آیا تحریم و فشار خارجی ابزار مناسبی برای تغییر در ایران هستند؟
۱. مقدمه: دوگانهای پرهزینه و پُرچالش
بحث دربارهی تحریمها و مداخلات خارجی، اعم از اقتصادی یا نظامی، از جمله موضوعات اختلافبرانگیز در میان جریانهای مختلف اپوزیسیون ایران است. پرسش اصلی اینجاست: آیا چنین ابزارهایی به تغییر واقعی منتهی میشوند، یا صرفاً بحران، سرکوب و وابستگی را تعمیق میکنند؟
۲. تجربه جهانی: هزینههای سنگین، دستاوردهای اندک
الف) تحریمهای اقتصادی – تجربهی ایران، عراق، ونزوئلا
در کشورهای مختلف، از عراق دهه ۹۰ تا ایران و ونزوئلا در دهههای اخیر، تحریمها نهتنها به تضعیف رژیمهای اقتدارگرا نینجامیدند، بلکه منجر به:
گسترش اقتصاد غیررسمی و فساد سیستمی
تضعیف جامعهی مدنی و طبقهی متوسط
تقویت نهادهای امنیتی و سرکوبگر شدهاند
در ایران، تحریمهای فلجکننده پس از ۲۰۱۲، نه تنها منجر به سقوط حکومت نشد، بلکه موجب گسترش قدرت سپاه و شبکههای شبهدولتی گردید.
ب) مداخله نظامی – عراق، لیبی، افغانستان
مداخلات نظامی نیز نتایجی ویرانگر به همراه داشتهاند:
عراق پس از سقوط صدام، وارد چرخهای از خشونت، تروریسم و جنگ داخلی شد
لیبی، با وجود مداخلهی ناتو، به دولتهای چندپاره و بیثباتی سیاسی کشیده شد
افغانستان، با وجود دو دهه حضور نظامی غرب، بار دیگر تحت کنترل طالبان قرار گرفت
نتیجهی مشترک این تجارب: بدون نیروی جایگزین داخلی و ساختار سیاسی منسجم، تغییر خارجی منجر به فروپاشی اجتماعی میشود، نه گذار دموکراتیک.
۳. الگوی جمهوری اسلامی: مسیر کره شمالی؟
ایران، همچون کره شمالی، نشان داده است که میتواند تحریمها را دور بزند و حتی در دل بحران اقتصادی، ساختار سرکوب خود را تقویت کند. حکومت با بهرهبرداری از شعار «دشمن خارجی»، مشروعیت اقدامات خود را بازتولید کرده و منابع محدود را صرف حفظ خود کرده است، نه رفاه عمومی.
۴. خطای راهبردی: تحریم بدون بدیل
تحریم اگر با استراتژی سیاسی مشخص و نیروی جایگزین همراه نباشد، تنها به:
انزوای جامعهی مدنی
تخریب زیرساختهای اجتماعی
و تشدید کنترل حکومت منتهی میشود.
در چنین شرایطی، مردم آسیب میبینند اما رژیمها با گفتمان امنیت و تهدید خارجی، بقای خود را تمدید میکنند.
۵. پاسخ به استدلال “تحریم برای قطع منابع سرکوب”
برخی بر این باورند که تحریم ابزار مناسبی برای قطع منابع مالی جمهوری اسلامی در حمایت از سرکوب و تروریسم منطقهای است. اما تجربهها نشان داده:
فشار اقتصادی رژیم را تضعیف نکرده، مردم را فقیرتر کرده است. در ایران، سوریه، کوبا و کره شمالی، حکومتها با شدت عمل بیشتر و استفاده ابزاری از “دشمن خارجی” اقتدار خود را حفظ کردهاند.
تحریمها اولویت را از جامعه به امنیت رژیم منتقل میکنند. در نتیجه، بودجهی آموزش، سلامت و فرهنگ کاهش مییابد، اما بودجهی سرکوب نه.
اقتصاد تحریمی، بستر فساد، رانت و بیشفافیتی است. نظامهای مافیایی، قاچاق، پولشویی و دور زدن تحریمها تقویت میشوند و نظارت عمومی تضعیف میگردد.
تحریم، بدون بدیل داخلی، فقط نارضایتی خشمآلود تولید میکند. و این خشم، بدون سازماندهی، ممکن است به افراطگرایی، بیثباتی یا سرکوب بیشتر منجر شود.
6. مسیر جایگزین: از تخریب به تغییر
راهکار پایدار در همافزایی نیروهای دموکراسیخواه داخلی و خارجی نهفته است. سه گام کلیدی:
ایجاد بدیل سیاسی فراگیر و قابل اعتماد که بخش بزرگی از جامعه را نمایندگی کند
سرمایهگذاری در آگاهیبخشی و نافرمانی مدنی سازمانیافته
تقویت گفتمان دموکراسی، استقلال و حق تعیین سرنوشت بدون اتکا به مداخلهی خارجی
اگر اپوزیسیون به جای اتکا به ابزار بیرونی، بر اتحاد و انسجام تمرکز کند، میتواند به نیرویی مؤثر برای تغییر بدل شود.
راهحل:
اتحاد نیروهای دموکراسیخواه، اعتمادسازی، و تمرکز بر نیروی مردم. تا زمانی که نیروهای مدنی و سیاسی سازماننیافته و پراکنده باقی بمانند، تحریم به تغییر نخواهد انجامید. اما اگر جنبشی ملی، شفاف، و دارای برنامه شکل بگیرد، تغییر بدون وابستگی خارجی ممکن خواهد بود.
7. جمعبندی
تحریمها و جنگ نهتنها باعث تضعیف حکومت نشدهاند، بلکه توان سرکوب آن را افزایش دادهاند.
مداخلهی خارجی در غیاب بدیل ملی و مردمی، خطر آشوب، تجزیه و وابستگی را در پی دارد.
تنها راهحل پایدار مشارکت آگاهانهی مردم، اتحاد نیروهای دموکرات، و شکلگیری بدیلی درونی است.
در نهایت، تحریم و مداخلهی خارجی نه ابزار مؤثر، نه راهحل پایدار و نه گزینهای اخلاقی برای تغییر در ایران هستند. مسیر گذار به دموکراسی از درون جامعه، با اتحاد، آگاهی و مشارکت میگذرد، نه با فشار، تحقیر و ویرانی از بیرون.
در برخی محافل سیاسی ایران، ایدهای رواج دارد که بر اساس آن هرچه فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر مردم بیشتر شود، احتمال وقوع تغییرات بنیادین در ساختار قدرت افزایش مییابد. این نگرش که عمدتاً توسط بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی تبلیغ میشود، بر فرضیهای استوار است که فقر و بحران، خودبهخود به انقلاب و تحول سیاسی منجر خواهند شد. مقاله حاضر ضمن تحلیل تاریخی، جامعهشناختی و روانشناختی این دیدگاه، نشان میدهد که چنین تئوریای نهتنها ناکارآمد، بلکه ضد مردمی، غیراخلاقی و علمینشده است.
۱.مقدمه: تئوری فشار برای تغییر
تئوری فشار، با این پیشفرض عمل میکند که مردم تحت فشارهای شدید اقتصادی و سیاسی، به مرحلهای از «خشم و انفجار» میرسند که به اعتراض و انقلاب منجر میشود. این رویکرد بهطور خاص در سالهای اخیر، از سوی برخی فعالان سیاسی خارج از کشور، و با حمایت از تحریمها یا حتی حمله نظامی به ایران، بازتولید شده است.
۲.فقر، عامل انقلاب یا عامل انفعال؟
مطالعات جامعهشناسی و تاریخ انقلابها نشان دادهاند که فقر مطلق و محرومیت شدید، معمولاً مردم را به انزوا، ترس و محافظهکاری سوق میدهد نه مبارزه و انقلاب.
در شرایط فقر شدید، افراد بیشتر درگیر «زیست بقا» میشوند و امکان تفکر سیاسی و مشارکت جمعی از آنها گرفته میشود.
تجربه تاریخی نشان میدهد که در دورههای قحطی، جنگ و گرسنگی در ایران، مانند دوران قحطی جنگ جهانی اول و دوم، هیچ انقلاب اجتماعی یا اعتراض جدی شکل نگرفت.
۳.آگاهی و امید؛ سوخت واقعی تحولات اجتماعی
تجربه انقلابهای بزرگ جهان، از فرانسه و روسیه گرفته تا انقلاب مشروطه و انقلاب ۱۳۵۷ ایران، نشان میدهد که موتور تغییر نه فقر مطلق، بلکه رشد نسبی آگاهی و قدرت سازمانیافتگی مردم است.
در سالهای پیش از انقلاب ۱۳۵۷، بخشهایی از جامعه ایران تجربه رفاه نسبی، آموزش بهتر و ارتباط با جهان را داشتند. این وضعیت باعث رشد مطالبهگری و شکلگیری شبکههای اعتراضی شد.
طبق تئوری «توکویل»، بزرگترین تهدید برای حکومتها نه در زمانی است که سرکوب کامل دارند، بلکه زمانی است که جامعه در حال رشد و مطالبات در حال افزایش است.
۴.فقر بهمثابه ابزار سرکوب
جمهوری اسلامی نیز با درک تجربه تاریخی، از فقر و بحران بهعنوان ابزار کنترل اجتماعی استفاده میکند:
ایجاد ناپایداری اقتصادی، باعث پراکندگی نیروهای اجتماعی و تقویت فردگرایی دفاعی میشود.
تضعیف طبقه متوسط و نابودی امید به آینده، جامعه را به سمت بیاعتمادی و انفعال سوق میدهد.
در نتیجه، هر سیاستی که فقر و بحران را تشدید کند، از جمله تحریمهای فلجکننده، در عمل در راستای تحکیم قدرت رژیم موجود عمل میکند، نه علیه آن.
۵.مسئولیت اپوزیسیون؛ بازتعریف نقش و راهبردها
اپوزیسیون دموکرات و ملی باید راهبرد خود را از «فشار برای تغییر» به «توانمندسازی برای تغییر» بازتعریف کند. این بازتعریف شامل موارد زیر است:
ارتقاء آگاهی و آموزش سیاسی مردم در داخل و خارج کشور؛
تولید رسانه مستقل و شفاف برای ایجاد افق فکری مشترک؛
سازماندهی اجتماعی از پایین به بالا و ایجاد نهادهای جایگزین مردمی؛
رد مطلق جنگ و تحریم بهعنوان ابزار تغییر و جایگزینی آن با دیپلماسی مردمی و کار فرهنگی-سیاسی پایدار.
۶.نتیجهگیری
تغییر اجتماعی در ایران تنها از مسیر فقر و فشار عبور نخواهد کرد، بلکه نیازمند آگاهی، امید، سازمانیافتگی و اعتماد اجتماعی است. تئوریهایی که از تحریم و جنگ استقبال میکنند، در واقع ناخواسته به خدمت بقای رژیمی درمیآیند که سالهاست با استفاده از همین بحرانها، مردم را از مطالبهگری دور نگاه داشته است.
اپوزیسیونی که مدعی نمایندگی مردم ایران است، باید منشأ اعتماد، اتکا، و راهنمایی باشد؛ نه عاملی برای تسریع فروپاشی اجتماعی. بدون بازنگری در تئوریها و روشها، اعتماد عمومی هرگز به دست نخواهد آمد.
خوزه «پپه» موخیکا، رئیسجمهور پیشین اروگوئه، در ۱۳ مه ۲۰۲۵ درگذشت، اما رد پایی که در ذهن مردم جهان گذاشت، بسیار فراتر از مرزهای کشورش و فراتر از دوران ریاستجمهوریاش باقی خواهد ماند. او را «فقیرترین رئیسجمهور دنیا» نامیدند، اما خودش با لبخندی ساده میگفت:
فقیر کسی است که همیشه بیشتر میخواهد، نه کسی که با کم زندگی میکند. من سبک زندگی سادهای دارم چون این انتخاب خودم است، من فقیر نیستم.
این جمله کوتاه، گویای فلسفهای عمیق و انسانی است که زندگی پپه موخیکا را هدایت میکرد؛ فلسفهای که در تضاد کامل با حرص بیپایان سیاستمدارانی قرار دارد که ثروت، قدرت و منافع گروهی را بر خیر عمومی ترجیح میدهند.
موخیکا زندگیاش را نه در کاخهای مرمرین، بلکه در مزرعهای کوچک در حومه مونتهویدئو گذراند. خود رانندگی میکرد، آب را از چاه میکشید، و حقوق ریاستجمهوریاش را به خیریهها میبخشید. او به دنیا نشان داد که سادهزیستی نه نشانهی ضعف، بلکه نشانی از عظمت روح و استقلال درونی است.
در دوران ریاستجمهوریاش (۲۰۱۰–۲۰۱۵)، اروگوئه به یکی از پیشروترین کشورهای آمریکای لاتین تبدیل شد. قانونیسازی ازدواج همجنسگرایان، ماریجوانا و سیاستهای اجتماعی مترقی، همگی با رهبری انسانی و توأم با اخلاق پپه انجام شد. اما او هرگز خود را بالاتر از مردم ندانست. گفته بود:
من هیچوقت رئیس کسی نبودم. من فقط موقتی مسئول برخی کارها بودم. رئیس واقعی مردماند.
محبوبیت او محدود به مرزهای کشورش نبود. میلیونها نفر در سراسر جهان به احترام او ایستادند، نه بهخاطر قدرت سیاسیاش، بلکه بهخاطر درستی، تواضع، و آزادمنشیاش. او نمونه نادری از سیاستمداری بود که زندگی و گفتارش یکی بود.
در مراسم تشییع جنازهاش هزاران نفر در خیابانهای مونتهویدئو گرد آمدند و پیکرش را همچون قهرمانی ملی بدرقه کردند. پرچم اروگوئه پیکرش را پوشاند، اما خاطرهاش بر دوش وجدان جهانیان خواهد ماند.
برای جهانی که از سیاستمدارانی خسته است که فقط به خود و منافع کوتاهمدت فکر میکنند، زندگی پپه موخیکا درسی است فراتر از سیاست؛ درسی در انسانبودن.
درسی برای اپوزیسیون ایران از مردی که سیاست را انسانی کرد
زندگی پپه موخیکا تنها یک روایت شخصی یا نمونهای خاص از سیاستورزی در آمریکای لاتین نبود؛ بلکه نمونهای جهانی بود از اینکه چگونه میتوان سیاست را با صداقت، اعتماد عمومی، سادهزیستی و عملگرایی اخلاقمدارانه پیش برد.
اپوزیسیون ایران، که سالهاست درگیر اختلافات درونی، بیاعتمادی متقابل، رقابتهای فرساینده، و ناتوانی در ارائهی یک برنامه مشترک برای گذار به دموکراسی است، میتواند از منش و نگاه موخیکا بیاموزد:
اعتمادسازی با مردم نه با شعارهای بزرگ، بلکه با صداقت در رفتار و سادگی در زندگی.
اتحاد و همکاری فراگیر بهجای انحصارطلبی ایدئولوژیک و حذف یکدیگر.
ارائهی راهکارهای عملی، انسانی و قابلفهم برای مردم، بهجای پنهانشدن پشت مفاهیم کلی و انتزاعی.
پذیرش مسئولیت بدون ادعای رهبری دائمی؛ پپه میگفت: «من فقط موقتی مسئول برخی کارها بودم.» این فروتنی، او را محبوب ساخت، نه ضعیف.
توجه به عدالت اجتماعی و حقوق اقلیتها، بدون افتادن در دام پوپولیسم یا افراط.
اگر اپوزیسیون ایران میخواهد اعتماد عمومی را بازیابد و نقشی واقعی در گذار به دموکراسی ایفا کند، باید خود را از نو بسازد؛ نه با ادعای «رهبری»، بلکه با عمل مشترک، صداقت، و رفتار اخلاقی. مردم از سیاستمداران خستهاند، اما هنوز به انسانهایی مثل پپه دل میسپارند؛ انسانهایی که میان گفتار و کردارشان فاصله نیست.
جهان از پپه خداحافظی کرد، اما راهش برای ما، بویژه برای آنان که در جستوجوی آیندهای آزاد و انسانی برای ایراناند، هنوز باز و زنده است.
در زمانهای که بسیاری سیاست را ابزار قدرت میبینند، پپه موخیکا آن را فرصتی برای خدمت و انسانبودن دانست. یادش گرامی، و راهش الهامبخش برای آنان که به فردای روشن ایران میاندیشند.
روز شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ناهید شیرپیشه، معلم بازنشسته، فعال مدنی، و مادر پویا بختیاری از جانباختگان خیزش آبان ۱۳۹۸، با مرخصی دهروزه از زندان زنجان آزاد شد. شورای ملی تصمیم با تأکید بر حق بنیادین آزادی بیان، آزادی تجمع، و دادخواهی، تداوم حبس ناهید شیرپیشه و هزاران کنشگر سیاسی، صنفی، مدنی، محیطزیستی و دادخواه را نشانهای روشن از هراس حاکمیت از صدای حقطلبانه و مقاوم مادران دادخواه و پافشاری آنان بر حقیقت، عدالت و مسئولیتپذیری میداند.
در سال ۲۰۲۴، دستکم ۹۷۵ نفر در ایران اعدام شدهاند. گزارشهای متعدد نشان میدهند که زنان، نوجوانان، اقلیتهای قومی و مذهبی—بهویژه هموطنان بلوچ ما — و مخالفان سیاسی، هدف اصلی این موج گسترده اعدامها بودهاند. این سیاست سرکوبگرانه، ابزاری آشکار در دست علی خامنهای برای ایجاد رعب عمومی، سرکوب مخالفان، و جلوگیری از جنبشهای آزادیخواهانه برای گذار از جمهوری اسلامی است.
اعدامهای اخیر یادآور جنایتهای گذشته جمهوری اسلامی، از جمله کشتار دستهجمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ است، جنایتی که بنا بر گزارش گزارشگر ویژه سازمان ملل، مصداق روشن جنایت علیه بشریت و نسلکشی است. در حالی که بیکفایتی، فساد و دروغهای حاکمیت بیش از پیش عیان شدهاند، هماکنون دستکم ۵۰ زندانی سیاسی، از جمله سه زن و شش کنشگر اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»، در صف اعدام قرار دارند. ما خواهان توقف فوری، بیقید و شرط تمامی احکام اعدام در ایران هستیم.
همزمان، روز شنبه ۱۳ اردیبهشت، شماری از خانوادههای مفقودشدگان انفجار در بندر رجایی بندرعباس، با در دست داشتن تصاویر عزیزان خود در برابر این بندر تجمع کردند و خواهان روشن شدن سرنوشت عزیزانشان شدند. خواستههای اصلی این بازماندگان شامل دسترسی به محل حادثه برای جستوجوی اجساد و مفقودان و شفافسازی فوری درباره ابعاد و مسئولان این فاجعه است. شورای ملی تصمیم ضمن حمایت کامل از مطالبات این خانوادهها، خواستار تحقیق مستقل، علنی، و پاسخگو کردن مسئولان این حادثه است.
شورای ملی تصمیم بار دیگر بر مطالبات اساسی خود تأکید میکند:
توقف فوری و کامل اعدامها
آزادی بیقید و شرط همه زندانیان سیاسی، صنفی، مدنی، محیطزیستی و دادخواه
شفافسازی کامل دربارهی فاجعهی بندرعباس و پاسخگویی مسئولان آن
ما بر این باوریم که رژیم ولایت فقیه و رهبر آن، علی خامنهای، فاقد اراده، توان، مشروعیت و شایستگی تحقق این مطالبات انسانی است. از اینرو، ما از تمامی مردم ایران و همه تشکلها و نیروهای دموکراسیخواه و عدالتطلب میخواهیم که برای ایجاد جبههای گسترده، همبسته و نیرومند، بهمنظور گذار از جمهوری اسلامی و تأسیس حکومتی دموکراتیک، سکولار، و مبتنی بر حقوق بشر، تلاش خود را دوچندان کنند.