شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

آسیب شناسی «ترس» در قشر خاکستری و ارتباط آن با بقای جمهوری اسلامی – سروش آزادی

2023-05-10

نوشته ای دیگر از سروش آزادی

Comments

پیش گفتار

بررسی نظریه ترس نیاز مبرمی است برای پاسخ به یکی از مهمترین چالشهای امروز ایران. خصوصا در رابطه با « افزایش انگیزه مبارزات مدنی و دستیابی به اتحاد فراگیر» نیاز است تا مورد تحلیل قرار گیرد. زیرا شناخت از علل ترس در شرایط کنونی که سرکوبهای افسارگسیخته همراه با دستگیری، شکنجه و اعدامهای قرون وسطایی در جریان است، کمک می کند تا کنش گران اجتماعی جهت همگرایی و اتحاد در عمل میدانی، بدیل های تازه ای در عبور از وضعیت پلشت سرکوبهای کنونی فراهم سازند.

پس از جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی»، دستگیری، زندان، شکنجه و کشتار جوانان ایرانزمین ابعاد گسترده ای پیدا کرده است. طبق آمارهایی که در منابع سازمانهای حقوق بشری منتشر شده:

«تنها از ۲۵ شهریور تا ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ دست کم ۵۲۹ نفر کشته شده اند (به گزارش هرانا و طبق بولتن محرمانه سپاه، بسیار بیشتر از این آمار کشته شده اند، حتی پیش بینی می شود که بیش از جنبش آبان ۱۳۹۸ که ۱۵۰۰ نفر قتل عام شده اند). دستیگریها طبق گزارشات متعددی بیش از ۲۰ هزار نفر است! خبرگزاریهای معتبر چون صدای آمریکا از ۶۰ هزار نفر، و قوه قضائیه جمهوری اسلامی از ۲۰ هزارنفر دستیگری نام برده اند.

در تداوم بازداشتها موج اعدامها نیز افزایش چشم گیری داشته است. طبق گزارشات سازمانهای حقوق بشری تنها در سال ۲۰۲۲ بیش از ۵۸۲ مورد اعدام صورت گرفته. که تنها ۷۱ مورد اطلاع رسانی شده و ۸۸ درصد آن ثبت نشده است. این در حالی است که جمهوری اسلامی احکام اعدام را که در رابطه با دیگر جرایم هم انجام می گیرد جهت ایجاد ترس و وحشت عمومی در جامعه افزایش داده است. طی ۱۶ روز گذشته دست کم ۶۶ نفر اعدام شده اند و از ابتدای سال میلادی احکام اعدام بیش از ۲۱۸ مورد صورت گرفته است (به نقل از ایران اینترنشنال ۱۰ می ۲۳).

این مجموعه یورشهای امنیتی و اعدام ها که عمدتا پس از جنبش انقلابی زن زندگی آزادی، به نیروهای مخالف و فضای عمومی جامعه تحمیل می شود، انگیزه ای شد تا مطلب زیر در چنین شرایطی منتشر شود. زیرا تحمیل انواع خشونتهای امنیتی و ایجاد وحشت بی تردید بر کنش گران و نیروهای فعال مخالف حکومت در داخل یا خارج از کشور تاثیر می گذارد و باعث می شود که انواع «ترس اجتماعی» هم گسترش یابد. تداوم و گسترش پیوسته سرکوب ها می تواند با تغییر نسل ها تبدیل به یک باور عمومی در زندگی طبیعی مردم شود. توجه به این نکته ضروری است که تمکین مردم به پذیرش «شر مطلق» در نظامهای استبدادی جدای از تاثیرات و نتایج سیستم سرکوب در آن جامعه قابل فهم نمی باشد! و به باورم ما یکی از مهمترین دلایلی که هرم قشر خاکستری در ایران نقش تاثیرگزاری بر افول و ظهور جنبش سراسری دارد، به همین موارد بستگی می یابد.

طبق گزارشات ثبت شده، شیوه دستگیری، شکنجه و اعدام (خصوصا) نیروهای کنشگر میدانی از نمونه های آشکار  گسترش خشونت اجتماعی و به همان میزان باعث گسترش ترس اجتماعی در جامعه می شود. دستگاههای امنیتی در جمهوری اسلامی سالها است که رهبران و کنش گران سیاسی داخل یا خارج از کشور را در تورهای امنیتی اسیر می کنند. آنان را ترور یا به شگردهائی دستگیر می کنند و از طریق مصاحبه های تلویزیونی و اشکال پروگاندا به گسترش ترس در بین اپوزیسیون، ایجاد بی اعتمادی و جلوگیری از بلندی جنبش های اجتماعی و اعتراضات عمومی در میان مردم ایران دست یابند. ترور مخالفین، آدم ربائی، شکنجه و زندان و اعدام از بنیانهای استراتژی رژیم های استبدادی از جمله جمهوری اسلامی در مقابل مخالفین خود بوده است که طی پنج دهه توانسته است عامل بی ثباتی در اپوزیسیون و به جلوگیری از اتحاد و همبستگی مبارزات مردم ایران منتهی شود.

انتخاب مطلب زیر اشاره به چنین فهمی از سرکوبهای سیستمی است که جامعه ایران در آن قرار دارد. با بررسی نتایج رویکردهای امنیتی جمهوری اسلامی و زوایای آن که متبادر بر ایجاد ترس و هراس اجتماعی است، نقش قشر خاکستری و تاثیر آن بر جنبش برجسته می شود. هدف ما در این مسیر آشنایی با شخصیت اجتماعی قشر خاکستری است تا شاید از این روش مهار راهبردهای سرکوب جمهوری اسلامی بر کنشگران جنبش های اجتماعی حاصل گردد. و باعث شود تا ترس از مشارکت عمومی از «علت به معلول» تبدیل یابد و یا حضور اقشار خاکستری جامعه با آگاهی به ریشه های ترس اجتماعی و راهکارهای عبور در مبارزات اجتماعی هموار گردد. چنین باد

چرایی ترس های فردی – اجتماعی

ترس در انسان به چه معنی است و انواع آن کدامند؟ ترس چه تاثیری بر شخصیت انسان می گذارد؟ و چه بازتابی در جامعه دارد؟ چگونه شیوه(های) انسداد سیاسی و سرکوب درجمهوری اسلامی به نهادینه کردن ترس می انجامد؟ کدام راهکار می تواند ترس جمعی را مهار نماید؟

می گویند که انسان از بدو حیات خود با ترس همخوانه بود. حتی گفته می شود که «ترس» با «انسان» هم ذات است. با توجه به واقعیت امروز که جامعه ایران در بحرانهای ساختاری به فروپاشی اجتماعی نزدیک می شود؛ «بی اعتمادی، نارضایتی عمومی از وضعیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و ناکارآمدی حکمرانی جمهوری اسلامی ایران»، چشم انداز زندگی طبیعی برای مردم ایران را در ابهام فرو برده است. و این وضعیت منجر به «ترس هائی» گردیده که باعث می شود تا برای حکومت مستبد راهکارهای بقاء با افزودن سرکوبهای امنیتی گسترده و هموار شود. و از این طریق ترس را بر انسان ابدی سازند. همانطور که می توانند فقر و جهل را ابدی نمایند. بخشی از ترسهای «انسان در جامعه ایران» به چنین مواردی مربوط است. نتایج درازمدت چنین چالشی باعث می گردد که ما با انسانی مواجه باشیم که ریشه های ترس در او نهادینه شده و شخصیت او با ترس عجین گشته است. و نسلی چنین «ترسو» آیا می تواند برای تغییر حالات زندگی و زیست اجتماعی خود کنش فعالی داشته باشد؟!

گزاره روانشناسی ترس

ترس کم‌ شدت را «فوبیا» می‌گویند که ترسی اصولاً روان‌شناختی است و ترس‌های نیرومند چیره شونده دیگر را در زمره «ترس وجودی» و «ترس اجتماعی» قرار می‌دهند. «لارس اسوندسن» در کتابی به اسم «فلسفه ترس» آن را «مفروض گرفتن یک موقعیت بد در آینده که زندگی ما را به خطر می‌اندازد» دانسته است (لارس انوردسن – فلسفه ترس با ترجمه خشایار دیهیمی چاپ ۱۳ نشر گمان). «ولادیمیر شلاپنتوخ- (۱۹۲۶-۲۰۱۵ میلادی) جامعه شناس روسی الاصل و استاد جامعه شناسی دانشگاه میشیگان آمریکا، کتاب «نقش ترس و کنترل رسمی در ایجاد نظم و امنیت» را در سال ۲۰۰۶ به رشته تحریر درآورده است. او می‌گوید «ترس یک واکنش منفی و عاطفی نسبت به یک تهدید واقعی یا خیالی و توقع صدمه از آن است».

«ترس» پدیده ای غریزی و امری اجتماعی است

ترس در عین حال که بخشی از شخصیت طبیعی انسان بوده، با ورود او به جامعه هم گسترده گشته است. حتی «ترس» را از ویژگی های تاریخی ایرانیان می دانند. محمدرضا جوادی یگانه جامعه شناس و پژوهشگر خصلتهای فرهنگی در مصاحبه ای تحت نام «ترس گرانیگاه فرهنگ ایرانی و عنصر اساسی شخصیت انسان ایرانی» اشاراتی دارد به چنین خصلتی در ایرانیان. او با اشاره به مطالبی از سفرنامه ها نتیجه می گیرد که عنصر ترس در «مردم ایران» دلایل متعددی دارد که باعث می شود حتی تحول تاریخی تمدن در ایران از عمر کمی برخوردار باشد.

در این رابطه محمد علی همایون کاتوزیان درکتاب «جامعه کوتاه مدت و سه مقاله دیگر…» نشان می‌دهد که: «(چرا در ایران) هیچ تمدن وسیعی نمی‌تواند شکل بگیرد و چرا رودخانه بزرگی در این سرزمین نیست، او نتیجه می گیرد که (در این سرزمین) آبادی‌های کوچک به جای تمدن بزرگ به وجود آمده است. آبادی‌های کوچک هم دائماً از حمله یکدیگر «می‌ترسند» و در ذهنشان شکل گرفته که آنچه دارند، می‌تواند به طرفة ‌العینی از دست برود».

ازعمده‌ترین دلایل تاریخی ترس ایرانی‌ها؛ نا امنی اجتماعی، استبداد، جهل و تربیت اخلاقی ناکارآمد برشمرده اند. «حمله اقوام بیگانه، تعارض بین یکجانشینی و کوچ‌نشینی، بلایای طبیعی مثل خشکسالی، کمبود منابع طبیعی خصوصا محدودیت آب در فلات ایران و…» باعث گشت تا ترس بخشی از شخصیت تاریخی ایرانیان باشد. اگر نگاهی به ادبیات و شعر ایرانیان هم بیاندازیم، خواهیم دید که ترس چگونه بر مفاهیم و واژگان مسلط است! «چند پهلو بودن واژه ها و اشعاری که با تفاسیر متعددی همراه است»، به یک دلیل ناشی از تسلط ترسی است که بر فرهنگ اجتماعی (شاعر و ادیب و خوانندگان و مخاطبین آن) حاکم بود! اما موارد و علل دیگری هم بطور مصداقی در حکومت جمهوری اسلامی به ترس اجتماعی انجامیده است. در این نوشته تلاش می کنیم که با شناخت عوامل و ریشه های عمدتا اجتماعی ترس به درک راهبرد امنیتی- نظامی سرکوب در جمهوری اسلامی  و طرق سرکوبهای فراگیر اجتماعی آشنا شویم.

ترس در جامعه عامل افول تحولات اجتماعی است

ترس در عرصه عمومی عاملی تخریب گر و سد کننده در تحولات جامعه ایران بوده است! خصوصا که جمهوری اسلامی با تکیه بر قوه قهریه توانسته تا ترس در جامعه را نهادینه کند. زیرا «ترس» ریشه ای درونی دارد که درعرصه عمومی به علل سرکوبهای متنوع «فرهنگی- اقتصادی- طبقاتی- اجتماعی- فرهنگی و سیاسی» در حکومت جمهوری اسلامی پیوند می خورد، و بقای آنرا ممکن ساخته است.

در شرایط کنونی که به مرحله گذار می نامیم، عامل ترس در جامعه به درون اکثریت مردم ایران رسوخ دارد و به عللی در چالشهای جدی در عبور از حاکمیت جمهوری اسلامی گره خورده است! ترس و ابعاد ساختاری آن در انسان به چند بخش تقسیم می شود که روانشناسان برای توضیح آن چند پایه قائل هستند؛ آنان ماهیت ترس را مورد بررسی قرار داده اند. ما در اثبات ادعا خود اشاراتی به آن می کنیم.

ترس چیست؟

در یک تعریف عام واکنش ما به ترس در زمانی که احساس می کنیم در خطر هستیم، کمک می کند تا سیستم حفاظتی بدن خودش را برای مواجه با خطر آماده سازد. «به هنگام ترسیدن، تغییرات مختلفی ایجاد می شود که پاسخ ترس را تشکیل می دهند: انتظار آسیب قریب الوقوع، تغییرات ظاهری مانند پریدگی رنگ چهره، گرد شدن چشم، عرق کردن، لرزش، خشک شدن دهان، عوض شدن آهنگ صدا، احساس دلهره، گریه، درجای خود خشک شدن و جنگ یا گریز» مجموعا پاسخهای غریزی ترس را تشکیل می دهند. ترس در آدمی بسیار رایج است. ترسها در تمام رده های سنّی شایع اند. نحوه بروز آنها به سن، تعداد آن ها نسبت به سن و جنسیّت و محتوای آن ها به سن، جنسیّت، قومیّت و فرهنگ و حکومتها (سیاست) بستگی دارد.

آسیب شناسی ترس در قشر خاکستری

در اینجا لازم است تا در رابطه با ابعاد شخصیت قشر خاکستری چند گزاره را مورد توجه قرار دهیم و به دلایل عدم پیوست و کنش جمعی اکثریت خاموش مردم در سپهر عمومی اشاره کنیم. توجه داشته باشیم که بنیان شخصیت قشر خاکستری براساس منافع شخصی قابل توضیح است، اما منافعی که با ترسهای اجتماعی انسان گره می خورد! کسانی که حاضرند تا برای حفظ موقعیت شخصی خود حتی در زیر سلطه رژیم های استبدادی و تمامیت خواه قرار بگیرند، اما برای تغییر در وضع زندگی اجتماعی خطر نکنند! حتی در فواصلی از تاریخ دیده شده که منافع حکومتهای تمامیت خواه با منافع قشر خاکستری گره خورده و آنان برای حفظ منافع شخصی خود به محافظت از حکومت بیدادگر اقدام نموده اند. می شود گفت یک رابطه دیالکتیکی و دوطرفه بین منافع حکومت تمامیت خواه با منافع قشر خاکستری بوجود می آید که زیست یکدیگر را همپوشانی می کنند!

اما همانطور که آمد، تلاش در حفظ وضع موجود یا بی تفاوتی از آنچه در پیرامون انسان می گذرد، پیوند عمیقی با ترس انسانها دارد: نگرانیِ ازدست دادن چیزی یا کسی چون مقام، موقعیت، دارایی، خانواده، دوست و مانند آنها از آن جمله هستند. به همین دلیل ترس از فقر و ترس از دست دادنِ فرصت های اقتصادی و منزلت اجتماعی موجب می شود که اشخاص به حفظ موقعیت موجود بیاندیشند و به سادگی برای تغییر شرایط خود خطر نکنند. پس ماهیت قشرخاکستری در بستر چنین کشاکش روانی قابل توضیح است! ترس «از دست رفتن هرآنچه که دارم»، اجازه کنش فعال فرد در محیط اجتماعی را از او می گیرد.

نقش جهل مرکب در نهادینه شدن ترس در انسان

مبنای دیگر ترس در قشر خاکستری جهل مرکب است (جهل مرکب یعنی اعتقاد داشتن بر ماهیت چیزی بطوری که این اعتقاد خلاف ماهیت آن باشد). اما جهل مرکب در شخصیت قشر خاکستری ندانستن نیست، بلکه «اقدامی آگاهانه در برگزیدن سمت غلط تاریخ است، که با نادیده انگاری عوامل بحران برای حفظ موقعیت و منافع شخصی» صورت می گیرد. هم اکنون در جامعه ایران مشاهده می شود که قشر خاکستری بیشترین نیروی هرم اجتماعی را تشکیل می دهد! آنان در این تصور که ازحل معضلات جامعه خویش ناتوانند، به جای مشارکت اجتماعی و همسازی در برنامه ریزی جهت رفع مشکلات اجتماعی، فرافکنی می کنند و ریشه های عقب ماندگی را به دیگری نسبت می دهند. برابر بحرانهای اجتماعی سکوت می کنند، از کنش فعال پرهیز می کنند، از روابط شخصی در ورود به لایه های بحران زا بهره می گیرند، و به دنبال کسب منافع روزمره تن به فساد، اختلاس، همیاری و همسازی با نهادهای قدرت مستبد می دهند.

انسان در جامعه مستبد هم ذات ترس می شود. انسان ترسو بی نهایت محافظه کار می شود. محافظه کاری کمک می کند که فرد زندگی در دور باطل را تکرار نماید. حفظ وضع موجود تبدیل به یک راهبرد می شود، به این معنا که فرد محافظه کار خطرپذیر نیست و فعالیتهای اجتماعی خود را نمی خواهد با خطر دنبال کند.

عوامل موثر در نهادینه کردن ترس در قشر خاکستری

اگر جامعه ای زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود را بر مدار ترس بنیان نهد، با عارضه بی اعتمادی مواجه می گردد. ترس خوره اعتماد عمومی است. بی اعتمادی درجایی به وجود می آید که انسان ها زندگی خود را با ترس و لرز اداره می کنند. از طرف دیگر درجامعه ای چون ایران که آزاد اندیشی و شفاف سازی اطلاعات وجود ندارد، بی اعتمای رشد سریعی می یابد.

طرفه آنکه وابستگی ازمیوه های تلخ ترس است. جامعه اگر نتواند بر روی پای خود بایستد و مستقل تصمیم بگیرد تا مشکلات خود را حل نماید، به سمت وابستگی به قدرت مستقر می رود. برای همین نظامهای استبدادی و تمامیت خواه تلاش می کنند که اکثر مردم به نهادهای قدرت وابسته شوند. بلحاظ فرهنگی- اقتصادی یا سیاسی حوزه های مستقل مسدود می شود. جامعه مدنی که مرجع و منبعی برای تشخیص استقلال ملت از دولت است، بسیار ضعیف و ناتوان می گردد. پس اموری چون وابستگی، بی هویتی و از دست دادن استقلال، دربسترترس، جهل و نفع تحقق پیدا می کند. که یکی ازمشخصه های بارز شخصیت بخش خاکستری مردم ایران است.

اگر درجامعه ترس حاکم باشد، میزان رشد فکری، معرفتی، شخصیتی و اخلاقی آن جامعه کند می شود. ترس و ارعاب تعامل و تعادل جامعه را به هم می ریزد. درجامعه وحشت زده نمی توان به آرامش، معرفت ومعنویت دل بست. زیرا پایه بالا آمدن ترس در جامعه مصادف با ریزش ارزشهای انسانی- اجتماعی در آن جامعه است!

افزایش کین ونفرت ازمشخصه های بارزجوامع گرفتارترس وهراس است. چگونه می توان با وجود حاکمیت رعب وهراس جامعه ای عاری ازکین ودشمنی داشت. ترسیدن و ترساندن تعادل جامعه را ازبین می برد و مردم را بحران زده وبی قید و بند بارمی آورد. درچنین جامعه ای نمی توان درانتظار ارتقاء سطح مسئولیت، اخلاق، دوستی ومهرورزی مردم بود. یکی ازمعیارهای خوب یک جامعه سالم، افزایش مهر ورزی، نوع دوستی و حس مسئولیت مردم نسبت به یکدیگراست. در شرایط کنونی که بیش از ده ها هزار نفر از مردم مخالف جمهوری اسلامی در زندانها بسر می برند و صدها نفر اعدام و کشته شده اند، عدم کنش اکثریت خاموش نمیتواند موجه باشد.

دریک جامعه ایده آل میزان کینه، دشمنی، تفرقه، ترور، نفرت و زورگویی به حداقل خود می رسد. مردم به حقوق یکدیگر احترام می گذارند، کارها با همدلی وهمبستگی حل می شود، ازافراد ناتوان وضعیف گره گشایی می شود و آزادی مردم دربیان نظر و دیدگاه خویش با رعایت نزاکت و اخلاق تامین می گردد.

درجامعه محکومِ و زیر سلطه، ترس وهراس فشارهای روانی مردم بیشتر می شود. درچنین جامعه ای بحران فکری و ناامنی افزایش می یابد، مردم ازیکدیگرمی ترسند وبا آشوب های فکری و خیالی فراوانی مواجه می شوند. جامعه نا امن نمی تواند آرامش داشته باشد، زیرا که رفاه و آسایش بدون امنیت قابل توجیه نیست. ناامنی هزینه های جامعه را به شدت بالا می برد و استفاده ازقفل و زنجیر، حصار و بارو وهزینه های امنیتی دیگرافزایش می یابد. مردم درمحیط ناامن نمی توانند خانه وکاشانه خود را ترک کنند و با خیال راحت به مسافرت بروند. درچنین جامعه ای، دزدی، کیف قاپی، آدم ربایی، هرج ومرج ، کلاه برداری، جعل وتجاوز به جان و مال وحقوق مردم بیشتر وجود دارد.

یکی دیگر از آثار ترس آزمندی است. آنکه از فقر و بدبختی می ترسد، مدام بردارایی خویش می افزاید. جمهوری اسلامی با شگردهای متفاوتی سعی می کند که جامعه را حریص و آزمند نگاه دارد. صف های طولانی خرید مایحتاج عمومی و روزانه، ثبت نامهای ماهانه و سالانه جهت خرید خودرو، وام مسکن یا لوازم خانگی و…. همگی ابزار ننگین و نهفته حکومت برای حفظ احساس آزمندی مردم است.

 آدم حریص همیشه نگران ازدست دادن دارایی خویش است و به همین دلیل تلاش می کند با انباشتن ثروت بر ترس اجتماعی خود فائق آید. فرد تصور می کند که با انباشتن ثروت به توانگری می رسد و بر ترس مجهول خود غلبه  می کند. خیلی از مردم در خانه های خود انباری از مواد غذائی و مصرفی را انباشته اند. تا از ترس کمبود آن در محدودیت نباشند. دروغ و ریا دو صفت اخلاقی زشت انسانی اند که درمحیط های رعب و ترس رشد می یابند. نفاق درمحیط های نا امن وهراس بیشتر است. آثار زیانبار تملق، چاپلوسی، دروغ و ریا باعث می گردد تا جامعه از رشد و توسعه متوازن عقب بماند. آرامش وامنیت فکری واخلاقی و روانی در جامعه نمی تواند با وجود اینگونه صفات اخلاقی زشت بوجود آید. و راهکار آن رعایت حقوق شهروندی، گسترش آزادی بیان و نشر و گستراندن دموکراسی است. که به کاهش رعب وهراس و دروغ می انجامد.

ترس با زورگویی پیوند عمیقی دارد.  بی تردید هرجایی که زورگویی، ظلمت و حق کشی حاکم است، ترس نیز درآنجا حاکم است، چرا که بدون زورگویی ونشان دادن دندانِ قدرت دلیلی بر ترسیدن وجود ندارد. معمولا درمحیط آزاد اندیشی زمینه ای برای زورگویی دیده نمی شود.این درحالی است که درجامعه ای که با زور و قلدری اداره می شود، زندگی مردم با ترس وهراس همراه خواهد بود. نظام تک سالار با زورگویی و ستمکاری ترس را در دل مردم حاکم می کند و مردم هم شجاعت، آزاد منشی و استقلال فکر و نظر خود را از دست می دهند. درواقع اگر ترس وزورگویی نباشد، دوام حکومت غیردموکراتیک و تمامیت خواه ممکن نخواهد بود. ترس محصول عمده مزرعه استبداد و زورگویی است.

قدرت نیز ازعوامل مهم ترس است. عظمت مقام و تاثیرگذاری آن بر زندگی «افرادِ مادون» امری معمول است. برندگی وگیرایی قدرت بسیارقوی است و به شدت زندگی انسان ها را تحت تاثیرخود قرارمی دهد. هرچه قدر مقام افراد بالاتر باشد، به همان نسبت اثرگذاری آن بیشتر می شود. افراد قدرتمند با استخدام نیروی دیگران به میزان اقتدار خویش می افزایند. ترسِ ازدست دادن منبع درآمد، برکناری از کار و ازدست دادن موقعیت اجتماعی به عدم تعادل رابطه قوی وضعیف منجرمی شود. بی توجه و بی تفاوت به قانون در چنین جامعه رشد به مراتب بیشتری دارد. معمولا افراد قوی تر شیفته قدرت خویش می شوند و از ذلت و بندگی دیگران خوشنود می گردند.

کافی است تا برای درک مفاهیم و گزاره های بالا به نوع عملکرد نهادهای قدرت در جمهوری اسلامی و خصوصا با ماهیت ولایت مطلقه فقیه و نقش تاثیرگذار و قدرت مدار آن بر ایجاد ترسهای رایج در جامعه اندیشه کنیم تا میزان عقب ماندگی جامعه و قشر خاکستری در این وادی را محاسبه نماییم.

اگر جامعه ای می خواهد ازرشد کافی، موزون و متعادلی برخوردارشود، چاره ای جز احترام به آزادی بیان ونشر، ایجاد نهاد های مدنی، فکری، معرفتی، برقراری دموکراسی و حقوق شهروندی، رعایت عدالت و حفظ کرامت وشخصیت انسانی  ندارد. درمحیط ترس وارعاب نمی توان به رشد متعادل وهمه جانبه اندیشید و از کرامت وعزت نفس انسانی حمایت کرد. اگرچرخ جامعه ای برمداربی اعتمادی حرکت کند، آن جامعه با مشکلات عدیده ای روبرومی گردد. اعتماد از نیازهای بنیادی هرجامعه است. بدون داشتن اعتماد نمی توان جامعه ای سالم و با نشاط داشت. حاکمیت ترس، اعتمادعمومی را کم رنگ تر می سازد. درچنین جامعه ای، مردم ازسایه خویش نیزمی ترسند. جامعه ای که از بی اعتمادی رنج می برد، نمی تواند زندگی آرام و امنی داشته باشد.

به همین دلایل بیداری، هوشیاری و آگاهی باعث کم شدن ترس انسان می گردد. اگرمنبع ترس آشکارشود، انسان ترس خود را می تواند مدیریت می کند. انسانی که نمی داند پشت دیوار چه چیزی قراردارد، خوف و نگرانیش بیشتر می گردد. اما با آگاهی برمنبع ترس به راحتی می تواند ازعهده آن برآید.

۱۰ می ۲۰۲۳

برای انتشار در شبکه های اجتماعی

مقالات بیشتر از این نویسنده را می‌توانید با کلیک روی نام ایشان مشاهده کنید.

تازه ترین

قطعنامه جدید پارلمان اروپا درباره وضعیت حقوق بشر و تشدید سرکوب زنان در ایران؛ در حد شکنجه است

قطعنامه جدید پارلمان اروپا درباره وضعیت حقوق بشر و تشدید سرکوب زنان در ایران؛ در حد شکنجه است

پارلمان اروپا در قطعنامه‌ای که در روز پنجشنبه ۲۸ نوامبر (۸ آذر) تصویب شد، تشدید سرکوب زنان و وخامت وضعیت حقوق بشر در ایران را محکوم کرد. سرکوب «فزاینده و سیستماتیک زنان» در ایران این قطعنامه به شدت نقض حقوق زنان توسط جمهوری اسلامی ایران و پلیس «اخلاق» (گشت ارشاد) آن...

همزمانی پدیده های ناهمزمان در متد دیالکتیک چگونه ممکن است

همزمانی پدیده های ناهمزمان در متد دیالکتیک چگونه ممکن است

بررسی انتخابات آمریکا و حکومت جمهوری اسلامی برگرفته از اقتصاد سیاسی بخش نخست پیش مقدمه همزمانی پدیده‌های ناهمزمان به وضعیتی اشاره دارد که در آن، رویدادها یا پدیده‌هایی که ذاتاً به صورت مستقل و در زمان‌های متفاوت رخ می‌دهند، به گونه‌ای با یکدیگر مرتبط یا همزمان درک...

برعلیه فراموشی

برعلیه فراموشی

گزارشی از وضعیت کنونی خانواده‌های دادخواه آبان ۱۳۹۸ در ایران و شرایط فعلی زندانیان سیاسی مرتبط با این اعتراضات گزارش زیر به بررسی وضعیت کنونی خانواده‌های دادخواه آبان ۱۳۹۸ در ایران و شرایط فعلی زندانیان سیاسی مرتبط با این اعتراضات می‌پردازد. این گزارش همچنین به تحلیل...

0 Comments

0 Comments