شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

تفرقه و فرقه، بیگانگی با جنبشِ زن، زندگی، آزادی، مسعود نقره‌کار

تفرقه و فرقه، بیگانگی با جنبشِ زن، زندگی، آزادی، مسعود نقره‌کار

برای اکثر ما ایرانیان تفرقه نیاز به باز تعریف ندارد، کار از تعریف گذشته و به عادت و روزمرگی بَدَل شده است. پراکندگی همراه با پریشانی، تشتت و جدایی که ۴۴ سال است اپوزیسیون حکومت اسلامی پاره‌ای از حیات سیاسی و شناسنامه‌اش شده است. این تاریخ ۴۴ ساله درس‌ها دارد. درس این است که ما اپوزیسیون حکومت اسلامی چنان عریقِ تفرقه و فرقه بوده‌ایم که تا تلنگری از داخل کشور به ما زده نشد به فکر همصدایی، همکاری و همگرائی و ائتلاف در برابر دشمن آزادی و عدالت یعنی حکومت اسلامی نیفتادیم. درس این است که همین حد همصدایی، همکاری و همگرایی‌ها هم موقت و گذرا و موسمی بوده‌اند و به محض فرود و نشیب حرکت‌ها و جنبش‌ها در داخل کشور بازار تفرقه افکنی و پراکندگی در خارج از کشور گرم می‌شود و بساط خودزنی و دیگر زنی و اصلاح سر همدیگر آغاز می‌کنیم!

باید کشتار ۶۷، جنبش دانشجویی، قتل‌های زنجیره‌ای و حرکت‌ها و جنبش سال‌های ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ رخ می‌داد تا ما در خارج از کشور تکانی بخوریم. باید کودک و جوان و نوجوان کُشی در جنبش زن، زندگی، آزادی را با چشم‌های خونبار شاهد باشیم تا صدای وجدان مان درآید که هی! ما داریم چه می‌کنیم و کجای کاریم؟.

درباره علت‌های روحیه گریز از همصدایی، همکاری و همگرایی در میان بخش اعظم اپوزیسیون حکومت اسلامی (و بخش بزرگی از مردم میهنمان) بسیار نوشته و گفته‌اند، و تا توانسته شده این ضعف را بیش از حد واقعی‌اش به گردن تاریخ و فرهنگ و جغرافی و روان و رفتار، و این دست مقوله‌ها انداخته‌ایم و یک طورهائی خیال خودمان را راحت کرده‌ایم، بی آنکه به نقش خود، و شخصیت و روان و رفتارمان در بروز تفرقه و پراکندگی توجه کنیم و بپردازیم؟ من یکی را بحث‌های نظری و فلسفی و انتزاعی در باره ضعف و فقدان روحیه همصدایی، همکاری و همگرائی و ائتلاف خسته کرده است، به خودم و یارانم نهیب می‌زنم: خودت و خودمان را تغییر بدهیم تا دیرتر نشده، بی توجهی به ندای آزادیخواهانه و عدالت جویانه عزیزانمان در داخل ایران بخشودنی نیست.
زمان آن رسیده – و حتی گذشته – که تفرقه و پدر خوانده‌اش فرقه گرایی را، که در بی‌توجهی و فاصله گرفتن و جداسازی و طرد افراد و گروه‌های اجتماعی، در جدائی‌طلبی از حزب‌ها و سازمان‌های غیرخودی تجلی می‌یابد را دور بریزیم. تفرقه و فرقه یا دسته‌ها وطایفه‌های ایدئولوژیک، سیاسی از موانع رشد، گسترش و تعمیق جنبش زن، زندگی، آزادی‌اند. گروهای شکل گرفته ازهم فکران و هم نظرانی که گروه خود را برترازدیگر گروه‌ها می‌پندارند و فقط در شرایطی به دیگران نزدیک می‌شوند که نظر و خواست‌شان از سوی گروه دیگر پذیرفته و به آن تمکین شود، زمینه سازان و عوامل بروز تفرقه و فرقه‌اند. فکر و اندیشگی بسته و بیگانه با آزاداندیشی و تعصب و عدم تحمل دیگری تا حد جدائی طلبی ازگروه‌های اجتماعی و جامعه، و نفی و حذف دیگری گرایش و روند غالب در فکر و رفتار تفرقه افکنانه و فرقه گرایانه است. سیستم فکری‌ای که فرد و گروه خود را صاحب حقیقت می‌پندارد و منافع مادی و معنوی خود و فرقه را برمنافع مادی و معنوی ومصالح گروه‌های دیگردرجامعه ترجیح می‌دهد. این فکر و روش عرصه باید و نبایدهای کور، عرصه حریم‌های ممنوعه و تفکرمطلق گرایانه است، عرصه یا سیستم و نظامی که اندیشه و نگاه و بینش انسان را تنگ ومحدود و کلیشه‌ای می‌خواهد، عرصه ماندگاری وتکراریک نظر و فکرکه چون و چرا را برنمی تابد. تفرقه افکنان و فرقه گرایان ازنزدیکی به غیرخودی هراس دارند، نزدیکی به غیرخودی را جذب و حل خود می‌دانند. ازتغییرمی ترسند، فضائی می‌سازند که حرف غیرخودی شنیده نشود، مطالعه و تحقیق و تفکر دردستورکار نیست، و اندیشه و کرداردر قاب و کلیشه نشسته‌اند. فرقه را قرین تفرقه، مهار فکر وعمل، حصارذهن و منطقه ممنوعه آزاداندیشی نیزمعرفی کرده‌اند.
تفرقه افکن و فرقه گرا خودکامه و تمامیت خواه ست. فرقه و رهبری حیاتش قائم به مرید سازی و امر و نهی به آنان درباره چگونه اندیشیدن و باورمندی‌های‌شان است. پذیرش قداست رهبرفرقه و ذوب شدن درآن یک اصل است. مخالفت با فرقه و یا خواست تغییرنظر و فکر و رفتار، و جدا شدن از فرقه با واکنش‌های متفاوت فرقه نسبت به فرد و یا جمع همراه خواهد بود، که از حذف فیزیکی تا خشونت زبانی، ازتوهین و تحقیرتا اتهام زنی را دربرمی گیرد. دراکثر فرقه‌ها راه گسست و جدائی از فرقه بدون تاوان و مجازات متصورنیست
تفرقه افکن و فرقه گرا شخصیتی ست به دنبال جای و جایگاهی تا به حساب آید و امیال وخواست‌های روانی و رفتاری‌اش تامین و ارضا شود. ناکامی، یأس و ناامیدی، فقدان احساس امنیت روانی زمینه‌های مناسبی برای پرخاشگری از سوئی و افسردگی و درخود فرورفتن تفرقه افکن و فرقه گرا از سوی دیگراست، تفرقه افکن و فرقه گرا می‌پندارند به شناخت حقیقت دست یافته‌اند وآن را ازآنِ خود کرده‌اند، همراه با حس برتری و اقتدار نسبت به دیگران.
تفرقه افکنی و فرقه گرایی در بین حزب‌ها وسازمان‌های سیاسی، و درداخل حزب‌ها و سازمان‌های سیاسی به شکل دسته بندی‌های فرقه‌ای، وجود داشته و دارد. بسیاری از احزاب وسازمان‌های سیاسی فرقه‌های ایدئولوژیک‌اند. فرقه گرائی در جریان‌های سیاسی آلوده به فرهنگ و نگاه مذهبی و ایدئولوژی‌های مذهب گونه، شایع تر است. تفرقه افکنی و فرقه گرایی از اختلاف نظر و سیاست، و تمکین نکردن به خط‌مشی و برنامه و اساسنامه رسمی حزب یا سازمان سیاسی سرچشمه نمی‌گیرد، رقابت‌های ناسالم، دشمنی‌های شخصی و جاه طلبی‌ها و حسادت‌های سیاسی، خود خواهی‌ها و خود محوری‌های بیمارگونه، حفظ روابط و ضوابط سنتی وغیردموکراتیک عوامل بروز جدائی و فرقه زدن هستند. برای تفکر و اندیشگی بسته‌ی فرقه گرا، کیش شخصیت و قربانی کردن همه آمال‌ها و آرمان‌های انسانی در راه حفظ جایگاه فرقه‌ای خود و فرقه اصل است. فقرفرهنگ و شعوردموکراتیک درکنارسستیِ دانش سیاسی و سوء استفاده از موقعیت سازمانی و تقدیس مناسبات سانترالیستی وقبیله‌ای، فکر و اندیشه تفرقه افکنی و فرقه ساختن را تقویت می‌کند.
ابتلا به بلایای تفرقه و فرقه در میان اپوزیسیون حکومت اسلامی درخارج از کشور، با توجه به شرایط زیست و فعالیت این اپوزیسیون، نشانگر این واقعیت است که این ناهنجاری‌ها نه فقط یک پدیده‌ی دینی- مذهبی، اجتماعی و فرهنگی، بلکه پدیده‌ای سیاسی وبه نوعی از گفتمان قدرت نیز بَدَل شده است.
تفرقه، فرقه و فرقه گرائی و نقش آن برجنبش سیاسی درخارج ازکشور، نشان ازنقش مخرب این پدیده‌ها به عنوان مانعی اساسی در راهیابی و برون رفت ازپراکندگی اپوزیسیون حکومت اسلامی درخارج از کشور و دستیابی به همصدایی، همکاری، همگرائی و همبستگی دارد. بدون حل معضل تفرقه، فرقه و فرقه گرائی درمیان جریان‌های سیاسی و فرهنگی اپوزیسیون، و شخصیت‌ها و چهره‌های سیاسی، بدون عبوراز این فکر واندیشه مخرب و بازدارنده نمی‌توان به نزدیکی، همبستگی‌ای فراگیر و ملی دست یافت.
برای نقد و نفی این پدیده‌ها به عنوان مانع همگرائی و همبستگی، انحلال فرقه‌های سیاسی، فرقه هائی که منافع خود را برتراز منافع جامعه و مردم می‌دانند، و نقد و نفی تفرقه افکنان می‌تواند راهگشا باشد. درنگاهی رفتارشناسانه، رفتارغیردموکراتیک وسانترالیستی وغلبه روابط و مناسبات مراد و مریدی دردرون جریان‌های سیاسی فرقه گرا، و با دیگرجریان‌های سیاسی چشمگیراست.
پلورالیسم سیاسی‌ و فرهنگی، تعادل و تعامل سیاسی میان حزب‌ها و سازمان سیاسی، و شخصیت‌ها و چهره‌های سیاسی بر روند همصدایی، همکاری، همگرائی و همبستگی تاثیر مثبت خواهد داشت ویکی از پادزهرهای تفرقه افکنی و فرقه گرائی ست.

الگوئی در اثبات کارایی گفتمان “همه با هم”، مسعود نقره‌کار

الگوئی در اثبات کارایی گفتمان “همه با هم”، مسعود نقره‌کار

شورای ملی تصمیم، شورائی سامان یافته از مخالفان حکومت اسلامی در داخل و خارج از کشور، شورائی شکل گرفته ازکنشگرانی از متنوع ترین طیف‌های سیاسی در سپهرسیاسی میهنمان، الگوئی درخشان در قابلیت گفتمان ” همه با هم” در مبارزات سیاسی و اجتماعی در کشورمان است.

شورای ملی تصمیم شهریورماه ۱۴۰۰، در ادامۀ راه “بیانیه ۱۴ نفر” در داخل کشور بنیان گذاشته شد. بنیانگذاران شورای ملی تصمیم مبارزانی از نحله‌های سیاسی مختلف در داخل کشور، از ماه‌ها پیش از بنیانگذاری این شورا، ایدۀ شکل دهی ِ شورائی مرکب از مخالفان رژیم جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور را مطرح کرده بودند. این جمع با اتکا به تجربه و دانش غنی سیاسی و مبارزاتی، و نیز درک ضرورت چنین اقدامی، با توجه به وضعیت حکومت اسلامی و شرایط جامعه با باورمندی به اثر بخشیِ تنوع و تفاوت فکری و سیاسی، برای تشکیل شورایی از مخالفان دموکراسی خواهِ رژیم جمهوری اسلامی به رایزنی پرداختند تا چنین شورایی در روندی دموکراتیک در راستای شکل گیری نیروی سیاسی واجتماعی‌ی برانداز حکومت اسلامی، شکل گیرد. این جمع پس ازهمفکری‌ها و تلاش‌های عملیِ مستمر در شهریور ماه سال ۱۴۰۰ برسرنقاط اشتراک سیاسی و نیز ساختار شورای مخالفان رژیم اسلامی به توافق رسیدند. در همین ماه نخستین ” مرامنامه” شورای ملی تصمیم، که پایه گذاران این شورا تهیه و تدوین کرده بودند با هدف رایزنی و همفکری بیشتر در اختیار سایر آزادیخواهان و عدالت جویان در داخل و خارج کشور قرارداده شد، و بدین گونه شکل گیری و فعالیت “شورای ملی تصمیم” آغاز شد. شورائی که پس از ۱۱ ماه تلاش و فعالیت بی وقفه، متین و به دور ازهیاهو و آوازه گری در ۱۳ تیر ماه سال ۱۴۰۱ با انتشار بیانیه‌ای اعلام موجودیت کرد، شورائی با ویژگی هایی تامل برانگیز در سپهر سیاسی میهنمان، شورائی که در برنامه کوتاه مدت خود ” تصمیم” گرفته است ” با تجمع همه‌ی احزاب، سازمان‌ها، گروه‌ها و شخصیت‌های دمکراسی‌خواهِ داخل و خارج کشوربرای ایجاد” پارلمانی سیاسی” از مخالفان رژیم جمهوری اسلامی تلاش کند. “

شورایی که در برنامه درازمدت‌اش، همراه و همگام با مردم آگاه ایران به دنبال محقق کردن خواست‌های زیر است:
۱- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم (گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع)
۲- حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز
۳- جدایی دین از حکومت
۴- فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان
۵- تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی (تعیین نوع حکومت با آرای مردم)
۶- اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بررفع هرگونه تبعیض علیه زنان، برابری جنسیتی در تمام عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست.
……..
شورای ملی تصمیم ریشه در دیار دارد بیش از نیمی از اعضا و حامیان این شورا آزاداندیشان و آزادیخواهانی هستند که در داخل ایران مبارزه می‌کنند، مبارزانی از طیف‌های سیاسی متنوع و گونه گون، مبارزانی برخاسته از مناطق مختلف میهن، از کردستان تا سیستان و بلوچستان، از خوزستان تا آذربایجان از بندر عباس تا ترکمن صحرا و…
ازهموند ان شورا در داخل کشور تعدادی از زنان و مردان در زندان‌ها حکومت اسلامی زندانی‌اند و یا به قید وثیقه آزاد شده‌اند. در خارج از کشورنیز تعدادی از کنشگران سیاسی مخالف رژیم اسلامی از طیف‌های سیاسی راست میانه، چپ دموکرات، مشروطه خواه، و از حزب‌ها و سازمان‌های مختلف آتنیکی (اقوام) به شورا پیوسته‌اند، و ده‌ها تن از شخصیت‌ها و کنشگران سیاسی و فرهنگی از داخل و خارج از کشور نیز از شورا حمایت کرده‌اند. تشکیل شورائی با چنین تنوع و تکثر و رنگارنگی در تاریخ ۴۴ ساله حکومت اسلامی در میان اپوزیسیون واقعی این حکومت بی سابقه، و رخدادی غرورانگیز و امید بخش بوده است.
بیش از ۶ ماه از اعلام موجودیت شورای ملی تصمیم می‌گذرد، در این ۶ ماه شورای ملی تصمیم در تمامی حوزه‌های فعالیت‌اش پیشرفت هائی چشمگیر و امید بخش داشته است.
شورا در پیوند با حرکت‌ها و جنبش‌های اعتراضی، اجتماعی و سیاسی در داخل کشور فعالانه عمل کرده است. در داخل کشور اعضا و هواداران شورا در سرتاسر میهن نقشی غرور انگیز در حرکت‌ها و جنبش‌های اعتراضی و مردمی ایفا کرده‌اند. بخش خارج از کشور شورا به پشتیبانی خود از این مبارزات بی درنگ و با تمام توان ادامه داده است و در راستای تشکیل ” ستاد پشتیبانی ازمبارزان و مبارزات داخل کشور” همراه با ارائه طرح و برنامه پیش می‌رود.
روابط شورا با حزب‌ها و سازمان‌ها و شخصیت‌های سیاسی به ویژه در راستای همکاری، همصدائی وایجاد ائتلاف ثمر بخش و امیدوار کننده بوده است. امروز جایگاه و نقش شورای ملی تصمیم در سپهر سیاسی میهنمان برجسته و انکار نا پذیر است.
در عرصه سیاست گذاری و پیگیری رخداد‌ها و حرکت‌های داخل ایران شورا طبق برنامه‌های تاکتیکی و استراتژیک‌اش به وظایف‌اش عمل کرده است، بازتاب بخشی از این فعالیت‌های را می‌توان در سایت شورا، شبکه‌ها و رسانه‌های شورا دید.
در حوزه روابط بین الملل، تبلیغات و رسانه، زنان، تشکیلات و مالی شورای ملی تصمیم گام‌های ارزشمندی برداشته است. تدارک برگزاری نخستین مجمع عمومی شورا نیز دیده شده است.
این همه کار و پیشرفت با تلاش وهمت اعضائی از طیف‌های فکری و سیاسی متنوع و مختلفی که پیشتر حتی حاضر نبودند تن به گفت و گو با یکدیگر بدهند، انجام شده است.
شورای ملی تصمیم صدای آوای آزادی از درون است، شورا درخت تناوری ست که ریشه در ایران، در زندان‌های حکومت اسلامی و کف خیابان‌های میهنمان دارد. این شورا با ترکیب اعضا و هواداران‌اش، با ویژگی برنامه‌ای و اساسنامه‌ای، و با برنامه‌های کوتاه و بلند مدت‌اش الگوی درخشانی برای اثبات کارائی گفتمان ” همه با هم ” است.

***

سایت ” شورای ملی تصمیم”
www.shora.org
تماس با شورا
shoramti@gmail.com
کانال تلگرام شورای ملی تصمیم
https://t.me/shoraiemeli22/4480
…………
راه یکی‌ست: همه با هم، مسعود نقره‌کار

الگوئی در اثبات کارایی گفتمان “همه با هم”، مسعود نقره‌کار

وصیت نامه محمد حسینی را به خانواده اش، به مردم ایران، بدهید! – مسعود نقره کار

نوشته اند “محمد حسینی”، کارگر تنها، کسی را نداشت. پس ما کی هستیم ؟ ما کس و کار محمد هستیم، محمد پسر من بود، برادر تو، پسرعمه و پسر خاله و پسر عموی تو، بچه محل همۀ ما بود. محمد پسر مردم ایران بود. محمد کس و کار دارد، پس واپسین نامه و نامه های او را به کس و کار او، به مردم ایران بدهید.

ما وصیت نامۀ عزیزمان را می خواهیم، وصیت نامه ای که بخشی از اسناد جنایت های شماست، و از اسناد خونین مقاومت مردم ستم کشیده، و آزاداندیشان و اَزادیخواهان میهنمان است، اسنادی که با عشق به شادی، زندگی، اَزادی و عدالت معطر و متبرک شده اند. ما گلواژه هائی که در آخرین لحظه های زندگی محمد، در دل حصار ننگین جهل و خرافه و رذالت شکفته، و رو به خورشید قد کشیده اند را می خواهیم. چکامه ماندگار و زیبای عشق و زندگی را که در تفاهم واژه ها به گُل نشسته است را می خواهیم، گُلی از گلخانه ای که حتی یک گلواژه اش نباید فراموش شود. می خواهیم وصیت نامه اش را بخوانیم تا رنجآب سوگ او اندوهگنانه بر دیواره ی رگها سر بکوبد تا راهی به سینه بیابد. می خواهیم حس کنیم آتشی را که در اعماق واژه هایش شعله ور است، ارمغان پرومته های واقعی ، گلواژه های سرخگون و آتشینی که در گذرگاه فراخ زندگی به هیبت سنگفرشی زیبا و پر شکوه در آمده است تا ارابه ی خداوند تکامل سبکبال و با سینه ای گشاده به پیش رود. می خواهیم بشنویم واژه هایی که فریاد شده اند که نگاه کن ! خداوند تکامل، استوار و نستوه و نهیب زنان در دستی کاسه سر شهیدان که سرشار از نوشداروست، و در دستی دیگر گلبنی مالامال از گلواژه های عشق به زندگی و انسان، و کینه ای مقدس به ” گله های بزرگ ننگین ” به پیش می تازد، گلواژهایی که به سرشک و رنجاب مقدس آغشته اند.

می خواهیم این متن حماسی که ذره ای اضطراب، بی قراری، هیجان و شعار در سیما و کلام آفریننده اش نخواهیم دید را بخوانیم. متنی فراتر از تصاویر کلامی، متنی بدل شده به رودی از زندگی و شادی و عشق، رودی خروشان که می توان موجاموج زندگی وشادی و عشق را در آن دید و شنید.

می خواهیم وصیت نامه فرزندمان را بخوانیم، و بشنویم غریو عظمت ماندگاری که پیام او می دهد ” توقف در زندگی مرگ تدریجی است / افلاطون”.

می خواهیم بخوانیم وصیت نامه ای که در آن مرگ طعمه ی” زن، زندگی، آزادی” شده است. و” زنده ی خوب پس از مرگ ” نشان می دهد جان اش: ” از نور و شور و پویش و رویش سرشته اند”. ( کدکنی).

راه یکی‌ست: همه با هم، مسعود نقره‌کار

راه یکی‌ست: همه با هم، مسعود نقره‌کار

پیش تر در چند مقاله و مصاحبه (از اگوست ۲۰۱۷) نوشتم و گفتم که به نظر من، به عنوان یک کنشگر سیاسی و فرهنگی ِ تبعیدی، تنها راه پیروزی بر حکومت جهل و جنایت “همه با هم” بودن و شدن است. همان هنگام پیهِ برچسب‌های ناچسبی که طرح این موضوع نثارم کرد، مثل طرفدار” همه با هم خمینیستی” بودن و انگ و اُوونگ‌های “پوپولیستی”، را به تنم مالیدم.
نوشتم و گفتم:
“… اپوزیسیون واقعی حکومت اسلامی امروز می‌باید بی اعتنا به اینکه روزگاری جلادی از این شعار و گفتمان سیاسی و دموکراتیک سوء استفاده کرده است، به نادرست پنداشتن این تئوری، گفتمان و شعار پایان دهد… خمینی با بهره گیری ماهرانه شعار وگفتمان کارسازو فراگیری که اورا به قدرت رساند به نام خود ثبت کرد. بهره وریِ فریبکارانه خمینی از این پدیده سبب شده است که برخی از مخالفان رژیم اسلامی در برداشتی کلیشه‌ای، با شبیه سازی و شبیه خوانی و تلافی جویانه، و درراستای تحقق امیال خود این روش و فکر را مذموم بدانند وکسانی که به این تئوری و گفتمان باور دارند را سرزنش و تخطئه کنند، و این در حالی ست که همگان می‌دانند خمینی از “همه با هم” گفت، اما خواست و هدف او “همه با من” بود، و آن همه نیز” با او ” شدند نه “با هم.”..
تئوری” همه با هم” یک تئوری، گفتمان و شعار دموکراتیک است، و می‌توان آن را مترادف و همسنگِ همگرائی، همکاری، همیاری و ائتلاف قلمداد کرد. البته تفاوت‌های هم صدایی، همدلی وهمگرائی با ائتلاف، اتحادعمل، اتحاد و وحدت روشن است اما حتی اگر پذیرفته شود که از”همه با هم” انتظار حرکتی وحدت طلبانه است بازمی باید توجه داشت که آغازدستیابی به ” وحدت ” عبوراز دروازه هم صدایی، هم دلی و همکاری سیاسی ست.
” بدون پیشبرد سیاستِ “همه باهم” درمبارزه علیه حکومت اسلامی وقت وانرژی تلف خواهیم کرد. می‌توانیم با حفظ استقلال نظری، سیاسی وتشکیلاتی، بی آنکه هویت و ایده‌هایمان را نادیده انگاریم ” همه با هم” در تفاهمی عمومی بر محورخواست‌های مشترک ِ دمکراتیک گردهم آئیم و با برنامه و سازمان یافته در راستای تحقق ایده‌ها و خواست‌هایمان عمل کنیم. “همه با هم” وفاق و جنبش ملی را تقویت و مستحکم خواهد کرد، ” همه باهم”‌‌ای که خواستار سرنگونی حکومت اسلامی ست و آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریسم وعدالت ملکه فکرش است، به آن‌ها باور دارد و درراه تحقق آن‌ها گام برخواهد داشت. “
شعارو گفتمان” همه با هم ” برای براندازی حکومت اسلامی تاکتیکی‌ست کارآ و اثربخش در پیوندی ارگانیک با استراتژی‌ای که رفاه، آزادی، همبستگی وعدالت برای مردم میهنمان به ارمغان خواهد آورد. “همه باهم”‌ای که نه یک پیوند حزبی و تشکیلاتی ست، و نه یک رابطه مکانیکی میان افراد و جمع‌ها. این همه باهم بازتاب ایده ومنافع یک طبقه یا گروه اجتماعی یا شخصیت سیاسی و فرهنگی نیست، منافع میهن ومردم، منافع ملی چسبِ این” همه باهم” است، همه با هم”‌ای فرا ساختاری و فراحزبی، و نماد دموکراسی پلورالیستی که منافع ملی، رفاه عمومی و سعادتمندی مردم را هدف گرفته است. فقط ” همه با هم” می‌توانند پروژه‌های کلان ملی را به موفقیت و پیروزی برسانند
فقط و فقط ” همه باهم” می‌توانیم حکومت اسلامی را براندازیم وجایگزینی مردمی، دمکرات و سکولار جای آن بنشانیم. هیچ کدام از طبقه‌ها و گروه‌های اجتماعی، حزب‌ها و سازمان‌های سیاسی، شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی (به ویژه از خارج از کشور) به تنهائی قادربه هدایت و رهبری جامعه درعبورکامل از حکومت اسلامی و برقراری آزادی، دموکراسی، عدالت و حقوق بشردرمیهنمان نخواهند بود.
گفته شده و باز باید گفته و تکرار شود که در فرایندی دموکراتیک همه آنان که خواست‌های مورد توافق و مشترک آزادیخواهانه و عدالت جویانه دارند، به همکاری، همگرائی و ائتلاف روی آورند و با چشم انداز تحقق آزادی و رفاه و عدالت علیه مخالفان و دشمنان آزادی و دموکراسی فعالیت و مبارزه کنند. این آغاز تدارک راه گذر از جمهوری اسلامی و روندی برای درک و فهم رقابت سیاسی، مشارکت سیاسی، پذیرش حق مدنی و سیاسی یکدیگر و بر آمد و تقویت اعتماد سیاسی خواهد شد. برداشتن چنین گامی از سوی اپوزیسیون حکومت اسلامی در عمل سبب افزایش نفوذ و اعتبار اپوزیسیون در میان مردم و افکار عمومی، و سبب دلگرم تر و امیدوارترشدن آنان در پشتیبانی از این همکاری و همگرائی و ائتلاف، و در نهایت گسترش و تقویت پیکار سیاسی مردمی به عنوان خواستی استراتژیک را دستاورد خواهد داشت
بدیهی ست و تجربه نیز محک زده است که در یک حرکت همگرایانه و ائتلافی اگر هر شخصیت و جریان سیاسی صرفا” بخواهد نظام سیاسی و حکومت مورد نظرش را تبلیغ و ترویج کند و تلاش کند درستی و صحت آن را به کرسی بنشاند، سرنوشت همکاری و همگرائی و ائتلاف همان خواهد شد که بیش از ۴۴ سال تجربه کرده‌ایم، یعنی فاتحه خوانی بر گور همکاری و همگرائی و ائتلاف. در یک همکاری و ائتلاف سیاسی طرح و بحث و جَدَل در بارۀ شکل و محتوی حکومت مورد نظر طیف‌های سیاسی مختلف، به عنوان موضوعی ائتلافی، کار را به انشقاق و انشعاب و تنش خواهد کشاند. هرحزب و سازمان، و هر فردی می‌تواند حکومت مورد نظر خود را بیرون از وفاق ” همه با هم” تبلیع و ترویج و در راستای تحقق‌اش فعالیت و مبارزه کند. حیطه وفاق ” همه با هم” عرصه فعالیت حول شعارها و خواست‌های مشترک است. پس از دفع شّر و مانع حکومت اسلامی در فضائی آزاد و دموکراتیک، و حاکمیت فضائی چند صدائی، و شکل گیری نهاد وارگان انتخابیِ تصمیم گیرنده (مثل مجلس مؤسسان)، مردم از میان پیشنهادهای متنوع و متفاوت حکومت مورد پذیرش‌شان را انتخاب خواهند کرد.
تنوع طیف‌های مختلف سیاسی در همکاری، همگرائی و ائتلاف ” همه با هم” تجلی چند صدائی بودن حرکت بر بنای توافق با خواست‌های مشخص ومقطعی است. “همه باهم” پیش زمینه و زمینه بیرون آمدن از قالب‌های خشک و ماسیدۀ باورهای فرقه گرایانه و خودمحورانه خواهد شد، و بر بستری واقع بینانه به رشد فرهنگ سیاسی دموکراتیک، فرهنگ تحمل دیگری و بر کشیدن به ائتلافی عقلانی نیز یاری خواهد رساند. همه باهم بستری ست برای آموختن و به کار گیریِ شاخص‌های مردم سالاری در حضور زمینه‌ها و پیش زمینه‌های گوناگون فکری، نظری و رفتاری، و یکی از راه‌های غلبه بر بدگمانی‌ها و توطئه بینی‌ها ست، مسیری برای بازسازی و ایجاد اعتماد به عنوان سرمایه اجتماعی ست.
ارتباط ناگسستنی میان “همه باهم” و سرنگونی حکومت اسلامی را انکار نکنیم. “همه باهم” برایند نیروی آزادیخواهان، عدالت جویان و ترقی خواهان در مبارزه‌ای هدفمند و تائیر گذار برای حصول آزادی و عدالت خواهد بود، هیچ راهِ مطمئن تری برای آمادگی در برابر چالش‌های بزرگ ِ پیشاروی وتضمین پیروزی آزادیخواهان و عدالت جویان سرزمین مان وجود نخواهد داشت.
آیا چهل و چهار سال تجربه برای درک و فهمِ این واقعیت کافی نیست؟ و آیا نمایش حماسیِ شور و شعور، و شعارها و خواست‌های نو جوانان و جوانانی که جنبش زن، زندگی، آزادی برپا داشته‌اند دیده و شنیده شده؟
“نترسید، نترسید، ما “همه با هم” هستیم!”