همزمانی پدیدههای ناهمزمان به وضعیتی اشاره دارد که در آن، رویدادها یا پدیدههایی که ذاتاً به صورت مستقل و در زمانهای متفاوت رخ میدهند، به گونهای با یکدیگر مرتبط یا همزمان درک میشوند. این مفهوم بیشتر در علوم اجتماعی، روانشناسی، و حتی در فلسفه کاربرد دارد و اغلب به پدیدههایی اشاره دارد که به ظاهر ربطی به هم ندارند ولی به نوعی به صورت همزمان یا در بستر مشترک ظاهر میشوند.
مثلاً در روانشناسی تحلیلی کارل یونگ، «همزمانی» به رخدادهایی اشاره دارد که بدون رابطه علت و معلولی واضح، با هم همزمان میشوند و از دید شخص به شکلی معنادار به هم مرتبط مینمایند. این ایده بر این اساس است که ذهن انسان به دنبال الگوها و معانی پنهان است و ممکن است میان دو رویداد مجزا یک همزمانی معنیدار احساس کند.
در فناوری اطلاعات و سیستمهای پیچیده نیز گاهی از همزمانی پدیدههای ناهمزمان صحبت میشود، مثلاً وقتی که در یک سیستم دیجیتال چندین فرایند یا رخداد در کنار هم رخ میدهند ولی وابستگی مستقیم زمانی به هم ندارند و در ظاهر به صورت همزمان به یک نتیجه منجر میشوند.
بررسی انتخابات آمریکا و رابطه آن با حکومت جمهوری اسلامی
سوال مشخص این است که؛ آیا در حوزه سیاست مثلا در رابطه با وضعیت کنونی حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی با تئوری «همزمانی پدیدههای ناهمزمان» قابل توضیح است؟
مفهوم «همزمانی پدیدههای ناهمزمان» را میتوان در تحلیل وضعیت سیاسی جمهوری اسلامی ایران نیز به کار برد. این مفهوم میتواند به ما کمک کند تا اتفاقات و رخدادهایی که ظاهراً از هم مستقل و بدون ارتباط مستقیم هستند، ولی به نوعی به صورت همزمان در فضای سیاسی و اجتماعی ایران رخ میدهند، را درک کنیم. در تحلیل وضعیت کنونی جمهوری اسلامی، میتوان به چند نمونه از این نوع همزمانی اشاره کرد:
تجمعات و اعتراضات پراکنده اما همزمان: ممکن است اعتراضات مردمی در نقاط مختلف کشور، حتی در موضوعات متفاوت (مانند مسائل اقتصادی، اجتماعی یا حقوق مدنی) و بدون هماهنگی مستقیم با یکدیگر رخ دهند، ولی به نوعی همزمانی این اعتراضات نشاندهنده یک نارضایتی کلی و بحران مشروعیت برای حاکمیت باشد. این همزمانی گاه به نوعی نماد یا نشانه یک ناهنجاری ساختاری در نظام است که بدون نیاز به علت مستقیم و آشکار، به صورت خودجوش و همزمان بروز میکند، «شکل گیری گسل های اجتماعی با برساخت چنین تعریفی قابل توضیح است».
واکنشهای بینالمللی و داخلی: گاهی اوقات، واکنشهای بینالمللی به مسائل داخلی ایران (مثلاً نقض حقوق بشر یا مسائل هستهای) و واکنشهای داخلی نسبت به سیاستهای حاکمیت (مانند ناکارآمدی نهادهای سیاسی در حوزه اقتصادی یا اجتماعی یا وجود فساد)، همزمان و به شکلی موازی شدت میگیرند. در ظاهر، این دو حوزه از هم جدا هستند، اما وقتی همزمان میشوند، میتوانند نشاندهنده ضعف و ناکارآمدی در مدیریت سیاسی و دیپلماسی حاکمیت باشند.
پیشرفت و توسعه ناهمزمان در بخشهای مختلف: در برخی از حوزهها، ایران دارای دستاوردهای چشمگیری است (مانند صنایع دفاعی و هستهای) در حالی که در حوزههای دیگری، مانند اقتصاد یا مسائل اجتماعی، مشکلات جدی دارد. این پیشرفتهای ناهمزمان در برخی بخشها و عقبماندگی در بخشهای دیگر، هنگامی که همزمان بروز کنند، ممکن است باعث ایجاد نوعی تضاد و بحران مشروعیت در ذهن مردم شود و نشاندهنده نبود یک برنامه منسجم جهت توسعه همه جانبه و متعادل باشد.
تغییرات اجتماعی و فرهنگی در برابر ساختارهای سنتی: تغییرات فرهنگی و اجتماعی در جامعه ایران، مانند تغییر در نگرش جوانان به ارزشهای سنتی و حاکمیتی «شکاف نسلی»، به تدریج و در ارتباط مستقیم با سیاستهای دولت یا سنتهای فرهنگی تاریخی رخ داده است. این تغییرات فرهنگی و اجتماعی اگرچه به مرور شکل گرفتهاند، ولی به نظر میرسد در همزمان شدن با برخی ناکارآمدیهای نظام اسلامی، نوعی تضاد عمیق بین جامعه و حکومت «یا شکاف دولت- ملت» را نشان میدهند.
بنابراین، از منظر «همزمانی پدیدههای ناهمزمان» وضعیت جمهوری اسلامی دچار چند گسل و چالش است؛ یعنی مجموعهای از رویدادها که هر یک ممکن است به ظاهر به دلایل و شرایط متفاوت رخ داده باشند، اما با هم و به شکل همزمان بازتاب یک نارضایتی و ناهماهنگی ساختاری در نظام هستند.
توضیح انتخاب ترامپ در رهبری دولت آمریکا براساس «همزمانی پدیدههای ناهمزمان»!
انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری ایالات متحده میتواند به نوعی با مفهوم «همزمانی پدیدههای ناهمزمان» قابل توضیح باشد، زیرا حضور او در صحنه سیاست آمریکا مجموعهای از اتفاقات و روندهای به ظاهر مستقل را همزمان کرد که در نهایت به تغییرات بزرگی در سیاست داخلی و بینالمللی منجر شد. حتی حزب دموکرات نتوانست به رویکرد حمایتی پایگاه اجتماعی خود چون «مسلمانان، کارگران و مهاجران آمریکای لاتین» به انتخاب ترامپ آگاه گردد! در این تحلیل میتوان به برخی پدیدههای تاثیرگذار اشاره کرد:
ظهور پوپولیسم و بحران اعتماد عمومی: انتخاب ترامپ همزمان شد با روند گستردهتری از بیاعتمادی مردم به نخبگان سیاسی و ساختارهای سنتی در آمریکا و کشورهای غربی. هرچند این بیاعتمادی در حال شکلگیری بود، انتخاب ترامپ به عنوان یک چهره غیراستاندارد و خارج از جریان اصلی سیاست، همزمان با تشدید این بحران، نشاندهنده نیاز جامعه آمریکا به تغییر و نارضایتی از وضعیت موجود بود. در واقع، انتخاب او تنها یک پدیده منفرد نبود، بلکه بخشی از موج بزرگتری بود که در کشورهای دیگر جهان در حوزه سیاسی نیز مشاهده می شود.
تشدید قطببندیهای اجتماعی و فرهنگی: ترامپ با اظهارنظرهای جنجالی و سیاستهای تفرقهانگیز، به گونهای همزمان با تعمیق شکافهای اجتماعی و فرهنگی در آمریکا عمل کرد. این شکافها پیش از او نیز وجود داشتند، اما حضور و شیوه رهبری او در بالا آوردن این شکافها در خودآگاه مردم مخالف از وضعیت کنونی را شدت بخشید و پدیدههایی چون «مهاجرستیزی، نژادپرستی و تعارضات مذهبی و فرهنگی» را از رویکرد گسست در انتخاب او به پیوست و پیمان سیاسی با او رغم زد. بهعبارتی، پدیدههایی که به ظاهر مستقل از ریاست جمهوری بودند، در دوره او همزمان به سطح بالایی از تنش و نمود اجتماعی رسیدند.
بازنگری در سیاستهای بینالمللی: در دوره ترامپ، سیاست خارجی آمریکا از مسیری سنتی و چندجانبه به سمت ملیگرایی و یکجانبهگرایی تغییر کرد. این تغییر همزمان با موجی از تحولات بینالمللی رخ داد که بسیاری از کشورها، به ویژه در اروپا و آسیا، به سمت استقلال بیشتر از آمریکا و تقویت ائتلافهای منطقهای حرکت کردند. همزمانی این تغییرات، بازتابی از یک روند عمیقتر بود که روابط بینالملل را به سمت دوران جدیدی از رقابتهای مستقل و گاه متضاد سوق داد.
تشدید بحرانهای اقتصادی و نابرابری: حضور ترامپ همزمان شد با افزایش نابرابری اقتصادی و نگرانیهای عمومی در خصوص وضعیت طبقات کمدرآمد و متوسط. هرچند این نابرابریها قبلاً وجود داشتند، اما ترامپ با سیاستهای مالیاتی خاص و حمایتش از طبقات ثروتمند، اگرچه به نوعی این بحرانها را تشدید کرد، اما تلاش کرد با طرح ایجاد کار و مقابله با بیکاری نقش طبقات کم درآمد و متوسط در جامعه اقتصادی آمریکا را تقویت سازد. این موضوع باعث شد که بحرانهای اقتصادی و نابرابریها به شکل گستردهتر و همزمان با سایر مشکلات اجتماعی و جهانی در طرحهای اقتصادی دولت ترامپ جلوه نماید و طرح کاهش بحران در اقتصاد آمریکا توسط ترامپ مورد اقبال عمومی قرار گیرد.
افزایش نقش رسانههای اجتماعی و انتشار اطلاعات ناهمزمان: دوره ریاست جمهوری ترامپ همزمان شد با رشد چشمگیر رسانههای اجتماعی و انتشار سریع اخبار و اطلاعات ناهمزمان از منابع مختلف. استفاده او از توییتر و رسانههای اجتماعی برای ارتباط مستقیم با مردم، فضای جدیدی را ایجاد کرد که از طریق آن اطلاعات به سرعت منتشر و بحرانهای سیاسی و اجتماعی به هم پیوند داده شدند. این امر به تقویت ناهمزمانی اطلاعات و افزایش عدم قطعیت و «ریسک پذیری انتخاب بین بد و بدتر» در بین مردم دامن زد.
بنابراین، میتوان گفت که انتخاب ترامپ و حضور او در قدرت به نوعی باعث شد تا پدیدههایی که به صورت مستقل و ناهمزمان در جامعه آمریکا شکل گرفته بودند، به طور همزمان به نقطهای رسیدند که ترکیب و تقویت آنها به تغییرات عمیق سیاسی، اجتماعی و بینالمللی منجر شد. این نوع تحلیل نشان میدهد که چگونه انتخاب ترامپ در واقع بخش کوچکی از یک پازل بزرگتر بود که عناصر مختلفی را به هم پیوند داد و به وضعیت جدیدی انجامید. وضعیتی که در آن دولت تازه تاسیس آمریکا می تواند در سیاست داخلی حمایت حداکثری یابد تا در سیاست خارجی امکان موازنه قدرت بین چند جانبه گرایی را به نفع کشور آمریکا تغییر دهد.
گزارشی از وضعیت کنونی خانوادههای دادخواه آبان ۱۳۹۸ در ایران
و شرایط فعلی زندانیان سیاسی مرتبط با این اعتراضات
گزارش زیر به بررسی وضعیت کنونی خانوادههای دادخواه آبان ۱۳۹۸ در ایران و شرایط فعلی زندانیان سیاسی مرتبط با این اعتراضات میپردازد. این گزارش همچنین به تحلیل نحوه برخورد دولت با دادخواهی این خانوادهها و زندانیان سیاسی میپردازد.
اعتراضات آبان ۱۳۹۸ در ایران، در پی اعلام ناگهانی افزایش قیمت بنزین در نیمهشب ۲۴ آبان آغاز شد و به سرعت به شهرهای مختلف گسترش یافت. این افزایش قیمت بنزین در حالی اعلام شد که مردم از قبل تحت فشار شدید اقتصادی بودند و این افزایش باعث شد مردم دست به اعتراض زده و به خیابانها آمدند. اعتراضات که در ابتدا به دلایل معیشتی شروع شد به سرعت به اعتراضات گسترده تری علیه کل رژیم و وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور تبدیل شد.
نیروهای سپاه پاسداران برای سرکوب این اعتراضات به استفاده از زور و خشونت شدید متوسل شدند. براساس گزارشهای نهادهای حقوق بشری، دستکم ۱۵۰۰ نفر در این اعتراضات کشته، هزاران نفر زخمی و بیش از هشت هزار نیز بازداشت شدند. رژیم ایران مدتها از اعلام تعداد دقیق کشتهشدگان خودداری کرد و فضای رسانهای و اینترنتی را برای جلوگیری از گسترش اخبار اعتراضات، محدود کرد.
اعتراضات آبان ۹۸ یکی از گستردهترین و سرکوبشدهترین اعتراضات در تاریخ معاصر ایران بهشمار میرود و پیامدهای آن همچنان در قالب جنبشهای دادخواهی و تلاش خانوادههای قربانیان برای دستیابی به حقیقت و عدالت ادامه دارد. پس از این وقایع، بسیاری از خانوادههای جانبختگان و بازداشتشدگان، خواستار عدالت و پاسخگویی مقامات شدند و به این ترتیب، جنبشی به نام «دادخواهی آبان» شکل گرفت. این خانوادهها با چالشهای بزرگی همچون تهدید، بازداشت، و محدودیتهای شدید روبرو هستند.
خانوادههای دادخواه آبان ۱۳۹۸ که خواستار دستیابی به حقیقت و عدالت شدهاند، با فشارهای گسترده ای از سوی رژیم و وزارت اطلاعات سپاه مواجه شدهاند. رژیم ایران بهجای بررسی خواستههای آنان، به برخوردهای سرکوبگرانه و خشونت روی آورده است تا از ادامه دادخواهی و انتشار مطالبات آنها جلوگیری کند. از جمله این برخورها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. احضار، بازجویی و تهدید
بسیاری از اعضای خانوادههای قربانیان آبان ۹۸، بهویژه افرادی که در تجمعات سالگردها یا در مراسم یادبود فرزندانشان شرکت کردهاند، توسط نیروهای امنیتی احضار و بازجویی شدهاند. بازجوییها غالباً همراه با تهدید به بازداشت، فشار برای عدم انتشار اطلاعات در شبکههای اجتماعی و تهدید به مجازاتهای سنگین صورت گرفته است.
۲. بازداشت و حبس
برخی از خانوادههای دادخواه آبان، به دلیل پیگیریهای مداوم، حضور در تجمعات، و انتشار مطالب در فضای مجازی، بازداشت شده و به احکام قضایی محکوم شدهاند. برای نمونه:
منوچهر بختیاری و ناهید شیرپیشه پدر و مادر پویا بختیاری از کشته شدگان آبان ۹۸، که پس از کشتهشدن پسرشان به چهره های برجسته در میان خانوادههای دادخواه آبان ۱۳۹۸ تبدیل شدند، بارها برای دادخواهی و پیگیری عدالت تلاش کرده و به همین دلیل با تهدید و بازداشت مواجه شده اند. منوچهر بختیاری به جرم دادخواهی فرزندش به سه سال و نیم حبس و زندان محکوم شده است و ناهید شیرپیشه همچنان در بند قرنطینه زندان کچویی کرج بطور بلاتکلیف محبوس شده و از حقوق اولیه محروم می باشد
شادی سیدی و از دیگر خانوادههای دادخواه، به دلیل حضور در مراسم یادبود قربانیان یا اعتراض به برخوردهای امنیتی با اعضای خانوادهشان، بازداشت و با احکام قضایی روبهرو شدهاند.
خانواده امیررضا عبداللهی، جوان ۱۹ سالهای بود که در کرج کشته شد. خانواده او، بهویژه مادرش، از ابتدا بهدنبال شناسایی عوامل دخیل در مرگ او بودند. مادر امیررضا به طور علنی خواستار روشنشدن دلایل و عوامل کشته شدن فرزندش شد و در این راه به دفعات با تهدیدها و احضارهای امنیتی روبهرو شد.
خانواده ساسان عیدیوند که در اعتراضات تهران کشته شد. پدر و مادر او نیز از خانوادههای دادخواه آبان ۹۸ هستند و با وجود فشارها و تهدیدها، بارها در مراسم یادبود و سالگردهای مرتبط با کشتهشدگان شرکت کرده و خواستار پاسخگویی و اجرای عدالت شدهاند.
خانواده محسن کرمی یکی دیگر از جانباختگان آبان ۹۸ بود. خانواده او، بهویژه مادرش، بهدنبال حقیقت در مورد مرگ فرزندشان بودند و در نتیجه، بارها فشارهای امنیتی را تجربه کردند. خانواده کرمی نیز همچون سایر خانوادههای دادخواه از پیگیری حقوقی و رسانهای پرونده خود منع شدند.
خانواده آرشام ابراهیمی از دیگر کشتهشدگان اعتراضات آبان بود. خانواده او نیز با توجه به فشارهای اقتصادی و امنیتی همچنان به دنبال دادخواهی هستند. آنها خواستار آگاهی عمومی از شرایط کشته شدن فرزندشان و روشنشدن حقایق هستند.
خانواده نوید بهبودی که در جریان اعتراضات کشته شد. خانواده او بارها تلاش کردهاند که یادبود او را زنده نگه دارند و درباره مرگ او اطلاعاتی را منتشر کنند. آنها نیز با فشارهای امنیتی مواجه شدند و محدودیتهای شدیدی بر روی فعالیتهای آنها اعمال شد.
خانواده نیکتا اسفندانی دختر ۱۴ سالهای بود که در تهران در جریان اعتراضات آبان کشته شد. خانواده نیکتا، بهویژه مادرش، بهدنبال شفافسازی درباره مرگ او بودند و خواستار پاسخگویی از مقامات شدند. مرگ او بازتاب گستردهای در رسانهها داشت و خانوادهاش نیز با محدودیتهای زیادی مواجه شدند.
محبوبه رمضانی، مادر پژمان قلیپور که در آبان ۱۳۹۸ با شلیک مستقیم نیروهای حکومتی در ۱۸ سالگی کشته شد، از جمله مادران دادخواهی است که به دلیل تلاشهای خود برای دادخواهی و عدالت، با فشارهای امنیتی و قضایی مواجه شده است. وی به دلیل شرکت در فعالیتهای اعتراضی و دادخواهی از جمله عضویت در گروه «مادران آبان»، به احکام سنگین مانند ۱۰۰ ضربه شلاق و چندین ماه زندان محکوم شده است. اتهامات وی شامل «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به رهبری» بوده است. محبوبه رمضانی اعلام کرده که سکوت نخواهد کرد و برای عدالت خون پسرش تلاش میکند. وی از جمله مادرانی است که در تجمعات و کارزارهای بینالمللی نیز شرکت کرده و لباسهای خونی فرزندش را بهعنوان مدرکی از خشونتهای حکومتی نگه داشته است
موارد بالا تنها چند نمونه از بازداشت خانواده های دادخواه آبان ۹۸ و تنها گوشه کوچکی از شکنجه و فشاریست که بر خانوادههای دادخواه آبان وارد شده است.
۳. جلوگیری از برگزاری مراسم و تجمعات
مزدوران حکومتی از برگزاری مراسم سالگرد یا تجمعهای یادبود برای قربانیان آبان ۹۸ جلوگیری کرده و خانوادهها را تهدید کردهاند که در صورت برگزاری این مراسمها با برخورد قضایی مواجه خواهند شد. در بسیاری موارد، مأموران به خانههای خانوادهها یا محلهای برگزاری مراسم وارد شده و از ادامه آنها ممانعت کردهاند.
در چندین مورد جسد جانباخته را گروگان گرفته و تنها در ازای دریافت پول و یا سکوت خانواده جسد تحویل داده شد. برخی خانوادهها تحت فشار قرار گرفتند تا در قبال تحویل پیکر عزیزانشان، سکوت کنند یا علت مرگ را مطابق روایت دولتی اعلام کنند. به عنوان نمونه:
محمدجواد زاهدی، از کشتهشدگان در ساری، تنها زمانی پیکرش به خانواده تحویل داده شد که تعهد سکوت دادند و درخواست شد او را شهید معرفی کنند اما خانواده زاهدی این درخواست را نپذیرفتند.
ماهک هاشمی، که بر اثر ضربات باتوم کشته شد، پس از پرداخت مبلغی قابلتوجه توسط خانواده، پیکرش تحویل داده شد. علاوه بر این، خانوادهاش تهدید شدند که درباره ماجرا اطلاعرسانی نکنند.
در مورد امیرحسین زارعزاده، معترض ۱۸ ساله، مقامات تا مدتی از تحویل جسد به خانواده وی خودداری کردند و به آنها هشدار دادند که مراسم برگزار نکنند. با این حال، مادر او علناً از نقش مقامات در مرگ فرزندش صحبت کرد.
۴. فشارهای اقتصادی و شغلی
برخی از خانوادهها از فشارهای اقتصادی نیز آسیب دیدهاند؛ به گونهای که برخی از پدران یا مادران قربانیان تحت فشار برای استعفا از شغل خود قرار گرفتهاند یا با تهدید به قطع کمکهای مالی مواجه شدهاند. تعدادی از خانواده ها به دلیل از دست دادن منبع درآمد شغلی، حتی امکان اجاره یک خانه را نداشتند. این نوع فشارهای رژبم به منظور ایجاد فشار روانی بیشتر بر خانوادهها و کاهش حمایت اجتماعی از آنان صورت میگیرد.
۵. کنترل شدید بر فضای مجازی و ارتباطات
نیروهای امنیتی همچنین از خانوادههای دادخواه میخواهند که در فضای مجازی به موضوعات مربوط به دادخواهی و مطالبات خود نپردازند. در برخی موارد، حسابهای کاربری خانوادهها در شبکههای اجتماعی به دلیل انتشار تصاویر و مطالبی در مورد دادخواهی آبان بسته شده یا مورد تهدید قرار گرفتهاند.
۶. سرکوب روانی و فشارهای عاطفی
علاوه بر موارد فشار اطلاعات سپاه و بازداشتها، نیروهای امنیتی با ایجاد فضای ترس و تهدید، خانوادهها را تحت فشارهای روانی و عاطفی شدیدی قرار میدهند. به برخی خانوادهها اعلام شده که اگر به دادخواهی خود ادامه دهند، با برخوردهای سختتری مواجه خواهند شد و حتی تهدید به دستگیری دیگر اعضای خانواده نیز صورت گرفته است. از جمله اثرات روانی و اجتماعی که این خانوادهها تجربه کردهاند شامل افسردگی و اضطراب، انزوای اجتماعی می باشد.
بنابراین رژیم در ایران با اعمال فشارهای قضایی، بازداشت، تهدید و محدودیتهای گسترده، تلاش دارد که دادخواهی خانوادههای قربانیان آبان ۹۸ را سرکوب و صدای آنان را خاموش کند. این اقدامات نه تنها حقوق خانوادههای دادخواه را نقض میکند، بلکه از نظر حقوق بشر و عدالت نیز محکوم است و نشاندهنده فضای امنیتی و سرکوبگرانهای است که در مواجهه با مخالفان سیاسی و خانوادههای قربانیان وجود دارد.
خانوادههای دادخواه آبان ۱۳۹۸ از زمان وقوع حوادث تلاش کردهاند که به روشهای مختلف صدای خود را به گوش جامعه و نهادهای بینالمللی برسانند. مهمترین خواستههای آنان شامل شفافیت در مورد تعداد واقعی کشتهشدگان و زخمیها، شناسایی و محاکمه عاملان خشونتها، و به رسمیت شناختن حقوق قربانیان و بازماندگان آنها است. خانواده های جانباختگان اعتراضات آبان ۱۳۹۸ در سال ۱۴۰۲ انجمنی را تاسیس کردند که هدف آن دادخواهی برای کشته شدگان، مستندسازی جنایات رخ داده و تلاش برای پاسخگویی عاملان این جنایت ها هستند. اعضای این انجمن خواستار اجرای عدالت برای عزیزان از دست رفته خود هستند و به دنبال تشکیل پرونده های حقوقی و اطلاع رسانی در این زمینه هستند.
در رابطه با وضعیت زندانیان سیاسی بازداشتشده در آبان ۱۳۹۸ می توان تاکید کرد که بسیاری از این معترضان و فعالانی که از آنها حمایت کردهاند، دستگیر و به زندانهای طولانیمدت محکوم شدند. وضعیت زندانیان سیاسی آبان ۱۳۹۸ نگرانکننده است و آنان با فشارهای متعددی از جمله شرایط سخت زندان، محرومیت از خدمات درمانی، و محدودیت در ملاقات و تماس مواجه هستند.
در ادامه به تعدادی از این زندانیان و شرایط فعلی آنها اشاره میشود:
نوید افکاری: از ورزشکاران کشتیگیر ایران که پس از شرکت در اعتراضات، دستگیر وشکنجه و مجبور به اعتراف اجباری شد. او به اتهام ساختگی قتل یک مأمور رژیم به اعدام محکوم شد. علیرغم اعتراضات گسترده داخلی و بینالمللی، وی در شهریور ۱۳۹۹ اعدام شد. خانواده افکاری پس از اعدام نوید همچنان با فشارها و تهدیدهای امنیتی مواجه هستند.وحید افکاری برادر نوید افکاری همچنان در زندان بسر می برد و به بیش از ۵۴ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است و بیش از سه سال در سلول انفرادی نگهداری شده است. وحید در سخنانش تأکید کرده است حاضر نیست که آزادی اش به بهای سکوت در برابر ظلم باشد.
مصطفی صالحی: از دیگر معترضان آبان ۱۳۹۸ که به اتهام ساختگی شرکت در قتل یکی از نیروهای امنیتی دستگیر و به اعدام محکوم شد. او نیز در مرداد ۱۳۹۹ اعدام شد.
محمد خنیفر و قاسم خنیفر: این دو معترض آبان که از کارگران نیشکر هفتتپه بودند، به اتهامات ساختگی بازداشت و به حبسهای طولانیمدت محکوم شدند. این افراد علاوه بر تحمل فشارهای شدید روانی در زندان، از حقوق اولیه خود از جمله دسترسی به خدمات درمانی مناسب محروم هستند.
زهرا محمدی: فعال مدنی که در پی حمایت از خانوادههای قربانیان آبان ۱۳۹۸ و فعالیتهای حقوق بشری، دستگیر و به پنج سال زندان محکوم شد. او به دلیل فعالیتهایش برای آموزش زبان کردی و حمایت از حقوق فرهنگی و مدنی، هدف آزار و اذیتهای اطلاعات سپاه پاسداران قرار گرفت.
عباس دریس: از بازداشت شدگان آبان ۹۸ است که به اعدام محکوم شده بود و دیوان عالی حکم اعدام او را تایید کرده که با اعاده دادرسی در دیوان عالی کشور فعلا متوقف شده است. مادر سالمند و سه فرزند عباس در بدترین شرایط روحی و مالی به سر میبرند.
زندانیان سیاسی مرتبط با اعتراضات آبان ۱۳۹۸ با شرایط دشواری در زندانهای ایران مواجهاند. براساس گزارشها، شرایط بازداشتگاهها و زندانها شامل موارد زیر است:
۷. محرومیت از خدمات پزشکی:
بسیاری از زندانیان سیاسی به خدمات درمانی مناسب دسترسی ندارند و در برخی موارد، از درمان فوری یا اعزام به مراکز درمانی خارج از زندان محروم شدهاند.
محدودیتهای ملاقات و تماس: زندانیان سیاسی اغلب از تماس و ملاقات با خانواده خود محروم میشوند و در مواقعی نیز ملاقاتها به شکل محدود و تحت نظارت شدید انجام میشود.
فشار روانی و شکنجه: زندانیان سیاسی، به ویژه زندانیان مرتبط با اعتراضات آبان، تحت فشارهای شدید روانی و جسمی قرار دارند. برخی از این افراد گزارشهایی از شکنجه و آزار جسمی را به بیرون منتقل کردهاند.
به طور کلی، وضعیت خانوادههای دادخواه آبان و زندانیان سیاسی مرتبط با این اعتراضات، نمادی از نقض فاحش حقوق بشر در ایران است.
این گزارش با هدف آگاهیبخشی و تأکید بر لزوم حمایت از خانوادههای دادخواه و زندانیان سیاسی آبان ۱۳۹۸ تدوین شده است.
داود رضوی عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد که در ۵ مهرماه سال ۴۰۱ با یورش ماموران امنیتی بازداشت و در بیدادگاه انقلاب به ۵ سال حبس محکوم شده است بعد از سپری شدن ۲۶ ماه از حبس، با پیگیری خانواده و خود ایشان برای آزادی مشروط و همچنین مرخصی، دادستان با آزادی ایشان مخالفت کرده است. این سومین درخواست مرخصی رضوی بوده که متأسفانه در هر سه بار هم با مرخصی ایشان مخالفت نمودهاند و تمام تلاش ها و پیگیری های خانواده در این مدت بی نتیجه و بی ثمر مانده است.
متأسفانه بازجویان پرونده بهصورت فراقانونی، تصمیمگیر اصلی در مورد مرخصی و آزادی مشروط و هر درخواست زندانی هستند. این بار دادیار ناظر بر زندان گفته بود چنانچه بعد از سه بار استعلام ضابط قضایی پاسخی ندهد درخواست رضوی برای دادستانی ارسال میشود که تصمیم نهایی را بگیرد اما به رغم عدم پاسخ استعلام ضابط، دادستان تحت فشار از سوی وزارت اطلاعات با درخواست قانونی آزادی این کارگر زندانی مخالفت کرده است.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه از قوه قضائیه و دادستانی میخواهد که هرچه سریعتر با آزادی مشروط کارگر زندانی داود رضوی که به دلیل دفاع از حقوق کارگران به حبس ناعادلانه محکوم گشته است موافقت نمایند و همچنین سندیکا خواستار آزادی بی قید و شرط دیگر عضو زندانی خود ابراهیم مددی و سایر فعالین کارگری، معلمی و مدنی میباشد.
کارگر زندانی آزاد باید گردد.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه ۲۳ آبان
ابراهیم مددی، از اعضای موثر سندیکای کارگران شرکت واحد، که از سال ۱۳۸۴ به دلیل فعالیت در دفاع از حقوق کارگران بارها بازداشت و زندانی شده است، در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۳ مجدداً بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
مددی پیشتر به خاطر نقشش در بازگشایی سندیکا با اتهاماتی مانند “تأسیس تشکل غیرقانونی” و “اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی” در چندین مرحله مجموعاً به حبسهای طولانیمدت محکوم شده بود.
وی با مشکلات جسمی جدی از جمله دیابت، فشار خون و کاهش شنوایی دستوپنجه نرم میکند و در شرایط دشوار زندان به سر میبرد.
نبود دسترسی مستقیم و موثر به درمان نگرانیهای فعالان کارگری و حقوق بشری را بیشتر کرده. مسئولین قوه قضاییه و زندان های کشور باید جوابگویی وخامت حال ایشان باشند.
🔹🔹🔹 شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا: 🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات صنفی و آموزشی: 👇 🆔 @kashowranews
اقلیتها و زندانیان سیاسی در معرض اعدام پس از نقضهای مداوم دادرسی عادلانه
(بیروت) – دیدهبان حقوق بشر امروز گفت مقامات ایران در هفتههای اخیر انبوهی حکم جدید اعدام صادر و زندانیان سیاسی، اقلیتهای قومی، و اتباع خارجی را به مجازات مرگ محکوم کردهاند. یکی از آخرین موارد، وریشه مرادی، زندانی سیاسی کرد عضو جامعه زنان آزاد شرق کردستان است. دادگاه انقلاب ایران در تهران، در روز ۱۰ نوامبر ۲۰۲۴، مرادی را به اتهام «بغی» به اعدام محکوم کرد.
شبکه حقوق بشر کردستان خبر داد که مقامات به مرادی اجازه دفاع از خود ندادند و قاضیای که ریاست جلسه را به عهده داشت به وکلای او اجازه دفاع نداد. نیروهای امنیتی مرادی را در اوت ۲۰۲۳ در شهر سنندج استان کردستان دستگیر کرده بودند. او سپس به زندان اوین منتقل شد و پنج ماه زندان انفرادی، و فشار و شکنجه را از سر گذراند. شبکه حقوق بشر کردستان گزارش کرد که از ماه مه ۲۰۲۴ مقامات به خانواده او اجازه ملاقات ندادهاند.
ناهید نقشبندی، سرپرست پژوهشگری ایران در دیدهبان حقوق بشر گفت «مقامات ایران از مجازات اعدام به عنوان ابزار ارعاب استفاده میکنند و مشخصاً اقلیتهای قومی و مخالفان سیاسی را پس از محاکمههای نامنصفانه هدف میگیرند». او اضافه کرد «هدف این تاکتیک ظالمانه سرکوب هر مخالفتی با دولتی استبدادی با تهدید است».
مقامات در هفتههای اخیر پنج مرد کرد را به اتهام «جاسوسی برای اسراییل» به اعدام محکوم کردهاند. در روز ۲ نوامبر دادگاه انقلاب ارومیه ناصر بکرزاده از ارومیه، ایران، را به این اتهامات به اعدام محکوم کرد، و در ۶ نوامبر دفتر روابط عمومی دادگستری آذربایجان غربی خبر از محکومیت چهار زندانی در دو پرونده مجزا به اعدام داد، که متهم به «جاسوسی برای رژیم صهیونیستی و همکاری با سرویس جاسوسی موساد» شده بودند.
شبکه حقوق بشر کردستان گزارش داد که نیروهای امنیتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ژوئن ۲۰۲۳ ادریس آلی و آزاد شجاعی اهل سردشت، و رسول احمد رسول اهل قلادزه از اقلیم کردستان عراق، را در سردشت ایران دستگیر کرده بودند. شاهین وصاف اهل سلماس نیز در ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۲ دستگیر شده بود.
دادگاه کیفری تهران شش متهم پرونده مشهور به اکباتان را با ادعای نقش داشتن آنها در قتل یک عضو نیروی شبه نظامی بسیج در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ به اعدام محکوم کرد. در ۱۳ نوامبر، بابک پاکنیا، وکیل بعضی از این متهمان، خبر این حکم را در توییتر نوشت و گفت که رییس شعبه دادگاه با این حکم مخالف بوده و رأی اقلیت صادر کرده است. این حکم قابل اعتراض است. آنها در میان ۱۴ نفری بودند که به قتل آرمان علیوردی، عضو بسیج، در جریان اعتراضات در محله اکباتان تهران متهم شده بودند.
علاوه بر این، به گزارش سازمان حقوق بشری کارون، چهار زندانی عرب از اهواز، ایران، در معرض اعدام قریبالوقوع هستند. آنها گفتند که این چهار نفر در ۱۵ اکتبر برای اجرای احکام اعدامشان به حبس انفرادی در زندان سپیدار اهواز منتقل شدهاند. آنها علی مجدم، معین خنفری، محمدرضا مقدم، و عدنان غبیشاوی (موسوی) نام دارند.
دادگاه انقلاب اهواز این چهار نفر را در کنار دو نفر دیگر، حبیب دریس و سالم موسوی، به اتهام نقش داشتن در قتل دو عضو بسیج، یک پرسنل نیروی انتظامی، و یک سرباز، به اعدام محکوم کرده بود. سازمان حقوق بشری کارون گزارش داد که اداره اطلاعات در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ آنها را در اهواز و شهرهای اطراف بازداشت کرده بود.
افزایش اعدامها به شهروندان افغانستانی ساکن ایران نیز رسیده است. بنا به گزارش گروههای حقوق بشری در سال جاری حداقل ۴۹ تبعه افغانستان در ایران اعدام شدهاند و این آمار تنها در ماه اکتبر به ۱۳ نفر میرسد. به گفته حقوق بشر ایران، در ده ماه ابتدایی سال ۲۰۲۴ حداقل ۶۵۱ نفر در ایران اعدام شدهاند که شامل ۱۶۶ نفر در ماه اکتبر میشود.
نقشبندی گفت «دادگاههای انقلاب ایران ابزار نظاممند سرکوب هستند و حقوق بنیادین شهروندان را نقض میکنند، و حفاظتهای حقوقی را از معنا تهی کرده و بیتبعیض حکم اعدام صادر میکنند». او اضافه کرد «جامعه بینالمللی باید این روند هشدارآمیز را با قاطعیت محکوم کند و به مقامات ایران برای توقف این اعدامها فشار بیاورد».