شرم و شرمساری پدیده هائی انسان سازند. شرم را فضیلت و ارزش ، و مرزی میان انسانیت و “حیوانیتِ” انسان دانسته اند. این پدیده یکی ازعاطفی ترین و انسانی ترین حس هاست که بیگانه با آن یا رنج روان نژندی و روان پریشی، نارسیسم و خود بزرگ پنداری بدخیم و .. بر دوش می کشد، یا هنوز تا آستانه انسان شدن راه دارد. شرم صرفا” یک حس فردی نیست، حسی جمعی نیز هست، فقط اعتراض و خشم به خود نیست، احساس شرم به وجود بی شرمی در جمع و جامعه نیز هست.
حس شرم، یعنی حس احترام به خود و تلاش برای تصحیح خود، شرم هیچ نسبتی با تحقیر و کوچک و خوار شمردن و بیزاری ازخود ندارد. شرمنده شدن به معنای آگاهی بر ضعف ها و نواقص خود است و توجه به این امر است که چیزی ناشایست و تحقیرآمیز که ما را به انجام عمل ناروا و ناراست سوق میدهد، در ما وجود دارد.
شرم را یار ویاور عقل و ” رفیق خردمندان” دانسته اند، و آغازی برای تغییر خود و جامعه . شاقولی ست برای ارزیابی و قضاوت گفتار و کردارخویش . بیگانه باشرم هرگز به قضاوت و سنجش کردار خود نمی نشیند، و به راه تصحیح و ترمیم زیان ها و آسیب هایی که به دیگران روا داشته ، نمی رود. فرافکنی خطا های خویش و گریز از واقعیت ملکه فکرش می شود .بیگانه با خویشتن خویش و دیگران ، و خود اگاهی ست. پایبند هیچ نظام اخلاقی – اجتماعی ای که با انسانیت همگن و هم سنح باشد، نیست، و برای اینکه شرم به وجودش راه ندهد دست به سرزنش و شماتت دیگران می زند، و شرم که می تواند پیش درآمد و سبب ساز ِ نقد و بررسی ای واقع بینانه و درس آموز باشد را با ویژگی خودشیفتگی و رذالت به وقاحت و بی شرمی بدل می کند، بی شرمی ای که انکار واقعیت است ، ویژگی ای که صاحب اش نه به فکر تصحیح خویش است و نه به فکر یاری رساندن به دیگر نسل ها ، تا آن ها به عنوان تجربه ای انتقالی بیاموزند که به بی شرمی و پلیدی ها نزدیک نشوند.
2
گروه هایی از ایرانیان ” کمپین” ی در خارج از ایران سامان داده اند با عنوان ” کمپین ایجاد شرمساری” ، این مجموعه اعلام کرده اند وابستگان به حکومت اسلامی و حامیان این حکومت در خارج از ایران را در رابطه با وابستگی وهمکاری و حمایت شان از حکومتی جنایتکار مورد پرسش قرار می دهند تا هم روشنگری کرده باشند و هم حس شرم و شرمساری را در آن ها بیدار و فعال کنند، شاید از این طریق در فکر و کردار آنان تغییری ایجاد شود و از رژیم جهل و جنون و جنایت فاصله بگیرند.
” کمپین ایجاد شرمساری” بازتاب بی شرمی فردی دست اندرکاران حکومت اسلامی و حامیان آن ها، و بی شرمی اجتماعی در بخشی از جامعه است ، پدیده هایی که خشم فردی و جمعی در میان کسانی که احساس شرم را حس و تجربه کرده اند بوجود آورده است. بی تردید هشدار و آگاه سازی در رابطه با اهمیت بیداریِ این حس و تاثیرات آن در فکر و رفتار فردی و جمعی کاری درست و ضروری ست مشروط بر اینکه برای ” ایجاد شرمساری” از اعمال خشونت و خشونت زبانی فاصله گرفته شود. زبان و رفتارِ ایجاد شرمساری می باید زبانی تلطیف شده ، پرسشگرانه، روشنگرانه و آموزنده باشد. حس شرم آموختنی ست، باید آن را آموخت و آموزش داد.
سخت تر و جانکاه تر از دردِ از دست دادن فرزند، دردی نیست. خمینی وخامنه ای و گَله ی مزدوران شان این درد در سرزمین ما افشاندند و کاشتند.
با داس مرگ ” زیبا ترین فرزندان آفتاب و باد” درو کردند تا شاید تاریکی و سکون ماندگار کنند. خواسته اند خود و یا سایه شوم و لجن گونه شان بر سفرۀ سورعزای عزیزانمان بنشینند تا سرشارتر از لذتی بهیمی شوند، اما کورخوانده اند.
مادران و پداران داغدارنوحه و زاری و ناله و پُرسه به “مولودی” بَدَل کرده اند وبا قلبی پاره پاره و جگری سوخته به خواست فرزندان برمزارشان موسیقی پخش کرده اند، آوازخوانده اند و رقصیده اند. رنگین چشم های مهربانی و عشق وصیت کرده اند که نخواهند بخشید آن کس که در سوگ آن ها قران بخواند و نماز بگزارد.
حس می کنی جلاد غلظتّ تُف را به چهرۀ ننگین ات؟
رقص پدرِ فرزین معروفی در روز تولد فرزین- فزرین از مانا نامانِ” جنبش زن، زندگی، آزادی” ست. برگرفته از فیس بوک مسعود نقره کار
همکاری شورای مدیریت گذار و شورای ملی تصمیم، نشانۀ گذر از گسترۀ حرف و شعار، وتجلیِ گامی بزرگ و ارزشمند در پایبندی به ایده ها، ارزش ها و قول ها در کردار و عمل است. این همکاری و همگرایی اقدامی نویدبخش و امیدوارکننده در راهِ گسترش و تعمیق همکاری و همگرایی شورا ها، حزب ها، سازمان ها و شخصیت های سیاسی، فرهنگی، علمی، فرهنگی و هنریِ مخالف حکومت اسلامی ست.
ضعف و ناتوانی درعبور از گسترۀ حرف و شعار و گام گذاردن به گسترۀ کردار، مشکلِ بنیادی اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج از کشوراست. همه از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر می گوئیم، خواهان گذر از حکومت اسلامی، یا به زبان روشن تر سرنگونی این حکومت و جایگزینی یک حکومت دموکرات و سکولار هستیم. همه ازاهمیت تحمل و مدارا و گفت و گو و “دیالوگ دموکراتیک” تا دلمان بخواهد داد سخن سرداده ایم، اما در فرصتی 43 ساله نتوانستیم در خارج از کشور حتی یک شورای هماهنگی و یا یک ستاد پشتیبانی از مبارزه و مبارزان در داخل کشور با حضور حزب ها و سازمان ها و شخصیت های سیاسی مختلف از طیف های سیاسی متنوع و گوناگون، سامان دهیم.
خودخواهی، خود محوری، خود حق پنداری و فرقه گرایی، تنگ نظری و حسادت سیاسی، و دیگر ویژگی های شخصیتی، روانی و رفتاری در میان بخشی از رهبران جریان های سیاسی و شخصیت های مطرح سیاسی در خارج از کشور یکی از مهمترین عوامل تداوم حیات پراکندگی، تفرقه و ضعف اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج از کشور بوده و هست.
غرورانگیز و دلگرم کننده است اما قابل تعمق و فکر که جوانان 16 تا 25 ساله ما، در کف خیابان های سرزمینمان، ما، مدعیان سیاست ورزی و سیاستمداری در خارج کشور را جا گذاشته اند و دلاورانه می روند تا رهبران و پیشتازان جنبش آزادیخواهانه و عدالت جویانه شوند، و ما با انبانی تجربه و امکانات 43 سال در بهترین شرایط به جای یاری رساندن به عزیزانمان در داخل کشور مشغول خودزنی و دیگرزنی بوده ایم. اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج از کشور دستاوردهای مبارزاتی ارزشمندی داشته و دارد اما در مقایسه با کمیت و کیفیت اش، دستاوردها بیش از این ها می بایست بوده باشد.
تا دیرتر نشده کاری باید کرد. چشم های رنگین زیبایی زندگی و عشق به آزادی در انتظارند، اگر به این چشم انتطاری های” زیبا ترین فرزندان آفتاب و باد” پاسخی شایسته ندهیم و فقط تماشاگران و هوراکشان و سوگواران تدوام شکنجه و کشتار جوانان ِ سرشار از شور و شعورِ زندگی و آزادی باشیم، ما را نخواهند بحشید.
یکی از عوامل تداوم حیاتِ حکومت اسلامی، شما تحصیلکردگانِ خادم ولایت فقیه هستید، شمائی که علیرغم تحصیلات آکادمیک و حمل تیترهای دهان پُرکن با واژگان و صفت های مرتجع، مغزشویی و مسخ شده، شرف فروخته و انسان نماهای خادم ظلم تعریف می شوید. حکومت اسلامی، حکومت جهل و جنون و جنایت است، و شما خادمان تحصیلکرده اش در ایران و در جهان، در زمرۀ اثبات کنندگان این واقعیت اید که تحصیلات دانشگاهی و کسب مدارک تحصیلی دانشگاهی، آدمی را به انسانیت و مدنیت نزدیک نمی کند و حتی دسته ای از شما تحصیلکردگان را صاحبِ روش و منشِ توحش کرده است.
در طول حیات حکومت اسلامی، شما، صدها تحصیلکردۀ دانشگاه ها در سطح جهان، به ویژه از اروپا و امریکا و کانادا، در ادامۀ حیات این حکومت نقش داشته اید، شما، جناب دکتر، مهندس، وکیل، استاد دانشگاه که حتی بی واسطه آمرین و عاملان جنایت ها بوده اید.
شما که می گویم نمونه هائی می آورم تا مشخص تان کنم.
شما را می گویم جناب دکتر علی اکبر ولایتی، خادم خمینی و مشاور خامنه ای و دو دوره وزیر امور خارجه حکومت اسلامی، که به عنوان یک پزشک عامل جنایت و سبب قتل دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی حکومت خودکامه اسلامی شده اید، شمایی که درکشتار دگراندیشان و مخالفان حکومت اسلامی در تبعید ( در خارج از کشور) دست داشته اید. و فراوانند موجوداتی امثال شما، دکتر روازاده ها، دکترسعید نمکی ها، دکترسیدحسن قاضی زاده هاشمی ها، دکتر بهرام عین الهی ها و صدها پزشکی که به اشکال گوناگون در خدمت ولایت جنایت بوده اید.
شما مهندس برق و” ریاضی دان”، جناب جواد لاریجائی، سخنگوی حقوق بشراسلامی و معاون بین الملل و دبیر ستاد حقوق بشر اسلامی قوه قضائیه ، مدافع سنگسار و شکنجه و اعدام که آمر و عامل جنایت هستید، و محمد حسن صادقی مقدم، فیزیکدان و از حقوقدانان شورای نگهبان، مثل مهندس سید کاظم کاظمی ( حاج مجتبی) ، تحصیلکرده ی رشتهی مهندسی مکانیک از ایالت تگزاس آمریکا که بازجو و شکنجه گر زندان ها بود، و یا حاج سعید امامی (اسلامی) از تحصیلکرد گان رشته مهندسی مکانیک درامریکا که از آمران و عاملان کشتاری که به قتل های زنجیره ای معروف شده است، بود.
و شما کمال خرازی، ها و منوچهر متکی های تحصیلکرده که خدوم جنایت شدید.
شما، شما که هم امروز در دولت رئیسیِ جانی، و در بسیاری از ارگان ها ازدور و نزدیک مشاطه گری ارتجاع می کنید و دربارگاه خلافت به جنایت و یا همکاری با جنایتکاران مشغول اید.
براستی تا کی می خواهید مسخ شدۀ شریعتی خشن و حشونت مقدس اش، ستایشگر تخریب و مرگ ، و شیفتۀ جاه و مقام و منافع مادی (مالی) باشید و ابزاری برای جنایت پیشگی و جنایت پیشگان، و تا مغاک شکنجه گری و دست زدن به قتل وکشتار سقوط کنید؟
نقش و تاثیرتان در تداوم جهل و جنایت در میهنمان تعیین کننده بوده و هست، در ایران آزاد شده و پس از لایروبیِ حکومتِ وحشیِ اسلامی بخشش شما سخت تر از بخشش جانیان بی سواد و کم سواد خواهد بود، و شاید هم ناممکن.
با چراغ آمده اید، اما این چراغ وجود و هستی تان را به آتش خواهد کشید.