شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

«دنیای‌اقتصاد» وضعیت مالکیت ۲۰ شرکت بزرگ بورسی را بررسی می‌کند

«دنیای‌اقتصاد» وضعیت مالکیت ۲۰ شرکت بزرگ بورسی را بررسی می‌کند

نهنگ‌ها در تور دولت

گروه: سیاست گذاری

دنیای اقتصاد : «دنیای‌اقتصاد» در گزارشی تحلیلی به بررسی وضعیت مالکیت و مدیریت ۲۰شرکت بزرگ بورسی از منظر ارزش بازار پرداخته است. بررسی‌ها نشان می‌دهد از میان این شرکت‌ها دست‌کم مدیریت ۱۲شرکت تحت اختیار دولت و شرکت‌های وابسته به دولت است. همچنین به‌طور میانگین مالکیت ۵۴.۴۵درصد از سهام این شرکت‌ها در اختیار دولت و بخش عمومی است. این آمارها بدون در نظر گرفتن مداخلات مستقیم و غیرمستقیم دولت در امور و مدیریت شرکت‌های خصوصی است. این وضعیت مخالف با هدف شعار سال مبنی بر «رونق تولید با مشارکت مردم» است. به نظر می‌رسد با وجود مزیت‌های کنترل شرکت‌های بزرگ توسط دولت و سلطه دولت بر بخش‌های بزرگ اقتصادی، انگیزه‌ای برای اصلاحات و تقویت بخش خصوصی نخواهد بود. همچنین فضای ایجادشده در کسب‌وکارهای بزرگ نیز به‌گونه‌ای است که فعالان بخش‌ خصوصی یا سرمایه‌گذاران خارجی از مشارکت انصراف داده و شرکت‌های بزرگ همچنان در تور دولت باقی خواهند ماند.

علیرضا کتانی: بررسی وضعیت مالکیت و مدیریت ۲۰ شرکت بزرگ بورسی کشور از منظر ارزش بازار نشان می‌دهد که به طور میانگین مالکیت ۴۵ تا ۵۴ درصد از این شرکت‌ها در اختیار دولت و شرکت‌های وابسته به دولت است. همچنین مدیریت ۱۲ شرکت از این ۲۰شرکت نیز توسط دولت و شرکت‌های وابسته به دولت انجام می‌شود. از سوی دیگر، روندهای سال‌های اخیر نیز نشان می‌دهد دولت تمایلی به خروج از بنگاه‌های ‌بزرگ ندارد و حتی با اعمال سیاست‌های ‌دستوری، سعی در مداخله شرکت‌های ‌خصوصی دارد.  این وضعیت در حالی است که سال‌هاست شعارهایی با موضوع حضور مردم و بخش خصوصی در اقتصاد و تولید کشور به عنوان شعار سال انتخاب می‌شود. به نظر می‌رسد عملکرد دولت‌ها در حوزه خصوصی‌سازی و حضور بخش خصوصی واقعی در اقتصاد خلاف این شعارهاست. بنابراین منفعت ایجادشده در شرکت‌ها و جود نهادهای رانت‌جو سد محکمی برای خروج دولت از بنگاه‌داری است.

چرا خصوصی‌سازی مهم است؟

کارشناسان اقتصادی مدت‌هاست بر اهمیت حضور بخش خصوصی در اقتصاد و خارج کردن اقتصاد از سلطه بخش دولتی تاکید می‌کنند. تاکید کارشناسان بر اهمیت خصوصی‌سازی بدین خاطر است که دولت در اقتصاد بیشتر به عنوان تولیدکننده کالای عمومی شناخته می‌شود و در حوزه بنگاهداری ناکارآمد است. دولت در صورتی که می‌خواهد اقتصاد را به سوی عملکردی کارآ هدایت کند، وظیفه نظارت و داوری در صحنه را بر عهده بگیرد و تولید کالاهای خصوصی را بر عهده بخش خصوصی بگذارد. البته بنگاهداری دولتی علاوه بر ناکارآمدی اقتصادی جنبه دیگری نیز دارد. بنگاهداری دولتی و مداخلات دولت در تولید کالاهای خصوصی می‌تواند زمینه‌ساز فساد و رانت‌جویی بنگاه‌ها نیز بشود. بنگاه‌های بزرگ تحت مدیریت دولت و مرتبط با دولت می‌توانند با استفاده از رانت‌های مختلف مربوط به ارز و قیمت‌گذاری دولتی حاشیه سود خود را افزایش دهند و رقیبان خود را از صحنه به در کنند. نمونه آشکاری از بروز این وضعیت به‌تازگی در پرونده‌ای مطرح شد که به فساد چای مشهور شده است. جایگاه بالای ایران در شاخص ادراک فساد نیز حاکی از اثر گسترده این‌گونه مداخلات دولتی بر وضعیت اقتصادی حاکم بر کشور است. در سال ۲۰۲۳ ایران در میان ۱۸۰ کشور مورد بررسی در این شاخص رتبه ۱۴۹ را کسب کرده است. اینجاست که مفهوم آزادسازی اقتصادی در کنار خصوصی‌سازی اهمیت خود را آشکار می‌کند.

آزادسازی؛ زمینه خصوصی‌سازی

آزادسازی اقتصادی به معنای جلوگیری از مداخلات دولتی در بازارهای مربوط به تولید کالای خصوصی است. البته آزادسازی اقتصادی به معنای رهاسازی اقتصاد و حاکم شدن قانون جنگل در کشور نیست. آزادسازی اقتصادی به معنای محترم شمردن حقوق مالکیت افراد و مجاز شمردن آنها برای استفاده از حقوق مالکیت خود است، تا جایی که به دیگران آسیبی وارد نکند. در یک اقتصاد آزاد مداخلات قیمتی در بازارهای مختلف صورت نمی‌گیرد و رانت‌های متعدد به‌خصوص از نوع رانت‌های ارزی توزیع نمی‌شود. آزادسازی اقتصادی زمینه‌سازی خصوصی‌سازی است و پر واضح است که عملکرد سیاستگذار اقتصادی در حوزه آزادی اقتصادی نیز چندان قابل دفاع نیست. شاخص آزادی اقتصادی هریتیج رتبه ایران را در میان ۱۸۴کشور مورد بررسی در سال ۲۰۲۳ برابر با ۱۶۹ نشان می‌دهد.

خصوصی‌سازی چه روندی را در کشور طی کرده است؟

سازمان خصوصی‌سازی در سال ۱۳۸۰ تاسیس شد اما از سال ۱۳۸۵ و با ابلاغ بند «ج» سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی توسط مقام معظم رهبری و تصویب «قانون اجرای سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی» در تیرماه سال ۱۳۸۷، عملکرد این سازمان وارد مرحله جدیدی شد. طبق اساسنامه اعلام سازمان خصوصی‌سازی اهداف این سازمان «گسترش مالکیت در سطح عموم مردم»، «ارتقای کارآیی بنگاه‌های اقتصادی»، «افزایش سهم بخش‌های خصوصی و تعاونی در اقتصاد ملی» و «کاستن از بار مالی و مدیریتی دولت در تصدی فعالیت‌های اقتصادی» اعلام شده است؛ بااین‌حال آمارهای اعلامی توسط همین سازمان حکایت از عملکرد ضعیف آن تاکنون دارد. طبق آمارها سازمان خصوصی‌سازی از زمان تاسیس خود تاکنون تنها توانسته است ۳۸درصد از تکالیف محول‌شده را محقق کند.

اینکه بنگاه‌های خصوصی‌شده در همین واگذاری‌ها به چه کسانی واگذار شده‌اند و آیا این اموال به بخش خصوصی واقعی واگذار شده است یا به بخش‌های شبه‌دولتی و وابستگان به دولت، سوالی است که پاسخ‌گویی به آن نیاز به بررسی‌های فراوانی دارد. با این حال باید یادآور شد نمی‌توان عملکرد ضعیف سازمان خصوصی‌سازی را تنها به آن سازمان نسبت داد، بلکه شرایط بیرونی اقتصاد کشور و وضعیت نابسامان سیاستگذاری اقتصادی در سایر نهادهای سیاسی و اقتصادی را نیز باید از عوامل بروز این عملکرد دانست. در چنین وضعیتی سوال اینجاست که چرا همچنان بنگاه‌های بزرگ کشور در اختیار نهادهای دولتی و شبه‌دولتی قرار دارند؟ بخشی از پاسخ این سوال را می‌توان به ملاحظات مربوط به بخش‌های معدن و نفت دانست. بخش عمده شرکت‌های بزرگ کشور شرکت‌ها و هلدینگ‌های مربوط به معدن و نفت هستند و این بخش‌ها بنا بر قانون اساسی در اختیار دولت‌اند.دولت با توجه به مصالح کشور تنها می‌تواند مدیریت معادن و انفال را به بخش خصوصی واگذار کند و مالکیت این منابع همچنان در اختیار دولت‌هاست. واضح است که این وضعیت پیچیده و نابسامان با توجه به سود موجود در این بخش‌ها انگیزه‌ای برای سیاستگذاران اقتصاد برای واگذاری این بخش‌ها و سایر بخش‌های بزرگ در اقتصاد کشور به بخش خصوصی واقعی وجود نخواهد داشت.

چرا خصوصی‌سازی موفق نبود؟

ناتوانی در در خصوصی‌سازی و ایجاد یک بخش خصوصی فراگیر در سال‌های متمادی نشان از یک وضعیت نهادی نا‌بسامان در اقتصاد کشور دارد.

به نظر می‌رسد گروه‌های ذی‌نفع خاصی در دولت و خارج از دولت از وضعیت کنونی سود می‌برند و برای خصوصی‌سازی واقعی نیز از سوی دولت انگیزه چندانی وجود ندارد. دولت نمی‌خواهد تسلط خود بر بخش‌های بزرگ اقتصاد را از دست بدهد زیرا در این صورت احتمال دارد گروه‌های ذی‌نفع خاصی که از تعادل کنونی سود می‌برند آسیب ‌بینند. در کنار این شرایط، نهاد قدرتمندی که توانایی مدیریت و توسعه بخش‌های بزرگ اقتصادی کشور را داشته باشد و وابسته به دولت نباشد وجود ندارد. سال‌ها تسلط دولت بر اقتصاد کشور مانع از شکل‌گیری بخش خصوصی پر‌قدرت شده و جلوگیری از ورود سرمایه‌های خارجی به کشور نیز به صورت مضاعفی این معضل را تشدید کرده است.

این‌چنین است که دولت نه‌تنها اجازه شکل‌گیری بخش خصوصی غیروابسته داخلی را در این حوزه‌ها نمی‌دهد بلکه اجازه حضور سرمایه‌گذاران خارجی را نیز می‌گیرد. همان‌طور که مشکلات ایجاد‌شده در اقتصاد کشور وضعیتی نهادی پیدا کرده‌اند، برای حل این مشکلات نیز اصلاحاتی ساختاری مورد نیاز است. اصلاحاتی که گام نخست آن آزادسازی اقتصادی است و گام‌های بعدی آن، ارتباط سازنده در حوزه سیاست خارجی، رفع تحریم‌ها و شفافیت در حوزه خصوصی‌سازی است. سوال مشخص این است که آیا اراده‌ای برای حرکت به این سمت وجود دارد یا این‌که دولت نمی‌خواهد از ماشین بنگاه‌داری پیاده شود؟

دنیای اقتصاد

۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

بازخوانی بیانیه تاریخی مترجمان در مخالفت با سانسور

بازخوانی بیانیه تاریخی مترجمان در مخالفت با سانسور

سعید محمدپور – در قیام ژینا گروه بزرگی از مترجمان ایرانی با صراحت اعلام کردند که تحت تأثیر قیام ملت ایران دیگر با سانسور همراهی نمی‌کنند. برخی بر عهد خود نماندند. این موضوع را در گفت‌وگو با برخی امضاکنندگان بیانیه بررسی کرده‌ایم.

در اوج اعتراضات و جنبش اجتماعی «زن، زندگی، آزادی»، در ۳۰ آبان ۱۴۰۱ گروهی از مترجمان ایران (گاما) در همراهی با جنبش اعلام کردند که دیگر به عقب برنمی‌گردند و سدهای سانسور را می‌شکنند. این بیانیه را بیش از ۴۰۰ مترجم شناخته‌شده و کمتر شناخته‌شده ایرانی که برخی از آن‌ها در خارج از کشور و عمده آن‌ها در ایران زندگی می‌کنند امضا کردند.

این بیانیه به دلیل صراحت در بیان، می‌توانست تاثیر زیادی بر فضای ادبی کشور داشته باشد. حتی برخی فعالان فرهنگی انتظار داشتند که بیانیه‌ی مترجمان، تاثیری مانند بیانیه‌ی ۱۳۴ نویسنده در سال‌های دهه ۱۳۷۰ به جای بگذارد، اما چنین نشد. بیانیه به این شکل آغاز می‌شود:

ما مترجمان همیشه متن‌ها را پس از اتمامشان ترجمه کرده‌ایم. متنی که اکنون در ایران نوشته می‌شود هزاران نویسنده دارد و همزمان با نوشته‌شدنش به یک زبان ترجمه می‌شود. در این ترجمه اما تنها باید دستور زبان این جنبش را دانست. هر شهروند اکنون مترجم صدای خودش و دیگران است.

در ادامه مترجمان نوشته بودند:

ما مترجمان در کنار میلیون‌ها شهروند در برابرِ همهٔ مظاهر سلطه که همگان را، خصوصاً زنان را، به انواع انقیادها زنجیر کرده است می‌ایستیم، در برابر همهٔ تبعیض‌ها و ممنوعیت‌هایی که زندگی را در این کشور به بقای صِرف در اردوگاه‌های کار اجباری شبیه کرده است می‌ایستیم، ما در برابر فساد گسترده و دم‌افزونی که فقر افسارگسیخته و استیصالی بی‌سابقه را بر اکثر شهروندان تحمیل کرده است می‌ایستیم، ما در برابر یکایک قوانین و اقدامات موحشی که زندگی عمومی و خصوصی شهروندان را با رعب و وحشت دائمی عجین کرده است می‌ایستیم. ما در برابر دروغ‌های موهن و نفرت‌انگیز و بی‌پایان می‌ایستیم.

گروهی از مترجمان ایران در همراهی با جنبش: دیگر به عقب برنمی‌گردیم، سدهای سانسور را می‌شکنیم

۳۰ آبان ۱۴۰۱

مترجمان گاما

و سرانجام در پایان با ملت ایران عهد بسته بودند که از آن پس کوشش‌شان برای رسیدن به آزادی و عبور از سانسور را دو چندان می‌کنند.

در میان امضاکنندگان بیانیه هم می‌توان نام‌های باسابقه را مشاهده کرد و هم مترجمان جوان‌تر را. در کنار هم قرار گرفتن مترجمان باسابقه و مترجمان جوان‌تر نشان دهنده‌ی دغدغه‌ی مشترکی‌ست که به نوشتن بیانیه منجر شده است. از بین نام‌های شناخته شده‌تر می‌توان به داریوش آشوری، عبدالله کوثری، سروش حبیبی، سرور کسمائی، محمد قائد، بابک احمدی، خشایار دیهیمی، عباس میلانی، نازی عظیما، کاظم کردوانی، اکرم پدرام‌نیا، مراد فرهادپور، ع. پاشایی، علی اصغر حداد، فرزانه طاهری، عباس مخبر، مهدی غبرایی، احمد پوری، فرشته مولوی، محسن یلفانی، صالح نجفی، لیلی گلستان، نصرالله کسرائیان، تهمینه زاردشت، حسین منصوری، ایمان گنجی، علی عبدالهی اشاره کرد. آنچه که شایسته‌ی توجه است، این است که گروهی از این مترجمان بر سر این میثاق ماندند و عده‌ای هم نتوانستند به عهد خود عمل کنند.

بر اساس تحقیقات نگارنده در بدو شکل‌گیری بیانیه و در آن فضای ملتهب، در وهله نخست اعمال فشار سیاسی بر حاکمیت مورد توجه و هدف اصلی نویسندگان بیانیه بود. با بالا گرفتن سرکوب‌ها و بازداشت هزاران تن از معترضان، قیام فروکش کرد، ارشاد اسلامی هرچند به سختی اما در هر حال موفق شد بخشی از حاکمیت خود را بازسازی کند. بحران عمیق اقتصادی هم به کمک حاکمیت آمد. اکنون چه می‌شد کرد؟ باید همچنان تن داد به سانسور به امید نشر کتاب و دریافت حق الزحمه‌ای ناچیز یا بر میثاق و عهد خود باقی ماند؟

علاوه بر این باید توجه داشت که مترجم برای ترجمه‌ی یک متن، نیاز به زمان دارد و اگر متن ترجمه، رمان و داستان باشد، نمی‌توان برای آن زمان خاصی را تعیین کرد. گاهی انتقال متن از زبان مبدأ به زبان مقصد چند سال زمان می‌برد. به عبارت دیگر می‌توان تصور کرد که اغلب امضاکنندگان بیانیه، زمانی که امضای خود را پای بیانیه می‌گذاشتند، کارهای نیمه‌تمام هم داشته‌اند. در این صورت، امضاکننده‌ی بیانیه چه نگاهی به کار نیمه‌تمام خود داشته است؟ آیا همان وقتی که بیانیه را امضا می‌کرده، قید انتشار آن را زده است؟ یا بعد از گذشت مدتی، در مقابل وسوسه‌ی چاپ و انتشار اثر کوتاه آمده است؟

 در بین امضاکنندگان بیانیه، مترجمانی هستند که سال ۱۴۰۲ متن جدیدی منتشر کرده‌اند. در همان حال همان مترجمان در بیانیه خود اعلام کرده بودند:

 ما از امروز کتاب‌هایی را که این سدها سال‌ها مانع رسیدنشان به شهروندان شده‌اند از هر راهی که بتوانیم بدون سانسور منتشر خواهیم کرد.

در بین مترجمان امضاءکننده بیانیه که در سال ۱۴۰۲ آثاری منتشر کرده‌اند، می‌توان به این نام‌ها به ترتیب حروف الفبا اشاره کرد:

  •  زینب آرمند؛ خشکسالی طولانی اثر کنان جونز و نیز انسان در هولوسن پدیدار می‌شود اثر ماکس فریش.
  • سارا ارض‌پیما (همراه با صفورا ولی‌زاده که بیانیه را امضا نکرد)؛ خواهران ماکیوکا اثر جونیچیرو تانیزاکی.
  •  مژده دقیقی؛ همه‌چیز از اینجا دور است گردآوری کریستینا هنریکز (مجموعه‌ی نویسندگان).
  • خشایار دیهیمی؛ فلسفه‌ی امروزین علوم اجتماعی اثر براین فی.
  •  نرگس سنایی؛ بریزبن اثر یوگنی وادالازکین.
  • مهدی غبرایی؛ درآمدن از فصل خشکی اثر چارلز مونگوشی و نیز رودی به نام زمان اثر میا کوتو.
  • ناصر غیاثی؛ شرح حال گوته به سعی مفیستو اثر کریستیان موزر.
  • مراد فرهادپور (همراه با صالح نجفی)؛ هوموساکر اثر جورجو آگامبن.
  • محبعلی شکیبا؛ تب یونجه اثر نوئل کاورد.
  • فیروزه مهاجر؛ گزیده داستان‌های معاصر ایتالیا اثر ایتالو کالوینو و دیگر نویسندگان.

در کنار این مترجمان، برخی آثار تالیفی خود را در سال ۱۴۰۲ منتشر کرده‌اند. فریدون مجلسی کتاب ولی افتاد مشکل‌ها و عباس مخبر از مجموعه‌ی درس‌گفتارها، کتاب‌های قهرمان در تاریخ و اسطوره، اساطیر یونان و اساطیر هند را به چاپ سپرده‌اند.

مراد فرهادپور در حال حاضر در پاریس به سر می‌برد. در تماس تلفنی با او، فرهادپور به این نکته اشاره کرد که اصولاً بیانیه مترجمان دربارۀ تعهد نسبت به عدم انتشار آثار تا زمانی‌که سانسور در ایران برقرار است، ابهام دارد. به یک معنا بیانیه با صراحت مترجمان را متعهد نمی‌کند به خودداری از انتشار آثار.

نبرد با سلاح کلمه

مشهورترین و شاید مؤثرترین بیانیه‌ای که در سال‌های حاکمیت جمهوری اسلامی ماندگار شده، بیانیه‌ی ۱۳۴ نویسنده است. نامه‌های سرگشاده‌ی متعددی نیز نوشته شده که نامه‌های سعیدی سیرجانی از جمله مشهورترین و تلخ‌ترین‌ها آن‌ها به شمار می‌آید. آنچه که بیانیه‌های جمعی را مهم می‌کند، امضایی است که در پای بیانیه می‌آید و نشان‌دهنده‌ی راه و چگونگی فعالیت امضا کننده است. بیانیه‌ای که در حمایت از جنبش «زن، زندگی، آزادی» نوشته شد، بیش از ۴۰۰ نفر از مترجمان ایران آن را امضا کردند. اگرچه بیانیه‌ی فوق در حمایت از جنبش مهسا به نگارش درآمده و امضا شده، اما هسته‌ی اصلی آن را مخالفت با سانسور تشکیل می‌دهد. امضا کنندگان بیانیه بر این نکته تاکید کرده‌اند که راه‌های ارتباطی بین نویسنده و مترجم دیگر مانند گذشته نیست و راه‌های ارتباطی متنوع و گسترده شده است و تنوع راه‌های ارتباطی، دیر یا زود انتشار آثار خلاقه را از دست حکومت رها خواهد کرد. در صورتی که همه‌ی مترجمان از چاپ آثارشان از مجرای متعارف خودداری کنند، اداره‌ی کتاب وزارت ارشاد ماهیت و کارکرد خود را از دست خواهد داد. بیانیه‌ی فوق به گونه‌ای استفهامی چنین اشاره‌ای را در خود دارد و به وزارت ارشاد یادآوری می‌کند که می‌توان آثار را بی‌واسطه‌ی اداره‌ی ممیزی به مخاطب رساند:

ما مترجمان، ما شهروندان ایران، همچنان که این جنبش بزرگ به ما می‌آموزد، به عقب بازنخواهیم گشت و کوششمان را برای رسیدن به آزادی دوچندان می‌کنیم و به ایجاد روزنه‌های نو برای درهم‌شکستن سدهای سانسور برخواهیم خاست.

کالبدشکافی یک بیانیه

اکنون که بیش از یک سال از امضا و انتشار این بیانیه می‌گذرد،‌ می‌توان بر جنبه‌های آن تمرکز کرد تا شاید بتوان به این سوال پاسخ داد که چرا این بیانیه چندان که انتظار می‌رفت موثر نیفتاد؟ یکی از روزنامه‌نگاران فعال و شناخته شده به «زمانه» می‌گوید:

به نظر من نویسنده یا نویسندگان بیانیه توجه نداشتند که برای اینکه حرف و امضایشان تاثیر داشته باشد،‌ لزومی ندارد که به موارد دور از موضوع اشاره کنند. در بیانیه از جنبش مهسا گرفته تا سانسور، از فقر و فساد گرفته تا نابودی محیط زیست سخن به میان آمده. در حالی که اصلا لزومی به طرح چنین مسائلی نبود. همان که به سانسور آثار اشاره می‌شد هم کفایت می‌کرد و هم تاثیر بیشتری داشت.

او در ادامه می‌گوید:

برای مثال متن ما نویسنده‌ایم، از اول تا آخر فقط روی نیاز به نوشتن و انتشار آزادانه‌ی آثار ادبی تمرکز کرده و اصلا وارد بحث‌های دیگر نشده است. ثباتی که در متن ما نویسنده‌ایم وجود دارد باعث تشخص متن شده است. متن بیانیه‌ی مترجمان به نظر من تشخص لازم را ندارد. متن ما نویسنده‌ایم از سوی حاکمیت جدی گرفته شد و نویسنده‌های آن بیانیه‌ی تاریخی هزینه‌ی بسیار سنگینی برای آن پرداختند. هزینه‌ی خونباری که در نهایت موجب ماندگاری متن ما نویسنده‌ایم شد.

شماری از نویسندگان و شاعران: ادبیات نباید حقیقت کشتار را کتمان کند

۱۱ آذر ۱۴۰۱

این روزنامه‌نگار در انتقاد از زبان بیانیه مترجمان می‌گوید:

نکته‌ی دیگری که به نظرم می‌رسد این است که نویسنده یا نویسندگان بیانیه نتوانسته‌اند خود را کنترل کنند و از کلماتی استفاده کرده‌اند که بیانیه را تا حد زیادی به شعار نزدیک کرده است. شاید گفته شود که تحت تاثیر فضا نوشته شده، اما من بعضی واژه‌های به کار رفته را نمی‌پسندم.

یکی از امضاکنندگان بیانیه در پاسخ به نکته‌های مطرح شده، به «زمانه» می‌گوید:

اگر وقت دیگری بود، می‌شد انتظار داشت که فقط روی ترجمه تمرکز شود، اما آن روزها را هنوز به یاد داریم. آن روزها جوان‌ها توی خیابان بودند و اصلا آن جنبش بود که بهانه‌ی تنظیم بیانیه شد. چطور می‌شد به جنبش ژینا اشاره نکرد؟ اما درباره‌ی اشاره‌های دیگر باید گفت که شاید می‌شد متن کوتاه‌تر و سرراست‌تر از این باشد. این هم نگاهی است البته که می‌شد به مسائل دیگر اشاره نکرد.

یکی از داستان‌نویسان به «زمانه» می‌گوید:

یکی از دوستان بیانیه را برای من هم فرستاد. البته من با دو سه کتاب ترجمه، به عنوان مترجم شناخته شده نیستم. برای همین بیانیه را امضا نکردم. هرچند روح کلی بیانیه را قبول دارم. روح کلی بیانیه مخالفت با سانسور است. می‌شد فقط محدود به مترجمان نباشد و نویسنده‌ها هم آن را امضا کنند.

به نظر می‌رسد نگاهی که در پس تنظیم بیانیه وجود داشته، معطوف به هرچه بیشتر شدن امضاها بوده است. در حالی که این داستان‌نویس با وجود یک کتاب ترجمه شده از امضای بیانیه خودداری می‌کند، در بین امضاکننده‌ها، نام کسانی دیده می‌شود که کتابی ترجمه نکرده و به عنوان مترجم شناخته شده نیستند.

در همان حال در همان ایام (آذر ۱۴۰۱) بیش از ۶۰ شاعر و نویسنده مقیم ایران و خارج از ایران بیانیه دیگری با عنوان «ما ادبیاتی‌ها» نوشته فرشته مولوی را امضا کردند. در این بیانیه امضاکنندگان «سرکوب و بازداشت معترضان» را محکوم کرده و خواهان «آزادی بی‌درنگ و بی‌قیدوشرط» همه‌ زندانیان سیاسی می‌شوند. امضاکنندگان این بیانیه در همان حال با صراحت اعلام کرده بودند:

ما برخورداری از آزادی‌های دموکراتیک و به‌ویژه آزادی اندیشه و بیان و قلم را حق شهروندی خود می‌دانیم. هم‌چنین با خود و با خوانندگان خود پیمان می‌بندیم که تا زمان شکسته‌شدن سد سانسور و آزادشدن ادبیات از بند آن آثار ادبی خود را، به هر ترتیبی که شده،‌ بی سانسور منتشر کنیم تا در پیشگاه تاریخ و فرهنگ و ادبیات ایران و نزد خوانندگان خود شرمسار نشویم. ما ادبیاتی‌ها گواهی می‌دهیم که به حق خود آگاهیم و به برعهده‌گرفتن سهم خود در برساختن فردای ایران پایبند می‌مانیم.

عمده این نویسندگان از نویسندگان و شاعران مهاجر و تبعیدی ایرانی بودند. آن‌ها که در خارج از ایران زندگی می‌کنند، همچنان بر عهد خود مانده‌اند.

آگهی

سانسور و تمنای انتشار

آیا دلیل مؤثر نیفتادن بیانیه‌ی مترجمان به نوع نگارش آن مربوط است؟ تردیدی نیست که بیانیه با لحنی رادیکال به طیف وسیعی از مشکلات جامعه اشاره می‌کند. یکی از مترجمان امضاکننده‌ی بیانیه به «زمانه» می‌گوید:کانون نویسندگان ایران و فشارهای امنیتی در پنجاه و ششمین سال تأسیس‌اش

۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

گرامی‌داشت روز کانون نویسندگان در سالگرد بنیان‌گذاری‌اش (عکس: فیسبوک کانون نویسندگان ایران)

با اینکه خود من هم بیانیه را امضا کردم اما باید اقرار کنم که مثل تب تندی بود که زود خوابید. به این نشان که سال بعد همه‌ی کسانی که کاری آماده‌ی انتشار داشتند، کارشان را به ناشر دادند. راستش خود من وقتی می‌خواستم کارم را به ناشر بدهم اصلا یاد بیانیه نبودم. اگر بدون خودسانسوری بخواهم حرف بزنم باید بگویم من نتوانستم در برابر میل و تمنای انتشار کاری که دو سال تمام وقت برده مقاومت کنم. حالا بدون اینکه اسم ببرم، می‌گویم من تنها نیستم که این احساس را دارم. از بین استادانی که آن بیانیه را امضا کرده‌اند، هستند کسانی که کار جدید منتشر کرده‌اند.

وی ادامه می‌دهد:

آن روزها فضا طوری بود که هر کس آن بیانیه را می‌خواند، تحت تأثیر قرار می‌گرفت و امضا می‌کرد، اما راستش خود من وقتی آن را امضا می‌کردم اصلا استنباطم این نبود که تا وقتی گرفت‌وگیر و سانسور باشد، دیگر کاری منتشر نمی‌کنم. به نظر من آن بیانیه بیشتر اعلام همراهی با جنبش مهسا بود.

یکی دیگر از مترجمان که بهار سال ۱۴۰۲ کتابی منتشر کرده، با خواندن این بند از بیانیه که «ما از امروز کتاب‌هایی را که این سدها سال‌ها مانع رسیدنشان به شهروندان شده‌اند از هر راهی که بتوانیم بدون سانسور منتشر خواهیم کرد» به «زمانه» می‌گوید:

همان وقتی که بیانیه به من داده شد، به یکی از مدیران کانال تلگرامی گروه مترجمان گفتم من به جز درآمد چاپ یا تجدید چاپ کتاب‌هایی که ترجمه می‌کنم، درآمد دیگری ندارم. اگر قرار باشد که کتاب از مجرای همیشگی منتشر نشود، چه راه دیگری وجود دارد؟ جواب داد منظور این نیست که کارهایمان را منتشر نمی‌کنیم. منظور این است که آن بخش‌های سانسور شده را به دست مخاطب می‌رسانیم.

این مترجم با سابقه در پاسخ به این سوال که آیا تیغ سانسور بر کتاب جدید هم کشیده شده می‌گوید:

یادم نمی‌آید که تا حالا کتابی ترجمه کرده باشم و بدون سانسور و ممیزی منتشر شده باشد.

وی درباره‌ی تاثیر یا عدم تاثیر بیانیه می‌گوید:

احتمالا همکاران از این حرف من ناراحت می‌شوند اما این ماجرا شبیه همان رطب خوردن و منع کردن از خوردن رطب است. در بیانیه تاکید شده که با سانسور همراهی نمی‌کنیم اما آیا چاپ و انتشار کتاب با سازوکاری که همه‌ی ما با آن آشنا هستیم معنای دیگری غیر از همراهی با سانسور دارد؟ درست است که سانسور وجود دارد،‌ به بدترین شکل هم وجود دارد اما تا وقتی که من مترجم به درآمد حاصل از کارم وابسته باشم، نمی‌توانم از آن صرف نظر کنم. من با امضای بیانیه، مخالفتم را با سانسور نشان داده‌ام اما بعد کتابم را در همان سازوکار منتشر کرده‌ام… نه فقط من، مترجم‌های دیگر هم همین کار را کرده‌اند.

میزگرد- سانسور: زیر زمین یا روی زمین؟

۲۳ آبان ۱۴۰۲

میزگرد – معضل سانسور: پیامدها و راهکارها (عکس: شاتراستاک)

مخاطبان و بی‌اثر شدن سانسور

اگر روزی روزگاری مخاطب آثار ترجمه شده، بداند که می‌شود بی‌واسطه کار از نویسنده و مترجم گرفت و پاسخ معقول به نیاز مالی نویسنده و مترجم داد، آن وقت دیگر سانسور کاملا بی‌اثر شده و از بین خواهد رفت. اما در حال حاضر گذاشتن ترجمه یا رمان در فضای مجازی چشم پوشیدن از درآمد است. شاید بعضی‌ها بتوانند از این درآمد صرف نظر کنند اما مترجم یا نویسنده‌ای که زندگی خود را وقف این کار کرده،‌ به سختی می‌تواند از این درآمد بگذرد،‌ هر قدر هم که اندک باشد. در مجموع بیانیه‌ی مترجمان، چنان که انتظار می‌رفت موثر نیفتاد و دلیل این عدم تاثیر، شاید به همین نیز برخی امضاکننده‌ها، کوتاه زمانی بعد از امضای بیانیه، آثار جدیدی منتشر کرده‌اند.

پانویس:

در این متن گفته شده بود که آقای عادل بیابانگرد جوان از امضاکنندگان بیانیه گاما کتابی ترجمه نکرده. از او اما «تعبیر خواب» (انتشارات فرهنگ معاصر) و نشانه شناسی در طراحی سیستم‌های اطلاعات (انتشارات کتابخانه‌های عمومی کشور و چاپار) منتشر شده است. این اشتباه تصحیح شد.

۱۲ زندانی سیاسی از زندان اوین: اول ماه مه روز جهانی کارگر فرخنده باد!

۱۲ زندانی سیاسی از زندان اوین: اول ماه مه روز جهانی کارگر فرخنده باد!

ناهید تقوی، فرح نساجی، گلرخ ایرایی، آنیشا اسداللهی، هستی امیری، سیامک ابراهیمی، شاهرخ احمدی، مهران رئوف، کیوان مهتدی، فواد فتحی، مازیار سیدنژاد و مرتضی پروین می‌نویسند:‌ «امروز در برابر طبقه کارگر ایران وظیفه‌ای بزرگ خودنمایی می‌کند؛ آگاهی از جایگاه خود به عنوان طبقه اجتماعی که وظیفه پیشبرد جامعه در جهت رسیدن به عدالت اجتماعی، رفع استثمار، ستم و تمامی تبعیض‌ها به ویژه تبعیض جنسیتی و اتنیکی، برقراری آزادی سیاسی، پیشگیری از تخریب محیط زیست و جلوگیری از جنگ

شماری از زندانیان سیاسی اوین

نمایش مشخصات تصویر از سمت چپ ردیف اول از بالا: ناهید تقوی، فرح (معصومه) نساجی، گلرخ ایرایی، آنیشا اسداللهی. از سمت چپ ردیف وسط: هستی امیری، سیامک ابراهیمی، شاهرخ احمدی، مهران رئوف. از سمت چپ ردیف پایین و آخر: کیوان مهتدی، فواد فتحی، مازیار سیدنژاد، مرتضی پروین.

۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

این مطلب را به اشتراک بگذارید

باز کنید به شکل پی‌دی‌اف به اشتراک بگذارید

طبقه کارگر ایران، بخشی جدایی‌ناپذیر از طبقه کارگر جهان و دارای تاریخی پر فراز و نشیب از نبرد طبقاتی بوده و در کوران مبارزات، امتیازاتی اساسی کسب کرده و گاه نیز متحمل شکست‌هایی تلخ شده است.

امروز در برابر طبقه کارگر ایران وظیفه‌ای بزرگ خودنمایی می‌کند؛ آگاهی از جایگاه خود به عنوان طبقه اجتماعی که وظیفه پیشبرد جامعه در جهت رسیدن به عدالت اجتماعی، رفع استثمار، ستم و تمامی تبعیض‌ها به ویژه تبعیض جنسیتی و اتنیکی، برقراری آزادی سیاسی، پیشگیری از تخریب محیط زیست و جلوگیری از جنگ ویرانگر منطقه‌ای را دارد.

پس زمان آن فرا رسیده که طبقه کارگر ایران در میدان این مبارزات سرنوشت‌ساز قد علم کرده و جایگاه خود را بازیابد.
با امید به آینده‌ای که با دستان پرتوان طبقه کارگر آگاه ساخته خواهد شد.

ناهید تقوی، فرح (معصومه) نساجی، گلرخ ایرایی، آنیشا اسداللهی، هستی امیری، سیامک ابراهیمی، شاهرخ احمدی، مهران رئوف، کیوان مهتدی، فواد فتحی، مازیار سیدنژاد، مرتضی پروین

رهایی، برخلاف میل اربابان قدرت، تنها نیست؛ گرچه خونین است.

رهایی، برخلاف میل اربابان قدرت، تنها نیست؛ گرچه خونین است.

همیشه انتخاب کردن بین رهایی و بردگی پیچیده و خوف انگیز است. در وضعیت موجود که خشونت سروری می کند، این انتخاب رخداد آفرین است.
رخدادی که خشونت را از سروری به زیر می کشد و آزادگی خود را می نماید، حتی برای دقیقه ای!
دقیقه ای که انسان را و بودن در ساحت انسانی را معنا می کند.
این سنت تاریخ است که راه رهایی رهروان اندکی دارد.
آیا زمان آن نرسیده است، منهای پول، این خدای خون آفرین، انسان را، خرد را و رهایی را مدد رسانیم!!!

🔴 شاید آنجا که همه نمی آیند، حقیقت ایستاده باشد.

پیش بسوی تجمع سراسری فرهنگیان ایران

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

یک سند محرمانه از تعرض جنسی به نیکا شاکرمی و جزئیات قتل او به دست نیروهای امنیتی ایران پرده برداشت

یک سند محرمانه از تعرض جنسی به نیکا شاکرمی و جزئیات قتل او به دست نیروهای امنیتی ایران پرده برداشت

توجه: این گزارش ممکن است برای بعضی مخاطبان آزاردهنده باشد

نویسنده گان؛ گروه تحقیقاتی بی‌بی‌سی آی برترام هیل، آیدا میلر و مایکل سیمکین

اسنادی که سرویس جهانی بی‌بی‌سی به دست آورده و تایید شده حاکی از آن است نیکا شاکرمی، دختر نوجوان شرکت کننده در اعتراضات ۱۴۰۱، پس از دستگیری مورد تعرض جنسی و ضرب و جرح قرار گرفته و بر اثر ضربات سه مامور امنیتی کشته شده است. این اسناد حاوی گزارش افراد درگیر در ماجرای بازداشت و قتل نیکا شاکرمی، از جمله اظهارات خود این افراد بوده است. مجموع اسناد این امکان را به بی‌بی‌سی داده است تا آنچه را که بر نیکا شاکرمی، ۱۶ ساله، از زمان بازداشت تا ناپدید شدن او گذشت بازسازی کند.

جسد نیکا ۹ روز پس از ناپدید شدن او در جریان تظاهرات پیدا شد. منابع حکومتی ادعا کردند که نیکا خودکشی کرده است. سرویس جهانی بی‌بی‌سی مجموعه اسناد مربوط به این ماجرا را برای اظهار نظر به دولت ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارسال کرد اما پاسخی دریافت نکرده است. گزارشی که بی‌بی‌سی به آن دست یافته دارای مهر «بسیار محرمانه» و حاوی خلاصه جلسه رسیدگی به پرونده نیکا توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. این اسناد شامل اسامی قاتلان نیکا و فرماندهان ارشدی است که سعی کردند واقعیت این ماجرا را مخفی کنند. این اسناد همچنین حاوی جزئیات تکان دهنده‌ای از وقایعی است که در پشت یک وانت بدون آرم و نشان گذشت که نیروهای امنیتی نیکا را در آن مورد آزار قرار دادند. مهمترین موارد ذکر شده در اسناد:

پس از بازداشت و انتقال او به قسمت پشت وانت یخچال‌دار، یکی از مردان در حالیکه روی نیکا نشسته بود به آزار و اذیت جنسی او پرداخت. با وجود اینکه به دست‌های نیکا دستبند زده و به این صورت او را مهار کرده بودند، دختر نوجوان همچنان با لگد و دادن فحش به مقابله و دفاع از خود ادامه داد. در جریان استماع پرونده، این افراد اعتراف کردند که او را با باتوم به شدت کتک زدند. در پی قتل نیکا شاکرمی، منابع حکومتی اظهارات و مدارک جعلی متعددی را منتشر کردند و علاوه بر این، شایعات گوناگونی نیز در مورد این ماجرا رواج یافت.  سرویس جهانی بی‌بی‌سی برای کسب جزئیات لازم و تایید صحت اسناد چندین ماه‌ را به بررسی دقیق اسناد و مقابله و تطبیق جزئیات آنها با منابع متعدد اختصاص داد.

ناپدید شدن و مرگ نیکا شاکرامی بازتاب گسترده‌ای در ایران داشت و تصویر او به یکی از نمادهای شناخته شده مبارزه زنان در ایران برای کسب آزادی تبدیل شده است. با گسترش اعتراضات خیابانی در سرتاسر ایران در پاییز ۱۴۰۱، نام نیکا به یکی از شعارهای جمعیت خشمگین از برخورد حکومت ایران با زنان تبدیل شد. جرقه جنبش زن، زندگی، آزادی با کشته‌شدن مهسا امینی، دختر ۲۲ ساله‌ای آغاز شده بود که، براساس گزارش کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل متحده، در اثر جراحات وارد شده در زمان بازداشت بوسیله گشت ارشاد جان داد. دلیل بازداشت او، رعایت نکردن حجاب بود.

در مورد نیکا، خانواده او بیش از یک هفته پس از ناپدید شدن او در جریات تظاهرات اعتراضی بود که جسد او را در سردخانه پیدا کردند. اما مقامات حکومتی ارتباط مرگ نیکا با تظاهرات را تکذیب کردند و پس از انجام «تحقیقات» خود گفتند که مرگ او در اثر خودکشی بوده است. از نیکا درست قبل از ناپدید شدن او در غروب ۲۰ سپتامبر در نزدیکی پارک لاله در مرکز تهران فیلمبرداری شد. این فیلم او را نشان می‌دهد که روی یک سطل زباله ایستاده و روسری خود را به نشان اعتراض آتش می‌زند. افراد اطراف او در اشاره به علی خامنه‌ای، رهبر ایران، شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر داده بودند.

چیزی که او در آن زمان نمی‌دانست و گزارش‌های طبقه‌بندی شده نشان می‌دهد این است که او تحت نظر بوده است.

آخرین نقاطی در شهر تهران که نیکا شاکرمی دیده شد

آخرین نقاطی در شهر تهران که نیکا شاکرمی دیده شد

در این سند که خطاب به فرمانده کل سپاه تنظیم شده قید شده که گزارش بر اساس گفتگوهای مفصل با اعضای تیم‌های امنیتی ناظر بر اعتراضات تهیه شده است. گزارش با شهادت اعضای چند واحد امنیتی مخفی شروع می‌شود. در گزارش آمده که یکی از این تیم‌ها – تیم ۱۲ – به یک نوجوان به دلیل رفتار «جسورانه» و تماس‌های مکررش با تلفن مشکوک شده و تصور می‌کنند او نقش «هدایت» معترضان را بر عهده داشته باشد. این تیم یکی از عوامل خود را به عنوان معترض به میان جمعیت فرستاد تا نیکا را زیر نظر بگیرد و از نقشش مطمئن شود. بر اساس این گزارش، مامور مخفی برای دستگیری نیکا با اعضای تیم تماس گرفت. اما نیکا فرار می‌کند.

خاله نیکا قبلاً به بی‌بی‌سی فارسی گفته بود که آن شب نیکا با یکی از دوستانش تماس گرفته و گفته بود که توسط نیروهای امنیتی تعقیب می‌شده است. این گزارش می‌گوید که تقریباً یک ساعت طول می‌کشد تا دوباره نیکا دیده می‌شود. این باراو را بازداشت کردند و در خودروی تیم – یک وانت یخچال‌دار بدون آرم – سوار کردند.

نحوه ضرب و شتم نیکا

                 نحوه ضرب و شتم نیکا

نیکا با سه عضو تیم ۱۲ – آرش کلهر، صادق منجزی و بهروز صادقی در قسمت عقب بود. سرپرست تیم آنها مرتضی جلیل جلوتر با راننده بود. در این گزارش آمده است که گروه سپس سعی کردند جایی برای بردن او پیدا کنند. آنها به یک مقر موقت پلیس در آن نزدیکی را امتحان کردند، اما به دلیل شلوغ بودن آن محل به جای دیگری رفتند. آنها ۳۵ دقیقه رانندگی کردند و او را به یک بازداشتگاه بردند. رئیس بازداشتگاه ابتدا با پذیرش نیکا موافقت کرد. اما بعد نظرش عوض شد.

او به بازپرس گزارش گفت: «متهم [نیکا] مدام فحش می داد و شعار می داد. در آن زمان ۱۴ زن بازداشتی دیگر در بازداشت بودند و تصور من این بود که او ممکن است بقیه را تحریک کند.» «نگران بودم باعث شورش شود.» در این گزارش آمده است که مرتضی جلیل بار دیگر برای مشاوره با ستاد فرماندهی سپاه تماس گرفت و به او گفته شد بازداشتی را به زندان اوین ببرند.

در مسیر، او گفت که صداهایی را از پشت سرش و از عقب وانت می‌شنید. بر اساس شهادت محافظان نیکا که در گزارش درج شده ما می‌دانیم عامل این صداها چه بوده است. بخشی سند بازسازی‌ شده از روی سند محرمانه مربوط به چگونگی کشته‌شدن نیکا شاکرمی

یکی از آنها، بهروز صادقی، گفت: «نیکا پس از این که بازداشتگاه او را نپذیرفت و او را به داخل وانت برگرداندند، شروع به فحاشی و داد و فریاد کرد.» او به بازپرس گفت: «آرش کلهر با جورابش دهان وی را بست. اما همچنان به سمت ما لگد می‌زد. آخر صادق [منجزی] او را کف یخچال خواباند و رویش نشست. اوضاع کمی آرام شد». «اما چند دقیقه بعد نمی‌دانم چه شد که او شروع کرد به دست و پا زدن و فحاشی. واقعا من نمی‌دیدم چه می‌شود فقط صدای زد و خورد می‌شنیدم.»

اما آرش کلهر جزئیات هولناک بیشتری ارائه کرده است.

او می گوید برای مدت کوتاهی موبایلش را روشن کرد و صادق منجزی را دید که «همانگونه که روی متهمه نشسته است دستش در شلوار اوست». آرش کلهر گفت «بعد از آن کنترل اوضاع از دست همه ما خارج شد». او نمی‌داند… چه کسی [این کار را انجام می‌داد]، اما می‌توانست صدای ضربه‌های باتوم به متهم [نیکا] را بشنود… «من هم مشغول زدن لگد و مشت بودم اما واقعا نمی‌دانم به بچه‌های خودمان می‌خورد یا متهمه.» اما صادق منجزی اظهارات آرش کلهر را رد کرد. گفت او با «انگیزه حسادت حرفه‌ای» این حرف‌ها را زده است. او دست بردن داخل شلوار نیکا را تکذیب کرد – اما گفت انکار نمی‌کند که وقتی روی او نشسته بود و باسن نیکا را لمس کرد، باعث «تحریکش» شد.

او گفت این باعث شد نیکا – علیرغم اینکه دستانش پشت سرش بسته شده بود – او را چنگ بزند و و تکان بخورد و این باعث شد او بیفتد. بخشی سند بازسازی‌ شده از روی سند محرمانه مربوط به چگونگی کشته‌شدن نیکا شاکرمی

«او به صورتم لگد زد، منهم مجبور شدم از خودم دفاع کنم.» از داخل وانت مرتضی جلیل به راننده گفت که کنار بزند. او در عقب را باز کرد و پیکر بی‌جان نیکا را دید. او گفت که خون را از روی سر و صورت نیکا که «وضعیت خوبی نداشتند» پاک کرد.

این اظهارات با گفته‌های مادر نیکا هماهنگ است. قابل ذکر است که مادر نیکا بعد از دیدن جسد دخترش در سردخانه، از وجود اثر ضربات بر سر و صورت او خبر داده بود. همچنین گواهی فوت نیکا که در مهر ۱۴۰۱ به دست بی‌بی‌سی فارسی رسید حکایت داشت او در اثر «جراحت‌های متعدد ناشی از ضربات با جسم سخت» فوت کرده است.

مرتضی جلیل، مسئول تیم اذغان کرد که تلاش نکرده تا به جزییات وقایع پی ببرد. «فقط به این فکر می‌کردم که چطور او را منتقل کنم و از هیچ کس سئوالی نکردم. فقط پرسیدم: نفس می‌کشد؟ فکر کنم بهروز صادقی بود که جواب داد:‌ نه مرده است.» جلیل که یک جسد روی دستش مانده بود برای بار سوم با ستاد سپاه تماس گرفت. این بار او با یک افسر ارشدتر صحبت کرد با اسم مستعار نعیم ۱۶.

نعیم ۱۶در بازجویی‌ها گفت: «ما قبلا هم در پایگاه کشته داشتیم و من نمی‌خواستم تعداد اینها به ۲۰ نفر برسد. آوردن او (نیکا) به پایگاه مشکلی را حل نمی‌کرد.» او به جلیل گفت که جسد را «در خیابان بیندازد». جلیل گفت که جسد نیکا را خیابان خلوتی در بزرگراه یادگار امام گذاشته است.

گزارش نتیجه‌گیری کرده که تعرض جنسی در پشت وانت باعث شروع درگیری شده و ضربات زده شده از سوی تیم ۱۲ مرگ نیکا را به همراه داشته است. در گزارش آمده است: «از سه باتون و سه شوکر استفاده شده بود. مشخص نیست کدام ضربه باعث مرگ شده است.» این گزارش با شرح وقایع اعلام شده از سوی دولت در مورد نیکا در تضاد است. یک ماه بعد از خاکسپاری نیکا، تلویزیون دولتی ایران نتیجه تحقیقات رسمی را اعلام کرد که بر اساس آن نیکا از ساختمانی به پایین پریده و کشته شده است.

در این گزارش تصاویری از یک دوربین مدار بسته پخش شد که در آن فردی ادعا می‌کرد نیکا وارد یک ساختمان مسکونی شده است. ولی مادر نیکا در یک گفتگوی تلفنی به بی‌بی‌سی فارسی گفت او «به هیچ وجه نمی‌تواند تأیید کند که این فرد نیکاست». نسرین شاکرمی بعد در یک مستند پخش شده از بی‌بی‌سی درباره ادعای مقامات حکومتی درباره کشته شدن معترضان گفت که «همه ما می‌دانیم که آنها دروغ می‌گویند.»

در تحقیقات «بی‌بی‌سی آی» تنها به محتوای گزارش توجه نشده بلکه به این موضوع پرداخته شد که گزارش تا چه حد می‌تواند قابل اعتماد باشد. در مواردی اسنادی که تحت عنوان سندهای رسمی مربوط به ایران در اینترنت منتشر شده‌اند جعلی از آب درآمدند. البته تشخیص بیشتر این اسناد ساختگی آسان است، با توجه به اینکه شکل ظاهری‌شان به اسناد رسمی شباهتی ندارد، مثلا سربرگ یا فاصله‌های غیرمعمول یا اشتباهات عمده دستورزبانی و املایی در آنها دیده می‌شود. به طور مثال بعضی از این اسناد با توجه به تاریخشان ممکن است حاوی آرم سازمانی یا نام اداره اشتباهی باشند.

یکی دیگر از نشانه‌های مدارک جعلی ادبیات به کار گرفته شده در آنهاست که گاهی با شیوه خاص نگارش رسمی در ایران مطابقت ندارد. سندی که در تحقیقات بی‌بی‌سی بررسی شده چند مورد از این ناهماهنگی‌ها را داشت. مثلا پلیس ناجا که در گزارش آمده در آن زمان به عنوان فراجا شناخته می‌شد. به همین دلیل برای اطمینان از اصالت سند آن را به یک مأمور سابق اطلاعاتی ایران دادیم که صدها گزارش مشابه را قبلا دیده بود.

او با استفاده از یک کد رسمی که روزانه توسط مسئولان اطلاعاتی در ایران صادر می‌شود، با آرشیو سپاه پاسداران تماس گرفت تا در مورد وجود چنین گزارشی مطمئن شود. در پاسخ تأیید شد که چنین گزارشی وجود دارد و بخشی از یک پرونده ۳۲۲ صفحه‌ای درمورد اعتراضات ضد حکومتی سال ۱۴۰۱ است. او به «بی‌بی‌سی آی» اطمینان داد که این سند واقعی است هر چند که بی‌بی‌سی نمی‌تواند ۱۰۰ درصد در این باره مطمئن باشد. دسترسی ویژه او به سپاه پاسداران کمک کرد تا یک معمای دیگر هم حل شود و آن هویت نعیم ۱۶ بود. مردی که به تیم گفته بود تا پیکر نیکا را به خیابان بیندازند.

او برای این کار یک تماس دیگر با این نیروی نظامی گرفت و به او گفته شد که نعیم ۱۶ نام مستعار ارتباطی برای سروان محمد زمانی است که در سپاه خدمت می‌کند. این نام در میان حاضران در جلسه‌ای پنج ساعته درباره مرگ نیکا به چشم می‌خورد، جلسه‌ای که در گزارش خلاصه آن آمده است.

بی‌بی‌سی این ادعاها را با سپاه پاسداران و دولت ایران در میان گذاشت ولی پاسخی دریافت نکرد.

تا جایی که بی‌بی‌سی اطلاع دارد کسانی که مسئول مرگ نیکا بودند مجازات نشده‌اند.

آیدا شاکرمی (راست) در کنار نیکا

آیدا شاکرمی (راست) در کنار نیکا

توضیح تصویر،آیدا شاکرمی (راست) خواهر بزرگ نیکا به تازگی بازداشت و بعد از چند روز آزاد شد.

سرنخی برای اینکه چرا ممکن است آنها مجازات نشده باشند را می توان در خود سند یافت. در کنار نام همه اعضای تیم ۱۲ – که در جلسه حضور داشتند – عنوان «حزب الله» قید شده است.

به نظر می‌آید اشاره به این گروه برای توصیف کسانی بکار رفته که توسط سپاه مورد استفاده قرار گرفته‌اند ولی گاه خارج از حوزه قضایی این نهاد فعالیت می کنند. در گزارش آمده است: «از آنجایی که افراد فوق متعلق به نیروهای حزب الله بوده‌اند، پیگیری این پرونده فراتر از اخذ تعهد و ضمانت امنیتی لازم امکان پذیر نبوده است.»

از طرف دیگر نعیم ۱۶ که عضو سپاه است بصورت کتبی توبیخ شده است.

بر اساس گزارش کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل، در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی»، ۵۵۱ معترض توسط نیروهای امنیتی ایران کشته شدند که بیشتر آنها در اثر شلیک گلوله به قتل رسیدند. اعتراضات بعد از چند ماه و در پی سرکوب خونین نیروهای امنیتی فروکش کرد. در پی اعتراضات فعالیت گشت ارشاد تا مدتی بسیار محدود بود، اما در چند هفته گذشته سرکوب جدیدی برای مقابله با عدم رعایت پوشش اجباری مورد نظر حکومت ایران آغاز شده است. خواهر بزرگ نیکا، آیدا در میان افرادی بود که به تازگی و در جریان موج تازه مقابله با زنان در ایران چند روز بازداشت شد.

بی بی سی فارسی

۳۰ آپریل ۲۰۲۴