شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

۷ اعدام به بهانه انفجار پر‌ابهام در حسینیه؛  

۷ اعدام به بهانه انفجار پر‌ابهام در حسینیه؛  

نامه منتشر نشده بی‌گناهان

هفت اعدام به بهانه انفجار پر‌ابهام در حسینیه شیراز؛ نامه منتشر نشده یکی از بی‌گناهان اعدام شده

با اعدام جمشید شارمهد به بهانه طراحی انفجار در حسینیه شیراز در سال ۱۳۸۷، تاکنون هفت تن به اتهام نقش داشتن در این انفجار اعدام شده‌اند که بی‌گناهی برخی از آن‌ها محرز است. یکی از این افراد اعدام شده، آرش رحمانی‌پور نام داشت که در زمان انفجار ۱۷ ساله بود و به خاطر آن‌که خانواده‌اش تهدید شده بودند، به این جرمِ ناکرده اعتراف کرده بود. یکی دیگر مهدی اسلامیان بود که بدون هیچ‌گونه فعالیت سیاسی، تنها به خاطر فعالیت‌های سیاسی برادرش اعدام شد. یکی از نزدیکان مهدی اسلامیان، نامه‌ای از او را در اختیار سازمان حقوق بشر ایران قرار داده است که برای نخستین بار منتشر می‌شود.

روز ۲۴ فروردین ماه ۱۳۸۷ در حسینیه شهدا وابسته به کانون رهپویان وصال در شهر شیراز، انفجاری رخ داد که تا امروز هفت تن به بهانه شرکت داشتن در آن اعدام شده‌اند. آخرین فرد جمشید شارمهد بود که در تاریخ ۷ آبان ماه امسال اعدام شد. جمشید شارمهد، شهروند ایرانی-آلمانی و مدیر رادیو تندر بود که مرداد ماه ۱۳۹۹ به‌دست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی از دوبی ربوده و به ایران منتقل شده بود.

اعدام این هفت زندانی سیاسی درحالی صورت گرفته که حتی موضوع عمدی بودن این انفجار بارها زیر سوال رفته است. مقامات امنیتی در ابتدا اعلام کرده بودند که این انفجار یک خرابکاری نبوده و احتمالا به علت سهل‌انگاری بوده است. اما پس از مدتی این انفجار را به یک گروه سیاسی به‌نام انجمن پادشاهی ایران نسبت دادند که عقاید ملی‌گرایانه و ضد اسلامی را ترویج می‌کرد.

اولین گروهی که در رابطه با انفجار در حسینیه شیراز اعدام شدند، محسن اسلامیان، ۱۹ ساله، علی‌اصغر پشته، ۲۰ ساله، هر دو دانشجو و روزبه یحیی‌زاده، ۳۲ ساله بودند که در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۸۸ در زندان مرکزی شیراز (عادل‌آباد) اعدام شدند. این سه تن درطول پروسه دادرسی اجازه دسترسی به وکیل انتخابی را نداشتند و از ایشان اعترافات اجباری نیز اخذ شده بود.

دومین گروهی که در ارتباط با این پرونده اعدام شدند، آرش رحمانی‌پور و محمدرضا علی‌‌زمانی بودند که در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۸۸ اعدام شدند. در زمان اعدام این دو زندانی سیاسی، دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام کرد که این دو تن در ارتباط با اعتراضات عاشورای ۱۳۸۸ بازداشت و اعدام شدند. اما خیلی زود معلوم شد که بازداشت این دو به مدت‌ها پیش از این اعتراضات بر می‌گردد.

در بهمن ماه همان سال، محمدجواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه تایید کرد که آرش رحمانی‌پور و محمدرضا علی‌‌زمانی ماه‌ها پیش از انتخابات در زندان بوده و اتهام آن‌ها بمب‌گذاری فروردین ۱۳۸۷ در حسینیه شیراز بوده‌است. آرش رحمانی‌پور در زمان وقوع این انفجار زیر ۱۸ سال داشته و کودک محسوب می‌شده است.

نسرین ستوده، وکیل آرش رحمانی‌پور در آن زمان به بی‌بی‌سی گفته بود که در تنها ملاقاتی که با موکل خود داشت، آقای رحمانی پور گفت که خواهر باردارش را همراه او دستگیر کرده و گفته بودند تنها در صورتی خواهرش را آزاد خواهند کرد که خود او به «کارهای ناکرده» اعتراف کند.

ششمین کسی که در ارتباط با این انفجار اعدام شد، مهدی اسلامیان نام داشت که برادر محسن اسلامیان بود که در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ همراه با چهار زندانی سیاسی دیگر از جمله فرزاد کمانگر، در زندان رجایی شهر کرج اعدام شد. شواهد و مدارکی که پس از اعدام مهدی اسلامیان منتشر شد ثابت کرد که او یک راننده تاکسی بوده که هیچ نوع فعالیت سیاسی نداشته و تنها به خاطر اینکه به برادر دانشجوی خود مبلغ ۲۰۰ هزار تومان (حدود ۲۰۰ دلار در آن هنگام) پول داده بود، اعدام شده است.

در آن زمان دادستانی تهران اتهامات مهدی اسلامیان را مشارکت در بمب‌گذاری حسینیه شیراز اعلام کرده و افزوده بود که نوع همکاری او با برادرش «تلاش برای فراری دادن» و «خارج کردن برادرش محسن اسلامیان» بوده‌ است. یکی از نزدیکان مهدی اسلامیان، نامه‌ای منتشر نشده از او را در اختیار سازمان حقوق بشر ایران قرار داده است.

او در بخشی از نامه خود که در سال ۱۳۸۹ در زندان رجایی شهر کرج و چند هفته پیش از اعدامش نگاشته، آورده بود: «کسانی که بخاطر اهداف شوم و از قبل طراحی شده، جوانان روشنفکر ما را به‌پای چوبه‌دار می‌برند تا زیبایی‌های خداوندی را در راه خود به‌گور ببرند، بندگان خدا نیستند. کسانی که به‌خاطر بهتر شدن زندگی مردم عزیز کشورمان نظریه می‌دهند و با سناریوهای شوم مبارزه می‌کنند، حقشان غل و زنجیر و زندان است؟»

مهدی اسلامیان در بخش دیگری از نامه خود آورده است: «من یکی از آنانم که به خاطر برادر بودنم و مهر و عاطفه و غریزه، سالیان سال است که در سیاه چال‌های شما می‌پوسم و بدون هیچ دشمنی با خدا و دین اسلام و کشور عزیزمان در برابر چوبه‌دار ایستاده‌ام. من هم یکی از جوانان این مرز و بومم که متهم به انسانیتم و فدای یک سناریو و پازل کثیف بعضی اشخاص سیاه‌دل و کریه هستم که می‌خواهند بدون هیچ دلیل و مدرکی با کشتن من دشمنی دیرینه خود را با مردم این مرز و بوم و دنیا بیشتر کنند و دشمنی خود را به‌پای ایران عزیز بگذارند. آیا کمک مالی ناچیز، آنهم به برادر کوچکتر از خودم، محاربه است؟ آیا شما تعریف محاربه را می‌دانید؟ کمک ۲۰۰ هزار تومانی به برادر کوچکتر از خودم، محاربه است؟»

ایران پرس نیوز

۱۲ آبان ۱۴۰۳-  ۲ نوامبر ۲۰۲۴

به«همبستگی همراهان دادخواهی» بپیوندیم، «که سال‌هاست از دور و نزدیک در حفظ این آیین پایداری در خانه و قتلگاه فروهرها می‌کوشند

به«همبستگی همراهان دادخواهی» بپیوندیم، «که سال‌هاست از دور و نزدیک در حفظ این آیین پایداری در خانه و قتلگاه فروهرها می‌کوشند

نه به جنگ | آری به زن زندگی آزادی»

یاد پروانه و داریوش فروهر و دیگر جان‌باختگانِ راه مبارزه و مقاوت برای آزادی، برابری، دموکراسی و عدالت اجتماعی گرامی باد.

«نامشان را بگو

کارون و حمید حاجی‌زاده، پیروز دوانی، پروانه و داریوش فروهر، مجید شریف، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده

بیست‌وشش سال پیش با اوج‌گیری قتل‌های سیاسی در ایران به خشونتی لجام‌گسیخته کشته شدند. در اعتراض به جنایتی که بر آنان رفت، فریاد فروخورده از ستم سالیان، به صدایی رسا در جامعه برآمد. بر ما ست که همچنان دادخواهی ناتمام این جنایت‌ها را یادآوری و پیگیری کنیم

امسال نیز به رسم هرساله قصد دارم برای برپایی بزرگداشت پدر و مادرم در سالگرد قتل‌شان در یکم آذرماه به تهران بروم. اگرچه این روزها هر قصد و تصمیمی از سوی هر شهروند ساده‌ی ایرانی می‌تواند به آنی زیر موشک و بمب و کینه و فرمان این‌طرف و آن‌طرف له شود. ننگ و نابودی بر همه‌شان که قدرتشان را بر ویرانی زندگی ما استوار می‌کنند. ما اما سال‌هاست که در دل فاجعه، سماجت و جسارت و صبوری می‌کنیم و از پایداری خود رشته رشته زندگی می‌بافیم

امسال نیز به همبستگی همراهان دادخواهی امید می‌بندم، که سال‌هاست از دور و نزدیک در حفظ این آیین پایداری در خانه و قتلگاه فروهرها می‌کوشند

نه به جنگ | آری به زن زندگی آزادی

پرستو فروهر ۷ آبان ۱۴۰۳

بیانیه شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

بیانیه شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

هشدار به ادامه روند سرکوب فعالان صنفی با آغاز سال تحصیلی

با شروع سال تحصیلی جدید شاهد رشد روزافزون روند سرکوب معلمان و فعالان صنفی هستیم. در آستانه سال تحصیلی شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر محسن عمرانی، اصغر حاجب، محمود ملاکی، عبدالرضا امانی‌فر، اعضای هیات مدیره کانون صنفی معلمان استان بوشهر را به پرداخت ۹۶۰ میلیون ریال در ازای احکام حبسی که پیشتر از طرف دادگاه انقلاب استان بوشهر برای این فعالین صنفی صادر شده بود، محکوم کرد. چند روز بعد حکم یک سال حبس محسن عمرانی را به میزان شش ماه تایید کرد…

با شروع مهر هیأت رسیدگی به تخلفات اداری کارمندان اداره کل آموزش‌ و پرورش شهرستان‌های استان تهران آقای احمد حیدرینصرت دبیر ناحیه‌ی یک شهرستان بهارستان و فعال صنفی فرهنگی را به بازنشستگی بر اساس سنوات خدمت دولتی با تقلیل دو گروه محکوم کرد. در اقدامی سرکوبگرانه دیگر کوکب بداغی پگاه فعال صنفی فرهنگیان خوزستان، ایذه برای اخذ آخرین دفاع به شعبه ۱۳ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب اهواز احضار شد و دو هفته بعد آخرین جلسه دفاع کوکب بداغی در شعبه ۱۳ دادسرای دادگاه انقلاب خوزستان برگزار شد.

در مشهد شعبه ۲۵ تجدید نظر دیوان عدالت اداری با رد اعتراض محمدحسین سپهری حکم اخراج این معلم زندانی از آموزش‌وپرورش را پس از ۲۶ سال سابقه تدریس تأیید کرد و حسین واحدی فعال صنفی معلمان در خراسان شمالی به دادگاه انقلاب احضار شد. در کردستان هیأت تجدیدنظر وزارت آموزش‌وپرورش، سمیه اخترشمار فعال صنفی معلمان مریوان را از کار اخراج کرد. معلمان استان البرز هم از سرکوب دولت پزشکیان بی‌نصیب نماندند و مهدی معرف مشاور مدارس ناحیه ۴ استان البرز بازخرید و از کار اخراج شد. در سنندج مأموران اداره اطلاعات سنندج به منزل شخصی رضا شریفه فعال صنفی معلمان یورش بردند و منزل وی را مورد تفتیش قرار دادند.

هم‌زمان با روز جهانی معلم اسماعیل عبدی عضو هیأت‌مدیره کانون صنفی معلمان تهران با رأی هیأت تخلفات اداره آموزش ‌و پرورش شهرستان‌های تهران با ۲۴ سال سابقه بازخرید و از کار اخراج شد. اتهامات وی «شرکت در تحصن، اعتصاب و تظاهرات غیر قانونی، تحریک به برپایی تحصن، اعتصاب و تظاهرات غیرقانونی و اعمال اشاره‌ای گروهی برای تحصیل به مقاصد غیرقانونی از طریق عضویت در کانون صنفی معلمان و سرپرستی اعتراضات کشوری معلمان و… منجر به بازداشت و محکومیت» عنوان‌ شده است. هدف از صدور این احکام، ارسال یک پیام روشن به معلمان است که حاکمیت در کنار زندان و تبعید و اخراج معیشت خانواده‌ها را نیز هدف گرفته است و در این سرکوب بین دولت‌های رئیسی و پزشکیان فرقی وجود ندارد.

در آخرین اقدام سرکوبگرانه، حکم محکومیت محمد حبیبی در شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر تأیید شد. این محکومیت مربوط به اعتراض محمد حبیبی به مسمومیت‌های سریالی مدارس در اسفندماه ۱۴۰۱ است. در فروردین‌ ماه ۱۴۰۲ این فعال صنفی در حالی که فقط دو ماه از زمان آزادی‌اش از زندان می‌گذشت، توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد و تا خرداد ماه همان سال در بند امنیتی ۲۰۹ بازداشت بود. نکته مهم در ارتباط با قطعی شدن حکم سخنگوی کانون صنفی معلمان تهران، اقدام به تخریب ایشان توسط اکانت‌های مرتبط با جریانات فاشیستی و امنیتی قبل از ابلاغ حکم به وکیل وی است. این اقدام توسط اکانت‌هایی صورت گرفت که پیش ‌از این در اسفند ۱۴۰۰ با برگزاری برنامه‌های مجازی اقدام به تخریب جنبش معلمان نمودند. آن‌ها مدعی بودند که معلمان خیابان را مصرف می‌کنند و تشکل‌های صنفی و شورای هماهنگی عامل حفظ وضع موجود هستند و همسو با رسانه‌های امنیتی به تخریب معلمان پرداختند و با ادبیاتی فاشیستی از پشت اکانت‌های مجازی، خود را در موضع رهبری قیام مردم قرار دادند. رویکردی که بعد از قیام ژینا در راستای تخریب جنبش معلمان ادامه یافت؛ اما از اردیبهشت تا تیر ۱۴۰۱ وقتی فعالان صنفی در سراسر ایران آماج حمله قرار گرفتند و بازداشت، تبعید و اخراج شدند، متأسفانه کسی از این باندهای فاشیستی سؤال نکرد چرا ۳۰۰ نفر از کسانی که به قول آن‌ها خیابان را به سود حاکمیت مصرف می‌کنند، بازداشت و با احکام سنگین روبرو شده‌اند؟

بی‌شک آمار سرکوب‌ها منحصر به این موارد نیست. متأسفانه هنوز برخی معلمان از رسانه‌ای شدن اخبار خود هراس دارند. همچنین تعداد قابل ‌توجهی از دانشجویان در دانشگاه فرهنگیان از تحصیل محروم شده‌اند.

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران کلیه احکام احضار، اخراج، بازداشت و زندان و هر نوع برخورد با معلمان شاغل و بازنشسته و دانشجویان را شدیداً محکوم می‌کند و به حاکمیت هشدار می‌دهد که در صورت تداوم این روند برای دفاع از همکارانمان دست به تجمعات گسترده و سراسری خواهیم زد.

        ۲۶ مهر ۱۴۰۳

صدای سوم در مواجهه با جنگ مابین اسرائیل و رژیم جمهوری اسلامی

صدای سوم در مواجهه با جنگ مابین اسرائیل و رژیم جمهوری اسلامی

آرش آذرخش

در سایه مبارزات بسیار پر هزینه مردم ایران، جامعه ما به دستاوردهای درخشانی در رابطه با گفتمان سازی و ارائه راهکارها در قالب شعارهای معین دست پیدا کرده است.
این شعار ها برخی سلبی و برخی ایجابی هستند.
شعارهای سلبی مردم ایران که تبدیل به گفتمان شد عبارت است از :
” نه به حجاب اجباری “
” نه به اعدام”
“نه به جمهوری اسلامی”

شعار ایجابی مردم ایران هم که دارای اهمیت بسیار ویژه است و در ایجاد همبستگی اجتماعی جهت بر جسته کردن صدای مردم ( به عنوان صدای سوم) نقش بسیار مهمی داشته است، شعار پر افتخار” زن زندگی، آزادی است.‌

رژیم جمهوری اسلامی به طرق مختلف در پی کم رنگ کردن و بی رمق کردن این شعارهای سلبی و ایجابی است.
یکی از این ابزار ها “جنگ” و نتیجه آن است که می‌تواند کارکردی دوگانه در رابطه با بقا و یا فنای رژیم جمهوری اسلامی داشته باشد.‌
ما به عنوان نیروهای مخالف رژیم جمهوری اسلامی که به سرنگونی محتوم این رژیم باور داریم و تداوم و بقای رژیم را کاملا با منافع مردم ایران، منافع ملی کشور و در نهایت با موجودیت کشور در تعارض می‌دانیم، در مقابل جنگ خارجی نمی‌توانیم شعار ” زنده باد جنگ” سر بدهیم، در واقع هیچ نیروی سیاسی ای حاضر نیست چنین ریسکی بکند و این شعار را سر بدهد، اما با شهامت کامل و شفافیت کامل، می‌توانیم شعار ” نه به جنگ” و “نه به جمهوری اسلامی” را همراه با شعار پیروز باد انقلاب ” زن زندگی آزادی” سر بدهیم.
سر دادن این سه شعار سلبی و ایجابی منجر به تقویت صدای سوم یعنی صدای مردم می‌شود.
هیچ نیروی سیاسی ای حق ندارد از نقطه عزیمت، کسب قدرت سیاسی یا مشارکت خفت بار در قدرت، نقش عاملیت خود را در چالش و جنگی که مابین دو نظام کاملا متکی بر آپارتاید در حال بالفعل شدن است ، به اجراء در آورد.
نیروی سیاسی مردمی باید به تقویت صدای سوم و قدرتمند کردن سپهر عمومی و توانمند کردن هر چه بیشتر جنبش های اجتماعی و سیاسی، به نقش حساس و تاریخی خود عاملیت فعال ببخشد، نه اینکه تبدیل به دنبالچه های دو نظام متکی بر آپارتاید شود.
جبهه سوم یا صدای سوم باید در عمل و با شعارهای سلبی و ایجابی مشخص و در میدان مبارزه‌، یعنی شعار هایی همانند :
“نه به اعدام”
“نه به حجاب اجباری”
“نه به انتخابات فرمایشی”
و همچنین ” نه به جنگ” و “نه به جمهوری اسلامی” و نهایتا “پیروز باد انقلاب” به رسالت تاریخی خود عمل کند‌
کدام انقلاب؟
انقلاب” زن، زندگی، آزادی” که همانند آتشی گداخته در زیر خاکستر هست.
شاید رژیم اسلامی حاکم بر ایران بخواهد با توسل به جنگ خارجی و ساخت و پاخت های بین المللی، خاکستر بیشتری بر روی این آتش گداخته بپاشد، اما مخالفین واقعی نظام با تکیه بهینه بر قدرت لایزال مردم ایران نباید این اجازه را به رژیم جمهوری اسلامی بدهد.
شاید رژیم جنایتکار اسلامی برای فرافکنی از اوضاع اسفناکی که برای اقشار مختلف مردم ایران ایجاد کرده است، بخواهد ایران را وارد یک جنگ با کشوری خارجی سازد ، اما جهانیان می‌دانند که دشمن واقعی مردم ایران همین حکومتی است که به انحا مختلف شهروندان خود را سرکوب و شکنجه و اعدام می کند و کمترین مطالبات مردم را پاسخگو نیست الا با گلوله و چوبه های دار و زندانهای بلند مدت و …..

مردم ایران با سرفرازی سالهاست شعار می دهند: ” دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست” مرز خود را با حکومت کاملاً مشخص کرده اند و او را به وضوح دشمن خود خوانده اند. مصداق بارز این مرزبندی حضور کشاورزان اصفهانی در نماز جمعه و ایستادن شان در صفوفی منظم ولی پشت به تریبون امام جمعه با سر دادن شعار ” رو به میهن، پشت به دشمن” بود!
اوج این شکوهِ و درایت، در انقلاب با شکوه زن، زندگی، آزادی متجلی شد آنجا که منشور مترقی دوازده ماده ای مطالبات حداقلی جنبش ژینا منتشر شد، آنجا که ایرانیان دیاسپورا در همایش های بزرگ خواستار محکومیت جنایات رژیم جمهوری در عرصه بین‌المللی شده و به حمایت از انقلاب زن زندگی آزادی پرداختند. این مبارزات با شکوه و دیگر مبارزات جاری بازنشستگان ، کارگران، زنان ، معلمان و پرستاران و …. نشان از سرزندگی انقلاب پویا و پر افتخار زن زندگی آزادی دارند.

بدا به حال افراد و جریاناتی که از اینهمه دستاورد ها و افتخارات که با قطره قطره خون شجاع دلان وطن به دست آمده است راحت می گذرند و امید دارند که آزادی ، عدالت، توسعه و برابری را با موشک و بمب و جنگ به ایران بیاورند. اینان آگاهانه یا نا آگاهانه خود را در زمره دشمنان ایران و مردم ستمدیده ایران قرار داده اند. به این امید که از این نمد برای خود کلاهی بسازند.
دشمن ملت ایران، رژیم جمهوری اسلامی است. جنگ مردم ایران با رژیم جنایتکار اسلامی است و پیروزی انقلاب با شکوه زن، زندگی، آزادی نقطه ی پایانی بر تمام جنایات جمهوری اسلامی در ایران و سراسر دنیا خواهد بود.
پیروز باد انقلاب زن زندگی آزادی

🔺آرش آذرخش
14 اکتبر 2024