اهداف کلی جنبش مقاومت دهه شصت سرنگونی کامل حکومت اسلامی و تلاش برای برقراری آزادی های سیاسی و دمکراسی که این دومی خود اهداف بخشی از انقلابیون زمان انقلاب ۵۷ و انقلاب مشروطه بوده است. جنبش مقاومت دهه شصت که اگر دقیق تر بگوییم از همان سال ۵۸ آغاز گردید، جنبش ایستادگی یک نسل و یک جامعه در مقابل هجوم گسترده و همه جانبه ارتجاع و ایدئولوژی ویرانگر فاشیستی اسلام سیاسی به جامعه متمدن و امروزی خود بود. نشاندهند سر فرود نیاوردن یک نسل در برابر نیرویی بود که از اعماق عقب ماندگی یک ایدئولوژی ویرانگر قصد داشت دهها میلیون از انسانهای یک جامعه را به ۱۴۰۰ سال عقب برگرداند. نسلی که هر چه داشت در طبق اخلاص نهاد تا پایه های یک جنبش دراز مدت را بنا نهد. نسلی که ثابت کرد اهداف این بخش از انقلابیون ۵۷ هیچ ربطی به اهداف ضد انسانی و ضد بشری اسلام سیاسی ندارد. نسلی که اصلا با هیچ معیاری کوتاه نیامد و ایستاده فریاد کشید و جان داد و یا هنوز ایستاده است. نسلی که به نسلهای آینده یاد داد که به هیچ چیز کمتر از سرنگونی حکومت فاشیستی اسلامی قانع نباشد. نسلی که آلترناتیو جامعه و انسان های این کشور را به سرنگونی کامل این رژیم پیوند زد. اگر مقاومت این نسل نبود شاید نسل های دهه هفتاد و هشتاد و نود به اصلاحات و حکومتی اسلامی ولی ملایمتر راضی می شدند.
زمانی که در سالهای ۶۰ و ۶۱ و ۶۲ در اوج اعدام های این اژدهای سیری ناپذیر ما امکان ادامه یک زندگی عادی را داشتیم اما با کمترین امکانات همچنان مبارزه تنها انتخاب ما بود، نشان از ریشه دار بودن و زنده بودن جامعه ای بود که به این زودیها تسلیم نخواهد شد. نسلی که علی رغم هجوم همه جانبه در تنهایی و تنها با امیدها و اهداف انسانی که به آنها باور عمیق داشت کوتاه نیامد. نسلی که با گوشت و پوست خود نسبت به جامعه و هموطنان خود احساس مسئولیت می کرد. مقاومت دهه شصت و پایه ریزی یک فرهنگ عدم سازش با فاشیزم اسلامی نتیجه این مقاومت خونبار بود.
زمانی کوتاه در سال ۸۸ وقتی من میدیدم مردم در ابعاد میلیونی فریاد ” یا حسین میر حسین” سر میدهند ناامیدانه نظاره گر کوتاه آمدن آنها بودم اما بعد از چند روز شادمانه دیدم شعار به “میر حسین بهانه است کل رژیم نشانه است” تغییر مسیر داد. بعد از کنج عزلت گزینی اصلاح طلبان یا بهتر بگوییم به کنج عزلت رانده شدن آنها توسط نسل سرنگونی طلب، جنبش اصلی و ریشه دار سرنگونی طلب دوباره به میدان آمد. دهه نود دهه کنار رفتن کف های روی جنبش سرنگونی طلبی از یکطرف و پرده نازک چهره خندان نمای رژیم اما کریه آن که از صورت خاتمی بیرون زده میشد، بود. جنبشی که نه در روزهای و هفته بعد از شروع عصیان که از همان اولین روز به میدان آمدن شعار مرگ بر خامنه ای و مرگ بر جمهوری اسلامی سر میداد. شعارهای رادیکال و صریحی که نمونه آن را تنها در سالهای ۵۹ و ۶۰ دیده بودیم. آری نسل دهه ۹۰ مستقیما خود را به دهه شصتی وصل کرد.
شعار مرگ بر خامنه ای ادامه همان شعار مرگ بر خمینی سال ۵۹ و ۶۰ بود. تداوم این شعارها نشان از اتصال اهداف دهه شصت با دهه نود دارد. نشان از زنده و شاداب بودن جامعه ما و مردم ما دارد. نشان از این دارد که نسلهای جامعه ما پیام و آلترناتیو سرنگونی طلبانه خود را نسل به نسل انتقال داده است. این پیام امیدوار کننده و زندگی بخش پیروزی ما را گارانتی میکند. نسل عصیانگر و جنبش انقلابی سرنگونی طلب کنونی که عموما جوانان زیر ۲۵ سال هستند پرچمدار جنبش دهه شصت میباشد.
یکی از سرفصل ها و بارقه های زنده بودن این جنبش بیانیه ۱۴ نفر بود. بیانیه ۱۴ نفر چکیده و برآمد جنبش کنار نیامدن و جنبش سرنگونی طلبی داخل از طرف جنبش های مختلف بود. بیانیه ۱۴ نفر که در ادامه به جنبش نه به جمهوری اسلامی مبدل شد و بعدا پایه های شورای ملی تصمیم را گذاشت چکیده و نتیجه جنبش سرنگونی خواهی و آلترناتیو داخل میباشد. شورای ملی تصمیم با صراحت در نفی رژیم و پایداری به عهد و پیمان خود همان سرشت دهه شصت را در خود دارد. شورای ملی تصمیم همانند دهه شصتیها همان خصوصیت پایداری در اهداف و تضاد با اسلام سیاسی و رژیم حاصل از آن را در خود دارا میباشد. در واقع این خصوصیت تنها مخصوص به شورای ملی تصمیم یا نسل دهه شصتی مثل من نیست. این گایداری و مقاومت را ما هر روز در جنبش زنان، جنبش دادخواهی، جنبشهای صنفی و جوانان و بطور کلی تمام جامعه شاهد هستیم. شورای ملی تصمیم چکیده آرزوهای یک جامعه و نسلهای بعد از ۵۷ است. شورای ملی تصمیم نشان از پیوند ناگسستنی حلقه های مقاومت و عصیان دهه های کنونی در برابر رژیم سفاک حاکم را دارد. شورای ملی تصمیم چکیده امیدها و آرزوهای یک ملت و یک جامعه است.
مسئولیت ما در شورای ملی تصمیم تلاشی بی وقفه در جهت برآورده کردن این اهداف و آرزوها است. عهد ما با جامعه و نسلهای گذشته و آینده پایبندی به این اهداف و زنده نگه داشتن آنهاست. ما اتصال دهنده شعار مرگ بر دیکتاتور مبارزین داخل زندانهای مخوف رژیم، با شعارهای مرگ بر خامنه ای مردم در خیابانها و کوچه و بازار، با فریادها و ضجه های مادران دادخواه، با فریادهای مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی هموطنانمان در خارج از کشور از یکطرف و وصل کننده آن به مبارزان دهه شصتی با کولبران کرد و دختر بچه بی آب بلوچ و فریادزن خوزستانی هستیم.
ما آمده ایم که پیوند دهنده فریادهای مرگ بر جمهوری اسلامی در هر گوشه از این دنیای پهناور باشیم. وظیفه ما تلاشی بی وقفه تا دفع کامل این جنبش ویرانگر فوق ارتجایی از تمام جامعه خود میباشد. نه تنها جامعه ما بلکه کل بشریت نیاز به دفع و نابودی این جنبش ویرانگر و ضد انسانی از پهنه خود را دارد. پی بردن به این ضرورت و اینکه اگر کوتاه بیاییم یا غفلت کنیم فروپاشی و نابودی کامل ایران ما و هموطنانمان و فقر و فلاکت و بی حقوقی انسانهای بیشماری در چشم انداز است، ما را به این نتیجه میرساند که در حد اقل ها با هم متحد شویم، حد اقل هایی که در بر دارنده اهداف کلی ماست. وظیفه همه ما این است که هر اندازه که میتوانیم به تقویت این شورا که ریشه در داخل دارد بپردازیم.
ما از سال ۵۸ ایستاده ایم تا این رژیم را با تمام تاریخ نکبت، ضد زن و ضد کودک و ضد بشریت اش براندازیم. ما ایستاده ایم تا زمانی که تو ایستاده ای.
محمود عاشوری
یکم شهریور ۱۴۰۱
0 Comments