شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

انقلاب، قدرت، خشونت و حق دفاع مشروع   – محمود عاشوری

انقلاب، قدرت، خشونت و حق دفاع مشروع – محمود عاشوری

سه واژه اول از یک جنسند و عموما همراه یکدیگر بکار‌ میروند. آخری اما از جنس دیگری است و بیشتر از اینکه بار سیاسی داشته باشد واژه ای حقوقی است.

این متن در نظر دارد ابتدا به تشریح هر چهار واژه بپردازد و ارتباط سه واژه نخست را بررسی کرده و سعی کند ارتباط واژه چهارم را با سه واژه اول اگر ارتباطی وجود داشته باشد بیان کند. سپس نسبت به شرایط کنونی جنبش انقلابی ایران آنها را در رابطه با موقعیت انقلابی کنونی بحث و تحلیل کند.

انقلاب به معنی دگرگونی سیستم است. دگر گونی سیستم سیاسی، قضایی، آموزش و پرورش و اگر با انقلابی عمیق و اجتماعی روبرو باشیم دگرگونی ارزشهای اجتماعی و فرهنگی نیز از اهداف اصلی انقلاب خواهد بود.

قدرت به معنی اعمال عملی ارزشهای سیاسی و قضایی آموزشی و اجتماعی دستگاه حاکم بر جامعه و یا  در مواردی استثنایی جامعه بر قدرت حاکم میباشد. قدرت عموما جمع اراده افراد یک جامعه میباشد. در جوامع دمکراتیک قدرت حاکم نماد اراده مردم و در جوامع استبدادی و توتالیتر قدرت نماد حاکمیت یک اقلیت بر اکثریت میباشد.

خشونت یکی از ابزار اعمال قدرت است برای به فعل درآوردن ارزشهای یک سیستم چه در حاکمیت باشد و یا نباشد. خشونت در جوامع دمکراتیک اکثرا حقوقی، فردی و غیر سیاسی است حال آنکه در جوامع استبدادی و توتالیتر خشونت جدای از اینکه  حقوقی و فردی است اکثرا سیاسی و جمعی میباشد.

دفاع مشروع واژه ای غیر سیاسی و عموما حقوقی است که بنا به شرایطی استثنایی بار سیاسی پیدا میکند. دفاع مشروع عموما حقی فردی برای دفاع از چیز و یا حقوقی است که در جامعه به او داده و برای او تعریف کرده است. این حق وقتی جمعی میشود بار سیاسی پیدا میکند. این واژه به این خاطر با سه واژه قبل همخوانی ندارد چون کاربرد عمومی و جمعی آن در جنبش رفرمیستی و اصلاح طلبی است نه جنبشی انقلابی.

ارتباط سه واژه انقلاب، قدرت و خشونت

این سه واژه در زمان انقلاب و یک جنبش انقلابی رابطه ای گسست ناپذیر و تنگاتنگ با هم دارند. انقلاب جنبش و حرکتی اجتماعی و مردمی برای گرفتن قدرت از سیستم استبدادی است. قدرت در جامعه یا با رای جابجا میشود یا با انقلاب. زمانی که امکان جابجایی قدرت با رای یا رفرم امکانپذیر نشد خشونت برای نگهداری آن و یا بعنوان یکی از ابزار جابجایی آن برای انقلابیون به میدان میآید.

قدرت برای جنبش اسلام سیاسی ابزاری است برای پیاده کردن شریعت و قوانین اسلام بر جامعه مدرن امروز و گسترش آن به سراسر جهان با هر وسیله ممکن. جنبش اسلام سیاسی خیلی واضح هم رابطه انقلاب و هم رابطه خشونت را با قدرت چه در زمانی که در قدرت باشد و چه زمانی که در حال گرفتن قدرت باشد معلوم میکند. امام، ولی فقیه، مفتی و یا چیز دیگری حکم میدهد و انقلابیون مبارز و یا پاسداران حکومت و یا داعشی آن را اعمال می‌کنند. در این ایدئولوژی ضد بشری برای اعمال  خشونت نه  حدی دارد و نه معیاری. برای گرفتن قدرت و نگهداری آن همه چیز توجیه پذیر است. ارزشهای جنبش اسلام سیاسی از ایدئولوژی ضد انسانی و بغایت غیر دمکراتیک آن نشات می‌گیرد. زمانی که در قدرت نیست توسط  یک آخوند حکم قتل کسروی صادر می‌شود و این حکم توسط انقلابیون فداییان اسلام به اجرا در میآید. اعمال خشونت یک جنبش  انقلابی بر اساس ارزشهای آن جهت اعماق قدرت زمانی که در قدرت نیست انجام میگیرد. مثالهای اعمال خشونت جهت رسیدن به قدرت در زمان جنبش انقلابی ۵۷ و همچنین بعد از آن جهت نگهداری قدرت آنقدر زیادند که نیازی به ابراز آنها نیست.

قدرت برای جنبش انقلابی مارکسیستی نیز ابزاری است برای عملی کردن ارزشهای این ایدئولوژی. ارزشهایی چون نابودی سرمایه، رهایی از قید استثمار و یا برابری انسانها و رهایی طبقه کارگر از کار مزدی را میتون نام برد. خشونت برای رسیدن به قدرت و همچنین نگه داری آن امری مباح و جایز است. قدرت در این جنبش نه بر اساس تصمیم و اراده دمکراتیک مردم بلکه بر اساس ارزشهای فوق مردمی توسط یک حزب سیاسی گرفته شده و اعمال می‌شود.

فرایند به قدرت رسیدن در این دو جنبش انقلابی هر دو بر اساس ارزشهایی تغییر ناپذیر بنیان شده و بر اساس روشهای ایدئولوژیک خشونت آمیز تغییر ناپذیر نیز اعمال می‌شوند. مقایسه ایندو البته در اینجا تنها در زمینه قدرت و خشونت و معیارهای اعمال كآن بود نه در زمینه های دیگر.

اکنون که رابطه سه واژه اساسی در علوم سیاسی را در دو جنبش سنتا انقلابی بیان کردیم این سوال پیش می آید که رابطه آنها در جنبشهی انقلابی دمکراتیک و آزادیخواهی چیست؟ و سوال اساسی در مقابل جنبش انقلابی کنونی پیش میآید که رابطه آنها در جنبش کنونی ما چیست؟ اکنون که دیگر جهان عصر انقلابات خشونت آمیز را پشت سر گذاشته و جامعه ما با یک انقلاب تمام عیار روبروست، هنوز بررسی رابطه این سه واژه در مورد انقلاب جاری محلی از اعراب دارد؟ آیا انقلاب جاری ما تافته ای جدابافته از انقلابات گذشته است یا اينکه مجبور به اعمال خشونت جهت گرفتن قدرت و یا شاید نگوییم مجبور به اعمال خشونت بلکه مبلغ آن باید باشد؟ اینها سوالاتی اساسی است در مورد انقلاب جاری که نیروهائی که مدعی حضور و تاثیر‌گذاری در آن هستند مجبور به پاسخگویی به آنها هستند. آیا غیر متعارف بودن رژیم و به عقب راندن جامعه توسط او اگر نه به قرنها پیش بلکه به دهه ها پیشتر ما را مجبور از بکار بردن ابزار انقلابات دهه ها پیش برای گرفتن قدرت از او میکند؟ آیا بکار بردن خشونت در انقلابات کنونی با رژیمی نامتعارف امری جایز است؟ آیا واژه دفاع مشروع واژه ای نیست  که از جنبش اصلاحات به ما به ارث رسیده باشد؟ اگر چنین است مانند بدور ریختن همه چیز جنبش اصلاحات بایستی این واژه را نیز در موقعیت کنونی بدور انداخت؟

هر انقلابی در مراحل مختلف آن تا گرفتن قدرت و تثبیت از روشهای بنیادی اعتقادی خود برای پیروزی پیروی می‌کند. در دوران انقلاب نیروهای متقابل در جنگ گرفتن و یا نگهداری قدرت به بنیانی ترین ارزشهای اعتقادی خود تکیه میکنند. شاید در زمانی که جامعه در حال سکون و آرامش قرار دارد هم نیروی در قدرت و هم نیروی اپوزیسیون چهره مردم پسند و مهربان و آرامی از خود نشان دهند اما زمانی که بحث جدی از دست دادن قدرت و یا بدست آوردن آن مطرح میشود همه به اصل خود رجوع میکنند. اصل اسلام سیاسی را که همه ما بیش از چهل سال است با گوشت و پوست خود تا نهایت آن لمس کرده ایم سوال اما اینجاست که اصل ما به ما چه میگوید؟ در زمانی که در خیابان ما را به گلوله میبندند ما هم به اصل خود باز میگردیم. در زمانی که خواهران و مادران و دختران ما را در خیابانها و زندانها با دهها روش آزار و اذیت میکنند ما مجبور به برگشت به اصل خود هستیم. 

تا کی باید سرهای مان بالای دار با طناب و تن هایمان بسته به دار با گلوله جان دهد و اگر یک در هزار عمل به مثل انجام دادیم به اعمال خشونت متهم شویم؟ تا کی باید در خیابان تیر و باتوم بخوریم و ماشین از رویمان رد شود اما وقتی خواستیم یک درصد جواب به مثل دهیم هزار تا اما و اگر بشنویم؟  تا کی باید عزیزترین و نابغه ترین فرزندانمان را در امن‌ترین مکان های یک مملکت از پشت بام به پایین پرت کنند اما برای حفظ مسالمت آمیز بودن جنبش مان سکوت کنیم؟ ما همانند تمام انسانهای متمدن جهان امروز چندین بار در چهل و اندی سال گذشته با روشهای مختلف مسالمت آمیز در نهابت مدنیت سعی در احقاق حقوق تعریف شده و مشروع خود بوده ایم؟  رژیم ددمنش حاکم که وصله ای بغایت ناجوی با انسان امروز و مدنیت جوامع بشری است انقلاب و بکارربردن روشهای غیر معمول انسان متمدن امروز را به ما تحمیل کرده است. تسلیم شدن، کنار آمدن، مسالمت آمیز برخورد کردن با این جنبش متوحش سرتا پا ارتجاع و عقب مانده و ویرانگر انسان و طبیعت و زندگی به معنای نابودی کامل اول ملت ما و کشور ما و دوم خاورمیانه و شاید سوم جهان است. راهی دیگر برای ما باقی نمانده است. کسانی که حرف از روش مسالمت آمیز با این بختک توحش میزنند در حقیقت دارند به گسترش توحش اسلام سیاسی و تسلیم یک ملت و در نهایت تمام انسانهای متمدن امروز و تمام دست آوردهای تا کنونی آن کمک میکنند. آیا این دلایل مجوز روی آورن به خشونتی لجام گسیخته را میدهد؟

آیا جواب به مثل ندادن بخاطر رعایت معیارهای اخلاقی است یا مصلحت جنبش یا نبود نیرو؟

جواب به مثل دادن یا ندادن ما بخاطر رعایت هر سه معیاررفوق است.

جنبش انقلابی ما جنبشی دمکراتیک، آزادیخواه و برابری طلب است. این جنبش بر اساس مترقی ترین حقوق انسان امروز بنا شده است.  در زمانی که در حال جنگ با سلاح و تهاجم در خیابان با نیروهای رژیم جهت تسخیر آن هستیم ما ملزم به رعایت قوانین انسانی و حقوق بشریم. تقابل به مثل با رعایت این قوانین حق مسلم ماست. روش جنگ ما در خیابان جهت تسخیر آن اول به استراتژی جهت شکست دشمن و دوم رعایت حقوق انسانها در زمان جنگ بستگی دارد. هدف ما اول از کار انداختن دستگاه سرکوب در هر جا و دوم تسخیر مراکز بسیج و سپاه و نیروهای انتظامی، تسخیر هر آنچه مرکز سرکوب میباشد و در نهایت تسخیر محلات و شهرها میباشد. اعدام انقلابی قضات دادگاه‌های که جوانان بی گناه ما را به اعدام‌ محکوم کرده اند و در دادگاه‌های افکار عمومی مردم به مرگ محکوم شده اند یکی از ابزار از کار انداختن مراکز سرکوب و کشتار میباشد. مجازات سران و عاملان کشتار مردم یکی از حقوق ملت ماست. تا زمانی که توانستیم این مجازاتها را در یک دادگاه عادلانه با رعایت حقوق‌ متهم بر گزار کنیم دادگاه افکار عمومی‌ مردم رای مجازات را صادر میکند. تعرض و حمله به نیروهای سرکوب در خیابان با کوکتل مولوتوف و آتش زدن مراکز آنها یکی از حقوق اولیه مردم ماست. ما در اولین فرصتی که دستگاه سرکوب را از کار انداختیم به روش مسالمت آمیز مبارزه روی خواهیم آورد. زمانی که رژیم از اعدام دست کشید ما نیز این کار را خواهیم کرد. تا زمانی که او در خیابان به ما گلوله نزد ما نیز تظاهرات مسالمت آمیز بر گذار خواهیم کرد. تا زمانی که رژیم مانند تمام رژیم‌های متعارف به ما اجازه برگزاری تظاهرات میلیونی مسالمت آمیز داد استفاده از این حقوق را ما برای خود محفوظ نگه داشته و هر زمان مصلحت جنبش ایجاب کند از این حقوق استفاده خواهیم‌ کرد.

رابطه حق دفاع مشروع با سه واژه انقلاب و قدرت و خشونت از نظر ما اینگونه تعریف میشود:

حق دفاع مشروع در بطن خود ماهیتی تهاجمی دارد برای گذار از جمهوری اسلامی و سرنگونی کامل آن. دفاع مشروع تاکتیکی است در استراتژی انقلاب و تسخیر قدرت. این تاکتیک هر زمانی که ضرورت انقلاب ایجاب کرد با رعایت تمام قوانین جنگی و حقوق بشری جای خود را به تاکتیک خشونت خواهد داد و بر عکس. حق  استفاده از روشهای  دفاعی و یا تهاجمی و خشونت آمیز را جنبش ما تا پیروزی نهایی برای خود محفوظ نگه می دارد.

زنده باد انقلاب “زن، زندگی، آزادی”

سرنگون باد رژیم استبدادی حاکم

محمود عاشوری  ۱۸ دیماه ۱۴۰۱

انقلاب شکوهمند مردم ما به کدامین سو می رود؟ – محمود عاشوری

انقلاب شکوهمند مردم ما به کدامین سو می رود؟ – محمود عاشوری

در قسمت قبل نظرات خودم را در مورد خصوصیات کلی جنبش انقلابی کنونی ابراز کردم. در آنجا عنوان کردم که سه خصوصیت اصلی انقلاب کنونی عبارتند از: غیر ایدئولوژیک بودن، غیر متمرکز بودن و هدایت نشدن از خارج از کشور.
در این نوشته سعی من بر این است که از واقعیات جنبش کنونی نتیجه گیری کرده و روند آتی انقلاب را پیش بینی کنم.

بطور کلی در چهار دهه گذشته ما با سه جنبش اجتماعی در ایران سروکار داشته ایم: جنبش سرنگونی طلبی، جنبش های مدنی و جنبش های صنفی.
جنبش سرنگونی طلبی همیشه موتور حرکت جنبش انقلابی کنونی  بوده است. این جنبش همیشه با یک جرقه سریع شعله ور شده ولی بدلیل سرکوب خشن و سریع این جنبش در نطفه خفه میشد و بعلت عدم تثبیت خود نمیتوانست دو جنبش دیگر را با خود همراهی کند. علت اصلی شکست موقتی این جنبش در خیزشهای قبلی متمرکز بودن آن ( آسان بودن سرکوب از طرف رژیم) و نبود رهبری بود.
جنبشهای مدنی ( جنبش زنان، دادخواهی و جوانان و … ) خود بخود بصورت مرحله ای،  جدا جدا و نقطه ای موجود بوده و همیشه آماده و منتظر عروج جنبش سرنگونی طلبی بوده اند. این جنبشها در اولین روزهای شروع جنبش سرنگونی طلبی جزئی جدایی ناپذیر از این جنبش شده اند.‌
جنبشهای صنفی ( کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان و غیره)  علی رغم صنفی بودن در ظاهر در بطن خود  سیاسی هستند. این جنبشهای بدلیل متشکل بودن بصورت گروهی در آخرین مراحل به جنبش سرنگونی طلبی وصل خواهند شد. این جنبش علی رغم اینکه اعضای آن بصورت فردی جنبش سرنگونی طلبی را همراهی می‌کنند اما زمانی بصورت جمعی به این جنبش می‌پیوندند که جنبش تثبیت و عمومی شده و سرنگونی در چشم انداز قرار دارد.

این سه جنبش عموما بدلایل غیر متعارف بودن رژیم در سرکوب ( خصلت ایدئولوژیک داعشی، بحران زایی همیشگی و اقتصاد رانت‌خواری ) و بدنبال آن عدم تثبیت جنبش سرنگونی طلبی،  نتوانستند به هم متصل شوند.
اینبار اما جنبش انقلابی تا کنون  تداوم یافته و رژیم از سرکوب آن عاجز بوده است. برای اینکه بتوانیم در مورد آینده این جنبش تحلیل درستی بدهیم بایستی آن را بخوبی بشناسیم. کلید اصلی شناختن این جنبش محله محور بودن آن است. محله محور بودن این جنبش خصوصیات زیر را به آن میداهد:

 

۱– قدرت سرکوب رژیم را زمین‌گیر می کند.
رژیم در سرکوب هم تجربه دارد و هم عاقلانه عمل میکند. هدف او خواباندن جنبش به هر قیمتی است. کشتار همیشه اصلی ترین وسیله برای سرکوب بوده اما وقتی آن را بکار می برد که مطمنٔن باشد با کشتار جنبش را می خواباند. کشتار جمعی مانند آبانماه جنبش را می‌خوابند اما کشتن نقطه ای مانند مهسا یا محلات جدای از توانایی یا عدم توانایی او، جنبش را شعله ور تر میکند و رژیم این را میداند. در نتیجه عدم کشتار زیاد در ۵۰ روز گذشته علاوه بر عدم توانایی رژیم به این علت است که او میداند نتیجه نخواهد داد. رژیم کاملا آگاهانه عمل می کند. محله محور بودن جنبش این ابزار اصلی  را از او گرفته است. رژیم بهیچ وجه توانایی سرکوب  جنبش و کشتار مردم  در ۹۰ محله مختلف تهران که در چهلم مهسا روی داد را ندارد.
۲–  محله محور بودن جنبش آن را تثبیت کرده و زنده نگه می‌دارد.

تمام مراحل بعدی جنبش انقلابی کنونی با تثبیت و تداوم جنبش گره خورده اند. در زنده بودن جنبش سرنگونی طلبی است که جنبشهای مدنی به آن میپیوندند و جنبشهای صنفی بعدا شانس پیوستن به آن را پیدا خواهند کرد.
۳–  رهبری محلی و غیر متمرکز است.
با تثبیت جنبش محله محور هر محله بعنوان یک واحد مستقل عمل کرده و رهبری خود را شکل داده و تثبیت میکند. این رهبران و یا تشکلهای رهبری با تداوم و پیشرفت جنبش همدیگر را پیدا کرده و رهبری واحدی را شکل خواهند داد.

 

 

نتایج محله محور بودن جنبش عبارتند از:

 

۱–  مهمترین هدف محله محور بودن جنبش آزاد سازی محلات است.
مرحله اول برای آزادسازی محله تسخیر خیابان های محله است. در تسخیر خیابانهای محله قدم اول ادامه بودن در خیابانها و زنده نگه داشتن حضور در آن است. در جنگ و گریز در خیابان است که تکلیف آزاد سازی محله روشن می‌شود. در جنگ و گریز خیابانی هر نیرویی دست بالا پیدا کند پیروز محله است. در این مرحله سلاح نیروهای انقلابی و مردم سنگ و چوب و سلاح نیروهای سرکوب تمام ابزار و امکاناتی  است که تشخیص می‌دهد مفید واقع خواهد شد. دستگیری شکنجه، محاکمه واعدام از ابزارهای دیگر رژیم سرکوب میباشد که توانایی او در این دومی بستگی غیر مستقیم با پیشروی انقلاب و نیروی مردم دارد. در سال شصت دیدیم در نبود مردم در خیابانها رژیم دست به چه کشتارهای وسیعی در زندانها زد.
با بودن مردم در خیابانها و تداوم جنبش هر اعدامی باعث گسترده تر شدن جنبش و پیوستن بیشتر مردم و بخشهای وسیعتری از نیروهای بالقوه به جنبش خواهد شد.
برتری جنبش انقلابی در این مرحله انگیزه و شجاعت او و نیروی بالقوه مردم است که روز بروز بلالفعل تر خواهد شد، میباشد.  جنبش انقلابی اکنون در این مرحله حساس بسر میبرد. شیوه های دفاعی در روزهای اول و در صورت نخوابیدن جنبش شیوه های تهاجمی اصلی ترین قدم در تسخیر خیابان است.
در این مرحله است که تاکتیک دفاع مشروع جای خود را به تهاجم میدهد. زمان تغییر فازی که من در مقاله ” دفاع مشروع و گذار خشونت پرهیز دو استراتژی تنیده در هم”  از آن یاد کردم در این مرحله اتفاق میافتد. این مرحله ای است که انقلاب محله محور تعیین تکلیف میشود. در انقلابات متمرکز دیدن تظاهرات میلیونی و اعتصابات گسترده نشانه پیروزی انقلاب است اما در انقلاب محله محور مرحله تسخیر خیابان اصلی ترین مرحله انقلاب است. اینها هزاران میدان نبرد کوچکی هستند که سرنوشت انقلاب را رغم میزننند.  با نیروی سرشار و خفته و ستایش آوری که من در این روزها در محلات میبینم به این‌ پیروزی کوچکترین‌ شکی ندارم.
زمانی که نیروهای بسیجی و لباس شخصی و آخوند جرئت نکرد به خیابانها وارد شود خیابان تسخیر شده است. اکنون میبینیم که نیروهای سرکوب جرات نزدیک شدن به تجمع معترضین را ندارند و از راه دور گاز اشک آور و ساچمه یا تیر شلیک میکنند. این طولانی ترین و سخت ترین مرحله در انقلاب محله محور است. در این مرحله پرشور و در عین حال زیبا و هیجان انگیز است که نیروهای میدانی همدیگر را پیدا کرده، به هم اعتماد می کنند و شجاعت و بی باکی خود را به رخ نیروهای سرکوب از یکطرف و مردم تشنه رهبر میدانی از طرف دیگر میکشند و رهبران ساخته و آبدیده میشوند. زیباترین و بی سابقه ترین صحنه ها که همه دراین مرحله شاهد آن هستیم شجاعت و بی باکی تحسین بر انگیز دختران جوان و نوجوان میهنمان در خیابانها است. صحنه هایی که تمام دنیا را شگفت زده کرده و سلبریتیها با افتخار در برابر آن سرتعظبم فرود میآورند. مسلما پافشاری وشجاعت بی نظیر آنها در رسیدن به آزادی و خواستهای بحق خود در پیروزی این مرحله اتقلاب و نشان دادن راه به دختران و زنان دیگر کشورهای زیر یوغ اسلام سیاسی نقش فوق العاده ای ایفا میکند.
مرحله دوم در آزادسازی محلات شناخته شدن و تثبیت رهبران میدانی محلات میباشد. در این مرحله رهبران میدانی کاملا شناخته شده و دست بالا را پیدا میکنند. آنان دیگر اکنون مخفی نیستند و با افتخار و همدلی همراه با مردم دست به  رتق و فتق امور محله و برآورده کردن نیازهای آنها در نبود مدیریت فاسد حاکم میپردازند. این رهبران از محلات آزاد شده خود دفاع کرده و در کمک و همراهی با محلات دیگر به همدیگر یاری میرسانند. در این مرحله اگر احیانا محله ای در دست سرکوبگران باشد جنگ محلات برای اعاده حاکمیت ملت بر تمام محلات لازم خواهد بود.
مرحله سوم و آخرین مرحله از آزادسازی محلات تثبیت حاکمیت ملت بر تمام محلات یک شهر میباشد. در این مرحله اکثر و یا تمام محلات آزاد گشته و پادگانها و مراکز بسیجی و سرکوب تسخیر خواهد شد.
لازم به یادآوری است که سرعت پیشروی وهم زمانی این مراحل بستگی به مقاومت نیروهای استبداد دارد. من سخت ترین شرایط را در نظر گرفتم. با تسلیم شدن و عدم مقاومت نیروی سرکوب مراحل دوم و سوم میتواند در هم ادغام شده و یا سومی خیلی سریع اتفاق افتد.

 

۲–  اهداف انقلاب در هر محله خود را تثبیت میکند۰

با پیشروی نیروهای انقلاب در هر مرحله ای از آزادسازی محلات که در بالا به آنها اشاره کردم در حقیقت بلافاصله اهداف انقلاب خود را تثبیت خواهند کرد. ما بروشنی آزادی پوشش زنان را در این مرحله میبینیم. رفتارهای فردی و احساس آزادی فردی و اعتماد به نفس و احساس زیبای پیروزی از نتایج بلافاصله و اولیه مراحل آزادسازی محلات است. اهداف جمعی مانند ایجاد امنیت در محلات در مراحل دوم و سوم تامین خواهد شد. در حقیقت در انقلاب متمرکز هدف انقلاب به یکباره در تمامیت کشور و بعد از سرنگونی و تثبیت حاکمیت سیستم جدید نمایان می‌شود اما در انقلاب محله محور با پیروزی در هر محله اهداف بالقوه انقلاب خود را  کم کم بالفعل خواهند کرد. تثبیت اهداف انقلاب در محلات حاکمیت و تثبیت اهداف انقلاب را در کل کشور بعد از سرنگونی کامل سیستم کهنه آسانتر میکند. پس گرفتن آزادی بیان و یا آزادی پوشش بعد از سرنگونی در انقلاب محله محور خیلی سخت تر ازپس گرفتن آن بعد از انقلاب متمرکز است. در اصل این اهداف یکی یکی در محلات بین مردم پرکتیس و چشیده شده و اگر تثبیت شد دیگر پس گرفتن آن امکان ناپذیر است.

 

۳– شرط پیروزی انقلاب در انقلاب متمرکز وجود اعتصابات سراسری و تجمعات میلیونی است اما در انقلاب محله محور این شرط وجود ندارد.

در انقلاب محله محور همه چیز غیر متمرکز و اتمیزه شده است. یک میدان و جبهه مبارزه به صد میدان، یک تشکل صنفی به هزار عضو و یک تظاهرات یک میلیونی به ۲۰۰ تظاهرات ۵۰۰ نفره تقسیم میشوند. کل استراتژی محله محور به این خاطر بوجود آمده که تمرکز کارایی خود را از دست داده است. جنبش به این نتیجه  رسیده که تمرکز حداقل در یک مرحله اصلی کارایی ندارد و خود را در تمام وجوه غیر متمرکز میکند. کارگران شرکت نفت و یا کارگران سندیکای شرکت واحد نه بعنوان یک تشکل بلکه هر کدام بعنوان یک واحد وظیفه خود را در قبال انقلاب به انجام میرسانند. هدف آنها فعلا در این مرحله از انقلاب آزاد سازی محله است و نیروی خود را در محله طوری تنظیم میکند که به این امر کمک کند. با آزاد سازی محله او به هدف خود رسیده است. پیوند جنبش سرنگونی طلبی و دادخواهی با جنبش صنفی در انقلاب محله محور در این مرحله پیوندی فردی است نه سازمانی و تشکلی. همچنان که در انقلاب متمرکز ما پیوندها را بصورت یک رهبر و یک تشکل می‌بینیم در انقلاب محله محور این پیوندها در ابتدا فرد فرد و بعد از آزادسازی محلات و امکان متمرکزتر شدن رهبران محلی میتوانیم از ورود تشکلات صنفی صحبت کنیم. هدف اصلی استراتژیک در انقلاب محله محور آزاد سازی محله است.

 


انقلاب زیبا و پر شکوه ما اکنون دارد مراحل پیروزی خود را در جلو چشمان حیرت زده تمامی انسانهای تشنه آزادی و برابری در دنیا طی می‌کند. کسانی که در روزهای اول انقلاب در حالت شوک بسر میبردند اکنون خود را با واقعیات آن وفق میدهند. مقداری از اهداف انقلاب هم اکنون برآورده شده وغیر قابل برگشت میباشد. با توان و انرژی فوق العاده ای که من در این جامعه میبینم پیروزی آن حتمی است. دوستانی که شرط پیروزی انقلاب کنونی را به تجمعات میلیونی و یا اعتصابات سراسری وصل میکنند به این امر توجه ندارند که خصوصیات حاکمیت غیر متعارف و در نتیجه تاکتیک و استراتژی نیروهای مقابل آن هم خود بخود غیر متعارف خواهند بود. اعتصابات سراسری ممکن است پیش بیاید و یا بخشی از تشکلات بپیوندند و بخشی نپیوندد اما بنظر من پیوستن اعتصابات سراسری شرط لازم برای پیروزی جنبش انقلابی کنونی نیست. بعد از مرحله تثبیت انقلاب در محلات ما احتمالا تجمعات میلیونی خواهیم داشت. در آن مرحله حتی اگر رژیم دست به کشتار بالایی بزند بعلت تسلط انقلاب بر محلات قادر به خاموش کردن شعله انقلاب نخواهد بود.  این به آن معنی است که در هر مرحله از پیشروی انقلاب نیروهای انقلابی محلات  تاکتیک و استراتژی خود را با روش سرکوب هماهنگ میکنند. هر محله در این مرحله از انقلاب ( مرحله اول از آزاد سازی محلات) بیشتر به توازن قوا در محله خود متمرکز است. تمام محلات عمدتا مستقل عمل کرده و گوشه چشمی هم جهت توازن قوا به محله دیگر دارد. شهرها هم در مقیاسی بزرگتر همینگونه عمل میکنند.

استقلال محلات و شهرها و همزمانی و هماهنگی آنها مانند یک سمفونی زیبا و پر شکوه همدیگر را تکمیل کرده و موزیک و سرود انقلاب را می‌نوازند. سمفونی شکوهمند و پرقدرتی که از سالیان طولانی روی نت های خود کار و پرکتیس کرده و اکنون در مقابل چشم میلیونها انسان و بخش بزرگی از جامعه بشری دنیا در حال نواختن آن است. انسانهای آزاده و برابری طلب با تمام وجود و گوشت و پوست خود از لحظه لحظه این سمفونی زیبا نهایت لذت را می‌برد. تمام سلولهای بدن ما ایرانیان آزادیخواه و مبارزی که دهها سال منتظر این سمفونی زیبا بوده ایم با نهایت توانایی دارد از این همنوازی و شجاعت در نواختن و هماهنگی لذت میبرد. ما نیروهای انقلاب در خارج از کشور اگر چه در فاصله ای طولانی تر از مرکز این سمفونی زیبا قرار داریم اما با شرکت و دخالت آن میتوانیم در آفریدن آن سهم بسزایی داشته باشیم.

بیاییم هر جایی که هستیم اول بعنوان یک انسان و دوم بعنوان یک ایرانی سهم خود را در تولید و به نتیجه رسیدن و آفریدن این سمفونی بسیار زیبای تاریخ معاصر بشری ادا کنیم.


پاینده باد انقلاب شکوهمند مردم ایران

۱۶ آبانماه ۱۴۰۱

انقلاب شکوهمند مردم ما به کدامین سو می رود؟ – محمود عاشوری

دیدی واقعی تر به روند جنبش انقلابی کنونی – محمود عاشوری

اکنون که دیگر کمتر کسی را میتوان یافت که جنبش کنونی ملت ایران را جنبشی انقلابی ننامد بهتر است با دیدی واقعی وقایع اخیر را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و همچنین نظری به آینده بیندازیم و خود را برای این وقایع آماده کنیم. این نوشته شَامل دو بخش میباشد در بخش نخست به تحلیل وقایع اخیر میپردازم و در نوشته دوم روند آتی آن خواهم پرداخت.

جنبش انقلابی کنونی که

۴۰ روز از شروع آن می‌گذرد واقعیت زیر را به ما میگوید:

 

۱–  جنبش انقلابی کنونی ایدئولوژیک نیست و هدف خود را سرنگونی کامل حکومت اسلامی قرار داده است.
منظور من از ایدئولوژیک نبودن جنبش انقلابی کنونی تمامیت خواه نبودن آن است. در طول
۴۰ روز خروش بی امان مردم میهن شما حتی یک شعار مذهبی یا ایدئولوژیک نمیبینید. تمام شعارها آزادیخواهانه و بر اساس مبانی حقوق بشرند. اهداف این جنبش که در شعارهای آن متمرکز هستند عبارتند از نابودی استبداد، سرنگونی حاکمیت اسلام سیاسی در ایران، دستیابی به آزادیهای سیاسی و اجتماعی و دستیابی به برابری حقوق زن و مرد. این اهداف جنبش کنونی مردم ما را به یکی از مترقی ترین جنبشهای انقلابی انسان معاصر تبدیل کرده است. اصرار و پافشاری مردم و جوانان عزیزمان بر این اهداف و شجاعت آنها در ابراز آنها و پیاده کردن این اهداف در خیابانها و کوچه و بازار علیرغم درندگی رژیم سفاک در سرکوب نشانی بارز بر پایداری بر اهداف مزبور تا پیروزی است. پایداری بر این اهداف آزادیخواهانه و برابری طلبانه انسانی نهادینه شدن آن را بعد از سرنگونی تضمین خواهد کرد. تاکید بر این اهداف در کف خیابان بطور روزمره آلترناتیو این جنبش را بعد از سرنگونی بطور بالقوه در بطن خود می‌پروراند. عمیق و گسترده بودن شعارها و خواستهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه به همه ما همچنین این پیام را میدهد که سازمانها و تشکلهای ایدئولوژیک و تمامیت خواه شانس بالایی در فردای سرنگونی جهت تسلط کامل و سوار شدن دوباره بر موج انقلاب نخواهند داشت.

 

۲–  جنبش انقلابی کنونی متمرکز نیست.
اعتقاد به نیرویی نامرعی در رهبری و هدایت جنبشهای انقلابی نشان از برخوردی غیر علمی با آن دارد. اما قبول روحی جمعی حاکم بر حرکتهای جمعی امری منطقی و علمی است. جنبشهای انقلابی مانند موجودی زنده در کلیت خود از گذشته تجربه میگیرد و راهی را برمی‌گزیند که تداوم و زنده بودن خود را تضمین کند. جدای از قبول کردن یا رد این دید تجربیات جنبشهای چهار دهه گذشته و خصوصیات منحصر بفرد حکومت اسلامی جنبش کنونی را به این نتیجه رسانید که بایستی برای تداوم خود روشی ِغیر متمرکز و محله محور را برگزیند. رژیم حاکم بارها نشان داده که برای سرکوب مردم به هیچ قانونی و حقوقی برای معترضان مسالمت جو پایبند نیست. خیزشهای سالهای
۸۸ و ۹۸ بعلت متمرکز بودن قبل از تثبیت خود به عنوان جنبشهای همگانی و گسترده بصورتی خشن سرکوب شدند. سرکوب و برگبار بستن جمعیت متمرکز با نیروی سرکوب خشن صد نفره با مسلسل برای رژیم خونخوار و داعشی همچون حکومت اسلامی بسیار راحت تر است.
مردم و جنبش و نسل انقلابی کنونی تجربه اعدامهای صدها نفره در هر روز را در سال شصت، اعدام بیش از
۴۰۰۰ زندانی سیاسی در یکماه در سال ۶۷ را در چنته خود دارد. جوانان شجاع جنبش انقلابی کنونی به رگبار بستن تضاهرات مسالمت آمیز آنهم از کمر به بالا و کشتار حد اقل ۱۵۰۰ نفر در آبانماه، پرتاب کردن دانشجویان از خوابگاه و به موشک بستن هواپیمای مسافربری را در چنته خود دارد. این جنبش میداند که سرکوب تظاهرات متمرکز اگر چه صدها هزار نفره برای رژیمی که بهترین تجربه را در کشتار دارد کاری ساده و عملی است. خیلی از تحلیلگران عدم تظاهرات میلیونی و متمرکز جنبش کنونی  را یکی از ضعفهای آن میدانند در حالی که بنظر من در موقعیت کنونی تظاهرات متمرکز و میلیونی برای این جنبش زهر است. برگبار بستن یک تظاهرات ۲۰۰ هزار نفره متمرکز خیلی راحت تر از برگبار بستن ۲۰۰ تظاهرات ۱۰۰۰ نفره است. این دوستان از برگبار نبستن تظاهرات تا کنونی مردم به این نتیجه رسیده اند که رژیم هنوز تصمیم به کشتار وسیع نگرفته است و از حد اکثر نیروهای خود استفاده نکرده در حالی که بنظر من رژیم تا کنون از حد اکثر توانایی خود
برای سرکوب استفاده کرده و میداند با کشتار بیشتر و برگبار بستن با محله محور بودن تظاهرات تنها بر سرعت  کمی و کیفی انقلاب می افزاید. رژیم برای خریدن یک روز ساکت و یا یک هفته سکون جنبش حاضر است هزینه های گزافی بپردازد و خواباندن جنبش در روزهای نخستین برایش مسئله مرگ و زندگی بود. او اگر توانایی به رگبار بستن و خوابانیدن جنبش را در روزهای اول داشت بدون شک این کار را کرده بود. تداوم جنبش سرنگونی طلبی به معنی پیوستن جنبشهای صنفی و مدنی به آن و نزدیک شدن به نقطه مرگ رژیم است. کسانی که تصور میکنند رژیم از عقلانیت کافی در سرکوب برخوردار نیست در اشتباهی فاحش بسر می‌برند.
رژیم بنا به ماهیت خود در سازندگی و توسعه از عقلانیت و تدبیر برخوردار نیست اما بنا به همان ماهیت از عقلانیت فوق‌العاده‌ای در سرکوب برخوردار است. دست زدن به کشتار وسیع آس برنده ای نیست که همیشه در دست رژیم باشد. او تنها یکبار میتواند از این آس برنده استفاده کند. و این یکبار بایستی موفقیت او را در خواباندن جنبش تضمین کند. اگر رژیم با کشتار وسیع و یا منطقه ای نتواند جنبش را بخواباند مانند پاشیدن بنزین به آتشی فروزان شعله انقلاب را خیلی سریع گسترده تر خواهد کرد. دست نزدن به کشتار وسیع اتفاقا دال بر عقلانیت کامل رژیم است. تجمعات غیر متمرکز و محله محور این آس برنده را از دست رژیم خارج می‌کند و علی رغم خواست رژیم، متعارف شدن را در سرکوب به او تحمیل می‌کند. متعارف شدن رژیم در سرکوب یعنی تثبیت و تداوم و همه گیر شدن جنبش انقلابی. متعارف شدن رژیم در سرکوب  با توجه به خشم فروخورده مردم سرعت جنبش انقلابی مردم در سرنگونی را چندین برابر خواهد کرد. آس های برنده رژیم برای شوک دادن و سرکوب سریع جنبش بجز کشتار عریان محدود به اقدامات تخریبی و ویرانی همراه با کشتار همچون آتش سوزی در زندان اوین میباشد.
محله محور شدن جنبش علاوه بر آچمز کردن رژیم در سرکوب جنبش، آن را رادیکالیزه کرده و اهداف انقلاب را ماکسیمایز خواهد کرد. رهبران محلی ساخته شده در دل جنبش های محلی از کف خواستهای خود مردم برخواهند خواست و هیچ رهبر اصلاح طلب و یا محافظه کاری را بالا نخواهد آورد.


۳– رهبری جنبش انقلابی کنونی رهبری متمرکز نیست و از خارج از کشور هدایت نمیشود.

 رهبری جنبش انقلابی کنونی بعلت سرکوب گسترده و همه جانبه تمام تشکلهای مخالف توسط رژیم متمرکز نیست. هیچ تشکل خاصی نمیتواند ادعای رهبری جنبش کنونی را داشته باشد. انسانهای تاثیرگذار و بعضا تشکلهای تاثیرگذاری در جنبش کنونی داریم اما در حال حاضر هیچ تشکل و فرد خاصی نتوانسته است رهبری خود را به اثبات برساند. در جوابگویی به فراخوان‌های  داخل تنها تشکلی که جواب گرفته جوانان محلات تهران و بعضا بعضی شهرهای بزرگ دیگر میباشد. گفتن اینکه جنبش فاقد رهبری است امری نادرست است زیرا جنبش شروع شده، خود را تا اینجا تثبیت کرده و ۴۰ روز است که به پیش میرود. این امر نشان از نوعی رهبری است که غیر متمرکز بوده و راهکارها و دینامیسم خاص خود را دارد. تلاش برای بوجود آوردن رهبری متمرکز تا کنون بعلت خصلت غیر متمرکز بودن تظاهرات و اعتراضات حتی تا مرحله اعلام موجودیت پیش نرفته است چه رسد به تست کردن خود در دادن فراخوان برای داخل. در این موقعیت تلاش اپوزیسیون خارج از کشور شناخت این واقعیات و پذیرش جایگاه خود در جنبش انقلابی کنونی است. جایگاه اپوزیسیون خارج از کشور بجای اتلاف وقت و نیرو جهت ساختن رهبری متمرکز پشتیبانی از رهبری غیر متمرکز داخل و برآورده کردن نیازهای آنها میباشد. در مرحله کنونی که مرحله تثبیت انقلاب میباشد تظاهرات و اعتراضات محله محور با رهبری غیر متمرکز آن همخوانی کامل دارد. در مراحل بعد که مرحله تسخیر خیابان و محلات خواهد بود شکل دیگر رهبری خود را ظاهر خواهد کرد. در قسمت بعد من مفصل تر به این موضوع خواهم پرداخت.

  ۶آبان ۱۴۰۱

انقلاب شکوهمند مردم ما به کدامین سو می رود؟ – محمود عاشوری

گذار خشونت پرهیز و حق دفاع مشروع دو استراتژی مکمل- محمود عاشوری

گذار خشونت پرهیز و حق دفاع مشروع دو استراتژی مکمل محمود عاشوری

بند اول از شش بند اساسی شورای ملی تصمیم میگوید:
گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش های اعتراضی مردم ( گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع ).
معنی گذار خشونت پرهیز چیست؟ رابطه آن با دفاع مشروع کدام است؟ چرا ایندو در کنار هم در یک بند گنجانده شده اند؟ اصولا حد و حدود دفاع مشروع چیست؟
منظور از این حق جمعی است یا فردی؟
اصولا دفاع از چه حقوقی؟
دفاع در مقابل چه تعرضی و چه کسی؟
آیا دفاع از خود بدون داشتن قدرت معنی دارد؟ این قدرت از چه اصلی ریشه میگیرد و تا چه حدی قابل پیاده شدن است ؟
راههای عملی برای دفاع از خود چیستند؟
معیارهای ما برای تعریف این حقوق چیستند؟

این نوشته قصد دارد به این سوالات و خیلی از سوالات دیگر در مورد این بند از شش اصول اساسی شورای ملی تصمیم بپردازد.
برای درک بهتر گذار خشونت پرهیز بهتر است ابتدا به بررسی عمیق دفاع مشروع بپردازیم.
در جوامع مترقی و نیمه مترقی حقوق فردی و جمعی انسانها بصورت حقوق شهروندی تعریف شده اند. این حقوق در پروسه ای طولانی و طی مبارزاتی فراگیر بدست آمده، تعریف شده و تثبیت گشته اند. برای مثال از حقوق فردی آزادی بیان، حق دفاع در مقابل تعرضات شخصی، حق دفاع از مالکیت شخصی، حقوق اشخاص از جمله زنان در خانواده، حقوق زنان در تمام عرصه های زندگی شخصی و اجتماعی و کاری، حقوق کودکان میتوان نام برد. از حقوق جمعی میتوان حقوق تعریف شده احزاب و سازمانهای سیاسی، تشکلهای صنفی و مدنی، قومی و اتنیکی نام برد. این حقوق در قوانین حقوق بشر و مجامع پارلمانی و قانونگذاری کشورهای مختلف تعریف شده و هر روزه اجرا میشوند. حق دفاع از این حقوق هم حقی فردی است و هم جمعی. احقاق این حقوق یا توسط افرادی که حقوق فردی و اجتماعیشان ضایع میشود اعمال می‌شود و یا حقی جمعی است که بطور جمعی بصورت اعتراضات گسترده و جمعی امکان پذیر میگردند. سیستم سیاسی و حقوقی کشورهای دمکراتیک و مردمی نیز در دفاع از این حقوق بصورت گسترده و با قدرت این حقوق را اعمال می‌کنند.

 

منظور ما از حق دفاع از خود در اینجا اما دفاع کردن از تمام این حقوق فردی و اجتماعی در مقابل سیستمی است که بطور سیستماتیک و با تمام قدرت به این حقوق تعرض میکند. این تعرض میتواند فردی و یا جمعی باشد. ما هم فردی و بعنوان شهروندان ایرانی و هم جمعی بعنوان  یک تشکل سیاسی که خود را نماینده قسمتی از مردم ایران میدانیم در مقابل نقض حقوق مردم خود و همچنین خود ما بعنوان یک تشکل سیاسی که حق حیات در کشور خود را دارد، دفاع از این حقوق را حق مسلم خود میدانیم. معیار ما در تعریف و پایه ریزی این حقوق جوامع مترقی بشری است و مواد مندرج در منشور حقوق بشر می باشد. ما برای تک تک افراد جامعه در مقابل هر شخص و یا جمع و یا قدرتی که به این حقوق فردی و یا جمعی تعرض کند حق دفاع کامل قائل هستیم. حق دفاع تا سر حد احقاق حقوق. این امری کلی و بنیادی است که از بنیانهای اعتقادی ما برمی‌خیزد.
اما قدرت ما و مردم ما برای این احقاق حقوق چقدر است؟ آیا اصولا در صورت داشتن قدرت بایستی با تمام قوا در مقابل تعرض به این حقوق ایستاد؟
برای روشن شدن منظور خودم چند مثال میزنم.
حزب نازی در زمان تسلط کامل خود در آلمان و کشورهای دیگر با تمام قدرت به کشتار یهودیان و مهاجرت اجباری آنها اقدام کرد. مسلما یهودیان بعلت نداشتن هیچگونه قدرتی چاره ای جز تسلیم نداشتند. اما بعد از شکست آلمان نازی با تمام قدرت عاملان کشتار یهودیان را دستگیر و در دادگاه‌های خود محاکمه کردند.
مثال دیگر حمله نیروهای پلیس به خانه های تیمی گروههای اسلامی تروریستی در کشورهای اروپایی و بخصوص فرانسه برای متلاشی کردن این گروهها با تمام قدرت است. این گروههای تروریستی با تمام توان به حقوق فردی و جمعی شهروندان یک کشور تعرض میکردند.
مثالی دیگر دستگیری دو دختر جوان به جرم دادن دسته گل در اتوبوس و مجامع عمومی بخاطر روز زن و محکوم کردن آنها به ۱۰ و ۱۵ سال زندان در ایران میباشد.
مثال دیگر اعدام هزاران زندانی بیگناه بدون محاکمه در تابستان ۶۷ در زندانهای جمهوری اسلامی است.
در این مثالها و مثالهای زیاد دیگری رابطه قدرت را با اعمال و یا نقض حقوق تعریف شده انسانها به روشنی میبینیم.
حق دفاع از خود رابطه ای کاملا مستقیم با قدرت دارد. تعریف حق دفاع از خود بدون تعریف قدرت و میزان آن و نحوه اعمال آن تعریفی بی محتوی است.
نوید افکاری در زمان به دار آویخته شدن هیچگونه قدرتی برای دفاع از حق خود ندارد. او بروشنی میگوید که طناب دار آنها دنبال گردنی برای خود میگردد. اگر ما کمی قدرت داشتیم دار طناب نوید را بر سر دار دستان خراب میکردیم. ما قدرت نداریم که عزیزترین فرزندان ما را از بالای خوابگاه به بیرون پرتاب میکنند. اگر کمی قدرت داشتیم عاملین این وحشی گریها را در زندان نگه میداشتیم تا جامعه زندگی آرامی داشته باشد. حرف زدن از حق دفاع شخصی زندانی سیاسی زن در مقابل تعرض جنسی سیستم به او در زندان انفرادی معنی ندارد.

بروشنی در بعضی از مثالهای بالا میبینیم که دفاع فردی در مقابل تعرض سیستمی و یا سیستماتیک امکان ناپذیر است. این تصوری بچه گانه است که فکر کنیم منظور شورای ملی تصمیم در حق دفاع از خود در مقابل سیستم مخوف جمهوری اسلامی دفاع شخصی است. در زمانی که وحوش اسلامی به تظاهر کنندگان حمله میکنند و آنها را تک تک تا سرحد مرگ‌کتک میزنند چگونه آن شخص میتواند از خود دفاع کند. و یا وقتی در آبانماه تظاهرات مسالمت آمیز مردم را به رگبار میبندند عبارت دفاع مشروع بی معنی مینماید. کاملا واضح است که منظور از دفاع از خود در اینجا در اینزمان دفاع جمعی است. دفاع سیستماتیک در مقابل تعرض سیستماتیک.
در مثال کشور فرانسه و دستگیری سران نازی دیدیم که این دفاع حالتی تعرضی داشت. آیا در زمانی حالت دفاعی ما با تغییری تاکتیکی حالتی تعرضی به خود میگیرد؟ آیا اصولا ما اکنون در حالتی تعرضی بسر میبریم؟ آیا اگر همچون بعضی کشورها به قوانین شریعت تمکین میکردیم و سر تعظیم فرود می آوردیم کسی با ما کاری داشت؟ آیا این تضادی در خود نیست؟
خیلی ها به این دلیل به این استراتژی ایراد میگیرند که این استراتژی نشان از ضعف در برابر رژیم فاشیستی حاکم بر ایران و در کل اسلام سیاسی است. آنها می‌گویند که استراتژی ما در تقابل با جمهوری اسلامی بایستی تعارضی و حمله ای باشد. آیا نظر آنها درست است یا نظر ما؟ آیا این دو اصلا تفاوتی دارند؟
در تبیین استراتژی دفاعی ما و رابطه آن با تعرض جهت سرنگون کردن حکومت اسلامی است که روش خشونت پرهیزی هم معنی پیدا می‌کند. در این تبیین است که این دو استراتژی در رابطه ای تنگاتنگ مکمل یکدیگر می باشند. برای روشن شدن این ارتباط مجبور به تعریفی مختصر از قدرت هستیم.
احقاق حقوق، دفاع از خود بصورت فردی و جمعی و همچنین تعرض و حمله با قدرت رابطه ای مستقیم دارند. مشروعیت دفاع استراتژیک ما در این تعریف با استراتژی گذار حالتی تعرضی پیدا میکند. گذار از جمهوری اسلامی که همان سرنگونی کامل او می باشد حمله ای کاملا تعرضی است. پلیس فرانسه در عین حمله با تمام قدرت به تروریستهای اسلامی دارد از حقوق فردی و جمعی شهروندان خود دفاع می‌کند. محاکمه نازیها و حمید نوری در سوئد از حق دفاع حقوق شهروندی نشات می‌گیرد. دفاع مشروع ما همیشه تا زمانی که تعرض به حقوق تعریف شده ما انسانهای متمدن قرن ۲۱ وجود دارد ادامه خواهد داشت. دفاع ما در این مبارزه همچون دفاع پلیس فرانسه و دادگاه سوئد ماهیتی تهاجمی دارد. روش ما در این دفاع بستگی به قدرت ما دارد. تفاوت این روش در زیرحملات گسترده و همه جانبه اسلام سیاسی که قرون متمادی است در جامعه ما ادامه دارد مسلما با روش حکومت لائیک فرانسه نه از تفاوت حقوق انسانی و پایه ای ما بلکه روشی تاکتیکی است که از تفاوت قدرت ما ناشی میگردد. روش ما در دفاع و احقاق حقوق خود در هر زمانی که فرصت پیدا کنیم حالتی تعرضی با تمام توان پیدا خواهد کرد. در هر زمانی که ما امکان یابیم، در کوچه و محلات، در شهرها و استانها اسلام سیاسی و قدرت و حکومت آن را با تمام آثار و نتایج آن به زباله دان تاریخ خواهیم سپرد. در اولین فرصت که برای ما امکانپذیر باشد ما صدا و سیما و پادگان های سپاه و بسیج را تسخیر میکنیم و حکومت اسلامی را بزیر خواهیم کشید. این عین دفاع مشروع ما از حقوق فردی و اجتماعی خود است. انجام ندادن این تهاجم اکنون بخاطر حفظ نیرو و جمع آوری نیروی کافی جهت تهاجم نهایی است.

امکان ما در دفاع از نوید افکاری و دفاع از دختر بی گناهی که در زندان انفرادی مورد تعرض جنسی قرار میگیرد اکنون وجود ندارد. در اولین ثانیه ای که ما امکان تعرض و بزیر کشیدن این جانوران و محاکمه آنها را داشته باشیم همچون حکومت فرانسه و یا دادگاه سوئد آنها را با تمام قدرت به میز محاکمه خواهیم کشانید. زمان و میزان این تعرض مسلما بستگی به قدرت ما در میدان و خیابان و کارخانه و مدرسه دارد. تا زمانی که فاقد این قدرت هستیم در حد توان در حالت تعرضی کامل نداریم از حق دفاع مشروع خود به هر صورت لازم بدانیم استفاده میکنیم. میزان تعرض و حمله ما بستگی به نیروی ما دارد. دفاع و تعرض و حمله ما در هر زمان و مکانی کاملا تاکتیکی است که تاثیری در استراتژی ما که همان گذار کامل از جمهوری اسلامی و سرنگونی آن است ندارد. گذار خشونت پرهیز هم به این معنی است که جان انسانها برای ما از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است و ابتدا به ساکن خشونتی از طرف ما برای رسیدن به اهداف خود سر نخواهد زد اما برای دفاع از خود و حقوق خود اگر مجبور شدیم در جواب خشونت به خشونت متوسل خواهیم شد. همچون حمله پلیس فرانسه به تروریستهایی که به شارلو عبدو حمله تروریستی کردند و چند نفر را بقتل رساندند. دفاع جامعه در برابر خشونت وصف ناپذیر تروریستهای اسلام سیاسی که به نابودی تمام دستاوردهای انسان متمدن کمر بسته است هر زمان لازم باشد تا زمان تسلیم کامل آنها خشونت آمیز خواهد بود. دقیقا رفتاری که جامعه متمدن با فاشیزم هیتلری کرد. گذار خشونت پرهیز و دفاع مشروع ما از اعتقادات انسانی و متمدنانه ما نشات می‌گیرد اما در زمانی که مورد حمله وحوش اسلامی قرار می‌گیریم حمله حقی است نهفته در این دفاع مشروع.
میهن ما و مبارزان این میهن بیش از چهار دهه است که با تمام وجود در مقابل رژیم منحوس اسلامی با تمام وجود از خود دفاع کرده است. مبارزان راه آزادی در خیابان و زندان، در دهه شصت و آبان ۹۸ و تیر و شهریور ۶۷ ، در آلمان و فرانسه، در بلوچستان و کردستان و خوزستان و در جای‌جای این دنیای پهناور هر جا که یک ایرانی بود مقاومت کرد و کوتاه نیامد.

مقاومت و دفاع ما با تمام وجود از خود و حقوق خود نشان از ریشه دار بودن و گستردگی این حقوق دارد. قدرت ما واقعیتی بالقوه میباشد که در هر زمانی که امکان یابد جهت برآورده کردن و احقاق حقوق خود با حمله و تعرضی همه جانبه بالفعل شده و بساط اسلام سیاسی و حکومت فاشیستی مذهبی را از خود برای همیشه دور خواهد کرد.

گذار خشونت پرهیز با حق دفاع مشروع بهترین فرمولی است که برای تشریح این استراتژی میتوان پیدا کرد.

بامید پیروزی و سرفرازی ملت بزرگ ایران

محمود عاشوری

۲۰ شهریور ۱۴۰۱

انقلاب شکوهمند مردم ما به کدامین سو می رود؟ – محمود عاشوری

شورای ملی تصمیم پیوند دهنده اهداف و آرزوهای دهه شصت و اکنون – محمود عاشوری

اهداف کلی جنبش مقاومت دهه شصت سرنگونی کامل حکومت اسلامی و تلاش برای برقراری آزادی های سیاسی و دمکراسی که این دومی خود اهداف بخشی از انقلابیون زمان انقلاب ۵۷ و انقلاب مشروطه بوده است. جنبش مقاومت دهه شصت که اگر دقیق تر بگوییم از همان سال ۵۸ آغاز گردید،  جنبش ایستادگی یک نسل و یک جامعه در مقابل هجوم گسترده و همه جانبه ارتجاع و ایدئولوژی ویرانگر فاشیستی اسلام سیاسی به جامعه متمدن و امروزی خود بود. نشاندهند سر فرود نیاوردن یک نسل در برابر نیرویی بود که از اعماق عقب ماندگی یک ایدئولوژی ویرانگر قصد داشت دهها میلیون از انسانهای یک جامعه را به ۱۴۰۰ سال عقب برگرداند. نسلی که هر چه داشت در طبق اخلاص نهاد تا پایه های یک جنبش دراز مدت  را بنا نهد. نسلی که ثابت کرد اهداف این بخش از انقلابیون ۵۷ هیچ ربطی به اهداف ضد انسانی و ضد بشری اسلام سیاسی ندارد. نسلی که اصلا با هیچ معیاری کوتاه نیامد و ایستاده فریاد کشید و جان داد و یا هنوز ایستاده است. نسلی که به نسل‌های آینده یاد داد که به هیچ چیز کمتر از سرنگونی حکومت  فاشیستی اسلامی قانع نباشد. نسلی که آلترناتیو جامعه و انسان های این کشور را به سرنگونی کامل این رژیم پیوند زد. اگر مقاومت این نسل نبود شاید نسل های دهه هفتاد و هشتاد و نود به اصلاحات و حکومتی اسلامی ولی ملایم‌تر راضی می شدند.
زمانی که در سالهای ۶۰ و ۶۱ و ۶۲ در اوج اعدام های این اژدهای سیری ناپذیر ما امکان ادامه یک زندگی عادی را داشتیم اما با کمترین امکانات همچنان مبارزه تنها انتخاب ما بود، نشان از ریشه دار بودن و زنده بودن جامعه ای بود که به این زودی‌ها تسلیم نخواهد شد. نسلی که علی رغم هجوم همه جانبه در تنهایی و تنها با امیدها و اهداف انسانی که به آنها باور عمیق داشت کوتاه نیامد. نسلی که با گوشت و پوست خود  نسبت به جامعه و هموطنان خود احساس مسئولیت می کرد. مقاومت دهه شصت و پایه ریزی یک فرهنگ عدم سازش با فاشیزم اسلامی نتیجه این مقاومت خونبار بود.

 زمانی کوتاه در سال ۸۸ وقتی من میدیدم مردم در ابعاد میلیونی فریاد ” یا حسین میر حسین” سر می‌دهند ناامیدانه نظاره گر کوتاه آمدن آنها بودم اما بعد از چند روز شادمانه دیدم شعار به “میر حسین بهانه است کل رژیم نشانه است” تغییر مسیر داد. بعد از کنج عزلت گزینی اصلاح طلبان یا بهتر بگوییم به کنج عزلت رانده شدن آنها توسط نسل سرنگونی طلب، جنبش اصلی و ریشه دار سرنگونی طلب دوباره به میدان آمد. دهه نود دهه کنار رفتن کف های روی جنبش سرنگونی طلبی از یکطرف و پرده نازک‌ چهره خندان نمای رژیم اما کریه آن که از صورت خاتمی بیرون زده میشد، بود. جنبشی که نه در روزهای و هفته بعد از شروع عصیان که از همان اولین روز به میدان آمدن شعار مرگ بر خامنه ای و مرگ بر جمهوری اسلامی سر میداد. شعارهای رادیکال و صریحی که نمونه آن را تنها در سالهای ۵۹ و ۶۰ دیده بودیم. آری نسل دهه ۹۰ مستقیما خود را به دهه شصتی وصل کرد. 

شعار مرگ‌ بر خامنه ای ادامه همان شعار مرگ‌ بر خمینی سال ۵۹ و ۶۰ بود. تداوم این شعارها نشان از اتصال اهداف دهه شصت با دهه نود دارد. نشان از زنده و شاداب بودن جامعه ما و مردم ما دارد. نشان از این دارد که نسلهای جامعه ما پیام و آلترناتیو سرنگونی طلبانه خود را نسل به نسل انتقال داده است. این پیام امیدوار کننده و زندگی بخش پیروزی ما را گارانتی میکند. نسل عصیانگر و جنبش انقلابی سرنگونی طلب کنونی که عموما جوانان زیر ۲۵ سال هستند پرچمدار جنبش دهه شصت میباشد.
یکی از سرفصل ها و بارقه های زنده بودن این جنبش بیانیه ۱۴ نفر بود. بیانیه ۱۴ نفر چکیده و برآمد جنبش کنار نیامدن و جنبش سرنگونی طلبی داخل از طرف جنبش های مختلف بود. بیانیه ۱۴ نفر که در ادامه به جنبش نه به جمهوری اسلامی مبدل شد و بعدا پایه های شورای ملی تصمیم را گذاشت چکیده و نتیجه جنبش سرنگونی خواهی و آلترناتیو داخل میباشد. شورای ملی تصمیم با صراحت در نفی رژیم و پایداری به عهد و پیمان خود همان سرشت دهه شصت را در خود دارد. شورای ملی تصمیم همانند دهه شصتیها همان خصوصیت پایداری  در اهداف و تضاد با اسلام سیاسی و رژیم حاصل از آن را در خود دارا میباشد. در واقع این خصوصیت تنها مخصوص به شورای ملی تصمیم یا نسل دهه شصتی مثل من نیست. این گایداری و مقاومت را ما هر روز در جنبش زنان، جنبش دادخواهی، جنبشهای صنفی و جوانان و بطور کلی تمام جامعه شاهد هستیم. شورای ملی تصمیم چکیده آرزوهای یک جامعه و نسلهای بعد از ۵۷ است. شورای ملی تصمیم نشان از پیوند ناگسستنی حلقه های مقاومت و عصیان دهه های کنونی در برابر رژیم سفاک حاکم را دارد. شورای ملی تصمیم چکیده امیدها و آرزوهای یک ملت و یک جامعه است.

مسئولیت ما در شورای ملی تصمیم تلاشی بی وقفه در جهت برآورده کردن این اهداف و آرزوها است. عهد ما با جامعه و نسلهای گذشته و آینده پایبندی به این اهداف و زنده نگه داشتن آنهاست. ما اتصال دهنده شعار مرگ بر دیکتاتور مبارزین داخل زندانهای مخوف رژیم، با شعارهای مرگ بر خامنه ای مردم در خیابانها و کوچه و بازار، با فریادها و ضجه های مادران دادخواه، با فریادهای مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی هموطنانمان در خارج از کشور از یکطرف و وصل کننده آن به مبارزان دهه شصتی با کولبران کرد و دختر بچه بی آب بلوچ و فریادزن خوزستانی هستیم.

ما آمده ایم که پیوند دهنده فریادهای مرگ بر جمهوری اسلامی در هر گوشه از این دنیای پهناور باشیم. وظیفه ما تلاشی بی وقفه تا دفع کامل این جنبش ویرانگر فوق ارتجایی از تمام جامعه خود میباشد. نه تنها جامعه ما بلکه کل بشریت نیاز به دفع و نابودی این جنبش ویرانگر و ضد انسانی از پهنه خود را دارد. پی بردن به این ضرورت و اینکه اگر کوتاه بیاییم یا غفلت کنیم فروپاشی و نابودی کامل ایران ما و هموطنانمان و فقر و فلاکت و بی حقوقی انسانهای بیشماری در چشم انداز است، ما را به این نتیجه میرساند که در حد اقل ها با هم متحد شویم، حد اقل هایی که در بر دارنده اهداف کلی ماست. وظیفه همه ما این است که هر اندازه که میتوانیم به تقویت این شورا که ریشه در داخل دارد بپردازیم.
ما از سال ۵۸ ایستاده ایم تا  این رژیم را با تمام تاریخ نکبت، ضد زن و ضد کودک و ضد بشریت اش براندازیم. ما ایستاده ایم تا زمانی که تو ایستاده ای.

 

 

محمود عاشوری

یکم شهریور ۱۴۰۱