شورای ملی تصمیم همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواستههای زیر تلاش و مبارزه میکند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبشهای اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 – اجرای کامل اعلامیهی جهانی حقوق بشر و میثاقهای وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست
پیام تشکر عباس واحدیان شاهرودی، زندانی سیاسی محبوس در زندان وکیلآباد مشهد:
با درود و سپاس بیپایان از همه هموطنان، عزیزان و دوستانی که در مراسم تشییع، تدفین و مجالس ختم و هفتم مادر مرحومهام، تا دیروز دهم آذر که چهلم ایشان بود، همراهی و ابراز همدردی کردند.
متأسفانه، سیستم ظالم و بیرحم و بیمروت امنیتی و دستگاه غیرمستقل قضایی، همچنان از دادن مرخصی به من برای همراهی با خانوادهام و تشریک آلام در این دوران سخت امتناع کرد، با دروغهای همیشگی موجب پاسکاری و آزار و اذیت خانواده که در تلاش برای دریافت مرخصی بودند، شدند.
این رفتار تنها موید بیانصافی و بیشرافتی و ظلم و دوری از انسانیت آنان بوده و هست.
هجرت آسمانی مادرم را با اشکهایم در زندان بدرقه کردم و این مصیبت بار دیگر ثابت کرد که حکام این سرزمین هیچ ارادهای برای تغییر رفتار و آدم شدن و دستبرداشتن از ظلم ندارند.
علیهذا از سلولهای خوفناک بند ۶/۱ زندان وکیلآباد، مراتب قدردانی خود را به تمامی شما عزیزان تقدیم میکنم.
امیدوارم بزودی در کنار هم در جشن بزرگ پیروزی بر ظلم و ستم و آزادی و نجات وطنمان شریک شویم.
گردهمایی افتخار: شصتمین سالگرد تأسیس دانشگاه صنعتی شریف در قلب سیلیکون ولی
توضیح:
عکس دستهجمعی از مهمانان حاضر در مراسم باشکوه شصتمین سالگرد تأسیس دانشگاه صنعتی شریف که در تاریخ ۱۵ نوامبر ۲۰۲۵ (۲۴ آبان ۱۴۰۴) در سیلیکون ولی آمریکا برگزار شد. این رویداد، که به همت فارغالتحصیلان برجسته شریف در آمریکا برپا گردید، میزبان جمعی از اساتید، کارآفرینان، مدیران فناوری و نخبگان علمی بود و بر نقش محوری این دانشگاه در پرورش نیروی انسانی خلاق و تأثیرگذار در سطح جهانی تأکید داشت.
شورای ملی تصمیم با رایزنی وهمت تعدادی از امضاکنندگان بیانیه معروف به ۱۴ نفر و کنشگران دموکراسیخواه در داخل و خارج ازکشور، درتاریخ ۱۳ تیرماه ۱۴۰۱ با صدور بیانیه اعلام موجودیت و بر مبنای اصول ششگانه مندرج در برنامه واساسنامه موقت پا به عرصه مبارزه برای گذار از تمامیت جمهوری اسلامی ایران گذاشت .
از اهم اهداف هیات موسس برگزاری اولین مجمع عمومی برای رسمیت بخشیدن به موجودیت شورا بود ، که بعلت آغاز جنبش زن زندگی آزادی و تحولات پی در پی و بی امان در سپهر سیاسی ایران در داخل و خارج از کشور،برگزاری مجمع عمومی امکانپذیر نگردیده بود، و سرانجام هیات مدیره شورا با تصویب لایحه پیشنهادی برای تشکیل گروه موقت تدارک انتخابات متشکل از ۵ نفر در ماه سپتامبر ۲۰۲۵ به این گروه ماموریت داد، تا مقدمات برپایی اولین مجمع عمومی را در تاریخ ۲۲ نوامبر ۲۰۲۵ برابر با اول آذرماه ۱۴۰۴برای انتخاب اعضای هیات مدیره ، بازرسین و کمیته تدارک انتخابات و همچنین تصویب اساسنامه ، برنامه و اسناد مصوب هیات موسس و هیات مدیره موقت را که شامل برپایی پارلمان در تبعید ( کنگره ملی ) را فراهم آورد. بنا بر این مقدمه ، گزارش نحوه برگزاری اولین مجمع عمومی شورای ملی تصمیم را به آگاهی میرساند:
مجمع عمومی توسط مسن ترین عضو شورا آقای دکتر رضا حسین بر بعنوان رییس سنی افتتاح وسپس هیات رئیسه مجمع متشکل از رئیس، منشی ، ۲ نفر ناظر و ۲نفر مسئولین شمارش آرا بر گزیده شدند که پس از تصویب دستور کار اجلاس ، خانم شهلا انتصاری سخنگوی شورا شمه ای از تاریخچه تشکیل شورا و همچنین گزارش عملکرد هیات مدیره موقت را بیان کرد و هیات رئیسه مجمع پس از نظر خواهی از اعضای حاضردر مجمع از هیات مدیره قبلی سلب مسئولیت نمود و سپس وارد مرحله انتخابات برای برگزیدن اعضای جدید هیات مدیره، بازرسین و کمیته تدارک انتخابات شد و افراد زیر برای مناصب هیات مدیره ، بازرسین و کمیته تدارک انتخابات برگزیده شدند :
اعضای هیات مدیره شامل:
خانم شهلا انتصاری ( فعال سیاسی وحقوق زنان از اعضای بیانیه 14) بعنوان سخنگو انتخاب شدند.
و همچنین سایر اعضای جدید هیات مدیره متشکل از:
خانم نوشین خواجه( مشروطه خواه ، پرستار، فعال مدنی و از یاری دهندگان مصدومین جنبش سبز وخیزشهای ۹۶، ۹۸ و جنبش مهسا ) ساکن آلمان
و آقایان دکتر رضا حسین بر فعال رسانه ای و جنبشهای اتنیکی ساکن انگلیس.
رضا برومند فعال حقوق بشر و عضو کمیته تدارک انتخابات امنستی گوتنبرگ سوئد
دکتر محسن بازرگان کنشگر مدنی و جوانترین عضو هیات مدیره (متولد ۱۹۹۱) ساکن سوئد.
منصور اسانلو (فعال سندیکایی) ساکن ایالات متحده
رضا مهرگان ( مشروطه خواه وکنشگر سیاسی) ساکن آلمان
بهروز قربانی ( دبیرکل حزب دموکرات مسیحی و فعال حقوق بشر) ساکن نروژ
حمید بی آزار زندانی سیاسی دو رژیم و کنشگر سیاسی ساکن آلمان.
محمد مهدوی فر ، غواص وجانباز جنگ ۸ ساله ، کنشگر سیاسی و بلاگر.
م.ن کنشگر سیاسی مقیم داخل کشور
ا.ح کنشگر سیاسی و دانشجوی مقطع دکتری در داخل کشور.
گروه بازرسان متشکل از :
داریوش عمران زاده مبارز سیاسی مشروطه خواه و زندانی سیاسی سابق
خانم دیانا بیگلری کنشگر سیاسی
خانم فریبا قربانی،زندانی سیاسی دهه ۶۰
اعضای کمیته تدارک انتخابات:
دکتر عبدالرحمان دیه جی، استاد دانشگاه
محمدرضا آشوغ زندانی سیاسی سابق .
بعد از پایان مجمع عمومی ، مقرر شد هیات مدیره جدید در اولین نشست خود
در خصوص موارد زیر اخذ تصمیم نماید:
1. انتخاب سخنگوی دوم یا نایب رئیس هیات مدیره.
2. انتخاب منشی
3. -انتخاب مسئول روابط عمومی
4. انتخاب مسئول مالی
5. انتخاب مسئول رسانه
6. انتخاب مسئول تشکیلات و امنیت
هیات مدیره منتخب در اولین نشست خود در تاریخ ۲۷ نوامبر تصمیمات زیرا اتخاذ نمود:
فدرالیسم، تمرکززدایی، و معمای «اتحاد فراگیر دموکراسیخواهان»
بحث پیرامون تمرکززدایی و فدرالیسم در ایران، فراتر از یک بحث فنی-اداری، یک چالش ساختاری و تاریخی است. اظهارات اخیر مقامات دولتی در مورد تفویض اختیارات به استانداران، هرچند قدمی لرزان به سوی کاهش تمرکز است، اما بلافاصله موجی از مخالفتهای بنیادین را برانگیخته که پرده از ریشههای عمیق ناسیونالیسم تمرکزگرا و ترس از تجزیه برمیدارد.
۱. نقد ایدئولوژی تمرکزگرا: تقلیل مسئله به تجزیه
مخالفان اصلی طرحهای تمرکززدایی، اغلب استدلالهای خود را بر سه ادعای تاریخی و ایدئولوژیک استوار میکنند:
ادعای دیرینگی تمرکز: تمرکزگرایان، مدیریت ایران را همواره متمرکز میدانند، در حالی که تاریخ «ممالک محروسه» گواه تقسیم عملی قدرت میان حکام محلی بوده است. اصرار بر ادامه این مدل در عصر دولت-ملت، نه اقتدار میآورد، بلکه بحران و توسعه نامتوازن را توزیع میکند.
انحصار زبان ملی: یکی از محوریترین چالشها، موضع کسانی است که فارسی را تنها زبان ملی میدانند و به ملی بودن دیگر زبانهای ایرانی (که زبان بخشهای بزرگی از ایرانیان هستند) بیتوجهی میکنند. احترام و تدریس زبان مادری، نه تهدید، بلکه تقویتکننده هویت ملی فراگیر است.
تلازم تمرکز و توسعه: این ادعا که تمرکز لزوماً ضامن توسعه است، توسط تجربه جهانی و تاریخی ایران رد میشود. تمرکز شدید در ایران امروز، عامل اصلی بیعدالتی فضایی و انباشت بوروکراسی در پایتخت است.
۲. فدرالیسم: نه ضامن، که بستر دموکراسی
نکته کلیدی در این بحث این است که فدرالیسم یا تمرکززدایی به خودی خود ضامن دموکراسی و عدالت نیستند. فدرالیسم تنها یک شکل حکومتی است و موفقیت آن کاملاً وابسته به محتوای دموکراتیک و لیبرال قانون اساسی و تعهد به حاکمیت قانون است. تجربه کشورهایی چون پاکستان، نشان میدهد که فدرالیسم در بستر دموکراسی ضعیف، به توزیع نابرابری و تشدید اختلافات قومی میانجامد.
با این حال، برای کشوری کثیرالملل چون ایران، یک مدل تقسیم قدرت میتواند راهحل چالشهای زیر باشد:
خودپسندی استانهای ثروتمند: این خطر با ثبت اصل مشاعیت منابع ملی (نفت، گاز، آب) در قانون اساسی و ایجاد یک سیستم فدرالیسم مالی عادلانه قابل حل است.
تجزیه: خطر تجزیه بیش از آنکه از واگذاری اختیارات ناشی شود، از ستم و سرکوب تاریخی مرکزگرا سرچشمه میگیرد. تمرکززدایی دموکراتیک، با به رسمیت شناختن تنوع، میتواند عامل همبستگی و تقویت وحدت ملی باشد.
چشمانداز آینده: لزوم اتحاد فراگیر دموکراسیخواهان
فارغ از بحثهای نظری، در شرایط کنونی، ضرورت دارد که نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، بر یک ائتلاف فراگیر متمرکز شوند. این ائتلاف باید شامل تمام طیفهای متعهد به دموکراسی باشد:
جمهوریخواهان (اعم از فدرالیست و تمرکززدای غیرفدرال)
پادشاهیخواهان مشروطهطلب (بهعنوان یک جریان سیاسی بزرگ و محوری)
اصول بنیادین این اتحاد باید شامل:سکولاریسم، تمامیت ارضی، حقوق بشر و آزادیهای مدنی باشد.
تأخیر در تعیین شکل حکومت: اختلاف بر سر شکل نهایی حکومت (جمهوری یا پادشاهی) نباید مانع ائتلاف در مرحله گذار شود. تعیین تکلیف ساختار باید به پس از گذار و انتخابات آزاد (مجلس مؤسسان یا رفراندوم) موکول شود.
نتیجه: تنها یک «اتحاد فراگیر دموکراسیخواهان» که بتواند اختلافات ساختاری را مدیریت کرده و بر اصول بنیادین دموکراسی تمرکز کند، قادر است گذاری کمهزینه و پایدار را به سوی نظامی که بر مبنای آرای آزاد و حقوق برابر بنا شده است، رهبری نماید.
اسماعیل مرادی پیشینهی تاریخی نشان میدهد که بشر در برابر هر فناوری نو، ابتدا با تردید و مقاومت واکنش نشان داده است. در ایران زمانی با دوش حمام مخالفت میشد و بسیاری خزینه را سنتیتر و حتی مشروعتر میدانستند. در فرانسه اختراع چرخ خیاطی با اعتراض گروهی از خیاطان روبهرو شد. در اروپا پزشکانی هشدار میدادند که حرکت سریع قطار میتواند موجب جنون شود. و در ایران معاصر، روغن بنفشه و پنبه را برای درمان کرونا، پیشنهاد میکردند. این رفتار نشان میدهد که ترس از چیزهای جدید، ویژگی ثابتِ انسان است؛ اما تجربه هم همیشه ثابت کرده که هیچ فناوری تازهای را نمیشود برای مدت طولانی کنار زد. چرا در ایران تحلیل سیاسی ضعیف است؟ یکی از دلیلهای مهمش این است که بهترین استعدادهای کشور بیشتر به سمت پزشکی، مهندسی و علوم پایه رفتهاند؛ چون مسیر موفقیت شغلی از همانجا میگذرد. در مقابل، خیلیها که مهارت تحلیلی کمتری داشتند اما در نوشتن و زبان بهتر بودند، به سمت ادبیات، شعر و نوشتن رفتند. به همین دلیل ایران سرزمین شعر شد، اما در فلسفه، علوم اجتماعی، منطق و تحلیل ساختارهای سیاسی آنقدر که باید رشد نکرد. نتیجه چه شد؟ در فضای سیاسی ایران، کسانی فعال شدند که خوب حرف میزدند، زیبا مینوشتند، اما همیشه تحلیل عمیق و دقیق از ساختار قدرت نداشتند. این باعث شد: 1. سیاست بیشتر تبدیل به بیان شود تا برنامه. 2. تصمیمها بیشتر احساسی باشد تا مبتنی بر تحلیل. 3. حکومتها با بازیهای ساده، مردم و حتی بخشی از مخالفان را سردرگم یا مدیریت کنند. در مقابل، خیلی از نخبگان علمی که توان تحلیل داشتند، بهخاطر ضعف در نوشتن و بیان، کمتر وارد بحثهای اجتماعی و سیاسی شدند. یک غلط املایی یا جملهبندی ناپخته کافی بود تا کل حرفشان جدی گرفته نشود. پدیدهی تازه: ترس جامعه ادبی از هوش مصنوعی امروز اما یک ترس جدید در جامعه فرهنگی ایران دیده میشود. این بار کسانی نگران شدهاند که نه سنتی هستند و نه مخالف تکنولوژی؛ بلکه کسانی هستند که سالها زندگیشان را با نوشتن، ادبیات و زبان تعریف کردهاند. برای یک شاعر یا نویسنده، قلم فقط ابزار کار نیست؛ بخشی از هویت اوست. طبیعی است که وقتی هوش مصنوعی میتواند متن بنویسد، بازنویسی کند و حتی سبک ادبی را تقلید کند، این افراد احساس کنند شغل و جایگاهشان در خطر است. این ترس برخلاف گذشته، ریشه در عقبماندگی ندارد؛ یک ترس واقعی از آینده شغلی است. همانطور که خیلی از مشاغل دیگر هم در سالهای آینده دستخوش تغییرهای بزرگ خواهند شد. اما با همهی این نگرانیها، واقعیت این است که فناوری مسیر خود را میرود. راهحل، جنگیدن با آن نیست؛ راهحل این است که انسان یاد بگیرد چطور در کنار آن نقش تازهای برای خودش تعریف کند. نقش هوش مصنوعی: پر کردن فاصله میان فهم و بیان هوش مصنوعی میتواند کاری کند که سالها در ایران مشکلساز بود: اینکه کسانی که خوب میفهمند ولی خوب نمینویسند، بتوانند وارد میدان شوند. این فناوری میتواند: 1. کمک کند اندیشهی عمیق، شکل قابلبیان پیدا کند. 2. انحصار قلم را از دست گروه محدودی بیرون بیاورد. 3. مشارکت فکری را گستردهتر و عادلانهتر کند. 4. گفتوگوهای سیاسی را از سطح شعار بالا ببرد و به سمت تحلیل واقعی ببرد. به این معنا، هوش مصنوعی فقط ابزار تکنولوژیک نیست؛ یک فرصت اجتماعی است برای بازتعریف نقش نخبگان در ایران. اینکه برخی هنوز از استفاده از هوش مصنوعی میترسند یا آن را مسخره میکنند، بیشتر نشان میدهد که هنوز عمق این تحول بزرگ را درک نکردهاند. ما نباید بهخاطر چنین واکنشهایی خودمان را عقب بکشیم. هوش مصنوعی یک ابزار است؛ همانقدر طبیعی که زمانی قلم، ماشینتحریر یا کامپیوتر ابزار بودند. این فرصت را نباید به خاطر تمسخر یا مقاومت چند نفر از دست داد. جالب اینجاست که گاهی کسانی بیشترین ایراد را از دیگران میگیرند، خودشان در سادهترین بخشهای کار، یعنی نوشتن درست، مشکل دارند. یک نمونه روشن، نوشتهی یک نویسنده است که در یک متن یکصفحهای این تعداد غلط دارد: 1. چهل پنجسال → چهلوپنج سال 2. پرفسور → پروفسور 3. قطنامه → قطعنامه 4. تغیر → تغییر 5. پنجاه سال هیچ تغیر → پنجاه سال هیچ تغییر 6. نهای → احتمالاً نهایتاً 7. نوشته شده آست → نوشته شده است 8. حستجو → جستوجو 9. یردارد → بردارد 10. مبتی → مبتنی با وجود این اشتباههای ساده، همان فرد به دیگران ایراد میگیرد که چرا از هوش مصنوعی کمک گرفتهاند. این نگاه نه منطقی است و نه منصفانه. هوش مصنوعی دقیقاً برای همین است: برای کمک، برای اصلاح، برای بهتر کردن کیفیت کار. اگر کسی واقعاً نگران کیفیت نوشتن و اندیشه باشد، باید از ابزاری که این کیفیت را بالاتر میبرد استقبال کند، نه اینکه آن را تحقیر کند. ترس یا تمسخرِ فناوری فقط آدم را از زمانه عقب میگذارد؛ و آینده متعلق به کسانی است که از امکانات نو استفاده میکنند، نه کسانی که در برابر آن سد میسازند. این تغییر شاید یکی از مهمترین فرصتهایی باشد که ایران در قرن جدید پیش رو دارد؛ فرصتی برای اینکه فهم و بیان دوباره در کنار هم قرار بگیرند. اسماعیل مرادی
⚫️خاموشی صدای استاد ناصر مسعودی صدای ماندگار موسیقی گیلان
🔻هنرمند برجسته و خواننده محبوب گیلانی که سالها با صدای گرمش و لقب «بلبل گیلان» در دل مردم جای داشت، در سن 90 سالگی در یکی از بیمارستانهای رشت دار فانی را وداع گفت.
ناصر مسعودی در ۶ فروردین ۱۳۱۴ در رشت متولد شد و بهعنوان قدیمیترین خواننده اشعار گیلکی شناخته میشود.
او آثار ماندگاری چون «گل پامچال»، موسیقی «میرزا کوچکخان (چقدر جنگلا خوسی)»، «کوراشیم» و «بنفشه گل» را اجرا کرده و نقش مهمی در حفظ و ترویج موسیقی محلی گیلان داشته است.
مسعودی بیش از ۶۰ ترانه گیلکی و ۱۰۰ ترانه فارسی اجرا کرده است و علاوه بر خوانندگی، آهنگسازی بیش از ۵۰ اثر خود را نیز بر عهده داشته است.
شورای ملی تصمیم (شمت) در روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، اعلام میدارد که در ایران، خشونت علیه زنان نه پدیدهای فردی، بلکه یک “جنایت سازمانیافته بر پایه جنسیت” و محصول مستقیم ساختار سیاسی حاکم است.
بیاثری ابلاغیهها در برابر عزم زنان
خشونت علیه زنان در ایران از سطح فردی فراتر رفته و به شکل خشونت قانونی، قضایی و اخلاقی توسط نهادهای حاکم اعمال میشود. قوانین تبعیضآمیز، حجاب اجباری و سرکوب فعالان حقوق زن، ابزارهایی برای تضعیف عامدانه جایگاه نیمی از جمعیت کشور هستند.
در همین راستا، اقداماتی نظیر ابلاغیههای رهبری به دولت در مورد حجاب و پیگیریهای مسئولان ذیربط برای تشدید قوانین انضباطی، نه تنها راهگشا نیست، بلکه در برابر عزم شجاع و راسخ زنان ایران کاملاً بیاثر و محکوم به شکست است.
جنبش تاریخساز «زن، زندگی، آزادی» (ژینا) در سال ۱۴۰۱، پاسخی رادیکال به همین خشونت سیستماتیک بود. این جنبش با شعار محوری خود، با تمام اشکال خشونت و قوانین ناقض حقوق زنان به مبارزه برخاست.
تعهد شمت برای آیندهای بدون خشونت
شمت، ضمن همبستگی با هدف جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان (۲۵ نوامبر)، تأکید میکند که مبارزه در ایران نیازمند تغییرات زیرساختی است:
الغای قوانین تبعیضآمیز: تا زمانی که قوانین کشور، تبعیض جنسیتی را نهادینه میکنند، خشونت قانونی ادامه خواهد داشت. شمت متعهد به الغای فوری تمامی این قوانین در دوران گذار است.
استقرار سکولاریسم: تنها با جدایی کامل نهاد دین از نهاد دولت میتوان از سوءاستفاده از مذهب برای مشروعیتبخشی به خشونت علیه زنان جلوگیری کرد.
مشارکت رهبریکننده زنان: شمت در برنامه سازمانی خود، جوانگرایی و ترفیع نقش مدیریتی زنان را به عنوان یک اصل برای تضمین مشارکت رهبریکننده آنان در آینده دموکراتیک ایران قرار داده است.
شمت باور دارد که جامعهای که در آن خشونت علیه زنان تحمل شود، هرگز نمیتواند دموکراتیک باشد. ما در این روز با تمام زنان مبارز همصدا میشویم و اعلام میکنیم که هدف ما، تأسیس نظامی است که در آن زنان نه تنها از خشونت مصون باشند، بلکه بتوانند با آزادی کامل، زندگی خود و کشورشان را رقم بزنند.
پیروز باد همبستگی زنان ایران برای آزادی و آیندهای بدون خشونت!
جنگلهای هیرکانی (Hircanian Forests)، که به عنوان “بهشت گمشده“ یا “موزه طبیعی ایران“ شناخته میشوند، یکی از باارزشترین و قدیمیترین اکوسیستمهای جنگلی جهان و یک میراث جهانی یونسکو هستند که قدمتشان به ۲۵تا ۵۰ میلیون سال پیش (عصر یخبندان) بازمیگردد. این میراث کهن اکنون نه تنها با بلایای طبیعی، بلکه با یک استراتژی سیستماتیک نابودی روبروست.
بحران سوختن: فاجعهای استراتژیک، نه حادثه
در میان خاکستر گرم جنگلهای هیرکانی فاجعهای دیگر در حال رقم خوردن است، فاجعهای که استراتژی است، نه حادثه. این شعلهها نه جزو «منطق اکوسیستم»اند، نه ناشی از سهلانگاری مردم، بلکه زاییدهٔ منطق سرمایهداری غارتگریاند که طبیعت را به کالایی برای انباشت سرمایه تبدیل کرده و از بحران زیستمحیطی «فرصت سودآوری» میسازد.
تحلیل اقتصاد سیاسی: در اقتصادسیاسی جمهوری اسلامی دیگر نمیتوان از «بلایای طبیعی» سخن گفت. هر شعلهٔ آتشی که بر پیکرهٔ جنگلهای هیرکانی زبانه میکشد پیامد مستقیم محاسبات سود و زیان طبقهٔ حاکم است. آتشسوزیهای مکرر نشانههای سطحی بیماری ساختاری عمیقتریاند، نشانههای نظام بیماریاند که ترجیح میدهد بهجای حفاظت از محیطزیست، سود شخصی کسب کنند.
نهادهای متولی نابودی:ستاد اجرایی فرمان امام و بنیاد مستضعفان، که بزرگترین مالکان اراضی جنگلیاند، با تغییر کاربری این زمینها و واگذاری آنها برای ویلاسازی و پروژههای عمرانی سودآور بهطور سیستماتیک در حال نابودی این میراث طبیعیاند. شبکهای از نهادهای شبهدولتی، شرکتهای پیمانکاری وابسته به نهادهای نظامی-امنیتی، و سرمایهداران نزدیک به قدرت در حال تبدیل کردن جنگلهای هیرکانی به کالایی برای مبادله در بازار املاک لوکس هستند.
هویت و زیستبوم (بخشهای زیستمحیطی)
این جنگلها از آستارا در گیلان تا گلیداغ در گلستان کشیده شده و به دلیل اقلیم خاص خود، توانستند از دوران یخبندان جان سالم به در ببرند و به یک پناهگاه حیاتی برای گونههای باستانی تبدیل شوند.
پوشش گیاهی: هیرکانی عمدتاً از نوع پهنبرگ خزانکننده است و دارای بیش از ۱۵۰ گونه درختی از جمله راش شرقی (شاخصترین گونه)، بلوط مازو و درختچههای شمشاد است.
حیات وحش: این منطقه زیستگاه مهمی برای پستاندارانی چون پلنگ ایرانی، مرال (گوزن قرمز) و خرس قهوهای است.
چالشهای دیگر و ضرورت حفاظت
علاوه بر بحران سیستماتیک آتشسوزی، این جنگلها با تهدیدات زیر نیز مواجه هستند:
تغییر کاربری اراضی: تبدیل زمینهای جنگلی به کشاورزی و ویلاسازی.
قطع درختان: بهرهبرداری غیرقانونی یا بیرویه از چوب.
اهمیت حفاظت: ثبت این جنگلها در فهرست میراث جهانی یونسکو (۲۰۱۹) بر تعهد جهانی به حفظ این کتابخانه زنده تاریخ طبیعی تأکید میکند. حفاظت از هیرکانی، نه تنها یک اقدام زیستمحیطی، بلکه مبارزهای علیه منطق غارت و نابودی منابع ملی است.