شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

انقلاب، قدرت، خشونت و حق دفاع مشروع – محمود عاشوری

2023-01-11

نوشته ای دیگر از محمود عاشوری

Comments

سه واژه اول از یک جنسند و عموما همراه یکدیگر بکار‌ میروند. آخری اما از جنس دیگری است و بیشتر از اینکه بار سیاسی داشته باشد واژه ای حقوقی است.

این متن در نظر دارد ابتدا به تشریح هر چهار واژه بپردازد و ارتباط سه واژه نخست را بررسی کرده و سعی کند ارتباط واژه چهارم را با سه واژه اول اگر ارتباطی وجود داشته باشد بیان کند. سپس نسبت به شرایط کنونی جنبش انقلابی ایران آنها را در رابطه با موقعیت انقلابی کنونی بحث و تحلیل کند.

انقلاب به معنی دگرگونی سیستم است. دگر گونی سیستم سیاسی، قضایی، آموزش و پرورش و اگر با انقلابی عمیق و اجتماعی روبرو باشیم دگرگونی ارزشهای اجتماعی و فرهنگی نیز از اهداف اصلی انقلاب خواهد بود.

قدرت به معنی اعمال عملی ارزشهای سیاسی و قضایی آموزشی و اجتماعی دستگاه حاکم بر جامعه و یا  در مواردی استثنایی جامعه بر قدرت حاکم میباشد. قدرت عموما جمع اراده افراد یک جامعه میباشد. در جوامع دمکراتیک قدرت حاکم نماد اراده مردم و در جوامع استبدادی و توتالیتر قدرت نماد حاکمیت یک اقلیت بر اکثریت میباشد.

خشونت یکی از ابزار اعمال قدرت است برای به فعل درآوردن ارزشهای یک سیستم چه در حاکمیت باشد و یا نباشد. خشونت در جوامع دمکراتیک اکثرا حقوقی، فردی و غیر سیاسی است حال آنکه در جوامع استبدادی و توتالیتر خشونت جدای از اینکه  حقوقی و فردی است اکثرا سیاسی و جمعی میباشد.

دفاع مشروع واژه ای غیر سیاسی و عموما حقوقی است که بنا به شرایطی استثنایی بار سیاسی پیدا میکند. دفاع مشروع عموما حقی فردی برای دفاع از چیز و یا حقوقی است که در جامعه به او داده و برای او تعریف کرده است. این حق وقتی جمعی میشود بار سیاسی پیدا میکند. این واژه به این خاطر با سه واژه قبل همخوانی ندارد چون کاربرد عمومی و جمعی آن در جنبش رفرمیستی و اصلاح طلبی است نه جنبشی انقلابی.

ارتباط سه واژه انقلاب، قدرت و خشونت

این سه واژه در زمان انقلاب و یک جنبش انقلابی رابطه ای گسست ناپذیر و تنگاتنگ با هم دارند. انقلاب جنبش و حرکتی اجتماعی و مردمی برای گرفتن قدرت از سیستم استبدادی است. قدرت در جامعه یا با رای جابجا میشود یا با انقلاب. زمانی که امکان جابجایی قدرت با رای یا رفرم امکانپذیر نشد خشونت برای نگهداری آن و یا بعنوان یکی از ابزار جابجایی آن برای انقلابیون به میدان میآید.

قدرت برای جنبش اسلام سیاسی ابزاری است برای پیاده کردن شریعت و قوانین اسلام بر جامعه مدرن امروز و گسترش آن به سراسر جهان با هر وسیله ممکن. جنبش اسلام سیاسی خیلی واضح هم رابطه انقلاب و هم رابطه خشونت را با قدرت چه در زمانی که در قدرت باشد و چه زمانی که در حال گرفتن قدرت باشد معلوم میکند. امام، ولی فقیه، مفتی و یا چیز دیگری حکم میدهد و انقلابیون مبارز و یا پاسداران حکومت و یا داعشی آن را اعمال می‌کنند. در این ایدئولوژی ضد بشری برای اعمال  خشونت نه  حدی دارد و نه معیاری. برای گرفتن قدرت و نگهداری آن همه چیز توجیه پذیر است. ارزشهای جنبش اسلام سیاسی از ایدئولوژی ضد انسانی و بغایت غیر دمکراتیک آن نشات می‌گیرد. زمانی که در قدرت نیست توسط  یک آخوند حکم قتل کسروی صادر می‌شود و این حکم توسط انقلابیون فداییان اسلام به اجرا در میآید. اعمال خشونت یک جنبش  انقلابی بر اساس ارزشهای آن جهت اعماق قدرت زمانی که در قدرت نیست انجام میگیرد. مثالهای اعمال خشونت جهت رسیدن به قدرت در زمان جنبش انقلابی ۵۷ و همچنین بعد از آن جهت نگهداری قدرت آنقدر زیادند که نیازی به ابراز آنها نیست.

قدرت برای جنبش انقلابی مارکسیستی نیز ابزاری است برای عملی کردن ارزشهای این ایدئولوژی. ارزشهایی چون نابودی سرمایه، رهایی از قید استثمار و یا برابری انسانها و رهایی طبقه کارگر از کار مزدی را میتون نام برد. خشونت برای رسیدن به قدرت و همچنین نگه داری آن امری مباح و جایز است. قدرت در این جنبش نه بر اساس تصمیم و اراده دمکراتیک مردم بلکه بر اساس ارزشهای فوق مردمی توسط یک حزب سیاسی گرفته شده و اعمال می‌شود.

فرایند به قدرت رسیدن در این دو جنبش انقلابی هر دو بر اساس ارزشهایی تغییر ناپذیر بنیان شده و بر اساس روشهای ایدئولوژیک خشونت آمیز تغییر ناپذیر نیز اعمال می‌شوند. مقایسه ایندو البته در اینجا تنها در زمینه قدرت و خشونت و معیارهای اعمال كآن بود نه در زمینه های دیگر.

اکنون که رابطه سه واژه اساسی در علوم سیاسی را در دو جنبش سنتا انقلابی بیان کردیم این سوال پیش می آید که رابطه آنها در جنبشهی انقلابی دمکراتیک و آزادیخواهی چیست؟ و سوال اساسی در مقابل جنبش انقلابی کنونی پیش میآید که رابطه آنها در جنبش کنونی ما چیست؟ اکنون که دیگر جهان عصر انقلابات خشونت آمیز را پشت سر گذاشته و جامعه ما با یک انقلاب تمام عیار روبروست، هنوز بررسی رابطه این سه واژه در مورد انقلاب جاری محلی از اعراب دارد؟ آیا انقلاب جاری ما تافته ای جدابافته از انقلابات گذشته است یا اينکه مجبور به اعمال خشونت جهت گرفتن قدرت و یا شاید نگوییم مجبور به اعمال خشونت بلکه مبلغ آن باید باشد؟ اینها سوالاتی اساسی است در مورد انقلاب جاری که نیروهائی که مدعی حضور و تاثیر‌گذاری در آن هستند مجبور به پاسخگویی به آنها هستند. آیا غیر متعارف بودن رژیم و به عقب راندن جامعه توسط او اگر نه به قرنها پیش بلکه به دهه ها پیشتر ما را مجبور از بکار بردن ابزار انقلابات دهه ها پیش برای گرفتن قدرت از او میکند؟ آیا بکار بردن خشونت در انقلابات کنونی با رژیمی نامتعارف امری جایز است؟ آیا واژه دفاع مشروع واژه ای نیست  که از جنبش اصلاحات به ما به ارث رسیده باشد؟ اگر چنین است مانند بدور ریختن همه چیز جنبش اصلاحات بایستی این واژه را نیز در موقعیت کنونی بدور انداخت؟

هر انقلابی در مراحل مختلف آن تا گرفتن قدرت و تثبیت از روشهای بنیادی اعتقادی خود برای پیروزی پیروی می‌کند. در دوران انقلاب نیروهای متقابل در جنگ گرفتن و یا نگهداری قدرت به بنیانی ترین ارزشهای اعتقادی خود تکیه میکنند. شاید در زمانی که جامعه در حال سکون و آرامش قرار دارد هم نیروی در قدرت و هم نیروی اپوزیسیون چهره مردم پسند و مهربان و آرامی از خود نشان دهند اما زمانی که بحث جدی از دست دادن قدرت و یا بدست آوردن آن مطرح میشود همه به اصل خود رجوع میکنند. اصل اسلام سیاسی را که همه ما بیش از چهل سال است با گوشت و پوست خود تا نهایت آن لمس کرده ایم سوال اما اینجاست که اصل ما به ما چه میگوید؟ در زمانی که در خیابان ما را به گلوله میبندند ما هم به اصل خود باز میگردیم. در زمانی که خواهران و مادران و دختران ما را در خیابانها و زندانها با دهها روش آزار و اذیت میکنند ما مجبور به برگشت به اصل خود هستیم. 

تا کی باید سرهای مان بالای دار با طناب و تن هایمان بسته به دار با گلوله جان دهد و اگر یک در هزار عمل به مثل انجام دادیم به اعمال خشونت متهم شویم؟ تا کی باید در خیابان تیر و باتوم بخوریم و ماشین از رویمان رد شود اما وقتی خواستیم یک درصد جواب به مثل دهیم هزار تا اما و اگر بشنویم؟  تا کی باید عزیزترین و نابغه ترین فرزندانمان را در امن‌ترین مکان های یک مملکت از پشت بام به پایین پرت کنند اما برای حفظ مسالمت آمیز بودن جنبش مان سکوت کنیم؟ ما همانند تمام انسانهای متمدن جهان امروز چندین بار در چهل و اندی سال گذشته با روشهای مختلف مسالمت آمیز در نهابت مدنیت سعی در احقاق حقوق تعریف شده و مشروع خود بوده ایم؟  رژیم ددمنش حاکم که وصله ای بغایت ناجوی با انسان امروز و مدنیت جوامع بشری است انقلاب و بکارربردن روشهای غیر معمول انسان متمدن امروز را به ما تحمیل کرده است. تسلیم شدن، کنار آمدن، مسالمت آمیز برخورد کردن با این جنبش متوحش سرتا پا ارتجاع و عقب مانده و ویرانگر انسان و طبیعت و زندگی به معنای نابودی کامل اول ملت ما و کشور ما و دوم خاورمیانه و شاید سوم جهان است. راهی دیگر برای ما باقی نمانده است. کسانی که حرف از روش مسالمت آمیز با این بختک توحش میزنند در حقیقت دارند به گسترش توحش اسلام سیاسی و تسلیم یک ملت و در نهایت تمام انسانهای متمدن امروز و تمام دست آوردهای تا کنونی آن کمک میکنند. آیا این دلایل مجوز روی آورن به خشونتی لجام گسیخته را میدهد؟

آیا جواب به مثل ندادن بخاطر رعایت معیارهای اخلاقی است یا مصلحت جنبش یا نبود نیرو؟

جواب به مثل دادن یا ندادن ما بخاطر رعایت هر سه معیاررفوق است.

جنبش انقلابی ما جنبشی دمکراتیک، آزادیخواه و برابری طلب است. این جنبش بر اساس مترقی ترین حقوق انسان امروز بنا شده است.  در زمانی که در حال جنگ با سلاح و تهاجم در خیابان با نیروهای رژیم جهت تسخیر آن هستیم ما ملزم به رعایت قوانین انسانی و حقوق بشریم. تقابل به مثل با رعایت این قوانین حق مسلم ماست. روش جنگ ما در خیابان جهت تسخیر آن اول به استراتژی جهت شکست دشمن و دوم رعایت حقوق انسانها در زمان جنگ بستگی دارد. هدف ما اول از کار انداختن دستگاه سرکوب در هر جا و دوم تسخیر مراکز بسیج و سپاه و نیروهای انتظامی، تسخیر هر آنچه مرکز سرکوب میباشد و در نهایت تسخیر محلات و شهرها میباشد. اعدام انقلابی قضات دادگاه‌های که جوانان بی گناه ما را به اعدام‌ محکوم کرده اند و در دادگاه‌های افکار عمومی مردم به مرگ محکوم شده اند یکی از ابزار از کار انداختن مراکز سرکوب و کشتار میباشد. مجازات سران و عاملان کشتار مردم یکی از حقوق ملت ماست. تا زمانی که توانستیم این مجازاتها را در یک دادگاه عادلانه با رعایت حقوق‌ متهم بر گزار کنیم دادگاه افکار عمومی‌ مردم رای مجازات را صادر میکند. تعرض و حمله به نیروهای سرکوب در خیابان با کوکتل مولوتوف و آتش زدن مراکز آنها یکی از حقوق اولیه مردم ماست. ما در اولین فرصتی که دستگاه سرکوب را از کار انداختیم به روش مسالمت آمیز مبارزه روی خواهیم آورد. زمانی که رژیم از اعدام دست کشید ما نیز این کار را خواهیم کرد. تا زمانی که او در خیابان به ما گلوله نزد ما نیز تظاهرات مسالمت آمیز بر گذار خواهیم کرد. تا زمانی که رژیم مانند تمام رژیم‌های متعارف به ما اجازه برگزاری تظاهرات میلیونی مسالمت آمیز داد استفاده از این حقوق را ما برای خود محفوظ نگه داشته و هر زمان مصلحت جنبش ایجاب کند از این حقوق استفاده خواهیم‌ کرد.

رابطه حق دفاع مشروع با سه واژه انقلاب و قدرت و خشونت از نظر ما اینگونه تعریف میشود:

حق دفاع مشروع در بطن خود ماهیتی تهاجمی دارد برای گذار از جمهوری اسلامی و سرنگونی کامل آن. دفاع مشروع تاکتیکی است در استراتژی انقلاب و تسخیر قدرت. این تاکتیک هر زمانی که ضرورت انقلاب ایجاب کرد با رعایت تمام قوانین جنگی و حقوق بشری جای خود را به تاکتیک خشونت خواهد داد و بر عکس. حق  استفاده از روشهای  دفاعی و یا تهاجمی و خشونت آمیز را جنبش ما تا پیروزی نهایی برای خود محفوظ نگه می دارد.

زنده باد انقلاب “زن، زندگی، آزادی”

سرنگون باد رژیم استبدادی حاکم

محمود عاشوری  ۱۸ دیماه ۱۴۰۱

برای انتشار در شبکه های اجتماعی

مقالات بیشتر از این نویسنده را می‌توانید با کلیک روی نام ایشان مشاهده کنید.

تازه ترین

برعلیه فراموشی

برعلیه فراموشی

گزارشی از وضعیت کنونی خانواده‌های دادخواه آبان ۱۳۹۸ در ایران و شرایط فعلی زندانیان سیاسی مرتبط با این اعتراضات گزارش زیر به بررسی وضعیت کنونی خانواده‌های دادخواه آبان ۱۳۹۸ در ایران و شرایط فعلی زندانیان سیاسی مرتبط با این اعتراضات می‌پردازد. این گزارش همچنین به تحلیل...

عدم موافقت با آزادی مشروط و مرخصی کارگر زندانی داود رضوی

عدم موافقت با آزادی مشروط و مرخصی کارگر زندانی داود رضوی

داود رضوی عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد که در ۵ مهرماه سال ۴۰۱ با یورش ماموران امنیتی بازداشت و در بیدادگاه انقلاب به ۵ سال حبس محکوم شده است بعد از سپری شدن ۲۶ ماه از حبس، با پیگیری خانواده و خود ایشان برای آزادی مشروط و همچنین مرخصی، دادستان با آزادی...

نگرانی از وضعیت سلامتی ابراهیم مددی، کارگر زندانی

نگرانی از وضعیت سلامتی ابراهیم مددی، کارگر زندانی

ابراهیم مددی، از اعضای موثر سندیکای کارگران شرکت واحد، که از سال ۱۳۸۴ به دلیل فعالیت در دفاع از حقوق کارگران بارها بازداشت و زندانی شده است، در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۳ مجدداً بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. مددی پیش‌تر به خاطر نقشش در بازگشایی سندیکا با اتهاماتی مانند...

0 Comments

0 Comments