by ... the writer | 10.نوامبر 2024 | مقالات
بازدیدها: 4
در تحلیل وضعیت کنونی اپوزیسیون ایران، یکی از مشکلات عمده، تفرقه و اختلافات درونی است که به بحران ایدئولوژیک و بنبست تئوریک در میان گروههای مخالف حکومت منجر شده است. پس از گذشت ۴۵ سال از انقلاب ۱۳۵۷، هنوز گروههای مختلف نتوانستهاند به اتحاد یا توافق بر سر اصول و راهکارهای مشترک دست یابند. در این میان، حکومت نیز بهخوبی از این شکافها و درگیریها بهره میبرد و با تقویت و دامن زدن به اختلافات، قدرت خود را حفظ کرده و از این وضعیت برای چپاول و کنترل مردم بهرهگیری میکند.
ریشههای تفرقه و درگیری در میان اپوزیسیون
یکی از عوامل کلیدی در تحلیل ناکامی اپوزیسیون، اختلافات دیرینه میان گروههای مختلف است. گروههای چپ، جمهوریخواه، مجاهدین خلق، و طرفداران حکومت سابق، هر یک باور دارند که با افشای دیگر گروهها یا حذف آنان از صحنه میتوانند به پیروزی دست یابند. این رقابتها در عمل باعث شده تا هر گروه بیشتر بر هویت و ایدئولوژی خود تأکید کند و بهجای تمرکز بر هدفی مشترک، در مسیرهای جداگانه و متضاد حرکت کند. طرفداران حکومت سابق بر این باورند که با کنار زدن «پنجاه و هفتیها» میتوانند شانس بازگشت به قدرت را پیدا کنند، در حالی که دیگر گروهها نیز این تصور را دارند که با افشای حامیان حکومت پهلوی، برتری سیاسی کسب خواهند کرد. این رویکرد، به جای آنکه به همافزایی و اتحاد منجر شود، رقابتی تخریبی و تضعیفکننده را در میان گروهها به وجود آورده است.
بهرهبرداری حکومت از شکافها و ضعفهای اپوزیسیون
در چنین شرایطی، حکومت به خوبی دریافته است که تفرقه و عدم انسجام میان مخالفان، ضامن بقا و تسلط آن بر جامعه است. با دامن زدن به اختلافات، حکومت این امکان را پیدا کرده تا هر گروه را به نحوی تضعیف و به سوی حذف سوق دهد. در این فضا، حکومت با استفاده از ابزارهای رسانهای و امنیتی، به تبلیغ و تشدید اختلافات میپردازد و بدین ترتیب، قدرت خود را مستحکمتر میکند. تفرقهافکنی و تمرکز بر اختلافات درونی به حکومت اجازه میدهد تا بدون تهدید جدی، بر موقعیت خود مسلط باقی بماند.
بحران ایدئولوژیک و نبود راهکار عملی
در کنار تفرقه، بحران ایدئولوژیک و بنبست تئوریک نیز از دیگر چالشهای جدی اپوزیسیون ایران است. نیروهای سیاسی، به جای تمرکز بر ارائه راهکارهای عملی و قابلاجرا، عمدتاً به انتقاد از یکدیگر و سرزنش ضعفها و اشتباهات گذشته پرداختهاند. این وضعیت، فضای رکود و ناامیدی را در میان مردم ایجاد کرده و بهتدریج اعتماد عمومی را به توانایی اپوزیسیون در ایجاد تغییرات پایدار کاهش داده است. در بسیاری از نشستها و جلسات، صحبتها حول محور انتقاد و یافتن مقصر میچرخد، اما خود فعالان نیز از ارائه راهکارهای مؤثر و اقدامات عملی عاجز هستند. این بحران فکری و ایدئولوژیک، عملاً اپوزیسیون را از ارائه برنامهای مشخص و کارا برای بهبود شرایط اجتماعی و سیاسی باز داشته است.
ضرورت بازنگری و یافتن نقاط اشتراک
در چنین شرایطی، برای خروج از این بنبست، نخستین گام پذیرش تفاوتها و تنوع دیدگاهها است. به جای تلاش برای حذف یکدیگر یا افشای مخالفان، اپوزیسیون باید بر سر اصول و ارزشهای مشترک به توافق برسد. اصولی که میتواند به اتحاد واقعی و مؤثر برای مبارزه با حکومت منجر شود، باید از دل خواستهها و نیازهای مردمی برخیزد و پاسخگوی چالشهای حال و آینده باشد. هرچند در گذشته میان گروههای مختلف تنشها و رقابتهایی وجود داشته است، اکنون زمان آن رسیده که اپوزیسیون به ضرورت اتحاد و همبستگی پی ببرد و به جای تمرکز بر تفاوتها، نقاط اشتراک را تقویت کند.
خروج از بحران فکری: بازتعریف اهداف و استراتژیها
در نهایت، برای خروج از بحران فکری و ایدئولوژیک، نیازمند بازتعریف اهداف و استراتژیهای اپوزیسیون هستیم. این بازنگری باید بر اصولی بنا شود که علاوه بر انتقادی بودن، سازنده و به سمت آینده باشد. تغییر وضعیت موجود تنها با انتقاد از گذشته و مخالفت با حاکمیت ممکن نخواهد شد؛ بلکه نیاز به برنامهای مشخص و گامبهگام برای بهبود شرایط اجتماعی و سیاسی کشور دارد. اپوزیسیون باید به این نکته پی ببرد که بدون ارائه راهکارهای عملی و تمرکز بر نیازهای جامعه، هرگز قادر نخواهد بود اعتماد عمومی را جلب کرده و به قدرت واقعی و موثر دست یابد.
در نتیجه، شرایط کنونی اپوزیسیون، علاوه بر تفرقه، از نبود ایدههای نوآورانه و بحران در ارائه راهکارهای عملی رنج میبرد. تنها با ایجاد همبستگی، بازتعریف ایدئولوژیها، و تمرکز بر نیازهای واقعی جامعه، اپوزیسیون میتواند به نیرویی مؤثر و پایدار در مسیر تغییر و پیشرفت ایران تبدیل شود.
اسماعیل مرادی
by ... the writer | 10.نوامبر 2024 | مقالات
بازدیدها: 100
مقدمه
ایران امروز در مواجهه با بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حقوق بشری، درگیر شرایطی است که ساختارهای موجود را تحت فشار شدید قرار داده است. در حالی که عوامل متعددی این بحرانها را دامن زدهاند، عواملی همچون تحریمهای بینالمللی، سوءمدیریت داخلی، فساد ساختاری و تنشهای منطقهای از مهمترین علل بحرانهای فعلی محسوب میشوند. این مقاله به تحلیل وضعیت کنونی ایران و سناریوهای محتمل برای آینده سیاسی آن میپردازد و تلاش میکند شرایط و راهکارهای خروج از این وضعیت پیچیده را مورد بررسی قرار دهد.
بخش اول: وضعیت کنونی ایران
وضعیت فعلی ایران در چندین بُعد قابل تحلیل است. هر یک از این حوزهها با یکدیگر در ارتباط هستند و تأثیرات متقابل این عوامل بحرانها را تشدید کردهاند.
1. اقتصاد
تحریمهای بینالمللی و سوءمدیریت اقتصادی داخلی، منجر به کاهش ارزش پول ملی، افزایش تورم، و بیکاری گسترده شده است. این مشکلات اقتصادی نه تنها موجب فشار مضاعف بر اقشار کمدرآمد و کاهش رفاه عمومی شده، بلکه رکود صنعتی را نیز در پی داشته است که بهشدت بر پویایی اقتصادی ایران تأثیر گذاشته و ناامیدی اجتماعی را افزایش داده است.
2. اجتماع
نابرابریهای اجتماعی و محدودیتهای مدنی، بهویژه برای جوانان و اقلیتها، ناامیدی را در میان افراد جامعه گسترش داده و موجب مهاجرت گسترده نیروی انسانی شده است. اعتراضات اخیر در ایران نمایانگر نارضایتی عمیق مردم از شرایط جاری بوده و نیاز به تغییرات اساسی در سیاستهای اجتماعی و حکومتی را برجسته کرده است.
3. سیاست
فساد ساختاری، محدودیتهای سیاسی و نبود شفافیت در اداره کشور، موجب کاهش اعتماد عمومی و بیاعتمادی نسبت به کارآمدی حاکمیت شده است. بسته بودن فضای سیاسی، از شکلگیری احزاب مستقل و ایجاد اصلاحات پایدار جلوگیری کرده و بدین ترتیب شکاف میان مردم و حکومت را افزایش داده است.
4. فرهنگ
بحران هویت و تنزل فرهنگی از دیگر چالشهای کنونی جامعه ایران است. این وضعیت باعث شکافهای اجتماعی عمیقتر شده و تا جایی پیش رفته است که برخی تمایل به مداخله خارجی برای حل بحرانهای داخلی پیدا کردهاند، که خود نشانهای از یأس و سرخوردگی فرهنگی در سطح جامعه محسوب میشود.
5. حقوق بشر
سرکوب آزادی بیان و محدودیتهای حقوق بشری در ایران، مانعی برای فعالیتهای مسالمتآمیز مردمی است. سرکوب تجمعات اعتراضی، بازداشت فعالان سیاسی و اعمال فشارهای گسترده به نارضایتی عمومی دامن زده و نشاندهنده تضییع حقوق اولیه شهروندان است.
6. سیاست خارجی
سیاستهای منطقهای ایران و تنش با کشورهای همسایه، فشارهای اقتصادی و امنیتی را تشدید کرده است. این شرایط باعث شده تا ایران در انزوای سیاسی و اقتصادی قرار گیرد و در نتیجه مردم بار اصلی این تحریمها و مشکلات اقتصادی ناشی از این سیاستها را به دوش بکشند.
بخش دوم: سناریوهای احتمالی آینده سیاسی ایران
با توجه به وضعیت کنونی، آینده سیاسی ایران تحت تأثیر متغیرهای مختلفی قرار دارد که به مجموعهای از سناریوهای احتمالی تقسیم میشود. هر یک از این سناریوها میتواند مسیر ایران را بهطور چشمگیری تغییر دهد.
1. گسترش اعتراضات مردمی
تداوم مشکلات اقتصادی و محدودیتهای اجتماعی و سیاسی ممکن است به گسترش اعتراضات مردمی منجر شود. اگر این اعتراضات بهصورت سازمانیافتهتر و گستردهتر ادامه پیدا کند، امکان دستیابی به تغییرات ساختاری وجود دارد. این سناریو به میزان همبستگی میان معترضان و توانایی آنها برای رهبری اعتراضات بستگی دارد.
2. تغییرات احتمالی حکومتی
افزایش فشارهای داخلی و خارجی ممکن است به تغییرات ساختاری در نظام حکومتی ایران منجر شود. انتقال قدرت به یک نظام دموکراتیک تنها در صورتی امکانپذیر خواهد بود که اپوزیسیون داخلی و خارجی بتوانند اتحاد و حمایت مردمی را جلب کنند. در این سناریو، موفقیت به میزان آمادگی و انسجام نیروهای اپوزیسیون برای پیشبرد تغییرات به شیوهای مسالمتآمیز بستگی دارد.
3. تشدید فشارهای بینالمللی
ادامه و افزایش تحریمها و انزوای سیاسی ممکن است حکومت را در موضع ضعف قرار دهد و نارضایتی اجتماعی را افزایش دهد. این تحریمها، اگرچه موجب تضعیف اقتصادی دولت میشود، اما در گذشته نشان داده که تأثیرات مستقیم و کوتاهمدتی بر تغییر ساختار سیاسی نداشته و بیشتر بر زندگی عمومی مردم اثر منفی گذاشته است.
4. افزایش تنشهای منطقهای
تنش با کشورهای منطقه، بهویژه اسرائیل، میتواند زمینه درگیریهای نظامی را فراهم کند که پیامدهای مخربی برای اقتصاد و امنیت ایران خواهد داشت. این شرایط ممکن است موجب سختگیریهای داخلی و افزایش سرکوبها شود، اما در عین حال میتواند نارضایتیهای اجتماعی را تشدید کند.
5. اتحاد اپوزیسیون خارج از کشور
اتحاد گروههای اپوزیسیون خارج از کشور میتواند با افزایش فشار بینالمللی بر حکومت ایران، نقش موثری در ایجاد تغییرات بازی کند. این اتحاد، البته، نیازمند اجماع بر سر اهداف و برنامههای روشن و سازنده است که بتواند با همراهی مردم ایران تحولات اساسی را ایجاد کند.
6. فروپاشی داخلی یا تغییر ناگهانی
تداوم فساد و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ممکن است به فروپاشی داخلی منجر شود. در این سناریو، نبود یک ساختار جایگزین منسجم میتواند به بیثباتی و حتی تجزیه کشور بیانجامد. در صورت وقوع، اپوزیسیون و گروههای مختلف نیاز به آمادگی و برنامهریزی برای مدیریت بحران و ایجاد ثبات دارند.
7. نقش آمریکا و کشورهای خارجی
فشارهای بینالمللی، بهویژه از سوی آمریکا، ممکن است بهعنوان یک عامل شتابدهنده تغییرات درونی عمل کند. احتمالاً سیاستهای ایالات متحده و متحدان آن میتواند به صورت اعمال تحریمهای بیشتر، حمایت از اپوزیسیون، یا تشکیل ائتلافهای منطقهای باشد. موفقیت این سناریو به میزان هماهنگی و استفاده از فرصتهای بینالمللی برای ایجاد تغییرات مؤثر بستگی دارد.
نتیجهگیری
شرایط کنونی ایران و آینده سیاسی آن به شدت پیچیده و چندوجهی است. بررسی سناریوهای مختلف نشان میدهد که هر یک از آنها در گرو توانایی و آمادگی اپوزیسیون، سطح حمایت مردمی، و عوامل خارجی است. تغییرات پایدار و مؤثر تنها در صورت همبستگی میان نیروهای مخالف و برنامهریزی دقیق برای آینده امکانپذیر است.
اسماعیل مرادی
by ... the writer | 2.نوامبر 2024 | مقالات
بازدیدها: 0
نامه منتشر نشده بیگناهان
هفت اعدام به بهانه انفجار پرابهام در حسینیه شیراز؛ نامه منتشر نشده یکی از بیگناهان اعدام شده
با اعدام جمشید شارمهد به بهانه طراحی انفجار در حسینیه شیراز در سال ۱۳۸۷، تاکنون هفت تن به اتهام نقش داشتن در این انفجار اعدام شدهاند که بیگناهی برخی از آنها محرز است. یکی از این افراد اعدام شده، آرش رحمانیپور نام داشت که در زمان انفجار ۱۷ ساله بود و به خاطر آنکه خانوادهاش تهدید شده بودند، به این جرمِ ناکرده اعتراف کرده بود. یکی دیگر مهدی اسلامیان بود که بدون هیچگونه فعالیت سیاسی، تنها به خاطر فعالیتهای سیاسی برادرش اعدام شد. یکی از نزدیکان مهدی اسلامیان، نامهای از او را در اختیار سازمان حقوق بشر ایران قرار داده است که برای نخستین بار منتشر میشود.
روز ۲۴ فروردین ماه ۱۳۸۷ در حسینیه شهدا وابسته به کانون رهپویان وصال در شهر شیراز، انفجاری رخ داد که تا امروز هفت تن به بهانه شرکت داشتن در آن اعدام شدهاند. آخرین فرد جمشید شارمهد بود که در تاریخ ۷ آبان ماه امسال اعدام شد. جمشید شارمهد، شهروند ایرانی-آلمانی و مدیر رادیو تندر بود که مرداد ماه ۱۳۹۹ بهدست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی از دوبی ربوده و به ایران منتقل شده بود.
اعدام این هفت زندانی سیاسی درحالی صورت گرفته که حتی موضوع عمدی بودن این انفجار بارها زیر سوال رفته است. مقامات امنیتی در ابتدا اعلام کرده بودند که این انفجار یک خرابکاری نبوده و احتمالا به علت سهلانگاری بوده است. اما پس از مدتی این انفجار را به یک گروه سیاسی بهنام انجمن پادشاهی ایران نسبت دادند که عقاید ملیگرایانه و ضد اسلامی را ترویج میکرد.
اولین گروهی که در رابطه با انفجار در حسینیه شیراز اعدام شدند، محسن اسلامیان، ۱۹ ساله، علیاصغر پشته، ۲۰ ساله، هر دو دانشجو و روزبه یحییزاده، ۳۲ ساله بودند که در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۸۸ در زندان مرکزی شیراز (عادلآباد) اعدام شدند. این سه تن درطول پروسه دادرسی اجازه دسترسی به وکیل انتخابی را نداشتند و از ایشان اعترافات اجباری نیز اخذ شده بود.
دومین گروهی که در ارتباط با این پرونده اعدام شدند، آرش رحمانیپور و محمدرضا علیزمانی بودند که در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۸۸ اعدام شدند. در زمان اعدام این دو زندانی سیاسی، دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام کرد که این دو تن در ارتباط با اعتراضات عاشورای ۱۳۸۸ بازداشت و اعدام شدند. اما خیلی زود معلوم شد که بازداشت این دو به مدتها پیش از این اعتراضات بر میگردد.
در بهمن ماه همان سال، محمدجواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه تایید کرد که آرش رحمانیپور و محمدرضا علیزمانی ماهها پیش از انتخابات در زندان بوده و اتهام آنها بمبگذاری فروردین ۱۳۸۷ در حسینیه شیراز بودهاست. آرش رحمانیپور در زمان وقوع این انفجار زیر ۱۸ سال داشته و کودک محسوب میشده است.
نسرین ستوده، وکیل آرش رحمانیپور در آن زمان به بیبیسی گفته بود که در تنها ملاقاتی که با موکل خود داشت، آقای رحمانی پور گفت که خواهر باردارش را همراه او دستگیر کرده و گفته بودند تنها در صورتی خواهرش را آزاد خواهند کرد که خود او به «کارهای ناکرده» اعتراف کند.
ششمین کسی که در ارتباط با این انفجار اعدام شد، مهدی اسلامیان نام داشت که برادر محسن اسلامیان بود که در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ همراه با چهار زندانی سیاسی دیگر از جمله فرزاد کمانگر، در زندان رجایی شهر کرج اعدام شد. شواهد و مدارکی که پس از اعدام مهدی اسلامیان منتشر شد ثابت کرد که او یک راننده تاکسی بوده که هیچ نوع فعالیت سیاسی نداشته و تنها به خاطر اینکه به برادر دانشجوی خود مبلغ ۲۰۰ هزار تومان (حدود ۲۰۰ دلار در آن هنگام) پول داده بود، اعدام شده است.
در آن زمان دادستانی تهران اتهامات مهدی اسلامیان را مشارکت در بمبگذاری حسینیه شیراز اعلام کرده و افزوده بود که نوع همکاری او با برادرش «تلاش برای فراری دادن» و «خارج کردن برادرش محسن اسلامیان» بوده است. یکی از نزدیکان مهدی اسلامیان، نامهای منتشر نشده از او را در اختیار سازمان حقوق بشر ایران قرار داده است.
او در بخشی از نامه خود که در سال ۱۳۸۹ در زندان رجایی شهر کرج و چند هفته پیش از اعدامش نگاشته، آورده بود: «کسانی که بخاطر اهداف شوم و از قبل طراحی شده، جوانان روشنفکر ما را بهپای چوبهدار میبرند تا زیباییهای خداوندی را در راه خود بهگور ببرند، بندگان خدا نیستند. کسانی که بهخاطر بهتر شدن زندگی مردم عزیز کشورمان نظریه میدهند و با سناریوهای شوم مبارزه میکنند، حقشان غل و زنجیر و زندان است؟»
مهدی اسلامیان در بخش دیگری از نامه خود آورده است: «من یکی از آنانم که به خاطر برادر بودنم و مهر و عاطفه و غریزه، سالیان سال است که در سیاه چالهای شما میپوسم و بدون هیچ دشمنی با خدا و دین اسلام و کشور عزیزمان در برابر چوبهدار ایستادهام. من هم یکی از جوانان این مرز و بومم که متهم به انسانیتم و فدای یک سناریو و پازل کثیف بعضی اشخاص سیاهدل و کریه هستم که میخواهند بدون هیچ دلیل و مدرکی با کشتن من دشمنی دیرینه خود را با مردم این مرز و بوم و دنیا بیشتر کنند و دشمنی خود را بهپای ایران عزیز بگذارند. آیا کمک مالی ناچیز، آنهم به برادر کوچکتر از خودم، محاربه است؟ آیا شما تعریف محاربه را میدانید؟ کمک ۲۰۰ هزار تومانی به برادر کوچکتر از خودم، محاربه است؟»
ایران پرس نیوز
۱۲ آبان ۱۴۰۳- ۲ نوامبر ۲۰۲۴