by مسعود نقره کار | 11.نوامبر 2022 | مقالات
” دانشگاه، فضای ماست. بدون ما وجود ندارد، همانطور که حالا شما هم وجود ندارید.
حضور ما، همیشه حضوری بوده دور از هرگونه خشونت، حضوری در راستای بازپسگیری
ارزشهای انسانی و حضوری برای انسانیت”.
از بیانیه دانشجویان 13 دانشگاه و دانشکده هنر
1
دانشجویان آزاداندیش و آزادیخواه بیش از 4 دهه است علیه دانش ستیزی، خفقان و تاریک فکری حکومت اسلامی مبارزه می کنند و بارها با خیزش ها و جنبش های صنفی، دموکراتیک و سیاسی شان، جامعه سیاسی کشور را به لرزه انداخته اند. خیزش ها و جنبش هایی که با عقب نشینی های ” موقت” به آتش زیر خاکستری بَدَل شد ه اند و در دوره های مختلف با شعله ور شدن شان تاریک اندیشی را به زیر کشیده اند.
خمینی در سال 1358 دانشگاه ها را به “بمب خوشه ” ای تشبیه کرد و نشان داد که دارالعلم ها چه عذاب الیمی برای او و دیگر گردانندگان دارالجهل ها هستند. ساخت این “بمب” ویران کنندۀ دارالجهل ها را عباس میرزا ی ولیعهد با اعزام محمد کاظم نقاش باشی و میرزا حاجی بابا افشار، دو اشراف زاده آذربایجانی، برای کسب دانش و تحصیلات عالیه به فرنگ، آغاز کرد. از همان هنگام اعزام گروه های کوچک و کاروان های سیر و سیاحت و معرفت به اروپا آغاز شد تا دانش و فرهنگ و تمدن غرب بیاموزند و ” گره کار مملکت بگشایند”. با گذرِ زمان مدارس رشدیه و دارالفنون و بعد دانشگاه تهران بنیان گذاشته شدند.
حرکت های اعتراضی دانشجوئی تاریخی دیرینه دارند، به سال 1314( دستگیری 53 نفر)، 1325-1320( مساله اشغال ایران وحرکت های میهن پرستانه) ، 1328( مساله ملی شدن صنعت نفت) ، واقعه 16 آذر سال 1332، حرکت های اعتراضی سال های 1342-1356( شورش خرداد 42، افزایش قیمت بلیط شرکت واحد، سیل جوادیه و…)، و از سال 1356 تا سال 1359 دانشگاه تهران و دیگر دانشگاه ها و مدارس عالی صحنه اعتراض ها و خیزش ها و تلاش های سیاسی دانشجویی بوده اند.
در تمامی این سال ها در دوره های مختلف تمایلات ملی گرایانه، چپ گرایانه و گاه مذهبی ( نگاه شریعتی و بازرگان و مطهری و…) گرایش های سیاسی غالب در میان دانشجویان بودند. در اردیبهشت سال 1359سر کوب وحشیانه دانشجویان با عنوان ” انقلاب فرهنگی” از سوی استادان و دانشجویان و مزدوران ” خط امام” ای با هدف خنثی سازی ” بمب خوشه ای” انجام شد. از سال 1361 تا 1368 دانشجویان حزب الهی در دانشگاه ها سرکوبگرانه یکه تاز بودند. یورش سبعانه به جنبش دانشجویی تیرماه 1378 و خرداد 1382 نمونه های دیگری از فکر و رفتار حکومت جهل در برابر خواست های دانشجویان بود. درچهارجنبش اخیر در سال های 88، و 96، 98 و جنبش ” زن ، زندگی، آزادی” بخش بزرگی از دانشجویان در کنار دیگر گروه های اجتماعی آزادیخواه حضورفعال و تاثیر گذار داشته اند.
2
تغییر ماهیت و ساختار آموزشی، پیشرفت های علمی، تکنولوژیک، اطلاعاتی و صنعتی، و تبدیل علم به نیروی بلاواسطه مولد، نقش دانشجویان را در بروز تحولات اجتماعی و اقتصادی افزایش داده است. این اثر گذاری را دخالت هر چه بیشتر کار فکری در پروسه تولید بیشتر کرده است.
کمیت روز افزون دانشجویان و تمرکزشان در شهرهای بزرگ، آگاهی آنان از مسایل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در سطح ملی و بین المللی سبب شده دانشجویان منشا اثر و تحولات گسترده ای شوند. دانشجویان در کنار مبارزه با خودکامگی خواستار مشارکت در امور جامعه و مهندسی اجتماعی و ساختن جامعه ای بهتر بوده و هستند. عنصر جوانی( انرژی زائی و تحرک) ، عنصر دانش و آگاهی، کمیت، همبستگی و تشکل یابی دانشجویان از ویژگی هایی هستند که نقش دانشجویان را در ایجاد تغییر و تحول در جامعه افزایش داده اند.
تجربه خیزش ها و جنبش های دانشجونی نشان می دهند که در جامعۀ استبداد زدۀ ما این خیزش ها و جنبش ها اگر چه ظاهرا پدیده ای ادواری و گهگاهی به نظر می رسند اما در مضمون خویش جنبشی پیگیر و مداوم بوده اند.
امروز دانشجویان بخشی جدائی نا پذیر از نیروهای اصلی”جنبش زن، زندگی، آزای”اند که شجاعانه با پس زدن ترس و دو دلی و محافطه کاری با شعارهائی ” ساختار شکنانه” و شیوه های نوین مبارزه در میدان نبرد با تباهی و تاریک اندیشی در ستیزند. تداوم، گسترش و تعمیق این حضور بدون حمایت مردم از دانشجویان و پیوند جنبش دانشجویی با حرکت های اعتراضی گروه ها و اقشار اجتماعی دیگر، و بدون حمایت بین المللی عملی نخواهد شد.
از دانشجویان حمایت کنیم. صدای آن ها در سطح ملی و بین المللی باشیم، پشتیبانی مالی و خدماتی از دانشجویان ضروری ست، بسیاری از دانشجویان درزندان و شکنجه گاه های رژیم اند، حمایت از خانواده این عزیزان الزامی ست.
دانشجویان، چشم و وجدان بیدار جامعه را تنها نگذاریم.
by مسعود نقره کار | 8.نوامبر 2022 | مقالات
در قسمت قبل نظرات خودم را در مورد خصوصیات کلی جنبش انقلابی کنونی ابراز کردم. در آنجا عنوان کردم که سه خصوصیت اصلی انقلاب کنونی عبارتند از: غیر ایدئولوژیک بودن، غیر متمرکز بودن و هدایت نشدن از خارج از کشور.
در این نوشته سعی من بر این است که از واقعیات جنبش کنونی نتیجه گیری کرده و روند آتی انقلاب را پیش بینی کنم.
بطور کلی در چهار دهه گذشته ما با سه جنبش اجتماعی در ایران سروکار داشته ایم: جنبش سرنگونی طلبی، جنبش های مدنی و جنبش های صنفی.
جنبش سرنگونی طلبی همیشه موتور حرکت جنبش انقلابی کنونی بوده است. این جنبش همیشه با یک جرقه سریع شعله ور شده ولی بدلیل سرکوب خشن و سریع این جنبش در نطفه خفه میشد و بعلت عدم تثبیت خود نمیتوانست دو جنبش دیگر را با خود همراهی کند. علت اصلی شکست موقتی این جنبش در خیزشهای قبلی متمرکز بودن آن ( آسان بودن سرکوب از طرف رژیم) و نبود رهبری بود.
جنبشهای مدنی ( جنبش زنان، دادخواهی و جوانان و … ) خود بخود بصورت مرحله ای، جدا جدا و نقطه ای موجود بوده و همیشه آماده و منتظر عروج جنبش سرنگونی طلبی بوده اند. این جنبشها در اولین روزهای شروع جنبش سرنگونی طلبی جزئی جدایی ناپذیر از این جنبش شده اند.
جنبشهای صنفی ( کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان و غیره) علی رغم صنفی بودن در ظاهر در بطن خود سیاسی هستند. این جنبشهای بدلیل متشکل بودن بصورت گروهی در آخرین مراحل به جنبش سرنگونی طلبی وصل خواهند شد. این جنبش علی رغم اینکه اعضای آن بصورت فردی جنبش سرنگونی طلبی را همراهی میکنند اما زمانی بصورت جمعی به این جنبش میپیوندند که جنبش تثبیت و عمومی شده و سرنگونی در چشم انداز قرار دارد.
این سه جنبش عموما بدلایل غیر متعارف بودن رژیم در سرکوب ( خصلت ایدئولوژیک داعشی، بحران زایی همیشگی و اقتصاد رانتخواری ) و بدنبال آن عدم تثبیت جنبش سرنگونی طلبی، نتوانستند به هم متصل شوند.
اینبار اما جنبش انقلابی تا کنون تداوم یافته و رژیم از سرکوب آن عاجز بوده است. برای اینکه بتوانیم در مورد آینده این جنبش تحلیل درستی بدهیم بایستی آن را بخوبی بشناسیم. کلید اصلی شناختن این جنبش محله محور بودن آن است. محله محور بودن این جنبش خصوصیات زیر را به آن میداهد:
۱– قدرت سرکوب رژیم را زمینگیر می کند.
رژیم در سرکوب هم تجربه دارد و هم عاقلانه عمل میکند. هدف او خواباندن جنبش به هر قیمتی است. کشتار همیشه اصلی ترین وسیله برای سرکوب بوده اما وقتی آن را بکار می برد که مطمنٔن باشد با کشتار جنبش را می خواباند. کشتار جمعی مانند آبانماه جنبش را میخوابند اما کشتن نقطه ای مانند مهسا یا محلات جدای از توانایی یا عدم توانایی او، جنبش را شعله ور تر میکند و رژیم این را میداند. در نتیجه عدم کشتار زیاد در ۵۰ روز گذشته علاوه بر عدم توانایی رژیم به این علت است که او میداند نتیجه نخواهد داد. رژیم کاملا آگاهانه عمل می کند. محله محور بودن جنبش این ابزار اصلی را از او گرفته است. رژیم بهیچ وجه توانایی سرکوب جنبش و کشتار مردم در ۹۰ محله مختلف تهران که در چهلم مهسا روی داد را ندارد.
۲– محله محور بودن جنبش آن را تثبیت کرده و زنده نگه میدارد.
تمام مراحل بعدی جنبش انقلابی کنونی با تثبیت و تداوم جنبش گره خورده اند. در زنده بودن جنبش سرنگونی طلبی است که جنبشهای مدنی به آن میپیوندند و جنبشهای صنفی بعدا شانس پیوستن به آن را پیدا خواهند کرد.
۳– رهبری محلی و غیر متمرکز است.
با تثبیت جنبش محله محور هر محله بعنوان یک واحد مستقل عمل کرده و رهبری خود را شکل داده و تثبیت میکند. این رهبران و یا تشکلهای رهبری با تداوم و پیشرفت جنبش همدیگر را پیدا کرده و رهبری واحدی را شکل خواهند داد.
نتایج محله محور بودن جنبش عبارتند از:
۱– مهمترین هدف محله محور بودن جنبش آزاد سازی محلات است.
مرحله اول برای آزادسازی محله تسخیر خیابان های محله است. در تسخیر خیابانهای محله قدم اول ادامه بودن در خیابانها و زنده نگه داشتن حضور در آن است. در جنگ و گریز در خیابان است که تکلیف آزاد سازی محله روشن میشود. در جنگ و گریز خیابانی هر نیرویی دست بالا پیدا کند پیروز محله است. در این مرحله سلاح نیروهای انقلابی و مردم سنگ و چوب و سلاح نیروهای سرکوب تمام ابزار و امکاناتی است که تشخیص میدهد مفید واقع خواهد شد. دستگیری شکنجه، محاکمه واعدام از ابزارهای دیگر رژیم سرکوب میباشد که توانایی او در این دومی بستگی غیر مستقیم با پیشروی انقلاب و نیروی مردم دارد. در سال شصت دیدیم در نبود مردم در خیابانها رژیم دست به چه کشتارهای وسیعی در زندانها زد.
با بودن مردم در خیابانها و تداوم جنبش هر اعدامی باعث گسترده تر شدن جنبش و پیوستن بیشتر مردم و بخشهای وسیعتری از نیروهای بالقوه به جنبش خواهد شد.
برتری جنبش انقلابی در این مرحله انگیزه و شجاعت او و نیروی بالقوه مردم است که روز بروز بلالفعل تر خواهد شد، میباشد. جنبش انقلابی اکنون در این مرحله حساس بسر میبرد. شیوه های دفاعی در روزهای اول و در صورت نخوابیدن جنبش شیوه های تهاجمی اصلی ترین قدم در تسخیر خیابان است.
در این مرحله است که تاکتیک دفاع مشروع جای خود را به تهاجم میدهد. زمان تغییر فازی که من در مقاله ” دفاع مشروع و گذار خشونت پرهیز دو استراتژی تنیده در هم” از آن یاد کردم در این مرحله اتفاق میافتد. این مرحله ای است که انقلاب محله محور تعیین تکلیف میشود. در انقلابات متمرکز دیدن تظاهرات میلیونی و اعتصابات گسترده نشانه پیروزی انقلاب است اما در انقلاب محله محور مرحله تسخیر خیابان اصلی ترین مرحله انقلاب است. اینها هزاران میدان نبرد کوچکی هستند که سرنوشت انقلاب را رغم میزننند. با نیروی سرشار و خفته و ستایش آوری که من در این روزها در محلات میبینم به این پیروزی کوچکترین شکی ندارم.
زمانی که نیروهای بسیجی و لباس شخصی و آخوند جرئت نکرد به خیابانها وارد شود خیابان تسخیر شده است. اکنون میبینیم که نیروهای سرکوب جرات نزدیک شدن به تجمع معترضین را ندارند و از راه دور گاز اشک آور و ساچمه یا تیر شلیک میکنند. این طولانی ترین و سخت ترین مرحله در انقلاب محله محور است. در این مرحله پرشور و در عین حال زیبا و هیجان انگیز است که نیروهای میدانی همدیگر را پیدا کرده، به هم اعتماد می کنند و شجاعت و بی باکی خود را به رخ نیروهای سرکوب از یکطرف و مردم تشنه رهبر میدانی از طرف دیگر میکشند و رهبران ساخته و آبدیده میشوند. زیباترین و بی سابقه ترین صحنه ها که همه دراین مرحله شاهد آن هستیم شجاعت و بی باکی تحسین بر انگیز دختران جوان و نوجوان میهنمان در خیابانها است. صحنه هایی که تمام دنیا را شگفت زده کرده و سلبریتیها با افتخار در برابر آن سرتعظبم فرود میآورند. مسلما پافشاری وشجاعت بی نظیر آنها در رسیدن به آزادی و خواستهای بحق خود در پیروزی این مرحله اتقلاب و نشان دادن راه به دختران و زنان دیگر کشورهای زیر یوغ اسلام سیاسی نقش فوق العاده ای ایفا میکند.
مرحله دوم در آزادسازی محلات شناخته شدن و تثبیت رهبران میدانی محلات میباشد. در این مرحله رهبران میدانی کاملا شناخته شده و دست بالا را پیدا میکنند. آنان دیگر اکنون مخفی نیستند و با افتخار و همدلی همراه با مردم دست به رتق و فتق امور محله و برآورده کردن نیازهای آنها در نبود مدیریت فاسد حاکم میپردازند. این رهبران از محلات آزاد شده خود دفاع کرده و در کمک و همراهی با محلات دیگر به همدیگر یاری میرسانند. در این مرحله اگر احیانا محله ای در دست سرکوبگران باشد جنگ محلات برای اعاده حاکمیت ملت بر تمام محلات لازم خواهد بود.
مرحله سوم و آخرین مرحله از آزادسازی محلات تثبیت حاکمیت ملت بر تمام محلات یک شهر میباشد. در این مرحله اکثر و یا تمام محلات آزاد گشته و پادگانها و مراکز بسیجی و سرکوب تسخیر خواهد شد.
لازم به یادآوری است که سرعت پیشروی وهم زمانی این مراحل بستگی به مقاومت نیروهای استبداد دارد. من سخت ترین شرایط را در نظر گرفتم. با تسلیم شدن و عدم مقاومت نیروی سرکوب مراحل دوم و سوم میتواند در هم ادغام شده و یا سومی خیلی سریع اتفاق افتد.
۲– اهداف انقلاب در هر محله خود را تثبیت میکند۰
با پیشروی نیروهای انقلاب در هر مرحله ای از آزادسازی محلات که در بالا به آنها اشاره کردم در حقیقت بلافاصله اهداف انقلاب خود را تثبیت خواهند کرد. ما بروشنی آزادی پوشش زنان را در این مرحله میبینیم. رفتارهای فردی و احساس آزادی فردی و اعتماد به نفس و احساس زیبای پیروزی از نتایج بلافاصله و اولیه مراحل آزادسازی محلات است. اهداف جمعی مانند ایجاد امنیت در محلات در مراحل دوم و سوم تامین خواهد شد. در حقیقت در انقلاب متمرکز هدف انقلاب به یکباره در تمامیت کشور و بعد از سرنگونی و تثبیت حاکمیت سیستم جدید نمایان میشود اما در انقلاب محله محور با پیروزی در هر محله اهداف بالقوه انقلاب خود را کم کم بالفعل خواهند کرد. تثبیت اهداف انقلاب در محلات حاکمیت و تثبیت اهداف انقلاب را در کل کشور بعد از سرنگونی کامل سیستم کهنه آسانتر میکند. پس گرفتن آزادی بیان و یا آزادی پوشش بعد از سرنگونی در انقلاب محله محور خیلی سخت تر ازپس گرفتن آن بعد از انقلاب متمرکز است. در اصل این اهداف یکی یکی در محلات بین مردم پرکتیس و چشیده شده و اگر تثبیت شد دیگر پس گرفتن آن امکان ناپذیر است.
۳– شرط پیروزی انقلاب در انقلاب متمرکز وجود اعتصابات سراسری و تجمعات میلیونی است اما در انقلاب محله محور این شرط وجود ندارد.
در انقلاب محله محور همه چیز غیر متمرکز و اتمیزه شده است. یک میدان و جبهه مبارزه به صد میدان، یک تشکل صنفی به هزار عضو و یک تظاهرات یک میلیونی به ۲۰۰ تظاهرات ۵۰۰ نفره تقسیم میشوند. کل استراتژی محله محور به این خاطر بوجود آمده که تمرکز کارایی خود را از دست داده است. جنبش به این نتیجه رسیده که تمرکز حداقل در یک مرحله اصلی کارایی ندارد و خود را در تمام وجوه غیر متمرکز میکند. کارگران شرکت نفت و یا کارگران سندیکای شرکت واحد نه بعنوان یک تشکل بلکه هر کدام بعنوان یک واحد وظیفه خود را در قبال انقلاب به انجام میرسانند. هدف آنها فعلا در این مرحله از انقلاب آزاد سازی محله است و نیروی خود را در محله طوری تنظیم میکند که به این امر کمک کند. با آزاد سازی محله او به هدف خود رسیده است. پیوند جنبش سرنگونی طلبی و دادخواهی با جنبش صنفی در انقلاب محله محور در این مرحله پیوندی فردی است نه سازمانی و تشکلی. همچنان که در انقلاب متمرکز ما پیوندها را بصورت یک رهبر و یک تشکل میبینیم در انقلاب محله محور این پیوندها در ابتدا فرد فرد و بعد از آزادسازی محلات و امکان متمرکزتر شدن رهبران محلی میتوانیم از ورود تشکلات صنفی صحبت کنیم. هدف اصلی استراتژیک در انقلاب محله محور آزاد سازی محله است.
انقلاب زیبا و پر شکوه ما اکنون دارد مراحل پیروزی خود را در جلو چشمان حیرت زده تمامی انسانهای تشنه آزادی و برابری در دنیا طی میکند. کسانی که در روزهای اول انقلاب در حالت شوک بسر میبردند اکنون خود را با واقعیات آن وفق میدهند. مقداری از اهداف انقلاب هم اکنون برآورده شده وغیر قابل برگشت میباشد. با توان و انرژی فوق العاده ای که من در این جامعه میبینم پیروزی آن حتمی است. دوستانی که شرط پیروزی انقلاب کنونی را به تجمعات میلیونی و یا اعتصابات سراسری وصل میکنند به این امر توجه ندارند که خصوصیات حاکمیت غیر متعارف و در نتیجه تاکتیک و استراتژی نیروهای مقابل آن هم خود بخود غیر متعارف خواهند بود. اعتصابات سراسری ممکن است پیش بیاید و یا بخشی از تشکلات بپیوندند و بخشی نپیوندد اما بنظر من پیوستن اعتصابات سراسری شرط لازم برای پیروزی جنبش انقلابی کنونی نیست. بعد از مرحله تثبیت انقلاب در محلات ما احتمالا تجمعات میلیونی خواهیم داشت. در آن مرحله حتی اگر رژیم دست به کشتار بالایی بزند بعلت تسلط انقلاب بر محلات قادر به خاموش کردن شعله انقلاب نخواهد بود. این به آن معنی است که در هر مرحله از پیشروی انقلاب نیروهای انقلابی محلات تاکتیک و استراتژی خود را با روش سرکوب هماهنگ میکنند. هر محله در این مرحله از انقلاب ( مرحله اول از آزاد سازی محلات) بیشتر به توازن قوا در محله خود متمرکز است. تمام محلات عمدتا مستقل عمل کرده و گوشه چشمی هم جهت توازن قوا به محله دیگر دارد. شهرها هم در مقیاسی بزرگتر همینگونه عمل میکنند.
استقلال محلات و شهرها و همزمانی و هماهنگی آنها مانند یک سمفونی زیبا و پر شکوه همدیگر را تکمیل کرده و موزیک و سرود انقلاب را مینوازند. سمفونی شکوهمند و پرقدرتی که از سالیان طولانی روی نت های خود کار و پرکتیس کرده و اکنون در مقابل چشم میلیونها انسان و بخش بزرگی از جامعه بشری دنیا در حال نواختن آن است. انسانهای آزاده و برابری طلب با تمام وجود و گوشت و پوست خود از لحظه لحظه این سمفونی زیبا نهایت لذت را میبرد. تمام سلولهای بدن ما ایرانیان آزادیخواه و مبارزی که دهها سال منتظر این سمفونی زیبا بوده ایم با نهایت توانایی دارد از این همنوازی و شجاعت در نواختن و هماهنگی لذت میبرد. ما نیروهای انقلاب در خارج از کشور اگر چه در فاصله ای طولانی تر از مرکز این سمفونی زیبا قرار داریم اما با شرکت و دخالت آن میتوانیم در آفریدن آن سهم بسزایی داشته باشیم.
بیاییم هر جایی که هستیم اول بعنوان یک انسان و دوم بعنوان یک ایرانی سهم خود را در تولید و به نتیجه رسیدن و آفریدن این سمفونی بسیار زیبای تاریخ معاصر بشری ادا کنیم.
پاینده باد انقلاب شکوهمند مردم ایران
۱۶ آبانماه ۱۴۰۱
by مسعود نقره کار | 2.نوامبر 2022 | مقالات
اهمیت ونقش اعتصاب بازار، به ویژه بازار بزرگ تهران، در مبارزه علیه حکومت اسلامی کمتر از اهمیت اعتصاب کارگران و کارمندان مراکز کلیدی نیست. بازار تهران از مراکز اصلی تجاری و اقتصادی کشور است و نقش مهمی در تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی داشته و دارد. بدون تردید با تغییرات اقتصادی و اجتماعی در میهنمان بازار دچار دگرگونی هایی شده است بی آنکه سهم آن در تغییر و تحول سیاسی و اجتماعی کاهش یافته باشد.
بازار، در کنار آخوندیسم و جاهلیسم از شاکله های اصلی شکل دهی حکومت اسلامی بوده است. این مثلث پس از 43 سال هنوز پیوند و اخوت اش را حفظ کرده است. بازار و جاهلیسم هنوز نقش مهم خویش در بر پا ماندن و تدوام آخوندیسم و حکومت اسلامی بازی می کنند.
آخوندها، جاهلها و لاتها دررابطه و پیوند نزدیک با بازار و تجار، و نمایندگان سیاسی و مذهبی این بخش اقتصادی در جامعه قرار داشته و دارند. مثلث بازار، آخوند و «جاهل و لات» به ویژه بعد از 15 خرداد سال 1342 تقویت شد، مثلثی که با امر تولید پیوند و رابطهای نداشت و با اقتصاد سنتی بازار، اقتصاد تیمچهای و حجرهای و میدانی، و ساختار هیئتی – قبیلهای ثروتاندوزی میکرد. صاحبان و گردانندگان اصناف پرقدرت در بازار در امر سیاست فعال و تأثیرگذار بوده اند. بخشها یا لایههای سنتی تجار و کسبهی بازار، که پایبند مذهب و شریعت بوده اند، از یکسو با آخوندها، یا به قول خودشان دستگاه روحانیت شیعه و از سوی دیگر با جاهلها و لاتها، بهویژه با جاهلها و لاتهای متدین رابطهای تنگاتنگ داشته اند.
نگاه این مجموعه به تجدد، قانون، روابط عرفی و قانونمدارانه، نگاه به زن در سطح خانواده و جامعه وهویت جنسیتی او، و مظاهر دیگر مدرنیته و فرهنگ غرب، نگاهی عقبمانده و سنتی بوده و هست. بازار پشتوانه مالی و کار آفرینیِ مهمی برای جاهل ها و لات ها، و همینطور آخوندها بوده است. بازار یکی از مراکز سازماندهی مبارزه و کمک رسانی مالی و سیاسی به جنبش ها و شورش ها بوده است، این رد پا را از انقلاب مشروطه تا امروز می توانیم ببینیم. نقش بازار وجریانهای مذهبی و سیاسی همچون جمعیت فدائیان اسلام و هیئتهای مؤتلفه و جریانهای مشابه متدین و قشری در شکل گیری حکومت اسلامی پوشیده نمانده است، جریان هایی که گاه آزادانه به سازمانگری طرفداران حکومت اسلامی زیر پوشش هیئتهای عزاداری و دستهجات مذهبی و تکایا مشغول بودند.
در انقلاب بهمن ماه 57 بازار در اتحاد با روحانیون و بهره گیری از جاهل ها ولات ها نقش مهمی در پیروزی روحانیون ایفا کرد. پس از پیروزی انقلاب، رابطه بازار با دولت دگرگون شد. بازاری های سنتی و طرفدار حکومت اسلامی در بعضی از جایگاه های سیاسی – اقتصادی و تجاری کشور قرار گرفتند. در دهه اول پس از انقلاب اسلامی، رابطه بازار با حکومت دستخوش تغییراتی شد. با پیوستن بخشی از بازار به حکومت و دولت، گروه های اجتماعی و سیاسی مختلفی در بازار شکل گرفت. بسیاری از بازاریان مسئولیت های حکومتی در سطوح مختلف به عهده گرفتند. اما بخشی دیگر به خاطر عملکرد اقتصادی و تجاری و اجتماعی حکومت از حکومت فاصله گرفته اند. امروز این بخش از بازار با داشتنن طرفیت حمایت از خیزش ها و جنبش ها چشم به جنبش” زن، زندگی ، آزادی ” دوخته است.
بازار را به پشتیبانی از ” جنبش ” زن ، زندگی، آزادی” فرا بخوانیم. بازار شاید جدی ترین بازیگر در عرصه سیاسی و اجتماعی امروز ایران نباشد اما یکی از بازیگران تاثیر گذار است. اعتراض های اخیر بخش های از بازاریان نشان داده است که این بخش از بازار خواست و توان قرار گرفتن در صف آزادیخواهی را دارد. از این طرفیت و توان باید استفاده کرد.
by مسعود نقره کار | 27.اکتبر 2022 | مقالات
روشنگری ها و اعتراض های گسترده پزشکان در روزهای اوج گیری جنبش زن، آزادی، زندگی نشان از حضورمسئولانه و شجاعانه این گروه اجتماعی- صنفی در عرصه مبارزه دارد. تهدید، محرومیت های شغلی و اجتماعی، ضرب و شتم، دستگیری و زندانی کردن پزشکان آزاداندیش و آزادیخواه گوشه ای از رفتار وحشیانه و جنایتکارانه حکومت اسلامی ست.
سالیانی ست پزشکان با قدرت بخشیدن به اجتماع و تشکل هایشان در ایران نقشی مؤثر و پویا در سپهر سیاسی، به ویژه در گسترش و تعمیق روند دموکراسی در جامعه ایفا کرده اند. پزشکان آزادیخواه و عدالت جو علاوه بر یاری رساندن به جنبش آزادیخواهانه، تلاش برای کاهش و زدایش فقر و محروميت های فرهنگي، کاهش و زدایش عوامل اجتماعي، سیاسی و اقتصادی تبعيض و بي عدالتي در عرصه ی “بهداشت و درمان و آموزش پزشکی” و تامین و تضمین سلامت جامعه را نیز هدف خود قرار داده اند.
پزشکان میهنمان طی 43 سال گذشته ضمن توجه به آموزه ها و توصیه های بزرگانی همچون طبیب معروف” علی بن عباس اهوازی” (متوفی به سال 384 هجری) که گفته است طبیب می باید ” پیوسته به مطالعه کتب، یعنی خواندن کتب طبی و خواندن آنها مشغول باشد” و صرفا” به حرفه وتخصص خود و درمان بیماران اش بیاندیشد، به تحقق آزاداندیشی و آزادیخواهی در جامعه نیز اندیشیده اند و این خواست ها را در ارتباط با تامین و تضمین سلامت جامعه مطرح و پیگیری کرده اند.
حرفه ی پزشکی، یا به قول دکتر غلامحسین ساعدی،” حرفه وجیه المله طبابت”، وجاهت و مقبولیتی عام، تاریخی وجهانی داشته و دارد. در ایران طبیب را حکیم می خواندند به این خاطر که او را صاحب حکمت و همه چیز دان می پنداشتند، منزلتی که این حرفه را به حد” دانش و حرفه ای خدايي ” رساند. این جایگاه یگانه را نیاز انسان به سلامتی و عشق اش به زندگی و گریزش از درد های جسمانی و روانی، و مرگ سبب شده است. انسان سلامتی خود و عزیزان اش را مهمترین مساله زندگی اش می داند. تامین و حفظ سلامتی را نیز ورای تمهیدات آسمانی، به طور واقعی در حضور و نقش پزشک تجربه کرده است. این نیاز رابطه ی ویژه ای میان پزشک و بیمار و نزدیکان بیمار بر قرار می کند و از پزشک اتوریته و شخصیتی مورد اعتماد در ذهن آنان می نشاند. هنگامی که انسان به فرد و یا حرفه ای نیاز داشته باشد آن حرفه و صاحب حرفه اهمیت خاصی برای فرد نیازمند پیدا می کنند، اهمیتی که غالبا” تا هنگام رفع آن نیاز وجود خواهد داشت. در مورد حرفه ی پزشکی این اهمیت داشتن، ابعاد و دامنه ی وسیع تری پیدا کرده است، و پزشک نه فقط در رابطه با بیمار و خانواده و نزدیکان بیمار، که در سطع جامعه از وجهه و منزلتی خاص ( معنوی و مالی) پایدارتر بر خوردار است.
از میان پزشکان چهره های تاثیر گذار و شاخصی در عرصه سیاست و فرهنگ در ایران و سایر نقاط جهان بالیده اند، به ویژه هنگام که پزشکان فراتر از فعالیت های فردی در قالب تشکل عمل کرده اند نقشی مؤثر بر روند تحولات دموکراتیک در جامعه داشته اند. حکومت فاسد و سفاک اسلامی طی 43 سال گذشته با اعدام و ترور صدها پزشک، پرستار و سایر کارکنان بخش خدمات بهداشتی و درمانی هراس خود را ازتاثیر گذاری پزشکان و این گروه اجتماعی و صنفی نشان داده است (1)
پزشکان در میهنمان، به ویژه در سال های اخیر در سطحی گستزده نه فقط به سیاست های بهداشتی و درمانی و آموزش پزشکی ، که به امر سیاست، حقوق بشر و مبارزه آزادیخواهانه پرداخته اند و در راه تحقق سلامت سیاسی جامعه نیز گام بر داشته اند . بستر مناسبی که رابطه میان پزشک و بیمار و جایگاه اجتماعی پزشک به وجود می آورد عاملی ست که با اتکا به آن ها پزشک فراتر از تشخیص بیماری و درمان بیمار به عرصه تشخیص و درمان بیماری های جامعه ، یعنی عرصه ی سیاست و فرهنگ نیز پا ی می گذارد و حداقل با برداشت ها و تعاریف امروزین نقش روشنگرانه ی ” روشنفکر خاص” را ایفا می کند، و شخصیت “روشنفکری” خود را در موقعیت شغلی اش سامان می دهد و در همین محدوده ایفای نقش می کند و پیام آور آزادی، دموکراسی و عدالت خواهی می شود. پزشکان – و پرستاران و کادرهای خدمات بهداشتی و درمانی میهنمان – نشان داده اند به گروهی گریزان از سیاست و فرهنگ و به نوعی از تحصیلکردگان برج عاج نشین بدل نشده اند و رزمندگان سپاه آزادگان و آزادگی اند و نقشی ارزشمند در تداوم و گسترش و تعمیق “جنبش زن، زندگی، آزادی” داشته و خواهند داشت.
****
1- پزشکان دگراندیش که در حکومت اسلامی اعدام شدند، مسعود نقره کار