بازدیدها: 0
در برخی محافل سیاسی ایران، ایدهای رواج دارد که بر اساس آن هرچه فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر مردم بیشتر شود، احتمال وقوع تغییرات بنیادین در ساختار قدرت افزایش مییابد. این نگرش که عمدتاً توسط بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی تبلیغ میشود، بر فرضیهای استوار است که فقر و بحران، خودبهخود به انقلاب و تحول سیاسی منجر خواهند شد. مقاله حاضر ضمن تحلیل تاریخی، جامعهشناختی و روانشناختی این دیدگاه، نشان میدهد که چنین تئوریای نهتنها ناکارآمد، بلکه ضد مردمی، غیراخلاقی و علمینشده است.
۱. مقدمه: تئوری فشار برای تغییر
تئوری فشار، با این پیشفرض عمل میکند که مردم تحت فشارهای شدید اقتصادی و سیاسی، به مرحلهای از «خشم و انفجار» میرسند که به اعتراض و انقلاب منجر میشود. این رویکرد بهطور خاص در سالهای اخیر، از سوی برخی فعالان سیاسی خارج از کشور، و با حمایت از تحریمها یا حتی حمله نظامی به ایران، بازتولید شده است.
۲. فقر، عامل انقلاب یا عامل انفعال؟
مطالعات جامعهشناسی و تاریخ انقلابها نشان دادهاند که فقر مطلق و محرومیت شدید، معمولاً مردم را به انزوا، ترس و محافظهکاری سوق میدهد نه مبارزه و انقلاب.
- در شرایط فقر شدید، افراد بیشتر درگیر «زیست بقا» میشوند و امکان تفکر سیاسی و مشارکت جمعی از آنها گرفته میشود.
- تجربه تاریخی نشان میدهد که در دورههای قحطی، جنگ و گرسنگی در ایران، مانند دوران قحطی جنگ جهانی اول و دوم، هیچ انقلاب اجتماعی یا اعتراض جدی شکل نگرفت.
۳. آگاهی و امید؛ سوخت واقعی تحولات اجتماعی
تجربه انقلابهای بزرگ جهان، از فرانسه و روسیه گرفته تا انقلاب مشروطه و انقلاب ۱۳۵۷ ایران، نشان میدهد که موتور تغییر نه فقر مطلق، بلکه رشد نسبی آگاهی و قدرت سازمانیافتگی مردم است.
- در سالهای پیش از انقلاب ۱۳۵۷، بخشهایی از جامعه ایران تجربه رفاه نسبی، آموزش بهتر و ارتباط با جهان را داشتند. این وضعیت باعث رشد مطالبهگری و شکلگیری شبکههای اعتراضی شد.
- طبق تئوری «توکویل»، بزرگترین تهدید برای حکومتها نه در زمانی است که سرکوب کامل دارند، بلکه زمانی است که جامعه در حال رشد و مطالبات در حال افزایش است.
۴. فقر بهمثابه ابزار سرکوب
جمهوری اسلامی نیز با درک تجربه تاریخی، از فقر و بحران بهعنوان ابزار کنترل اجتماعی استفاده میکند:
- ایجاد ناپایداری اقتصادی، باعث پراکندگی نیروهای اجتماعی و تقویت فردگرایی دفاعی میشود.
- تضعیف طبقه متوسط و نابودی امید به آینده، جامعه را به سمت بیاعتمادی و انفعال سوق میدهد.
در نتیجه، هر سیاستی که فقر و بحران را تشدید کند، از جمله تحریمهای فلجکننده، در عمل در راستای تحکیم قدرت رژیم موجود عمل میکند، نه علیه آن.
۵. مسئولیت اپوزیسیون؛ بازتعریف نقش و راهبردها
اپوزیسیون دموکرات و ملی باید راهبرد خود را از «فشار برای تغییر» به «توانمندسازی برای تغییر» بازتعریف کند. این بازتعریف شامل موارد زیر است:
- ارتقاء آگاهی و آموزش سیاسی مردم در داخل و خارج کشور؛
- تولید رسانه مستقل و شفاف برای ایجاد افق فکری مشترک؛
- سازماندهی اجتماعی از پایین به بالا و ایجاد نهادهای جایگزین مردمی؛
- رد مطلق جنگ و تحریم بهعنوان ابزار تغییر و جایگزینی آن با دیپلماسی مردمی و کار فرهنگی-سیاسی پایدار.
۶. نتیجهگیری
تغییر اجتماعی در ایران تنها از مسیر فقر و فشار عبور نخواهد کرد، بلکه نیازمند آگاهی، امید، سازمانیافتگی و اعتماد اجتماعی است. تئوریهایی که از تحریم و جنگ استقبال میکنند، در واقع ناخواسته به خدمت بقای رژیمی درمیآیند که سالهاست با استفاده از همین بحرانها، مردم را از مطالبهگری دور نگاه داشته است.
اپوزیسیونی که مدعی نمایندگی مردم ایران است، باید منشأ اعتماد، اتکا، و راهنمایی باشد؛ نه عاملی برای تسریع فروپاشی اجتماعی. بدون بازنگری در تئوریها و روشها، اعتماد عمومی هرگز به دست نخواهد آمد.
شورای ملی تصمیم
15 مه 2025
0 Comments