شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

از ضرب ‌و ‌شتم تا آزار و اذیت جنسی ۲۳ جولای ۲۰۲۳

از ضرب ‌و ‌شتم تا آزار و اذیت جنسی ۲۳ جولای ۲۰۲۳

دستگیری محمد صادقی بازیگر تئاتر که در جریان یک لایو اینستاگرامی اتفاق افتاد، چگونگی بازداشت او و میزان خشونت بکار رفته از طرف نیروهای امنیتی در دو روز گذشته موجب شد تا برخی از کاربران در توییتر با استفاده از هشتگ #روایت_بازداشت به شرح چگونگی دستگیری‎شان بپردازند. روایت‎هایی که هرکدام از آنها نشانگر این است که اکثر معترضان در لحظه دستگیری و بازداشت به طرق مختلف مورد شکنجه، توهین و آزارهای جنسی و جسمی قرار گرفته‎اند.

در جریان اعتراضات مرتبط با کشته شدن مهسا ژینا امینی در بازداشت گشت ارشاد ده‎ها هزارنفر از معترضان دستگیر شدند. براساس اعلام دستگاه قضایی در بهمن‎ماه ۱۴۰۱ و در جریان صدور عفو گسترده و آزادسازی معترضان بازداشتی، ۲۲ هزار نفر از بازداشت‎شدگان مرتبط با اعتراضات سراسری مورد عفو و بخشودگی قرار گرفتند، این رقم نشان می‎دهد که میزان دستگیری و بازداشت در طول این اعتراضات، در تاریخ جمهوری اسلامی کم‎سابقه بوده است.

 

از ضرب‎ و شتم تا آزار و اذیت جنسی

یکی از کاربران در رشته‎توییتی در مورد لحظه دستگیری‎اش نوشته که ماموران با شوکر به اندام‎های جنسی او می‌زدند و او را از اندام جنسی‎اش بلند کرده‎اند:« به کوچه که رسیدیم من رو عده‌ای موتور سوار دوره کردن روی زمین خواباندن و با شوکر به اندام‌های جنسی‌ام میزدن. عده‌ای با لگد به سرم می‌کوبیدن. تمام توانمو گذاشتم تا بایستم جمعیت رو که دیدم شروع کردم به فریاد زدن تا شاید جمعیت ممانعت کنه از بازداشت من به یک باره یکی از نیرو ها که قد و هیکل بزرگی داشت من رو از اندام جنسی‌ام بلند کرد و با سر به زمین کوبید. همچنان فریاد میزدم که همون فرد با لگد به پشت سر من زد و سرم به آسفالت خورد دندانم شکست. دست‌هایم را از پشت با دستبند سه زمانه بستن سوار موتور شدیم و کلاه کشیده بودن به سرم من هم تلاش می‌کردم تا صورتم دیده بشه شاید خانواده‌ام متوجه بازداشت من بشن. تمام دهان و بینی‌ام پر از خون بود … به ون که رسیدیم من رو از موتور به داخل ون پرت کردن، چندین نفر مختلف می‌امدن و از من سوال می‌پرسیدن. جواب من مهم نبود هر چه می‌گفتم با تمام توان می‌زدن. دستبندی که زده بودن هر لحظه تنگ‌تر می‌شد کار به جایی رسید که دردش توان رو از من گرفته بود، با داد و فریاد ازشون خواستم که دستبند رو باز کنن، دستم داره می‌شکنه، اما باز نکردن. دستم را با تمام توان فشار می‌دادن و می‌چرخوندن. بعد فردی آمد که شبیه نفرات قبل نبود از من سوال پرسید من هم گفته‌های قبلیم را تکرار کردم. با خون‌سردی ته تفنگ ساچمه‌ای رو نشون داد و گفت با همین میزنمت جون بدی اینجا جواب بده. نفر آخر به من گفت هنوز اطلاعاتی از تو ثبت نشده، کاری باهات می‌کنیم به صبح نکشی کسی هم نفهمه کی مرده. بعد از این به سراغ ثبت اطلاعاتم رفتن و با هر جواب باز هم من رو میزدن. بلاخره ون تکمیل شد و چند ساعتی نه از تمسخر بلکه از کتک خوردن در امان ماندم بلاخره رسیدیم از گفته‌ها متوجه شدیم که سوله‌ای هستیم در قم…»

 

کاربر دیگری به نام منجور نیز از آزار و اذیت جنسی‎اش در جریان بازداشت روایت کرده است:« بعد از اتمام کار من را درون قسمت بازداشتی‌های ون انداختند. دو هیبت سیاه وارد شدند. یکی‌شان روبروی من نشست. گفت: مامور ما رو می‌زنی بچه خوشگل؟ با دستش گوشی که پیرس داشتم را محکم کشید طوری که از گوشم خون می‌آمد. ادامه داد: می‌دونم باهات چیکار کنم. بذار برسیم پایگاه دستش را روی رانم گذاشت و محکم فشار داد. بعد دستش را جلوتر برد و بیضه‌هایم را محکم گرفت و بعد هم باسن. دو هیبت سیاه با هم خندیدند و از ون خارج شدند.»

یکی دیگر از بازداشت‎شدگانی که حالا از زندان آزاد است، در یک توییت کوتاه نوشته است که ده نفر در خانه را کشته‎اند و با تفنگ به او حمله کرده و بعد دستبند زده و برده‎اند.

حسین خانجانی نیز در مورد لحظه دستگیری‌اش نوشته که چگونه ماموران بازداشت‎کننده در ساعتی خارج از ساعت اداری به منزل آنها هجوم آورده و پدرش را نیز مورد ضرب‌وشتم قرار داده‎اند.

«شنبه ۲۳ مهرماه ۱۴۰۱، اون روزا اینترنت‌ها تا ساعت ۱۲ شب قطع بود برای همین بیدار بودم تا اخبار و دنبال کنم، چند دقیقه‌ای مونده بود که ساعت ۵ بشه، گوشی رو گذاشتم کنار که بخوابم، صدای در آپارتمان رو شنیدم که به آرامی به در میزدن، بابام رفت در و باز کرد، تعداد زیادی از نیروهای امنیتی پشت در بودن، شاید ۲۰ نفر. من رو که دیدن دقیقا مثل بربرها ریختن تو خونه، بابام سعی کرد جلوشونو بگیره. ولی به شدت بابام رو ضرب و شتم کردن و ریختن سر من، من بی‌اختیار افتادم روی زمین و شروع به تقلا و دادوبیداد کردم. یکیشون روی سینه‌م نشسته بود و با مشت می‌زد تو صورتم می‌گفت حسین آروم باش. همزمان سه نفر من و کتک می‌زدن، دو نفر بابامو … مامان و داداشم از خواب بیدار شده بودن و هراسان بودن و التماس می‌کردن، یکیشون دست مامانمو گرفت کشید، اون صحنه رو که دیدم با دو دست که دستبند هم بهش بود اونی که دست مادرمو کشیده بود رو چندتا تو صورتش زدم. این کار من باعث شد اینا قلاده پاره کنن یک کمربند دور گردنم انداختن و روی زمین می‌کشیدن، ۴ طبقه روی پله‌ها من رو کشیدن پایین و نه گذاشتن لباس بپوشم نه هیچی، تو صورت خانوادم هم اسپری فلفل زدن و از ساختمون خارج شدن. سوار یک سمند شدیم، من صندلی عقب وسط، دو نفر کنارم. کمربند رو به صورت ضربدری کشید، داشتم خفه می‌شدم و یک لحظه نفسم رفت و سیاه شد همه‌جا. دوباره با شل کردن کمربند و زدن مشت تو قفسه سینه‌م برگشتم، ماشین حرکت کرد، همزمان من رو هم کتک می‌زدن و بهم توهین می‌کردن. هی می‌گفت نه اینوری نه اونوری آره؟ شیشه نوشابه شنیدی دیگه! بعد از چند دقیقه از ماشین پیادم کردن، من با پای برهنه یک شلوارک و یک رکابی که تیکه‌پاره شده بود پیاده شدم، چشم‌بند داشتم و جایی رو نمی‌دیدم، سکوت بود، دوباره کلت رو گذاشت پشت سرم و با لگد زد پشتم و گفت ۱۰ قدم بشمار برو جلو، یکبار دیگه مرگ و دیدم، شروع به حرکت کردم…..»

 

ایستگاه‎ها و قطارهای مترو در ماه‏های اعتراضات یکی از مکان‏هایی بودند که بطور روزانه شاهد اعتراضات، درگیری‏ها و شعارهای ضد حکومتی بودند. ویدیو‏ها و تصاویر مختلفی نیز از دستگیری مردم در قطار و یا ایستگاه‏های مختلف منتشر شده بود. حالا یکی از زنان بازداشت‏شده که مدتی را در بند ۲۰۹ زندانی بوده، روایت دستگیری‎اش را در ایستگاه مترو دروازه دولت تعریف کرده است. روایتی که نشان می‎دهد در این ایستگاه، اتاقی برای نگهداری افراد بازداشت‎شده وجود داشته و مسولان ایستگاه نیز با نیروهای امنیتی درهماهنگی بوده‎اند.

این زن بازداشت‎شده نوشته است:« روز دانشجو بود که از ایستگاه انقلاب وارد مترو شدیم تا سمت خونه بریم، همون موقع یک دختر چادری وارد واگن شد و شروع کرد داد زدن که چرا یک مرد توی واگن خانم‌ها نشسته. چند نفر با این دختر وارد بحث شدن و یک‌سری هم شعار می‌دادن، تا اینکه شنیدم این دختر شروع کرد فحاشی کردن و گفتنِ اینکه: اگه جمهوری اسلامی نبود الان همتون بدبخت بودین و اونجا من هم وارد بحث شدم و همینکه صدامون بالا رفت دو مرد رو در واگن کنار دیدم که از این دختر داشتن دفاع می‌کردند و سر من داد می‌کشیدن. به ایستگاه دروازه دولت که رسیدیم همه به سمتش اومدن که از مترو بندازنش بیرون.. و من از سمت در اولین نفر بودم، تا اینکه در باز شد و همون دو مردی که واگن کناری بودن منو از گردنم گرفتن و کشیدن بیرون. حتی موهامو که بافته بودم از زیر کلاهم دراورد و اونارو می‌کشید، تا اینکه تعدادمون بیشتر شد و شوکر رو از جیبش دراورد …. یک راهرو باریک پشت گیت ورود و خروج بود که اتاق بازداشت در اونجا قرار داشت که من رو اولین نفر فرستادن داخل راهرو و من برگشتم که سراغی از دختر دایی خودم بگیرم. اون مردی که منو بازداشت کرده بود با هم تنها بودیم و همون لحظه با لگد به پشت من زد و من زمین افتادم و گفت:«وحشی‌بازی در میاری برای من؟» و چندین لگد دیگه. من همون‌موقع شروع به خونریزی کردم و اصرار کردم که باید برم سرویس (تا هم بتونم با کسی تماس بگیرم) مامور خانم همون لحظه رسید و محکم در رو باز کرد و گفت چیکار میکنی؟و گوشیمو ازم گرفت. همونجا مطمئن شدم که مارو میبرن. رو به دیوار مجبورمون کردن یک ساعت‌ونیم بشینیم تا مترو خلوت شه و بتونن مارو خارج کنن و دو‌به‌دو جلوی در مترو سوار ماشین شدیم با چشم‌بند و به دفتر پیگیری فرستاده شدیم ….. و ما با چشمای بسته تا ۶ صبح منتظر موندیم و با ون انتقالمون دادن به همون بالا که اسمش اوین بود.»

کمیته پیگیری پیش از این نیز چند روایت از بازداشت‎شدگان منتشر کرده است. برخی بر این باورند که حرف زدن در مورد شکنجه‎ها، خشونت نیروهای امنیتی و بازداشتگاه‏ ممکن است باعث ایجاد ترس شود. ما اما معتقدیم که حقیقت هرگز نباید پنهان بماند. سکوت در مورد شکنجه‌ها، رفتارهای فراقانونی و روش‎های غیرانسانی نیروهای امنیتی، چیزی است که سیستم سرکوب می‎خواهد. آنها با تهدید و ارعاب تلاش می‎کنند تا واقعیت را از اذهان مخفی کنند. همه باید بدانند که در زندان‎ها، بازداشتگاه‎ها و خیابان بر مردم معترض چه رفته است. ما به حقیقت وفاداریم و برای آشکار کردن حقیقت می‎کوشیم.

 

گزارش کمیته پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان

 

از تاریخ پند بگیریم: بحران تابستان ایران تشدید مبارزات جنبش صنفی براساس ابرتورم خواهد بود؟!

ابر تورم آلمان در سال ۱۹۳۲ میلادی نمونه ای از بزرگترین تورم ثبت شده در تاریخ است. تورم ۲۵/۳ میلیون درصد در ماه بود (یعنی قیمت ها هر ۴۹ ساعت دو برابر می شد). چنین تورمی باعث شد ۱ دلار آمریکا به ۷/۴ تریلیون مارک آلمان برسد. مردم به سمت پرداخت صورتحساب های خود بر اساس کالا رفتند. از بازدیدکنندگان تئاتر، سینما و سیرک خواسته می شد به جای پول، غذا بیاورند. به عنوان مثال، اعلامیه در تئاتر به شرح زیر بود: صندلی های ارزان قیمت ۲ تخم مرغ، صندلی های گران قیمت ۱ کیلوگرم کره. آمار خودکشی در کشور به شدت افزایش یافت. برخی از دلالان حیله گر شروع به خرید خانه های کل یک خیابان کردند. پول آلمانی هایی که خوشحال بودند خانه های خود را به مبلغ زیادی می فروختند، در عرض چند روز کاملاً بی ارزش شد! «کانال رسمی پرشین هیستوری»

ادامه مطلب

اولین اصل مانیفست انقلاب زن زندگی آزادی «مبارزه برای حجاب انتخابی» است

شنیده ها و دیده ها از فضای عمومی جامعه ایران حکایت دارد که «گشت ارشاد» پس از هشت ماه به میدان آمده تا در قالب استراتژی تازه ولایت مطلقه فقیه و نهادهای امنیتی، محدودیت های تازه ای برای حجاب اجباری نسل انقلابی جوانان و زنان میهن مان ایجاد نماید. اینکه در شرایط کنونی چه نوع سازوکاری توسط حاکمیت مذهبی برای محدود سازی به ارمغان می آید، پروژه ای است که باید دید که گنشگران برابری جنسیتی در حوزه میدانی چقدر قدرت مقابله و تبدیل هزینه به فایده در پروسه یکسالگی جنبش زن زندگی آزادی مهسا (ژینا) را عهده دار است.

ادامه مطلب

جنبش دادخواهی و وظایف ما در خارج از کشور

همچنان صدای بانو پوران ناظمی در فضای مجازی طنین انداز است؛ «جنبش داخل در حمایت همه جانبه از دادخواهان پابرجا و استوار بوده و ادامه دارد!»

اما رسالت ما در مقابل دادخواهان کشتار ایرانیان توسط جمهوری اسلامی چه می باشد؟ پوران ناظمی در یک مصاحبه با صدای آمریکا (۲۲ تیر۱۴۰۲) در۶ دقیقه تمام و کمال رسالت ایران دوستان ضد حکومت جمهوری اسلامی را بیان کردند.

چگونه جمهوری اسلامی توانسته که رقبای سیاسی را در مقابل هم قرار دهد و به راحتی مخالفین خود را سرکوب نماید؟ بی پاسخ ماندن پرسشهای اینچنین در ذهن ما ایرانیان خارج از کشور موجب شده تا نتوانیم به بنیادهای مبارزه اجتماعی تمرکز عملی کنیم!

براستی وظایف اخص نیروهای اپوزیسیون و میلیونها ایرانی خارج از کشور که دل در گرو ایران دارند، چیست و چگونه راه همسازی برای عبور از رژیم خونخوار جمهوری اسلامی ممکن است؟

 

دادخواهی اهرم فشار در همگامی مشترک برعلیه جمهوری اسلامی

در جامعه مدنی و کنشگر ایران دادخواهی با مبارزه «مادران دادخواه» شروع شد که فرزندانشان در اعتراض های گوناگون به دست ماموران جمهوری اسلامی کشته شده اند؛ مادرانی که عموما در جریان سرکوب «اعتراضات دی ماه ۹۶، اعتراضات آبان ۹۸، اعتراضات ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ و سرنگونی هواپیمانی مسافربری اوکراین که توسط شلیک موشکی سپاه جان خود را از دست دادند، و نیز قبل تر از اینها، به سرکوبهای جنبش دانشجویی در دهه ۸۰ و کشتار زندانیان عقیدتی- سیاسی دهه ۶۰» که هر یک فرزندان و عزیزان از خانواده خود را از دست داده اند، بر می گردد!

جنبش دادخواهی هیچ وقت متوقف نشد، زیرا سرکوب و کشتار توسط جمهوری اسلامی تمامی ندارد. بلکه در هر برهه تاریخی که جنبش اجتماعی و اعتراضات سربلند کرد، همصدا به خیابان آمدند و حق خود که «دادخواهی بود» مطالبه نمودند. شالوده جنبش دادخواهی پیوست عمیقی با نیروها مرجع در مبارزات اجتماعی دارد و به همین دلایل است که هر زمان که جنبش اجتماعی بالا می آید، دادخواهی و فغان عدالت نیز همصدا به میدان مبارزه کشیده می شود. گویی که مابین زندگان مطالبه گر با خانواده کسانی که جانشان ستانده شده، در زیست مشترک و رویارویی یا حکومت جور جمهوری اسلامی هیچ تفاوتی نیست. کنش و همزیستی کنشگران در همه عرصه ها مبارزه به یکدیگر پیوند عمیق انسانی دارد و همپوشانی ایندو رویکرد در مبارزه، شانس عبور از جمهوری اسلامی را بالا می آورد.

متاسفانه جامعه سیاسی نسبت به چنین پتانسیل و ظرفیتی کم اهمیت است. و هنوز نمی داند که چگونه می تواند این «صدا را در عمل مشترک فریاد سازد!». به این اعتبار به بستر همگرایی مبارزاتی ما بین جنبش دادخواهی با جنبش مطالبه گری در مقابل جمهوری اسلامی نگاهی کوتاه بیاندازیم:

«در ۲۲ خرداد ۱۴۰۰، ناهید شیربیشه مادر پویا بختیاری به همراه نرگس محمدی فعال سیاسی، سکینه محمدی مادر ابراهیم کتابدار، جعفر عظیم زاده دبیر هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران، و پوران ناظمی از امضاکنندگان اعضای بیاینه ۱۴ نفر و فعال مدنی و سیاسی، که برای دیدار خانواده نوید افکاری به شیراز رفته بودند در مقابل زندان عادل آباد بازداشت می شوند».

و در تاریخ ۸ مرداد ۱۴۰۰ یعنی حدود یکماه بعد «مادران دادخواه در حمایت از اعتراضات خوزستان در میدان آزادی تجمع می کنند که بازداشت می شوند. مادران ابراهیم کتابدار، پژمان قلی پور، فرهاد مجدم، سجاد رضایی، میلاد محققی، وجید دامور و خواهر حیمد رسولی، از جمله بازداشت شدگان بودند.

همینطور شماری از مادران و پدران دادخواه و اعضای خانواده های معترضان کشته شده شهرهای سنندج، دهگلان و دیواندره در روز جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲ که برای حضور در آرامگاه مهسا امینی و دیگر معترضات کشته شده سقز به آرامستان آیچی شهر سقز رفته بودند، در هنگام بازگشت به شهرهای خود بصورت دسته جمعی بازداشت می شوند.

دادخواهی از قتل حکومتی

خانواده «پویا بختیاری» از کشته‌شدگان آبان ۹۸ شاید یکی از نخستین دادخواهان این دوره باشند. پسر جوانی که همراه با مادرش «ناهید شیرپیشه» در اعتراضات مهرشهر کرج در ۲۵ آبان ۱۳۹۸ برابر چشم مادر از ناحیه جمجمه با شلیک مستقیم گلوله نیروهای امنیتی کشته شد. «منوچهر بختیاری» پدر و «ناهید شیربیشه» مادر پویا از همان ابتدا بر قتل حکومتی فرزندشان تاکید کرده و اعلام کردند صدای دادخواهی‌شان بلند خواهد بود. فریادی که بی‌هزینه نماند. و هر دو هم اکنون در زندان هستند!

ناهید شیرپیشه مدتی بعد از گفتگو درباره کشته شدن فرزندش از مدرسه محل کارش اخراج شد. اعضای خانواده بختیاری حتی مادربزرگ پویا در دوره‌های مختلف به دلیل یورش نیروهای امنیتی به محل سکونتشان مورد آزار روحی و روانی و حتی جسمی قرار گرفته و بازداشت شده‌اند. منوچهر بختیاری با وضعیت جسمی نامناسب و با وجود ابتلا به بیماری‌های فتق و پروستات حدود ۲۹۰ روز، محروم از رسیدگی پزشکی، در یکی از سلولهای انفرادی زندان قزوین در حبس به‌‌سر می‌برد.

ناهید شیرپیشه مادر پویا نیز از تاریخ ۲۰ تیرماه ۱۴۰۱ در جریان موج دستگیری خانواده‌های دادخواه بازداشت و به زندان کچویی کرج منتقل شد و از شهریور ماه نیز حق تماس و ملاقات با عزیزانش از او سلب شد. پس از آن نیز در آبان ۱۴۰۱ در حالی که خانواده‌اش منتظر آزادی او با وثیقه و تحت عنوان مرخصی استعلاجی بودند به سلولی انفرادی در زندان زنجان تبعید شد.

 

کنش فعال با پند آموزی از دادخواهی برای رویارویی با جمهوری اسلامی

همانطور که آمد بانو «پوران ناظمی» از اعضای بیانیه ۱۴ نفر طی یک کلیپ از مردم و کنشگران سیاسی خارج از کشور درخواست نمودند که در رابطه با مادران دادخواه و اساسا «دادخواهی» به مثابه اقدامی چند جانبه و فراگیر و ملی واکنش نشان دهند. در این مانیفست (به باور ما) که بسیار راز نهفته است! نیاز به پیگیری گروههای سیاسی ایرانی در مبارزات مشترک خارج از کشور ضروری می نماید: زیرا اقدام مشترک ایرانیان خارج ازکشور می تواند هم به وحدت میدانی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی کمک کند، و نیز عامل افشای ماهیت سرگوبگرانه و ضد بشری جمهوری اسلامی گردد و همینطور می تواند به حمایت جهانی سازمانهای بین المللی حقوق بشری از جنبش زن زندگی آزادی یاری رساند. و نهایتا منجر به افزایش امید و اعتماد اجتماعی مردم نسبت به اپوزیسیون خارج از کشور شود.

کمسیون رسانه شورای ملی تصمیم

۱۷ جولای ۲۰۲۳

معلمان از کمپین معلمان حمایت کنند

کمپین یکصدهزار امضاء برای آزادی معلمان زندانی

و پایان دادن به پرونده سازی علیه فعالان صنفی

 

با درود به فرهنگیان و معلمان فرهیخته و پرتلاش

همان گونه که می دانید همکارانمان در طول بیش از دو دهه ی اخیر در میدان مطالبه گری و حق طلبی و به شیوه ای کاملا مسالمت آمیز و در چهارچوب اصول ۲۶ و ۲۷ قانون اساسی مشارکت داشته اند اما در هر نوبت مواجهه ی دولتمردان با مطالبه گری فرهنگیان  قهری و با استفاده از ابزار سرکوب بوده است. حتی در مواردی که مطالبات معلمان از سوی مجلس و دولت مورد تایید قرار گرفت و به آن ولو در اغلب موارد به شکل ناقص پاسخ داده شد، اما در کنار آن همیشه عده ای از همکاران شریف،آگاه، دلسوز، شجاع و فداکار ما گرفتار پرونده سازی و مجازات و گاهی احکام سنگین اخراج و زندان شده اند چنانچه در ماجرای رتبه بندی نیز شاهد تکرار این موضوع منتهی به شکلی بسیار شدیدتر وگسترده تر بوده ایم. صدور احکام زندان های طولانی مدت برای همکاران در استانهای مختلف و پرونده سازی در دادگاه ها و هیئت های تخلفات اداری و صدور احکام اخراج، بازخریدی، بازنشستگی اجباری، و انفصال برای صدها معلم در سراسر کشور از جمله این موارد است.

با این وصف، هفته ی گذشته ۱۲۰۰ نفر از معلمان تصمیم گرفتند تا با نوشتن نامه به رئیس قوه قضاییه و ارسال رونوشت برای رؤسای مجلس و دولت این موضوع را به اطلاع سران قوا رسانده و از این طریق آزادی فعالان صنفی و پایان دادن به برخوردهای امنیتی و پرونده سازی علیه آنها را درخواست نمایند اما متاسفانه این نامه از سوی قوه قضاییه و ریاست جمهوری پذیرفته نشد. و عملا نشان دادند که رفتاری تا این اندازه مدنی و قانونی نیز از سوی مسئولین مورد پذیرش نیست. فرضیه ای که با این رفتار در ذهن ما ایجاد گردید این بود که شاید مسئولان تصور می کنند از میان جمعیت بیش از یک میلیون نفری معلمان شاغل و بازنشسته فقط کمتر از یکدهم درصد آنها به مشکلات ایجاد شده برای همکاران اگاه، شجاع و پیشرو در مطالبه گری توجه دارند و به همین دلیل این مسئله قابل اعتنا نیست.

از اینرو تصمیم گرفتیم این موضوع را از طریق ایجاد این کارزار در فضای مجازی با همه همکاران شاغل و بازنشسته در سراسر کشور در میان بگذاریم تا میزان حمایت از این عزیزان و درخواست آزادی معلمان زندانی و پایان دادن به پرونده سازی در دادگاه ها و هیئت های تخلفات و رفع اتهامات امنیتی از فعالان صنفی و برگزاری دادگاه های آتی طبق اصل ۱۶۸ قانون اساسی به صورت علنی و باحضور هیئت منصفه از طریق دست کم یکصد هزار امضاء همکاران شاغل و بازنشسته برای مسئولین مشخص گردد.

بنابراین از شما معلم گرامی درخواست داریم که با ورود به لینک کارزار پس از امضاء این نامه لینک آنرا برای سایر همکاران نیز ارسال فرمایید تا با ثبت حداقل یکصدهزار امضاء پیام اتحاد خودمان را به گوش همه مسئولین برسانیم.  با سپاس!

معلمان ایران

آیا چیزی در نظر دارید که نیاز به تغییر دارد؟

با سکوت چیزی تغییر نمی‌کند. مولف این دادخواست تصمیم گرفت و پافشاری کرد. آیا شما نیز همین کار را می‌کنید؟ با ایجاد یک دادخواست شما می‌توانید جنبش جدیدی را آغاز کنید.

کمپین یکصدهزار امضاء برای آزادی معلمان زندانی و پایان دادن به پرونده سازی علیه فعالان صنفی – Petitions.net