شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

پزشکان دگراندیش که در حکومت اس…

پزشکان دگراندیش که در حکومت اس…

بازدیدها: 0

روز پزشک بود، در سرزمینی که حکومتی ” پزشک کُش” بر آن حکم می راند. این لیست نام بیش از 100 پزشکی ست که حکومت اسلامی به قتل رسانده است، این لیست را من سال 1395 منتشر کردم ، بی تردید در 6 سال گذشته این لیست طولانی تر شده است./ مسعود نقره کار

کشتارهای ششگانۀ دگراندیشان سیاسی و عقیدتی، و مخالفان حکومت اسلامی کشتارهائی نقشه مند و برنامه ریزی شدۀ حکومتی – دولتی بوده اند. تا به امروز ( اردیبهشت ماه سال 1395) حکومت اسلامی مرتکب 6 کشتار بزرگ از دگراندیشان سیاسی و عقیدتی، روشنفکران و مخالفان خود شده است. هر کدام از این کشتارها با توجه به شرایط حکومتی واجتماعی برای دستیابی به هدفِ حذف دگراندیشان و روشنفکران و مخالفان، ویژگی های خاص خود را داشتند. ابعاد توحش وجنایت ها در تمامی این کشتار ها فاجعه بار و در سطح فجایع انسانی و ملی، و مصداق “جنایت علیه بشریت” بوده اند.

کشتارهای سال های 59-57، سال های 62-60 ، کشتار در خارج از مرزهای جغرافیایی کشور، کشتار تابستان سال 67، قتل های زنجیره ای و کشتار فعالان و هواداران جنبش سبز این 6 کشتار حکومتی – دولتی اند، کشتارهائی که ده ها هزار قربانی گرفتند. معنای این سخن این نیست که حکومت اسلامی به همین 6 کشتار بسنده کرده است. قتل و ترور دگراندیشان و مخالفان به طور پراکنده و به اشکال مختلف در طول 38 سال حاکمیت اسلامی در میهنمان وجود داشته ، و تا هنگامی که این حکومت تمامیت خواه مذهبی در قدرت است، این روند و بلیه ادامه خواهد یافت، چرا که ذات و ماهیت فکر و اندیشگی این استبداد دینی آلودۀ جهل وجنایت بارگی ست.
ManouchehrHakim2.jpg
درتاریخ 24 آوریل 1395 نام تعدادی از پزشکان، دانشجویان پزشکی، دندانپزشکان و داروسازانی که توسط حکومت اسلامی اعدام و یا به روش های مختلف به قتل رسیدند، را منتشر کردم. دلیل انتشار نیزسخنان عوامفریبانه آیت الله خامنه ای بود در باره اینکه به تغبیر وی دگراندیش در حکایران وجود نداشته و ندارد و اگر هم بوده باشد ” دگراندیشی جرم ” نبوده ونیست. من این لیست را منتشر کردم تا فقط گوشه ای از دگراندیش کشی حکومت اسلامی را نشان داده باشم . این لیست نشانگر کشتار بخشی از سرمایه های ارزشمند انسانی و اجتماعی ای ست که حکومت اسلامی به ” جرم” دگراندیشی سیاسی و عقیدتی، و مخالفت سیاسی با حکومت اسلامی به قتل رسانده است.
sammy1.jpg
همراه با انتشار این لیست از هموطنان عزیز درخواست کردم این لیست ناقص را تکمیل و تصحیح کنند. با پاسخ و برخورد مسئولانه بسیاری از عزیزان از داخل و خارج از کشور، ده ها نام بر لیست افزوده ، و خطاهای لیست نیز در حد امکان برطرف شدند. گمان من این است که این لیست هنوز کامل نیست، می باید کامل شود و اشتباه ها برطرف گردد.
11fcf06330795d7d7a496c2ea15ad25e.jpg
قصد من گردآوری نام ونشان قربانیان کشتارها درتمامی عرصه های تحصیلی و کاریِ پزشکی، بهداشتی و خدمات درمانی نبود. حکومت اسلامی تعدادی دامپزشک، دکترای آزمایشگاهی ، دانشجوی دامپزشکی، دانشجوی داروسازی، پرستار، کمک پرستار، تکنسین های رشته های مختلف پزشکی و کارشناسان و کارمندان و کارکنان بخش خدمات درمانی و بهداشتی را به ” جرم دگر اندیشی” اعدام کرده و یا به شکل های محتلف به قتل رسانده است. امیدوارم فرصت انجام این کار، با یاری هموطنان مهیا شود.

لیست پزشکان

1- دکتر محمد رضا عاملی تهرانی ( متخصص بیهوشی، 18 اردیبهشت سال 1358، اعدام)
2- دکتر جواد سعید ( 18ادریبهشت ماه 1358، اعدام)
3- دکتر محمد بقائی یزدی(متخصص بیماری های دستگاه گوارش ، 19 اردیبهشت 1358، اعدام)
4- دکتر اکبر بهادری( جراح عمومی و جراح استخوان- اُرتوپد، 20 اردیبهشت 1358 ، اعدام)
5- دکتر جمشید اعلم( جراح گوش و حلق و بینی، 2 مهرماه 1358، اعدام)
6- دکتر ابوالقاسم رشوند سرداری( رزیدنت جراحی، 30 مرداد سال1358، اعدام)
7- دکتر فرخ رو پارسا (18 اردیبهشت 1359 ،اعدام)
8- دکتر اسماعیل نریمیسا( 6 تیرماه سال 1359، اعدام)
9- دکتر فرامرز سمندری (جراح گوش و حلق و بینی ، تبریز، 2 تیرماه 1359، اعدام)
10- دکتر کامبیز صادق زاده( 30 مرداد سال 1359، توسط عوامل حکومت اسلامی ربوده شد .مفقود الاثر)
11- دکتر حشمت الله روحانی (( 30 مرداد سال 1359، توسط عوامل حکومت اسلامی ربوده شد .مفقود الاثر)
12- دکتر یوسف عباسیان ( 30 مرداد سال 1359، توسط عوامل حکومت اسلامی ربوده شد .مفقود الاثر)
13- دکتر حسین نجی( 30 مرداد سال 1359، توسط عوامل حکومت اسلامی ربوده شد .مفقود الاثر)
14- دکتر مجید وصالی( سال 1359 ، اعدام)
15- دکترماجد مصطفی سلطانی، سال 1359، اعدام)
16- پرفسورمنوچهرحکیم ( استاد تشریح – اندام شناسی در 22 دی ماه 1359 در مطب اش در تهران به قتل رسید.) –(در کتاب ” مقدمه ای برکشتار دگراندیشان در ایران ” با استناد به آنچه که در یک نشریه هفتگی در خارج از کشور خوانده بودم، تاریخ مرگ پروفسور حکیم را سال 1360 و نحوه مرگ را اعدام نوشتم، که صحیح نبود. در این لیست اصلاح شده است- م.ن).
17- دکتر فیروز نعیمی ( 23 خردادماه 1360، اعدام)
18- دکتر ناصر وفائی( 23 خرداد، 1360، اعدام)
19- دکتر مسیح فرهنگی ( متخصص بیماری های قلب و عروق، سوم تیرماه 1360 ، اعدام)- از دکتر فرهنگی نیز با تخصص بیماری داخلی نام برده شده است که در رشت اعدام شد)
20- دکتر مسرور دخیلی( 7 مرداد ماه 1360 اعدام در تبریز)
21- دکتر زرین‌تاج پرتوی( سال 1360 ، اعدام، مشهد)
22- دکترمحمد صادق اقمشه ( مرداد سال1360 – اعدام)
23- دکتر فهیمه عقیلی ( مردادماه 1360، اعدام)
24- دکتر علیرضا( محسن) سعادت نیکی( شهریور 1360، اعدام)/ ( ” عليرضا سعادت نياكي سال ١٣٥٥ در حاليكه دانشجوي سال پنجم پزشكي دانشگاه تهران بود، به فعاليت مخفي روي آورد و هيچگاه تحصيلات پزشكي را به اتمام نرساند. اما بعد از انقلاب مدتي در كردستان بعنوان پزشك (دكتر محسن) ، طبابت مي كرد.)
25 -دکتر حسین دشتی( شهریور1360- اعدام)
26- دکتر ناصرجعفرزاده راستین( مهرماه 1360-اعدام)/ ازدکتر ناصر جعفرزاده( سال 1360- اعدام) نیز نام برده شده است.
27- دکتر عزت الله فروهی بروجنی( 6 دی ماه 1360 ، اعدام)
28- دکتر سیروس روشنی اسکوئی( 6 دی ماه 1360، اعدام )
29- دکتر مرتضی شفائی( سال 1360، اعدام)
30- دکتر فرشچیان (سال 1360، اعدام)
31- دکتر محسن موسوی ( سال 1360، اعدام)
32- دکتر مصطفی مقدم ( تهران یا تبریز؟-زمستان 1360، اعدام)
33- دکتر علی مقدم ( جراح، سال 1360- اعدام در تبریز)
34-دکتر صدیقه ولیخانی ( سال 1360، مشهد، اعدام)
35-دکتر اروسوئی( سال 1360- اعدام)
34- دکتر منصور اسکندری( سال 1360- اعدام)
35- دکتر صادق افشار( سال 1360- اعدام)
36- دکتر محمود اکبریان( سال 1360- اعدام)
37- دکتر حبیب الله مباشری( سال 1360- اعدام در مشهد)
38- دکتر محسن موسوی( سال 1360 – اعدام)
39- عباس عظیمی ( سال 1360 ،تهران)
40- دکتر عبدالله صدفی( سال 1360، فسا)
41- دکتر سیدعباس حسینی( سال 1360 ، گرگان)
42- دکتر یدالله اکبری( سال 1360 ، تبریز)
43- دکتر صفر بابامرادی( سال 1360 ،کرج)
44- دکترانوش شجائیان( زندان وکیل آباد مشهد، اعدام، به احتمال سال 1361)
45- دکتر محمدعلی صمدی( سال 1360، تهران)
46- دکتر منصورداراب( چشم پزشک، سال1361، قتل بر اثرشکنجه)
47- دکتر شاهین تاج ترقی( سال 1361- اعدام)
48- دکتر پنبه ای ( سال 1361- اعدام)
49- دکتر مسعود رهبر( فروردین سال 1361، اعدام)/ از مسعود رهبر (دانشجوی پزشکی ، سال 1362 ، ماهشهر) ونیز دکتر مسعود رهبر( سال 1364، اعدام در ماهشهر)نام برده شده است.
50- دکتر رحیم مقدم (جراح، سال 1361 ، تهران)
51- دکتر خسرو سالاریان( بهمن سال 1361، اعدام)
52- دکتر علی سلامی ( سال 1361، اعدام)
53- دکتر رحیم عبدالهی ( عبدالعلی) مقدم ( تهران -سال 1361، اعدام)
54 – دکتر زهرا( مینو) عمرانیان( سال 1361، اعدام)
55- دکتر رحیم مقدم ( سال 1361، اعدام)
56- دکتر محمد حسن فروزان( سال 1361)
57- دکتر بهرام افنان ( 26 خرداد سال 1362، اعدام)
58 – دکتر مرتضی روحانی (مرداد سال 1362، اعدام)
59- دکتر لقاهی ( سال 63-1362، اعدام)
60- دکتر فرهاد اصدقی( 26 آبانماه 1363 ، اعدام)
61- دکتر روح الله تعلیم (18 آذرماه 1363، اعدام)
62- دکتر طاووس سماک اردبیلی، 1363، تهران )
63- دکتر مسعود شیری 1363، تهران)
64– دکتر تقی حکمت سلطانی (جراح، 1363، شیراز)
65- دکترغلامحسین ابراهیم زاده( پائیز سال 1362، قتل در زیر شکنجه )
66- دکتر طبری ( سال 1362 ، اعدام در بابل)
67- دکتر مهناز علیزاده (1362 ، رشت، اعدام)
68- دکتر حمیدرضا توکلی مقدم ( 1362 ، تهران
58- دکتر عنایت الله عباسی ( سال 1362، اعدام)
59- دکتر شاهینه مدرسی ( سال 1362)
60-دکتر علی مقدم (سال 1362، اعدام درتهران)
61- دکتر امیر ( رجبعلی) مهدیانی ( سال 1362)
62- دکتر نصرالهی (زمستان 1362، اعدام در بروجرد)
63- دکتر تقی سلطانی( 1363- ترور، قتل)
64- دکتر هاجر رباط کرمی یا رباط کریمی ( سال 1363 ،تهران)
65- دکتر رشیدی ( سال 1363، اعدام در کرج)
66- دکتر حمید حاجیلو( 1363 ، تبریز)
67-دکتر حسین رضائی ترکی( سال 1363، اعدام در تهران)
68- دکتر بهروز کریمیان( سال 1364، اعدام)
69 – دکتر داریوش رسولی( سال 1364 ، تبریز)
70- دکتر داریوش سالاری نمین (جراح، سال 1364 ، تهران)
71- دکتر منصور سعیدی( سال 1364، تهران)
72- دکتر روح الله تعلیم( سال 1365، اعدام)
73- دکتر سید ابراهیم بیضایی( سال 1366 ، اصفهان)
74- دکتر خسرو سالاریان( سال 1366، تهران)
75- دکتر اعتمادی( سال 1366 ، مشهد )
76- دکتر احمد دانش( جراح کلیه ، تابستان سال 1367، اعدام)
77- دكتر سيف الله غياثوند، تابستان سال 1367، اعدام )
78-دکتر محسن فغفور مغربی( تابستان سال 1367، اعدام)
79- دکتر طبیبی نژاد( سال 1367 ، اعدام)
80- دکتر علی قلی بابادی( سال 1367 ، شیراز، اعدام)
81- دکتر حمیده سیاح ( متخصص اطفال، اهواز، تابستان سال ،1367، اعدام)
82- دکتر فیروز صارمی ( متخصص بیماری های سرطانی، سال 1367، اعدام)
83- دکتر کاظم سامی ( روانپزشک، آذرماه 1367، قتل در مطب )
84- دکتر قدرت‌الله مقیمی( تابستان 1367، اعدام، تهران)
85- دکتر رحیم مصطفوی ( تابستان 1367، اعدام، تهران)
86- دکتر حسین فاطمی ( تابستان 1367، اعدام، تهران)/ از حسین فاطمی ، دانشجوی پزشکی- دانشگاه تهران ن نیزنام آورده شده است.
87-دکتر فرزین نصرتی ( تابستان 1367، اعدام، تهران)
88- دکتر محسن جوان شجاع ( تابستان 1367، اعدام، تهران)
89- دکتر منصور پایدار آرانی ( تابستان 1367، اعدام، تهران)
90- دکتر محسن مرآتی ( سال 1367، اعدام)
91- دکتر زهره میرحیدری ( سال 1367، اعدام)
92- دکتر علی مطفریان ( متخصص جراحی عمومی و جراحی ترمیمی ، 11 مرداد سال 1371، اعدام) ( دکتر مظفریان از پزشکان شیراز و اهل کازرون را دارای فوق تخصص کلیه و جراح نیز معرفی کرده اند که ” به بهانه واهی با حکم حائری شیرازی امام جمعه در سال 71 اعدام شد.)
93- دکتر تقی تفتی( متخصص بیماری های قلب و عروق، همراه با همسر و دوفرزندش به سال (71) 1372 در خانه مسکونی شان در خیابان پاسدارانِ تهران با ضربات کارد به قتل رسیدند.)
94- دکتر جمشید پرتوی( متخصص قلب، 10 دی 1377، ترور، گفته شده پزشک احمد حمینی بود)
95- دکتر پرویز خاکسار( متخصص بیماری های قلب و عروق، 23 دی ماه 1377، ترور، قتل)
96- دکتر فلاح یزدی( زمستان 1377- گفته شده پزشک آیت الله منتظری بود، قتل در حضور خانواده)
97-دکتر منیژه زرسازگار( متخصص بیماریهای کودکان، زمستان سال 1377، همسر دکتر فلاح یزدی که به همراه دو فرزند دیگر شان با ضربات متعدد کاردبه قتل رسیدند.)
98- دکتر فیروز نیما،( فروردین 1378، قتل درمطب با ضربات چاقو)
99- دکتر زهرا بنی یعقوب ( 22 مهر ماه 1386، قتل در زیر شکنجه)
100- دکتر رامین پوراندرجانی ( 19 آبانماه سال 1388، مرگ در ساختمان نیروی انتظامی تهران )
101- دکتر عبدالرضا سود بخش ( متخصص بیماری های عفونی، 30 شهریور 1389، قتل در مطب)

لیست پزشکان ( تاریخ نامشخص، نیازمند تصحیح و تدقیق)
102- دکتر منیژه همدانی ( تهران، اعدام)
103- دکتر شهین با وفا ( سنندج، اعدام)
104-دکتر شورانگیز کریمیان/ از شورانگیز کریمیان ( دانشجو پزشکی ، تابستان سال 1367، اعدام) نیز نام برده شده است.
105- دکتر غفور حسینی ( اعدام)
106- دکتر جمشید حکمتی ماسوله( اعدام)
107- دکتر محمد علی محمدی ( بیمارستان شریعتی تهران و پزشک ارتش، اعدام)
108- دکتر فرهاد میربابان ( اوین، تهران ، اعدام)
109- دکتر کریم جوکشت
110- دکتر فهیمه میر احمدی
****
111- دکترمشک ریز( جراح، مطب در حوالی میدان فردوسی، قتل در مطب، سال 58-1357)
112- دکتر لطف الله نژادیان( سال 1360، اعدام در سنندج )/ و نیز گفته شده است: ” ‌دکتر لطف الله نژادیان جزوکاروان امدادی سنندج، راهی گنبدصحرا بود که مینی بوسشان به دره افتاد وهمه سرنشینان غیر راننده فوت شدند”.
113- دکترفریدون فروهری ( متخصص پوست و وازکتومی، سال 1377، قتل با چاقو در منزل شخصی، میدان ونک، تهران)

دندانپزشکان

1- دکتر اسماعیل زهتاب( دندانپزشک، مردادماه 1359)
2- دکتر علیرضا خرم( دندانپزشک، پائیز 1360، اعدام)
3- دکتر علیرضا یراقچی (دندانپزشک، سال 1360، تهران)
4- دکتر مهدی مهدی زاده ( دندانپزشک، سال 1362، اعدام)
5-دکتراحد خرم هنرنما( دندانپزشک)
6- دکنر علی بنان یا بنا زاده( دندانپزشک، سال 1360، اعدام)
7-دکتر رضا واعظی( دندانپزشک، قتل در زیر شکنجه)
8- دکتر محمد عمیم( دندانپزشک، اصفهان، اعدام)
9- دکتر احد آقایی اصل (دندانپزشک، سال 1368، تبریز)

دامپزشکان

1-دکتر مسعود پورمسئله گو ( دامپزشک، سال 1360 )/ نام دکتر محمد علی پور مسئله گو هم آمده است.
2-دکتر محسن فرشید ( جراح دامپزشک سال 1360 تهران)
3-دکتر مهدی گله‌دار( دامپزشک 1360سال ،تهران)

داروسازان

1- دکتر مهدی انوری( دکتر داروساز، 26 اسفند 1359 ، اعدام)
2- دکتر ضیاء احراری ( دکتر داروساز، شیراز، به احتمال سال 1360، اعدام)
3- دکتر پرویز فیروزی( 7 مرداد ماه 1360، اعدام در تبریز)
4-دکتر ناهید رجوئی( دکتر داروساز، تابستان 1362، اعدام)
5- دکتر محمد غلامی( دکتر داروساز، سال 1362، اعدام)
6- دکتر ابراهیم تقی زاده (دکتر داروساز،1363، تهران)
7- دکتر علی تقی‌زاده (دکتر داروساز، 1364 تهران)
8- دکتر اکبر طاهریون (دکتر داروساز،اصفهان )
9- دکتر دعایی (دکتر داروساز، 1366، مشهد)
10- دکتر مصطفی خانبانی (دکتر داروساز، 1368 تهران)

دانشجویان پزشکی:

1-شهریار ناهید ( دانشجو پزشکی، سال 1359، اعدام)
2- مسعود صالحی راد( دانشجو پزشکی، سال 1359، تبریز، ترور)
3- طیب نجم الدینی ( دانشجو پزشکی، سال 1359، ترور)
4- حمید ندروند( دانشجو پزشکی، 1360، اعدام در اردبیل)
5- رحمان پرهوده ( دانشجو پزشکی- انترن، سال 1360، اعدام)
6-کریم جاویدی( دانشجو پزشکی، انترن، سال 1360، اعدام)
7- سیمین لویی (دانشجوی پزشکی ، سال 1360، تهران )
8- مهدی یاری،دانشجوی سال سوم پزشکی دانشگاه تهران، 1360سال ،اعدام در تالش گیلان سال )
9- اردشیر مهربان اشلیکی (دانشجوی پزشکی 1360سال تهران )
10- لطیف قاسم زاده اردبیلی(دانشجو پزشکی، بهارسال 1360، اعدام)
11- محمدرضا باباخانی (دانشجوی پزشکی، سال 1366، شیراز)
12- بهرام فارسی (دانشجوی پزشکی، سال 1360، مشهد)
13- محمد ابراهیمی (دانشجوی پزشکی، سال 1360 ، تبریز )
14- فرشته نوربخش (دانشجوی پزشکی، سال 1360 ، تهران)
15- مریم ضیا شیخ‌الاسلامی (دانشجوی پزشکی سال 1360 ،تهران )
16- محمد علی حاج بیگی (دانشجوی پزشکی سال 1360 ،قوچان )
17- جواد عبداللهی (دانشجوی پزشکی، سال 1360 تهران)
18- حبیب‌ الله مبشری (دانشجوی پزشکی، سال 1360 ، مشهد )
19- زهره اطلس چیان (دانشجوی پزشکی، سال 1360 اصفهان )
20- مجید آزاده ( دانشجوی پزشکی سال 1360 ، قزوین)
21- رضا اسلامی (دانشجوی پزشکی، سال 1360 اصفهان)
22- گیتی اسماعیلی (دانشجوی پزشکی، سال 1360 تهران )
23- سید امیر حیدری خرمیزی (دانشجوی پزشکی، سال 1360 اصفهان)
24- جواد محمدی نیا (دانشجوی پزشکی، سال 1361، مشهد)
25- غلامرضا صدیق (دانشجوی پزشکی، سال 1361 اصفهان)
26- عباسعلی حجتی (دانشجوی پزشکی، سال 1361 تبریز )
27- عیسی خادمی (دانشجوی پزشکی ،سال 1361اهواز )
28- شهین رحمانیان (دانشجوی پزشکی ، سال 1361اهواز)
29-منیژه هدائی( دانشجو پزشکی، تیرباران 1361)
30- یوسف زرگر (دانشجوی پزشکی ، سال 1361اهواز)
31- پرویز تقی پور (دانشجوی پزشکی، سال 1361 ، تهران)
32- مجید اقبال (دانشجوی پزشکی،1361 تهران)
33 – ناصر حافظی (دانشجوی پزشکی، سال 1361 اهواز)
34 – بهمن مقدس جعفری (دانشجوی پزشکی، سال 1361، مشهد)
35- راضیه حق نویس (دانشجوی پزشکی، تهران )
36 – مهدی جعفری (دانشجوی پزشکی ، سال 1361، تهران)
37- محمد رضا نصیری( دانشجو پزشکی، انترن، سال 1362)
38- مهران شهاب الدین( شهاب) ( دانشجوی پزشکی، سال 1362 اعدام )
39- زهره میرشکاری (دانشجوی پزشکی ، سال 1362، کرج )
40- ایرج اسکندری (دانشجوی پزشکی، سال 1362،اهواز)
41– علی درودی (دانشجوی پزشکی، سال 1362، تهران )
42- روح‌الدین غفاری عباسی (دانشجوی پزشکی، سال 1362 ،مسجد سلیمان)
43- نازلی شیخ ابراهیمی (دانشجوی پزشکی ، سال 1362، تهران)
44- شهرام محمدیان باجگیران (دانشجوی پزشکی، سال 1362 ، تهران)
45- علی پوربهاالدین زرندی (دانشجوی پزشکی، سال 1362، تهران)
46- جلیل فصیحی (دانشجوی پزشکی، سال 1362 ،ایلام)
47– شهرام محمدیان باجگیران(دانشجو پزشکی، سال 1364، اعدام)
48- ابراهیم ذبیحیان لنگرودی (دانشجوی پزشکی ، سال 1364تهران)
49- نسرین اکبری (دانشجوی پزشکی، سال 1364،مشهد)
50 – علی همتی (دانشجوی پزشکی، سال 1364)
51- محمد طبابتی ( دانشجو پزشکی- تابستان سال 1367، اعدام)
52- عباسعلی منشی رودسری( دانشجو پزشکی ، تابستان سال 1367، اعدام)
53- فریدون مرادی (( دانشجو پزشکی ، تابستان سال 1367، اعدام)
54- فهیمه تحصیلی ( دانشجو پزشکی ، تابستان سال 1367، اعدام)
55- بهمن نظامی نرج آبادی ( دانشجو پزشکی ، تابستان سال 1367، اعدام)
56– محسن مهرانی (دانشجوی پزشکی، تابستان 1367، گرگان، اعدام)
57- جواد تقوی قهی ( دانشجو پزشکی ، تابستان سال 1367، اعدام)
58- سید محمد فاطمی ( دانشجو پزشکی ، تابستان سال 1367،اهواز، اعدام)
59- دکترمجتبی مطلع سراب( دانشجو پزشکی ، انترن، 21 فروردین سال 1368، اعدام)
60 – بشار شبیبی (دانشجوی پزشکی ، سال 1371 ، تهران)
61- زهرا ایزدی ( دانشجو پزشکی- قتل در سال 1373)

دانشجویان پزشکی( تاریخ نامشخص)

1-حسن ارفع ( دانشجو پزشکی، قتل در زیر شکنجه)
2- کوروش کیانی ( دانشجو پزشکی، اعدام)
3-محمد سماک ( دانشجو پزشکی، اعدام) جرم وی ” داشتن برانکارد و کمک به مجروحان رخداد 30 خرداد سال 1360 اعلام شد)
4- جواد حیدری کایدان( دانشجو پزشکی، اعدام)

دانشجویان دندانپزشکی

1- احمد معبودی (دانشجوی دندانپزشکی، 1360، تهران )
2- مهستی دانش حکمتی (دانشجوی دندانپزشکی، 1360 لاهیجان)
3- صغری خلدی (دانشجوی دندانپزشکی، 1361 تهران، اعدام)
4-مرتصی انواری (دانشجوی دندانپزشکی، 1363 تهران )
5- مینا تات (دانشجوی دندانپزشکی، 1363 تهران )
6- فیروز الوندی (دانشجوی دندانپزشکی،1364 خودکشی در زندان)

دانشجویان دندانپزشکی( تاریخ نامشخص)

1- غضنفر فتحی (دانشجوی دندانپزشکی، اصفهان، اعدام)
2- محمد قربانی (دانشجوی دندانپزشکی ، تهران )
3- نصرالله دهقان (دانشجوی دندانپزشکی)
4- فرهاد کیوانفر (دانشجوی دندانپزشکی، تهران)

*****
پی نوشت و منابع:

پی نوشت :پزشکان و سیاست

پزشکان به ندرت به دنبال سیاست رفته اند. دلائل این عدم تمایل به ویژگی های شغلی، توانمندی مالی و رفاهی، احساس رضایت از انجام کار مثبت برای مردم، اعتبارو وجهه اجتماعی، و خصوصیات اجتماعی و روانیِ افرادی که به دنبال دستیابی به این شغل هستند، بر می گردد. سیاست و طبابت جنس و جنم نزدیک بهم نیستند. با این حال در جهان و جامعه خودمان پزشکانی بوده اند که در راه سیاست گام نهاده اند.

هنگامی که دانشجوی پزشکی بودم به زندگینامه نویسی ( بیوگرافی) پزشکانی که با سیاست و فرهنگ سرو کار داشتند، پرداختم. برای من جذاب وجالب بودند انسان هائی که شغل آب و نان دارپزشکی را ول کرده و به دنبال کار پُر درد سرِ سیاست و فرهنگ رفته بودند. سالوادورآلنده، ارنستو چه گوارا، جرج حبش، اگوستینونتو، منوچهر اقبال، جمشید اعلم، جهانشاه صالح، یحیی عدل، محمد قریب، هوشنگ اعظمی، هوشنگ تیزابی، و در حوزه فرهنگی فردریش شیلر، آنتوان چخوف، میخائیل بولگالف، سامرست موام، یوسف ادریس، محمد حسین شهریار، غلامحسین ساعدی، تقی مدرسی، بهرام صادقی، اصغر الهی، علی اکبر نقی پور در لیست کار من بودند، که هنوز هستند!

منابع:
1-آرشیو روزنامه کیهان، سال 58-57 / و ویکیپیدیای فارسی
2- ماه منیر گلستانه، پروازها و یادگارها، بیاد شهیدان بهائی ایران، 1357 تا 1371، ناشر: مؤلف / و رجوع کنید به مجله های عندلیب و پیام بهائی.
3- شهیدان ما، سازمان راه کارگر،آبانماه 1367/ و تارنماهای سازمان راه گارگر و تارنماهای احزاب و سازمان های سیاسی دیگر.
4- مجموعه اسامی و مشخصات 12028 تن از” شهدای انقلاب نوین” ، انتشاران سازمان مجاهدین خلق، تاریخ انتشار 15 شهریورماه 1364
5- مقدمه ای بر کشتار دگراندیشان در ایران، انتشارات فروغ ( کلن –آلمان)، چاپ دوم، سال 2013
6- لیست اسامی جان سپردگان دهه شصت، ایران تریبونال
7- لیست اسامی قربانیان قتل های زنجیره ای در تارنماهای مختلف / و کتاب مقدمه ای بر کشتار دگراندیشان در ایران
8-علی انصاری، قتل ها، حلقه های یک زنجیر، روزنامه نشاط ، شماره پنجم، 18 اسفند ماه 1377/ تهران

 

Published from gooya news {http://news.gooya.com}
Copyright © 2009 news.gooya.com
All rights reserved for the original source
پزشکان دگراندیش که در حکومت اس…

صدائی از درون، از “بیانی…

بازدیدها: 0

بر شیرازۀ تاریخ میهنمان برگ‌های زرین و درخشانی از مقاومت و مبارزۀ آزاد اندیشان و آزادیخواهان علیه ستم و بیداد ثبت است. فکر واقدام انتشار” بیانیه ۱۴ نفر”، دراوج ستم و بیداد حکومت اسلامی یکی از این برگ‌ها‌ی زرین و درخشان است.

خردادماه سال ۱۳۹۸ چهارده نفر از کنشگران سیاسی، مدنی و صنفی در داخل کشور بیانیه ” ۱۴ نفر” را منتشر کردند، حرکتی که سپهرسیاسی جامعه ایرانی در خارج و داخل کشوررا تحت تاثیر قرارداده است. پس از دهه خونین شصت، انتشاراین بیانیه سیاسی را یکی از حرکت‌های سیاسی‌ای می‌توان دانست که با حضور و فعالیت علنی سیاسی، مدنی و صنفی تهیه کنندگان و امضاء کنندگان آن، خواست و مبارزه برای دگرگونی‌های سیاسی و اجتماعی بنیادین درجامعه شجاعانه مطرح و روح و روحیه‌ای تازه به جسم و جانِ چنین خواست و مبارزه‌ای بخشید.

۱۴ نفرامضاء کنندگان این بیانیه، که اکثر آنان ازمعلمان مبارزشهر مشهد (حلقه معلمان مشهد) و فعالان جنبش صنفی معلمان هستند، فراز و نشیب‌های فراوانی را تجربه کرده بودند. سربازان و جانبازان میدان جنگ، مبارزان عرصه‌های مختلف صنفی و مدنی، تحمل کنندگان رنج محرومیت‌های مختلف فردی و خانوادگی و اجتماعی، و قربانیان زندان و شکنجه پای به اصلی ترین و حیاتی ترین میدان مبارزه گذاشتند. این ۱۴ تن در تکمیل بیانیه نخست خود اعلام کردند:
” ما چهارده تن، بی هیچ واهمه و پروایی، جمهوری اسلامی را نظامی برآمده از قوانین استبدادی می‌دانیم و با نشانه رفتن دقیق
مبانی و مظهر مفاسد این نظام که همانا “قانون اساسی” و جایگاه ولی فقیه و” رهبری “ست، خواستار مطالبات بر حق خود و بخش وسیعی از مردم خویشیم.
به بیانی واضح تر، ما با کلیت این حکومت و حاکمیت و همه نهادها و قوای آن مخالفیم و معتقدیم هیچ راهی برای بازسازی و
نوسازی این رژیم وجود ندارد.
. ما چهارده تن، در پی “گذار کامل” و مسالمت آمیز از این رژیم “ایران ویران کن”، و در پی برپایی انتخاباتی آزاد هستیم
ما نیز در آرزوی برخورداری حکومتی دموکراتیک و سکولار بوده که اعلامیه جهانی حقوق بشرسر لوحه مجلس آینده‌اش
برای تدوین و تبیین مدرنترین قانون اساسی عصر حاضر باشد.
پس، آنچه که ما چهارده تن با انتشار نخستین بیانیه‌ی خویش در پی آن بوده و هستیم، یک مطالبه فراجناحی برای عبور
…”. کامل از نظام جمهوری اسلامی بوده و متعلق به همه آزادیخواهان راستین با هر گرایش سیاسی و عقیدتی است
انتشاراین بیانیه حمایت‌های گسترده‌ای در داخل و خارج از کشوررا سبب شد. انتشار بیانه‌های ۱۴ نفردوم، ۱۴ نفراز معلمان، ۱۴ بانوی مبارز و…ادامه یافت، و می‌رفت تا ۱۴ نفر از دانشجویان دانشگاه‌های کشور و ۱۴ نفرهای دیگر شکل بگیرند که یورش وحشیانه رژیم امان نداد.
درخارج از کشور ” کمیته حمایت از بیانیه ۱۴ نفر” شکل گرفت و بیش از ۱۰۰۰ شخصیت سیاسی، فرهنگی و کنشگران سیاسی و فرهنگی از این بیانیه حمایت کردند. ۱۴ نویسنده و شاعر، ۱۴ آهنگساز، ده‌ها خواننده و آهنگساز و ترانه سرا، ۱۴ خلبان سابق ارتش و گروه‌های مختلف اجتماعی، و برخی از احزاب، سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی و اجتماعی حمایت خود را از بیانیه ۱۴ نفر اعلام کردند.
شایعه پراکنی، اتهام زنی و تخریب امضاء کنندگان بیانیه، ایجاد رعب و وحشت، تهدید و ضرب و شتم، فشار بر خانواده‌ها، بازداشت و زندانی کردن اکثرافراد این مجموعه و گروه‌های ۱۴ نفر دیگر، به ویژه بانوان کنشگر سیاسی و مدنی، شروع شد و بتدریج شدت یافت. اما مبارزه دستگیر شدگان از درون زندان و حامیان آنان در داخل و خارج از کشورادامه یافته است.
و بدین ترتیب بیانه ۱۴ نفر مُهر خود را بر جنبش آزاداندیشانه، آزادیخواهانه و عدالت جویانه در میهنمان کوبید.
شفافیت و صراحت دربیان مواضع سیاسی وطرح خواست‌ها و هدف‌ها در اقدامی فراحزبی و سازمانی، همراه با اقدام در بستری ملی به عنوان عناصری از یک جنبش ملی، و فاصله گیری از فرقه گرائی وفرقه گرایانِ سیاسی و ایدئولوژیک از دستاوردهای این اقدام جسورانه و مبتنی بر شجاعتی مدنی و عقلانی ست.
این حرکت نشان داد ظرفیت و موقعیت شکل گیری جمع هائی دارای بلوغ سیاسی، مدنی و صنفی در آمیخته در میهنمان رو به افزایش است. با بیان این واقعیت که جنبش دموکراسی خواهی در میهنمان به ارتقائی کیفی وامیدوار کننده برای تغییرات بنیادین در جامعه دست یافته است، جنبشی که می‌داند چه نمی‌خواهد اما می‌داند چه می‌خواهد، و راه‌های نفی و اثبات خواست‌های‌اش را می‌شناسد.
این جمعِ ۱۴ نفره نشان داد علیرغم وجود سرکوب وحشیانه، محدودیت‌ها و بگیر و ببندها، ظرفیت و توان شکل گیری یک نیروی بدیل و جایگزین دربرابر حکومت اسلامی در داخل ایران وجود دارد. این جمع کوچک با اقدام‌شان در تشدید ریزش ترس و هراس از حکومت سرکوبگرو قَدَر قدرتی رژیم ایفای‌ی ارزنده کرده‌اند.
این اقدام دلیرانه درایجاد تحرک درمیان اپوزیسیون آزادیخواه و آزاداندیش در خارج و داخل کشور نیز نقش بسزایی داشته است.
در آسیب شناسی جنبش بیانیه ۱۴ نفر به فقدان هماهنگی درونی این جمع می‌توان اشاره کرد، این جمع اگر چه یک جمع پلورالیستی و دمکراتیک در عرصه نظر و سیاست بوده است اما به دلایل شرایط جامعه، فقدان امکانات ضرور برای فعالیت، پراکندگی افراد این جمع و ضعف مناسبات و فرهنگ دموکراتیک دچار مشکلات فراوانی شد. این ناهماهگی به ویژه درعرصه رعایت مسائل امنیتی و نیز نظم و مدیریت لازم در رابطه با سازمان یابی، تبلیغ و ترویج مواضع نظری و سیاسی چشمگیر بوده است.

شورای ملی تصمیم
نوشتند، گفتند و فریاد شدند که مبارزه ما ادامه خواهد یافت، و بر عهد خود وفادار مانده‌اند. “۱۴ نفر”هایی که از همان آغاز اعلام موجودیت‌شان مورد یورش رژیم اسلامی و عناصر تخریب گر و تحریف کنند ۀ در داخل و خارج کشور قرار گرفته‌اند، اما ورای آوازه گری سرکوبگران و هوچیگری‌های فرصت طلبان پیام خود را به رهروان راه‌شان و بخشی از هموطنان‌شان رسانده بودند که: ” دستگیری، زندان، شکنجه و اعدام ادامه راهی ست که ما برگزیدیم و مبارزه حتی از زندان تا دستیابی به آزادی ادامه خواهد یافت. ”
و بدین گونه فعالیت تدوین کنندگان بیانیه‌های ۱۴ نفر، زنان و مردان، از خرداد سال ۱۳۹۸ تا به امروز در بیرون از زندان‌ها و از درون زندان‌ها ادامه یافته است.
مردادماه سال ۱۴۰۰ تعدادی ازاعضای این بیانیۀ داهیانه، زنان ومردان، همراه با مبارزانی از نحله‌های سیاسی مختلف از داخل و خارج کشور، ایدۀ شکل دهی ِ شورائی مرکب از مخالفان رژیم اسلامی در داخل و خارج از کشور را مطرح کردند. این جمع با اتکا به تجربه و دانش غنی سیاسی و مبارزاتی، و نیز درک ضرورت چنین اقدامی، با توجه به وضعیت حکومت اسلامی و شرایط جامعه با باورمندی به اثر بخشیِ تنوع و تفاوت فکری و سیاسی، برای تشکیل شورایی از مخالفان دموکراسی خواهِ رژیم جمهوری اسلامی به رایزنی پرداختند تا چنین شورایی در راستای شکل گیری نیروی سیاسی واجتماعی‌ی برانداز حکومت اسلامی، شکل بگیرد. این جمع پس از تلاش‌های عملیِ مستمر در شهریور ماه سال ۱۴۰۰ برسرنقاط اشتراک سیاسی و نیز ساختار شورای مخالفان رژیم به توافق رسیدند. در همین ماه نخستین ” مرامنامه” شورای ملی تصمیم، که پایه گذاران این شورا تهیه وتدوین کرده بودند با هدف رایزنی و همفکری بیشتر در اختیار سایر آزادیخواهان و عدالت جویان در داخل و خارج کشور قرارداده شد. و بدین گونه کلید شکل گیری “شورای ملی تصمیم” زده شد. شورائی که پس از ۱۱ ماه تلاش و فعالیت بی وقفه، متین و به دور ازهیاهو و آوازه گری در ۱۳ تیر ماه سال ۱۴۰۱ با انتشار بیانیه‌ای اعلام موجودیت کرد، شورائی با ویژگی هایی تامل برانگیز در سپهر سیاسی میهنمان، شورائی که ” تصمیم” دارد ” با تجمع همه‌ی احزاب، سازمان‌ها، گروه‌ها و شخصیت‌های دمکراسی‌خواهِ داخل و خارج کشوربرای ایجاد” پارلمانی” از مخالفان رژیم جمهوری اسلامی تلاش کند. ”
شورای ملی تصمیم را می‌توان ادامه راهی که تدوین کنندگان بیانیه‌های ۱۴ نفرآغاز کردند، و تدوام مبارزه و خواست بسیارانی از مبارزان داخل کشور از نحله‌های سیاسی و سازمانی مختلف دانست، شورایی که ریشه در دیار دارد ۶۷ عضوش از آزاداندیشان و آزادیخواهانی هستند که در داخل ایران مبارزه می‌کنند. از این ۶۷ نفر تعدادی از زنان و مردان عضو شورا در زندان‌ها حکومت اسلامی زندانی‌اند و یا به قید وثیقه آزاد شده‌اند. تا این زمان نیز حدود ۱۰۰ کنشگرسیاسی مخالف رژیم اسلامی نیز به افتخار عضویت در این شورا نائل آمده‌اند، و ده‌ها تن از شخصیت‌ها و کنشگران سیاسی و فرهنگی از داخل و خارج از کشور نیز ازشورا حمایت کرده‌اند. تشکیل شورائی با چنین تنوع و تکثر و رنگارنگی در تاریخ ۴۳ ساله حکومت اسلامی در میان اپوزیسیون واقعی این حکومت بی سابقه، و رخدادی غرورانگیز و امید بخش است.
اگر ایران مان را آزاد، آباد، مرفه و مدرن می‌خواهید درپیوستن به این شورا، و یا حمایت، همکاری و تقویت شورائی با ویژگی‌های ساختاریِ برشمرده شده، شورائی متکی به بنیاد‌های ارزشی و خواست‌های دمکراتیک، درنگ نکنید. شورای ملی تصمیم صدائی از درون است، این شورا درخت تناوری ست که ریشه در ایران، در زندان‌های حکومت اسلامی و کف خیابان‌های میهنمان دارد، تناوری که شاخ و برگ و بَرش در ایران و در خارج کشور تدارک سایه ساری آرامبخش می‌بینند تا آزادیخواهان و عدالت جویان در فردای سرنگونی حکومت اسلامی درآن شادمانه برای ساختن ایرانی آزاد و آباد نفس تازه کنند.
*******
بیانیۀ اعلام موجودیت ” شورای ملی تصمیم”:
بیانیه اعلام موجودیت شورای ملی تصمیم – شورای ملی تصمیم (shora.org)
سایت ” شورای ملی تصمیم”
www.shora.org
تماس با شورا
shoramti@gmail.com

پزشکان دگراندیش که در حکومت اس…

در باره “پارلمان مخالفان…

بازدیدها: 1

پارلمان (مجلس، مجلس شورا، مجلس شورای ملی) در معنای تجمعی از برگزیدگان (منتخبان مردم) و “بزرگان” که برای چگونگی ادارۀ جامعه و اصول و امورکشورداری بحث و مشورت می‌کنند و قوانینی را برای پیشبرد امور مردم و مملکت به تصویب می‌رسانند، تاریخی دیرینه دارد. در دوره هخامنشیان پادشاهان با جمعی از بزرگان مشورت می‌کردند اما شکل گیری ” مجلس” در میهن ما به دوران اشکانیان بر می‌گردد که به آن نام ” مِهستان” داده بودند. ” در دوره اشکانیان” مِهستان” در تصمیم گیری‌های جمعی جایگاه ویژه و پُراهمیتی یافت، در این دوره با تکیه به تجربه‌های یونان و دوره هخامنشیان دو مجلس شکل گرفت، مجلس خویشاوندان و مجلس روحانیان و گردهم آیی این دو مجلس را مجلس مغستان یا مهستان (مهتران و بزرگتران) نام نهاده بودند. ”

” مجلس مهستان بزرگترین برگ برنده سلسله پادشاهی اشکانی بود. قدرتی که مجلس مهستان در اداره کشور و تصحیح تصمیمات پادشاه و حتی برکناری پادشاه داشت باعث شد که از اشک اول تا اشک بیست و هشتم قرن‌ها مقتدرانه بر ایران حکومت کنند. ”
” مجلس مشورت تشکیل می‌یافته از شاهزادگان اشکانی که به حد رشد رسیده بودند یا از رؤسای هفت خانواده که از نجبای درجه اول بودند. گاهی این دو مجلس با هم ترکیب می‌یافت و روحانیون درجه اول نیز به آن منضم می‌شدند. در این صورت این مجلس را مغستان می‌نامیدند. مجلس شاهزادگان و نجبا را مورخین رومی (سنا) نامیده‌اند. اختیارات این مجلس خیلی زیاد بود در صورتیکه مجلس مغستان چندان نفوذی نداشت” (۱)

” انجمن دیگری هم در کار بوده که آنرا مجمع دانایان و مغان می‌توان نامید. سلاطین اشکانی رأی آنان را در امور محل اعتنا قرار می‌دادند … لکن چنین می‌نماید که نفوذ انجمن مغان چندان قوتی نداشته و هرگز شنیده نشده است که مجمع دانایان و مغان در سرنوشت سلطنت اشکانی تأثیری کرده باشند. قدرت آن فقط مشورتی بوده است برخلاف مجلس سنا که در کشور قوه حقیقی محسوب می‌شد. (۲)
با حمله اعراب به ایران بساط مجلس در حکومت‌های ایران برای بیش از ۱۲ قرن برچیده شد.
” در اواخرِ سالِ ۱۷۳۵ میلادی، نادرشاه احساس کرد که از طریقِ سلسله‌ پیروزی‌هایش به اعتبارِ کافی دست یافته و موقعیتِ نظامیِ لازم را به‌اندازهٔ کافی تأمین کرده‌است که خود تاج و تخت را به‌دست گیرد. او در ژانویهٔ ۱۷۳۶‌م فرماندهانِ ارتش، حاکمان، اشراف، علما و رهبرانِ عشایری را از سراسرِ قلمرو صفویه در محوطهٔ وسیعی از دشت مُعان گردآورد و از مجمع خواست که او یا یکی از صفویان را برای ادارهٔ کشور انتخاب کند. مجمع، نادر را به پادشاهیِ ایران برگزید. نادرشاه رسماً در ۲۴ شوال ۱۱۴۸ ه‍. ق/۸ مارس ۱۷۳۶ بر تخت سلطنت نشست. ” (۳)
به زمانه قاجار، ناصرالدین شاه در چند مورد مجوز تشکیل مجالسی را صادر کرد. از جمله مجلس ۲۵ نفره “مصلحت‌خانه” یا “مجلس مشورت” و “مجلس وکلای تجار”. “هرچند این مجلس مشورتی همان گونه که از نامش پیدا بود بیشتر جنبه تشریفاتی داشت، اما به هر حال پس از چندین قرن می‌توان آن را بارقه‌ای از تلاش برای اصلاح ساختار سیاسی ایران دانست. ”
” ریشه مجلس در ایران به انقلاب مشروطه باز مى گردد. رهبران ائتلاف ضد شاه در انقلاب مشروطه یکی از نقاط اشتراکشان این بود که نهادى بوجود آید تا دربار و شاه را محدود نموده و قدرت آنان را کنترل نماید. این تقاضا بعدا به تاسیس مجلس شوراى ملى انجامید. ” (۴)
نخستین مجلس ملی کشور پس از انقلاب مشروطه تشکیل شد، فرمان تشکیل این مجلس در روز ۱۴ مرداد سال ۱۲۸۵ توسط مظفرالدین شاه به امضا رسید. (۵).
در تداوم همین روند وجود و فعالیت مجلس ادامه یافت. مجلس شورای ملی و مجلس سنا در دوره پهلویان – البته با کیفیتی متفاوت- به نوعی ادامه همین مسیر بود. (۶)
بعد از انقلاب اسلامى مجلس شرعی شد، و رهبران انقلاب قرار گذاشتند قوانین مصوب این مجلس می‌باید با شرع مقدس همخوان باشند. مجلس شورای ملی که در فرمان مشروطیت نیز یک بار مجلس شورای اسلامی خوانده شده بود از ۱۲۸۵ تا ۱۳۶۸ حدود ۸۳ سال به حیات خود ادامه داد. در جریان بازنگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۸ مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی تغییر نام یافت.
“… الآن هم مجلس باید قدم هاى بلندترى بردارد و لوایحى که عرضه مى شود یا خودش قوانین مى خواهد بگذارند هر چه بیشتر سرعت بدهند و اسلامى بودنش صد در صد باشد. اگر یک قانون، یک پیشنهاد، یک لایحه درش یک نکته غیر اسلامى باشد، این
در نظر اسلام و خداى تبارک و تعالى مردود است». (۷)
در میان مجالسی که در میهنمان بر پا شد، مجلس شورای اسلامی در تاریخ پارلمانتاریسم، تجربه‌ی فاجعه آمیز، شرم آور و ننگینی بوده است. جدا از شیوه و روش انتخاب نمایندگان این مجلس و قوانینی که وضع کرده است – که موضوع این مقاله کوتاه نیست- گفتار و رفتار نمایندگان این مجلس هم اعجاب انگیز بوده است.
عربده کشی‌های “لتوت و لشوش الدوله ها” مجلس و گفتار و رفتار افراد این مجلس بازتاب تفکر و روشی ست که پس از حمله اعراب به ایران برای قرن‌ها فاتحه‌ی چیزی به نام مجلس را خواند، تفکر و روشی که به کلام و رفتار نعره کشان و قداره بندان مجلس اسلامی بدل شده است.
نعره ی” اعدام باید گردد ” نمایندگان مجلسی که خواستار اعدام ” رییس سابق ” همین قوه ” نحست وزیر ۸ سال دفاع مقدس” و رییس جهمور سابق مملکت که هنوز هم خود را رهروان راه ” امام راحل” می‌دانند، شده‌اند…. عربده کشان می‌خواستند این افراد را هرچه زودتر به عنوان مفسد فی الارض محاکمه شوند… گفتنی است در هنگام قرائت بیانیه، نمایندگان شعارهای ” “مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی” «موسوی و کروبی اعدام باید گردند» و «هاشمی، هاشمی؛ بصیرت، بصیرت» سر دادند….. نمایندگان همچنین با نصب پلاکاردی در جایگاه هیئت رئیسه مجلس، خواستار محاکمه موسوی و کروبی به جرم اقدام علیه امنیت ملی شدند.
اهالی خانه ملت اطلاعیه دادند که: «ما نمایندگان مجلس خواستار محاکمه و اشد مجازات موسوی و کروبی به جرم افساد فی الارض و اقدام علیه امنیت ملی هستیم…..» (۸).
مجلس شورای اسلامی اوج دژنره شدن (تباهی و فرو کاسته شدن) پدیده‌ای به نام مجلس در میهن مان را نشان می‌دهد.

پارلمان مخالفان رژیم جمهوری اسلامی

پارلمان به عنوان قلب تپندۀ دموکراسی وظیفه‌اش قانونگذاری ست. اساس مشروعت پارلمان یا مجلس نمایندگان بر انتخاب و نمایندگی از سوی مردم است. وجود پارلمان اما در بسیاری از جوامع به معنای وجود دموکراسی نیست، و”هر گردی گردو نیست”، حکومت‌های توتالیتر هم چیزی شبیه پارلمان داشته و دارند، “پارلمانی” بر اساس انتصاب یا گزینشی غیر دموکراتیک، که حیات درونی و قوانین مورد تصویب و خروجی‌اش غیر دموکراتیک و غیر انسانی بوده‌اند، شبیه “مجلس شورای اسلامی” در جمهوری اسلامی.
در جوامع دموکراتیک پارلمان از موافقان و مخالفان حکومت و دولت شکل می‌گیرند، ویژگی‌ای که در حکومت‌های استبدادی و توتالیترامکان پذیر نیست، چرا که در این نو نظام‌های سیاسی – ایدئولوژیک مخالفت تحمل نمی‌شود و گاه به وحشیانه ترین شکل، تا حد کشتارجمعیِ مخالفان سرکوب می‌شود.
تجربه جمهوری اسلامی نشان داده است که ” پارلمان” و یا مجلس می‌تواند فقط تجمع ” خودی ها” و تجلی واپسگرایی و ارتجاع باشد، بنابراین مخالفان این نظام نه فقط در پارلمان که حتی در وطن‌شان جای ندارند، جای مخالفان و دگر اندیشان زندان، گورستان‌های بی مرز و یا در تبعید بوده است.
از همان سال‌های آغازین تبعید و مهاجرت گسترده ایرانیان به خارج از کشور، به ویژه از سال ۱۳۶۰ به بعد طرح تشکیل شورا‌ها و تجمع هایی شبیه پارلمان مخالفان حکومت اسلامی در خارج از کشورمطرح شد. در این معنا که مخالفان رژیم از نحله‌های سیاسی و اجتماعی مختلف بر مبنای اشتراکات سیاسی و گفتاری و رفتاری، به شکل شورائی یا “پارلمانی” گرد هم آیند و علیه حکومت اسلامی مبارزه کنند. این شکل از فعالیت سیاسی گامی برای خروج از پراکندگی و جدایی گروه‌ها و همکاری آن‌ها، تقویت فرهنگ دموکراتیک میان مخالفان و تدوین برنامه و نقشه راه برای سرنگونی حکومت اسلامی و جایگزینی حکومتی سکولار و دموکرات قلمداد می‌شد.
شورای ملی مقاومت، که سازمان مجاهدین خلق ایران نیروی عمده و اصلی آن بوده است، با چنین نگاه و ایده‌ای شکل گرفت و بزرگترین تجمع مخالفان رژیم اسلامی، با تنوع و تکثری چشمگیرشد، اما به دلایل گوناگون از جمله بی تجربگی در اینگونه فعالیت‌ها، فقدان فرهنگ کار جمعی و دموکراتیک، خود محوری و خودخواهی و فرقه گرائی پیشرفت این شورا کُند شد.
گفته شده است شاپوربختیار، داریوش همایون و رضا پهلوی نیز به ضرورت شکل گیری یک شورا یا ساختارهائی شبیه به پارلمان مخالفان حکومت اسلامی پی برده و تلاش هایی در این راستا کردند.
در حد اطلاع من، نخستین بار طرح و پیشنهاد ” پارلمان در تبعید ” توسط نشریه هفتگی ” دیدار” – به مدیریت و سردبیری کیومرث نویدی، که در فرانکفرت منتشر می‌شد مطرح شد (سال‌های ۷۸-۱۳۷۷). نشریه دیدار در بارۀ طرح پارلمان ایرانیان” در تبعید” با بسیاری از کنشگران سیاسی مصاحبه می‌کرد و این طرح را هم به نظر خواهی (نظر پرسی) گذاشت. (نشریه دیدار، شماره ۱، سال اول)
در آن هنگام از” پارلمان ایرانیان در تبعید” به عنوان یک نهاد فراگروهی و فراسازمانی نام برده شد که بخشی از مردم ایران که تن به تبعید و مهاجرت اجباری سپردند بتوانند از بین خود نمایندگانی انتخاب کرده و راهی این پارلمان کنند، پارلمانی که ” رسمیت “‌اش را میزان استقبال تبعیدیان و مهاجران ازآن نشان خواهد داد. در بحث‌های گوناگون در “نشریه دیدار” بسیاری از صاحب نظران در باره جنبه‌های حقوقی، سیاسی، بین المللی و مضمونی چنین پارلمانی به بحث و تبادل نظر پرداختند. متاسفانه این طرح در همان مرحله بحث و تبادل نظر، ونظر خواهی متوقف شد.
امروز نیز بعد از گذشت سال‌ها از ارائه طرح‌های گوناگون بسیاری از شخصیت‌ها و چهره‌ها و نیروها و کنشگران اپوزیسیون در گفتار و کردار در یافته‌اند نیازمند گفت گو، نزدیکی و همیاری بایکدیگر هستند. به همین دلیل بحث تجمع هائی شورائی و پارلمانی مطرح ترشده است. ” شورای ملی تصمیم”به عنوان شورائی نو بنیاد، که اعضایش مخالفان حکومت اسلامی در داخل و خارج کشورهستند، به دنبال کمک به محقق کردن چنین ایده‌ای است. (۹) “. ” روشن است که اعضای پارلمان محصول انتخاباتی مردمی هستند اما بدلیل شرایط سرکوب در ایران، شخصیت‌ها و نیروهای اپوزیسیون می‌توانند پارلمان سیاسی مخالفان رژیم اسلامی را، نمادین و سَمبلیک، برپا کنند. طرح پارلمان موقت مخالفان حکومت اسلامی امکانی برای پاسخگویی به این نیاز و در نتیجه اجتماع نیروها و شخصیت‌های دمکراسی خواه است، پارلمانی که ایجاد زمینه و امکانات گفتگوی عادلانه، منصفانه، روادارانه را میان گروه‌ها و شخصیت‌های اپوزیسیون در خارج وداخل کشور مهیا کند. بدیهی ست ساختار چنین پارلمانی همانند یک پارلمان قانونی که نمایندگانش نتیجۀ انتخابات مردمی باشد، نیست. این پارلمان در جایگاه قانونگذاری نیست و نمی‌تواند قانونگذاری کند و یا یک تصمیم قانونی را اجرایی نماید و تنها نمودار یک پارلمان سیاسی ست. ”
“پارلمان مخالفان رژیم جمهوری اسلامی که می‌تواند در برگیرنده مخالفان رژیم در خارج و داخل کشور باشد دستاورد یک تلاش همگانی ست. هیچ شخصیت و گروه سیاسی به تنهایی نمی‌تواند به چنین پارلمانی بدل شود، بهمین خاطر” شورای ملی تصمیم” وظیفه خود را ایجاد زمینه‌های مناسب برای گفتگو و جلب حمایت شخصیت‌ها، نیروها و شرکت آنها برای ایجاد یک ساختار همگانی و دمکراتیک دانسته است. ”
” در ایران نیروهای سیاسی چه در داخل و چه در خارج از کشور دمکراسی را پذیرفته‌اند اما تا تحقق عملی آن فاصله دارند. براستی چگونه میتوان از نیروهایی که تاکنون امکانی برای عمل به دمکراسی نداشته‌اند، انتظار برپایی دمکراسی را داشت؟ چه تضمینی وجود دارد که در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی، نیروهایی که در حرف هواخواه دمکراسی هستند، در عمل نیز توان پیاده کردن آنرا داشته باشند؟ از همین رو، باید فضایی را مهیا کرد تا پیش از سرنگونی رژیم اسلامی، امکان گفت وگوی دموکراتیک و رواداری میان نیروهای سیاسی ایجاد شود. پارلمان مخالفان محل تمرین دمکراسی پیش از دمکراسی ست، یعنی پیش از استقرار دمکراسی سیاسی، و پیش از تغییر قدرت در ایران است. محلی که رقابت سیاسی سالم در پناه اندیشه انتقادی و رواداری میتواند محقق گردد. ” (۱۰)
چنین پارلمانی در راه است.
****
برخی منابع:
۱- پیرنیا، حسن (۱۳۰۶). ایران باستان. جلد ۱. تهران
۲- کریستن‌سن، آرتور (۱۳۸۸). ایران در زمان ساسانیان. ترجمه رشید یاسمی. تهران / گزنفون (۱۳۸۹). زندگی کوروش (تربیت کوروش). ترجمه ابوالحسن تهامی. تهران
۳- ویکیپیدیا – دشت مُغان، نادرشاه /
نوسازی سیاسی در عصر مشروطه ۴- حسن قاضی مرادی،
۵- ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، کویر، تهران، ۱۳۷۱، صص ۱۷۷- ۱۷۲.
۶- مجالس عصر پهلوی – پرتال جامع علوم انسانی
مجالس عصر پهلوی (ensani.ir)
۷- انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن (مجموعه مقالات ۲)، ص ۳۹، تدوین: سمینار انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن /
از بیانات خمینى، مورخ ۱۲/۳/۱۳۶۱، ص ۲۲
۸- مسعود نقره کار، تباهی ِ تاریخی: از مجلس مهستان به مجلس اراذل و اوباش- سایت گویا
کیهان تهران، چهارشنبه ۲۷ بهمن. ۱۳۸۹
۹و ۱۰- نگاه کنید به بیانیه اعلام موجودیت ” شورای ملی تصمیم” و سایر اسناد و مواضع این شورا.

www.shora.org

******
تشکیل شورا یا ” پارلمان” با نگاه‌ها و برداشت‌های متفاوت و مختلف، در برنامه سیاسی برخی از شخصیت‌ها و گروه‌های سیاسی دیگری نیز مطرح شده است:
۱- شورای مدیریت گذار
“…… شکل گیری پارلمان انتقالی
از آنجا که دست یابی به دموکراسی پارلمانی و پرهیز از خلاء قدرت در مقطع گذار از جمهوری اسلامی، نیازمند ساماندهی مرحله انتقالی و برخورداری از سطح معینی از فرهنگ و تجربه همزیستی و همکاری بین همه احزاب و گرایش‌های سیاسی خواهان استقرار دموکراسی است، در کنگره ملی به تدریج فراکسیون‌های مختلف این گرایش‌ها شکل خواهند گرفت و می‌تواند به عنوان تجربه‌ای از یک پارلمان انتقالی به این نیاز پاسخ دهد. این پارلمان همچنین می‌تواند جایگاه و تضمین کننده حق حیات سیاسی آن بخش از نیروهای درون حکومت باشد که به جنبش دموکراتیک مردم برای عبور از نظام حاکم می‌پیوندند. تجربه و توان و ظرفیت‌های پارلمان انتقالی در عین حال پاسخی خواهد بود به تبلیغات و هراس افکنی‌های مخربی که می‌کوشد خلع ید جمهوری اسلامی از قدرت را معادل هرج و مرج و خلاء قدرت و جنگ داخلی جلوه دهد. این پارلمان در ادامه فعالیت خود در جهت هموار ساختن مسیر شکل گیری دولت انتقالی و مجلس موسسان عمل خواهد کرد. ”

آشنایی با شورای مدیریت گذار – Iran Transition Council | شورای مدیریت گذار (iran-tc.com)

۲- «پارلمان موقت در تبعید آذربایجان جنوبی”

«پارلمان موقت در تبعید آزربایجان جنوبی» و مواضع پان ترکیست ها و پان ایرانیست ها! | تریبون زمانه (tribunezamaneh.com)

۳- منشور ۸۱ (با تلاش دکترحسین باقرزاده)، اتحاد جمهوری خواهان ایران، شورای ملی ایران (۲۰۱۳) نمونه تلاش هائی بود در راستای کارو فکر جمعی، شورائی و تا حدودی ” پارلمانی”، که متاسفانه درعمل و ادامه کار، موفقیتی نداشتند. کنفرانس‌ها، سمینارها، کنگره‌ها و تجمع هائی نیز باخواست و امید به شکل گیری تجمع هائی شورائی در خارج کشور شکل گرفت اما نشست هایی در حد طرح خواست‌ها و بحث و رایزنی نظرات متنوع و مختلف باقی ماندند.
*****
منطقه خاورمیانه و کشورهای دیگر جهان نیز پارلمان مخالفان رژیم‌های حاکم بر ان کشورها، یا پارلمان در تبعید را تجربه کرده‌اند:
۱- مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، نوعی مجلس (پارلمان) در تبعید بود. ” حدود دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در میانه جنگ ایران و عراق، جمعی از علمای عراقی اقدام به تاسیس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق کردند؛ مجلسی که مخالف صدام و حزب بعث عراق و مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران بود… ۱۷ نوامبر ۱۹۸۲ ‌ (آبان ۶۱) آیت الله محمدباقر حکیم تشکیل مجلس اعلاء را از تهران اعلام کرد. این تشکل خود را نماینده تمام مردم مسلمان عراق، سنّی و شیعه اعلام کرد. در این مجلس اعضای کُرد، ترکمن، و نیز اعضای شیعه و سنی حضور داشتند، اما اکثریت اعضای آن شیعیان عرب بودند… مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، مجلس در تبعیدی بود که در دوران صدام در کشورهای ایران، سوریه و لبنان اقدام به برگزاری نشست‌ها و جلسات خود کرد…

گزارش تاریخ|مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق؛ مجلس در تبعید برای مبارزه- اخبار گزارش و تح – اخبار سیاسی تسنیم | Tasnim (tasnimnews.com)

پزشکان دگراندیش که در حکومت اس…

بهائیان قربانیان دگراندیش ستیز…

بازدیدها: 0

و با یاد دکتر منوچهر حکیم

تاریخ حدود سه هزار ساله‌ی ما (و به روایاتی بیش از هفت هزار ساله)، تاریخ عدم تحمل و کشتار دگراندیشان نیز بوده و هست. بخش اعظم همین شواهد و اسناد گواه‌اند که شیعیان اثنی عشری در زمره‌ی بی تحمل ترین‌ها و بیرحم ترین‌ها بوده و هستند. دودمان‌های صفویه و قاجاریه، و ” جمهوری اسلامی ” نمونه‌اند..
در میان دگراندیشان عقیدتی (مذهبی) ستمی که بر بابیان و بهاییان روا داشته شده است بیش از ستمی ست که بر دیگر اقلیت‌های مذهبی رفته است. برگ هایی از کارنامه‌ی شرم آور سلسله قاجاریه و حکومت اسلامی نشان از رفتار ضد انسانی این دو دودمان با رهبران و پیروان این اقلیت مذهبی دارند.
حتی در “عصر” ناصرالدین شاه، او و روحانیون دور و برش نابردبارانه ترین رفتاررا با ” باب “، پیشوای جنبش مذهبی و اجتماعی بابیان، و پیروان‌اش داشتند.

“…. سال ۱۲۶۶ ناصرالدین شاه و میرزا تقی خان امیر کبیر چنین اندیشیدند که تا باب زنده است پیروانش از پا نخواهند نشست…… سه تن از ملایان فتوی به کشتن ایشان نوشتند…. باب را با میرزا محمد علی (که پایداری شگفت از خود می‌نمود) به سربازخانه کوچک برده با ریسمانی آویزان کردند و یک فوج نصرانی را که برای این کار آماده گردانیده بودند، دستور اتش دادند… گلوله به ریسمانی که باب بسته به آن می‌بود خورده پاره گردانید، وباب رها شده از ترس جان خود را به یکی از اتاق‌های آن پیرامون انداخت. چون دود تفنگها فرو نشست مردم نگاه کردند و باب را ندیدند، ویکی از سرکردگان او را جسته ودرآن اتاق یافته بیرون کشید که بار دیگرآویزانش
کردند و بار دیگر بسربازان دستور آتش دادند….. ”
توهین و تحقیر و کشتار پیروان باب با سبعیتی ناباورانه در دوره‌ی قاجاریه ادامه یافت.
در حکومت اسلامی نهضت اسلامی عدم تحمل دگراندیشان سیاسی و عقیدتی، در نوع حکومتی‌اش، از همان آغاز حاکمیت این ” جمهوری” شروع و تا به امروز ادامه دارد. این نهضت در رابطه با پیروان باب، و بهاییت راه ” علما”‌ی قاجاریه پیشه کرد.
در این حاکیمت امام زمان‌های ریز و درشت و امام زمان زده‌های رنگارنگ بهترین فرصت برای کسب ثواب بیشتر از آزار و شکنجه و اعدام و قتل‌های وحشیانه‌ی نا باوران به ” مهدویت ” یافته‌اند.
تواب کردن اجباری و گرفتن اعلام انزجار علنی از پیروان ” فرقه ضاله بهاییت ” کمترین تاوان بابی و بهایی بود و هست. بیکاری، اختفا، زندان، شکنجه و مرگ مراحل بعدی ” اتهام” و ” جرم ” بابی و بهایی بودن است.
بهائیان، به عنوان بزرگ ترین اقلیت مذهبی در ایران که بیش ۳۰۰ هزار ایرانی را شامل می‌شدند، هنوز بزرگ ترین قربانیان عقیدتی حکومت اسلامی‌اند. اکثر بهائیانی که در ایران زنده مانده‌اند زیر سایه‌ی دشنه‌ی حکومت اسلامی زندگی می‌کنند، و یا به اجبار ترک دین خود کرده‌اند. «بهائیان هنوز ازدواج‌شان به رسمیت شناخته نمی‌شود، فرزندان آن‌ها از نظر شرع اسلام و حکومت اسلامی مشروع نیستند. جوانان‌شان حق ورود به دانشگاه ندارند و شهادت آن‌ها را محاکم قبول نمی‌کنند».
البته تکلیف شرعی و حکومتی را دادستان انقلاب اسلامی در همان آغاز قدرت گیری‌ی آخوند‌های معمم و غیر معمم روشن کرد:
“…… ما همین الان اعلام می‌کنیم که تمام فعالیت‌های جمعی و تشکیلاتی بهائیت در ایران ممنوع و تا حال هم ممنوع بوده و دولت جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی این‌ها را به رسمیت نشناخته. در این مورد باید بگویم چون بعضی از این‌ها که دستگیر شدند گفتند که فعالیت ما ممنوع اعلام نشده و ما فعالیت کردیم من از امروز اعلام می‌کنم که به خاطر این خرابکاری‌ها و خلافکاری هایی که در تشکیلات بهائیت انجام می‌شود این تشکیلات از نظر دادستانی انقلاب در جمهوری اسلامی محارب و توطئه گر شناخته می‌شود و فعالیت به نفع آن‌ها به هر طریقی باشد ممنوع است……. ”
و دادگاه‌ها و دادسراهای دیگر نیز در گرما گرم پیروزی انقلاب مسلمین ” فتاوی ” کشتار بهاییان را ” شرعی” و” قانونی ” کردند، برای نمونه این متن اطلاعیه دادسرای انقلاب اسلامی یزد در مورد اعدام تعدادی از بهاییان است:
«انقلاب اسلامی ایران به یاری الله تحت زعامت و رهبری حضرت امام خمینی و با کمک خون یک صد هزار شهید و ملت مستضعف به پیروزی رسید، اما تداوم آن وظیفه تمام مسلمانان جهان به ویژه ملت قهرمان و مبارز ایران است، بنابراین چنین ملت به پا خاسته دیگر حاضر نیست که در کشوری که مهد اسلام و حکومت قرآن است افرادی خودفروخته بر روی خون پاک شهیدان قدم بگذارند و به امریکا و اسرائیل غاصب خدمت و به اسلام و قرآن خیانت کنند و او بی تفاوت بنشیند لذا با شکایت روزافزون ملت و طوماری که متجاوز از هزاران امضاء به دادگاه انقلاب اسلامی استان یزد رسیده و طبق سوابق موجود و وظیفه شرعی و قانونی به پرونده ۷ نفر از این افرادی که مستقیماً علیه حکومت جمهوری اسلامی ایران جهت خدمت به بیگانه سمت جاسوسی داشته‌اند، با دلایل فراوان که نمونه بارز آن گزارشات اداره مرکز اسناد ملی انقلاب اسلامی ایران صراحتاً محفل بهاییان یزد را یک ارگان جاسوسی دانست و صدها دلیل دیگر که در پرونده موجود است، دادگاه انقلاب اسلامی استان یزد بررسی و رسیدگی نمود و حکم شرعی را که اعدام هفت نفر از متهمین است صادر و حکم صادره سحرگاه دوشنبه ۱۷ شهریور ماه به مرحله اجرا درآمد….. ”
و به این ترتیب، به گزارش سازمان عفو بین الملل درفاصله‌ی سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۲ (۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱) حداقل
۲۰۰ نفربهایی اعدام و صدها بهایی دیگر مورد تحقیر، تکفیر، ضرب و شتم قرار گرفته و درزندان‌ها شکنجه شدند.
یکی از نخستین قربانیان بهاییت در حکومت اسلامی پروفسور منوچهر حکیم، پزشک و استاد تشریح – اندام شناسی دانشگاه تهران بود که در ۲۲ دی ماه ۱۳۵۹ در مطب‌اش در تهران به قتل رسید. (در کتاب ” مقدمه‌ای برکشتار دگراندیشان در ایران ” با استناد به آنچه که در یک نشریه هفتگی در خارج از کشور خوانده بودم، تاریخ مرگ پروفسور حکیم را سال ۱۳۶۰ و نحوه مرگ را اعدام نوشتم، که صحیح نبود.‌م. ن)
“…… منوچهر حکیم یکی از پزشکان نامدار ایران بود، او سالیان دراز استاد بخش اندام شناسی دانشکده پزشکی تهران بود.
دکترحکیم پس از پایان تحصیلات مقدماتی در ایران به فرانسه رفت و به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت. او از معدود پزشکان ایرانی است که امتحانات (اگرگاسیون) را در فرانسه با موفقیت گذراند و عنوان پروفسور به او داده شد. او در فرانسه در رشته مطالعاتی خود موفق به کشفی شده که به نام وی در کتب پزشکی ثبت شده است.
پرفسور منوچهر حکیم پس از مراجعت به ایران علاوه بر تدریس در دانشکده پزشکی به کار طبابت پرداخت و گروهی از بیماران بی بضاعت را مجانا معالجه می‌کرد و حتی به برخی نیز داروی مجانی می‌داد.
پرفسور حکیم از مؤسسین بیمارستان میثاقیه و خانه سالمندان بود. متأسفانه در دوران حاکمیت قشریون بطور ناگهانی بازداشت و به عنوان بهائی در کوتاه مدت به قتل رسید…. “.
حکومت اسلامی نه فقط به دکتر حکیم ۷۱ ساله و دیگر کهنسالان بهایی، حتی به نوجوانان بهایی نیز رحم نکرد و جان‌شان راگرفت.
برای نمونه به مونا محمود نژاد، دانش آموز ۱۷ ساله را در سال ۱۳۶۲ به جرم بهایی بودن در میدان چوگان شیراز اعدام کرد، می‌توان اشاره داشت.
این متن وصیت نامه‌ی این بهایی نوجوان و شجاع ست:
” الهی بامید تو
مادر عزیزتر از جانم و خواهر مهربانم چه بگویم چه بنویسم از فضل حق که بسیار است و در جمیع احوال شامل حال بندگانش میشود حتا بنده عاجز و ناتوانی چون من که لایق و سزاوار بندگی درگاهش را ندارم.
عزیزان از دل و جان برایمان دعا بخوانید که در هر صورت راضی به رضای الهی باشیم دل به قضا دربندیم و چشم از غیر دوست درپوشیم و تا جای امکان از عهده شکر الطافش برآئیم.
فدایتان شوم فراموش نکنید که آنچه کند او کند ما چه توانیم کرد پس باید سر تسلیم در برابر حق فرود آوریم و توکل بر رب رحیم نمائیم پس رجا داریم که غم و حزن را بخود راه ندهید و برایمان دعا کنید که محتاج دعائیم. ”
اعدام و قتل بهاییان اگر چه از سال ۱۳۷۶ خورشیدی کاهش یافته، اما توهین، تهدید، تکفیر، آزار و اذیت و دستگیری و زندانی کردن آنان کاهش نیافته است.
۲۳ آذر ماه سال ۱۳۸۴ ذبیح الله محرمی که به ” جرم اعتقاد به دیانت بهایی” سال‌ها در زندان به سر می‌برد در زندان جان باخت.
“….. آقای ذبیح الله محرمی، کارمند وزارت نیرو بودند و در سالهای اولیه انقلاب که کلیه کارکنان بهائی دستگاه‌های دولتی از کار اخراج می‌شدند؛ یکی از دوستان نزدیک آقای محرمی، البته به نیتی خیرخواهانه و بجهت ابراز محبت به ایشان و بدون اطلاع وی، عکس ایشان را به همراه اعلامیه‌ای مبنی بر تبری از دیانت بهائی، برای یکی از روزنامه‌ها ارسال می‌کند تا بدینوسیله بتواند به ابقاء ایشان در شغلشان کمک کرده باشد. آقای محرمی پس از آگاهی از این امر، کتبا و علنا به اعلامیه مذکور اعتراض کرده، تمسک خویش را نسبت به دیانت بهائی ابراز می‌دارند و همین امر موجب بازداشت و گرفتاری ایشان در سال ۱۳۷۴ می‌گردد که صرفا به جرم اعتقاد به دیانت بهائی بوده است؛ مثل هزاران بهائی دیگر که در سالهای اولیه انقلاب، به اتهام جرائمی واهی و بی اساس، مثل جاسوسی برای بیگانگان، روانه زندانها شدند و حتی بیش از دویست نفر از آنها، بدون رعایت اصول اولیه دادرسی در محاکم قضائی، محکوم به مرگ شدند و جان خود را فدای آئین خویش نمودند؛…
اگرچه آقای محرمی در سالهای اخیر محبوسیت خود از مرخصی بهره مند بودند؛ ولی در طی ده سال و چهار ماه دوره زندان، مراحل بسیار سخت و طاقت فرسائی را گذراندند؛ از جمله تا چهل روز پس از بازداشت، خانواده از محل نگهداری ایشان کاملا بی خبر بودند. ایشان ابتدا محکوم به اعدام شدند؛ ولی پس ازتلاشهای خانواده و درخواستهای مکرر جامعه بین المللی، حکم اعدام به حبس ابد و سپس به پانزده سال زندان تخفیف یافت. در این مدت، در زندانهای ابرقو و اردکان، به کارهای سخت وادار می‌شدند؛ بطوریکه فشار کار در زندان ابرقو، موجب عمل جراحی روی زانوی ایشان گردید. بالاخره نامبرده در تاریخ ۲۳ آذر ماه ۱۳۸۴، در زندان، دارفانی را وداع گفتند….. ” (سایت اخبازر روز، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۵)
و نمونه‌ی دیگر: اعضای یک گروه ناشناس که خود را “سربازان گمنام امام زمان” معرفی می‌کنند، در روز ‏‏۲۷ اسفند ماه ۱۳۸۶ با ارسال نامه تهدیدآمیزی برای ۹ شهروند بهایی در شیراز، آنها را به “اعدام انقلابی” تهدید ‏کردند. مخاطبان این نامه، “سرسپرده و جاسوس اسرائیل” خطاب شده‌اند و تهدید آنان به مرگ، “برگی دیگر بر ‏لوح زرین انقلاب اسلامی” توصیف شده است، و این” برگ زرین ” را با تلاش برای به آتش کشیدن یک شهروند بهایی در شیراز آغاز کردند.

این متن نامه این شهروند بهایی به ” اداره اطلاعات استان فارس ” است:
” اداره محترم اداره اطلاعات استان فارس
محترما پیرو نامه تهدید آمیزی که در تاریخ ۲۷/۱۲/۸۶ از سوی گروهی که خود را سربازان گمنام امام زمان ‏معرفی کرده بودند (که کپی آن ضمیمه میباشد) مبنی بر اعدام انقلابی من و هشت نفر دیگر به دلیل بهایی بودن در ‏ملا عام، در تاریخ امروز ۲۹/۱۲/۸۶ جهت انجام کاری در خیابان سعدی اتومبیل وانت خود را در خیابان داوری ‏پارک نموده و سپس به خیابان سعدی رفتم. پس از برگشت هنگامی که درب اتومبیل خود را باز نموده متوجه ‏فردی شدم که یک ظرف ۴ لیتری دستش بود و از من تقاضای بنزین کرد و گفت خانواده در ماشین هستند لطفا اگر ‏ممکن است مقداری بنزین به من بدهید تا به پمپ بنزین برسم. ‏
من هم درب باک را باز کردم ولی شلنگ نداشتم خودش رفت از صندوق عقب پراید سفید رنگی که خانمی با چادر ‏مشکی روی صندلی جلوی اتومبیل نشسته بود ‏‎]‎شلنگی‎[‎‏ برداشت و آمد خودش بنزین را کشید. زمانی که ظرف ۴ ‏لیتری پر شد، او ظرف را روی زمین گذاشت و از پشت مرا محکم گرفت و یک دستش را روی دهانم گذاشت. در ‏همان لحظه فرد دیگری که از داخل پیاده رو در حرکت بود به ما نزدیک شد و با هم کمک کردند من را نزدیک ‏یک درخت بردند و با زنجیر و یک قفل گردن مرا به درخت بسته و سپس بنزین را روی من ریختند. نفر اول ‏سریع رفت بطرف اتومبیل و سوار شد و نفر دیگر هم یک کبریت زد بطرف من انداخت که روشن نشد کبریت دوم ‏همزمان با روشن شدن خاموش شد. کبریت سوم هم به لباس من خورد و باز خاموش شد و چهارمین کبریت و ‏آخرین کبریت روی زمین جلوی پای من افتاد کمی روشن شد و با کفش روی آن گذاشتم خاموش شد. پس از آن او ‏فرار کرد و سوار پراید شد و صحنه را ترک کردند. ‏
دو کودک که در پیاده رو مشغول دوچرخه سواری بودند من را دیدند. آنها را صدا کردم در همان موقع یکی از ‏همسایه‌ها را صدا کردم و آمد و صحنه را که دید ترسید….. و همسایه‌های دیگر همدیگر را خبر ‏کردند. جمعیتی آنجا جمع شدند. خودم هم کمی حالم بهتر شد. متوجه موبایل خودم شدم. به ۱۱۰ زنگ زدم دیگر ‏همسایه‌ها هم تماس گرفتند. از کلانتری زند پس از نیم ساعت آمدند و اول سعی کردند با تبر زنجیر را پاره کنند ‏نتوانستند. بعد یکی از همسایه‌ها کلید آورد و بالاخره قفل باز شد. سپس یکی از مامورین داخل اتومبیل من نشست ‏و به اتفاق به کلانتری رفتیم و گزارشی تهیه شد که به پیوست یک نسخه تقدیم می‌گردد. ‏
با کمال احترام، امضا محفوظ ۲۹/ ۱۲/۱۳۸۶ ”
تهدید‌ها، دستگیری‌ها و زندانی کردن بهاییان ادامه دارد، تنها طی یک سال بیش از ۵۰ بهایی در شیراز، تهران، مشهد و دیگر شهر‌های ایران دستگیر شدند. انفجار در حسینیه ” ره پویان وصال ” در شیراز که یک مرکز ” ضد بهایی ” ست، یکی از بهانه تراشی‌ها برای آغاز وتوجیه آزار و کشتار بهاییان در شیرتز و شهرهای دیگر بود.
پس از این انفجار دستگیری بهاییان افزایش یافت.
دستگیری و بازداشت شش نفر از اعضای رهبری جامعه بهائیان در روز ۲۵ اردیبهشت ماه و انتقال آنها به زندان
اوین نیز یک نمونه است.
مامورین حکومتی شش نفر از رهبری جامعه بهائیان ایران، موسوم به محفل ملی بهاییان ایران، که متشکل از هفت نفر است را در این روز به اتهام ” اقدام علیه امنیت ملی ” باز داشت کردند.
بر اساس بیانیه سازمان عفو بین الملل، فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی و وحید تیزفهم روز چهارشنبه پس از تفتیش وسایل شخصی، در خانه‌هایشان توسط نیرو‌های امنیتی بازداشت شدند.
مهوش ثابت، نفر هفتم از اعضای رهبری جامعه بهائیان ایران، به تاریخ ۱۵ اسفند ماه ۱۳۸۶ در مشهد دستگیر و همچنان در زندان به سر می‌برد و….
و آزار و اذیت، زندانی و شکنجه کردن، و قربانی گرفتن از بهائیان ادامه یافته است.
یکی از شیوه‌های رایج از سوی دگراندیش ستیزان و دگراندیش کُشان آتش زدن مغازه‌ها و خانه‌های بهائیان بوده و هست.
شعار نویسی علیه بهائیان، سوزاندن محل کسب و زندگی آنان، تشدید محدودیت‌های تحصیلی و اجتماعی، تفتیش و دستگیری آنان (روستای روشنکوه ساری، تفتیش منزل ۳۶ شهروند بهائی و بازداشت ۷ تن در یک روز در مرداد۱۴۰۱ماه) نمونه هائی از ستمگری حاکمان حکومت اسلامی علیه بهائیان است، و تا جمهوری اسلامی برپاست این دگراندیش ستیزی و ستمگری‌ها ادامه خواهد یافت.
……
نگاه کنید به:
۲- ۱- ماه منیر گلستانه، پروازها و یادگارها، بیاد شهیدان بهائی ایران، ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱، ناشر: مؤلف / و رجوع کنید به مجله‌های عندلیب و پیام بهائی.
۲- سهراب نیکو صفت، سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی در ایران، دو جلد، پیام، سال ۱۳۸۸