
لاتمداری ( لمپنیسم) سیاسی در خ…
بازدیدها: 0
بازدیدها: 0
بازدیدها: 7
چند درس از شورش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲
۱
شورش”یوم الله” ۱۵ خرداد سال۱۳۴۲ سکوی پرتاب آخوندها و جاهلها و لاتهای متدین (آخوندیسم و جاهلیسم) به قدرت شد، شورشی که مخالفت با آزادی زنان و”انقلاب سفید” بهانۀ برپایی آن بود.
رهبرِ این شورش شیعی و ارتجاعی، آیت الله روح الله خمینی بود، شورشی که بر زمینۀ ویژگیهای شخصیتی ورفتاری خمینی، یعنی شاخصههای عوامفریبی، یکدنده گی و لجاجت، بی رحمی ودیگرمؤلفههای روانی و رفتاری، وی را به کاریزمائی مذهبی و سیاسی بَدل کرد. این شورش خرابی، زخمی و کشتهها برجای گذاشت.
۱۲ خرداد سال ۱۳۴۲ (روز عاشورا)، خمینی در مدرسه فیضیه قم سخنرانی کرد و محمدرضا شاه را مردی “بدبخت و بیچاره” خطاب کرد و وی را به یزید تشبیه کرد. ساعت ۲ صبح ۱۴خرداد، دو روز بعد از سخنرانی، خمینی در خانهاش بازداشت و به تهران منتقل شد. بعد از پخش این خبر تظاهرات اعتراضی گستردهای در شهرهای قم، تهران، ورامین، مشهد، کاشان و شهرهای دیگر برگزار شد. خمینی از ۱۱ مرداد ۱۳۴۲ تا خروجاش از ایران درنوعی از بازداشت و زندان و حصر خانگی برخی از مقامهای مملکتی را به حضور میپذیرفت و با روحانیون و بازاریان در تماس مداوم بود. سرانجام ۱۳ آبان ۱۳۴۳، خمینی با سلام و صلوات توسط ساواک به ترکیه فرستاده شد.
خمینی از محل اقامتاش در خارج کشور، و به قول داریوش همایون، “زیر نگاه مهربان و گاه کمکِ حکومت پادشاهی به گستردن شبکه خود در سراسر کشور مشغول شد” و با یاری آخوندها و بازاریان و جاهلها و لاتهای متدین سرنگونی رژیم پهلوی را برنامه ریزی کرد. خمینی تشکیلاتی به وسعت مساجد وهیئتها و محفلهای مذهبی، بازارها، آخوندها و جاهل ولاتهای متدین در سرتاسرایران آزادانه سازمان داد. خمینی از توان و ظرفیت شیعیان تحصیل کرده در داخل و خارج کشور، از نواندیشان دینی و”شبه روشنفکران” مدرنیته هراس و غرب ستیز و بخش هایی از چپ گرایان و ملیون برای تقویت جبهه گستردۀ “همه با هم”اش علیه رژیم پهلوی بهره گرفت.
بخش بزرگی از جاهلها و لاتها، که گروه اجتماعی تاثیر گذاری بودند، حامیان و شرکتکنندگان در شورش ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ بودند. دارودستهی شعبان جعفری، که طرفداران دربار بودند نقش مؤثری نداشتند و حتی در این شورش باشگاه جعفری توسط طرفداران آیتالله خمینی به آتش کشیده شد.
حاج مهدی عراقی، که خمینی او را برادر خودش خطاب میکرد، دربارهی نقش طیب و رمضون یخی و ناصر جگرکی در بلوای خرداد ۴۲ می نویسد:
“منزل آقا (خمینی) بودیم. آن جا اسم طیبخان وسط آمد. آقا گفت که اینها علاقمند به اسلام هستند. نوکر امام حسین هستند. خلاصه رفتیم خانهی طیبخان. طیب صد تومان داد به پسرش اصغر گفت میدویی عکس آقا خمینی را میخری میبری تو تکیه. هنوز ما از ساعت حرکتمان قدری مانده بود که خبر آوردند ناصر جگرکی با تعدادی نزدیک به ۲۰۰ الی ۳۰۰ تن از الوات آن جا که سرهایشان را همتراشیده و به قول خودشان از این تیغ کشها، دارند میآیند و… “
رژیم شاه روحانیون را آمر و جاهلها و لاتها را عامل بلوای سال ۴۲ معرفی کرد و دلایل دستگیری تعدادی از جاهلها و لاتها را فرماندار نظامی تهران چنین توضیح داد: «عاملین بلوای ۱۵ خرداد طیب حاج رضائی و اسماعیل حاج رضائی با پول گرفتن از منابع مختلف و پرداخت بخشی از آن به عوامل خود بلوا را سبب شدند. “
وبدین ترتیب زمینههای آزادی و فرستادن آمر اصلی، یعنی خمینی به خارج کشور چیده شد.
طیب حاج رضائی از جاهلهای شناخته شده واداره کنندۀ بزرگ ترین بازار تره بار و میوه تهران، در دهه سی و چهل از جان نثاران و طرفداران پر و پا قرص شاه و رژیماش بود. وی با همراهانش از جمله شعبان جعفری، در پیروزی کودتا نقش داشت. علاقه طیب به خاندان پهلوی به حدی بود که تصویر بزرگی از رضا شاه روی شکم و سینهاش خالکوبی کرده بود. اواخر دهه ۳۰ بین جاهلها و لاتهای حامی رژیم پهلوی اختلاف افتاد وانشعاب و انشقاق رخ داد که بیشتر مسایل مالی عامل آن بود. طیب اما هنوز علاقه مند به شاه و رژیم پهلوی بود. ۹ آبان سال ۱۳۳۹ به هنگام تولد رضا پهلوی طیب حاج رضایی یکی از بزرگترین جشنها، تاق نصرتها، چراعانیها و فرش پهن کردنها را در منطقه مولوی و باغ فردوس و زایشگاه مادر بر پا کرد و دستور داد به هنگام مرخص شدن فرح از زایشگاه گُلها و پولها بر سر شاه و فرح و نوزادشان بریزند. طیب از سوی دربار و شهردار تهران مورد تفقد قرار گرفت و سمبولیک کلید شهر هم تقدیماش کردند. طیب و همراهانش اما بتدریج به سوی روحانیون بویژه آیت الله خمینی کشیده میشدند. خمینی از طیب و دارو دستهاش برای بسیج مردم در شورش ۱۵ خرداد استفاده کرد. طیب حاج رضایی همرا با یکی از دوستان و همکارانش در بازار تره بار و میوه به نام حاج اسماعیل رضائی دستگیر و اعدام شدند و این در حالی بود که خمینی و آخوندها وفدائیان اسلامیها آزادانه جولان میدادند و…
اعدام طیب حاج رضائی و حاج اسماعیل رضائی بخش بزرگی از جاهلها و لاتها را به روحانیون نزدیک تر و آخوندها را تقویت کرد.
” بهمن ماه سال ۱۳۴۳ حسنعلی منصور در برابر مجلس شورای ملی واقع در میدان بهارستان تهران توسط گروه فداییان اسلام ترور شد. او دبیر کل حزب ایران نوین و نخست وزیر ایران بود و به ضرب سه گلوله توسط محمد بخارایی کشته شد.
پس از چندی اکثر اعضای گروه فداییان اسلام بازداشت و روانه دادگاه نظامی شدند. چهار نفر از اعضای این گروه اعدام شدند. افراد دیگری از گروه نیز به حبس ابد و حبسهای طویل المدت محکوم شدند.
” در جلسه دوم دادگاه نظامی حبیب الله عسگر اولادی و حدود ده نفر دیگر از اعضای فداییان اسلام شرکت داشتند. در همان دادگاه اعلام شد هر کسی از اعضای فداییان اسلام در دادگاه غیر علنی نظامی در برابر حضار و رئیس دادگاه درخواست عفو ملوکانه کند حکم اعدامش تغییر و به حبس تبدیل میشود. حبیب الله عسگر اولادی در محضر دادگاه ایستاد، شاهنشاه را سپاس گفت و تقاضای عفو کرد. بدین ترتیب حکم اعدام او تقلیل و به حبس تبدیل شد
بعدها عسگر اولادی در اوایل دهه هشتاد در یک مصاحبه با روزنامههای دوم خردادی عنوان کرد که این سپاس یک نوع تقیه اسلامی بوده است و در قوانین شرع نیز تقیه مجاز میباشد. “
بهمن ماه سال ۱۳۵۵ به فرمان شاه ۶۶ زندانی آزاد شدند. ساواک با این ۶۶ نفر نمایشی راه انداخت با عنوان” سپاس شاهنشاها”. برخی از زندانیان که مورد “عفو ملوکانه” قرار گرفتند در آن” شو” ندامت نامه خواندند و سخنرانی کردند.
در میان کسانی که مورد “عفو ملوکانه” قرار گرفتند تروریستهای فدائیان اسلامی و بانیان شورش ۱۵ خراد ۴۲ و عوامل قتل حسنعلی منصور هم بودند، این افراد یاران نزدیک خمینی بودند که از پایه گذاران انقلاب و حکومت اسلامی شدند. حبیب الله عسگر اولادی، مهدی کروبی، آیت الله محمد باقر محی الدین انواری، حاج مهدی عراقی، شیخ قدرت علیخانی، ابوالفضل حاجی حیدری، مهدی ملک الکتاب و…
این جماعت، بویژه حاج مهدی عراقی گفت و نوشت که به دستور خمینی تقاضای عفو کردند (تقیه کردند) تا آزاد شوند وسازماندهی آخوندها و مذهبیون و جاهلها و لاتهای فدائیان اسلامی و متدین را در راستای سرنگونی رژیم پیش ببرند. یعنی صاف و پوست کنده به محمدرضا شاه و ساواکاش رو دست زدند.
مهدی ملک الکتاب میگوید:
” حاج مهدی عراقی که آمد بیرون، تمام این گروههای پراکنده مثل صف، منصورون، بدر و… را جمع کرد و انقلاب را به سوی جلو حرکت داد. من هم فعالیتهایم را شروع کردم و بقیه هم همینطور. حتی من بهخاطر فعالیتها جدیدم دوباره دستگیر شدم. من میپرسم آیا حاج مهدی بریده بود؟ آیا میشود پذیرفت که آقای عسگراولادی بریده بود؟ کسانی که ده- دوازده سال در زندان بودند بریده بودند؟ ما به جریان مبارزه بازگشتیم و نهایتا در این قضایا سر ساواک کلاه رفت. “
مسعود نقره کار
****
منابغ و برای مطالعه:
۱- داریوش همایون، نالازم ترین و آسانترین انقلاب تاریخ، مجله آرش (پاریس)، شماره ۱۳ بهمن ۱۳۷۰
۲- ناگفتهها، خاطرات مهدی عراقی
۳- حمید شوکت، پرواز در ظلمت
۴- حسین شاه حسینی، از عیاری تا لمپنیسم، گفتوگو، علی ابوالحسنی (منذر)
۵- مسبب واقعی ۱۵ خرداد آیتالله خمینی نبود. سید مهدی پیراسته- وزیر کشور وقت در هنگام بلوای ۱۵ خرداد، ایرانشهر، واشنگتن دی. سی، ۳۰ ژوئن ۱۹۸۹، شماره ۹۱۹، جمعه تیرماه ۱۳۶۸
۶- حقایقی در باره واقعه ۱۵ خرداد، ف. داورپرست، ایران تایمز- واشنگتن دی. سی – نقش آیتالله بهبهانی و کاشانی بیش از [تیمور] بختیار بود چرا که: گ… در خرداد سال ۱۳۴۲ بختیار در ساواک هیچگونه نفوذ و قدرتی نداشت، زیرا نامبرده در بهار سال ۱۳۴۰ از پست ریاست ساواک برکنار گردید.»
۷- دکتر الموتی، رخدادهای ۱۵خرداد ۱۳۴۲ / و حبیب لاجوردی، خاطرات سپهبد محسن مبّصر، رئیس شهربانی کل کشور (۱۳۴۹-۱۳۴۳)، طرح تاریخ شفاهی ایران، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد
چرا روحانیون و زندانیهای مسلمان در جشن “سپاس شاهنشاه” شرکت کردند؟ – تسنیم (tasnimnews. com) ۸-
IRAN _AZAD: ۹- سپاس سپاس اعلیحضرتا (۱۵ بهمن سال ۵۵ و عفو ملوکانه (iranmammhasabgmailcom.blogspot.com) ۱۰-
https://rooholla.blogspot.com/2013/11/blog-post_5.html11-
ماجرای «سپاس شاهنشاها» چه بود؟ | پایگاه خبری تحلیلی انصاف نیوز (ensafnews. com) ۱۲-
بازدیدها: 0
مسعود نقره کار
اپوزیسیون خارج کشور به جای شاخ و شانه کشیدن و رجز خوانی های درونی، بهتر است همگرایانه و همدلانه از پراکندگی خود بکاهد و توان “دفاع ازخود” در برابر مزدوران حکومتی را افزایش دهد. حکومت اسلامی در کنارِ سیطره لات ها و اجامرش در دنیای مجازی، در عرصه واقعی و حقیقی نیز بیش از پیش وارد میدان شده است و بر میزان صادرات لُتوت و لُشوش مکتبی و متدین افزوده است. تازه ترین نمونه حمله به تظاهر کنندگان در لندن است.
نیروهای مزدور و وابسته یا طرفدار حکومت اسلامی، در کنار کشتارِ ده ها تن از مخالفان حکومت اسلامی در خارج کشور، پدیدۀ لاتمداری را نیز از طریق حمله با چماق و چوب و چاقو و قمه به تجمعها و برنامهها و امکانهای تبلیغاتی احزاب، سازمانها و گروههای سیاسی مخالف این حکومت در کشورهای محتلف را بارها به نمایش گذاشتهاند.
پیش از 30 خرداد سال 1360 طرفداران حکومت اسلامی میزهای کتاب و نشریات احزاب، سازمانها و گروههای اپوزیسیون را به هم میریختند و افراد این جریانها را مورد ضرب و شتم قرار میدادند. پس از واقعه 30 خرداد 1360، که آغاز درگیریهای خونین میان حکومت و برخی از سازمانهای سیاسی و اعدامهای وسیع بود، ماجرا عکس شد و این گروههای اپوزیسیون چپ گرا و گاه مجاهد بودند که محدودیت هایی برای طرفداران حکومت اسلامی و طرفداران شان ایجاد می کردند. دانشگاههای شهرهای فرانکفورت، برلین، کلن و پاریس بیش از سایر شهرها در اروپا شاهد این نوع درگیریها بودند.
چند نمونه از میان ده ها مورد، برای یاد آوری:
” بیش از ۱۵۰ تن از چاقوکشان جمهوری اسلامی در حمله به خوابگاه دانشجویان ایرانی در شهر ماینس آلمان، تعدادی از دانشجویان را زخمیکردند… در فرانسه – پاریس- ماموران جمهوری اسلامی و کارمندان و دیپلماتهای سفارت جمهوری اسلامی به فعالان سازمان مجاهدین خلق، که در سطح شهر اعلامیه پخش میکردند با چوب و چماق و چاقو حمله کردند و آنها را مضروب ساختند. سازمان مجاهدین خلق در کتابی با عنوان “در جنگ با بشریت” نام و عکس تعدادی از این افراد را منتشر کرده است.(1)”
” فخرالدین حجازی در گزارشی پیرامون سفرش به شهر هامبورگ در آلمان نوشته است: “شب آمدم خانه هادی دیدم بچهها جمعاند و پکرند. گفتند توی روزنامهها نوشتند آلمانیها فردا در شهر کلن کارناوال راه میاندازند و مجسمه اهانت آمیز برای امام ساختهاند ، به صورت اژدها و میخواهند آن را به خیابان بیاورند. تلفن کردم به شهر بن به آقای نواب سفیر ایران. خبر داشت.گفتم به پلیس آلمان بگوئید اگر جلوی این کارناوال را نگیرید با خشم مردم ما مواجه خواهید شد.
شب میگذشت و بچهها در خشم و التهاب بودند. بالاخره تلفنی به قم کردم و به آیتالله منتظری گفتم چنین نقشهای در کار است ، گفتند بچهها چقدرند؟ گفتم زیاد، گفتند بروند جلوشان را بگیرند. تلفنها راه افتاد و بچهها شبانه با ترن راه افتادند و سرازیر شهر کلن شدند… یک دفعه بچهها هجوم آوردند و با یک سرعت برق آسا در برابر چشم پلیس و هزاران تماشاچی، مجسمه را شکستند وانداختند پائین و غائله تمام شد. خدا خیرشان بدهد که در دیار کفر این چنین از اسلام دفاع میکنند.”(2)
” تیرماه ۱۳۶۷ رافی خاچاطوریان، هنرپیشه و مجری، مورد حملهٔ یک لبنانی و چند ایرانی هوادار جمهوری اسلامی قرار گرفت. در این حمله، خاچاطوریان شدیداً از ناحیهٔ سر و صورت آسیب دید و یک چشم خود را نیز ازدست داد.”(3)
” فرامرز حسن زاده، ۲۴ ساله، در تظاهرات ایرانیان مقیم آلمان که به پیشنهاد سازمان پرسپولیس به مناسبت هفته مشروطیت برپا شده بود، به ضرب چاقوی حزب الهیها به قتل رسید و دوستش محمد رضا مشهدی نیز به سختی مجروح شد.”
“” پانزدهم دسامبر سال ۲۰۰۷ به دعوت بنیاد توحید شــهر دالاس در تگزاس، عبدالکریم سروش درباره مولوی سخنرانی داشت، در این برنامه محمود صدری نیز سخنرانی کرد. در بخش پرسش و پاسخ شخصی در باره انقلاب فرهنگی پرسشهائی داشت که “یک گروه وی را محاصره کردند و از جلسه خارج نمودند و به دور از انظار مردم با مشت و لگد به جانش افتادند و او را مضروب کردند.”
و…
****
منابع:
1- نشریه ایرانشهر، جمعه ۱۱ تیر ماه سال ۱۳۶۱، دوره چهارم، شماره ۱۶ (شماره پی در پی ۱۴۷) / نشریه ایرانشهر، جمعه ۲۶ آذرماه ۱۳۶۱، دوره چهارم، شماره ۳۹ (شماره پی در پی ۱۷۰)
18- 2- گزارش سفر هیئت اعزامی شورای تبلیغات اسلامی به اروپا، کیهان (چاپ لندن)، شماره ۵۸۸ـ پنجشنبه ۱۴ دی ماه ۱۳۷۴ خورشیدی، ص ۱۱
3- رافی خاپاطوریان ، ویکی پدیا
بازدیدها: 0
بازدیدها: 0