شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

زنان روشنفکر(۵)

زنان روشنفکر(۵)

“از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست”

مسعود نقره کار

پیشگفتار

روشنفکری پدیده‌ای فرا جنسیتی ست و”فکر” مردانه و زنانه، درمعنای فکرِدرجه یک و دو، وجود نداشته و ندارد. زنان بسیاری با فکری”روشن”، تاثیرگذار و پیشگام در جنبش روشنفکری میهنمان حضور فعال داشته اند، زنانی پرسشگر، نقاد و شک کننده، آینده نگر، تولید کننده ایده، گفتمان ساز و آزادیخواه.

زنان روشنفکر با پرسشگری، تفکری نقادانه و شک کننده، گذشته و حال به ويژه سنت‌ها و نهادهاي سنتي و خرافه به زیر تیغ تشریح و ریشه یابی برده اند تا با توان سنجش و تفکیک و به گونه‌ای روشمند راهي به سوي نو شدن و نو کردنِ عرصه های فکري، رفتاري، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي بجویند و بنمایانند. زنانی گزینه‌ساز که آنچه را نقد ونفی کرده اند برایش جایگزینی متفاوت و نو داشته اند و با پرسشگری، نقادی و شکاکی پدیداریِ تغییر و ترویج هنجارشکنی انتظار کشیده اند. آینده ای تجسم کرده اند و امید به تحقق اش بسته اند.”سازنده تاریخ آینده ” شده اند و نشان داده اند جهان روشنفکری میدان جهش به سوی آینده است، آینده ای مدرن و نوگرایانه. خواستار نو کردن اندیشه و کردار، مدرنیته، مدرنیزم و مدرنیزاسیون(تجدد و نوسازی) بوده اند با این درک که مدرنیته امری ذهنی و رفتاری و مدرنیزاسیون عینیتی ست که بدون مدرنیته عملی نیست.

نکته مهم دربررسی و شناخت و تحلیل از روشنفکر و روشنفکری این است که نمی باید به این پدیده انسانی – اجتماعی منزه طلبانه و کمال گرایانه نگریست. روشنفکر انسان است و مثل هر انسانِ دارای کنش اجتماعی از لغزش و خطا و کمبودهای گوناگون مبری نیست. در نگاه به روشنفکر و روشنفکری به ویژه نگاه سنجشگرانه و یا به وقت داوری و قضاوت در بارۀ آنان ویژگی های شرایط ، محیط زیست و زندگی شان را می باید مد نظر داشت.

قمرالملوک وزیری)۵)

“قُمری خوشخوان طبیعت” و”هزاردستان آواز ایران” ۶۶ سال قبل در تنهایی و تنگدستی به خاک سپرده شد، بی آنکه خدشه ای بر ماندگاری و جاودانگی آوازه خوانِ آزاده و نیکوکار وارد شود. ” قُمری خوشخوان”، قمرالملوک وزیری، بانوی روشنفکرِ وهنرمندِ آزاده، نماد مبارزۀ  نوگرایانۀ  زنان در عرصه های فرهنگی، هنری و اجتماعی و شیفتۀ تغییر و نو شدن بود. حضور قمر درعرصه موسیقی ومبارزه زنان بر جامعه روشنفکری فرهنگی و سیاسی آن زمان تاثیر گذارشد. قمر سبب رشد موسیقی، ترانه سرایی وتصنیف سازی شد و برغنای موسیقی ایران افزود.

قمر در شرایطی که “مدرسه های موسیقی از پذیرفتن بانوان مسلمان برای هنرجویی معذور بودند” و هنر موسیقی هنری مردانه بود نخستین کنسرت اش را به سال ۱۳۰۳ در گراند هتل تهران، خیابان لاله زار برگزار کرد، کنسرتی که به عنوان حادثه ورویدای بزرگ و جسورانه ثبت شده است، رخدادی تابو شکنانه که  دینکاران و مستبدان را برآشفت.

او تصنیف مرغ سحر از سروده‌های ملک الشعرا بهار را در دستگاه ماهوربه همراه غزلی از ایرج میرزا خواند.

“… فقیهِ شهر به رفعِ حجاب مایل نیست، چراکه هرچه کند حیله، در حجاب کند

نقاب بر رخِ زن سد باب معرفت است، کجاست دستِ حقیقت که فتحِ باب کند.”

قمر بدون حجاب روی صحنه رفت آنهم به زمانه ای که بی حجابی را بر نمی تابیدند.

او در بارۀ این کنسرت گفته است:

“… پس از خاتمۀ کنسرت ترس مرموزی بر من مستولی شد. حدود چندهزار نفر در خیابان لاله زار جمع شده بودند. در بازگشت بیم آن داشتم که عده ای قصد جان مرا داشته باشند چون اخباری از این قبیل به من رسیده بود و بیشتر مرا به توهم می‌انداخت. سرانجام با مراقبت مأموران انتظامی از بین مردم که برخی قیافه‌های عصبی و ناراحت هم بین آنها دیده می‌شد گذشتم و قضیه به خیر و خوشی گذشت…”

قمر در پاسخ  به پرسش فرهنگ فرهی، که می‌پرسد: ” شما چطور جرات کردید آن طور بی‌پروا روی صحنه بروید؟”  می‌گوید: «من هیچوقت نمی‌خواستم نمایش شجاعت بدهم. دلم می‌سوخت که این همه بانوی باسواد وجود داشته باشند، اما نتوانند در این نمایش و کنسرت شرکت کنند. من پایم را به جایی گذاشتم که اگر باید کسی را مجازات کرد، من باشم. هنرمندان باید وظیفه‌ای هم در مقابل مردم برای خود قائل گردند و از مردم مایه و شجاعت بگیرند. من قصدم این نبود که چادر از سر بردارم، اما مردم شجاعت و توانایی به من دادند. نمی‌دانم چه قدرتی پیدا کردم که نمی‌توانستم جز آن باشم.”

 قمر در مجالس و جمع های مختلف برای زنان و مردان خواند و صدای زن را از اندرونی ها و انحصار مجالس اعیان و اشراف به در آورد. شجاعت وجسارت قمر ترس زنان را از به روی صحنه آمدن ریخت، وی سبب شد تا خوانندگان زن ترغیب شوند و به روی صحنه بروند. (ملوک ضرابی، روح انگیز و…). ملوک ضرابی دربارهٔ وی گفته‌است : ” قمر زیاد من و امثال من را جدی نمی‌گرفت. خود را بالاتر از ما می‌شمرد، البته بالاتر هم بود، میان ما بیشتر رفاقت بود تا رقابت”.

قمر، خوش طنین ترین و صدای جادویی زمانه خود زنی مبارز و آزادیخواه بود اما بخشی از محبوبیت قمر سجایای اخلاقی انسانی و انساندوستانه اش بود، وی بانویی گشاده دست، سفره دار و کمک کننده و نیکو کار بود. قمر حتی درآمد حاصل از کنسرت هایش را به امور خیریه اختصاص می‌داد.

قمر شخصیتی فراگیر داشت: “از دولتمردان فرا دست تا مستمندان فرودست، قمر را دوست می داشتند. شهرت او به جایی رسیده بود که در مورد شرکت در میهمانی ها وجشن و سرورها خود تصمیم می گرفت و غالبا دعوت خانواده های تهی دست را بر پذیرش دعوت بزرگان ترجیح می داد. بارها جواهرات اهدایی بزرگان را پس می فرستاد و یا میان نیازمندان تقسیم می کرد.”

قمرخانم سید حسین‌خان (۱۲۸۴– ۱۴مرداد ۱۳۳۸) مشهور به قمرالملوک وزیری پدر را چهار ماه پیش از تولدش ومادر را در ۱۸  ماهگی از دست داد و تحت سرپرستی مادربزرگش که روضه‌خوان زنانه حرم ناصرالدین‌شاه بود، قرار گرفت.

قمر در سن ۱۴ سالگی توسط استاد مرتضی نی داود کشف شد. نی داوود خطاب به قمر گفته بود: “اگر بر قواعد موسیقی ایران مسلط شوی، خواننده بی رقیب زمانه خواهی شد.” چنین نیز شد. کار پیش‌رفت قمر در مدتی کوتاه به آن‌جا رسید که کمپانی های “هیزمسترزویس” و “پولیفون” به‌خاطر ضبط صدای او دستگاه صفحه‌پُرکُنی به تهران آوردند.

نقل است که ” ایرج میرزا عاشق سینه چاک قمر بود، ملک الشعرای بهار، میرزاده عشقی، امیر جاهد، وحید دستگردی و رهی معیری از متن نویسان تصنیف های او بودند.”  روشن‌فکران و قلم‌به‌دستان بسیاری برای قمرشعر سروده اند و مقاله هایی تحسین‌آمیز در بارۀ کنسرت‌های او نوشته‌اند. او نیز شعر شاعران بنام را در کنسرت‌های خود به کار می‌گرفت و برخی از اجراهای خود را به آنان تقدیم می‌کرد که عارف قزوینی در زمرۀ این افراد بود.

قمر هنرمندی آگاه به مسایل سیاسی بود، مرغ سحر، به عنوان ترانه ای اعتراضی و “ای نوع بشر، نگار بی خبر و بهار دلکش و …”  از کارهای ماندگار قمر است.

” در ماجرای  برپایی جمهوری، صدای رسای خود را در اجرای مارش جمهوری عارف رها کرد و مورد تحسین روشنفکران قرار گرفت. ولی به محض آن که کشتنیان را سیاستی دگر آمد عده زیادی گرفتار تعقیب و زندان شدند. صفحات مارش جمهوری از بازار فروش بیرون ریخته شد. تا مدت ها هر جا صفحه مارش پیدا می شد، برای صاحبش دردسر می آفرید.”

قمر در ۵۴ سالگی جهان را وانهاد و رفت. “متولیان مساجد به خاطر اینکه آواز خوان بود او را نپذیرفتند. پیکر او در حالی که تعداد بسیار کمی در مراسم تشییع او شرکت داشتند، در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.”

گوشه ای از وصیت نامۀ اوست:

” من مرده‌ام اما خاطرهٔ حیات هنری‌ام نمرده‌است. وقتی که تو، این درددل‌های مرا می‌خوانی، من زیر خروارها خاک سرد و سیاه خفته‌ام. دیگر از حنجرهٔ خشکم صوتی برنمی‌خیزد و دنیایم تاریک و خاموش است اما روحم عظمتش را از دست نداده و هنرم را بنده زور و زر و خیانت  نکردم. مطمئنم کسی بعد از مرگم، از من بدگویی نمی‌کند. من هیچ ثروتی ندارم، اما دل‌های یتیمانی را دارم که به خاطر مرگم از غم مالامال می‌شوند. چشم‌هایی را دارم که در فقدانم اشک می‌ریزند. همان‌هایی که با پولم پرورش یافتند، شوهر کردند، داماد شدند وبه جای اینکه جایشان در مراکز فساد و زندان باشد، انسان‌های خوشبختی هستند…”

*****

منابع:

1- الهه خوشنام، یادی از قمر، غزل‌خوان باغ آزادی، دویچه وله، 14 مرداد 1388

– غزل، شهریار”از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست”2-

قمرالملوک وزیری – ایران‌موزیکولوژی (iranmusicology.com)3-

4- قمرالملوک وزیری؛ صدایی که تابوها را شکست، بی‌بی‌سی فارسی، ۱۵ مرداد ۱۳۸۸

، بی بی سی فارسی، 14 مرداد 1391«قمر در محاق؛ یادی از قمرالملوک وزیری در سالمرگش»5-

6- وصیتنامه بانو قمرالملوک وزیری، خبرگزاری برنا، شهریور 1397

7- محمود خوشنام، قمری در آسمان موسيقی ايران، بی بی سی فارسی، سه شنبه 03 اوت 2004

8- قمرالملوک وزیری : اولین خواننده زن ایرانی

قمرالملوک وزیری : اولین خواننده زن ایرانی (youtube.com)

9-  ویکی پدیا – قمرالملوک وزیری

……………………………….

زنان روشنفکر، مسعود نقره کار: تاج السلطنه، بی بی مریم بختیاری، بی بی خانم استر آبادی، فخرعظمی ارغون( فخرعادل) و…

مسعود نقره کار: زنان روشنفکر* (melliun.org)

زنان روشنفکر: تاج السلطنه، روشنفکر درباری مسعود نقره کار – آزادی و عدالت اجتماعی (azadivaedalat.com)

زنان روشنفکر ۴- بی بی مریم بختیاری،”زنی برابر ۱۰۰ مرد”  مسعود نقره کار – آزادی و عدالت اجتماعی (azadivaedalat.com)

زنان روشنفکر – فخرعظمی ارغون ( فخر عادل)، مسعود نقره کار – Gooya News

زنان روشنفکر ـ بی‌بی‌خانم استرآبادی؛ “همه فساد‌ها از شماست!” مسعود نقره‌کار – Gooya News

روانشناسی سیاسی و رهبران سیاسیِ روانی*

روانشناسی سیاسی و رهبران سیاسیِ روانی*

مسعود نقره کار

یکی از عرصه های مورد بررسی و شناختِ روانشناسی سیاسی شناحت ویژگی های روانی و رفتاریِ سیاستمداران و بازیگران سیاسی ست. چرا یک فرد به دانش وحرفۀ اغواگر و فریبنده اما پُر دردِ سرِ سیاست روی می آورد؟ تاثیر شخصیت روانی و رفتاری فرد بر سیاست چیست؟ سیاست چه تاثیری بر ویژگی روانی و رفتاری فردی که به سیاست روی می آورد، خواهد داشت؟ این یادداشت دیباچه ای برای ورود به این بحث است.

*****
1
از عرصه های مورد بررسی و شناختِ روانشناسی سیاسی، سنجش وشناحتِ ویژگی های روانی و رفتاریِ سیاستمداران و بازیگران سیاسی ست. این بررسی و شناخت به ویژه هنگامی که فرد تصمیم می گیرد حضوری فعال در سطوح رهبری سیاسیِ یک کشور یا یک حزب و سازمان سیاسی داشته باشد، اهمیتی حیاتی پیدا می کند. روانشناسی سیاسی درکنار رفتار شناسی سیاسی و جامعه شناسی سیاسی و علوم مرتبط ِ دیگر، اهمیتِ شناخت ویژگی های روانی و رفتاری بازیگران سیاسی، به ویژه شناخت و تشخیص رَد و نشانه اختلال های روانی و رفتاری را مورد تاکید قرارداده است، چرا که ویژگی ها روانی و رفتاری فرد درنوع و چگونگی تصمیم گیری های سیاسی تاثیرگذار هستند. انتظار و تصور این بوده است که سیاستمداران افرادی با آگاهی و ادراک صحیح از واقعیت و توانائی درشناختی عینی از آنچه در جامعه وجهان می گذرد، باشند. افرادی که با ذهنیتی سالم و انسانی وبه دور از داوری های شتابزده و قالب سازی های متعدد و متنوع ذهنی ( ایدئولوژیک و دینی) فکر و گفت و رفتار در راه بهروزی و سعادت انسان گذاشته اند. به تجربه اما دیده شده که در اکثر موارد چنین نبوده است و ارزیابی ها و تصورهای غیر واقعی و بیمارگونه در حوزه ها و ابعاد مختلف سبب سازِ تصمیم گیری های فاجعه بار از سوی سیاستمداران و بازیگران سیاسی شده است.
تاریخ تجربه های تلخ فراوانی در سینه دارد. بسیاری از فجایع تاریخی عوامل مهم بروزشان رهبران سیاسی مبتلا به بیماری های روانی و رفتاری یا حاملِ نشانه ها و ویژگی های اختلال ها و نابسامانی های روانی و رفتاری بوده اند. اگرچه امروزه فرایندها و اهرم ها و سازو کارهای مختلف سیاسی، اجتماعی و ارتباطی میزان عروج مبتلایان به بیماری ها واختلال های روانی و رفتاری را به سطح رهبری حکومت و قدرت سیاسی کاهش داده اند، اما آن را منتفی نکرده اند. دراین میانه پاره ای تجربه ها نشان داده اند که برخی از بیماری های روانی و یا نشانه های اختلال روانی در بین رهبران سیاسی با شخصیتی ناپایدار و نامتعادل، تاثیرات سوء برکُنش ها و واکنش ها، و تصمیم گیری سیاسی شان نداشته است.

درباره مفهوم سیاست – خُرد و کلان – نیز به وفور نوشته شده است، و در باب سیاست و روانشناسی، رابطه متقابل این دو بر یکدیگر و جایگاه روانشناسی سیاسی در میان علوم انسانی، اجتماعی و طبیعی نیز اهل فن و نظر نوشته و گفته اند. روانشناسی سیاسی را علمی میان رشته ای دانسته اند که از پیوند روان شناسی نوین و علم سیاست پدید آمده است .

این یادداشت با اتکا به اشارات فوق، به ویژگی های روانی و رفتاری فرد یا افرادی اشاره دارد که بازیگران سیاسی اند وفعالیت های سیاسی اصلی ترین حوزۀ کار آنان است، افرادی که تلاش می کنند به هدایت و اداره جمع یا نهاد، خُردو کلان، دست یابند، و یا دست یافته اند. نام محمود احمدی نژاد، کیم جونگ اون و دونالد ترامپ کلید واژه های این یادداشت هستند.

2
انسان در معنای ” انسان کامل”  به ویژه با کاملیت یا کمال در شخصیتِ روانی و رفتاری، فقط بر قلم ها و زبان ها و خیال ها حیات داشته و دارد. این وادی از معدود عرصه هائی ست که ” نسبی گرائی ” به کار آید. ویژگی های روانی و رفتاری، و هر آنچه ارزش و هنجار و بهنجار تعریف و تعبیر شده اند چنان متفاوت، متنوع، متغیر و پیچیده اند که حتی پندار، چه رسد داوریِ اینکه کدام کردار بی ارزش و ناهنجار یا نابهنجاراست، مبهم و نا روشن به نظر می رسند. مکتب ها و متدهای گوناگون روان شناسی و دانش روانپزشکی ، و دیگر رشته های پزشکی به بررسی و مطالعه و شناخت شخصیت و ویژگی های روانی و رفتاری انسان پرداخته اند تا بتوانند روان و رفتار غیرطبیعی و نامتعادل را از روان و رفتار طبیعی و “نورم” و متعادل تفکیک کرده و تشخیص دهند. در حوزه روانشناسی، فلسفه و سیاست در میان “انسان”ِ فرویدی و و بروئری وپاولوفی و آدلری و یونگی، و انسانِ دکارتی و شوپنهاوری ومارکسی و نیچه ای و پوپری و هایدگری و هوسرلی و دریدائی و فوکوئی و..، “انسان کامل” یا مطلوب و همه جانبه و متعادل و به هنجار و پایداریافت نشده است، انسانی که در اکثر موارد ومباحث میان زبان بازی ها و مفهوم سازی های ” نمایشگرانه” گم و گور شده است، وتعریف از او درحد” تعریف” مانده است. سنجه ها و معیارها برای اینکه فردی را انسان سلامت یا “مطلوب” دانست یکسان نیست و میزان اعتباری و اعتمادیِ این معیارها سّیال است. برای نمونه “گوردون آلپورت ” انسان کامل را انسان “بالغ یا پخته” واریک فروم انسان “مولد و بارور” و کارل گوستاویونگ ” انسان فردیت یافته ” و..دانسته اند.در کنار آنچه که یافت نمی شود ، یعنی “انسان کامل” به لحاظ شخصیتِ روانی و رفتاری، اکثرانسان ها به طور نسبی دارای تمایل ها و ویژگی های روانی و رفتاری بهنجار و پایدارهستند، برخی نشانه ها و ویژگی های اختلال های روانی و عصبی نشان داده اند، وبرخی دیگر در چارچوب آنچه بیماری های شخصیتی، روانی و رفتاری یا روان نژندی و روان پریشی خوانده شده اند، قرار می گیرند.
ادیان و مذاهب نیزبحث های خاص خود را از انسان کامل دارند. هر دین و مذهبی افراد معتقد به مبانی دینی و مذهبی خود را به کمال نزدیک می بیند. بهترین تعبیرازصدرالمتالهین است که موضوع و هدف از خلقت انسان را خلیفة الله شدن انسان می دانست، و انسان کامل را انسانی جانشین خدا که ” آبادانی دو جهان را می خواهد، انسانی حقیقی که مظهر اسم اعظم است” . اکثردینداران و دینکاران کار را ساده تر کرده اند و جماعتی از “انسان های کامل” و معصوم برای خود ردیف کرده اند. بسیاری از این انسان های کامل (مطلوب) که فراسوی بهنجار بودن جا زده شده اند مبتلا به بیماری روانی ورفتاری، به ویژه رّد ها و نشانه های پارانویا و هذیان و توهم های شنوائی و بینائی، و یا اختلال های دیگر تشخیص داده شده اند، که در میان پیامبران و پیشیوایان دینی و دین کاران کم نبوده و نیستند. ادیان و مذاهب با ریختنِ رّدها و نشانه های اختلال های روانی و رفتاری در قالب های هاله های نور و وحّی و انسان های بالدار، تعابیر و تصاویری دیگرگونه از این رّدها و نشانه ها داده اند، و از همین رّدها و نشانه ها دیپلم های افتخار ساخته اند. اینان ” معصومین” شان را ” کامل” و دیگر انسان ها را ” معجونی از حیوانیت، شیطانیت، سبعیت و مَلکیت “می پندارند. که ” از نیروی حیوانی انسان، شهوت و آز و حرص و فجور، از سبعیت وی، حسد و عداوت و دشمنی و کینه، از بعد شیطانی او مکر و حیله و خدعه و از بعد ملکی او، علم و پاکی و طهارت صادر می شود”. انسان اینان “از سه ظلمت اول جز به هدایت دین و “عقل” نمی تواند رها شود و خود را آزاد سازد.
3
سیاست حرفه و دانشی اغواگر و فریبنده، و در عین حال سخت و فرساینده و خطرآفرین است، به ویژه در کشورهائی که در آن دیار آزادی و دموکراسی جائی ندارند. روانشناسی سیاسی نشان می دهد که چه کسانی به دنبال این حرفه و دانش پر دردِ سر می روند؟ این افراد چه ویژگی های شخصیتی، روانی و رفتاری دارند؟ انگیزه های شخصی آنان برای سیاسی شدن، کدامند. چگونه به سیاست روی آوردند .
بحث و جَدَل در این باب که ویژگی های روانی و رفتاری آدمی ارثی ست یا اکتسابی بر پایه تفسیرو تعبیرهای موّرخانه و فیلسوفانه و پدیدارشناسانه، و یا جَدَلی که میان پسیکولوژیست ها و سوسیولوژیست ها به راه است، به نظر پایان ناپذیرمی رسد. عده ای بر این تصور و باورند که غریزه به تسخیر اکتساب و محیط درآمده است و عده ای بر باوری بالعکس، اما اکثر دست اندرکاران این بحث و جَدَل، هر دوعامل را در شکل دهی ویژگی های روانی و رفتاری، نیازها ، تمایل ها، استعدادها و گرایش های انسان دخیل دانسته اند. اینکه “سرشت آدمی” آئینه وار است و یا سرشتی نیک وخوب، و یا حداقل خنثی، سخنان دلنشینی ست.
سیاستمداران و بازیگران سیاسی را می باید آدمیانی درچارچوب فوق دید که به دلائل ژنتیک و عوامل محیطی سیاست پیشه کرده اند. سیاست به عنوان عاملی محیطی( اجتماعی) به ویژه در جوامع غیردمکراتیک و فاقد اهرم های کنترل کننده دمکراتیک و مردمی، سبب تشدید نشانه های خود شیفتگی، قدرت طلبی، سلطه جوئی، خود محوری، خودحق پنداری، خشونت گرائی ، اضطراب و استرس…خواهد شد. ( برای نمونه: موگابه، رئیس جمهور زیمبابوه در جوانی روحیه خوکامگی نداشت و او را ” زاهد و با ادب” می دیدند. قدرت اما اورا فاسد کرد.)
به اختصار و جمع و جور، ببینیم چه کسانی به سیاست و بازیگری در این عرصه روی می آورند:
برخی از افراد را مشکلات، محدویت ها و محرومیت های احساسی و عاطفیِ دوران کودکی و نوجوانی به سوی سیاست سوق می دهد.( دو نظر در رابطه با زمان شکل گیری شخصیت انسان مطرح است: برخی 4 تا 5 سالگی ، و دیگرانی 12 تا 13 سالگی دانسته اند.) این دست افراد در دوران جوانی و پس از آن، با احساس واعمال قدرت، تلاش می کنند عواطف سرکوب شدۀ ناشی از مشکلات، محدودیت ها و محرومیت هائی را که متحمل شده اند، جبران کنندو با اتکا به قدرتِ سیاست احساس های سرکوب شده ترمیم وجبران کنند. این احساس و اعمال قدرت واکنشی جبرانی در برابرتحقیرها، تحمیق ها و ناکامی ها ست. این گروه از افراد با احساس قدرتی که پدیده اغواگر و جذاب سیاست به آنها می دهد بر بی اعتمادی به خود، ترس از بی هویتی، احساس گناه و نا امنی غلبه می کنند. سیاست کردن به این نوع افراد هویت و شخصیت می دهد. نا هنجاری های روانی و رفتاری حاصل از مشکلات و محدودیت ها ومحرومیت های دوران کودکی و نوجوانی به ندرت بَدَل به شکوفائی اندیشگی و رفتارفرد در راستائی انسانی شده است .در اکثر موارد بربسترعوارض ناشی از محرومیت ها و محدودیت ها اعمال قدرت و قدرت طلبی از راه ها و روش های ناسالم و غیر انسانی فاجعه آفریده است. رفتار سیاسی این دست از رهبران، در وجه غالب عینی کردن انگیزه ها و انگاشت های روانی و مشکلات شخصی ست که آنها را از دوران کودکی و نوجوانی به خود مشغول داشته است.( دوران کودکی و نوجوانی آدولف هیتلر در این باره نمونۀ قابل اتکائی ست)
افراد خود شیفته با ایگوی قوی ( در معنای مَنّیت و از خود راضی بودن) در صد بالائی از علاقه مندان به سیاست را در بر می گیرند. رفتار این افراد بازتاب غلبه تمایل ها و انگاشت ها و نیازهای شبه غریزی و غریزی است. افرادی که تصورغیرواقعی ازخود و واقعیت را به جای واقعیت می نشانند. علاقه و تمایل به فرادستی ، قدرت طلبی و سلطه جوئی از ویژگی های این افراد است.
شهرت طلبان مشتریان پروپا قرص ِسیاست اند. ( شهرت طلبی یک بیماری و یا اختلال روانی و رفتاری نیست، و درحدی که آسیب های فردی برای دیگران و زیان های اجتماعی نداشته باشد، امری طبیعی ست و انگیزه و محرک رقابت های سالم و انسانی می تواند قلمداد شود. تمایل و گرایش طبیعی و انسانیِ مورد توجه و محبت قرار گرفتن را می باید از خودبزرگ پنداری ها، خودشیفتگی ها ، نمایشگری ها و خودنمائی ها و جاه طلبی های بیمارگونه تفکیک کرد).
کسانی که از اعتماد به نفس بالائی برخوردار هستند و نیازهای احساسی و عاطفی ، و سایر نیازهای شان ( نیازهای جسمانی یا فیزیولوژیک، ایمنی، نیاز به محبت و احساس وابستگی، نیاز به احترام و…) تامین شده اند نیز در زمرۀ علاقه مندان به سیاست اند. این افرادیقین دارند توانائی مواجه شدن با سختی ها و مخاطرات زندگی را دارا هستند. حس هویتی نیرومند، مستقل و قاطعیتی که به باور چنین فردی از عهده هر کاری برمی آید این افراد را به سیاست نزدیک می کند.
برخی از افرادی که انساندوستی ومردم گرائی وهمدلی و محبت و کمک به انسان های دیگر و بهبود شرایط زندگی آنان، و نیز مبارزه با ستمگری و تبعیض ملکه فکرشان است به سیاست روی می آورند. افرادی که از ظرفیت بالای رشد ، خلاقیت، خودکفایی و استقلال و گرایش به سالم زیستن برخوردارند. تعالی انسان عالی ترین و جهان شمول ترین انگیزه این افراد است، و سیاست را مهمترین ابزارِ رسیدن به این تعالی می دانند. بلوغ، پختگی و سلامت، و برخورداری از حس های انسانی عاطفه و عشق و شرم از ویژگی این افراد هستند. توجه به مسائل بیرون از خویشتن، توجه به دیگران و جامعه و جهان و احساس انجام وظیفه و تعهد نسبت به انسان، نه فقط برای کسب شهرت و قدرت – که هر انسانی به طور طبیعی خواستار دستیابی به آن هاست – بلکه برای احساس رضایت و لذت و انجام وظیفه انجام می دهند. بدون تعصب و تظاهر و هیجان زدگی رفتار می کنند. در برابر آنچه نمی پسندند ویا مخالف آن هستند متعارف رفتارمی کنند و در شرایط بحرانی تصمیم های سنجیده و خردمندانه می گیرند.
وراثت و ساختار ژنتیک و ویژگی های زیست شناسانه انسان می تواند سبب بروز تغییرات در کارکردهای فیزیولوژیک بدن انسان، رفتارهای فردی واجتماعی و سیاسی وی شود. درخانواده ها و خاندان های بسیاری تمایل و گرایش به قدرت طلبی، سلطه جوئی و فرادستی، و گرایش به فعالیت هائی که این تمایل و گرایش را متحقق کنند، غالب بوده اند. ( “زیست شناسی سیاسی” نیز نشانه های فیزیولوژیک مانند ضربان نبض، فشار خون و حرکات و سکنات بدن را عواملی در ارزیابی رفتارهای اجتماعی و سیاسی افراد قلمداد می کند.)

4
برخی از رهبران سیاسی در جهان مبتلا به بیماری روانی و رفتاری، و برخی دارای نشانه های اختلال روانی و رفتاری بوده، و هستند. بسیاری ازاین دست رهبران فجایعی تاریخی را سبب شده اند. تاریخ ما رهبران سیاسی روانیِ فاجعه آفرین کم ندیده است، در میان پادشاهان و رهبران طراز اول حکومتی، در میان رهبران و کادرهای سیاسی احزاب و سازمان های سیاسی چپ و میانه و راست ، درمیان رهبران سیاسی – مذهبی بیمارروانی به وفور داشته و داریم. درمیان رهبران سیاسی وسیاستمداران روانی چهره ها و نام های موفق و سازنده نیزبوده اند. موفقیت های برخی از اینان در حوزه سیاست را عده ای تائید کننده این دیدگاه دانسته اند که گاه برخی از اختلال های روانی سبب و محّرک خلاقیت و در مقاطعی افزایش هوشمندی و نبوع و دقت و تامل در پهنۀ معینی از فعالیت فکری و رفتاری می شود. هرچند در وجه عالب خلاقیت، آفرینندگی و ابتکار در حوزه سیاست بیان سلامت روان و مربوط به درک و فهم، و نحوۀ واکنش به مسائل جامعه و جهان است.
عده ای براین باورند که عده ای از رهبران سیاسی، به ویژه دیکتاتورها را مبتلایان به بیماری روانی و رفتاری خواندن گمراه کننده است. تلاش دیکتاتورها برای حفظ قدرت و گسترش آن نمی تواند توسط یک فرد مبتلا به بیماری روانی و رفتاری متحقق شود.” اخلاقیات مورد قبول ” دیکتاتورها ویژگی رفتاری آنان را سبب می شود و شخصیت آنان را شکل می دهد، نه ویژگی های روانی و رفتاری ای که رّد و نشانه ازاختلال دارند . در این میانه نمونه ی دیکتاتورهائی که نشان داده اند توانائی برقراری ارتباط درست و منطقی با اطرافیان خود ندارند هم بسیارند.
شایع ترین بیماری یا اختلال روانی و رفتاری در میان سیاستمداران و بازیگران سیاسی “خودشیفتگی” یا “نارسیسیسم” است. خود شیفتگی نوعی اختلال و نابسامانی شخصیت است که علاقه و عشق افراطی به خود، خودپسندی و خودستائی، تکبر و خودبزرگ بینی وعوامفریبی، انتقاد ناپذیری از نشانه های این بیماری و اختلال هستند. خود شیفتگی در مواردی و در حد معینی طبیعی ست (به ویژه در کودکان – و حتی در بزرگسالان ) اما نوع بیماری زایش می تواند “خوش خیم” و یا “بدخیم” باشد. در کنار عوامل فیزیکی (بدنی) و بهم ریختگی تعادل بدن، که در بیماری های روانی می توانند از علل بیماری باشند، قدرت، پول، مورد ستایش و توجه قرار گرفتن، زیبایی و حس “خود ویژه” بودن در بروز و یا تشدید نشانه های این بیماری نقش ایفا می کنند. نوع بدخیم این بیماری از جمله بیماری های شایع در میان رهبران سیاسی و سیاستمداران است. درکنار خودشیفتگی بدخیم انواع دیگری ازاختلال های شخصیتی: شخصیت هیستریک ( نمایشگر)، وسواسی (مقعدی)، افسرده، پارانوئید، مرزی( بوردرلاین)، جامعه ستیز، آزارگر ( سادیستیک)، نشانه ها و رٍد های اسکیزوفرنیک و اسکیزوافکتیو (به ویژه نشانه خودبزرگ بینی)، و انواع دیگر بیماری های روانی ( و اعیتاد به مواد و داروهای مخدرو محّرک) دیده شده است.
به نام تعدای از رهبران، شخصیت ها وچهره های سیاسی که به روان نژندی و روان پریشی، و یا نشانه های اختلال های روانی، عصبی و رفتاری مبتلا بوده اند، اشاره می کنم :
در ایران از کمبوجیه، که از صرع گیجگاهی رنج می برد وعلائم پارانویا و توهم تا حد ارتکاب به جنایت از خود نشان داده بود، و داریوش و اردشیرسوم و شاپور دوم، و پادشاهان سلجوقی، صفویه ، قاجاریه و رهبران جمهوری اسلامی از نمونه ها هستند. در عرصه جهانی نیز اگر راه دور نرویم از اولیور کرامول تا هرمان گورینگ که اختلا ل شخصیتی آنتی سوشیال، خودشیفتگی،افسردگی و اعتیاد به مورفین داشت، تا اوا پرون، پرنسیس دیانا، ریچارد نیکسون، اسلوبودان میلوشویچ، هوگوچاوز، سیلویو برلوسکونی، معمرقذافی، دونالد ترامپ، و ده ها نام دیگر در این لیست جای گرفته اند. درمیان رهبران سیاسی روانی، زنان نیز حضورداشته اند. برای نمونه ازکاترین دومدیسی، ملکه و فرمانروای فرانسه می توان نام برد که در کناربروز نشانه های اختلال روانی و رفتاری، با براه انداختن ” حمام خون” و کشتار فجیع ” سن بارتلمی” تمایل و علاقه اش رابه خشونت و قتل نشان داد.
کافی ست در شبکه های اینترنتی، برای نمونه در” گوگل ” نام پادشاهان و امپراتورها ( و پیامبران و رهبران دینی) مبتلا به بیماری روانی و رفتاری را جستجوکنید تا ببینید چه لیست بالا بلندی برابرتان گشوده می شود.
اینان تَک نمونه های تازه تری از رهبران سیاسی مبتلا به بیماری روانی و رفتاری یا دارای نشانه های اختلال روانی هستند:
ناپلئون بناپارت: امپراطور فرانسه، 1804-1814، اختلال شخصیت خودشیفتگی، مگالومن
آبراهام لینکلن ، رئیس جمهور امریکا،1861-1865، افسردگی( ملانکولی)
پول پوت: دیکتاتورکامبوج: سایکوپات، اختلال شخصیت ( خودشیفتگی بدخیم ) مگالو مانیا( خودبزرگ پندار) و پارانویا
جان کرتین: چهاردهمین نخست وزیراسترالیا، 45-1941، اختلال شخصیت دو قطبی
وینستون چرچیل: نخست وزیر انگلستان1940-1945, 1951- 1955، اختلال شخصیت دوقطبی
ژزف استالین: اختلال شخصیت خودشیفتگی بدخیم، پارانویا، مانیک- دپرسیو ( جنون شیدائی)
هاینریش هیملر: اختلال شخصیتی خودشیفتگی، اختلال شدید در وابستگی attachment
آدولف هیتلر: اختلال شخصیتی دوقطبی و معتاد به ترکیبات آمفتامین. (هیتلراز رهبرانی ست که روانشناختی او مورد توجه بسیاری روانشناسان بوده است. کارل گوستاویونگ، پس از دیدار با هیتلردر برلین در سال 1939، وجود رّد ها و نشانه های اختلال های روانی و رفتاری درهیتلررا مطرح کرد).
***
*(این مقاله 9 سال قبل منتشر شد. هنوزتازگی دارد
)

برخی از منابع:
1- Power and personality, Harold D.Lasswell. Norton & company (1976)
– Political Psychology, by David O.Sears, 2003, Oxford University2
3-political Mind, George Lakoff, 2008, Viking Adult
4- Personality Disorders in Social Work& Health Care, Gregory W. Lester, Cross Country University
5- Emotional Intelligence, Daniel Goleman, 2012
6-The Story of Angkor by Jame DiBiasio, Chapter 10; Au Revior Angkor
7- http://disorderedworld.com/2013/11/14/pol-pot-and-the-khmer-rouge
8- http://www.edwebproject.org/sideshow/khmeryears/fall.html The Fall of The Khmer Rouge
9-The Fall of the Khmer Rouge Conspiracy’s Sociopathy by Alfred Lehmberg
10-Overall source Parenti, M. (1999). History as mystery. San Francisco: City Lights Books
11-Williams, Roy (2013). In God They Trust?, p. 100. Bible Society Australia, Canberra
12-Ghaemi, Nassir (July 30, 2011). “Depression in Command”. The Wall Street Journal
13-Allen Rachael. “Stalin and the Great Terror: Can Mental Illness Explain His violant…
14-Irving, David (1989). Goring: A Biography. William Morrow & Co; 1st edition
15-Matousek, Mark (2012). Ethical Wisdom: The Search for a Moral Life. Anchor.
16-Longerich, Peter (2013). Heinrich Himmler. United States: Oxford University Press
17-Victor, George (2007). Hitler: The Pathology of Evil. Potomac Books Inc
16-Hershman DJ; Lieb J. (1994). A Brotherhood of Tyrants. Prometheus Books
17-Redlich, Fritz (1998). Hitler: Diagnosis of a Destructive Prophet. Oxford University Press
18-Waite, Robert G.L. (1993). The Psychopathic God: Adolph Hitler
19- Langer, Walter C. “A Psychological Analysis of Adolph Hitler, His Life and Legend”.
20-Ghaei, Nassir. “A First-Rate Madness: Uncovering the Links Between Leadership and Mental Illness” Penguin Books. 2011.21-Shenk, Joshua Wolf (October 1, 2005). “Lincoln’s Great Depression”.
22- Falk, Avner (2007). Napoleon against Himself: A Psychobiography. Pitchstone Publishing


روانشناسی سیاسی، دیوید پاتریک هوتون، ترجمه سعید عبدالملکی، نشردانژه
مقدمه ای بر روانشناسی سیاسی، مارتا کاتم و….ترجمه کمال خرازی و…نشر دانشگاهی
دوآن شولتس، روان شناسی کمال، ترجمه گیتی خوشدل،سال ،1366، تهران
مقدمه ای بر روانشناسی سیاسی، علی فتحی آشتیانی، نشر بعثت، 1388
مکتب ها و نظریه ها در روان شناسی شخصیت، سعید شاملو، نشررشد، 1390
انگیزش و هیجان، رابرت فرانکن، مترجمان: حسن شمس، سوزان امامی و…
انسان کامل از دیدگاه روان شناسی و صدر المتالهین، فصلنامه معرفت، شماره 38 ،علی زینتی 1389
روان شناسی سیاسی شخصیت محمد رضا پهلوی با تکیه بر نظریه کارن هورنای، سید مهدی طاهری ، تارنمای جستارهای سیاسی معاصر
شخصیت خمینی: اقتدارطلبی و خودشیفتگی، گفت و گوی بابک مینا با رضا کاظم زاده، رادیو زمانه ، 12 خرداد 1392
آموزش دانش سیاسی، حسین بشیریه، نشر نگاه معاصر، 1380
روانشناسی دیکتاتورها، سایت تحلیلی عصر ایران، از فارین پالیسی، 27 مهر ماه 1391
تاریخ کامل ایران، عبدالله رازی، چاپخانه اقبال، 1373
منفورترین زن تاریخ، خواندنی های تاریخی، محمود مهرداد، اسفند 1362، سازمان انتشارات هفته

اعتراض کشاورزان شرق اصفهان به بی‌آبی پس از یک هفته ادامه دارد

اعتراض کشاورزان شرق اصفهان به بی‌آبی پس از یک هفته ادامه دارد


کشاورزان اصفهان می‌گویند با وجود پرداخت مبلغ حق‌آبه، از زاینده‌رود آبی به زمین‌های آن‌ها نرسیده است
کشاورزان اصفهان می‌گویند با وجود پرداخت مبلغ حق‌آبه، از زاینده‌رود آبی به زمین‌های آن‌ها نرسیده است

تصاویر منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد اعتراض کشاورزان شرق اصفهان به خشکی بستر زاینده‌رود و عدم تأمین حق‌آبهٔ آن‌ها با گذشت یک هفته همچنان ادامه دارد.

این ویدئوها نشان می‌دهد این کشاورزان روز جمعه ۱۲ مردادماه با مستقر کردن تراکتور و برپا کردن خیمه در میدان خوراسگان اصفهان، خواستار باز شدن آب زاینده‌رود و رسیدن آب به مزارع خود هستند.

این اعتراضات از روز ششم مردادماه امسال با تجمع در مقابل اداره آب منطقه‌ای اصفهان به پرداخت نشدن حق‌آبه و خشک بودن بستر زاینده رود آغاز شد و با برپا شدن خیمه و استقرار تراکتور در میدان خوراسگان در روز ۹ مرداد ادامه پیدا کرد.

https://www.instagram.com/reel/C-M9tzSKQye/embed/captioned/?cr=1&v=14&wp=540&rd=https%3A%2F%2Fwww.radiofarda.com&rp=%2Fa%2Fprotests-of-isfahan-farmers%2F33062390.html#%7B%22ci%22%3A0%2C%22os%22%3A1610%2C%22ls%22%3A467%2C%22le%22%3A1601%7D

روزنامهٔ «اصفهان امروز» نیز گزارش داد کشاورزان معترض روز پنج‌شنبه هفته گذشته در اعتراض به عدم تأمین حق‌آبه خود در جریان برنامهٔ «به احترام مردم اصفهان» که در زمینهٔ بهره‌برداری از یک «تقاطع غیرهمسطح» برگزار شد، در حضور شهردار این شهر و سایر مسئولان شهری اعتراض خود را نشان دادند.

این کشاورزان همچنین اعلام کرده‌اند که با وجود پرداخت مبلغ حق‌آبه تاکنون هیچ آبی از زاینده‌رود دریافت نکرده‌اند. به گفتهٔ آن‌ها این در حالی است که آب پشت سد زاینده‌رود نسبت به سال‌های گذشته بیشتر شده و از این آب در موارد دیگر و برای صنایع بزرگ بهره‌برداری می‌شود.

کشاورزان اصفهانی در سال‌های اخیر ‌بارها با برگزاری تجمع و راهپیمایی، به قطع حق‌آبه خود و شرایط بد کشت اعتراض کرده‌اند.

https://www.instagram.com/reel/C-GYzNJNGWY/embed/captioned/?cr=1&v=14&wp=540&rd=https%3A%2F%2Fwww.radiofarda.com&rp=%2Fa%2Fprotests-of-isfahan-farmers%2F33062390.html#%7B%22ci%22%3A1%2C%22os%22%3A1616%2C%22ls%22%3A467%2C%22le%22%3A1601%7D

یکی از گسترده‌ترین اعتراضات در این زمینه آذرماه ۱۴۰۰ روی داد و در آن کشاورزان معترض خیمه‌های خود را در بستر خشک زاینده‌رود در مرکز شهر اصفهان برپا کردند.

این اعتراضات که با حمایت گستردهٔ شهروندان اصفهان و همراهی برخی شهرها از جمله شهرکرد و اهواز روبه‌رو شده بود، تنها چند روز پس از پوشش آن از سوی تلویزیون جمهوری اسلامی، با حملهٔ نیروهای امنیتی و گارد ضدشورش به خشونت کشیده شد.

این اعتراضات در روزهای پس از آن با شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای به معترضان و قطع اینترنت شهر اصفهان همراه شد.

بیشتر در این باره:

اعتراض‌های اصفهان؛ شلیک گلوله‌های‌ ساچمه‌ای به سوی مردم و قطع اینترنت

حکومت “عُذْرَه” و بیدادِ خرافات

حکومت “عُذْرَه” و بیدادِ خرافات

مسعود نقره کار

پیشگفتار

حکومت اسلامی، حکومت مردِ قبیلۀ “عُذْرَه”، یعنی حکومتِ “خرافه” است. رسانه های حکومتی و منابر ریز و درشت، آخوندهای مکلا و معمم در باره جن و جنیان می گویند، و خبر و حدیث از مسلمان شدن سوسمار و مار و شیر ومرغابی و ویروس ها و میکروب ها می دهند. از گفت و گوهای عالمانه درخت ها و سنگ ها و رودخانه ها و اقیانوس ها با پیامبر اسلام و ائمه اطهار، و شفا یافتن بیماران لاعلاج در صحن امام ها و امام زاده هائی که خودشان با بیماری هایی مثل اسهال و استفراغ و مسمومیت مرده اند، نقل می کنند. حکایت های بهشت و جهنم بویژه غلمان ها و حوری های هفتاد متری و مشروب خوری در بهشت هم جای خود دارند. درعرصه حکمت و علوم و طب اسلامی وبه طور کلی دین خرافه، حکمت خرافه، فقه‌اللغه خرافه، پزشکى خرافه هم مرد قبیلۀ ” عُذْرَه” حکمرانی می کند. برای نمونه در حوزۀ طب اسلامی  تجویز واجبی و پشکل ماچه الاغ و ادرار شتر و ریختن سرکه روی آلت تناسلی زیر آفتاب سوزان برای تقویت قوۀ “باء” سرلوحۀ نمایش دانشِ” نوین”ِ کاسبکارانِ طب اسلامی ست. خرافات و ترهاتی از این دست که در آخرالزمان، یزید و ابن‌زیاد و خوارج زنده مى‌شوند و به قتل مى‌رسند، و یا پهن کردنِ بساط های خود آزارانه، کودک آزارانه و دیگر آزارانۀ  تعزیه‌خوانى، مداحی و روضه‌خوانى، زنجیر زنی، قمه‌زنى و گِل مالی و دخیل بندی به در و دیوار ودرخت و….شیوع پیدا کرده اند.

تصور می شد با دگرگونی های ساختاری در جامعه بشری و پیشرفت های اجتماعی، فنی و تکنیکی پدیده و مفهوم خرافه بتدریج رو به زوال خواهد داشت اما چنین نشده است.  پیشرفت های علمی و تکنولوژیک  و رویکردهاى تبیینی علوم تجربى سبب کاهش چشمگیرِ تمایل انسان به  باورهای خرافی نشده اند و خرافه های تازه ای بازتولید و حتى ابداع مى‌شوند.

خرافات فقط در ایران پُر مشتری نیست، جهانگستر است، خرافات بخش بزرگی از فرهنگ جوامع انسانی با برچسبِ ” آداب و رسوم اجتماعی” را تشکیل داده اند. خرافات درجامعه جهانی حضور و فعلیتی ناباورانه دارد، حتی در امریکای پیشرفته در میان بسیاری از کلیسائیون و سیاست بازانِ شیادِ کلیسائی بازارش پررُونق است. دو کشور ایران و امریکا، با دو کیفیت متفاوت ساختاری و سطح پیشرفت های اجتماعی و علم و دانش، نمونه اند. بهمین دلیل پرداختن به “خرافه” از منظر معنائی و تاریخی بیش ازپیش اهمیت یافته و جای خاصی در گفتمان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ، به ویژه در رابطه با میهنمان که حکومتی خرافه پرور و خرافه پرست در قدرت است، یافته است.

خرافه چیست؟

 خرافه  پنداری غیر واقعی و موهوم، باوری غیرمنطقی و و گنگ تعریف شده است، پدیده ای که با معیارهای عقلانی خوانایی ندارد. سخنان بیهوده و پریشان و گاه نا خوشایند، اوهام و دروغ هایی گفتاری و رفتاری، گاه فریبنده و دلنشین، گاه آرامبخش و گاه اضطراب آور و ترس آفرین، و بهمین دلیل تلاش هایی نمادین برای سرپوش نهادن ها بر ضعف ها و برآوردن آرزوها و خواست ها نیز تلقی شده است.

خرافه نام مردی ازقبیله عُذْرَه از قبایل یمن بود  که مدعی بود مدتی توسط اجنه ربوده شد و پس از مدتی به قبیله اش بازگشت. وی با نقل رویدادهای عجیب از زندگی اجنه و جن زدگان در میان اعراب به شهرت رسید. درعربی، هر سخن عجیب  و دور افتاده از علم و تجربه انسانی را حدیث خرافه و” دروغی با نمک” می‌گویند.

خرافات که واژگان معادل زیادی، از جمله اسمار و افسانه همردیف اش کرده اند پیش از اسلام با عناوین مختلف  در جامعه بشری وجود داشت. از یونان باستان تا هند، از ایران تا کشورهای افریقایی و امریکای لاتین و…در روم باستان ادعا می شد خرافات انسجام امپراتوری روم را حفظ می‌کند و به‌عنوان «ابزار قدرت عمل می‌کند”.

علل پیدائی “خرافه”

زمانۀ پیدائی خرافات  را دوره های نخستین زندگی انسان های اولیۀ دانسته اند که تا امروز در مناطق و جوامع مختلف ویژگی ها ی متفاوت یافته اند. در طول تاریخ، خرافه سازی و خرافه پروری تنها به “مرحله جادویی وجاهلیت وعدم درک و آگاهی انسان ” تعلق نداشته است. دین بر دامنه و تنوع خرافات افزوده است تا حدی که پیشرفتِ علم و دانش وخرد گرایی هم جلودارش نبوده اند. فیلسوفان، دینکاران، جامعه شناسان، روانشناسان و اهل شعر و ادب بسیاری در باره خرافه وخرافات نوشته و گفته اند و دیدگاه های متفاوت و گاه متناقضی را مطرح کرده اند. فیلسوفان بسیاری علیه خرافه گرایی و خرافات زدگی مبارزه کرده اند اگرچه برخی نیز در راستای توجیه خرافات نوشته و گفته اند.

 عوامل بروز خرافات را “جهل ونادانی، سوء تفاهم و عدم درک و آگاهی انسان، حیرت انسان در برابر طبیعت و رویدادهای طبیعی، ترس از پدیده های ناشناختۀ درونی و بیرونی، دستیابی به آرزوها و رویاها و احساس رضایت مندی از تقلید” دانسته اند (اتو کلاین برگ). برای خرافات هم دلایل “ماهوی و فلسفی” و انواع گوناگون خرافه تلقینی، تدافعی، فرافکنانه، ذوقی( فال قهوه و فال حافط )، تسکینی، تسخیری( اعتقاد به اشباح) و بَدَلی( جایگزینی اعتقادات دینی) بر شمرده اند.

خرافات را به خرافات دینی، فرهنگی وشخصی نیز طبقه‌بندی کرده اند. بسیارانی هر گونه عقیده دینی و مذهبی، و افراطی گری و بنیادگرایی دینی را خرافه دانسته اند. اکثر ادیان، ادیانی که نگاه به آسمان دارند و خود را الهی می خوانند تولیدکننده و آلوده به خرافات هستند. یهودیت، مسیحیت واسلام بزرگترین بهره های دینی و دنیوی را از اشاعه خرافه برده اند.

مطالعات روانشناختی خرافات نشان می‌دهد که در مواقع حساس و لحظه‌هایی که اضطراب و ترس از شرایط و عدم اعتماد و اطمینان به آینده وجود دارد خرافات زاده یا گسترش می یابد. زمانۀ رویارویی با مسائلی همچون تولد، مرگ، بیماری، قحطی، فقر و حوادث طبیعی نیز زمانۀ تولید و گسترش خرافات اند.

خرافه گری عوام و خواص نمی شناسد

خرافات را ساخته ذهن و مورد پذیرش و باور عوام و ” فرهنگ عامه”  معرفی کرده اند، چنین ادعائی واهی و بی اساس است. فقط بی سوادها و عوام خرافه گرا و خرافی نیستند، خواص و تحصیلکردگان خرافاتی فراوانند و این نوع “حکمت عامیانه” را خواص خرافی نیز پذیرفته اند با این تفاوت که خواص آگاهانه از خرافات و خرافه پراکنی سوء استفاده های  سیاسی و مالی نیز کرده اند. امروز بیش از گذشته خرافه مصرف اقتصادی و تجاری و دینی و فرهنگی دارد و به ابزار پیشبرد مقاصد و سیاست بَدَل شده است. سیاست بازان فریبکار از خرافات برای پیشبرد سیاست های مورد نظرشان سود برده و می برند، نمونه است اوهام وتُرهات و پدیدۀ “هالۀ نورانی” احمدی نژادی – دونالد ترامپی و یا سفره انداختن ها و مراسم عاشورا گرفتن تحصیلکردگان فرنگ دیده و ثروتمندان ایرانی در شهرهای مختلف جهان از جمله تورنتو و لُس انجلس و…

در ایران

 در میهنمان ریشه ی بسیاری از باورها و اعمال خرافی به دوران باستان بر می گردد. در میان آریایی ها باورمندان به جادوگری و اوهام و پدیده های”خرافی” کم نبودند. دین زرتشت هم از آلودگی به خرافات امان نماند. روحانیون و مغ ها  برای کسب در آمد مروج خرافات شدند. آمرزش گناهان را فروشی کردند، ستایش آفتاب ونیایش ماه هنگام خواب و برخاستن، مناسک و دعا به وقت قضای حاجت و عطسه زدن ، چیدن ناخن و مو، نحس بودن روزها و ساعت ها، نریختن آب بر آتش، نقاره زدن هنگام غروب آفتاب و… بر پا بود. همسایگان و مهاجرین و مهاجرت ها هم در انتقال انواع خرافات به سرزمین آریایی نقش داشته اند. با یورش اعراب خرافه گرائی با کیفیتی متفاوت گسترش یافت. تسلط اعراب بر ایران باعث ورود و گسترش بسیاری از باورهای خرافی – اسلامی به ایران شد. این باورها و رفتارها نسل به نسل منتقل شده اند.

اوج نفوذ خرافات و افکار و عقاید پوچ در جامعه ایران را بعد از تسلط مغول ها و ترک ها دانسته اند. برای نمونه مغول ها به وقت خسوف و کسوف بر طبل می کوبیدند تا با این کار نیروهای شیطانی تارومار شوند و…

دوران صفویه وقاجاریه زمانۀ گسترش عقاید و باورهای خرافی بود،حتی شاهان و دربارهاخرافه پرور و خرافه پرست بودند و رساله ها و کتاب های بسیاری که سرشار از خرافه بودند نوشته و منتشر و تبلیغ می شد.

مراسم مذهبی و عزاداری ها که مراکز تولید و انتشار خرافه بودند تقلیدی از عزاداری و مصیبت خوانی و شبیه سازی مسیحیت اروپایی شد و رنگ و لعابی چشمگیرتر به خود گرفتند.

خرافات ابزار دستیابی به اهداف سیاسی و دینی شد. در دوران پهلوی نیز خرافات وجود داشت اما در دوران حکومت اسلامی اوج و گسترش یافت و حتی خرافات منسوخ شده بکار آمدند و آخوندها و رسانه های حکومتی مُبلغ و مّروج آن ها شدند.  

بساط استخاره کردن پهن تر شد، مشتریان امامان و امام زاده ها و مکان هائی مثل”چاه جمکران” برای شفا و رسیدن به آمال ها و آرزوها افزایش یافت، بساطی که محلِ درآمدی برای روحانیون و حکومت اسلامی شد.

پیش گویی، جن گیری، بازار رمالی و طالع بینی و جن گیری و آینه بینی و تفال و سحر و جادوگری ودفع ارواح خبیثه پرروُنق تر شده است. حکایت عطسه کردن و چشم زخم و چشم شور و تخم مرغ شکستن و دخیل و قفل بستن به درخت و سقاخانه، شومىِ سرتراشیدن و ناخن گرفتن در چهارشنبه و… نجس بودن سگ و نماز نداشتن موی گربه و…همچنان باقی ست.

مراسم عزاداری های مذهبی و سخنان آخوند های مکلا و معمم در مورد معجزات پیامبر و ائمه و زواید شان در آمیختگی و تلازم باور ها و رفتارهای خرافی را با دین مبین اسلام آشکارتر از هر زمانی نشان داده است. خرافات در حکومت اسلامی فراتر از جنبه ی انفرادی و زیان های رفتاری به فرد خرافه پرست، جنبۀ اجتماعی یافته و به نوعی آسیب اجتماعی و روانی، وعاملی در بروز و تشدید خودآزاری و دیگر آزاری شده است.

” جذام خرافه” بیش از پیش به جانِ جامعه افتاده است، بهمین دلیل  تلاش های روشنگرانه  و عملی برای خرافه‌زدایى امری حیاتی شده است به ویژه درشرایطی که دیکتاتورها و سیاست بازان و دینکاران  فریبکار و عوامفریب از”خرافات” به عنوان ابزاری برای پیشبرد خواست ها، سیاست ها و مقاصد غیرانسانی شان بهره می گیرند. خرافه امری مجرد و جدا از باورهای دینی و دین گونه، و پاره هایی از انواعی از باورها و اندیشه هایی ست که  نسل به نسل  انتقال یافته و نقشی مهم در بازدارندگی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی داشته است. آخوندها و حکومت اسلامی خرافه را در فرهنگ وسیاست و جامعه نهادینه کرده اند و زیان ها و لطمه هایی کاری و بزرگ به فرهنگ و سیاست در میهنمان زده اند.

*****

منابعی برای مطالعۀ بیشتر:

1- روانشناسی خرافات، علیرضا عرب بیگی، علی بیجاد- انتشارات وانیا، 1397

2- نیرنگستان، صادق هدایت

3- روانشناسی اجتماعی، اتوکلاین برگ، ترجمه علی محمد کاردان

4- “خرافه” مردی جن زده از قبیله عذره/ خرافات از ارسطو تا جوامع مدرن. خبرگزاری مهر. ۸ ژوئیه ۲۰۱۲

5- خرافات چیست؟ (بررسی تاریخچه خرافات)، ابوالفضل ناظمی، سایت ستاره، 26 اردیبهشت 1401

6-خرافات، از اسطوره تا ارواح خبیثه/ خرافات، از عهد عتیق تا ولایت فقیه، آرام بختیاری، سایت به پیش.

کوهی از خرافات و توهمات ذهن مریض آخوندها در کتاب بحار الانوار (youtube.com)7-

8- خرافات شایع بین مردم ایران و جهان

14 خرافات شایع در بین مردم ایران و جهان | خرافات عجیب (enigmaescaperoom.ir)

9- خرافات در دنیای کنونی،احمد ابراهیمی هرستانی

خرافات در دنیای کنونی (rasekhoon.net)

10- مطالعه عوامل مؤثر گرایش به خرافات در بین شهروندان

نویسندگان: طاها عشایری اصغر وثوقی اصل طاهره جهان پرور زهرا حسن زاده

منبع: پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال 11 بهار و تابستان 1401 شماره 20

6497ed4ff37b3-10694-1401-12.pdf (ensani.ir)