by ... the writer | 6.جولای 2023 | مقالات
امروز ۱۴ تیرماه و «روز قلم» است. شورای عالی انقلاب فرهنگی این روز را تصویب کرده است؛ گرچه در ایران باستان، روز قلم مطابق با جشن تیرگان (۱۳ تیر) بوده است. این روز را پیشدادیان بنیاد نهادند و در آن، نویسندگان و اهل قلم را گرامی میداشتند. «پیش-داد» یعنی اولین قانونگذار عدالتگستر. بر اساس روایت شاهنامه، کیومرث (= کیومرد به معنای نخستین انسان) نخستین فرمانروای اساطیری ایران و موسس پیشدادیان بوده است و اوِستا او را نخستین فرمانبردار از اهورامزدا خوانده است. پس مطابق اساطیر ما، ایران از آغازین روز تولدش «روز قلم» داشته است و خواهد داشت.
۱۴ تیر همچنین از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی «روز شهرداری و دهیاری» نام نهاده شده است. ای کاش شورای عالی انقلاب فرهنگی دقت میکرد و این دو مناسبت ناهمگون را در یک روز تجمیع نمیکرد تا موجب حسادت و نزاع نشود. در هر صورت ظاهرا شهرداری تهران از این قضیه ناراحت بوده است تا این که تصمیم میگیرد به جای درخواست از شورای عالی انقلاب فرهنگی برای حذف «روز قلم»، خودش راسا دست به کار شود و درست در همین روز قلم، پای اهالی قلم را قلم کند و آنها را بیخانومان کند. به همین علت، تصمیم میگیرد دیروز و امروز (که یکی «روز قلم» باستانی است و یکی «روز قلم» رسمی) عواملش را بفرستد تا با زور اهالی «خانه اندیشمندان» را از ساختمانشان اخراج کند و خودش در آن ساختمان مستقر شود و چنین کرده است و هماینک که دارم این سطور را مینویسم عواملش در ساختمان مستقر هستند و تلاش دارند اهالی اصلی خانه را بیرون کنند. و البته دستمریزاد که دیگر حتی نیازی نمیبینند ظاهر را هم حفظ کنند (خانه اندیشمندان یک نهاد مدنی مستقل است). احتمالا مشکلشان این است که چرا همان چهرههایی که هر شب در سیما تریبون دارند برای سخنرانی به این خانه دعوت نمیشوند!!
وقتی خبر را شنیدم یاد حمله دن کیشوت به آسباد افتادم. تسخیر خانه اندیشمندان مثل فرو کردن نیزه دن کیشوت به پروانه های چوبی آسباد است. البته که صاحب نیزه را نخست به هوا میبرد اما بلافاصله او را به زمین میزند. با خود گفتم گیرم آسباد را هم شکستید، با باد چه می کنید؟ طوفان را چه میفرمایید؟
واقعه چند روز پیش دانشگاه علامه و تلاش برای تعطیلی خانه اندیشمندان قسمت بالای کوه یخی است که دارد به طرف ما میآید. حتی حریم دانشگاه هم دیگر امن نیست. همین چند هفته پیش، در حریم دانشگاه، استادی را صدا زدند که بیا قهوهای بخوریم و گپی بزنیم، بعد در وسط جلسه به زور تلفن همراهش را از دستش ربودند و بردند. آن هم همکار دانشمندی که با دانشجو رفیق و شفیق است و من میدانم چقدر از دانشجویان افسرده یا درصدد فرار از کشور یا در آستانه خودکشی را آرام کرده است. (متاسفانه مساله خودکشی در بین برخی از جوانان دارد به یک عمل افتخار آمیز معترضانه یا قهرمانانه تبدیل میشود، باید همه همت کنیم و این نگاه را تغییر دهیم).
به گمانم از پی جنبش مهسا، یک سیاست عمومی برای بستن دهانِ اندیشه شروع شده است. با تغییر آیین نامه انضباطی دانشجویان شروع شد؛ جوری تغییرش دادهاند تا دانشجو را چنان زمینگیر کنند که یا دانشگاه نیاید یا اگرآمد جرأت هیچ اعتراضی نداشته باشد. ظاهرا از جنبش نرمافزاری و کرسیهای نظریهپردازی ناامید شدهاند و اکنون قرار است بیسروصدا به سوی «علم کاریکاتوری» برویم. (به زودی درباره «حکمرانی کاریکاتوری» خواهم نوشت؛ به خاطر قولی که در روز رونمایی از کتاب توسعه ۱۴۰۱ در همین خانه اندیشمندان دادم. آنجا به مفهوم علم کاریکاتوری هم خواهم پرداخت).
این برخوردها نشانگان آغاز یک سیاست جدید است. قرار است، مثل همه قرارگاههای دیگر (قرارگاه سازندگی، قرارگاه فرهنگی، قرارگاه اجتماعی، قرارگاه قرآنی، قرارگاه محله، قرارگاه حجاب و ….) دانشگاه هم به قرارگاه جدیدی تبدیل شود: دانشجو مطیع، استاد مطیع، کارکنان مطیع، گزینش هیات علمی فقط از میان فارغالتحصیلان مطیع، ترفیع فقط برای مربیان مطیع، ارتقاء فقط برای استادان مطیع، انتخاب پژوهشگر برجسته از میان پژوهشگران مطیع، انتخاب چهره علمی سال از میان استادان مطیع. همچنین اخباری رسیده که بورسیههای نورچشمی رانتی که گفتند غیرقانونی بوده، یکی یکی برمیگردند. در گزینش استاد دیگر گروه آموزشی و دانشکده کارهای نیست، تصمیمات نهایی در مرکز اتخاذ میشود. تمدید قرارداد «استادان قراردادی» که خودی نیستند به بهانههای مختلف به تعویق میافتد یا تمدید نمیشود. برای تبدیل وضعیت دیگر رشد علمی ملاک نیست بلکه رشد میعارهای دیگری ملاک است و … . این دقیقا فرایندی است که بهراه افتاده است و بهسرعت دارد پیش میرود. در برخی موارد حتی نیازی نمیبینند ظاهر را هم رعایت کنند.
اگر می خواهید روند را ببینید این یک نمونه: من حتی در زمان آقای احمدی نژاد هم هیچ کجا ممنوعیت سخنرانی نداشتم. تمام آن سالها (که یکی از منتقدان اصلی سیاستهای اقتصادی آن دولت بودم) به خیلی از دانشگاههای کشور میرفتم و در نقد برنامه هدفمندی یارانهها و سایر سیاستهای اقتصادی دولت سخنرانی میکردم. نیز بسیاری از استانداریها مرا برای نشستهای مربوط به توسعه استان دعوت میکردند. از دوره دوم دولت آقای روحانی این دعوتها کمتر شد و در سال به یکی دو مورد رسید. در دوره اقای رئیسی کاملا متوقف شد. در این دو سال به هیچ دانشگاهی به هیچ استانی به هیچ جلسه مشورتی کارشناسی، به هیچ نشست تخصصی، و به هیچ همایش رسمی دولتی یا نیمه دولتی دعوت نشدهام. تنها جایی که در این دو سال اجازه سخنرانی عمومی به من میداد همین خانه اندیشمندان (که یک نهاد مدنی مستقل است) بود که اکنون تلاش دارند آن را هم ببندند.
اما حواسمان هست که همه این رفتارهایی که می بینیم نشانه استیصال است. ساختاری که هم خودش را برحق میداند هم اعتماد به نفس دارد و هم خودش را دارای قابلیت برای اول شدن در همه عرصهها میبیند، چه نیازی دارد که چند اندیشمند و نویسنده یکلاقبا را که گاهی در جایی مثل خانه اندیشمندان جمع میشوند و برای دانشجویان و علاقهمندانشان سخن میگویند بتاراند؟
اما میمانیم. آنها از خدایشان است که ما برویم. فرقی نمیکند کجا، فقط برویم. یا از این جهان یا از این کشور یا از دانشگاه یا از هر جای دیگری که بودن ما جا را برای آنها تنگ میکند. به دانشجویانی که پس از جنبش مهسا، افسرده و نگران آمده بودند گفتم بچهها اگر خودکشی کنید آنها خوشحال میشوند، یک فریادگر و یک خارچشم کمتر. اگر مهاجرت کنید آنها خوشحال میشوند، یک نخبه منتقد کنشگر کمتر. اگر ترک تحصیل کنید آنها خوشحال میشوند یک دانشجوی معترض کمتر. هرچه بیشتر بروید، ظرفیت تغییر در کشور کمتر میشود. پس باید ماند و ایران را پس گرفت.
نمیدانم چرا متوجه نمیشوند! چهل سال است دارند دانشگاه ایدئولوژیک درست می کنند آخرش چه شد؟ آیا موفق شدند؟ فقط باختند. حالا میخواهند نسخه کاریکاتوری همان چهل سال پیش را تکرار کنند، اما با کدام دانش با کدام منابع با کدام مشروعیت با کدام فرصت؟ شک نیست که خطا می کنند، شک نیست که این جا هم میبازند. در سال ۱۳۹۴ در مناظرهای در شبکه چهار سیما، به فرد مقابلم که میگفت «تا حالا نتوانستهایم چون الگو نداشتهایم» گفتم که اگر در چهار دهه گذشته نتوانستهاید دیگر نمیتوانید، چون دیگر منابع ندارید. حالا میگویم منابع هم که داشته باشند دیگر نمیتوانند چون به قول انیشتین «همان اندیشهای که بحرانهای امروز را ایجاد کرده است، نمیتواند آنها را حل کند». اینان به خاطر نداشتن اندیشهای منسجم و سازگار با دنیای نو، بیشتر پروژههای حیثیتیشان یکبهیک شکست خورده است؛ و حالا دوباره رفتهاند سرخط تا از نو شروع کنند. اما یادشان نیست که هم پیر شدهاند، هم نخبه اندیشمند ندارند که برای شان فکر کند، هم چاههای نفت خالی است، هم فساد تا سراپردهشان پیش رفته است، هم منابع آبی کشور نابود شده است، هم بحران پشت بحران در راه است، و هم نسل نو در پشت سر آنها نیست تا در این ناداری و نادانی حمایتشان کند. فقط اندکی عقل سلیم لازم است که حضرات بفهمند نباید به جنگ ریاضیات بروند:
نسل اولشان که اگر حالا بودند ۱۰۰ تا ۱۲۵ ساله بودند که همه رفتهاند؛
نسل دومشان که حالا ۷۵ تا ۱۰۰ سالهاند چقدر دیگر فرصت دارند؟ ۵ تا ده سال دیگر بیشترشان نیستند؛
نسل سومشان که ۵۰ تا ۷۵ سالهاند، اکثریتشان یا توّاباند یا اخراجی. تعداد کمیشان به زور رانت هنوز حامی ماندهاند. اینها هم دیگر از رده خارجند.
نسل چهارم یعنی ۲۵ تا ۵۰ سالهها «اکثریتشان» یکی از اینهاست: یا منتقد یا معترض یا مخالف یا معارض.
نسل زیر ۲۵ سال را هم که خدا برکتشان بدهد؛ تنها نامی که برازنده آنهاست «نسل عصیان» است.
اما جذابیت مساله این جاست:
نسلهای یک تا ۵۰ سال، سالی یک میلیون و صدهزار نفر به جمعیتشان افزوده میشود؛
و نسلهای ۵۰ تا ۱۰۰ سال، سالی ۶۰۰ هزار نفرشان کم میشود.
به زودی ترازوی نسلها از ناترازی سرنگون میشود.
ترازوی اقتصاد و فرهنگ و سیاست و فناوری هم از سالها پیش دارد به نفع نسل نو کفّه عوض میکند.
همه این تحولات در بدبینانهترین حالت در زیر ده سال رخ خواهد داد. اما شهود من میگوید برای پنج سال هم انرژی ندارند که با همین روش ادامه بدهند، یا سَرِعقل میآیند یا فرومیریزند.
ما باید در صحنه بمانیم تا بدهیمان را به این نسل بدهیم. نسل نو، «ایران» را از ما طلبکار است. آری، پراستقامت میمانیم تا ایران را «ایران» به او تحویل بدهیم نه سوریه نه لیبی و نه مصر.
خانه اندیشمندان را هم که بگیرند اندیشمندان جایی نمیروند آنها در خانه دل مردم جا دارند. اما آنها چه؟ خانه اندیشمندان به چه کارشان میآید وقتی جز خانه سالمندان مسیر دیگری ندارند؟ خودشان هم نروند جبر تاریخ آنها را میبرد. گرچه سخت است، اما ما همچنان به صبر شادمانه ادامه خواهیم داد.
آری:
سخت است قلم باشی و دلتنگ نباشی
با تیغ مدارا کنی و سنگ نباشی
سخت است دلت را بتراشند و بخندی
هی با تو بجنگند و تو در جنگ نباشی
وقتی که قلم داد به من حضرت استاد
میگفت: خدا خواسته دلتنگ نباشی
حالا دلتنگم؟ غمگینم؟ نه! این تحولات لازمه طبیعی یک جامعه در حال گذار با یک حکومت ناتوان و نزار است. این تحولات ما را قویتر و رشدیافتهتر میکند. از آنها بدم میآید؟ نه! آنها هم هموطنان ما هستند که روانشان، دینشان و آینده شان را به باورهایی ایدئولوژیک گره زدهاند و به اسارت آن درآمدهاند. باورهایی که رو به اضمحلال است و جواب نمیدهد. ای کاش میتوانستیم کمکشان کنیم، اما ایدئولوژی و رانت نمیگذارد تا همشنوی شکل بگیرد.
اما ما چه کنیم؟ ما باید آگاهانه صبر شادمانه داشته باشیم. مینویسم، اعتراض میکنم، مقاومت میکنم، اما حواسم هست که خودم را اسیر غم، نفرت و خشم نکنم و به خودم و دیگران آسیب نزنم. همواره یادم هست که هر ملتی که میخواهد در سیاست، غذای جاافتاده و خوش طعمی نوشجان کند باید منتظر دم کشیدن تحولات بماند. اگر سرپوش تحولات زود برداشته شود، غذا دم نکشیده است و گرفتار دل پیچه میشویم. توسعه از وقتی شروع میشود که ما صبر لازم برای دم کشیدن را پیدا کنیم. هم جامعه ما دارد دم میکشد، هم سوخت حکومت دارد تمام می شود، پس صبور و شادمان میمانیم.
تارنمای رسمی- محسن رنانی
روزِقلم ۱۴۰۲
by ... the writer | 4.جولای 2023 | اخبار
امروز دوشنبه دوازدهم تیرماه ۱۴۰۲، گروهی از بازنشستگان مخابرات در شهرهای مشهد، اهواز، بندرعباس، کرمانشاه و سنندج در مقابل ساختمان شرکت مخابرات این شهرها، جمعی از کارگران شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه در محدوده محل کار خود و شماری از کارکنان “مجموعه ورزشی الزهرا” در تهران در مقابل یکی از باشگاه های این شهر، شماری از راهبران خط ۵ مترو تهران و برخی متقاضیان مسکن ملی ساوه در مقابل اداره راه و شهرسازی این شهرستان، در تجمعاتی اعتراضی خواستار رسیدگی به مطالباتشان شدند.
به نقل از اتحادیه آزاد کارگران ایران، امروز دوشنبه دوازدهم تیرماه ۱۴۰۲، گروهی از بازنشستگان مخابرات در شهرهای مشهد، اهواز، بندرعباس، کرمانشاه و سنندج در مقابل ساختمان شرکت مخابرات این شهرها دست به تجمع زدند. بازنشستگان معترض خواستار اجرای کامل آئیننامه پرسنلی و استخدامی و همچنین رفع مشکلات بیمه درمانی هستند.
00
تجمع کارگران مجتمع هفت تپه
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، امروز دوشنبه دوازدهم تیرماه ۱۴۰۲، جمعی از کارگران شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه، در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان در محدوده محل کار خود، دست به تجمع زدند. این کارگران نسبت به عدم اجرای صحیح و بازنگری طرح طبقهبندی مشاغل اعتراض دارند.
تجمع کارکنان مجموعه ورزشی “الزهرا”
به گزارش ایلنا، امروز دوشنبه دوازدهم تیرماه ۱۴۰۲، شماری از کارکنان “مجموعه ورزشی الزهرا” در تهران، در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان در مقابل یکی از باشگاه های این شهر، دست به تجمع زدند. آنها میگویند: با بستن این باشگاهها، نه تنها نیروهایی که سالها در این مراکز کار کردهاند در این شرایط بد اقتصادی بیکار میشوند، بلکه به دلیل بالا بودن هزینهی باشگاههای خصوصی، خیلی از زنان نمیتوانند در باشگاه ثبت نام کنند. نیروهای باشگاههای الزهرا میگویند: برای ماه بعد ثبت نام انجام نشده و به ما گفتهاند که قرار است ساختمانهای این باشگاهها در اختیار ستاد بحران قرار بگیرد.
تجمع راهبران خط پنج مترو تهران
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، امروز دوشنبه دوازدهم تیرماه ۱۴۰۲، شماری از راهبران خط ۵ مترو تهران، در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان، دست به تجمع زدند. این تجمع در اعتراض به بندهای برنامه هفتم توسعه برگزار شد.
تجمع متقاضیان مسکن ملی
به گزارش ایرنا، امروز دوشنبه دوازدهم تیرماه ۱۴۰۲، شماری از متقاضیان مسکن ملی ساوه در مقابل اداره راه و شهرسازی این شهرستان تجمع اعتراضی برگزار کردند. این تجمع اعتراضی نسبت به اعلام واریزی جدید و قراردادهای اعلامی از سوی راه و شهرسازی شکل گرفت.
خبرگزاری هرانا
by ... the writer | 4.جولای 2023 | اخبار
شارمین میمندینژاد مدیر عامل «جمعیت امام علی» در گفتوگویی تفصیلی با رادیوفردا میگوید که قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۷۰ هزار ساعت اسناد و بایگانی این سازمان مردم نهاد را مصادره و نابود کرده است.
آقای میمندینژاد که با رأی دادگاه انقلاب به اتهام تشویق به فساد و فحشا، توهین به مقدسات و اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور به ۱۹ سال زندان محکوم شده بود، اکنون در خارج از ایران به سر میبرد.
بخشی از اسناد مورد اشاره مؤسس «جمعیت امام علی» به «مافیای» فروش مواد مخدر در تیررس نیروهای انتظامی در مناطق جنوبی و حاشیهای شهر تهران اختصاص داشت و در مواردی به «کودکان آسیبدیدهای میپرداخت که از سوی نیروهای شبهنظامی بسیج محلات به عنوان ضابط برای برخوردهای قهری استخدام شدهاند».
آقای میمندینژاد میگوید: «بسیاری از بچههای [مورد حمایت] ما، بچههایی که آسیبدیده بودند و وضع روانی بههمریختهای داشتند برای رفتن به سوریه دعوتنامه داشتند، به آنها گفته بودند که ماهی آنقدر به شما پول میدهیم شما به یک نیروی بسیجی یک قهرمان تبدیل میشوید؛ بعضی از این بچهها تحت اضمحلال روحی جذب این شرایط میشدند».
او در عین حال به ارسال تذکرات جزیی درباره آسیبهای اجتماعی نظیر کودکهمسری به دفتر رهبر جمهوری اسلامی، قوه قضائیه، مجلس شورای اسلامی و شهرداری تهران اشاره میکند.
مهرماه سال گذشته هم گروهی از اعضا و هواداران «جمعیت امام علی» با انتشار بیانیهای جمهوری اسلامی را متهم کردند که با دادن «چند کیسه آذوقه» از کودکان فقیر را برای «سرکوب» معترضان اعتراضهای اخیر استفاده کردهاند.
آقای میمندینژاد در بخش دیگری از این گفتوگوی تفصیلی، به نقش گروههایی در نهاد رهبری جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران، مجلس شورای اسلامی و دولت درآمدزایی از تحریمها اشاره میکند و معتقد است که این موضوع در ادامه به شهروندان عادی و حتی مخالفان حکومت هم میرسد.
او نتیجه میگیرد که «پول کثیفی» در ایران در گردش است که حتی «امیدهای مردم برای تغییر» را به «سرخوردگی» تبدیل میکند. «پول کثیفی» که به گفته مؤسس «جمعیت خیریه امام علی»، حکومت کوشیده با آن وارد ساز و کار سازمانهای مردم نهاد هم بشود.
آقای میمندینژاد اتهامهای وارد شده از سوی منتقدان مبنی بر بازگذاشتن دست «جمعیت امام علی» از سوی حکومت را رد میکند و در این باره به نوشتهای از حسن شایانفر، از مدیران سابق روزنامه کیهان، اشاره میکند که در آن نوشته او خواستار انحلال این سازمان مردم نهاد شده بود.
نهاد خیریه «جمعیت امام علی» خرداد ماه سال گذشته با شکایت وزارت کشور و با حکم قضایی منحل شد، شارمین میمندینژاد در این گفتوگو با اشاره به انتشار قطعه «تهران-توکیو» ساسی مانکن و استفاده این خواننده از نام «سمیه» در متن کلام آن میگوید:«”سمیه نرو” یعنی چی؟! این سمیهای که فیلمش در منطقه دروازه غار هست. سمیه دختری است که مکرر صیغه میشود و برای معرفی این دختر صیغهای رفته بودند، از یک بازیگر پورن مشهور استفاده کرده بودند.»
مدیرعامل «جمعیت امام علی» با پیش کشیدن این قطعه بحث برانگیز از تلاش حکومت برای عادی سازی «ازدواج کودکان» و تبدیل کردن تهران به تایلند برای آنچه او ارائه «سکس ارزان» مینامد، گفته است. شارمین میمندینژاد با قیاسی میان رمان «دکتر جکیل و آقای هاید» نوشته رابرت استیونسون و جامعه ایران میگوید که حاکمیت با ابزار نیازهای اولیه مردمی مثل کمیته امداد و بنیاد مستضعفان که در اختیار دارد، توانسته مردم را به «آقای هاید» که نماد غرایز و قدرت و پول است، تبدیل کند.
در ادامه این روند، آقای میمندینژاد از فروریزی طبقه متوسط در ایران و تبدیل شدن آن به «گرسنگان وابسته» گفته است. به گفته این کنشگر اجتماعی، حکومت جمهوری اسلامی در نبود «توجیهات قانع کننده ایدئولوژیک» برای هواداران نظام به «استراتژی» استفاده از قاچاقچیان بینالمللی مواد مخدر برای «سرکوب» و «فعالیتهای اطلاعاتی درون و برونمرزی» رو آورده است. شارمین میمندینژاد معتقد است که آنچه او درآمدهای مشکوک میخواند با نظام قضا، زندانها و امنیت جمهوری اسلامی آمیخته شده و امروز امنیت در جمهوری اسلامی از فقر، فساد و تباهی دفاع میکند.
محمد ضرغامی
۱۲ تیر ۱۴۰۲
۳ یونی ۲۰۲۳
by ... the writer | 4.جولای 2023 | مقالات
وقتی از زنان پیشگام علیه حجاب سخن میگوییم، قدم در دورانی میگذاریم که زنان جز برای تماشای تعزیه و شرکت در مراسم روضهخوانی، حق حضور در فضاهای عمومی را نداشتند، باید با چادر و روبنده در خیابان ظاهر میشدند، از کلون زنانه برای دقالباب استفاده میکردند و از حق سوادآموزی محروم بودند، مگر در حد قرائت قرآن. سنت پردهنشینیِ زنان در اندرونیها و پستوهای خانه و پنهان کردن آنان پشت حجاب، فقط راهی برای پوشاندن بدن زنان از نگاه مردان نبود، بلکه بستری برای نامرئی و خاموش کردن زنان نیز به شمار میرفت. زنان با آن چادرهای سیاه و روبندههای سفیدِ یکشکل، از هویت و نامونشان تهی میشدند و به صورت تودهی جمعی همسانی درمیآمدند و طوری در جامعه حاضر میشدند که توجهی را به خود جلب نکنند و به چشم نیایند. گویی اصلاً وجود نداشتند.
بنابراین، میتوان عصیان زنانِ پیشگام علیه حجاب را مبارزهای برای بازپسگیریِ چهره و صدایشان تلقی کرد. زنی که باید به حکم سنت و شرع مخفی و پنهان بماند، با برداشتن حجابش از اندرونی بیرون میآید و دیدنی و شنیدنی میشود. هرچند با پایانی غمانگیز در سرگذشت این زنان مواجهایم اما انقلاب فردیِ جسورانهی آنها، مسیر را برای زنان پس از خود هموار کرد. آنچه امروز بهعنوان میراث جنبش زنان به ما رسیده، حاصل مقاومتِ زنانی است که بهرغم تهدید، زندان، تبعید و قتل از مبارزه برای آزادی دست نکشیدند. این زنان را میکُشند و سنگِ مزارشان را تخریب میکنند تا نام و نشانی از آنها باقی نماند اما جسارتشان به زنان نسلهای بعد انتقال مییابد و هزاران زن با برداشتن حجاب، آتش زدن روسری و رقصیدن با موهای رها، به کالبدی برای نامهای حذفشده و ممنوعهی زنانِ پیشگام بدل میشوند و «زن، زندگی، آزادی» را فریاد میزنند.
طاهره قرةالعین، آغازگر جنبش زنان
طاهره قرةالعین نخستین زنی است که حجاب را از سر برمیدارد. نام اصلیاش فاطمه برغانی قزوینی، و دختر ملاصالح برغانی و عروس ملاتقی برغانی است و در خانوادهای از علما و مجتهدان دینی به دنیا میآید اما حاضر نمیشود که مقلد و دنبالهرو پدر، پدرشوهر، شوهر و مردان خانواده باشد. زبان به نقد عقیدهی آنان میگشاید، از اعتقاد تازهاش به بابیه سخن میگوید، از شوهرش که به اجبار با او ازدواج کرده، جدا میشود، اشعار عاشقانه میسراید، با مردان به بحث و مناظره مینشیند و روبنده را کنار میگذارد. فرزانه میلانی آغاز جنبش زنان را از بدشت میداند، همان جایی که طاهره قرةالعین در سال ۱۲۲۶ در گردهماییِ جنبش بابیه حجاب برمیدارد و در جمع مردان سخنرانی میکند. او همواره سرگرم تلاش برای مرئی کردن زنانِ محکوم به پستونشینی است. ابتدا از پشتِ پردهی خانهاش با مردان مناظره میکند، سپس با چادر و روبنده به سخنرانی میپردازد و سرانجام روبنده از رخ برمیدارد. اعتقادات، اشعار، نامهها، سخنرانیها و کشف حجابش سبب میشود که از سوی پدرشوهرش که امام جمعهی قزوین است، محکوم به ارتداد شود، از طرف خانواده طرد شود، تحت تعقیب قرار بگیرد، سالها آوارهی شهرهای مختلف شود، به حبس خانگی بیفتد و سرانجام به قتل برسد.
او را پس از دستگیری در بالاخانهی منزل محمدخان کلانتر، رئیس نظمیهی تهران، زندانی میکنند و دو تن از مجتهدان نامدار طی هفت جلسه به بازجویی و تفتیش عقاید او مشغول میشوند و میکوشند تا او را از عقیدهاش بازگردانند. ناصرالدین شاه، که شیفتهی او میشود، از او میخواهد تا توبه کند و به عقد وی درآید اما طاهره نمیپذیرد. در نهایت، مجتهدان حکم فساد فیالارض برای او صادر میکنند و درباریان که نگران بودند ناصرالدین شاه تحت تأثیر طاهره قرار بگیرد، اجرای حکم را جلو میاندازند. طاهره فقط ۳۵ سال دارد که در یک نیمهشب تابستانی، مخفیانه به سراغش میروند، چادری را که از سر برداشته بود، دور گردنش میپیچند، او را خفه میکنند، جنازهاش را در چاه باغ ایلخانی میاندازند و روی آن را با سنگ میپوشانند. به تعبیر فرزانه میلانی، «خفه کردن فقط به قتل رساندن و نفَس کسی را بند آوردن نیست، بلکه به خاموش کردن صدای کسی نیز اطلاق میشود.» او را میکُشند تا صدای بلندش را برای همیشه خفه و خاموش کنند اما نامش همچون شعر «کوچه به کوچه، کو به کو» در همهجا میپیچد و بهعنوان نخستین زنِ مخالف حجاب در جنبش آزادیخواهیِ زنان بلندآوازه میشود.
تاجالسلطنه، آزادیخواه در حرمسرای سلطانی
موسیخان نی داوود تعریف میکند که «یک بار وسط میدان شهر در حال اجرای برنامه بودیم که مردم شروع به سنگسارِ قمر کردند. ما مردها که عقب ایستاده بودیم، مثل بید میلرزیدیم اما قمر جلو ایستاده بود و میخواند.»
زهرا خانم تاجالسلطنه، شاهزاده خانم قاجاری و دختر ناصرالدین شاه، یکی دیگر از زنان پیشگامی است که افکاری جلوتر از زمانهی خود دارد و در دستنوشتههایی که از او باقی مانده، به موضوعاتی همچون حق تحصیل و کار زنان، برابری در ازدواج و حق انتخاب همسر و آزادی پوشش و رهایی از حجاب میپردازد. او که در ۹ سالگی مجبور به ازدواج میشود، لحظهی ازدواجش را روز شوم و ساعت نحسی مینامد که آزادی را برای تمام عمر از وی سلب میکند. او در اعتراض به ازدواج اجباریِ دختران و نابرابری میان زن و مرد میگوید که اگر زنان رویبسته و در حجاب نبودند و در اندرونیها حبس نمیشدند و امکان ارتباط آزاد با مردان را داشتند، میتوانستند خودشان همسرشان را انتخاب کنند. او همچنین یکی از مدافعان مشروطه و از منتقدان نظام سلطنتی به حساب میآید و اعتراضات شدیدی را علیه پدرش، ناصرالدین شاه، و برادرش، مظفرالدین شاه، مطرح میکند. او مهمترین تکلیف زنان ایرانی در انقلاب مشروطه را استرداد حقوق خود و کمک کردن به مردها مانند زنان اروپایی، پاکی و عفت، وطندوستی، خدمت به همنوع، طرد کردن تنبلی و خانهنشینی و برداشتن حجاب میداند.
علاقهی زیاد او به سفر به اروپا و آشنایی با وضعیت زنان متجدد باعث میشود که جواهرات سلطنتیِ خود را بفروشد تا با آن خرج سفر را تأمین کند اما از سوی شوهر و خانوادهاش از این کار منع میشود. با وجود این، یادگیری زبان فرانسه، مطالعهی نوشتههای زنان اروپایی دربارهی حقوق زنان و عضویت در «انجمن حریت زنان»، به مدیریت صدیقه دولتآبادی، سبب میشود که به شناخت تازهای از وضعیت زنان در ایران دست یابد. اولین اقدام او بعد از این آگاهی، آزادی از بند حجاب است. همانطور که خودش میگوید «اولین کاری که کردم، تغییر لباس دادم. لباس فرنگی و سر برهنه. درحالیکه هنوز در ایران زنها لباس فرم را داشتند.» او در خاطراتش عامل خرابیِ مملکت و بداخلاقی و بیعفتی و عدم پیشرفتِ تمام کارها را حجاب زن میداند و مینویسد «هزارها مفاسد اخلاقیه از همین رویبستن زنها در این مملکت سر داده شده است.» او از حجاب بهعنوان منشأ انقیاد و سرکوب زنان نام میبرد و پوشش زنان را به چادر سیاه و کفن سفید محدود میداند و میگوید: «زندگانی زنهای ایران از دو چیز ترکیب شده: یکی سیاه و دیگری سفید. در موقع بیرون آمدن و گردش کردن هیاکل موحش سیاه عزا و در موقع مرگ هیاکل سفید. من که یکی از همین زنهای بدبخت هستم، آن کفن سفید را ترجیح به آن هیکل موحش عزا میدهم و همیشه پوشش آن ملبوس را انکار دارم.» هرچند عصیان او علیه شرع و سنت و سلطنت به طلاق و تنهایی و طردشدگی میانجامد اما از تصویر رایج شاهزاده خانم قاجاری با ابروهای پیوسته، سبیلهای پشت لب، شلیتههای پرچین و چارقدهای زیر گلو سنجاقزده فراتر میرود و شمایل یک زن آزادیخواه در حرمسرای سلطانی را از خود به جا میگذارد.
قمرالملوک وزیری، عصیان علیه صدای ممنوعهی زن
قمرالملوک وزیری بزرگترین و پرآوازهترین خوانندهی زن آوازهای سنتیِ ایران است. او در دورانی شروع به آوازخوانی میکند که عرصهی موسیقی در انحصار مردان است و زنان حتی از حق حضور در مدارس موسیقی و شرکت در کنسرتها نیز محروماند. همانطور که محمود خوشنام میگوید، «موسیقی را مردان میساختند، مینواختند و میخواندند. مخاطبان این موسیقی مردانه نیز مردان بودند.» اما اهمیت او فقط مدیون پیشتازی در عرصهی موسیقی نیست، بلکه پیشگامی در کشف حجاب نیز از او شمایل مهمی در جنبش آزادیخواهیِ زنان ترسیم میکند. حضور بیحجابِ وی در شرایطی اتفاق میافتد که زنانِ بیچادر در خیابانها دستگیر میشوند. او نخستین زن خوانندهای است که در سال ۱۳۰۶ در گراند هتل بدون حجاب روی صحنه میرود و آواز میخواند. خودش تعریف میکند که «یک زن ضعیف بدون داشتن پشتیبان میبایست خلاف معتقدات مردم عرضاندام کند و بیحجاب در صحنه حاضر شود. تصمیم گرفتم با وجود مخالفتها این کار را بکنم و پیه کشته شدن را هم به تنِ خود بمالم.» در گزارشی که پیرامون آن شب در مجلهی خواندنیها منتشر شده، میخوانیم که «شبی که میخواست با سرِ باز جلوی مردم بخواند، عدهای قصد کشتن او را داشتند. تهران، تهران امروز نبود. خاموشیِ وهمآورِ تعصب بر همه سایه انداخته بود.»
صدها نفر برای شنیدن صدای قمرالملوک جلوی گراندهتل صف میکشند و قمرالملوک از اشتیاق و خوشحالی در آن شب تعریف میکند و میگوید: «روی پاهایم بند نبودم. انگار پر درآورده بودم اما همین که راننده در را وا کرد تا سوار شوم، چند مأمور گردنکلفت اومدند سراغم و من را بردند نظمیه. توی دلم گفتم نترس زن! گیرم که اعدامت میکنند. مهم نیست. چون بالأخره کار خودت را کردی.» هرچند کار قمرالملوک به نظمیه میکشد و مجبور به تعهد دادن میشود و مدتها پیامهای تهدیدآمیز دریافت میکند اما همچنان گاه و بیگاه بیحجاب در نمایشها و کنسرتها شرکت میکند و خودش میگوید: «حدس میزنم از همان موقع فکر برداشتن حجاب در شُرف تکوین بود.» موسیخان نی داوود تعریف میکند که «یک بار وسط میدان شهر در حال اجرای برنامه بودیم که مردم شروع به سنگسارِ قمر کردند. ما مردها که عقب ایستاده بودیم، مثل بید میلرزیدیم اما قمر جلو ایستاده بود و میخواند.» وقتی قمرالملوک از دنیا میرود، به گفتهی دخترخواندهاش زبیده جهانگیری، مساجد پیکر او را نمیپذیرند و از ورود او به گورستان ظهیرالدوله نیز جلوگیری میکنند چون یک خوانندهی زن بیحجاب بوده است. اما سالها بعد مزارش به میعادگاه زنان جسوری بدل میشود که از قمرالملوک وزیری عصیان علیه صدای ممنوعهی زن را آموختهاند.
صدیقه دولتآبادی، زبانِ به کام نکشیدهی زنان
صدیقه دولتآبادی در وصیتنامهاش مینویسد که «مرا از محل کانون بانوان به آرامگاه ابدیام ببرید و در مراسم تشیع جنازهام حتی یک زنِ باحجاب شرکت نکند.»
صدیقه دولتآبادی از فعالان انقلاب مشروطه و جنبش زنان در ایران است که با راهاندازیِ انجمنهای زنان، تأسیس مدارس دختران و انتشار مجلات برای زنان، نقش مهمی در آگاهیبخشی و آزادی زنان دارد. او اولین زن ایرانیِ بعد از مشروطه است که ده سال پیش از کشف حجاب در ایران، روسری و چادر از سر برمیدارد و بیحجاب در اماکن عمومی ظاهر میشود. او که یکی از زنان روزنامهنگارِ پیشگام نیز به شمار میرود، در نشریهی زبان زنان مطالب بسیاری در نقد حجاب زنان مینویسد و آتش خشم روحانیون و اقشار مذهبی را برمیانگیزد. برادر صدیقه که از مجتهدان بانفوذ شهر است، از او میخواهد که نشریهاش را تعطیل کند. برادرش خطاب به او مینویسد: «من رئیس جامعهی علمای اصفهان هستم. امروز در جمع خودمان نشستی دربارهی مسئلهی شما و روزنامهتان داشتیم. ما دربارهی مقالهی زنان محجبه بحث و گفتوگو کردیم و تصمیم گرفتیم که انتشار روزنامه متوقف شود. چون روزنامهای زنگراست و آشکارا به نام زنان منتشر میشود. اگر این تصمیم علما مورد موافقت شما قرار نگیرد، ما به دفتر روزنامه میرویم و همهی وسایل آنجا را میشکنیم.» صدیقه دولتآبادی تسلیم نمیشود و مخالفان مرتجع و متعصب نشریاتش را در خیابانها آتش میزنند، به خانه و محل کارش حمله میکنند، «کانون بانوان» را آتش میزنند و بسیاری از دستنوشتهها، نمایشنامهها و کتابهایش را میسوزانند و در پی قتل وی برمیآیند.
او علاوه بر روزنامهنگاری و فعالیت سیاسی، در جنبش مبارزه با حجاب هم نقش مهمی ایفا میکند و بهعنوان سرپرست «کانون بانوان» به فراهم کردن زمینههای فرهنگیِ رفع حجاب کمک میکند. او در یکی از سخنرانیهای مهمش در «کانون بانوان» میگوید که حتی به قیمت جانِ خود، اجازه نمیدهد که مردان با کر و کور کردن مادر و خواهر و زن و دخترشان دست به جنایتی عظیم بزنند و چادر بیعصمتی را بر سر زنان کنند. او بهرغم تهدید مرگ در جریان کشف حجاب، میگوید که «در موقع چادربرداری در قم نیز بعد از قضایای خراسان در قبرستان در مقابل حرم حضرت معصومه بالای کرسی ایستادم و زنان را به وظیفهی خودشان آشنا کردم.»
صدیقه دولتآبادی در وصیتنامهاش مینویسد که «مرا از محل کانون بانوان به آرامگاه ابدیام ببرید و در مراسم تشیع جنازهام حتی یک زنِ باحجاب شرکت نکند.» مقبرهی او پس از انقلاب اسلامی بارها توسط نیروهای جمهوری اسلامی تخریب و ویران شده است اما بسیاری از دختران و زنان مخالف حجاب نشان دادهاند که راه صدیقه دولتآبادی ادامه دارد.
فرخرو پارسا، نامدار همچون مادر
فرخرو پارسا دختر فخرآفاق پارسا است، یکی از زنان روزنامهنگارِ پیشگام و از اعضای «جمعیت نسوان وطنخواه» که نشریهی جهان زنان را در مشهد منتشر میکند، حجاب را سد راه ترقیِ زنان میداند، از برابریِ زن و مرد سخن میگوید و برای حق رأی زنان مبارزه میکند. مادر فرخرو پارسا در سال ۱۲۹۳ در روز تاجگذاریِ احمدشاه قاجار برای نخستین بار چادر از سر برمیدارد و با همسرِ خود سوار درشکه میشود و به تئاتر میرود. سرمقالهی او پیرامون کشف حجاب، خشم حسن مدرس را برمیانگیزد و او نامهای در اعتراض به فرخآفاق پارسا مینویسد و وی را ضددین میخواند. فرخآفاق پارسا به ارتداد محکوم میشود و عدهای به خانهاش حمله میکنند تا او را به قتل برسانند. هرچند وی جان سالم به در میبرد، اما امتیاز نشریهاش را لغو میکنند و او را که باردار است، به اراک تبعید میکنند. فرخرو پارسا در دوران تبعید مادرش به دنیا میآید و همان مسیر آزادیخواهیِ مادر را ادامه میدهد. فرخرو پارسا به عضویت هیئترئیسهی «شورای همکاریِ جمعیتهای بانوان ایران» درمیآید، اولین مدیر کل زن در دانشگاه ملی ایران میشود و بهعنوان نخستین وزیر زن، مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را در دولت هویدا بر عهده میگیرد.
فرخرو چادر را مانع ترقی و پیشرفت زن ایرانی میداند. او با مشاهدهی رواج مجدد چادر در اواخر دههی چهل و اوایل دههی پنجاه با حسرت میگوید: «سی و پنج سال پس از کشف حجاب، چادر و چاقچور و روبگیری بازگشت کرده بود و این حقیقت تلخی بود و وقتی مایهی تأسفِ بیشتر میشد که هزاران دخترِ چادربهسر را در دبیرستانها و حتی دبستانها میدیدیم.» او پوشیدن چادر در مدارس را ممنوع و اعلام میکند که دختران باید فقط با روپوش رسمی به مدرسه بروند. وقتی در دیدار با مدیران مدرسهی «جامعهی اسلامی» با هشتاد معلم و مدیر زنِ چادری روبهرو میشود، به آنها میگوید که «اسلام هرگز نگفته است که زنان چادر سر کنند، باید خرافات ریشهکن شود.» همین سخن که در گزارش ساواک ثبت شده، به یکی از مدارک جمهوری اسلامی علیه او بدل میشود و در کنار انحلال کمیسیون رسیدگی به ارزش تحصیلیِ طلاب و راهاندازیِ مدارس مختلط در شهرستانها، جرم او را در دادگاه انقلاب اسلامی سنگینتر میکند. او را به اشاعهی فساد و فحشا در فرهنگ مملکت، ترتیب دادن اردوگاههای مختلط، زیر پا گذاشتن اخلاق اسلامی و روابط نامشروع متهم میکنند. او این اتهامات را رد میکند و حاضر نمیشود که در جریان محاکمه چادر سر کند و همچنان بر مواضعش میایستد. او در آخرین دفاعش میگوید: «میدانم که زن هستم و برای همین، مورد تهمتهای زشت قرار میگیرم.» سرانجام، در اردیبهشت ۱۳۵۹ او را اعدام میکنند. در کتاب خانم وزیر چنین میخوانیم:
هنوز مدت زمانی از خاکسپاری نگذشته بود و سنگ قبر بر سینهی خاک جاخوش نکرده بود که بولدوزرها را آوردند و قبر را با خاک یکسان کردند. چندی بعد فرزندان او یاد مادر را فقط با ذکر کلمهی «مادر» بر روی سنگ گرامی داشتند. چند روز دیگر گذشت، باز هم بولدوزرها را آوردند و همهی سنگ قبرها را خرد کردند و دیگر نه از مادر سنگ قبری بر جای ماند و نه از او نام و نشانی.
هرچند فرخرو پارسا به سرنوشتی تلختر از فرخآفاق پارسا دچار میشود اما نامش در کنار مادرش در جنبش مبارزات زنان ماندگار میشود.
منابع:
مهدخت صنعتی و افسانه نجمآبادی، صدیقه دولتآبادی: نامهها، نوشتهها و یادها، انتشارات: نگرش و نگارش زن، ۱۳۷۷
منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، خاطرات تاجالسلطنه، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۲
منصوره پیرنیا، خانم وزیر: خاطرات و دستنوشتههای فرخرو پارسای، نشر مهر ایران، ۱۳۸۶
پرویز نیکنام، «قمرالملوک وزیری؛ بانوی اول موسیقی ایرانی»، آسو، ۱۴۰۱
نزهت بادی
۱ جولای ۲۰۲۳
by ... the writer | 27.ژوئن 2023 | اخبار
سازمان حقوق بشری هرانا گزارش ماهانه خود را در رابطه با نقض حقوق بشر توسط حکومت جمهوری اسلامی در ایران منتشر ساخت که بخشهایی از آن در زیر می آید. این گزارش در خردادماه ۱۴۰۲ و به همت نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایرا «هرانا» تهیه شده است.
اعدام
خردادماه با قریب به ۷۰ مورد اعدام همچنان بازگو کننده نقض حق حیات در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران است. بنا بر گزارش نهادهای بینالمللی، ایران به تناسب سرانه جمعیت و میزان اعدام، رتبه نخست اعدام شهروندان خود در دنیا را دارد. از مهمترین رویداد ها در این باره میتوان به اجرای حکم اعدام در ملاعام دو زندانی در دیلم و مراغه اشاره کرد. زندانی اعدام شده در دیلم در تاریخ نهم فروردین ماه ۱۴۰۱، در جریان یک درگیری در بندر «امام حسن» واقع در شهرستان دیلم، از طریق شلیک با «سلاح کلاشینکف» مرتکب قتل دو مامور نیروی انتظامی به نام های «نوید موسوی» و «جلیل دازه» شد. گفتنی است زندانی اعدام شده در مراغه از بابت اتهام “تجاوز به عنف” توسط مرجع قضایی به اعدام محکوم شده بود. خبرگزاری فارس نام کوچک این زندانی که در سال ۹۵ بازداشت شده را “امیرمهدی” گزارش کرده است.
در ماه سپری شده، حکم اعدام هیمن مصطفایی در زندان سنندج، دو زندانی در زندان بندرعباس و زندان دیزل آباد کرمانشاه، قادربخش دهانی معروف به نادر کلبعلی، عبدالرسول جمشیدی، علی شهریاری و زندانی دیگر (هویت نامشخص)، محمد دارایی (احمد گلبچه) و مهدی سالاری در زندان کرمان و زندان جیرفت، علی پیری در زندان ارومیه، سعید محمدی فرد در زندان سنندج، شش زندانی در زندان های گرمسار، زنجان، خرم آباد، سنندج و مشگین شهر، یک زندانی زن در زندان مشهد و محمود رخشانی در زندان زاهدان به اجرا درآمد.
گفتنی است، وکیل محمد قبادلو، از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، از تایید حکم اعدام موکلش توسط شعبه یکم دیوان عالی کشور خبر داد. حکم تایید شده توسط دیوان عالی کشور، مربوط به پرونده آقای قبادلو در دادگاه کیفری است و پرونده وی در دادگاه انقلاب با حکم بدوی اعدام، کماکان در حال رسیدگی است. همینطور حکم سه بار اعدام جواد روحی، از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری در نوشهر، در شعبه نهم دیوان عالی کشور نقض و پرونده وی جهت رسیدگی مجدد به شعبه هم عرض ارجاع داده شد. دو متهم به قتل در کرج و تهران و سه متهم بابت اتهامات مربوط به مواد مخدر در آذربایجان غربی به اعدام محکوم شدند. به علاوه، دیوان عالی کشور حکم اعدام محمد رامز رشیدی و سید نعیم هاشمی قتالی، دو متهم پرونده موسوم به “واقعه حرم شاهچراغ” را تایید کرد. پیشتر رئیس کل دادگستری استان فارس گفته بود که احکام اعدام این افراد به زودی در ملا عام اجرا خواهد شد.
بیش از ۷۵ درصد اعدام های صورت گرفته در ایران توسط دولت یا نهاد قضایی اطلاع رسانی نمیشوند که نهادهای حقوق بشری اصطلاحا آن را اعدام “مخفیانه” میخوانند.
آزادی اندیشه و بیان
در خردادماه، حجت آل محمدی و سجاد پیرفلک در ایذه، علی آدینه زاده، مرضیه آدینه زاده و رضا آدینه زاده و سه روزنامه نگار و عکاس روزنامه قدس در مشهد، حمیده زراعی در کرج، تایماز افسری، آتنا فرقدانی، یاشار تبریزی و علی زارعان در تهران، پدرام معینی در بانه، ابراهیم میرکازهی، حامد میرکازهی، عبدالباسط کاشان، محمد صادق براهویی و عبدالله بازانزهی در زاهدان، ۱۱ شهروند در تبریز، آباده، هرمزگان، مسجدسلیمان و قزوین و محبوبه رضایی بازداشت شدند.
به علاوه، روز جمعه نوزدهم خردادماه، در پی برگزاری تجمع اعتراضی شماری از خانواده های دادخواه بر سر مزار دانیال پابندی، نوجوان جانباخته در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، شماری از این افراد بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.
همچنین، سخنگوی نیروی انتظامی از بازداشت سیصد و یک شهروند در راستای اجرای طرح “عفاف و حجاب” خبر داد. به علاوه، روابط عمومی وزارت اطلاعات با انتشار اطلاعیه ای از بازداشت شماری از شهروندان به اتهام “جاسوسی” خبر داد. همچنین، فارس رسانه نزدیک به نهادهای امنیتی از بازداشت یک شهروند تحت عنوان “عامل برنامه ریزی آشوب در زندانهای کشور” توسط نیروهای اطلاعات سپاه خبر داد.
در ماه سپری شده محکومیت های متعددی صورت گرفت که از این تعداد می توان به محکومیت عبدالجبار لطفی به هفت ماه و نیم حبس تعزیری، هفتاد و چهار ضربه شلاق و خلع لباس روحانیت، بهروز بهزادی به شش ماه حبس تعزیری و پرداخت پانزده میلیون تومان جزای نقدی، علیرضا رمضانی به یکسال حبس تعزیری و دو سال تبعید به برازجان، محسن سپهری به پنج سال حبس تعزیری، فخرالدین ابراهیمی به سه سال حبس تعلیقی، محمد طالقانی به دو سال حبس تعلیقی، پنج سال ممنوعیت خروج از کشور و پنج سال ممنوعیت استفاده از گوشی هوشمند، شبکه های اجتماعی و عضویت در گروه های سیاسی یا اجتماعی، زرتشت احمدی راغب به پنج سال و هشت ماه حبس تعزیری و منع عضویت در گروه و دسته جات سیاسی و اجتماعی و منع استفاده از تلفن هوشمند و منع خروج ازکشور به مدت ۲ سال، ریبوار طالبی و محمد شریف پور بایندره هر یک به یک سال حبس تعلیقی و سه ماه حبس تعزیری، فریدون نبی به هفت سال و هشت ماه حبس تعزیری و پرداخت دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان جزای نقدی و حسین کاشانی اصل، عادل گرگیج و علی احمد بریچی هر کدام به سیزده سال حبس تعزیری اشاره کرد.
به علاوه، روز چهارشنبه دهم خردادماه، حکم دوازده سال حبس فریاد حمه شور، شهروند اهل اشنویه توسط شعبه بیست و سوم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان غربی عینا تایید شد. همینطور، روز سه شنبه دوم خرداد، مدیر مسئول پایگاه خبری تیتر برتر و مدیر مسئول پایگاه خبری دیده بان به اتهام “نشر اکاذیب” در دادگاه مطبوعات مجرم شناخته شدند. در ضمن، کیفرخواست پرونده سعیده شفیعی و نسیم سلطان بیگی، دو زن روزنامه نگار ساکن تهران صادر و پرونده آنها به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران ارجاع شد.
به علاوه، محمد نوریزاد و پرهام پروری در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران، هادی (عباس) میرزایی، نیلوفر حامدی و الهه محمدی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، محمود طراوت روی، مسعود احمدیان و نازنین سالاری در شعبه اول دادگاه انقلاب شیراز، آتنا فرقدانی در شعبه یکم دادسرای اوین، حمیده زراعی در شعبه ۲۲ دادسرای عمومی و انقلاب کرج، حمید رضا نجفی در شعبه چهارم دادسرای عمومی و انقلاب اراک، سمانه نوروز مرادی در شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین، هنگامه شهیدی دردادسرای تهران و محمدحسین همت پور در شعبه پنجم بازپرسی دادسرای اوین محاکمه شدند. به علاوه، میثم خدارحمی، زهرا توحیدی و هدی (زهره) توحیدی، فرعان حسن زاده و مسعود دارسنج جهت تحمل دوران محکومیت خود، راهی زندان های اوین، نقده و بوکان شدند. همینطور، حق عضویت گروهی از اعضای کتابخانه ملی در این مجموعه، به دلیل شرکت در یک تجمع اعتراضی از آنها سلب شد.
از این قرار، در این ماه، ماه منیر مولایی راد به اداره اطلاعات ایذه، وحید کریمی به شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر تهران، زینب خنیاب پور به دادسرای بهبهان، مرضیه محمودی به دادسرای فرهنگ و رسانه، علی آدینه زاده به شعبه یکم دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان فاروج، مونا بختیاری به شعبه دهم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب زنجان، سیدجلال مدبرواحد به شعبه یکم دادیاری دادسرای اوین، هنگامه چوبین به شعبه پنجم دادیاری دادسرای ایذه و مهرنوش زارعی هنزکی به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران احضار شدند. در ضمن، روح الله نخعی و ساسان چمن آرا جهت اجرای حکم حبس احضار شدند. لازم به ذکر است، در خردادماه، منازل، حمید رضا نجفی در اراک، پدرام معینی در بانه و تایماز افسری در تهران مورد تفتیش ماموران امنیتی قرار گرفت.
زندان
در این ماه، روز پنجشنبه چهارم خرداد، میثم دهبان زاده، رضا نوروزی و مجید روشن نژاد، سه زندانی سیاسی محبوس در تیپ پنج زندان تهران بزرگ، توسط مسئولان زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. از میان آنها آقای دهبان زاده، بعد از این رویداد به بند سه زندان تهران بزرگ منتقل و تا ظهر روز جمعه پنجم خردادماه با دستبند به یک میله بسته شده بود. در ضمن، مهران کریمی باولی، زندانی جرائم عمومی محبوس در زندان بهبهان، توسط مسئولان زندان به مدت چند روز با دستبند به میله ای بسته شد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. گفتنی است، شعیب میربلوچ زهی ریگی، معترض محکوم به اعدام در زندان زاهدان، توسط پرسنل این زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفت. به علاوه، محمد ابوالحسنی، فعال مدنی که دوران محکومیت خود را بدون رعایت اصل تفکیک جرائم در زندان چوبیندر قزوین سپری میکند، روز دوشنبه بیست و دوم خردادماه، در پی اعتراض به شرایط نامناسب موجود، توسط مسئولان زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفت. همینطور، پنجشنبه شب بیست و ششم خرداد، حسن عسگری، زندانی محبوس در زندان قزلحصار کرج از طریق خوردن دارو، دست به خودکشی زد و به بیمارستان خارج از زندان اعزام شد.
همچنین، نرگس محمدی و گلرخ ایرایی در زندان اوین و ایوب آغالیانی در زندان ارومیه ممنوع الملاقات هستند. به علاوه، ناهید شیرپیشه، مادر پویا بختیاری، از جان باختگان اعتراضات آبان ۹۸، دوران محکومیت خود را در زندان زنجان سپری می کند. سلب امکان برقراری تماس تلفنی و ملاقات این زندانی با خانواده خود، به بی خبری از وضعیت وی و افزایش نگرانی های نزدیکانش انجامیده است. گفتنی است، پیام ولی، شهروند بهائی که درحال تحمل دوران محکومیت خود در زندان قزلحصار کرج است، با دستور مسئولان این زندان از تماس تلفنی با خانواده محروم مانده است. جواد لعل محمدی، زندانی سیاسی محبوس در زندان وکیل آباد مشهد، از روز دوشنبه یکم خردادماه، با دستور مسئولان مربوطه از برقراری تماس تلفنی و ملاقات با خانواده محروم شده است. در ضمن، در خردادماه، نایب حاجی زاده ینگجه زندانی سیاسی در زندان ارومیه و زرتشت احمدی راغب فعال مدنی در زندان اوین به سلول های انفرادی زندان منتقل شدند. همبنطور، خانواده فواد چوبین، اعلام کردند که اخیرا زندانبانان فواد چوبین را مورد ضرب و شتم قرار داده و سپس به یکی از سلول های انفرادی این زندان منتقل کردند.
برخی زندانیان در دوران بازداشت و یا حبس خود در کنار مشکلات هر روزه زندان به ناچار برای شنیده شدن دادخواهیشان دست به اعتصاب غذا میزنند. در خردادماه، مریم جلال حسینی و فاطمه تدریسی در زندان قرچک ورامین، محمد دانیالی و ناصر رضایی در بازداشتگاە مرکزی اداره اطلاعات ایلام و زرتشت احمدی راغب در زندان اوین دست به اعتصاب غذا زدند. در این ماه، دو زندانی در ندامتگاه مرکزی کرج، یک زندانی در زندان امیرآباد گرگان، دو زندانی در زندان کهنوج، یک زندانی در زندان زاهدان، یک زندانی در زندان سنندج، ۹ زندانی در زندان رجایی شهر کرج، سه زندانی در زندان کرمان و زندان جیرفت و یک زندانی در زندان ارومیه، جهت اجرای حکم اعدام به یکی از سلول های انفرادی زندان منتقل شدند.
از طرفی، سارا ناصری و احسان شاددل در زندان وکیل آباد مشهد، ژینا مدرس گرجی در کانون اصلاح و تربیت سنندج، سلمان الفتی در زندان دیزل آباد کرمانشاه، سجاد شهرابی، شادی شهیدزاده، منصور امینی، ولی الله قدمیان و عطاءالله ظفر، مسیب رئیسی یگانه، جواد خضری جوادی، امیر ولایتی و محبوبه رضایی در زندان اوین، سردار شاهمرادیان در زندان سنندج، فاطمه تدریسی و ناتاشا خضری جوادی در زندان قرچک ورامین، محمود مهرابی در زندان دستگرد اصفهان، بهروز ایزدی راد در زندان امیرآباد گرگان، حمیده قدردان در زندان لاکان رشت، سیامک هیاسی و آلان داغدار در یکی از بازداشتگاه های امنیتی ارومیه، نهاله شهیدی یزدی در زندان کرمان، کمال لطفی در زندان کامیاران، بختیار، وحید و سعید محمودزهی در مهرستان و فرهاد نوایی در مهاباد در بازداشت و بلاتکلیفی بسر میبرند.
گفتنی است، توماج صالحی، خواننده رپ اعتراضی علیرغم گذشت بیش از هفت ماه از زمان دستگیری کماکان در یکی از سلولهای امنیتی زندان دستگرد اصفهان در بازداشت و بلاتکلیفی بسر میبرد.
حق درمان و رسیدگی پزشکی همواره از مهمترین موارد نقض حقوق زندانیان در ایران به شمار میرود. از این قرار، نسرین جوادی و ناهید تقوی در زندان اوین، عباس واحدیان شاهرودی در زندان وکیل آباد مشهد و شعیب میربلوچ زهی ریگی در زندان زاهدان، منوچهر بختیاری در زندان چوبیندر قزوین و توماج صالحی در زندان دستگرد اصفهان از دریافت خدمات درمانی محروم بودند. با وجود خطرهای موجود، محرومیت زندانیان از اعزام به مرخصی به وفور گزارش شده است که از مهمترین آنها میتوان به نسرین جوادی و ناهید تقوی در زندان اوین، عباس واحدیان شاهرودی در زندان وکیل آباد مشهد، منوچهر بختیاری در زندان چوبیندر قزوین و توماج صالحی در زندان دستگرد اصفهان اشاره کرد.
اقلیت های ملی و مذهبی
اتنیک ها در خردادماه نیز زیر فشار فزاینده بازداشتها و احضارها بودند. در این ماه، شیرکو منبری، بشیر نوری، مختار منبری، شورش محمدپور و میلاد نصری در سنندج، ناصر رضایی در اهواز، عبدالباسط شاهوزهی و محمود ریگی فرد در زاهدان، عبدالناصر قنبرزهی گرگیج در مهریز، آرش یونسی در دهلران، جمال رسول زاده و محمد محمود فقه در پیرانشهر، مهرداد قیصربیگی، ایوب گراوند، یونس گراوند، نوید محمدنژاد، محمد طهماسبی و حامد رحمانی در سرابله و عارف ادوایی در سروآباد بازداشت شدند. همچنین، علیرضا فرشی، بهنام شیخی سامانلو و اکبر آزاد، فعالین ترک (آذربایجانی)، جهت اجرای حکم تبعید به ترتیب راهی شهرستان های باغملک، مسجدسلیمان و دره شهر شدند. به علاوه، درخواست اعاده دادرسی اکبر نعیمی، فعال ترک (آذربایجانی) توسط شعبه نهم دیوان عالی کشور رد شد. در ضمن، یک کودک در شهرستان تبریز علیرغم گذشت چهار ماه از زمان تولد به دلیل مخالفت اداره ثبت احوال این شهرستان با نام انتخابی “ولکان”، از داشتن شناسنامه محروم مانده است.
در این ماه، فریبرز شاه ابراهیمی و سید فرهاد ذالنوری، از شهروندان پیرو آئین یارسان در شهر صحنه و شهدخت خانجانی، شهروند بهائی در سمنان بازداشت شدند. در ضمن، نیروهای امنیتی منزل شهدخت خانجانی، را تفتیش کرده و برخی از وسایل شخصی وی را ضبط کردند. گفتنی است، حامی بهادری، شهروند بهائی محبوس در زندان اوین، توسط شعبه پانزدهم دادگاه انقلاب تهران به شش سال حبس، دو سال ممنوعیت خروج از کشور و توقیف اموال محکوم شد. در صورت تایید این حکم در مرحله تجدیدنظر، مجازات اشد یعنی پنج سال زندان در خصوص وی قابل اجرا خواهد بود.
به علاوه، حکم چهل سال و هفت ماه حبس و مجازات های تکمیلی عفیف نعیمی، مهسا تیرگر بهنمیری، کامیار حبیبی، رامله تیرگرنژاد، سابین یزدانی، الهام شارقی آرانی، نکیسا صادقی، صدف شیخ زاده، شهرزاد مستوری، نگین رضایی، سامان استوار، بیتا ممتازی و صهبا ادیانی، شهروندان بهائی توسط شعبه ۱۲ دادگاه تجدیدنظر کرج عینا تایید شد. گفتنی است، روز چهارشنبه دهم خرداد، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات شادی شهیدزاده، منصور امینی، ولی الله قدمیان و عطاءالله ظفر، شهروندان بهائی در شعبه بیست و ششم دادگاه انقلاب تهران برگزار شد. به علاوه، روز جمعه دوازدهم خرداد، از اجتماع و برگزاری مراسم دعاخوانی شماری از شهروندان بهائی در آرامستان بهائیان تهران (گلستان جاوید) ممانعت شد. آنها بر سر مزار یکی از اقوام جان باخته خود که بدون رضایت و اطلاع خانواده دفن شده بود، در این آرامستان حضور پیدا کرده بودند.
در این ماه، ابوالفضل امیرعطایی، معترض ۱۶ ساله ساکن تهران که حدود هشت ماه پیش از فاصله نزدیک از ناحیه سر مورد اصابت گلوله گاز اشک آور قرار گرفته بود، بر اثر شدت صدمات وارده جان خود را از دست داد. این معترض ۱۶ ساله، حدود هشت ماه پیش در جریان اعتراضات سراسری در شهر ری تهران، از ناحیه چپ سر مورد اصابت گلوله گاز اشک آور قرار گرفته بود. همچنین، تیراندازی بی ضابطه نیروهای انتظامی در شوشتر به سمت خودروی یک متهم، به کشته شدن فرزند ۹ ساله این فرد انجامید. در ضمن، یک پسر نوجوان با دلایل ناموسی توسط یک مرد در کرج به قتل رسید. متهم پس از بازداشت، ارتباط دوست دخترش با مقتول را از دلایل این اقدام عنوان کرد.
در ضمن، روز جمعه نوزدهم خردادماه، عرفان کبدانی (۱۷ساله)، نیما کبدانی (۱۶ساله)، شهروندان ساکن زاهدان توسط نیروهای امنیتی در این شهر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند. همچنین، امیرحسین رحیمی، نوجوان پانزده ساله ای که در ارتباط با اعتراضات سراسری بازداشت شده بود، توسط اداره اطلاعات احضار شد.
زنان
سپیده رشنو، دانشجو و شهروند معترض به حجاب اجباری در شعبه یکم دادیاری دادسرای اوین تفهیم اتهام شده و با تودیع وثیقه آزاد شد. در ضمن، به دلیل عدم رعایت “حجاب اجباری” و با حکم بازپرس دادسرای فرهنگ و رسانه، قرار جلب به دادرسی آزاده صمدی و لیلا بلوکات بازیگران ایرانی صادر شد. به علاوه، شقایق دهقان، بازیگر سینما و تلویزیون، از بابت اتهام “حضور در معابر عمومی بدون حجاب شرعی” توسط دادگاه کیفری دو مجتمع قضایی ارشاد تهران به ده روز حبس محکوم شده است. در ضمن، زهره ادهمی، مدیر مجموعه حافظیه شیراز به دلایلی از جمله “تخلفات متعدد پوششی در مجموعه حافظیه شیراز” و “عدم توجه به نکات آموزشی ارائه شده” بازداشت شد.
شیما قوشه، وکیل دادگستری با دریافت ابلاغیه ای به شعبه ۱۰۸۸ دادگاه کیفری دو مجتمع قضایی ارشاد تهران احضار شد. بر اساس این احضاریه، خانم قوشه باید جهت دفاع از اتهام “حضور زنان در معابر و انظار عمومی بدون حجاب شرعی” در این شعبه حاضر شود. در ضمن، زهرا عزیزمحمدی آهوئی، شهروند ساکن تهران به دلیل عدم رعایت “حجاب اجباری” توسط شعبه ۱۰۹۲ دادگاه کیفری دو مجتمع قضایی ارشاد تهران احضار شد.
لازم به ذکر است، سرپرست میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان کرمانشاه از برکنار شدن مدیر تکیه معاون الملک به دلیل حضور تعدادی از گردشگران بدون حجاب در این مجموعه خبر داد. همینطور، مجموعه عمارت روبرو، مجموعه سینمایی گلشن در مشهد، دو واحد صنفی در سیمرغ، یک دفتر خدمات مسافرتی در یاسوج و یک سالن زیبایی در تهران به دلیل “عدم رعایت حجاب” پلمب شدند. به علاوه، یک غرفه کرایه موتور سیکلت در پارک حقانی تهران، به دلیل اجاره دادن این وسیله نقلیه به زنان پلمب شد. گفتنی است، یک فروشگاه عرضه لبنیات در دهستان ابرده علیا واقع در شهرستان بینالود به دلیل “عدم رعایت شئونات اسلامی و ارائه خدمات به مشتریان فاقد حجاب”، توسط پلیس اماکن پلمب شد. این فروشگاه به دلیل اینکه در درب مغازه خود نوشته بود “با رقص وارد مغازه ما بشوید” به دستور مرجع قضایی و توسط پلیس اماکن پلمب شد.
بهداشت و محیط زیست
روز پنجشنبه چهارم خردادماه، شماری از هواداران محیط زیست در شهرستان علویجه واقع در استان اصفهان، دست به تجمع زدند. تجمع این شهروندان در اعتراض به تخریب محیط زیست این منطقه صورت گرفته است. معترضان شعارهایی از جمله “کوه بدون تخریب حق مسلم ماست” و “کوه های تخریب شده آباد باید گردد” سر دادند. حق بر محیط زیست و مبانی فلسفی آن، از قواعد حقوق بشر و حقوق طبیعی نشأت گرفته شده است. ابتدایی ترین حق طبیعی انسان در این کره خاکی، «حق حیات» است. اما طی دهه های اخیر به دلیل استفاده بی رویه از منابع طبیعی، عدم نظارت و توجه به مباحث زیست محیطی و الگوهای صحیح، محیط زیست طبیعی به شدت مورد صدمه واقع شده است. هرانا در این حوزه گزارشاتی از هفته اول، دوم، سوم و چهارم با هدف آگاهی سازی گردآوری کرده است.
کارگران و اصناف «فقدان ایمنی، تجمع اعتراضی، اعتصاب و..»
در ماهی که سپری شد ۷۴ کارگر در سایه فقدان ایمنی محیط و شرایط کار در اقصی نقاط کشور دچار حادثه شدند. ایران در زمینه رعایت مسائل ایمنی کار در میان کشورهای جهان رتبه ۱۰۲ را به خود اختصاص داده که رتبه بسیار پایینی است. در خرداد ماه، عدم رعایت ایمنی کار ۴۹ کارگر را مصدوم و ۲۵ تن دیگر را به کام مرگ کشاند. از اخبار مرتبط در این حوزه می توان به مرگ و مصدومیت سه آتش نشان و یک کودک کار در دیواندره و گراش، مصدومیت دو آتش نشان در یاسوج، مرگ یک کارگر در تهران، مصدومیت ۹ کارگر در اشتهارد، مصدومیت یک کارگر در اصفهان، مصدومیت یک کارگر در جوانرود، مرگ و مصدومیت دو کارگر در فلاورجان، مرگ یک کارگر ساختمانی در پیرانشهر، مرگ چهار کارگر در اردبیل و بوئین زهرا، مرگ یک کارگر ساختمانی در نظرآباد، مصدومیت پنج کارگر در تهران، مرگ دو کارگر در مشهد و مهاباد و مصدومیت دو کارگر در اهواز اشاره کرد.
در خرداد ماه، دستکم ۱۱۰ تجمع اعتراضی برگزار شد که از مهمترین آنها میتوان به تجمع اعتراضی کارگران ابنیه فنی راه آهن قم، کارگران کارخانه داروگر تهران، کارگران ابنیه فنی راه آهن زنجان، کارگران مجتمع گندله سنگ آهن سازی مادکوش بندرعباس، کارگران مجتمع نفلین سینیت کلیبر و شماری از دامداران شرکت تعاونی تولیدی و توزیعی دام گستر فشافویه، شماری از کارگران اخراجی حراست نفت و گاز گچساران، کارگران فروآلیاژ ازنا، کارگران معدن زغال سنگ هجدک و کارکنان شهرداری یاسوج اشاره کرد.
همینطور، شماری از بازنشستگان مخابرات استان های خوزستان، سیستان و بلوچستان، چهارمحال و بختیاری، کرمانشاه، گیلان، خراسان رضوی، فارس، ایلام و کردستان و جمعی از پرستاران در یاسوج، شماری از بازنشستگان تامین اجتماعی در شوش، اهواز، کرمانشاه، شوشتر و اصفهان و جمعی از بازنشستگان صندوق فولاد البرز غربی، جمعی از پرسنل بیمارستان تامین اجتماعی “نبی اکرم” عسلویه، بازنشستگان مس سرچشمه و دست فروشان در گچساران و گروهی از بازنشستگان شرکت صنایع مس در تبریز و جمعی از مهندسین معمار استان اردبیل تجمع اعتراضی برگزار کردند.
به علاوه، رانندگان کامیون و کامیونداران در پایانه اصفهان، کارکنان شرکت مجتمع فولاد خراسان، کارگران شرکت بناگستر کرانه و کسبه و بازاریان در تهران دست به اعتصاب زدند. همچنین، روز دوشنبه یکم خردادماه ۱۴۰۲، شماری از رانندگان اتوبوسهای استیجاری واحد حمل و نقل معدن زغال سنگ طزره در دامغان که مسئولیت جابجایی کارگران را برعهده دارند، در اعتراض به پایین بودن دستمزد و مزایای دریافتی خود از جابجایی کارگران خود داری کردند.
همینطور، کارگران شهرداری ایرانشهر، کارگران مجتمع تجاری اروند خوزستان، کارگران بخش فروش بلیت مترو تهران و کارگران شهرداری رودبار از معوقات مزدی و یا بیمه ای خود خبر دادند. در ضمن، کارگران بازنشسته شهرداری شوش از عدم پرداخت سنوات پایان خدمت خود خبر دادند. از سوی دیگر، چهل و دو تن از کارگران کارخانه داروگر تهران، از محل کار خود اخراج شدند. اخراج این کارگران در حالی صورت گرفته که معوقات مزدی آنها پرداخت نشده است. به علاوه، یکی از کارگران پروژه مسکن ملی شهر ایلام به دلیل عدم دریافت دستمزد خود، با پریدن از ارتفاع قصد خودکشی داشت که با مداخله نیروهای امدادی و شهروندان حاضر در صحنه، از این اقدام جلوگیری شد.
از سوی دیگر، صد و هشتاد کارگر تعدیلی خدمات شهرداری جیرفت همچنان در انتظار بازگشت به محل کار خود بوده و در بلاتکلیفی بسر میبرند. به علاوه، کارگران کارخانه آجر گنبد گلستان علیرغم گذشت بیش از دو سال از زمان تعطیلی این کارخانه، در بیکاری و بلاتکلیفی بسر میبرد. در ضمن، سجاد خسروی و یک کارگر دیگر با هویت نامشخص از کارگران مناطق نفتی پارس جنوبی توسط نیروهای سازمان اطلاعات سپاه پاسداران تحت عنوان “لیدر اعتصابات کارگران این مجتمع”، بازداشت شدند. همینطور، روز یکشنبه هفتم خرداد ماه، فرهاد شیخی، فعال کارگری توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود واقع در هشتگرد کرج بازداشت شد. به علاوه، رضا شهابی، حسن سعیدی و کیوان مهتدی، فعالین کارگری محبوس در زندان اوین، روز دوشنبه هشتم خردادماه، در پی گشایش پرونده جدید به دادسرای اوین احضار شدند.
از سوی دیگر، حمید مجیری، دبیر ریاضی و از اعضای کانون صنفی معلمان خمینی شهر، با حکم هیات رسیدگی به تخلفات اداری به بازنشستگی اجباری محکوم شد. این حکم در حالی صادر شده است که محکومیت پیشین این معلم مبنی بر سه ماه تعلیق از خدمت تاکنون به اتمام نرسیده است. گفتنی است، اسماعیل خدایاری، معلم ساکن خرمدشت قزوین به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب قزوین احضار شد. همینطور، روز شنبه بیست و هفتم خردادماه، حمیده زارع چشمه، احمد چنگیزی، منصور میرزایی، محمد فخرالحسینی و مهدی کلانتری، فعالین صنفی معلمان یزد به دادگاه انقلاب این شهر احضار شدند.
به علاوه، اصغر امیرزادگان، غلامرضا غلامی، مژگان باقری، افشین رزمجویی، ایرج رهنما، محمدعلی زحمتکش، عبدالرزاق امیری و زهرا اسفندیاری، فعالین صنفی معلمان استان فارس توسط دادگاه انقلاب شیراز مجموعا به ۳۴ سال حبس محکوم شدند. در ضمن، روز شنبه بیست و هفتم خرداد، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات پیروز نامی، کوکب بداغی، سیامک صادقی چهرازی، علی کروشاتی، اقبال تامرادی، صادق ناصری، زهره بختیاری، شهریار شیروانی نیا، معین زرگانی، بهنیا بهمئی نژاد و عماد رفیعی، یازده تن از فعالین صنفی معلمان برگزار شد.
همینطور، مجموعه عمارت روبرو، مجموعه سینمایی گلشن در مشهد، یک آرایشگاه زنانه در گلوگاه و هفت واحد صنفی در محلات، یک باشگاه ورزشی در لنگرود، طبقه بیست و چهارم هتل چمران شیراز، اقامتگاه بومگردی هفشجان، یک رستوران و یک کافی شاپ در رامسر و یک دفتر خدمات مسافرتی در یاسوج پلمب شدند. گفتنی است، یک فروشگاه عرضه لبنیات در دهستان ابرده علیا واقع در شهرستان بینالود به دلیل “عدم رعایت شئونات اسلامی و ارائه خدمات به مشتریان فاقد حجاب”، توسط پلیس اماکن پلمب شد.
به علاوه، سرپرست میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان کرمانشاه از برکنار شدن مدیر تکیه معاون الملک به دلیل حضور تعدادی از گردشگران بدون حجاب در این مجموعه خبر داد. از سوی دیگر، زهره ادهمی، مدیر مجموعه حافظیه شیراز به دلایلی از جمله “تخلفات متعدد پوششی در مجموعه حافظیه شیراز” و “عدم توجه به نکات آموزشی ارائه شده” بازداشت شد.
خشونت نظامی و قضایی و امنیت شهروندان
در این ماه، ابوالفضل امیرعطایی، معترض ۱۶ ساله ساکن تهران که حدود هشت ماه پیش از فاصله نزدیک از ناحیه سر مورد اصابت گلوله گاز اشک آور قرار گرفته بود، بر اثر شدت صدمات وارده جان خود را از دست داد. این معترض ۱۶ ساله، حدود هشت ماه پیش در جریان اعتراضات سراسری در شهر ری تهران، از ناحیه چپ سر مورد اصابت گلوله گاز اشک آور قرار گرفته بود. این نوجوان در پی جراحات وارده به طور کامل توانایی حرکت و تکلم خود را از دست داد و طی این مدت بر روی تخت بیمارستان نگهداری شد.
کولبری، شغلی کاذب و مشقت بار است که مردم مناطق مرزی در پی فقدان فرصت های شغلی به آن روی می آورند و سالانه ده ها تن در مواجهه با خطرات طبیعی و یا در پی شلیک نیروهای مرزبانی کشته و یا زخمی می شوند. در ماهی که سپری شد، هفت کولبر از جمله عارف (فامیلی نامشخص)، محمود (فامیلی نامشخص)، جمال (فامیلی نامشخص) و فیصل احمدی، چهار کولبر از جمله یک نوجوان ۱۷ ساله و انصار (نام خانوادگی نامشخص) در مناطق مرزی نوسود و هوشیار حسن پور، کریم هدایت و رحیم فیضی در بانه، در پی تیراندازی نیروهای نظامی کشته و یا زخمی شدند. همچنین، روز پنجشنبه چهارم خرداد ماه، یک کولبر با هویت سلام اسماعیل پور، در حین کولبری در مناطق مرزی نوسود دچار ایست قلبی شده و جان خود را از دست داد.
در خرداد ماه، دو سوختبر در قصرقند و راسک در پی تیراندازی نیروهای نظامی زخمی و کشته شدند. به علاوه، شش شهروند به نام های الهی بخش کلمتی و نواب نوحانی در راسک، عبدالحکیم توتازهی و خدانظر تاتوزهی در نهبندان و عمر مزارزهی و (نام نامشخص) شهمرادزهی در گشت در پی تیراندازی مستقیم نیروهای نظامی کشته و زخمی شدند.
گفتنی است، تیراندازی بی ضابطه نیروهای انتظامی در شوشتر به سمت خودروی یک متهم، به کشته شدن فرزند ۹ ساله این فرد انجامید. فرمانده نیروی انتظامی شوشتر، تیراندازی منجر به فوت این کودک را “اقدامی قانونی” عنوان کرد و گفت که در این رابطه هیچ یک از مامورین بازداشت نشده اند.
گزارشاتی که توجهات زیادی به خود جلب کرد
از مهمترین اخبار که در این ماه بازتاب بسیار گستردهای در کشور داشت، می توان به تایید حکم اعدام محمد قبادلو در دیوان عالی، جان باختن یک شهروند در پی تیراندازی نیروهای انتظامی در مراسم سالگرد تولد کیان پیرفلک، کشته شدن یک کودک ۹ ساله در پی تیراندازی بی ضابطه ماموران انتظامی، جان باختن ابوالفضل امیرعطایی، نوجوان معترض هشت ماه پس از مجروحیت، ممنوع الملاقات شدن نرگس محمدی و گلرخ ایرایی در زندان اوین، محکومیت سیزده شهروند بهائی مجموعا به چهل سال و هفت ماه حبس و مجازات های تکمیلی، سوزاندن دست و پای یک کودک و حبس وی در حمام تاریک در موسسه “زنجیره مهر ماندگار” و پلمب یک فروشگاه عرضه لبنیات در ابرده علیا اشاره کرد.
خلاصه نویسی و تدوین از سروش آزادی
دوشنبه ۲۶ یونی ۲۰۲۳