مسعود نقره کار
شادی را از ویژگی های فرهنگ ایرانی دانسته اند و نشانه های شادمانه گی را در اندیشه های زرتشتی، زروانی، مانوی و دیگر اندیشگی های ایرانی نشان داده اند. ادبیات و هنر ایرانی نیز تا حدودی ویژگی “شادی بیكران و طرب فسون ساز با تلالو خیره كننده ” را باز تاباتده است.
بیا تا به شادی دهیم و خوریم
چو گاه گذشتن بود بگذریم
چه بندی دل اندر سرای سپنج
چه نازی به گنج و چه نالی زرنج
فردوسی
تا كی غم این خورم كه دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پركن قدح باده كه معلومم نیست
كاین دم كه فرو برم برآرم یا نه
خیام نیشابوری
مرا صبحدم شاهد جان نماید
دم عاشق و بوی پاكان نماید
مگر صبح بر اندكی عمر خندد
كه دارد دم سرد و خندان نماید
خاقانی شروانی
جنتی كرد جهان را ز شكر خندیدن
آن كه آموخت مرا همچو شرر خندیدن
گر چه من خود ز عدم دل خوش و خندان زادم
عشق آموخت مرا شكل دگر خندیدن . . . . .
مرده بدم زنده شدم،گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
دیده ی سیرست مرا،جان دلیرست مرا
زهره ی شیرست مرا،زهره ی تابنده شدم
گفت که سرمست نه ای ،رو که از این دست نه ای
رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
روحانیون اهلِ تشیع و شاهانِ تشیع پناه، به ویژه از دوران صفویه به این سو، بیشتر شارعان ماتم وعزا و عزاداری بوده اند. روحانیون با ابزارِعزا و عزاداری تحمیق و تبلیغ و تحریک وتهییج کرده اند تا نخست بخواست های صنفی و مالی، و سپس به قدرت و حکومت دست یابند. اینان سرانجام با حربۀ گریه و عزای سیاسی و فرهنگِ عاشورائی بنای حکومت اسلامی در ایران ریختند و استوار کردند.
در گذشته نیز فرهنگ سوگ ستائی و تقدیس عزا و ماتم پاره ای ازفرهنگِ جامعه بود، فرهنگی که با استقرار نظام جمهوری اسلامی به عنوان فرهنگ رسمی و مدّون تثبیت شد. سوگ و سوگواری به عنوان عاملی مهم در انگیزش اعتراض های انقلابی و تداوم حیات حکومت اسلامی سیاست فرهنگی وجوهرۀ فرهنگ عمومی – اسلامی شد، تا آن حد که آداب و سنن سوگواری به راهکار وراهبرد های کلیدی برای دستیابی به اهداف حکومتی بَدَل شده اند.
دیرینهشناسی ستایش و تقدیس اندوه و سوگواری و شادی ستیزی در تشیع با تاریخ این مذهب گره خورده است. تقسیم بندی هائی مثل اسلام حزن و اسلام فرح و یا اسلام رحمانی و بی رحمانه سیمای واقعی تشیع اند.
درتشیع ، با استناد به تاریخ و تجربه امروزین، گرایش غالب تقدیس و کاربُرد مذهبی و سیاسیِ اندوه و غم و عزا بوده است. فرهنگ و ادبیات عاشورائی ، هیئت و تکیه و روضه و نوحه خوانی و سینه زنی و زنجیر زنی و قمه زنی، و تعزیهگردانی و شبیه سازی و پرده خوانی و…، گرانیگاه سیاسی و فرهنگی تشیع بوده اند. بانیان وتقویت کنندۀ این حرکت ها نیز روحانیون اهل تشیع و سلاطینِ دین پناه بوده اند. البته نقشآفرینی روحانیون به عنوان سوگسازان سنتی و حرفه ای در اسلام شیعی چشمگیراست، که فقدان پاره ای آئینها و مناسک در اسلام سنی و شاخه ها و فرقه های دیگر اسلامی را دلیل می آورند.
تصور این بوده است که روحانیون اهل تشیع و اکثرمذهبيون با اتکا به ایمان و آسمان، و باچشم اندازها و پندارهائی که در رابطه با زندگی پس از مرگ متصورند با اندوه و افسردگی و رنج ميانه ای ندارند، اززندگی این جهانی راضی اند، پس انسان هائی شاد هستند، اما تجربه زندگی نشان داده است این نوع رضایت و “شادی”، بازتاب بیرونی و اجتماعی متفاوت و زیانباربرای جامعه و سلامت آن داشته است. بازتاب فردی و اجتماعی ” شادی آفرینیِ مراسم های سوگواری و عزاداری چیزی جزهیجان آفرینی های زیانبار، قدرت طلبی، خشونت آفرینی ودگراندیش ستیزی در ابعاد گونه گون نبوده است. ویژگی های” شادیِ مسلمانی” را درعملِ اجتماعی و تاریخی، در کلمه های قصار”خنده ی زياد قلب را تاريک می کند ” و يا ” ما ملت گريه سیاسی هستیم ” و ” پروردگار شادی کنندگان را دوست ندارد” و “دین برای اندوه ست، و اندوه و عزا نقشه راه هموار می کند”، خلاصه شده اند.
انبوه ایام و روزهای عزاداری و اندوه گساری، و محدودیت و میزانِ مناسبت های سور وجشن و شادمانی غیرمذهبی و” غیرخودی” درتقویم حکومت های دینی ، به ویژه برتری کمی و کیفی اعیاد مذهبی در اسلام شیعی تا حدودی معیاری برای درک و فهم و نقش این پدیده ها در حیات این حکومت هاست.
سیاست فرهنگی و فرهنگ رسمی حکومت اسلامی یک پروژه سیاسی و مذهبی شادی ستیزاست و با لذت جوئی ها و خوشی هائی که خودی و شیعی نمی داند سرِستیز دارد تا آن حد که در مواردی شادی کردن جرم و مستوجب مجازات اسلامی ست. چنین وضعیتی در هر دوره ای که دین و دین سالاری در فرهنگ عمومی و سیاست، دست بالا را داشته، تجربه شده است. چرا حکومت اسلامی چنین سیاستِ فرهنگی ای به عنوانِ سامانه سازِ فرهنگ و سیاست و اخلاق پیشه کرده و وجوه مختلف این سیاستِ فرهنگی کدام اند:
1- سو گ ستائی و تقدیس عزا و ماتم و گریه، ابزارو روش ِسیاسی ومذهبی رهبران و روحانیون اهل تشیع برای پیشبرد سیاست های فرهنگی و اخلاقی ست. به همین دلیل سیاست سوگواری و سوگ ستائی درجامعه نهادینه شده است. شاکله مذهب تشیع به عنوان یک مذهبِ سیاسی و قدرت طلب تقویت کنندۀ جنبههای ماتم و حزن و خشونت و انتقام، ونهادینه و درونی سازی این پدیده ها در جامعه بوده است. مسجدها، هیئت ها، تکیه ها ، دسته های عزاداری ( که در واقع تمرین لشکر کشی وبسیج توده وار و استفاده از توده های هیجان زده و تهیج شده اند)، تعزیه ، پرده خوانی و شبیه سازی، نوحه سرائی و سرودهای انقلابی مُهیج و شهید پرورانه ابزارهای اعمال همین سیاست در عرصه فرهنگ عمومی اند. رسانه ها و شبکه های اجتماعی، به ویژه تلویزیون و رادیو ابزارهای جدیدتر اعمال و پیشبرد سیاست سوگ سازی هستند. این نوع از سیاست گذاری آموزش و پرورش درسطوح مختلف و به طور کلی همۀ حوزه های فرهنگی و هنری را هدف گرفته است. وضعیت و کیفیتِ فرهنگ در حکومت اسلامی، در معنای آموزش و پرورش عمق و دامنه این سیاست فرهنگی را نشان می دهد. از کودکستان و دبستان ها تا مراکز آموزش عالی سوای اسلامی کردن کتابهای درسی، شعارها و شعائر و رفتار سوگ ستایانه و تقدیس عزا و ماتم و کشتن و کشته شدن و کینه نسبت به دگراندیشی و دگراندیشان درخدمت عناصر تشکیل دهندۀ این سیاست فرهنگی هستند.
2- تحمیلِ برتری طلبی دینی و فرقه گرائی: تشیع مذهبی خود محور، خودحق پندار و برتری طلب بوده است. ازنگاه اکثرروحانیون اهل تشیع و شاهانِ تشیع پناه هر آنچه به قبل از حمله اعراب به ایران، به مردم این سرزمین تعلق داشته باطل است. عید نوروز نمونه است. افزودن نماز عید، و دعای تحویلِ سال نو و تلاش برای اینکه اهل تشیع هم اول فروردین و بهاررا به دلائل مذهبی متعدد گرامی می داشتند، و از این طریق عید نوروز را به خود می چسبانند، از این نوع دستکاری هاست. اینان نه فقط ادیان و مرام ها و مسلک های غیرمسلمان وغیرخودی، حتی شاخه های درون دینی و فرقه های مختلف را که کمتر شادی ستیزند برنتابیده اند و در راستای حذف و طردشان کوشیده اند.
3- اِعمال ویژگی های روانی و رفتاری مورد قبول حکومت : شاد نبودن در تشیع نوعی فضیلت و متانت ، وافسرده و عبوس وعباس بودن مزیت و برتری بوده است. شنیده شده است که شادی یک هدیۀ الهی ست اما در تشیع توصیه ها و پندها و روایت ها و حدیث هائی که شادی ستیزبوده اند مابه ازای عملی پیدا کرده اند: ” خداوند شادی کنندگان را دوست ندارد. شنیدن موسیقی شاد آدمی را سنگدل می کند و شادی به خاطر برخورداری از نعمات عیب است، و اولین کسی که به غنا و دیگر موسیقی های شاد رو آورد شیطان بود…چه بسا شادی و سرگرمی به احساس تنهایی بیانجامد…هرگاه دلگرفته شدید سری به قبرستان بزنید و…”، ” موسیقی اعتیاد آور است و اعتیاد آن بد تر از اعتیاد به هروئین است”.
انواع مراسم سوگواری، چه اندوهگنانه و چه خشمگینانه، مراسم نزدیکی به خدا و مقدسات تعبیر و معنا شده اند. خود آزاری های روانی و جسمیِ مذهبی زمینه سازِ بروز بسیاری از اختلال های روانی و عصبی و رفتاری می شوند
4- حافظه سازیِ در معنای جایگزینی حافظۀ جمعیِ مذهبی( شیعی) به جای حافظۀ جمعی ملی و تاریخی در میهنمان جاری ست. درفرایندِ یادآوری و تولید حافظه، فرهنگ و ادبیات سوگ ستائی و تقدیس عزا و ماتم به اشکال مختلف جایگزین فرایند یادآوری مناسبت ها و رخدادها و تجارب، و تقویت حافظۀ پیشین شده است، که در تداوم آن تا حدودی باز سازی یک حافظۀ مشترک جمعی، افکارعمومی، آگاهی و شعوراجتماعی، هویت جمعی و تاریخی و سرنوشت مشترک حکومت خواسته به وجود آورده است. حافظۀ جمعی و تاریخی، که ” قدرت روح جامعه” است، هنگامی که بنیادهایش بر سوگ و ماتم و عزا و کشتن و کشته شدن و خشم و خشونت و انتقام و کینه استوار باشد، وتا آنجا پیش می رود که این پدیده ها هر کدام به نگرش، باور، ارزش وعادت بَدَل شوند.
حافظه سازی شیعی در راستای تحقیر، تضعیف و حذف محرکه های فرایند یاد آوری مناسبت ها، عیدها، جشن ها، رخدادها و تجارب ملی و غیرخودی بوده است. این روند از پیش از به قدرت رسیدن روحانیون درمیهنمان وجود داشت. آیت الله مطهری، که آیت الله خمینی اورا یکی ازستون ها ومعلم انقلاب می دانست، قبل ازانقلاب اسلامی، مردمی که جشن چهارشنبه سوری برپا می کردند را” اَبله و احمق” خواند.
از هدف های حافظه سازیِ اسلامی این بوده و هست تا فرهنگ سوگ ستائی و تقدیس عزا و ماتم جایگزین فرهنگ شادی شود، چرا که شادی در کنار دستاوردهای فراوان اش عامل تجمع وسازمان یافتن، عامل ایجاد انگیزه و هیجان و شور، و خلاقیت است.
نوعی نگاه مذهبی هم در بارۀ شادی هست:
” شادی و غم از روحياتی هستند كه تأثير بسزايی در زندگی بشر دارند. شادی سبب نشاط و اميد است وغم و اندوه سبب افسردگی و یأس و نوميدی است. به نظر میرسد كه پديده شادی يا غم، از نوع “انفعال نفس” است و آدمی در پديد آمدن آن اختياری ندارد. يعنی خارج از اراده آدمی پديدار میگردند ، ولی ايجاد زمينه و بستر شكل گيری و تهيه مقدمات آنها در بسياری از موارد ، اختياری است و با رويكردهای مختلف میتوان به هر يك از آنها اقدام كرد. نقش تعليم و تربيت در اين موضوع مهم است و میتواند به انتخاب صحيح روش ها كمك كند و در سلامت روحی و روانی جامعه تأثير جدی بگذارد” (احمد قابل-” شادی و غم” در متون شریعت)
چه باید کرد؟
شناخت نظری و مفهومی، و بازتاب های فردی و اجتماعی پدیدۀ شادی وگشودن این راز بزرگ زندگی، سبب می شود تا بتوان راهبردهای مناسب برای توسعه وگسترش آن در جامعه اتخاذ کرد. دست یافتن به شناختی نظری از شادی، تنوع و مظاهر و نمودهای اجتماعی اش زمینه را برای تقویت آن در انسان و تعمیق آن در جامعه مهیا می سازد، روندی که باعث کاهش اندوه وغم و افسردگی خواهد شد. سلطه اندوه و رنج و افسردگی بر زندگی بخش بزرگی از مردم جهان، زندگی را نه فقط برآنان که بر بسیاری از شاهدان آگاه چنین وضعیتی تلخ و رنجبارکرده است. انسان با دراختيار داشتن ظرفيت های عظيم معنوی و مادی می تواند تا حدود زیادی براندوه و غم و افسردگی غلبه کند و بذر شادی در سراسر جهان بپاشد و آن را پرورش و گسترش دهد.
با پذیرفتن این اصل که شادی یک واکنش عاطفی مثبت است، ونوعی ارزش گذاری به زندگی و وضعیت فرد ازموقعیت خود، که حس ها و محرک های درونی از سوئی، و عوامل و محرک های بیرونی از سوی دیگردر پیدائی و حضوراش نقش دارند، به پاسخِ این پرسش که: چه باید کرد و چگونه می توان شاد زیست و جامعه ای شاد داشت، نزدیک ترمان می کند. گفته اند شاد بودن و شاد زيستن هنراست و ” بسته شدن يکی از درهای شادی با گشوده شدن دری ديگر به سوی شادی همراه ست ” مشروط به این که در گشوده شده را دید، اما نمی توان و نمی باید نادیده گرفت که زمینه های واقعیِ و زیستیِ شادی را باید شناخت، و بربسترچنین زمینه هائی پیدائی شادی و توسعه آن را سبب شد.
انسان می تواند شادی را فتح کند، اگر بتواند “خود را فتح کند” و “طعمه زندگی نشود. پاره ای ازرفتارهای مردمانی با فرهنگ های متفاوت نمونه آورده می شوند که علیرغم فقدان امنيت و وجود فقروفلاکت، مظاهرشادی در جامعه شان دست بالا را دارد. نمونه می آورند کشورهای امريکای لاتين وگروه های اجتماعی ای درهند و بسياری از مليت ها وخلق های مختلف در بخش های ديگرجهان را، مردمانی که گويی پاره ی زيبا و روشن زندگی را می بينند، مثبت می انديشند و به دنبال زيبايی ها و خوبی های زندگی و آرامش هستند.
شادی مثل بسياری از پديده ی عاطفی يک وضعيت ثابت نيست که بتوان ميزان اَن را به دقتِ ریاضی سنجيد اما می بايد ميزانی داشته باشد و اُفت و خیزی،” شادی يکنواخت و رام نشدنی و بی مرز کسالت اَورخواهد بود” ( مولیر) .شادی کيفيت ويژه ای ست که کاهشِ اندوه و افسردگی ورنج می تواند سراَغازاَفرينش اش باشد. اَيا برچيده شدن بساط اندوه و افسردگی ورنج به معنای دستيابی به کیفیتی ویژه و متفاوت به نام شادی ست ؟
برای دستیابی به شادی می باید برداشتن موانع مادی و معنوی شادی ستیزانه و بروز اندوه و افسردگی، که برچیدن بساط استبداد وتحقق آزادی، دموکراسی، عدالت و امنیت اجتماعی و اقتصادی، و تامین سلامتِ بهداشتی و روانی جامعه گام اساسی و بنیادین برداشت. فقر، بیکاری و دیگر ناهنجاری های اقتصادی و اجتماعی عدم رضایت از زندگی و فقدان آرامش، و پیامدها همراه داشته و دارند. برای نمونه : یکی از دلائل گرایش به سوی اعتیاد و برخی دیگر از ناهنجاری های اجتماعی فقدان رضایت از زندگی و احساس آرامش است ، به ویژه جوانان برای احساس رضایت و آرامش به موادمخدر و داروهای ” شادی آفرین” روی می آورند. گذرا وموقتی و زیانباربودن این نوع احساس رضایت و آرامش علاوه براعتیاد به مواد مخدر، یاس، نومیدی و افسردگی و ییامدهای افسردگی از جمله خودکشی بهمراه داشته است.
با سیاست فرهنگیِ شادی ستیز از طریق تشکل سازی مدنی – فرهنگی و هنری، توام با تبلیغ و ترویج فرهنگ و هنرملی، مترقی و مدرن، و دیگر فرهنگ های جهانی می باید مبارزه کرد.
دفاع ازایده های شادی آفرین و حق شادی مردم و برگزاری عیدها و جشن های ملی، به ویژه عید نوروز، و مقاومت در برابرجایگزین کردن موسیقی و شعر و ترانه با خیمرمایه های مذهبی و ناشاد، و توسعه آن درهمۀ عرصه های هنر به ویژه اسلامیزه کردن سینما، تئاتر، نقاشی و ادبیات. مقاومت در برابر ممنوعیت پوشیدن لباس های رنگین وپیراهنهای آستین کوتاه ، زدن کراوات و هر آنچه می تواند اعتراض به شادی ستیزی و سوگ ستائی به عنوان سیاست فرهنگی و هنریِ تحمیلی باشد، گام هائی ست که جامعه را به سوی شادی سوق خواهد داد.
تلاش برای ابداع و خلقِ محرک ها، حس ها و شکل های جدیدی برای ابراز شادمانی و تقویت شادی، همراه با تلاش برای تغییرشرايط محيطی در راستای تحقق شادی گامی مهم در شادی زائی در جامعه خواهد بود. در شرایط کنونی، با توجه به جایگاهِ شبکه ها و رسانه های اجتماعی و تسریع جریان و تبادل خبرو رویداد، برای
آشنائی بیشترهمراه با تبلیغ و ترویج فرآوردههای شادی آفرینِ فرهنگ ملی، فرهنگِ غرب و دیگر فرهنگ های جهانی می باید تلاش کرد.
0 Comments