«این مقاله در ماهنامه خط صلح منتشر شده است. در این مقاله خانم الهه امانی از فعالین مدنی و کنشگر زنان دیدگاه وسیعی نسبت به رابطه فقر و شکاف جنسیتی در مورد زنان در جهان و ایران ارائه داده است. گروه خبر کمیسیون رسانه شورای ملی تصمیم بنا به اهمیت این مقاله اقدام به بازنشر بخش مربوط به موقعیت زنان در جامعه ایران می کند»
بحران اقتصادی که در ایران هر روز در ابعاد گستردهتری خود را نمایان میکند، رشد تعداد خانوادههایی که با فقر و تورم لجامگسیخته دست و پنجه نرم میکنند، چهرهی فقر زنان را دهشناکتر و زنانهسازی فقر در ایران و بازار کار جنسیتزدهی ایران را با ساختارهای کنونی حاکم بر ایران به نقطهای بدون بازگشت رسانده است. زنان بیخانمان، زبالهگرد، کارتنخواب، دارای اعتیاد، خشونتدیده، زنانی که سرپرست خانواده بوده و از حمایتهای اقتصادی، اجتماعی، روحی و روانی برخوردار نیستند، چهرهی شکنندهی زنانهسازی فقر را در ایران شکل میدهند و سیاستهای نئولیبرالیستی تحت عنوان «مردمی کردن» در کنار ناکارآمدی صاحبان قدرت تنها زنانهسازی فقر را در ایران تشدید خواهد کرد.
زنانه شدن فقر یا زنانهسازی فقر در ایران
ایران، کشوری که بر روی ذخایر سرشار نفت قرار دارد و دومین کشور در جهان از لحاظ ذخایر گاز است، یکی از پیچیدهترین و سریعترین روندهای رشدیابنده را در زمینهی فقر زنان دارد. متجاوز از ۵۰ درصد از جمعیت ۸۸ میلیون نفری ایران بر اساس دادههای سال ۱۴۰۲ زیر خط فقر و متجاوز از ۱۶ درصد زیر خط فقر مطلق قرار دارند. ناکارآمدی، فساد مالی، سیاستهای نئولیبرالیستی و استراتژیهای تنشزا در منطقه به بیکاری گسترده و تورم حدود ۶۰ درصدی و آسیبهای اجتماعی و فقر اقتصادی منجر شده است.
زنان به مثابه نیمهی تحت ستم و آسیبپذیر جامعه نه تنها به بهای عوامل و زمینههایی که فقر زنانه را در جهان امروز شکل داده است، بلکه به علت قوانین تبعیضآمیز و هنجارهای اجتماعی کشور در کنار مناسبات پدر-مردسالارانه و انگارههای ذهنی واپسگرا- که از نظر فرهنگی به جامعه تحمیل میشود، فقیرترین بخش جامعهی ایران هستند.
آمارهای فقر در سطح جهان و در ایران بر اساس تعداد خانوادههایی است که در چنگال فقر فشرده میشوند. این آمارها تصویری محدود از مناسبات قدرت جنسیتی در خانواده، محدودیتهای سنگینتر زنان، عدم دستیابی به منابع و تبعیضات اقتصادی خانواده، موانع بازدارندهی عدیده برای زنان در زمینهی بار جنسیتی فقر است.
خط فقر ۳۰ میلیون تومانی در تهران و این واقعیت تلخ که خانوادههایی با دو عضو شاغل همچنان زیر خط فقر قرار دارند از بحرانهایی است که از نظر اقتصادی هر روز کلانتر میشود. شکاف طبقاتی و اقتصادی و اکثریت محروم چهرهی فقر شکننده را عریانتر میکند. در سال جاری، بر اساس مصوبه شورای کار، حداقل حقوق کارگران مجرد و بدون سابقه ۷.۳ میلیون تومان و برای کارگران با دو فرزند ۸.۵ میلیون تومان در نظر گرفته شده که فقط ۲۱ درصد بیشتر از سال گذشته است و تنها کفاف یک-سوم هزینهی خانوادهها را میدهد. این در حالی است که در سال جاری نرخ تورم رسمی ۶۳ درصد اعلام شده است.
علاوه بر روندهایی که زنانه شدن فقر را در سطح جهان شکل میدهد، فقر زنان در ایران از پیچیدگیها و پارادوکسهای خاص برخوردار است. این پیچیدگیها فرایند قوانین تبعیضآمیز، بازار کار جنسیتزده و فرهنگ تحمیلی که شرایط تشویقکننده برای راندن زنان به فضای خانواده و این باور که «اشتغال حقی مردانه است» را شامل میشود. زنانه شدن فقر تنها فرایند کمبود درآمد و کاهش اشتغال نیست، بلکه محرومیت از فرصتها، قوانین تبعیضآمیز و زنستیز و سوگیریهای جنسیتی است.
بازار کار جنسیتزده از یک سو و حضور زنان در آموزش عالی از سوی دیگر یکی از بزرگترین شکافهای جنسیتی تحصیلات عالی و مشارکت اقتصادی زنان نه تنها در منطقه بلکه به عبارتی در جهان است. در بهار ۱۴۰۲ نرخ مشارکت اقتصادی جمعیت زنان ۱۵ سال و بیشتر، ۱۴.۱ در برابر ۶۸.۳ درصد برای مردان اعلام شده است. این در حالی است که زنان و دختران حضور سنگینی در آموزش عالی داشته و بیش از ۶۰ درصد جمعیت آموزش عالی را در بر میگیرند. در کنکور سال ۱۴۰۲، حدود ۶۱ درصد از پذیرفتهشدگان زن و ۳۹ درصد مرد بودهاند. این آمار نشان دهندهی شکاف ۵۰ درصدی برای بهکارگیری پتانسیل زنان تحصیلکرده و مشارکت اقتصادی آنان -یکی از عوامل کلیدی در فقر زنان- است.
زنان در سراسر جهان در بخش غیررسمی اقتصاد یا اقتصاد خاکستری حضور دارند ولی میزان آسیبپذیری زنان در ایران که حضور عظیمی در بخش غیررسمی اقتصاد دارند به مراتب بیشتر از سایر کشورها است. همهگیری کووید نیز اشتغال در کل و اشتغال زنان را با ریزشی چشمگیر مواجه کرد اما در ایران ریزش تعداد زنان شاغل ۱۴ برابر مردان بود. گزارش مرکز آمار ایران در سال ۱۴۰۱ از افت ۸۳۰ هزار نفرهی زنان شاغل و افزایش ۵۰۰ هزار نفری مردان شاغل، تبلوری از آسیبپذیری و عدم امنیت اقتصادی است که زنان در بخش خصوصی و غیررسمی اقتصاد ایران تجربه میکنند.
اگر آمارهای فوق در زمینهی مشارکت اقتصادی زنان را در مقابل آمارهای مشابه کشورهای منطقه و حتی جهان قرار دهیم، چهرهی تکاندهندهی زنانه سازی فقر زنان در ایران بیشتر نمایان میشود. بر اساس پژوهشهای موسسهی مککنزی، نرخ مشارکت اقتصادی زنان در کشورهای اکثریت مسلمان آسیای غربی و آفریقای شمالی به مراتب کمتر از سایر مناطق است و در سال ۲۰۲۳، ۲۴.۶ درصد اعلام شده است. این در حالیست که مشارکت اقتصادی زنان در سال ۲۰۲۳ به بالاترین میزان خود از سال ۱۹۴۸رسیده و زنان بین ۲۵ تا ۴۵ ساله مشارکت اقتصادی ۷۷.۶ درصدی داشتهاند. علاوه بر امارات متحدهی عربی و بحرین که بالاترین میزان مشارکت اقتصادی زنان را در منطقه دارند، عربستان سعودی نیز –که اعلام کرده بود تا سال ۲۰۳۰ (سال تحقق اهداف توسعه پایدار که برابری جنسیتی هدف شمارهی پنجم آن است) نرخ مشارکت اقتصادی زنان را به ۳۰ درصد میرساند—، در سال ۲۰۲۳ نرخ مشارکت اقتصادی ۳۶ درصدی زنان را داشت. این در حالیست که ایران با خیل عظیم زنان تحصیلکرده و مشتاق به مشارکت اقتصادی حدود نیمی از این مشارکت را دارد.
بدون شک فشارهای بینالمللی و تحریمهای اقتصادی نیز در این رابطه بیتأثیر نبودهاند اما نگرشهای واپسگرایانه و زنستیز و سیاستهای نئولیبرالیستی و ناکارآمدانه تأثیراتی به مراتب سنگینتر در فرایند زنانهسازی فقر در ایران دارد. زنانی که «خودسرپرست» (مجرد)، «سرپرست خانواده» و «بدسرپرست» خوانده میشوند، محرومترین بخشهای جمعیت زنان کشور در بازار کار جنسیتزدهی ایران هستند. علت هم این است که سیاستهای حاکم بر بازار کار «مردان متأهل با فرزند»، «مردان متأهل»، «مردان مجرد» و سپس «زنان سرپرست خانواده» را در اولویت قرار میدهند. زنان متأهل نیز برای حضور در بازار کار باید اجازهی همسر داشته باشند که فقر فرهنگی و انگارههای ذهنی سنتی خود عاملی بازدارنده در زمینهی حضور زنان در بازار کار محسوب میشود.
بر اساس آمار رسمی وزارت کار و رفاه اجتماعی از سال ۱۳۸۵ تا ۱۴۰۰، تعداد زنان سرپرست خانواده از ۱ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر به ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر افزایش یافته که قریب به ۴۰ درصد این جمعیت (۱ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر) تحت پوشش نهادهای حمایتی قرار دارند. فقر شکنندهی زنان سرپرست خانواده، آسیبهای دیگری از جمله عدم دسترسی به آموزش، بهداشت و سلامت، کودک-همسری و ازدواجهای اجباری، رشد فحشا و قاچاق زنان و دختران را نیز سبب میشود. چرخهی فقر شکنندهی زنان سرپرست خانواده، زمینهساز فقر دائمی در ایران است؛ چرخهای که در آن افراد و خانوادهها نسل اندر نسل در دام فقر میمانند و قادر به غلبه بر مشکلات مالی خود حتی در خلال نسلها نیستند.
از عوامل دیگر در پیچیدگی و پارادوکسهای فقر در ایران، خشونت و ستمی است که زنان در حوزهی خصوصی خانواده و حوزهی اجتماعی تجربه میکنند. خشونت در خانواده –آن هم در جامعهای که نهادهای حمایتی برای امنیت و سلامت روح و جسم زنان خشونتدیده بسیار محدود است و تقریباً وجود ندارد—، یکی دیگر از موانع جدی مشارکت اقتصادی زنان و فقر زنان است.
الهه امانی
ماهنامه خط سرخ – هرانا
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
0 Comments