شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

 

در تعلیق ، محمد مالجو…

بازدیدها: 9

♦️ در تعلیق

✍️محمد مالجو

ایران امروز در وضع تعلیق به‌سر می‌برد: نه آرامشی هست نه چشم‌اندازی برای خروج از انبوه بحران‌های درهم‌تنیده و فزاینده. همه‌چیز به ظاهر در حرکت است، اما هیچ‌چیز پیش نمی‌رود. حکومت درگیرِ تصمیم‌های نیم‌بند و سیاست‌های واکنشی است، اصلاح‌طلبان در انفعالِ مطلق، و جامعه در خشمی قابل‌درک. اعتراض‌ها فرونشسته‌اند، اما انواع نارضایتی‌ها کماکان به‌قوت می‌جوشند. نیروها در جامعه مصرف می‌شوند بی‌آن‌که کنش جمعی سربرآورَد. بدنۀ بزرگی از جامعه بارها برآشفت، اما هر بار بی‌سازمان‌تر از پیش شد. شخصاً درک نمی‌کنم این تعلیق به معنای آرامش پیش از طوفان است یا حاصل نوعی فرسایش و خستگی جمعی که استمرار خواهد داشت.

مسئلۀ اصلی در چنین وضعی نه فقط فقر یا نابرابری یا تخریب محیط‌زیستی یا چه و چه بلکه فقدان عاملیت جمعی است. نیروهای اجتماعی و فکری زنده‌اند اما بدون سازمان‌یابی. خشم و رنج هست اما بیان سیاسیِ دسته‌جمعی ندارد. حاکمیت سیاست می‌ورزد، اما بدون مردم. مردم نارضایتی دارند، اما ‌قدرت ندارند. حاصل عبارت است از میدانی از نیروهای پراکنده که یکدیگر را خنثی می‌کنند. جامعه از درون تحلیل می‌رود زیرا فاقد ظرفی است که انرژی انباشته‌اش را به تغییر پایدار تبدیل کند. بحران اصلی‌مان در نوعی احساس بی‌قدرتیِ جمعی بازتاب یافته است که خود را در سکوت سیاسی یا کناره‌گیری مردم نشان می‌دهد.

ریشه‌های این بحران البته عمیق‌تر از رخدادهای سال‌های اخیر است. دهه‌ها سرکوب سیاسی عملاً امکان تولد و رشد سازمان‌های اغیار را از میان برده است. در نتیجه هر بار که جامعه کوشیده است خواست خود را به زبان جمعی بیان کند با فقدان سازمان و رهبری و اعتماد روبه‌رو شده است. اسلام سیاسی با گسترش سیطره‌اش بر سیاست و فرهنگ و اقتصاد عملاً عرصۀ استقلال اجتماعی را نیز بیش‌ازپیش محدود کرده است. تدریجاً هم در حکومت و هم در جامعه نوعی عادت به تصمیم‌گیری از بالا جا افتاده است، عادت به این ‌که نیروهای اجتماعی فقط واکنش نشان دهند بی‌آن‌که بتوانند ابتکار عمل داشته باشند.

از سوی دیگر، مجمع‌الجزایر اپوزیسیون‌های خارج از حاکمیت نیز نتوانسته‌اند جای خالی عاملیت اجتماعی را پر کنند. بخشی به رؤیای مداخلۀ خارجی و رژیم‌چنج دل بستند، بخشی دیگر نیز در سطح تحلیل‌های انتزاعی یا اتحادهای فرقه‌ای باقی ماندند. چیزی که هنوز غایب است پیوندی زنده میان اندیشه و جامعه است، میان نقد و سازمان‌یابی. به همین دلیل، هر جنبش اعتراضی تازه گرچه پرشورتر از پیش آغاز می‌شود اما به‌سرعت در خلأ سازمان‌یابی‌ها فرو‌می‌پاشد. جامعۀ ایران امروز نه از انرژی سیاسی  بلکه از «ظرف» سیاسی تهی است.

در این چشم‌انداز، سخن‌گفتن از اصلاح یا انقلاب، هر دو، نوعی ساده‌سازی‌اند. بدون بازسازی عاملیت جمعی نه اصلاحات پا می‌گیرد و دوام می‌آورد و نه شورش‌ها به ثمر می‌رسند. این بازسازی، پیش از آن که پروژه‌ای سیاسی باشد، ضرورتی اجتماعی است: بازگرداندن اعتماد به کنش جمعی، احیای نهادهای مستقل، و بازگشت به تجربه‌های همیاری در مقیاس‌های خُرد. شاید از دل همین تمرین‌های کوچک باشد که امکان سیاستی تازه زاده شود، سیاستی که نه از بالا تحمیل شود و نه از بیرون وارد، بلکه از درون جامعه برخیزد.

فدراسیون بین‌المللی کارگران صن…

بازدیدها: 0

فدراسیون کارگران صنعتی میانمار (IWFM) عمیق‌ترین تاسف و خشم خود را از مرگ سمیه رشیدی، کارگر خیاط ۴۲ ساله و زندانی سیاسی در ایران که در ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۵ در بیمارستان مفتح ورامین درگذشت را ابراز می‌کند.

سمیه رشیدی در آوریل ۲۰۲۵ به دلیل نوشتن شعارهای اعتراضی در تهران دستگیر شد. در طول بازداشتش در زندان قرچک ورامین علیرغم ابتلا به صرع، سردردهای شدید و تشنج‌های مداوم، بارها از مراقبت‌های پزشکی فوری محروم شد. مسئولین زندان به جای رسیدگی به درمان مناسب برای ایشان، او را به «تمارض» متهم کردند و به او داروهای آرام‌بخش و روان‌گردان دادند که وضعیت او را بدتر کرد و در نهایت منجر به مرگ او شد.

این نمونه مشخص یادآور جدی است از استفاده غافلگیرانه سیستماتیک از ارعاب و خشونت علیه زنان، کارگران و زندانیان سیاسی توسط رژیم‌های استبدادی است. محرومیت عمدی از مراقبت‌های پزشکی، رفتاری غیرانسانی محسوب می‌شود و نقض حقوق اساسی بشر است.

کنفدراسیون ( آی دیلیون اف ام IWFM) ماینمار اعلام همبستگی می کند با کارگران، زنان و نیروهای دموکراتیک ایرانی که همچنان با به خطر انداختن زندگی خودشان در برابر سرکوب مقاومت می‌کنند. مبارزات کارگران در سراسر دنیا و مرزهای متفاوت به هم پیوسته است و مرگ سمیه رشیدی نه تنها یک تراژدی برای خانواده و جامعه او، بلکه برای جنبش بین‌المللی کارگری و حقوق بشر نیز هست.

ما خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی در ایران هستیم و همچنین خواستار پاسخگویی مسئولان برای این اقدامات غیرانسانی اشان هستیم.

ما از همه سازمان‌های بین‌المللی کارگری، نهادهای حقوق بشری و دولت‌ها می‌خواهیم که این بی‌عدالتی را محکوم کنند، خواهان پاسخگویی مقامات مسئول در این باره شوند و از حفاظت از همه حقوق بنیادین زندانیان، از جمله حق دسترسی به مراقبت‌های پزشکی کافی برای زندانیان اطمینان حاصل کنند.

فدراسیون کارگران صنعتی میانمار (IWFM)
تاریخ ١ اکتبر ٢٠٢۵