شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

خاطرات پزشک تبعیدی، محمود زهرا…

خاطرات پزشک تبعیدی، محمود زهرا…

بازدیدها: 17

نگاهی به مرگ و زندگی، “خاطرات پزشک تبعیدی درهلند” تجربه سفر به سرزمینِ رنج‌ها و شادی‌های انسان، سفر در پهنۀ بیکرانِ کرامت انسانی و دو مفهوم زندگی و مرگ است، مفاهیمی که هنوز رازهایی سر به مُهراند. این خاطرات سرشار از حس و عاطفه و عشق و فکراست، دراین خاطرات وفاداری به واقعیت، انتقال حس و عاطفه انسانی، صمیمیت و روان نویسی با نثری ساده و بی تکلف و جذاب، توانائی نویسنده را در به کار گرفتن این ژانرِ ادبی برای بیان تجربه‌هایش نشان می‌دهد. این خاطرات اگر چه گزارش خاطره است اما به نوع ادبی گزارش – داستان یا داستان‌های گزارشگونه نزدیک می‌شود. نویسندۀ این خاطرات آموزنده و خواندنی در کنار طبابت، کنشگری سیاسی و فرهنگی ست، به همین خاطر خاطرات دکتر محمود زهرایی، پزشک تبعیدی در هلند، پیام هائی فراتر از یک خاطره نویسی صرف دارد، حتی گاه به عرصه پرسش‌های فلسفی نیز کشیده می‌شود.

کم نبوده و نیستند پزشکانی که در کنارکار و وظیفۀ پُرمسئولیت طبابت، نقش‌های سیاسی و فرهنگیِ ارزشمندی ایفا کرده‌اند تا آنجا که تعدادی از آنان، زن و مرد، در زمرۀ روشنفکران سیاسی و فرهنگی ِمیهنمان بوده‌اند و نقشی مؤثر بر روند تحولات دموکراتیک در جامعه داشته‌اند.
ng.jpgحرفه‌ی پزشکی، یا به قول زنده یاد دکتر غلامحسین ساعدی، ” حرفه وجیه المله طبابت”، وجاهت و مقبولیتی عام، تاریخی وجهانی داشته و دارد. در ایران طبیب را حکیم می‌خواندند شاید به این خاطر که او را صاحب حکمت و همه چیز دان می‌پنداشتند، منزلتی که این حرفه را به حد” دانش و حرفه‌ای خدایی ” رساند. این جایگاه یگانه را نیاز انسان به سلامتی و عشق‌اش به زندگی و گریزش از درد‌های جسمانی و روانی، و مرگ سبب شده است. انسان سلامتی خود و عزیزان‌اش را مهمترین مساله زندگی‌اش می‌داند. تامین و حفظ سلامتی را نیز ورای تمهیدات آسمانی، به طور واقعی در حضور و نقش پزشک تجربه کرده است. این نیاز رابطه‌ی ویژه‌ای میان پزشک و بیمار و نزدیکان بیمار بر قرار می‌کند و از پزشک اتوریته و شخصیتی مورد اعتماد در ذهن آنان می‌نشاند. هنگامی که انسان به فرد و یا حرفه‌ای نیاز داشته باشد آن حرفه و صاحب حرفه اهمیت خاصی برای فرد نیازمند پیدا می‌کنند، اهمیتی که غالبا” تا هنگام رفع آن نیاز وجود خواهد داشت. در مورد حرفه‌ی پزشکی این اهمیت داشتن، ابعاد و دامنه‌ی وسیع تری پیدا می‌کند و پزشک نه فقط در رابطه با بیمار و خانواده و نزدیکان بیمار، که در سطع جامعه از وجهه و منزلتی خاص (معنوی و مالی) و پایدار برخوردار است. ویژگی‌های برشمرده در خاطرات دکتر زهرائی در رابطه‌اش با بیماران و در محیط‌های بهداشتی و درمانی حس و درک شدنی ست.
در جامعه پزشکی برخی پزشکان به مانند طبیب معروف” علی بن عباس اهوازی” (متوفی به سال ۳۸۴ هجری) می‌اندیشند که گفته بود طبیب می‌باید ” پیوسته به مطالعه کتب، یعنی خواندن کتب طبی و خواندن آنها مشغول باشد” و صرفا” به حرفه وتخصص خود و درمان بیماران‌اش بیاندیشد”. واقعیت این است که حساسیت این حرفه که با جان آدمیان سر و کار دارد دانش و تجربه و تبحر ضرور، و وقت کافی برای با بیمار بودن می‌طلبد، این ویژگی‌ها بطور واقعی امان نمی‌دهند اکثر پزشکان فراتر از حرفه‌ی خود به دیگرعرصه‌های فعالیت‌های اجتماعی قدم بگذارند.
حتی در شرایط امروزین به ندرت دیده می‌شود که اکثر پزشکان به مطالعه و فعالیت در زمینه‌های سیاسی و فرهنگی بپردازند و در این عرصه نیز وقت صرف کنند. وجهه و منزلت و نیز بی نیازی مالی و معنوی این حرفه، بخش اعظم پزشکان را به محافطه کاری بیشتر سوق داده است.
پزشکان، به مانند نویسندۀ این خاطرات، می‌باید حد اقل با طرح و بیان تجارب‌شان سببِ تقویت حس همدردی و همدلی میان انسان‌ها شوند. این بحث که پزشکان بهتر است در حوزه کاری خود نقش “روشنفکران خاص” را ایفا کنند، هم در عرصه روابط انسانی و اجتماعی و هم در پهنۀ سیاست‌های بهداشتی و درمانی و آموزش پزشکی معنا می‌شود. بی تفاوت نبودن نسبت به مسائل اجتماعی وعوامل فرهنگی و اخلاقی‌ای که بر سلامت جسمانی و روانی افراد و گروه‌های اجتماعی تاثیر می‌گذارند نیز در زمره‌ی وظایف پزشکان، در هرجای جهان، دانسته‌اند.
بستر مناسبی که رابطه میان پزشک و بیمار و جایگاه اجتماعی پزشک به وجود می‌آورد می‌تواند عاملی باشد که با اتکا به آن پزشک فراتر از تشخیص بیماری و درمان بیمار با تجارب و نگاه انساندوستانه به عرصه تشخیص و درمان بیماری‌های جامعه، یعنی عرصه‌ی سیاست و فرهنگ نیز پا بگذارد، و یا حداقل با برداشت‌ها و تعاریف امروزین نقش روشنگرانه‌ی “روشنفکر خاص” را ایفا کند و شخصیتی روشنفکری در موقعیت شغلی‌اش سامان دهد و در همین محدوده پیام آور همدلی، همدردی، آزادیخواهی و انسان دوستی باشد.
تلاش‌های دکتر محمود زهرایی در عرصه سیاسی، فرهنگی وقلمی، و انتقال تجارب آموزنده و تاثیر گذارش نمونه‌ای مثال زدنی، ستودنی و قابل اتکاست، نمونه‌ای که نشان می‌دهد پزشکان می‌توانند و می‌باید حضوری فعال تر و چشمگیرتر و نقشی مؤثر و پویا در جامعه داشته باشند.
……….
از فیس بوک مسعود نقره کار

خودکشی ِ”فرشتگان نجات&#8…

خودکشی ِ”فرشتگان نجات…

بازدیدها: 2

خودکشی پزشکان، به ویژه پزشکان زن، پرستاران و کادرهای بهداشتی و درمانی افزایش یافته است. پرسش این است که چه عواملی سبب می شوند تا کسانی که برای حفظ سلامت و جان بیماران شان سوگند یاد کرده اند، جانِ خویش بگیرند؟ چرا نجات دهندۀ جان بسیارانی ازاقدام کنندگانِ به خودکشی، خود دست به خودکشی می زند؟. پاسخ روشن است: افزایش فشار مشکلات و نابسامانی های شغلی، اقتصادی واجتماعی، تشدید وگسترش اختلال ها و بیماری های عصبی و روانی در جامعه.

خودکشی در تمامی گروه های اجتماعی وجود دارد، خودکشی همزاد و همراه بشر بوده است و هم امروز نیز مشکل جهانی ست. شرایط و عوامل اجتماعی ــ روانی انگیزه های خودکشی هستند، انگیزه‌ها و علت‌هایی که  در تئوری ها، تعریف های کلی از چرائیِ خودکشی و نگاه‌های پدیدارشناسانه  و کند و کاوهای مفهومی از این پدیده مطرح شده اند. علل بروز خودکشی اختلال ها و بیماری های روانی به ویژه افسردگی  یا مشکلات و نابسامانی های اجتماعی هستند. این دو رویکرد هر کدام تحلیل ها و تبیین های گونه‌گون برای خودکشی ارائه داده اند، ترکیبی از این دو رویکرد، یعنی عامل فردی (روانشناسانه و روانکاوانه) و اجتماعی (جامعه شناسانه) بیشترین نقش را در بروز خودکشی داشته اند.

افزایش میزان خودکشی در میان پزشکان و پرستاران و کادرهای بهداشتی و درمانی را نیز می باید در پیوند با تشدید و گسترش نابسامانی ها و مشکلات شغلی، اقتصادی و اجتماعی، وافزایش اختلال ها و بیماری های روانی دید، عواملی که ناکارآمدی و بی لیاقتی و حماقت حکومت اسلامی در بروز وتشدید آن ها نقش داشته و دارند.

“… بر اساس آخرین بررسی‌ها، آمار خودکشی در میان پزشکان مرد ۴۰ درصد و در پزشکان زن ۱۳۰ درصد، نسبت به جمعیت عمومی، افزایش یافته که عدد قابل توجه و نگران‌کننده‌ای است. آمار دیگری نشان می‌دهد که خودکشی پزشکان در چند سال اخیر ۵ برابر شده است.”

در رابطه با افزایش خودکشی پزشکان و پرستاران هشدار و نگرانی” انجمن علمی روان‌پزشکان ایران و جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی ایران” هم بی تاثیر بوده است، و کسی این وضعیت بحرانی و آغاز فروپاشی نظام سلامت و آمارهای ارائه شده را جدی نگرفته است.

” مساله خودکشی در ۳۵۳ دستیار تخصصی در شهر تهران بررسی شده است. در این مطالعه عمده‌ دستیار‌ان وضعیت درآمدی نامطلوبی داشتند، ۲۵ درصد دستیاران از افسردگی شدید و بسیار شدید رنج می‌بردند و ۳۴ درصد افکار خودکشی داشتند که ۱۰درصد  پرخطر تشخیص داده شدند. این میزان افکار خودکشی تقریبا ۱۰ برابر جمعیت عمومی است” و ” بیش از۳۰ درصد رزیدنت‌ها به دلیل فشار کاری و اقتصادی دچار اضطراب و افسردگی هستند.”

دلایل افزایش میزان خودکشی در میان پزشکان، به ویژه پزشکان زن، پرستاران و کادرهای بهداشتی و درمانی متعددند:

1- پزشک و کادر بهداشتی و درمانی موقعیت و جایگاه ویژه ای در جامعه داشته است، مقبولیت و وجاهت، موقعیت و جایگاهی که اهمیت کارِ این مجموعه  تعریف کرده و پدید آورده است. نیاز انسان به سلامتی وعلاقه اش به زندگی و گریزش از دردهای جسمانی و روانی و مرگ عامل نزدیکی و اعتماد بیمار و اطرافیانش به پزشک وپرستار بوده است. متاسفانه در حیات حکومت اسلامی و بیماریِ جامعه این همدلی و اعتماد خدشه دار شده است. حکومت اسلامی جامعۀ ایران را به جامعه ای عصبی و مبتلا به عدم تعادل روانی و رفتاری تبدیل کرده است. شکایت پزشکان و پرستاران از برخوردهای پرخاشگرانه و توهین آمیز بیماران و اطرافیان بیماران از عوامل رنجش و دلسردی و نومیدی  پزشکان و پرستاران است. کسانی که برای کاهش و از میان بردن درد بیمار و درمان بیماری تا حد نجات جان وی فکرو تلاش می کنند، کسانی که  دوران طولانی وسخت تحصیل و کارآموزی را گذرانده اند اگر از سوی بیماران و اطرافیان بیمار و جامعه مورد بی مهری، توهین، تحقیر و ضرب و شتم قرار بگیرند و حتی امنیت جانی شان به خطر بیفتد چگونه می توانند با جسم و روانی سالم و سازنده به کار خود ادامه دهند؟

 این نمونه ای از رنجی ست که پزشکان، پرستاران و کادرهای بهداشتی و درمانی می کشند:

“…رفتار خانواده مریض‌ها بعضا با پزشکان مناسب نیست. حتی با کادرهای درمانی برخوردهای ناشایستی می شود، برای نمونه  راننده آمبولانسی را  شهروندان به خاطر صدای آژیرآمبولانس اش کتک زدند”، بسیارانی ازکارکنان بخش های مختلف خدمات بهداشتی و درمانی  از سوی بیمار و یا خانواده بیمار کتک خورده اند. ” در مراکز درمانی این تصور جاافتاده که هر اتفاقی که برای بیمار بیفتد‌، مقصر پزشک، دستیار و پرستار هستند. برای همین از پیشداوری ها وبرخوردهای نسنجیده  بی بهره نمی‌مانیم، این فضای ملتهب در نهایت بر کار و زندگی پزشکان تاثیر منفی می گذارد.”

2- آیندۀ ناروشن و نومید کننده برای پزشکان جوان از عوامل بروز خودکشی در میان پزشکان است.

 در کنار فضای سیاسی و فرهنگی حاکم بر جامعه، در کنار بحران های اقتصادی و اجتماعی، کاهش درآمد بخش بزرگی از جامعه پزشکی، کاهش سطح رفاه پزشکان، نداشتن امنیت شغلی  در افزایش میزان نارضایتی و در ادامه اقدام به خودکشی پزشکان جوان، نقش دارند.

3 – محیط پادگانی و امنیتی و” مذهبی” بیمارستان‌ها و مراکز آموزشی پزشکی فشار براین گروه اجتماعی را که بخش اعظم آنان را زنان تشکیل می دهند، افزایش داده است. فشار پادگانی و حزب الهی بر رزیدنتی که گاهی به طور یکنواخت سه شبانه روز کاری سخت و پرمسئولیت انجام می دهد، همراه با بی خوابی و تهدید ها و ‌تحقیرهای حکومتی، سلسله مراتب بازی در بیمارستان ها و  فشار بیمار و اطرافیان بیمار پیامدی جز خستگی مفرط، اضطراب، عصبانیت و در نهایت افسردگی نخواهد داشت. فضای امنیتی و پلیسی در بیمارستان ها سبب شده حتی از مشکلات جامعه پزشکی سخن گفتن ممنوعه شود و سانسور و خود سانسوری به عرصه های پزشکی و آموزشی کشیده شود.

4-  کیفیت آموزشی نامناسب در دانشکده‌های پزشکی و بسیاری از بیمارستان ها، تاخیر در پرداخت حقوق از دیگر عوامل افزایش نارضایتی  پزشکان است “عادلانه نیست خدمتی که امروز ارائه می‌شود حق‌الزحمه‌اش را سال بعد پرداخت کنند. باید وضعیت نامناسب اقتصادی و معیشتی پزشکان متخصص طرحی را، که در سخت‌ترین شرایط رفاهی مشغول فعالیت هستند، همواره در نظر گرفت …” . حکومت هر اندازه که برای پزشکی مدرن و امروزین و دست اندرکارانش مشکل و نابسامانی بوجود آورده است به همان اندازه برای طب اسلامی واپس مانده و مرگ آفرین و دست اندکاران معمم و مُکلایش تسهیلات و امکانات مالی و تبلیغی فراهم کرده است.

و اینگونه است که چنین فجایع جانکاه و تکان‌دهنده و تلخ تکرار می شوند:

“پزشک جوان دیگری خود را کشت و بار دیگر نگاه‌ها را به سمت جامعه پزشکی ایران گرداند. این مرگ درحالی رقم خورد که فقط یک ماه از خودکشی پرستو بخشی، پزشک متخصص قلب و عروق در لرستان گذشته است. سمیرا آل‌سعیدی، جوان بود و فوق‌تخصص روماتولوژی. او در بیمارستان شریعتی مشغول به کار بود و معاون بین‌المللی بیمارستان امیراعلم بود. سمیرا سال‌های زیادی را به درس‌خواندن گذرانده بود تا به جایگاه کنونی‌اش برسد، اما اردیبهشت امسال دیگر تاب نیاورد و با وجود یک فرزند به زندگی اش خاتمه داد.”

” پایگاه خبری تابناک و کانال تلگرامی قلعه پزشکان خبر داد زهرا ملکی قربانی، پزشکی که مشغول گذراندن طرح خود در استان هرمزگان بود، به دلیل فشار ناشی از شرایط کار و زندگی، به حیات خود پایان داد.” و….

و این سیاهه ادامه خواهد یافت تا هنگامی که حکومت جهل و جنون و جنایت برقرار باشد و “جامعۀ بیمار” نیز به ارزش های والای پزشکان، پرستاران و کادرهای بهداشتی و درمانی که همدم و همدل و درمان کننده و کاهنده درد و رنج مردم اند، ارج نگذارند.

تکثیر و دگردیسیِ “زهرا خ…

تکثیر و دگردیسیِ “زهرا خ…

بازدیدها: 2

حکومت اسلامی برای سرکوب و حذف مخالفان و دگراندیشان سیاسی و عقیدتی از تمامی ظرفیت‌های مالی، نیروهای انسانی، تخدیر و تحمیقِ پیروانش بر بنیانِ عقب ماندگی مذهبی و فرهنگی و اخلاقی آنان، استفاده کرده است. این سرکوب‌ها در اشکال گوناگونِ فیزیکی، ایدئولوژیک و عقیدتی، نَرم و رسانه‌ای اِعمال شده‌اند. متاسفانه بخشی از زنان میهنمان نیز بازیگر و عاملِ سیاست‌های سرکوبگرانه این حکومت شده‌اند، که درچنین ابعادی گسترده در تاریخ میهنمان بی مانند است.

ارگان‌ها و باندها و گَله‌های امنیتی و سرکوبگر حکومت اسلامی زنان بسیاری را به خدمت گرفته‌اند. لباس رسمی‌ها و “لباس شخصی”‌های لاتمدار را هم سالیانی ست سازمان داده‌اند.
پیشکسوت این زنان در حکومت اسلامی زهرا یعقوبی مشهور به زهرا خانوم است که با دارودسته‌اش به اجتماعات و تظاهرات گروه‌های سیاسی حمله می‌کرد و با شعار ” یا روسری یا تو سری” و “خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم” و فحاشی به ” لنین کچل ” و دیگران بساط کتابفروشان بهم می‌ریخت. گاهی برایش پیتِ سخنرانی می‌گذاشتند تا روی آن بایستد و پس از نطق‌های تهییجی دستور حمله بدهد. کسی جرات اعتراض و مقابله با این زن را نداشت چون بروشنی حضور لات‌های متدین مسلح و کمیته چی‌ها را به عنوان ” به پا”‌های این بانوی لات و رذل و بِش می‌شد دید.
در بارۀ “زهرا خانوم” بسیار گفته و نوشته شده، عکس هایی از وی با “بزرگون” آن سال‌ها انداخته‌اند و حتی پای این زن را به کتاب‌ها و مجله‌ها و فیلم‌های مستند و سینمایی کشاندند.
زهراه خانوم تنها نبود و تنها نماند، وی به سرعت تکثیر شد. زهرا خانوم‌ها و” لاتمداریِ زنانه” با برنامه و سازمان یافته بخشی از ارگان‌های اطلاعاتی، قضایی، امنیتی و سرکوب و شکنجه حکومت اسلامی را شکل دادند. بانوان لاتمدارِ متدین مدتی در شمایل ” فاطمه کماندو”های اسلامی در خیابان‌ها، دراجتماعات و تظاهرات و یا در حین انجام وظیفه ” امر به معروف و نهی از منکر” و سرکوب فیزیکی، بویژه توهین و آزار و اذیت و سرکوب دختران و زنان دیده می‌شدند، زنانی زمخت و بیرحم و تعلیم دیده و نَرنما. باگذر زمان حکومت اسلامی بتدریج زنان خوش اندام و زیبا و زیبا شده را جایگزین فاطمه کماندوهای اسلامی و زنان لات متدین کرد و آن‌ها را در لباس پاسدار وپلیس اسلامی و گاه سیاهی لشکر با بزکی ممزوج از رنگ و لعاب غیراسلامی و اسلامی به خیابان ریخت. این سیاهی لشکر بزک شده و بدحجاب و رنگین لباس در مراسم حکومتی و مذهبی با دلبری شیعی، جلوه فروشی‌ها کرده‌اند وتجلی “آزادیِ شیعی” شده‌اند.
این دست زنان مزدور یک پا در خیابان‌ها برای سرکوب زنان آزاده دارند و پای دیگر در مطب‌ها و مراکز” زیبا سازی”. گَله‌های مزدوران “خوش تیپ” ملبس به لباسِ پلیس اسلامی را حکومت اسلامی مدتی ست برای ایجاد ترس و ارعاب در خیابان‌ها به نمایش گذاشته است. این مزدوران بیش از هر جای دیگر در “یگان ویژه ناجا” جا داده شده‌اند و وظیفه سرکوب زنان به عهده دارند.
معلوم نیست تکثیر ودگردیسیِ یا فَرگشت زهرا خانوم‌ها به فاطمه کماندوهای اسلامی ومزدوران آلامُد و شبه مدرنیزه به کجا کشیده خواهد شد، اما معلوم است که حکومت اسلامی برای تداوم حیاتِ نکبت‌اش دست‌های بسیاری را به خباثت و جنایت آلوده تر خواهد کرد.

مسعود نقره‌کار