شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

اگر یارشاطرنیستی بارِ خاطر نباش! مسعود نقره کار

2023-05-23

نوشته ای دیگر از مسعود نقره کار

Comments

 عادت کرده ایم مرگ را زندگی کنیم واندوهگین اما خشمگین شاهدان جهل و جنایت باشیم. برای زندگی کردن چقدر باید مُرد، و تا کی باید پاره های قلب هایمان، جسم و جانمان را سلاخی کنند تا صدایمان درآید. صدایمان فریاد می شود، اعتراض و راهپیمایی و ” اکسیون” و بعد با گذر زمان و کاهش درد آرام می گیریم صدا و فریاد و ضجه در سینه حبس می کنیم تا نوبت پاره های بعدی شود؟

باور کرده ایم که جنایت باورِ حکومت اسلامی ست و زندان، شکنجه و اعدام بُن مایۀ اندیشگی و اعتقاد این حکومت است. این باور و اندیشگی و اعتقاد تغییر ناپذیرند، پس تا هنگامی که حکومت اسلامی وجود داشته باشد زندان و شکنجه و اعدام، ستم و ستمگری در همه عرصه های زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی وجود خواهد داشت.

باور کنیم که همکاری، همگرائی، ائتلاف و اتحاد پادزهرِ این کژدم انسان وانسانیت کُش است. تا همکاری، همگرائی، ائتلاف، اتحاد در کار نباشد نمی توانیم بساط این  وجود متعفن و طاعونی را جمع و دفن کنیم و ساختاری انسانی و دمکراتیک جایگزین ساختار ضد انسانی و ضد دمکراتیک در میهنمان بنا کنیم. برای نابودی و دفن این رژیم و ساختن ایرانی آزاد و آباد و مرفه  راه فقط یکی ست: ” همه با هم”.  

تشکل ها و شخصیت ها و کنشگران سیاسی و فرهنگی دموکراسی خواه راهی جز همکاری با یکدیگر و سامان دادن به همبستگی و اتحاد در سطح ملی نداریم. بپذیریم و باور کنیم  بخش بزرگی از جوان های داخل کشور الگوهای ارزشمند و قابل اتکائی هستند، از آن ها  یاد بگیریم. جوان های حاضر در میدان نبرد درس هایی برای “قشرخاکستری” و اپوزیسیون خارج از کشوردارند، بیانگر بلوغی سیاسی و دموکراتیک در کف خیابان و در میدان نبرد هستند. نمونه ای سراغ نداریم که یک مبارز آزادیخواه  از مبارز کنار دستی اش پرسیده باشد: رفیق تو چپی یا راست؟ ملی گرائی یا مشروطه خواه ؟ کردی، ترکی ، بلوچی، ترکمنی، عربی، لُری، گیلکی یا مازنی؟  و…

گورستان های بی مرز را ببینیم و به خود آئیم. تفرقه، فرقه گرائی، سهم خواهی  سهیم شدن در رفتارهای حکومت اسلامی ست. سهم خود از حکومت اسلامی بخواهید نه از اپوزیسیون زخم خورده از خود زنی و پراکندگی.

همین حد آویزه گوش شود کافیست که لااقل اگر یار شاطر نیستی بارخاطرِ دلاوران آزاداندیش و آزادیخواه نباش.(1)  

این عبارت که به ضرب المثلی بَدَل شده برای من مصداق وضعیت اپوزیسیون حکومت اسلامی به ویژه در خارج کشوراست. برای یکدیگر چه فردی و چه جمعی بیش از آنکه یار باشیم ” بارخاطریم”. به همین حد هم اگر بسنده شود که کاری به کارهم نداشته باشیم  هنر کرده ایم، اما نه، باید همدیگر را خراب کنیم، چوب لای چرخ هم بگذاریم و حتی اگر امکانی فراهم شود کینه توزانه یکدیگر را حذف کنیم. سهم خواهی و مطلق گرائی به جان اپوزیسیون داخل و خارج افتاده است و انرژی بسیاری را هدر داده است.

به قافله ای که سر باز ایستادن ندارد بنگریم، به چاووشی خوانانی که جوانی و جان پیشکش آزادی کرده اند.

 به این قافله بپیوندیم،” همه با هم” که راه دیگری نیست !

*****

توضیح:

” یار شاطر و بار خاطر” برگرفته از گلستان سعدی ست (حکایت پنجم، باب دوم در اخلاق درویشان): “… که من در نفس خویش این‌ قدرت و سرعت می‌شناسم که در خدمت مردان یار شاطر باشم نه بار خاطر”

 شاطر به معنی چابک، چالاک، دلیر، فرز، باهوش، زیرک  است و تُندپا: “ملاح گفت کشتی را خللی هست. یکی از شما که دلاورتر است و شاطر و زورمند، باید که بدین ستون رود … (گلستان سعدی)”. و همچنین شاطر به معنی  نان پز و نان گیر و کسانی که درنانوائی ها، به ویژه  سنگک‌پزی خمیر را با فرزی و چالاکی پهن می کردند و با چابکی داخل فضائی  روی ریگ‌های گرم که تنور زیر آن ها  قرار داشت، می‌کشیدند.

 شاطر را از بقایای  شطار( شطاران و عیاران) و برخی همسنگ آن ها دانسته اند. شاطران مردانی  چست و چالاک بودند که با لباس مخصوص، پیشاپیش بزرگان می دویدند و راه باز می کردند، و یا نامه‌ای را به‌ سرعت به مقصد می رساندند. پیاده نظامی که سرعت و تیزروی اش بسیار چشمگیر بود. شاطر در دوره صفویه نیز به فراش‌هایی گفته می‌شد که پیشاپیش اسب رجال بزرگ می‌دویدند و راه را برای عبور آنان از میان مردم باز می‌کردند.

در عهد قاجاریه وجود شاطرها در مراسم رسمی استقبال از میهمانان و سفیران نیز متداول شد. شاطر یکی از مشاغل مهم بود و شاطر باشی که  رئیس شاطران بود پست و مقامی مهم قلمداد می شد.
ناصر خسرو قبادیانی

گفتی که خلق نیست چو من نیز در جهان

هم شاطر و ظریفم و هم شاعر و دبیر

برای انتشار در شبکه های اجتماعی

مقالات بیشتر از این نویسنده را می‌توانید با کلیک روی نام ایشان مشاهده کنید.

تازه ترین

چرا نباید کشتارسال ۶۷ را فراموش کرد؟

چرا نباید کشتارسال ۶۷ را فراموش کرد؟

مسعود نقره کار پیشگفتار این مقاله ۹ مرداد ۱۳۹۲– ۳ ژوييه ۲۰۱۳ منتشر شد. از آن سال تاکنون در پیوند با کشتار سال ۶۷ اتفاقاتی افتاده که تاثید کننده وقاحت و بی پروائی  حیرت انگیز حکومت اسلامی  در جنایت پیشگی است. دو تن از اعضای هیئت مرگ (اعدام) ابراهیم رئیسی (معاون وقت...

اشتغال زنان روستایی؛ کار یا بیگاری؟

اشتغال زنان روستایی؛ کار یا بیگاری؟

نمایش مشخصات تصویر تصویری از زنان و یک مرد کارگر در یک مزرعه پیاز - عکس از ابوذر احمدی‌زاده/خبرگزاری ایرنا ۲۴ تیر ۱۴۰۳ ۱۰ دقیقه آگهی این مطلب را به اشتراک بگذارید باز کنید به شکل پی‌دی‌اف به اشتراک بگذارید از شغل به معنی کاری درآمدزا انتظار می‌رود که در وهله‌ی اول...

مهاجرانِ مهاجرستیز، مسعود نقره کار

مهاجرانِ مهاجرستیز، مسعود نقره کار

تراژدی هایی که کارشان به طنز و کمدی کشیده شده کم نیستند. یکی از کُمیک ترین‌ها ضدیت و دشمنیِ پاره هایی از کنشگران سیاسیِ و فرهنگی ایرانی مهاجر و تبعیدی و رانده شده از وطن با مهاجران است. تبلیغ و فعالیت علیه مهاجران و به سودِ مهاجرستیزان لکه سیاهی در زندگی بسیاری از...

0 Comments

0 Comments