شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

مخالفان خاموش – مسعود نقره کار

مخالفان خاموش – مسعود نقره کار

مخالفت و مبارزه با حکومت اسلامی در سطوحی متفاوت و متنوع، ازخیزش ها و جنبش های اعتراضی سیاسی، مدنی و صنفی تا ابراز نارضایتی کلامی و شِکوِه و شکایت، و مخالفت خاموش صورت گرفته است. در مورد تعداد مخالفان حکومت اسلامی  آمار دقیقی در دست نیست، گفته می شود دست کم 70 درصد مردم ایران حکومت اسلامی را نمی خواهند و مخالف حکومت اند که اکثر این مخالفان را خیل عظیمِ ناراضیان کلامی و شِکوه و شکایتی، و مخالفان خاموش شامل می شوند.

در میان خیزش ها و جنبش های اجتماعی و سیاسی، جنبشِ” زن، زندگی، آزادی” نشان داده است که سپاه عظیم ” ناراضیان کلامی و شِکوه و شکایتی، و مخالفان خاموش” تا حدودی به همان نوع مخالفت ادامه داده اند و هنوز پا به میدان مبارزۀ عملی  و پشتیبانی از جنبشِ آزادیخواهانه و عدالت جویانه  نگذاشته اند. غرض خرده گیری و سرزنش این دست از مخالفان نیست آنهم از سوی منی که تبعیدی هستم و به ناچار از دور دستی بر آتش دارم و خودم را حامی جنبش می دانم، قصد بیان دغدغه و نگرانی ست.

اگر ناراضیان کلامی و شِکوه و شکایتی، و مخالفان خاموش که در تمامی گروه های سنی، اجتماعی، عقیدتی، مدنی و صنفی بیشترین مخالفان حکومت اسلامی را در بر می گیرند پا به میدان نگذارند و یا حداقل حامیِ عملیِ جنبش زن، زندگی، آزادی نشوند، این عظیم ترین جنبش آزادیخواهانه و عدالت جویانه به ثمر نخواهد رسید.

ترس و هراس از مبارزه علنی و عملی با یکی از وحشی ترین و نابهنگام ترین حکومت های تاریخ میهنمان واقعی و قابل فهم است. این حکومتِ انسان و انسانیت کُش ، این حکومت توحش و وحشت  که  ده ها هزار انسان آزاده را روانه زندان و شکنجه گاه های آشکار و پنهان اش کرده، و طی کشتارهای متعدد هزاران دگراندیش و مخالف سیاسی و عقیدتی اش را به قتل رسانده، 43 سال با اتکا به ستمگری و ماشین کشتارش امکان ادامه حیات یافته است. بدیهی ست در مبارزه با چنین حکومتی که دامنه سرکوبگری و وحشیگری اش گسترۀ نا محدودی از ایجاد محدودیت ها و محرومیت ها تا کشتار را در بر می گیرد انتظار اینکه همه مخالفان در مبارزه با گَله های هارِ حکومتی  در یک سطح و به یک اندازه نیرو و انرژی بگذارند، انتظاری غیر واقعی ست. توحشِ حکومت اسلامی، مشکلات اقتصادی، اجتماعی و تجربه های تلخ و نومید کنندۀ گذشته عواملی مهم در به میدان نیامدن بخش بزرگی از مخالفان هستند.

پیروزی جنبش به این مهم وابسته است که مخالفان کلامی و خاموش به میزان توان و ظرفیت شان پا به میدان مبارزه  بگذارند و گوشه ای از کار را به دست  گیرند. اظهار نارضایتی کلامی و شِکوه و شکایت نیز سطحی از مخالفت و مبارزه است اما در شرایطی که نوجوانان و جوانان سینه به سینه دژخیمان دلاورانه می رزمند و زخمی و کشته می شوند انتظار این است که نارضایتی های کلامی و اعتراض های لفظی، به ویژه مخالفت های خاموش و ” تو دلی” و” درِ گوشی”  به حدی از حمایت های عملی از جنبش زن، زندگی، آزادی ارتقا یابد. آنچه امروز در ایران فریاد می شود خواستی همگانی است، خواستِ آزادی، رفاه و آبادی کشور است.

جنبش زن، زندگی، آزادی نشان داده است که اکثر مخالفان در میدان مبارزه  به یک فرهنگ سیاسی یکپارچه تر و همبسته دست یافته اند، و این بسیار امیدوار کننده است. اگر خواهان آزادی، رفاه و آبادانی میهنمان هستیم چشم  براین همبستگی، چشم بر این” دلیری، دلیری، دلیری” دلاوران سرزمینمان نبندیم و آن ها را تنها نگذاریم، به هر روش و شکلی که توان داریم در داخل کشور، و از خارج کشور از آن ها حمایت کنیم .

فردا دیراست !

به یادآر!  ورزشکارانی را که اعدام کردند. – مسعود نقره کار

به یادآر! ورزشکارانی را که اعدام کردند. – مسعود نقره کار

حکومت اسلامی در حیات 43 ساله اش 9 کشتاربزرگ از دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی اش مرتکب شده است.

1- کشتارسال 58-57

2- کشتار در خارج از کشور

3- کشتار سال 60

4- کشتارتابستان سال67

5- قتل های زنجیره ای

6- کشتار سال 88

7- کشتارسال 96

8- کشتار سال 98

9 – کشتار 1401(جنبش زن، زندگی، آزادی)

………………………………………………

در این کشتارها حکومت اسلامی قربانیانی نیز از جامعه ورزشی میهنمان گرفته است.

به یاد آریم این عزیزان را در شرایطی که حکومت اسلامیِ ورزشکارکُش ” ورزش”، به ویژه فوتبال  را  ابزاری برای حفظ  و تداوم سرکوب و کشتارکرده است.  

1- حبیب خبیری:  مدافع تیم ملی فوتبال ایران در سال‌های ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۹ بود. او ۱۸ بار با پیراهن تیم ملی ایران در به میدان رفته بود و ۲ گل ملی را نیز در کارنامه داشت. او گل پیروزی تیم جوانان ایران در مسابقه فینال قهرمانی جوانان آسیا در سال ۱۹۷۵ را هم به ثمر رسانده بود.

خبیری که یک بار در سال ۱۳۶۰ دستگیر و پس از مدت کوتاهی آزاد شد. او در سال ۱۳۶۲ به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین مجددا دستگیر و یک سال بعد اعدام شد. از دادگاه، اتهامات، مدارک و شواهد، دفاعیات و حکم او اطلاعی در دست نیست.

2- مهشید رزاقی، مدافع تیم فوتبال امید ایران و باشگاه هما بین سال‌های ۵۶ تا ۵۸ بود. او ٢٢ آذر ١٣٥٩ به جرم روزنامه‌فروشی ضد دولتی و دادن نام نادرست به “کمیته انقلاب اسلامی” بازداشت و به یک سال زندان محکوم شد. اما با پایان دوره محکومیتش آزاد نشد و مدت ۸ سال تا تابستان ۱۳۶۷ در زندان‌های اوین، قزل‌حصار و گوهردشت زندانی ماند.

مهشید رزاقی در مرداد ١٣٦٧ در جریان قتل‌عام زندانیان سیاسی، در زندان گوهردشت کرج به دار آویخته شد. چند روز بعد برادر او احمد نیز در زندان اوین اعدام شد. مانند دیگر قربانیان کشتار تابستان ۶۷ از جزئیات احکام اعدام این دو برادر اطلاعی در دست نیست.

3-  فروزان عبدی عضو تیم والیبال پاس و کاپیتان تیم ملی والیبال زنان ایران بود. او در سال١٣٦٠و در ۲۳ سالگی به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین دستگیر و به ۵ سال زندان محکوم شد.

او به ‌رغم پایان ۵ سال محکومیت‌اش در سال ۱۳۶۵، آزاد نشد و در تابستان ۱۳۶۷ در زندان اوین به دار آویخته شد. از جزئیات این حکم اعدام اطلاعی در دست نیست.

4- هوشنگ منتظرالظهور، قهرمان کشتی و عضو تیم ملی ایران در المپیک ملبورن از دیگر قربانیان اعدام‌های دهه شصت بود. او که در مســابقـات قهرمانی کشور در یزد، در وزن ۹۰‌کیلوگرم قهرمان شده بود، ۲۴ مرداد ۱۳۶۰ در خانه‌اش در اصفهان دستگیر و ۱۱ مهر ۱۳۶۰ در زندان اصفهان به همراه احمد شاطرزاده، قهرمان کشتی آموزشگاه‌های اصفهان تیرباران شد.(1)

5- نازنین عظیم زاده (جوان‌ترین عضو تیم ملی ژیمناستیک زنان ایران)،

6- علاءالدین عترتی کوشالی (بازیکن ملوان بندر انزلی و پرسپولیس)،‌

7- شهلا شهدوست (عضو تیم ملی پینگ‌پنگ زنان ایران)،

8- ابراهیم هوشمند (بازیکن تیم فوتبال جوانان راه‌ آهن)

9- علی شبانی، کشتی‌گیر عضو تیم دیهیم

10- مهدی زابلی وزنه‌بردار

11- زین العابدین کاظمی ( کشتی گیر) از قربانیان کشتار تابستان سال 67

” 12- بهمن نصیب، 13- منوچهر بهمنی، 14- داریوش دهقانی آذر، 15- علی اصغر منوچهری” (2)

16 نوید افکاری، کشتی‌گیر، تابستان ۹۷

*******

منابع :

1- مهدی شبانی، بی بی سی فارسی ، از فروزان عبدی تا نوید افکاری؛ ورزشکارانی که اعدام شدند.

۲۶ شهریور ۱۳۹۹ – ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۰

از فروزان عبدی تا نوید افکاری؛ ورزشکارانی که اعدام شدند – BBC News فارسی

2- علی سرشار:عضو سابق تیم ملی واترپلو ایران

(4) Watch | Facebook

این سه مرد! – مسعود نقره کار

این سه مرد! – مسعود نقره کار

بَرو بچه های های زمین خاکی ” بیابان زغالی” محله ” تیر دوقلو” و زمین چمن ورزشگاه خیابان پاک میدان خراسان ( ورزشگاه شماره 8) شهادت می دهند این فوتبالی ی امجدیه رو، و “دارائی” چی  و دوستدار آقا جلال ( طالبی) اهل و عاشق کشتی و فوتبال بود، عاشقی که درحکومت اسلامی  حتی از تماشای ورزش زده شد. صحنه های  اسلامیزه و حکومتی شده  در ورزش فوتبال و کشتی، و ورزشکارکُشی جانیان حکومتی کار خودش را کرد و باعث شد من، همان اهل و عاشق کشتی و فوتبال، دیگر سراغ تماشای مسابقات نروم و پیگیر وضعیت ورزش کشورم نشوم .  

و دریغا کارهای  این سه مرد عرصه ورزش را به دلیل نوشته شده پیگیر نبودم، حتی یک بازی کامل از این سه را به تماشا ننشستم و فقط  تکه هایی از بازی هایشان را این جا و آنجا دیدم. جنبش زن ، زندگی، آزادی  عرصه زندگی سیاسی و انسانی این سه مرد را آشکارتر ساخت، مردانی که نشان داده اند  ورزش و آزادگیِ تنیده با آن از سیاست جدا نیست.   

بحث رابطه سیاست و ورزش پیش وبعد از انقلاب درجمع رفقا و دوستان سیاسی و ورزشکار مطرح  و داغ بود و در باره اش گفته  و نوشته می شد. سال 1361 پرویز قلیچ خانی و من، به  فکر انتشار نشریه ای به نام “ورزش و انقلاب” افتادیم و شماره نخست آن را هم منتشر کردیم اما بدلیل شرایط سیاسی و بگیر و ببندها کار ادامه نیافت. قصد این بود در این نشریه بیشتر به رابطه ورزش و سیاست پرداخته شود.  می خواستیم  بنویسیم و بگوئیم ورزش و سیاست پدیده هایی جدا از هم نبوده و نیستند و نمی توان خطی مکانیکی بین آن ها کشید.  ورزش مثل هر پدیدۀ انسانی و اجتماعی دیگر، اگر چه تا حدودی از جنس و جنمی متفاوت ، اما در رابطه ای تنگاتنگ با سیاست  قرار دارد. اینکه  ورزش و ورزش کار کارشان ربطی به سیاست ندارد و  ورزشکاران باید به کار خودشان یعنی  ورزش بپردازند  حرف مفت بوده و هست.  تاریخ ورزش در ایران و جهان تاریخ این رابطه و تنگاتنگی ست. سیاست در قالب حکومت و دولت همیشه از ورزش و ورزشکار استفاده ابزاری کرده است اما آنجا که  ورزشکاران آزاد اندیش و آزادیخواه  واکنش نشان داده و در مقابل حکومت ها و دولت ها خواسته اند حرف خودشان و حامیان اصلی شان ، مردم را بزنند مورد غضب قرار گرفته اند و از سوی قدرت ها و پایوران شان جار زده  شده که ورزش از سیاست جداست و توی دهن اکثر ورزشکاران گذاشته اند که بگویند ما سیاسی نیستیم. سیاست یعنی زندگی، یعنی سازمان دادن و مدیریت جامعه، مگر می شود ورزش ، که می تواند عاملی در تقویت و تحکیم صلح و دوستی و سلامت در جهان باشد را از مقوله سیاست و زندگی جدا کرد؟ آن هم  در شرایطی  که با پول و قدرت و شهرت و سکس آغشته و تا حد زیادی آلوده اش کرده اند تا وسیله سرگرمی و چپاول ستمگران از آن بسازند، و ساخته اند.

 چنین واقعیتی را بسیارانی از ورزشکاران درک و فهم کرده اند و نمونه های درخشان وجدان آگاه جامعه شده اند، راه  دور نرویم غلامرضا تختی، پرویز قلیچ خانی، حبیب خبیری، نوید افکاری  و  وریا غفوری، علی کریمی و علی دایی و ده ها ورزشکار گرانقدر دیگر از این دست نمونه ها هستند.

امروز  وریا غفوری و علی کریمی و علی دایی و بسیارانی دیگر از میان ورزشکاران مرد و زن  که  آزاد اندیشانه  و آزادیخواهانه در میدان مبارزه در برابر حکومت اسلامی وحشی و فاسد  سینه سپر کرده اند از اصلی ترین  بازیگران عرصه مبارزه آزادیخواهانه و عدالت جویانه در میهنمان هستند.

امروز این سه ورزشکار از پیشتازان مبارزه علیه ستمگری و ستمگرانند. سه مرد که توانسته اند نقش  سیاسی و اجتماعی ارزشمندی در تداوم، گسترش و تعمیق جنبش زن، زندگی، آزادی  ایفا کنند. دَم شان گرم.

مخالفان خاموش – مسعود نقره کار

به “اختلاف‌های بینِ نسلی” دامن نزنیم، – مسعود نقره کار

تلاش برای تشدید “اختلاف نسلی” سبب ایجاد “شکاف نسلی” و گسستگی بین نسل‌ها خواهد شد، روندی که تا کنون به سود حکومت اسلامی تمام شده است. بخشی از مخالفان حکومت اسلامی در داخل و خارج از کشور با طرح و تبلیغ عناوین و صفت‌ها و نسبت‌های پنجاه و هفتی‌ها، دهه شصتی‌ها، دهه هفتادی‌ها، دهه هشتادی‌ها، دهه نودی‌ها در این روزها بیش از پیش به سرزنش و تخطئه و به ندرت به ” نقد” نسل‌های قدیمی تر روی آورده‌اند. ایجاد و دامن زدن به طرح این نوع بحث‌ها و جَدَل‌ها، تشدید اختلاف‌ها و تعارضات نسلی در اردوی مخالفان رژیم، و در نهایت افزایش و تعمیق گُسست و گُسل نسلی را پیامد خواهد داشت، روندی که به پراکندگی و تفرقه میان مخالفان حکومت اسلامی دامن خواهد زد. بدون تردید این حجم از گروه بندی و قطب سازی، و اینگونه در برابر هم قرار گرفتن، و فرافکنی خطاها و لغزش‌ها بین گروه‌های نسلی و تلاش برای ایجاد ” شکاف نسلی” در رابطه با تغییر و تحولات سیاسی در میهنمان راهی خطا و به سود حکومت اسلامی و به زیان جنبش زن، زندگی، آزادی ست.

بررسی و نقد عملکرد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نسل‌های گذشته، اگر برای کمک به یافتن راهکارهای مناسب امروزین صورت گیرد، سودمند و عاملی در راستای زدایش خطاها و لغزش‌ها، و افزایش همکاری‌ها و همگرایی‌ها خواهد بود. متاسفانه پاره‌ای از برخورد‌ها برای شناخت و نقد و ارائه راهکار نیست، بیشتر برای اثبات درستی عملکرد نسل خود، و فرافکنی ضعف‌ها و لغزش‌های گذشتۀ به گردن دیگران و نسل‌های پیشین است.

شرایط تاریخی واجتماعی، ارزش‌های اجتماعی، میزان دانش و معرفت بی تردید برنامه ریزی و سیاست گذاری‌های ساختاری و ارزشی متفاوتی را برای تغییر و تحول در میان نسل‌های گوناگون سبب می‌شود. “تفاوت نسلی” در یک جامعه پویا و پُر تلاطم با توجه به رشد فزاینده دانش و صنعت و تکنیک، و امکان ارتباط گسترده در سطح جهان امری طبیعی ست. عدم مدیریت صحیح تفاوت‌ها و اختلاف‌ها به بروز تضاد میان نسل‌ها، تعارض میان آن‌ها و گُسل و شکاف و گسستگی بین نسل‌ها و بحران هویت منجر می‌شود. تفاوت و اختلاف برداشت‌ها و ارزش‌های سیاسی و اجتماعی نسل‌ها اگر درست مدیریت نشوند و حربه‌ای برای سوء استفاده‌های سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک تلقی شوند به تعارض و تخاصم درون نسلی و میان نسلی بَدَل خواهد شد.
میلیون‌ها هموطن که در انقلاب بهمن ۵۷ شرکت داشتند را بخشی از مخالفان به عنون ” پنجاه و هفتی”ها و ” فسیل‌های پنجاه و هفتی” مورد سرزنش، تخطئه و توهین قرار می‌دهند، آنهم از این زاویه که برای خودشان و یا شخصیت‌ها و جریان‌های سیاسی مورد قبول‌شان و یا رژیم گذشته هیچ نقشی در بروز انقلاب بهمن قائل نیستند. این برخورد یک جانبه و فرافکنانه کمکی به شناحت پدیده‌های مورد بحث و جَدَل نخواهد کرد و تنها منازعه‌ای را در درون اپوزیسیون سبب می‌شود که برنده‌اش حکومت اسلامی خواهد بود. پیامدهای نکبت بارِ انقلاب بهمن نمی‌باید مانع وفاق نسل جوان و میلیون‌ها ایرانی که در آن هنگام از انقلاب بهمن حمایت کردند، شود، هموطنانی که در طول این ۴۳ سال، و هم امروزشجاعانه با حکومت اسلامی می‌جنگند. گذشته می‌باید چراغ راه آینده باشد، نه چماقی برای ایجاد هراس و تفرقه و تسویه حساب و سوء استفاده.
تفاوت و اختلاف نسلی، و خطاهای نسل‌های گذشته نمی‌باید به گونه‌ای به عرصه عمومی سیاسی و فرهنگی کشیده شود که حکومت اسلامی از آن به سود خود بهره برداری کند. شرایط و منافع مردم ایجاب می‌کند با درایت و مدیریت صحیح مانع تعارض‌ها و در نهایت گسست نسلی شویم تا مبارزه در مسیر تداوم، گسترش و تعمیق با دعواهای بین نسلی و درون نسلی به مخاطره نیفتد.

مسعود نقره کار