شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

بررسی امواج همگرایی، ریشه ها و علل هویت طلبی در میان ایرانیان

2023-05-06

نوشته ای دیگر از سروش آزادی

Comments

سرآغاز

موج همگرایی در میان نیروهای اپوزیسیون همچنان ادامه دارد. گویی که مطالبات برحق انقلاب زن زندگی آزادی، ضرورت بستر این همگرایی و به هم پیوستن است.

راهبردهای فراگروهی جای خود را به استراتژی بسته تشکیلاتی و فعالیتهای فردی می دهد. کنشگران سپهر عمومی در یارگیری از یکدیگر پیشی می گیرند. امواج همگرایی در میان نیروها
حاکی از فهم روشن فلسفی در عمل و تجلی مفهوم «کثرت در وحدت» است که میان ایرانیان در چهار دهه اخیر بی همتا می نماید.

ایرانیان در اعتراضات حضور گسترده دارند. و شکل تازه از دموکراسی به روح همگرایی و پیوستگی نیروهای اجتماعی در کشورهای غربی دمیده است.

بی شک جمهوری اسلامی در تنگنا و محاصره میان اپوزیسیون و مردم ایران قرار دارد. با اوج گیری حرکتهای متحد مردم ایران در خارج از کشور نگرانی از بیم مشروعیت زدایی در میان نهادهای قدرت و ریزش نیروهای میانی بالا می آید! و پس از آن هسته سخت قدرت دست به کار می شود: حملات شیمیایی به مدارس فرزندان ایرانزمین آغاز می شود. گفتگو با رقبای ایدئولوژیک در خاورمیانه شگرد دیگری است که جمهوری اسلامی تلاش می کند بحرانهای داخلی را در رفع تنش با کشورهای هماورد و ستیزه جو به حاشیه راند و از مشروعیت بربادرفته جلوگیری نماید. در کنار این تدابیر دستگیری، زندان و سرکوب کنشگران میدانی در حوزه های صنفی، مدنی و سیاسی در اوج قرار دارد.

اما جنبش انقلابی زن زندگی آزادی امان از ستیزه جویان قدار حکومتی ربوده است! زنان و دختران و پسران ایرانزمین به سویه های موازی پیکار جویانه ادامه می دهند و ده ها نهادی که برای قانون گذاری و اجرای حجاب اجباری، محدودیت کنش و سرکوب شهروندان بسیج شده اند، عاجز از مقابله با «مبارزان راه آزادی و برابری»، بی اعتبار گشته و تنها پاسخ زورمداران با سرکوب است که توانسته حیات بیدوام ننگین جمهوری اسلامی را حفظ کند.

وارسی فرهنگی مبارزه زن زندگی آزادی

بالاترین شکل هر مبارزه فراگیر و شاخص ماندگاری یک حرکت متحد و همبسته، در وجوه فرهنگی آن تجلی می یابد. وتاثیرات شگرف جنبش انقلابی زن زندگی آزادی در عرصه داخلی، منطقه ای و بین المللی نشان می دهد، این تحول چشم گیرکه کمتر از یکسال ادامه یافته، نهادینه شده و اشکال مبارزه از حوزه سیاسی به سیاسی- فرهنگی و سیاسی- طبقاتی- اقتصادی بسط یافته است. به عبارت دیگر کنش فعال نیروهای اجتماعی که راهبری سه جنبش موازی صنفی، مدنی و سیاسی را منعکس می کنند،‌ دریافت درستی از مبارزه پیگیر داشته و توانسته اند با تمام سرکوبهای گسترده ای که در سطوح کشور حاکم است،‌ راهبردهای تازه در شیوه مقابله با جمهوری اسلامی پدید آورد و بطور همزمان در حوزه های  سیاسی، فرهنگی، اقتصادی- اجتماعی (جنسیتی، قومی، دینی…) جبهه های متعدد را مدیریت نماید. و در حقیقت همین شیوه توسعه اشکال مبارزه و راهبردها می باشد که جمهوری اسلامی را خسته کرده و می تواند با افتادن آن در آینده نه چندان دور بستر گذار را به مرحله آخر و سرانجام عبور میسر سازد.

گفتمان شناسی صورت بندی نیروهای سیاسی «تبدیل صورتهای گروهی به همبستگی جمعیت ها»

فهم ما از وضعیت اکنون جامعه ایرانیان تاثیر دارد در تعریف ما از نوع دموکراسی. و نیک می دانیم که دموکراسی انواع دارد، نسبت آن با جغرافیای سیاسی- فرهنگی- طبقاتی- قومی و دینی… و نیز تاثیر تجربه تاریخی بر آن می تواند به دموکراسی تفاوت و تنوع دهد. و فلسفه و چرایی دموکراسی یا «دموکراسی از چه؟» و «دموکراسی برای چه؟» از عمده ترین پرسش های دستیابی به جامعه استوار بر دموکراسی خواهد بود. اما برای تحقق حکومت استوار بر دموکراسی نیاز به آرای یکپارچه اکثریت گروه های مرجع در جامعه است. و به این منظور لازم است تا بیشتر نیروهای فعال در حوزه های صنفی،‌ مدنی و سیاسی به چنین خواهشی میل کنند.

همانطور که آمد شاهد رشد امواج همگرایی و همبستگی نیروهای اجتماعی هستیم که در داخل و خارج از کشور بطور پیگیرانه ادامه دارد. ما میدانیم که گفتگو و گفتمان سازی محصول داد و ستد میان افکار و راهبردهای نیروهای اجتماعی است. پس شکل گیری گفتمان های تازه بدون نقد راهبردهای گذشته که بر پراکندگی و پریشانی نیروها استوار بود، امکان پذیر نیست؛ «آنجا که برساخت های فکری گروهی و فردی عناصر اجتماعی در گفتگو و عمل با یکدیگر تبدیل به یک متن مشترک گردد، گفتمان «فرهنگ سیاسی» آفریده می شود.

تعامل نیروها با یکدیگر ضرورت تکوین این پروسه است. یعنی هویت های فردی- گروهی بپذیرند که برساختهای ذهنی- ایدئولوژیک یکدیگر را مورد خوانش قرار دهند و چنین نقدی را تحمل کنند، و در پی مشترکات به یک گفتمان همساز راه یابند. که بستر آن براساس فرهنگ سیاسی مشترک نیروها ممکن گردد. در این مسیر ترکیبی از «ساخت قدرت مستقر، ماهیت ایدئولوژیها، مطالبات پایگاه اجتماعی و تکیه گاه طبقاتی جریانات سیاسی، میزان رواداری، تسامح و تعامل نیروها، و فضای سیاسی منطقه ای و جهانی» بر سرشت گفتمان مشترک تاثیر می گذارد.

پس به این اعتبار همگرایی نیروها در دستیابی به یک گفتمان مشترک چند نتیجه ذاتی به همراه دارد: «پیوستگی فرهنگی به زایش فرهنگ سیاسی تازه می انجامد، شیوه مبارزه مشترک در حوزه عمل و نظر شکل می گیرد، و گفتمان برآمده از آن بر فضای عمومی جامعه چیره می شود».

جامعه در گفتمان تازه مواجه با چند مدل «پارادایم» گشته که بطور همزمان بر یکدیگر تاثیر می گذارند.

  • ادبیات سیاسی دموکراتیک؛ که در گفتگو و گفتمان سازی ما بین نیروها به نوعی فرهنگ سیاسی تبدیل می شود. (گفتمان در اینجا به معنای مجموعه یا دستگاهی بینشی از راه واژگان و گفتارهای نهادینه شده، که بر ذهنیت ها اثر می گذارد و گاه حتی بر آگاهی یک دوران تاریخی نیز سایه می اندازد… گفتمان از نظر لغوی به «حرکت، عمل و بطور کلی به تغییر» اشاره دارد. در این توضیح مراد ما از ماحصل ارتباط زبانی حرکت، عمل و تغییر، خلق و ساخت جهان تازه است‌…! مفاهیم و اصطلاحات انسانشناسی-حمید عضدانلو، گفتمان و جامعه، نشر نی تهران ۱۳۸۰).

  • اندام ساختار دموکراتیک؛ که همزاد مدل تاریخی، اجتماعی و فرهنگ سیاسی است. جامعه در مرحله آغاز گذارپس از رژیم استبدادی، به مدلهای پیشنهادی و متناسب با میل اکثریت جامعه دست می یابد. در این مرحله کنگره و یا دیگر مجامع ملی که شامل اکثریت نمایندگان ملت هستند، چنین ساختارهایی را مورد بررسی و جایگزین ساختار قبلی می نمایند.

توانایی نیروهای اجتماعی برای دستیابی به فرهنگ و ساختار سیاسی دموکراتیک

مراد ما از فرهنگ و ساختار دموکراتیک: خوانش جمعی از مطالبات اکثریت مخالفین وضع موجود جهت راه یابی مشترک به وضع مطلوب است، چنانچه امکان مشروع کنش اکثریت را در عمل ممکن سازد. این گزاره در توصیف خود تلاش می کند که آرای عمومی اپوزیسیون ساختاری (سازمانهای عمودی) و جامعه مدنی (کنش های استوار بر سازمانهای افقی) را که در سه جنبش موازی امروزین «صنفی- مدنی و سیاسی» تجلی دارد، در کادر یک استراتژی فراگیر و کلان توضیح دهد. و راهبردی که قائل به تدوین پذیرش آرای اکثریت گروههای مخالف و هماورد برای عبور از نظام استبدادی به جامعه دموکراتیک است، فراهم سازد. همینطور برای تحقق عبور از استبداد دینی و تاریخی فهم از پروسه و قبول مراحل حرکت در مبارزات اجتماعی و اهمیت هر کنش در مقطع خاص جنبش توسط نیروهای میدانی، در الویت این تئوری قرار دارد. یادمان باشد که دریافت ما از گفتمان امروز جنبش «قبول کثرت در تئوری و نظر و حفظ وحدت در پراتیک و عمل است که مقابله با نظام استبدادی و تمامیت خواه جمهوری اسلامی را ممکن سازد!

صورتبندی نیروها در آغاز حرکت انقلاب زن زندگی آزادی

مرحله ابتدایی تحولات کنونی در انقلاب زن زندگی آزادی، به سطوح «دموکراتیک و فراگرایشی» تعریف می شود. در این منزلگاه نقش شخصیتهای سیاسی و لابی ها و نهادهای مستقل جامعه مدنی در اثر گذاری بر پارلمانهای کشورهای آمریکا و اروپا برجسته می شود. همینطور شخصیتها، نهادهای مستقل و لابی ها می توانند نقش مهمی در ایجاد اتحاد فراگیر ملی میان ایرانیان خارج از کشور داشته باشند. زیرا آنان از پایگاه اجتماعی وسیع برخوردارند، که به مراتب احزاب و گروههای سیاسی (که بدون پایگاه اجتماعی و تکیه گاه طبقاتی ملموس در خارج از کشور هستند)، می توانند افکار کشورهای غربی را به سمت تحولات رو به رشد مردم ایران جلب نمایند.

شخصیت ها و لابی ها درکنار محبوبیت و اعتباری که در میان سطوح مختلف ایرانیان دارند، از روابط گسترده ای هم با ارکان قدرتهای فرهنگی- سیاسی و اقتصادی در جوامع میزبان برخوردار هستند. همانطور که میدانیم در فرهنگ غربی نقش افراد و شخصیتها و گروههای جامعه مدنی که در شمایل لابی های سیاسی- فرهنگی و اقتصادی کنش می کنند، کمتر از احزاب و سازمانهای سیاسی اپوزیسیون نیست. و به این دلیل در جلب افکار عمومی مهاجران ایرانی و بخشیهایی از جامعه مدنی کشور میزبان نقش مهمی دارند. با توجه به این نکته مهم که اکثر شخصیتها و لابی ها در فعالیتهای خود توانسته اند؛ «از منافع مشترک ایرانیان در کشورهای میزبان دفاع کنند، مجامعی برای همگرایی آنان تاسیس نمایند،‌ و هویت نداشته ایرانیان را در کادر روابط اجتماعی مشترک و نهادینه شده به آنان بازپس دهند!»

شکافهای موجود در انقلاب زن زندگی آزادی

اگرچه ما شاهد روندی رو به رشد در تحولات میدانی داخل و خارج و بالا آمدن همگرایی وسیع می باشیم، اما این نکته به معنی نادیده انگاری عوامل شکاف در میان اقشار مردم و افکار عمومی و نیروها و گروههای سیاسی اپوزیسیون نمی باشد. که جمهوری اسلامی تلاش دارد از این شکافها تمام و کمال در ماندگاری و عقب راندن افول و سقوط خود بهره بگیرد!

متاسفانه در مرحله کنونی که شخصیتها و لابی ها توانسته اند فعالیت اجتماعی خود را با انقلاب زن زندگی آزادی همساز نمایند، تعارضاتی هم با فعالیتهای حزبی و سازمانی جریانات سیاسی حادث شده! بخشی از نیروها و جریانات ساختاری که عمدتا پیوندهای عمیقی در مبارزات ده چهل و پنجاه داشته اند، و به دلیل سرکوبهای جمهوری اسلامی از دهه ۶۰ به خارج از کشور آمدند، بین منافع حزبی و ایدئولوژیک خود با فواید فعالیت شخصیت ها و لابی ها تضاد و ناهماهنگی هویتی می بینند. کشاکش و تقابل نیروهای ساختاری و غیر ساختاری که در بدنه اجتماعی تجلی یافته، منجر به شکافهای سیاسی- تبلیغی گردیده است. آنچنان که بخشی از انرژی و شیوه های مبارزه نیروها در سطوح میدانی، به خنثی سازی مبارزات آنان در مقابل جمهوری اسلامی انجامیده است. آنچه که نتیجه می دهد، گسترش بی اعتمادی، جنگ روانی و تبلیغاتی است که باعث شده بیش از مبارزه با دشمن مشترک برای تحقق هدف مشترک که گذار کامل از حکومت جمهوری اسلامی است، نیروها درگیر «هویت طلبی، درست پنداری، فرقه گرایی، انفعال در حرکت مشترک …» گردند.

به نظر می آید که اکثر نیروهای درگیر در دو طرف پیکار ناتوان از بررسی علل درگیریها هستند. که ریشه های آن به سرکوب های گسترده و مهاجرتهای نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در فواصل پنج دهه اخیر بر می گردد. بازشناسی چنین رهیافتی لزوما نیاز به تحلیل تاریخی جداگانه دارد که از حوصله این مقاله خارج است و تنها گفته باشیم که علل بنیادین چنین فرقه گرایی ریشه در فرهنگ غیر دموکراتیک سنتهای سیاسی گذشتگان دارد که همچنان بر فضای عمومی سنگینی می کند!

شاید از علل شکاف نسلی که پی در پی میان احزاب و ایرانیان و پایگاه اجتماعی ایشان دیده می شود، ریشه در فهم از گفتمان دموکراسی خواهی دارد. زیرا زیست ایرانیان در کشورهای دموکراتیک که در آمیزش با میل ایرانیان پناهنده به زندگی معمولی تجلی می یابد و در حمایت از شعار انقلاب «زن زندگی آزادی» آشکار گشت، رابطه معنا داری با مفهوم گفتمان دموکراسی و ضرورت اتحاد فراگیر ملی دارد!

آنچه در این گزاره مورد تاکید ما می باشد: «دموکراسی در ذهن اکثریت نیروهای سیاسی همچنان مقوله ای نظری و ایدئولوژیک است، اما در چشم ایرانیان غیرسیاسی امری واقعی و ملموس است که دهها سال با آن زیست کرده اند و براساس آن تربیت یافته اند. کما اینکه پذیرش مخالف و تبدیل دشمن به رقیب و دوست، و باور به این نکته که سرزمین ایران برای همه ایرانیان است که به هر گرایش و گروه ملی تعلق دارند… از جمله مطالبات فراگیر نسلهای ایرانیان دهه هفتاد، هشتاد و نود است که در داخل و هم در خارج از کشور زیست داشته اند و از حامیان واقعی این انقلاب محسوب می شوند. تفکر این نسل ها رابطه مفهومی با مبانی حقوق بشری دارد که مطالبه ای جهان شمول شمرده می شود و شاید به این دلیل است که توانسته اند افکار عمومی در جامعه مدنی کشورهای غربی و پیشرفته را درپشت مطالبات انقلابی خود بسیج نمایند!

اما چرا جریانات و احزاب سیاسی طی این مدت نتوانستند بدیلهای حکومتی و اجتماعی- سیاسی خود را تبدیل به گفتمان نمایند؟ چرا با ارزش ترین مبانی فکری نیروهای سیاسی که در مفاهیمی چون «آزادی- برابری و دموکراسی» تجمیع می شود، به هویت ایرانیان تبدیل نشد تا فرهنگ ایرانیان مهاجر تحت تاثیر آن قرار گیرد، تا به موجب آن حرکتهای ساختاری فراگیر و اعتراضات سراسری نهادینه گردد؟ دقت نماییم که تعاریف جریانات ایدئولوژیک از شعارهایی چون آزادی و برابری و دموکراسی همچنان نقطه اختلافات بسیاری در میان مدعیان آزادی و برابری و نیروهای دموکرات می باشد. براستی چرا طی حکومت ننگین جمهوری اسلامی احزاب و جریانات سیاسی نتوانستند جبهه سیاسی وسیع و مورد باور خود را تشکیل و نهادینه سازند؟

چرا جریانات ساختاری نتوانستند از امکانات موجود در کشورهای میزبان در جهت منافع سیاسی مردم ایران بهره بگیرند و هر نیرو یا جریانی که قصد تعامل با دولتهای غربی را داشتند، مورد سرزنش قرار گرفته و از جامعه آنان نفی گردید!؟

«رویزیونیست و تجدید نظرطلب در باورهای ایدئولوژیک» از جمله اتهاماتی بود که به نیروها و لابی های ایرانی مرتبط با دولتهای غربی زده می شد. این نقد بی پاسخ است که چرا احزاب و جریانات سیاسی نتوانستند از پتانسیل ایرانیان مهاجر بهره درستی بگیرند و باعث اتحاد عمل و نظر آنان در مقابل با جمهوری اسلامی و سیاستهای ضد انسانی او گردند؟! چرا احزاب و سازمانهای سیاسی بیش از آنکه به نقد حکومت مذهبی و مستبدین حاکم بر ایران اقدام نمایند و حرکتهای نظری و عملی خود را در مقابل آن سازمان دهند، بیشتر به نقد مخالفین خود در میان ایرانیان خارج از کشور روی آوردند و «به پای خود تیر می زدند؟».

اگر نگاهی کوتاه به تاریخ تعامل گروههای سیاسی ایرانی در داخل یا خارج از کشور بیاندازیم، مشاهده می شود که اکثر آنان از طریق خشونت، نفی و طرد فیزیکی مخالفین با تکیه بر هویت طلبی هژمونیک  شعار«همه با من» تلاش می کردند که صحنه سیاست را از آن خود کنند! اینکه مهاجران ایرانی روی خوشی به احزاب و سازمانهای سیاسی در خارج از کشور نشان ندادند، شاید ربط مستقیمی به ناکارآمدی ایدئولوژیها  و سنتها و فرهنگ مبارزاتی بسته و سکتاریستی حاکم بر سپهر سیاسی ایران دارد که بیشتر بر سنتهای تاریخی گذشته گان استوار است و همچنان نتوانسته است به روز شود تا مقبولیت عامه یابد.

کسانی که هم اکنون در جنبش سیاسی خارج از کشور با شعار «همه با من» به میدان آمده اند، یادشان باشد که تبیین وضعیت سیاسی جامعه ایرانیان بدون فهم درست از «جغرافیای سیاسی» بی گمان ناکارآمد خواهد بود. صف بندیهای سیاسی تغییر کرده و بازگشت به گذشته و ارتجاع معنای تازه ای در میان (خصوصا) ایرانیان خارج از کشور یافته است.

احزاب و جریانات سیاسی که بدون توجه به شرایط تاریخی و رسالتهای اجتماعی کنونی جامعه ایران که عمده ترین تضادش نفی سلطه حکومت جمهوری اسلامی و استبداد دینی است،‌ بخواهند ساز ناکوک دیگری بنوازند، خاطرشان آسوده باشد که قطعا کمک به جمهوری اسلامی خواهند کرد! در مرحله کنونی ایجاد صف بندی سیاسی بدون باور به همگرایی و فهم کلان از دموکراسی حداکثری در میان ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی خدمت شایانی است به ماندگاری حکومت جور مذهبی و پیشبرد استراتژی سایبری های جمهوری اسلامی.

احزاب و سازمانهای سیاسی قبل از آنکه بخواهند جریان و فردی را در سطح جنبش نفی کنند، بهتر است با بردباری و آسانگیری بتوانند تمایل خود در ائتلاف یا همبستگی سیاسی را اثبات نمایند!

دهها گروه جمهوری خواه در حال گفتگو با یکدیگر هستند. اما هنوز به آفرینش یک گفتمان وسیع میان خودشان دست نیافته اند تا بعدا حاصل آن به اتحاد فراگیر در جنبش انقلابی زن زندگی آزادی فایده ای برساند!

اگرچه زیست انقلاب در مرحله جنینی بسر می برد، اما فقدان تبیین تازه فلسفی- سیاسی و اجتماعی از شرایط عینی و مرحله فراگیر ملی می تواند دستاوردهای جنبش در همگرایی نیروها را به مخاطره اندازد!

بی تردید احزاب و سازمانهای سیاسی نیاز به تعریف تازه ای از اپوزیسیون جمهوری اسلامی دارند. زیرا صف بندیهای سیاسی تغییر کرده، و در زندانهای جمهوری اسلامی هم حامیان سامانه پادشاهی و مشروطه خواه شکنجه و اعدام می شود و هم مجاهد و هم چپ و هم مذهبیون و ریزشی ها…. و بنابراین نمی شود زندانیان سیاسی را به بد و خوب و مخالف و موافق باورهای ایدئولوژیک تعریف کرد!

پس ازحاکمیت جمهوری اسلامی طرفداران سامانه پادشاهی و سلطنت طلبان و مشروطه خواهان نتوانستند به درستی نقش اپوزیسیون حکومت مذهبی را بازی کنند. و از طرف دیگر اپوزیسیون جمهوری خواه و ساختاری ایران (با همه گرایشاتی که در خودش دارد) هم نتوانست این طیف و جبهه سیاسی را به رسمیت بشناسد و برای عبور از حکومت جمهوری اسلامی با آنان وارد گفتگو و داد و ستد سیاسی گردد. بنظر می آید که «جمهوری اسلامی » تضاد عمده و تحلیلی ایشان بر شمرده نمی شود تا ضرورت تاریخی میل به همکاری به گفتمان های ملی و فراگرایشی در سطح کلان منجر گردد؟! اگرچه بلحاظ ذهنی فضای گفتگو در حال قوام گرفتن است! و فعالیتها میل به همگرایی دارد.

برای برون رفت بحران در اپوزیسیون و گذار کامل از جمهوری اسلامی نیاز به فضای دموکراتیک است و به گمان ما آینده دموکراسی در ایران می تواند دارای پذیرش نحله ها از راست ترین تا چپ ترین نیروهای مخالف جمهوری اسلامی باشد که وجه سیاسی روشن و ملموسی بین اقشار مختلف مردم ایران داشته و خواهان تحقق مطالبات آنان هستند.

جریانات و احزاب سیاسی بپذیریند که ایران متعلق به همه گرایشات و جریاناتی است که در مقابل جمهوری اسلامی باور به گذار کامل از حاکمیت مذهبی واستبداد دینی دارند، اما به حفظ تمامیت ارضی، جدایی کامل دین از سیاست، تمرکززدایی در قدرت سیاسی، حاکمیت مردم بر مردم…. باور دارند. احزاب و جریانات سیاسی بیایند برای یکبار هم که شده بپذیرند که مردم بر اساس مطالباتی که مطرح ساخته اند، در میل به عبور از جمهوری اسلامی مرزی میان خود قائل نیستند. و احزاب باید نماینده این خوانش از دموکراسی باشند و نه گفتمان بسته ای بر مردم تحمیل سازند و دوباره بازگشت به ارتجاع تازه ای را نمایندگی نمایند. چنین باد

زنده باد آزادی- برابری و دموکراسی

سروش آزادی

۳ می ۲۰۲۳

برای انتشار در شبکه های اجتماعی

مقالات بیشتر از این نویسنده را می‌توانید با کلیک روی نام ایشان مشاهده کنید.

تازه ترین

عدم موافقت با آزادی مشروط و مرخصی کارگر زندانی داود رضوی

عدم موافقت با آزادی مشروط و مرخصی کارگر زندانی داود رضوی

داود رضوی عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد که در ۵ مهرماه سال ۴۰۱ با یورش ماموران امنیتی بازداشت و در بیدادگاه انقلاب به ۵ سال حبس محکوم شده است بعد از سپری شدن ۲۶ ماه از حبس، با پیگیری خانواده و خود ایشان برای آزادی مشروط و همچنین مرخصی، دادستان با آزادی...

نگرانی از وضعیت سلامتی ابراهیم مددی، کارگر زندانی

نگرانی از وضعیت سلامتی ابراهیم مددی، کارگر زندانی

ابراهیم مددی، از اعضای موثر سندیکای کارگران شرکت واحد، که از سال ۱۳۸۴ به دلیل فعالیت در دفاع از حقوق کارگران بارها بازداشت و زندانی شده است، در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۳ مجدداً بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. مددی پیش‌تر به خاطر نقشش در بازگشایی سندیکا با اتهاماتی مانند...

ایران: انبوهی از احکام جدید اعدام

ایران: انبوهی از احکام جدید اعدام

اقلیت‌ها و زندانیان سیاسی در معرض اعدام پس از نقض‌های مداوم دادرسی عادلانه تظاهرات در سالگرد مرگ مهسا (ژینا) امینی در حبس، با علامت‌هایی خواهان توقف اعدام‌ها در ایران، ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۴.  © ۲۰۲۴ جورج ونت/پیکچر الیانس از گتی ایمجز (بیروت) – دیده‌بان حقوق بشر...

0 Comments

0 Comments