزایش می یابد که به این اعتبار شانس همکاری در اتحاد عملهای مشترک را بسیار تقویت می کند و از این بابت بستر اتحاد فراگیر ملی پس از فعالیتهای عملی مشترک آماده می گردد.
در این مرحله است که کار احزاب در اتحاد فراگیر و برافتادن جمهوری اسلامی آغاز می شود! برنامه ای که بتواند به چند اصل کلی در حرکت انقلابی مردم ایران پاسخ دهد:
-
تبیین استراتژی در سازماندهی عمودی و افقی.
-
تعریف مشخصی از رهبری عمودی (نهاد محور) با رهبری افقی (فرد محور).
-
بررسی تاسیس نهادی با مضمون کنگره ملی برای ادغام رهبران افقی و عمودی جهت اتحاد فراگیر ملی در افتادن حاکمیت جمهوری اسلامی.
چنین باد
by سروش آزادی | 19.دسامبر 2022 | مقالات
بازدیدها: 0
آیا در رویاروی با جمهوری اسلامی روش های خشونت پرهیز و مسالمت جویانه مدنی تاثیر داشته یا اساسا تاثیرات قبلی خود را از دست داده و جامعه وارد فاز جدیدی از مبارزات اجتماعی می شود؟
تا یک سال پیش شعار«قلم توتم ما است» مطالبه ای مبارزاتی بود که توسط هزاران فرهنگی در اعتراضات مسالمت آمیز بیان می شد. این مجموعه مطالبه معلمان را باید در کادر گفتمان کلان تر و ملی آنان مورد خوانش قرار داد. زیرا فرهنگیان در کنار طرح مطالبات صنفی و نقد بر نظام آموزشی کشور، نگاه فراتری به مرحله عبور از استبداد تاریخی- دینی داشتند؛ «دستیابی به فرهنگ مدارا و تسامح با شکل گیری یک ساختار دموکراتیک» از وظایف جامعه مبارزاتی و بخش قالب کنشگران میدانی محسوب می گشت! تا یک سال پیش برافراشتن شعار «قلم در مقابل اسلحه» از مختصات مرحله انقلابی مردم ایران بود که نشان می داد اشکال مدنی و مسالمت آمیز مبارزه به وجوه دیگر آن برتری دارد. زیرا تحلیل آنزمان اینگونه بود که:
-
جمهوری اسلامی پس از طی مراحل فروپاشی اقتصادی و فرهنگی وارد مرحله فروپاشی سیاسی و نظامی شده است. و به این دلیل بطور جنون آمیزی بر سرکوبهای افسارگسیخته و سیستمی شدت داده است که به دوره امروز مبارزات اجتماعی محدود می باشد.
-
جامعه ایران درچشم انداز مبارزات اجتماعی به مرحله انتخاب بین رویه مبارزه خشونت محور با خشونت پرهیز رسیده است. انتخاب چنین سازه هایی رابطه مستقیمی با نوع سرکوبهای حاکمیت و میزان آن و نیز تحمل پذیری جامعه جنبشی در این شرایط دارد.
-
از طرف دیگر نیروهای مرجع در مبارزات فراگیر ملی می توانند با تدبیر در رویکردهای سیاسی و فرهنگی بر رویارویی با سرکوبهای سیستمی جمهوری اسلامی تاثیرگذار باشند.
که در این شرایط طرح ابداعی «قلم در مقابل گلوله» در حرکتهای اعتراضی فرهنگیان معنا داشت.
چنانچه که گفته بودیم انقلاب اجتماعی مردم ایران دارای مراحل و بصورت متناوب و چندوجهی است. به این معنی جنبش انقلابی برای هر مرحله از حرکت نیاز به یک استراتژی یا استفاده از تاکتیکهای موازی جهت محدود سازی سرکوبهای سیستمی و قدرت جمهوری اسلامی دارد.
در جامعه جنبشی به تناوب سرکوبهای سیستمی حاکمیت، مشاهده می شود که مبارزات میدانی نیازمند استراتژی چند وجهی است. که در یک دسته بندی کلان می توانیم آنرا (پس از مرحله صنفی و مدنی- قبل انقلاب زن زندگی آزادی)، هم اکنون به وجوه «فرهنگی، سیاسی و نظامی» زیر تقسیم کنیم.
-
مبارزه فرهنگی: فرهنگ مبارزاتی راهی است برای جذب نیروها و اقشار خاکستری به مبارزه و نیز تبلیغ و ترویج جهت همگرایی افکار عمومی جهان به مبارزات پیش روی مردم ایران. زیرا جامعه انقلابی در مرحله افتادن تمامیت حاکمیت قرار دارد و از این جهت بسیج افکار عمومی راهی برای تضعیف جمهوری اسلامی خواهد بود.
-
مبارزه سیاسی: عمده ترین نتایج وجه سیاسی مبارزه کاربرد یک استراتژی فراگیر برای افزایش تعامل نیروهای میدانی در داخل یا خارج از کشور، و کوتاه کردن زمان مبارزه و هزینه های انسانی آن از طریق شرکت همگانی و حداکثری در مقابله با جمهوری اسلامی است.
-
دفاع مشروع: در این مرحله از حرکت انقلابی مردم ایران راه کارهای رادیکال و خشونت آمیز بیش از آنکه ابزار استراتژیک و بلندمدت مبارزه محسوب گردند، روش های کاربردی است جهت تضعیف و ریزش نیروهای دو دل و بینا بینی در بدنه حاکمیتی و افزایش بسیج عمومی از طریق حضور میدانی اقشار خاکستری برای پیوستن به بدنه مبارزات فراگیر ملی و در مقابله مستقیم با نهادهای سرکوبگر حکومت جمهوری اسلامی ایران… است. دفاع مشروع درجه ای از کنش فعال برای عبور از مرحله کنونی انقلاب اجتماعی مردم ایران است.
برافراشتن چنین مطالبه نمادینی می تواند ثابت نماید که جامعه ایران در شرایط کنونی به مرحله ای از بلوغ سیاسی و فرهنگی دست یافته است که برای تحقق مطالبات و نهادینه سازی ساختار دموکراتیک در جامعه، ناچار است متناسب با ماهیت و عملکرد استبداد دینی در جمهوری اسلامی از ابزاری دوگانه جهت مهار حاکمیت بهره بگیرد! بلندی چنین راهبردی نشان می دهد که اساسا جامعه جنبشی در مبارزات صنفی و مدنی میل به «اشکال خشونت پرهیز» جهت تحقق دموکراسی فراگیر دارد، اما در هم اکنون برای حفظ نیروها و پرهیز از کشتار بی رحمانه که نهادهای حکومتی تجویز می کنند، ناچار است تا اشکال مبارزه را متناسب با وجوه میدانی و مراحل آن رادیکال سازد تا حکومت تصور ضعف در جنبش را با بکارگیری اشکال مبارزه درهم نیامیزد! بنابراین استراتژی انقلاب زن زندگی آزادی می تواند در این مرحله دارای خصوصیات زیر باشد؛
-
تئوری «دوگانه خشونت و رواداری» در شرایطی تقویت می شود که هم اکنون نیروهای نظامی قصدی بر سکوت یا واگذاری قدرت در تقابل با مبارزات مسالمت آمیز و خشونت پرهیز جنبش انقلابی مردم ایران ندارند. و سرکوبهای وحشیانه در حوزه میدانی، دستگیری، شکنجه و احکام بلند مدت زندان یا اعدام های فله ای نشانه عدم میل حکومت به عقب نشینی است!
-
آنچه که در تجربه جهانی شاهد هستیم، گرچه در انقلابات اخیر که منجر به تحولات بنیادین گشته، اشکال مبارزات خشونت محور کمتر و شانس پیروی از مبارزات خشونت پرهیز بیشتر بوده، اما حمایت های بین المللی قدرتهای وقت را نباید در این پیروزیها نادیده گرفت. که در شرایط کنونی با شروع جنگ اوکراین، قدرت گیری کشور چین، تهدیدات اتمی و تحریم های جهانی در محدودسازی انتقال انرژی توسط روسیه و کشورهای درگیر، و نیز تقابلهایی که در حوزه روابط بین الملل -بین کسب هژمونی و برتری طلبی قدرتها- در جریان است، هرلحظه امکان مانع تراشی دولتهای غربی برای حمایت از مبارزات مردم ایران در رویارویی با جمهوری اسلامی را افزایش می دهد. نیاز کشورهای جهان به انرژی ارزان قیمت می تواند در رابطه با جمهوری اسلامی بعنوان یک ابزار سازشگرایانه محاسبه گشته و برساختی بازدارنده در سقوط انقلاب مردم ایران فراهم سازد.
این گزاره چنین نتیجه می دهد که منافع کوتاه مدت ابرقدرتها می تواند در مقطع کنونی با منافع ملی و درازمدت مردم ایران در تناقض آشکار قرار گیرد و بنابراین جامعه جنبشی ایران ناچار است تا در کشاکش این درگیریها، با توجه به جایگاه رفیع مبارزات انقلابی مردم ایران، به ابزار لازم برای دفاع از خود دست یابد.
هم اکنون دربخشی از اپوزیسیون و نیروهای میدانی این سوال به درستی مطرح گشته است که: چنانچه جمهوری اسلامی بخواهد رویه احکام سنگین اعدام یا زندان های بلند مدت را برای جوانان دستگیر شده صادر کند، راهکار نیروهای میدانی چیست و چه ابزاری می تواند به تعالی مرحله کنونی گذار بی انجامد و راه حلی جهت ایجاد توازن قوا در مبارزات اجتماعی باشد؟
-
تعیین مراحل انقلاب اجتماعی امروز مردم ایران نیاز به ابزار استراتژیک و چند وجهی دارد تا درک درست شرایط و پیشنهاد راهکارها متناسب با اعتلای مبارزات اجتماعی تعریف شود. زیرا نیروهای ساختاری حکومت در فرایند ریزش قرار دارند که نشان از وقوع تحولی بزرگ برای مردم ایران است.
-
در این رابطه تدوین استراتژی برساختی است که تواما از راهکارهای خشونت پرهیز و خشونت محور برخوردار است و با سازهایی چون «فهم از میزان توانمندیها در ابعاد مبارزاتی، سازماندهی نیروها در سطوح ملی، میزان تعامل نیروهای داخل با خارج، شیوه نهادینه گشتن فرهنگ انقلاب تازه مولود، و هم افزایی بر میل اکثریت مردم جامعه به تغییرات ساختاری…» در آن پوشیده باشد تا نتایج والایی برای انقلاب مردم ایران به همراه آورد!
اینکه در فرایند انقلاب کنونی پارامترهای موازی و نیازمند تحلیل به چه میزان مورد سنجش و همسنگی در تبیین و تدوین استراتژی کنونی جنبش انقلابی قرار می گیرد، نیاز به درک درست از ماهیت نیروها و همگرایی و تعامل بیش از پیش گروه بندیهای اجتماعی دارد.
به دیگر سخن جامعه جنبشی و گروههای قائل به عبور از جمهوری اسلامی نیاز به تعامل بیشتر همدیگر دارند تا استوار بر یک استراتژی فراگیر و حداکثری بتوانند پاسخ های روشنی برای مقابله با جمهوری اسلامی در مرحله کنونی انقلاب اجتماعی زن زندگی آزادی مردم ایران داشته باشند.
در تدوین استراتژی حداکثری جهت پاسخ به شرایط عینی جنبش انقلابی مردم ایران و برون رفت از فشارهای دوچندان سرکوبگرانه جمهوری اسلامی، رادیکالیزم در اتخاذ روشهای مبارزاتی اصلی مورد تاکید بوده و طبعا ماهیت استراتژی مبارزاتی را بلحاظ کیفی متفاوت می گرداند. همگرایی در صورتبندی نیروهای میدانی داخل و جریانات خارج از کشور، به حرکتهایی که برمبنای استراتژی جدید تدوین می شود، متغیر خواهد داد.
سروش آزادی
by سروش آزادی | 19.دسامبر 2022 | مقالات
بازدیدها: 0
بنظر اتخاذ هر راهکار قابل حصولی در جامعه ایران باید حاصل جمع بندی از آشفتگی درهم تنیده حاکم بر موئلفه های «اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی» باشد. تا وضعیت کنونی جامعه و میزان انگیزه مبارزاتی و پتانسیل جامعه را در عبور از حاکمیت تحلیل نماید. و از طرف دیگر امکان تاثیر متناوب تلاطم آن تا بعد از عبور از حاکمیت فراهم شود و هزینه های این فرایند متناسب با «منافع ملی» ایران، و درجهان رقابتها و کشاکشها مورد سنجش قرار گیرد. ضرورت کاوش بر «تاثیرات بلندمدت ابرچالشهای کنونی جامعه ایران» به این دلیل است که هم اکنون غالب نیروهای اجتماعی با تاثیر از فضای مجازی و نرم افزارهای نوشتاری محدود شده اند و در تحلیل از مسائل اجتماعی ناچارند، کوتاه نویسی کنند و نتایج بررسی خود را محدود به وقایع سیاسی- اجتماعی کوچک سازند.
نتیجتا در این وادی عناصر مرجع یا حذف می شوند یا به حاشیه کشانده خواهند شد! که این عمده ترین بحران در مرجعیت برای عبوراز حاکمیت جمهوری اسلامی است. زیرا پاسخ به بحرانهای جاری نمی تواند بدون نیروهای راهبردی و هماهنگ با تغییرات بلندمدت میسرگردد. مثل تغییر حاکمیت سیاسی، امکان بسیج عمومی برای تغییر، همبستگی میان اپوزیسیون، همراهی غرب برای تغییر حاکمیت….. مجموعه عواملی که نیاز به استراتژی و نیروی استراتژیک دارد!
حال آنکه نگاه رئال پلتیک به مسائل اجتماعی محدودیت دارد و فاقد بهره گیری از تفکر فلسفی و قدرت پیش بینی عوامل تغییرات انقلابی در جامعه است.
در شرایطی که اکثریت مردم از چالشهای تواما «طبقاتی، فرهنگی، اجتماعی وسیاسی» در رنج هستند. آنچه که در جامعه تولید (فکر، نقد، تحلیل وعمل) می شود، فاقد راهکاری در حل چالش های برشمرده است. حتی در اولویت بندی ابرچالشها اجماع و مرجع روشنی وجود ندارد.
جامعه در زمانی می تواند به راه حل مناسب دست یابد که:
-
تولید اندیشه برای ریشه یابی علل بحران از جامعیت و فراگیری برخوردار باشد.
-
مراجع آن شناسائی گردد.
-
نیروی اجتماعی برای آن تعریف شود.
-
بصورت نسبتا تخصصی شیوه اقدام به عمل در هر حوزه میدانی روشن باشد.
-
گروه بندیهای اجتماعی آشکار باشد و تقارن آنها با مراجع فکری و شیوه عمل و فاصله هر کدام از آنان با اهداف مورد نظر، از تعریف روشنی برخوردار باشد.
نتیجتا راهکاری که؛ هزینه ها و فایده های اجرای طرح آن از قبل روشن باشد. طرحی که در فضای مجازی و رسانه بسط داده شود تا نیروهای اجتماعی بسته به سلیقه و میل خود و با سازماندهی درون جوش به انجام هماهنگ آن مبادرت کنند.
آیا نسبت به شرایط کنونی (جنبش ها- حاکمیت، نیروهای اجتماعی، میزان انگیزه و پتانسیل تودها در میل به تغییر، و فضای جهانی) تحقق چنین طرحی مقدور است؟ پاسخ آن روشن نیست! اما بایسته است تلاش کنیم تا به زمان تاریخی پاسخ دهیم. «عاملیت در انقلاب «زن- زندگی- آزادی» یعنی همین!