شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

ایران: کشته‌شدن کولبرها به دست نیروهای امنیتی

ایران: کشته‌شدن کولبرها به دست نیروهای امنیتی

بازدیدها: 0

در منطقه‌ای محروم، ده‌ها نفر در حال حمل کالا با عبور از مرز عراق و ایران کشته شده‌اند

کولبرها کالاها را بر پشت خود در امتداد کوه‌های مرز ایران و عراق حمل می‌کنند، کردستان، ایران، ۲۹ آوریل ۲۰۱۷.
کولبرها کالاها را بر پشت خود در امتداد کوه‌های مرز ایران و عراق حمل می‌کنند، کردستان، ایران، ۲۹ آوریل ۲۰۱۷.  © ۲۰۱۷ عابد جلیل‌پوران/تصاویر خاورمیانه/تصاویر خاورمیانه از طریق گتی ایمیجز
  • مقامات ایران علیه کولبرهای عمدتاً کرد که از مرز عراق با کالاهایی برای فروش وارد می‌شوند، قوه قهریه بیش از حد و کشنده استفاده کرده است.
  • نرخ بالای بیکاری و فقر از جمله عوامل اشتغال مردم به باربری مرزی، یا کولبری، به شکل قانونی یا غیرقانونی، شده است که از لحاظ جسمی طاقت‌فرسا و شغلی خطرناک است.
  • مقامات ایران باید فرصت‌های اقتصادی خودکفا در مناطق مرزی فراهم کنند تا وابستگی به کولبری در این جوامع برای بقای اقتصادی را کاهش دهند.

(بیروت) – دیده‌بان حقوق بشر امروز گفت مقامات ایران علیه باربرهای مرزی عمدتاً کرد، کولبرها، که در اراضی ناهموار بین ایران و عراق  دست به انتقال کالا می‌زنند، از قوه قهریه بیش از حد و کشنده استفاده کرده است. این باربران دسترسی محدودی به عدالت یا راه حلی قانونی برای این نقض‌ها دارند، و مأموران ایرانی با کولبران بازداشت‌شده بدرفتاری کرده‌اند.

مقامات ایران برای مدتی طولانی جوامع کردی را سرکوب کرده و به حاشیه رانده‌اند. نرخ بالای بیکاری و فقر از عوامل اصلی اشتغال مردم به باربری مرزی، قانونی یا غیرقانونی، است که ورای خطرهای اضافه ناشی از نیروهای امنیتی ایران کاری طاقت فرسا و خطرناک است. اتحاد برای ایران، یک گروه حقوق بشری، گفت که کولبرها بیشتر مردان و پسران ۱۳ تا ۶۵ ساله هستند، اما شامل بعضی زنان نیز می‌شوند. مقامات ایران مدعی هستند که آنها از قوه قهریه برای توقف قاچاق استفاده کرده‌اند اما همچنین گفته‌اند که به جای سرکوب خشونت‌بار فعالیت‌های کولبران می‌خواهند آن را ساماندهی کنند.

ناهید نقشبندی، سرپرست پژوهشگری ایران در دیده‌بان حقوق بشر گفت «استفاده بیش از حد از قوه قهریه کشنده علیه کولبران کرد به دست نیروهای امنیتی ایران یک راه دیگر از سرکوب جوامع کردی است که از لحاظ اجتماعی و اقتصادی به حاشیه رانده شده‌اند». او اضافه کرد «مقامات ایران باید فرصت‌های اقتصادی خودکفا در مناطق مرزی فراهم کنند تا وابستگی به کولبری در این جوامع برای بقای اقتصادی را کاهش دهد.

بین اکتبر ۲۰۲۱ و آوریل ۲۰۲۴ دیده‌بان حقوق بشر با ۱۳ کولبر کرد مصاحبه کرد که بستگان قربانیان، یا نجات‌یافته و یا شاهد کاربرد قوه قهریه بیش از حد و کشنده از سوی نیروهای امنیتی ایران بوده‌اند. شاهدان گفتند که مرزبانی فراجا و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران جزو واحدهایی بوده‌اند که کولبرها را با قوه قهریه کشنده هدف گرفته‌اند.

وقایع مستندشده در مناطق مرزی ایران و عراق، در استان‌های کرمانشاه و آذربایجان غربی ایران رخ داده‌اند. هر ۱۳ نفر کرد بودند، مصاحبه‌ها از راه دور به زبان‌های کردی و فارسی انجام شدند، و مصاحبه‌شوندگان وقایعی را شرح دادند که بین سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۲۳ اتفاق افتاده بودند.

شش مصاحبه‌شونده گفتند که نیروهای امنیتی ایران آنها را هدف گرفته و به آنها شلیک کرده بودند، و دیگرانی را دیده بودند که مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند. دو نفر گفتند نیروهای امنیتی ایران با شلیک به بستگانشان که کولبری می‌کردند آنها را کشتند. یک نفر پس از رفتن روی مین یک پایش را از دست داده بود. دیده‌بان حقوق بشر مدارک پزشکی و اسناد دادگاه‌های شش نفر از بازماندگان از مین و جراحات اصابت گلوله را مورد بازبینی قرار داد که شامل دو نفر می‌شد که انفجار سبب قطع عضو آنها شده بود. سه نفر گفتند که نیروهای امنیتی ایران آنها را بازداشت و مورد ضرب و شتم قرار داد.

ابراهیم رئیسی، رییس‌جمهور تازه درگذشته ایران، در دیداری با کردها گفت که مقامات باید به جای غیرقانونی دیدن شغل کولبری برای آن مقررات وضع کنند. از سال ۲۰۲۰ طرح‌هایی در دولت و مجلس برای ایجاد معیارهای قانونی برای کار کولبری، حمایت از نیازهای اجتماعی و اقتصادی جوامع مرزنشین، و خواست محدود کردن استفاده از نیروی قهریه کشنده علیه کولبرها وجود دارد.

با وجود این، مقاماتی در نیروهای امنیتی ایران این قعالیت را در چارچوب موضعی امنیتی می‌بینند.  در ۱۶ دسامبر ۲۰۱۸، خبرگزاری اسپادانا از سرتیپ قاسم رضایی، فرمانده مرزبانی ایران، نقل قول کرد که «مرز طبق قانون تعریف دارد؛ هرگونه تردد غیرمجاز در مرز جرم تلقی می‌شود…»

به گفته گزارش [تاریخ 8 ژوئیه] مرکز حامیان حقوق بشر، سازمانی غیردولتی در انگلیس که به ترویج صلح پایدار و دموکراسی در ایران و خاورمیانه از طریق حمایت از حقوق بشر اختصاص دارد، بسیاری از کولبران دست به تجارت فرامرزی قانونی می‌زنند، و نه فعالیت‌های قانونی.

در ژوئن ۲۰۲۳ یک عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران خبر از پایان بررسی یک طرح قانونی داد و گفت اصلاحات مورد نظر نه تنها دامنه مجوز مأموران برای بکارگیری سلاح گرم، که شرایط لازم برای اجازه یافتن آنها به شلیک را گسترده‌تر می‌کند.

به جای اجازه دادن به نیروی قهریه کشنده حتی بیش از قبل علیه کولبرهای کرد، مقامات ایران باید استفاده آشکار از نیروی قهریه کشنده علیه آنها را محدود کنند، حق دادرسی عادلانه آنها را تضمین کنند، و نیروهایی که به شکل غیرقانونی به آنها حمله می‌کنند را برای این نقض‌ها مورد بازخواست قرار دهند.

ناهید نقشبندی

سرپرست پژوهشگری ایران در دیده‌بان حقوق بشر

استفاده مأموران ایرانی از نیروی قهریه کشنده علیه افراد در حال گذر از مرز منجر به پیامدهای مرگبار برای صدها نفر از این کارگران شده است. کردپا، خبرگزاری کردستان، گزارش داد که بین ۲۱ مارس ۲۰۲۳ و ۲۱ مارس ۲۰۲۴، حداقل ۴۴ کولبر کشته و ۴۶۳ کولبر زخمی شده‌اند. به گفته این گزارش، نیروهای نظامی مسئول بیش از ۸۰ درصد این قربانیان بوده‌اند، و حداقل ۲۸ نفر از قربانیان کودک بوده‌اند. در گزارشی مجزا، کردپا آمارهایی را ارائه کرد که حاکی از آن بود که از ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۴ حداقل ۲۴۶۳ کولبر از مناطق کردنشین ایران، استان‌های کردستان و کرمانشاه و آذربایجان غربی، کشته و مجروح شده‌اند.

دسترسی به عدالت و راه حل‌های قانونی برای کولبران به شدت محدود هستند، و حاشیه‌نشینی اجتماعی و اقتصادی آنها را تشدید می‌کند. با وجود یورش‌های متناوب و غالباً‌ مرگباری که این کولبران تجربه می‌کنند، چاره‌جویی قانونی حداقلی و مسئولیت‌پذیری مأموران حکومتی در ایران اتفاقی نادر است. نظام حقوقی ایران نسبت به حقوق فردی اولویت بیشتری به امنیت ملی می‌دهد، و حفاظت‌های قانونی کمی برای قربانیان باقی می‌گذارد. تلاش‌ها برای دادخواهی اغلب به دست جانبداری‌های سیستم، عدم شفافیت، و اختیارات تصمیم‌گیری گسترده اعطاشده به نیروهای امنیتی، راه به جایی نمی‌برند.

اصول پایه‌ای سازمان ملل درباره استفاده نیروی انتظامی از نیروی قهریه و سلاح گرم می‌گوید که مأموران انتظامی باید تنها در حالاتی از سلاح گرم استفاده کنند که وضعیت دفاع از خود یا دفاع از دیگران در برابر تهدید بلافاصل مرگ یا جراحت جدی، اجتناب از وقوع جرمی با جدیت ویژه از جمله تهدید جدی جانی، دستگیری فردی که چنین خطری را ایجاد کرده و در برابر مأموران مقاومت می‌کند، یا فرار آنها در میان باشد، و تنها در صورتی که روش‌های با شدت کمتر ناکافی باشند. در هر صورتی، استفاده کشنده تعمدی از سلاح گرم باید تنها در صورتی انجام شود که برای حفاظت از حیات مطلقاً اجتناب‌ناپذیر باشد

مأموریت حقیقت‌یاب سازمان ملل، و گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران، باید رفتار با کولبرهای کرد در ایران مورد بررسی و گزارشگری قرار دهند.

نقشبندی گفت «به جای اجازه دادن به نیروی قهریه کشنده حتی بیش از قبل علیه کولبرهای کرد، مقامات ایران باید استفاده آشکار از نیروی قهریه کشنده علیه آنها را محدود کنند، حق دادرسی عادلانه آنها را تضمین کنند، و نیروهایی که به شکل غیرقانونی به آنها حمله می‌کنند را برای این نقض‌ها مورد بازخواست قرار دهند».

کولبران در مناطق کردنشین

کولبران، که اغلب کرد هستند، با دور زدن گذرگاه‌های مرزی، کالاها را بین عراق و ایران حمل و نقل می‌کنند، و معمولاً بر اساس وزن و نوع کالاهایی که حمل می‌کنند دستمزد می‌گیرند. کلمه کردی «کولبر» از «کول» به معنای پشت و «بر» به معنای حمل‌کننده تشکیل شده است. آنها غالباً بارهایی بین ۲۵ تا ۵۰ کیلوگرم، و گهگاه سنگین‌تر، را در مسیرهای کوهستانی حدود ۱۰ کیلومتری، و بعضاً طولانی‌تر، حمل می‌کنند. عده کمی بارهایشان را با اسب و قاطر جابجا می‌کنند. دستمزد بر اساس عواملی مثل وزن بار، مسیر، و شرایط اقتصادی تعیین می‌شود.

کولبران معمولاً کالاهای مصرفی را جابجا می‌کنند که به شکل قانونی در معرض فروش قرار دارند. این شامل مواردی مثل چای، غذاهای بسته‌بندی‌شده، وسایل الکترونیک، پارچه، کفش، لباس، لوازم آشپزخانه، محصولات سلامتی و زیبایی، تایر، موبایل، و بعضاً سیگار می‌شود. کولبرها به دیده‌بان حقوق بشر گفتند که معمولاً از نوشیدنی‌های الکلی اجتناب می‌شود به خاطر این که ممنوعیت جابجایی و مصرف الکل می‌تواند منجر به جریمه‌های سنگین یا زندان شود.

کولبرهای کرد به دیده‌بان حقوق بشر گفتند که نیروهای امنیتی ایران متناوباً بدون هشدار به آنها شلیک کرده یا یورش می‌برند، حتی وقتی هیچ کالایی حمل نمی‌کنند. یک مرد ۳۱ ساله از سردشت در استان آذربایجان غربی گفت که در ژوییه ۲۰۱۸ نیروهای امنیتی از فاصله ۱۰ متری بدون هشدار به او و کولبرهای همراهش شلیک کردند. ستون فقرات او هدف اصابت گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفت که منجر به معلولیت او شد.

مردی ۳۳ ساله از منطقه اورامان، واقع در استان‌های کردستان و کرمانشاه، گفت او شاهد اصابت گلوله به یک کولبر در مقابل خود بوده، و سعی کرده است او را به بیمارستان منتقل کند.

او گفت «در پاییز ۲۰۲۳، حدود ۲۰۰۰ کولبر جمع شده بودند که نیروهای امنیتی ناگهان حمله کردند». او اضافه کرد «آنها تیر هوایی زدند به امید این که ما فرار کنیم، اما خیلی‌ها بارمان را نگه داشتیم. وقتی این را دیدند، شروع به شلیک داخل جمعیت کردند. جایی نداشتیم فرار کنیم، و متهممان کردند که اسلحه قاچاق می‌کنیم، که واقعیت نداشت. یک نفر پایین‌تر در کوه به پایش تیر خورده بود. سعی کردیم به او کمک کنیم، اما نیروهای امنیتی اول جلوی ما را گرفتند».

خیلی از کولبرها نیز توسط مین کشته یا مجروح می‌شوند، که خیلی از آنها از جنگ ۱۹۸۰-۱۹۸۸ ایران و عراق به جا مانده‌اند. با وجود این، بعضی افراد گفتند که به نظر آنها بعضی از مین‌ها اخیراً کار گذاشته بودند، زیرا در مسیرهایی که آنها قبلاً طی کرده بودند و امن می‌دانستند، انفجارهایی رخ داده بود.

یک مرد ۳۳ ساله از پیرانشهر در آذربایجان غربی گفت که او پایش را در ۳۰ سالگی به خاطر انفجار مین از دست داده است. او گفت خیلی از اعضای خانواده‌اش نیز کولبر بودند. نیروهای امنیتی به برادرش شلیک، و پسرخاله اش را به قتل رسانده‌اند.

بر اساس گزارش وب‌سایت عصرایران، استان‌های با جوامع بزرگ کرد، مثل کرمانشاه و کردستان، در سال گذشته در میان ۱۰ استان با بالاترین نرخ بیکاری قرار داشتند، و بسیاری از کولبرها اهل این مناطق هستند.

یازده کولبر گفتند که آنها به عنوان آخرین راه حل به این کار مشغول شدند زیرا هیچ فرصت اشتغال دیگری پیدا نکردند و نیاز داشتند از خانواده‌شان حمایت کنند. چهار مرد گفتند که آنها از یازده سالگی مشغول به کولبری شدند.

یک مرد ۳۶ ساله از سردشت در استان آذربایجان غربی گفت که وقتی هشت سالش بود، پدرش در هنگام کار کولبری پا روی مین گذاشت و فوت کرد. پسر در یازده سالگی مشغول همان کار شد تا به تأمین هزینه‌های خانواده کمک کند.

بعضی افراد گفتند که آنها به این کار مشغول شدند چون دیگر کارهای موجود دستمزد پایینی داشتند. یک مرد ۳۳ ساله از اورامان گفت که با وجود داشتن مدرک کارشناسی، او نتوانسته است شغل ثابت دولتی پیدا کند. شغل‌های خصوصی که او پیدا کرده بود چنان دستمزد پایینی می‌دادند که او به زحمت از پس پرداخت اجاره‌اش برمی‌آمد. او به عنوان کولبر مشغول به کار شد تا اجاره خانه و زندگی خود و همسرش را تأمین کند.

استفاده نیروهای امنیتی از سلاح کشنده 

دوازده نفر از مصاحبه‌شوندگان وقایعی را شرح دادند که در آن نیروهای امنیتی ایران، معمولاً بدون هشدار، به کولبرها شلیک کرده بودند. دو نفر از کشته‌شدن بستگانشان صحبت کردند. یک نفر گفت که شوهرخواهر ۳۰ ساله‌اش در اکتبر ۲۰۲۲ با شلیک گلوله کشته شد. این مرد، که فرزندی ۱۰ ساله داشت، دومین همسر خواهر مصاحبه‌شونده بود، که اولین همسرش نیز یک دهه قبل در حال کار کولبری فوت کرده بود. او گفت:

شوهرخواهرم و دوستانش، همه بیکار بودند، و به کردستان عراق رفتند تا کالاهایی برای فروش به ایران بیاورند. اما بستن مرزهای ایران آنها را تقریباً ۱۰ روز در اقلیم کردستان عراق آواره کرد. وقتی سعی کردند برگردند، نیروهای ایرانی حدود یک شب در کوه‌ها به شوهرخواهرم شلیک کردند…وقتی جسد را گرفتیم…دکتر گفت یک گلوله کلاشنیکف به پای چپ او خورده و باعث خونریزی شدید شده است.

یک مرد ۳۳ ساله گفت که در پاییز ۲۰۲۳ در حال حمل لوازم آرایشی و بهداشتی، مأموران امنیتی به پشت او شلیک و ستون فقراتش مجروح کردند.  او گفت پس از این تیراندازی با مشکلات جدی سلامت روان روبه‌رو بوده، و سه بار اقدام به خودکشی کرده است. یک ماه قبل‌تر، نیروهای امنیتی به پشت او ساچمه شلیک کرده بودند، که به گفته او منجر به عفونت شده بود.

نیروهای امنیتی ایران در فوریه ۲۰۱۷ به مردی ۴۰ ساله از اشنویه در آذربایجان غربی شلیک کردند و سبب نابینایی او شدند. او گفت:

اولین و آخرین باری بود که به عنوان کولبر کار کردم. آن بار به خاطر نیاز تصمیم گرفتم بروم. غروب بود که دیدیم یک عده از مرز پایین می‌آیند…نمی‌دانستم مرزبان‌هایی هستند که پیاده آمده‌‌اند…وقتی فهمیدم سرباز هستند، رویم به طرف آنها بود و به سمت من شلیک می‌کردند. یک گلوله مستقیم به سرم خورد، اول به چشم چپم و بعد به چشم راستم، و باعث شد بینایی هر دو چشمم را از دست بدهم.

یک مرد ۳۶ ساله از سردشت در ژانویه ۲۰۱۴ هدف اصابت گلوله در پشت قرار گرفته بود، که منجر به آسیب نخاعی و معلولیت دائمی شده بود. او گفت در زمان شلیک نیروهای امنیتی در حال حمل کالا با قاطرهایش بوده است. قاطرهایش کشته شدند و او شاهد این بوده است که نیروهای امنیتی قاطرهای یک مرد همراهش را کشته و سپس به آتش کشیدند.

یک مرد ۲۵ ساله گفت که وقتی ۱۶ یا ۱۷ سال داشته است، نیروهای امنیتی در مرز نوسود در استان کرمانشاه به او شلیک کردند.

پلیس مرزی ایران همیشه به ما شلیک می‌کند. من چند بار در زانو هدف گلوله قرار گرفته‌ام، و حالا سه گلوله در تاندون زانوی راستم نشسته‌اند که روی توازنم اثر می‌گذارد. اولین باری که با تیراندازی مواجه شدم ۱۶ یا ۱۷ سالم بود. اول ترس مرا فلج کرد – حس عجیبی است وقتی می‌بینی یک نفر مستقیم تو را هدف گرفته است…در حال فرار از یک صخره پنج متری سقوط کردم و زانویم شکست.

مردی ۴۱ ساله از اشنویه در آذربایجان غربی گفت که در فوریه ۲۰۱۷ نیروهای امنیتی به سر او شلیک کردند و سبب نابینایی هر دو چشم او شدند. یک مرد ۳۲ ساله از سردشت گفت که در دسامبر ۲۰۱۳ نیروهای امنیتی به او و کولبران همراهش یورش بردند، که منجر به جراحت‌های جدی برای او و مرگ هشت اسب شد:

[نیروهای امنیتی ایران] طوری شلیک می‌کردند انگار در میدان جنگ هستند، و یک گلوله به شکمم خورد. من از اسبم افتادم، و آنها نزدیک شدند و در حین خونریزی، هر قدر التماس کردم، کتکم زدند و توهین کردند. یکی از آنها تفنگش را به سمت سرم گرفت، یک تیر خلاصی هم زد به سرم درست مثل اعدام .  به شکل معجزه‌آسایی زنده ماندم. بعد به چندین بیمارستان برده شدم و دکترها گفتند دوام نمی‌آورم. تقریباً یک سال در کما بودم، بینایی‌ام را از دست دادم، وشکمم را جراحی کردند چون گلوله روده بزرگم را در پنج نقطه سوراخ کرده بود.

تهدید مرگبار مین

بسیاری از کولبرها در اثر مین‌ها دچار جراحات جدی از جمله قطع عضو می‌شوند. در حالی که بسیاری از مین‌ها در جریان جنگ ۱۹۸۰-۱۹۸۸ ایران و عراق کار گذاشته شده‌اند، بعضی از کولبرها بر این باور هستند که نیروهای امنیتی ایران اخیراً در مسیرهای آنها مین‌گذاری کرده‌اند. ایران در میان ۱۶۴ کشوری نیست که پیمان منع مین ۱۹۹۷ را تصویب کرده‌اند، که به شکلی جامع مین‌های ضدنفر را ممنوع می‌کند و اعضا را ملزم به پاکسازی مین‌ها، نابودی ذخایر، و یاری به قربانیان می‌کند.

یک مرد ۳۳ ساله از پیرانشهر در نوامبر ۲۰۲۰ به خاطر مین یک پایش را از دست داد. او گفت:

قبل از آن بارها به عنوان کولبر از آن مسیر رفته بودم و آن را به خوبی می‌شناختم. حتی سه شب قبل، آنجا بودم و خبری از مین نبود. آنجا قبل از آن هیچ مینی نبود. اما آن روز رفتیم و مین بود. این نشان می‌دهد که یک یا دو شب قبل آنجا را مین‌گذاری کرده بودند، با اطلاع از این که مسیر مورد استفاده کولبرهاست. ما این مسیرها را دفعات زیادی رفته‌ایم، می‌دانیم مین‌های قدیمی کجا هستند، و از جاهایی می‌رویم که مطمئن هستیم. اما آنها مین‌های جدید کار گذاشته‌اند.

در سال ۲۰۲۲ یک دفتر وکلای محلی ایرانی در نامه‌ای به استاندار آذربایجان غربی خواهان اصلاح موضوع مین‌ها شد وگفت:

قربانی شدن متناوب و بدون تبعیض شهروندان به خاطر مین، ماهیت گسترده و ناامن مناطق مین‌گذاری‌شده را نشان می‌دهد. نیازی ضروری برای ارتباطات گسترده و مداوم با وزارت دفاع، و ستاد پاکسازی مین وجود دارد…علاوه بر این، استفاده از مین‌های ضدنفر در بعضی مناطق مرزی، در حالی که انتظار عبور و مرور کولبرها می‌رود، استانداری را ملزم می‌کند تا این موضوع را با مقامات مرتبط تحت بررسی قرار دهد.

جراحات اغلب منجر به از بین رفتن امرار معاش می‌شود. بدون مزایای اجتماعی یا بیکاری در ایران، تنها امید کولبرهای مصدوم شناسایی به عنوان جانباز و دریافت مزایای معلولیت است.

به گزارش بی‌بی‌سی فارسی، تنها مسئول ایرانی بررسی وضعیت قربانیان مین‌ها «کمیسیون‌های ماده ۲» مستقر در استانداری‌های ایران هستند، که شامل هشت عضو از جمله نمایندگانی از نهادهای نظامی و امنیتی و همچنین بنیاد شهید و امور ایثارگران هستند؛ نهادی ایرانی که بودجه‌اش را مستقیماً از بودجه کشور دریافت می‌کند و به جانبازان و خانواده سربازان کشته‌شده در جنگ وام اعطا می‌کند.

با وجود این، نماینده‌ای از طرف قربانیان در این کمیسیون‌ها حضور ندارد. کمیسیون‌ها در سطح استانی تشکیل می‌شوند که حادثه در آن رخ داده است، مدارک ارائه‌شده توسط قربانی را بررسی می‌کنند، و تعیین می‌کنند که آنها به عنوان شهید یا جانباز مورد شناسایی قرار بگیرند. اگر کمیسیون ماده ۲ فردی را به عنوان جانباز بشناسد، بنیاد شهید و امور ایثارگران برای آنها مستمری تعیین می‌کند؛ در غیر اینصورت، آنها از سازمان‌های رفاهی دیگر مثل سازمان بهزیستی و کمیته‌های امداد حمایت دریافت خواهند کرد که سازمان‌های خیریه ایرانی هستند که از خانواده‌های فقیر حمایت می‌کنند.

وکلا و فعالان مدنی می‌گویند کمیسیون ماده غالباً به دلایل مختلف از شناسایی کولبرها به عنوان جانباز سر باز می‌زند. این شامل رفتن روی مین در حال ورود به خاک عراق، عبور غیرقانونی از مرز، داشتن بستگان فعال در گروه‌های کرد ضدحکومت، یا قاچاق الکل از عراق می‌شود.

عدم دسترسی به عدالت و راه حل قانونی

دیده‌بان حقوق بشر اسناد دادگاه‌های پنج فرد را مورد بررسی قرار داد که به دست نیروهای امنیتی ایران مجروح شده بودند. بررسی اسناد حقوقی نشان می‌دهد که شکایات ثبت‌شده توسط افرادی که هدف گلوله قرار گرفته‌اند، غالباً بر اساس ماده ۳، تبصره ۹ قانون بکارگیری سلاح توسط مأمورین نیروهای مسلح رد می‌شود. در هر صورت، مصاحبه‌شوندگانی که حکم دریافت غرامت گرفته‌اند گفتند غرامت یا به طور کامل یا از اساس پرداخت نشده است.

در سال ۲۰۲۲ یک دادگاه تحقیقی دادسرای نظامی  دراستان آذربایجان غربی پرونده‌ای را درباره شلیک بر خلاف مقررات مورد بررسی قرار داد. در سال ۲۰۲۱، اعضای مرزبانی در منطقه «صفر مرزی» مرز به کولبرها شلیک کرده بودند و سبب مرگ یک نفر شده بودند. مقامات بر اساس ماده ۲۶۵ قانون آیین دادرسی کیفری برای فرد شلیک‌کننده دستور منع تعقیب صادر کردند.

یک مرد ۴۱ ساله که در حین کار کولبری در سال ۲۰۱۷ هدف گلوله قرار گرفته و چشمش را از دست داده بود مدارک دادگاهی‌اش را در اختیار دیده‌بان حقوق بشر گذاشت. بر اساس شرح دادگاه در سال ۲۰۲۰، یک دادگاه نظامی در آذربایجان غربی برای متهمان قرار منع تعقیب صادر کرده بود. دادگاه در نهایت به مرزبانان دستور داده بود به او دیه پرداخت کنند، اما او گفت هنوز هیچ خسارتی دریافت نکرده است.

در ماه مه ۲۰۲۲ دادگاهی نظامی در استان آذربایجان غربی یک مأمور مرزبانی را به خاطر قتل غیرعمدی ناصر ابراهیم‌زاده، که در وسیله‌ای نقلیه در نزدیکی مرز قرار داشت، به پرداخت دیه کامل و جریمه ۳۰ میلیونی ریالی بدل از حبس محکوم کرد.

در سال ۲۰۱۸ یک دادگاه نظامی در آذربایجان غربی پرونده شلیک بیش از صد گلوله کلاشنیکف توسط مأموران مرزبانی در آذربایجان غربی به سمت کولبرها در سال ۲۰۱۷ را مورد بررسی قرار داد، که منجر به مجروح‌شدن یک مرد از ناحیه شانه راست شده بود. این حکم همچنین دستور به پرداخت دیه می‌داد.

دیده‌بان حقوق بشر همچنین اسناد دادگاهی یک مرد مجروح‌شده در یک حادثه مین را بررسی کرد. در این پرونده نه تنها او غرامتی دریافت نکرده بود، بلکه دادگاه او را به خاطر عبور غیرقانونی از مرز مجرم شناخته بود.

یک مرد ۳۳ ساله که در سال ۲۰۲۰ در حین کولبری به خاطر انفجار مین پایش را از دست داده بود، در اقلیم کردستان عراق مراقبت پزشکی دریافت کرده و به ایران بازگشته بود. او به اتهام عبور غیرقانونی از مرز به دادسرای انقلاب آذربایجان غربی احضار شده بود. در نهایت، دادگاه استیناف او را از زندان آزاد، اما گذرنامه‌اش را مصادره، و او را ممنوع الخروج کرده بود.

در سال ۲۰۲۲ یک دفتر محلی وکلای ایران در نامه‌ای به استاندار آذربایجان غربی خواستار بررسی پرونده‌های حل‌نشده قربانیان مین شد. این وکلا به بیش از ۴۰۰ پرونده بسته‌نشده اشاره کردند که بعضی از آنها بیش از ۲۵ سال قدمت داشتند، و پس از اطلاع‌رسانی به استانداری، هیچ پاسخی به آنها داده نشد.

وکلا گفتند که دولت به خاطر عدم پاکسازی مین‌ها مسئول حمایت و پرداخت غرامت به قربانیان است. آمارهای فعلی نشان می‌دهند که استانداری از لحاظ تعداد پرونده‌ها، جلسات کافی برای کمیسیون تشکیل نداده است.

 سناریو سازی برای کارگر بازداشت شده شریفه محمدی و اتهام واهی «بغی» علیه او را بشدت محکوم‌ میکنیم

 سناریو سازی برای کارگر بازداشت شده شریفه محمدی و اتهام واهی «بغی» علیه او را بشدت محکوم‌ میکنیم

بازدیدها: 0

شریفه محمدی فعال کارگری رشت با اتهام کاملا واهی «بغی» مواجه شده است. در کذب محض و شرم آور بودن این اتهام شکی نیست. یک‌ فعال کارگری و‌ مدنی مستقل و شناخته شده را بدون کوچکترین وقاهتی با اتهام سنگینی روبرو‌ کرده اند که خودشان هم‌میدانند از ذره ای حقیقت برخوردار نیست. 

شریفه محمدی در تاریخ ۱۴ آذر ۱۴۰۲ دستگیر شد و به مدت چند ماه درسلول انفرادی نگه داشته شد. طبق گزارشات موجود از جمله منتشر شده در کانال کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، بدنبال بازداشت، شریفه محمدی برای مدت طولانی تحت فشارهای جسمی و روانی شدید برای اخذ اعترافاتی علیه خود بود. او تا مدتها از ملاقات با خانواده ی خود، به ویژه فرزند خردسالش، محروم بوده و برای مدت طولانی اجازه ی تماس تلفنی با خانواده را نداشته است. از دیگر سو فشارهای جسمی و بدرفتاری های مکرر با شریفه، از سوی وزارت اطلاعات به حدی بود که شاید به خاطر ترس از به خطر افتادن جان شریفه، منجر به اعتراض مسئولین زندان نسبت به ضرب و شتم او شد. پس از اعتراض مسئولین زندان به شکنجه شریفه، او امکان ثبت شکایت را پیدا کرد. اکنون مشخص گردیده که شریفه محمدی در این مدت  حداقل دو بار به شدت مورد شکنجه قرار گرفته است.

سندیکای کارگران شرکت واحد اذیت و آزار و سناریوسازیهای کذایی که بارها علیه اعضای سندیکا نیز با عنوانهای مختلف بکار برده شده است بشدت محکوم‌میکند و‌خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط کارگر زندانی شریفه محمدی می باشد. 

شریفه محمدی، کارگر زندانی، آزاد باید گردد!

#نه_به_سناریوسازی

چاره کارگران وحدت و تشکیلات است.

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

۱۲ تیر ۱۴۰۳

دکتر مصطفی مهرآیین  با انتشار بیانیه‌ای خطاب به مردم ایران از آن‌ها درخواست کرد که در انتخابات رژیم شرکت نکنند.

دکتر مصطفی مهرآیین  با انتشار بیانیه‌ای خطاب به مردم ایران از آن‌ها درخواست کرد که در انتخابات رژیم شرکت نکنند.

بازدیدها: 27

خطاب به مردم شریف سرزمینم ایران

قدرت جمعی شما در فضای مدنی جامعه برای تحقق اهداف انسانی و اخلاقی‌تان کافیست.

مردم شریف سرزمینم،قدرت واقعی قدرت شما، آگاهی تاریخی واقعی آگاهی تاریخی شما و منازعه واقعی هم منازعه قدرت جمعی شما با اقتدارگرایانی است که در معنای دقیق آن قدرت را در دست دارند. شما نیازی به هیچ میانجی از جمله نیروهایی به اصطلاح اصلاح طلب میان خود و هسته سخت قدرت ندارید و باید منازعه خود با قدرت و تحقق اهداف و آرمان‌ها و خواسته‌هایتان را مستقیم و در قالب اشکال متفاوت جنبش مدنی دنبال کنید که بسیار کارساز بوده و چنان که در مساله حجاب یا رفتن زنان به استادیوم یا آشکارکردن فساد سیستماتیک موجود در نظام سیاسی یا جلوگیری کردن از پدیده‌های نادرستی چون قطع‌کردن درختان یا به عقب‌راندن گشت ارشاد نشان داده‌اید، توانسته اید مفهوم  “مردم”  و ” قدرت جمعی مردم” را عینیت ببخشید. به آگاهی تاریخی ساده خود که آن را در قالب گزاره های روشن و شفافی چون ” اینجوری چیزی عوض نمی شود” یا ” اینا فقط فکر خودشونن” یا…. بیان می‌کنید ایمان داشته باشید و با تکیه بر همین آگاهی در پیوند با یکدیگر قرار گیرید و با  گره‌زدن وجودتان به یکدیگر از خود یک نیروی متحد بسازید.

بنده به عنوان فرزند این سرزمین، خاضعانه به شما پیشنهاد می‌کنم قدرت خود را به هیچ نیرویی از قبیل اصلاح‌طلبان واگذار نکنید. اینکار هم باعث حذف قدرت شما و جامعه مدنی خلق شده توسط شما و هم از میان رفتن یاد و خاطره و حقیقت جان های پاک جوانان و زنان و مردان شهید جنبش‌های سال‌های ۹۶ و ۹۸ و جنبش عظیم زن، زندگی، آزادی می شود. با شرکت شما در انتخابات و پیروزی احتمالی نیروهای به اصطلاح اصلاح‌طلب، اقتدارگرایان بار دیگر  به پشت صحنه قدرت باز گردانده می‌شوند تا با پرهیز از رودرویی مستقیم با مردم و تکیه دوباره به همان مشروعیتی که شما با رای خود به آنها بخشیده‌اید، بار دیگر بتوانند منافع شما را در بازی‌های قدرت خود و  اصلاح طلبان گم سازند.

با نه گفتن به انتخابات و حفظ فضای سیاسی فعلی کشور یعنی فضای منازعه مستقیم مردم فهیم و آزادیخواه و شریف کشور با اقتدارگرایان و نگه داشتن اقتدارگرایان در صحنه  مدیریت کشور که صحنه رسوایی آن‌ها و آشکار کننده ناتوانی آن‌ها در اداره امور کشور است آرام آرام دامنه تلاش برای تحقق منافع و آرزوها و آرمانهای خود را گسترش دهید و فضای تنفس قدرت را تنگ تر و تنگ تر سازید. امیدوارم با دوری از آفات تاریخی “استبداد دولت”، ” استبداد حقیقت”، استبداد تاریخ”، و با در پیش گرفتن سیاست “صبوری، جدیت، انضباط” و ” آمادگی بی پایان برای پذیرفتن رنج‌های مسیر”، “وجود” تک تک خود را تبدیل به “زندگی” و زندگی خود را تبدیل به ” رخداد” و رخداد خود را تبدیل به ” جاودانگی” کنید تا بار دیگر با هم ایران را تبدیل به لحظه‌ای آبرومند از تاریخ انسان بر این کره خاکی سازیم.

فرزند ملت ایران

مصطفی مهرآیین

تحریم انتخابات یک کنش مدنی است

تحریم انتخابات یک کنش مدنی است

بازدیدها: 0

ابوالفضل قدیانی

با آنکه مستبد قدرت‌پرست ایران، علی خامنه‌ای، کارنامه تاریک خود را به ننگ کشتار پاییز ۱۴۰۱ نیز آلوده است و انتخابات مفتضح مجلس را در اسفند ۱۴۰۲ به شیوه‌ای رسواتر از انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ و انتخابات مجلس ۱۳۹۸ برگزار کرده است، مرگ غیر منتظره ابراهیم رئیسی فرصتی را برای عده‌ای فراهم آورده است که باز بر طبل توخالی و رسوای «بهبود تدریجی امور بدون تغییر نظام حاکم» بکوبند و بکوشند از شکاف صندوق آرا راهی برای ورود خود به قدرت بگشایند. این در حالی است که مستبد حاکم هر روز بیشتر و بیشتر برنامه خالص‌سازی‌اش را پیش برده است و در سه انتخابات گذشته حتی تاب رقابت حداقلی و اندکی پیش‌بینی‌ناپذیری در نتایج انتخابات مهندسی شده‌اش را نیز نداشته است.

عجبا که علی‌رغم این اوصاف کسانی تندتر نعل وارونه می‌زنند و اختناق، سرکوب، نابسامانی و ناکارآمدی حاکم بر کشور را گاه به تلویح و گاه به تصریح به عدم استفاده از «فرصت» انتخابات نسبت می‌دهند و عدم مشارکت عمومی در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ و تحریم موفق انتخابات ۱۴۰۲ را مسبب تشدید مشکلات کشور قلمداد می‌کنند. گویی از طریق خیمه‌شب‌بازی‌ انتخابات، که بازیگران و قوانین‌ خلق‌الساعه‌اش دیگر جزءبه‌جزء مطابق هوس مستبد امروز ایران علی‌خامنه‌ای تعیین می‌شوند، تا کسی که کوچکترین شائبه‌ای از عدم متابعت بی‌چون‌وچرا یا تأثیرگذاری در آینده کشور برخلاف خواست‌های خودکامه قدرت پرست حاکم بر ایران در ناصیه‌اش نوشته شده حذف شود- می‌توان در کار کشور کارستان کرد.

جریان اصلاح‌طلب در انتخابات ۱۴۰۲ برای اولین بار و به درستی از شرکت در یک انتخابات رسوا سر باز زد هرچند کسانی با با انگیزه‌های عیان منفعت‌طلبانه کوشیدند که در یک‌پارچگی این عدم شرکت ترک بیندازند. به گمان من تحریم موفق انتخابات ۱۴۰۲(انتخابات مجلس با مشارکتی محدود که به کذب ۴۰ درصد اعلام شد زنگ خطر را برای این نظام به صدا در آورده است. مستبد به خوبی می‌داند که اکثریت همین شرکت‌کنندگان نیز یا از سر ترس و اجبار شغلی و معیشتی و یا به خاطر رقابت‌های منطقه‌ای حاضر شده‌اند در انتخابات مجلس ۱۴۰۲ رأی دهند) مستبد حاکم و اتاق فکرش را واداشته که مکر دیگری را در کار کنند. این مکر همانا اجازه حضور چهره به زعم بعضی موجهی از گزینه‌های اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری است.

به نظر می‌رسد ناکارآمدی دولت ابراهیم رئیسی، تشدید بحران‌های اقتصادی و اجتماعی، تغییرات آتی در صحنه سیاست بین‌الملل و امکان خیزش مجدد جنبش زن، زندگی، آزادی نیز مزید بر علت شده‌اند تا مستبد امروز ایران دوباره متشبث به صندوق آرا شود. شاید خودکامه ایران و اتاق فکرش به این نتیجه رسیده باشند که حتی می‌توان، در صورتی که آتش انتخابات داغ شد، به یک دولت نیم‌بسمل به‌اصطلاح اصلاح‌طلب تن داد. با سر کار آمدن چنین دولتی او وانمود خواهد کرد که مشروعیت حکومتش را، که بالکل از دست رفته، دوباره بدست آورده است و شیب تند مشروعیت‌زدایی از استبداد ولایت مطلقه فقیه را معکوس کرده است. البته به نظر من مطلوب او برپایی انتخابات نمایشی-فرمایشی با هیزم تتمه مقبولیت اجتماعی جریان اصلاح‌طلب بر سرکار آمدن رئیس‌جمهور به اصطلاح اصول‌گرا خواهد بود تا هم روند خالص‌سازی را تکمیل کند و هم با پروپاگاندای برگزاری انتخابات رقابتی، برای خود مشروعیت بین‌الملی بتراشد.

اما به هر حال در مقام تحلیل استقرار دولت به اصطلاح اصلاح‌طلب برای علی خامنه‌ای چندان هم نامطلوب نیست. برای نمونه او با پنهان شدن پشت چنین دولتی هزینه مذاکرات با دولت آتی آمریکا را از وجهه رهبر جبهه مقاومت، که با هزار تزویر برای خود ساخته است، پرداخت نمی‌کند. چنین تزویری در زمان استقرار دولت به اصطلاح اصول‌گرای منتسب به خود او بسیار سخت‌تر است. او با بحران‌های حاد معیشتی پیش رو هم دوباره نقش منتقد فعال دولت را بازی خواهد کرد و در افزایش لاجرم قیمت حامل‌های انرژی نیز همه چیز را به گردن دولت به اصطلاح اصلاح‌طلب خواهد انداخت. علی خامنه‌ای با متحد کردن جریان حامی استبداد در حمله و کارشکنی علیه دولت، از غیر قابل مهار شدن شکاف در بین حامیان حکومت، که به سبب رقابت بر سر رانت و پست در زمان دولت فعلی غیر قابل کنترل شده نیز جلوگیری خواهد کرد.

باید یادآوری کرد که مستبد حاکم بر ایران این شیوه را یک‌بار در زمان ریاست جمهوری حسن روحانی آزموده است. شخص علی خامنه‌ای به دست حسن روحانی و جواد ظریف پروژه برجام را به پیش برد در حالی که هیچ وقت مسئولت آن را بر عهده نگرفت. بالعکس، او با گرفتن ژست مخالفت با برجام کوشید که وجهه رهبر مقاومت بودن را در چشم اندک هواداران خام‌اندیش و ایدئولوژیکش حفظ کند.

نمونه دیگر ماجرای افزایش بهای فرآورده‌های سوختی در آبان‌ماه سال ۹۸ بود. باز هم حاکمیت موازی کوشید تا هزینه گزاف این کار را، دولت و شخص حسن روحانی پرداخت کند در حالی که نظام استبدادی حاکم (با توجه به هزینه‌های گزاف جانبی) چاره‌ای جز انجام آن کار به آن شیوه نداشت. در چهار سال دوم حسن روحانی نیز، بحران معیشتی ناشی از شکست برجام، تماماً به نام او و نه مسبب اصلی، یعنی شخص مستبد و نظام وابسته به او نوشته شد.

این‌جا ممکن است کسی احتجاج کند که به هر حال این نیاز مستبد به رأی مردم و اینکه کسی مثل پزشکیان از سد سدید نظارت استصوابی گذشته است روزنی را می‌گشاید که همزمان به نفع مردم نیز هست و نباید این «فرصت» را از دست داد. در پاسخ اولاً باید به این نکته بدیهی اشاره کرد که فقر، فساد، ناکارآمدی فراگیر، ناامنی، تبعیض نظام‌مند شبه‌آپارتاید، سرکوب زنان و البته به خاک و خون کشیده شدن بسیاری از هم‌وطنان طی جنبش‌های سال‌های گذشته نتیجه محتوم حکمرانی مستبدانه و به غایت فاسدی است که خود علت ایجاد و در عین حال محصول نظارت استصوابی همه‌جاحاضر استبداد ولایت فقیه است. امتداد این استصواب استبدادی تنها محدود به رؤسای قوای سه‌گانه نیست بلکه دستگاه عریض و طویل امنیتی مستبد حاکم بر ایران، قلع‌وقمع شورای نگهبان را در تمام اجزای بدنه مدیریتی و اجرایی و حتی آموزشی کشور از طریق گزینش و حراست و … تکمیل می‌کند و این‌چنین می‌شود که اکثر پست‌های مهم مدیریتی دستگاه‌های اجرایی و قضایی و انتظامی و نظامی نه به دلیل شایستگی بلکه به واسطه سرسپردگی به قدرت غصب می‌شوند و فضاهای تنفس، بنا به ذات این نظام، یک به یک بسته می‌شوند. گذشتن یک نفر از سد نظارت استصوابی و حتی رئیس‌جمهور شدن او منجر به هیچ تغییر معناداری به نفع ملت در کار کشور نخواهد شد.

نکته مهم دیگر این است که مستبد حاکم، حتی با وجود این قلع‌وقمع، همچنان به این مجالس و دولت‌های فرمایشی نیز اعتماد ندارد. او با تثبیت و برساختن نهادها و شوراهای عریض ‌و طویل موازی و بالادستی و ایجاد بنگاه‌های عظیم اقتصادی -که بالکل از دایره نفوذ دولت و مجلس خارج‌اند- دولت و مجلس موازی (و به عبارت رساتر حاکمیت موازی) خود را ساخته است. اگر مجلس و دولت منویات مستبد امروز ایران، علی خامنه‌ای، را موبه‌مو اجرا نکنند این حاکمیت موازی و با دخالت مستقیم نهادهای امنیتی و نظامی هرگونه عدم همراهی را منکوب می‌کنند. البته تشکیل این حاکمیت موازی بی‌هزینه نبوده و نیست. این نهادها و بنگاه‌ها به موازات دولت‌های مستعجل و مستأصل و معطل جمهوری اسلامی، مشغول بلع و غارت و حیف‌ومیل ثروت ملی مطابق منویات ولی‌فقیه‌اند تا با توزیع رانت، سیاهی‌لشکر ویژه‌خوار و جیره‌خوارشان در روز مبادا این مردم جان‌به‌لب رسیده را سرکوب کند. در این ساختار استبدادی، اگر به فرض بعید اجازه داده شود که مسعود پزشکیان از صندوق‌های رأی بیرون بیاید و او نیز ناگهان و برخلاف نشانه‌های فعلی، قصد کند که تغییرات جدی در مدیریت کشور ایجاد کند، حاکمیت موازی دست‌به‌کار می‌شود و با بحران‌آفرینی و مختل کردن کارویژه‌های دولت، عملاً اجازه بهبود احوال ملک و ملت را نمی‌دهد.

برای روشن‌تر و ملموس‌تر کردن استدلال‌های سطور فوق اشاره به چند بن‌بست و مسئله گریبانگیر کشور مناسب است. یک نمونه بارز سیاست خارجی نظام استبداد دینی است. دیگر بر همگان عیان است که یکی از پایه‌های مشروعیت‌تراشی برای این نظام در چشم اقلیت مطلق هوادار، پروپاگاندای «مبارزه با استکبار» است که شخص مستبد نمی‌تواند از آن چشم بپوشد. تمام دولت‌های این نظام، طوعاً یا کرهاً، بهای خاصه‌خرجی و سیاست خارجی دشمن‌تراشانه خودکامه قدرپرست حاکم بر ایران را از جیب مردم بیرون کشیده‌اند تا اقلیت مطلق هوادار را دلخوش کنند و هم با پرورش نیروهای مزدور در خارج از مرزها برای روز مبادا نیروی سرکوب ذخیره کنند. آیا کسی می‌تواند باور کند که دولت مسعود پزشکیان بتواند در اصل این سیاست خللی ایجاد کند؟

نمونه دیگر از مسائل غامض کشور، گسترش مداوم بنگاه‌های اقتصادی وابسته به بیت مستبد و سپاه‌اند که مشغول حیف و میل بودجه عمومی و منابع ملی هستند. سؤال این است که چگونه دولت و مجلس برآمده از نظارت استصوابی و درسایه شوم نهادهای موازی می‌تواند به خاطرش خطور کند که در برابر هوا و هوس و اشتهای سیری‌ناپذیر دم و دستگاه استبداد (که عرض و طولش در تاریخ این سرزمین بی‌سابقه است) بایستد و از مستبد بخواهد که از ثروتی که از سفره مردم به غارت برده و در بنیادها و ستادها و آستان‌هایش انباشته خرج خاصه‌خرجی خود نکند؟ حاشا و کلا که مجالس و دولت‌های برآمده از استصواب جرأت چنین کاری کند.

دیری است اثبات شده است که امید اصلاح امور از سیاست‌ورزی عافیت‌اندیش صندوق‌محور در ساختار سیاسی ایران توهمی بیش نیست. بحران معیشتی از سال ۹۶ و در زمان دولت روحانی و مجلس دهم مجدداً فراگیر شد و در زمان دولت رئیسی و مجلس یازدهم تشدید. کشتار آبان ۹۸ در زمان دولت روحانی و مجلس دهم بود و کشتار ۱۴۰۱ در دولت رئیسی و مجلس قالیباف. به گمانم دیگر اظهر من الشمس است که هیچ دولت و مجلسی در این ساختار استبدادی فاسدّ نمی‌توانند از گسترش بحران جلوگیری کنند. سؤال این است که آیا بیست و هفت سال آزمودن و آزمودن و آزمودن و صدباره به سد سدید استبداد خوردن، سیاست‌ورزان را بس نیست تا از اضغاث احلام “استفاده از فضاهای حداقلی‌ای که استبداد نبسته است” بیدار شوند؟ بس است مگر آنکه خود را به خواب زده باشند. بس است اگر بخواهند بفهمند که خسارت و خسران بقای استبداد آنقدر عظیم است که هر بهبود جزئی فرضی را به محاق می‌برد. بس است اگر بخواهند که ببینند مستبد امروز ایران بازی انتخابات را به مضحکه انتصابات بدل کرده است و از آنچه از صندوق این سیاه‌بازی در می‌آورد به جهان سکه مجعول مشروعیت می‌فروشد.

اینجا لازم است که به یک سؤال مقدر و اکنون دیگر کلیشه شده و تهی جواب دهم. برخلاف آنچه که برخی می‌گویند تحریم انتخابات انفعال نیست، شرکت در انتخابات مجلس و دولت نمایشی-فرمایشی که چنین عقیم و افلیج شده انفعال کامل است. شرکت در انتخابات بدون هیچ برنامه، اراده‌ و توانی برای مهار استبداد تسلیم محض است. شرکت در انتخاباتی که به استبداد حاکم، بی مزد و منت مشروعیت و لاجرم طول عمر می‌بخشد تا شیره جان تتمه سرمایه اجتماعی این ملت را ببلعد، مُعِدّ ویرانی بیشتر این مرزوبوم کهن است. شرکت آنان در انتخابات اسفندماه سال ۱۴۰۲ لگدمال کردن خون صدها شهید و طعنه به هزاران زندانی بود که بسیاری‌شان به امید فردایی بهتر در انتخابات ۱۳۹۲، ۱۳۹۴ و ۱۳۹۶ رأی دادند اما در آبانماه سال ۱۳۹۸ و پاییز ۱۴۰۱ در خون خود غلتیدند یا در زندان‌ها به بند کشیده شدند. انتخابات تیرماه ۱۴۰۳ نیز از این امر مستثنی نخواهد بود.

دیگر سکه تقلبی لاف زدن از حق ملت از یک سو و خضوع در برابر قدرت و لکنت در برابر جنایت از سوی دیگر، کمتر در بین ملت ایران خریدار دارد و این سخت‌تر شدن بیش از پیش سالوسی سیاسی در شرایط امروز ایران اتفاق مبارکی است که باید آن را به فال نیک گرفت. زمان و زمانه نشان داده است که هرچه گذشته‌ایم خواست گذار از نظام استبداد دینی بیشتر نیرو گرفته است و با شفاف‌تر شدن مرزها اراده‌ها برای تغییر سرنوشت مقدر مصمم‌تر. من امید دارم که بعضی از نیکدلانی که به خاطر تحلیل غلط هنوز به گشودن راهی در ساختار اصلاح‌ناپذیر استبداد دینی امید دارند زودتر به اشتباه تحلیلی خود پی برند و از دامی که متأسفانه جبهه اصلاحات این‌بار نیز در آن سقوط کرد، حذر کنند.

بی‌گمان انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ نیز مانند اسفندماه ۱۴۰۲ بایستی با تمام توان، از سوی تمامی نیروهای دمکراسی‌خواه، از هر طیف و گرایش کنشگرانه تحریم شود بدین معنی که فعالین سیاسی، مدنی، صنفی و فرهنگی، همانگونه که تا کنون نیز به تلویح و تصریح چنین کرده‌اند، در روزهای آینده نیز باید از هر فرصتی برای اعلام تبری از آن بهره جویند. هرچند میزان شرکت در این انتخابات، به خاطر تشدید و تعمیق بحران مشروعیت این نظام، مانند انتخابات مجلس به احتمال زیاد بسیار بیشتر از واقعیت اعلام خواهد شد ولی این تقلب و عددسازی برایشان سودی نخواهد داشت. قاطبه مردم و کنشگران سیاسی و مدنی در اثر این تحریم همبستگی مضاعفی خواهند یافت و یقین به عدم مشروعیت و فقدان پایگاه اجتماعی نظام را بیشتر عیان خواهد کرد. نتیجه این امر، ان‌شاءالله تشکیل جبهه مقاومت مدنی و فراگیرتر شدن کنش اعتراضی است. همانگونه که جنبش مهسا در سال گذشته نظام را واداشت که در عرصه آزادی‌های اجتماعی یک گام دیگر عقب بنشیند، کنش‌های اعتراضی آینده، که بروزشان در اثر انحطاط مدام استبداد دینی به سرکردگی علی خامنه‌ای، لاجرم است این نظام را باز هم به پس خواهند راند.

این نظام روزی سقوط خواهد کرد اما زمان و چگونگی‌اش می‌تواند هزینه‌های گزافی را به خاک و مردمان ایران تحمیل کند. اگر سقوطش در نتیجه فروپاشی اجتماعی و اقتصادی کشور، یا خدای ناکرده حمله خارجی باشد تبعاتش گریبانگیر همه خواهد بود. باید پیش از آنکه تبعات ادامه این استبداد ارتجاعی و بحران سقوط آشوب‌ناکش دامن همگان را بگیرد هیمنه سیاست النصر بالرعب با کنش مدنی و سیاسی مؤثر، از جمله اعتراضات مسالمت‌آمیز و خشونت‌پرهیز خیابانی، بشکند و مستبد امروز ایران، علی خامنه‌ای، خود به گذار به جمهوری دمکراتیک سکولار از طریق رفراندوم تن دهد. خیر بیشینه عمومی جز از این راه محقق نخواهد شد و کارکرد صندوق‌محوران تنها ایجاد شقاق در این اراده ملی است و نه گشودن مجرای تنفس برای مردم جان به لب رسیده ایران.

تحریم این انتخابات نمایشی-فرمایشی هم خود کنشی مدنی و مؤثر است و هم، همانگونه که در سطور فوق به آن اشاره شد، بسترساز کنشگری‌های آینده. فروریختن اقتدار پوشالین سیاست وحشت‌افکنی، با مقاومت مدنی مردم ایران انشاءالله دور نخواهد بود و استبداد مستأصل به برگزاری رفراندوم تغییر نظام، الغاء حکومت ولایت فقیه و برقراری جمهوری دمکراتیک سکولار (به معنی جدایی نهاد دین از نهاد حکومت)، پیش از آنکه فرصت گذار کم‌هزینه از دست برود، تمکین خواهد کرد.

ابوالفضل قدیانی
۲۵ خرداد ۱۴۰۳

نه به «انتخابات»؛ بیانیه ۵۲۰ تن از فرهنگیان ایران درباره دلایل عدم شرکت در انتخابات 

نه به «انتخابات»؛ بیانیه ۵۲۰ تن از فرهنگیان ایران درباره دلایل عدم شرکت در انتخابات 

بازدیدها: 1

 سایت کلمه بیانیه ۵۲۰ تن از فرهنگیان را درباره ی عدم شرکت آن ها در انتخابات منتشر کرده است. در این بیانیه که متن کامل و اسامی امضاکنندگان آن در این سایت منتشر شده آمده است:

از اینرو ما تصمیم گرفتیم با انتشار این بیانیه دلایل عدم مشارکت خود در انتخابات را با مردم عزیز و فهیم در میان بگذاریم و تلاش کنیم تا با تکیه بر راهبرد مقاومت مدنی مسیر سخت و ناهموار تغییر و تحول بنیادین را با همراهی هم و دست در دست هم تا رسیدن به مقصود سپری نماییم. 

دلایل ما برای عدم مشارکت در انتخابات: 

۱-انتخابات در جمهوری اسلامی از معنای حقیقی که همان اعمال اراده و خواست مردم است خالی شده و صرفا به یک مناسک سیاسی برای معرفی افراد مورد تایید حاکمیت تبدیل شده است. حضور در چنین انتخاباتی فارغ از اینکه نام کدام کاندیدا به عنوان فرد پیروز اعلام میشود معنایی جز پذیرش و تایید وضع تحمیلی کنونی و توهین به شعور اجتماعی مردم ندارد. 

۲- دولت ها در ایران از دو حالت خارج نبوده و نیستند یا اراده و میل به تغییر براساس خواست و رویکرد اکثریت مردم را دارند اما از توان لازم برای انجام آن برخوردار نبوده و نیستند. یا هدفشان حفظ حکومت طبق خواست و اراده همان هسته سخت قدرت است.در هر دو حالت نتیجه و پایان عملکرد آنها برای مردم یکسان است و از این جهت انتخاب ما تفاوتی در وضعیت زندگی ما ندارد. 

۳-اگر چه منکر تفاوتهای فردی در منش و نگرش کاندیداها نیستیم اما تنها کاندیدایی که شاید انتظار تغییر از او میرود دو گزاره کلیدی،مهم و البته همراه با بیان صادقانه دارد.”برنامه ندارم و همان برنامه دولت قبل که مصوب شده را طبق قانون اجرا میکنم. در جهت اجرای سیاستهای کلی نظام و اجرای منویات مقام معظم رهبری تلاش میکنم” خب سوالی که باید حامیان و مبلغان تنها کاندیدای با منش و نگرش تاحدودی متفاوت از دیگر کاندیداها پاسخ دهند این است که آیا مشکل اکثریت مردم که مخالف وضع موجود هستند اجرا نشدن و بی توجهی رؤسای دولت قبل به سیاستهای کلی نظام بوده است که این وعده موجب بازگشت دوباره مردم معترض و ناراضی به پای صندوق رای شود؟ 

۴-هر عقل سلیمی قبول دارد که بخشی از مشکل کشور معلول ناتوانی و ناکارآمدی مدیران و انتخاب جناحی و ایدئولوژیک بجای انتخاب براساس شایستگی و تخصص و تجربه لازم است. اما تجربه دولت خاتمی و دولت روحانی نشان داد که حتی اگر تا حدودی امکان انتخاب مدیران متخصص و شایسته تر وجود داشته باشد که مانند طبیبی حاذق تشخیص دهند که عامل و ریشه مشکلات اقتصادی،سیاسی،اجتماعی و فرهنگی کجاست اما ساختار حقوقی و حقیقی قدرت(اختیارات قانونی و عملکرد فراقانونی دیگر نهادها)ذره ای اجازه درمان نمیدهد. 

۵- مشارکت در انتخابات نادیده گرفتن تمام هزینه هایی است که در طول این سالها به مردم تحمیل شده از عقب ماندگی شدید در توسعه گرفته تا هزینه هایی چون اخراج از کار،مهاجرت اجباری،زندان و حتی متاسفانه و ناباورانه کشتار مردم به دلیل اعتراضات خیابانی.زیرا آشکارا این پیام را برای هسته سخت قدرت دارد که “تو هر بلایی بر سرمان بیاوری ما چاره ای جز بازی در زمین تو و طبق قواعدی که تو تعریف میکنی نداریم.” به همین دلیل ما به هیچ عنوان در زمینی که کمترین قدرتی برای تعیین قواعد در آنرا نداریم بازی نخواهیم کرد. 

۶-برخی بر این باورند که هم میشود در انتخابات شرکت کرد و هم به اعتراضات با راهبرد مقاومت مدنی ادامه داد.اما این ادعا اگر برای فریب مردم نباشد باید گفت ادعایی است بسیار نادرست. زیرا منطق مقاومت مدنی یعنی اینکه حکومت طبق قواعد رسمی اجازه تغییر و مطالبه گری نمی دهد و شهروندان ناچار میشوند خارج از قواعد رسمی و با تکیه بر قدرت حاصل از همگرایی و انسجام به خواست و مطالبه خود دست پیدا کنند. اما مشارکت در انتخابات یعنی پذیرش این موضوع که راه قانونی و رسمی اعمال نظر و مطالبه گری باز است.به همین دلیل مشارکت در انتخابات بدون اینکه هیچ دستاوردی داشته باشد به شدت موجب تضعیف و شکاف در صفوف معترضان میشود.  

۷- این دلیل آخر کاملا معطوف به این نظر اصلاح طلبان است که پزشکیان در مقاطع حساس که مردم سرکوب شدند از مردم حمایت کرده است. و برای اثبات این مدعا به نطق ۵ دقیقه ای هفتم تیر ۸۸ پزشکیان در مجلس و نامه اول مهر ۱۴۰۱ درباره مرگ مرحوم مهسا امینی و چند برنامه تلویزیونی و مصاحبه با خبرگزاری ها اشاره میکنند.در حالیکه اگر فیلم آن سخنرانی را مشاهده کنید و یا نامه اول مهر را بخوانید حتی در یک جمله آن به کشته شدن مردم در خیابان اشاره نمیشود.اما بر فرض قبول این مدعا آیا در طول ۱۶ سال نمایندگی مجلس وقتی طبق اصل ۸۴ “هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همه مسائل داخلی و خارجی کشور اظهار نظر نماید” آیا ایشان در طول همه این سالها از اخراج کارگران،معلمان، اساتید و دانشجویان معترض بی اطلاع بودند؟آیا در طول همه این سالها از زندانی شدن فعالان صنفی،سیاسی،رسانه ای و دانشجویی بی اطلاع بودند؟آیا بعنوان یک نماینده مجلس و پزشک متخصص علت مرگ مهسا امینی که خودشان شفاف سازی درباره آنرا ضروری و منتج به جلوگیری از هزینه های بیشتر عنوان کردند را پیگیری کردند؟ اگر مردمی بودن یعنی یک سخنرانی،یک نامه،یک برنامه تلویزیونی و مصاحبه با یک خبرگزاری که نتیجه مردمی بودن ایشان در دولت هم از هم اکنون مشخص است. 

ما امضا کنندگان این بیانیه براساس این ۷ دلیل شرکت در انتخابات را ولو با فرض پیروزی کاندیدای اصلاح طلب اشتباه، بدون نتیجه در حل مشکلات و از همه بدتر عامل افزایش مشروعیت و انگیزه سرکوب بیشتر مطالبه گران و معترضان میدانیم و از این طریق اعلام می نماییم که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نخواهیم کرد.