شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

زنان، جنگ و صلح

زنان، جنگ و صلح

شهلا عبقری

در آغاز سال 2025 میلادی هستیم و تلاش داریم که امید پایان یافتن جنگ و آغاز صلح را در دل هایمان زنده نگه‌داریم. متاسفانه امروز در شرایطی قرار داریم که جنگ ها همچنان براه است، و شدت آن ها گاهی بالا و پایین میرود. در سال های  گذشته با جنگ های عراق،رواندا ، بالکان،  لیبی، اوکراین، غزه، لبنان، یمن و … شمار آوراگان، کشته شدگان، ناقص شدگان و آسیب دیدگان جسمانی و روانی بسیار بالا رفته است، که بیشترین آنان زنان و کودکان می باشند. سازمان ملل متحد گزارش کرده است که جنگ به بیش از 600 میلیون زن و دختر در جهان صدمه زده است. کشته شدن زنان در درگیری های جنگ دو برابرشده، خشونت جنسی 50 درصد  افزایش یافته و آمار دختران و زنانی که بطور سبعانه مورد تجاوز قرار گرفته ‌اند 35 درصد بالا رفته است.

سیما باهوس، رئیس آژانس سازمان ملل متحد برای ترویج برابری جنسیتی موسوم به “آژانس زنان سازمان ملل” با اشاره به  زنان افغانستان و غزه از آرزوهای بر باد رفته زنان میانمار، هائیتی، کانگو، آفریقا، سودان، سوریه، اوکرایین، یمن و جاهای دیگر گفت ، ” چگونه  612 میلیون زن و دختری تحت تأثیر جنگ قرار گرفته و جهان آنها را فراموش کرده است؟”.

زنان صدمات گوناگونی در خلال جنگ و پس از جنگ را تجربه می کنند: زنان در جریان جنگ کشته  می‌شوند، زندانی میشوند و شکنجه و تجاورز میشوند و آواره می‌گردند. در خلال حوادث گوناگون جنگ،زنان آسیب های روانی و جسمی را تجربه می کنند که آثارش تا پایان عمر با آنها خواهد بود. آسیب های جسمانی در بسیاری موارد باعث نقص عضو می شود و صدمات روانی به دلیل تحت استرس مزمن قرار گرفتن به وجود می آید. زنان چون در خلال جنگ، مسئولیت محافظت از کودکان و خانه و کاشانه را بر دوش دارند، این مسئولیت بطرز وحشتناکی بر آنان فشار عصبی وارد آورده و باعث استرس مزمن میشود. به ویژه وقتی که زنان در جامعه ای مردسالار زندگی می کنند و از استقلال اقتصادی برخوردار نیستند و توانایی های اقتصادی ندارند، با نبود مرد خانواده به اجبار تحت قیمومت برادر و یا  پدر و یا پدربزرگ و یا نرینه های خانواده شوهر قرار میگیرند و استرس بشدت تشدید می شود. استرس های مزمن علاوه برایجاد اظطراب، افسردگی ، اختلالاتی در سلامت فیزیکی زن نیز به وجود می آورند. اما زنان در این دوران که بیش از پیش به خدمات بهداشتی و درمانی احتیاح دارند ،امکانات دستیابی اندکی به خدمات پزشکی و بهداشتی  دارند که برایشان بسیار مشکل زا است.

 در شرایط جنگی و پس از جنگ،  شرایط آموزشی برای کودکان و زنان نیز دشوارتر شده و بسیاری از کودکان به ویژه دختران به اجبار ترک تحصیل می کنند و این خود باعث عقب نگه‌داشتن دختران از توانایی های اقتصادی و اجتماعی می شود. یونیسف “آژانس حمایت از کودکان سازمان ملل متحد،” بر اساس داده هایش هشدار داده که در صورت عدم اقدام عاجل در مورد آموزش کودکان  با یک «فاجعه بین‌ نسلی» مواجه خواهیم شد.

سال ها است که برخی از سیاستمداران و مجامع بین المللی و سازمان های صلح در جهان برای توقف و به صفر رساندن وقوع جنگ تلاش می کنند اما نتایج زیادی بدست نیاورده اند.زیرا جنگ و تلاش های جنگ افروزانه که بدلیل قدرت طلبی بسیاری از سردمداران کشور هابه وقوع می پیوندد در انحصار مردان است.

به گفته آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل، بر اساس آمار وتحقیقات اخیر “ظرفیت تحول ‌آفرین رهبری زنان و مشارکت در پیگیری صلح” نادیده گرفته شده ، زیرا اکثرا مردان سیاست گذاری و اتخاذ تصمیم در باره  صلح و امنیت را به عهده دارند. اما چرا این چنین است ؟

 برای رسیدن به پاسخی به سوال بالا نگاهی گذرا به تاریخچه نقش زنان برای ایجاد صلح میکنم :

جرقه های آغازین  جنبش صلح خواهی از ابتدای قرن هجده بوسیله  فمینیست های اولیه ،ماریا وستون و لکریا مات، شروع شد. آنها رد خشونت و جنگ را با توجه و تاکید به تساوی زنان را مطرح کردند . در سال های قرن ۱19 و 20، بسیاری از زنان خواستار اصلاحات حقوق زنان،” مساله صلح” را به زنان مرتبط میدانستند و باور داشتند که مردان هم باید به این عقاید برسند . از سال 1880 تا سال 1915 سازمان های زنان به این باور رسیدند که رابطه نزدیکی بین جنبش حق رای و صلح وجود دارد. آنان بر این باور بودند که چون در طول تاریخ مردان اکثرا از خشونت و  جنگ  برای غلبه بر مشکلات جوامع استفاده کرده اند و از آن تاثیر گرفته اند، اگر در  قدرت و در راس کار باشند خشونت و جنگ در جوامع از بین نخواهد رفت. آنها باور داشتند که با داشتن حق رای، زنان که نیمی از جامعه هستند به خاطر نقش مادرانه ای که دارند و ضد خشونت و  جنگ بوده اند، می توانند در سیاست و تصمیم گیری ها دخیل شوند و قادر گردند که جامعه را بسوی راه حل ‌های خشونت پرهیز و نهایتا صلح سوق دهند.

در سال 1915 اولین حزب صلح زنان را جین آدامز تشکیل داد . این حزب امروز نیز با نام لیگِ بین المللی زنان برای صلح و آزادی  وجود دارد و فعالیت می کند. مؤسسین این حزب  به این باور  بودند که زنان به دلیل نقش فیزیولوژیکی مادر شدن دوستدار صلح هستند  و چون به وجود آورنده زندگی هستند می توانند نقش طرفدار زندگی داشته باشند، اما مردان در شرایطی بزرگ  و تربیت میشوند که کمتر افکار صلح دوستانه در آنها تقویت میشوند

 با آغاز جنبش فمینیستی در سال 1960 شکافی در ارتباط بین صلح و فمینیسم بوجود آمد. فمینیست ها دراین سالها بتدریج  باور ارتباط بین صلح و فمینیسم از دست دادند. با به آمدن  فمینیسم رادیکال که مطرح میکرد که زنان باید بیاموزند که چگونه با خشونت مردان مقابله کنند و اگر لازم باشد با آنها به ستیز بپردازند، آخرین رشته های ارتباط بین فمینیسم و صلح تهدید به گسستگی شد

شرایطی را که فمنیسیم رادیکال در مقابل نگرش صلح خواهان جنبش زنان بوجود آورد آنها را وادار کرد که ارتباط بین فمینیسم و عدم خشونت را دوباره تعریف و از آن حمایت کنند تا بتوانند در مقابل فرضیه فمینیسم های رادیکال که بی عملی و قربانی شدن زنان را در این رابطه بیان می کردند، مقاومت کنند. هر چند اشاعه فمینیسم رادیکال در سالهای 1970 تا حدودی فمینیسم صلح را تضعیف کرد، اما پاره هایی از آن باقی ماند که دوباره شدت و قدرت یافت. در کتاب “دوباره بافتن تور زندگی: فمینیسم  و عدم خشونت”، پام مک آلستر توضیح داد که فمینیسم در راهی از جنبش صلح مبارزه می کند که ترکیبی والاتر از خاتمه خشونت و فمینیسم رادیکال را بیابد و دید جدیدی از انسان دوستی و دنیای بدون جنگ را برای آیندگان به ارمغان بیاورد.

جنبش صلح سالهای 1960 –1970سبب شد که زنان به شدت تبعیض جنسیتی و  سنت مردسالارانه رهبران در جنبش صلح، آگاهی یابند و تشخیص دهند که . از زنان در سازمان های صلح فقط انتظار می‌رود که ماشین نویسی و دفترداری را انجام دهند و مردان به تصمیم گیری و کارهای اساسی بپردازند..

آگاهی از تبعیض جنسیتی در جنبش صلح باعث شد که تبعیض جنسیتی در میان رهبری مردانه مورد انتقاد قرار گیرد و ایده برابری مشارکت زنان و مردان را در رهبری مطرح شود. و  این شرایط آغاز جنبشی در سال 1980 شد که آن را فمینیسم صلح طلب یا صلح خواه می نامند.

 برای توضیح فمینیسم صلح طلب دلایل متفاوتی آورده میشود. برخی از تحقیقات نشان میدهد که بطور کلی فرقی اساسی میان زن و مرد وجود ندارد، اما زنان فمینیست 1- صلح طلب تر هستند و با مردان فرق دارند، 2- زنان در مورد برخورد به مسائلی چون جنگ، صلح و خلع سلاح لیبرال تر هستند. 3- زنان بر اخلاق مراقبت و اخلاق مسئولیت تاکید دارند و حفظ حیات را مقدم می‌دارند  و این از تفاوت های جنسی ریشه نمی گیرد  بلکه ریشه در تفاوت زیست شناختی میان زنان و مردان دارد.   اما برخی  تفاوت نوع نگرش زنان و مردان نسبت به جنگ و حفظ حیات را استدلالات فرهنگی متفاوت میان زنان و مردان  میدانند و باور دارند که تقسیم کار در جامعه بر مبنای جنسیت، زنان را به فعالیت‌هایی از قبیل مراقبت و پرورش کودکان و نگهداری از سالمندان و غیره وا می‌دارد و در نتیجه عواطف و احساسات بشر دوستانه را در انسان تقویت می کند

  • بخشی از فمینیست های صلح طلب هم هستند که نگرش زنان نسبت به جهان را با مردان متفاوت میدانند و باور دارند که این تقاوت نگرش تفاوت ذاتی یا زیست شناختی نیست بلکه به  قدرت جامعه پذیری آنان ارتباط دارد. دختران از آغاز توّلد یاد می گیرند منافع جمع و جامعه را بر منافع شخصی ترجیح دهند و همه چیز خود و جامعه را مرتبط به هم ببینند اما پسران بدلیل اینکه هم جنس با مادر نیستند شخصیتی مستقل و خشن می یابند. علاقه به جنگ و جنگ طلبی در فرهنگ مردانه می تواند از خشن بودن مردان  سرچشمه بگیرد .
  • علاوه بر دلایل گفته شده  ، بسیاری از فمینیست های صلح طلب تاکید  می کنند که به دلیل  شرکت نداشتن زنان در تصمیم گیری ها  و مشارکت در جنگ این آنان هستند که بیش از همه قربانی جنایات گوناگون جنگ میشوند و از  قدرت طلبی و نظامی گری دولت ها رنج می برند  و به این دلیل زنان نیروی عظیمی هستند که بایست  علیه جنگ و نظامی گری به پا می خیزند  و  مساله  تبعیض جنسیتی در رهبری را حل کنند .زیرا با مشارکت برابر زنان و مردان در سیاست گزاری سطح کلان جنگ، بسیاری از جنگ ها رخ نخواهد داد .

امروزه فمینیسم صلح خواه خود را از  دیگر نهادهای  صلح خواه در زمینه‌های زیر متمایز می‌داند:

1- سیاست کلاسیک جهانی جنگ که صلح را فقط نبود جنگ کشوری و لشگری میداند، فمینیسم صلح خواه، صلح را نه تنها  عدم جنگ کشوری بلکه نیل به اهداف مثبت فرهنگی و اجتماعی  نیز میداند  و با تاکید به ایده های لیبرالی تلاش می‌کند که جامعه ای با ارزش های  اخلاقی انسانی بر پا شود.

2- خواست  فعالان صلح خواه، نبود جنگ  که همان صلح منفی است می باشد در صورتیکه فعالان فمینیست صلح خواه، با افزودن خشونت بر مبنای  تبعیض جنسیتی و انواع گوناگون تبعیض بر دختران، زنان،کودکان و افراد جامعه ،مبنای صلح را دگرگو ن میسازند و ان را به صلح مثبت تبدیل می کنند

3- فمینیست های صلح خواه صلح را صلح مثبت می‌دانند و صلح مثبت، نبود  خشونت ساختاری را  یکی از مهمترین عوامل در راه رسیدن به صلح می داند.

بنابراین فمینیست‌های صلح خواه به فمینیسم لیبرال نزدیکی دارند و پیگیری برابری حقوق سیاسی و اقتصادی برای قشرهای گوناگون زنان در جوامع را مد نظر دارند. این  فمینیست ها باوردارند که جامعه و قانون،نقش‌ها و امتیازاتی را به مردان می‌دهد و آنها را نیروی قدرتمند و مسلط جامعه می‌سازد و بر همین اساس است که  رفتار  و نقش های  زنان در جامعه شکل می‌گیرد. بنابراین اگر قوانین تغییر کنند وساختارهای نوینی بر آن اساس ایجاد شود که تسلط مردان را از  بین ببرد زنان  خواهند توانست به طور برابر در ساختارهای تصمیم گیری سیاسی و رهبری ( بطور مثال –در مورد جنگ ) مشارکت کرده و حضور و نقش فعال خود را ایفا کنند . 

 با توجه به سیر تاریخی نقش زنان برای صلح ، محققان فمینیست به این نتیجه رسیده اند که تضمین صلح با  برابری جنسیتی زنان و مردان رابطه مستقیم دارد و پیش شرط ضروری صلح پایدار است.

 با تلاش بسیار زنان، شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامه ۱۳۲۵(زنان ، صلح و امنیت) را در سال ۲۰۰۰ به تصویب رساند و برای نخستین بار در تاریخ، این سند مشارکت زنان را برای پیشگیری از جنگ و برقراری صلح الزامی می‌داند..

در حال حاضر 24 سال از تصویب این قطعنامه سپری شده است، اما هنوز مردان تصمیم گیرنده جنگ ها هستند و  دبیر کل سازمان ملل میگوید” ظرفیت تحول ‌آفرین رهبری زنان و مشارکت در پیگیری صلح نادیده گرفته شده ، زیرا اکثرا مردان سیاست گذاری و اتخاذ تصمیم در باره  صلح و امنیت را به عهده دارند”!

 در این 24 سال زنان فمنیست تلاش کرده اند اما مشارکت زنان در سیاست گذاری پیشگیری از جنگ و مذاکره برای صلح هنوز اندک است و متاسفانه به نظر میرسد که مراحل اجرایی قطعنامه  1325 به کندی پیش رفته و امروز همچنان مردان مسئول سیاست گذاری و مذاکرات صلح و امنیت هستند و در این جا است که ما به اهمیت برابری جنسیتی برای حفظ صلح و امنیت کشور ها   واقف می‌شویم.

 اگر به آمار شکاف جنسیتی  2024 مجمع جهانی اقتصاد در بخش قدرت سیاسی و اقتصادی  برای 146 کشور توجه کنیم، می بینیم که فقط 12 کشور(آمار زیر)  در صدر جدول قرار دارند.

امتیاز اقتصادی رتبه (0–1)

1- ایسلند 0.9721

2- نروژ 0.746

3- فنلاند 0.734

4- نیوزیلند 0.631

5- نیکاراگوئه 0.626

6- آلمان 0.604

7- بنگلادش 0.543

8- موزامبیک 0.542

9- آفریقای جنوبی

10- ایرلند 0.507

11- سوئد 0.506

12- شیلی 0.502

لازم به توضیح است که 1 به معنای 0% یا نبود شکاف  یا فاصله جنسیتی است و صفر به  معنی 100% است در این جدول فقظ کشور ایسلند بالاترین نمره را دارد که بسیار نزدیک به 1 است و بقیه فاصله جنسیتی نزدیک به 50 % را دارند .

شش کشور  که در آخر جدول قرار دارند(آمار زیر) فاصله جنسیتی نزدیک به 100 در صد را دارند و ایران ( شماره 143 )در این رده قرار دارد.

141- عمان 0.044

142- لبنان 0.033

143- ایران (جمهوری اسلامی) 0.031

144- سودان 0.030

145- کویت 0.029

146- وانواتو 0.006

همچنین شگفت انگیز است که کشور های قدرتمند دنیا مانند کشور های زیر که خود را مهد دموکراسی می‌دانند هنوز فاصله جنسیتی بالا را دارند.

63- ایالات متحده 0.257

106- سرائیل0.13

111- چین 0.123

113- ژاپن 0.118

کشورهای خاورمیانه مانند کشورهای زیر نیز فاصله جنسیتی بسیار  بالایی دارند.

90- مصر 0.176

112- پاکستان 0.122

114-ترکیه 0.118

115-اردن 0.117

128- عربستان سعودی 0.077

137– -قطر 0.061

142- لبنان 0.033

143-ایران 0.031

با نتیجه گیری تحقیقات فمینیسم صلح خواه که در بالا به آن اشاره شد و برابری جنسیتی را لزومی برای صلح پایدار یافته است، بخوبی مشاهده میشود که چرا هنوز  جنگ ها براه است.

 و تا زمانی که راه رفت به برابری جنسیتی با همین سرعت اندک پیش برود، جنگ ها همچنان ادامه خواهد داشت.

 بنابراین  زنان جهان به همراه زنان منطقه خاورمیانه که بیشتر از بقیه کشورها تحت ستم جنگ قرار دارند ، بیش از پیش تلاش کنند که تمامی دولت‌های قدرتمند  به برقراری برابری جنسیتی  برای  پست های سیاست گذاری و تصمیم گیری های پیشگیری از جنگ اقدام کنند و راه کارهای گوناگونی بکار برند تا این مهم محقق گردد. در زمان جنگ کشور ها به اجرای قوانین حمایتی از زنان و  پیشگیری خشونت علیه زنان ملزم شوند  و قوانینی برای جرم انگاری اخشونت‌های انجام شده بوجود آید که  برای کشورهای خاطی اجرا گردد.

با شادباش سال نو میلادی و امید بر پایی صلح پایدار و احقاق برابری جنسیتی مقاله را به پایان می برم.

شهلا عبقری – گروه آموزش کمپین توقف قتل های ناموسی

 30 دسامبر 2024

زنان، جنگ و صلح

هدف‌های مهم انقلاب زن، زندگی آزادی و لزوم توجه ویژه اپوزیسیون به آن ها

در آستانه آغاز سال میلادی 2024 نگاهی کوتاه دارم به جنبش انقلابی و یا به عبارت دیگر انقلاب”زن، زندگی، آزادی” که یکسال و اندی از آن می گذرد. این انقلاب که مهمترین هدفش رفع تبعیض جنسیتی است، نقطه عطفی است در مبارزات زنان ایران برای رسیدن به رفع تبعیض در ایران.

 دقت به اهداف و ویژگی‌های این انقلاب به ما می نمایاند که این انقلاب، انقلابی زنانه است که هنوز جامعه مردسالار و سنتی آن را برنمی‌تابد و بیشتر نوجوانان و جوانان از تمام جنسیت ها هستند که همراه این انقلابند و با وجود سرکوب ها، شگردها و ترفند های جوراجور رژیم، همچنان بااستفاده از روش های گوناگون مبارزه می کنند.

این انقلاب که از شهریور ۱۴۰۱ آغاز شده ، در پروسه خود تاکنون توانسته در جامعه ایران دگرگونی‌هایی به وجود بیاورد که همچنان ادامه دارد.

.این انقلاب ویژگی‌ ها و اهداف نوینی دارد:

1- بیشترین نوجوانان، جوانان ار تمامی جنسیت ها همراهش هستند، بنابراین از سنت های واپس گرا بدور است

2- مبارزه را با حجاب که سمبل انقیاد زنان و هویت رژیم واپس گرای اسلامی است، آغاز کرده است.

3-در مقابل جامعه مردسالار و سنت های واپسگرا ایستاده است و مبارزه با مردسالاری و بسیاری از سنت های کلیشەای و تابوهای زن ستیز جامعه را سرلوحه اهداف خود قرارداده و نخستین انقلابی است کە تبعیض جنسی- جنسیتی و بطور کل تبعیض در کلیه قشر های اجتماعی را نفی می کند و به دنبال جامعه انسانی بدون تبعیض است.

4-انقلابی ایدئولوژیک نیست و به گروه و دسته ای تعلق ندارد و با سه واژه ” زن ، زندگی ، آزادی” در پیشانی خود خواهان زندگی عادی ورفاه برای تمامی مردمان ایران است.

5- به دلیل هدف رفع تبعیض در جامعه،توانسته و می تواند همبستگی را بین تمام اقشار جامعه بوجود بیاورد. دیده ایم که در پی قتل ژینا/مهسا امینی، اعتراضات نه تنها در زادگاهش بلکه در تمامی استان ها، شهر ها و حتی روستاها بسرعت گسترش یافت و نشان داد که این جنبش انقلابی توانایی ایجاد همبستگی بین تمامی اقشار گوناگون مردمان ایران که از نسل ها، باورها و اتنیک های گوناگون تشکیل شده اند را دارد.

6- این انقلاب نگاهی زنانه دارد که می توان آنرا “انقلاب زنانه” نامید. نگاه زنانه، تبعیض را بیشتر در می یابد، زیرا زنان بیش از تمامی قشرهای جامعه زیر فشار نابرابری قرار دارند. و به همین دلیل است که این انقلاب، جنسیت های گوناگون را به بطور برابر در کنار هم قرار میدهد و بین هویت های جنسی، قومی، اتنیکی، فرقی قائل نیست. و چون “تبعیض” یک مشکل جهانی است، برای رفع آن، زنان و مردان برابری خواه را نه تنها در ایران بلکه در سراسر منطقه و جهان در کنار هم و هم بسته میداند، تا آپارتاید جنسی و زن ستیزی از جوامع بشری رفع گردد و مواهب زندگی برای همه فراهم گردد.

با نگرشی زنانه به اصلاح جامعه مردسالار و سنتی میرود، زیرا سالیان دراز است که جامعه تحت نگرش مردانه مدیریت و اداره شده است. و اکنون زمان آن فرا رسیده که زنان و مردان همپای هم با نگاه متفاوت به جهان هستی، راهکارهای رهبری و مدیریتی جامعه را ارائه دهند تا یک جامعه سالم ومدرن فراهم گردد.

با توجه به ویژگی‌ ها و اهداف این انقلاب درمییابیم که مهمترین هدف این انقلاب از بین بردن تبعیض جنسیتی و تبعیض در تمامی قشر های گوناگون اجتماعی است. این انقلاب با توجه به ویژگی هایش، در پروسه اش هدف بر فروریزی حکومت تمامیت گرای اسلامی دارد و خواهان نظامی دموکراتیک -سکولار – لائیک بر اصول منشور حقوق بشر که دین هیچ قدرتی در حکومت و سیاست ندارد، می باشد.

نگاهی به تجربیات سال جاری در عملکرد اپوزیسیون و مخالفین رژیم اسلامی در همراهی با انقلاب “زن، زندگی، آزادی” نشان میدهد که توجه لازم به مهم ترین اهداف این انقلاب نشده است که اگر میشد، شاید پراکندگی موجود به ویژه در خارج از کشور در میان اپوزیسیون به وجود نمی آمد و یا به این حد نبود . مهمترین این کم کاری ها را می توان این چنین خلاصه کرد:

1- کم کاری در بالا بردن آگاهی مبارزات زنان برای دستیابی به برابری جنسیتی

به دلیل عدم آگاهی وکم بها دادن به جنبش زنان، مردان به رفع تبعیض جنسیتی کم بها داده و علاقه ای به فعالیت های زنان و مشارکت در ان نشان نمی دهند و بسیارانی هستند که حتی مبارزات زنان را سیاسی و پایه ای نمی دانند. اینان به عناوین مختلف، خواسته و یا ناخواسته ویژگی های مهم این انقلاب را نادیده گرفته و انقلاب را از هدف اصلی اش که رفع تبعیض جنسیتی است منحرف میکنند.

2- کمکاری در بالا بردن آگاهی از مبارزات فمینیستی در ایران و جهان

به دلیل عدم آگاهی بسیارانی از مردان و حتی بخشی از زنان، مفهوم “فمینیسم”به درستی دریافت نشده، آنان فمینیسم را معادل با زن سالاری و مردستیزی می دانند و برابری جنسیتی که معادل با فمینیسم هست را درنمی یابند. این نگاه مردان، ریشه در تبلیغات رژیم مردسالار ایران نیز دارد که فمنیسم را برایشان اینطور تعریف کرده است. همچنین در جامعه اسلامی ایران که مدام به مردان القا شده که قدرت مردانگی مرد در کنترل زنان است، دریافت مفهوم برابری جنسیتی که معادل با فمینیسم است،مشکل است. زیرا آنان به این باور رسیده اند که اگر مردان قدرت کنترل زنان را از دست بدهند دیگر مرد نیستند. در جامعه ای که برای سالیان متمادی، زنان انسان درجه دو و مرد بودن نشانه برتر بودن بوده است، تصور برابری جنسیتی( فمینیسم) برای مردان نشانه از دست دادن قدرت است. مبارزه با برداشت غلط مشکل تر از عدم آگاهی مردان در مورد برابری جنسیتی/فمینیسم است. البته باید در نظر داشت که در نتیجه مبارزات مداوم زنان در جنبش زنان و آسان شدن ارتباطات اجتماعی از طریق اینترنت، آگاهی های برابری جنسیتی و فمینیستی در دختران و پسران نوجوان و جوان و مردمان غیر سنتی بالا رفته و تبلیغات رژیم را کم اثر تر ساخته است. اما هنوز هستند مردان و حتی زنانی که رهایی خصیصه های زن ستیز برایشان بسیار مشکل ست و به برابری باور ندارند و فکر میکنند که اگر قدرت کنترل زنان را از دست دهند تحت کنترل زنان قرار می گیرند.

3- کم کاری در مقابله با فرهنگ پدر-مردسالاری

این فرهنگ درجامعه مردان به ویژه در قشر سنتی بسیار ریشه دار و جان سخت است.در بسیاری از مردان و بخشی از زنان، این فرهنگ حتی در ضمیر ناخود آگاه آنان جای گرفته که اگر با آگاهی به آنها برخورد نشود رهایی از آن آسان نیست. به ویژه اینکه وقتی رژیم اسلامی که یک رژیم پدر- مردسالار است در قدرت است و مدام این فرهنگ را تبلیغ می کند، کار مشکل تر  است و توجه ویژه ای را احتیاح دارد.

جان سختی این فرهنگ تا بدانجا است که حتی پس از رهایی از این رژیم و از بین رفتن قوانین زن ستیز، از اذهان افراد جامعه پاک نخواهد شد. جامعه ما سال ها ی بی شماری را تحت نظام های پدر-مردسالار بوده و به ویژه در طول عمر چهل و چند ساله نظام تمامیت گرای اسلامی، این فرهنگ بسیار ریشه دار تر شده است. رژیم اسلامی با قوانین و تبلیغاتش مالکیت بدن زن به پدر،همسر، برادر و جد پدری را آنچنان جا انداخته و مستحکم کرده که ریشه های مردسالاری حتی پس از گذر از این نظام برای نسل ها باقی میماند.

4- کم کاری در از بین بردن خشونت جنسی-جنسیتی

خشونت جنسیتی مشکل دیگری است که رهایی از آن تلاش ویژه ای را می طلبد. جمهوری اسلامی از همان ابتدای به قدرت رسیدنش تاکنون همیشه تلاش کرده مردان سلطه‌گر وسالار بر زن را تربیت کند، و تمامی قوانینش خشونت زا است. احکام اسلامی بطور مداوم به مردان یادآوری می کند که زنان مایملک و ناموس آنان اند و برای نگهبانی و مراقبت از ناموس می توانند هرگونه خشونتی را بر آنان اعمال کنند. به قانون تمکین، در قوانین ازدواج توجه کنیم که مرد حتی میتواند بدون خواست زن با او رابطه جنسی داشته باشد که در قوانین کشورهای مدرن ودموکراتیک به منزله تجاوز به زن است. برطبق این قانون زن باید مطیع امیال مرد باشد و اگر تمکین نکند ، مرد می تواند او رامجازات کند و نهایتا او را طلاق دهد. مردان جامعه به ویژه در قشر سنتی دارای خصوصیاتی مانند غیرت و تعصب می باشند و همین خصیصه ها است که خشونت را تولید و باز تولید می کند و نسل به نسل نیز منتقل می گردد. تضعیف و از بین بردن خشونت مستلزم آموزش است که از هم اکنون باید آغاز گردد تا در پس انقلاب با قوانین مناسب و ارگان های اجرایی قانونی و آموزش مستمر به نتیجه برسد.

5- کم کاری در ایجاد فرصت های برابر در احزاب،سازمان ها و رسانه ها

احزاب، گروهها ، سازمان ها ی سیاسی و بسیاری از رسانه ها مردانه هستند. توجه کافی برای ایجاد فرصت های برابر در این ارگان ها نمیشود واین خود مشکل بزرگی است که تلاش زیاد و مداوم مردان و زنان را برای تغییر لازم دارد. درحال حاضر اکثریت مردانی که در این نهاد های مردانه فعالند هر چند که به حرف موافق با برابری جنسیتی اند اما در عمل توجه و راه کاری برای برقراری برابری جنسیتی ندارند و در نتیجه همچنان مردانه باقی مانده‌اند. در این نهادها اکثرا از زنان بعنوان مجری برنامه استفاده می شود، در مصاحبه ها و تحلیل های سیاسی به ندرت به  زنان فرصت داده میشود و بعبارت دیگر از آنان دعوت نمیشود. از نقش های رهبری و مدیریت  زنان در این نهاد ها نشانه ای نیست. به باور من این هم مشکل بسیار اساسی است که مردان و حتی زنان در مواردی به آن کم بها میدهند.

برای پیروزی “انقلاب زن، زندگی، آزادی ” توجه کافی به موارد ذکر شده الزامی است و تلاش ، ابتکار عمل و هوشیاری تمامی زنان و مردان برابری خواه را طلب می کند تا انقلاب زنانه ایران به اهدافش نائل آید. امید در سال 2024 که در آستانه اش هستیم، کم کاری ها به تلاش های مستمر بدل گردد

پیروز باد انقلاب “زن، زندگی،آزادی

  شهلا عبقری

۱۰ دی ۱۴۰۲ | 31-12-2023 |

ترفندهای جدید رژیم اسلامی را در آستانه سالگرد انقلاب “زن، زندگی، آزادی” خنثی سازیم

از آغاز انقلاب زن،زندگی ،آزادی بیش از ده ماه می گذرد، و در ماه های اخیر هر چند از گسترش و شدت اعتراضات خیابانی کاسته شده اما مبارزه به اشکال گوناگون، از قبیل شعار نویسی و پافشاری در عدم استفاده از حجاب ، تظاهرات منطقه ای و محله ای،‌ دانشجویی، اصناف و دیگر اقشار جامعه در پیوند به این انقلاب ادامه دارد. زنان و جوانان همچنان مبارزه را پی می گیرند و کوتاه نمی آیند. تداوم و پا فشاری مبارزان،آنچنان رژیم را به وحشت انداخته که هر روز ترفند جدیدی را برای سرکوب، برنامه ریزی میکند، به ویژه که در آستانه سالگرد این انقلاب هستیم.

 

رژیم مستاصل از یک طرف به شدت دستگیری‌ها و شکنجه تا حد مرگ (۲٨ نفر زیر شکنجه در کمتر از یک سال در زندان هلاک شدند)، حکم های سنگین زندان، اعدام‌ و ترور را افزوده و از طرف دیگر به قوانین جریمه‌های سنگین و پلمپ کردن اماکن رفت و آمد زنان بی حجاب روی آورده است. همچنین محاکمه زنان شناخته شده در عرصه روزنامه نگاری و هنر را پر صدا تر کرده و میکند تا شاید بتواند وحشت خود را به زنان و جوانان و هنرمندان مبارز منتقل کند و عرصه را بر آنان تنگ تر کند.

 

اتاق‌های فکر جمهوری اسلامی مدام طرح‌های گوناگون می‌دهند تا شاید رژیم را از مردابی که هر روز در آن فروتر می رود نجات دهند. جدیدترین طرح های این رژیم ضد انسانی:

1- رژیم، تفکیک جنسیتی که مدت ها است در بخش های مختلف جامعه اعمال می شود را تشدید کرده است. جدیدترین طرح تفکیک جنسیتی، طرح زنانه و مردانه کردن اورژانس ها و آمبولانسها، زیان آور ترین طرح برای سلامت زنان است . در شرایط ورشکستگی اقتصادی که رژیم، در گل فرو رفته و خزانه اش خالی است، چگونه می تواند به اندازه کافی آمبولانس و اورژانس مختص زنان فراهم کند؟ این طرح نتیجه اش علاوه بر تشدید تبعیض جنسیتی چه خواهد بود؟ ، آیا این نخواهد بود که به دلیل کمبود آمبولانس و اورژانس ،زنان بسیاری جان خود را از دست بدهند؟

مردان “غیور” ایران چرا در مقابل این چنین طرحی ساکت هستید؟ آیا شما حتی در شرایط نزاری که بیماران زن در آمبولانس و اورژانس دارند، از دیدن آنان فقط به عمل جنسی فکر می کنید و تحریک میشوید؟ آیا شما بیماران جنسی هستید؟ ایا این توهین به شما نیست؟ در مقابل طرحی چنین توهین آمیزبه مردان و خطرناک برای جان زنان چرا اعتراض نمی کنید؟

 

تجربه نشان میدهد که اعتراضات میتواند رژیم را مجبور به عقب نشینی کند.در خرداد ١٣۹٦طرح تغییر لباس پرستاران زن در بیمارستان به مقنعه و چادرسیاه در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان با نمایشگاه لباس اسلامی پرستاران آغاز شد تا شاید بتوان با این نمایشگاه طرح را به سر انجام رساند. به محض پوشش خبری، اعتراضات متخصصان علوم پزشکی و بخش های بهداشتی کشور برخاست ونهایتا علی‌محمد آدابی، رئیس سازمان نظام پرستاری در گفت‌وگو با «وقایع‌اتفاقیه»، نمایشگاهی که در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان برگزارشده را یک کار دانشجویی و در حد ارائه پیشنهاد اعلام کرد وگفت: «کاری که دوستان ما در دانشگاه زاهدان کرده‌اند در حد ایده‌ پردازی دانشجویی بوده و این فرصت به دانشجویان داده شده که ایده‌هایشان را در‌این‌زمینه مطرح کنند، احتمالا این ایده هم برگزیده شده اما این اقدام به معنی اینکه قرار است ازچنین ایده‌ای استفاده شود، نیست. در این طرح از نظام پرستاری و معاونت پرستاری وزارت بهداشت کمک گرفته نشده است؛ بنابراین طرحی که ازآن رونمایی شده از سوی این نهادها مورد تایید نیست». او ادامه می‌دهد:«وقتی قرار است برای کارکنان و فعالان یک حرفه‌ای اعم از کارگاهی، خدماتی، تولیدی و… لباس فرم تهیه شود باید از کارشناسان این حوزه کمک گرفته شود و طرحی که تصویرش منتشر شده بعید است که چنین مرحله‌ای را طی کرده باشد زیرا نتیجه آن به‌هیچ ‌وجه کاربردی نیست» و بدین ترتیب رژیم عقب کشید.

زمزمه های تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها  هم که از یک سال پیش شدت پیدا کرده و همچنان ادامه دارد نتوانسته  با مبارزات مداوم دانشجویان در مقابل آن موفق شود و در دانشگاه پیاده شود. بنابراین اعتراضات  بسیارموثر است.

 

در حال حاضر ترفندهای دیگری نیزدر حال وقوع است:

١- خبر رسیده است که با نظر رژیم اسلامی ایران قراردادی بین حشدالشعبی و دانشگاههای ایران بسته شده که این نیروهای شبه نظامی عراق بتوانند بدون صرف هزینه ای در ایران ‌وبا بودجه ملت ایران«تحصیل کنند»، این به چه معنی است ؟ ایا واقعا اینها می خواهند تحصیل کنند ؟ یا اینکه این ها فقط در لباس دانشجو وارد دانشگاه میشوند تا فضای پلیسی را بشدت در دانشگاه بوجود بیاورند وموجبات سرکوب دانشجویان را  بیشترفراهم آورند. در حال حاضر ماموران لباس شخصی و امنیتی رژیم اسلامی، کنترل و سرکوب دانشجویان را برعهده دارند و حال می خواهند ظاهرکنترل و سرکوب را عوض کنند و به شکل دیگری در بیاورند که به خیال خودشان برایشان کم هزینه تر باشد.واز طرفی به این دانشجویان شبه نظامی عراقی بیشتر اطمینان دارند، زیرا احتمال به مردم پیوستن ایرانیان اجیر شده خودی وجود دارد اما این مشکل در مورد دانشجویان عراقی امکان وقوع ندارد. همچنین دانشجویان عراقی که برای تحصیل به ایران می‌آیند، از نظر سطح معلومات بسیار ضعیف‌تراز دانشجویان دانشگاه های ایران هستند و حتی یک مساله ساده ریاضی را نمی توانند حل کنند . یکی از استادان اقتصادسنجی تعریف می کند که پس از گذشت سه جلسه از آغاز کلاس ، مشاهده کردم که این دانشجویان هیچ حرفی در کلاس نمی‌زنند و  فکر کردم که ممکن است که در ریاضی مشکل داشته باشند ، برای اینکه مطمئن شوم، یک معادله بسیار ساده ریاضی را مطرح کردم و جوابی نگرفتم. این مشاهدات نشان میدهد که این دانشجویان قلابی و کارشان تحصیل نیست و برای کار دیگری در دانشگاه مستقرمی شوند.

 

۲- در ٣١ خرداد و اول تیر ماه سال جاری، شماری از فعالان و برگزار کنندگان اتاق های شبکه‌های جتماعی کلاب هاوس بازداشت شدند. به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، هویت چند تن از فعالان دستگیر شده شبکه اجتماعی کلاب هاوس  با نام های ، امیر اخوان، شاعر ساکن شهرستان رشت، مهوش (سایه) صیدالی، سروناز میثاقیان،دانیال امین، مصطفی نوری، امیر وظیفه شناس، فرهنگ آزاد منش، نیما آویدنیا، علیرضاعبدی معلوم شده است. بر اساس اطلاعات دریافتی هرانا، علی رضا عبدی پس از بازداشت به زندان ۲۰۹ اوین منتقل شده و بگفته نرگس صیدالی خواهر مهوش صیدالی، او در زندان در اعتصاب غذا است. از بقیه افراد دستگیر شده اطلاعی در دست نیست. درمورد غیر قانونی بودن دستگیری فعالان کلاب هاوس ،”ادبان” (مرکز مشاوره وآموزش حقوقی ویژه کنش‌گران) در توییتی در این مورد اعلام کرده که “این گروه نه لزوما به خاطر آنچه خود در کلاب هاوس گفته‌اند، بلکه به دلیل ایجاد گروه‌های گفتگو در شبکه اجتماعی کلاب هاوس نیز می‌توانند دستگیر شده باشند” و ادامه میدهد که “از آنجا که ماهیت شبکه اجتماعی کلاب‌ هاوس گفتگو محور است و افراد مسئولیتی در قبال نظرات دیگران ندارند، نمی‌توان ادمین‌های کلاب‌ها و اتاق‌ها را به دلیل گفته‌های دیگران مسئول دانست یا آن را مصداقی از اتهامات امنیتی که عموما به فعالان فضای مجازی منتسب می‌کنند، یافت. از این رو شکی نیست بازداشت این افراد اگر صرفا به دلیل فعالیت آنها (ایجاد و اداره کلاب و اتاق در کلاب هاوس) باشد فاقد وجاهت قانونی است”.

 

٣- چند روز پیش خبرهایی از تعیین ضرب الاجل برای خلع سلاح احزاب کوردی  تا اول سپتامبر بوسیله دولت عراق و اقلیم کردستان همزمان با ترور چند پیشمرگە حزب دمکرات منتشر شدە است. به نظر میرسد خلع سلاح، ترفند دیگری است از طرف جمهوری اسلامی که روسای دولت عراق و اقلیم کردستان را تحت فشار قرار داده اند که دست به این کار بزنند.

رژیم علاوه بر ترفند های ذکر شده می خواهد به جنبش کردستان که همیشه یکی از نیروهای مهم جنبش آزادی خواهی ایران بوده و نقش مهمی در انقلاب زن، زندگی، آزادی داشته و دارد، ضربه بزند و بدین طریق تلاش میکند به احزاب کردستان فشار بیاورد. در مقابل این سیاست رژیم،  به نظر می رسد که احزاب کرد، خلع سلاح موقت و “صبر استراتژیک” را انتخاب کرده اند که بە دلیل تحلیل شرایط جهانی، منطقەای و داخلی میتواند استراتژی کنونی درستی باشد.

با در نظر گرفتن این نکتە کە احزاب کرد در حال حاضرهیچگونە فعالیت مسلحانە ندارند و ادعاهای رژیم مبنی برحضور نیروهای آنها در داخل مرزها بی پایە است، این تصمیم می‌تواند هوشیارانه باشد و هدف جمهوری اسلامی مبنی بر انهدام این احزاب را ناکام کند.

۴- چند روز پیش خبر برگشت “گشت ارشاد” برای تشدید سرکوب زنان از راه رسید و  سعید منتظرالمهدی،‌ سخنگوی فرماندهی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (فراجا) از بازگشت “گشت ارشاد” به خیابان ها خبر داد و اعلام کرد که گشت ارشاد” در چارچوب قانون و به منظور بسط و گسترش امنیت عمومی و تحکیم بنیان خانواده از روز یکشنبه ۲۵ تیرماه فعالیت خود را از سر خواهد گرفت و این اقدام بدنبال  “مطالبات مردمی و خواست گروه‌ها و نهادهای مختلف اجتماعی و تاکید ریاست جمهور و قوه قضائیه» صورت گرفته است”. او همچنین افزود “با استقرار گشت‌های خودرویی و پیاده در سراسر کشور ضمن انجام ماموریت‌های متعدد پلیسی ناگزیر با آن دسته از کسانی که متاسفانه بدون توجه به تبعات و عواقب پوشش خارج از عرف همچنان بر هنجارشکنی خود اصرار دارند، ضمن انذار و تذکر در صورت عدم تمکین از دستورات پلیس برخورد قانونی‌شده و آنان را به دستگاه قضایی معرفی خواهد کرد”.

در چند روز اسکان گشت ارشاد در خیابان های کشور، تصاویر اعمال خشن و خشونت بار این ارگان در فضای مجازی نشان از احتمال تکرار فاجعه هایی مانند قتل فجیع مهسا/ ژینا امینی می دهد.

خبر برگشت ” گشت ارشاد ” حتی بوسیله برخی نهادهای دولتی و نماینده هایی از مجلس اسلامی نیز مورد انتقاد گرفته است. جواد نقوی، خبرنگار گروه اندیشه روزنامه «فرهیختگان» دانشگاه آزاد اسلامی به فیلم‌های پخش‌شده  در”برخورد با بی‌حجابی”واکنش نشان داده و در یادداشتی به برخورد خشونت  آمیز ماموران ” گشت ارشاد” با زنی در خیابان “اندرزگو” آن را “بازگشت به نقطه صفر”  نامیده و نوشته است: «تصاویر خیابان اندرزگو نشان می‌دهد نه‌ تنها تجربه اعتراضات سال ۱۴۰۱ نتوانسته افقی نشان دهد تا حکمرانی از آن استفاده کند، بلکه مجددا به دوره پیش از اعتراضات و نقطه صفر بازگشت صورت گرفته است”. در همین مورد “ولی اسماعیلی” رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی نیز گفته “بعید بنظر می‌رسد که با مجلس شورای اسلامی برای راه‌اندازی مجدد گشت‌های امنیت اخلاقی، هماهنگی یا توافقی صورت گرفته باشد”. او همچنین تاثیر گذاری عملکرد گشت ارشاد  برای  جا انداختن حجاب اجباری در جامعه را مورد انتقاد قرار داده و گفت: “اینکه آیا تأثیرگذاری چنین اقداماتی در طول ۴۳ سال گذشته چقدر بوده‌است، در ابتدای امر باید نگاهی به سطح جامعه داشته باشیم. نظر بنده به عنوان یک شخصیت حقیقی این است که مواجه با اقدامات فرهنگی و اجتماعی، باید به صورت مناسب و هم‌راستای با همان فضای فرهنگی باشد. خارج از این مسیر اگر مسیر دیگری را انتخاب کنیم، قطع به یقین جواب ایده‌آلی نخواهیم گرفت و صرفاً می‌تواند تأثیرگذاری مقطعی داشته باشد”.

زنان و جوانان در صف اول انقلاب زن، زندگی، آزادی، حجاب (هویت رژیم اسلامی) را که با هزینه بسیارو صدمات جانی و عضوی به دور انداخته اند، دوباره برسر نخواهند کرد و تا به آخر ایستاده اند تا از رژیم جهل و جنایت رهایی یابند. حتی اگر گشت ارشاد جنگ  تن به تن در خیابان ها راه بیاندازد، چنانچه در این چند  روز، مبارزان میدانی گفته اند ” بچرخ تا بچرخیم”.

در شرایط کنونی و ترفندهای ذکرشده در آستانه سالگرد قتل ژینا /مهسا، آیا در مقابل این اعمال رژیم می توان ساکت ماند؟ روی سخن بر کسانی است که هنوز تماشاگرند. امروز زمان آن فرا رسیده که سکوت را بشکنیم و آماده شویم تا با همبستگی هرچه تمام تر، تمامی ترفند های رژیم را خنثی کرده و با زنان و جوانان همراه شویم و با مشارکت تمام اقشار جامعه در کوچه، خیابان، بازار، مدرسه، دانشگاه، کارخانه، صدایمان را آنچنان بلند سازیم تا  صدای آزادی و دموکراسی خواهی و رفع تبعض مان در جهان طنین افکند و پشت رژیم را دگر بار به لرزه در آورد و پایه های رژیم ضد انسانی در قدرت را بیش از پیش سست گرداند و پیروزی انقلاب را سهل تر گرداند.

 

شهلا عبقری

۲٨ تیر ۱۴۰۲ | 19-07-2023

توجه به شرایط دشوار زنان کارگر ایران به مناسبت روز جهانی کار و کارگر

در اول ماه می” روز جهانی کارگر” هستیم، روزیکه زنان و مردان سراسر جهان، دستاوردهای کارگران را جشن می گیرند و در حمایت و پیگیری حقوق انسانی آنان، کنفرانس‌ها،سمینار‌ها و گرد هم آیی‌ها برگزار می کنند. امسال در حالی این روز را گرامی میداریم که در بحبوحه انقلاب زن، زندگی، آزادی که شرایط انقلابی ویژه ای را بوجود ‌اورده است، قرارداریم. این انقلاب که مهمترین هدفش رفع تبعیض جنسیتی است نهایتا به سوی رهایی از تبعیض در همه قشر های جامعه می رود و پیوند بین همه جنبش های گارگری، دانشجویی، فرهنگیان اصناف و …را در پیش رو دارد.

زحمتکشان و کارگران ایران و همراهان آنان همه ساله این روز را گرامی میدارند و خواست ها ی به حق و انسانی خود رابر شمرده و برای رسیدن به آنها تلاش می کنند. نگاهی به شرایط کارگران نشان میدهد که با وجود تمام تلاش های آنان، بسیاری از خواسته هایشان تحقق نیافته و این قشر زحمتکش با شرایط بسیار دشواری مواجه است. شرایط زنان کارگر بسیار بدتر از مردان است و در شرایط تبعیض جنسیتی شدیدی که قرار دارند، دشواری ها برایشان بی شمار است و از این منظر نگاه ویژه به شرایط زنان کارگر درایران بیش از پیش مورد نیاز است.

از دوران رضا شاه که کشف حجاب اجباری به وقوع پیوست، ورود زنان به به بازار کار آغاز شد وزنان از خانه ها به تدریج به حوزه ‏ی عمومی وارد شدند و اکنون بخش مهمی از نیروی کار جامعه را تشکیل میدهند. پس از انقلاب اسلامی، رژیم با فرمان ها و قوانین زن ستیز ( قانون حجاب اجباری و قانون خانواده و قانون ساعات کار کمتر زنان و …) تلاش بسیار کرد که زنان را به درون خانه ها بر گرداند. رژیم اسلامی ایران با استفاده از ترفندهایی گوناگون در نظر داشت که با برگرداندن زنان به خانه سلطه خود را به همراه سلطه پدر، برادر و شوهر محکم تر گرداند و از بازگشتن زنان به بیرون از خانه جلوگیری کند . اما با وجود تمامی تلاش ها هر چند به تبعیض ها و ستم های گوناگون علیه زنان بیش از پیش افزود ولی نتوانست زنان را به خانه ها برگرداند.

در نتیحه سیاست ها و برنامه های نابخردانه رژیم استبدادی در طی چهل و چهار سال گذشته که تنها سعی بر منافع و استقرار فرمانفرمایی خود داشته، بحران های اقتصادی مداوم تشدید شده و نرخ تورم سیر صعودی پیدا کرده و همچنان بالا میرود. سالها است که بسیاری از مردمان جامعه زیر خط فقر هستند و بطور مداوم درصد اقشار جامعه که در زیر خط فقر هستند بالا می رود. بیشترین قشر کارگران و زحمتکشان در زیر سطح فقر مطلق قرار دارند و در چنین شرایطی گذران زندگی خانواده های کارگران بدون مشارکت زنان امکان پذیر نیست.

یکی از مسئولان اتحادیه زنان کارگر در استان مازندران می گوید “علت اصلی کار زنان تامین نیاز مالی است”. در شرایطی که درآمد مردان خانواده به تنهایی کفاف خرج زندگی را نمیدهد، زنان ناچارند برای گذران زندگی خانواده هایشان نیروی کار شان را هر چه ارزانتر بفروشند و در هر شرایطی هر چند طاقت فرسا کار کنند. در ۲۱ آذر ۱۳۸۹ کاهش دادن ساعات کار زنان شاغل به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و در همان زمان مقاله ای در این باب نوشتم و با در نظر گرفتن نظر کارشناسان و فعالان امور، نتیجه عملکرد “قانون کاهش ساعات کار زنان” را پیش بینی کردم.

” با اجرای طرح کاهش ساعات کار زنان، می توان پیش بینی کرد که:

اخراج کارگران زن بالا برود و بسیاری از آنان جا به جا شده و به صورت غیر رسمی و روز مزدی در آیند که تابع قوانین مشخصی نیست و بستگی به توافق بین کارفرما و کارگر دارد

. دستمزد کارگران زن پایین رفته و زنان از نظر اقتصادی فقیر تر گردند

تعداد کارگران خانگی (کارگران زنی که در خانه های مردم کار می کنند) زنان دستفروش ، زنان کارگر- کشاورز( زنانی که درمزارع کار می کنند ) بالا رود. این نوع کارگران غیر رسمی به حساب می آیند و به دلیل نداشتن جایگاه مشخصی در عرصه کار و تولید تحت پوشش قانون کار قرار نمی گیرند.

اعمال تفکر جنسیتی در محیط کار تقویت گردد و سبب شود که بیش از پیش این تفکر زنان کارگر را در محیط کار به مانند سایه تعقیب کند و بیش از همیشه ان ها را تحت فشار و استیصال قرار دهد.

زمینه آزار جنسیتی و خشونت در محیط کار بیشتر فراهم گردد. آزار جنسيتي در محيط كار به اشکال مختلف شامل رفتارهاي نامناسب رواني، كلامي و فيزيكي می تواند به وقوع بپیوندد که به آزار جنسی زنان منجر می شود. کارگران زن یا باید به آزارهای جنسی تن دهند و یا در مقابل انان استقامت کنند. اخراج، محروم شدن از ارتقاء شغلی و مزایای شغلی نتیجه مقابله و ایستادگی با آزار جنسی است.

در مجموع اجرای چنین قوانینی فرصت اشتغال برابر زنان با مردان را از بین می برد و کارفرمايان نیر به طور کلی شوقی براي استخدام آنان ندارند و در نتیجه به استثمار بیشتر کارگران زن و از بین رفتن هر چه بیشتر همان حقوق ناچیز منجر خواهد شد”(۱).

نگاهی به گزارشات منتشر شده از شرایط زنان کارگر در حال حاضر نشان میدهد که همه پیش بینی ها به وقوع پیوسته است و امروز زنان کارگر درشرایط اسفناک تر از گذشته بسر می برند. خانم سیمین یعقوبی( فعال کارگری) شرایط زنان کارگر را این چنین توصیف می کند:”برای زنان کارگر، هیچ ردیف پرداختی وجود ندارد؛ حتی دستمزد را هم کامل نمی‌گیرند؛ بانوی شریفی که برای تامین منابع مالی یک خانواده سه نفره باید از جان برای تربیت و تامین اقتصادی فرزندانش مایه بگذارد و صدای شکستن استخوان‌هایش در محیط کار سخت و خشن شنیده می‌شود و یا دختری که امروز مجبور است برای تهیه جهیزیه و کمک به پدر کارگر در شرکت‌های زیر پله‌ای بدون نام، خطر راتحمل کند و یا دخترانی که در باراندازها مشغول به کار هستند که جسه آنان توان اینکار سنگین را ندارد و یا خانمی که سالهاست همسر دارد ولی مرد زندگی‌اش دچار بیماریلاعلاج مانند صرع است و فرصت کار کردن ندارد، با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کند اماهیچ حامی‌ای ندارد”. خانم یعقوبی تاکید می‌کند: “در بخشنامه‌ها و قوانین استاندارد که توسط افراد اتوکشیده تدوین می‌شود، شرایط استانداردی برای کارگران بانو به چشم نمی‌خورد؛ گویا اهمیتی ندارد که یک کارگر زن در بخش خصوصی چگونه برای یک لقمه نان می‌جنگد. مزایا برای زنان تراز متوسط و بالاتر است و به فکر بهبود زندگی زنان کارگر که زیر فشارهای گوناگونند، نیستند”.

زهرا، کارگر چهل و سه ساله می گوید:” با اینکه همانند مردان کار می‌کنیم، اما هیچ‌وقت حقوق و مزایایی برابر نداریم؛ نه اضافه کارمان یکی است نه دریافتی حقوقمان. تا اعتراض هم می‌کنیم درخروجی کارخانه را نشانمان می‌دهند دلیلش هم تعداد متقاضیان زیاد زن برای کار است”.

کوچک‌ترین فرزند این زن سه ساله و دارای دو فرزند است اما او بعد از دو زایمانش از مرخصی ویژه‌ای نتوانسته است استفاده کند. او می گوید:” ما بعد از زایمان باید از کارخداحافظی و بعد از آن مجددا در کارگاهی دیگر مشغول کار شویم؛ نه از ساعت شیردهی خبری هست و نه از کاهش ساعت کار”.

سودابه،کارگر یکی از کارخانه‌های اطراف تهران که مادر دو فرزند خردسال است،می گوید: “مسیرآنقدر دور است که حتی امکان سرکشی به فرزندانم را ندارم؛ از طرفی با حداقل حقوق دریافتی که دارم امکان ثبت‌نام بچه‌ها در مهد کودک هم وجود ندارد. شهریه یک ماه مهدکودک برابر با کل حقوق من است . به‌ خاطر همین مجبورم بچه‌ها را به قوم و خویشانم بسپارم و بعد برای کار راهی شوم”. او می گوید هر هفته بیشتر از پنجاه ساعت یعنی بیشتر از چهل و چهار ساعت قانون کار، کار می کند، زیرا مجبور است که این چنین کار کندتا کارش را از دست ندهد،و اگر از کار اخراج شود، اشتغال دوباره‌اش بسیار مشکل خواهد بود زیرا نیروی جایگزین برای او وجود دارد و برای زنان متاهل و بچه داراستخدام بسیار مشکل است.

نرگس كارگر سی و هشت ساله در این مورد می گوید:” یکی از اصلی‌ترین بخش فرم‌های استخدام در بخش خصوصی تاهل یا تجرد زنان است. کارفرمایان ترجیح می‌دهند با زنانی طرف قرار شوند که یا مجردند و قصد ازدواج ندارند یا بچه‌هایشان بزرگ است و دیگر قصد بچه‌دار شدن ندارند. علتش هم آسودگی خاطرشان در طول مدت قرارداد است؛ چرا‌که نمی‌خواهند درگیر مسائلی چون درخواست مرخصی زایمان یا کاهش زمان کار به‌دلیل ازدواج و بارداری شوند”.

سیمین، کارگر زن دیگری که در یک شرکت ساخت قطعات خودرو کار میکند، می‌گوید:” من از هجده سالگی کار می‌کنم؛ چون مجبور بودم. پدر و مادرم هر دو زمین گیر هستند. بعد از یک تصادف، تامین هزینه‌های زندگی با من و برادرم هست. سال‌های اولی که مشغول به کار شدم شرط استخدام مجرد بودن ما بود و من هم با جان و دل پذیرفتم. کم‌کم آلوده کار شدم و هر سال بیشتر از سال گذشته نیازمند شغلم و حقوقش شدم. تا به‌خودم آمدم دیدم چهل و هشت ساله‌ام، مجردم و افسار زندگی‌ام دست کارفرماست”.

شکوه ها و شکایات کارگران از شرایط شان بسیار است و از بعضی از رسانه های اجتماعی هم پخش میشود ولی چاره جویی و حل مشکل تاکنون اتفاق نیفتاده و به نظر نمی آیدکه اتفاق بیافتد. زنان کارگر بیش از کارگران مرد تحت تاثیر مخرب بحران های اقتصادی قرار می گیرند و آنان اولین کسانی هستند که شغل خود را از دست میدهند، زیرا از مزایای بیمه بیکاری ، خدمات درمانی و سالمندی و …محروم اند. زنان کارگر در ایران تحت سلطه استثمار پنهان که سود آور برای کار فرما است، قرار دارند. زنان حتی درمواردی بیش از دوازده ساعت در روز کار می‌کنند و حقوقی معادل ۶۰ درصد حقوق مردان را دریافت می کنند .و بدین ترتیب در پایین‌ترین سطح معیشتی جامعه قرار می گیرند. آنان که در شرایط دشواری قرار دارند و با انبوه مشکلات معیشتی مواجه هستند، حاضر به انجام کار‌های کوتاه‌مدت و نیمه وقت با بیشترین ساعت کاری میشوند.

بطور کل زنان کارگر می توانند در بخش های زیرمشغول به کار شوند:

۱. کار درخانه: از این نوع کار زنان آماری در دست نیست. در این بخش، کارفرما خود بدون پیروی قانونی میتواند سیاست‌های کاری در مورد شرایط کار را برای بالا بردن منافع خود و پایین آوردن هزینه تغییر دهد. کارها یی مانند بسته‌بندی‌ها و سرهم کردن قطعات الکتریکی که اخیرا بسیاری از کارخانجات بزرگ برای اینکه دستمزد ها را پایین بیاورند و منافع خود را بالا ببرند، به آنها روی آورده اند.

۲. کارگاه‌های تولیدی کوچک: در این بخش، شرایط بسیار بدی برای زنان وجود دارد وبه زنان پایین ترین دستمزد ها تعلق می گیرد . این کارگاه ها قانون کار را پیروی نمی کنند و به‌دلیل نبودن قانون کار، زنان حق اعتراض ندارند و کارفرما ها در این کارگاه ها می توانند بدترین شرایط رابر زنان تحمیل کنند.

۳ شرکت‌های پیمانی: در این نوع شرکت‌ها، کارگران دارای قرارداد‌های مدت‌دار هستند و کارفرما ها به‌طور موقت یا دائمی تحت قرارداد بخشی از درآمد کارگران را برمی‌دارند. مثال این نوع شرکت ها بیشتر کار‌های خدماتی مانند نظافتچی شرکت‌ها یا خانه‌ها می باشد و کارگران در این نوع نیز در شرایط بسیار بدی هستند زیرا، از مزایای قرارداد‌های قانونی و بیمه برخوردار نیستند.

۴. کارخانه‌های بزرگ: از تعداد کارخانه های بزرگ نسبت به گذشته کاسته شده، بسیاری از کارخانه‌ها به‌دلیل مشکلات اقتصادی بسته شده‌اند یا بسیاری از کارکنان خود را اخراج کرده اند. در کارخانه‌های مانند صنایع غذایی، دارویی، نساجی، لوازم خانگی و خدماتی، زنان دارای مزایای بیمه بیکاری، درمانی، مرخصی زایمان و بازنشستگی می باشند. ولی در حال حاضر تعداد زیادی از زنان در این کارخانه ها شغل خود را از دست داده‌اند زیرا همیشه برایت عدیل نیرو ابتدا زنان را از کار بیکار می کنند.

 آمار نشان میدهد که بیشترین زنان در بخش یک و دو ، سه و چهار به ترتیب از بیشترین تعداد تا کمترین مشغول به کارند. همانطور که در بالا اشاره شد بیشترین زنان کارگر از مزایای بیمه بیکاری، درمانی،مرخصی زایمان و بازنشستگی محرومند و چون بیشترین زنان در بخش هایی کار می کنند که زیر پوشش قانون کار نیستند بنابراین فضای سالم محیط کار و امن برای زنان به هیچ وجه وجود ندارد و زنان تحت شرایط طاقت فرسا کار می کنند.

 تحت این شرایط  دشوار ، علاوه بر حوادث کاری که می تواند منجر به از دست دادن جان و قطع عضو در زنان شود، زنان در خطر روبرو شدن با آسیب‌های دیگری هم می باشند که کیفیت زندگی‌شان را پایین آورده و طول عمرشان را کم میکند. در اطراف تهران شرکت های دارویی وجود دارد که زنان کارگر درخطر روبرو شدن با آلاینده های شیمیایی و هورمونی هستند که منجر به آسیب‌هایی می شود که نمونه هایی از آن ها گزارش شده است. کارفرمایان چاره ای در این مورد نمی اندیشند و حکومت هم اقدام نمی کند. و اگر هم قوانینی تصویب میکند، قوانینی است که کارآیی ندارد.

 ولی طارانی- یک فعال کارگری گزارش می دهدکه:” آلاینده‌های شیمیایی، مشکلات تنفسی و ریوی برای کارگران به‌وجود می‌آورد،اما این مسئله درباره آلاینده‌های هورمونی آسیب ‌زاتر است و اختلالات روحی – روانی هم به آن‌ها وارد می‌کند. گاهی دیده می‌شود که کارگران زن به‌دلیل قرار داشتن درمعرض این آلاینده‌های هورمونی با افزایش تستسترون مواجه می‌شوند و مشکلات جنسی پیدا می‌کنند. ذرات معلق در هوا از طریق پوست،جذب بدن این کارگران می‌شود..

چند وقت‌پیش،کارگر زنی را داشتیم که صورتش شبیه مردان پر از ریش شده بود، یا کارگر زنی که دیگرحالت‌های زنانه نداشت. این عوارض در شرکت‌های تولیدکننده دارو‌های هورمونی وشیمیایی وجود دارد که بحث سلامت کارگران کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. این خطر هم وجود دارد که بدن این افراد، دچار عفونت شود و اگر به‌موقع درمان نشود، احتمال بروز غده سرطانی در آن‌ها وجود دارد”.

درشرایط حاضر که زنان در محیط کار شرایط دشواری را تجربه می کنند، چه باید کرد؟

روشن است که دولت و مجلس اسلامی از مشکلات و حوادث بی شماری که زنان در محیط کار با آن مواجه هستند با اطلاع است . ولی مصوبات وترفتدهای آنان تاکنون مشکلات را حل نکرده و  شرایط کاری زنان نه تنها بهتر نشده بلکه دشوارتر هم شده است. هم چنین باید در نظر داشت که معافیت‌های قانونی کارگاه‌های کمتر از ۱۰ نفر و قرارداد‌های موقت، میزان سوءاستفاده از زنان کارگر را بالا برده و میزان استثمار از زنان را نیز تشدید کرده است .

علی بابائی رئیس فراکسیون کارگری مجلس، درباره ضرورت‌های اصلاح قانون، درباره کارگاه‌های زیر ۱۰ نفر و قرارداد‌های موقت عنوان می‌کند:” بیمه حق همه است و کارگاه یک‌نفره و ۱۰ نفره هم ندارد. اگر کارفرمایان مشاغل کوچک مشکلاتی دارند، باید بامشوق‌های دولتی حمایت شوند و این دلیلی نیست که کارگر به‌واسطه چنین مشکلاتی از حق قانونی خود محروم شود”.

آنچه که آقای بابایی اعلام می کند و دنبال مشوق های دولتی برای کارفرمایان است باری را از روی دوش زنان در این مورد بر نمی دارد ومشکل را حل نمی کند. از همین نوع راه کارها بوده که زنان  همچنان در شرایط دشوار و طاقت فرسایی برای تامین لقمه نانی مجبورند کار کنند.

آنچه که حائز اهمیت است این است که جنبش کارگری هنوز مردانه است و نمایندگان زن در آن نقش چندانی ندارند. ولی بسیار جای امیدواری است که با انقلاب زن، زندگی آزادی که زنان و جوانان در صف اول آن می باشند و زنان کارگر نیز در آن فعالند، نیروی تازه ای به جنبش کارگری داده شود.

 ایجاد تشکلهای کارگری زنان که بتواند از نیروی عظیم کار زنان حفاظت کند، بسیار ضروری است. این تشکلها می توانند از حقوق زنان کارگربرای بیمه درمانی و بیمه های ایمنی، زایمان ،بازنشستگی، بهداشت و ایمنی محیط کار دفاع کرده و برای رسیدن به این حقوق مبارزه کنند. تشکل صف مستقل زنان کارگر بسیارمهم است و همچنین بسیار مهم است که هرچه بیشتر زنان کارگر پا به پای مردان برای کسب فعالیت های سندیکایی و اتحادیه ای مبارزه کنند..

اول ماه می، روز جهانی کار و کارگر راگرامی میدارم و به تمامی زحمتکشان ایران و جهان شادباش می گویم. باور دارم که مبارزات حق خواهانه زنان و مردان کارگر و تمامی زحمتکشان به پیروزی خواهد رسید ودور نیست روزی که مردمان ایران به رهایی، برابری و رفاه نائل آیند

شهلاعبقری ۱۱ اردیبهشت۱۴۰۲ | 01-05-2023

 (۱)-عصر نو – شنبه۱۰ارديبهشت ۱۳۹۰ – ۳۰آپريل ۲۰۱۱ شهلا عبقری