شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

گزارش گاردین از «کشتارگاه انسانی» رژیم اسد

گزارش گاردین از «کشتارگاه انسانی» رژیم اسد

گاردین به زندان صیدنایا دسترسی پیدا کرده است، جایی که شایعه شده زندانیان در زیر زمین گرفتار شده‌اند – و بستگان ناامید منتظر شنیدن خبری هستند.

در حاشیه شهر، دری کشف شده بود. آن‌سوی این در، مجموعه‌ای وسیع زیرزمینی با پنج طبقه عمق وجود داشت که آخرین زندانیان رژیم اسد در آن گرفتار شده بودند و برای نفس کشیدن تقلا می‌کردند.

ماشین‌ها به سمت زندان صیدنایا، که مردم محلی آن را «کشتارگاه انسانی» می‌نامند، به راه افتادند. این زندان بدنام‌ترین مرکز شکنجه در شبکه گسترده بازداشتگاه‌های رژیم اسد در سوریه است. خبرنگار گاردین در حالی که ترافیک متوقف شده بود و شایعات بین افرادی که از پنجره ماشین‌هایشان با هم صحبت می‌کردند رد و بدل می‌شد، این صحنه را دنبال کرد: ۱۵۰۰ زندانی در زیر زمین گرفتار شده بودند و نیاز به نجات داشتند؛ شاید عزیزان شما نیز در میان آن‌ها باشند. ماشین‌ها کنار جاده رها شدند و مردم شروع به پیاده‌روی کردند.

جمعیتی که با نور هزاران چراغ موبایل روشن شده بود، از دروازه‌های مجموعه زندان عبور کردند؛ دروازه‌هایی که تا پیش از تسلط شورشیان بر این مرکز در اوایل روز یکشنبه، تنها ورود به آن‌ها ممکن بود، نه خروج. خانواده‌ها برای گرم شدن، در محوطه زندان دور آتش حلقه زده بودند، در حالی که چشم به درهای زندان دوخته بودند تا شاید چهره‌ای آشنا در میان خارج‌شدگان ببینند.

جنگجویان شورشی سعی کردند مانع ورود مردم به داخل زندان شوند و تیرهای هوایی شلیک کردند – اما جمعیت بی‌توجه به این کار به سمت جلو حرکت کرد.

در داخل، مردم در این مجموعه پرپیچ‌وخم سرگردان بودند، از سلولی به سلول دیگر می‌رفتند و به دنبال هر سرنخی بودند که بتواند آن‌ها را به محل احتمالی بستگان و دوستانشان هدایت کند. آن‌ها در تلاش بودند تا به بخش مخفی زیرزمینی، که آن را «بخش قرمز» می‌نامیدند، برسند، زیرا نگران بودند زندانیان از گرسنگی در حال تلف شدن و از کمبود هوا در حال خفگی باشند.

«سه نفر از خانواده من گم شده‌اند. به ما گفتند که چهار طبقه زیر زمین وجود دارد و مردم در حال خفگی هستند – اما نمی‌دانیم کجا است.» احمد شنین این را در حالی گفت که در راهروهای زندان به جستجو مشغول بود.

«آن‌هایی که از اینجا بیرون آمدند، شبیه اسکلت بودند. پس تصور کنید آن‌هایی که زیر زمین هستند، چه وضعی دارند.» شنین ادامه داد.

این زندان ظاهراً به‌گونه‌ای طراحی شده بود که حس گم‌گشتگی را القا کند. در مرکز آن یک راه‌پله مارپیچ قرار دارد که از طبقه همکف به نظر بی‌پایان می‌رسد. این راه‌پله با نرده‌های فلزی محصور شده و در آن‌سوی نرده‌ها، درهای فلزی بزرگی وجود دارد که هر کدام به یکی از سه بخش این مجموعه منتهی می‌شوند. به گفته جنگجویان شورشی، هر بخش به نوع خاصی از شکنجه اختصاص داشت. هیچ پنجره‌ای به دنیای بیرون وجود ندارد.

روز یکشنبه، مردم دور راه‌پله فلزی سرگردان بودند، از درهای مختلف وارد و خارج می‌شدند، اما همیشه به مرکز بازمی‌گشتند. جنگجویان شورشی نیز اطلاعات بیشتری نداشتند. یکی از آن‌ها بالاخره نقشه‌ای پیدا کرد و جمعیت دور او حلقه زدند، در حالی که او به سند کاغذی نیم‌متری با خط‌و‌نوشته‌های پیچیده و تقریباً ناخوانا خیره شده بود.

سلول‌های تنگ و کوچک پر بودند از پتوها و لباس‌هایی که زندانیان صبح همان روز، زمانی که توسط شورشیان آزاد شدند، رها کرده بودند. در برخی از دیوارها سوراخ‌هایی ایجاد شده بود که نشان می‌داد زندانیان بیشتری در آنجا چپانده شده بودند. ویدئوهایی نشان می‌دهند که شورشیان روز یکشنبه زندانیان زن را آزاد کردند، زنانی که نیاز به تشویق داشتند تا از سلول‌هایشان خارج شوند، زیرا باور نمی‌کردند واقعاً آزاد شده‌اند.

سلول‌های باریک، که عرضشان تنها چند متر بود، بیش از یک دوجین نفر را در خود جای داده بودند، به‌گونه‌ای که حتی فضایی برای دراز کشیدن باقی نمی‌ماند. به گفته گروه‌های حقوق بشری، فریادهای زندانیانی که تحت شکنجه قرار داشتند، در راهروهای زندان طنین‌انداز می‌شد.

طبق گزارش عفو بین‌الملل، تا ۲۰,۰۰۰ زندانی در صیدنایا نگهداری می‌شدند. اکثر آن‌ها پس از محاکمات سری و نمایشی که فقط چند دقیقه طول می‌کشید، زندانی شده بودند. بازماندگان این زندان از ضرب‌وشتم‌های روزانه و شکنجه‌های وحشیانه توسط نگهبانان زندان، از جمله تجاوز جنسی، شوک الکتریکی و دیگر انواع شکنجه، روایت می‌کنند. بسیاری از زندانیان زیر شکنجه جان خود را از دست می‌دادند.

محوطه زندان صیدنایا و گروهی از بازداشت‌شدگان در دوره اعتراض‌های بهار عربی

بازماندگان می‌گویند که نگهبانان قاعده‌ای برای سکوت مطلق در زندان وضع کرده بودند. اگر زندانیان نمی‌توانستند حرف بزنند، دست‌کم می‌توانستند بنویسند. دیوارهای سلول‌ها پر از پیام‌های دست‌نویس و حک‌شده بود. یکی از این پیام‌ها می‌گوید: «بس است، دیگر کافی است. فقط مرا ببر.»

تکه کاغذ دیگری که روی زمین پیدا شده بود، پاره و لگدمال شده، مرگ یک زندانی را با جزئیات شرح می‌داد. به نظر می‌رسید که این یادداشت توسط یک زندانی دیگر نوشته شده باشد که مشتاق ثبت مرگ دوستش بوده است.

این یادداشت که توسط یک زندانی ۶۳ ساله با امضای «محمد عبدالفتاح الجاسم» نوشته شده بود، می‌گفت که او دیده است زندانی دیگری – که نامش خوانا نبود – در حین حمله‌ای عصبی زمین خورد و سرش به جایی برخورد کرد. او در این یادداشت شماره تلفنی گذاشته بود تا کسی که آن را پیدا می‌کند تماس بگیرد. وقتی خبرنگار گاردین به شماره تماس گرفت، کسی پاسخ نداد.

در هرج‌ومرج فرار از زندان، خانواده‌هایی که به دنبال بستگانشان بودند، سوابق زندان را برداشتند. هر دفترچه ثبت که مملو از اسامی و جزئیات دیگر بود، از زندان خارج می‌شد و گروه‌هایی از مردم گرد آن جمع می‌شدند تا ببینند آیا اسمی آشنا در میان آن‌ها هست یا نه. گروه‌های حقوق بشری هشدار دادند که این سوابق باید به شکلی منظم حفظ شوند تا بتوان سرنوشت حدود ۱۳۶,۰۰۰ نفری را که توسط رژیم اسد بازداشت شده‌اند، مستند کرد.

فریادهایی از داخل زندان به گوش رسید و مردم شروع به دویدن کردند. کسی دری را شکسته بود و گفت که صدایی از پایین شنیده است. جنگجویان برای آرام کردن جمعیت فریاد می‌زدند، در حالی که صدها نفر مشتاق بودند ببینند چه کسی ممکن است در پایین باشد. آن‌ها شروع به کار کردند، صدای برخورد بیل با قفل در سراسر این قلعه فلزی طنین‌انداز شد.

دفاع مدنی سوریه روز دوشنبه بیانیه‌ای منتشر کرد و اعلام کرد که با وجود جستجوی فشرده در این مجموعه، هیچ زندانی گرفتار در زیرزمین پیدا نکرده‌اند. آن‌ها هشدار دادند که مردم امید بیهوده نبندند، زیرا شایعات و اطلاعات نادرست در حال انتشار است.

برای بسیاری، صیدنایا آخرین امید برای یافتن عزیزان گمشده‌شان بود. یامن العلای، یک جوان ۱۸ ساله از حومه دمشق که از صیدنایا خارج می‌شد، گفت که از زندانی به زندان دیگر رفته است و به دنبال عمویش می‌گردد که در سال ۲۰۱۷ ناپدید شده بود.

او گفت: «امروز رسیدیم و جستجو کردیم و جستجو کردیم، اما چیزی پیدا نکردیم. آن‌هایی که در بخش قرمز هستند، هنوز پیدا نشده‌اند.» او قول داد که صبح دوباره بازگردد.

وقتی مردم در ساعات پایانی شب صیدنایا را ترک می‌کردند، هزاران نفر دیگر هنوز از دمشق به سمت زندان می‌آمدند. مردی که در حال ورود بود، از مردی که در حال خروج بود، پرسید: «کسی را پیدا کردی؟ کسی جدید بیرون آمد؟» مرد با صدایی آرام پاسخ داد: «نه، اما امیدواریم فردا.»

برگفته ای از سایت ایران امروز، ۱۰ دسامبر ۲۰۲۴

قطعنامه جدید پارلمان اروپا درباره وضعیت حقوق بشر و تشدید سرکوب زنان در ایران؛ در حد شکنجه است

قطعنامه جدید پارلمان اروپا درباره وضعیت حقوق بشر و تشدید سرکوب زنان در ایران؛ در حد شکنجه است

قطعنامه پارلمان اروپا درباره وضعیت حقوق بشر و سرکوب زنان در ایران

پارلمان اروپا در قطعنامه‌ای که در روز پنجشنبه ۲۸ نوامبر (۸ آذر) تصویب شد، تشدید سرکوب زنان و وخامت وضعیت حقوق بشر در ایران را محکوم کرد.

سرکوب «فزاینده و سیستماتیک زنان» در ایران

این قطعنامه به شدت نقض حقوق زنان توسط جمهوری اسلامی ایران و پلیس «اخلاق» (گشت ارشاد) آن را محکوم کرده و بر ادامه سرکوب سیستماتیک زنان در این کشور تاکید دارد. نمایندگان پارلمان اروپا تأکید کردند که این نقض حقوق بشر تحت ریاست‌جمهوری پزشکیان و با تصویب قوانین جدید از جمله قانون «حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ حجاب و عفت» در سپتامبر ۲۰۲۴ افزایش یافته است.

در این قطعنامه، به ویژه به وضعیت زنان بدون حجاب در ایران اشاره شده است که به طور مکرر مورد آزار و اذیت، بازداشت، شکنجه و حتی قتل قرار می‌گیرند.

به اینستاگرام یورونیوز فارسی بپیوندید

یکی از موارد خاص مطرح‌شده در این قطعنامه، آهو دریایی است که در اعتراض به قوانین حجاب در ۲ نوامبر ۲۰۲۴ در حیاط دانشگاه واحد علوم تحقیقات تهران لباس‌های خود را از تن درآورده و به شکلی نمادین به این قوانین اعتراض کرد. او پس از این اقدام شجاعانه، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و با برچسب «اختلال روانی» به یک مرکز روان‌پزشکی منتقل گردید. پارلمان اروپا این اقدام را نوعی شکنجه و سرکوب سیاسی دانسته است.

پارلمان اروپا از مقامات ایران خواستار لغو فوری تمامی قوانین تبعیض‌آمیز علیه زنان و دختران شده و تاکید کرده است که باید پلیس «اخلاق» و دیگر نهادهای سرکوبگر در ایران منحل شوند. نمایندگان پارلمان همچنین خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط تمامی مدافعان حقوق زنان و دیگر قربانیان بازداشت‌های خودسرانه شده‌اند.

علاوه بر این، پارلمان خواستار آزادی زنان بهایی، از جمله ندا عمادی و پرستو حکیم شد که به دلیل اعتقادات مذهبی‌شان در معرض آزار و بازداشت قرار دارند.

Related

تروریستی خواندن سپاه

یکی دیگر از نکات مهم در این قطعنامه درخواست برای شناسایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان یک سازمان تروریستی است.

نمایندگان اروپایی در این قطعنامه این خواسته را که به صورت گذرا به آن اشاره شده، این چنین نوشته‌‌اند: «تأکید مجدد بر درخواست خود از شورای اروپا برای شناسایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان یک سازمان تروریستی.»

پارلمان همچنین از دولت ایران خواست که دسترسی بدون محدودیت به کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل و گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران را فراهم کند.

در نهایت، پارلمان اروپا از کشورهای عضو اتحادیه اروپا خواسته که از جنبش «زن، زندگی، آزادی» حمایت کنند.

این قطعنامه با ۵۶۲ رأی موافق، ۲ رأی مخالف و ۳۰ رأی ممتنع تصویب شد و قرار است نسخه کامل آن در تاریخ ۲۸ نوامبر ۲۰۲۴ منتشر شود.

Related

واکنش جامعه بهاییان ایران

جامعه بهاییان ایران از قطعنامه پارلمان اروپا استقبال کردند.

مرکز جامعه بهاییان ایران در یک بیانیه مطبوعاتی که نسخه‌ای از آن روز پنجشنبه برای یورونیوز فارسی فرستاده شد نوشته است: «پارلمان اروپا با اکثریت قاطع یک قطعنامه فوری با عنوان “سرکوب فزاینده و سیستماتیک زنان در ایران” را تصویب کرده است. در این قطعنامه، بندهای E و ۳ به شناسایی آزار دولتی جامعه بهایی توسط دولت ایران از طریق یادداشت “پرسش بهایی” در سال ۱۹۹۱ پرداخته و افزایش آزار هدفمند زنان بهایی را محکوم می‌کند.»

جامعه بهاییان ایران درباره دو زن بهایی که نام‌شان در بند ۳ این قطعنامه ذکر نوشته‌اند: «ندا عمادی و پرستو حکیم که فرزندان خردسال دارند، به همراه هشت زن بهایی دیگر در ۲۰ اکتبر در اصفهان بازداشت و مجموعاً به ۹۰ سال زندان برای اتهامات مربوط به ایمان خود محکوم شدند.»Copyright AP Photo

همزمانی پدیده های ناهمزمان در متد دیالکتیک چگونه ممکن است

همزمانی پدیده های ناهمزمان در متد دیالکتیک چگونه ممکن است

بررسی انتخابات آمریکا و حکومت جمهوری اسلامی

برگرفته از اقتصاد سیاسی

  • بخش نخست

پیش مقدمه

همزمانی پدیده‌های ناهمزمان به وضعیتی اشاره دارد که در آن، رویدادها یا پدیده‌هایی که ذاتاً به صورت مستقل و در زمان‌های متفاوت رخ می‌دهند، به گونه‌ای با یکدیگر مرتبط یا همزمان درک می‌شوند. این مفهوم بیشتر در علوم اجتماعی، روان‌شناسی، و حتی در فلسفه کاربرد دارد و اغلب به پدیده‌هایی اشاره دارد که به ظاهر ربطی به هم ندارند ولی به نوعی به صورت همزمان یا در بستر مشترک ظاهر می‌شوند.

مثلاً در روان‌شناسی تحلیلی کارل یونگ، «همزمانی» به رخدادهایی اشاره دارد که بدون رابطه علت و معلولی واضح، با هم همزمان می‌شوند و از دید شخص به شکلی معنادار به هم مرتبط می‌نمایند. این ایده بر این اساس است که ذهن انسان به دنبال الگوها و معانی پنهان است و ممکن است میان دو رویداد مجزا یک همزمانی معنی‌دار احساس کند.

در فناوری اطلاعات و سیستم‌های پیچیده نیز گاهی از همزمانی پدیده‌های ناهمزمان صحبت می‌شود، مثلاً وقتی که در یک سیستم دیجیتال چندین فرایند یا رخداد در کنار هم رخ می‌دهند ولی وابستگی مستقیم زمانی به هم ندارند و در ظاهر به صورت همزمان به یک نتیجه منجر می‌شوند.

بررسی انتخابات آمریکا و رابطه آن با حکومت جمهوری اسلامی

سوال مشخص این است که؛ آیا در حوزه سیاست مثلا در رابطه با وضعیت کنونی حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی با تئوری «همزمانی پدیده‌های ناهمزمان» قابل توضیح است؟

مفهوم «همزمانی پدیده‌های ناهمزمان» را می‌توان در تحلیل وضعیت سیاسی جمهوری اسلامی ایران نیز به کار برد. این مفهوم می‌تواند به ما کمک کند تا اتفاقات و رخدادهایی که ظاهراً از هم مستقل و بدون ارتباط مستقیم هستند، ولی به نوعی به صورت همزمان در فضای سیاسی و اجتماعی ایران رخ می‌دهند، را درک کنیم. در تحلیل وضعیت کنونی جمهوری اسلامی، می‌توان به چند نمونه از این نوع همزمانی اشاره کرد:

تجمعات و اعتراضات پراکنده اما همزمان: ممکن است اعتراضات مردمی در نقاط مختلف کشور، حتی در موضوعات متفاوت (مانند مسائل اقتصادی، اجتماعی یا حقوق مدنی) و بدون هماهنگی مستقیم با یکدیگر رخ دهند، ولی به نوعی همزمانی این اعتراضات نشان‌دهنده یک نارضایتی کلی و بحران مشروعیت برای حاکمیت باشد. این همزمانی گاه به نوعی نماد یا نشانه یک ناهنجاری ساختاری در نظام است که بدون نیاز به علت مستقیم و آشکار، به صورت خودجوش و همزمان بروز می‌کند، «شکل گیری گسل های اجتماعی با برساخت چنین تعریفی قابل توضیح است».

واکنش‌های بین‌المللی و داخلی: گاهی اوقات، واکنش‌های بین‌المللی به مسائل داخلی ایران (مثلاً نقض حقوق بشر یا مسائل هسته‌ای) و واکنش‌های داخلی نسبت به سیاست‌های حاکمیت (مانند ناکارآمدی نهادهای سیاسی در حوزه اقتصادی یا اجتماعی یا وجود فساد)، همزمان و به شکلی موازی شدت می‌گیرند. در ظاهر، این دو حوزه از هم جدا هستند، اما وقتی همزمان می‌شوند، می‌توانند نشان‌دهنده ضعف و ناکارآمدی در مدیریت سیاسی و دیپلماسی حاکمیت باشند.

پیشرفت و توسعه ناهمزمان در بخش‌های مختلف: در برخی از حوزه‌ها، ایران دارای دستاوردهای چشمگیری است (مانند صنایع دفاعی و هسته‌ای) در حالی که در حوزه‌های دیگری، مانند اقتصاد یا مسائل اجتماعی، مشکلات جدی دارد. این پیشرفت‌های ناهمزمان در برخی بخش‌ها و عقب‌ماندگی در بخش‌های دیگر، هنگامی که همزمان بروز کنند، ممکن است باعث ایجاد نوعی تضاد و بحران مشروعیت در ذهن مردم شود و نشان‌دهنده نبود یک برنامه منسجم جهت توسعه‌ همه جانبه و متعادل باشد.

تغییرات اجتماعی و فرهنگی در برابر ساختارهای سنتی: تغییرات فرهنگی و اجتماعی در جامعه ایران، مانند تغییر در نگرش جوانان به ارزش‌های سنتی و حاکمیتی «شکاف نسلی»، به تدریج و در ارتباط مستقیم با سیاست‌های دولت یا سنتهای فرهنگی تاریخی رخ داده است. این تغییرات فرهنگی و اجتماعی اگرچه به مرور شکل گرفته‌اند، ولی به نظر می‌رسد در همزمان شدن با برخی ناکارآمدی‌های نظام اسلامی، نوعی تضاد عمیق بین جامعه و حکومت «یا شکاف دولت- ملت» را نشان می‌دهند.

بنابراین، از منظر «همزمانی پدیده‌های ناهمزمان» وضعیت جمهوری اسلامی دچار چند گسل و چالش است؛ یعنی مجموعه‌ای از رویدادها که هر یک ممکن است به ظاهر به دلایل و شرایط متفاوت رخ داده باشند، اما با هم و به شکل همزمان بازتاب یک نارضایتی و ناهماهنگی ساختاری در نظام هستند.

توضیح انتخاب ترامپ در رهبری دولت آمریکا براساس «همزمانی پدیده‌های ناهمزمان»!

انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری ایالات متحده می‌تواند به نوعی با مفهوم «همزمانی پدیده‌های ناهمزمان» قابل توضیح باشد، زیرا حضور او در صحنه سیاست آمریکا مجموعه‌ای از اتفاقات و روندهای به ظاهر مستقل را همزمان کرد که در نهایت به تغییرات بزرگی در سیاست داخلی و بین‌المللی منجر شد. حتی حزب دموکرات نتوانست به رویکرد حمایتی پایگاه اجتماعی خود چون «مسلمانان، کارگران و مهاجران آمریکای لاتین» به انتخاب ترامپ آگاه گردد! در این تحلیل می‌توان به برخی پدیده‌های تاثیرگذار اشاره کرد:

ظهور پوپولیسم و بحران اعتماد عمومی: انتخاب ترامپ همزمان شد با روند گسترده‌تری از بی‌اعتمادی مردم به نخبگان سیاسی و ساختارهای سنتی در آمریکا و کشورهای غربی. هرچند این بی‌اعتمادی در حال شکل‌گیری بود، انتخاب ترامپ به عنوان یک چهره غیراستاندارد و خارج از جریان اصلی سیاست، همزمان با تشدید این بحران، نشان‌دهنده نیاز جامعه آمریکا به تغییر و نارضایتی از وضعیت موجود بود. در واقع، انتخاب او تنها یک پدیده منفرد نبود، بلکه بخشی از موج بزرگتری بود که در کشورهای دیگر جهان در حوزه سیاسی نیز مشاهده می شود.

تشدید قطب‌بندی‌های اجتماعی و فرهنگی: ترامپ با اظهارنظرهای جنجالی و سیاست‌های تفرقه‌انگیز، به گونه‌ای همزمان با تعمیق شکاف‌های اجتماعی و فرهنگی در آمریکا عمل کرد. این شکاف‌ها پیش از او نیز وجود داشتند، اما حضور و شیوه رهبری او در بالا آوردن این شکاف‌ها در خودآگاه مردم مخالف از وضعیت کنونی را شدت بخشید و پدیده‌هایی چون «مهاجرستیزی، نژادپرستی و تعارضات مذهبی و فرهنگی» را از رویکرد گسست در انتخاب او به پیوست و پیمان سیاسی با او رغم زد. به‌عبارتی، پدیده‌هایی که به ظاهر مستقل از ریاست جمهوری بودند، در دوره او همزمان به سطح بالایی از تنش و نمود اجتماعی رسیدند.

بازنگری در سیاست‌های بین‌المللی: در دوره ترامپ، سیاست خارجی آمریکا از مسیری سنتی و چندجانبه به سمت ملی‌گرایی و یک‌جانبه‌گرایی تغییر کرد. این تغییر همزمان با موجی از تحولات بین‌المللی رخ داد که بسیاری از کشورها، به ویژه در اروپا و آسیا، به سمت استقلال بیشتر از آمریکا و تقویت ائتلاف‌های منطقه‌ای حرکت کردند. همزمانی این تغییرات، بازتابی از یک روند عمیق‌تر بود که روابط بین‌الملل را به سمت دوران جدیدی از رقابت‌های مستقل و گاه متضاد سوق داد.

تشدید بحران‌های اقتصادی و نابرابری: حضور ترامپ همزمان شد با افزایش نابرابری اقتصادی و نگرانی‌های عمومی در خصوص وضعیت طبقات کم‌درآمد و متوسط. هرچند این نابرابری‌ها قبلاً وجود داشتند، اما ترامپ با سیاست‌های مالیاتی خاص و حمایتش از طبقات ثروتمند، اگرچه به نوعی این بحران‌ها را تشدید کرد، اما تلاش کرد با طرح ایجاد کار و مقابله با بیکاری نقش طبقات کم درآمد و متوسط در جامعه اقتصادی آمریکا را تقویت سازد. این موضوع باعث شد که بحران‌های اقتصادی و نابرابری‌ها به شکل گسترده‌تر و همزمان با سایر مشکلات اجتماعی و جهانی در طرحهای اقتصادی دولت ترامپ جلوه نماید و طرح کاهش بحران در اقتصاد آمریکا توسط ترامپ مورد اقبال عمومی قرار گیرد.

افزایش نقش رسانه‌های اجتماعی و انتشار اطلاعات ناهمزمان: دوره ریاست جمهوری ترامپ همزمان شد با رشد چشمگیر رسانه‌های اجتماعی و انتشار سریع اخبار و اطلاعات ناهمزمان از منابع مختلف. استفاده او از توییتر و رسانه‌های اجتماعی برای ارتباط مستقیم با مردم، فضای جدیدی را ایجاد کرد که از طریق آن اطلاعات به سرعت منتشر و بحران‌های سیاسی و اجتماعی به هم پیوند داده شدند. این امر به تقویت ناهمزمانی اطلاعات و افزایش عدم قطعیت و «ریسک پذیری انتخاب بین بد و بدتر» در بین مردم دامن زد.

بنابراین، می‌توان گفت که انتخاب ترامپ و حضور او در قدرت به نوعی باعث شد تا پدیده‌هایی که به صورت مستقل و ناهمزمان در جامعه آمریکا شکل گرفته بودند، به طور همزمان به نقطه‌ای رسیدند که ترکیب و تقویت آن‌ها به تغییرات عمیق سیاسی، اجتماعی و بین‌المللی منجر شد. این نوع تحلیل نشان می‌دهد که چگونه انتخاب ترامپ در واقع بخش کوچکی از یک پازل بزرگتر بود که عناصر مختلفی را به هم پیوند داد و به وضعیت جدیدی انجامید. وضعیتی که در آن دولت تازه تاسیس آمریکا می تواند در سیاست داخلی حمایت حداکثری یابد تا در سیاست خارجی امکان موازنه قدرت بین چند جانبه گرایی را به نفع کشور آمریکا تغییر دهد.