شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

یلدا، آبیاری نهال امید و روشنا…

یلدا، آبیاری نهال امید و روشنا…

بازدیدها: 0

هنوز با همه دردم، امید درمان است

که آخری  بود  آخر،  شبان  یلدا  را

سعدی

جستارگشائی

یلدا امید پیروزی روشنایی بر تاریکی است. مردم ما هرگز از امید پیروزی روشنایی بر تاریکی و پیروزی بر ضحاک دست نمی‌کشند. امسال شب یلدا را در شرایطی گرامی می‌داریم که کاوه‌ها و فریدون‌های دوران ما با دلاوری‌های که جهان را به تحسین واداشت در حال به زیر خاک کشیدن ضحاک زمانه هستند.

امسال شب یلدا این امید پیروزی روشنایی بر تاریکی و شب طولانی را با یاد کاوه‌ها و فریدون‌های دوران ما ندا، مهسا، نیکا، محسن، حمیدرضا و صدها کاوه‌ و فریدون‌ دیگر در نبرد با ضحاک زمانه، گرامی می‌داریم.

یلدا را امسال در شرایطی گرامی می‌داریم که جای عزیزان بسیاری از خانواده‌ها خالی است. رژیم صدها معترض از جمله ده‌ها کودک را کشته‌ و هزاران نفر را زندانی، صدها نفر را اعدام کرده است. بازداشت خودسرانه، ناپدیدکردن قهری و خشونت جنسی برای سرکوب اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم را گسترش داده است.

یلدا را امسال در شرایطی گرامی می‌داریم که گرانی و بیکاری کمر اکثریت مردم ما را شکسته و مردم ما قادر به گستردن سفره‌ای با خوراکی‌های مخصوص این شب، هفت نوع آجیل و میوه، «شب‌چره» نیستند.

شب یلدا یا شب چلّه که یکی از کهن‌ترین جشن‌های ما ایرانیان است، امسال برابر است با پنجشنبه ۳۰ آذر برابر با ۲۱ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی.

ادامه مطلب، لطفاً اینجا کلیک کنید

اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، قانو…

اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، قانو…

بازدیدها: 0

اعلامیه جهانی حقوق بشر[1] در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ (۱۹ آذر ۱۳۲۷) در مجمع عمومی سازمان ملل متحد  تصویب و در آن حقوق اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هر انسان، به عنوان عضوی از خانواده بشری به تفصیل بیان شده است.

انسان دارای حقوق است. نفس انسان بودن، هر کسی را دارای حقوقی می‌کند، حقوقی مستقل از تعلق او به فرهنگ و ملتی خاص. این اصول چون پایه‌ای هستند حقوق بشر نامیده می‌شوند، نه حقوق این بشر یا آن بشر، یعنی نه حقوق ایرانی، عرب یا آلمانی، مسلمان، مسیحی یا یهودی، سیاه، سفید، زرد یا سرخ بلکه حقوق بشر در معنایی مطلق. حقوق بشر، انسان را در برابر افرادی که قصد ظلم یا آسیب رساندن به او را دارند، حفاظت می‌کند. با پایبندی به حقوق بشر همزیستی انسان‌ها در صلح و آرامش امکان پذیر می‌شود. اساس اعلامیه حقوق بشر این ایده است که تمامی انسان‌ها از بدو تولد آزادند و حقوقی برابر دارند.

سازمان ملل متحد پس ازبنیان‌گذاری خود با نظر به فجایع فاشیسم و جنگ جهانی دوم تدوین اعلامیه‌ جهانی حقوق بشر را در دستور کار خود گذاشت. کمیته‌ای مرکب از کارشناسان گوناگون به ریاست الئونور روزولت[2]، سندی را تنظیم کرد که در آن حقوقی را که هر انسان در هر کجای دنیا باید از آن برخوردار باشد، رسماً خطاب به تمامی مردم جهان اعلام می‌کرد. این سند، اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد نامیده می‌شود.

الئونور روزولت درباره‌ی حقوق بشر گفته است:

اجرای حقوق بشر از کجا آغاز می‌شود؟ از مکان‌های کوچک نزدیک به خانه. این مکان‌ها آن قدر کوچک هستند که نمی‌توان آن‌ها را در نقشه‌ی جهان پیدا کرد. اما همین مکان‌های کوچک بخشی از جهانی هستند که متعلق به جهان انسان‌هاست: محله، مدرسه، دانشگاه، کارخانه و محل کار یا اداره از جمله مکان‌هایی هستند که هر مرد، زن و کودکی حقوق، فرصت‌ها و ارزش برابر خود را جست‌وجو می‌کنند.

در اینجا به طور خلاصه برخی از مفاد این اعلامیه بیان می‌شوند:

۱. تمامی انسآن‌ها از بدو تولد آزادند و حقوقی برابر دارند.

۲. باید با تمامی انسآن‌ها رفتاری یکسان داشت، مگر آن که دلیلی برای رفتار متفاوت وجود داشته باشد.

۳. تمامی انسان‌ها حق زندگی با آزادی و امنیت را دارند.

۴. برده داری ممنوع است.

۵. هیچ کس نباید شکنجه شود.

۶. قانون برای تمامی انسان‌ها صادق است و باید در مورد همه‌ی آن‌ها اجرا شود.

۷. قانون از همه ی انسآن‌ها یکسان حمایت می‌کند.

۸. رجوع به دادگاه‌های عادل و رفتار منصفانه‌ی دادگاه حق همه‌ی انسان‌هاست.

۹. بازداشت نامنصفانه و بی دلیل ممنوع است.

۱۰. برخورداری از محاکمه‌ی علنی حق تمامی انسان‌هاست.

۱۱. در مورد تمامی انسان‌ها اصل بر بی‌گناهی است، مگر آن که خلاف آن ثابت شود.

۱۲. هیچ کس حق ندارد حریم خصوصی دیگران را مورد تعرض قرار دهد.

۱۳. تمامی انسان‌ها حق دارند محل زندگی خود را تعیین کنند.

۱۴. پناهندگی به کشوری دیگر از حقوق مسلم انسان‌هاست.

۱۵. تمامی انسان‌ها از داشتن حق ملیت برخوردارند.

۱۶. تمامی انسان‌ها از حق ازدواج و تشکیل خانواده برخوردارند.

۱۷. حق دارایی برای تمامی انسان‌ها صادق است.

۱۸. آزادی دین و باورها برای تمامی انسان‌ها‌ خدشه‌ناپذیر است.

۱۹. آزادی بیان و عقاید از حقوق تمامی انسان‌هاست.

۲۰. آزادی اجتماعات و تشکل‌ها از حقوق انسان‌ها هستند.

۲۱. تمامی انسان‌ها حق دارند از دموکراسی و تعیین جمعی نوع حکومت برخوردار شوند.

۲۲. حق امنیت اجتماعی از جمله حقوق بشر است.

۲۳. هر انسان بالغ حق دارد برای کسب درآمد شغلی داشته باشد.

۲۴. استفاده از اوقات فراغت و تفریح حق تمامی انسان‌هاست.

۲۵. تمامی انسان‌ها از حق داشتن سرپناه و خوراک برخوردارند.

۲۶. حق آموزش از جمله حقوق بشر است.

۲۷. حقوق نویسندگان و پدیدآورندگان آثار فرهنگی و هنری باید به رسمیت شناخته شود.

۲۸. هر انسان حق زندگی در جامعه‌ای آزاد و عادلانه را دارد.

۲۹. انسان‌ها در برابر یکدیگر مسئول اند و باید از حقوق و آزادی یکدیگر دفاع کنند.

۳۰. هیچ کس حق ندارد این حقوق و آزادی‌ها را از دیگران سلب کند.

اعلامیه جهانی حقوق بشر برتر از همه‌ی قوانین ادیان، اقوام، دولت‌ها و ملت‌هاست. هر قانونی علیه مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر تدوین شود، غیرقانونی و بی‌اعتبار است.

ماده ٢۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت می‌گوید آموزش و پرورش یک حق همگانی است و باید هدفش «ترویج حسن‌تفاهم، رواداری و دوستی میان تمام ملت‌ها و تمام گروه‌های نژادی و یا مذهبی» باشد. یک نگاه به ماده نشان می‌دهد که ما چه فاصله عظیمی تا عملی‌کردن اندیشه‌های روادارانه‌ی اعلامیه جهانی حقوق بشر داریم و چه کار عظیمی در پیش رو است.

احد قربانی دهناری

۱۵ آذر ۱۴۰۲ – ۶ دسامبر ۲۰۲۳


[1] Universal Declaration of Human Rights

https://www.un.org/en/about-us/universal-declaration-of-human-rights

http://www.ohchr.org/EN/UDHR/Documents/UDHR_Translations/prs.pdf

[2] Eleanor Roosevelt

رواداری در تاریخ فرهنگی ایران …

رواداری در تاریخ فرهنگی ایران …

بازدیدها: 0

رواداری در تاریخ فرهنگی ایران در گفت‌وگو با احد قربانی دهناری

20 تیر 1401

احد قربانی دهناری گفت: من یکی از بنیادهای ایرانیت را رواداری می‌دانم. این پدیده را، در برخورد کوروش و داریوش با ملل مغلوب گرفته تا اندیشه‌ها و نوشته‌هایی كه ایرانیان به آن عشق می‌ورزند و آن را زمزمه می‌كنند و در گفتگوهایشان از آن به عنوان حجت بهره می‌گیرند، می‌توان دید.

رواداری در تاریخ فرهنگی ایران در گفت‌وگو با احد قربانی دهناری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا؛ احد قربانی دهناری، پژوهشگری است که به ادبیات، فرهنگ مردم، رواداری و چگونگی سرشت انسان دلبستگی ژرف دارد و کتاب «رواداری در تاریخ فرهنگی ایران» با عنوان فرعی تاریخ پیش و پس از اسلام دستاورد پژوهش‌های اوست که به تازگی از سوی نشر افکار جدید چاپ و روانه بازار نشر شد. در این باره با احد قربانی دهناری به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

نگاه رواداری در تاریخ فرهنگی ایران چگونه بوده و در کل از منظر تاریخی تساهل، تسامح و مدارا از نگاه کتاب «رواداری در تاریخ فرهنگی ایران» چگونه بررسی شده است؟
من یکی از بنیادهای ایرانیت را رواداری می‌دانم. این پدیده را، در برخورد کوروش و داریوش با ملل مغلوب گرفته تا اندیشه‌ها و نوشته‌هایی كه ایرانیان به آن عشق می‌ورزند و آن را زمزمه می‌كنند و در گفتگوهایشان از آن به عنوان حجت بهره می‌گیرند، می‌توان دید. به این مفاهیم دقت کنید: «پندار نیک، گفتار نیک، كردار نیک»، «میازار موری كه دانه‌كش است»، «بنی آدم اعضای یک پیکرند»، «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا»، «تا جنینی کار خون‌آشامی است.».

زمانی که جنگ، خشونت، غنیمت‌گرفتن و برده‌کردن تنها شیوه برخورد بین ملل بود، کوروش با اعتماد به نفس بی‌همتایی، بخشش، آزادکردن و سعه‌صدر را در روابط با ملل دیگر به کار می‌گیرد. این مدارا چنان در تاریخ بی‌سابقه بود که نام کوروش در برخی کتاب‌های مذهبی از آن میان عهد عتیق آمده است. ما باید به این پیشگامی تاریخی در رواداری افتخار کنیم.

من در کتاب «رواداری در تاریخ فرهنگی ایران؛ جلد اول» که نشر افکار آن را منتشر و نویسنده و پژوهشگر فرهیخته رضا نساجی آن را ویرایش کرده است، کوشیدم اندیشه‌های روادارانه‌ بزرگان فرهنگ و ادب میهن ما را نشان دهم. بر این باورم که مَشرَب وسیع بزرگان ما، بلندنظری و جهانِ بزرگ و وجدان آزاد آنها، ما را در تلاش امروزمان برای ساختن جامعه‌ای بدون قهر و خشونت و مبتنی بر خلاقیت و سازندگی، آبادانی و احترام متقابل و پرورش روح آزادگی و انسان‌دوستی و ترک تعصبات به نحوی کارا یاری خواهد کرد.

اندیشمندان ما فرزندان زمان خود و پرورده‌ جامعه‌ سنت‌گرا و تنگ‌نظر خویش هستند. هر چند اندیشه‌های تابناک و انسانگرای آن‌ها به قلب‌ها، دستان و زانوان ما گرمی و توان می‌بخشد، اما برخی از این اندیشه‌ها، به ویژه راجع به زنان، نژادهای غیرایرانی و مذاهب غیراسلامی، خداناباوران و دگرباشان با ارزش‌ها و هنجارهای نوین ما همخوانی ندارند. تلاش من در این کتاب آن است كه برخوردی شبیه با برخورد علوم دقیقه با گذشته‌ خود داشته باشیم. بدین سان كه اندیشه‌های نادرست و نادقیق را به دور اندازیم و درست‌ترها را كه از كوره‌ آزمون و محکِ تجربه، سربلند بیرون آمده‌اند، پیش رو قرار داده، سکوی پرش و پرواز به سوی آینده‌ بهتر ‌كنیم.

این کتاب که جلد اول یک سری کتاب‌ها درباره رواداری است، در پنج فصل تنظیم شده است: رواداری‌ در ‌آیین‌های‌مردم ‌ایران، رواداری ‌در‌ سنت‌ علمی‌ و ‌فلسفی ‌ایران، رواداری ‌در ‌سنت ‌عرفانی ‌ایران، زیستِ ‌روادارانه ‌و ‌مقاومت ‌فرهنگی ‌علیه‌ ‌تعصب و رواداری ‌در ‌سنت ‌ادبی ‌ایران. کتاب با یک کتابشناسی درباره رواداری در تاریخ فرهنگی ایران پایان می‌یابد.

از دید تاریخی رواداری در آیین‌های مردم ایران چگونه بود؟ کدام یک از ادیان تسامح و مدارای بیشتری دارد؟
ایرانیان در ساختن تمدن بشری نقشی افتخارآفرین دارند. زمانی كه بربریت و توحش حاكم مطلق در روابط بین افراد و دولت‌ها بود، كوروش بزرگ امپراتوری گسترده و رواداری بنا نهاد كه ادیان و مذاهب و اقوام گوناگون به طور مسالمت‌آمیز كنار هم می‌زیستند. كوروش یهودیان را كه ۵۸ سال در بابِل اسیر بودند، در سال ۵۳۹ پیش از میلاد آزاد كرد و به آن‌ها اجازه داد به سرزمین‌شان برگردند و كشور و معابدشان را بسازند. سعه‌ی صدری كه در تاریخ باستان سابقه ندارد. زمانی كه جنگ و جهل و بربریت بر بخش عمده‌ جهان حاكمیت مطلق داشت، در ایران اندیشه‌های تابناک زردشت، مزدک و مانی ظهور كرد كه در آن كرامت انسان و همزیستی او جایگاه ویژه دارد و رهنمود «گفتار نیک، پندار نیک و كردار نیک» هنوز كوتاه‌ترین و كاراترین رهنمود رواداری و همزیستی مسالمت‌آمیز است.

همه‌ ادیان و تمدن‌ها کم و بیش بر رواداری پافشاری می‌کنند. آزاداندیشی و بردباری و مدارا نسبت به عقاید مخالف دینی در بیش از سه‌هزار سال قبل در تمدن مصر ثبت شده است. در آن عصر یکی از فرمانروایان مصر پیشرو نهضت آزادی مذهبی بود. در تمدن هخامنشی در بیش از دوهزار و پانصد سال قبل نیز فصل درخشانی از آزادی دینی مشاهده می‌شود که در دیگر دوره‌های تاریخ ایران بی نظیر است. در آغازِ مسیحیت، پیام برجسته‌ انجیل، دشمنانت را دوست داشته باش، دیگران را ببخش و از قضاوت درباره دیگران بپرهیز و درباره دیگران تسامح کن، بود. رواداری که مسیحیت توصیه می‌کرد از خودگذشتگی، عشق و پذیرش دیگران سرشار بود.

دلسوزی در بوداگرایی را می‌توان به رواداری مربوط کرد. در قرن سوم پیش از میلاد آشوکا پادشاه بودائی هند به‌طور رسمی فرمان به رواداری مذهبی داد. وی کشتار جانوران را محدود و برای انسان و جانوران بیمارستان ساخت. به همه دین‌ها ارج و احترام می‌گذاشت و به دیدار باورمندان به دین‌های دیگر می‌رفت. مقصد تربیت نفس در آئین بودا، دل کندن از جاه و مقام و رسیدن به آرامش دل و جان است. این آئین بر مهر و همدردی پافشاری می‌کند، و مقصود از همدردی نیز گسترش صلح و آرامش است. اکبر شاه گورکانی (٩۸۰ – ٩٢۱ ه.ش.) با رواداری مذهبی در دوره‌ای باعث آرامش و شکوفایی در شبه قاره هند شد. دوران فرمانروایی او و فرزندانش، تنها حکومت اسلامی ثبت شده در تاریخ است که اتباع غیرمسلمان، حقوقی برابر با مسلمانان داشتند.

به زبان دیگر مشکل از مذاهب نیست، مشکل از خوانش ناروادار از مذاهب است. عده‌ای به‌نام خدا و به‌کام خویش جنگ صلیبی را سازمان می‌دهند، عده‌ای دیگر به ‌نام اسلام در مسجد مسلمانان دیگران بمب‌گذاری می‌کنند. آگاهی از كرامت و حقوق انسان، همگام با ارتقای شناخت اجتماعی بشر تکامل و ژرفش یافته است. جانِ بشریت از قشریت و تنگ‌نظری زخم‌های ژرف و جان‌فرسا برداشته است. از این‌رو، بسیاری از اندیشمندان، سیاست‌مداران و رهبران مذهبی از دیرباز به همزیستی مسالمت‌آمیز اندیشه‌ها، ادیان، مذاهب، فرهنگ‌ها و سیاست‌ها نظر داشته‌اند و در این راستا تلاش نظری و عملی پیگیر كرده‌اند.

در قرآن مجید، آیاتی وجود دارد كه می‌تواند بنیان برخوردی روادارانه باشد و همزیستی مسالمت‌آمیز پیروان ادیان و مذاهب گوناگون را تسهیل كند. در آیه‌ ۲۵۶ سوره‌ی بقره به روشنی آمده است:«لَا إِكْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی»؛ بدین معنا كه «در كار دین هیچ اجباری نیست، زیرا راه هدایت و ضلالت به خوبی آشکار شده است». بر این اساس است كه روحانی برجسته، شهید آیت‌الله مطهری، تأكید می‌كند با زور و خشونت نمی‌توان و نباید ایمان ایجاد كرد.

رواداری در سنت علمی و فلسفی ایران در این کتاب به تفصیل شرح و بیان شده است. روند تکامل این رواداری در سنت علمی و فلسفی چگونه بوده است؟
علم در سده‌ میانه با فلسفه مرز گذرناپذیر ندارد. دانشمندان ما فیلسوف و فیلسوفان ما دانشمند هستند. اندیشمندان ایرانی همیشه به مسائل جامعه حساس بوده‌اند و درباره‌ آن نظر می‌دادند و گاه برخی از آنها حتی در سیاست و ساختن جامعه شركت فعال داشتند. نیل به جامعه‌ای روادار كه اصلی‌ترین شرط شکوفایی علم و دانش و فن است و در نتیجه تسلط بر طبیعت و ایجاد رفاه همگانی است، دغدغه‌ بسیاری از دانشمندان ایران بوده است.

فیلسوفان و اندیشمندان ایران، عمدتاً زیر شمشیر داموكلس تهمت به كفر و زندقه قرار داشتند و مجبور به تظاهر شدید به دینداری در كردار، گفتار، رفتار و نوشتار بودند. چالش نظری مشائیون، اشراقیون، عرفا و متکلمین، یکی را روش‌های مهم نیل به حقیقت و راهگشای گفتگو به جای توسل به قهر بود. در فلسفه‌ كلاسیک ایرانی، ادراک كلیات «علم» نامیده می‌شود و ادراک جزئیات «معرفت». جدال نظری مشائیون، اشراقیون، عرفا و متکلمین درباره‌ مساله‌ «حصول علم» بیانگر ژرفای ایمان این جریان‌ها به توانایی درک انسان است. این دیدگاه تأثیر مستقیم در مراعات كرامت انسان و جدال بین «تعبد» و «تعقل» دارد.

فلاسفه اسلامی به دو دسته تقسیم می‌شوند فلاسفه اشراق و فلاسفه مشاء. سر دسته فلاسفه اشراقی، شیخ شهاب‌الدین سهروردی از علماء قرن ششم است و سر دسته فلاسفه مشاء، ابوعلی سینا به شمار می‌رود. اشراقیون معتقد به کشف و درک حقیقت به کمک ذوق و ذهن، بدون توجه به تجربه‌های حسی هستند. مشائیون برای کشف حقیقت متوسل به تعقل می‌شدند و فکر و استدلال را به کار می‌انداختند. اشراقیان پیرو افلاطون و مشائیان پیرو ارسطو به شمار می‌روند. تفاوت اصلی و جوهری روش اشراقی و روش مشائی در این است که در روش اشراقی برای پژوهش در مسائل فلسفی و نظری تنها استدلال و تفکرات عقلی کافی نیست، سلوک قلبی و مجاهدات نفس و تصفیه آن نیز برای کشف حقایق ضروری و لازم می‌دانند، اما در روش مشائی تکیه بیشتر بر استدلال است.

به زبانی فشرده، در تاریخ فلسفه و علوم ایرانی شاهد نبرد دائمی بین تعبد و تعقل هستیم. آن‌هایی که حل مناقشه را از میدان جنگ به مدرسه آوردند، ابزار حل مناقشه را از شمشیر به قلم عوض کردند و به جای کتابسوزان و کتابشویان به ردیه‌نویسی روی آوردند، قدم در راه رواداری گذاشتند.

از نظر تاریخی آیا رواداری در سنت عرفانی ایران از ابتدا وجود داشته یا به تدریخ شکل گرفته و تکامل یافته است و در کل رواداری از دیدگاه عرفانی مختلف چگونه بوده است؟
معنی واژه‌ عرفان شناخت است. در اصطلاح فلاسفه و عرفای ایرانی، شناخت با بحث و استدلال حاصل نمی‌شود، بلکه معرفت، قلبی و شهودی و وجدانی است. عرفای ما، عرفان بدون عمل را محال می‌دانستند و علم بدون عرفان را وبال. از این رو رواداری و مراعات كرامت انسان جایگاه ویژه‌ای در تعلیمات آن‌ها داشت. عرفا بر یافتن رازهای آفرینش و حقیقت هستی از راه کشف و شهود و تلاش‌های ذهنی پافشاری می‌کردند و آزمایش، بحث و استدلالِ علمی را رد می‌کردند و این دیدگاه هم به پیشرفت علوم در ایران آسیب رساند و هم گاه چماق سرکوب استدلالیون شد.

عرفان در همه‌ مذاهب، از آن میان بودائی، هندوئی، یهودی، مسیحی، مانوی و اسلام، وجود داشته است. برخی پژوهشگران حتی عرفان را مقدم بر ادیان می‌دانند. عرفان واکنش عرفا به دنیادوستی و زراندوزی روحانیون رسمی بود. در مقابل سالوس و زرپرستی علمای حاکم، عرفا به زهد و پارسایی و بی‌اعتنایی به امور دنیوی روی می‌آوردند. زیستِ عارفانه‌ بیشتر عرفا، روادارانه است. من در این کتاب بیشتر به جنبه‌های عملی و تاثیر اجتماعی عرفان تمرکز دارم. به مقولاتی چون ظاهر و باطن؛ شریعت، طریقت، حقیقت؛ عرفان و تصوف و محتوای هر یک و فرق آنها با یکدیگر و چگونگی دیدگاه‌های عرفانی مختلف نمی‌پردازم. آن آزاداندیشی، مردم‌گرائی، وسعت نظر و تفکر والای عرفانی که ما را به رواداری رهنمون می‌کند، مورد نظر کتاب است.

برای نمونه: «هر كه در این سرا درآید، نانش دهید و از نامش [نام هرکس ایمانش را افشاء می‌کرد] مپرسید. چه آن كس كه بدرگاه باری تعالی به جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نانی ارزد (نورالعلوم)».

رواداری در سنت ادبی ایران در این کتاب چگونه بیان شده است. به عنوان نمونه کدام یک شاخص‌تر بوده یا ویژگی خاصی داشته است؟
ادبیات ما همیشه چشم به اجتماع و مردم داشت. وقتی سعدی در دوران خشک‌سالی «بدر سیمای مردم» را «هلال» می‌بیند، این تشبیه نشان عشق بی‌کران به مردم است. تو باید عاشق مردم باشی که سیمای آنها را ماه ببینی. وقتی آذر بیگدلی در وصف حال مردم می‌گوید: «تفریق بال و اختلال حال به حدی‌ست كه كسی را حال خواندن شعر نیست تا به گفتن شعر چه رسد»، نشان تپیدن قلب او برای زندگی مادی و معنوی مردم است. بخش بزرگی از ادبیات ما هم بر مشکلات زندگی مادی و هم بر مشکلات زندگی معنوی مردم اشک ریخته است. تاریخ ما همواره نارواداری را تجربه كرده است ولی ادبیات ما همواره همزیستی و رواداری را بشارت داده است. ادبیاتی که رهنمود می‌دهد:
عیب رندان مكن، ای زاهد پاكیزه سرشت؛ كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیكم و گر بد، تو برو خود را باش؛ هر كسی آن دِرَوَد عاقبت كار كه كِشت‏
همه كس طالب یارند چه هشیار و چه مست؛ همه جا خانه‌ی عشقست چه مسجد چه كنشت‏

این رواداری برگرفته از تاریخ و ادبیات در جامعه امروز ما چه تاثیری می‌تواند داشته باشد؟
بدون استثنا، تمام جوامعی که رنگ آرامش، آسایش، رفاه همگانی، پیشرفت علمی و فنی و کرامت انسان را، چه در تاریخ، چه در زمان ما، دیده‌اند، یک رواداری مذهبی، سیاسی و فرهنگی بر آن حاکم بوده است. آسایش، رفاه همگانی و پیشرفت تنها در جوامعی عملی شد که سعه صدر، تحمل دگراندیش و کار و تولید پیگیر در آرامش کسب شده در سایه‌ رواداری در آن جوامع صورت گرفت. جوامع تنگ‌نظر جز فرار اندیشمندان، فساد، فقر و فاقه فراگیر نصیبی نداشتند.

در جوامعی که تسامح و تساهل حاکم است دو پدیده برجسته است: باورمندان به مذاهب گوناگون آزادانه بدون هیچ ترس و اجبار و یا چشمداشت مادی به نیایش خدای خود می‌پردازند. کنشگران و سیاست‌مدارانِ باورمند به مذاهب گوناگون در چارچوب جوامع روادار همدوش دیگران بدون اعمال تضییق و تنگنا به یکدیگر در ساختمان جامعه و تسلط بر طبیعت کمک می‌کنند.

تنها راه آزمون شده، اجتناب از خشونت سیاسی و مذهبی و باز کردن راه برای شکوفایی همه‌جانبه‌ی انسان و نیل به کرامت انسانی، رواداری است. هر جا رواداری جاری شد، شکوفایی جوانه زد و برعکس هر جا تعصب و قشری‌گری چنگال‌های خود را بر گلوی آزادی فشرد، فقر، جهل و فساد دامنگیر شد. در بسیاری از جوامع رواداری ریشه دوانده و در حال ژرفش است. ما در این کره خاکی با نظرات و باورهای گوناگون، با سلاح‌های کشتار جمعی ترسناک موجود، چاره‌ای جز رواداری نداریم.

جلد دوم این کتاب در چه مرحله‌ای از نگارش قرار دارد و آیا این موضوع رواداری در تاریخ در کل در دو جلد بیان می‌شود یا ادامه خواهد داشت. شرحی کوتاه از جلد بعد هم بفرمایید.
من حدود بیست سال درباره رواداری در ایران و جهان پژوهش و اندیشه کردم. نتیجه‌ پژوهش و اندیشه‌هایم را در هفت جلد کتاب تدوین کردم. «رواداری در فرهنگ ایران»، «روند شکل‌گیری و نهادینه شدن رواداری در غرب»، «تاریخ نارواداری، تبعیض و پیشداوری در ایران و جهان»، «موانع رواداری و دموکراسی در ایران»، «در پشتیبانی از رواداری با نگاهی به سرشت آدمی»، «رواداری در ادبیات جهان» و «چگونه با نارواداری برخورد کنیم؟» نام‌های کتاب‌هایی است که نوشته‌ام.

جلد اول دو بخش است. بخش نخست جلد اول منتشر شد. کارکنان فرهیخته و پرتلاش نشر افکار در پی دریافت مجوز برای بخش دوم جلد اول هستند. جلد دوم درباره چگونگی شکل‌گیری رواداری در غرب است. به تلاش رهبران سیاسی، مذهبی و اندیشمندان غرب در تبلیغ و ترویج رواداری و کوشش اندیشمندان، رهبران مذهبی و تشکل‌های سیاسی، صنفی و مدنی در تدوین قوانین و نهادهای دموکرات و روادار می‌پردازد. نشر افکار در پی دریافت مجوز برای جلد دوم است. برای این عزیزان آرزوی موفقیت می‌کنم. جلدهای سوم تا هفتم که نام‌های آنها گویای محتوای آنهاست، هنوز به ناشری سپرده نشد. امیدوارم در آینده نزدیک این کار را بکنم.

در پژوهش درباره سرشت انسان بیش از هرچیز بر منشاء خشونت انسان و اینکه چگونه می‌توان آن را کاهش داد، تمرکز دارم. شاید جنبه‌های گوناگون این پدیده، پروژه‌ تمام زندگی من باشد. در همین رابطه علاوه بر تلاش در درک سرشت انسان مفاهیمی چون رواداری و انسانیت‌زدایی را نیز سودمند می‌دانم و درباره آنها پژوهش می‌کنم.

جلد نخست کتاب «رواداری در تاریخ فرهنگی ایران» با عنوان فرعی تاریخ پیش و پس از اسلام، اثر احد قربانی دهناری از سوی انتشارات افکار جدید در 155 صفحه با شمارگان 300 نسخه و قیمت 60 هزار تومان منتشر شد.

علل ناتوانی اپوزیسیون در همکار…

علل ناتوانی اپوزیسیون در همکار…

بازدیدها: 0

فهرست مطلب‌های این نوشته‌

جستار گشائی.. 2

صورت وضعیت… 2

عدم شناخت دوران و جنبش…. 2

انزوای حکومت اسلامی.. 3

آسیب‌های درونی.. 3

عدم درک تنوع گسترده. 3

نیاموختن از گذشت روزگار. 3

عدم درک اهمیت رهبری و سازماندهی.. 3

فرقه‌گرایی.. 4

انشعاب‌گران.. 4

نوبنیانگذران.. 4

منفردان.. 4

روسپیان سیاسی.. 4

تخم لق سازمان افقی.. 5

آسیب‌های بیرونی.. 5

تردید و تزلزل دولت‌های غربی.. 5

عاملان حکومت اسلامی.. 5

درمان.. 6

گفت و شنود. 6

حداقل اشتراک، حداکثر همکاری.. 6

بهبود فنون و مهارت‌های سازمان‌دهی.. 6

پذیرش تنوع و تکثر. 6

پیگیری و تداوم مبارزه. 6

پیوند محکم‌تر جنبش داخل و خارج.. 7

درک ضرورت همبستگی ملی.. 7

درک نقش احزاب سیاسی.. 7

مبارزه با تورم احزاب و سازمان‌ها. 7

برای مطالعه بیشتر. 8

جستار گشائی

در شرایطی که حکومت اسلامی با ابربحران‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، عدم اعتماد توده‌ها و نظام بین‌المللی روبرو است، بحران های‌عمیق اقتصادی و اجتماعی تشدید شده است؛ فقر فزاینده گسترش یافته است، فساد، بیکاری، تورم، تبعیض‌های عقیدتی، سیاسی، جنسیتی و اتنیکی بیداد می‌کند؛ ناکارآمدی حکومت در حل مشکلات مردم هر روز آشکارتر می‌شود؛ در شرایطی که زنان و جوانان فداکارترین، مبتکرترین، موثرترین و الهام‌بخش‌ترین جنبش سیاسی، اجتماعی و فرهنگی معاصر را رقم می‎زنند؛ اپوزیسیونی که نمی تواند متشکل و همسو مبارزه کند و اعتماد توده‌ها را جلب و نیروی بیکران آنها را برای سرنگونی حکومت اسلامی و ایجاد یک نظام سکولار، دموکرات، روادار، صلح‌جو و کثرت‌گرا رهبری کند، به شدت بیمار است.

این اپوزیسیون بیمار، عناصر متشکله بیمار و فرهنگ و روش سیاسی-نظری بیمار دارد. آسیب شناسی اصلی‌ترین و چالشی‌ترین عناصر بیماری این اپوزیسیون موضوع این جستار من است. سعی می کنم تصویری از آسیب‌های درونی و بیرونی این جنبش و درمان آن ارائه کنم. تاکید می‌کنم که ادعای جامعیت ندارم و فقط طرح دوباره بحثی است که دیگران هم با دیدگاه‌ها دیگر و با مسئولیت و دغدغه بسیار پیش از من مطرح کرده‌اند.

صورت وضعیت

حکومت اسلامی زیر ضربه‌های سنگین جنبش‌های مردمی مستمر چون خرداد ۱۳۸۸، دی‌ماه ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸ و انقلاب مهسا هر روز ضعیف‌تر و منزوی‌تر می‌شود. فروریزی فرهنگی و باورهای اسلامی فعالان و طرفداران رژیم روزافزون و امیدبخش است. اعتراضات کارگران، کشاورزان، دامداران، فرهنگیان، بازنشستگان، پرستاران، دانشجویان، دانشگاهیان، مالباختگان، دادخواهان، فعالان محیط زیست، انجمن‌های خیریه‌ی مردمی و … هر چند ناهمگام و ناهمسو، ولی گسترده است. رسوایی و انزوای جهانی رژیم و افشای فعالیت جنگ‌طلبانه و تروریستی آن سنگین و خردکننده است. تردید و ریزش نیروهای اداری، نظامی و ایدئولوژیک حکومتی و یا شخصیت های حامی آن چشمگیر است (ما پیوستن این عزیزان به جنبش مردم را به فال نیک می‌گیریم و با آغوش باز به آنها خوش‌آمد می‌گوئیم).

رژیم هر چند در ظاهر وانمود می کند که وضع آرام و همه چیز عادی است و جنبش را جمع کرده است، ولی تمام رهبران و نهادهای نظری، سیاسی، امنیتی و نظامی حکومتی در تشویش و نگرانی هستند، کابوس جنبش زن، زندگی، آزادی رژیم را لحظه‌ای آرام نمی‌گذارد.

عدم شناخت دوران و جنبش

در یک نگاه کلی دیدگاه‌های بسیار متنوع و متضادی از نقش و کارکرد ایدئولوژی، روشنفکران مرجع، احزاب سیاسی، جنبش‌های اجتماعی، خیزش‌های خیابانی، تحولات فن‌آوری ارتباطات و اطلاعات دیجیتالی و سازمان‌دهی شبکه ای در جنبش وجود دارد.

توهم و خوش‌بینی در مورد ظرفیت نظام جمهوری اسلامی برای اصلاح و تحول از یک سو و ارزیابی خوش‌بینانه‌ از ظرفیت و توانایی خیزش‌‌ها و جنبش‌های اجتماعی بدون رهبری و سازمان برای سرنگونی حکومت از سوی دیگر، عامل جدائی‌ها و شکل نگرفتن همبستگی ملی است. این مانع با عدم شناخت و اجماع در باره ماهیت ساختار نظام سیاسی موجود و ویژگی آلترناتیوی که میبایست جانشین آن شود، دشوارتر می‌شود.

انزوای حکومت اسلامی

حکومت اسلامی ایران در عرصه جهانی در بن بست و انزوای است. اخراج جمهوری اسلامی از مقام زن سازمان ملل متحد، برپایی کمیسیون حقیقت‌یاب برای بررسی جنایات رژیم در ایران، رای اکثریت قاطع پارلمان اروپا برای قراردادن سپاه پاسداران در لیست تروریستی، توقف مذاکره برای برجام، بلوکه شدن ۱۲۰ میلیارد دلار از پول های ایران در حساب های بین‌المللی، عدم سرمایه گذاری خارجی در ایران، گسترش تحریم شرکت‌ها و افراد وابسته به سپاه و رژیم، افشای رژیم به عنوان یک حکومت جنایتکار در نزد جهانیان، شرکت سه شخصیت اپوزیسیون در کنفرانس امنیت در مونیخ و عدم دعوت نمایندگان رژیم و …. همه و همه نشانه‌های انزوای رژیم و بن‌بست حکومت اسلامی است.

در این ابربحران و فلات و انزوای رژیم، اپوزیسیون توان، آمادگی و ابزار بهره برداری کامل از این شرایط را ندارد. این ناتوانی آشکارترین نشانه بیماری اپوزیسیون است.

این بیماری از دو دیدگاه درونی و بیرونی بررسی می‌کنیم.

آسیب‌های درونی

عدم درک تنوع گسترده

جنبش براندازی در ایران از تنوع بی‌نظیر و چالش‌برانگیز نظری، سیاسی، فرهنگی و قومی برخوردار است. بسیاری از این تنوع و رنگارنگی‌ها نمایندگان سیاسی و نظری خود را در جنبش دارند. عدم درک این تنوع و یا تلاش در جهت نادیده گرفتن برخی از نمایندگان این تنوع، یکی از آسیب‌های جدی و ترمزکننده جنبش است.

در جنبش ایران، گرایش سیاسی گوناگون چون جمهوری‌خواهان، مشروطه‌خواهان، نیروهای اتنیکی، ملی مذهبی‌ها و اصلاح طلبان، سازمان مجاهدین خلق فعال هستند. هرگونه تلاش برای حذف یکی یا چند از این نیروها به ماندگاری حکومت اسلامی کمک می‌کند.

نیاموختن از گذشت روزگار

تاریخ ما شاهد جنبش‌های سترگ و دورانساز بوده است. ما دستاوردها بزرگ و شکست‌های مرگبار داشتیم. در درس‌گیری از واقعیت عینی تاریخ ناتوانیم. قادر به شناخت گذشته برای ساختن آینده نیستیم.

از واقعیت عینی تاریخی، تحلیل سیاسی جانبدارانه برای توجیه این یا آن حرکت سیاسی اجتماعی می‌شود. چه استادانی که برای توجیه دیکتاتوری کتاب‌ها نمی نویسند و چه مورخانی که آن بخشی از تاریخ را گزینشی روایت می‌کنند که جنایتکاران و عاملان ویرانی ایران، روسفید می‌شوند.

عدم درک اهمیت رهبری و سازماندهی

اهمیت و حیاتی بودن رهبری واحد، سازماندهی سراسری و تشکل تدارکات و پشتیبانی (لجستیک یا آماد) در جنبش براندازی درک نشده است. این عدم درک دو نشانه‌ی بیماری دارد: پراکندگی و ضعف احزاب و سازمان‌ها و پراکندگی و ضعف جبهه‌ها و جبهه سراسری.

بکارگیری فن‌آوری ارتباطات و اطلاعات نوین و شهروندخبرنگاری هر چند می‌تواند به اعتراضات فردی ویژگی و خصلت جمعی بدهد ولی جای سازمانی که استمرار، حافظه و اسناد تاریخی و کادرها و رهبری ثابت دارد و قادر به جمع‌بندی و درس‌گیری از مبارزه در هر مرحله و آماده شدن برای مرحله بعدی است، را نمی‌گیرد. این عدم درک خود را در نپیوستن به تشکیلات‌ها و شکل نگرفتن ائتلاف‌های گسترده ملی نشان می‌دهد. پیامد وجود نداشتن رهبری و سازماندهی، تشکیل قشر خاکستری وسیع و ترس توده‌ها از پر مخاطره بودن گذار و فروپاشی حکومت اسلامی و بروز هرج و مرج، جنگ داخلی، انهدام زیر ساخت‌های کشور و احتمالا تجزیه ایران است. در ضمن دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی نمایندگی جنبش را نمی‌بینند و تزلزل و تردید آنها برای حمایت جنبش، علیرغم تروریسم و جنگ‌طلبی و زیر پا گذاشتن حقوق بشر از سوی حکومت اسلامی، بیشتر می‌شود.

فرقه‌گرایی

بسیاری از رهبران سازمان‌های سیاسی با عدم اعتماد به خود نزدیکی با نیروهای سیاسی مشابه را خطری برای خود می بینند و در پوشش انتقادهای نظری و سیاسی، با پافشاری روی خطاهای دیگران و تمرکز روی اختلاف های گذشته، با سختگیری، خرده‌گیری، خودپسندی، عدم ازخودگذشتگی، عدم صداقت و عدم تلاش در اعتمادسازی به انشقاق‌ها دامن می‌زنند در عمل به مصالح عمومی و آینده جنبش آسیب می‌رسانند.

آنها قادر به درک تفاوت بین کار جبهه‌ای (حداقل اشتراک) و حزبی (برنامه واحد، حداکثر اشتراک) نیستند.

انشعاب‌گران

در سپهر سیاسی ایران، قبح انشعاب برجسته نیست. هر کس می‌تواند با اندک اختلاف با اکثریت، انشعاب کند و سرزنش نشود. از او نخواهند پرسید آیا هیچ راهی برای دموکراتیزه کردن تشکل و معرفی نظرات تو وجود نداشت؟ آیا انشعاب تنها چاره بود؟ مبارزه برای ایجاد ساز و کاری برای فعالیت تشکیلاتی دموکراتیک، با بی‌صبری انشعاب جایگزین می‌شود و دشمنی جدید در جنبش ایجاد می‌کند.

نوبنیانگذران

جنبش براندازی ایران از تورم تشکل‌ها رنج می‌برد. باز هر روز سیاستمداری خوابنما می‌شود که آخرین نسخه‌ی کارای سیاسی، نظری و تشکیلاتی؛ پلاتفرم و منشور جنبش سرنگونی را در دست دارد و عده‌ای را به نشست بنیانگذاری یک سازمان یا جبهه جدید فرا می‌خواند.

این سیاستمداران حاضر نیستند از مسیری که دیگران برف آنرا کوبیدند بروند، می‌خواهند خودشان از نو بسازند. آنها نمی‌خواهند به سازمان‌ها و جبهه‌های موجود که با تلاش، وقت و سرمایه مادی و معنوی هزاران نفر شکل گرفت، بپوندند، این سازمان‌ها را تقویت و اصلاح کنند. این نوبنیانگذاران اگر عامل حکومت اسلامی نباشند، بی‌شک در زمین او باز می‌کنند و سازمانده‌های استمرار انشقاق و تورم سازمان‌ها در جنبش هستند.

منفردان

تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه یک کار جمعی است. هم دیکتاتورها منور که می‌خواهند با استبداد و به تنهایی جامعه را اصلاح کنند و هم سیاستمداران منفرد که در چارچوب هیچ تشکل و نظمی نمی‌گنجند و شترمرغ عرصه سیاست هستند، آفت جدی مبارزه سیاسی و اصلاحات اجتماعی هستند.

روسپیان سیاسی

برخی سیاستمداران و کنشگران اجتماعی در ده‌ها تشکل حضور دارند. طوری که هیچ کار ویژه‌ای برای هیچیک از تشکل‌ها انجام نمی‌دهد. حتی وقت شرکت در نشست‌ها از آغاز تا پایان را ندارند، نیمه یک نشست می‎آیند و نیمه نشست دیگر خداحافظی می‌کنند. برای آنها مبارزه در نشستن در جلسات و حرف زدن خلاصه می‌شود. این روسپیان مبارزه را به سطح نشست محفلی تنزل می‌دهند.

تخم لق سازمان افقی

برخی نظریه‌پردازان جنبش با اشاره درست به آسیب‌های جدی سازمان‌های هرمی به سازمان افقی و نفی سازماندهی، فرماندهی، هدف مشترک، انظباط تشکیلاتی و همسوکردن نیروها می‌پردازند. بر بستر عدم وجود فرهنگ تشکل‌پذیری در ایران، تبلیغ سازمان افقی به تشکل‌ناپذیری دامن می‌زند. اکنون که ما با حکومت اسلامی، دشمنی که با سازماندهی منظم، تمرکز اطلاعات، تبلیغات و نیروی سرکوب، روبرو هستیم، عدم وجود همسوئی و همگامی و تشکل‌ناپذیری زهری کشنده است در عضلات جنبش.

بی‌شک سازمانی که همه‌ی اعضای آن حقوق و مسئولیت برابر دارند و همه پاسخگو هستند، هدف بنیادی ماست، اما سازمان‌ناپذیری و عدم تمرکز نیرو و تبلیغات و رهبری‌ناپذیری به ضرر جنبش است.

عدم درک اهمیت حیاتی روشنفکران مرجع، سازمان‌های سیاسی، صنفی و مدنی، رهبری و نقشه راه و تاکید بیش از حد بر اهمیت و کارکرد شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی ادامه‌کاری، تجربه‌اندوزی، جمع‌بندی و آسیب‌شناسی جنبش را فلج می‌کند. فن‌آوری ارتباطات و اطلاعات نوین، فعالیت شبکه‌ای، رهبری و سازمادهی کلاسیک را تکمیل و تقویت می‌کند ولی هرگز جایگزین آن نمی‌شود و کارکرد آنرا ندارد.

آسیب‌های بیرونی

تردید و تزلزل دولت‌های غربی

دولت‌های غربی در حمایت خود ار دموکراسی و حقوق بشر قاطع، پیگیر و دوراندیش نیستند. آنها بیش از هر چیز به منافع نزدیک خود فکر می‌کنند و مناسبات خود را با کشورهای تمامیت‌خواه، استبدادی، تروریستی و ناقض حقوق بشر با توجه به منافع نزدیک خود تنظیم می‌کنند نه با توجه به صلح جهانی، منافع دراز مدت مردم جهان.

حکومت‌های غربی علیرغم حمایت‌ها و پیام‌های دوستانه به اپوزیسیون ایران، امید خود را به جمهوری اسلامی از دست نداده‌اند و از حمایت آن دست برنداشتند. کاهش کنش‌های مبارزان ایران و خلوت‌تر شدن خیابان‌ها، روابط غرب را با حکومت اسلامی را تقویت می‌کند.

عاملان حکومت اسلامی

اسلامگرایان سیاسی حتی پیش از پیروزی‌ انقلاب بهمن در سازمان‌های سیاسی نفوذ کردند. عاملان و پرستوهای حامل طرح های تفرقه‌اندازانه و توطئه آمیز از اتاق فکر حکومت اسلامی در جنبش فعالند. ما اکنون امکان و توان شناخت آنها از طریق کار اطلاعاتی را نداریم، ولی از روی عملکرد آنها قادریم آنها را شناسایی و منزوی کنیم. باید به عدم وابستگی به حکومت اسلامی افرادی که فعالیت‌های زیر را می‌کنند، با دیده تردید بنگریم: با تشتت و ابهام، شک و شبهه ایجاد می‌کنند؛ به بی‌اعتمادی‌ها دامن می‌زنند؛ به سازمان‌ها و شخصیت‌های موثر مخالف رژیم فحاشی و توهین می‌کنند و یا افترا می‌بندند؛ بین جمهوری‌خواهان و مشروطه‌خواهان جدایی می‌اندازند؛ به شکاف بین نسل‌ها، زنان و مردان، اقوام و ملیت‌ها، مبارزان داخل و خارج، جریان‌های سیاسی راست، میانه و چپ دامن می‌زنند؛ تبلیغ مبارزه با مذهب می‌کنند؛ تبلیغ خشونت، تخریب و هرج و مرج می‌کنند.

درمان

برای درمان، همه‌ی ما باید فکر و تلاش‌های خودمان را روی هم بگذاریم و عوامل داخلی و نیز به محیط خارجی‌ خودمان را به دقت بررسی کنیم. نقاط قوت و ضعف، موانع و فرصت‌ها را بشناسیم. بعد از آسیب‌شناسی دقیق، برای ارتقاء همکاری‌ها با تمام توان بکوشیم.

گفت و شنود

ایجاد یک فضای گفت و شنود شفاف، احترام و اعتماد متقابل به یکدیگر و گسترش گفتگو و روابط بین مبارزان، سازمان‌ها، احزاب، و جبهه‌ها و ایجاد یک فضای ارتباطی سالم بین گروه‌ها و جریانات مختلف تعیین کننده است. ادبیات گفت و شنود جنبش باید به طور بنیادی دگرگون شود. نیش، کنایه، توهین، تهمت و افترا به بهانه نقد باید طرد شود.

حداقل اشتراک، حداکثر همکاری

اپوزیسیون باید تلاش کند تا با یک حداقل اهداف مشترک و قابل قبول برای حداکثر مبارزان، حداکثر همکاری و همگامی را برای سرنگونی عملی کند.

برای سرنگونی رژیمی چون حکومت اسلامی که برای بقای خود دست به هر جنایتی می‌زند، پیشرفته‌ترین ابزار شناسایی و سرکوب را در اختیار دارد، برای سرکوب بودجه کلان اختصاص می‌دهد؛ درجه بسیار نیرومندی از هدف مشترک، همبستگی سراسری، سازماندهی کارا، هماهنگ سازی و تشکل سیاسی لازم است. بدون این آمادگی کسب قدرت ناممکن و فرستادن جوانان و مردم به میدان جنگ زیانبار است.

بهبود فنون و مهارت‌های سازمان‌دهی

جنبش براندازی تاکنون موفق به ایجاد رهبری، سازمان دادن کنش‌های اجتماعی و ارتباط با توده‌ها و مجامع بین‌المللی نشد. باید روی نیمکت آموزشی نشست و از جنبش‌های موفق آموخت. بهبود مهارت‌های سازمان‌دهی، بهبود امکانات، بهبود کانال ‌های تماس با هم و با مردم باید در صدر برنامه همه افراد و سازمان‌ها باشد.

رهبری جنبش باید جنبش‌های صنفی، مدنی، زیست‌محیطی را با جنبش براندازی همسو کند. بدون قانع شدن این گردان که حکومت اسلامی نه توان و نه اراده برآوردن خواست‌های آنها را دارد؛ بدون به میدان آمدن فعال آنها پیروزی متصور نیست. از سوی دیگر خیزش‌ها صنفی و مدنی باید آگاه شوند بدون شکل‌گیری و پشتیبانی احزاب سیاسی آنها شانس موفقیت ندارند. تا زمانی که فقط در سطح مطالباتی بمانند و برای تبدیل شدن به ساز و کاری برای ایجاد تحولات سیاسی تلاش نکنند، هیچ دستاوردی نخواهند داشت.

پذیرش تنوع و تکثر

تنوع و تکثر در ایران یک امکان است نه یک مانع. قبول تنوع فرهنگ‌ها، زبان‌ها، دیدگاه‌ها، و آگاهی از تفاوت‌ها منجر به تقویت و توسعه منابع اپوزیسیون می‌شود.

پیگیری و تداوم مبارزه

اپوزیسیون باید به بسیج سیاسی خود علیه حکومت اسلامی، حمایت از اعتراضات سیاسی، صنفی، مدنی و محیط‌زیستی، پیوندهای خود را با نمایندگان غرب پیوسته و پیگیر ادامه دهد. خیابان‌های شهرهای ایران و پایتخت های غربی باید همیشه از فریاد دموکراسی‌خواهی و افشای نقض حقوق بشر در ایران و سیاست‌های تروریستی و جنگ‌طلبانه حکومت اسلامی پر باشد.

پیوند محکم‌تر جنبش داخل و خارج

هرچند قلب تپنده و نیروی اصلی جنبش سرنگونی در داخل است ولی امکانات هشت میلیون رانده‌شدگان از کشور سرمایه هنگفتی است.

جنبش سیاسی داخل و خارج بر روی همه تاثیر دارند. جنبش سیاسی خارج باید با هماهنگی و همگامی بیشتر عمل کند و  انرژی مثبت در سپهر مبارزه برای سرنگونی بدمد. فنون و رسانه‌های ارتباطی جدید همزمان که ما را قابل‌کنترل‌تر و آسیب‌پذیر‌تر می‌کند، امکانات زیادی برای هماهنگی و پیوند مبارزه داخل و خارج فراهم می‌کنند.

درک ضرورت همبستگی ملی

شناخت دقیق حکومت اسلامی، درک این حقیقت که هیچ یک از سازمان‌های سیاسی قادر نیستند به تنهایی نظام جمهوری اسلامی را سرنگون کنند؛ نیاز یک همسوئی فراگیر و همکاری نیروها حول یک برنامه یا منشور ائتلافی حداقل را در صدر برنامه ما قرار می‌دهد. این کار اگر ده‌ها بار شکست بخورد، باز باید آسیب‌شناسی شود و تا نیل به آن ادامه یابد. افشاگری علیه رژیم، کافی نیست. باید برای تصرف قدرت سیاسی، تاکتیک‌ها، استراتژی و نقشه راه روشن داشت و ائتلاف گسترده حداقلی بر پایه دموکراسی، استقرار یک حکومت سکولار و روادار، یکپارچگی سرزمینی، منشور حقوق بشر و نجات محیط زیست، لازمه بنیادی تصرف قدرت سیاسی است.

درک نقش احزاب سیاسی

با تشکل‌گریزی و سازمان‌ناپذیری باید یک تسویه حساب جدی کرد. کار نظری، ترویجی، تبلیغی جدی لازم است. بنیان دموکراسی احزاب هستند (برای همین نظام‌های تمامیت‌خواه با آزادی احزاب با تمام توان خود مبارزه می‌کنند). ما بدون تمرین دموکراسی و مبارزه در احزاب و پیوستن به احزاب بلوک خود، توده‌های بی‌شکل هستیم. با دشمنی با احزاب در روشنفکران که ادامه‌ی سرکوب حکومتی است، باید با شدت برخورد نظری کرد.

احزاب ما در جنبش باید جایگاه و نقش خود را پیدا کنند. احزاب ما باید با جنبش‌های اجتماعی پیوندی پویا و ارگانیک برقرار کنند و با ارائه یک چارچوب و برنامه مناسب برای شناخت علل مشکلات و راه حل آنها، تقویت همدلی و همبستگی ملی، آموزش سیاسی عمومی مردم، خبررسانی موثق، انگیزه بخشی و کمک به کاهش موانع مشارکت مردم در مبارزه تلاش کنند.

مبارزه با تورم احزاب و سازمان‌ها

در ایران تشکل‌های سیاسی کوچک بی‌شماری از چپ، راست، میانه، سوسیال دموکرات گرفته تا لیبرال، لیبرال دموکرات، محافظه کار و ملی‌گرا با برنامه‌های کم و بیش مشابه وجود دارند. آنها بخش قابل توجهی از انرژی و توانایی خود و جامعه را هدر میدهند. با نمایش مادی پراکندگی، مردم را ناامید می‌کنند. از آنجایی که کوچکند تاثیر سیاسی و اجتماعی ندارند. وجود آنها به میزان زیادی ناشی از فرقه‌گرایی، گروه‌گرایی، منزه‌طلبی و خودبزرگ‌بینی این تشکل‌ها و رهبران آنها است .باید زشتی این تورم را نشان داد، با تلاش گسترده برای وحدت و ادغام احزاب و سازمان‌های کوچک و مشابه با این تورم به طور جدی مقابله کرد. بهینه برای جنبش ما وجود دو تا سه حزب بزرگ در هر یک از بلوک‌های سیاسی راست، میانه و چپ است. در این مبارزه با تورم، امید زیادی به رهبران، پیران و مردان نیست، فشار باید از سوی اعضا، جوانان و زنان باشد.

با این اقدامات و بررسی دقیق تر و پیگیرتر، امکان بهبود همکاری‌ها و سازماندهی جبهه‌ای مشترک در اپوزیسیون ایران برای سرنگونی فراهم می‌شود.

احد قربانی دهناری

۲ آذر ۱۴۰۲ – ۲۳ نوامبر ۲۰۲۳

برای مطالعه بیشتر

جلال ایجادی: آسیب شناسی اپوزیسیون، ائتلاف برای سرنوشت ملی

مسعود نقره‌کار: آسیب‌شناسی جریان‌ها ی برانداز در ایران

مهدی فتاپور: برخی موانع همکاری و اتحاد نیروها

هادی زمانی: ملاحظاتی پیرامون توان و ضعف‌های جنبش‌های اجتماعی ایران

در مذمت جنگ، در ستایش صلح…

در مذمت جنگ، در ستایش صلح…

بازدیدها: 10

ملک‌الشعرا بهار در پیروی از  قصیده معروف منوچهری دامغانی، شاهکاری در مذمّت جنگ، در ستایش از صلح‌ سرود. با نکوهش جنگِ جهانی دوم، کبوتر سپید صلح را در آسمان گسترده ادبیات انسانگرای ایران به پرواز درآورد و به زبان خودش “مدیح صلح گفت و ثنای او”!.

با بازخوانی ای شعر، انزجار خود از جنگ به هر بهانه و آرزوی سوزان خود به صلح را فریاد کنیم.

احد قربانی دهناری

۲۴ مهر ۱۴۰۲ – ۱۶ اکتبر ۲۰۲۳

جغد جنگ

فغان ز جغد جنگ و مرغوای[1] او                      که تا ابد بریده باد نای او

بریده باد نای او و تا ابد                        گسسته و شکسته پر و پای او

ز من بریده یار آشنای من                          کز او بریده باد آشنای او

چه باشد از بلای جنگ صعبتر؟               که کس امان نیابد از بلای او

شراب او ز خون مرد رنجبر                      وز استخوان کارگر، غذای او

همی زند صلای مرگ و نیست کس    که جان برد ز صدمت صلای او

همی دهد ندای خوف و می‌رسد                  به هر دلی مهابت ندای او

همی تند چو دیوپای[2] در جهان                 به هر طرف کشیده تارهای او

چو خیل مور گرد پاره‌ی شکر                     فتد به جان آدمی عنای او

به هر زمین که باد جنگ بروزد                   به حلقها گره شود هوای او

در آن زمان که نای حرب در دمد                   زمانه بی نوا شود ز نای او

به گوش ها خروش تندر اوفتد                ز بانگ توپ و غرش و هُرای[3] او

جهان شود چو آسیا و دم به دم                به خون، تازه گردد آسیای او

رونده تانک همچو کوه آتشین                   هزار گوش کر کند صدای او

همی خزد چو اژدها و در چکد        به هر دلی شرنگ جانگزای او

چو پر بگسترد عقاب آهنین        شکار اوست شهر و روستای او

کلنگ سان دژ پرنده بنگری       به هندسی صفوف خوش‌نمای او

چو پاره  پاره ابر کافکند همی         تگرگ مرگ ابر مرگ‌زای او

هزار بیضه هر دمی فرو هلد    اجل دوان چو جوجه از قفای او

به هر کرانه دستگاهی آتشین    جحیمی[4] آفریده در فضای او

ز دود و آتش و حریق و زلزله  ز اشک و آه و بانگِ ‌های های او

به رزمگه “خدای جنگ” بگذرد    چو چشم شیر، لعلگون قبای او

امل، جهان ز قعقع[5] سلاح وی     اجل، دوان به سایه‌ی لوای او

به خوی نهفته جوشن و پنام[6] وی    به خون کشیده موزه و ردای او

به هر زمین که بگذرد بگسترد     نهیب مرگ و درد، ویل و وای او

دو چشم‌ و گوش‌ دهر کور و کر شود   چو برشود نفیر کرّنای او

جهانخوران گنج‌بر، به جنگ بر    مسلطند و رنج و ابتلای او

بقای غول جنگ هست درد ما       فنای جنگ‌بارگان دوای او

زغول جنگ وجنگ‌بارگی بتر    سرشت جنگ‌باره و بقای او

الا حذر ز جنگ و جنگ‌بارگی    که آهریمن است مقتدای او

نبینی آنکه ساختند از اتم       تمام‌تر سلیحی اذکیای او؟

نهیبش ار به کوه خاره بگذرد       شود دوپاره کوه از التقای[7] او

تف سموم او به دشت و در کند         ز جانور تفیده تا گیای او

شود چو شهر لوط‌، شهره بقعتی     کز این سلاح داده شد جزای او

نماند ایچ جانور به جای بر       نه کاخ و کوخ و مردم و سرای او

به ‌ژاپن ‌اندرون ‌یکی دو بمب از آن    فتاد و گشت باژگون بنای او

تو گفتی آنکه دوزخ اندرو دهان     گشاد و دم برون زد اژدهای او

سپس به‌دم فروکشید سر به سر   ز خلق‌ و وحش‌ و طیر و چارپای او

شد آدمی بسان مرغ بابزن     فرسپ[8] خانه گشت گردنای[9] او

بود یقین که زی خراب ره برد   کسی که شد غراب رهنمای او

به خاک مشرق از چه رو زنند ره؟   جهانخوران غرب و اولیای او

گرفتم آنکه دیگ شد گشاده‌ سر    کجاست شرم گربه و حیای او

کسی که در دلش بجز هوای زر      نیافریده بویه‌ای[10] خدای او

رفاه و ایمنی طمع مدار هان            ز کشوری که گشت مبتلای او

به‌خویشتن‌ هوان[11] و خواری افکند    کسی که در دل افکند هوای او

نهند منت نداده بر سرت                    وگر دهند چیست ماجرای او

به نان ارزنت بساز و کن حذر         ز گندم و جو و مس و طلای او

به سان کُه، کِه سوی کهربا رود               رود زر تو سوی کیمیای او

نه دوستیش خواهم و نه دشمنی          نه ترسم از غرور و کبریای او

همه فریب و حیلت است و رهزنی        مخور فریب جاه و اعتلای او

غنای اوست اشک چشم رنجبر           مبین به چشم ساده در غنای او

عطاش را نخواهم و لقاش را               که شومتر لقایش از عطای او

لقای او پلید چون عطای وی                عطای وی کریه چون لقای او

کجاست روزگار صلح و ایمنی؟            شکفته مرز و باغ دلگشای او

کجاست عهد راستی و مردمی؟            فروغ عشق و تابش ضیای او

کجاست دور یاری و برابری؟                حیات جاودانی و صفای او

فنای جنگ خواهم از خدا که شد              بقای خلق بسته در فنای او

زهی کبوتر سپید آشتی!                      که دل برد سرود جانفزای او

رسید وقت آنکه جغد جنگ را                جدا کنند سر به پیش پای او

بهار طبع من شکفته شد، چو من               مدیح صلح گفتم و ثنای او

بر این چکامه آفرین کند کسی                که پارسی شناسد و بهای او

شد اقتدا به اوستاد دامغان            «فغان از این غراب بین و وای او”


[1]  فال بد و نفرین

[2]  عنکبود

[3]  آواز مهیب

[4]   دوزخ؛ جهنم

[5]  صدای اسلحه

[6]  دهان‌بند

[7]  برخورد

[8]  شاه تیر بام خانه

[9]  سیخ کباب

[10]  امید، آرزو

[11]  امید و آرزو