بررسی انتخابات آمریکا و حکومت جمهوری اسلامی
برگرفته از اقتصاد سیاسی
- بخش نخست
پیش مقدمه
همزمانی پدیدههای ناهمزمان به وضعیتی اشاره دارد که در آن، رویدادها یا پدیدههایی که ذاتاً به صورت مستقل و در زمانهای متفاوت رخ میدهند، به گونهای با یکدیگر مرتبط یا همزمان درک میشوند. این مفهوم بیشتر در علوم اجتماعی، روانشناسی، و حتی در فلسفه کاربرد دارد و اغلب به پدیدههایی اشاره دارد که به ظاهر ربطی به هم ندارند ولی به نوعی به صورت همزمان یا در بستر مشترک ظاهر میشوند.
مثلاً در روانشناسی تحلیلی کارل یونگ، «همزمانی» به رخدادهایی اشاره دارد که بدون رابطه علت و معلولی واضح، با هم همزمان میشوند و از دید شخص به شکلی معنادار به هم مرتبط مینمایند. این ایده بر این اساس است که ذهن انسان به دنبال الگوها و معانی پنهان است و ممکن است میان دو رویداد مجزا یک همزمانی معنیدار احساس کند.
در فناوری اطلاعات و سیستمهای پیچیده نیز گاهی از همزمانی پدیدههای ناهمزمان صحبت میشود، مثلاً وقتی که در یک سیستم دیجیتال چندین فرایند یا رخداد در کنار هم رخ میدهند ولی وابستگی مستقیم زمانی به هم ندارند و در ظاهر به صورت همزمان به یک نتیجه منجر میشوند.
بررسی انتخابات آمریکا و رابطه آن با حکومت جمهوری اسلامی
سوال مشخص این است که؛ آیا در حوزه سیاست مثلا در رابطه با وضعیت کنونی حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی با تئوری «همزمانی پدیدههای ناهمزمان» قابل توضیح است؟
مفهوم «همزمانی پدیدههای ناهمزمان» را میتوان در تحلیل وضعیت سیاسی جمهوری اسلامی ایران نیز به کار برد. این مفهوم میتواند به ما کمک کند تا اتفاقات و رخدادهایی که ظاهراً از هم مستقل و بدون ارتباط مستقیم هستند، ولی به نوعی به صورت همزمان در فضای سیاسی و اجتماعی ایران رخ میدهند، را درک کنیم. در تحلیل وضعیت کنونی جمهوری اسلامی، میتوان به چند نمونه از این نوع همزمانی اشاره کرد:
تجمعات و اعتراضات پراکنده اما همزمان: ممکن است اعتراضات مردمی در نقاط مختلف کشور، حتی در موضوعات متفاوت (مانند مسائل اقتصادی، اجتماعی یا حقوق مدنی) و بدون هماهنگی مستقیم با یکدیگر رخ دهند، ولی به نوعی همزمانی این اعتراضات نشاندهنده یک نارضایتی کلی و بحران مشروعیت برای حاکمیت باشد. این همزمانی گاه به نوعی نماد یا نشانه یک ناهنجاری ساختاری در نظام است که بدون نیاز به علت مستقیم و آشکار، به صورت خودجوش و همزمان بروز میکند، «شکل گیری گسل های اجتماعی با برساخت چنین تعریفی قابل توضیح است».
واکنشهای بینالمللی و داخلی: گاهی اوقات، واکنشهای بینالمللی به مسائل داخلی ایران (مثلاً نقض حقوق بشر یا مسائل هستهای) و واکنشهای داخلی نسبت به سیاستهای حاکمیت (مانند ناکارآمدی نهادهای سیاسی در حوزه اقتصادی یا اجتماعی یا وجود فساد)، همزمان و به شکلی موازی شدت میگیرند. در ظاهر، این دو حوزه از هم جدا هستند، اما وقتی همزمان میشوند، میتوانند نشاندهنده ضعف و ناکارآمدی در مدیریت سیاسی و دیپلماسی حاکمیت باشند.
پیشرفت و توسعه ناهمزمان در بخشهای مختلف: در برخی از حوزهها، ایران دارای دستاوردهای چشمگیری است (مانند صنایع دفاعی و هستهای) در حالی که در حوزههای دیگری، مانند اقتصاد یا مسائل اجتماعی، مشکلات جدی دارد. این پیشرفتهای ناهمزمان در برخی بخشها و عقبماندگی در بخشهای دیگر، هنگامی که همزمان بروز کنند، ممکن است باعث ایجاد نوعی تضاد و بحران مشروعیت در ذهن مردم شود و نشاندهنده نبود یک برنامه منسجم جهت توسعه همه جانبه و متعادل باشد.
تغییرات اجتماعی و فرهنگی در برابر ساختارهای سنتی: تغییرات فرهنگی و اجتماعی در جامعه ایران، مانند تغییر در نگرش جوانان به ارزشهای سنتی و حاکمیتی «شکاف نسلی»، به تدریج و در ارتباط مستقیم با سیاستهای دولت یا سنتهای فرهنگی تاریخی رخ داده است. این تغییرات فرهنگی و اجتماعی اگرچه به مرور شکل گرفتهاند، ولی به نظر میرسد در همزمان شدن با برخی ناکارآمدیهای نظام اسلامی، نوعی تضاد عمیق بین جامعه و حکومت «یا شکاف دولت- ملت» را نشان میدهند.
بنابراین، از منظر «همزمانی پدیدههای ناهمزمان» وضعیت جمهوری اسلامی دچار چند گسل و چالش است؛ یعنی مجموعهای از رویدادها که هر یک ممکن است به ظاهر به دلایل و شرایط متفاوت رخ داده باشند، اما با هم و به شکل همزمان بازتاب یک نارضایتی و ناهماهنگی ساختاری در نظام هستند.
توضیح انتخاب ترامپ در رهبری دولت آمریکا براساس «همزمانی پدیدههای ناهمزمان»!
انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری ایالات متحده میتواند به نوعی با مفهوم «همزمانی پدیدههای ناهمزمان» قابل توضیح باشد، زیرا حضور او در صحنه سیاست آمریکا مجموعهای از اتفاقات و روندهای به ظاهر مستقل را همزمان کرد که در نهایت به تغییرات بزرگی در سیاست داخلی و بینالمللی منجر شد. حتی حزب دموکرات نتوانست به رویکرد حمایتی پایگاه اجتماعی خود چون «مسلمانان، کارگران و مهاجران آمریکای لاتین» به انتخاب ترامپ آگاه گردد! در این تحلیل میتوان به برخی پدیدههای تاثیرگذار اشاره کرد:
ظهور پوپولیسم و بحران اعتماد عمومی: انتخاب ترامپ همزمان شد با روند گستردهتری از بیاعتمادی مردم به نخبگان سیاسی و ساختارهای سنتی در آمریکا و کشورهای غربی. هرچند این بیاعتمادی در حال شکلگیری بود، انتخاب ترامپ به عنوان یک چهره غیراستاندارد و خارج از جریان اصلی سیاست، همزمان با تشدید این بحران، نشاندهنده نیاز جامعه آمریکا به تغییر و نارضایتی از وضعیت موجود بود. در واقع، انتخاب او تنها یک پدیده منفرد نبود، بلکه بخشی از موج بزرگتری بود که در کشورهای دیگر جهان در حوزه سیاسی نیز مشاهده می شود.
تشدید قطببندیهای اجتماعی و فرهنگی: ترامپ با اظهارنظرهای جنجالی و سیاستهای تفرقهانگیز، به گونهای همزمان با تعمیق شکافهای اجتماعی و فرهنگی در آمریکا عمل کرد. این شکافها پیش از او نیز وجود داشتند، اما حضور و شیوه رهبری او در بالا آوردن این شکافها در خودآگاه مردم مخالف از وضعیت کنونی را شدت بخشید و پدیدههایی چون «مهاجرستیزی، نژادپرستی و تعارضات مذهبی و فرهنگی» را از رویکرد گسست در انتخاب او به پیوست و پیمان سیاسی با او رغم زد. بهعبارتی، پدیدههایی که به ظاهر مستقل از ریاست جمهوری بودند، در دوره او همزمان به سطح بالایی از تنش و نمود اجتماعی رسیدند.
بازنگری در سیاستهای بینالمللی: در دوره ترامپ، سیاست خارجی آمریکا از مسیری سنتی و چندجانبه به سمت ملیگرایی و یکجانبهگرایی تغییر کرد. این تغییر همزمان با موجی از تحولات بینالمللی رخ داد که بسیاری از کشورها، به ویژه در اروپا و آسیا، به سمت استقلال بیشتر از آمریکا و تقویت ائتلافهای منطقهای حرکت کردند. همزمانی این تغییرات، بازتابی از یک روند عمیقتر بود که روابط بینالملل را به سمت دوران جدیدی از رقابتهای مستقل و گاه متضاد سوق داد.
تشدید بحرانهای اقتصادی و نابرابری: حضور ترامپ همزمان شد با افزایش نابرابری اقتصادی و نگرانیهای عمومی در خصوص وضعیت طبقات کمدرآمد و متوسط. هرچند این نابرابریها قبلاً وجود داشتند، اما ترامپ با سیاستهای مالیاتی خاص و حمایتش از طبقات ثروتمند، اگرچه به نوعی این بحرانها را تشدید کرد، اما تلاش کرد با طرح ایجاد کار و مقابله با بیکاری نقش طبقات کم درآمد و متوسط در جامعه اقتصادی آمریکا را تقویت سازد. این موضوع باعث شد که بحرانهای اقتصادی و نابرابریها به شکل گستردهتر و همزمان با سایر مشکلات اجتماعی و جهانی در طرحهای اقتصادی دولت ترامپ جلوه نماید و طرح کاهش بحران در اقتصاد آمریکا توسط ترامپ مورد اقبال عمومی قرار گیرد.
افزایش نقش رسانههای اجتماعی و انتشار اطلاعات ناهمزمان: دوره ریاست جمهوری ترامپ همزمان شد با رشد چشمگیر رسانههای اجتماعی و انتشار سریع اخبار و اطلاعات ناهمزمان از منابع مختلف. استفاده او از توییتر و رسانههای اجتماعی برای ارتباط مستقیم با مردم، فضای جدیدی را ایجاد کرد که از طریق آن اطلاعات به سرعت منتشر و بحرانهای سیاسی و اجتماعی به هم پیوند داده شدند. این امر به تقویت ناهمزمانی اطلاعات و افزایش عدم قطعیت و «ریسک پذیری انتخاب بین بد و بدتر» در بین مردم دامن زد.
بنابراین، میتوان گفت که انتخاب ترامپ و حضور او در قدرت به نوعی باعث شد تا پدیدههایی که به صورت مستقل و ناهمزمان در جامعه آمریکا شکل گرفته بودند، به طور همزمان به نقطهای رسیدند که ترکیب و تقویت آنها به تغییرات عمیق سیاسی، اجتماعی و بینالمللی منجر شد. این نوع تحلیل نشان میدهد که چگونه انتخاب ترامپ در واقع بخش کوچکی از یک پازل بزرگتر بود که عناصر مختلفی را به هم پیوند داد و به وضعیت جدیدی انجامید. وضعیتی که در آن دولت تازه تاسیس آمریکا می تواند در سیاست داخلی حمایت حداکثری یابد تا در سیاست خارجی امکان موازنه قدرت بین چند جانبه گرایی را به نفع کشور آمریکا تغییر دهد.
0 Comments