شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

ترامپیسم و اپوزیسیونِ مُتوهم  …

ترامپیسم و اپوزیسیونِ مُتوهم  …

بازدیدها: 2

مسعود نقره کار

دونالد ترامپ و ایلان ماسک نمایندگان نوعی “فاشیسم” امروزین یا ترامپیسم اند که عقاید و رفتارِ کلیسائیون افراطی، نازیسم و آپارتاید  را پشتوانه دارد، پدیده ای که برتری طلبیِ سرزمینی، نژادی، مالی و سیاسی عناصر اصلی آنند، وعلاقه و تمایل به فرادستی، قدرت طلبی، سلطه جوئی از ویژگی های آن است.

بخش بزرگی از اپوزیسیون حکومت اسلامی، به ویژه در خارج از کشور با توهمی در آمیخته با نابینایی و ساده لوحیِ سیاسی، در سیمای ترامپ و ترامپیست ها  فرشته نجاتی دیدند که آنان را در همان هفته های نخستِ ریاست جمهوری  جایگزین حکومت اسلامی خواهد کرد. این بزرگواران در نهایت شوک شدگی و حیرت زدگی “فرشته نجات” خود را پای بساط مذاکره با دیو دیدند، فرشته ای که  قصد دارد خلیج فارس را هم خلیج عربی کند  بی آنکه  تَک تَره ای  برای ایرانیان طرفدارش خُرد کرده باشد. ( ترامپ سال 2017 هم خلیج فارس را خلیج عربی خواند.)

توهم، نابینایی و شیفتگی سیاسی (حیرانی و شیدایی سیاسی) به  طرفداران ایرانی دونالد ترامپ امان نداد تا دریابند ترامپ و ملیجک اش ایلان ماسک به منافع خود و کلیسائیون افراطی و بیلیونرها و میلیونرهای امریکایی فکر می کنند و “گونه”ای تاثیرگرفته از خرده فرهنگِ “تاگیسم”، و چهره های “آل کاپون”ی  فرهنگ و رفتار “پدرخوانده گی” اند، که نه با روش‌های کهنه  بلکه از طریق اهرم‌های فشار رسانه‌ای، مالی، سیاسی، دینی، و به یاری انواع و اقسام “لابی‌ها” و “کَنگ”ها و “دهان گشادان” به دنبال دستیابی به خواست‌های جاه طلبانه‌ و تاگیستی شان هستند. اگر سابقه  خشونت زبانی و رفتاری‌ و جنسی ، و باج گیری‌های “قانونی” ترامپ  نادیده گرفته شده اند، زبانِ چرک وسخیف،  ترغیب و تهدید به اعمال خشونت علیه مخالفان و مهاجران، فقدان همدلی و رواداری نسبت به دگراندیشان، نگاه ورفتار ارتجاعی و مخرب  نسبت به مسایل آموزشی، جنسیتی، محیط زیستی، بهداشتی و درمانی، صلح و قانونمداری را نمی بایست و نمی باید نادیده گرفت.

ترامپ سالیانی ست که نشان داده یک دروغگوی پاتولوژیک و پوپولیست خود شیفته با ایگوئی حیرت انگیز است. با اتکا به گفتار و کردار، و مقایسه وانطباق آن‌ها با واقعیت‌ها، فاکت‌ها، اسناد، وی نمونه ای درخشان و قابل اتکا برای بررسی و شناخت اختلال دروغگویی پاتولوژیک است. ترامپ که همچون بسیارانی از سیاست بازان و صاحبان قدرت، به قدرت رسیدن‌اش را ضرورت تاریخ و خود را “نابغه سیاسی” می‌پندارد، دارای اختلال شخصیتی خودشیفتگی بدخیم است، اختلال و بیماری‌ای که دروغگوئی و خطا ناپذیری از علائم آن است. وی کوچکترین انتقاد و مخالفت را تحمل نکرده است و از همین منظرِمتوهمانه وبلند پروازانه به راحتی دروغ می‌بافد و نشان می‌دهد که دروغ برای او جذاب و دلنشین است. ترامپ نشان داده است هم یک دروغگوی اجباری و مصلحتی ست و هم دروغگوئی پاتولوژیک. او یک دروغگوی اجباری و مصلحتی ست چرا که بسیاری از واقعیت‌ها و حقایق را می‌داند اما برای عوامفریبی و مردم فریبی و توجیه کارهای خود، واقعیت‌ها و حقایق را وارونه و قلب شده بیان می‌کند، و در همین راستا گریز از مسئولیت پذیری و بی اعتبار کردن دیگران و مخالفان را نیزآگاهانه پی می‌گیرد. ترامپ یک دروغگوی پاتولوژیک نیزهست، به دروغ‌های خود باوردارد و برای اثبات آن‌ها نیز به تئوری توطئه متوسل می‌شود. فقط کافیست به وعده هایی که برای دوره دوم ریاست جمهوری اش داد نگاهی انداخته شود تا میزان عوامفریبی ها و دروغگویی هایش روشن تر شود، تبلیغاتی که اعجازِ خود بزرگ انگاری وغلو کردن در توانايی ها و مردم فریبی است.

 در بروز وتقویتِ فاجعه ترامپیسم طرفداران وی و کسانی که به او رای دادند، سهم بسزائی دارند، طرفدارانی که درگسترش محیط کشت، رشد و نهادینه کردن شارلاتانیسم، عوامفریبی و دروغگویی در سیاست وجامعه تاثیر بسیار داشته اند. این دست تلقین شدگان و تمکین کنندگان به ” ناجیِ دروغگو” خاک به چشم مردم پاشیده اند ودر خوشبینانه ترین ارزیابی می توان ادعا کرد شیفتگی و حیرانی سیاسی شان شانس انتخاب آگاهانه و شعورمند را از آنان سلب کرده است.

پزشکان، علیۀ جنگ و در راهِ صلح…

پزشکان، علیۀ جنگ و در راهِ صلح…

بازدیدها: 1

مسعود نقره کار

ویژه خبرنامه گویا

نصیحتی است اگر بشنوی، زیان نکنی

که اعتماد بر اوضاع این جهان، نکنی

از این و آن نکشی هیچ در جهان آزار

اگر تو نیت آزار این و آن، نکنی

بهار

1)

در ایران فعالیتِ سازمان یافته علیۀ جنگ افروزی و جنگ فقط در مواقع تهدید و بروزجنگ مطرح شده است و صلح و صلح طلبی به عنوان پدیده ای انسانی و حیاتی در فرهنگِ سیاسی جامعۀ ما جدی و ارزشمند تلقی نشده است.

یکی از انگشت شمار تشکل های مبُلغ و هوادارصلح که پس از مدتی قربانی سیاست بازی های حزبی و گروهی شد “جمعیت ایرانی هوادار صلح” بود.

این جمعیت در خرداد سال ۱۳۲۹ تأسیس شد و ملک الشعرای بهار از پایه‌گذاران آن بود، علی شایگان، عبدالکریم برقعی، حائری‌زاده، مهندس قاسمی، علی‌اصغر حکمت، احمد لنکرانی، محمد رشاد و محمود هرمزاز دیگر اعضای مؤسس این جمعیت بودند. بهار رئیس منتخبِ جمعیت بود و قصیدهٔ معروف “جغدِ جنگ” را، به اقتفای چکامهٔ بلند منوچهری دامغانی”“فغان ازین غرابِ بین و وای او” سرود و بر پیشانی این جمعیت نشاند. روزنامه سرود پیروزی و مصلحت به مدیریت احمد لنکرانی نیز نشریه این جمعیت بود، جمعیتی که بسیاری از روشنفکران سیاسی و فرهنگی ، و شاعران و نویسندگان در آن فعال بودند.

” جمعیت ایرانی هواداران صلح دربحبوحۀ جنگ کره و در اوج جنگ سرد میان دو ابرقدرت تأسیس شد و انتقادهای خود را بیش تر متوجه ایالات متحده امریکا کرد. این جمعیت در آغاز به حزب توده وابستگی نداشت، اما با ورود افراد بیشتری از این حزب به این جمعیت به عنوان یکی از تشکل ها و زائده های حزب توده معرفی و شناخته می شد.

جنگ عراق و ایران توجه روشنفکران و کنشگران سیاسی و فرهنگی را بیش از پیش به ارزش و اهمیت صلح جلب کرد. با شروع جنگ عراق و ایران ضرورت سامان دادن جمع ها و تشکل هائی علیه جنگ و برای برقرای صلح در محافل روشنفکری، سیاسی و فرهنگی مطرح شد. یک نمونه، پیشنهاد و تلاش زنده یاد، جراح گرانقدر دکتر هاشم موسوی بود. طرح دکتر هاشم موسوی این بود که پزشکانِ و کادرهای بهداشتی و درمانی حامی صلح تشکلی ضد جنگ شکل بدهند که متاسفانه این پیشنهاد و طرح عملی نشد.(1) همان هنگام دکترهاشم جزوه مصوری نیز با عنوان ” کمک های اولیه در جنگ” با پیشگفتاری در رابطه با اهمیت صلح تدوین و منتشر کرد، که در تیراژی محدود با عنوان هواداران سازمان چریک های فدائی خلق ایران توسط انتشارات چکیده منتشر شد، که من نیز در تدوین و انتشار و توزیع آن شاگردی کردم. شرایط سیاسی، چه سازمانی و چه در سطح جامعه به گونه ای پیش رفت که هاشم ومن را از هم دور کرد، اما این دورشدگی سبب نشد که ما از پرداختن به صلح غافل شویم (2).

در دوران جنگ عراق و ایران، و پس ازآن محافل و جمع های دیگری نیز بر دامنه های فعالیت صلح طلبانه در میهنمان افزوده اند. (3)

https://www.gooya.com/ad/ads.php?zone=300×250

2)

درایران نخستین بار روانپزشک و عصب شناس گرانمایه و از عاشقان صلح، دکتر حسن عشایری (4) من را با سازمانی به نام “سازمان بین‌المللی پزشکان برای جلوگیری از جنگ هسته‌ای” آشنا کرد:

(International Physicians for the Prevention of Nuclear War- IPPNW)

به تبعید که پرتاب شدم، درآلمان، در فرانکفورت، به سال 1986 با اشتیاق عضو این سازمان شدم.

این سازمان، که خود را تشکلی مردم نهاد، غیر انتفاعی و بی طرف معرفی کرده است، تشکلی شکل گرفته از گروه‌های پزشکی بین‌المللی ست که دستِ کم در ۶۳ کشور جهان فعال هستند. در این سازمان پزشکان، دانشجویان پزشکی، کارکنان بهداشت و درمانگران که هدف مشترکی همچون ایجاد جهانی آرام‌تر، امن تر و عاری از خطر نابودی هسته ای را دارند، گرد آمده اند. این سازمان که در سال 1980 با همکاری تعدادی از پزشکان امریکائی واتحاد جماهیر شوروی بنیان گذاشته شد هدف خود را تقویت جنبش ضد هسته ای و تحقق صلح در جهان قرار داده است، جنبشی که هدف اولیه اش خلع سلاح هسته‌ای بود، اما این هدف از اواخر دهه ۱۹۶۰به مخالفت با هرگونه استفاده از انرژی هسته‌ای نیزگسترش یافت. بسیاری از گروه‌های صلح طلب و ضد جنگ، مخالف انرژی و سلاح‌های هسته‌ای هستند، این گروه ها در شکل‌گیری اغلب احزاب اجتماعی و سیاسی سبز در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ نقش داشتند.

دفتر مرکزی این سازمان در ملدن، درماساچوست امریکا است. این سازمان به پاس تلاش‌های ارزنده‌اش در سال ۱۹۸۵ موفق به دریافت جایزه صلح نوبل گردید.

امید است که پزشکان و کادرهای بهداشتی و درمانی ایرانی از این سازمان حمایت کنند ، و همزمان بر فعالیت های متشکل خود علیه جنگ و برای صلح بیافزایند.(5)

****

منابع:

1- دربارۀ دکتر هاشم موسوی

دکتر هاشم موسوی درگذشت؛ زندگی نامه‌ی مختصر یک زندگی پربار و مفصل – akhbar-rooz.com

2- مسعود نقره کار، پزشکان جهان در راه حفظ و تحکیم صلح جهانی – نگرشی بر علل و پیامدهای جنگ هسته ای ، ۱۳۶۲ ، انتشارات رز، تهران، روبروی دانشگاه تهران

«3- جمعیت ندای صلح» فعالیت خود را آغاز کرد – ایسنا

سومین همایش سالانه انجمن علمی مطالعات صلح ایران «علوم انسانی و اجتماعی وصلح»

کتاب مکتب ایرانی صلح – همرخ

4- حسن عشایری – ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

Home – International Physicians for the Prevention of Nuclear War -5

مذاکره و مداحانِ رجزخوان، مسعو…

مذاکره و مداحانِ رجزخوان، مسعو…

بازدیدها: 4

آخوندیسم به عنوان نوعی مَشی سیاسی را شاید بتوان این گونه تعریف کرد:

روش و منشی که در آن برای حفظ قدرت و تامین منافع مالی و معنوی روحانیون و آخوندهای معمم و مُکلا استفاده ازهر وسیله و حربه ای، از فریب و دروغ وخدعه و توریه و تقیه تا آلوده ترین و ضد انسانی ترین وسایل و ابزار، مجاز و بلامانع وقابل توجیه است. مذاکره با دشمن و مخالف هم به همین مَشی و روش و منش گره خورده است، زمانۀ هرنوع مذاکره، جمهوری اسلامی علاوه بر کاربُردِ وسایل و ابزار اشاره شده ، ده ها آیه و روایت و حدیث برای مجاز و مشروع بودنِ انجام مذاکره نازل و جار می زند با تاکید بر اینکه در هر مذاکره منافع ” امت مسلمان”یعنی آخوندیسم و پیروان می باید در اولویت قراربگیرد. البته مذاکرۀ آخوندیستی معنای توطئه و نقشه برای ترور طرفِ مذاکره هم می دهد، که نمونه اند مذاکره اسدالله لاجوری با سردبیر نشریه کار فدائیان اکثریت ومذاکره با قاسملو و… که خون طرف مذاکره را ریخته اند.(1)

در بساط مذاکره های جمهوری اسلامی با دشمن و مخالف یکی از تاثیرگذارترین نیروهای تهیجی و تبلیغی مداحان هستند که برای روحیه دادن به امت اسلامی و مصارف داخلی با “رجزخوانی” وارد میدان می شوند، موجوداتی که از گونه و راستۀ نوعی از لات ها و قَدَرترین آوازه‌گران خرافه و خشونت هستند.(2)

maddah.jpg
در هیاهوی مذاکره امریکا و ایران بیش از پیش بانگ رجزخوانی در معنای بلوف زدن و خالی بندی سیاسی این جماعت هم عربده وار بلند تر شده است.

در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما رجزخوانی از نوع شاخ و شانه کشیدن های حاج احمد واعظی در باب مسئله و مذاکره ی هسته ای را داشتیم:

بی بی جانم

هرچه تهدید و یا هرچه که تحریم شویم

به خداوند محال است که تسلیم شویم

…..

ای دشمن زهرا و علی ننگت باد

کم تر ای بی سرو پا زمزمه جنگت باد

…..

و اگررهبرمن رخصت پیکار دهد

به خدا سرزتن نحس تو سرکش بزنم

دفتر و میز و گزینه هایت آتش بزنم”

…..

مدتی ست جنگ اسرائیل و فلسطین و موضوع مذاکرۀ هسته ای ناهار بازارِ رجز خوانی های مداحان بیت شده اند. مداح جوان “دانشگاه فرستاده شده” ومورد علاقه بیتِ رهبری، کربلایی حسین طاهری جای حاجی احمد واعظی و سعید حدادیان و محمود کریمی را که بر کرسی های استادی دانشگاه ها نشانده شده اند را گرفته است، و فراتر ازآتش زدن ” دفتر و میز و گزینه” های مذاکره، حیدر حیدر گویان هل من مبارز می طلبد.

ستایشگران وذاکران اهل بیتِ عصمت و طهارت، حیله گرانه برای جلب جوانان و تخدیر و بد آموزی به شیوه های تهیجی و تبلیغی “مدرن” روی آورده اند. غّرا خوانی، مرصع خوانی، روضه خوانی و نوحه خوانی جای خود را به ترانه خوانی و رجز خوانی و شعار دهی (دَم دادن) داده اند، حتی در رجز خوانی ها از بیان آهنگین، بیانی که با الحان موسیقی آمیخته است، و ازکلام و فنون دراماتیک ‌ساز و سبک پاپ و رپ و راک سوء استفاده می کنند.(3)

***

1- قربانیان “مذاکره با جمهوری اسلامی”، مسعود نقره‌کار

2- قَدَرترین سازمانِ آوازه‌گریِ خرافه و خشونت، مسعود نقره‌کار

3- عربده‌کشی و چاپلوسی یک مداح در حضور خامنه‌ای برای فتح قدس

4- کربلایی حسین طاهری| وقت پیکاره