دوشنبه دهم مهر ماه ۱۴۰۲ باز هم حجاب قربانی گرفت . آرمیتا گراوند ۱۶ ساله اکنون در کماست .
مهسایی دیگر دقیقا به فاصله ی یک سال و دقیقا تکرار همان سناریو.
روسری و موی زنان از نظر حکومت یک مسئله ی امنیتی است.دوباره نیروهای امنیتی از راه رسید و مثل مور و ملخ منطقه و در و دیوار بیمارستان را در اختیار گرفت.والدین آرمیتا جلوی دوربین های امنیتی ناچار به سکوت شدند.از دوستانش که هم همراهش بودند و شاهدین کلا خبری نیست. مترو که خالی نبوده.خبرنگار هم بازداشت شد ، دوربین ها و فیلمهای مداربسته ی مترو سانسور شدند و دروغ پراکنی کردند.
آیا در کل کشور بابت افت فشار خون و به هر دلیلی افراد زمین می خورند، نیروی امنیتی به بیمارستانها می فرستند؟
اگر فقط افت فشار و زمین خوردن عادی بود چرا سرش باند پیچی شده ؟
هنوز از وضعیت آرمیتای ۱۶ ساله خبری نیست.
اما یازدهم مهر ۱۴۰۲ و یک روز پس از حادثه ، یک تغییر و اتفاق نهفته کاملا محسوس بود.این تاریخ را به خاطر بسپارید.این بار در چهره ی عده ای از نیروهای امنیتی ، حس وحشیگری نبود . سکوتی عمیق بود.آن اتفاق جدید را میشد دید و حس کرد.در پشت آن لباسها چهره هایی مغموم و در تفکر بود.همین عده آغاز خوبیست و تغییر چهره ی این جنبش پویا را نوید میدهد.
یازدهم مهر یک اتفاق جدید در دل و تفکر عده ای از نیروهای امنیتی افتاد.گویا آن عده یک قدم به مردم نزردیک تر شدنداین روز واضح ترین جلوه ی فرو ریختن حکومت ننگین جمهوری اسلامی را از درون به گونه ای دیگر می شد احساس کرد.ایستاده ، سکوتی معنادار و نگاهی گنگ در چهره شان می شد دید.
امروز احساس کردم صدای فریاد :شما از مایید مردم خود را نکشید، توسط این عده شنیده شد و این بیداری سرایت خواهد کرد.
گویا اگر به داستان عاشورا اعتقاد دارند این بار نوبت حر می باشد که از سپاه یزید به سپاه مقابل به قیمت احقاق حق مردم و کشور بپیوندند.
ظلم وقتی از حد می گذرد ، به بیداری می انجامد.گویا اخبار فجایع این یکسال ، ظلم های بی امان و امروز حال جگر سوخته ی پدر و مادر آرمیتا و دیدن قیمت جان یک انسان به بهای حفظ بقای پیری دزد و خونخوار و مالیخولیایی ، و البته بیدار شدن حس پدرانه،برادرانه و سوال اینکه واقعا به چه قیمت و بهای چند جان عزیز؟در چهره ی این دسته از نیروهای امنیتی نسشته بود.
ارکان حکومت پوسیده است،اما امروز به وضوح ترک بزرگ دیگری در بدنه اش افتاد.
در این اتفاق جنس قیام ،جنس فریاد و ساچمه و باتون نبود.جنس تفکر و سکوت در پشت لباسهای سرکوب بود. جنس تلنگر به وجدانها. آنچه که منتظرش بودیم در حال آغاز است .مرحله ای دیگر از جنبش.آرمیتا تنها نیست.مهسا جرقه ای زد و آتش زد به خرمن ظلم و آرمیتا پیام بیدار باش را به نیروهایی فرستاد که جنبش و دفاع مشروع را وارد مرحله ای دگر کند.
آن روز دور نیست.
این بمب ساعتی که حکومت به پایه های سست خودش بسته است و خودش هم نمی داند کی منفجر خواهد شد هر لحظه به انفجار خود نزدیک تر می شود.
آن روز نزدیک است.
دوازدهم مهر ۱۴۰۲
چهارم اکتبر۲۰۲۳
✍ :بارلی
کمیسیون زنان شورای ملی تصمیم
0 Comments