این مقاله ۹ مرداد ۱۳۹۲– ۳ ژوييه ۲۰۱۳ منتشر شد. از آن سال تاکنون در پیوند با کشتار سال ۶۷ اتفاقاتی افتاده که تاثید کننده وقاحت و بی پروائی حیرت انگیز حکومت اسلامی در جنایت پیشگی است. دو تن از اعضای هیئت مرگ (اعدام) ابراهیم رئیسی (معاون وقت دادستان) و مصطفی پورمحمدی (نماینده وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین) به بالاترین مقام های اجرائی و قضایی دست یافتند. رئیسی رئیس جمهور حکومت اسلامی شد و پور محمدی وزیر کشور و دادگستری شد. بسیاری از قاتلان از جنایت بزرگی که مرتکب شدند سخن گفته اند و به قتل عام کردن هزاران زندانی سیاسی و عقیدتی افتخار کرده اند، جنایت هایی که آن ها را به “عزت اسلامی” و پست و مقام و مال و منالی رسانده است.
……..
چرا نباید کشتارسال ۶۷را فراموش کرد؟
یادآوری کشتار تابستان سال۶۷ غبارروبی سالانه ازجنایت بزرگِ حکومت اسلامی، به عنوان هستیای ضد انسانی و مدنیت ستیزاست. فراموشی و سکوت وچشم فروبستن بر این جنایت، تمکین به توحش پایمال کردن حق قربانیان دگراندیشی، گریز آمران و عاملان جنایت ازعدالت وتشدید خطرِ تکرار فجایعی مشابه، دستاورد خواهد داشت.
فراموشی، سکوت، چشم فروبستن وانکار حقایقِ مربوط به کشتاردگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی بی اعتمادی و بی عدالتی بیشتر و گسترش فرهنگ عدم تحمل دیگری و دگراندیش ستیزی، انتقامجوئی و کینه ورزی پیامد خواهد داشت. فراموش نکردن، می تواند آغازرویکردی پیشگیرنده از تکرار فجایع مشابه باشد، چنین رویکردی همراه با شناخت چرائی و چگونگی فاجعه امکان راه یابی و چاره جوئی جهتِ جلوگیری از تکرارفجایعی دیگر را فراهم خواهد کرد.
یکی ازحقایق انکارشده توسط حکومت اسلامی، به عنوان ذات و هستی ای ضد انسانی و مدنیت گریز، انکارجنایت بزرگی ست که رهبراین حکومت، آیت الله خمینی درتابستان سال 1367 مرتکب شد. دراین سال به فتوی بهانه جویانه و کینه ورزانهی این ولی فقیه سنگدل، هزاران زندانی سیاسی در مرداد و شهریور ماه درزندانهای این حکومت اعدام شدند. البته کمتر کسی ست نداند این کشتارفقط یکی از کشتارهائی است که خمینی و حکومت اش مرتکب شده اند.
از میان کشتارهای دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی کشتار سال ۶۷ از ویژگی واهمیت خاصی بر خوردارشده است. پیش ترو درجائی دیگرنیز به دلائل این برجسته شدن و مطرح تر بودن، اشاره کردهام:
1- کشتار 67 یک قتل عام حکومتی ( دولتی)، یک کشتار سیاسی و عقیدتی ست . فتوی آیت الله خمینی به عنوان رهبر این حکومت، سند ارتکاب به این جنایت است.
2- حکومت اسلامی با تشبث به این جنایت نشان داده است حتی پایبند قوانین و احکامی که خود وضع و صادرکنندهی آن هاست، نیست. زندانیان اعدام شده در سال ۶۷ در دادگاه های حکومت اسلامی محاکمه و محکومیت هائی برای آن ها در نظر گرفته شد. زندانیان دوران محکومیت خود را می گذراندند و بسیاری از آن ها حتی دوران محکومیت شان به اتمام رسیده بود و در آستانهی آزادی بودند، که اعدام شدند.
3- کشتار سال ۶۷ را می توان یک نسل کشی تعریف کرد. قربانیان به عنوان گروه های اجتماعی مشخص و با هویت معین، و به خاطر نطرات سیاسی و عقیدتی شان اعدام و در گورهای دسته جمعی به خاک سپرده شدند.
4- دادگاه ها بیدادگاه های تفتیش عقاید بودند .در این بیدادگاه ها اتهام های حقوقی مشخص مطرح نبود .براساس پاره ای مفاهیم دینی مثل نفاق و ارتداد قربانیان به مرگ محکوم شدند. کیفیت محاکمه ها ناعادلانه و مغایر با قوانین بین المللی و حتی قوانین کشوری بودند. محاکمه های 2تا 3 دقیقه ای ، بدون حضور وکیل مدافع ، همراه با فریب و شکجنه ی روانی قربانی انجام شد.
5- تعداد قربانیان( حدود پنج هزار نفر) و زمان کوتاه قتل عام ( کمتر از دو ماه)، این کشتاررا در زمره قتل عام های بزرگ تاریخ سیاسی قرار داده است.
6- به خانواده زندانیان قتل عام شده هیچگونه اطلاعاتی در مورد چگونگی محاکمه قربانیان، زمان و نحوه ی اجرای احکام داده نشد، جسد قربانیان به بازماندگان آنان تحویل داده نشد و خانواده ها نیز از محل دفن قربانیان خود بی اطلاع بودند.
7- خانواده زندانیان سرانجام محل برخی از گورهای دسته جمعی عزیزان خود را یافتند. حکومت اسلامی ضمن تخریب بیشتر این گورستان ها، به خانواده ها اجازه تعمیر و ترمیم این گورستان ها و گردهمائی و عزاداری بر سر مزارعزیزان شان نداده است ، و در بسیاری موارد خانواده هائی که برای عزاداری بر مزار عزیزان شان حضور یافته اند را مورد ضرب و شتم قرار داده و بازداشت کرده است.
*******
درسالگشت فاجعهی کشتارتابستان سال ۶۷ است به کوتاهی نگاهی به رویکردهای متفاوت به این کشتارخواهم داشت، و سپس اشارتی دارم به اینکه چرا نمی باید این کشتار را به دست فراموشی سپرد:
در داخل کشور
الف: حکومت و حکومتیان: رهبران و مسؤلین حکومت اسلامی، به ویژه آیت الله خمینی، بر این گمان بودند که بر بنیان توجیه و دلیل تراشی ای انتقام جویانه و جنون آمیز*، قتل عام سریع زندانیان سیاسی و عقیدتی بی سرو صدا انجام خواهد شد. آنان با طرح این تهدید که سخن گفتن در بارهی این کشتار عبور ازیکی از خط قرمزهای حکومت اسلامی است، قصد داشتند جنایت بزرگ درسکوت دفن کنند، اما هفته های آغازین پس از کشتار خبر وقوع جنایت درجهان پیچید.
چالش ها و نزاع های درون حکومتی نیز سبب طرح این جنایت و عبور رقبا از خط قرمز شد. آیت الله منتطری به نحوه ی محاکمه ها واجرای این اعدام ها انتقاد کرد. برخی از دولت مردان از سوی رسانه ها و محافل بین المللی در بارهی این کشتارها مورد سئوال قرار گرفتند، که تائید و توجیه کشتار پاسخ آن ها بود( علی اکبرولایتی در پست وزیر امورخارجه). اصلاح طلبان نیز در قدرت و بیرون از قدرت مُهرسکوت برلب و دهان زدند و بر این جنایت چشم بستند. و سپس تر در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 کشتارسال۶۷ مورد منازعه برخی از حکومتیان قرارگرفت ( میرحسین موسوی و جواد لاریجانی) . محمد جواد لاریجانی ، دبير ستاد حقوق بشر قوه قضائيه آبانماه 1388در نمایشگاه مطبوعات تهران گفت:
“…البته آقای موسوی باید ژستی بگیرد که به او بیاید، شاهد بودیم در پی پخش اعترافاتی از تلویزیون وی به این موضوع اعتراض کرد اما باید پرسید که در زمان نخست وزیری آقای موسوی چند اعتراف پخش شد و او دراعتراض به آن ها این چنین جیغ بنفش سر نداد…….. من قبول دارم کشته شدن عدهای در زندان بسیار بد است و این یک جنایتی است که باید پیگیری شود اما باید بپرسیم که در زمان نخست وزیری آقای موسوی چند نفر در زندان کشته شدند و چرا وی اصلاً جیغ نکشید…”
دراین سال بارها میرحسین موسوی و کروبی ، به ویژه از سوی جوانان، مورد سئوال قرار گرفتند. آقای موسوی که در دوران کشتار نخست وزیر بود،از فتوی خمینی و کشتار حمایت کرد( سخنرانی در بابل). و هنوز نیز پس ازربع قرن، اصولگرایان و اصلاح طلبان با چشم بستن برجنایت بزرگ، و یا با توجیه و تائید آن، برآنند تا به” دوران طلائیِ “جنایت بزرگ رجعت کنند.
ب: خانواده قربانیان: خانواده قربانیان نقشی اساسی در افشای این جنایت در داخل کشور و رساندن خبرهای مربوط به آن، به خارج کشور داشتند. این خانواده ها با کشف گورستان عزیزان شان در تهران(خاوران) و شهرهای دیگر، اسنادی ماندگار و غیر قابل انکاری براسناد این جنایت افزودند. پس از کشتار، زندانیان جان به دربرده و آزاد شده نیز در افشای جنایت هولناکی که شاهدش بودند، ایفای نقش کردند.
ب: اپوزیسیون در داخل کشور: سرکوب وحشیانه ی مخالفان سیاسی و عقیدتی، و فضای امنیتی – پلیسی حاکم بر جامعه مانع ازروشنگری اپوزیسیون در داخل کشور شده است. نیروهای مخالف حکومت اسلامی عمدتا” از خارج از کشور و از طریق رسانه ها ، خبر و چگونگی این جنایت را به اطلاع بخشی از مردم رسانده اند
ج: رسانه ها در داخل کشور: برای نخستین بار در مهرماه سال 1383 آرش سیگارچی خبرنگار روزنامه گیلان امروز، کشتار سال ۶۷ را در داخل ایران رسانه ای کرد.(البته برخی گفته اند روزنامه نگاران و نویسندگان و سیاستمداران دیگری در داخل بوده اند، که از کشتارها سخن گفته اند، که نگارنده اطلاعی ندارد).
آرش سیگارچی نوشت:” هنوز عرق انقلابی ها خشک نشده بود که تابستان 60 دستور کشتارصادر شد. جنگ بهانه ی خوبی بود تا همه چیز فراموش شود هر چند که در اوین زندگی جریانش با شکنجه و روح لاجوردی گره خورده بود اما دیگر همه حواس شان به جنگ بود. از جام زهر و این حرف ها چند هفته نگذشته بود که دستور آمد «این ها اصلاح ناپذیرند، همه را بکشید.”
فقط یازده سال داشتم. به همراه خانواده برای خاکسپاری عزیزی به گورستان عمومی شهررشت رفته بودم. دایی که هنوزهم دلش به یاد یاران می تپد به من گفت برویم قدم بزنیم. هنوز چند قدمی به طرف انتهای “تازه آباد” گام برنداشته بودیم که ماشینی به طرف مان آمد. حرف شان این بود که چه می کنید و دایی دست به سرشان کرد که بله، بچه ناراحت است آمده این ورهوا بخورد. تا ماه ها و شاید چند سال بعد این واقعه برایم سؤالی بود.
وقتی دستور مرگ آمد آن جا زمینی حفرشد تا آن ها که اهل سازش نبودند زنده خاموش شوند.
امروزکه دلم گرفته می خواهم سری به “تازه آباد” بزنم. شلوغ است اما کسی نمی داند این جا چه خبر است. چند قدم بیشتر برنداشته ام که دستی دستم را می گیرد. دوربین را مطالبه می کند. از پشت سرش گلایل هایی را می بینم که بر روی خاک بی نام به یاد گمشده ای پرپر شده است…هنوز نتوانسته ام قضاوت کنم اما حتی اگر آن ها اشتباه هم می کردند نباید کشته می شدند.”
در خارج از کشور
الف: اپوزیسیون در خارج از کشور: واکنش اپوزیسیون خارج از کشور به کشتار بزرگ، یکی از درخشان ترین برگ های مبارزاتی اپوزیسیون علیه دگراندیش کُشی و کشتار مخالفان سیاسی و عقیدتی توسط حکومت اسلامی بوده است. صدها آکسیون ( تظاهرات، گردهمائی، اعتصاب غذا، سخنرانی و….)،ساخت و نمایش ده ها فیلم و تاتر، انتشار ده ها کتاب به زبان های مختلف ، برپائی تریبونال های گونه گون، تماس با محافل بین المللی و حقوق بشری با هدف دادخواهی و افشا و روشنگری پیرامون این جنایت در سطح جهانی، پیگیری خواست ِمحاکمه آمران و عاملان جنایت و…..گوشه هائی از فعالیت بخش بزرگی از اپوزیسیون در خارج از کشور بوده است.
بتدریج پارههائی از اپوزیسیون نگاه و رفتاری دیگرگونه به طرح و پیگیری این کشتار پیدا کردهاند. برخی که بیش از پیش به حمایت از اصلاح طلبان حکومتی در غلطیدهاند، کشتارها را به ” حساب پس انداز سیاسی “شان واریز کردهاند و طرح وپیگیری این کشتارها جایز ندانسته، و در دعواهای حکومتی به زیان اصلاح طلبان ارزیابی کردند. اینان بهمین دلیل دیگران را هم به سکوت فرا می خواندند.(گروهی از چپ های سابق ” خط امام” ی، که هنوز همانگونه اند).
جماعتی دیگر برای افشاگریها و پیگیریها جنایت ” تاریخ مصرف” اختراع کردند و ادامهی افشاگری ها را تکراری و بی فایده خواندند و با این استدلال که دیگر همگان می دانند حکومت اسلامی چه جنایتها کرده، و این نوع افشاگری های ” سنتی”ست و فاقد کارائی ، در زمرهی لب فروبستگان قرار گرفتهاند. اینان به دنبال “کارهای مهم تری” رفتهاند، که مثلا” حکومت اسلامی از خارج از کشور به زیر کشند.
ب :سلطنت طلبان به دلیل اختلاف های سیاسی و عقیدتی با قربانیان این جنایت، مُهر سکوت بر لب زدهاند. برخی از سلطنت طلبان به این دلیل که قربانیان کشتار سال ۶۷ را ازعوامل بروز انقلاب و سقوط رژیم شاه می دانسته اند، و تائید کننده ی اعدام سلطنت طلبان در اوائل انقلاب، در برخوردی تلافی جویانه دربرابراین اعدام ها یا سکوت کرده اند و یا بی رودربایستی گفته اند ” حقه شون” بود. بخش هایی از طیف مشروطه خواهان و رضا پهلوی در مقاطع و مواردی به این کشتار پرداخته اند.
ج: اصلاح طلبان حکومتی در خارج از کشور سکوت، و یا توجیه جنایت های خمینی، به ویژه کشتار ۶۷ کارو بارشان شده است، گوئی برخی از این افراد با چنین ماموریتی به خارج از کشور پرتاب شدهاند. روشنفکرشان محسن کدیور، به مانند خمینی وانمود کرده است که سبب ساز کشتار بزرگ سال ۶۷ سازمان مجاهدین خلق ایران و حمله فروغ جاودان بود، و به قول ایشان به همین دلیل تعداد زیادی از مجاهدین به دست مزدوران حکومت اسلامی ” به درک واصل شدند”. برخی ازافراد این مجموعه نیز با نوعی دهن کجی و بی اعتنائی از کنار این فاجعه گذشتهاند. (مسعود بهنود، بهنودی دیگر ، سپتامبر 2002) و پارههائی دیگر تاریخ مصرف کشتارها را تمام شده اعلام کردهاند .
چرا نباید کشتار ۶۷ را فراموش کرد:
1- کشتارتابستان سال ۶۷ محصول و دستاورد استبداد دینی و پدیده ی ضد دموکراتیکی به نام ” ولایت مطلقه فقیه” است. تاریخ ما بارها فجایعی مشابه فاجعهی کشتار سال ۶۷را تجربه کرده است، اما هیچکدام- با توجه به دوران و شرایطی که در آن زندگی می کنیم – اینگونه وقیحانه، فریبکارانه وسبعانه نبوده اند. کشتاردگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی توسط قدرت های سیاسی و دینی یا قلب شده ثبت تاریخ شده اند و یا بتدریج به دست فراموشی سپرده شدهاند. اگر نا کارآمدی های رسانهای و اطلاعاتی، واغراض ها و اهمال ها در ثبت و تحلیل وقایع و فجایع بتوانند برخی از دلایلِ توجیه ثبت، تحلیل و ارزیابی های قلب شده ، و فراموشیها در گذشته باشند، امروز چنین دلایلی غیرقابل توجیه و پذیرش به نظر می رسند.
2-بخشی از” مطالبه ی شهروندی ” دفاع از حق و حقوق دیگرشهروندان است، وظیفه و تکلیف شهروندی و حقوق بشری ما و مسئولیت ما در قبال جامعه، تلاش در راستای تحقق دادخواهیِ قربانیان این کشتار بزرگ و خانوادهای آنان نیز هست ، قربانیانی که با نادیده گرفتن ابتدائی ترین حقوق مدنی، اجتماعی و سیاسی شان قتل عام شده اند. سکوت و نادیده گرفتن ورخصت دادن به فراموشی، با شخصیت شهروندی و حقوق بشری همخوان نیست.
3- تاریخ و فرهنگ ما، تاریخ و فرهنگ تقدیس امام ها و امام زاده هائی ست که به هنگام حیات شان چون آیت الله خمینی، بود و نمود جنون و جنایت بوده اند ، عوامفریبانی که پس از مرگ زیرگنبد جهالت و انبوهی دروغ و یاوه و زیارتنامه بدل به قدیس شدهاند شده اند، قدیسان جنایتکاری که حیات و مرگ و مدفن شان وسائل تحمیق مردم و موانعی در راه دستیابی به دموکراسی و پیشرفت جامعه شده اند. با افشاگری و روشنگری بی وقفه نباید اجازه داد خمینی و دارو دسته ِاش چنین مسیری بروند. افشا و پیگیری جنایت ها در تقدس زدائی از این موجودات و نشان دادن ماهیت شان نقشی مؤثرخواهند داشت.
4- افشاگری و روشنگری پدیده هائی سازمانگرند، این ویژگی را پس از کشتار سال ۶۷ در خارج از کشور تجربه کردیم. محافل و تشکل های متعددی پیرامون افشاگری و روشنگری، ریشه یابی بروز این جنایت ها و راه پیشگری از تکرار شان شکل گرفت. بازسازی و گسترش فعالیت این محافل و تشکل ها از ضروریات مبارزه علیه جهالت و جنایتاند.
5- تا کنون خواست اجرای عدالت در باره آمران و عاملان این جنایت بیشتر جنبه ی افشاگری و روشنگری، و گرد آوری خاطره و اسناد و ثبت تاریخی داشته است. گامهائی عملی نیز در راه کشاندن جنایتکاران به پای میز محاکمه و اجرای عدالت برداشته شده است، اما تا هنگامی که حکومت اسلامی مجبور به پذیرش مسؤلیت چنین جنایتی نشود و آمران و عاملان جنایت محاکمه نشوند، کار ناتمام خواهد بود. محاکمه آمران و عاملان جنایت ها دستاوردها دارد: نقش آموزشی ( عالت طلبانه و عدالت گسترانه)، نشان داد سیمای غیرانسانی دگراندیش ستیزی و مخالف کُشی، تضعیف تفکر،عقیده و روش و منشی که خواستار در آمیختگیِ مذهب و حکومت، و حضور و دخالت دین ( مذهب) در همه ی شئونات زندگیست، کاهش رنج وآلام خانواده های قربانیان و….برخی از دستاوردهای اجرای عدالتاند.
************
زیرنویس:
*در پاسخ به اینکه چرا روح الله خمینی دست به چنین جنایتی زد، تا حّد اطلاع من 5 دلیل مطرح شده، که به آن ها اشاره می کنم ، دلایلی که به گمان من دلایل فرعی هستند. دلیل اصلی دست بردن به این جنایت را می باید تفکر مذهبی( شیعی) و شخصیت رفتاری ناشی ازهمین تفکرمذهبی و قدرت طلبی روح الله خمینی و پیروان اش دانست. تفکری که خود را صاحب حقیقت مطلق بداند دگراندیش کُشی و عدم تحمل مخالف تا حّد قتل عام آنان جزء جدا ناشدنیِ چنین تفکر و شخصیت رفتاری ناشی از آن می شود.
اما 5 دلیل:
1- برخی پذیرش پیشنهاد صلح سازمان ملل متحد (قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل) توسط خمینی، یعنی”نوشیدن جام زهر” را دلیل فرمان قتل عام زندانیان سیاسی و عقیدتی می دانند. گفته شده است خمینی با این کار تلاش کرد تاحدی خشم خود از این شکست فرونشاند.
2- پایان جنگ، پایان بهانه تراشی برای مشکلات اجتماعی و اقتصادی بود . این نگرانی که مردم به خاطر مشکلات اجتماعی و اقتصادی دست به اعتراض و شورش بزنند وجود داشت، و خمینی بر آن شد تا بازمانده ی رهبری و کادر های احزاب و سازمان های سیاسی را که در اسارت داشت ،از میان بردارد تا سازمان دهندگان احتمالی برای سامان دادن به اعتراض ها وشورش ها را از بین برده باشد.
3- برخی حمله ی سازمان مجاهدین خلق ایران به غرب کشور را دلیل صدورفتوای قتل عام زندانیان سیاسی و عقیدتی می دانند.به باور اینان این حمله خمینی و حکومتیان را دچار وحشت و سرآسیمگی کرد، تا آن حد که بر آن شدند تا با کشتار زندانیان سیاسی وعقیدتی هم احتمال همکاری زندانیان در اعتراض ها و شورش های ناشی از این حمله را از میان بردارند وهم با ایجاد رعب و وحشت آشتی ناپذیری خود را با مخالفین حکومت بنمایانند. متن فتوی خمینی نیز تائید کنندهی این دیدگاه است.
4- عده ای این نظررا دارند که پیش از حمله ی مجاهدین خلق، و نیز پیش از پذیرش قطعنامه ی شورای امنیت سازمان ملل، خمینی و یاران اش قصد “پاکسازی” زندان ها را داشتند. اعتصاب ها و مقاومت های درون زندان، بیماری خمینی و احساس این که مرگش به زودی فرا خواهد رسید، همراه با نشان دادن قاطعیتی هراس آور را صاحبان این نظر دلیل قتل عام سال ۶۷ می دانند.
5- صاحب نظری فاجعه را اینگونه تحلیل کرده است: ” پاسخ واقعی را در مورد اعدام های جمعی باید در فعل و انفعالات درون رژیم جست وجو کرد. با تحقق یافتن صلح، خمینی ناگهان دریافت که سیمان پربهایی را که به وسیله ی آن گروه های ناهمگون پیروان او، با هم پیوند یافته بودند، از دست داده است. برخی از این پیروان، میانه رو، برخی تندرو، گروهی اصلاح طلب، بعضی جزمی و بنیادگرا، دیگران واقع بین و عامه گرا، بخشی معمم و بخش دیگر افراد غیر معمم بودند که نهانی احساساتی برضد طبقه ی روحانی در دل می پروراندند. او همچنین دریافت که با وضع مزاجی متزلزلی که دارد، ممکن است به زودی صحنه را خالی کند و پیروان خود را از وجود یک رهبر بلندپایه محروم سازد. افزوده بر این، او متوجه این واقعیت نیز بود که در درون نظام عناصر منتقدی وجود دارند که آرزو می کنند شکاف پدید آمده بین رژیم و غرب و همچنین با گروه های مخالف میانه رو، از میان برخیزد..” (یرواند ابراهامیان)
از شغل به معنی کاری درآمدزا انتظار میرود که در وهلهی اول حداقلهای زندگی شخص شاغل و خانواده را تأمین کند و در وهلهی دوم سبب استقلال اقتصادی فرد شود. این موضوعی است که نمیتوان در بین مشاغل زنان روستایی و حاشیه شهرهای بزرگ یافت. برای زنان با فرهنگ مردسالار سنتی حاکم بر جوامع روستایی، دستیابی به استقلال اقتصادی اهمیتی حیاتی دارد زیرا از این طریق است که استقلال شخصیتی، عاطفی و اجتماعی پدید میآید. اما تنها چیزی که از مشاغل موقت یا دائم زنان روستایی شاهدیم این است که این شغلها تنها کمکخرجی موقتی است که صرف مخارج خانواده میشود بدون اینکه استقلال مالی برایشان به ارمغان بیاورد؛ پول تو جیبی اندکی که خود در نحوه مصرف آن نقشی ندارند.
زنانی که وارد بازار کار مشاغل روستایی یا حاشیه شهری میشوند پیش از شروع میبایست درباره نوع کار، زمان شروع کار، چگونگی انجام آن، رفت و آمدها و… از «سرپرست»های خود (پدر، برادر و همسر) اجازه بگیرند و از آنجا که زن در فرهنگ سنتی و حاکم ایران، فردی «صغیر» محسوب میشود که باید برایش تصمیم گرفت، آزادی عمل اندکی در انتخاب کار و نحوهی خرج کردن درآمد دارند؛ موضوعی که در بین طبقات شهری با زنان شاغل و تحصیلکرده، از طریق مقاومت مدنی و نیازهای اجتماعی به کار زنان در جامعه، ذره ذره عقب نشسته است و گرچه قوانین رسمی همچنان سلطهی مرد را بر شغل زنان تضمین میکند اما به لحاظ عرف اجتماعی چندان کارایی ندارد.
مشاهدات میدانی و پژوهشی از مناطق مختلف ایران نشان میدهد که همچنان در روستاها، حاشیه شهرها، مناطق مهاجرنشین و هر جایی که فرهنگ سنتی هنوز بر روابط اجتماعی حاکم است، شغل زنان در اختیار مردان است و زنان روستایی و حاشیهنشین برای کسب اندک درآمد ناشی از مشاغل خانگی میبایست با موانع مختلفی از درون خانواده گرفته تا جامعه و فرهنگ، نظامهای مالی و خدماتی و… دست و پنجه نرم کنند.
اشتغال زنان راهکاری برای افزایش شاخص توسعه
بهمحض اینکه حرف از اشتغال زنان روستایی بهمیان میآید، کارآفرینی به عنوان اولین راهکار خودنمایی میکند. کارآفرینی برای زنان روستایی و زنان حاشیهنشین شهری باید به شکلی باشد که کار در نزدیکی یا داخل منزل ممکن باشد زیرا بنا به دلایل سنتی و مسئولیتهای خانوادگی، زنان از کار بیرون از خانه استقبال نمیکنند.
کار در خانه، علیرغم مزایایی همچون پذیرش از سوی پدر، برادر یا همسر، زنان شاغل را از حمایت نهادهای مدنی، مالی و اجتماعی دور میکند. آنها برای انجام مسائلی همچون مراودات مالی و اعتباری همچنان به اطرافیان مرد خود وابسته خواهند ماند و از آنجا که در عرصه اجتماع حضور ندارند، کمتر از فراز و فرود وضعیت کسب و کار خود مطلع میشوند.
زنان کارگر در روستای «زیارت مولا»، در دهستان گوربند بخش مرکزی شهرستان میناب در استان هرمزگان – عکس از حسن شیروانی/خبرگزاری ایرنا
از این روست که اغلب زنان شاغل که با کارآفرینی در سالهای اخیر تا حدودی توانستهاند روی پای خود بایستند پس از مدتی دست از کار کشیدهاند. به عنوان مثال «پس از برگزاری دورهها و کارگاههای آموزشی و ترویجی، ثبت شرکت تعاونی و ایجاد صندوقهای خرد روستایی، تولید، فرآوری و بازاریابی گیاهان دارویی و ایجاد فرصتهای شغلی جایگزین دامداری و مشاغل کوچک خانگی برای زنان» محققان دریافتند که این اقدامها تأثیرات مثبت اقتصادی و اجتماعی در عرصه خانواده و محیط روستایی نشان نداده است.[1]
دست از کار کشیدن دلایل مختلفی میتواند داشته باشد، اما بیاطلاعی از وضعیت بازار محصولاتشان در کنار افزایش مسئولیتهای خانوادگی که ادامه کار را برای زنان غیرممکن میکند از دلایل عمدهی آن است. با این همه، علیرغم بیکاریهای پیدرپی، زنان روستایی همچنان در پی کسب درآمدهای کوچک به دنبال راههای تازهای هستند و در تغییر مداوم کسب و کارهای مختلف انرژی و توان خود را میآزمایند. یکی از دلایل اشتیاق زنان به داشتن کسب و کارهای خرد، مسائل اقتصادی خانواده و کم کردن بار مالی آن است. دلیل دوم این است که زنان به دنبال نقطه اتکایی هستند که بتوانند آیندهی اقتصادی زندگی خود را بدون وابستگی به مردان خانواده تضمین کنند تا از سلامت روانی- اجتماعی بیشتری برخوردار شوند و بتوانند خود تصمیمگیرنده مسائل خود باشند.
امروزه «تقویت کارآفرینی زنان روستایی به لحاظ معقولانه بودن، انسانی بودن و سازگار بودن با محیط زیست اهمیت اساسی دارد. زنان در کشورهای در حال توسعه امید اول برای ارتقای خانوادهها و توسعه کشور هستند.»[2]
آگهی
تعهد به حضور در خانه مانعی بر سر کار زنان روستایی
کارآفرینی در ایران به دهه ۱۳۸۰ برمیگردد که مشکل بیکاری بیش از دهههای قبل جلب نظر میکرد و پیشبینیها حکایت از حادتر شدن وضعیت بیکاری داشت. بنابراین «شروع کارآفرینی در ایران به اجرای برنامه سوم توسعه برمیگردد»؛ کاری که در برنامه پنجم توسعه پیگرفته شد و به وزارتخانههای علوم، تحقیقات و فناوری، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، موسسه جهاد دانشگاهی و … پیشنهاد شد. عدم دسترسی روستاییان به منابع، دوری روستاها از مناطق مرکزی شهری که انزوایی ناخواسته را سبب میشد و کمبود دانش فنی و مهارت و عوامل خانوادگی و … موانع بزرگی در راه ایجاد اشتغال برای زنان روستایی شمرده میشد که هنوز هم برخی عوامل آن بر جای خود باقی مانده است. شاید یکی از مهمترین عواملی که زنان روستایی را چندان علاقهمند به بازار کار تعریف شده توسط کارآفرینان نمیکند کمبود تقاضا یا به عبارتی کمبود بازار برای محصولات خانگیشان باشد. این وضعیت در روستاهایی که سالهای اخیر تبدیل به روستاهای گردشگری شدهاند کمتر به چشم میخورد اما در همان روستاها هم اولاً این مشاغل فصلی است و دوماً همه نمیتوانند از فصل گردشگری که فصل فروش محصولات روستایی است بهره ببرند.کارِ خانگی زنان؛ نمونه روستاهای کردستان
۱۴ تیر ۱۴۰۰
بر اساس پژوهشی در دهستان گلاب، از توابع شهر کاشان تأکید بر نقشهای سنتی زنان و تعهد به حضور در خانه، مانع از آن میشود که زنان بر توزیع وقت و انرژی خود کنترل داشته باشند و بنابراین به خاطر «حضور در بازار کار در ایفای موازی تعهدات کار و خانواده با تعارض نقش مواجه هستند.»
در گفتوگو با یکی از زنان روستایی در کاشان که صنایع دستی خود را به گردشگران عرضه میکرد، مشخص شد علاوه بر مشکلاتی که زنان این منطقه در بازاریابی با آن مواجهاند، مسئولیتهای خانوادگی باعث میشود در مقایسه با همتایان مرد خود فرصت کمتری برای عرضه و فروش داشته باشد و این گذشته از آن است که اغلب زنان روستا بهخصوص اگر متأهل باشند حق مالکیت بر درآمدشان را ندارند. این ساختار مردمحور روستایی باعث میشود که امکان اشتغال برای مردان بیش از زنان فراهم باشد و از آنجا که مردان مالک درآمد زنان هستند، زنان روستایی برای یادگیری، مهارتآموزی و رقابت در بازارهای کوچک محلی انگیزهی کمتری داشته باشند. گرچه این موضوع از دید خود زنان روستایی پنهان مانده است و آنها مسلم میدانند که درآمدشان از فروش محصولات باید به همسر تعلق بگیرد با این استدلال که هر دو برای خانواده کار میکنند ولی نکتهی مسلم این است که عدم مالکیت بر درآمد باعث کاهش انگیزه و عدم بهرهوری در کار میشود.
در گفتوگو با زنان حاشیهی شهر مشهد نیز همین نکته خودنمایی میکند. طیبه، زن سی و چند ساله دارای دو فرزند که متولد ایران و مهاجر افغانستانیست گفت که پیش از ازدواج، پدرش و در حال حاضر همسرش، گرچه علاقهمند به درآمد اضافی او هستند اما حاضر نیستند او شغلهایی بیرون از منزل داشته باشد. او میگوید جامعهی مهاجر افغانستانی در محله، دایرهای محدود دور زنان ترسیم میکند که آنها را از حضور در بیرون از خانه منع میکند، مگر اینکه زنی بسیار بر حقش پافشاری کند و برای آن بجنگد و در این صورت هم باید مسئولیتهای خانه و فرزندان را داشته باشد و هم کار خودش را. نهایت کاری که او توانسته است بکند این است که غذاهای خانگی بپزد و برای مغازهدارها بفرستد اما جلب مشتری در این کار هم چندان ساده نیست و نیاز به رفت و آمد و حضور مستمر در بازار دارد.
در روستایی از توابع اشتهارد در استان مرکزی، ملیحه میگوید که با وجود مدرک دانشگاهی توان راهاندازی کسب و کار ندارد. او که مجرد و سی ساله است میگوید تحصیلکردهها نمیتوانند سراغ مشاغل سنتی روستایی بروند زیرا هم کارهایی مثل قالیبافی و … را خوب یاد نگرفتهاند و هم اینکه اعتماد خریدار به آنها در این کارها کمتر از کسانی است که بهطور سنتی حرفهای این کار هستند.
تصویری از یک کارگاه قالیبافی – مکان، تاریخ و نام عکاس: نامعلوم
بهعلاوه، در صورت داشتن کسب و کار در مشاغل سنتی یافتن بازار فروش بدون واسطه بسیار سخت است و از آنجا که قالیبافان سرمایه اولیه لازم را ندارند برای بافت هر فرش نیاز به سرمایهگذاری هست که مواد اولیه را برایشان فراهم کند و سفارش را از خریدار بگیرد و به آنها بسپارد. همین چرخه به معنای این است که سهم زیادی از فروش صنعتی مثل فرش دستباف سهم واسطه میشود. زنی دیگر از همان روستا اضافه میکند که حالا اغلب زنانی که امکان کارکردن دارند ترجیح میدهند در کارخانههای نزدیک اشتهارد کارگری کنند به جای اینکه برای خود کسب و کاری راه بیندازند.
این نکته البته به معنای این است که زنان در مناطق شبهروستایی نزدیک به پایتخت که در محاصره کارخانهها هستند تا حدودی توانستهاند از نقش سنتی خود فاصله بگیرند و به مشاغل دیگری روی بیاورند ولی این به معنای استقلال مالی آنها نیست.
آگهی
نبودِ پشتوانهی مالی
حالا دیگر بر همگان روشن است که کارآفرینی یکی از چندین عامل مؤثر در توسعهی پایدار روستایی است و برای همین ایجاد شغل برای زنان روستایی اهمیت مییابد اما برطرف کردن موانع بزرگ سر راه آن در تمام مناطق یکسان نیست. نتایج یک تحقیق در سال ۹۴ در روستای شلیل شهرستان اردل (استان چهار محال و بختیاری) نشان داد که سه عامل «نداشتن پشتوانه مالی و پسانداز کافی، نداشتن وثیقه و ضامن برای استفاده ار اعتبارات دولتی و عدم توانایی در رقابت با مردان در عرصه تجارت و اقتصاد مهمترین موانع توسعه کارآفرینی زنان روستایی در این منطقه است.»[3]
در مناطق روستایی و حاشیه شهرها، دسترسی به منابع و امکانات اندک است، روابط اجتماعی به طور کامل شکل نگرفته است و اگر باشد بیشتر بر اساس پیوندهای خویشاوندی و همسایگی است تا کاری، و ازین رو نه تنها استقبال زنان از مشاغل تازه کم است بلکه اصلاً امکان شکلگیری خیلی از مشاغل نیست. تنها راه باقیمانده استفاده از ظرفیت مشاغل سنتی است که در مناطق گردشگری همچون ماسوله در گیلان و برخی از روستاهای کاشان و… در فصلهای بهخصوصی از سال امکانپذیر است که بدون حمایت دولتی درآمد چندانی نصیب شاغلان این صنایع نمیکند. بهخصوص که بهدلیل داغ شدن فصلی بازار رقابت صنایع دستی در این جاها، به سرعت متولیانی همچون دهیاریها و ارگانهای مشابه نواحی حاشیه دست به کار میشوند و بازار را به دست میگیرند و افراد غیروابسته به این ارگانها مجبورند برای رسیدن به آن بازار فصلی تلاش و هزینهای چند برابر داشته باشند.
نام عکاس و تاریخ عکس: نامعلوم
در شهر شوش، وجود آرامگاه دانیال نبی فرصتی فراهم آورده است تا در فصلهای خنک سال زنان محلی بتوانند غرفههایی را برای فروش محصولات خود در صحن مقبره بر پا کنند، ولی برای داشتن این غرفهها باید اجاره بها بپردازند. طبیعی است که همه از پس پرداخت اجاره بهای سنگین این غرفهها به متولیان شهرداری یا تولیت برنمیآیند و بخش بزرگی از زنان شاغل عملاً امکان فروش محصولات خود را نمییابند. این وضعیت در دیگر مناطقی که دارای امامزادههای گردشگری است نیز وجود دارد و طبیعتاً دهیاریها ادارهی غرفهها را به دوستان و آشنایان خود میسپارند و در سهم فروش آنان شریک میشوند. شریکشدن در سهم فروش اگر مابهازای اجاره بها باشد شاید تا حدودی مقدور به صرفه باشد اما وضع مالیات بر غرفه و دیگر هزینههای تحمیل شده بر غرفهداران عملاً دست زنان خوداشتغال را از این بازارها دور میکند.
«جمعیت زنان روستایی نسبت به زنان کل کشور ۲۸ درصد است و سهم قابل توجهی در تولید ناخالص ملی، مشاغل، نوآوری و رفاه اجتماعی دارند. آمارها در ایران نشان از آن دارد که کمتر از ۱۰ درصد کارآفرینان را زنان تشکیل دادهاند.»[4]
نداشتن پشتوانه مالی، پایین بودن سطح سواد، وظایف زیاد زنان در خانه و نیز گرایش پایین مردان در پذیرش زنان به عنوان همکار در تیمهای کاری را از دیگر موانعی دانستهاند که زنان در روستاهای خراسان داشتهاند. به تمام این عوامل میبایست عدم تمایل بانکها و موسسات مالی به دادن وام به زنان دارای کسب و کار و نیز نداشتن ضامن معتبر از سوی زنان شاغل را افزود که کار زنان را تبدیل به چیزی کرده است که انتظار درآمد ثابت و قابل اتکا از آن نرود و عاملی شود بر اینکه کار زنان روستایی و حاشیه شهری از سوی خانواده نیز جدی نگرفته نشود. که خود سببساز ایجاد موانع خانوادگی بیشتری خواهد بود به حدی که گویا زنان در حاشیه شهرها و مناطق روستایی پذیرفته باشند که کار کردن در اصل به معنای بیگاری است؛ کاری بیجیره و مواجب که فقط آنها را امیدوار نگه میدارد تا شاید در آیندهای دورتر وضعیت کمی بهتر شود و بتوانند سرانجام به استقلال مالی دست یابند. تنها تکیهگاهی که زنان روستایی و حاشیهنشین همچنان بر ادامهی کار دارند امید به آیندهی بهتر کاری است که تا وقتی نگرشهای سنتی و نگاه حاکمیت به نقش زنان در اجتماع تغییر نکند حالا حالاها امکان تحول چشمگیری وجود نخواهد داشت.
[1] تحلیل موانع فرآوری کسب و کارهای زنان روستایی: مطالعهای در حوزه آبخیز تیلآباد استان گلستان، بیتا طباطبایی عمید، محمدرضا شهرکی. نشریه کارآفرینی در کشاورزی. جلد هفتم. شماره سوم. پاییز ۱۳۹۹
[2] تحلیل موانع کارآفرینی زنان روستایی در شهرستان کاشان، محسن شاطریان، زهرا نصرآبادی، فاطمه منصوریان. فصلنامه اقتصاد فضا و توسعه روستایی. سال ششم. شماره ۳. پاییز ۱۳۹۶. پیاپی ۲۱
[3] شناسایی موانع توسعه کارآفرینیِ زنان روستایی مطالعه موردی: دهستان شلیل، شهرستان اردل، حامد قادرمرزی، علیرضا جمشیدی، داود جمینی، حمید نظری سرمازه. فصلنامه برنامهریزی منطقهای، سال پنجم، شماره ۱۷ ، بهار ۹۴
[4] تحلیل موانع فرآوری کسب و کارهای زنان روستایی: مطالعهای در حوزه آبخیز تیلآباد استان گلستان، همان
تراژدی هایی که کارشان به طنز و کمدی کشیده شده کم نیستند. یکی از کُمیک ترینها ضدیت و دشمنیِ پاره هایی از کنشگران سیاسیِ و فرهنگی ایرانی مهاجر و تبعیدی و رانده شده از وطن با مهاجران است. تبلیغ و فعالیت علیه مهاجران و به سودِ مهاجرستیزان لکه سیاهی در زندگی بسیاری از مهاجران ایرانی ست. خرشان که از پُل گذشت گورِبابای بقیه مهاجران. همین جنس از مهاجران ایرانی هستند که خیال میکنند با مهاجران سایر کشورها فرق گذاشته میشوند، تافتۀ جدا بافتهاند و متوهمانه خیال میبافند که یک امریکایی و اروپایی مهاجرستیز بین مهاجر ایرانی و افغان و مکزیکی وعرب و…. فرق میگذارد. تاریخ این دست تراژدیهای کُمدی شده را به شکلهای گوناگون و انواع هراس آفرینیهای ریز و درشت علیه مهاجران بارها تجربه کرده است. مهاجرستیزان، مهاجران را عامل بیکاری و بسیاری از مشکلات اجتماعی واقتصادی و خلافکاریها معرفی میکنند که این پدیدۀ تازهای نیست و حتی در جامعه خودمان ریشه تاریخی هزاران ساله دارد. معنای این سخن این نیست که مهاجران خلاف و جرم و جنایت نمیکنند اما بزرگنماییهای سیاست بازان مهاجر و آوارۀ ایرانی برای این خلافکاریها و وسیله ساختن از آنها برای طرد و تحقیر و توهین به مهاجران وحمایت از مهاجر ستیزان همان چوب حراج زدن به وجدان انسانی و سیاسی در بازار مکاره و ” سید اسماعیل”ِ سیاست بازی ست.
گسترش روزافزون مهاجرت دلایلی دارد که یکی از آنها جنگ افروزیهای سود آورِ برای امریکا و روسیه و اروپا و متحدانشان بوده است. یورش وحشیانه ارتشهای امریکا و اروپایی و متحدانشان به عراق ودیگر کشورهای منطقه خاورمیانه نمونهاند. مماشات کاسبکارانه امریکا و اروپائیان با دیکتاتورها وحکومتهای ستمگر در جهان از جمله سازش و لاسیدن با جُرثومۀ فسادی همچون حکومت اسلامی نیز یکی دیگر از عوامل گسترش مهاجرت بوده و هست. مشکل مهاجران نیستند، مشکل عوامل بروز مهاجرت یعنی جنگ و تروریسم، دیکتاتوری و ستمگری، نا امنی، فقر، بیکاری، نومیدی و بی چشم اندازی، ویرانیهای ناشی از بلایای طبیعی و… هستند. انتظار این است که لااقل ایرانیان مهاجر یا تبعیدی که برای “حقوق بشر” غش و ریسه میروند و درصفِ تحقیرو تخطئه و تخدیش کنندگانِ فخرفروشِ و منت گذار نسبت به مهاجران کشورهای دیگر قرار گرفتهاند، خوشیهای جا افتادن در اروپا و امریکا و کشورهای دیگر بیش از این زیر دلشان نزند و شرایط خود و هموطنانشان را به یاد آورند. “…… ما خود ناله هایی هستیم که اسرار تبهکاریها را به این سوی مرز آوردهایم. هر یک از ما ننگی را آشکار میکند که امروز وطن ما را آلوده کرده است. * …… **** * از شعر مهاجران “برتولت برشت”
عکس آرشیوی از اعضای گروه پیشمرگه وابسته به حزب دموکرات کردستان ایران در اربیل عراق، مهر ۱۳۹۶
قوه قضائیه ایران با ارائه فهرستی به دولت عراق، شامل حدود ۱۲۰ نفر از رهبران و اعضای احزاب کُرد مخالف جمهوری اسلامی مستقر در اقلیم کردستان، خواستار استرداد آنها شده است.
کاظم غریبآبادی، معاون امور بینالملل قوه قضائیه ایران، هفتۀ گذشته (۲۳ تیرماه) در نشست شورای قضایی استان البرز، با اعلام این موضوع، افراد این فهرست را «تروریست» توصیف کرد و افزود «بهزودی محاکمۀ آنان نیز برگزار خواهد شد».
رادیوفردا در گفتوگو با برخی چهرههای سیاسی در اقلیم کردستان به بررسی این موضوع و واکنشها به آن پرداخته است.
فشارهای ادامهدار بر احزاب کُرد
رضا کعبی، دبیرکل حزب کومله زحمتکشان کردستان، در این باره به رادیوفردا میگوید: «این فشارها و این تقاضایی که جمهوری اسلامی از مقامهای عراقی کرده، در چارچوب فشارها و سیاستهای جنگی است که علیه احزاب و مردم کرد اعمال میشود.»
مقامهای اقلیم کردستان عراق در پاسخ به تماسهای رادیوفردا از اظهارنظر در این باره امتناع کردهاند.
دفاتر و مقرهای بسیاری از احزاب کرد ایرانی مخالف جمهوری اسلامی ایران در اقلیم کردستان عراق مستقر هستند.
سال گذشته، بر پایۀ توافقنامۀ امنیتی میان ایران و عراق، بسیاری از مقرهای احزاب کرد مخالف جمهوری اسلامی در این اقلیم تخلیه شدند.
پیشتر وزارت خارجه جمهوری اسلامی اعلام کرده بود که در توافقنامۀ امضاشده بین تهران و بغداد، عراق متعهد شده است گروههای کرد مخالف که در اقلیم کردستان عراق مستقر هستند را خلع سلاح کند، پایگاههای آنها را ببندد و آنها را تا قبل از ۲۸ شهریور ۱۴۰۲ به کمپهای دیگری منتقل کند.
سامی ریکانی، فعال سیاسی مستقل که در اقلیم کردستان عراق اقامت دارد، دربارۀ فشارها بر احزاب کرد ایرانی به رادیوفردا چنین میگوید:
«فشار جمهوری اسلامی بر بغداد و اقلیم کردستان برای اخراج یا تسلیم رهبران اپوزیسیون کرد ایرانی بخشی از توافق راهبردی میان ایران و ترکیه است که سال ۲۰۱۶ منعقد شد و تا کنون ادامه دارد. بهویژه پس از همهپرسی استقلال اقلیم کردستان عراق در سال ۲۰۱۷، ایران و ترکیه به این نتیجه رسیدند که باید پروندۀ مقابله با گروههای کرد را، جدا از تأثیرهای قدرتهای بزرگی همچون آمریکا و روسیه، به جریان بیندازند، زیرا بهعقیدۀ آنها در پیش نگرفتن این مسیر میتواند بر داخل ایران و ترکیه تأثیر بگذارد.»
دولت خودمختار اقلیم کردستان عراق، سوم مهر ۱۳۹۶، با وجود مخالفت دولت مرکزی عراق، ایران، ترکیه و حتی آمریکا، همهپرسی استقلال برگزار کرد. بنا به اعلام کمیسیون انتخابات اقلیم کردستان، ۹۲ درصد از سه میلیون و ۳۰۰ هزار نفری که در آن همهپرسی شرکت کردند، به نفع استقلال از عراق رأی دادند.
پس از همهپرسی، نیروهای نظامی عراق با حرکت به سوی اقلیم کردستان کنترل مناطق مورد مناقشۀ بغداد و اربیل و در رأس آنها کرکوک را از کنترل نیروهای پیشمرگ اقلیم خارج کردند و در اختیار گرفتند.
پس از این رویارویی نظامی، کردهای عراق نتیجأ همهپرسی جنجالی برای استقلال را معلق و پیشنهاد آتشبس و گفتوگو با بغداد را مطرح کردند.
دولت اقلیم کردستان عراق در بیانیهای اعلام کرد که «متعهد به رفتار مسئولانه بهمنظور جلوگیری از بروز خشونت و درگیریهای بیشتر است».
واکنشهای احتمالی دولت عراق و اقلیم کردستان
تا کنون دولت عراق و دولت اقلیم کردستان، به درخواست ارائه شده از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران، واکنشی نشان ندادهاند.
حسین یزدانپناه، دبیرکل حزب آزادی کردستان (پاک) در این باره به رادیوفردا چنین میگوید:
«باید دید که آیا دولت عراق با پذیرش درخواست جمهوری اسلامی، چنین ننگی را در تاریخ خود ثبت خواهد کرد یا نه. اما مقامهای اقلیم کردستان بارها اعلام کردهاند که در اقلیم، هیچ سازمان و گروه تروریستی کرد، حضور ندارد. بنابر این بعید میدانم که اقلیم کردستان دست به چنین معاملۀ ضدبشری و نامطلوب با جمهوری اسلامی بزند.»
طی سالهای گذشته، فشارها بر احزاب کرد مخالف جمهوری اسلامی مستقر در اقلیم کردستان عراق به فشارهای سیاسی محدود نمانده و شامل حملات موشکی، پهپادی و توپخانهای به مقرهای این احزاب هم شده است.
گستردهترینشان حملۀ موشکی سال ۱۳۹۷ سپاه پاسداران به مقر حزب دموکرات کردستان در منطقه کویسنجق بود که طی آن ۱۵ تن از اعضای کادر رهبری و نیروهای پیشمرگ حزب کشته شدند.
حدود دو سال پیش، بار دیگر سپاه پاسداران مواضع احزاب دموکرات کردستان و کومله را در سلیمانیه و اربیل در اقلیم کردستان عراق هدف حملات موشکی و پهپادی قرار داد.
رضا کعبی، دبیرکل حزب کومله زحمتکشان کردستان، میگوید که این حملات «جنبش آزادیخواهی مردم کُرد» را هدف قرار داده است. او در گقتوگو با رادیوفردا چنین میگوید:
«درست است که جمهوری اسلامی ایران فشار خود را بر احزاب کرد متمرکز کرده، درست است که اردوگاههای احزاب را با موشک و پهپاد و جنگافزارهای دوربرد هدف قرار میدهد، اما جمهوری اسلامی درواقع جنبش آزادیخواهی مردم کُرد را هدف قرار داده است.»
«فعالیت احزاب کرد در اقلیم کردستان صرفاً سیاسی است»
مقامهای عراقی و همچنین مقامهای اقلیم کردستان گفتهاند که اجازه نخواهند داد عراق به پایگاهی برای هدف قرار دادن همسایگان تبدیل شود.
حسین یزدانپناه، دبیرکل حزب آزادی کردستان (پاک)، نیز تأکید میکند که فعالیتهایشان صرفاً سیاسی است. او در این باره به رادیوفردا میگوید: «ما با رعایت شرایط ویژه اقلیم کردستان، فعالیتهایمان تنها چارچوبی سیاسی دارد و از اقلیم کردستان هیچ اقدامی علیه جمهوری اسلامی انجام نمیدهیم.»
طی روزهای اخیر، ترکیه نیز بر اقدامات نظامی و عملیات خود در اقلیم کردستان عراق به هدف «مقابله با گروههای کرد مخالف حکومت آنکارا» افزوده است.
شورای اروپا روز دوشنبه ۱۵ ژوئیه (۲۵ تیر) در بیانیهای اعلام کرد تحریمهای اتحادیه اروپا علیه ایران را که به دلیل حمایت تهران از روسیه و همینطور ادامه اقدامات بیثباتساز در خاورمیانه و منطقه دریای سرخ وضع شده بود، برای یک سال دیگر تمدید کرده است.
بنابر بیانیه منتشره توسط این نهاد اروپایی، اقدامات محدودیتزا با توجه به «حمایت ایران از روسیه در جنگ در اوکراین و همینطور پشتیبانی از گروهها و نهادهای مسلح در خاورمیانه و منطقه دریای سرخ» تا ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۵ تمدید شده است.
شورای اتحادیه اروپا گفت: «تدابیر محدودکننده موجود به طور سالانه بازنگری خواهند شد.»
شورای اتحادیه اروپا در تاریخ ۲۰ ژوئیه ۲۰۲۳ با توجه به حمایت نظامی ایران از جنگ روسیه علیه اوکراین چارچوب جدیدی را برای اقدامات محدودکننده خود ایجاد کرد که صادرات قطعات مورد استفاده در ساخت و تولید پهپاد از اتحادیه اروپا به ایران را هدف میگرفت.
بنا به تصمیم ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا، ایران مطابق این تحریمها اجازه ندارد قطعاتی را از اتحادیه اروپا وارد کند که میتواند در تولید و ساخت پهپاد مورد استفاده قرار گیرند.
اتحادیه اروپا همچنین تدابیری برای اعمال محدودیت مسافرتی و توقیف اموال علیه افرادی که مسئول برنامه پهپادی ایران هستند و یا در این برنامه نقش دارند، در نظر گرفته است.
در حال حاضر، نظام تحریمها بر ۱۲ فرد و ۹ سازمان اعمال میشود. داراییهای این افراد مسدود شده و تامین مالی یا ارتباط با منابع اقتصادی آنها به طور مستقیم یا غیرمستقیم ممنوع است.
به علاوه این افراد از سفر به کشورهای عضو اتحادیه اروپا منع شدهاند.
شورای اروپا پیش از این در مارس ۲۰۲۴ از ایران خواسته بود فورا حمایت از جنگ تهاجمی روسیه علیه اوکراین را متوقف کند.
شورای اروپا همچنین در بیانیههای منتشره بعدی خود بر تعهدش به اقدامات محدودیتساز علیه ایران، بهویژه در مورد هواپیماهای بدون سرنشین (پهپادها) و موشکها، تاکید کرده بود.
پیش از این در ۱۴ مه ۲۰۲۴ این شورا دامنه اقدامات تحریمی اتحادیه اروپا در ارتباط با حمایت نظامی ایران از جنگ روسیه علیه اوکراین را گسترش داده بود.
برای بهبود روحیهی کار جمعی در سازمانهای سیاسی، صنفی و مدنی، باید از تاکتیکهای گوناگون و استراتژی سنجیده بهره جست. این شیوه نیازمند توجه به عوامل مختلفی است که همهی آنها در ایجاد محیطی رفیقانه، سازنده، خلاق و پربار یاری میرسانند. برای تشویق همکاریها، ایجاد اعتماد و افزایش انگیزه بین اعضا بایستی همواره ابتکارهای جدید بهکار برد.
در این نوشته به برخی از رویکردها و راهکارهای موثر در بهبود روحیهی جمعی میپردازم.
شفافیت و اعتمادسازی در یک سازمان سیاسی، صنفی و مدنی نه تنها به بهبود عملکرد درونی سازمان کمک میکند، بلکه باعث افزایش محبوبیت و مشروعیت، کاهش فساد، تقویت دموکراسی درونی و بهبود روابط بیرونی سازمان نیز میشود.
اطلاعات مهم و تصمیمهای کلیدی باید به طور شفاف با اعضا در میان گذاشته شود تا همه احساس کنند که در جریان امور قرار دارند. با پیگیری و به سرانجامرساندن قول و قرارها و وعدهها، میتوان محیطی صادقانه آفرید و با احترام به نظرات مختلف، اعتمادِ تک تکِ اعضا را جلب کرد.
مشارکت فعال همهی اعضا در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی تأثیرات مثبت فراوانی بر عملکرد این سازمانها میگذارد و برای موفقیت و پایداری این سازمانها ضروری است. این مشارکت نه تنها به بهبود کمیت فعالیتها و کیفیت عملکرد سازمان کمک میکند، بلکه منجر به ایجاد حس دلبستگی و همبستگی در بین اعضا نیز میشود.
دخیل کردن اعضا در فرآیندهای تصمیمگیری از یک سو تصمیمها را همهجانبهتر و سنجیدهتر و از سوی دیگر همه احساس میکنند که نظراتشان مهم است و در تصمیمگیری نقش دارند.
باید نشستهای منظم با حضور تمامی اعضا برای بحث و تبادل نظر برگزار شود. مشکلات، موانع و پیشرفتها با حضور همهی اعضا بررسی شود. فرصتهای گوناگون، بسته به امکانات و توانائی اعضا برای مشارکت آنها در تصمیمگیریها و فرآیندهای کاری فراهم کرد. این کار به افزایش احساس دلبستگی و مسئولیتپذیری اعضا کمک میکند.
تبیین و پیگیری اهداف مشترک در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی و توجیه، توصیف، توضیح اهداف به افزایش هماهنگی و انسجام، بهبود برنامهریزی، افزایش تعهد و انگیزه اعضا، تقویت فرهنگ سازمانی، و بهبود کنش و واکنش با مردم و سازمانهای دیگر کمک میکنند. روشنی و پیگیری اهداف مشترک نقش مهمی در موفقیت، اثربخشی، پاسخگویی و پایداری این سازمانها ایفا میکنند.
اهداف سازمان باید به وضوح تعریف شده، شیوهی رسیدن به آن مشخص و به طور منظم پیشرفت کار رصد و پیگیری شود. اهدافی روشن و مشترک که تمامی اعضا به آن باور دارند و برای رسیدن به آن تلاش میکنند. این اهداف باید تدوین و مستند شود و مشخص، قابل اندازهگیری و دستیافتنی باشند؛ به طور دائم، بهویژه پس از هر تحول سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کلان، ارزیابی شده و بهروز شود.
برنامههای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت باید به صورت خلاصه و واضح مشخص و به روشنی تعریف شود. باید اطمینان حاصل شود که تمامی اعضا این اهداف را درک کرده و با آن همسو هستند. این برنامه ها باید از آرزوها و کمالگرایی به دور باشد، اهداف برای همگی ملموس و قابل دسترسی باشند. در غیر این صورت انگیزهای برای تلاش باقی نمیماند. همچنین اعضای سازمان باید پیشرفت خود را در قیاس با برنامهها حس کنند و از آن راضی باشند تا انگیزه برای تلاش بیشتر تداوم یابد.
اعضا به طور مداوم از پیشرفتها و چالشهای موجود در راه رسیدن به اهداف آگاه شوند. پیشرفت کار طی نشستهای عمومی، بولتن، ایمیل، رسانههای اجتماعی و … به همه گزارش، رصد و نقد شود. رسانه ارتباطی مشترک هر سازمانی بایستی برای همه شناخته شده باشد.
ایجاد محیط صمیمی، آرام و سازنده در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی به افزایش بهرهوری، تقویت روحیه و انگیزه، بهبود عملکرد و موفقیت کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت سازمان، روابط بین اعضا، افزایش خلاقیت و نوآوری، کاهش نگرانی، جذب و حفظ نیروهای توانمند، افزایش تعهد و وفاداری و تسهیل در حل مسائل و مشکلات کمک میکنند.
محیطی ایجاد شود که در آن همهی اعضا احساس راحتی مفیدبودن و ارزشمندبودن داشته باشند. فضایی که در آن همهی اعضا احساس کنند پشتیبانی میشوند و دریابند که به نیازهایشان توجه میشود و میتوانند آزادانه و بدون واهمه نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنند.
تشویق به خلاقیت، طرح ایدههای جدید و نوآورانه در بین اعضا و پشتیبانی از پروژههای نوآورانه و تجربههای جدید آنها همواره ضروری است. از فعالیتهای مثبت و تلاشهای اعضا باید قدردانی کرد و موفقیتها و دستاوردهای آنها را دید، به طور عمومی و علنی تبلیغ کرد و پاداشهای مناسب به آنها برای انگیزش و تشویق دیگران داد. این قدردانی میتواند به صورت شفاهی، کتبی یا حتی به صورت پاداشهای مادی باشد. ما کنشگران بزرگسال خسته از چهل و اندی سال مبارزه با فاشیسم مذهبی، شاید بیشتر از کودکان به «آفرین!» نیاز داریم.
به هنرها، مهارتها و توانائیهای اعضای تیم باید افتخار کنیم. این سرافرازی و افتخار، بزرگترین و بهترین تشویق و قدردانی است.
آموزش و گسترش مهارتها در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی به افزایش کارایی، تقویت رهبری، افزایش انعطافپذیری، بهبود رضایت از فعالیت اجتماعی، تقویت همکاری، بهبود کیفیت تصمیمگیری، جذب و حفظ استعدادها، تسهیل نوآوری و افزایش اعتماد به نفس اعضا کمک میکند. بهطور کلی، سرمایهگذاری در آموزش و توسعه مهارتها یکی از بهترین راهها برای ایجاد سازمانی پویا، کارآمد و موفق است.
امکان رشد اعضا در سازمانهای گوناگون بایستی فراهم آورده شود. نیاز به آموختن، کسب مهارتهای نو و رشد دائمی؛ یک نیاز انسانی است. برای اعضا فرصتهای آموزش عملی و نظری باید فراهم کرد تا مهارتهای لازم برای کار جمعی و فعالیت تخصصی خود را کسب کنند. این آموزشها میتواند برگزاری دورهها و کارگاههای آموزشی برای تقویت مهارتهای تخصصی و ارتباطی، فنون حل مشکل، کار تیمی، شیوههای رهبری دموکراتیک، شیوه مذاکره و تعامل کارا، مدیریت و حل اختلافات، فن نوشتن مقاله سیاسی و نظری، آموزش (زبان فارسی، فلسفه سیاسی، اقتصاد)، گردانندگی نشستها و نشستهای پربار (دستور نشست، گزارش نشست، زمانبندی)، باشد. این دورههای آموزشی میتواند فردی یا گروهی برگزار شود.
فرصتهایی برای تبادل تجربیات و یادگیری از یکدیگر باید فراهم کرد. هر عضو بیشک یک یا چند دانش و مهارت باارزش و بینظیر دارد که باید کشف، معرفی و از آنها بهرهبرداری شود.
مشکلی در فرهنگ ایرانی وجود دارد، حداقل من در تشکلهای سیاسی تجربه کردهام، وقتی فردی تجربه خود را در میان میگذارد، شنونده فکر میکند دارد به او درس میدهد. مخاطب کسر شان خود میداند که پس از این همه سال یکی بیاید و به او درس بدهد. یک پیرانگفتهی مازندرانی پژواک این اندیشه است: «امسال میچکا، پارسال میچکا»، یعنی گنجشک جوان میخواهد به گنجشک سالمندتر از خودش جیک جیک کردن بیاموزد. بسیار روشن است که هر انسان به دنیا با دیدی متفاوت از ما مینگرد و هر فرد توانایی زیادی دارد و میتوان از هر کس آموخت.
ساختارهای مناسب برای همکاری در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی نیازی همیشگی است و به افزایش هماهنگی و انسجام، تسهیل ارتباطات داخلی، تقویت همکاری و همبستگی، افزایش شفافیت و پاسخگویی، بهبود مدیریت و بکارگیری نیروها، افزایش خلاقیت و نوآوری، کاهش تنشها و برخوردها، افزایش اعتماد و رضایت اعضا، تسهیل دستیابی به اهداف سازمانی و افزایش پایداری و انعطافپذیری بهطور کلی، به بهبود عملکرد و موفقیت کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت سازمان یاری میرساند.
پیشرفت اهداف سازمان یکی از عمدهترین عامل ایجاد حس همرزمی و همگامی است. شرکت فعال تک تک اعضا و انجام تعهدات خود، پیشرفتهای قابل لمس در اهداف، در بالا بردن روحیهی کار جمعی، تاثیر شایان دارد. تشکیل تیمهای کاری کوچک و متنوع همکاری و تعامل بین اعضا را گسترش میدهد. وظایف و مسئولیتها باید بر اساس تواناییها و مهارتهای اعضا بهطور مناسب تقسیم شود.
چنان ساختارهای سازمانی باید طراحی کرد که از کار تیمی پشتیبانی کنند. این ساختارها میتوانند شامل تیمهای کاری با هدفهای مشترک، کمیتههای مشورتی و گروههای کاری موقت باشند.
شبکههای ارتباطات موثر، شفاف و صمیمی برای ارتباطات داخلی باید ایجاد کرد. فضایی که در آن ارتباطات بیواهمه و صادقانه برقرار شود. استفاده از نشستهای منظم، ابزارهای ارتباطی موثر (مانند ایمیل، ویدیو کنفرانسها و شبکههای اجتماعی داخلی، پیامرسانها و نرمافزارهای مدیریت پروژه) و ایجاد کانالهای ارتباطی برای بازخوردهای[i] مداوم به بهبود ارتباطات کمک میکند.
نشستهای کارا و پربار با تصمیمها مشخص و مکتوب در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی جزو ابزارهای موثر بوده و به افزایش شفافیت، پاسخگویی، پیگیری و ارزیابی بهتر تصمیمها اتخاذ شده، کاهش ابهام و سوءتفاهم، ایجاد مرجع رسمی برای حل اختلافات، تقویت همکاری و هماهنگی، بهبود حافظه سازمانی، افزایش اعتماد و مشروعیت، تسهیل انتقال دانش، مهارت و تجربه، و افزایش کارایی و بهرهوری کمک میکنند.
برگزاری جلسات منظم برای بحث و تبادل نظر و اطمینان حاصل کردن از اینکه همه اعضا در جریان امور قرار دارند، بسیار مهم است. نشستها باید با دستور جلسه از پیش تدوین شده و برای اعضا، پیش از برگزاری نشست با وقت کافی برای خواندن و آماده شدن فرستاده شود. اعضا باید از قبل خود را آماده نشست کنند. کارها باید بیرون جلسات انجام شود. جلسات برای گزارشدهیِ پیشرفتِ کار و هماهنگی با دیگران است، نه انجام کار. مگر اینکه جلسه کاری باشد.
تصمیمها باید روشن و مکتوب باشد. مسئول اجرا و هماهنگی، کیفیت و کمیت ماموریت، زمان شروع و پایان، چگونگی تامین نیازهای نیروی انسانی، مالی و تدارکات (لجستیک) ماموریت باید، کیفیت و کمیت ماموریت، روشن و دقیق مورد بحث قرار گیرد.
گردانندگی مؤثر جلسات در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی نقش بسیار مهمی در افزایش بهرهوری، تسهیل تصمیمگیری، افزایش شفافیت، کاهش اتلاف وقت و منابع، تقویت همکاری، افزایش رضایت اعضا، بهبود ارتباطات، افزایش خلاقیت، دستیابی به اهداف سازمانی و کاهش تنشها کمک میکند.
یک جلسه به خوبی مدیریت شده به شکلگیری تصمیمها بهتر، افزایش همگرایی و مشارکت بیشتر اعضا و بالا بردن روحیه کار جمعی منجر میشود. هیچ چیزی منفعلکنندهتر از یک نشست بد برگزار شده نیست. برای برگزاری جلسات موثر و پربار باید با آمادگی به جلسه رفت، آنرا مدیریت و تصمیمات گرفته شده را پیگیری کرد.
هر جلسه باید با آمادگی و برنامهریزی قبلی برگزار شود. دستور جلسه[ii] قبل از برگزاری جلسه تهیه و توزیع شود. اطلاعات و مستندات لازم برای بحثها و تصمیمگیریها آماده شود. زمان جلسه باید با قدرت مدیریت شود. زمان شروع و پایان جلسه تعیین شود و به آن پایبند بود. زمان مناسب به هر موضوع اختصاص داده شود و از پراکندهگویی با قدرت جلوگیری شود. یک مدیر جلسه[iii] باید جلسه را با قدرت هدایت کند. بحثها کنترل، گفتگوها به سمت موضوعات اصلی هدایت و از انحراف از موضوع اصلی جلسه جلوگیری شود. تعامل و مشارکت فعال اعضا را سازمان دهد. فضایی ایجاد کند که در آن همه اعضا بتوانند آزادانه نظر خود را بیان کنند. تک تک اعضا را تشویق به مشارکت فعال و شنیدن نظرات مختلف کند. همواره بر اهداف مشخص و نتایج مورد انتظار از جلسه متمرکز باشد. با نظم و سازماندهی، اصول و مقررات داخلی جلسه را رعایت کند. بحثها با ترتیب منطقی و موضوعات به ترتیب اهمیت پیگیری کند. تصمیمها و مباحث مطرح شده بهطور دقیق ثبت و مستند شود. وظایف، مسئولیتها و ماموریتهای افراد تعیین و اجرای تصمیمها پیگیری شود. ایجاد محیطی که در آن اعضا با تعامل سازنده و احترام متقابل با یکدیگر برخورد کنند از عمدهترین وظایف تک تک شرکتکنندگان و مدیر جلسه است.
بحثهای به ترتیب منطقی وبا اجتناب از تنشها و مشاجرات بیثمر باید پیش رود. اطلاعات باید کامل و دقیق به همه اعضا ارائه شود. تصمیمگیریها و نتایج با شفافیت اعلام شود. جلسه باید انعطافپذیر باشد و امکان تغییر و تطبیق دستور جلسه بر اساس نیازها و شرایط روز را داشته باشد. برای مواجهه با موضوعات جدید و غیرمنتظره آماده باشد. عملکرد جلسه و میزان دستیابی به اهداف تعیینشده باید ارزیابی شود. مصوبات جلسه باید تا اجرای کامل آن پیگیری شود. گزارشهای پیشرفت مصوبات جلسه باید تهیه و به همهی شرکتکننده ارائه شود.
حل اختلافات با روشهای سازنده در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی اهمیت فراوانی دارد و بستر مناسبی برای رشد و پیشرفت فراهم میآورد.
تحول شتابان، موضعگیریهای جدید میطلبد. اعضا با تفکر مستقل تحلیلها و راه حلهای گوناگون ارائه میکنند. اختلاف در تحلیل و تاکتیک در یک سازمان پویا طبیعی است. سازوکاری برای مدیریت و حل اختلافات به سرعت، به شیوهای سازنده و احترامآمیز ایجاد باید کرد.
در صورتی نشستها و سازوکارهای تشکل جوابگو نباشد باید از کارشناسان یا مشاوران برای حل مشکلات و اختلافات داخلی کمک گرفت.
فرهنگ همکاری، تعامل، احترام متقابل، همدلی و رواداری در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی دارای اهمیت بسیاری است و باعث ایجاد محیطِ کاری مناسب و یاریرسان میشود که در آن اعضا به طور مستمر رشد و پیشرفت میکنند. این فرهنگ باید مداوم ترویج، تشویق و تمرین شود و از ارزشهای اصلی سازمان بشمار آید.
جلسات آموزشی، سمینارها و کارگاههای مختلفی برای تقویت مهارتهای کار تیمی و چگونگی حل مشکلات و اختلافات برگزار شود. این فعالیتها میتوانند به تقویت روابط دوستانه و ایجاد حس مشترک کمک کنند. میتوان از کارشناسان دعوت کرد تا دربارهی کار تیمی، سازوکار گروه و شیوه درست حل اختلافات درون سازمانی، سخنرانی کنند و کارگاهها آموزشی و تمرینهای عملی بگذارند.
انعطافپذیری و سازگاری در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی اهمیت بسیاری دارد و سازمانها برای موفقیت و پایداری در محیطهای پویا و پرتحول به آن نیاز دارند. این ویژگیها به آنها امکان میدهد تا به بهترین نحو ممکن و به راحتی با تغییرات، چالشها و فرصتهای پیش رو مواجه شوند.
تغییرات سریع، انعطافپذیریهای دائمی میطلبد. سازمان باید راهی برای دریافت بازخورد مداوم ایجاد کند تا اعضا بتوانند نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنند و سازمان با این پیامها وضعیت ارتباطی خود را با اعضا ارزیابی کند. بازخوردها، غنیمتی گرانبها برای سازمان است که بر اساس این دادهها خود را اصلاح و عملکرد خود را بهبود بخشد.
تقویت حس اعتماد و همبستگی در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی به اعضا امکان میدهد تا با همدلی و همکاری بیشتر، به بهترین نحو ممکن برای مأموریتها و اهداف سازمان خود مبارزه کنند.
باید با برگزاری فعالیتهای تیمسازی[iv] مانند اردوهای گروهی، کارگاههای تیمسازی، بازیهای حل مسئله، فعالیتهای ورزشی تیمی، نشستهای بارش اندیشهها[v]، سفرهای تیمی، نقشآفرینی و بازخورد سازنده، برگزاری مسابقات داخلی مانند مسابقات پینگ پنگ، شطرنج، بازیهای ویدیویی، دورههای کتاب، شعر و داستان خوانی به تقویت ارتباطات، اعتماد و همکاری بین اعضای تیم کمک کرد و محیط کاری را مثبتتر و پربارتر ساخت.[vi]
در سازمانهای سیاسی اهمیت یک رهبر یا لیدر کاریسماتیک همچنان برجسته و مهم است. این گونه افراد به کل سازمان انرژی و انگیزه تزریق میکنند.
الگو و سرمشق بودن رهبران در همکاری و کار تیمی در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی محیطی مثبت و پویا ایجاد میکند که در آن اعضا میتوانند به طور مؤثری برای اهداف مشترک سازمان مبارزه کنند. رهبران و مدیران باید الگو و سرمشق همکاری و کار تیمی باشند و این رفتارها را در عمل نشان دهند. رهبران و مدیران نه تنها باید به صورت نظری به اهمیت همکاری و کار تیمی اعتقاد داشته باشند، بلکه باید خودشان با رفتار و عملکرد خود این ارزشها را به نمایش بگذارند. با انجام کارهای زیر، الگوی مناسبی برای محیط کاری سالم و پربار برای سایر اعضای تیم باشند و اعضای تیم را به پیروی از این الگوها ترغیب کنند:
با ارتباطات شفاف و صادقانه، اعتماد و اطمینان را در جمع تقویت کنند: با گفتار، رفتار و کردار مناسب.
به تفاوتها و تنوع دیدگاههای اعضا احترام بگذارند.
به نظرات، پیشنهادات و نگرانیهای اعضای تیم با دقت گوش دهند و نشان دهند که نظرات همهی آنان اهمیت دارد.
به اهداف سازمان متعهد باشند و مسئولیت عواقب عملکردهای خود را بپذیرند.
توانایی حل اختلافات و چالشها با سرعت و سازنده به روشی که به نفع سازمان و همهی اعضای تیم کاری را داشته باشند.
در تعاملات خود با سازمانهای دیگر و همرزمان، روحیه همکاری، همفکری و تعامل مثبت را به نمایش بگذارند.
فضایی فراهم کنند که در آن همه اعضا تشویق به مشارکت و بیان نظرات خود شوند.
مهارتها و تخصصهای گوناگون اعضای تیم را کشف و به بهترین وجه برای پیشبرد اهداف سازمان بهره گیرند.
برای یک تشکل نه تنها بازاریابی بیرونی، معرفی عملکرد، برنامهها و نقاط قوت برای مردم اهمیت حیاتی دارد، بلکه بازاریابی داخلی و معرفی نقاط قوت تشکل به اعضا نیز اهمیت بسیاری دارد و میتواند به افزایش انگیزه و مشارکت اعضا، افزایش اعتماد به رهبری و مدیریت، ایجاد فرهنگ مثبت و انگیزشی، جذب و نگهداشت اعضا، تقویت هویت و اعتبار تشکل، بهبود ارتباطات داخلی و پیشبرد اهداف و برنامهها کمک کند.
اعضا باید هم به فضای داخل و هم به بیرون سازمان خود افتخار کنند و آن را دوست داشته باشند. از کیفیت و زیبایی وبسایت گرفتهِ، تا کیفیت مطالب، یا حتی افراد برجسته و رهبرانی که به اشکال مختلف در ارتباط با تشکل هستند و از پشتیبانی میکنند. نمونه تاریخی جهانی آن آبراهام لینکلن، مهاتما گاندی، یاسر عرفات، نلسون ماندلا و دالایی لاما و … هستند. در تاریخ ایران تاثیر شخصیتهای مثل دکتر مصدق، احسان طبری، بیژن جزنی، علی شریعتی و آیت الله طالقانی بر سازمانها و افکار عمومی داریم. باید برای جلب حمایت شخصیتها محبوب از برنامه و اندیشههای تشکل کوشید، حتی اگر آنها فرصت کار عملی در تشکل ندارند.
داشتن خط قرمز و عدم تحمل مطلق در برابر اعمال ناشایست در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی به سلامت، پایداری و اعتبار سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی کمک میکند و محیط کاری منسجم، امن و اخلاقمحور ایجاد مینماید.
برای ایجاد یک محیط سالم و رزمنده، سازمان باید علیه پدیدههای ناشایست و غیرانسانی، عدم تحمل مطلق[vii] داشته باشد و خط قرمز سازمان محسوب شود، از آن میان:
افشای اسرار سازمانی، بهویژه اسراری که امنیت اعضا را به خطر میاندازد.
رفتارهای غیر حرفهای مانند استفاده از زبان ناشایست، اتهام زدن و توهین کردن، بیاحترامی به همرزمان یا برخوردهای خصمانه. به خاطر بسپاریم: زخم نزنیم، وقتی زخم میزنیم، حتی پس از التیام، داغ و اثر زخم باقی میماند.
زورگویی و قلدری، چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم
عدم رعایت حریم شخصی و تجاوز به حریم خصوصی همرزمان
کارشکنی و خرابکاری و هر گونه اقدام عمدی اخلال در کار جمع یا سازمان
هر نوع آزار و اذیت؛ چه جسمی، چه روانی و جنسی
هر نوع تبعیض نژادی، جنسیتی، قومی، مذهبی
هرگونه فساد، رشوهگیری، دزدی اطلاعات یا تخلفات اخلاقی دیگر
مدیریت مؤثر منابع انسانی در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی به بهبود عملکرد، افزایش رضایت و انگیزه اعضا، تقویت فرهنگ سازمانی و افزایش انعطافپذیری و سازگاری سازمان کمک میکند. مدیریت کارا باعث میشود که سازمانها بتوانند به طور مؤثرتری به اهداف خود دست یابند و در محیطهای پیچیده و پویای امروزی موفق شوند.
منابع انسانی ارزشمندترین سرمایهی یک سازمان است. عضوگیری باید از میان افراد با مهارتهای مناسب و نگرش مثبت و همراستا با اهداف استراتژیک سازمان انجام شود. مدیریت باید اطمینان یابد که تک تک اعضا در جایگاهی قرار دارند که میتوانند بیشترین بازدهی را داشته باشند.
بکارگیری از ابزارها و فناوریهای مدرن و مناسب در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی به بهبود عملکرد، افزایش بهرهوری، تقویت ارتباطات، افزایش شفافیت و امنیت، و ارتقاء تواناییهای سازمان در مدیریت تغییرات و چالشها کمک میکند.
از نرمافزارهای مدیریت پروژه، ابزارهای همکاری آنلاین و سیستمهای اطلاعاتی و بایگانی کردن اسناد مدرن، مناسب و کارآمد باید بهره گرفت.
به همهی اعضا کار کردن با ابزارها و فناوریهای مدرن آموزش لازم داده و دسترسی مناسب به منابع و اطلاعات برای همه آنها تضمین شود.[viii]
نقد دائمی عملکرد سازمان و افراد در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی به بهبود مستمر، افزایش شفافیت و ایجاد اعتماد میان اعضا کمک میکند. وقتی اعضا میبینند که سازمان به بازخوردهایشان توجه میکند و برای بهبود شرایط تلاش میکند، احساس دلبستگی و مشارکت بیشتری خواهند داشت.
بدون نقد سازنده و مفید، بهبود ممکن نیست. هر نقدی باید با برشمردن جنبههای مثبت موضوع مورد انتقاد شروع شود تا این برداشت پیش نیاید که جنبههای مثبت دیده نشده است.
عملکرد سازمان باید در دورههای گوناگون؛ فصلی یا سالانه بررسی و نقد شود. در صورت لزوم در اهداف و شیوهی عمل بازبینی صورت گیرد. به ویژه به افکار عمومی، نظرات اعضا و پیشرفت برنامه توجه جدی شود.
عملکرد افراد، برای بهبود کار و پیشرفت خود اعضا باید بررسی و نقد شود. در بیان نقد افراد به هیچ وجه صداقت، مبارز بودن و نداشتن سوء نیت من اهمیتی ندارد، بلکه مهم این است که نقد من چه تاثیری بر شخصیت، روح و روانِ شخصِ نقد شونده دارد. در نقد افراد، باید نقد روی عملکرد متمرکز شود. اعضای تیم اجازه و صلاحیت تشخیص روانشناسانه شخصیت همرزمان خود را ندارند.
تمرین ارزشهای مثبت در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. ارزشهای ما باید در زندگی و فعالیت سیاسی ما تبلور یابد. این ارزشها به بهبود فرهنگ سازمانی، افزایش اعتماد و اعتبار، تسهیل در دستیابی به اهداف، کاهش درگیریها، ارتقاء توسعه فردی و حرفهای، پیشگیری از فساد، افزایش مشارکت و حمایت عمومی و تحقق پایداری و رشد بلندمدت کمک میکنند.
سازمان باید ارزشهایی چون صداقت و شفافیت، مسئولیتپذیری، پاسخگویی، احترام به همرزمان و مردم، همبستگی و همکاری، عدالتخواهی و برابریطلبی، نوآوری و خلاقیت، پایبندی به اهداف و وفاداری به امر سازمان و مردم، یادگیری و توسعه مهارتهای فردی و حرفهای مستمر، نوعدوستی و مسئولیتپذیری اجتماعی، انعطافپذیری و سازگاری، خدمات عمومی و تعهد به بهبود جامعه، حفاظت از محیط زیست، شفافیت مالی و حسابرسی، توجه به حقوق بشر، مبارزه با تبعیض، استقلال و بیطرفی و برخورد منصفانه، حمایت از دموکراسی و مشارکت در فعالیتها و تصمیمگیریهای سازمان، برخورد منصفانه با همه اعضا را ارج بنهد و تشویق مادی و معنوی کند.
تمرین و ترویج ارزشهای مثبت میتواند به بهبود عملکرد، افزایش خرسندی اعضا، تقویت فرهنگ سازمانی، و دستیابی به اهداف بلندمدت سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی کمک کند.
کار سازمانی بهترین جا برای نشاندادن پایبندی ما به ارزشهای سازمان ما، مثل باور به کرامت و توانایی بیکران انسان، آزادی باور، دموکراسی، رواداری، آزادی اندیشه و پایبندی به حقوق بشر است.
ایجاد جو صمیمی و رفاقت رزمجویانه در سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی به بهبود روابط بین اعضا، افزایش انگیزه و تعهد، بهبود ارتباطات، افزایش رضایت در مبارزه، افزایش نوآوری و خلاقیت، پایداری و تداوم سازمان، حل بهتر اختلافها، ترویج فرهنگ پشتیبانی و کمک متقابل، بهبود بهرهوری و کارایی و ترویج ارزشهای مشترک کمک کند.
ما کنشگران که دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی جامعهی ایران را پیوسته دنبال میکنیم؛ جان ما از اعدامها، سرکوبها، تجاوزها و مشاهده زندگی مردم زیر خط فقر، زخم بر میدارد و نیاز به همدمانی داریم که اندوههای کلان خود را با آنها در میان بگذاریم. سر خود بر شانههای آنها بگذاریم و آرامش و انرژی برای ادامه مبارزه کسب کنیم. چه بهتر که این شانههای همرزمان ما باشد. جوی صمیمی ایجاد کنیم و تسلیبخش زخمهای همیشه تازه همرزمان کنشگر سیاسی، صنفی و مدنی خود باشیم. با خلق محیطی صمیمی و رفاقت رزمجویانه، مبارزه علیه رژیم فاشیستی مذهبی را تحملپذیرتر کنیم.
برگزاری برنامههای هنری، فرهنگی و تفریحی میتواند به جذب و نگهداشت اعضا، تلطیف سختی کار اعضا در شرایط دشوار مبارزه با فاشیسم مذهبی، افزایش تعامل و همبستگی، ارتقای تصویر عمومی تشکل، آموزش و اطلاعرسانی، و ارتقاء فرهنگ، هنر و نشان دادن اهمیتی که تشکل به فرهنگ هنر میدهد، کمک کند.
توجه به نیازهای اعضا به افزایش انگیزه، رشد مهارت سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و فنی و رضایت اعضا، تقویت وفاداری و تعلق خاطر، افزایش مشارکت و انگیزه برای فعالیت، تقویت همبستگی و وحدت داخلی، افزایش کارایی و اثربخشی تشکل، و جذب اعضای جدید کمک میکند.
حساسیت تشکلها به حوادث طبیعی مانند زلزله و سیل و مشکلات اجتماعی مثل بیکاری و تبعیض به نمایش مسئولیتپذیری اجتماعی، تقویت اعتماد عمومی، همبستگی و وحدت ملی، جذب و حفظ حمایت مردمی به ویژه زنان و جوانان، ایفای نقش موثر در مدیریت بحران و ارائه راهکارها و سیاستهای پیشگیرانه کمک میکند. این حساسیت نه تنها به بهبود شرایط آسیبدیدگان کمک میکند بلکه به پایداری و موفقیت بلندمدت تشکل نیز منجر میشود.
دریافت بازخورد از مردم و اعضا میتواند به بهبود سیاستها و برنامهها، افزایش مشارکت و انگیزه اعضا، ارتقای اعتماد و اعتبار تشکل، شناسایی نقاط قوت و ضعف، تسهیل در تصمیمگیری، ایجاد فضای باز و دموکراتیک، و افزایش کارایی و اثربخشی کمک کند. این بازخوردها به تشکل امکان میدهند تا به طور مستمر خود را بهبود بخشد و به نیازها و انتظارات اعضا و جامعه پاسخ دهد.
باید کانالهای ارتباطی ساده برای دریافت بازخورد وجود داشته باشد. به بازخوردها سریع پاسخ داد و بازخوددهنده اثر انتقاد و یا پیشنهاد خود را در رفتار، کردار و تبلیغات تشکل به روشنی ببیند.
حضور رهبران و سخنگویان یک تشکل در سپهر سیاسی و اجتماعی میتواند به نمایندگی و دفاع از منافع تشکل، تقویت اعتماد عمومی، جذب و حفظ حمایت مردمی، افزایش قدرت نفوذ و تأثیرگذاری، تقویت همبستگی و وحدت درون تشکلی، ارتقای تصویر عمومی و اعتبار تشکل، و مدیریت بحرانها و چالشها کمک کند. از اینرو رهبران و سخنگویان تشکلها باید در سپهر عمومی فعالانه شرکت کنند و کانالهای آسان و قابل دسترسی برای ارتباط عموم مردم با خود داشته باشند.
با استفاده از این راهکارها و پیشنهادها میتوان به تدریج روحیهی کار جمعی را در سازمانها و تشکیلات سیاسی، مدنی وصنفی تقویت کرد و به کارایی و اثربخشی بیشتری دست یافت و به اهداف پیشروی سازمانها و گروهها در محیطی صمیمانه و دموکراتیک نزدیکتر شد.
من فکر میکنم تشکلهای سیاسی، مدنی و صنفی در ایران جای زیادی برای بهبود دارند. ما امکانات بیبدیلی برای آموختن از همدیگر داریم. تجارب، نظرات و نقدهای خود را با من در میان بگذارید. با یکی از راههای زیر میتوانید با من تماس بگیرید:
مقولات مطرح شده در این مقاله بر روی هم تاثیر دارند. بهبود هر جستار همافزائی چشمگیر دارد. میتوان از تام اعضا نظرسنجی کرد و از تقویت ضعیفترین حلقه شروع کرد. میتوانید با روشی مناسب از همه اعضا پرسید:
به نظر شما، در یک مقیاس بین یک تا ده، سازمان ما چقدر به این ارزشها پایبند است و آنها در عمل بهکار میگیرد؟
میتوان معدل ارزشگذاریها را حساب کرد و از ضعیفترین حلقه شروع کرد. یک نمونه از نظرسنجی در پیوست میآید. (برخی مدخلها که در این نظرسنجی نیست، در پاسخ به بازخوردها به این مقاله، پس از نظر سنجی اضافه شد.
نویسنده با نوشتن این کتاب دلش میخواهد در دنیایی زندگی کند پر از رهبران جسورتر و پرشورتر، او میگوید دلش میخواهد بتواند چنین دنیایی را برای فرزندانش به یادگار بگذارد. بنا به تعریف او، رهبر کسی است که برای یافتن توان بالقوهٔ افراد و فرآیندها مسئولیت بپذیرد، و شهامتش را داشته باشد که از این توان بالقوه بهرهبرداری کند. از شرکتها، سازمانهای غیرانتفاعی و سازمانهای بخش دولتی گرفته تا دولتها، گروههای کنشگر، مدارس و اقلیتهای مذهبی، جهان ناگزیر بیشتر به رهبرانی نیازمند است که به رهبری شجاعانه و صمیمانه متعهد باشد و با برخورداری از خودآگاهی کافی با دل و جان رهبری کند، نه رهبران رشدنیافتهای که با توسل به آزار، ترس، شکنجه و ارعاب رهبری میکنند.
Katzenbach, Jon R. & Douglas K. Smith (2015). The Wisdom of Teams: Creating the High-Performance. USA: Harvard Business Review Press.
جان مکسول (۱۴۰۱). ۱۷ اصل کار تیمی. مترجم: مهدی قراچه داغی. تهران: تهران
این کتاب به موضوعات مربوط به مدیریت و بهرهوری تیمهای کاری میپردازد. این کتاب شامل راهکارها، اصول، و تکنیکهای مورد نیاز برای ساخت یک تیم موثر، مدیریت کارهای گروهی، ارتباطات درون گروهی، حل مشکلات، و بهبود عملکرد تیم است. هدف این کتاب ارتقاء دانش و مهارتهای لازم برای رهبری و مدیریت تیمهای کاری است.
کارولین کایتوکس (۱۳۹۷). هنر کار گروهی: راندمان همکاری با یکدیگر را به حداکثر برسانید. ترجمه: گروه سبکتو. تهران: انتشارات سبکتو
کتاب صوتی هنر کار گروهی؛ راندمان همکاری با یکدیگر را به حداکثر برسانید (میکرو کتاب)، اثر کارولین کایتوکس، یک راهنمای کاری با انبوهی از رهنمودهای دقیق برای افرادی است که میخواهند تیمهایی با عملکرد بالا تشکیل دهند. این کتاب هنر ارزشمند کار گروهی را به شما یاد میدهد تا بتوانید در هر گروهی بیشترین بهرهوری را داشته باشید.
کار تیمی و همکاری نشان میدهند چگونه کاری به شکل موثر انجام میشود. شیوههای مبتنی بر تیم، وقتی که با موفقیت اجرا میشوند، به بهرهوری بالا، افزایش رضایت و سلامت کارکنان منجر میشوند و از ارزشهای دموکراتیک ما حمایت میکنند. اکثر مردم، امروزه، در یک یا چندین تیم فعالیت میکنند. متاسفانه، این تیمها اغلب با حداکثر توان خود کار نمیکنند. یکی از موانع بزرگ در اجرای موفقیتآمیز کار گروهی این است که افراد برای مشارکت در گروه، به درستی آموزش داده نشدهاند.
شما در تمام طول زندگیتان به عنوان بخشی از یک تیم هستید، در خانه، در محل کار و… و هر چقدر در این مهارت بیشتر متمرکز باشید میتوانید در جایگاه بهتری قرار بگیرید. اما نکتهای که میکروکتاب هنر کار گروهی (Art of Team Work) را بیش از حد جذاب کرده، نحوه آموزش این نکات است. در این میکروکتاب تمام موضوعات را با مثالهایی واقعی میبینیم و چند شخصیتی که به ما کمک میکند تا همذات پنداری کامل با آنها داشته باشیم.
کارولین کایتوکس یک نویسنده و مربی فرانسوی است. او به عنوان یکی از برترین مربیان در زمینه مهارتهای تیمی در فرانسه و بلژیک شناخته میشود. او به شرکتهای بزرگ دنیا در زمینه منابع انسانی و شناخت و همکاری اعضای تیم مشاوره میدهد. تحصیلات کارولین در زمینه روانشناسی بوده و با روحیه مختلف افراد برای تبدیل شدن به یک تیم آشنایی کامل دارد.
در بخشی از میکرو کتاب صوتی هنر کار گروهی میشنوید:
اگر میخواهید جایگاه و موقعیت مناسب خود را داشته باشید و احترام همکاران خود را به دست آورید، باید بدانید که نباید صرفا به یک «همکار معمولی» بودن راضی باشید و خود را به صورت یک حرفهای نشان دهید. با توجه به نوشتههای «گایلی بوترف»، این به تنهایی کافی نیست که بدانید چگونه وظایفی که برایتان مشخص شده است را انجام دهید تا از مهارتتان بهره ببرید؛ یک حرفهای ثابت میکند که توانایی مواجهه با شرایط غیرقابل پیشبینی را نیز دارد. فراتر از دستورالعملهایی که به تیم شما داده شده، برای این که حرفهای بودن را نشان دهید، باید به درستی موقعیتها و شرایطی را که با آن مواجه هستید، تفسیر و درک کنید. با توجه به استانداردها و قوانین گروه، در این شرایط، چالش اصلی، تشخیص رفتار قابل قبول خواهد بود. همانطور که «لی بوترف» اشاره میکند، برای اتخاذ تصمیم درست، اهمیت این که «چه چیزی را بدانیم»، بسیار بیشتر از «چگونه بدانیم» است.
Lencioni, Patrick (2002). The Five Dysfunctions of a Team. USA: Jossey-Bass
این کتاب به پنج اختلال اصلی که مانع کار تیمی مؤثر میشوند، میپردازد و راهکارهایی برای غلبه بر این اختلالات ارائه میدهد. رویکرد داستانی کتاب به درک بهتر مفاهیم کمک میکند.
این کتاب به فارسی ترجمه شد:
پاتریک لنسیونی (۱۳۹۴). پنج نقص عمدهی یک تیم. ترجمه: هاله رضوان.
پاتریک لنچیونی (۱۳۹۴). پنج دشمن کار تیمی: فراز و فرود رهبری یک تیم. مترجم فضل اله امینی. تهران: نشر فرا
کتاب “پنج نقص عمدهی یک تیم” به موضوعات مربوط به عیبها و نقصهای اساسی که ممکن است در یک تیم کاری وجود داشته باشد، میپردازد. این کتاب به تحلیل و بررسی عواملی میپردازد که موجب کاستیها و مشکلات در عملکرد و توانمندی تیم میشوند و راهکارهایی برای اصلاح و بهبود آنها ارائه میدهد.
پاتریک لنچیونی پنج عامل را دشمنی کار تیمی میداند:
نبودن اعتماد میان اعضای تیم
ترس از تعارض
نداشتن تعهد
اجتناب از مسئولیتپذیری
بیتوجهی به نتایج و دستاوردها
او معتقد است که وجود پنج عامل اصلی برای دستیابی به حداکثر اثربخشی و عملکرد در کار تیمی را ضروری میداند:
او معتقد است که این پنج عامل، دقیقاً به ترتیب بالا روی هم تأثیر میگذارند. یعنی تا اعتماد شکل نگیرد، تعارض سازنده هم وجود نخواهد داشت و تا اختلافنظرها در قالب بحث و گفتگو طرح نشوند، کسی از خود تعهد نشان نخواهد داد. همچنین تعهد را پایهی مسئولیتپذیری میداند و صرفاً پس از تقویت این چهار ستون است که میتوان از نتیجهگرایی در تیم صحبت کرد.
General Stanley McChrystal (2015). Team of Teams: New Rules of Engagement for a Complex World. UK: Penguin
این کتاب تجربیات یک ژنرال نظامی آمریکا را در بهبود کار تیمی و رهبری در شرایط پیچیده بیان میکند و به توضیح اصولی میپردازد که در سازمانهای مختلف قابل اجرا هستند.
این کتاب به فارسی ترجمه شد:
جنرال استنلی. تیم از تیمها. ترجمه: مهدی روحانی
Sinek, Simon (2014). Leaders Eat Last: Why Some Teams Pull Together and Others Don’t. USA: Portfolio
سایمون سینک در این کتاب به اهمیت رهبری خوب در ایجاد تیمهای موفق میپردازد و نشان میدهد که چرا برخی تیمها توانایی همکاری و انسجام بیشتری دارند.
Coyle, Daniel (2018). The Culture Code: The Secrets of Highly Successful Groups. USA: Random House
این کتاب به بررسی فرهنگهای موفق در تیمها و سازمانها میپردازد و به تجزیه و تحلیل عواملی میپردازد که باعث موفقیت و همکاری بیشتر در تیمها میشوند.
Pink, Daniel H. (2011). Drive: The Surprising Truth About What Motivates Us. USA: Riverhead Books
اگرچه این کتاب به طور کلی در مورد انگیزه است، اما دیدگاههای ارزشمندی در مورد ایجاد محیطهای کاری که انگیزهبخش و حمایتی هستند ارائه میدهد که میتواند به بهبود کار تیمی کمک کند.
Patterson, Kerry, Joseph Grenny, Ron McMillan, Al Switzler (2002). Crucial Conversations: Tools for Talking When Stakes Are High. USA: McGraw-Hill
این کتاب ابزارهایی برای برقراری مکالمات مؤثر در شرایط حساس ارائه میدهد و به تقویت مهارتهای ارتباطی که برای کار تیمی ضروری هستند، میپردازد.
Butterworth, Bill (2006). Building Successful Teams: How to Make Your Team the Best It Can Be. USA: Crown
این کتاب راهکارهایی عملی برای ساختن و مدیریت تیمهای موفق ارائه میدهد و به بررسی عواملی میپردازد که باعث ارتقاء عملکرد تیمها میشوند.
کتاب مدیریت جلسات نوشتهی تیم هیندل از مجموعه مدیران برجسته، با بیان 101 نکتهی کلیدی به شما میآموزد که چطور جلساتى موثر و پربازده داشته باشید.
امروزه قسمت اعظمی از وقت گرانبهای همهی ما در جلسات سپری میشود. جلسات اداری، مذاکرات بازرگانی، مذاکرات اقتصادی، مذاکرات حل و فصل اختلافات شرکتها، مذاکرات سیاسی و مذاکراتی که در زمینه همکاریهای اقتصادی، فنی، انتقال تکنولوژی و بازاریابی با شرکتها و سازمانهای داخلی و خارجی برگزار میشوند از جمله این جلسات هستند.
بنابراین میتوان گفت که یکی از مهمترین مهارتهای مدیران امروزی برای اداره موفق سازمان یا واحد تحت مدیریت خود، مهارت در تشکیل جلسات به شیوهی موثر و کارآمد خواهد بود. کتاب مدیریت جلسات (Managing meetings) یکی از بهترین مجموعههایی است که مسائل پیچیده و مهم این مهارت را به زبانی ساده، همراه با تصاویر گویا تشریح میکند.
در این کتاب کلیه ابعاد برگزاری یک جلسه مورد بررسی قرار میگیرد. شما با مطالعه مطالب ارائه شده در کتاب مدیریت جلسات میتوانید ضمن افزایش مهارت و تواناییهای خود، جلسات کاری را موفقیتآمیزتر و با اعتماد به نفس بیشتری برگزار کنید.
به بیان تیم هیندل (Tim Hindle) مدیریت جلسات مستلزم آگاهی از اهداف، آشنایی با انواع جلسات رسمی و غیررسمی، مهارت در تنظیم دستور جلسه و صورت جلسه، تعیین محل مناسب برای برگزاری جلسه، تنظیم وقت، آشنایی با روش های ایجاد نظم و کنترل روند مذاکره، رعایت آیین نامههای انضباطی و… است.
در بخشی از کتاب مدیریت جلسات میخوانیم:
یک جلسه کاری عبارت است از گردهمایی عدهای از افراد که با هدف حل مشکلات یا اخذ تصمیمها کاری انجام میشود. گرچه گفت و گوی اتفاقی دو همکار در راهروی شرکت نیز به نوعی جلسه محسوب میشود، اما اکثر جلسات کاری جنبه رسمی دارند و باید زمان و مکان آنها از قبل مشخص شود. جلسه ممکن است بین دو نفر (مثلا نشست با یک مدیر ارشد، همکار، یا یک مشتری) باشد، اما معمولا تعداد افراد شرکت کننده در جلسات بیش از دو نفر است. به طور کلی، جلسه باید دارای هدف مشخصی باشد و این هدف به طور خلاصه در دستور جلسه ذکر شود. منظور از دستور جلسه، فهرستی از موضوعات و مسائلی است که باید مورد بررسی قرار گیرند. دستور جلسه باید قبل از تشکیل جلسه بین شرکت کنندگان توزیع شود.
Tracy, Brian (2016). Meetings That Get Results. UK: HarperCollins Focus
Lencioni, Patrick (2004). Death by Meeting: A Leadership Fable…About Solving the Most Painful Problem in Business. USA: Jossey-Bass
این کتاب به فارسی ترجمه شد:
لنچونی، پاتریک (۱۴۰۱). فرار از جلسه – چگونه جلسات را مدیریت کنیم تا کسی از آن فراری نباشد. مترجم: مریم انصاری. تهران: انتشارات آریاناقلم
جلسات بد و خستهکننده معضلی است که بیشتر سازمانها را دچار مشکل کرده و آنها را به تکاپو انداخته تا راهکاری مناسب پیدا کنند. در این راستا، پاتریک لنچونی (Patrick Lencioni)، کتاب فرار از جلسه (Death By Meeting) را تألیف کرده تا با ارائهی راهحلهایی ساده و انقلابی، یکبار برای همیشه به این دغدغه پایان دهد. چارچوب مبتکرانهی او، کاملاً این قابلیت را دارد که در سازمانها اجرا شود و روحیهی تعاملی و اشتیاق به کار را در محیط افزایش دهد.
اما سؤال اصلی اینجاست که اساساً مشکل جلسات چیست و چرا انگیزهی افراد را سلب میکنند؟ پاسخ پاتریک لنچونی به این پرسش، فقدان یادگیری در طول این فرآیند است. او باور دارد که جلسات میتوانند برای همهی شرکتکنندگان آن، پربار و هیجانانگیز باشند. البته این مسئله مستلزم پیروی از اصولی است که در کتاب پیش رو تشریح میشود.
تجربه نشان داده که تمرکز رهبران در مدیریت جلسه عموماً بر پیشگیری از تنش میان افراد متمرکز است و این رویکرد، مشارکت را از بین میبرد. آنها باید نگرش خود را در این خصوص مورد بازنگری قرار دهند. چراکه تحریک افراد به یادگیری و کنجکاوی میتواند گفتوگوهای پرشورتر و درنهایت، نتایج درخشانتری در پی داشته باشد.
یکی دیگر از مشکلات عمدهی جلسات این است که به تصمیمها محدودی ختم میشود و شمار قابلتوجهی از مسائل و دغدغههای سازمان، بدون راهحل باقی میماند. زیرا افراد دقیقاً نمیدانند که چه زمانی برای اشتراکگذاری ایدهها، گوش سپردن به صحبتهای دیگران و رأیگیری مناسب است. پاتریک لنچونی پیشنهاد میکند که بهجای برگزاری یک نوع ثابت جلسه با چارچوب و تاکتیکهای یکسان، از رویکردهای مختلف بهرهمند شویم. او باور دارد که جلسات باید در قالبهای متفاوتی بگنجند تا جذابیت آن برای شرکتکنندگان حفظ شود.
این کتاب، مملو از مثالهای واقعی و سازنده است که به افراد کمک میکند تا توصیهها را در موقعیتهای مختلف پیاده کنند و ثمرهی آن را در دستاوردهای سازمانی خود بنگرند.
Robert, Henry M. III (2020). Robert’s Rules of Order. USA: PublicAffairs
این کتاب یکی از معروفترین و جامعترین منابع درباره اصول و قواعد برگزاری جلسات است. اگرچه این کتاب بیشتر بر جلسات پارلمانی تمرکز دارد، اما اصول آن میتواند برای هر نوع جلسه سیاسی یا صنفی مفید باشد.
Kaner, Sam (2014). Facilitator’s Guide to Participatory Decision-Making. USA: Jossey-Bass
این کتاب به روشهای مختلف تسهیلگری و تصمیمگیری مشارکتی میپردازد و تکنیکهای مفیدی برای هدایت جلسات موثر ارائه میدهد.
Haynes, Marion E. (2009). Meeting Skills for Leaders: Make Meetings More Productive (Crisp Fifty Minute Series). USA: Crisp Pub Inc.
این کتاب مهارتهای لازم برای رهبری و مدیریت جلسات را آموزش میدهد و بر افزایش بهرهوری جلسات تمرکز دارد.
Allen, Joseph & Karin M.Reed (2022). A Running Effective Meetings For Dummies. USA: For Dummies
این کتاب از سری کتابهای نوآموزان (For Dummies) است که به زبانی ساده و قابل فهم تکنیکها و نکات برگزاری جلسات موثر را شرح میدهد.
Parker, Boudett Kathryn & Elizabeth A. City. Meeting Wise: Making the Most of Collaborative Time for Educators. USA: Harvard Education Press
اگرچه این کتاب بیشتر برای جلسات آموزشی نوشته شده است، اما اصول و تکنیکهای آن میتواند به خوبی برای جلسات سیاسی نیز کاربرد داشته باشد.
Parker, Priya (2018). The Art of Gathering: How We Meet and Why It Matters. USA: Riverhead Books
این کتاب به بررسی اهمیت و تاثیرگذاری جلسات و گردهماییها میپردازد و راهکارهایی برای برگزاری جلسات موثر و پربار ارائه میدهد.
How can the spirit of collective work be improved in union, political, and civil organizations?
Improving the spirit of collective work in political organizations, trade unions, and civil society organizations requires strategic efforts focused on fostering unity, enhancing communication, and building trust among the members.
Clear vision and shared goals, effective communication, inclusive decision-making, team-building activities, training and development, recognition and appreciation, conflict resolution mechanisms, foster a culture of mutual support, leadership by example and pluralistic and all-encompassing environment are some strategies to achieve this.
By implementing these strategies on political organizations, trade union, and civil society organizations can create a strong spirit of collective work, where members are motivated, engaged, and working together towards common objectives.
[viii] سازمانهای سیاسی، صنفی یا مدنی، از ابزارها و فناوریهای گوناگونی میتوانند استفاده کنند تا به طور مؤثرتری به اهداف خود دست یابند، ارتباطات خود را بهبود بخشند، بهرهوری و کارایی را افزایش دهند و اطلاعات را به شکل مؤثرتری مدیریت کنند. روشن است آنچه در زیر میآید فقط نمونه است و هر نرمفزار دیگر که کارکرد مشابه داشته باشد، مناسب است.
ابزارهای مدیریت پروژه مانند ترلو (Trello) برای مدیریت وظایف و پروژهها با استفاده از کارتها و بوردهای قابل تنظیم، آسانا (Asana) برای پیگیری پروژهها، تعیین وظایف و همکاری تیمی یا جیرا (Jira) برای مدیریت پروژههای پیچیده.
ابزارهای ارتباطی و همکاری مانند اسلَک (Slack) برای ارتباطات تیمی فوری و ایجاد کانالهای تخصصی، مایکروسافت تیمز (Microsoft Teams) برای چت، ویدئو کنفرانس و اشتراک فایل، ارتباطات تصویری زوم (Zoom) برای جلسات ویدئویی و وبینارها، گوگل میت (Google Meet) برای ارتباطهای تصویری یا گوتو (GoTo) برای ارتباطهای تصویری
ابزارهای مدیریت منابع انسانی مانند بمبو اچ آر (BambooHR)برای مدیریت اطلاعات اعضا، پیگیری حضور و غیاب، و فرآیندهای عضوگیری، ورکدی (Workday) برای مدیریت منابع انسانی، مالی و برنامهریزی.
ابزارهای مالی و حسابداری مانند کویکبوکس (QuickBooks) برای مدیریت حسابداری و مالی یا اکسیرو (Xero) برای حسابداری آنلاین و پیگیری حق عضویت.
سیستمهای مدیریت ارتباط با اعضا مانند سِیْلزفورس (Salesforce) برای مدیریت ارتباط با اعضا یا هاباسپات (HubSpot) رای مدیریت ارتباط با اعضا، عضوگیری و تبلیغات.
ابزارهای مدیریت اسناد مانند گوگل ورکسپیس (Google Workspace) برای ایجاد و اشتراک اسناد، صفحات گسترده و ارائه (presentation) یا مایکروسافت ۳۶۵ (Microsoft 365) برای مدیریت اسناد، ایمیل و همکاری تیمی.
ابزارهای امنیت سایبری مانند نورتن سكیوريتی (Norton Security) برای حفاظت از دادهها و سیستمهای سازمانی یا مکآفی (McAfee) برای امنیت سایبری و محافظت از دادهها.
ابزارهای تحلیل دادهها مانند تابلو (Tableau) برای تحلیل، معرفی و نمایش دادهها یا پاور بیآی (Power BI) برای تجزیه و تحلیل دادهها و ایجاد گزارشهای بصری.
ابزارهای مدیریت یادگیری و آموزش مانند مودل (Moodle) یک سیستم مدیریت یادگیری متنباز برای آموزش آنلاین، کورسِرا (Coursera) برای ارائه دورههای آموزشی تخصصی به اعضا، الیسون (Alison) ، اِدِکْس (edX) سیستم مدیریت یادگیری برای آموزش آنلاین.
پلتفرمهای رسانههای اجتماعی مانند هوتسویت (Hootsuite) برای مدیریت و زمانبندی پستها در رسانههای اجتماعی یا بافر (Buffer) برای برنامهریزی و تحلیل عملکرد در رسانههای اجتماعی.
ابزارهای نظرسنجی و جمعآوری دادهها مانند سِروِیمانکی (SurveyMonkey) برای ایجاد و توزیع نظرسنجی یا گوگل فرمز (Google Forms) برای جمعآوری دادهها و نظرات اعضا.
ابزارهای مدیریت رویدادها مانند ایونتبرایت (Eventbrite) برای برنامهریزی و مدیریت رویدادها یا سونت (Cvent) برای مدیریت کنفرانسها و رویدادهای بزرگ.
ابزارهای مدیریت رضایت اعضا مانند کوالتریکس (Qualtrics) برای سنجش و تحلیل رضایت اعضا یا زندسک (Zendesk) برای پشتیبانی و خدمات اعضا.
ابزارهای تحلیل وبسایت مانند گوگل آنالیتیکس (Google Analytics) برای تحلیل کارکرد وبسایت و رفتار بازدیدکنندگان یا هاتجار (Hotjar) برای تحلیل تجربیات کاربران.
ابزارهای عضوگیری ایمیلی مانند میل چیمپ (Mailchimp) برای طراحی و ارسال کمپینهای ایمیلی یا کنستانت کنتکت (Constant Contact) برای مدیریت ارتباطات ایمیلی و بازاریابی.
ابزارهای توسعه و مدیریت وبسایت مانند وُردپرِس (WordPress) برای ایجاد و مدیریت محتوای وبسایت یا سكویرسپیس (Squarespace) برای طراحی وبسایتهای حرفهای بدون نیاز به برنامهنویسی.
در دنیای امروز، دسترسی به اینترنت پرسرعت به یکی از نیازهای اساسی هر جامعهای تبدیل شده است.اینترنت نه تنها ابزاری برای ارتباطات و اطلاعات است، بلکه به عنوان یک پلتفرم برای آموزش، کار، سرگرمی و حتی تجارت نیز مورد استفاده قرار میگیرد.در این میان، استارلینک، پروژهای از شرکت اسپیسایکس به رهبری ایلان ماسک، به عنوان یک راهکار جدید برای ارائه اینترنت پرسرعت به مناطق دورافتاده و کمدسترسی مطرح شده است این مقاله به بررسی تاثیرات و کاربردهای استارلینک برای ایرانیان میپردازد.
استارلینک چیست؟
استارلینک یک شبکه ماهوارهای است که توسط شرکت اسپیسایکس با هدف ارائه اینترنت پرسرعت و کمتاخیر به نقاط مختلف جهان، به ویژه مناطق روستایی و دورافتاده، توسعه داده شده است.این شبکه شامل هزاران ماهواره کوچک است که در مدار پایین زمین قرار گرفتهاند و به وسیله آنها امکان ارائه خدمات اینترنت به کاربران فراهم میشود.
اهمیت اینترنت پرسرعت برای ایران
نیازهای آموزشی
در ایران، مانند بسیاری از کشورهای دیگر، آموزش آنلاین به یک بخش اساسی از نظام آموزشی تبدیل شده است.با توجه به محدودیتهای زیرساختی در بسیاری از مناطق روستایی و دورافتاده، دسترسی به اینترنت پرسرعت میتواند فرصتهای برابر آموزشی را برای همه دانشآموزان و دانشجویان فراهم کند.
توسعه اقتصادی
اینترنت پرسرعت میتواند به توسعه اقتصادی کشور نیز کمک کند.با فراهم کردن زیرساختهای مناسب برای کسب و کارهای آنلاین و ایجاد فرصتهای جدید شغلی، اینترنت پرسرعت میتواند به کاهش بیکاری و افزایش درآمد ملی کمک کند.
ارتقای سطح زندگی
دسترسی به اینترنت پرسرعت میتواند به ارتقای سطح زندگی مردم کمک کند.از خدمات بهداشتی آنلاین گرفته تا سرگرمیهای دیجیتال، اینترنت پرسرعت میتواند امکانات زیادی را برای بهبود کیفیت زندگی فراهم کند.
چالشهای زیرساختی در ایران
محدودیتهای جغرافیایی
یکی از بزرگترین چالشها در زمینه ارائه اینترنت پرسرعت در ایران، محدودیتهای جغرافیایی است.بسیاری از مناطق روستایی و دورافتاده به دلیل کوهستانی بودن و فاصله زیاد از مراکز شهری، به زیرساختهای لازم برای ارائه اینترنت دسترسی ندارند.
مشکلات اقتصادی
اقتصاد ناپایدار و تحریمهای بینالمللی نیز از دیگر چالشهای مهم در این زمینه هستند.این مسائل باعث شدهاند که سرمایهگذاری در زیرساختهای اینترنتی با مشکل مواجه شود و پروژههای توسعهای با تأخیر مواجه شوند.
محدودیتهای سیاسی
محدودیتهای سیاسی و قوانین سختگیرانه نیز میتوانند از موانع اصلی در مسیر توسعه اینترنت پرسرعت باشند.این محدودیتها میتوانند دسترسی آزاد به اطلاعات و اینترنت را محدود کنند.
استارلینک: راه حلی برای چالشهای اینترنت در ایران
پوشش گسترده
یکی از ویژگیهای برجسته استارلینک، پوشش گسترده آن است.با استفاده از ماهوارههای کوچک در مدار پایین زمین، استارلینک میتواند به مناطق دورافتاده و کمدسترسی که از نظر جغرافیایی چالشبرانگیز هستند، اینترنت پرسرعت ارائه دهد.
کاهش هزینهها
استارلینک میتواند هزینههای توسعه زیرساختهای اینترنتی را کاهش دهد.به جای نیاز به کابلکشیهای گسترده و ایستگاههای زمینی متعدد، استفاده از ماهوارهها میتواند به طور قابل توجهی هزینهها را کاهش دهد و بهرهوری را افزایش دهد.
سرعت و تاخیر کم
یکی دیگر از مزایای استارلینک، سرعت بالای اتصال و تاخیر کم آن است.با استفاده از فناوریهای پیشرفته، استارلینک میتواند اینترنتی با سرعت بالا و تاخیر کم ارائه دهد که برای کاربردهای حساس مانند آموزش آنلاین و ویدئو کنفرانسها بسیار مهم است.
چالشها و موانع پیش روی استارلینک در ایران
مسائل حقوقی و سیاسی
یکی از بزرگترین چالشها برای پیادهسازی استارلینک در ایران، مسائل حقوقی و سیاسی است.دسترسی به ماهوارههای خارجی و استفاده از خدمات اینترنتی بینالمللی ممکن است با محدودیتهای قانونی مواجه شود.
مسائل امنیتی
استفاده از اینترنت ماهوارهای میتواند مسائل امنیتی را نیز به همراه داشته باشد.از آنجایی که ارتباطات از طریق ماهوارهها صورت میگیرد، احتمال شنود و نظارت توسط دولتها و نهادهای مختلف وجود دارد.
هزینههای اولیه
اگرچه استارلینک میتواند هزینههای توسعه زیرساختهای اینترنتی را کاهش دهد، اما هزینههای اولیه نصب و راهاندازی تجهیزات ماهوارهای میتواند برای برخی از کاربران بالا باشد.این مسئله به ویژه در مناطق کمدرآمد و روستایی ممکن است چالشبرانگیز باشد.. در حال حاضر سخت افزار استارلینک حدود 600 دلار و شارژ ماهیانه آن از 70 تا 200 دلار در کشورهای مختلف است.
از نظر امنیتی و سیاسی، استارلینک در ایران موضوعی حساس است:
به هر حال، تأثیر استارلینک در فضای سیاسی ایران به میزان استفاده و پذیرش آن توسط مردم و مقامات بستگی دارد
نوع جدید و کوچکتر استارلینک
جدیدترین محصول استارلینک مینیدیش استارلینک ابعادی به اندازه 298.5 × 259 × 38.5 میلیمتر دارد و وزن آن تنها 1.1 کیلوگرم یا 1.53 کیلوگرم است1. این دستگاه قابلیت ایستادن دارد و با مصرف متوسط 20 تا 40 وات، میتواند توسط پاوربانک استاندارد USB با حداقل توان خروجی 100 وات تغذیه شود2. ابعاد کوچک و وزن سبک آن، بهویژه برای سفرهای انفرادی، بسیار مناسب است.
نتیجهگیری
استارلینک به عنوان یک راهکار نوین و پیشرفته میتواند به بهبود وضعیت اینترنت در ایران کمک کند.با توجه به چالشهای زیرساختی و محدودیتهای جغرافیایی و اقتصادی، استفاده از فناوریهای ماهوارهای میتواند راه حلی مناسب برای ارائه اینترنت پرسرعت و کمتاخیر باشد.با این حال، مسائل حقوقی، سیاسی و امنیتی نیز باید مورد توجه قرار گیرند تا استفاده از این فناوری به بهترین شکل ممکن صورت گیرد.در نهایت، استارلینک میتواند به عنوان یک پل ارتباطی بین مردم ایران و جهان عمل کند و فرصتهای جدیدی را برای توسعه و پیشرفت فراهم کند.
دادگاه ملی حقوق پناهندگی فرانسه که به اختصار (CNDA) نامیده میشود، روز پنجشنبه ۱۱ ژوئیه طی حکمی اعلام کرد «تمامی زنان افغان» که به دلیل اقدامات تبعیضآمیز طالبان علیه آنها از افغانستان فرار میکنند «میتوانند به وضعیت پناهندگی دست یابند».
دادگاه در این تصمیم بیسابقه «زنان افغان» را یک «گروه اجتماعی» دانسته که صرفا به دلیل «عضویت در این گروه» ممکن است مورد تبعیض قرار بگیرند.
در بیانیه این دادگاه آمده است که برای فرانسه «زنان و دختران افغان که جامعه افغانستان بگونهای متفاوت با آنها برخورد میکند، باید به عنوان اعضای یک گروه اجتماعی درنظر گرفته شوند و به عنوان پناهنده تحت محافظت قرار بگیرند».
تاکنون صدور چنین حکمی که دارای اهمیت نمادین بالایی است، سابقه نداشته است و به این ترتیب، تنها زن بودن یا دختر بودن در افغانستان میتواند به آنها اجازه دهد تا وضعیت پناهندگی در فرانسه را به دست بیاورند.
این دادگاه در بیانیه خود به این موضوع اشاره دارد که گروه طالبان از زمان بازگشت به قدرت در اوت ۲۰۲۱ میلادی «حقوق و آزادیهای بنیادین زنان و دختران افغان را بویژه با کنار گذاشتن آنها از دولت موقت، تضعیف کردهاند. آنها همچنین حق زنان برای سلامتی و آموزش، و حق آزادی آنها برای رفت و آمد را زیر سوال بردهاند».
قضات این دادگاه همچنین با اتکا به گزارشهای کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل ادامه میدهند که این «اقدامات جدی تبعیضآمیز» مترادف همان «اقدامات آزار و اذیت» است که در کنوانسیون ژنو به آنها اشاره شده است.
دادگاه ملی حقوق پناهندگی فرانسه به درخواستهای تجدیدنظر خارجیهایی رسیدگی میکند که پرونده پناهندگی آنها از سوی دفتر حمایت از پناهندگان و افراد بدون تابعیت فرانسه (Ofpra) رد شده است.
در فرانسه، حق پناهندگی با اتکا به کنوانسیون ژنو ۱۹۵۱ مربوط به وضعیت پناهندگان اعطا میشود. در ماده ۱ این کنوانسیون بینالمللی آمده است که اصطلاح «پناهنده» در مورد هر فردی اطلاق میشود که دارای ترسی موجه از آزار و اذیت به دلیل نژاد، مذهب، ملیت، یا عضویت در یک گروه اجتماعی خاص یا داشتن عقاید سیاسی خاص است.
با این وجود، در این کنوانسیون در این باره که چه چیزی یک «گروه اجتماعی» را تشکیل میدهد، تعریف روشنی ارائه نشده و این موضوع برعهده قضات گذاشته شده است.
دادگاه ملی حقوق پناهندگی فرانسه، پیش از این استفاده از اصطلاح «گروه اجتماعی» را درباره همجنسگرایان در برخی کشورها مانند مالی، تونس یا مصر به رسمیت شناخته بود.
این اصلاح برای زنانی که میخواهند از ازدواج اجباری فرار کنند (از جمله در کشورهای مالی، موریتانی، گینه، بورکینافاسو) و برای زنانی که در معرض خطر ختنه جنسی هستند، از جمله در مصر یا کامرون نیز در نظر گرفته میشود.
به این ترتیب تاکنون در فرانسه، تنها زنانی که از ازدواج اجباری فرار میکردند یا دختران جوانی که ترس از ختنه جنسی فرار میکردند یا زنانی که از دست شبکههای فحشا فرار کرده بودند، میتوانستند از حمایت کنوانسیون ژنو بهره ببرند؛ چراکه از نظر دادگاه، آنها به یک «گروه اجتماعی خاص» تعلق داشتند.
مدت پنج سال است که افغانستان به اولین کشور با بیشترین شمار متقاضیان پناهندگی در فرانسه تبدیل شده است.
بنا بر اعلام دفتر حمایت از پناهندگان و افراد بدون تابعیت (Ofpra) تنها در سال ۲۰۲۲ میلادی ۱۷ هزار و ۱۰۳ درخواست پناهندگی از سوی اتباع این کشور در فرانسه ثبت شده است که ۱۵ درصد از کل درخواستهای متقاضیان از ملیتهای مختلف را تشکیل میدهد.
اعتصاب کارگران پروژهای پیمانی در شرکتهای نفت و گاز
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت میگوید «۲۴ هزار نفر» به اعتصاب کارگران پروژهای صنعت نفت و گاز پیوستهاند.
این شورا روز جمعه ۲۲ تیرماه با انتشار بیانهای با اشاره به اینکه اعتصاب این کارگران وارد بیستوسومین روز شده، حمایت خود از اعتصاب «متحد و سراسری» را اعلام کرد.
در این بیانیه همچنین به نام «۱۲۳ شرکت» صنعت نفت و گاز اشاره شده که کارگران آن در اعتصاب هستند.
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت اوایل تیرماه در بیانیهای «حذف پیمانکاران، افزای
در همین زمینه وبسایت حقوقبشری هرانا هم روز شنبه اعلام کرد جمعی از کارکنان شرکت نفت فلات قاره شاغل در منطقۀ عملیاتی لاوان در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان در محل کار خود دست به تجمع زدند.
رسیدگی به «شرایط خوابگاهها، شرایط کاری و ایمنی محیط کار» از دیگر مطالبات کارگران پیمانی صنعت نفت و گاز است که تا کنون به آنها رسیدگی نشده است.
علیرضا میرغفاری، عضو شورای عالی کار، نیز دوم تیرماه در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا از ارسال پیامکهای تهدیدآمیز در حمایت از پیمانکاران به کارگران معترض فعال در شبکههای اجتماعی خبر داده بود.
در پی افزایش افسارگسیختهٔ نرخ تورم در سالهای گذشته و فاصلۀ زیاد بین درآمد و هزینهٔ خانوار، اصناف و گروههای مختلف از جمله کارگران معلمان و بازنشستگان در سالهای اخیر اعتراضات و اعتصابات گستردهای را شکل دادهاند.
این اقدامات اعتراضی در بحبوحۀ اعتراضات «زن زندگی آزادی» در پی جان باختن مهسا ژینا امینی در بازداشت گشت ارشاد، تحتتأثیر اعتراضات خیابانی گستردۀ مردم، تقریباً متوقف شد؛ اما پس از سرکوب اعتراضات، بار دیگر ادامه یافت.