فرایند گذار از نظام سیاسی و استبداد دینی به ساختار و نظام دموکراتیک در ایران از مختصاتی برخوردار است که با فرایندهای گذار جوامع استبدادی- دینی در کشورهای خاورمیانه تفاوت فاحش دارد و به چند بنیاد بسته می شود:
- اولین شالوده مبارزات دموکراتیک مردم ایران از یک تجربه تاریخی برخوردار است. مبارزه ای که تلاش کرده تا تمامی ساختارهای مورد توجه را در سنجش همزمان از کشورهای نمونه دموکراتیک در جهان کسب نماید. بی شک تاثیر انقلابات فرانسه و آمریکا بر کنشگری مبارزات مردم ایران خصوصا از صدر انقلاب مشروطه به این سو، و نیز نقش شبکه های اجتماعی و اینترنت به کسب ایرانیان از تجربیات دموکراتیک در شرایط امروز نمی تواند پنهان گرفته شود.
- از طرف دیگر درون مایه و سرشت انقلابات معاصر در ایران، آمیخته با ارزشهای انسانی- اجتماعی نیرومندی بوده است. گویی مردم و نمایندگان آنان در حوزه عمومی می دانستند که محدود کردن قدرت شاه یا ولی فقیه به قانون و آرای عمومی نمی تواند بدون توجه و تاکید بر مطالبات ضد استثماری میسر شود. اینکه چرا بخش قابل توجه ای از کنشگران میدانی عصر مشروطه به ارزشهای سوسیالیستی و برابری طلبانه میل کردند، فهم از فقدان ارزشهای ضد استثماری است که در ساختار استبداد تاریخی نهفته بود. بعبارتی شاه یا شیخ نه تنها قدرت بلامنازع در حکومت را سیاست می کرد، که حتی مدیریت ثروت عمومی و تقسیم آنرا در یک ساختار اولیگارشی با خانواده های توانگر بر عهده داشت. بنابراین جامعه ایران در چند و چون رابطه حکومت با مردم و توازن قوا به چند اصل بسته بود:
- جامعه برحسب تجربه ناشی از کشورهای دموکراتیک نیاز می دید که سطح رابطه ملت – دولت به سطح تجربه در کشورهای پیشرفته کشیده شود. محدود شدن قدرت شاه به قانون، تفکیک قوای سه گانه قضایی- مقننه و اجرایی، محدود شدن زمان حکومت کردن به انتخابات آزاد، تدوین و تاسیس نظام آموزش ابتدایی و عالی و سیستم پزشکی مدرن و…. از جمله خواسته های ابتدایی مبارزانی بود که میل به چنین جامعه ای را بدون تحقق ساختار اجتماعی دموکراتیک غیر ممکن می دانستند. تضادهای طبقاتی و استبدادی دوره پیشین به بعد از انقلاب بهمن ۵۷ هم کشیده شد. خانواده های تازه ای پس از تسلط بر نهادهای فرهنگی، در ساختار های سیاسی و اقتصادی نهادینه شد.
در چنین شرایطی بود که جامعه آگاه ایران برای تحقق حداقل مطالبات می بایست همزمان با دو تضاد فعال مبارزه نماید: «استبداد مطلقه و استثمار طبقاتی». مبارزات ضد استبدادی تاریخ جدید ایران بدون تقابل با اشکال مبارزات ضد استثماری غیر ممکن می نمود. شاید به این دلیل بود که بنیاد مبارزات اجتماعی ایرانیان نیاز داشت تا از رادیکالیزم در منزلت یک ارزش مبارزاتی بهره بگیرد! مبارزه با سرکوبهای افسارگسیخته که تمامی خواهشهای جامعه را در یک اشارت بالائی های قدرت از صحنه عموم حذف می نمود، نیاز به تدبیری ملی و فراگیر داشت که بنیاد استبداد دینی و تاریخی را به چالش کشد.
از زمانی که کنشگری در ایران معاصر با مطالبات عبور از اصلاح طلبی استوار گشت، رادیکالیزم همبسته آن بود. تو گویی نیروهای مرجع در مقابل استبداد مطلقه و تا دندان مسلح ناگزیر بودند تا به قهر و خشم انقلابی روی آورند. خصوصا در جامعه ای که حکومتگران مدنیت و قانون مداری را به سخره می گیرند.
برای همین بود که حتی اصلاح گرایانی چون هواداران نهضت بابیه در دوره قاجار دست به ترور و مبارزات خشونت محور می زدند تا ثابت نمایند که نحله آنان بنیادی بر مبنای مبارزات خشونت پرهیزی دارد! و البته که برای کسانی که در کف خیابان به دلیل مخالفت با استبداد شاه و شیخ، دستگیر، شکنجه و در زندانها کشته می شدند، تنها علت اساسی در رویارویی می توانست دفاع مشروع قلمداد گردد.
نتیجه تصور مبارزه در چشم نیروها چنین بود که تنها ابزار محدود سازی قدرت استبداد مطلقه می تواند مقابله به مثل باشد. دوگانه ای در میدان مبارزه شکل می گرفت که برای آن راه سومی پنداشته نبود.
اکثر مبارزات محلی و شهری از دوره مشروطه به این سمت بدون میل به خشونت ممکن نمی بود. زیرا انتخاب راهکارهای پاسخی به شیوه برخورد حکومت کنندگان بود. طبعا در چنین بستری صحبت و گفتگو و گفتمان سازی براساس مدارا و تسامح که به نهادها و مجامع پایه دار شکل دهد تا پایه ریزی دموکراسی را نقش بندد آسان نبود. برهمین اساس است که در طی بیش از صد سال که از مبارزات قانوگرایی مردم ایران برعلیه دولتهای مستبد می گذرد، همچنان نهادهای مستقل و مردمی به ندرت پای می گیرند و یا کمتر میل خود را به خشونت از دست می دهند.
طرفه آنکه بیشتر تئوریهای مبارزاتی که در نقش «مبارزه خشونت پرهیز» بسته شده اند، راه تحقق خود را با تکیه با «دفاع مشروع» توضیح می دهند. در بستر چنین ضرورتهایی است که بعضی از راهکارهای دموکراتیک را می شود چون نهضت ملی دکتر مصدق، استثنایی بر روند مبارزات اجتماعی جریانات سیاسی تاریخ معاصر ایران دانست. به این توضیح اضافه کنیم که ایدئولوژیهای مطرح و تاثیرگذار در ایران هم وجوه مبارزاتی خود را در دو کادر «خشونت- رواداری» تقسیم می نمودند! و بسته به واکنش حکومتها گاهی این و گاهی آن می کردند.
پس از چهاردهه که از حیات ننگین جمهوری اسلامی و استبداد دینی در ایران می گذرد، جای دارد تا کنشگران و تحلیل گران امور اجتماعی ایران به این مهم توجه نمایند که براستی راههای عبور از وضعیت اکنون ایران با چه مکانیزمهایی امکان گذار را ممکن و کم هزینه می سازد تا خشونت ایرانیان به یکدیگر کمتر و رواداری و کثرگرایی تقویت و نهادینه گردد؟!
برای آنکه بشود راههای بدیع در عبور از وضعیت پلشت کنونی انتخاب گردد، نیاز به بازخوانی تاریخ و راههای گذشته اجتناب ناپذیر است. در این رابطه تجربه بشری می تواند شاخصی برای انتخاب مردم ایران در عبور از استبداد تاریخ باشند. بعنوان نمونه: مرحله انقلاب یعنی چه؟ تعریف روشن از مراحل انقلاب، و جامعه اکنون ایران در چه مرحله انقلابی قرار دارد؟ از جمله پرسشهایی که می تواند بحث معیارهای مبارزه دموکراتیک در جنبش انقلابی «زن- زندگی- آزادی» در ایران امروز را شفاف سازد.
معیارهای مبارزه دموکراتیک در جنبش انقلابی «زن- زندگی- آزادی» بخش دوم
سروش آزادی
انقلاب اجتماعی و مراحل آن:
در سده هفدهم واژه انقلاب (کلمه revolution…) برای نخستين بار بصورت يکی از اصطلاحات سياسی بکار رفت و اين مضمون استعاری يا مجازی حتی بيش از گذشته به مدلول اصلی لفظ نزديک شد. يعنی گردش به جای اول و به نقطه ای پيش بنياد و بطور ضمنی بازگشت به نظمی که از پيش تعيين شده است…. دنيای جديدی که با انقلابهای سده هجدهم بوجود آمده بود…. صاحب يک فلسفه تاريخ شد و مهمتر اينکه خود فلسفه نيز به فلسفه تاريخ مبدل گشت. از نظر سياسی مغالطه ای که در اين فلسفه جديد و نوعا امروزی نهفته، نسبتا ساده است. مغالطه عبارت است از وصف و فهم کل قلمرو عمل انسان ولی نه برحسب نظر بازيگر و عامل، بلکه از دريچه چشم ناظری که شاهد صحنه است. … همه کسانی که در سده نوزدهم و تا مدتی دراز در قرن بيستم در مسير انقلاب فرانسه گام برميداشتند، خويشتن را عاملان تاريخ و ضرورت تاريخی ميديدند نه صرفا جانشينان مردان آن انقلاب. نتيجه روشن و در عين حال خارق اجتماعی که پديد آمد اين بود که ضرورت جای آزادی را بعنوان مقوله اصلی انديشه سياسی و انقلابی گرفت…. آنچه ميبايست تازه باشد انديشه نبود، کردار و کاربرد انديشه بود. به گفته جرج واشنگتن، زمان «فرخنده و سعد» است زيرا که «گنجينه دانشی که با رنج فيلسوفان و خردمندان و قانونگذاران در طی سالهای دراز فراهم آمده اکنون در برابر ما گشوده است»( خشونت و اندیشه هایی در باره سیاست و انقلاب- هانا آرنت- عزت الله فولادوند)
انقلابات از ویژگی های مشترکی برخوردارند اما بافتار فرهنگی و موقعیت زمانی و مکانی هر کشوربه تفاوتهای زیادی در انقلابات می انجامد. در رابطه با انقلاب زن زندگی آزادی که نزدیک بر شش ماه در ایران ادامه دارد، از این قائده جدا نیست. در فواصل تحلیهای قبلی اشاراتی بر عوامل انقلاب در ایران داشتیم که در گسلهای زیر برجسته می شود:
– فعال شدن گسل جنسیت که به نقش محوری زنان در مبارزات میدانی برجستگی می دهد.
– فروریختن ترس از سرکوب ها در جامعه جنبشی که باعث شد تا: – کنش فعال و حضور میدانی توسط اقشار گونان مردم ایران سامان یابد. – جنبش های موازی اجتماعی قبلی (که در سه حوزه صنفی، مدنی و سیاسی فعالیت می کردند) در روند مبارزات کنونی تبدیل به جنبش انقلابی، متحد و ملی شود. – نیروهای خودی در حاکمیت بصورت روتین و مداوم در حال ریزش باشند…
– تحلیل نسل جوان چنین است که در حکومت جمهوری اسلامی زندگی عادی و انسانی شهروندان ایرانی نقض شده است!
– این اولین بار است که زنان ایران زمین توانستند در تاریخ معاصر بصورت یکپارچه به فریاد مطالبات خود اقدام نمایند. بی تردید این تغییر پارادایم و الگوواره می تواند تاثیر بنیادینی بر تمامی کشورهای خاورمیان خصوصا کشورهای اسلامی داشته باشد. توجه و تمرکز نیروهای مرجع و کنشگران میدانی به این مهم است که شعار «زن- زندگی- آزادی» مبنایی محتوایی برای تغییری تاریخی و جنسیتی زنان با مردان خواهد بود.
– توجه نماییم که کانون توجه در مبارزات داخل ایران و حمایت جهانی به مبارزات زنان ایرانزمین بر میگردد.
– خیزش کنونی گویی خیزشی فراگیر و یکپارچه بوده که توانسته است حاشیه شهرها، طبقات مختلف متوسط، متوسط فرودست و نیز اقشاری از فرودستان را در کنار قومیتهای ایرانی «کرد، ترک، فارس و بلوچ…» حول پیام محوری “زن، زندگی، آزادی” گرد آورد!
– در این رابطه باید “مردم” به عنوان سوژه و عامل کنش و تغییرات ساختاری این انقلاب درنظر گرفته شوند. که زنان نقش محوری آنرا تشکیل می دهند. زیرا خیزش کنونی گویی خیزشی فراگیر و یکپارچه است که استوار بر زنان قصد دارد تا جامعه ایرانی را متحول سازد.
– فراموش نکنیم که گشت ارشاد و نیروهای امنیتی میلیونها زن را در خیابانها و نهادها «تحقیر» کردند، اخطار دادند و دستگیرشان کردند. ولی مقاومت زنان ایران ادامه یافت و آنان طی این مقاومتهای پیشرونده، هنجارها و واقعیتهای نوینی را در جامعه تحقق بخشیدند که به موجب آن خیزشی سراسری- انقلابی و فرای مرزهای ملی تکوین یافت.
– این خیزش که هم اکنون از زنان فراتر رفته و گروهها و اقشار اجتماعی محروم و مطرود و ستمکشیده دیگر را درگیر خود کرده است، از خودویژگی های انقلابی برخوردار است. توجه به این نکات مهم است که در تحولات پیش روی «گویی رهایی زن راهگشایی رهایی مردها نیز هست!
– هنوز نمیدانیم که آینده این خیزش چگونه است! «سرنوشت این خیزش سیاسی-اجتماعی هر گونه که رقم بخورد، همین جنبش در همین زمان دستاوردهای مهمی داشته است. «اشاره تلویحی به نظرات آصف بیات در مورد مصاحبه او «رخداد ژینا و نا ایدئولوژی زن زندگی آزادی- رادیو فردا ۱۱ اکتبر۲۰۲۲».
معیارهای مبارزه دموکراتیک در جنبش انقلابی «زن- زندگی- آزادی» بخش سوم
سروش آزادی
همانطور که در پاره اول مقاله مطرح ساختیم روند شکل گیری انقلاب اجتماعی «زن- زندگی- آزادی» در ایران دارای خودویژگی هایی است که حتی ماهیت و صورتبندی آن از دیگر انقلابات اخیر خصوصا انقلاب ۵۷ جدا می شود. ده عنوان اول آن عبارت بودند از؛
- با کشته شدن مهسا «ژینا» امینی در مراکز امنیتی- انتظامی جمهوری اسلامی گسل جنسیت بعنوان عمده ترین تضاد با اسلام سیاسی فعال گردید.
- فروریخت ترس از سرکوبها منجر به حمایت حداکثری قشر خاکستری از نیروهای اجتماعی در انقلاب تازه مولود گردید، که کنش فعال و حضور میدانی از خصوصیات گوهری آن است.
- به موجب انقلاب اخیر ریزش نیروهای حاکمیتی در نهادهای قدرت در حال وقوع است.
- گسل های نسلی و جنسیتی در میان دیگر گسل ها از قدرت انتقامی بالایی برخوردار است، که وجه انقلابی تحولات کنونی را برجسته می سازد.
- حضور مستمر زنان در حرکتهای میدانی منجر گشت تا شعار «زن- زندگی- آزادی» به منزلت استراتژی انقلاب اجتماعی کنونی تبدیل گردد.
- حمایت افکار عمومی و ایرانیان خارج از کشور از انقلاب تازه مولود باعث شد تا انگیزه مقاومت مردم ایران به حد اعلا بالا رود، امید به پیروزی را بیشتر نماید و جنبش را در حالت پویایی خویش نگه دارد.
- خیزش انقلابی کنونی توانسته است تا تمایل کنشگری نیروها در میدان را حفظ و اتحاد میان مطالبه گران را در میان سه گروه «صنفی، مدنی و سیاسی» فراهم سازد.
- در انقلاب کنونی کد واژه «مردم» اساس بوده و توانسته است تا بافتار طبقاتی، قومی، جنسی، نسلی را در یک حرکت فراگیر ملی برجسته ساخته و مطالبات آنان را در هم پیوند زند.
- در این جنبش برای اولین بار رهایی مردان به آزادی زنان گره خورده است که این پیوستگی در تجربه انقلابات گذشته مردم ایران بی سابقه است.
- شکل گیری هنجارهای جدید (میل به جامعه قانونمدار، استوار بر حقوق شهروندی، برابری و عدالت جنسی، قومی، طبقاتی و رهایی از تمامی اشکال سلطه و استبداد) برساخت تازه ای فراهم ساخته اند که انقلاب تازه مولود کنونی مردم ایران را در قرن بیست و یکم از انقلابات گذشته متمایز می سازد.
آنچه که به موارد بالا اضافه می شود:
- برجستگی سازماندهی تمرکز زدا (سازماندهی افقی) در کنار سازماندهی تمرکزگرا (سازماندهی عمودی): رهبری افقی در حرکتهای گروهی کوچک و محله محور به پویایی جنبش افزوده است. و مشاهده می شود که کنشگران میدانی با توجه به احتمال دستگیری و کشته شدن، از نیروهای سرکوب (امنیتی- نظامی و انتظامی)، ترسی ندارند. و به سویه های تهاجمی وسیع تری درمبارزات خود دست یافته اند. با توجه به اینکه جمهوری اسلامی توانسته است تا با سرکوب اکثریت احزاب سنتی و شناسنامه دار، حضور آنان را در میدان مبارزه انقلابی تقلیل دهد، اما شاهد برتری سازماندهی افقی و محله محور می باشیم که توانسته جایگزین مناسبی در سازماندهی جمعی و برای رویارویی با سرکوب فزاینده حکومت استبداد دینی و حفظ ارتقاء مبارزه اجتماعی و میدانی گردد.
- جنبش اجتماعی کنونی هرچند در وجه سنتی مبارزه متمرکز و سازمان یافته نیست اما نشان داده که حتی با بسته شدن ارتباطات سازمانی و شدت سرکوبهای خیابانی توانسته است در حوزه تبلیغات و ارتباطات موانع مبارزات اجتماعی و کنشگری را به حداقل تقلیل داده و به سویه های میدانی مبارزه بیافزاید.
- در فرایند مبارزه شاهد پیوستگی مطالبات صنفی و مدنی به حوزه سیاسی هستیم که در آینده نزدیک منجر به همزمانی حرکتهای اعتراضی با اعتصابات می گردد. پیوستگی و همزمانی مبارازت سه حوزه «صنفی- مدنی و سیاسی» دو نتیجه بارز داشته است:
اول- شعارها و مطالبات با حفظ مضمون «منطقه ای، صنفی، مدنی، سیاسی و نسلی…» وجه فراگیر و ملی پیدا کرد. تبدیل مطالبات گروه بندیهای هویتی به مطالبات فراگیر ملی موجب شد تا چارچوب مبارزه در سیکل ملی و فراگیر آن نهادینه گردد! «مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای، جمهوری اسلامی نمی خواهیم…» و شعار «آزادی- آزادی- آزادی….» از جمله مطالباتی هستند که وجوه ملی یافته است.
دوم- جنبش انقلابی ایران توانسته است تا افکار عمومی در جامعه جهانی را جلب نموده و از آنان بخواهد که با تاکید بر مبانی و ارزشهای حقوق بشری، حاکمیت جمهوری اسلامی را محکوم ساخته و از جنبش فراگیر ملی ایران حمایت نماید. برجسته سازی مطالبات زنان و جوانان در انقلاب کنونی از جمله عواملی است که باعث شد تا افکار عمومی جهان قبل از دولتمردان شان به حمایت همه جانبه ازمبارزات انقلابی مردم ایران اقدام نمایند.
- مطالبات انقلاب امروز مردم ایران از «شالوده ارزشهای شهروندی» برخوردار است که درونمایه آن توصیف مبانی تازه ای برای «دولت- ملت» مدرن فراهم می سازد. پس جامعه جنبشی ایران با نفی ارزشهای دینی- استبدادی و ارتجاعی، و با رویکرد به ارزشهای شهروندی تلاش می کند که نظام ارزشی انقلاب تازه مولود را با ارزشهای جهان مدرن همزمان و همساز سازد.
- همگرایی با ارزشهای انسانی- اجتماعی جهان مدرن و واگرایی از ارزشهای ارتجاعی- استبدادی به انقلاب تازه مولود خون تازه ای دمیده و آگاهی بصیری از انقلاب ایران در جهان امروز فراهم ساخته است. به موجب چنین معرفتی است که افکار عمومی جهان از انقلاب مردم ایران حمایت می کنند!
- «زن- زندگی- آزادی» ساختار مرامنامه کنونی انقلاب اجتماعی مردم ایران است که از درونمایه تاریخی- اجتماعی و انسانی فرهنگ ایرانزمین سرشته است. هویتی تازه و فراتر از مفهوم استقلال سیاسی که با نفی دشمن داخلی (استبداد و اسلام سیاسی) آشکار می شود.
- تاکید کنیم جمهوری اسلامی با نادیده انگاری مطالبات محوری طبقات و اقشارهویت یافته، سرکوب و کشتار مردم بی پناه علل بروز تحولات میدانی پیش روی را فراهم ساخت، و بنیان نداشته خود را برباد انقلاب داد. پاردایم نفی سلطه و استبداد دینی و تاریخی زیربنای مبارزات امروز مردم ایران را تجلی می دهد که تحقق آن با نفی تمام و کمال حاکمیت جمهوری اسلامی میسر است و نه غیر از آن!
- از مختصات هر تحول ساختاری و پیمایش برتری هر انقلاب اجتماعی به میزان وسعت فرهنگ آن انقلاب و تاثیرات داخلی- منطقه ای و جهانی آن سنجش می شود. روند برساخت «نمادین، شعاری، نوشتاری، صوتی، تصویری… و کنش میدانی» در انقلاب تازه مولود امروز مردم جامعه ایران نشان می دهد که تحولات فرهنگی وسیعی در حال وقوع است. به این معنا ما شاهد زایش یک تحول وسیع در فرهنگ اجتماعی مبارزات ایران هستیم. که چنانچه فرهنگ انقلابی ایران متحول گردد، ابعاد وسیع اجتماعی از جمله منطقه ای و جهانی خواهد داشت. بی تردید تاثیر انقلاب امروز ایران ارتباط تنگاتنگی با منافع ملی آن قدرتها و کشورها دارد. مبارزه برای رفع تبعیض جنسیتی، طبقاتی و قومی از جمله تضادها و بحرانهای فزاینده جهان امروز در منطقه خاورمیانه و کشورهای پیشرفته است که مبارزه برای رفع تضادها می تواند میزان نزدیکی و دوری قدرتهای منطقه و جهان با انقلاب اجتماعی مردم ایران را توضیح دهد. بنابراین انقلاب ایران به یک راهبرد ملی برای ارتباط با قدرتهای منطقه و جهان امروز نیاز دارد که تدوین آن به تعامل و همگرایی سه جنبش موازی «صنفی، مدنی و سیاسی» بستگی می یابد.
چنین باد
معیارهای مبارزه دموکراتیک در جنبش انقلابی «زن- زندگی- آزادی» بخش چهارم
سروش آزادی
«بذر انقلاب از سوی کنشگرانی که خواستار دگرگونی هستند، افشانده می شود و این کنشگران کار را چون یک باغبان ماهرانه انجام می دهند. حال آنکه باغبانها برخلاف نیروهای طبیعت کار نمی کنند، بلکه بر روی آب، هوا، و خاک مساعد کار می کنند و میوه های نهایی کارشان نمایانگر همکاری میان کنشگران و طبیعت است.
انقلاب مردمی نوعی انقلاب است که به نام آزادی برای اکثریت برعلیه اقلیت ممتاز صورت می گیرد. این نوع انقلاب یک انقلاب موفق است. زیر نتیجه اش به حکومت رسیدن قانونی انقلابیون است.
(اما) انقلاب عقیم؛ نوعی انقلاب است که در آن رهبران، آرمانهایی را که مطرح کرده اند، جامه عمل نپوشانده اند. در واقع نوعی از انقلاب شکست خورده است. هرچند در این نوع انقلاب ممکن است رهبران آن، حتی عزمی قهرمانی تر به وجود آورند تا راه را برای ادامه حاکمیت خود هموار سازند!
کرین برینتون- کتاب کالبدشکافی چهار انقلاب»
پیوندها و گسست های انقلاب اجتماعی ایران
از درون حاکمیت جمهوری اسلامی که خود به عنوان آخرین رژیم ایدئولوژیک- دینی- استبدادی در تاریخ معاصر شناخته می شود، جامعه ایران شاهد انقلابی است که درون مایه آن غیرایدئولوژیک، سکولار و آزادی خواهانه است. با این توضیح شاخص های چنین انقلابی را می توانیم در گزاره های زیر مورد تاکید قرار دهیم:
- این انقلاب توانست فرای تمامی ایدئولوژیها که تجربه انباشته صده اخیر مبارزات مبتنی بر ارزشها در ایران بوده است، نقصانها را برطرف کرده و تولید محتوا کند! گفتمانهای برآمده از نظامهای ایدئولوژیک در جامعه ایران عاجز از تعریف و تبیین جایگاه فلسفی، انسانی- اجتماعی «زن- زندگی- آزادی» در دنیای معاصر بود که این مهم ساز و کار تکوین انقلاب تازه مولود را ضروری ساخت.
- تجربه نظامهای سیاسی- اجتماعی پسا مدرنیته وایدئولوژیهای مطرح چون «لیبرالیزم، مارکسیسم، اومانیسم… نشان می دهد که رفع تبعیض جنسیتی در نظام مرد سالار ناشدنی و دست نیافتنی است. و از طرف دیگر بالا آمدن شعار «زن- زندگی- آزادی» در انقلاب تازه مولود ایران و حمایت بی دریغ صدها هنرمند، نویسنده، کنشگر مدنی و سیاسی جهان از این شعار و انقلاب نشان داد که بازنگری اندیشیدن به این سه مفهوم کلیدی در زیست انسان مدرن یک ضرورت تاریخی است.
- مطالبات جنبش انقلابی مردم ایران سرمشق آزادی خواهان جهان گشت! زیرا حق خواهی مردم ایران پیوند جداناشدنی با مطالبات کثیر مردم امروز جهان دارد. پارادایم ارزشهای جوان ایرانی که در تقابل با استبداد تاریخی و ارتجاع دینی مطرح می گردد فصل مشترکی در رفع تبعیض جنسیتی، قومی، نسلی و طبقاتی امروز جهان دارد. و از طرف دیگردرونمایه اندیشه- عمل انسان ایرانی در فهم از زیست جمعی همگرایی دارد با ارزشهای زیست شده در جهان امروز! آنگونه که شالوده های ارزشهای مطرح در شعارهای میدانی شک و شبهه ای برای ما نمی گذارد که پیوند ناگسستنی بین مطالبات مردم ایرانزمین با خیل بیشمار مردمان جهان امروز دارد که از همان گسست ها و نابرابری ها در رنج هستند. برای همین فاکتور سه وجهی «زن- زندگی- آزادی» بنیادهای مشترک ارزشی را با شکستن مرزهای جغرافیایی سامان داده است. و پیوندهای جهانی آن در حوزهای هنری، ادبی، فرهنگی تا…. سیاسی حمایت افکار عمومی جهان مدرن را به رخ می کشد.
- بی شک تکوین و منشاء انقلابات جهان بر مقابله با سرکوب شدن نیازهای غریزی بشر و میل به دستیابی آن استوار بوده است. از جمله حق حیات و حق زندگی، حق برابری و… دیگر حقوق طبیعی- آن حقوقی که به قوانین و ضوابط حکومتی و فرهنگی خاصی وابسته نیستند- که ما هم اینک تجلی آنرا در ارزشهای انسانی- جهانی که در مفاد حقوق بشر و پیوستهای آن مشاهده می کنیم. نظام ارزشی تازه بنیاد جهان شمول و انکار ناپذیری که شالوده ای برای کنش اجتماعی و از جان گذشتن مردم ایران هم فراهم ساخته است و هم اینک در انقلاب امروز تجلی دارد. درک انگیزه میدان داری مردم ایران نمی تواند بدون فهم از چنین خواهشی قابل حصول باشد.
- انقلاب تازه مولود ایرانزمین فرای ارزشهای ذاتی خود و پیوستگی که با مطالبات تمامی اقشار اجتماعی مردم کشورهای خاورمیانه دارد، خارچشم رژیمهای استبدادی- اسلامی و توتالیتاریسم موجود در خاورمیانه است. بنیان خودویژگیهای انقلاب ایران که بنای آن استوار بر «زن- زندگی- آزادی» است، تناقض آشکاری با منافع حکومتها درکشورهای موجود خاورمیانه دارد که بیشتر بر اسلام سیاسی (از هر نوع آن) تاکید دارند. اساسا برابری جنسیتی، رفاه عمومی و اجتماعی (دولت رفاه) و تحقق آزادی انسان در نظام دموکراتیک تناقض آشکاری با محتوای اسلام سیاسی و حاکم بر کشورهای اسلامی دارد. تاکید ما به این گزاره در تفهیم این مسئله است که انقلاب اکنون مردم ایران در خاورمیانه دوستان خود را در میان جمعیتها و مردمی که میل به شهروندی در جامعه مدنی دارند، و دشمنان خود را در میان دولتها و حکومتهای اسلامی می یابند که ماهیتا میل ذاتی به توتالیتاریسم و دیکتاتوری مذهبی- دولتی دارند.
- بررسی دوستان و دشمنان انقلاب تازه مولود مردم ایران حکایت از آن دارد که جامعه جنبشی در مسیر تحقق ارزشهای انسانی- اجتماعی که در تقابل با حاکمیت مذهبی- رانتی و استبدادی است، مسیر خود را درهزاره سوم بدون حمایت قدرتها در خاورمیانه طی خواهد کرد. بنابراین عدم وابستگی به کشورهای پیرامونی نشان روشنی از استواری جنبش اجتماعی و استقلال رای آن در عبور از تمامیت خواهی و استبداد دارد. گفتمانی که مبانی آن استوار است بر «گذار کامل از جمهوری اسلامی با تاکید بر جنبشهای صنفی، مدنی و سیاسی، حفظ تمامیت ارضی و نظام غیرمتمرکز، جدایی نهاد دین از سیاست، تاکید بر آزادی های اجتماعی و دموکراسی مشارکتی و حداکثری، انتخابات آزاد و عادلانه و نهادینه کردن منشور جهانی حقوق بشر و حاکیت قانون، با حفظ محیط زیست».
- انقلاب تازه مولود جامعه ایران یک تحول بنیادین در فهم از ایدئولوژیها و وابستگی آن ارزشها به دولتهای استبدادی- توتالیتر و قدرتهای تمامیت خواه دارد. ما شاهد زایش یک انقلاب در ارزشها هستیم. مبانی ارزشی و نظام گفتمانی تازه ای که جوانان و نسلهای امروز با کنشگری در حوزه سیاسی و با پرهیز از همیاری مستقیم با احزاب و جریانات ساختاری و سنتی دهه های پیشین جامعه سیاسی ایران اما با حمایت آن جریانات، آنرا در زیست خود بازتولید می کنند. اگرچه گفتمانهای رهایی بخش مردم جامعه ایران در گزاره و مفاهیم رابطه تنگاتنگی با گذشته سیاسی دارد، اما در شیوه کنشگری میدانی، انقلاب مبتنی بر مبارزه خشونت پرهیز به جای خشونت محور، برتری سازماندهی افقی بر سازماندهی عمودی، تاکید بر دموکراسی حداکثری بجای ایدئولوژی های حداقلی، همگرایی ارزشهای بومی و جهانی و فراملی… تفاوتهای آشکاری با انقلابات صده اخیر ایران و حتی جهان دارد!
- انقلاب اجتماعی امروز ایران استوار بر کنش جهت دار و پیگیری است که مبانی سکولاریزم سیاسی- اجتماعی آن به یک تحول بنیادین مذهبی- فرهنگی- سیاسی- اقتصادی می ماند که ما آنرا در تجربه بشر به نام رنسانس در اروپا می شناسیم. این انقلاب در حال تغییر بنیادها در نظام اجتماعی ایران است. و شاید از صدر انقلاب مشروطه به این طرف، این اولین بار است که جامعه کنشگر ایران شاهد یک تحول فراگیر و چند وجهی در حوزه های متنوع و متعدد اجتماعی است که در انقلابات صده اخیر نشانی از آن نبود. آنچنان که می توانیم تاثیرات جهانی و منطقه ای آنرا از هم اکنون شاهد باشیم. توجه به این نکته مهم است که پیشروان انقلاب اکنون ایران نه احزاب ساختاری و با پشتوانه سازماندهی عمودی که اولویت اجتماعی ایشان بروی تغییر حاکمیت سیاسی بود، بلکه نسل جوان کشور هستند که تحولات را بنیادن از پائین به بالا و از جامعه مدنی به جامعه سیاسی تعقیب می نمایند. دراین رابطه زیربناهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه چنان در حال تبدیل است که چون سیلی بنیان افکن تمامی روساختها و شواهد را به زیر می کشد و در رویکردهای تازه نمایش می دهد! و به این دلیل تحولات کنونی جامعه ایران یک انقلاب در ارزشها است و بی شک جامعه ایران در مسیر رنسانس اجتماعی و تحولات مذهبی در ایران و کشورهای اسلامی قرار دارد.
چنین باد
0 Comments